سید احمد ضیا نوری
عفو یا بخشش
خوشا به حال آنانیکه مهربان و با گذشت اند که از دیگران گذشت خواهند دید حضرت عیسی مسیح ع
پیشگفتار : عفو انسان را خیلی بزرگ میسازد. اگر همسر، پدر، خواهر، برادر، دوست و یا آشنا سبب تآثر و تآلم ات می گردند گذشت کن و آنان را ببخش این صفت از آن خداست که بخشاینده است. خداوند صاحب عفو و گذشت را دوست دارد. چون اوصاف خداوند سبحان است که خلق را میآمرزد ، شما هم اگر گناهکاری را که آزرده و اذیت ات نموده عفوش کن که گذشت خصلت مردان است، عفو کردن خطا، انتقام ملایم است. عفو هر کس به اندازه عشق اوست، بخشندهها عاشق اند. زیستن در پرتو بخشش و گذشت و بهره گیری از آن در هر روز از زندگی، راهی ست برای مهر و پرورش عشق و مهربانی.
بخشش ما را با تدبيرعالم هستی تطبيق ميدهد، تدبيری که از طريق آن ياد می گيريم بپذيريم که هر اتفاق به اين دليل در زندگی ما رخ ميدهد که بايد چيزی از آن ياد بگيريم.
بخشش ذات و گوهر معنويت است، چرا که ما را برای آزادی نهايی از رنج و عذاب ها آماده ميسازد. بخشش مستلزم اين است که توانايی ما در خود داری از قضاوت رشد يافته و خود را بدست سرنوشت نامعلوم بسپارد. به هيچ وجه تصادفی نيست که همه مذاهب و اديان ستايش می کنند قلبی را که بخشنده باشد. ذات و گوهر حقيقی زندگی حضرت عيسی مسيح ( ع) و آموزشات او، تمرين بخشش است.
چرا نمی توانيم ببخشيم؟
مدام در فکر انتقام هستيم. هميشه در فکر ما نفرت و انتقام است چون ديگران را به خاطر اتفاقات بدی که برای ما رخ داده مقصر میدانيم. در حقیقت اين خيال باطل به نظر تسلی بخش است و بس. ما نمی بخشيم چون می ترسيم با بخشش ما فرد مقابل رفتار ناخواسته، عجولانه، در عمق حماقت و غيرمنطقی خود را ادامه دهد. اين مفکوره يک ترس بی پايه و بی اساس است. احتمال های ديگر هم وجود دارد که آن فرد تحت تاثير بخشش ما، به حماقت کار خود پی ببرد و رفتار خود را تغيير دهد. از طرف ديگر، تنفر شما ممکن است زشتی رفتارش را در نظرش توجيه کند. بنابراين، اگر واقعاً ميخواهيد که تغيير کند، بايد بخشيدن را تمرين کنيد. ما انتظار داريم ديگران همانطور که ما می خواهيم رفتار کنند. اين خيلی نامعقول است اما بدون هيچ مقاومتی اتفاق میافتد، مشروط براينکه ما آن توقع را رها کنيم و اجازه بدهيم مردم طوری رفتار کنند که ياد گرفته اند و اتفاقات طوری اتفاق بيفتند که بايد بيفتد. ما بايد از دنيا برای پيشآمد هايی که برای ما اتفاق ميافتد قدردان و شکر گذار باشيم. ما کينه توزی می کنيم. قبول نمی کنيم که هر اتفاقی که برای ما ميافتد درنتيجه همان چيزی است که خود ما دانه اش را کاشته ايم يعنی همان برخوردی که در مقابل رفتار ديگران يا واکنشی که در برابر محرک های اطراف نشان ميدهيم. هيچکس مسئول تجربه های ناخوشايند ما نيست.
ترس از اينکه ديگران ما را ضعيف، احمق و ترسو قلمداد کنند. فکر میکنند بخشش بهانه ای برای فرار، سستی و تنبلی يا بز دلی است و فقط آنها که قدرت جنگيدن ندارند می بخشند. اما بين ترسيدن و بخشيدن فاصله خيلی زياد است. افرادی هستند که تصور دارند طرف مقابل ترس شان را به شکل بخشش نشان ميدهند ( که تصور کاملآ عجولانه است) اما تصميم برای بخشيدن، شما را به يک فرد ترسو و بزدل تبديل نميکند. علاوه بر اين، چرا نبايد قبول کنيم که نمی توانيم بجنگيم؟ و (انسان زاده جنگ نیست هيچ فضيلتی در جنگيدن نيست.)(همانگونه که نابغه زمانه ها حضرت مولانا در گفتار گهربار و شهد آفرینش فرموده اند که (انسان شریف ترین مهمان روی زمین است) پس انسان سازنده جهان و جهان آزمونگاه انسانیت است و برای معاشرت های اخلاقی، انسانی و اجتماعی خلق شده است. نميدانم چرا عده ی عادت دارند از کسانيکه می جنگند اسطوره و قهرمان می سازند، ( مانند بیشمار از رهبران تبهکار خفاش جهادی در افغانستان.) شاید این جمله برای طرفداران (محافظان؟) وطن، دین و اسلام ناخوشآیند باشد اما حقیقت جز این نیست و نتوان آفتاب را به دو انگشت پنهان نمود.
