م. سلطانپور

پرابلمها و چالشهای دور سوم حکومت

آقای کرزی

 

 بتاريخ هفتم سپتامبر سال دوهزارو چهارم ميلادی اقای کرزی در حضور ولينعمتان خود آقايون ديک چينی و رامزبيلد معاون رئيس جمهور و وزير دفاع ايالات متحده طی يک مراسم مجلل و تشريفاتی " تاجپوشی" کرد وبرای بار سوم در حضور آقای شينواری( رئيس ستره محکمه- ديوان عالی- منحيث متعصب ترين و بنيادگراترين فرد در حکومت کنونی) سوگند وفاداری ياد نمود. درين مراسم که او دست بدست با شاه مخلوع افغانستان در محل ادای سوگند در حاليکه آقای مجددی يکی از رهبران جهادی(آقای کرزی نيز در گذشته يکی از اعضای اين تنظيم جهادی مربوط به مجددی بود) واولين رئيس جمهور حکومت اسلامی مجاهدين  ايشان را همراهی ميکرد؛تشريف آوردند. تقريبا اکثريت رهبران سازمانهای بنيادگرا، تفنگسالاران مرکزی و محلی، روسا ومشران قبايل وخوانين محلی که درعين حال همان ترياک سالاران اند، درين مراسم شرکت داشتند. شايد يکی از خصوصيات ويژهءاين  مراسم در آن باشد که بيش از(150) نماينده از کشورهای جهان بخصوص کشورهای حامی رژيم و نمايندگان ارشد کشورهای همسايه و سازمانهای بين المللی در آن شرکت داشتند.

حکومت آقای کرزی در طی سه سال گذشته  باوجود داشتن حمايت بين المللی گسترده از ناکام ترين حکومات در تاريخ کشور بوده است. او باوجود همه حمايتهای نظامی و کمکهای مليارد دالری جهان تنوانست پايه های حکومت خويش را گسترش دهد ودر ظرف سه سال  نتوانست حتی يک پروژهء اقفصادی را راه اندازی کند، بلکه ملياردها دالر در جيب" مافيای اداری" غيب گرديد و اثری از ان در کشور ديده نميشود.

او در آغاز کار اکت يک رهبر فراقومی وملی را ميمنود، شايد بهمين خاطر بود که در اولين لويه جرگه(مجلس بزرگ) اظطراری بيش از (85%) نمايندگان لويه جرگه بدون وابستگی ايشان به اقوام، مناطق و مذاهب گونگون ويا وفاداری شان به تفنگ سالاران و يا تنظيمهای مختلفه بوی رآی دادند، ولی همه شاهد انيم که با همه تقلبات پلانـيزه شده تيم وی و حاميان داخلی و بين المللی اش به مشکل توانستند (55%) آرا را در انتخابات بدست آرند واين مسلمآ بيانگر آن است که درينمدت محبوبيت اقای کرزی( حتی از روی همين ارقام تقلبی نيز) نه تنهابالا نرفت بلکه سير نزولی را پيمود. عمده ترين دلايل در مورد شايد وابستگی بيش از حد وی و تا سرحد مزدوری به  ايالات متحده، موضع گيری قوم گرايانه و غير ملی وی وتيم مربوطه اش در قبال معضلات کنونی کشور،عدم شفافيت در مصرف و حسابدهی کمکهای بين المللی، وابستگی علنی ومخفی اش با برخی از رهبران تنظيمهای بنيادگرا و بخصوص " طالبان ميانه رو! " و دست داشتن اقارب نزديک، وابستگان و افراد عاليرتبهء حکومت وی در قاچاق مواد مخدر را بتوان بحساب گرفت.

