من بذر امید در جهان کاشته ام
تخم خرد وفکر جوان کاشته ام
دانم که زند جوانه امید وطن
در دانه برای مردمان کاشته ام
(فروغ هستی)
تجاوزات استعمار ،میراثخوارن استعمار، زور آزماییهای ابرقدرتها درششم جدی 9 197 م و مقاومت عادلانه ء ملی مردم افغانستان درمقابل نیر وهای ارتجاع ،استعماروتجاوز
افغانستان سرزمین حماسه ها ،آزادی ومقا ومت است.در آغوش این سر زمین باستانی ،بیش از بیست گروه قومی واقلیتهای ملی ومذهبی کار ،زنده گی ومبارزه میکنند.بنیاد افغانستان با انتصاب احمد خان به پادشاهی در 1747 میلادی نهاده شد .تاسال وفات تیمور شاه (1793)هیچ قدرت استعماری اروپا هنوز درقلمرو افغا نستان احمدشاهی مداخله وتجاوز مستقیم نتوانسته بود
در آغاز قرن 19م تاج وتخت افغانستان بازیچه ء مقاصد جاه جویانهء برادران بارکزایی گردید .
در سال 1836م دوست محمد خان جوانترین بر ادران بارکزایی ،خاندان سدوزایی را برانداخت. دراپریل 1839 م شاه شجاع به پشتیبانی قشون 12هزار نفری هند برتانوی وارد قندهار شد . درمی 1839 م مراسم تاجپوشی عاری از افتخار شاه شجاع با اجرای مراسم رسم گذشت لشکر تجا وزکار انگلیس انجام یافت. درماه آگست همان سال کابل فتح گردید وشاه شجاع پس از 30سال دوری از وطن ، بار دیگر برتخت کابل نشست .هرچند این شاه بیگانه پرور بر تخت شاهی نشست .ولی قدرت اصلی در دست مکناتن "سبزینه چشم" بود.
درسا لهای 1841-1842 م قیام مسلحانهء ملی مردم افغانستان علیه امر ونهی وحاکمیت استبداد استعماری بریتانیا آغاز یافت .قیام ازمسجد پل خشتی شهر کابل شعله ورگردید.الکسندر برنس وسپس مکناتن وشاه شجاع یکی بعد دیگر توسط شهریان کابل مجازات سنگین یا بدار آویخته شدند.
نیروهای اشغالگر در اول جنوری 1842م مجبور به تسلیم ، امضای موافقه نامه ،خلع سلاح پرداخت غرامت ،ترک افغانستان ودر راه کابل -جلال آباد درنتیجه ء مقاومت پراگندهء مردم آزادیخوا ه کشور ما تارومار شدند .وتلاش موذیانه ء استعمار بریتانیا به مقصد صدور شاهی گماشنه به این رسوایی وشرمساری تاریخی پایان یافت .
امیر دوست محمد خان در برابر خدمت وفاد ارانه وتلاش برای رهایی اسیران جنگ اول افغان- انگلیس ،آرام ساختن هزارا ن آزادیخواه بپا خاستهء میهن ودر نهایت بپاس اعاده ء حیثیت استعمار گران بریتانیا، بار دیگر امیر افغانستا ن شد و درسال 1843 م به قدرت رسید. وبرای خشنودی بریتانیا ی کبیر قهرمانان نامدار ملی ورهبران برجستهء مبارزات آزادیخواهانه ء افغانستان از جمله نایب امین اله لوگری را در بالای حصار کابل زندانی بی نقش ، وبا توسل به شیوه های استبداد استعماری، نیش ونوش و تفرقه افگنی ، شعله های بر افروخته ءخشم مقدس توده ها ی آزادی پرست وطن راموقتا خاموش ساخت.
این دیگر گونیهای تاریخی کشور ما در چنان شرایط واوضاع بین المللی رویداد که قارهء اروپا ازجمله انگلیسها وفرانسویا ن انقلابهای صنعتی واجتماعی خود را آغاز و به پیروزیها ی تاریخی نوینی دست یافته بوده اند .درقرن 17-18 م برفیودالزم وسلطنت های مطلقه ضربات نیرومندی وارد آمده بود. فیودالزم به آهنگ شتابنده مرحله ء زوال تاریخی خودرا طی میکرد .جنبشهای سرمایه داری ملی ودموکراتیک گسترش مییافت . درسالهای 1848 -1849 م وهمزمان با سلطنت امیر دوست محمد خان ،انقلابهای بورژوا دموکراتیک در فرانسه ،المان ،ایتالیا وامپراتوری استریا رویداده بود .ایا لات متحدهء امریکا نیز در را ه رشد سرمایه داری با گامهای بلند پیش میرفت . به یک کلام در نیم کرهء غربی نظام سرمایه داری سیطره یافته بود. مگر در امریکای لاتین بویژه در مستعمرات اسپانیا وپرتگال فیودالزم و نظامات مطلقه حاکم بود.
در ین زمان کشورهای خاورزمین در شرایط قبیله سالاری و فیودالز م زنده گی میکرده. پیدایی، رشد واستقرا ر حاکمیت سرمایه داری جهانی بر مناسبات بین المللی نیزتأ ثیرات معینی بجا نهاد . چین ،جاپان ،اندونیزیا ودیگر کشورهای آسیا و افریقا ،به تارهای خام استعمار گران اروپا بسته شدند . تاسال 1870 تمام جهان ، میان نیرومند ترین دولتهای سرمایه داری هنوز تقسیم نشده بود .
در قارهء آسیا رقیب سیاسی انگلستان روسیه تزاری بود .افغانستان فیودالی فقط درچنین شرایط تاریخی -جهانی درموقعیت دشواری قرارگرفت .زیر فشار دوابر قدرت دارای سمت وسوی مخالف ، بگرد خود چرخید . از رشد شتابنده وحرکت مستقل ملی باز ماند وبه یکی ازگرهگا ههای تضادهای حاد قدرتهای بزرگ استعماری جهان مبدل گردید واز آغاز تاسیس افغانستان تا سلطنت امیر دوست محمد خان 1747-1843 درست طی 96 سال به زنجیر استعمار کهنه بسته شد.
