به بهانه ی صدمین سالگرد « پابلو نرودا»

 شاعر حماسه ها و عاشقانه ها

 

 

احمد شـــاه عبادی

امسال صدمين سالگرد تولد پابلو نرودا شاعر معاصر جهان در سراسر دنيا بر گزار میشود. اينروز ها محافل بزرگ شعر خوانی و مجالس فرهنگی و هنری و کنسرت ها ی موسيقی بدين مناسبت تدوير شده است. در سانتيا گو، مرد م شيلی در جشن و پايکوبی های خيابانی ياد نرودا را گرامی داشتند و همچنان د ر روند اين موجی از اشتياق و گرامی داشت مطالبی هم از سوی کارگزاران سرمايه داری و در رسانه های گروهی «آزاد و مستقل » شان ( بی بی سی ) پخش شده که اين تجليل فرخنده از انسانی که د يگر در ميان ما نيست، کسی که بخشی از انسانيت است، را فقط بخاطر اعتقاد به آ رمان های محرومان و زخمتکشان و بخاطر کمونست بودن بمانند اينکه خواننده یی مشهور شده بر اثر تبليغات و گروه موسيقی و يا ورزشکار معروفی را معرفی می نمايند با ملاحظاتی خاصی که د يگر همگان به آ ن آشنائی داريم،  پخش شده است.

 پابلو نرودا در 1904 ميلادی در شهر کوچکی پارال شيلی بدنيا آمد، پد رش کارمند راه آ هن و مادرش آ موزگار يکی از مکاتب آن د يار بوده است.

 نرودا در شانزده سالگی به نوشتن و پديد آ وردن مقاله ها و شعر هايش می پردازد. کمی بعدتر با آ فريد ن « ترانهء عيد » جايزهء اول اتحاد يهء محصلان شيلی را بدست می آورد و د ر همين زمان به سياست می گرايد و به پيشواز تظاهرات کار گران شيلی می شتابد تا شور و صميميتی را که نسبت به انسان دارد آ شکار گرداند. خود ش در اين باره می گويد: « من اهل شيلی هستم و سالهاست که با ناکاميها و مشکلا ت حيات ملی سرزمين خود آ شنائی دارم و با اندوه و شادی مردم وطنم بوده ام، از ميان آ نها برخاسته ام و جزئی از آ نانم، پيوشسته احساس کرده ام که حرفه و وظيفهء من است که آ ثار و شعرم در خدمت مرد م قرار گيرد، تمام زندگی من سرود خوانان در دفاع از آ نان گذشته است»

 نرودا سالهای زياد بمقام های ويژهء سياسی چون سکرتر، قونسول و سفير کشور شيلی در خارج ايفای وظيفه کرد که پر بار ترينش در اسپانيه و فرانسه بود. او در اسپانيا فعالانه عليه ديکتاتور آن کشور مبارزه نمود در اسپانيا اشعارش دست بدست ميان مبارزان در سنگر ها می گشت، کار ها و مبارزات او هم برای خود ش و هم برای مبارزان و پناهگزينان اسپانيائی ارزش بسزائی داشت. نرودا د ر سفر های متعددش چه در زمانيکه بطور رسمی نمايندهء دولت شيلی در سفارتخانه های کشور های مختلف و چه در سالهای تبعيد از شيلی با چهره های برجسته قرن در ادبيات و سياست آ شنا شد. او در کتاب خود بنام « خاطرات» از آ شنائی با نهرو، چون لای، فيد ل کاسترو و تقريبآ با تمامی بزرگان اد بی دهه های 30 تا 70 قرن بيست ميلادی سخن می گويد.

 نرودا در اسپانيا همراه گارسيا لورکا و رافائل آلبرتی مجله ای بنام «اسپ سبز» را بنياد گذاشت که در آ ن اشعار خود و ديگر شاعران مبارز اسپانيائی را نشر می کرد. او با جنبش مقاومت ضد فاشيستی اسپانيا پيوند عميق داشت. کار ها و پرداخت هايش وسعت می يافت که سرنوشت مقدور و بی رحم بسراغ دوست گرامی اش لورکا شتافت و لورکا، آن مرد دلير و نازنين، مرد شعر و سياست اسپانيا در يکی از خند ق های غرناط به گلولهء فاشيزم بسته شد. نرودا به سبب اين حادثه « سرودی برای مبارزان مقتول» را سرود که اين سرود و دفاع وی از رزمندگان اسپانيا باعث گرديد که از وظيفه اش در اسپانيا برکنار گردد و به پاريس روی آ ورد و در پاريس نيز آ رام ننشست و مجله ای بنام « شاعران جهان از ملت اسپانيا د فاع می کنند» را پايگذاری کرد و سرود هائی را به تجليل از مبارزان به نشر سپرد که نمونهء از آنها چنين می باشد:

