الحاج محمد حیدر اختر
میلاد با سعادت پیغمبر بزرگوار اسلام
حضرت محمد مصطفی ( ص )
بلغَ العلی بِکمالِه کشفَ الدُّجی بِجَمالِه
حَسنتْ جَمیعُ خِصالِه صلّوا علیه و آله
امشب سخن از جان جهان بايد گفت
توصيف رسول انس و جان بايد گفت
در شام ولادت دو قطب عـــالـــــــم
تبريک به صاحب الزمان بايـــد گفت
درحدود هزار و چهار صد سال قبل از امروز در سرزمین عرب، در میان کوهپاره های پراز سنگ و ریگ سوزان وهم چنان در میان مردمانی که به دور از تمدن و آداب انسانی حیات به سر می بردند ،طفلی به روز دوازدهم ربیع الاول دریکی از خانواده های قریش به دنیا آمدکه نامش را محمد گذاشتند . تولد این طفل نوزاد دل تیره وسیاه این سرزمین کهن را به نور توحید و معرفت روشن ساخت .
این طفل نوزاد مهر پدر را هرگز ندید وهنوز چندی در آغوش گرم مادرمهربانش نیاسوده بود ، که مادر را هم از دست داد وسرپرستی او را پدرکلانش، عبدالملطف به دوش گرفت ، آن هم زیاد دوام نکرد و عبدالمطلب هم جهان فانی را وداع گفت و محمد نزد کاکایش ابوطالب ماند.
دوره طفولیتش روز به روز سپری میشد و هم لطف الهی درهر لحظه شامل حالش بود، تا به سن جوانی رسید . نظر به صداقت و امانت داری که داشت زبانزد خاص وعام گشت و مردم شهر امینش لقب دادند . او بر علاوه که در اجتماع مصروف کاربود شب ها دور از چشم مردم شهر در غار حرا می رفت و به پیدایش کائنات فکر می کرد تا اصل ومبدا خلقت را بیابد هرلحظه که به نورخورشید متوجه می شد ویا درپرتو درخشان ماه و چشمک زدن ستاره گان نگاه می کرد، مظاهر قدرت وجمال هستی را مشاهده می نمود .
از جانب دیگر زمانی که می دید خانۀ را که ابراهیم خلیل برای عبادت و نیایش بنا نهاده بود پر از سنگ و بت های دست ساخته عرب ها قرار گرفته است سخت ناراحت می شد .
بالاخر در چهلمین بهار زنده گی ، هنگامی که درغار حرا مشغول تفکر و به عبادت مشغول بود حالت غیر عادی برایش رونما گشت و درمقابل خود فرشته یی را دید که با یک بزرگی و جلال ایستاده و دستور می دهد که که بخوان .
محمد که تا آن زمان روی کتاب ، مکتب و مدرسه را ندیده بود و هر گز نزد آموزگار ومدرسی جهت فرا گیری علم زانو نزده و چیزی نیاموخته بود چطور می توانست پیام الهی را بخواند با بسیار ترس ولرز اظهار داشت که من خوانده نمی توانم . فرشته بازهم صدا زد بخوان وباز هم محمد گفت من نا خوانم فرشته محمد را در آغوش گرفته فشار داد و گفت بخوان !
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ.
بعداز قرائت این آیۀ مبارکه حضرت محمد( ص ) دانست، که این فرشته پیام خدا را برایش آورده ومسؤولیت بزرگی را درمقابل خود دید و دانست که او تنهاکسی است که بشریت را از این جهل ونادانی نجات داده می تواند . ازهمان لحظه تصمیمش را گرفت گوشه تنها و انزوا را گذاشته درمیان مردم ظاهر گشت تا پیام الهی را به مردم برساند و به بدبختی ها عرب وعجم خاتمه بخشد ماموریت داشت تا سیر تاریخ را عوض کند ومانند ابراهیم خلیل الله بت های که در کعبه قرار داشت از بین ببرد و خانۀ خدا را پاک ومنزه سازد .