ما زمانی می توانيم بگوييم که عمل خوبی برای اين جهان انجام داده ايم که بجای جنگيدن آن سعی کنيم آنرا زندگی کنيم.
ــ وقتی می بخشيد. با اينکار فقط به خود تان، نه به هيچ کس ديگر نيکی می کنيد.
ــ فهميدن و درک اهميت بخشش از لحاط عقلانی يک گونه دیگریست و پياده کردن آن در جسم ما يک عمل ديگر.
ــ با گذشت سلامتی تان را ارتقاء ميدهيد.
ــ اگر بر دشمنت دست یافتی، بخشیدن او را شکرانه پیروزی قرار ده.
یک ضرب المثل چينی ميگويد، کسی که کينه توزی ميکند بايد دو قبر بکند، اگر خلاف آن را انجام دهد عمری طولانی و زندگی سالم خواهد داشت. انسان با گذشت حقيقت الهی را درک خواهد کرد. تجربيات بد به اين دليل در زندگی ما اتفاق ميافتند که بايد از آنها درس بگيريم. اينکه ياد بگيريم هر را اتفاقی که در زندگی ما ميافتد نتيجه عمل خود ما بدانيم و کس ديگری را برای آن مقصر نشماريم، يکی از اين درس هاست.
ــ با گذشت شما همه کس هستيد. اگر بخواهيم ديگران را جدا از خود ما بدانيم درک اشتباهی خواهیم داشت.
ــ بخشيدن ديگران تنها واکنش معقولی است که در برابر کسانيکه با اهانت و توهين با شما برخورد ميکنند، بايد داشته باشيد.
گذشت به شما عشق ميدهد. هر بار که به رفتار غير منطقی ديگران واکنش ميدهيد، اجازه ميدهيم تنفر ما جای ارزش های ما را بگيرد. يک روز يک مرد معتقد عقربی را می بيند یا همان (کژدم) که تلاش ميکند از گودالی بيرون آيد تا جان خود را نجات دهد. شتابان به طرف آن عقرب ميرود و با دست و بدون ابزار دستی سعی ميکند که به آن حيوان کمک کند. وقتی مرد ميخواهد آن عقرب را از گودال بيرون بيآورد آن عقرب، دست او را نيش ميزند. اما مرد با وجود درد نیش عقرب را رها نکرده و بزمين نمی اندازد. وقتی از او می پرسند که چرا آن عقرب را دوباره داخل آب رها نکرد او پاسخ ميدهد که آن عقرب با وجود طبيعت متفاوتش، از او جدا نبوده است. کاری که عقرب انجام داده برای او که عقرب است طبيعی بوده، پس او چطور ميتواند بر خلاف طبيعت خود که مردی معتقدی است و بايد به همه موجودات عشق داشته باشد، انجام دهد؟ عقرب وجود ما وقتی هميشه نيشش با نيش جواب داده شود، چطور ميتواند واکنشی متفاوت ياد بگيرد؟ کسی که فقط تنفر را تجربه کرده باشد هيچوقت نميتواند به کسی عشق ببخشد. ما آن چيزی را به ديگران ميدهيم که درون ما وجود داشته باشد.
ياد بگيريم ببخشيم :
مطمئن باشيد که ميتوانيد ببخشيد. نبايد در مقابل اتفاقاتی که در زندگی ما ميافتد مقاومت کنيم. اطمينان کنيد اميال تان را به اهداف تبديل کنيد. برای همه آنچه که داريد و همه اتفاقاتی که برايتان ميافتد شکر گذار و قدردان باشيد چون هر تجربه شما را داناتر و قوی تر خواهد کرد.
مسئوليت پذير باشيد. عصبانيت را دور کنید و آنها را حس کنيد. آنچه را که هست همانطور بپذيريد و آنرا با طوری که فکر ميکنيد بايد باشد مقايسه نکنيد. شروع به سخاوت کنيد. ياد تان باشد هر وقت و هر چيزی که به ديگران بدهيد، آنرا به خود داده ايد. سخاوت بخشش را آسانتر ميکند. وقتی تصميم بگيريم بخشش کنيم، تمرکز ما به سمت سخاوت دادن معطوف ميشود تا توقع داشتن.
واکنش های خود را بشناسيم. بيشتر اوقات ما روی محرک های ما تمرکز می کنيم نه واکنش های ما. اگر بجای محرک ها روی واکنش خود متمرکز باشيم بجايی ميرسيم که واکنش ها و عادت های خود را تحت کنترل خود بیاوریم و درنتيجه ميتوانيم آنها را حل کنيم. اعمال ديگران را بپذيريم. اين چهار فضيلت را بايد هميشه به ذهن داشته باشيم:
ــ يک احترام، دلسوزی و توجه به آنها که در انجام مسئوليتی که نسبت به ما داشته اند شکست خورده اند.
