آزموده را آزمودن خطاست
تاریخ حدود شصت سال اخیر کشور ما گواه است و ما نیز شاهد زندهً قریب چهل سال اخیر بوده ایم. در این مدت زمان کوتاه چه بلا های که بر سر این مرز و بوم نازل نشد و چه جنایات که به نابودی دها هزار انسان بیگناه وطن ما انجامید، بعمل نيامد.
اگر ریشهً این بلاهای نازل شده دقیقاً پیگیری شود اولتر از همه ناشی از غیر دمکراتیک بودن حاکمیت های مطلق العنان شاهی، خانوادگی و قبیلوی بوده که قصداً و عمداً عامل اساسی نزول این بلاها بالای مردم ما بوده اند، و از جانب دیگر بد بختی دیگری که توسط این خانواده ها و حکام مطلق العنان بالای مردم ما تحمیل شد، عقب ماندگی، فقر و بیچارگی است که نخواستند کشور ما همروند به پروسهً رشد جهانی و در مطابقت با رشد زمان، همپا با کشور های منطقه و جهان رشد نماید.
زیرا بابا های ملت امروز، شاهان و حکمرویان دیروز و خانواده های سلطنتی دیروز میدانستند که حکمروایی بر تودهً فقیر و بی سواد و جامعهء که در آن از مکتب و معلم و مدرسه دانشگاه و علم و تعلیم خبری نیست بسیار ساده تر است نسبت به مردم با سواد و اگاه از مسائل داخلی، منطقه و جهان. به همین مناسبت خانوادهء جلیل سلطنتی دیروز و بابای ملت که توسط خلیلزاد و کرزی بالای مردم تحمیل شده مردم را در فقر و بی سوادی نگهداشتند تا بالای توده های بی سواد و بی خبر از مسائل روز منطقه و جهان حکومت کنند خود و خانواده های شان پول های که از درد و رنج مردم افغانستان گرد آورده بودند در بانک های خارجی ذخیره نموده تا در آینده فرزندان و نواده های شان نیز با بدست داشتن رشته اقتصاد کشور، حاکمیت اقتصادی را نیز در دست داشته باشند.
همین اکنون نیز ما شاهد یک گروهی مفتخوار برگشته از روم و نقاط مختلف جهان مربوط خانوادهً سلطنتی دیروز که در ارگ مسکن گزین شده اند هستیم که روزانه شاید مصرف این خانواده مفتخوار از هزارها دالر امریکایی بالاتر بوده باشد و همچنان در شرایط کنونی نیز تعدادی از آنها مصروف دوشیدن شیرهء جان مردم افغانستان اند و ملکیتهای که قبلاً توسط آنها از مردم افغانستان غضب شده بود به فروش گذاشته و پول دست آورده را به بانک های خارجی انتقال میدهند.
با در نظرداشت تجارب گذشتهً نه چندان دور که حکمروایان و سلاطین پیش از این که در خدمت مردم کشور شان باشند در خدمت بیگانگان و نوکران حلقه به گوش کشورهای خارجی و استعماری بوده اند، جز یکی دو نفر در صدهً اخیر.
در شرایط کنونی و بخصوص بعد از امضای موافقت نامهً بن عین سناریو در معرض تطبیق قرار دارد و گماشتگان قدرت های بزرگ امروزی تطبیق کنندگان این سناریو زیر نام تامین حقوق بشر و دمکراسی میباشند. کما اینکه این مدافعین دمکراسی و حقوق بشر از همان آغاز در جریان مذاکرات بن تخطی صریح و نقض کلی از موازین دمکراسی نمودند، بصورت مشخص میتوان گفت که کرزی با داشتن یک رای از دوازده رای بالای مردم افغانستان در جریان همین مذاکرات مخالف تمام موازین دمکراتیک قبول شدهً بین المللی تحمیل گردید، جرگه اضطراری نیز تحت فشار بیرونی، نیرنگ های سیاسی، مذاکرات پشت پرده و دور از انظار مردم افغانستان یک بار دیگر کرزی را به کرسی اداره انتقالی نشاند و کرزی از زمان آغاز کارش فقد دسیسه سازی علیه نیروهای دیگر و مخالفین سیاسی بوده و دست آوردی جز فریب و مغشوش ساختن اذ هان مردم ،مذاکرات پشت پرده با دشمنان مردم افغانستان ( طالبان وابسته با تروریزم بین المللی) قبیله گرایی نداشته و فضای بحران جدی اعتماد را بین مردم افغانستان ایجاد نموده است.
چنانچه روزنامه واشنگتن پست به تاریخ 25 دسمبر 2003 طی یک مقاله به بررسی توانایی های شخصی کرزی پرداخته از مهارت وی در ایجاد اختلافات و پارچه ساختن جبهه متحد قبلی قدر دانی به عمل آورده و این مهارت موصوف را از جمله خصوصیات و صفات خوب و برجسته اش برشمرده است. در حالیکه هم از نگاه سنت های وطنی و هم از نگاهی ارشادات دین مقدس اسلام شخصی با چنین خصوصیات مفسد و منافق خوانده شده و در بین مردم ما بحیث انسان مفتن و تفرقه انداز که منافع شخصی، فامیلی، محلی و قبیلوی خویش را بر منافع و مصالح ملی ارجحیت میدهد میشناسند و نفرین میکنند، آیا میتوان با چنین شخصیتی که در مسند بالاترین قدرت اداره انتقالی تکیه زده اعتماد کرد؟ جواب بسیار ساده، شفاف و روشن است: نه!
