محمد آجان غلجی
فقر بدترین شکنجه است
زندگی بشری از اوان پیدایشش در ماقبل و مابعد تاریخ حین طی مراحل تاریخی و تکاملی اش با موانع و دشواریهای بیشماری روبرو بود ؛ انسانها پیوسته در راه تغیر و بهبود زندگیشان تلاش ورزیده اند ؛ داشته ها و دستاورد های امروزی بشریت نتیجه منطقی مبارزات و زحمات مشترک نسلهای بخاک خفته طی صده هاو هزاره های سپری شده و در قید حیات است ؛ در زمانهای قدیم که بشریت به تناسب امروز از علم ودانش بی بهره ؛ در برابر طبیعت خلع سلاح و ناتوان بود؛ با طبیعت ؛ ناسازگاریهای اقلیمی ؛ مشکل بودوباش ؛ مسله حمل ونقل ؛ معیشت ؛ مداوا و مسایل حیاتی دیگری مبارزات سخت وطولانی نموده و همه بشریت شکنجه های زیادی کشیده است ؛ هر قدر انسانها مقابل ناملایمات طبیعی به پیروزی دست یافتند به همان پیمانه از زندگی اشتراکی و برابری فاصله گرفته ؛ به جان هم افتادند ؛ یعنی بجای استفاده و به خدمتگیری عادلانه دستاورد های مشترک بشری در تاریخ ؛ که میتوانست به خوشبختی همه بینجامد ؛ قشرها ؛ گروه ها و افراد حریص ؛ سودجو و خود محور این دستاوردها را در گرو خود ها در اورده ؛ زندگی همنوعان را ناراحت کرده تدریجا به جهنم مبدل ساختند ؛ فجایع نظامهای برده داری ؛ فیودالی و نظام مسلط سرمایداری در دنیای متمدن پیشرفته امروزی ؛ جنگها و کشمکشهای ناموجه قبلی و امروزی وانواع نابسامانی ها که به وسیله خود انسانها غرض تباهی و بدبختی همنوعانشان به اجرا گذاشته شده و میشود نمونه های روشن وحقایق انکار ناپذیر بیراهگی اقلیت محدود حریص جامعه بشریست که بر اریکه قدرت اقفصادی و سیاسی جهانی که حق مسلم مشترک همه بشریت است تکیه زده و با اقدامات محیلانه روزمره برای همنوعان خویش شر ؛ خونریزی ؛ فقر ؛ بیکاری ؛ تنگدستی و ده ها فلاکت می افرینند ؛ بدینترتیب جای شکنجه های طبیعی علیه انسانها راعمدتا شکنجه های انسان بر انسان گرفت ؛ که متاسفانه با مرور زمان از لحاظ معنی زشت تر و عمیق تر از گذشته میشود .
شکنجه انواع و ابعاد گوناگون دارد که تاثیرات مقطعی و دایمی ؛ سطحی و ژرف بر انسانها بجا میگذارد و روان شان را می ازارد ؛ مانند شکنجه های جنگ ؛ زندان ؛ بی تعلیمی ؛ بیکاری ؛ فقر ؛ بیماری ؛ معیوبیت ؛ بی فرزندی ؛ بی پدری و بی مادری ؛ قرضداری ؛ اعتیاد ؛ حق طلفی ؛ حسادت ؛ تبعیض و ده ها و صد ها نوعی از شکنجه همراه و هم سفر انسانها بوده و هست که مثبب بخش اعظم انها خود انسانها اند ؛ هر شکنجه به تمام انسانها تعلق نگرفته بلکه گروهی یا بخشی از جامعه را متاثر میسازد ؛ مثلا زندان مستقیما زندانیان و طور غیر مستقیم خانواده ها و اقاربشان را در بر میگیرد ؛ بیماری ؛ بیکاری ؛ معیوبیت ؛ بی فرزندی ؛ اعتیاد و همانند ان بخش یا گروپ معینی از اجتماع را متاثر میگرداند که با رفع معضل خود نیز از بین میرود ؛ ولی هستند شکنجه هایی که همه گیر یا تقریبا همه گیر اند مثلا تشویش از مرگ یا بیماری نوعی شکنجه همه گیر بشمار می اید و فقر را میتوان در ردیف شکنجه تقریبا همه گیر به حساب اورد .
