الهه افتخار
از زن آزاری و زن ستیزی تا زن ـ کفانی و زن ـ جهادی
نگاه تجاوزگرانه بر زن؛ ستم بزرگ در برابر بشریت است؛ چرا که زن مادر هر بشر و مادر همه بشریت است!
یکی از دغدغه های بزرگ که امروزه شاید بیشتر از هر زمان دیگر مورد بحث و مسئله آفرین برای حیات انسانی است؛ خشونت علیه زن و برخورد های تخریب کننده شخصیت انسانی زنان میباشد.
خشونت در برابر زنان اصطلاحی است حاکی از یک خصلت انحرافی که همزاد تاریخ انسانی پنداشته میشود و به هر حال پیشنه کهن دارد. از آنجاییکه توانایی جسمی مرد غالباً نسبت به زن بیشتر است و؛ به علاوه کارکرد های فزیکی بیشتر؛ بتدریج توانایی مالی و مالکیت را برای مرد بوجود آورده است .
درجوامع مردسالاری چه با دلیل چه بی دلیل ؛ مردان قویتر و برتر پنداشته میشوند. و زنان به نسبت انتخاب طبیعی شان ؛ و شرایط اجتماعی برای به دنیا آوردن فرزندان زیاد و تربیت بی وقفه کودکان از محیط اجتماعی دورگردیده اند .
اما مسئله ظلم و زور در آن جا بیشتر مطرح است که علاوه بر اختلاف شخصیتی، جسمی و جنسی ؛ برتری خواهی مردان بر زنان در جامعه به عنوان یک فرهنگ سلطه یابد. و زمانی که به روی این واقعیت تلخ و سخت؛ مجوز مذهبی هم علاوه گردد؛ دیگر بزرگترین قدرت سرکوب کننده زن بوجود می اید.
درآنجا که بر حرمت ، حیثیت و اموراخلاقی زن واقع بینانه و مسئولانه تدبیر و عمل صورت نگیرد؛ پس در باز میشود برای روا داشتن هر گونه تفاوت و تبعیضی وهمین خود توجیه میکند زن آزاری و زن ستیزی را. به همین دلیل زن ستیزی و خشونت بر زن معضلی است که به فرهنگ رایج مبدل گردیده است.
همان قول دکترهلاکویی : «ما لباس 5سال پیش را به خاطر مُد نبودن نمی پوشیم ولی فرهنگ کهنه 5هزار سال پیش را همچنان حفظ میکنیم .»
اما امروز با وصف همه پیشرفت ها در زمینه های اجتماعی ، انسانی ؛ بهزیستی و حقوق مساوی مرد و زن هنوزهم مسئله زن آزاری و زن ستیزی حاد است و روی میز گفتگو های داغ در سراسرکشورهای جهان میباشد.
خشونت علیه زن همواره تهدید است برای کودکان و نسل آینده که سرنوشت آنها درآغوش زنان و کانون خانواده اساس گذاشته میشود و ازین رهگذر درمعرض خطرقرار دارد.
نسل های آینده به نسبت نبود وکم بود امکانات بهداشتی، تربیتی ، آموزشی و تغذیه و تفریحات و شادمانی های سالم و همچنان؛ آسیب های روحی و روانی که در کودکی ازجانب خانواده و اجتماع متحمل میشوند ؛ مریض و بیمار و بدحال بار می آیند. با درنظرداشت مطالعات علمی: هرگاه نگاه برابری میان زن و مرد وجود داشت شاید در تاریخ جلوتر از امروزمیبودیم .
میتوان یک علت کلی را بیان کرد ظلم ، خوار و محکوم کردن و کنترول بی موجب زنان که زندگی مادی ومعنوی آنها را به مخاطره می اندازند موجب میشود که در نوبت خود بدترین مردان را بپرورانند.
زنان درجوامع مختلف با انواع خشونت ها مقابل اند؛ مرزهای فرهنگی ، طبقاتی، تحصیلی ، قومیتی، رفتاری، زبانی و مذهبی و لو که در قوانین رسمی درست هم شده باشد ؛ به علت عادت کهن فرهنگی و روحیاتی به این خشونت ها پر و بال میدهد و ازهمه چالش برانگیزتر خشونت خانگی زیاد توسط قوانین رسمی و مجاری تنفیذ آنها مهار شده نمیتواند. در ذیل کوشش میکنم تا حد توانم این مشکل کلان را بر رسی نمایم
آزارو اذیت خیابانی :
این مسئله ایست که بساط افکار و روان زنان را متلاشی ساخته است. و در نتیجه آن زندگی و حرمت و حیثت خانواده ها هم پامال میگردد و به علت زوال امنیت ، احساس آرامش و حضور زنان را در اجتماع عمیقا آسیب میرساند بنابرین اجتماع هم به شدت ضرر میکند چرا که نیمه بسیار بسیار مهم پیکرش گرفتار تنش و پریشانی ناتوان کننده و زبونساز میباشد.