مرحله ء وابسته گی کشور ما مرحلهء تلخ وطولانی بود . این دوران 77سال تمام را در برگرفت درین دوران درخشان ترین و پر افتخار ترین رویدادهای تاریخ زنده گی ملی واجتماعی مردم کشور ما نیز آفریده شد .جنگهای پیروزمنداول افغان- انگلیس (1839-1842) دوم افغان- انگلیس وجنگ فاتحانهء میوند(1879-1880م ) قیام مسلحانهء ملی وآزادی بخش مردم افغانستان ( 1919 م) علیه امر ونهی بزرگترین قدرت استعماری جهان وآتش امید وآزادی برای نخستین بار درمیهن ما شعله ور گردید . درگرما گرم دومین قیام ومقاومت ملی مردم افغانستان محافل کهنکار انگلیس عبدالر حمان نوهء ء امیر دوست محمد خان را شایسته ء مزدوری وآزادی کشی یافت و به افغانستان دعوت کرد . اوبا یک اسپ یک قمچین ویک خورجین از رود آمو گذشت. از احساس آتشین وطندوستی ودینی مردم به پا خاسته ء افغانستان استفاده ء مردم فریبانه کرد .تمامیت ارضی ،استقلال سیاسی افغانستان وحاکمیت ملی مردم را قربان تاج وتخت خود ساخت وخط استعماری دیورند ( 1893) را خواسته یا نخواسته برسمیت شناخت و کشور مارا برای بیست سال تمام در تاریکی قرون وسطایی نگهداشت وبزندان بزرگی برای مردم آزدیدوست وطن تبدیل نمود. بقول غبار موءرخ نامدار کشور ما ، درآخرین سال تمرکز خونین این امیر، یازده هزار زن زندانی بوده است .
ولی در فردای سومین جنگ و قیام مسلحانه ملی و آزادی بخش مردم افغانستان و استرداد استقلال سیاسی کشور (1919 م) ، بنیاد دولت مستقل ملی افغانستان توسط شاه امان اله نهاده شد . پیشگامان جنبش مشروطیت اول ودوم ودیگر بی گناهان آزاد شدند .قیود آستعداد کش دوران استبداد پدر وپدر پدر خودرا از جمله برده گی را بیدرنگ لغو و منسوخ اعلان کرد.
دهه ء سوم قرن بیستم با پر افتخار ترین رویدادهای تاریخی کشورما با قیام ملی می 1919م واسترداد اسقلال سیاسی ، نهضتهای فرهنگی،اجتماعی ،اداری ،اجتماعی ،اقتصادی وساختمانی آغاز گردید . وشور بختانه با مداخله ء آشکار وپنهان ، آشیانه های ارتجاعی وپادوهای محلی استعماربریتانیا در دوسوی مرز استعماری دیو رند.
- با جنبش خود انگیختهء دهقانی شمالی
- شکست فاجعه آمیز نهضت ملی و دمو کراتیک جوانان افغان
- وبحران سیاسی و اجتماعی دوران امیر حبیب اله کوهد امنی پایان یافت.
جنگ داخلی وبحران سیاسی تمامی دست آوردهای اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی دورهء شاه امان اله را بلعید . گرچه در قندهار ،شمال و مرکز ، شاه امان ا له ، سپهسالار غلام نبی خان چرخی وقوم پاس شناس هزاره ، برای مهار بحران سیاسی و اعادهء نظم ملی شاه اما ن اله تلاشهای پر امید به عمل آوردند . ولی همه این تلاشها ی ترقیخواهانه ، به ناکامی انجامید و سر انجام م. نادرخان سپهسالار بازنشسته ء دولت شاه امان اله از آستین پر از شگفتی ادارهء استعمار ی بریتانیا و از لای جنگلهای جنوب کشور سر بلند کرد.
پکتیا به این علل برای محمد نادر سپهسالار پایگاه مطمینی بود ه است که :-
1) نادر خان درقیام مسلحانه وجنگ سوم افغان وانگلیس 1919م فرمانده جبههء جنوب بود
2)شاه امان اله هنوز در قندهار دست از نبرد بر ند اشته بود.
3) در شورش ارتجاعی ملای لنگ (1924-1925 9 ) درمقابل این گماشته ء استعمار بریتانیا وهوا داران او مدارا کرده بود .
4) نادرخان با بهر ه برداری از خوشباوری سر برا ورده گان قبایل وسود جستن از شیوه های کهنه ا داره ء استعماری ،برای تصرف وغصب قدرت استفادهء گذرای ضد ملی کرد. وشعاراستعماری "تفرقه بیفگن وحکومت کن " را به پیش کشید ورا هنمای عمل خود ساخت. واز گرایشها ی عظمت طلبی ملی،سیطره جویی سیاسی وخصومت ملی استفاده ء مرگباری کرد قبایل دوسوی مرز استعماری دیو رند را علیه امیر حبیب اله کلکانی بر انگیخت. 12 هزار نفر از کمانکشان قبایل احمد زی ،وزیر، مهمند ،جدران ،جاجی ومنگل را بسیچ کرد وبه همکاری پشت پردهء اد اره ء استعماری در آخر سپتامبر 1929 م قاطعترین تهاجم آغاز شد ودر15اکتبر 1929م کابل به تصرف ال یحی افتاد ومیان برادران تقسیم گردید . سردار محمد هاشم بیرحم ترین وبی عاطفه ترین برادرا ن بر کرسی صدارت نشست . اختناق سیاسی استبداد سیاه استعماری ،رکود فرهنگی وفکری و گسترش شبکه های جاسوسی از ویژه گیهای اد ارهء آل یحیا بوده است.
درین بیت حال و هوای دوران تبعید ،دوری وجدایی از وطن ، فریاد اعتراض وطنپرستانه وکینهء مقدس علامه عبدالحی حبیبی، علیه فرمانروایان مستبد خاندان یحیا باچه خشم وخروش درد ناکی باز تاب یافته است.
" فلک به قهر بگو خا ندان یحی را که سر به کوه وبیابان تو داد ه ای ما را"
"پوهاند عبد الحی حبیبی "
مبلغان برجستهء اشرافیت، دههء آخر فرمانروایی آل یحیا را با آب وتاب خاصی "دههء دموکراسی " ، " دههء قانون اساسی " ،" مشروطیت " ، " ،"دموکراسی تاجدار"، "دموکراسی شاهانه " و درخشان ترین دوران حاکمیت خاندان نادرخان توصیف وستایش میکنند.