بهر حالت آقای کرزی در پنج سال آينده به پرابلمها و چالشهای بزرگی مواجه خواهد بود که من درينجا به برخی از عمده ترين آنها مختصرآ تماس ميگيرم:

الف- پروسهء خلع سلاح و مبارزه با تفنگ سالاران: آقای کرزی در طول حاکميت سه سالهء حکومت مؤقت و انتقالی با همه هياهو و غوغايی که در زمينهء خلع سلاح براه انداخته بودند، موفقيت چندانی نداشتند. بگذريم ازينکه توانستند چندهزار ميل سلاح خفيف و ثقيل کهنه را که استهلاک شده بودند واز نيروی آتش برخوردار نبودند، توانستند در بدل پول خريداری يا جمع آوری کنند و يا اينکه در برخی نقاط کشور توانستند چند"جنگسالار" ياغی و غير خودی را به "جنگسالارهای خودی" و مؤقتآ مطيع تعويض کنند؛ ديگر کدام موفقيتی نداشته اند. اگر در آينده نيز اين پاليسی دوگانه يعنی يک طرف را خلع سلاح کردن و طرف ديگر را از نو مسلح ساختن ادامه يابد، نبايد نتيجهء بهتری در سالهای آينده از پروسهء خلع سلاح انتظار داشت.

من کاملآ باور دارم و متيقين هستم که خلع سلاح کامل کشور در حدود صلاحيت اين حکومت نيست. در کشوريکه مليونها سلاح خفيفه وجود دارد و جنگها نيز توسط همين نوع سلاح پيش برده ميشوند و مردم هم به حکومت و نمايندگان محلی آن اعتماد ندارند( اين مسئله يعنی عدم اعتماد مردم به حاکميت فعلی از روی نتايج انتخابات باوجود همه جعلکاريها در آن کاملآ هويداست) چگونه ممکن است به خلع سلاح نسبتآ کامل دست يافت؟

مردم وقتی سلاح خود را داوطلبانه جمع آوری و ديپو خواهند کرد که ديگر ترس از تاراج و تالان شدن چه توسط نيروهای حکومتی  و چه توسط نمايندگان ساير اقوام "غير خودی" مطمئن شوند و حکومت مرکزی وحاکمان محلی را خود با اختيار و ارادهء خود انتخاب کنند و به اين حاکمان خود اعتماد و باور داشته باشند. اين چانس بزرگ درجريان لويه جرگهء قانون اساسی به خوبی فراهم گرديده بود، وحکومت موقت ميتوانست با تدوين يک قانون اساسی دموکراتيک و سپردن قدرت در سطح کشور و محلات به صاحبان اصلی آن يعنی مردم هم سطح کل کشور و هم در سطح ولايات، زمينهء يک حاکميت مردم سالار ودموکراتيک را مساعد سازد. مسلمآ چنين حکومت انتخابی که از حمايت گستردهء مردم کشور برخوردار بود به سادگی ميتوانست امنيت سراسری و خلع سلاح عام وتام کل کشور را تآمين نمايد؛ ولی متآسفانه اين چانس بزرگ فدای اميال ديکتاتوری خواهانهء شخص آقای کرزی و خليلزاد،گروپ معلومالحال تماميت خواه و تبارگرا گرديد.

ب- مسئلهء مبارزه با بنيادگرايی و تروريزم: امريکائيها بر بنياد بهانهء مبارزه با بنيادگرايان و تروريستان القاعده و طالبان بر افغانستان هجوم آوردند. ولی درين سه سالی که گذشت( بگذريم ازينکه حکومت طالبان به رژيم فعلی تعويض شد) درينمورد توفيق چندانی نداشتند. هنوز هم طالبان والقاعده در بخشهای اعظم جنوب و شرق کشور فعال اند،هنوز آنها در مناطق سرحدی ميان افغانستان و پاکستان مراکز نيرومند و پايگاهی خود را دارند؛ نه ملا عمر، نه بن لادن ونه هيچ کس ديگری از رهبران ارشد طالبان و القاعده دستگير ومحاکمه نشده اند. اگر برخی از آنها دستگير هم شدند، در اثر معاملات پنهانی رها گرديدند.

