چرا شعار حکومت اسلامی دررقابت انتخابات ریاست جمهوری
به شکست انجامید؟
محمداکرام اندیشمند
این مقاله در شماره های 214، 215 و 216 مورخ 9، 10 و11قوس سال جاری 1383 هجری خورشیدی روزنامه غیر دولتی آرمان ملی منتشره ی شهر کابل به چاپ رسیده است. نگارنده بعد از باز بینی واختصاراندک جهت نشربه سایت آریایی میفرستد.
یکی از شگفتی های انتخابات هژدهم میزان سال 1383 ریاست جمهوری افغانستان ناکامی وشکست مطلق با شعارحکومت اسلامی درمیدان رقابت انتخاباتی بود. انجنیر احمدشاه احمد زی یکی ازکاندید های ریاست جمهوری با حمل شعارحکومت اسلامی حتی مؤفق به کسب یک درصد آرای مردم درمیدان انتخابات نشد. احمد شاه احمد زی یکی از چهره های شناخته شده درمیان احزاب مجاهدین بود که مدتی درسالهای اغاز جاهد معاون جمعیت اسلامی افغانستان وسپس معاونیت اتحاد اسلامی برهبری عبدرب الرسول سیاف را یدوش داشت. او باری درحکومت مؤقت مجاهدین درپشاوربه سمت صدراعظم آن حکومت برگزیده شد ودردوره ی حکومت مجاهدین درکابل وزیر داخله ومعاون صدراعظم ومدتی سرپرست صدارت بود. هرچند برخی ازکاندیداهای دیگرریاست جمهوری چون حامد کرزی برنده ی انتخابات، محمدیونس قانونی، حاجی محمد محقق، عبدالحفیظ منصور، سید اسحق گیلانی وسید عبد الهادی دبیرنیزازجمله مجاهدین واعضای تنظیم های جهادی بودند اما هیچکدام آنها با شعارتحقق وتآسیس حکومت اسلامی وارد میدان انتخابات نشدند. ازاین رو آرایی که برای آنها درصندوق ها ریخته شد برای تشکیل حکومت اسلامی نبود. به خصوص آرای 55،5 فیصد مردم برای حامد کرزی که اورا برنده ی انتخابات ساخت غرض تشکیل حکومت اسلامی به صندوق ها ریخته نشد. حتی 16،2 فیصد آرای مردم برای محمدیونس قانونی که خودرا بیشتر ازهمه کاندیدها مربوط به مجاهدین می دانست وبه نحوی به نمایندگی ازمجاهدین پا به میدان رقایت انتخاباتی گذاشت به منظور ایجاد وتشکیل حکومت اسلامی نبود. چه ازیکطرف خود اقای قانونی درکمپاین وتبلیغات انتخاباتی خود شعارتاسیس حکومت اسلامی را حمل نمیکرد وازسوی دیگرمردم نیزبا انگیزه ی ایجاد حکومت اسلامی آرای خودرا برای او نریختند. واین انگیزه ی نریختن آراء ازموضع جهاد ومجاهد وبرای حکومت اسلامی چنان ضعبف بود وچنان تصویری شگفت آور ازشکست خود داشت که قوماندانان ازبک تبارمجاهدین درولایت تخاربعد ازدودهه جهاد ومقاومت بنام اسلام، آرای خودرا برای جنرال عبدالرشید دوستم ریختند. برای کسی که همان قوماندانان ومجاهدین شان دردوران اشغال شوروی وحکومت طرفدارشوروی درافغانستان بارها با او ( دوستم) به عنوان ملیشیای طرفدار کمونیستان وشوروی جنگیدند. درحالیکه شعارحکومت اسلامی، شعارهمه احزاب وتنظیم های اسلامی وجهادی ازنخستین روزآغاز جهاد ومبارزه علیه رژیم کمونیستی وارتش شوروی بود وبعد ازسرنگونی رژیم حزب دمکراتیک خلق، احزاب مجاهدین با شعار مذکور وارد افغانستان شدند وبنام حکومت اسلامی قدرت را بدست گرفتند. حتی اکنون نیز برخی ازرهبران تنظیم های مجاهدین ازحکومت اسلامی سخن میگویند. گلبدین حکمتیار رهبرحزب اسلامی که بیشترازهمه شعارحکومت اسلامی را با خود حمل می نمود واکنون نیزظاهراٌ به قول خودش غرض تاً سیس حکومت اسلامی درمخالفت با دولت ونیروهای بین المللی موجود درافغانستان به سرمیبرد. باتوجه به این حقایق، شکست شعارحکومت اسلامی درانتخابات شکست احزاب اسلامی وجهادی بود که هرکدام به نحوی تشکیل حکومت اسلامی را در بیشترازدودهه ی اخیرحد اقل درظاهر وبه صورت شعاری سرلوحه ی اهداف خود تلقی میکردند.