این تصمیم برای حضرت محمد ( ص ) در آن ایام کار آسانی نبود زیرا عرب های آن زمان مردمانی بی رحم و سنگدل بودند . بت پرستی در اعماق خون شان ریشه کرده بود. ولی به هر صورت پیغمبر خدا وظیفه داشت تا برای رسیدن به هدف همۀ این مشکلات را نادیده بگیرد وبه مسوولیتی که برایش سپرده شده بود آغاز نماید و آن مسوولیت عبارت بود از دعوت مردم به سوی تو حید و معرفت و یکتا پرستی .
حضرت محمد ( ص ) مردم عرب به دین مقدس اسلام دعوت کرد. ولی اکثرا به انکار و استهزا مواجه شد اما ایشان از عزم خویش دلسرد نگردید ، حتی بعضی دست به آزار و اذیت ایشان پرداختند ولی وی در مقابل به گشاده روی برخورد می کرد وهمه آزار و اذیت مردم نادیده می گرفت و هیچ گونه خللی در تصمیم اش راه نیافت با سنگینی ومتانت تما به دعوتش ادامه می داد . باربار از دست طفلان و زنان ناهنجار دست و پایش پرخون شد ولی او در برابر همه زشتی ها صبرو حوصله را از دست نداد . سران قوم عرب با پیشکش نمودن هدایا و پول خواستند تا جلو دعوت آن حضرت را بگیرند ولی موفق نشدند زیرا حضرت محمد ( ص ) با احترام کامل به سران قوم عرب فرمود : که اگر خورشید را در دست راست وماه را دردست چپش بگذارند هرگز از تصمیم خویش منصرف نخواهد شد. به اثر سعی وتلاش صبر وحوصله آن حضرت توانست تعداد کثیری از مردم عرب را به شمول جوانان پیران و خانم ها به دین مقدس اسلام مشرف بسازد.
حضرت محمد بعد از سیزده سال نظر به مشکلاتی که مردم قریش به وی و طرفدارانش ایجاد می کردند، ساحه را برایش تنگ ساخته بودند، ناگذیرشد زادگاهش را ترک نموده راه مهاجرت را به صوب یثرب یا مدینه منوره امروزی در پیش گرفت و دریثرب اساس جمعیتی را آماده کرد که توانستند درمدت کمی نور توحید وایمان را به دورترین نقاط دنیا انتشار بدهند.
حضرت محمد ( ص ) درطول مدت بیست وسه سال رسالتش کار های بنیان گذاری را انجام داد . تمام قبایل عربی را که با همدیگر دشمن بودند به یک ملت واحد اسلامی مبدل نمود ، گروه های بت پرست را در پرتو ارشادات خداوندی به یک گروه یکتا پرست تبدیل نماید ، روش جاهلانه قبیله وی را به یک نیروی شرافتمند به اساس بردادری و براری اسلامی تنطیم نمایند
روز میلاد حضرت محمد ( ص ) از پرافتخار ترین روزهای تاریخ در جهان اسلام می باشد و بر مسلمانان لازم است تا در استقبال از این روز فرخنده بکوشیم تعالیم و هدایات اورا تعقیب نماییم . در خاتمه سعادت ، خوشبختی، ویک پارچه گی جهان اسلام و آسایش مردم افغانستان را در پرتو تعالیم اسلامی از بارگاۀ ایزد متعال آرزو می بریم .
ای جبینت صفحۀ آئینۀ عـــرفان ما
بیت ابروی تو حسن مطلع دیوان ما
گر وجود عالم آرایت نباشد درمیان
نیست درمکتوب هستی جز عدم عنوان ما
بیت معموریست یارب از حوادث برکنار
چار دیوار غمت یعنی دل ویران ما
ساغری خواهم به بزمت تا چو مینا در سجود
خون دل آرام بجوش ای آتشت در جان ما
داغ عشقت ازجهان بردیم تا صحرای حشر
با همه آلوده گی بیند گل دامان ما
کور اگرگردیم هم هرگز نمی آید بیرون
رفتن خار از رهت بر چشم چون مژکان ما
لذت صومت گوارا ترز رزق مریمی
قره العین صلوتت یوسف کنعان ما
مانعت درکار « بسمل » چیست بسم الله کن
ای رحیمت خوانــــده در قران به ما رحمن ما
« استاد محمد انور بسمل »