غزنی؛ درخشش دوباره و فرصتهای پیشرو
مهدی مصباح
سرانجام شهر غزنی در 24 حمل رسما عنوان «پایتخت فرهنگ و تمدن اسلام در آسیا در سال 2013» را از آن خود کرد. این شهر که زمانی مرکز علم و ادب و عرفان و سیاست بوده، اکنون به ویرانهای مبدل شده است؛ اما میرود تا کماکان آن شکوه و عظمت دیرینهاش را باز یابد.
غزنی در 145 کیلومتری جنوب غربی کابل پایتخت افغانستان موقعیت دارد و در محوریت ولایتهای لوگر، پکتیکا، میدان وردک، بامیان، ارزگان و زابل قرار گرفته است. این ولایت، همچنان محل تقاطع پایتخت با ولایتهای غربی و جنوبی افغانستان محسوب میشود.
در برخی منابع تاریخی آمده است، غزنی حدود پنج صد سال پیش از میلاد؛ یعنی در عصر جهان گشایی کوروش کبیر به عنوان یک «دژ مقاوم» در تاریخ ثبت گردید. پس از آن در زمان کشورگشایی اسکندر مقدونی در حدود 330 سال پیش از میلاد، پادشاهان کوشانی در سده های نخست میلادی و صفاریان تا پایان سده سوم هجری، همچنان به عنوان سنگر دفاع در برابر تهاجمات شناخته شده است.
در این شهر، پیش از اسلام پیروان مذاهب برهمنی، مهرپرستی، شیوایی، نسطوری، بودایی، زردشتی، مسیحی و برخی مذاهب دیگر زندگی می کرده اند و حالا تعدادی اندکی از هندوان در کنار مسلمانان اکثریت، زیست دارند؛ اما اوج شهرت و عظمت غزنی، زمان حکم روایی پادشاهان غزنوی از 351 تا 583 هجری قمری عنوان می شود؛ زیرا این شهر پایتخت امپراتوری عنوان می شود که دامنه آن از شرق تا هند و از غرب تا بغداد گسترده بود.
افزون براین، شاهان غزنوی همچون سلطان محمود، تلاش کردند در این شهر، زمینه های پرورش استعدادهای علمی و ادبی و عرفانی را فراهم کنند؛ به گونه ای که در زمانی اندک، صدها عارف، فقیه، شاعر، ادیب و دانشمند از سرزمین های مختلف رو به غزنه آورده و در پرتو حمایت های شاهان غزنه دست به خلق آثار ارزشمند و ماندگار زدند. فردوسي طوسي، فرخي سيستاني، عنصری بلخی، عسجدی مروزی، منشوری سمرقندی، کسایی مروزی، ابوریحان البیرونی، ابوالفضل بیهقی و ده ها اديب و شاعر و سخنور در عصر غزنویان رشد کردند. همچنین در این شهر، صدها دانشمند و عارف اسلامی زیست کردند و در راستای پویایی هرچه بیشتر آموزه های اسلامی کوشیدند. در کنار این همه، هنر و صنعت جایگاه ویژه خود را پیدا کرده بودند؛ اما همه این تلاش ها که تمدن بزرگی را در این نقطه ای از جهان پدید آورده بود، در سال 1148 میلادی، با حمله علاوالدین جهان سوز پادشاه سلسله غوریان در هفت روز به آتش کشیده شد و نابود گردید و از آن روز به بعد غزنی دیگر رونق نگرفت.
