برگرفته شده از مجلهء (درد دل افغان شمارهء 45 سال ششم)

گزارش از مستوره هاشمي ( جرمني)

 

شبي با شـــــــــــــــــــاعرانه هاي ســــــميع رفيع

 

در ماه فبروري سال 2003 ، در شهر فرانكفورت (آلمان) ، شب شعر و موسيقي، به ابتكار تلويزيون سيماي فرهنگ، به افتخار ( سميع رفيع) شاعر و هنرمند پُرتوان كشور ترتيب يافته بود كه در آن گردهمايي، شاعران، هنرمندان و علاقمندان آواز ( سميع رفيع ) شركت داشتند.

گردهمايي نه از شمار مجالسي بود كه اينجا و آنجا ، به بهانه اي برگزار ميشود و نه بزرگداشت از كسي بود كه به حق و نا حق ، قباي آن چناني بر تن آدمي ميكنند كه يا گشادي ميكند يا بر تن تنگي .... آن شب بزمي بود فارغ از هر گونه خود نمايي و بزرگ نمايي... شبي با شاعرانه هاي ( سميع رفيع )  و موسيقي كلاسيك و غزل كه مقامش در موسيقي كلاسيك و غزل، نه نيازي به توصيف دارد  و نه لزومي به معرفي. وقتي از سميع رفيع دعوت نمودم كه اشعارش را بخواند و در بارهء شعر هايش صحبت كند، كه خواند و سخت مورد استقبال قرار گرفت.

شاعران، آقاي نسيم اسير، آقاي مسعود فاراني، آقاي نعمت الله مختارزاده و آقاي مسعود قانع، هر كدام اشعار شان را خواندند كه با كف زدن ها بدرقه ميشدند.اين كف زدن ها، در عين حال، گوياي آن بود كه مهمانان محفل در آن شب ِ مسعود، اسير كلام شاعراني شدند كه احساس ميشد طرز بيان شان براي همه قانع كننده است... و اين نعمتي است كه هرگاه ميسر نه آيد!

بعد از شعر خواندن ها، نوبت موسيقي رسيد. وقتي سميع رفيع پشت هارمونيه نشست، همه خاموش شدند . فضا كاملا شاعرانه و رومانتيك بود. رفيع چند آهنگ خواند. همه سراپا گوش و نشه شده بودند، نشهء آواز مقبول سميع رفيع ... از ساعت 9 شب كه رفيع بخواندن شروع كرد تا ساعت 3 بعد از نصف شب، تنها ده دقيقه تفريح داشتيم؛ چون كه همه ميخواستند رفيع بخواند و بخواند...

در پايان محفل ، وقت را غنيمت دانسته ، نظر چند نفر از اهل نظر را در بارهء موسيقي كلاسيك و آواز سميع رفيع پرسيدم.

آقاي نسيم اسير  اظهار داشت: (( اين بار سوم است كه به توجه شما، پاي صحبت سميع رفيع نشستم و از زمزمه هاي دل انگيزش مستفيد شدم. بار اول با استاد فتح علي خان كه آقاي رفيع چون شاگرد پُربار و پُركار با ايشان زانو زده  و از آن بهره ميگرفت، بار دوم ، در محفل ياد و بود مولاناي بلخ ... و اين هم سومين بار در شب نشيني فرهنگي، در جمع دوستان خوش ذوق و علاقمند به موسيقي كه آقاي سميع رفيع  در آن نيك درخشيد و جمع دوستان را شادمان ساخت...  من خود هنرمند كامل و وارد در موسيقي نيستم، اما روابط ديرين من در اين فن ، به من اجازه ميدهد تا از اين هنرنمايي و زمزمه هاي ماهرانهء آقاي رفيع ، آيندهء درخشان را براي شان پيش بيني نمايم. بايد گفت كه : رياضت و مشق و تمرين مداوم، اين جرقه را تابناكتر نگه ميدارد كه خوشبختانه ، سميع رفيع اين رمز را دريافته است  و من در اين ديدار ، استعدادش را تواناتر از پيش دريافته ام... به آرزوي موفقيت بيشتر شان)).