اين عدم موفقيت ناشی از آن نيست که امريکا و حکومت کرزی توان مبارزهء جدی و فيصله کن با طالبان و القاعده را ندارند.

بلکه دليل آن در مسايل و حقايق ذيل نهفته است:

1- امريکا علاقمند يکسره شده مسئلهء طالبان و القاعده نيست، چون درين صورت دليلی برای حضور نظامی دوامدارش در افغانستان و منطقه باقی نميماند.

2- پاکستان بازی دوگانه را پيش ميبرد، از يکسو با امريکا بخاطر کسب امتيازات پولی بيشتر سر ميجنباند و از سوی ديگر هنوز هم با طالبان روابط نزديک و دوستانه دارد، ايشان را تمويل و تسليح ميکند و در خاک خود بخصوص در صوبه سرحد جای داده است وعلاقمند است تا باز يکبار ديگر سياست قبلی خود را از طريق " طالبان ميانه رو" تکرار و يک رژيم کاملآ وابسطه بخود را در افغانستان مسلط سازد و يا اقلآ طالبان را شامل حکومت نموده و وزنهء متحدين خود را در حکومت آيندهء کابل سنگين تر سازد.

3- کادر ارشد رهبری حکومت فعلی افغانستان بشمول آقای کرزی از مشاورين، حاميان و برخی هم از اعضای رهبری طالبان در گذشته اند. هم از نگاه قومی وهم از نگاه فکری هيئت رهبری حکومت کابل علاقمند مبارزهء جدی با طالبان نيستند و به ذرايع گونگون کوشش دارند تا اينبار طالبان را از نام دموکراسی و به بهانهء "طالبان ميانه رو" وارد عرصهء سياست و ادارهء کشور سازند. بعلاوهء اينکه رهبران بنيادگرای جهادی نيز درين مسئله دخيل وعلاقمند اند و حکومت رادرين امر تشويق ميکنند، چون اين رهبران بنيادگرای سنتی چه از نقطه نظر فکری و چه از لحاظ وابستگی به استخبارات پاکستان با طالبان تفاوت چندانی ندارند.

حالا که حقايق چنين است، لذا نبايد توقع معجزهء را در سالهای آينده در زمينهء مبارزه با تروريزم و بنيادگرايی داشت.

حکومتی که ستون فقرات آنرا نمايندگان طالبان ،احزاب بنيادگرای جهادی، سلطنت طلبان وعظمتطلبان قومی ميسازند؛ چگونه خواهد توانست برضد طالابان، القاعده، بنيادگرايان و تروريستان که اکثر آنها اعضای همين تنظيمهای بنيادگرا در گذشته بوده اند ويا در حال حاضر هم هستند، مبارزه کند؟

ج- مبارزه با کشت کوکنار، ترياک سالاران و مافيای مواد مخدر و ترانسپورت : در جهان کنونی سه منبع بزرگ درامد برای سرمايداران بزرگ جهان مورد توجه است: 1- منابع نفتی    2-  فروش سلاح     3- تجارت مواد مخدره

