غلام محمد زارع
کابل همانی نیست که بود
شهر کابل در طول تاریخ موجودیت خود شاهد فراز وفرود ها ، خوشی ها و ماتم ها ، سربلندی ها و سر افگنده گی ها ، شکست ها و پیروزی ها و لشکرکشی ها و زور ازمایی های زیادی را برای اشغال تاج وتخت با برده باری تحمل کرده است . این شهر که زمانی موقعیت ستراتیژیک اش ، هوای معطر اش و زیبایی طبعیت اش تیمور شاهی درانی را بسوی خود کشید ، دیگر همانی نیست که بود .
« مشک سوده میبارد ابر بهمن کابل موج سبزه می کارد کوی وبرزن کابل »
دیگر نه از مشک تازه چیزی به مشام میرسد و نه از آرامش خاطر باشنده گانش . کابل که از سرو گردنش ، از کوه وبرزنش و از کوچه و بازارش انسان میریزد ، اکنون قرار ارقام تایید ناشده حدود شش میلیون باشنده دارد . شش میلیون انسانی که به علت عدم موجودیت پلان ها و پروگرام های انکشافی برای ولایات و محلات ، غرض یافتن کار و زنده گی ، مکتب ومدرسه ، دوا و داکتر و آرامش به کابل ریخته و در تلاش سعادت و کامگاری برای خود و خانواده های خود اند .
دولت که در زمینه تدوین پلان های متوازن انکشاف محلات و ولایات شاید به دلیل سیستم جدید اقتصادی در کشور و ضعف و نا توانی دستگاه دولتی کوتاه آمده و نتوانسته ویا نخواسته پیش شرط های معین را برای انکشاف اقتصادی – اجتماعی مجمعی کشور ارایه نماید ، بیشتر حیسیت تماشاچی را داشته و توان و شایسته گی رهبری جامعه و مردم را ندارد . پروژه های خورد وکوچکی را که وزارت احیایی مجدد و انکشاف دهات در محلات اجرا و عملی کرده است به مقیاس ملیارد ها دالر سرازیر شده در افغانستان خیلی نا چیز و نا کافی است .
احیایی مجدد فابریکات ، کار گاه ها ، موسسات تولیدی و ساختمانی و ترانسپورتی دولتی که در نتیجه جنگ های استخوانسوز گروه های مجاهد در مرکز و ولایات چور وچپاول و ویران گردیده بودند هم میتوانست زمینه اشتغال یکتعداد از شهروندان را فراهم سازد . ولی با درد ودریغ چنین نشده است . سرمایگذاری مشترک بخش خصوصی و دولتی برای ایجاد موسسات تولیدی بزرگتر که میتوانست یک بخش از نیازمندی های جامعه را در داخل کشور فراهم آورده و از سوی هم امکانات اشتغال شهروندان را میاثر میگردانید کاملا به فراموشی سپرده شده است . دولت در سمتدهی و تشویق سرمایه های خصوصی در بخش تولیدی ناکام بوده ونتواسته افراد کار فهم را بخاطر سازماندهی بهتر این امور در دستگاه دولت جذب وتوظیف بدارد . صاحبان پول های گزاف بیشتر در بخش تجارت اموال مصرفی بدون در نظر داشت منافع ملی ، سرمایگذاری کرده و در کشور زراعتی چون افغانستان شوربختانه حتی کچالو و پیاز را هم از چین و دیگر کشور های همسایه وارد کرده و پیش زمینه های سقوط و ورشکستگی دهقانان و زمینداران کوچک را فراهم ساخته اند . دولت که میتوانست با حمایت از دهقانان و تشویق زراعت و مالداری بر محصولات مصرفی وارداتی تعرفه های گمرکی وضع کرده ویا محصولات زراعتی داخلی را سبسایدی نماید ، برعکس سیاست دروازه های باز را تعقیب نموده کشور را به یک جامعه مصرفی بدل ساخته ، موجبات فرار اسعار و سقوط و فروپاشی دهقانان و سرمایداران را که در بخش زراعت و تولید محصولات داخلی سرمایگذاری میکنند فراهم نموده است . سبسایدی و حمایت از سرمایگذاری های داخلی در کشور های سرمایداری غرب هم موضوع غیر معمول و نا مروج نیست . سبسایدی صنایع کشتی سازی غرب در برابر رقبای کوریایی شان و وضع تعرفه های گمرکی بر محصولات نساجی چین و . . . از جمله مثال های بر جسته اند که کشور های سرمایداری غرب در حمایت از محصولات وصنایع خود انجام میدهند . کشور ما هم از این امر مستثنی بوده نمیتواند .