آقاي مسعود فاراني، شاعر و نطاق ورزيدهء كشور، چنين گفت: قبل از عرض جواب به سوال شما، بايد خاطر نشان كنم و تشكر نمايم كه اين شب به همت شما ( خانم مستوره هاشمي) سروسامان يافته بود و اين شب چندين جشن را دربر داشت.بطور مثال: جمع دوستان در خلال موسيقي توانستند با هم ديدار كنند كه اين ديدار ها خالي از مفاد نميتواند باشد. همچنان، با هنر يك هنرمند كه با پختگي در عرصهء هنر قدم گذاشته و اين پختگي واضح است كه مستلزم رياضت و زحمات زيادي از ايشان است، آشنا شديم ... واقعا اين شب شبي بود دلپذير و فراموش ناشدني. و اما در مورد (سميع رفيع) گفتني ها زياد است، ولي براي اختصار مطلب عرض ميكنم كه : آقاي سميع رفيع، جوان خوش قيافه، خوش برخورد، خوش صدا و متواضع، با اداي نازكي هاي راگ ها كه روحش به آن ريزه كاري ها سخت آشنا بود، روح شنونده اش را صيقل ميداد. همچنان سميع رفيع با صداي اصلي خودش ـ نه عاريتي ـ با توانايي عجيبي، قله هاي رفيع ذوق شنوندگان مشكل پسندش را به آساني تسخير ميكرد. بنابر برداشت من، او موسيقي را ( تفنن) نميداند، بل آن را فريضه يي ميداند كه مجبور به اداي آن باشد. از اين رو حرف ( رابندراتاگور ) شاعر و اديب بزرگ قارهء هند كه برندهء نوبل جهاني هم است ، به يادم آمد كه گفته بود : (( در « كار » خداوند ترا حفظ ميكند، و در « موسيقي » ، خدا از تو خوشنود ميشود و سميع رفيع  كه با اين اداي فريضه ، خشنودي خدا و خلق خدا را تمنا داشت از عهدهء اداي آن هم بخوبي بر مي آمد.)) مسعود فاراني ادامه ميدهد: ((  در جند ساعتي كه افتخار شنيدن آواز خوش وي را داشتم، جند نكته عميقا توجه مرا جلب كرد: 1 ـ اعتماد به نفس و اعتماد به توانايي، هنرمند ما را مجبور ميساخت تا بي هراس، براي تسخير قلمرو هاي ذوقي بيگانه، سپاه هنرش را بجولان آورد. 2 ـ پيمانهء فهم اين هنرمند كه از بحر بيكران موسيقي بهرهء زياد داشت  و هر بخشي از « راگ ها » را آگاهانه اجرا ميكرد، برايم قابل قدر است. 3 ـ از آغاز تا انجام متوجه شدم كه آقاي سميع رفيع، هرگز هنرش را قرباني « تكنيك » هاي خشك نميسازد. اين بدان معني است كه شايد هنرمند توانايي زيادي در اجراي راگ ها داشته باشد و بتواند راگ را تكنيكي ارائه دهد. اما فراموش نكند كه زيبايي راگ ها نه تنها در تكنيك « تانها » و « گمك ها »  نيست، بلكه « قوام » است با لطافت هنري آن. « لطافت هنري » اين كه هنرمند نبايد با پرده هاي حنجره اش را به پايين آوردن و بالا بردن تونها، بازي كند و خالي از احساس و خالي از فرياد دروني، خالي از رقت قلب، خالي از آميزهء روح با جسم باشد. برعكس ، توان هنري در اين است كه در يك كلمه، ( به قول مشهور)آنچه از دل خيزد، بر دل نشيند، ولو كه به « تكنيك » توجه كم شده باشد. و محترم سميع رفيع با كمال هنري اش ، به استقبال شنونده اش ميرفت و شنوندگان را راضي نگه ميداشت و بيشتر روي احساس تكيه داشت، تا بازي با تكنيك..    به اضافهء مطالبي بالا، عرض مي شود كه در آن شب، دوستان محترمي در ضيافت حضور داشتند و هركس برداشتي از آواز و توانايي هنري سميع رفيع مينمودند كه بدون شك همه برداشت ها قابل قدر است و من هم برداشت خود را خدمت ارائه ميكنم، با اين كه گفته اند: احساس در خور تقرير نيست ، و آنچه در تقرير آيد در خور تحرير نيست ...  ولي با آن هم بايد گفت : طهارت دروني انسان ، جز با تقوا، با آب ممكن نيست، ولي بدبختانه، تقوا نيز  بزودي جايش را در متقي، به از خود راضي بودن ميسپارد كه در نتيجه، تقوا نيز در پايان كار، در پرتگاه « خود خواهي ، خود بيني و از خود راضي بودن » سقوط ميكند و چهره عوض مينمايد. پس از جملهء راه هايي كه به طهارت دروني مي انجامد، يكي هم موسيقي اصيل ، موسيقي سالم است كه شنوندهء خوب ميتواند با دوش ( شاور ) موسيقي سالم، كه حيثيت آب مقدس را دارد، طهارت دروني بگيرد و روحش را از چنگال « لَوّامه » و « اَمّاره » نجات دهد و به قلمرو « مطمئنه » رهنمايي كند، زيرا امروز انسان ، بدبختانه، اسير فضاي فزايندهء « ......؟ » است كه او را به پردگاه درندگي ، وحشي گري و سنگ دلي و قساوت ميكشاند و او را در مقابل همنوعش بي تفاوت ميسازد. در چنين اوضاع و احوال ، در عام « هشت هنر »  و در خاص « موسيقي » كه پيشگامتر از هنر هاي ديگر است، رسالت دارند تا خوي درندگي را در انسان ذايل كند و خوي انساني و ملكوتي را در وي تقويه نمايد. با اين ديد، ظهور و حضور اشخاصي كه توانايي در كار هنر اصل را دارند و بخصوص، درين مقطع از زمان، مثل آقاي سميع رفيع و ديگران، بسيار مبارك و ارزنده است )).