کشت کوکنار در گذشته های قبل از کودتای ثور بسيار مروج نبود، صرف در برخی ولايات کشور آنهم به پيمانهء بسيار کم زرع ميگرديد. در زمان جنگ سرد و تتشديد جنگ عليه قوای شوروی در افغانستان در مناطق سرحدی کشور با پاکستان با تشويق مشاورين امنيتی سی آی ای و آی اس آی کشت ترياک به پيمانهء وسيعتری مروج شد واين سازمانهای امنيتی از مدرک همين مواد توليد شده( ترياک و مرکبات آن) مصارف جنگ عليه شوروی و حکومت دست نشاندهء آنرا تمويل ميکردند. بعد از پيروزی مجاهدين کشت ترياک در مناطق سرحدی کشور که عملآ در کنترل تنظيمهای اسلامی وابسته به پاکستان ومخالف حکومت اسلامی در کابل بودند، رونق بيشتر يافت. با بوجود آمدن طالبان و تسلط آنها بر کابل و اکثر مناطق کشور کشت کوکنار رونق چشمگير يافت و افغانستان به بزرگترين مؤلد ترياک و هيروئين در جهان تبديل شد. در سال(1999) افغانستان حدود (4500) تن ترياک توليد کرد که در تاريخ سابقه نداشت. در اثر فشار جامعهء جهانی طالبان در سالهای اخير حکومت خود تعذيراتی برعليه کشت خشخاش وضع کردند که توليد آن تا بيش از (25%) در يکسال پائين آمد ولی اکثر آگاهان را درآنزمان عقيده برآن بود که طالبان فرمان منع کشت کوکنار را درآن سال بخاطر آن صادر نموده بودند که در ذخاير خود مقدار وافر ترياک و هيروئين ذخيره داشتند وتوليد بيشتر ارزش آنرا پائين مياورد ونتيجتآ نفعی از آن  به خزانهء طالبان و قاچاقچيان مواد مخدر وارد نميشد.

 با هجوم ارتش امريکا و سقوط طالبان و ايجاد حکومت مؤقت و انتقالی کشت خشخاش، توليد ترياک و پروسس هيروئين نه تـنها کمتر نشد بلکه سير صعودی را پيمود. درسال 2003 افغانستان با توليد (3600) تن ترياک سه چهارم يا(75%) ترياک  و مواد مخدر تمام جهان را توليد کرد وقرار احصائيه های سازمان ملل متحد در سال (2004) توليد ترياک در افغانستان افزايش رقم بيش از ده فيصد را نشان ميدهه که براين اساس افغانستان امسال(87%) ترياک جهان را توليد کرده است و باتوليد مقدار بيش از(4200) تن ترياک بعد از سال(1999) بالاترين سطح توليد ترياک را نشان ميدهد. مطابق پيشگوئيها در سال اينده اين رقم افزايش بيشتر خواهد يافت.

دليل اصلی افزايش کشت خشخاش ، توليد و پروسس مواد مخدر درآن نيست که امريکا و غرب و حکومت افغانستان امکانات مبارزهء جدی و ريشه کن کردن اين پديدهء شوم را ندارند؛ بلکه بنظر من دلايل ذيل درين پروژهء غيراخلاقی و غير انسانی دخيل اند:

1- سازمانهای امنيتی پاکستان و امريکا مروج اصلی اين پروژه از آغاز تا اکنون اند.

2- توليد وقاچاق مواد مخدر سالانه حدود(150) مليارد دالر به قاچاقچيان، تاجران و مؤسسات ترانسپورتی مافيای بين المللی عايد بار ميارد. اکثر سرمايداران بزرگ جهان و اشخاص قدرتمند و ثروتمند  دنيای سرمايداری در رآس سازمانهای مافيايی قرار دارند. آنانيکه بخاطرعايد سالانهء کمتر از(20) مليارد دالراز مدرک نفت کشوری را اشغال ميکنند وآنرا بخاک وخون ميکشانند، آيا ممکن خواهد بود تا ازين سود کلان(150) مليارد دالری صرفنظر کنند؟

3- اکثريت مطلق کادر رهبری سياسی و نظامی( مرکزی و محلی) حکومت افغانستان در قاچاق مواد مخدر دست دارند. اخيرآ راديوهای بين المللی از دست داشتن  وابستگان آقای کرزی ( بشمول برادرآقای کرزی) در قندهار در قاچاق مواد مخدر خبر دادند. هکذا تمام تفنگسالاران محلی در سراسر کشور در توليد وقاچاق ترياک و مواد مخدر دست دارند و از آن سود ميبرند.

