شريف سعيدی
کاتب حقيقت تاريخ!
دوست دارم پيش از همه ازهمت دوستان نازنينی که آستين همت بالازده و به تجليل از يکی از شخصيت های کم نظيرتاريخ افغانستان حضرت کاتب همت گماشته اند تشکر کنم. اين اولويت دلايل فراوان دارد چرا که امروز جامعه ما دچار چنان پريشان فکری ویپريشان رفتاری است که کار مثبت و بی غرض کردن از شاهکارهای نادر زمان مان به حساب می آيد. عقده های قدرت طلبی، قومی، مذهبی، ايديولوژيکی و...چنان در جان و جهان وطن ما رخنه کرده است که ارايه يک کار صادقانه و درست از عجايب روزگار به حساب می آيد. ازهمين رو من از دست اندرکاران برنامه گرامی داشت فيض محمد کاتب تقدير فراوان دارم.
باری در باره کاتب گفتنی ها زياد است و تامل کردنی ها بی شمار. من در اين فرصت کوتاه همراه با عجله به چند پارامتر از برازندگی کار و رفتار کاتب اشاره می کنم از خيلی چيزهای گفتنی و تامل کردنی می گذرم.
1ـ کار اول کاتب نوشتن واقعيت های تاريخی است. اين که می گويم واقعيت های تاريخی به اين دليل است که منصب و موقعيت او ايجاب می کرد که وارونگی های تاريخی يا تاريخ های وارونه را در خدمت سلطان پولادين پيکر و سنگين چشم و زهرافشان دلی چون امير عبدالرحمن خان بنويسد اما او هيچ گاه رسالت عظيم قلم و مسوليت بزرگ وجدانی خود را در برابر عصر ها و نسل های آينده به موقعيت و منصب خود نفروخت. ملتی که تاريخ واقعی خود را گم کند به سوی آينده تاريک حرکت می کند از همين رو کاتب نام کتابش را سراج گذاشت تا بفهماند که اين است چراغ خانه تاريک تاريخ تان. شما اين چراغ را بگيرد و در سياه خانه تاريخ به ديدن عقرب ها و مار ها و مورها بياييد. بنابراين يکی از اهميت های ويژه کاتب در واقعه نگاری تاريخ است که علی رغم سعی وتلاش وارونه خواهان و بدسگالان به همت کاتب مکتوب شده است.
2 ـ يکی ديگر از شاخصه های کار کاتب خصم ستيزی او از جبهه درون دشمن است. او می دانست که امير آتش دهن و آهن پيکر کاخ نشين، دشمن او و مردمش هست اما او نه در جبهه مخالف که در جبهه درون دربارش راه يافت و با مهارت بی نظيرش چهره سياه و تباه روزگار و اميرآدمکشش را مکتوب کرد. او به ما فهاند که راه شکست دشمن تنها از جبهه مستقيم و مقابل نيست بلکه راه شکست دشمن از درون چهار ديواری کاخش هم پيدا می شود.
3 ـ نکته ديگری که در تاريخ کاتب عيان است اين است که سلاطين حاکم بر مملکت ما چه اندازه نقهم و الدنگ بوده اند که به چهره سياه شان در کتاب تاريخ دربارشان نگاه نمی کرده اند يا بهتر بگويم نگاه می کرده اند اما آن اندازه فهم و شعور نداشته اند که مسايل اينگونه را بفهمند. سراج التواريخ کاتب به ما می گويد که در ارک پادشاهی کشور ما ظلمت حکم فرماه بوده است ظلمتی که قدرت بينايی حاکم را کور کرده بوده است. راستی حاکمی که در چشمانش خون، در دستانش خون، در دامانش خون است چه وقت فکر خواهد کرد و چه وقت انديشه فکر کردن در ذهنش راه پيدا خواهد کرد. در يک جمله يکی از پيام های کاتب اين است که ای نسل ها وعصر های آينده افغانستان نگاه کنيد که در کشور تان چه حاکم بی خرد و بی خبری اداره امور مملکت را عهده دار بوده حاکمی که قدرت فهميدن تاريخ درباش را ندارد.
4 ـ پيام ديگر کاتب به اهل قلم و بخصوص روشنفکران آسمان نشين اين است که خدمت کردن به فرهنگ و جامعه تنها از راه شيری آسمان نقد نمی گذرد بلکه راه های فراوان در درون جامعه ما وجود دارد و بخصوص در پرتو تعامل هوشيارانه با خصم هم می توان گره ازمشکلی واکرد.
يک بار ديگر از دست اندرکاران تجليل از شخصيت ملا فيض محمد کاتب نويسنده بززگ برهه يی از تاريخ معاصر مان تقدير می کنم اميدوارم که راه کاتب شناسی روز به روز بازتر و بازتر شود و چراغ غبار گرفته کاتب غبار روبی گردد.
والسلام عليکم ورحمت الله وبرکاته.