تکاپوی ناکافی که زنان افغانستان در پی چاره برای رهایی از قیدوبند بی مجوز جامعه و فرهنگ کهنه و کهنه اندیش مشغول آن استند ؛ به تقلای مرغان اسیر مانند است تا به رزمجویی پهلوانانی از قبیل رستم.
در این اجتماع که جایگاه زن و آزادی فردی و انسانی وی هنوز نهادینه نه که قبول رسمی هم نشده است که ثبوت کلانش به مشکل مواجه شدن تصویب قانون منع خشونت علیه زنان میباشد. و حتی طرح مسئله زن و حقوق مدنی و انسانی وی مواجه با حساسیت بزرگ و جنون آمیز مردان این جامعه میباشد؛ اینها همه روح و روان زنان را که خصوصاً کم و بیش از دنیا آگاه شده اند شدیدن متاثرساخته..
رفتارهای نادرست لفظی و تعرض های کلامی بخشی از تجربه روزانه اجتماعی آنها محسوب میشود. تجربه که هرزن و حتی هر دخترکودک این جامعه با آن مقابل است. مزاحمت های آنان به اشکال مختلف صورت میگیرد. از گفتارهای زشت و نیش زدن های لفظی ، اذیت های فزیکی ، اذیت توسط مبایل ، پرتاب کاغذ از موتر و موترسکلیت گرفته تا اسید پاشی بر روی و سر و اندام ، مسموم کردن در فضا های تعلیمی و غیره ، انواع دیگر رنجانیدن و ترسانیدن زنان از مواردیست که مایه نگرانی متداوم در جامعه نسوان کشور گردیده است.
در محیط کاری هم بیشتر تبیعض میان دوجنس مخالف محسوس میشود . رفت و آمد یک زن در بیرون از خانه ؛ تفاوت نمیکند در چی سن و سال و لباس باشد با تحرک نگاه مزاحم مردان هرزه و بداخلاق مواجه میباشد.حتی بیشترینه زنان و دوشیزگان با تجربه پیشنهاد های نابجا و بدماشی مقابل میشوند. به مجرد حضور زنان در خیابانها مزاحمت توسط پسران جوان و مردان کهن سال؛ حتی در مسیردانشگاه ها و مکاتب دختران شروع میشود و این مسایل موجب احساس ترس واضطراب؛ احساس توهین و حقارت و درماندگی در زنان شده و عامل حاضر نشدن بیشتر و مؤثر تر آنها در اجتماع گردیده است.
دراین حدود و در اینجا به فیلم کوتاه از بانوی جوان سحر فطرت زیر عنوان «سکوتم را نکن باور!» توجه نمائید که همین درد و کهنه درد بزرگ را خواسته است تا حدی تصویر کند:
http://www.youtube.com/watch?v=-S0hE9CXrkQ&feature=youtube_gdata_player.
ابزار جهادی و تروریستی ساختن:
اجتماع عظیم بد تربیت مردانه که با نگاه هوس آلوده خویش آرامش خاطربانوان را برهم میزنند.در هر جاده شهر مخصوصا در اجتماعات و نشست های چنین مردان سخن از دختر و زن منحیث یک کالا و یک وسیله بازی و ساعت تیری است؛ حتی دیگر غیرت ناشی از اینکه «من هم خواهر و مادر دارم!» گویا مرده و خاک شده است.
مدت هاست که صفات و سیمای پاک و معصومانه زن که همین فرهنگ و مذهب کهنه ما هم آنرا درخشان می نمایاند در لجن زارافکار افراد بدتربیت و خود گم کرده ناپدید گردیده است.درست از همان زمانهای نحس که جهادی ها و طالبان پاکستانی و انگریزی خود را مالک و صاحب و فاتح یگانه سرنوشت زن افغان هم ساختند!
خبر داریم که اینها زنان و دختران و پسر بچه های برهنه صورت افغان را در طول زمانهای عمر نحس شان برای شیوخ عربی و بازار های برده فروشی و برده جنسی ساختن فرستاده اند و هیچ دلیلی ندارد که قبول نمائیم حالا از چنین جنایات دست کشیده باشند.
برعلاوه سوء استفاده از خود زنان و لباس و پوشش آنها در عملیات به اصطلاح جهادی سابقه طولانی دارد و این اواخر از زنان و دختران اسیر و دربند غول و زندان و یا در بند افکار شوم خویش ؛ ده ها و صد ها اتنحاری درست کرده و به کفانیدن آنها در اجتماعات مردم مسلمان بیدفاع وهردم شهید ما پرداخته اند و می پردازند.