4- قرار گزارشات برخی منابع آگاه نظاميان ارشد امريکايی ودپلوماتهای ارشد آن کشور نيز درين تجارت سياه ذينفع اند و دست دارند. انچنانيکه در زمان حضور نيروهای شوروی در افغانستان افسران ارشد ودپلوماتهای عاليرتبهء ايشان در فروش سلاح به مخالفين و قاچاق مواد تاريخی ، انتيک و قيمت بهای افغانستان دست داشتند.

5-  طالبان والقاعده از کشت و قاچاق  مواد مخدر سود ميبرند ومصارف خود را از اين طريق تمويل ميکنند و بدينوسيله تمويل ايشان از شانهء اقتصاد پاکستان برداشته ميشود. بهمين لحاظ دولت پاکستان بخصوص سازمان امنيتی آن در ترويج و تشويق مردم به کشت کوکنار در مناطق هم مرز با پاکستان که مناطق پايگاهی طالبان و القاعده بشمار ميرود، نقش اساسی دارد.

6- درين تجارت بزرگ برخی حلقات مافيايی و شخصيتهای قدرتمند سياسی و نظامی کشورهای آسيای ميانه نيز ذينفع اند.

7- اکثر سران قبايل و ملکان محلات در سراسر کشور به ترياک سالاران تبديل شده اند و روابط تنگاتنگ با مقامات ارشد دولتی محلی  ومرکزی دارند.

8- البته اين مسئله را نيز بايد متذکر شد که دهقانان کشور نيز متمايل به کشت آن اند زيراعايد انها نيز ازين مدرک بمراتب بيشتر از کشت حبوبات ، غله جات و سبزيجات معمول در کشور است . بهمين خاطرباحفظ غير شرعی بودن ورسکهای ديگری را که در قبال دارد به کشت کوکنار وسيعآ مبادرت ميورزند. ولی عايد دهقانان کشور چيزی معادل (0،1%) پولی است که به جيب سرمايداران و مافيای بين المللی ميريزد. دهقانان کشور ازين(150) مليارد دالر صرف حدود(150) مليون دالر را نصيب ميشوند.

با در نظرداشت مسايل فوق چنين معلوم ميشود که حکومت آينده درين زمينه نيز چندان دست آورد موفقيت آميزی نخواهد داشت.

بنظر من بنيادگرايی،تروريزم و قاچاق مواد مخدر همه وابسته يه يک زنجير اند ونميشود يکی را بدون ديگری مطالعه کرد ويا برضد يکی مبارزه کرد وديگری را رشد داد. جنگ و تروريزم در افغانستان با توليد وقاچاق مواد مخدر گره خورده است.

مبارزهء قطعی برعليه توليد وقاچاق مواد مخدر صرف از توان يک حکومت مقتدر ملی وغير وابسته به حلقات مافيايی و سود خواران بين المللی  است. يک حکومت غير ملی،غير مشروع و وابسته به  بيگانگان، حلقات بنيادگرا و مافيايی نه در پنج سال آينده بلکه در (50) سال آينده نيز قدرت و توانايی حل چنين مشکل بزرگ را نخواهد داشت، تجارب برخی از کشورهای امريکای لاتين شاهد انکار ناپذير بر حقاتيت اين نظر است. لذا من به اين زوديها انتظار ختم جنگ و نا امنيها در کشور را ندارم چون جنگ داخلی معلول همين سه علت اساسی يعنی بنيادگرايی، تروريزم و ترياک سالاری است وحکومت فعلی و حاميان بين المللی شان چندان علاقمندی جدی در مبارزه با مواد مخدر تروريزم و بنيادگرايی از خود نشان نميدهند.

د- روابط با همسايگان : يکی از چلنجهای اساسی برای حکومت آينده تآمين مناسبات خوب آن با کشورهای همسايه خواهد بود.