آقاي مختارزاده، شاعر و قصيده سرا، شعري سروده اند كه آن را در صفحهء شعر مطالعه مي نماييد. در ختم محفل حيف دانستم كه با سميع رفيع مصاحبه يي ننمايم. با اين مصاحبه خواستم شما خوانندگان گرامي مجلهء وزين و دوست داشتني درد دل را با سميع رفيع بيشتر آشنا بسازم. سميع رفيع نه تنها موسيقيدان، شاعر و نويسنده است ، بلكه با ساير هنر هاي زيبا، از جمله: خطاطي، نقاشي و مجسمه سازي نيز دسترسي كامل دارد. رفيع كه در رشته هاي ادبيات، تعليم و تربيه و روانشناسي ، تحصيلات عالي دارد، در خانواده يي چشم به دنيا گشوده است كه بزرگترين ادبا و اها عرفان، مثل استاد خليل الله خليلي و عبدالحميد اسير ( مشهور به قندي آغا ) و ساير بزرگان عصر ، از اين خانواده فيض معنوي برده اند. پدرش فقيهي صوفي مشرب و عارفي بلند آوازه بود. مجالس پدرش همواره پُر از شور و هيجان بود . مشتاقان فراوان داشت. ( متن مصاحبهء جناب رفيع در شمارهء بعدي مجلهء وزين درد دل بچاب رسيده كه با تاسف اين شماره را در اختيار ندارم)

شب كلاسيك و غزل در شهر فرانكفورت،  مستوره هاشمي، سميع رفيع ، استاد لطيف ناظمي

 در ماه مارچ سال 2003 به ابتكار خانم مستوره هاشمي، برگردانندهء تلويزيون سيماي فرهنگ، كه در آن عده اي

كثيري از شاعران، نويسندگان و اهل قلم حضور داشتند، جناب سميع رفيع با اجراي پارچه هاي كلاسيك و غزل  كه سرشار از آهنگهاي شورانگيز موسيقي و آميخته با لطف و ظرافت و حال بود، خاطرهء فراموش ناشدني ي از خود بجا گذاشت. در ختم برنامه خانم مستوره هاشمي با دستهء گلي از جناب رفيع اظهار سپاس و قدرداني نمود.