ولی باتصویر تراژیک اوضاع اجتماعی واقتصادی وسیاسی مردم ستمدیدهء افغانستان درین دهه بصراحت میتوان دریافت که تحولات این دوره نیزخام ،نا پخته ، نیم بند ،سطحی ومحافظه کارانه بوده است این آزادیها ی دموکراتیک برای پرورش نسل دیگری از فرزندان اشرافیت فیودالی ،سرمایه داران دلال ومتو سط وکارمند ان بلند پایه لشکری وکشوری وبه مقصد شناخت شکارتجرید وسرکوب نیروهای ملی، دموکراتیک ، میهنی،انجام مانورهای سیاسی وزیر نظرآرایشگران آشکار وپنهان خاندان سلطنتی بسیار محتاطانه ، سمت وسو می یافته است
بگونه ء مثال طی یکدهه دموکراسی آهنگ رشد اقتصادی کشور کند گردید .انباشت سرمایه بوجود نیامد. علیه بخش دولتی نقب گذاری وسنگ اندازیهای آشکار وپنهان صورت گرفت.حجم سرمایه گذاری از 26/ ملیارد افغانی در پلان دوم پنجساله ء به19ملیارد افغانی درپلان سوم پنجساله انکشاف اقتصادی کاهش یافت. رشد نیروهای تولیدی به تناسب ظرفیتها و امکا نات درون جامعه خیلی کندشد .انکشاف زراعت نیز چشمگیر نبود. درحریم منا سبات کهنهء تولید فیو دالی وقبیله یی هیچگونه دست درازی نشد. زنجیرهای استثمار بیرحمانهء دهقانان بی زمین وفقیر بیش از پیش بر شانه های ناتوان آنان سنگینی میکرد .به توسعهء بازارملی توجه لازم نشد.درنظام مالیاتی کشور بسود طبقات واقشار تهیدست جامعه تحول پدید نیامد. ما لیات مستقیم رو به تنزل نهاد . مصارف دولت و متناسب به آن مالیات غیر مستقیم افزایش یافت .دربهبود کیفیت کالاهای صادراتی توجه نشد. سیاست پولی دستخوش نوسانات و دست بازیهای بازار سیاه گردید .نماینده گیهای خارجی و تاجران از اختیارات غیر قانونی برخوردار گردیدند .وضع کار گران رویندهء صنعتی از بد بد تر گردید.قیمتها بالا رفت. ولی همزمان با صعود قیمتها به افزایش دستمزد ومعاش پرسونل خدماتی وکارمندان دولت توجه نشد . سطح زنده گی مردم سال تا سال پایین آمد. فرزندان مردم زحمتکش به بهانه های گونه گون ازحق تحصیلات عالی محروم شدند.
فساد اداره ء دولت رو به افزایش نهاد. اختلاس ،رشوه ستانی ،احتکار ، قحطی ، قیمتی قا چاق ،تقلب ، تزویر ، سودخواری ،تجاوز به حقوق وآزادیهای دموکراتیک مردم وانحرافات وکجرویهای اخلاقی ،تب وتاب درون جامعه وناخور سندیهای توده هارا افزایش بخشید.
مناسبات تولید فیودالی به عامل اساسی کندی رشد نیروهای تولیدی جامعه مبدل گردیده بود
ملا کان بزرگ قادر بزنده نگهداشتن دهقانان بسته بزمین خود نبودند .دهقانان خانه خراب وقحطی زدهء هرات، فراه ، فاریاب، بدخشان ، غور وبادغیس درخط اول جبهه فقر با مرگ دست وپنجه نرم میکردند و غالبا به ایران مهاجر و مجبور به کارهای شاقه می شدند . مردم غزنی وپکتیا وخوست نیز درهمان دهه ء دموکراسی برای دریافت کار، سیل آسا بسوی کشورهای خلیج مهاجرت میکردند . سر مایه داران دلال ازسوی کشورهای بزرگ سرمایه داری بویژه امریکا المان غرب ،انگلیس جاپان واقمار ایرانی وپاکستانی آنان تقویت میشدند.
تا جران دلال ،با تکیه به پشتیبانی مستقیم سرمایه داران خارجی ،روز تا روز در شاهرگهای اقتصاد وتجارت افغانستان دندانهای خودرا فرو میبردند ودر سیاست وفرهنگ کشور نفوذ موذیانه و رخنه گری میکردند .
پس از جنگ دوم جهانی ،شکست فا شیزم هتلری و پیدایی اردوگاه سوسیا لستی بویژه بعد از لویه جرگه 1334 م ،مناسبات اقتصادی ،تخنیکی ،نظامی و فرهنگی افغانستان با کشورهای سوسیالستی ،در درجه اول با اتحادشوروی گسترش وتقویت یافت . تعدادی ازموء سسات صنعتی وتولید ماشینی به فعالیت آغاز کرد. این شیوهء تولید طبقات واقشار قرون وسطایی پیشه وران وکارگران صنایع دستی را به عقب را ند واز جریان تولید ساقط کرد . خورده بورژوازی شهری و پیشه وران شهر ها وروستا ها به علت ورود بی بند وبار کا لا های استهلاکی ولیلا می کشور های پیشرفته ء سرمایه داری واقمار پاکستانی وایرانی آنان وبه علت تعقیب سیاست ضد ملی درهای باز ،در سراشیب ورشکسته گی وخانه خرابی قرار گرفت .ولی درجریان این دیگر گونیها ی اقتصادی واجتماعی ،جوانه های روینده کارگران صنعتی وتولید ماشینی رشد میکرد درجریان جنگ وستیز صنفی وسیاسی آبدیده ومتشکل میشد وروزتا روز به نقش انقلابی خود در تحولات وجنبشهای ملی و دموکراتیک آگاهی می یافت .این طبقهء نو ظهور بمثابه ء غلا مان صاحبان وسایل تولید از سوی کار فرمایان بخش خصوصی ودولتی استثمار وحشیانه میشدند واز ابتدایی ترین حقوق دموکراتیک وصنفی محروم بودند.قانون احزاب سیاسی توشیح و نافذ نشد .درجریان مبارزات انتخاباتی دورء 12 و13 بر ضد کاندیدان ونیروهای دموکراتیک ،عناصر ملی وترقیخواه، سنگ اندازیهای آشکار وپنهان صورت گرفت.