زیرا تجربهً عملی عملکردهای جریان دوسال و اندی اداره انتقالی در تدویر جرگه اضطراری دوام بیست و دوروز جرگه قانون اساسی نشان داد که فضای بحران اعتماد بسیار جدی بوجود آمده، بین مردم و کرزی فاصله زیادی ایجاد نموده و این نمایانگر این امر است که کرزی تنها از حمایت تیم کوچک وابسته و تعدادی از خارجی ها برخوردار بوده و اکثریت مردم افغانستان به او اعتماد و از او حمایت نمی کنند و به همین مناسبت مردم راه شانرا در جریان جرگه قانون اساسی از کرزی جدا نمودند.
به ادامهً عملکردهای غیر ملی تیم کرزی در رابطه به دستبرد به مواد قانون اساسی و پیشبرد سیاست دسیسه و توطه علیه رقبای سیاسی خویش با بر راه انداختن تبلیغات بسیار نا مردانه علیه کسانی که او را تاج بخشیدند به نام تفنگ سالار و جنگ سالار میخواهند زمینه را برای بازگشت دوستان و هم پیمانان قبلی شان یعنی طالبان باز نمایند و هچنان اصطلاحات طالبان وحشی و بی فرهنگ قرون وسطایی و طالبان نکتای دار را که در تبلیغات روزمرهً مردم در شهر کابل وجود داشت حذف نمایند. سیاست دسیسه و توطه طی یک پلان قبلاً تنظیم شده که توسط تیم اقتدار گرا و قبیلوی کرزی باید عملی میگردید از حمله به فاریاب، هرات، مزار شریف توسط گماشتگان شان آغاز گردید، میخواستند با تطبیق این توطه تمام نیروهای مخالف سیاست قبیلوی کرزی را از میان بردارند و راه را برای تحقق پلان های بسیار غیر انسانی شان باز نمایند. از آنجاییکه این افراد گماشته شده در بین مردم این ولایات جای پای نداشته اند مجبور به فرار و ترک مناطق متذکره گردیدند. در مرحله دیگر کرزی تصفیه را از داخل کابینه آغاز کرد و اولین ضربهً آن بالای آقای حاجی محمد محقق وزیر پلان قبلی که از سیطره جویی های اشرف غنی به سطوح آمده بود و مداخلهً اشرف غنی را در امورات وزارت های دیگر در جلسهً کابینه جداً مطرح نمود که به برکناریش ازپست وزارت پلان انجامید. تصفیه ها در همین جا پایان نمی یابد، تصفیه در ارگان های مختلف ملکی و نظامی مرکز و محلات ادامه دارد و کرزی با صدور فرامین و با استفاده از قانون اساسی خود ساخته و دستبرد شده میخواهد الی رسیدن موعد انتخابات تمام رقبای سیاسی و مخالفینش را از صحنه خارج ساخته در عوض افراد وابسته باه گروپ و تیم خودش را در پست های متذکره نصب می نماید ( تازه ترین مورد تبدیلی داود قوماندان قول اردوی نمبر شش قندوز می باشد) تا در زمان آغاز انتخابات و رفتن مردم به پای صندوق های رای همه جریانات را تحت کنترول داشته و بوسیله آنها نتایج انتخابات را نیز مانند مواد قانون اساسی جعل کند و یک بار دیگربا سیاست توطه و نیرنگ به کرسی ریاست جمهوری تکیه زند.
در چنین شرایط و با چنین عملکردهای دسیسه ونیرنگ مسلماً که از انتخابات آزاد، دمکراتیک نمیتوان نام برد و نتایج انتخابات نیز زیر سوال قرار میگیرد.
بازی جدیدی را که با دسیسه کرزی ، احمد ضیا را به حیث معاون خود معرفی نموده هم از جملهً نیرنگ ها و ایجاد اختلافات بین مردم افغانستان بوده، اگر احمد ضیا مسعود نیز یک بارد دیگر مرتکب اشتبای بزرگی که مارشال فهیم و یونس قانونی گریدند و در جرگه اضطراری رای مردم را در پای صندق کرزی ریختند، احمد ضیا نیز اگر با وجود داشتن تجارب از بد قولی های کرزی رای مردم را به صندق کرزی تشویق کند مرتکب خیانت بزرگی به مردم خواهد شد.
بسیار به جا گفته اند که "آزموده را آزمودن خطاست."
در فرجام تقاضا از احمد ضیا اینست که اگر توانایی و اهلیت و شخصیت رهبری را در وجود خود سراغ دارد به حیث یک کانیدید مستقل در رقابت های انتخاباتی شرکت جويد در غیر آن در رکاب کرزی رفتن تجربهً تلخ همرکابان قبلی کرزی ( مارشال فهیم و یونس قانونی) تکرار خواهد شد، که همین اکنون مایهً سر افگندگی شان نزد مردم می باشد.
احمد ضیا! به گفتن یک نه مردانه سر افراز مانند کوه هندوکش و هندوکش زادگان در پهلوی مردم قهرمان و دشمن ستیز خویش قرار گرفته و مسعود وارافتخار ابدی را کمایی کن، و یا با داغ ننگ بر پیشانی در رکاب کرزی قرار بگیر.