لطیف پروانی
انگیزه مرد سالاری و راه برون رفت از آن
حق هزاران صنعت و فن ساختست
تا کـــــه مادر بر تو مهر انداختست
پس حـــق حق سابق از مادر بود
هر که آن حق را نداند خر بــــــــود
رحمــــــــت مادر اگرچه از خداست
خدمت او هم فريضه هم سزاست
انگیزه های زیادی است که چرا در کشور ما مرد سالاری بوده است.
که من در اینجا به بخشی از آنها میپردازم،مگر با افسوس فراوان که به بخش دیگر
آن نمیتوان چیزی گفت از برای اینکه آگاهی
انداختن در یگان باره
از دیدگاه من برای مردم ماخیلی زود
است. مگر به بخشی که من توان گفتن وشما توان شنفتنش آن را دارید میپردازم! همه مردم ما نیک میدانند به ویژه مرد هامگر باز
هم چون که کشور ما سال های سال میشود که
یک کشود مرد سالاری است، از اینروست که همـه ی شیوه های انسانی،فرهنگی و ...زیر پا
گذاشته شده و مرد سالاری ادامه دارد. از
دیدگاه من انگیزه مردسالاری در کشورما بیسوا دی، کمبود دانش،رسم ورواج های کهنه
پوسیده شده،ننگ های دور از خرد وسرانجام بیکاری و تهی دستی زنان میباشد. اینکه
انگیزه های بالا چرا در کشود ما تا کنون ماندگارشده این خیلی ها یک گفت وشنود درازی است مگر من تنها به این نکته بسنده میشوم
که این بیداد گری ها بالای زنان از سوی شماری از فرمان روایان ستم گر وشاهان
چاپلوس بیگانه پرست بوده است که من از نگاشتن نام های اوشان ننگ دارم و نمیخواهم
که با خواندن نام این ددپور ها دهن شهد آگیین شما را زهر آگین و مردارنمایم و مرا
باور بدین است که شما این دد منشان را بهتر ازمن میشناسید. این خون خوران بیدادگر
نه تنها زنان را از آموختن دانش بازداشتند بلکه مردان را نیز از بدست آردن دانش به
دور نگاه داشتند تا اینکه دست چپ وراست شان را نشناسند چه رسد به اینـکه آزادی
دیگران را(زنان). من بیسوادی را کلید
دروازه های بدبختی،بد گفـــــــــتاری،بدکرداری وبد پنداری میپدارم.و از میان
برداشتن این بیسوادی برای یک کشوری که
سرمایه دارترین کشور های جهان مانند آمریکا،بریتانیای بزرگ،فــــــرانسه،آلمان
،ژاپان و ده ها کشور دگر.. .که پشتیبانی اش
را مینماید و ملیارد ها دلار پشت دروازه هایش خوابیده خیلی هایک کار ساده و
پیشپا اوفتاده بوده.
بر میگردم به مرام این پیام!
چونکه زنها سواد ندارند،کاروپیشه ندارند. چونکه زنها کار و یشه ندارند،مایه
وسرمایه ندارند.
چونکه مایه وسرمایه ندارندزنده گی خوش وآزادانه ندارند.چونکه زنده گی آزادانه
ندارند،نا گزیر هستند تا هر گونه سختی وشکنجه را از سوی مردان بپزیرندو از زنده گی
آزادانه دست بشویند و خویش را در شماره های بسیار پایانتر از مردان بشمارند. تا
اینکه خوشی شوهر ،پدر ،برادر...و
خداوند(ج) و حضرت محمد (ص) را بدسـت آورند.
به گونه نمونه:
اگر زنی را مردی طلاق دهد زن بیچاره دیگر هیچ راهی برای ادامه زنده گی خویش یا
فرزندانش ندارد. زن طلاق شده یک نیمه روشنایی که پیش رو دارد این است که راه خانه
ی پدر،برادرو یا خویشاوندان پدری را پیش گیرد. مگر ببینیم که بالای این بیچاره از
سوی پدر و مادر خودش چـــی گزند هایی میبارد.