کرامت انسانی زندانیان بویژه زندانیان سیاسی با تعصب خشونت آمیزی لگد کوب میشد . کارمندان پایین رتبه وتحصیلکر ده گان نیز به آینده چندانی اطمینان نداشته اند . بیروکراسی از جذب تحصیلکرده گان عاجز بود.قرار داد آب هیلمند باحکومت ایران اسباب خشم وغضب همه نیروهای ملی و دموکراتیک جامعه را بر انگیخته بود .درچنین وضع که توده های مردم از خوابهای قرون وسطا یی بیدار میشد به شور می آمد ونیروی عظیم مردم درجهت دیگر گونی مناسبات کهنه ء تولید فیودالی و قبیله یی بایستی سمت وسو می یافت، در ست در نیمه های شب 26سرطان 1352 خورشیدی ناقوس مرگ سلطنت بصدا آمد ونظام شاهی توسط سردار محمد داوود واژگون گردید.
لازم به تذکر است که : ،هیچ شاه و امیری تاجنگ دوم جهانی قادر وحاضر به طرح استر داد خاکهای از دست رفته افغانستان نشد ه بود . ولی درجریان جنگ دوم جهانی پایه های سیستم جهانی استعمار کهنه متزلزل گردید . بهنگام جنگ دوم جهانی کارگران صنعتی نیم قارهء هند رشد کرد . دهقانان فقیر این مستعمره ء پهناور انگلیس بیش از هر وقت دیگر بیدار شد . وبه نبرد آ زادی بخش ملی ضد استعماری مردم هند نیروی محرکه ء نوین بخشید.
اد اره ءاستعماری بریتانیا ی کبیر درمقابل سیل خروشان جنبشهای آزادیخواهانه ء ملی وضد استعماری بزانو در آمد. برای حل مسأله آزادی هند بین محافل حاکمهء انگلیس ورهبران حزب کنگرس ومسلم لیک گفتگویهای جدی آغاز شد.
ولی ادارهء استعمارگران بریتانیا درهمان سپیده د م جنبش آزادی هند ،درین منطقه آسیا دانه های اختلافات وتعصبات دینی را میان مسلمانان واهل هنود کشت کرد. آتش جنگهای غیر عا دلانه را میان مردمان هندوستان شعله ور ساخت . درچنین وضع مساعد سردار محمد هاشم صدرا عظم از پهلوی این رویداد مهم تاریخی باچشمان بسته عبور کرد . موجز اینکه در مقابل پشتونها وبلوچهای آنسوی خط استعماری دیورند ،دوسوءال وانتخاب مطرح گردید.
1) یا پشتونخوا وبلوچستان، جزء قلمرو هند میشد .
2) یا به پاکستان همبسته گی خودرا اعلان میکرد .
ولی مسأله الحاق به افغانستان واستقلال پشتونخوا وبلوچستان هرگز مطرح نگردید.
درچنین وضع وشرایط بین المللی وکیلان دورهء هفتم شورای ملی بویژه دکتر عبدالرحمان محمودی میرغلام محمد غبار ودیگر فرکسیونهای پارلمانی و ملی گرایان درون محافل حاکمه برضد سیاست تسلیم طلبانه حکومت بصورت آشکار وپنهان ،در جلسات شورای ملی ودر مطبوعات آزاد و دولتی صدای اعترض خودرا بلند کردند. و زیر فشار فزا ینده نماینده گان آگا ه مردم ،شاه محمود صدراعظم ناگزیر یاد داشت موءرخ 13 جون 1947 م حکومت افغانستان را از مجاری دیپلوماتیک به سفارت بریتانیا در شهر کابل سپرد. ودر زمینهء اعادهء حق تعیین سرنوشت پشتونهای آنسوی خط استعماری دیورند تذکر داد .با تاءسف که یادداشت حکومت افغانستان بپاسخ نامسا عد دولت پاکستان مواجه گردید. در همانسال طیارات نظامی پاکستان مغولگی را بمب باران کرد 23 تن از هموطنان بی گناه ما به شهادت رسید . از آن پس مناسبات حکومات افغانستان و پاکستان رو بوخامت گرایید . شورای ملی افغانستان بتاریخ 26 جولای 1947الغای معاهدات دوران استعمار را تصویب و اعلان کرد.
سردار محمد داوود نیز در آغاز کار صدارت خود، "حقوق حقهء برادران پشتون وبلوچ " را درخط مشی حکومت برجسته ساخت .این خط مشی در 4جوزای 1332 خورشیدی ( مطا بق 1954 م ) در شورای ملی تصویب گردید . ازآن پس حق تعیین سرنوشت مردم پشتونخوا وبلوچستان بحیث یک مساء له ءمرکزی ،درخط مشی حکومتها ، لویه جرگه ها، در شورای ملی -در اعلامیه های مشترک با سران دولتها وحکومتها ،درمطبوعات دولتی وآزاد ،در برنامه های عمل و اصول مرامی احزاب وسازمانهای ملی ودرسیاست خارجی افغانستان مقام دارای اهمیت تاریخی وملی کسب کرد.وضرورت ارتقای قابلیت دفاعی کشور بیش از هر زمان دیگر احساس گردید . سردار محمد نعیم وزیر امور خارجه با درک این نیاز مبرم دفاعی کشور در اکتوبر1954 م برای خرید اسلحه مقدم برهر کشور دیگری به امریکا مسافرت کرد . با دالس وزیر خارجه ء امریکا مذاکراتی انجام داد وپس از مذا کرات طولانی بپاسخ اهانت آمیز قصر سفید مواجه گردید. پیوستن به پیمان سنتو ،انصراف از داعیه ء پشتونستان ،پرداخت مصارف انتقال اسلحه شرط وقیدهای اسارت آوری بود که به حکومت افغانستان مطرح گردید. ولی در سپتامبر همان سال خروشچف رهبر حزبی و بولگانین صدراعظم اتحاد شوروی به کابل مسافرت کردند. خلاف طر حهای سوداگرانهء امریکا ،پیشنهاد پرداخت صد ملیون دالر امریکایی را تقدیم و موافقه ءترانزیت آزاد را برای یکدورهء پنجساله امضا کردند. و صحت ضرب المثل مشهور " یک در بسته صد در باز " مردم ما را به ثبوت رسانیدند.
در گرماگرم اعلان پالیسی "یک یونت شدن "(توحید) پاکستان حکومت سردار محمد داوود واکنش تند وروشن نشان داد واعلان کرد که :" حکومت وملت افغانستان .......... علاقه های پشتونستان را مطابق مطالبه ء مردم آن ،جزء خاک پاکستان نمی شناسد وهیچگونه فیصله ای را دربارهء علاقه های مذکور که در آن آراء خود مردم بصورت آزادانه دخیل نباشد قبول کرده نمیتوانیم ..."