از گذشته های دور بدينسو ما با همسايهء شمالی خود( اتحاد شوروی سابق) اختلاف ارضی نداشته ايم . باوجود آنکه روسها بخش بزرگی از خاک افغانستان را از مرو گرفته تا پنجده وروشان و تنگهء ذولفقار بزور نظامی اشغال واز خاک افغانستان جدا کردند وهمچنان با تحميل خط استعماری پامير از طرف امپراطوريهای انگليس و روس بدنهء بزرگی ازخاک کشور به روسها بخشيده شد؛ ولی بنابر دلايل معينی اين مسئله هرگز از طرف حکومات افغانستان بالا نشد؛ وکسی تا امروز واکنشی هم نشان نميدهد. توقع ميرود که با جمهوريتهای تازه به استقلال رسيدهء آسيای ميانه نيز نه برسر اين اين مناطق غصب شده ونه برسر استفاده از آب آمو دريا و تغيير هر سالهء بستر آن بنفع جمهوريهای آسيای ميانه نيز اختلافاتی بروز نکند. ولی با ايران و پاکستان برسر آب هلمند ومناطق صوبهء سرحد يا مناطق آنطرف خط تحميلی و استعماری ديورند هميشه مشکلات و اختلافات موجود بوده است. يک بخش عمدهء پرابلمهای کنونی کشور ناشی از مداخلات همسايگان در امور داخلی ما بخصوص مداخلات عريان پاکستان و انتقام گيری آن کشور از مردم افغانستان طی سه دههء اخير بوده است.

اين بسيار مهم خواهد بود که حکومت آينده با در نظرداشت منافع ملی کشور چگونه سياستی را در رابطه به حل اين پرابلمهای بزرگ تاريخی- ارضی اتخاذ ميکند تا هم منافع افغانستان صدمه نبيند وهم روابط با اين دوکشور همسايه بهبود يابد. ولی اگر قرار باشد افغانستان به پايگاه نظامی امريکا برای مداخله در امور داخلی کشورهای همسايهء ما و منطقه تبديل گردد؛ درآنصورت ما نيز روی آرامی را نخواهيم ديد.

هـ - تشکيل اردوی ملی و دفاع ار از استقلال و حاکميت ملی : طی سه سال حضور نظامی آيالات متحدهء امريکا در افغانستان هميشه از تشکيل "اردوی ملی" سخن رانده ميشود ولی هنوز از آن آنچنانيکه لازم است درک و خبری نيست. قرار پلانهای رسمآ اعلان شده طی ده سال آينده افغانستان صاحب اردوی (75) هزار نفری و قرار اخرين گفته های سخنگوی وزارت دفاع اردوی(150) هزار نفری خواهد شد. اين در حاليست که که اکثريت مطلق افسران تحصيل کرده و مسلکی اردو بعد از پيروزی مجاهدين از اردو رانده شدند وآنانيکه کم وبيش باقی مانده بودند بشمول آن مجاهدينيکه درين مدت در اردو تجربه و مهارت نظامی کسب کرده بودند طی يکسال گذشته به بهانهء ملکی سازی يا از اردو رانده شدند ويا به تـقاعد سوق داده شدند. تازه امريکائيها جوانان ما را  زير تربيهء نظامی ميگيرند تا اردوی مطابق به ذوق خود را برای افغانستان بسازند؛ واين پروسه نيز بايد سالها را دربر گيرد.

بنظر ميرسد که ايجاد" اردوی ملی!" يک مسئلهء تبليغاتی و گمراه کنندهء بيش نيست. درکجای دنيا ديده شده است که يک کشور اشغالگر برای کشور اشغال شده ارتش بسازد وحتی اگر بسازد هم، اين اردو چگونه ميتواند"ملی" باشد؟ اين از يکسو، از جانب ديگر پاکستان که به آرزوی ديرينهء خود نايل آمد و اردوی صد سالهء افغانستان را تارومار کرد، اجازه نخواهد داد تا دوباره  افغانستان صاحب اردوی قوِی جديد گردد، آنهم در شرايطی که پاکستان اساسی ترين و مطمئن ترين متحد ايالات متحده در منطقه است.