چرا فقر از بد ترین شکنجه هاست ؟
-: عمدتا به دو دلیل
! یک - به علت وسعت و پهنایش در جامعه بشری
بعد از سپری شدن زندگی اشتراکی یا همان دوره کمون اولیه و ظهور طبقات اجتماعی غنی و فقیر فاصله میان این طبقات از طریق تصاحب دستاورد های جوامع بشری توسط طبقات غنی و متمرکز شدن تقریبا همه امکانات مادی ؛ معنوی در اختیار همین طبقه اعم از قدرت اقتصادی ؛ سیاسی ؛ نظامی و فرهنگی به ترتیب ؛ طبق برنامه و پیوسته تا امروز ادامه دارد ؛ با تغیر و تکامل مراحل تاریخی اشکال ونه محتوای سیستمها تغیر نموده ؛ طی زمان طولانی نهادینه شده رفت ؛ طبقه بالا از هر وسیله جایز و ناجایز سود برده ؛ با بهره گیری از امکانات وسیع غرض تثبیت موقعیت خویش دولتها ؛ ادیان ؛ مذاهب ؛ موسسات فرهنگی ؛ ژاندارم و سایر وسایل این چنینی را بکار و خدمت گرفته و میگیرند ؛ تو جیهات مذهبی ؛ تاریخی و عرفی دلخواه افریده ؛ به کرسی شانده اند و به همین منوال ادامه خواهند داد ؛ در گذشته طبقات غنی ؛ متوسط و فقیر بودند ؛ در این اواخر طبقات متوسط نیز در تشدید رقابت ها ی بی لگام بسوی فنا گام گذاشته و بر طبقه فقیر علاوه خواهد شد .
بدین ترتیب فاصله ها میان طبقه غنی وفقیر در جهان با سرعت دوچندان ازدیاد می یابد و امروزه بیشتر از ۹۰ ؛ نود فیصد باشندهگان کره ارض در فقر بسر میبرند ؛ در اکثریت قریب به اتفاق باشندگان کشورهای اسیایی ؛ افریقایی و امریکای لاتین که بیشترین مردم کره مقیم همین ساحات اند فقرچون افتاب عریان است که اکثریت مطلق مردم با وصف زحمات و عرق ریزی شباروزی قادر به دریافت لقمه نان عادی و حد اقل امکانات ابتدایی زندگی نیستند ؛ در کشور های مرفه تر اروپایی وسایر نقاط جهان که میلافند فقر از بین رفته ؛ من بدین منطق موافق نیستم ؛ درست است که به مقایسه کشورهای فقیر ظاهرا فقر دیده نمیشود زیرا معیار ها متفاوت است ؛ اگر نداشتن حد اقل امکانات برای زیست و عدم دسترسی به تعلیم ؛ مداوا ؛ کار ؛ ازادیهای ابتدایی و امثال انرا معیار بدانیم ؛ این اسدلال درست به نظر میرسد که در کشور های متمدن فقر ذایل شده است ؛ مگر در معیار های موجود جوامع متمدن در باطن امر همان قاعده در جوامع گویا مرفه هم صداقت دارد که حتی عمیقتر نیز هست ؛ زیرا در این جوامع بر خلاف کشور های فقیر معیار های فقر متفاوت است ؛ بگونه مثال داشتن خانه شخصی به امکانات خودی نه قرضه بانکی ؛ داشتن ملکیتهای شخصی ؛ توان خرید ؛ سفر ؛ تفریح بیمه ؛ مداوا و غیره معیار است که همانا طبقات حاکم از ان مستفید اند و برای همگان قابل دسترس نیست .
بنا فقر در جوامع پیشرفته وبه اصطلاح مرفه همچنان موجود و بیداد میکند که میشود فقر غیر عریان یا پنهانش نامید ؛ بدین معنی که فقرا اکثریت مطلق باشندگان روی زمین را تشکیل میدهند ؛ زحمت را هم همینها میکشند ؛ نعمات مادی تولید وعرضه میدارند که خود از داشتن ان به دلیل توضیع غیر منصفانه در وجود نظام های غیر عادلانه بی نصیب اند و اقلیتهای بسیار محدود جابر و مفت خوار همه دستاورد های این اکثریت قریب به اتفاق را مذورانه در اختیار داشته ؛ به علت همین داشته ها بر جهان وهمنوعان حکم ناجایز و ظالمانه میرانند .