درماه حمل 1334 خورشیدی علیه اعلان پالیسی "یک یونت" پاکستان ، یک مظاهره خیابانی و نوعی مانور سیاسی صورت گرفت .بیرق سفارت پاکستان درکابل ،توسط تظاهر کننده گان خشماگین پاره وتعمیر سفارت پاکستان سنگباران شد . در 11حمل ودو روز پس پاکستان نیز به واکنشهای خشن تری متوسل گردید .راه بندر کراچی بروی کالاهای تجارتی افغانستان بسته شد . حکومت افغانستان این بار در مقابل التیما توم 15 ثور پاکستان ،سفر بری اعلان کرد. گرچه بعد از دوسال مذاکرات بیرقهای سفارت خانه های افغانستان وپاکستان با تشریفات ویژهء دیپلوماتیک توسط مقامات بلند پایه ء هر دوکشور بر افراشته شد .ومناسبات عادی سیاسی بر قرار گردید . مگر مساءله مورد اختلاف دوکشور را ه حل وفصل صلح آمیز خودرا نیافت .
درچنین وضع ملی وبین المللی لویه جرگه ء موءرخ 22عقرب 1334 خورشیدی در شهر کابل دایر گردید .در زمینهء قابلیت دفاعی کشور وگسترش مناسبات وتحکیم منا سبات اقتصادی وتخنیکی با اتحاد شوروی تصامیم دارای اهمیت تاریخی اتخاذ گردید . بر اسا س این تصامیم سران اتحاد شوروی به افغانستان دعوت شدند .بین رهبران هر دوکشور دوست وهمسایه قرار داد دوستی وعدم تعرض به امضا ء رسید . مساعدت های بی قید وشرط اتحاد شوروی به افغانستان سرازیر شد .اردوی ملی وقابلیت دفاعی کشور تقویت یافت.
با استقرار حکومت نظامی جنرال ایوب خان در بهار سال 1339 خورشیدی طیار هء جاسوسی امریکا از میدان هوایی پشاور پرواز کرد . امنیت فضای افغانستان خلاف قوانین بین المللی نقض وطیاره در فضای اتحاد شوروی سرنگون گردید. همزمان با این ماجرا جویی نظامی سرکوب خونین مردم و رهبران پشتونخوا وبلوچستان افزایش یافت .
وطبق اعلامیه ء رسمی موءرخ 6سنبلهء 1340 خورشیدی قونسلگریهای افغانستان درشهرها مختلف پاکستان بوظایف خود خاتمه بخشیدند.در هما ن سال ،حق خود مختاری خلقهای پشتونخوا وبلوچستان در مطبوعات امریکا ،فرانسه ،اتحاد شوروی وچکوسلواکیا بازتاب گسترده یافت واین مسأله داغ پیرا مون افغانستان اهمیت بین المللی کسب کرد.
رضا شاه که از گسترش مناسبات افغانستان و اتحاد شوروی واز حضور ونفوذ روز افزون آن کشور در منطقه وایران احساس نگرانی میکرد ،بخاطر رفع اختلاف و منازعات افغانستان و پاکستان، "مساعی جمیلهء " خودرا آغاز کرد . درسرطان 1341 خورشیدی به پاکستان و در اسد همان سال بدعوت شاه افغانستان به کابل مسافرت کرد.وبا محمد ظاهر شاه مذاکراتی انجام داد. در میزان 1341 امریکا برای استقرار منا سبات سیاسی افغانستا و پاکستان از مجاری دیپلوماتیک گرایش نشان داد وپیشنهاد میانجیگری دولت امریکارا به حکومت افغانستان سپرد .خا ندان سلطنت که از انکشاف روا بط افغانستان واتحاد شوروی سخت مشوش بود با خشنودی از طرح میانجیگری امریکا استقبال کرد.
خلاصه در آخرین روز های صدارت سردار محمد داوود ،به احتمال قریب به یقین ،دیپلوماسی قصر سفید راه را برای عادی سازی وتجدید مناسبات افغانستان وپاکستان ،استعفای سردار محمد داوود ،تشکیل لویه جرگه ،تصویب توشیح ونفاذ قانون اساسی ، استقرار دموکراسی مشروطیت نفوذ وحضور سیاسی ،اقتصادی وفرهنگی جهان غرب و برای چرخش تند سیاست داخلی وخارجی افغانستان بسود ایران وپاکستان واقتصاد بازار آزا د هموار کرد.
حکو متهای غرب گرای افغانستا ن در دوران کشمکشها ی خونین شیخ مجیب الرحمان برای استقلال بنگله دیش بر اساس همین سیاست سازش کارانه هیچگونه تحریکاتی نکرد ند گویا از عقب خنجر نزدند.موسی شفیق اخرین صدراعظم دهه دموکراسی (1343 خورشیدی ) یک روز پیش از امضای قرار داد استفاده از آب هیلمند با حکومت ایر ان، در زمینهء جل مسالمت آمیز مسأله پشتونستان با پاکستان نیز نیات صلحجویانه ء حکومت خودرا باصراحت پیشگویی کرد.
ولی زنده گی و زمان آن دولتمرد دریادل وبیش از حد جسور (متهور) رامجال نداد ودر نیمه راه در شب 26سرطان1352 توسط سردارمحمد داوود سرنگون وسپس بدستور حفیظ اله امین بدون محا کمه و خود سرانه اعدام وسر به نیست شد . بروایتی یکی از انگیزه ها ی اختلاف نورمحمد تره کی با حفیظ ا له امین مرگ ظالمانه ء موسی شفیق بوده است .رهبر دولت هرچند برسم اعتراض تصمیم به استعفا از رهبری مقامات حزبی ودولتی گرفته بود ولی با پا در میانی وزیران قوای مسلح ازین عزم صرف نظر کرد.
پس از کودتای سردار محمد داوود شبکه جاسوسی عربستان سعودی ،پاکستان و اما رات ،در افغانستان گسترش یافت . بقول مو ءلفان " حقایق پشت پردهء تهاجم شوروی " : " ساواک ایران و سی .ای.ای. با همدیگر همکاری میکرده اند فعالیتهای خودرا با بنیادگرایان به پیش میبرده اند .گروپهای بنیادگرایان کشور ما نیز، با اخوان ا لمسلمین مصر وسازمان رابطه ء عالم اسلامی عربستان سعودی نیز پیوند تنگا تنگ داشته است .
