دستگير صادقي

 

افتخار به مردم افغانستان

مليون ها افغان علي رغم تهديد و تخويفي که صورت گرفته بود و از طريق رسانه های جمعي نيز همواره برجسته ميگرديد،  شجاعانه و با قبول خطر زنده گي برای خود و خانواده خود، در شرايط بسيار نا مساعد جويي و جغرافيايي پای صندوقهای رای رفتند و به اينگونه غرور و آزاد منشي خويش را به نمايش گذاشتند. آنها با اين عمل دليرانه و بدون ترس از عواقب آن، روز هژدهم ماه ميزان مطابق نهم ماه اکتوبر سال روان  را به يک روز تاريخي مبدل کردند.

مردم افغانستان با اشتراک گسترده ، زير نام انتخابات رياست جمهوری، در حقيقت نفرت و انزجار خويش را از جنگ و جنگ افروزان، استبداد و ستم، تعصب و تحجر ابراز داشتند و به اين وسيله آرزومندی شانرا برای بريدن از گذشته ننگين فرياد کردند. نمايش عظيم، بي سابقه و منظم مردم به خاطر فردای روشن،  آنقدر چشمگيرو غير منتظره  بود که موضوع انتخاب رئيس جمهور را به حاشيه کشانيد. اين مساله قابل فهم است که در نبود ثبات و امنيت، شخصيتهای واقعا ملي و با اعتبار، سازمان های ملي و سراسری سياسي، نهاد های اجتماعي و مدني، مطبوعات آزاد و گسترده، انتخابات عادلانه و منصفانهء مردمي را به خاطر انتخاب بهترين و مناسبترين شخص نميتوان توقع برد. در نبود اين مولفه های اساسي، هياهو بخاطرآنچه که منطقا نمي تواند به گونه قانونمند وجود داشته باشد، عوام فريبي است و خود فريبي. اما حقيقت مسلم اين است که:  مردم افغانستان با اين اشتراک گسترده و عظيم و آنهم پس از سالهای جنگ فرسايشي به جهان نشان دادند که به آگاهي و بلوغ لازم سياسي رسيده اند و صاحبان اصلي قدرت در اين سرزمين صرف آنها اند. مردمي که از اقوام مختلفي با هم برادر متشکل شده اند و در افتخارات و ذلت های اين کشور خود را سهيم ميدانند و حالا ميخواهند وطن دوست داشتني شان پس ازاين، از مصيبت جنگ و نفاق دور باشد .

سهمگيری بسيار وسيع زنان و تقريبا پا به پای مردان، مایه افتخار و سربلندی است.  بر اساس گزارش رسانه های بين المللي، آنان در پاسخ به اين پرسش که چرا رای داده اند، ميگفتند: به خاطر پايان جنگ و نا امني به پای صندوقهای رای آمده اند. اين خود نشاندهندهً نفرت و انزجار شان از جنگ افروزان و تفتگ به دستان  ميباشد.

مردم جهان از طريق رسانه های بين المللي به تماشا نشستند که انبوهي عظيمي از زنان افغان که در حق آنها در جريان ساليان متمادی ، بدترين و خشنترين ظلم و ستم رواداشته شده  و هنوز هم در زير چادری تحميلي طالباني قرار دارند، ولي در صف های طولاني ايستادند و شجاعانه و آگاهانه ولي خاموشانه فرياد کشيدند و به اين وسيله اظهار موجوديت کردند و از حق رای خود استفاده بردند. 

 اين زنان شجاع و آزاده افغان بي هراس از تهديد مرگ آوران و خفاشان، دست فرزندان خويش را دردست گرفته، بارش باران، ريزش برف و شلاق توفان را به جان خريده، و راه طولاني را با پای پياده طي نموده، تا به جهانيان نشان بدهند که: ماهم هستيم !! اين همه ظلم و ستمي که در حق ما روا داشته ايد ديگر بس است!! بر اساس گزارش رسانه های بين المللي حضور زنان دربرخي حوزه های ولايت باميان، يکي از مناطق عقب نگهداشته شده کشور، در زير بارش شدید برف، چشمگيرتر از مردان بوده است. در هرات و مزارشريف نيززنان حضور گسترده داشتند. قابل تذکر است، اولين افغاني که رای خود را به صندوق انداخت نيز دختر مهاجر 19 ساله بنام مقدسه صديقي در اسلام آباد بود. اشتراک داکتر مسعوده جلال يگانه زن نامزد در انتخابات و موضع مستقلانه وی دور از هياهو و زدو بند های " سياست بازان" نيز از رشد آگاهي سياسي و اجتماعي زنان حکايت ميکرد. 

