خوشه چین
چهارستون بزرگ
اول- توانایی یاد گرفتن به حیث پایه واساس
دوم-توانایی انجام عمل((تطبیق تئوری))
سوم-توانای زنده گی کردن((زنده گی یعنی چه؟))
چهارم-یاد گرفتن زنده گی مشترک((عدالت))
"من که فرزند این سرزمینم"
"در پی توشه ای خوشه چینم"
"شادم از پیشهی خوشه چینی"
"رمز شادی بخوان از جبینم"
آنانکه ازما بریده پیشمان شده اند،مارونده گان بحرانسانیت رو به سوی این بحر کرده ایم.برای عقب ماندگان این سفرصبرجمیل ازخدای متعال می خواهیم.
بلی!
"خوشه چین کجا اشک محنت به دامن ریزد"
"خوشه چین کجا دست حسرت زند بر دامان"
خوشه چین پدرمرده،شرایط دشوارزنده گی را دیده وسلیهای نا امیدی را ازهرطرف خورده،مگرپا برجا ثابت قدم خستگی را ازسربه دورکرده،به راهش ادامه داده،تا کشتی را به ساحل برساند.
او یک معلم است،سعی می ورزد ودرکوشش است، مطالب را که درنظردارد. میخواهد برای شاگردان ونوآموزان سیاسی بفهماند. بناً برای فهماندن مطلب، به دنبال منابع چون مورچه «خوشه به دهان»به سوی خرمن خوشه ها،شتابان جهت رفع مسئولیت وجدانی واخلاقی،تلاش می ورزد،تامواد درسی ای را برای نو آموزان تهیه بدارد.ازشرایط جنگ ووحشت انتباه گرفته،به جای تفنگ قلم دردست گیرد. یگانه مکتبی که میتواند آدم به انسان بودن وانسان شدن اشنائی میکند او مکتبانسانیت است. پس هرکس که میخواهد به رمز،معنی ومفهوم انسانیت آگاهی پیدا نماید.حتماً دروازۀ کنفسیوس را دق الباب مینماید.
کنفیسیوس کی بود؟ برگرفته ازگوگل.
هنگام اشاره به فرهنگ سنتی چین، نام یک شخصیت در اذهان زنده می شود و اوکسی جزکنفوسیوس نیست. درجامعه چین هیچکس به اندازه "کنفوسیوس" تاثیرگذار نبوده است .به همین دلیل هرکسی تا اندازه ای درباره او می داند وکم و بیش تحت تاثیرتئوری مکتب "کنفوسیوس" قرارگرفته است. "کنفوسیوس" بنیانگذار مکتب "کنفوسیوس" است. دربیش ازدوهزارسال گذشته اندیشه مکتب " کنفوسیوس "نه تنها زمینه های سیاسی وفرهنگی را شامل شده بلکه در فعالیت ها وشیوه های فکری هرچینی تاثیرگذاربوده است. بعضی دانشمندان خارجی اندیشه مکتب "کنفوسیوس" را اندیشه مذهبی چین می دانند. درواقع مکتب " کنفوسیوس" یکی ازمکتب های قدیمی چین است و اندیشه ای فلسفه است ومذهبی نمی باشد . اندیشه کنفوسیوس نه تنها درفرهنگ چین تاثیرگذاری عمیق دارد،بلکه دربعضی کشورهای آسیا تاثیر گذاشته است. "کنفوسیوس" سال 551 قبل از میلاد به دنیا آمد و سال 479 قبل ازمیلاد درگذشت.هنگامی که سه سال داشت، پدرش مرد وهمراه مادرش دراستان "شان دونگ"کنونی واقع درشرق چین اقامت داشت. اسم "کنفوسیوس" "کنوگ چیو"بودو "کنفو سیوس" نامی است که مردم به صورت احترام برای او برگزیدند . "
" کنفوسیوس" در دوره حکمرانی سلسله بهار و پائیز زندگی کرد. وی در کشوری بنام " لو" اقامت داشت و کشور" لو" پیشرفته ترین کشور در زمینه فرهنگی بود. "کنفوسیوس " در تمام عمر خود یک مقام عالی رتبه نبود، اما دانش زیادی داشت. در قدیم آموزش و پرورش از حقوق ویژه اشراف بود. اما " کنفوسیوس" با شیوه خود این حق را از آنان گرفت و خود شاگردانی را جذب کرد و به آنها آموزش داد. افراد از هر طبقه ای با پرداخت مبلغی ناچیز می توانستند برای تحصیل نزد او بروند . گفته می شود که وی سه هزار شاگرد داشته و در میان آنها چند تن جزو دانشمندان آینده بوده اند . چرا اندیشه " کنفوسیوس" توانست در دوران فئودالی جایگاه برتر را اشغال کرد؟ مشکل است که به آسانی بتوان به این سوال پاسخ داد . اما به طور ساده می توان گفت که اندیشه طبقه بندی جدیی و اندیشه بهبود بخشیدن سیاسی با منافع طبقه محاکمه منطبق بود و در آن وقت برای ثبات جامعه سودمند به نظر می رسید و به پیشرفت جامعه مساعدت می کرد.طبق تئوری وی، امپراتور باید خیلی خوب کشور را اداره کند و مردم باید به امپراتور وفادارباشند. در این وضع کشور آرام خواهد بود و مردم زندگی با ثباتی خواهند داشت . در قرن دوم قبل از میلاد، چین کشور قوی، متحد با سیستم تمرکز قدرت بود. حاکمان می دانستند که تئوری " کنفوسیوس" برای حفظ ثبات جامعه فئودالی مناسب است و به همین دلیل اندیشه " کنفوسیوس" به عنوان اندیشه رسمی کشور تعیین شد. در کتاب" لون یو" سخنان قابل نقل " کنفوسیوس" و گفتگوهای " کنفوسیوس" با شاگردان وی نگاشته شده است . در جامعه قدیم چین مردم با اندیشه های همین کتاب زندگی خود را استاندارد می کردند. افرادی که می خواستند به مقامی برسند ، باید این کتاب را بدقت می خواندند . چینی ها اعتقاد دارند که نیمی از کتاب" لون یو" می توان یک کشور را اداره کرد. در واقع " لون یو" کتابی است که موضوعات آن فراوان و زبان آن زنده است. سخنهای " کنفوسیوس" مربوط به زمینه های مختلف در آن آمده است، مانند خواندن کتاب، موسیقی،گردش در حومه شهر، دوستی و غیره. در این کتاب آمده است که شاگردی سؤالی مطرح کرد مبنی بر اینکه اگر در میان ارتش، غله و مردم یکی را باید از دست داد ، بهتر است کدام را انتخاب کنیم و کنفوسیوس بلافاصله جواب داد: ارتش. موضوعات " کنفوسیوس" بسیار فراوان است و در میان آنها بسیاری حتی امروزه با ارزش است . سخنهای وی در " لون یو" امروز گفته های عامیانه چینی هاست که همواره مورد استناد قرار می گیرد. مانند این جمله معروف که اگر سه نفر باهم قدم زنند، در میان آنها حتما یک نفر باید معلم باشد . معنی این جمله این است که هر نفر برتری های خود را دارد، بدین جهت افراد باید از یکدیگر بیاموزند.
آموزش وپرورش کنفوسیوس غذای فراوان فکری برای حل مشکلا ت زندگی مشترک بشرفراهم می کند. روابط " چهارستون بزرگ" درآموزش و پرورش معاصر،روابطی برابروهم ردیف نیست بلکه روابط 3 عامل با 1 پایه است . پایه آن " یاد گرفتن زندگی مشترک" یعنی یادگرفتن برقراری روابط خوب انسان با انسان است. مکتب کنفوسیوس براساس افکار فلسفی خود مبنی بر "هماهنگی آسمان و انسان "به این مسئله جواب منطقی عمیق داد. به نظر آنها ، کیهان همیشه پایه زیست همه اشیا بوده و انسان باید دارای روحیه ابداع مستقل بوده و اخلاق خود را درآسمان وزمین ومیان انسان متمرکزکند .انسان باید با آسمان وزمین هماهنگی کرده وبا روحیه برابری به بررسی ارزش های موجودیت همه اشیا درجهان پرداخته و با اخلاق عالی وخدمات بزرگ وگفتارورفتارمناسب ارزش واهمیت زندگی انسان را نشان دهد. انسان باید با انسان هم هماهنگی کند و " عدالت" را در اولویت قرار دهد. " عدالت " اساس انسانیت است . رابطه خوب ،ارتباط نزدیک بین انسانها است.کنفوسیوس گفت : "عدالت باید ازخودآغازشود"،آنچه به خود نمی پسندی، به دیگران روا مدار." " انسان عادل تنها پس ازآنکه کاری خیرانجام داده می تواند ازدیگری درخواست کند آن کاررا انجام دهد."آدم باید عادلانه ومهربانانه با دیگران برخورد کند،بایدخودراودیگران را دوست داشته،هم به خود وهم به دیگران احترام بگذارد.به نظرمکتب کنفوسیوس ،زندگی مشترک انسانها باید براساس سیستمی اخلاقی که عدالت و محبت را در مقام اولویت قرارداده استوارشود.