سردار محمد داوود بادرک وشناخت این وضع وزیر فشار پاکستان ، تنظیمهای جمعیت اسلامی پروفیسور ربانی وحزب اسلامی انجنیر حکمتیار از موضع اعلان شده ء قبلی خویش ز بونانه چرخش کرد وبصراحت چنین اعلان کرد " افغانستان بعدازین برای ناراضیان پشتون وبلوچ که درمقابل رژیم ذوالفقار بوتو مبارزه میکنند ،جای ایمن نیست ....."
سردار م.داوود یکسال پس از تصرف قدرت سیاسی عبدا لحمید محتاط ،فیض محمد ،پا چا گل وفا دار ودکتر حسن شرق و دیگر اشتراک کننده گان فعال کودتای خودرا بی نقش ساخت . برای کاهش درجه ء وابسته گی اردو ی افغانستان به اتحادشوروی ،افسران را به هند ،مصر ،ترکیه و ایالات متحدهء امریکا ،برای تحصیلات عالی اعزام نمود بر فعا لیتهای سیاسی و مسالمت آمیزحزب دموکراتیک خلق افغانستان قید وبند های پولیسی وتعقیبات افزایش یافت.نزدیک به صد تن از فعالان حزب در تمام ولایات به بهانه های مختلف زندانی شد
سردارم. داوود بتاریخ 10 آگست 1976بنا به دعوت ذوالفقار علی بوتو صدراعظم پاکستان به آن کشور مسافرت کرد ودر اکتوبر 1977 جنرا ل ضیاء به کابل دعوت گردید. هر دوجانب به این تفا هم رسیده بوده اند که مسأله ء مرز استعماری دیو رند ( 1893 م ) وحقوق مردم پشتونخوا و بلو چستان از طریق مذاکره حل وفصل گردد.
همچنان شاه ایران تلا ش کرده بود تا کابل را در چنبر اقتصادی وامنیتی جهان غرب شامل کند . این چنبر کشورهای ایران ،افغانستان، پاکستان ،هند و دولتهای خلیج را در بر گیرد وا ز" تهرا ن " اد اره شود. بعد از انقلاب اسلامی وفتح "لانه ء جاسوسی.... ..." شاید ا این مرکز به اسلام آباد انتقال یافته باشد.
د ر اخرین روز های حاکمیت سر دار م.داوود ،میر اکبر خیبر یکی از رهبران برجستهء حزب دموکراتیک خلق افغانستان به شهادت رسید.تشییع با شکوه ء جنازهءمیر اکبر خیبر انگیزهء نیرومندی برای حملهءجنون آمیز دولت م.داوود بر رهبر ی ح.د.خ .ا وتکانهء موجهی برای قیام مسلحانه ء اردوی ملی افغانستان علیه سیطرهء سیاسی خاندان نادر -داوود شد.
پس از تحول سیاسی هفتم ثور 1357 خورشیدی بنیاد گرایان افغانستان بیش از پیش توسط مولانا های بنیادگرای پاکستان ، شیخهای عربستان سعودی ،وهابیان امارات و اخوند های خشک اندیش و نوبه دولت رسیده ءایران مغز شویی در جریان سفرحج، از سوی شیخهای عربستان سعودی،تمویل ، بسیچ و به افغانستان صادر میشدند.
درچنین احوال واوضاع سیاسی جنرال ضیاء ،از راه سفر ایران به میدان هوایی کابل فرود آمد . از سوی نور محمد تره کی رهبر حزبی ودولتی درپغمان پذیرایی شد . جنرال ضیاء درگفتگوی غیر رسمی گفته بود که " رخدادهای افغانستان مسأله داخلی شما است .اما پاکستان کمکهای دوستانه ء خودرا به مهاجرین افغانستان دریغ نمیکند." رییس جمهور پاکستان ستر سرحدات مشترک را یگانه راه حل اختلاف بین این دوکشور همسایه ومسلمان ارزیابی کرده وگفته بود
درصورت موافقهء حکومت افغانستان ،پاکستان حا ضر وقادر است که وظیفه ستر سرحدات مشتر ک را بعهده بگیرد. ولی واکنش نور محمد تره کی بدون ماستمالی واقعیتهای تا ریخی این بود که "خط استعماری دیو رند .خط تحمیلی است .بگونهء شمشیری در پیکر افغانستان فرو رفته است پشتونها وبلوچهای دوسوی مرز استعماری دیورند را بصورت غیر عادلانه وغیر طبعی از همدیگر جداساخته است. خواست تاریخی خلق افغانستان از شما و دولت افغانستان این امر عادلانه است که به مردم پشتونخوا وبلوچستان ،این امکان وحق قانونی را فراهم کنید تا مقدرات خودرا از طریق انتخابات آزاد وعادلانه خود تعیین کنند . ولی واکنش دولت پاکستان همان خیمه بندی در امتداد سرحد دیورند،پناه دادن وتربیت بنیاد گرایا ن عربی وعجمی وتنظیمهای ساخت پاکستان .وتشدید خصومت میان مردم مسلمان دوسوی مرز استعماری دیورند و اجرای مقاصد پست وپلید سلاطین نفت وصاحبان صنایع جنگی سرمایه سالاری غرب بود.
حفیظ اله امین نیز درنخستین سالگرد قیام مسلحانه هفتم ثور در ستدیوم چمن پشتونها ی آنسوی خط استعماری دیو رند را صلای عام زد تا از بیمارستانها ،مکاتب ،دانشگا هها ومراکز تحصیلات عالی افغانستان ،استفاده ء کنند. ولی پس از قتل طراز چنگیزی ( بدون خونریزی) نورمحمد - تره کی ، زمینهء حضور ونفو ذ سازمانهای بنیادگرای ساخت پاکستان وایران وشورشهای سازمان یافته ء آنان درگوشه گوشهء کشور افزایش یافت .خلاصه گرایش نیرومند امین به انحصار قدرت ،اجرای سیاست اختناق ،ترور وارعاب علیه دوست ودشمن- نفی هرگونه اپوزسیون ،برخورد تعصب آمیز با اقلیتهای ملی ومذهبی ،شکنجه وکشتار بیرحمانهء روشنفکرا ن و کار آگاهان ،سرکوب رهبرا ن وفعالان سیاسی خلق ،پرچم ، سازا هوا داران اندیشه های دموکراتیک نوین ،افغان ملت متنفذین روشن بین محلی ،تصفیه افسران مهینپرست غیر حزبی از اردو ،بی پروایی به تقویت پایه های اجتماعی وملی حاکمیت خلق بی اعتنایی به تصویب قانون اساسی واستقرار حاکمیت قانون همه وهمه جلوه های زشت وضد دموکراتیکی بود که پروسه ءزوال حاکمیت حفیظ اله امین را آهنگ پر شتاب بخشید . امین با ارزیابی این وضع دشوار ملی وبین المللی، بویژه با آگا هی از وحدت اسداله سروری سید محمد گلابزوی ومحمد اسلم وطنجار، این سه تن از وزیران تبعیدی فرکسیون خلق با فرکسیون تبعیدی پرچم برهبری ببرک کار مل،باشتابی غیر قابل پیشبینی ، به فکرانجام مذاکره وحل وفصل منازعات تاریخی افغانستان با پاکستان ومشتاق پذیرایی آغا شا هی وزیر خارجهء پاکستان شد و درهمان لحظه حساس وعقبگرد سیاسی ، از سوی ما ر گیران قشون شوروی غافلگیر، بیدرنگ سرکوب ساقط وقربانی سیا ست " یکه تازی " و عظمت طلبانه ء ملی خود گردید وبه این صورت ، حاکمیت یکصد روزه ء ح . امین،بعد از ششم جدی 1979 م و تجاوز نظامی شوروی در کشورما، به آهنگ شتابنده پایان یافت.