اما چرا شعارحکومت اسلامی درانتخابات به شکست انجامید؟ در حالی که مردم افغانستان همه مسلمان اند وبه احکام اسلامی هم پابندی دارند. در نتیجه ی اعتقاد مردم به دین اسلام بود که صد ها هزارنفر دردوران جنگ با قوای شوروی وحکومت مورد حمایت آن جان خودرا ازدست دادند. همین اکنون هم هیچ چیزی بیشترازمخالفت وخصومت علنی با اسلام وباورهای اسلامی درجامعه ی افغانستان حساسیت آفرین ونفرت انگیزنیست. با وجود این به چه دلیل وانگیزه ای شعارحکومت اسلامی درانتخابات خریدار وهواداری پیدا نکرد؟ نگارنده امید وار است که دروازه ی این بحث گشوده شود وعوامل ودلایل آن روشن گردد. حد اقل مفاد گشودن باب چنین بحثی این است که نظریات وآراء متفاوت ومتضاد ابراز میشود. چنین امری کثرت گرایی، همدیگرپذیری ودگراندیشی را که مشخصه های یک جامعه ی مدنی است تقویت میکند. مبارزات سیاسی جای تفنگ وجنگ را می گیرد وفرهنگ تسامح ومدارا به فرهنگ خشونت وخصومت درجامعه چیره می شود.
رویهمرفته درریشه یابی وشناخت عوامل شکست شعارحکومت اسلامی درانتخابات رباست جمهوری میباید نگاه را به گذشته ی این شعار وآرمان برد. شعاری که آغاز آن به دهه ی دموکراسی یعنی سالهای دهه ی چهل هجری توسط نهضت وجریان اسلامی بر میگردد. درسالهای بعد به خصوص دردوران جنگ و جهاد علیه قوای شوروی ایجاد وتحقق حکومت اسلامی به نام یک آرمان وهدف ظاهراً اساسی وبزرگ به صورت جدی ازسوی تنظیم ها واحزاب اسلامی وجهادی که ازهمان جریان اسلامی دهه ی دمکراسی یا دهه ی دوران اخیرپادشاهی محمد ظاهرشاه برخاسته بودند، عنوان شد. اما آنچه که درطرح شعاروآرمان حکومت اسلامی توسط جریان اسلامی که به اخوانیها درمحیط دانشگاهی وآموزشی معروف گردیدند، قابل دقت وتاً مل است وشکست شعارحکومت اسلامی درانتخابات نیزبه آن برمیگردد همانا شکل گیری نهضت اسلامی وطرح شعار حکومت اسلامی به عنوان یک جریان احساساتی وعکس العملی میباشد. نهضت اسلامی به عنوان یک پدیده ی مدرن ومنظم سیاسی وبصورت یک حزب وسازمان متشکل، با برنامه و استراتیژی شفاف، روشن ومستعدبه عمل تبارز نکرد. توهین وتمسخر اعضا وهواداران جریانات چپ یا کمونیستان درمحیط دانشگاهی وآموزشی دردهه ی دموکراسی جوانان معتقد به اسلام را به عکس العمل واداشت. این عکس العمل ازبگو مگوهای لفظی افراد چپ با آنها آغازشد وتا تظاهرات خیابانی، درگیری های فزیکی وبدنی وسپس جنگ وجهاد مسلحانه ادامه یافت. درواقع نحوه ی واکنش وعکس العمل نهضت وجریان اسلامی درطول کمترازنیم قرن اخیرمتناسب با فعل وعملکرد احزاب وگروه های چپ انعکاس میافت ونمایان می شد. حملات لفظی افراد چپ واحزاب چپی درمطبوعات واجتماعات خیابانی دهه ی دموکراسی علیه مظاهر اسلامی وباورهای دینی واسلامی، جریان اسلامی را نیزبه مطبوعات وخیابانها کشانید. سپس حملات سرکوبگرانه ی چپی ها به خصوص جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق درحکومت محمدداود جریان ونهضت اسلامی را به واکنش با لمثل تحریک کرد وموجب شورش های مسلحانه ی آنان گردید. بعداً حکومت حزب دموکراتیک خلق متشکل از طرفداران شوروی که با نهضت وجریان اسلامی وارد جنگ شد، عکس العمل نهضت وجریان اسلامی توسل به مقاومت مسلحانه وجنگ علیه آنها بود. تجاوز نظامی قوای شوروی درحمایت از حکومت حزب دموکراتیک خلق وبرای نابودی جریان اسلامی که اولین بارنورمحمد تره کی به عنوان رئیس حکومت حزب مذکورعلیه جریان اسلامی به نام اخوان الشیاطین به قول خودش اعلان جهاد داده بود، این نهضت را بصورت احزاب وگروه های نظامی وجنگی به عنوان یک عکس العمل بسیارشدید وارد متن حوادث وتحولات کشور ساخت. این بارعکس العمل نهضت اسلامی برخلاف شورش های دوران حکومت محمدداود به صورت جهاد ومقاومت ملی ومردمی تبارزکرد. وتجاوز شوروی که دین وعقاید دینی مردم وهم استقلال وحاکمیت ملی را نشانه گرفته بود به صورت وسیع مردم را درصف مخالفت ومقاومت علیه خود قرار داد. تا زمانی که تجاوز واشغال شوروی وحاکمیت کمونیزم درکشورادامه یافت احزاب اسلامی وجهادی ازانگیزه ی قوی عکس العمل دربرابرآنها برخورداربودند وهمچنان حمایت وسیع دنیای مخالف کمونیزم روسی ودولت شوروی را با خود داشتند. اما با فروپاشی شوروی وسقوط رژیم کمونیستی درمسکو وسپس درکابل، نهضت اسلامی یا احزاب وتنظیم های جهادی بمثابه ی پدیده ی عکس العملی نیزکم رنگ وضعیف شدند وبا وجود تصاحب قدرت سیاسی وتشکیل حکومت اسلامی، به جای نیرومندی وقوت به سوی ضعف وفروپاشی پیش رفتند. نهضت اسلامی درهمان دوره ی دموکراسی نه یک حزب سیاسی ودارای برنامه واهداف منظم وعملی بود ونه طرح وبرنامه ی مدونی ازحکومت ونظام اسلامی داشت که بعداً از آن به کثرت سخن گفت وتحقق آن درفردای پیروزی جهاد، هدف اساسی واصلی احزاب اسلامی وجهادی اعلان گردید. احزاب اسلامی وجهادی ورهبرانشان درطول دوران جهاد که از تشکیل وتأسیس حکومت اسلامی سخن میگفتند نه درنظر وبصورت یک طرح مشخص وروشن ونه درعرصه ی عمل نمونه ای ازحکومت اسلامی را معرفی نکردند. ونه برای تشکیل حکومت اسلامی درآینده یی که باخروج قوای شوروی وسقوط حکومت مورد حمایت آن قوا تحقق میافت برنامه ی منظم وکارعملی داشتند. آنها درطول کمترازیک ونیم دهه دوام حکومت حزب دموکراتیک خلق ویک دهه اشغال شوروی درعقب جبهه ی جنگ در پاکستان ده نفر را به عنوان کادرمتخصص وفنی حکومت آینده ی اسلامی مورد نظروادعای شان تربیه وآماده نکردند. درحالی که چنین تسهیلات وامکاناتی درعقب جبهه ی جنگ ودرمحیط آرام پاکستان بسیارمساعد بود. عدم توجه واعتنای احزاب اسلامی وجهادی به ایجاد کدرمتخصص آنهم درشرایط آرام ومساعد عقب جبهه ی جنگ درپاکستان نشان میداد که یا آنها به ادعای خود مبنی برتشکیل حکومت اسلامی باورنداشتند ویا اینکه اهمیت ونقش افراد فنی ومتخصص درحکومت برای شان غیرقابل فهم بود.