تئوری آموزش کنفوسیوس نیز منابع فراوان فکری برای حل مشکلات آموزش معاصر فراهم می سازد . در واقع می توان 4 توانائی یعنی " یادگرفتن دانش ، یادگرفتن کار، یادگرفتن زیست، یادگرفتن زندگی مشترک " مطرح شده از " کمیسیون آموزش و پرورش بین المللی در قرن 21" را با یک جمله بیان کرد و آن اخلاق انسانیت است. به نظر مکتب کنفوسیوس ، تنها در صورتیکه ارزش زیست انسان مورد توجه قرار گیرد و اخلاق انسان به خوبی تربیت شود ، پیشرفت بشر براساس اصول طبیعی امکان پذیر می گردد. بشر تنها در صورت کنار گذاشتن خود خواهی مقید ساختن خود به اخلاق ، وفاداری به وظیفه ، سعی و کوشش و عدم تنبلی می تواند خدمات شایسته خود را انجام دهد . روحیه مکتب کنفوسیوس عالی و مبتنی بر میانه روی بود. روحیه ای که بزرگی را با سادگی به خوبی ممزوج و ایده آل را با واقعیت به خوبی وصل کرده است . به عقیده مکتب کنفوسیوس ، انسان باید با خوش اخلاقی برای آسمان و زمین فداکاری و به توده های مردم خدمت کند . انسان باید برای ادامه فرهنگ سنتی حکمای پیشین، تحصیل کرده و در راه صلح و آرامش ابدی جهان تلاش کند. مکتب کنفوسیوس به آموزش و تربیت اخلاق انسان اهمیت زیادی داده و برآن ایمان تاکید کرده که نیروها می توانند فرمانده را اسیر کنند ، ولی اراده فرد ساده غیر قابل تصرف است . آنها طرفدار آن بودند که ثروتمند به فقیران کمک کند ، فقیر آگاهانه کار خیر انجام دهد ، انسان شریف با سواد و دانشمندهر روز نفس خود را محاسبه کند تا از اشتباهات جلوگیری کند. آنها همچنین می گویند که انسان با تربیت و آموزش به تدریج و غیر محسوس در زمینه های نترسیدن در خطرات ، بی توجهی به امنیت یا خطر و افتخار یا اهانت ، وفاداری به میهن و مردم ، اخلاق خود را کاملتر سازد. باید گفت که تئوری آموزشی اخلاقی کنفوسیوس برای پیشبرد آموزش معاصر فواید زیادی دارد . روش خود سازی تاکید شده از مکتب کنفوسیوس چکیده فرهنگ سنتی چین است . مکتب کنفوسیوس تاکید کرده که انسان باید از نظر اخلاقی، بیشتر مواظب خود باشد تا اینکه بر دیگران نظارت کند.
پیروان کنفوسیوس طرفدار آن هستند که انسان از طریق آگاهی از کار خود و رفتار محتاطانه در مدرسه ، خانواده و زندگی روزمره ، اخلاق خود را پی درپی پرورش داده و در همه جوانب سطح خود سازی بدن و دل خود را ارتقا دهد . تئوری آموزش و پرورش کنفوسیوس ، نه تنها تاثیر بزرگی در چین و در ملتهای آسیای شرقی گذاشته بوده ، بلکه در آینده نیز تاثیر عمیقی بر چین و حتی جهان قرن 21 خواهد گذاشت.
منبع : روزنامه ملی چین روز 31 اکتبر 2006