هرچند اسداله سروری ،سیدمحمد گلاب زوی ومحمد اسلم وطنجار یکجا با فرکسیون پرچم برهبری ببرک کارمل وحدت شکنند ه و نا پایه دار، حزب دموکراتیک خلق را تمثیل کردند ولی ازهمان صبح فردای شب ششم جدی ونفوذ وحضورشوروی ، تمامی تنظیمهای بنیادگرای ساخت پاکستان عربستان سعودی امریکا اروپا ودولتهای خاور میانه ء عربی علیه حا کمیت ح.دخ.ا وسپس علیه جبهه ء ملی پدر وطن جنگ اعلا ن نشده را آغازنهادند .واز هزار جناح بر وحدت ح. د.خ.ا و حاکمیت دموکراتیک خلق ومتحدین داخلی وجهانی آن ضربات تبهکارانه وارد آ وردند. به این ترتیب مرحله ء نوین زور آزمایی سرمایه سالاری جهانی با اردوگاه - سوسیا لستی با ابعاد گسترده تر عریان تر وبی پرده تری در افغانستان ودر "قلب آسیا "اغاز شد و کشورما به یکی از بسترهای داغ ومیدان جنگ وزور آزمایی ابر قدرتها در آسیای میانه مبدل گردید.
این حقیقت تاریخی نیز از چشمان باز مردم افغانستان وجا معهء جها نی نهان نمیباشد که توافقات واسناد " ژنیو "بین جمهوری افغا نستان وجمهوری اسلامی پاکستان بتاریخ 26حمل 1367 خورشیدی به امضاء رسید وبتاریخ 27 دلو 1367 خورشیدی مطابق 15 فبروری 1989 م آخرین سرباز شوروی از پل حیرتان عبور کرد . دوران مصالحهء ملی ودفاع مستقل آغاز گردید . ولی سلاطین نفتخوار و صاحبا ن صنایع جنگی جهان سرمایه ، شرکای پاکستانی وعربی آنان خلاف توافقات و اسنا د "ژنیو" وتعهدات قبول شده ء بین المللی ، باز هم بهمکاری رهبران پیمان شکن نظامی پاکستان عربستان سعودی ودیگر کشورهای وا پسگرای خاورمیانه ء عربی وتنظیمها ی بنیاد گرای ساخت پاکستان ، طالبان، القاعده ار باب غنایم و تمامی تاجران خون شهیدان وطن به کشور ما نخست بفتوای حضرت صبغت اله مجددی وسپس ملا عمر مجاهد از زمین و آسمان به مانند مار وملخ یکی پس از دیگرهجوم آوردند. دکتر نجیب را بدون محاکمه وبه شیوهء وحشیانه و اهانت آمیز بدار آویختند وتخم نفرت وکینه ء مقدس را در دلهای زن ومرد وپیر وجوان افغانستان کشت کردند . مردم صبور افغانستان برخورد ظالمانه ونا مردانهء ادارهء نظامی پاکستان ومولانا های دیو بند را تا زمین وزمان درگردش است فراموش نخواهند کرد .میرثخواران استعمار کهنه وپادو های مزدو ر سلاطین نفتی جهان به روان افغانان آگاهی ژرف دارند وبخوبی میدانند که افغا نا ن دست از دامان قاتلان خود ازجمله از دامان قاتلان رییس جمهو افغانستان بر نخواهند داشت . ولی حوصلهء این خلق فراوان وضربت آ ن قاطع است در انتقا م شتاب نمیکنند به این باورند که " عجله کار شیطان است " مردم افغانستان حق حیات انسان را محترم می شناسند به قاتلان امکان میدهند که خون ناحق را با آب بشویند وحق قانونی شرعی وملی مردم افغانستا ن را به بهترین شیوهء ممکن و عادلانه ء آن اداوجبران کنند وگرنه راه عصبیت خشن قبیله ها را جرنیلهای پنجابی بسته نمیتوانند. بهر حال طالبان القاعده بنیادگرایان و فوج پاکستان به قیمت رنجهای بیکران بیش از یک ملیون انسان دست وپا شکسته معلول ومعیوب ویتیمان وطن ، پس از دهسا ل همانگونه که پیشبینی میشد ، راه سلاطین نفتخوار جهان ر ا به میدانهای غنی گاز ونفت خاور میانه عربی وآسیای میانه هموار ساختند .درین وضع جنرال مشرف به مردم افغانستان" فرمان!" صادرکرد که :- " طالبان نماینده گان مردم افغانستان اند " بایداز حاکمیت طالبان بی دست وپا ی وخیر ه چشم او پشتیبانی نمایند. و" پاکستان درافغانستان منافع جغرافیایی دارد " و.و .
" ابله ای باشد که خودرا گم کند کد خدای خانه ء مردم کند "
ولی درسهای را که مردم ما ازین رویداد های تلخ ونبردها ی خونین افغانستان معا صر آموخته اند این و اقعیتهای سرسخت تاریخی است که :
1)استعماربریتانیای کبیر، شا ها ن وامیران وابسته به ا ستعمار کهنه، عامل اساسی کندی رشد مستقل ملی جامعه فیودالی وقبیله یی افغانستان بوده است .