+++++
افغانستان؛ کشوریست که پس از ده ها سال جنگ و بیدادگری و بدماشی جهادیانی و طالبانی به تازگی ها درمسیر آزادی و امنیت قدم برمیدارد. دوره ای که زنان توانایی وکارایی های خویش را در جامعه نشان و انکشاف میدهند. وخوشبختانه زنان دراین عصر خوبتر مبارزه میکنند. بانوان با همه چالش بخش فعال جامعه میباشند.
درحالی که حضورطالبان درافغانستان باعث خانه مانی و خانه نشین شدن بی سابقه و مطلق زنان گردیده بود. زنان حق آموزش وپرورش و حق کار و خروج از منزل نداشتند و کس به اینکه میلیونها زن بیوه جنگ و تنها نان آور و سرپرست کودکان متعدد خود است ؛ توجه و اعتراف نداشت. نگاه حقارت امیز مرد سالارانه ترین طالبان که همه از قشر مردان عقبمانده قبیلوی بودند آوای آزادی خواهی را بیشتر از ضربات سه دهه جنگ در گلوی زنان خفه گردانیده بود. و حتی خانه مانند زندان مخوف و در سکوت و تاریکی بود . کس حتی که طلوع آزادی را در رویای خود هم جستجو کرده نمیتوانست.
زنان بیچاره ایکه مجبور بودند کفن پوش پی لقمه نانی اینسو و آنسو بروند و به بازار ها برآیند مورد خشن ترین وهولناکترین رفتارها قرارمیگرفتند. انواع لت وکوب زنان ، سنگسار و تیرباران دختران به اندک ترین تهمت و افترا داستانهای هولناک دارد و همین اکنون هم در مناطق نفوذ آن زن ستیزان جهل پرست و بیگانه پرست دوام دارد.
با پیشرفت های اندک که شمردم هنوز چیزی مهمی از مشکل زن و زن بودن در کشور و در فرهنگ و روحیات مردمان آن کم نشده زن همچنان فقط به دیده ننگ وناموس و نه انسان آزاد و مختار و صاحب اراده نگرسته میشود. زنکه زیر چادر قرون وسطا زندگی کرده جز آنعده که برای آزادی و حق خود مبارزه کرده است و میکند قدرت تسلط مرد برخودش را به عنوان یک حق پذیرفته و میپذیرد وتا پای جان مجبور و محکوم به برده و بنده بودن یک مرد است. این افکار ناپسند دردل فرهنگ این جامعه پرورانیده شده است . و اکثریت امروزهم با این پدیده طالبانه زندگی میکنند. یعنی که هنوزهم از سیطره خشونت و فرهنگ خشونت بیرون نگردیده ایم .
این مسئله خیلی مهم است ؛ این واقعیت را باید درست و دقیق درک وکشف نمائیم ،تا خود را و مبارزه خود را واقعی و امروزی و فیصله کن بسازیم ، ونابود سازیم آن همه باورهای غلط ونادرست را؛
نگاه تجاوزگرانه بر زن ؛ ستم بزرگ در برابر بشریت است ؛ چرا که زن مادر هر بشر و مادر همه بشریت است!
نبود چنین آگاهی و درک درست مسایل در اجتماع واقعی و عینی؛ نظام رفتاری و اخلاقی جامعه را متزلرل ساخته . نبود شرایط ضرور و مطلوب کاری و تحصیلی باعث سیر قهقرایی افکار و آگاهی جامعه گردیده است.
ولی نه فرهنگ گذشته ما همه اش باور های غلط و نادرست میباشد و نه از مردمان دیگر . لذا مجاز نیستیم که برای شپش پوستین را بسوزانیم یعنی به فرهنگ ستیزی و منجمله دین ستیزی و مذهب ستیزی بپردازیم .
می بینیم که دامنه آنچه سرنوشت جامعه را به بیراهه و بی بندوباری میکشاند؛ خیلی وسیع و بغرنج است. لهذا حضور هرچه بیشتر جوانان پسر و دختر در مراکز اکادمیک و دانشگاه ها و بلند رفتن سطح آگاهی اکثریت مردم باعث نابودشدن خطرات و موانع برای آزادی زن و مرد میگردد . ناگفته نماند مردانی که زنان را اسیر نگهمیدارند؛ پیش از همه خود شان را اسیر و غلام و بیکاره و بیچاره ساخته اند و میسازند. زندانبان بدتر از اسیر خود زندانی میباشد.
باید یکی از مهمترین هدف ها و مرام ها در تعلیم و تربیت جوانان و نوجوانان و سایر مردم ؛ فرورفتن در میراث اخلاقی ،عقلانی و مذهبی انسانها تا حد جداکردن درست و عادلانه و قناعت بخش نیک و بد و خطا و صواب آنها باشد. تا بتوانیم همه جانبه بر خود ؛ بر مخاطبین خود و بر مخالفین خود مسلط باشیم و بر مبنای آن در دنیای واقعی خارج موفقانه قدم بگذاریم.