حالا از آن تمدن عظیم تنها، آرامگاه شماری از بزرگان و شاعران غزنه و چند آبده تاریخی نیمه تخریب شده باقی مانده است و باقی همه در آتش خشم علاوالدین ها سوختند و نابود شدند. بربنیاد چنین پیشینهای، غزنی در سال 2007 پس از یک رقابت نفسگیر با شهر نجف اشرف عراق، به عنوان «پایتخت فرهنگ و تمدن اسلام در آسیا در سال 2013» انتخاب شد و اکنون پس از برگزاری جشنوار نامگذاری غزنی در نخستین روز هفته جاری، هنوز هم این شهر هم به لحاظ ساخت و ساز و هم به لحاظ امنیتی از مشکلات گسترده رنج می برد؛ اما فرصت بسیار مساعد پیش آمده که اگر وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان و مسوولان دولتی در غزنی بتوانند از آن استفاده کنند، این شهر باستانی و کهن کماکان جایگاه نخست خود را بازخواهد یافت.
در حال حاضر، غزنی تا پیمانه ای زیاد به کانون توجهات مقامات داخلی و کشورهای خارجی به ویژه کشورهای اسلامی تبدیل شده است و از این رهگذر، مسوولان در غزنی باید بکوشند تا در نخستین اقدام، امنیت شهر و مسیرهای منتهی به غزنی را تأمین کنند تا کار ساخت و ساز این شهر بی دغدغه دنبال شود. گرچه تهدیدهای امنیتی در چندین ولسوالی (شهرستان) غزنی بسیار بالا و نگران کننده است؛ اما حضور گسترده و مسوولانه نیروهای امنیتی افغانستان می تواند، جلو بسیاری از تحرکات تخریبی را در این شهر و حومه آن مهار کند. بی تردید، تأمین امنیت، به توسعه اقتصادی و بهبود وضعیت اجتماعی در این شهر خواهد انجامید.
از جانبی هم، فرصت بسیار مناسبی برای بازسازی آبده های تاریخی غزنی فراهم شده است؛ آبده هایی که برخی از آنان فروریخته و برخی دیگر هم در آستانه فروریزی قرار دارند. بازسازی این آبده ها احیای ارزش های معنوی و تمدنی این سرزمین به حساب می روند. برخی از کشورها از جمله امریکا، ایتالیا و ایران از مدت ها به این طرف می کوشند تا مناره ها، قصرها، آرامگاه های بزرگان سیاست و ادب غزنی و صدها آبده تاریخی دیگر را بازسازی کنند.
احیای این آبده و صدها جاذبه گردشگری دیگر در غزنی، می تواند سالانه هزاران گردشگر داخلی و خارجی را به سوی خود جلب کند. این مساله از یک جهت، معرفی بهتر و کامل تر غزنی به جهانیان دانسته می شود و از جانبی هم درآمدهای کلانی را از طریق صنعت گردشگری وارد خزانه دولت افغانستان خواهد کرد.
با این حال، غزنی محل تلاقی ولایت های مختلف افغانستان است. این شهر، پایتخت را به چندین ولایت غربی و جنوبی وصل می کند و یکی از مسیرهای اصلی به سوی ولایت های مرکزی افغانستان پنداشته می شود. به این لحاظ شهر غزنی به یکی از مراکز قدرتمند نقل و انتقال کالاهای بازرگانی تبدیل خواهد شد و زمینه کسب و کار بهتر را برای شهروندانش فراهم خواهد کرد.
در این میان، یکی از فرصت های طلایی برای غزنی، نگاه مثبت کشورهای اسلامی به ویژه کشورهای حوزه امپراتوری سابق غزنویان به غزنی است. افغانستان می تواند با استفاده از این فرصت، دانشگاه ها، مراکز علمی و پژوهشی و کتابخانه های غنی را با همکاری این کشورها ایجاد کند و این شهر را بار دیگر به مرکز علم و هنر تبدیل نماید.
روی هم رفته، نهادهای مسوول افغانستان به ویژه وزارت اطلاعات و فرهنگ این کشور باید راهبرد احیای غزنی را آن گونه که لازم است، آماده کنند و با طی مراحل قانونی به اجرا درآورند؛ در غیر آن غزنی همچنانی که هست باقی خواهد ماند و این نام، هیچ دردی را دوا نخواهد کرد.