2) پس از استرداد استقلال افغانستان بویژه بعد از جنگ دوم جهانی ، کشورهای سرمایه سالاری جهان ،برای تأمین منافع آزمندانه ء سلاطین نفت وصاحبان صنایع جنگی غرب اهداف سیطره جویانه ء دراز مدت سیاسی در خاور میانهء عربی و آسیای میانه بویژه در افغانستان غیر منسلک و در "قلب آسیا " داشته اند .برخلاف مناسبات اتحاد شوروی ودیگر کشورهای جامعه سوسیا لستی از آغاز استقلال افغانستان ( 1919م ) تا استعفا وسپس سرکوب خونین دکتر نجیب اله ( به استثنا ء دوران زور آزمایی ابر قدرتها ) بر اساس اصول همزیستی آمیز وهمکاری متقابل گسترش می یافته است .
3 ) ادارهء نظامی پاکستان ،عربستان سعودی ،مصر وکشورهای واپسگرای خاورمیانهء عربی آب به آسیاب سلا طین نفت وصاحبان صنایع جنگی غرب، صیهونیان ودشمنان رشد مستقل مردم کشورهای خاور میانه ء عربی، افغانستان و شرق مسلمان میریخته وافزار های مطمین اجرای مقاصد سیاسی آنان بوده ا اند.
4 ) رهبران تنظیمهای ساخت پاکستان ، بنیاد گرایان، طالبان ، آلت اجرای مقاصد سیاسی ادارهء نظامی پاکستان ، القاعده ،عربستان سعودی ،مصر وکشورهای واپسگرای خاور میانهء عربی بوده اند . غو غا های تبلیغا تی و فتواهای جنگ وجهاد آنان پوششی بود ه است برای فریب مسلمانان ساده دل افغانستان.
5 ) طالبان، رهبران پیمان شکن تنظیمهای بنیاد گرای ساخت پاکستان ،عربستان سعودی ،مصر و ارباب غنایم ،آب به آسیاب القاعده ترورزم بین المللی بنیاد گرا یی ،سلاطین نفت وصاحبان صنایع جنگی غرب میریخته اند.
6) کشمکش های تنظیمهای ساخت پاکستان وطالبان بزیان استقلال ملی، تمامیت ارضی وحاکمیت ملی مردم افغانستان وبسود پاکستان ، ترورزم بین المللی القاعده، سلاطین نفت وصاحبان صنایع جنگی غرب بوده است و هیچگاهی ماهیت وگوهرملی و جهادی نداشته است . هیچ دولت ملی و دموکراتبک افغانستان مستقل حق ند ارند ونباید حرمتی وامتیازی بیش از یک شهروند افغانستان، به رهبران تنظیمهای ساخت پاکستان ، عربستان سعودی ایران آخوندی وارباب غنایم قایل شوند وحقوق قانونی ملیونها معلول معیوب یتیم ،بیوه وبیچاره را با رهبران تنظیمها و اربا ب غنایم در معرض برد وباخت سیاسی ومعاملات ضد دموکراتیک وضد ملی وضد ارزشهای دموکراتیک قانون اساسی قرار دهند.
7) هزاران عا لم صیقل شد ه، آزاد اندیش ، بویژه بیست هزاراز امامان وطندوست مساجد کشورو ملیونها مسلمان صادق روشن بین کشور ، کشمکشهای خونین ، جنگها ی غیر عادلانه وبرادر کشی بین تنظیمها وپیروان مذاهب وفرقه های مذهبی کشور مارا فاقد ماهیت جهادی وغیر عادلانه ارزیابی میکرده اند .جریان انتخابات ریاست جمهوری و پشت کردن مردم به رهبران تنظیمهای بنیا دگرا ی ساخت پاکستان وطالبان ، صحت این حکم آمرانهء تاریخ را به ثبوت میرساند .
8) حاکمیت حزب دموکراتیک خلق ومتحدین آن بر اساس مواضع شرعی همین عالمان برجستهء دینی افغانستان وبرنا مهء عمل ملی دموکراتیک دینی ومیهنی خویش ، بر ضد اشغالگران وتجاوز کاران عربی ،عجمی، شرقی وغربی از جمله علیه القاعده، طالبان ،فوج پاکستان و بسود استقلال ملی ، تمامیت ارضی وحاکمیت ملی جنگ ومقاومت عادلانهء ملی میکرده اند .بنا برین جنگ وجهاد ملی حاکمیت خلق ووطن و سپس جبهه متحد ملی مقاومت، درهمین برههء تاریخ ، مقاومتی عادلانه و وجنبشی ملی وطنپرستا نه وا سلامی بود ه است .
9 ) هیچ دولتی در افغانستان، بدون اشتراک فعال وآزادانهء نماینده گان منتخب کارآگا هان رشته های گوناگون علمی وفنی ومبارزان را ه استقلال ملی دموکراسی ترقی اجتماعی ،صلح وتساوی حقوق ملل و مردمان ،وطرفداران آگاه باز سا زی ونوسازی افغانستان ، مشروعیت وماهیت ملی و دموکراتیک نداشته است و در آینده نیز داشته نمیتواند. 10) حاکمیتهای ح. د. خ ا ماهیت ضد دموکراتیک وواپسگرایانهء تنظیمهای ساخت مولانای دیو بند پاکستان ، بنیاد گرایان وابسته به عربستان سعودی ، اخوان المسلمین مصر ، القاعده ، طالبان، تیرورزم بین ا لمللی ارباب غنایم و تمامی تاجران خون خلق خدا ج را سالها پیشتر وبیشتر از ا داره ء بوش شناخته بوده اند. بنابر ین مبارزه ء حاکمیت ح.د.خ.ا سپس جبهه متحد ملی مقاومت و دیگر نیروهای ملی دموکراتیک کشور وشاخه های رویندهء ح.د.خ.ا بر ضد بنیادگرایی، القاعده طالبان وتیرورزم بین المللی دارای گوهر، محتوا و سمت وسوی ملی میهنی دمو کراتیک وترقیخواهانه بود ه است . در شرایط نوین نیز این نیروهای گشن بیخ وبسیار شاخ جامعه مستعد به تکامل ما، با آگاهی ژرف تر وگسترده تر ، بسو د رشد مستقل افغانستان دموکراتیک نوین ، واحد وتجزیه نا پذیرما با خوشبینی تاریخی گام می نهند وبدون ترس از اشتباه روزی پیروز میشوند.
اکا دمیسین دستگیر پنجشیری
ایا لت وا شنگتن - امریکا
6جدی 1383 خورشیدی