هرچند احزاب اسلامی وجهادی درپاکستان دوباربه تشکیل حکومت پرداختند اما درهیچ دوری تصویری ازحکومت اسلامی مبتنی برعدالت، شایستگی وحاکمیت قانون ارایه نکردند. حکومت اسلامی درتبعید آنها درپاکستان ومحیط هجرت جزتقسیم کرسی های حکومتی میان تنظیم ها ورهبران وتصاحب امکانات پولی ومادی بنام آن حکومت ها چیزی دیگری نبود. درآن حکومت ها شایسته سالاری، نظم، قانون وعدالت وجودنداشت. درتمام ادارات حکومتی آنها نشانی اززنان به عنوان نیمی ازنفوس جامعه دیده نمی شد. تقسیم کرسی ها وپست ها درتمام ادارات حکومتی درسطوح مختلف براساس شایستگی، مهارت وتخصص صورت نگرفته بود. با وجود تشکیل عملی حکومت بنام حکومت مؤقت اسلام مجاهدین قوانین وبرنامه ی مدونی که معرف ومبیین چگونگی حکومت اسلامی درعرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی وغیره باشد وجودنداشت. تا اکنون نیز احزاب اسلامی مؤفق نشده اند تا ازحکومت اسلامی به صورت نظری وتئوریک چنین تصویری ارایه کنند. آنچه که آنها درمورد حکومت اسلامی تا کنون گفته اند ومی گویند بیشترحرف ها ونظریات اخلاقی، شعارهای بلند پروازانه ی غیرعملی ویک سلسله مسایل عام وکلی است. تنظم ها واحزاب اسلامی وجهادی نتوانستند درطول دوران جهاد وفعالیت خود بمثابه ی احزاب سیاسی تبارزکنند. واین نیزیکی ازعوامل اصلی ناتوانی آنها درایجاد حکومت اسلامی بود که از آن سخن میگفتند. تنظیم ویا حزب دروجود رهبران خلاصه می شد. هیچ نشانی ازمعیارهای یک حزب سیاسی دراحزاب جهادی واسلامی به چشم نمی خورد. شورای مسئول ومنتخب وجود نداشت. ازکنگره ی حزبی وانتخابات خبری نبود. رهبران احزاب وتنظیم ها ازآنچه که بنام جهاد ومجاهدین می گرفتند به کدام مرجع حزبی وتنظیمی خودشان نیز پاسخده نبودند. دارایی تنظیم ها واحزاب تقریباً دارایی شخصی رهبران محسوب می شد. سهم بسیاری ازاعضای بلند پایه ی تنظیم ها چه ملکی وچه نظامی ازاین دارایی متناسب به میزان دستبرد ومهارت آنها درفن این دستبرد وسوء استفاده بود. روابط میان رهبران احزاب وتنظیم ها با اعضای تنظیم برمبنای قانون وتشکیلات حزبی استوار نبود. روابط میان حداقل برخی ازاعضای تنظیم همچون روابط مورچگان با استخوان چرب محسوب می شد. ازاین روبرخی اعضای تنظیم ها پیوسته ازیک تنظیم به تنظیم دیگرتغیرعضویت وموقعیت می دادند تا پول وامکانات بیشتربدست بیاورند. سوء استفاده ودستبرد نامشروع ازدارایی تنظیم وآنچه که بنام جهاد گرد آوری می شد گسترده ومشهود بود. فساد مالی وسوء استفاده، نابرابری های عمیقی را از لحاظ مادی درمیان اعضای همراه وهمرزم تنظم ها بارآورد. واین روند درطول دوران جهاد وسپس دردوره ی بعد ازسقوط حکومت حزب دموکراتیک خلق با افتضاح فزاینده یی گسترش یافت. به گونه ای که برخی از افراد واعضای تنظم ها درفقروتنگدستی قرارگرفتند وعده ای هم به انباشت پول وسرمایه پرداختند وبه تاجران بزرگ وملیونرهای مفت وآسان مبدل شدند.