قرار احصاییه های گرفته شده توسط موسسات بین المللی بیشتر از نصف نفوس کشور را جوانان تشکیل میدهند که کمتر از پانزده سال عمر دارند . نرخ بیکاری در میان این جوان خیلی بالا است . انعده از جوانان که بعد از فراغت از مکتب به موسسات تحصیلات عالی و مسلکی راه نیافته و به نسبت سطح پایین سویه تعلیمی در مکاتب ، از سواد کافی هم برخوردار نبوده و بدلیل مطالبات بلند بازار کار سرگردان و بی روزگار میمانند . مکاتب و مدارس نه تنها از سطح پایین تعلیمی رنج میبرند بلکه استفاده جوی ، گرفتن رشوت و تحفه های قیمت بها به مناسبت روز های معلم ، زن و. . . توسط معلمین ، که در گذشته هیچ گونه سابقه نداشته ، زمینه حق تلفی را فراهم ساخته و امکانات رقابت سالم میان شاگردان را محدود و حتی غیر ممکن میسازد . وزیر تعلیم وتربیه به عوض رفع این نابسامانی ها هر باریکه به خارج سفر میکند در بازگشت به پول بیت المال و شاید به منظور تجدید تعهد ، سر به پاکستان زده و باگرفتن وظایف جدید به کشور بر میگردد . امار بانک جهانی موید انست که ظرف 5 تا 10 سال آینده بیشتر از 400000 جوان دیگر به سپاه بیکاران افغانستان اضافه میگردد ، که سازمان جهانی کار آنرا بیک بمب ساعتی تشبیح کرده است که هرآن امکان انفجار ان رفته و موجب فاجعه بزرگ اجتماعی – اقتصادی خواهد گردید . ( 1 ) دولتمردان که خود در گیر معاملات قدرت اند برای نسل جوان نه وقت دارند ونه هم پلان و پروگرامی . جوانان سرخورده ، بیکار و بی روز گار در کوچه وپس کوچه های شهر سرگردان بوده وبه اسانی شکار گروه های افراطی ، جنگ طلب و مافیایی مواد مخدر میگردند .
ناباوری به آینده ، عدم پابندی به منافع ملی ، شرمساری در اجتماع و نزدیک شدن ضرب الاجل خروج نیرو های خارجی از افغانستان ، زورگویان را دست و پاچه ساخته وبه یاوه سرایی واداشته است . یکی تهدید به بالا شدن در کوه ها میکند ( غافل از آن که در کوه ها هم جای برای ایشان نمانده است ، زیرا کوه ها را دیگران اشغال کرده اند .) و دیگری در صدد بر اشفته ساختن اذهان مردم و شعله ور نمودن جنگ های ملی است . همین قدرت سالاران وطن ستیز با صحه گذاشتن بر موافقتنامه های بن اول پیش زمینه های ظهور یک حکومت ضعیف ، دست بین ووابسته را مهیا ساخته و آرزو های پاکستان و سازمان های جاسوسی حماییه گر آنرا برآورده ساختند . اکنون بعد از دوازده سال نه دولت طرف اطمنان همگانی داریم نه سرحدات مستحکم ، نه اقتصاد قوی ، نه سیاست ملی و نه هم قدرت دفاع از وطن و منافع ملی کشور .
نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهوری گرایش ها به اجماع ملی را که در دوازده سال گذشته خریدار نداشت ، تقویه کرده است . اگر هدف از اجماع ملی رسیدن به قدرت ویا ماندن در قدرت بوده ، نه رویکار آمدن دولت با تیم کاری قوی و با پایه های وسیع اجتماعی ؛ اگر هدف اجماع ملی ادامه رنج و الام مردم وپرده کشیدن بر معاملات پشت صحنه بوده ، نه کاهش بار بی کاری و بی روزگاری و بی امنیتی در کشور و اگر هدف از اجماع ملی تحکیم روحیهء بیگانه گرایی بوده ، نه ملی گرایی و اتکا به موسسات و انستیتوت ملی و دموکراتیک ، پس این اجماع ملی نه بلکه گام برداشتن در تاریکی و بی هدفی است ، اغوا است و فریب .
دفاع و حمایت از دست آورد های دموکراتیک دهه آخیر ، نورم های منتشره در اعلامییه حقوق بشر ، ازادی مطبوعات ، تامین حقوق وآزادی های زنان و مبارزه با فساد اداری ، مافیایی زمین و مواد مخدر ، نیازمند تشکیل جبهه واحد ملی از روشن اندیشان ، چهره های ملی و ساختار های مدنی میباشد .
1_, seite 75 , 7 juli 2013 capital , wirtschaft ist geselschaft
المان 14 07 2013