! دو - به علت تداوم با زندگی و اثرات ناگوارش بر جامعه بشری
فقر را میتوان با اختصار چنین هم توضیح داد ( زحمت کشیدن ولی امکانات حد اقل رفع نیازمندی های ابتدایی و حیاتی را حاصل نکردن ؛ از حد اقل تسهیلات بی بهره بودن ؛ احتیاج کشیدن ؛ همیشه رنج بردن و با بیماری های روانی ناشی ازین حالت دست و پنجه نرم کردن ) ؛ طوریکه در بالا ذکر شد بخش بسیار عظیم باشندگان روی زمین در فقر بسر میبرند ؛ همچنان به انواع شکنجه ها هم اشاره رفت که اغاز و انجامی دارد ؛ تاثیراتش بر همگان نمی تابد و محیط معینی را در بر میگیرد ؛ مگر فقر با پهنای جهان شمول از ان کتگوری شکنجه ها ست ؛ در هر گوشه یی از گیتی که انسانها زیست دارند شکنجه فقر نیز حضور دارد و به بیشتر از ۹۰ نود فیصد نفوس روی زمین تعلق میگیرد ؛ این شکنجه از مراتب مختلف شدت برخوردار بوده و بر همگان یکسان تاثیر نمی گذارد ؛ زیرا موقعیتها ؛ فر هنگها ؛ ساحات زیست ؛ امکانات ؛ درجه احتیاج وغیره بر میزان فقر و شکنجه ناشی ازان اثر گذار است ؛ اما تداوم ان بدرجات متفاوت تر؛ تا نهایت زندگی با نسلهای پیهم همین اکثریت قاطع بشریت به شکل روز افزون در جریان بود ؛ هست و الی تغیر ماهیوی نظامهای مسلط جریان خواهد داشت ؛ به عباره دیگر همان قول از گهواره تا گور بر روال عملی این شکنجه جانکاه صدق میکند .
شکنجه فقر چنان ابعاد وسیع و گوناگون د ر زندگی روزمره افراد ؛ خانواده ها ؛ اقشار ؛ جوامع ؛ کشور ها و سطح جهان دارد که شمارش و تعداد ان در قید ارقام نمیگنجد ؛ یک فرد یا خانواده میتواند حتی طی یک روز دهها بار در معرض اشکال چنین شکنجه ها قرار گرفته مغزش خورد گردد ؛ از ساده ترین و معمول ترین چنین حالات یا شکنجه ها که تقریبا همه روزه به همگان دست میدهد مثال میزنیم ؛ پدر و مادری دارای چند فرزند که مالک هیچ چیز نیستند ؛ عواید ثابت ندارند و به امید کار روزانه یا روز مزد حیات میگزرانند ؛ از عواید روزانه مخارج بخور و نمیر خود و اطفال شانرا مهیا میسازند ؛ روزهایی که نمیتوانند کار پیدا کنند ؛ و بدین ترتیب برای خود واطفالشان لقمه نان خشک تهیه نتوانند بر انها و فرزندانشان چه میگزرد ؟ ؛ در سردیهای شدید مواد سوخت مهیا نشود و با اطفال درسردی بخوابند یا بر عکس درفصل گرما ؛ گرمی شدید را تحمل مینمایند ؛ لباس مورد نیاز خود و فرزندان را تهیه نمیتوانند ؛ به مداوای خود و اطفال خویش نرسند ؛ کرایه خانه را تهیه نتوانند و دهها احتیاج دیگر از این دست ؛ در حالیکه دور وبر شان باشند و هستند کسانیکه بدون زحمت کشیدن به همه ای نیاز ها دسترسی دارند ؛ هر موردی از این نیازها ی براورده ناشده شکنجه ییست شدید بر روان هر عضو خورد و بزرگ خانواده که شمارشان در جهان به صدها ملیون خانواده و ملیاردها انسان میرسد ؛ حرف و رویه زشت کار فرما ؛ تو هین بالا دست ؛ تمسخر همسایه یا همکلاس متمول ؛ بیچارگی در حل پرابلمها ؛ ناتوانی در دفاع از خود و فرزندان حین ضرورت ؛ نبود انصاف در بر خورد مراجع دولتی نسبت به ناتوانان و برخورد روزمره با مواردی از این قبیل شکنجه های اضافیست که مغز و روان انها را تخریش و تخریب میدارد ؛ علاوتا عدم دسترسی مطمین این اکثریت به نان ؛ اب ؛ لباس ؛ سرپناه ؛ مداوا ؛ تعلیم ؛ کار و سایر ضروریات اولیه زیست که همه روزه تکرارآ بر انها تحمیل میشود در حقیقت فشار و شکنجه بلاوقفه روانی ییست که روز تا روز در ذهنشان متراکم شده با عث انبوهی از مشکلات اجتماعی میگردد . این بخش اعظم بشریت که فاقد دسترسی عملی به ابتدایی ترین و ساده ترین نیازمندیها و حقوق انسانی اند ؛ در فکر و خیال حقوق و دستیابی بر نیاز های لوکس تبلیغاتی مانند حقوق بشر ؛ ازادیهای دموکراتیک و مدنی ؛ رفاه اجتماعی ؛ برابری و امثال اینها که همواره عنوان میشوند و عملا درک ندارند نیستند ؛ چون میبینند و میدانند که این همه فقر ؛ شکنجه های ناشی از ان و تاثیرات مصیبت بار بر زندگی شان از کدام ادرسها بر ایشان روا داشته شده و میشوند ؛ این دسته های کوچک مسلط بر جهان و کشورها همان گرگهای در جامه میش اند که هر نوع ظلم ؛ شکنجه ؛ جنایت و هر کار زشت را بر همنوعان خود روا و تحمیل داشته و میدارند تا زندگی طفیلی پر زرق و برق شان را به قیمت فقر و شکنجه اکثریت همنوع ادامه دهند ؛ انچه هیچ گروهی از حیوانات تا کنون بر همنوعانش روا نداشته است ؛ ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا ؛ انچه حیوان نمی کند ؛ هستند انسانهایی که اگاهانه و به صد تذویر انجامش میدهند .
