ازطرف سهراب رستمی ميمنگی

آلمان

 

هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جــــريدهً عـالــــم دوام مـــا

 

 

حــــــــــــــــــــــق شـــــنـــــــــاســــــــــــــــی

 

 

يادی از فرزانگان از دست رفته

 

تعريف و توصيف جنرال عثمان اسدی را از زبان يک صاحبمنصب اردو که در ليسه حربی تدريس مضمون تاريخ را بعهده داشت سالها قبل شنيده بودم و آن انسان شجاع و صادق که مثل جنرال عثمان اسدی چهره در نقاب خاک کشيده در ميان ما نيست ، دگروال عبدالقيوم بارکزی استاد کرسی مضمون تاريخ ليسهً حربی و آمرعمومی ورزشی وزارت دفاع بود.

من برای دريافت مضمونی در شب و روز عيد سعيد اضحی کلکسيون يک هفته نامه را ته و سر می کردم که ناگاه چشمم به فوتوی باوقار جنرال عثمان اسدی افتاد و با مطالعهً مضمون آقای محمد فرهاد در باره شخصيت و کارنامه های اين خدمتگار صادق وطن خاطرات آن روز گاران در ذهنم تداعی گرديد و بر حق شناسی قيوم بارکزی احسنت گفتم.

از آنجاديکه سايت آريايی قدردانی از خدام صادق کشور ، بخصوص آنهائي را که مورد آماج تير جفای استبداد قرار گرفته اند ، رکن پاليسی نشراتی خود قرار داده و با فهم اينکه اين سايت روزانه هزاران خواننده دارد لذا بخاطر ارج گذاری بمقام شامخ اين جنرال می خواهم قسمتی از مضمون محترم محمد فرهاد را اقتباس و خدمت خوانندگان سايت آريايی تقديم بدارم تا باشد حد اقل دينی را که اين خدمتگار صديق وطن بر ما دارد ادا کرده باشيم.

از جناب محمد فرهاد پوزش می خواهم که اگر از نشر قسمت دوم نوشته شان دراينجا بنابر جلوگيری از طوالت کلام صرف نظر کرده ام.

 

جــنــرال عـثـمــان اســدی در فــراز و نــشــيــب اردو

( 1296 ــ 1382 خورشيدی )

 

تورن جنرال محمد عثمان اسدی در پگاه روز اول عيد قربان ( 12 دلو 1382 ) به سن 86 سالگی در مزارشريف فوت نمود. در ساعت چهار بعد ازظهرهمان روز او را با تشريفات نظامی بخاک سپردند. سران و جنرالان ارتش دولتی در برابر تابوتش ادای احترام نمودند. تلويزيون بلخ شام همان روز برنامهً ويژهً در باره اش پخش نمود. در روز دوم وفاتش ، تلويزيون آيينه در ولايت جوزجان برنامهً خاصی پيرامون کارنامه ها و دست آورد های جنرال عثمان داشت.

درجريان30  سال اخير ، جنرال بازنشسته بود . گويا در روند اين سه دهه انگشتان او بالای تار و ساز قدرت قرار نداشتند. دوران پيری  و مرگ سه فرزند او را شکسته ساخته بود. در چنين حالت انزوا ، بازنشستگی و شکستگی ، دوستان زمانی نزديک نمی آيند و تجاهل عارفانه پيشه می کنند. با اين حال و قال ، چرا مرگ اين جنرال درکشور آن همه همهمه و هنگامه را برپا کرد و ادای احترام و سپاس بر او نثار شد ؟ پاسخ را در پيکار جنرال در ساختار اردو کشور بايست جست.

درميان نظاميان جهان افسرهايی بودند که با انجام امر اکتفا نکردند بل گامی فراتر نهادند و با دورنما و دور انديشی در پياپيش رهبری توده های قرار گرفتند. اين افسران مهارت های حربی را با انديشه های سياسی و يا اجتماعی در آميختند و در نتيجه ، در روند تاريخ محيطی را به مسير ديگری سمت دادند. بگونهً نمونه ، مصطفی کمال ( 1881 ـ 1938 ) پيروزی های خويش را در نبردهای سال 1915  بنياد افکار سياسيش قرار داد و از خاک و خاکستر ششصد ساله امپراطور عثمانی ، ترکيه امروزين را در سال 1923 اساس گذاشت. جنرال دوگول ( 1890 ـ 1970 ) در سال 1940 نخستين فرد نظامی فرانسه بود که در ساحهً تحت فرماندهيش ، نيروهای متجاوز هتلر را برای چندی از پيشرفت باز نگهداشت و حتی برای مدتی به عقب نشينی واداشت. دوگول مقاومتش را فال نيک گرفت و پسان ها بر بنای همين مقاومت ، سخنرانی آتشين را دربارهً فرانسهً آزاد از لندن به جهانيان پخش نمود و رهبری مقاومت را برای آزادی فرانسه بدست آورد.

دگر جنرال عثمان منحيث يک افسر درعرصه نظامی چه اقداماتی را در آنسوی جهان در يک کشور جهان سوم ، در ميهنش انجام داد که مرگش بدين حد توجه وواکنش خلق الله را بار آورد؟ او در کشوری می زيست که ريختن خون جوان ارزانتر از آب آشاميدنی بود. پس اين جنرال کمر خميده و سال ديده چه کارنامه و چه دست آوردی داشت که مرگش گران تمام شد و توده ها را به ماتم واداشت؟ پاسخ را در تشکيل اردو بايست جست.