ــ دوم دوستی، بدون تمايل به تملق و سوء استفاده.
ــ سوم همدلی، و نه دلسوزی نسبت به فقيران.
ــ چهارم شادی نه حسادت نسبت به انسانهای والا از لحاظ معنوی.
تدريجاً اين کار را هميشه و در مقابل همه بکار گيريم، خود را ببخشيد، از دست خود تان عصبانی هستيد چون اعمال تان به شکست ختم شده است يعنی نتيجه ای که بدست آورده ايد برخلاف انتظار تان بوده است. در غياب اين انتظارات دليلی برای عصبانی شدن از خود تان نداريد. پس خود را بپذيريد و به خود تان اجازه دهيد اشتباه کند تا بتوانيد از آنها درس بگيريد. زندگی زندانی پرعذاب است تا زمانيکه ياد بگيريد ببخشيد. وقتی انسانهای والايی به عذاب های ما اشاره می کنند، فقط ميخواهند به ما ياد آور شوند که طبيعت ما سعادت جاودانی است پس بايد خود ما را از اين زندانهای خود ساخته رها کنيم. برای آنها که ياد می گيرند همه را دوست داشته باشند و ببخشند، زندگی دوباره روی جاده های زندگی بر می گردد و آنها را به سفری لذت بخش از عشق و خوشبختی رهسپار ميکند.
گذشت تاثیر بزرگی بر سلامتی و احساسات خود ما نیز می گذارد. در واقع بیشتر منفعت گذشت کردن به خود ما میرسد نه به آن کس که بخشیده ایم. همیشه باید وقتی که خود ما هم نیازمند گذشت می شویم هم فکر کنیم.
اجازه ندهیم خشم و کینه زندگی ما را در بر گیرد، چون همه ی ما، زندگی و سایر رابطه ها را نابود خواهد کرد. اجازه دهیم که این کینه و درد از فکر و اندیشه بیرون رود. آن را به خدا بسپریم. چون خداوند تنها کسی است که میتواند بفهمد دردی را که ما احساس می کنیم.
ــ بخشش آسانترین راه محو كردن گذشته ی رنج آور است.
ــ بخشش، ما را از رنج گذشته ها رها میكند
ــ ديگران را ببخشید نه به اين علت كه آنها لياقت بخشش، شما را دارند، بل به اين علت كه خود لياقت آن را دارید كه آرامش داشته باشید.
ــ با گذشت و بخشش، زندگی به سطح بالاتری از زیبائی صعود خواهد کرد. هر لحظه زندگی با بخشش، یک لحظه زندگی با شادی واقعی و با دوام خواهد بود ....
اینکه
طرف، خود خواه حق نشناس،غیر منصف و ناسپاس باشد و نداند موضوع دیگری است. در
نتيجه بخشش ، دردها و آزار ظلم کاهش مييآبد و به اين دردها اجازه داده نميشود
که بطور مداوم به شخص آسيب برساند. بخشش، قصد از تغيير قلبی است که آثار موفقيت
آن، تلاش فعالی است برای جاگزينی تفکرات بد با خوب، تلخی و عصبانيت با مهربانی
است. بخشش چيرگی بر احساسات منفی مانند عصبانت، تنفر، ميل تلافی است و جاگزين
کردن آنها با احساسات مثبت مانند دلسوزی، خيرخواهی و حتی عشق است.
شخص درک ميکند که خودش کامل نيست، خودش را بياد ميآورد که لازم بوده از
طرف ديگران مورد بخشش قرار بگيرد، شايد بخشنده از مهربانی فردی که قبلاً او را
بخشيده قدردانی کند که حالا ميتواند به سادگی برای ديگران نيز تعميم داده شود
حکایت
:
دو
دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند بین راه سر موضوع اختلاف
پیدا کردند و به مشاجره لفضی پرداختند یکی از آنها از سر خشم بر صورت دیگری
سیلی زد ، دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیز ی بگوید روی
شن
(
ریگ)
های بیابان نوشت امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد.
آن دو
کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند به یک آبادی رسیدند تصمیم گرفتند قدری انجا
بمانند و کنار آب روان استراحت کنند ناگهان شخصی که سیلی خورده بود پایش لغزید
و د ر آب افتاد نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد بعد
از آن که از غرق شدن نجات یافت برروی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد امروز
بهترین دوستم جان مرا نجات داد.
دوستش
با تعجب از او پرسید بعد از آن که من با سیلی تو را آزردم تو آن جمله را روی شن
های صحرا نوشتی ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی؟
دیگری
لبخندی زد و گفت وقتی کسی ما را آزار میدهد باید روی شن های صحرا بنویسیم تا
باد های بخشش آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی
سنگی حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.
سید احمد ضیا نوری
گتنبرک ـ سویدن
جنوری 2013 م