در گام نخست برادری که این خواهر او را بزرگ کرده ویا پرستاری اش را نموده
آغاز مینماید که تو اگر زن(انسان) میبودی ترا طلاق نیمداد،و آبروی مارا نزد همه
بردی و مارا سر به زیر نمودی. دوم پدر میگوید دیگر دختر به ما زنده گی بکار نیست
دستار مرا در زمین زدی و مرا پیش همه سر افگنده کردی دیگر زنده گی برای من(تو)کار
نیست سپس مادر با دل نا خواسته می آغازد! دختر این چه کاری بود که تو کردی در خانه
تنها که آسیاب نمیگردد دیگر همه ی کار ها میشود. میگذاشتی که شوهرت ترا میکشت مگر
نه اینکه بر میگشتی پیش این زنهای برادرانت بازهم با چند بچه او دختر خدا آن روز
را نمی آورد که تو پیدا میشدی یا مرا میکشت اکنون خدا یا ترا مرگ بده یا
مرا.....به همین گونه زنهای برادران،خود بــــرادران،خواهـران و...
پس از گذشت یک هفته کـنایه گفتن ها
طعنه زدن ها چشم کشیدن ها شوریدن هاو دشنام دادن هاآغــازمیشود. پس از دو هفته زدن
وکندن سر تراشیدن روی سیاه کردن و دیگر....می آغازد.برای زن بیچاره زمین سخت و
آسمان بلند واز سوی کسانی جفا میبیند که نزدیکترین و دلسوز ترینش بودند تا دیروز
که او دارای شوهر ،خانه و مایه بود، مگر امروز ایشان دیگر دوشمن این بی آشیانه اند
دیگر بیچاره نه دلسوزی دارد نه پدرنه مادرو نه هیچ کس تنها بچه گک هایش و بچه ها
هم این مادر رنجدیده را آرام نمیگزارند .گاه آب میخواهند گاه نان گاه گرما گاه
سردی وگاهی پدر و در ناله و فریاد اند.
دیگر پدرکلان ومادرکلان وبرادران توان شنیدن فریاد کودکان او را ندارند و
ایشان زدن کودکان بیگناه را سر مینمایند. زن طلاق شده بیسواد دیگر هیچ راهی برای
ادامه زنده گی ندارد چونکه نه پول دارد نه کار دارد نه دیگر راه در آمد بیچاره نا
گزیر است که از این دو راه یکی را بر گزیند یا اینکه خود کشی کند یا برگردد به
خانه شوهر به هر گونه که شود. مگر زن بیچاره مرگ را راه برون رفت نمیداند چونکه از
خودش بیشتر به فرزندانش می اندیشد. زن نیک اندیش با خود می اندیشد که نه به خدا من
باید به خانه شوهر برگردم اگر مرا بکشد یا زنده بگذارد در هر دو کار از این زندگی
بی آبرو کرده بهتر خواهد بود. و بیچاره راه برگشت به خانه شوهر را بر میگزیند و
کوشش مینماید که به هر گونه ی که میشود راه برگشت دریابد سر انجام بیچاره راه
برگشت خویش را در میابد و برمیگردد به خانه شوهرش مگر نکته ی شگفت آور ورنج آور
اینجاست که دیگر زن بیچاره باید و باید و باید که خود را برای همه خواست های شوهر
آماده کرده و هرگونه سختی را مانند زدن، دشنام دادن، وسد های دگر را پزیرا شود
واینجاست که مرد سالاری آغاز میگردد،جان میگیرد و دیگر به خود کامه گی خود با دلک
آرام ادامه میدهد.
اکنون میپردازم که چه گونه این
مرد سالاری رامیتون ریشه کن کرد.
برای این کار ما به پشتیبانی و همکاری دولت نیازمندیم.
دولت باید انجمن های پشتیبانی از زنان بی شوهر،بیوه،یتیم ،طلاق شده و طلاق
گرفته در پایتخت،شهر ها و شهرستان پایه
گزاری نماید.
و همچنان باید این انجمن ها دارای کورسهای آموزشی نیز باشند. تا از مغز این زنها کار گرفت و ایشان
را در زمان سه سال دارای یک پیشه خوب زنانه نمود. سپس ایشان را به اداره های
کاریابی باید گسیل نمود.(مگر به خوشی خود زن و با گرفتن پیمان از سوی شوهرزن و
وابستگان او همچنان از پدر زن و وابستگان وی) مگر آن زنانیکه توان کار را نداشته
باشند باید برای همیشه در این انجمن ها ماندگار شوند.
و در این انجمن ها باید همه خواهشات زنان آماده گردد مانند نیازمندی های
انسانی، امنیتی، فرهنگی، اقتصادی، ورزشی و دیگر..و این بود راه ریشه کن نمودن مرد
سالاری ا ز دیدگاه من.
اگر زن نیست عشق اندر میان نیست
جــهان بی زن اگر باشد جهان نیست