پيش از اينکه جنرال در راس مکتب حربيه ( دبيرستان نظامی ) در سال 1340 قرار گيرد ، اردوی کشور از جهت توازن بسان هواپيمای يک باله يی بود که افسران اردو بصورت عموم می بايد از تبار و يا ارادتمندان سرداران می بودند. خانوداه نادر خان بقا و مشروعيت خود را در دولتداری برشانهً عسکر و برچهً تفنگ می ديد. بويژه يورش برق آسای کوهدامنيان و سقوط حکومت ميراثی بدست حبيب الله کوهدامنی ( 1308 ش ـ 1929م ) ، قتل برادر بزرگ نادر يعنی پدر سردار محمد داود ، محمد عزيز ، توسط يک مبارز و محصل جوان ، سيد کمال ، در برلين ( 1312ش ـ 1933م ) ، حکومت خاندانی را بيشتر بدين انديشه واداشت که برای بقای سياسی خويش ارتش تباری داشته باشد و برای ساليان درازی بيشترين افسران را از قبايل می گزيدند که ارتباط نزديک با دربار سلطنتی می داشتند.

در چنين حالتی جنرال عثمان رهبری مکتب حربيه را بدست گرفت. در بخش های درسی ، بهبود زندگی شاگردان و مسير دادن آينده مکتب حربيه ، جنرال که چه تغييراتی آورده بيانش جای جدا کار دارد. در آغازين کار ، جنرال عثمان برنامه تعادل اردو را مرام قرار داد. او در روند کارش آهسته ولی مدبرانه دروازه مکتب حربيه را برخ تمام اقوام کشور باز کرد ، برای اقواميکه در بسا موارديکه حتی کتابت در دستگاه دولتی بر ايشان دستياب نمی شد ، چه رسد که در اردوی سلطنتی افسری بار آيند.  جنرال خود در هر استان می رفت و از هر قوم و قبيله جوانان را برای تربيه نظامی می گزيد. اردو را برای نخستين بار تا اندازه يی مردمی ساختن و دروازه اردو را به فرزندان محروم گشودن از دست آورد های بزگ جنرال عثمان در تاريخ سياسی و نظامی کشور بشمار می آيد. به پيشگاه اقواميکه همواره زير نام اقليت و طبقه دوم در روند دوصد سال اخير جاه زده شده اند ، درب های اردو را باز نمودن کار ساده و سهل نبود ـ کاری بود بسان کندن کوه با صبر ايوبی و همت فرهادی.

مگر اين دست آورد ها و مردمگرايهای به جنرال عثمان درد سرها و ناگواری ها بار آوردند. مخالفين سرگرم برنامه ريزی بودند تا گويا به حساب جنرال برسند.

جنرال اسدی با زبانهای  فارسی ، ازبيکی ، اردو ، انگريزی و ترکی خوب سخن می گفت. برای تحصيل نظامی به هند بريتانوی و بارها به ترکيه سفر کرده بود و دارنده ارکان حرب بود ( 1338 ) ، ليکن برای سالها از رتبه تورن جنرالی بالا ترفيع نکرد. هر پيشنهاد ترفيع جنرال به دارالانشاء سلطنتی می آمد ، سردار ولی به حساب آن پيشنهاد ميرسيد و ترفيع در نطفه خنثی می شد گرچه ظاهر شاه به دانش جنرال با ديدهً احترام می ديد.

پيکار جنرال در گشودن دروازه های اردو و زمينه ضربه ها و بی عدالتی های آشکار در زندگی شخصی اش فراهم ساخت. بگونه نمونه : زمانيکه قوماندان دانشگاه حربيه ، مرحوم دگر جنرال عبدالرزاق ميوند وفات نمود ، ظاهر خان ، جنرال عثمان را بحيث قوماندان دانشگاه حربيه رسما مقرر نمود. فرمان مقرری از دارالانشا سلطنتی به وزارت دفاع در سال 1350 خبر داده شد. وزير دفاع ، خان محمد ، به جنرال تيلفونی اين مقام را تبريک گفت. مگر ساعتی بعد تر ، شاگرد و دوست جنرال ، شهيد جنرال محمد حکيم کتوازی ، نزد جنرال آمده و بيان می کند که سردار عبداولی فرمان مقرری او را از وزير دفاع گرفته و شاه را مجبور می سازد که از اقدام مقرری صرف نظر کند. جنرال واکنش نشان ميدهد و استعفايش را به شاه می فرستد. شاه جنرال را به نان چاشت دعوت نموده و از جنرال می خواهد که استعفايش را پس بگيرد. خبر ديدار جنرال با شاه از امواج راديو پخش شد.

با آنهه ضربه های کاری  و ربودن حقوقش ، جنرال در باب گروه ، و يا قوم عقدهً نمی گيرد. در سدهً بيستم ، انسان بخاطر منافع خود 160 مليون همنوع خود را سر زد. در همان سده ، جنرال از منافع خود می گذرد و روش دو رنگی يک دستگاه و يا يک سردار را نمای فرهنگ يک منطقه و يا اخلاق يک قوم نمی پندارد. اينگونه پنداشتن شايد بزرگترين سرمايه انسانی باشد. جنرال اگر فرزند نورستانی را در نظام تربيه نمود به همان شيوه جوان باميانی را آموزش حربی داد . اگر او فرزبند بزرگ فاريابی را به مکتب حربيه جاداد با همان روش فرزند کوچی را در آغوش گرفت.

يادش گرامی باد!



بالا
 
بازگشت