- : نتیجه
فقر شکنجه ایست که بسیاری ها طور روزانه ؛ برخیها به وقفه های کوتاه و میانه ؛ به مراتب و انواع مختلف از طفولیت تا دم مرگ پیوسته در زندگی شخصی ؛ خانوادگی ؛ اجتماعی و غیره بدان مواجه شده ؛ ارامش ؛ اطمنان ؛ خود ارادیت و اتکا بخود را تدریجا از دست داده زندگی شان به بنبست میرسد ؛ تلاشها برای رفع بنبستها متناسب با درک و توان هر کس ؛ وضعیت موجود وامکانات رفع بحران فرق میکند ؛ عده یی که تلاشهای شان غرض دریافت راه حل بی نتیجه میماند و مجبور به تهیه وسایل و امکانات اولی برای امرار حیات اند ؛ به راه حل های نامشروع و جنایت متوصل میشوند ؛ مثل دزدی ؛ قتل ؛ قمار ؛ اشوب و مانند این ؛ تعدادی با هر شرایطی به کارهای نهایت شاقه تن میدهند و به هرچه بدست می اورند به نحوی بد ان میسازند ؛ تعدادی هم از ناچاری به گرسنگی و مریضی تن داده تا دم مرگ رنج میبرند ؛ کسانی به زندگی خویش خاتمه میدهند ؛ برخی به گدایی پناه میبرند ؛ افرادی هم راه حل های دیگر مطلوب ونامطلوب جستجو و در می یابند .
وقتی با فقر شکنجه های دیگری که به برخی از انها در بالا اشاره شد یا هم ذکری از انها نرفته علاوه گردد ؛ که برای خیلی ها بار ها دست میدهد رنج شان چند برابر شده به تلخی و بی مفهومی زندگی برای انها منجر مییشود و بسا افراد و خانواده ها را به سر نوشتهای غم انگیز و فلاکتبار میکشانند
یکی از تاثیرات فراگیر شکنجه های ناشی از فقر بر اکثریت بزرگ باشندگان جهان تکالیف روانی و امراض روحیست که تقریبا همه فقرا بدلایل ذکر شده فوق به نحوی ؛ و درجات متفاوتی بدان مصاب اند ؛ که پیشرفت انها تدریجا به بیماری های مختلف جسمی می انجامد و سلامت روانی و جسمی جوامع بشری را از بین برده باعث مشکلات بیشماری میگردد که همه در هر گوشه دنیا شاهد انند ؛ شکنجه متداوم وبی انجام فقر ؛ تاثیرات روانی ان و بیماری های روحی ناشی از ان ؛ توان کامل تصامیم عاقلانه و درست را از بخش اعظم انها صلب نموده ناگزیر به بیراهه میروند ؛ در حقیقت همین فقر است که جانی می افریند ؛ دزد و قاتل درست میکند ؛ فحشا و بد کرداری بوجود می اورد ؛ تروریزم و نا امنی میزاید ؛ فساد و مواد مخدر تولید میکند اعتیاد و خودکشی ببار میاورد و دهها و صدها معضل دیگر ایجاد مینماید ؛ بدینترتیب سلامت ؛ ارامش و اطمنان از جوامع بشری رخت بسته ؛ منطقا تشویش ؛ بی باوری ؛ بیماری های روحی و عذاب روانی جاگزینش شده جامعه بشری را با عدم تامل و تحمل و بالا گرفتن مناقشات محلی ؛ ملی و بین المللی ؛ مذهبی ؛ اتنیکی ؛ توسعه و ترویج جرایم ؛ اعتیاد و تروریزم سازمان یافته ؛ جنگها و شورشهای گوناگون در مناطق مختلف با اهداف متفاوت تدریجا به لب پرتگاه هولناک و حوادث غیر قابل کنترول به پیش خواهد برد ؛ مگر انکه تعقل بشری با اقدامات منصفانه عملی از طریق فقر زدایی مانع حوادث ناگوار تاریخی شود .