خانم مستوره هاشمي در حال اهداي گل به جناب رفيع

در سال 1997 كنسرت بزرگي در لندن كه در آن بيشتر از دوازده هنرمند از اروپا و امريكا دعوت شده بودند، جناب

سميع رفيع بسيار خوب و متين درخشيدند. در اين كنسرت كه جناب استاد خيال رهبري آن را بعهده داشتند، از معرفت با سميع رفيع اظهار خرسندي نموده با مسرت  فرمودند: (( از  ديدن هنرمندي مثل سميع رفيع به آيندهء موسيقي وطن ما اميد وار ميشوم و از اينكه تا بحال سي دي هاي متعدد از اين هنرمند توانا  ديده نميشود و براي مردم ما  چهرهء نا آشناست، در تعجبم)).

 

سميع رفيع در حال اجراي برنامهء موسيقي، لندن سال 1997

 

جناب سميع رفيع در سال 2000 به امريكا ( سانفرانسيسكو ) دعوت شده بودند كه درآنجا برنامه هاي متعددي از كلاسيك و غزل را موفقانه سپري نموده از طرف علاقمندان موسيقي بيحد  مورد استقبال و تشويق  قرار گرفتند.

 

سميع رفيع با استاد محمد آصف چشتي ، امريكا ( سانفرانسيسكو) سال 2000

 

مصاحبه هاي با جناب رفيع  از طرف تلويزيون افغان هاي مقيم آنجا و رسانه هاي خبري مثل راديو و اخبار صورت گرفته بود  كه در آن از ايشان نهايت قدرداني نموده بودند.

همچنان محافل  كلاسيك و غزل نيز از طرف جوانان آگاه و اصيل كشور ما در شهر ( فريماند) امريكا كه با شور و علاقه برپا شده بود، از اين هنرمند پذيرايي خاص نمودند.

 

سميع رفيع با تبله نواز چيره دست ، توريالي ، در شهر فريماند  

در سيپتمبر سال 2003 به ابتكار وزارت اطلاعات و فرهنگ، رياست راديو تلويزيون و بنياد فرهنگي جامعهء مدني در شهر كابل كنسرتي از اين هنرمند برگزار شده بود كه مورد توجه هموطنان عزيز و مقامات هنري آنجا قرار گرفت. از اين كنسرت ( دي وي دي) تهيه شده است كه عنقريب بدسترس علاقمندان هنر قرار خواهد گرفت.

                                   *

در فيستيوال موسيقي كه در شهر پاريس كشور فرانسه به تاريخ دهم نوامبر سال 2003 برگزار شده بود و در آن از هشت كشور آسيايي بشمول افغانستان دعوت شده بود، جناب سميع رفيع با استاد غلام حسين ( رباب نواز) استاد سمن گل ( تبله نواز) و محمد عالم ( تار نواز) در اين فيستيوال نظر به دعوت كشور فرانسه اشتراك نمودند.هنرمندان افغاني  با گذشتاندن سه كنسرت بزرگ در بخش هاي كلاسيك، غزل و قوالي، مورد تشويق و كف زدن هاي بي حساب قرار گرفتند. كشور افغانستان در اين فيستيوال تقديرنامه هاي مقام بالاتر را از آن خود ساخت و جناب رفيع در اين فيستيوال خيلي خوب درخشيدند.

بنابر خواهش پروفيسور موسيقي فرانسوي ( موزيكلوجيست)،  جناب رفيع در دانشگاه موسيقي شهر پاريس به تدريس موسيقي كلاسيك نيز پرداختند.

                                  *

چون آقاي رفيع شخصيت بسيار متواضع و فروتن بوده و به اصطلاح دنبال شهرت و كسب ماديات نمي باشند، لازم  و فريضهء خود دانستم تا از كار هاي هنري و معنوي  شان،از مواديكه خودم در دسترس داشتم ، مختصر و فشرده براي هموطنان عزيز گذارشي تهيه كنم.

بنده به وجود شان و با ارزش هاي معنوي شان منحيث يك هموطن افتخار ميكنم و بالاتر از آن اين افتخار را دارم كه با ايشان دوست و هم صحبت بوده هميشه از حضور گرم شان مستفيض ميگردم.

اي بسا تخمي كه از كم التفاتي هاي دهر   ـــ  ماندند در زير خاك و ريشهء پيدا نكرد

با حرمت فراوان،  محمد جعفر براتي ( جرمني )

 


بالا
 
بازگشت