ملک ستيز
در کشور عزیز من انتخابات میشود
در کشور عزیزم افغانستان همه از حقوق بشر حرف نه که داد میزنند از نهاد های دولتی گرفته تا نهاد های جامعه مدنی و از احزاب سیاسی گرفته تا شخصیت های مستقل، و اما من بعضا به این می اندیشم که اگر چنین است چرا این همه تخطی ها و نا رسایی ها ی حقوق بشر دامنگیر مردم است. به بیان صاحب نظران، حقوق بشر قبل از همه ارتباط موزون و متداوم بین دولت و شهر وندان یک کشور است، آنها به این نظر اند که بخاطر اجرای موازین قبول شده حقوق بشر باید هم دولتمداران وهم شهروندان این موازین را بفهمند. در کشور عزیز من چنین به نظر میرسد که یا دولتمداران اصلا از حقوق بشر چیزی نمیدانند یا آنکه آنقدر میدانند که دیگر در برابر شهر وندانشان مکلفیتی احساس نمیکنند زیرا همه چیز خوب است و نیازی برای بهبودش دیده نمیشود. در کشور عزیز من شهروندان هوشیار، چیزفهم و دراکی زندگی میکنند ولی به خودم می اندیشم اگر چنین است چرا این همه تباهی، آواره گی، فقر و....در کشور من بهترین احزاب سیاسی قد میکشند وبهترین برنامه های حقوق بشری طرح ریزی میکنند اگر به آیین نامه های این احزاب نگاهی کنید فکر میکنید اعلامیه جهانی حقوق بشر را در انطباق با جامعه افغانی مطرح میکنند. در کشور عزیز من این احزاب همه احزاب جدید و معاصری اند که اصلا نه به گذشته می اندیشند و نه هم به آینده، احزاب معاصرکشور من احزاب« امروزین» اند، سه باره به خودم می اندیشم بلی اینان واقعا امروزین اندوبه (نام جدید) به فکر سیاست امروزین و منافع امروزینند و اگر در گذشته چنینکه امروزاستند، میبودند چرا هفتاد در صد شهر زیبایم که حا لا فقط در رویا هایم زنده است نابود میشدند.
در کشور عزیزم انتخابات ریاست جمهوری وهم پارلمانی دایر میگردد. درین کشور زیبا همه شرایط لازمی را برای چنین انتخاباتی مهیا کرده اند در واقع این چاشنی خوش مزه پس از این همه گرسنگی برمردم از جانب مدافعین حقوق بشر روا شده دو باره به ان فکرمیشوم که ای وای این چه شد که یکباره از یک بدنه مریض کشورم با تنه شکسته و ریخته اش چالش رفتن به سوی دموکراسی و حکومت قانون را میدهند. آخر هر بدن زخمی و بیمار و گرسنه به مداوا نیاز دارد تا راه رود و آنگاهیکه قدرت راه رفتن حصول کرد، راه خواهد رفت ولی مدافعین حقوق بشر کشور بیمارم را به مسابقه دوش سیاست های بین المللی دعوت میکنند. این قهرمانان دموکراسی و آزادی بشر در کشور ی مسابقات را راه اندازی میکنند که اهالی اش غذا برای خوردن، دوا برای درمان، مرجعی برا ی پناه از بی سر پناهی ندارند و بلاخره در کشور عزیز من مردم دولت مرکزی برای اعاده حقوق از دست داده ایشان ندارند. حقوقدانان به این نتیجه رسیده اند که پولیس میتواند بهترین مدافع وبد ترین تخطیگر حقوق بشر باشد، در کشورعزیزمن اصل دوم حاکمیت میکند. در کشور عزیزمن کودکان را قصابی میکنند و بدنه های ظریف و پارچه پارچه شانرا به پول داران میفروشند، در کشورعزیز من دزدان با یونوفورم(خاص) دزدی میکنند، در کشورعزیزمن سلاح هنوزهم حرف نخستین وواپسین را میزند، در کشورعزیز من هفتاد و پنج در صد نفوس از کمبود مواد غذایی رنج میبرند و از هرچهار کودک نوزاد یک تن آن تلف میشوند، در کشور عزیز من سالیانه هشتاد ملیارد دالر امریکایی مواد مخدر تولید میگردد، در کشور عزیز من جنایت کاران را بدون محکمه به وظایف اصلی شان دوباره میفرستند. درکشور عزیز من شاعران و نویسنده گان رابا چاقو استقبال میکنند، در کشور عزیز من وزرا را نیز بدون مشکلی سر به نیست میکنند. درکشور عزیز من کارت های اشتراک در انتخابات با کوپون ارزاق به اشتباه گرفته میشود در کشور عزیز من انتخاب یعنی رای دادن به آقای کرزی زیرا در کشور عزیز من کسی رای ندادن به اقای کرزی را نمیشناسد، در کشور عزیز من انتخابات پارلمان را با انتخاب (زوردارترین) ها یکجا دایر میکنند و سپس زوردارترین زوردار را ریس پارلمان میسازند. در کشور عزیزمن اولا پارلمان را انتصاب و بعدا انتخاب میکنند. در کشور عزیز من پارلمان و دارلمان رامغالطه میکنندو فکر میکنند چون پارلمان دردارلمان واقعست بنا محله ای در جنوب کابل است، در کشور عزیز من حکومت را نیز زورآورترین ها میسازد وزورآور ترینی زورآوران پست های زوردار نصیب میشوند. در کشور عزیز من متخصصین توسط موسسات غیر دولتی گروگان گرفته میشوندودر نقش های مترجم، کارمند محلی، محافظ و چوکی دار به وظایف مقدس خویش میپردازند. در کشور عزیز من باز سازی را نیززورآورترین ها به عهده دارند نه آن زورآوران حکومتی دست دوم بلکه زوراوران حکومتی( غیرحکومتی)
در کشور عزیز من پس از چندی انتخابات دایر میگردد، در کشور عزیز من ریس جمهور را انتخاب میکنند، در کشور عزیز من پالمان را انتخاب میکنند.