درحالیکه ده ها هزارمجاهد، بازماندگان معلول ومعیوب دوران جهاد وخانواده ی قربانیان جهاد دربیکاری، فقرونیازمندی باقی ماندند. حکومت احزاب اسلامی وجهادی بعد ازسقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق چیزی بهتر ازساختار، ماهیت وعملکرد آنها دردوران تبعید ونظام داخلی تنظم ها به ظهورنرسید. دراین تردیدی نیست که عوامل مختلفی درناکارآیی وناکامی حکومت مجاهدین یا حکومت اسلامی که توسط احزاب جهادی تشکیل گردید دخیل بود. ازمداخله ی خارجی درمشتعل نگداشتن جنگ وبی ثباتی تا زمینه های نا مساعد داخلی درتأمین صلح، ثبات وتحکیم وگسترش پایه های حاکمیت درکشور. وهمچنان نقش احزاب اسلامی وجهادی دردوران جهاد علیه تجاوز واشغال شوروی ودوران مقاومت علیه دخالت پاکستان وسلطه ی تروریزم وحاکمیت جهل و وحشت طالبی چیزی نیست که آنرا نادیده گرفت واز آن انکاربه عمل آورد. صرف نظرازاینکه دیدگاه های موافقین ومخالفین جهاد ومقاومت دربررسی ومعرفی انگیزه وعوامل آن بصورت متفاوت ومتضاد ارائه شود وهرکسی اززوایای گوناگونی به آن ببیند وآنرا به نقد وبررسی بکشاند. باوصف این، شروع جنگ وبی ثباتی درپایتخت بعد ازتشکیل حکومت اسلامی مسلماً اثرات منفی وبازدارنده ی درجلب آراء مردم به سوی شعارحکومت اسلامی درانتخابات اخیرداشت. هرگاه دریک دید ونگاه منطقی وعادلانه بخشی ازدلایل وعوامل عمده واصلی عدم مؤفقیت حکومت مجاهدین درمداخله خارجی وعمال داخلی این مداخله مدنظرقرارداده شود وجنگ ناگزیری برای دفاع ازاستقلال وحاکمیت ملی وبهای آزادگی تلقی یابد، بخشی دیگر ازعوامل ودلایل عدم مؤفقیت حکومت اسلامی به چگونگی کار وعملکرد احزاب اسلامی وجهادی ورهبرانشان درعدم ایجاد نظام وسیستم حکومت برمیگردد. هیچ نمونه یی از رهبری ومدیریت کارآ، مسئول، متعهد وصادق ازاعضای تنظیم ها درارگانها وادارات مهم دولتی وحکومتی تبارزنکرد. تناقض آشکارونفرت انگیزی بین ادعا وعمل بسیاری ازمسئولان وحکومتداران احزاب اسلامی وجهادی ادامه یافت. درگفتاروادعا به تقوا وطهارت وتطبیق شریعت واحکام قرآن وحفظ ارزش های جهاد تظاهرشد امادرعرصه ی عمل ازسوء استفاده ودستبرد، موترآخرین مودل تهیه می گردید. قصرهای بزرگ نشیمن، بلند منزل ها ومارکیت های تجارتی اعمارمی شد. ومقادير هنگفتی ازپول های باد آورده برای بازرگانی وسرمایه گذاری به بیرون ازکشورانتقال می یافت. احزاب یا تنظیم های اسلامی وجهادی حتی دریک حلقه ی کوچک حزبی وتنظیمی خود ودریک قلمرو محدود به ایجاد اداره ی سالم وتشکیل یک نظام وسیستمی که بیانگرحکومت اسلامی باشد مؤفق نشدند. گلبدین حکمتیاررهبرحزب اسلامی درسالهای اول دهه ی نود میلادی فقط به بهانه ی تشکیل حکومت