نمايش بزرگ انتخاباتي به صورت سمبوليک به ميدان تبارز و تجلي اراده مردم قهرمان افغانستان مبدل گرديد. بايد در مقابل اين مردم صبور و بزرگوار سر تعظيم فرود آورد.

مردم در حقيفت با اشتراک آگاهانه و گسترده خويش ثابت نمودند که تمام تصورات داده شده در مورد آنها به جهانيان تا چه حد بي پايه و بي اساس بوده است. آنعده تحليلگران و به اصطلاح افغانستان شناساني که سالها واقعيت ها را ناديده گرفته و به خاطر دل خوشي محافل قدرت و بر طبق ادعا هايی بسيار نادرست تعدادی از گروه های مغرض و بريده شده از مردم، درباره  مردم افغانستان مي گفتند و مي نوشتند و به اين وسيله دروغ مي بافتند و به خورد جهانيان ميدادند، به حيرت فرو رفتند و شرمسارانه از حيرت خود گفتند. اين حيرت عمدتا ناشي از نبود باور و شناخت کافي آنها از مردم برميخيزد. مردم با به راه انداختن اين سيل عظيمي که همه جهانيان شاهد آن بودند، اينبار آن نابخردان و ناآگاهان پرگو را شرمنده ساختند. کاشن همچو اشخاص در آينده، حرمت اين مردم را بدانند.  

 آنها بايد ميدانستند که افغانستان پس از يازدهم سپتمبرتولد نشده است. اين کشورو مردم آن تاريخي بيش از پنج هزار ساله دارند و در جريان اين مسير طولاني، فراز و فرود های زيادی را به تجربه نشسته اند، و تمدن های بزرگي را با درخشش عظيم، ثبت تاريخ تمدن بشری کرده اند. با دريغ و درد جانسوز که مردم آزاده اين کشور بنابر بر موقعيت بسيار حساس جغرافيا ـ سياسي و در چنگال خونين و آهنين زمامداران مستبد و وابسته به قدرت های استعماری، فرصت ابراز اراده آزادانه و مستقل خويش را نه يافته بوده اند. اين فرصت را با استبداد خشن از مردم گرفتن و نظام های متعصب و متحجر را با جبر و حيله بر مردم تحميل کردن، و حتا آب و نان شان را از آنها دزديدن و بعد مردم را فقير و پای لچ و جاهل دانستن و معرفي کردن، صرف کار مغرضان و ابلهان است. کار دشمناني است که مي خواهند برای اين کشور و مردم آن،  به هيچوجه اعتبار و حيثيتي بر جا نگذارند.

در حاشيه اين نمايش بزرگ و سيل عظيم مردم، ما شاهد يک بازی بسيار مضحک هم بوديم. آن نمايشي که تعدادی از به اصطلاح نامزدان به نام مردم، ازمتوقف ساختن و تحريم کردن انتخابات به راه انداختند. اين تهديد از جانب برخي از نامزدان در جريان مبارزات انتخاباتي چندين بار با شدت و حرارت به صدا درمي آمد، ولي بعدها با سردی و آهسته گي کنار گذاشته ميشد. حقايق پشت پردهء  اين گرمي ها و سردی ها را آگاهان مي دانند؛ ولي مردم نيز ميدانند که اين " دُن کيشوت " های وطني که در همه حال همواره به توهم وتصور " قهرمان و رهبر " بودن دچار اند، با صدها نيرنگ، بخاطر جای پا يافتن در دولت آينده، چانه مي زنند. برای آنها منافع ملي و مصلحت عامه اصلا مطرح نبوده است . مردم به همچو شگردها که طي  سالهای طولاني جنگ، بارها شاهد آن بوده اند به خوبي آشنا ميباشند. قرار معلوم اين بار، به عوض مردم، اين عالي جنابان بودند که خود را گوشت دهن توپ منافع ديگران ساختند.  

