ماریا یوسفزی
نکات چند در باره دیموکراسی
(دیمو)به معنی مردم و توده از مردم بدون در نظر داشت مناسبات طبقاتی و اجتماعی شان و(کراسی) یعنی حکومت کردن در بین سایر نظام ها و حکومت ها.- بعضی اینکه حکومت نه از یک طبقه مخصوص ونه از یک نژاد و مذهب است یعنی انکه بوسیله ازادی مردم قدرت سیاسی بدست امده وبوسیله مردم اداره میگردد یا دیموکراسی گفته می شود.مونتیکو معتقد است که(هنگامکه در جمهوریت مجموع ملت زمام امور را بدست می گیرد این طرز حکومت دیموکراسی است! در دیموکراسی ملت از یک لحاظ فرمانرواوازجانب دیگر فرمانبردار است. ملت نمی تواند فرمان روا باشد مگر بوسیله ارای خودش که عبارت از اراده او می باشد. پس اراده ملت خود ملت است بدین جهت قوانین که حق رای دادن را بر قرار می کند در این نوع حکومت اساس کارودر واقع قوانین اساسی می باشند)
روسو می گوید(اگر قدرت حاکمه((یعنی ا راده عمومی)) قوه عمومی مجریه را به دست هم دهد یا به اکثریت بسپارد وعده زمامداران زیاد باشدرژیم دیموکراسی است)
جان استولرت!( در جامعه دیموکراسی دو چیز دشمن تفکر وقضاوت ازاد افراد است -توده کوتاه بین و کم عقل ودیگری فشار اکثریت).در انگلستان زودتر نسبت به سایر مما للک اروپا قانون انقلاب های فکری بوجود امد- این افراد به چند صورت به نحو شدید و اشکار در قیام نهضت های دیموکراتیک سوسیالزم وکمونیزیم افراطی خود نما یی می کرد و بعد از انکه مبارزه علیه حاکمان و سلاطین خودودیکتاتوران شروع شد فکر دیموکراسی هم به میان امد و اولین ثمره ان انقلاب کبیر فرانسه می باشد. که بیش از دو قرن فلسفه نوین ایدلوژی به جهان غرب لیبریزیم با روش دیموکراسی است و به اشکال مختلف نه انچه انقلاب کبیر فرانسه تقدیم نموده و در تمام زمینه های جهان بینی- انسان شناسی-سیاست وباتارپود فرهنگ اجتماعی در ااین جوامع تسلط دارد.اما در افغانستان اولا شرایط اماده نبود به اوردن دیموکراسی چراکه در این سه دهه جنگ های داخلی مردم ما راا از پیش رفت های فکری دور ماندن........
دوم اینکه زور گویان ودولتمردان دیموکراسی رابه صلیقه ونفع خود یک نام دیگر دادند.در این حالات مردم الوویت های دیگر دارند............
یک دولت مردمی باشد که مردم در ارامش زنده گی کنند وصلح حکم فرما باشد وطن از شر دشمنان خلاص شود