واقعی اسلامی چهارسال کابل را راکت باران وتخریب کرد، اما نمونه ومودل حکومت اسلامی قلمروخودش درچهار آسیاب وسروبی سلطه و وحشت قوماندان زرداد وافراد هم مانند او صادق لیونی، قلم، چمن وغیره ازقوماندانان حزب اسلامی بود. آنچه که درفرآیند ناتوانی احزاب اسلامی وجهادی درایجاد نظام وسیستم قانونمند، منطقی وعادلانه چه درداخل حزب وتنظیم وچه درشکل وهیأت حکومت انعکاس یافت وعملی گردید، استفاده ی ابزاری از اسلام، جهاد وارزش های دینی بود. این استفاده با تظاهر وریا کاری صورت گرفت. شگفتی های زیادی دراین تظاهر بوقوع پیوست. گاهی مدعیان بلند پرواز نظام وحکومت عدل اسلامی با موتر های آخرین مودل خود با عبورازمیدان بی عدالتی وعرصه های متناقض ادعا وعمل دربرابر هزاران همرزم وهمسنگر قربانی این تظاهر وبی عدالتی درس تقوا وعدالت اسلامی دادند وازاخلاق ومعارف دینی حکایت وروایت کردند. وگاهی حتی تظاهر هم دراین استفاده ی ابزاری به فراموشی سپرده شد. آنگونه که درشهرک شیرپور، شهرک فرماندهان وکدرهای دست اول مجاهدین واحزاب اسلامی وجهادی اعمارمسجد وحتی تعین مکان ومحلی برای مسجد درآغاز مورد توجه قرارنگرفت. گاهی فراموشی ونادیده گرفتن تظاهرو ریاکاری با چنان زشتی نمودار گردیده که محصول دستبرد وسوء استفاده درانظارعامه آنهم بدون ضرورت با افتخار وتبخترنمایش داده شده است. درحالیکه افشاء واثبات سوء استفاده وفساد مالی درجوامع دیگر دنیا به خصوص در ممالک اروپایی چه درداخل دولت وچه درداخل احزاب، عاملین ومرتکبین آنرا دریک حالت شدید روانی وانزجار قرارمیدهد وحتی به خود کشی وانتحار می کشاند.
نقطه ی دیگری را که نباید در کنار این بحث وبررسی ناگفته گذاشت همانا عدم تغیر، بازنگری ودگرگونی احزاب وتنظیم های اسلامی وجهادی درساختار هویت وهیأت درونی شان درجو وحالت جدید است. این خود نیزمنحیث یکی ازعوامل بازدارنده ی جلب آرای مردم به شعارحکومت اسلامی درمیدان انتخابات محسوب می شود. هنوز تنظیم ها واحزاب اسلامی وجهادی نتوانستند خودرا به حزب سیاسی تبدیل کنند. هنوزهم شعار وادعای آنها ازحکومت اسلامی حتی بصورت نظری وتیوریک نامشخص ونا روشن است. آنها برای توسعه وپیشرفت افغانستان درعرصه ی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی واجتماعی طرح وبرنامه ی شفاف، روشن وعملی به گفتن وارائه کردن ندارند.
عوامل خارجی نیز به عنوان یکی از
عوامل درشکست شعارحکومت اسلامی درانتخابات قابل بررسی وتدقیق است. امروز امریکا
وسیاست آن در افغانستان نقش تعین کننده رادر چگونگی شکل حاکمیت و رهبری حاکمیت
دارد. درسیاست امروز امریکا دیگر جایی برای حکومت احزاب وتنظیم های اسلامی
وجهادی نیست که دردهه ی هشتاد میلادی قصرسفید از رهبران ونمایندگان آنها به
عنوان مبارزان وقهرمانان راه آزادی استقبال میکرد.