 ايجاد ارتش ملی مانند همه ساختارهای ديگر ملی و دفاع از استقلال، حاکميت ملی و تماميت ارضی کشور در حدود صلاحيت و امکانات يک حکومت وابسته و غير ملی نيست. فقط يک حکومت مستقل، ملی و غيروابسته ميتواند اردوی ملی بسازد واز استقلال، حاکميت ملی و تماميت ارضی کشور دفاع کند.اين مسئله را بخاطر اهميت استثنايی آن طی نوشتهء جداگانه در آينده به بحث خواهيم گذاشت.

و- مبارزه با فساد و"مافيای اداری": متآسفانه در تاريخ افغانستان هيج حکومتی فاسدتر ازحکومت سه سالهء آقای کرزی نبوده است. در حکومات گذشته نيز در ادارات دولتی فساد و رشوه ستانی وجود داشت، ولی درين سه سال اخير رشوه ستانی و سوء استفاده از دارايیهای عامه علنی و قانونی شده است. در حال حاظر رشوه ستانی در افغانستان نه يک عمل ننگين بلکه يک امر عادی و حتی افتخار آميز بشمار ميرود. جالب توجه اينجاست که مامورين عاليرتبهء رژيمهای گذشته بعد از سپری نمودن چندين دوره در مقامات رهبری به مشکل مالک يک باب آپاتمان ويا خانهء مسکونی ميگرديدند، ولی آقايون وزرا و افسران عالرتبهء رژيم کنونی طی کمتر از سه سال همه به مليونرها تبديل شده اند.

ازملياردها دالر کمکهای جهانی برای بازسازی و نوسازی کشور درکی نيست و معلوم نيست که اين مبالغ گزاف در کجا مصرف شده اند؟ طی اين سالها وزير ماليهءحکومت آقای کرزی بسيار ترانهء زيبای شفافيت ،علنيت و حسابدهی را خواند ولی در عمل نه شفافيتی وجود داشت ونه علنيتی و نه حسابدهی يی .نتيجتآ ملياردها دالر کمکهای بينالمللی به جيب و حسابات بانکی همين اعضای عاليرتبهء ملکی و نظامی دولت که من آنانرا بنام"مافيای اداری"  ياد ميکنم ، سرازير گرديد. حالا از حکومتی که اکثر کادرهای ارشد آن اعضای "مافيای مواد مخدر و مافيای اداری" اند، ميتوان توقع بيشتر ازين داشت؟

بهر حالت حکومت آينده به پرابلمها و چالشهای جدی پنچ گانه( تفنگسالاری، ترياک سالاری،تروريزم، بنيادگرايی وفساد اداری) مواجه خواهد بود.

 برای رسيدن به هرهدف انسانی وسايل انسانی ضرور است. برای پيشبرد امر بزرگ مبارزه برعليه مخمس(پنج ضلعی يا پنتاگون) شوم و شيطانی ترياک، تفنگ،ترور، تعصب(بنيادگرايی) و فساد به کادرها، کابينه و رهبران ملی ، وطندوست ،منزه وبا تقوی ضرورت است.چيزيکه در حکومتهای قبلی آقای کرزی کمتر از ان سراغ داشتيم.

توقع ميرفت آقای کرزی حين ادای سوگند کابينهء خود را نيز معرفی کند، ولی چنين نشد. شايد چانه بازيهای شان با طالبان، تفنگسالاران و بنيادگرايان بر سر تقسيم به پايان نرسيده باشد.

بهر تقدير،عمل کرد آيندهء حکومت نشان خواهد داد که آقای کرزی برای مبارزه با اين پنتاگون شوم وشيطانی سوگند ياد کرده است و يا در جهت ادامهء پاليسی نادرست سه سالهء حکومت قبلی اش وهمکاری با اين پنتاگون شر و فساد قسم خورده است.

**********

 نهم دسامبر سال2004

ادرس ايميلی نويسنده:

msultanpoor@hotmail.com

 


بالا
 
بازگشت