بايد خاطر نشان ساخت که منافع ملي شامل کليه امکانات و ذخاير مادی و معنوی کشور، بويژه در ارتباط با مناسبات هر کشور با کشورهای همسايه، منطقه و جهان به اعتبار موقعيت تاريخي، اقتصادی و ژيوپولوتيکي و فرهنگي آن است که ارزشهای چون حفظ سرزمين، حفظ استقلال و حاکميت در وجه عام آن و حفظ نهادهای اساسي جامعه، کسب پرستيژ، تقويت قدرت ملي، تاًمين حضور ملي در عرصه بين المللي و کارآيی سياست خارجي و از اين قبيل را ميتوان به آن افزود. مصلحت عمومي در مواجهه با منافع و تعارضات طبقات، اقشار و گروه های اجتماعي، مسايل منطقه يي ( محلي ) و جناح بندی ها و دسته بندی های سياسي و گروهي و شخصي، معني خود را مي يابد و منظور از آنهم پيوند منفعت فردی و گروهي با منفعت همگاني است.                                                   

حالا پرسش اساسي اين است: که زعامت برخاسته از اين " انتخابات " به فرياد و پژواک مردم، که با صراحت و شجاعت کامل ابراز گرديد، چگونه پاسخ میدهد؟؟؟

اگر بر اساس عملکرد سه سال اخير داوری گردد، خوشبيني در جهت بهبود اوضاع و جواب دادن به خواسته های اساسي مردم رنگ مي بازد. اين نگراني را اکثر آگاهان از امور افغانستان و رويداد های منطقه به صراحت ابراز داشته اند. عملکرد اداره مؤقت و انتقالي يکجا با حاميان بين المللي آن بر بنياد روابط  نا استوار برقرار بوده و نه بر ضوابط قانونمند.  ترس و وحشت از ادامه وضعيت کنوني، مصلحتگرايي افراطي  و حتا احتمال بدتر شدن اوضاع به تناسب حالت کنوني، بخشي از مردم  را پيچانيده است.

 رئيس جمهور منتخب اکنون  صرف در مقابل  دو انتخاب عمده قرار دارد که بايد يکي را ترجيح دهد.  در ميان اين دو انتخاب يک خط فاصلي عميق و سرخي نيز کشيده شده است. 

 انتخاب اول:  لبيک گفتن و سر نهادن به خواسته های اساسي مردم است وگوش دادن به فرياد خاموش مليونها انسان درد رسيده. 

 اين انتخاب، راه را برای  آزادی و دموکراسي،  طرد بقايای تفکر طالباني و تروريستي ،  کوتاه ساختن دست جنايتکاران جنگي از دامان و گلوی مردم و معرفي آنها به محاکم قضايي،  مبارزه عليه فساد عميق مالي و اداری و در نهايت  مردم سالاری ، عدالت و بهروزی ، و تحکيم حاکميت قانون باز مي سازد. 

انتخاب دوم:  بريدن از مردم و بار ديگر معامله و مصالحه با اشخاصي شناخته شده و بد نامي که هنوز هم دست شان گلوی مردم را مي فشارد، و نان و آب شانرا مي دزدد. 

 با درک اين که سياست آشتي و مصالحه، بخاطر رفع منازعات ملي، در سر خط وظايف دولت آينده همچنان ادامه خواهد يافت و بايد با گذشت و تحمل و شکيبايي برخورد گردد؛ ولي نبايد ازنظر دور داشت که هيچ مرجعي صلاحيت گذشتن از حق مردم را ندارد. نبايد گذاشت تا در زير سايه اين سياست، آناني که  در کشتار و غارت مردم دست داشته اند، همچنان به اين کار ننگين ادامه بدهند، و صدها مليون دالر پول های غارت شده از دارايي های عامه و مردم را در کيسه های عظيم و پُر ناشدني بانکهای کشورهای همسایه و خليج ذخيره کنند؛ در حالي که دست دولت به گدايي به سوی هر کس و ناکس دراز باشد و مردم از ستم و فقر کشنده در رنج .

در راه مردم رفتن و با مردم رفتن، سر افرازی، افتخار و عزت مي آورد و در غير آن محکوم تاريخ شدن و به جمع شخصيت های رسوای تاريخ پيوستن است.

 تاريخ در فرصتهای نادری  دروازه های مردم و زعامت را مي کوبد نه همواره. شم و درايت قوی سياسي و احساس عميق وطن دوستي و مردم دوستي مي خواهد تا صدای تک تک تاريخ را شنيد و به آن به موقع پاسخ داد.

 


بالا
 
بازگشت