و يک روز صبح همه چيز به ناگاه ميسوخت

و يک روز صبح شرا ره از زمين بيرون می آ مد

و انسانها را می بلعیـــد

و اين آتش بود

باروت بود

خون بود

شغال هائی که شغال می توانست انها را به عقب براند

سنگ هائی که خار خسک ميتوانست بگزد و تف کنــــد

مار هائی که مار ها از آنها نفرت داشتند

در برابر شمـــا

خون اسپانيــــا را د يدم که بالا می آمـــــد

تا شما را در موج غرور وکارد ها

غرق کنـــــد

ژ نرالهای خيــــانت

به خانهء مرده ام نگاه کنيـــــد

 اما از خانهء مـــــرده

به جای گل، فلزی سوزان بيرون می آ يد

اما از هر روزن اسپانيـــــا

اسپانيــا بيرون می آ يد

اما از هر کودک مرده، تفنگی با دو چشم بيرون می آ يد

اما از هر جنايتی گلوله ها زاده می شوند

که روزی محل قلب شما را

خواهنــــــد يافت

و شـــما از من خواهيــــد پرسيد: چـــرا شعر تان

با ما از رويا و برگ ها سخن نمی راند؟

يا از آ تشفشان های زادگاه تان؟

بيآئيد و خون را در کوچه ها ببينيـــــد

 اشعار تغزلی نرودا مانند اشعار حماسی او از چنان قدرتی برخوردار اند که مرز های جغرافيائی را شکسته و به آسانی در د ل مرد م جهان می نشينند. اشعار او د ر بارهء عشق بسيار زيبا و از نظر غنای تصويری و ايجاز حيرت انگيزند، اگر مجموعهء کار های نرودا را در نظر گيريم وی را می شود به جرئت شاعر عاشقانه ها ناميد. موضع نرودا در سياست روشن بود، او عضو حزب کمونست شيلی بود. پنهانی می زيست و گاهی هم با کوله بار شعر هايش مخفيانه از مرز های شيلی می گذشت. در سال 1970 دکتر سلوادور آلنده دوست وی به حيث رئيس جمهور شيلی انتخاب شد، اما رژيم مترقی وی مورد توطئه های فراوان قرار گرفت. روز يازدهم سپتامبر 1973 کودتای پنوشه صورت گرفت و آلنده در مقاومت دليرانه کشته شد و اين آخرين ضربه بود که او را از پا در آورد.يازده روز بعد از اين حادثه در تاريخ 23 سپتامبر 1973 نرودا در گذشت. در سال 1971 ميلادی جايزهء اد بی نوبل بوی اعطا گرد يد. او در قطار شتابندگان بسوی نور و رهائی قرار داشت. مجموعه های شعر او به نام های «جزيرهء شگفت»، « خستگيهای حقير»، « ترانهء عيد»، « بيست شعر عاشقانه و يک سرود»، «هوا را ازمن بگير و خنده ات را نه» و... نام دارند.

و اين هم دو شعر از عاشقانه های او :

  

کــــــوزه گــر

 

تن تو را يکســـر

رام و پـــر

برای من ساخته اند

دستم را که بران می سرانم

در هر گوشه ئی کبوتری می بينم

به جستجوی من

گوئی عشق من تن تو را از گِل ساخته اند

برای دستان کوزه گر من

زانوانت، سينه هايت

کمـــــرت

گم کرده ای دارند از من

از زمينی تشنه

که دست از آن بريده اند

از يک شـــــکل

و ما با هميـــــــم

کامليـــم چون يک رودخانه

چون تک دانه های شن 

٢ 

کلمه های من

نوازشگرانه پرتو می باريد

دير زمانی صدف آ فتابی اندام تو را دوست داشته ام

تا به آ نجا که بيانگارم دارنده دنيايی ام

از کوه ها برای تو گلهای شاد می آ ورم

سنبـــل آبی فندق تاری

و سبـــد های وحشـــی بوســه

ميخواهم با تو آن کنــــم

کـــه بهار ميکند با همه کيلاس بنان

 


بالا
 
بازگشت