داکتر هارون اميرزاده
نگاهی به تجارب ائتلافها در هندوستان
و درسهای آن برای افغانستان
در جوامع دموکراتیک و مردم گرا انتخابات به عنوان عادلانه ترین و مناسب ترین وسیله مشارکت در قدرت سیاسی به حساب می آید. احزاب و گروه های سیاسی بمثابه پیش آهنگ و آگاه جامعه صرف با کسپ حمایت اکثریت مردم می توانند زمام امور کشور را در دست بگیرند. اما طوریکه تجارب کشور های مختلف نشان می دهد کسب حمایت گسترده مردم نیز کاری آسانی نیست. تشکیل ائتلافها در برخی کشور ها می تواند یکی از وسایل راه یابی به کانون های قدرت به حساب آید. اما پرسش اساسی اینست که ائتلافها در تحت کدام شرایط و بر مبنای کدام ا صول شکل می گیرند؟
ائتلاف( coalition) قبل از همه در نتیجه همکاری، سازش و تعهد ميان گروها،احزاب سیاسی و یا میان دو و یا چندین دولت در راستای منافع و اهداف معين شکل می گیرد.در جهان معاصر اشکال مختلف ائتلافها ازسیاسی گرفته تا نظامی تشکیل می شوند. ائتلافهای نظامی- سیاسی معمولاً در میان کشور ها در هنگام بحرانات جهانی اجتناب نا پزیر می گردد که بگونه مثال می توان از تشکیل جبهه متخاصم « متحدین» و « متفقین» در جنگ جهانی دوم یاد آوری نمود و یا در حال حاضراز «ائتلاف جهانی ضد تروریزم در تحت رهبری آمریکا» می توان نام برد. اما ائتلافهای سیاسی در میان گروه های مختلف درفرآیند انتخابات در بسیاری کشور ها همواره صورت می گیرد.
تجارب کشور های مختلف نشان می دهد که هيچ سازمان سياسی و يا شخصيت های مطرح آرزوی داوطلبانه تقسيم قدرت به گروه ديگر حتا با سازمانهای هم عقيده خود را ندارند .اما ترس از شکست خوردن، بسياری احزاب ضعيف و شخصيت های کم محبوب و يا نامحبوب را وا می دارد تا دست به ائتلاف ها حتا با گروهای بزنند که با آنها هيچ نوع نکات مشترک فکری ويا آرمانی ندارند.
در کشور های که دارای نظام پارلمانتاریزم است احزاب سیاسی که نتوانند اکثریت را در پارلمان بدست بیاورند نا گزیر می شوند با یک و یا چندین حزب دیگر دست به ائتلافها بزنند و کابینه ائتلافی را تشکیل بدهند. اما در کشور های که دارای سیستم اونیتر و یا ریاستی اند برای تشکیل کابینه نیاز به ائتلاف ندارند. اما با وجود آن در مبارزات انتخاباتی بسیاری احزاب و یا نامزد های کم چانس برای پیروزی ناگزیر دست به تشکیل ائتلافها با گروه های دیگر بزنند. ازینرو میان نوعیت ائتلافها و کابینه ائتلافی در هر دو سیستم تفاوت وجود دارد. چنانچه در سیستم پارلمانی در صورت اختلافات و یا ناکامی کابینه ائتلافی منحل شده کابینه جدید از ائتلاف و یا ائتلافهای جدید ساخته می شود و یا انتخابات مجدداً برگزار می شود. در حالیکه در سیستم ریاستی، رییس جمهور دست باز در تشکیل و انحلال کابینه خود دارد و مجبور هم نیست که مجدداً انتخابات را به راه به اندازد البته به استثنای موارد رای عدم اعتماد توسط پارلمان ، ارتکاب جرم و یا خیانت ملی مطابق به قا نون اساسی هر کشور.
مزایا و زیانهای حکومت ائتلافی
طوریکه تجارب کشور های مختلف نشان می دهد حکومت ائتلافی نه تنها به فرهنگ سیاسی پخته نیاز دارد بلکه شکیبایی و تحمل را نیز می طلبد. اما تجارب بسیاری کشور ها این رانیز نشان داده که احزاب معامله گر و یا شخصیت های زرنگ و بازیگر قبل از پیروزی در انتخابات به آسانی تعهد می سپارند، باغ های سرخ و سبز را به موئتلفین شان نشان می دهند اما به مجرد رسیدن به قدرت به آسانی فرا موش می کنند. این تعهد شکنی توسط آحزاب و یا رهبران انحصار طلب به وِیژه در سیستم های اونیتر که رئیس جمهور دست باز تر دارد همواره منجر به راندن گروه های ضعیف از کابینه می شود. در حالیکه این برخورد در سیستم های پارلمانی می تواند منجر به فروپاشی حکومت شود.
ازینرو بسياری کارشناسان تمام انواع حکومات ائتلافی را آسیب پذیر می دانند که می تواند در نتیجه کوچکترین اختلافات ویا بهانه گیری بدست طرفین منجر به فروپاشی و یا به بی ثباتی سیستم سیاسی کشور شود. بگونه مثال در کشور فدراتیف روسیه که بعد از فروپاشی شوروی سابق ، سیستم ریاستی را پیشه کرده است، در ده سال اخیربا مشارکت احزاب چپی و راستی گوناگون در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری بحث ائتلافها درین کشور نسبت به هر جمهوری دیگر شوروی سابق داغ تربه نظر می رسد. یکی از جالب ترین انتخابات درین کشور انتخابات سال 1996 بود که آقای گرباچوف رییس جمهور سابق شوروی نیز در آن اشتراک نموده بود. اما نامزد شدن او به مقام ریاست جهموری برایش به انتحار سیاسی تبدیل شد.
گرباچوف با يازده نامزد انتخاباتی ديگر از جمله با دوکانديد نيرومند آقای يلتسن و با آقای گنادی زوگانوف از حزب کمونست روسيه از پيروان ديروزی اش وارد رقابت شد. آقای گرباچف در آستانه انتخابات بسيار تلاش کرد که با نامزد های کم شهرت سياسی ائتلافی را در مقابل هر دو کانديد نامبرده تشکيل بدهد. اما حتا نامزد های کم اقبال و کم شانس هم با اودر تحت هيچ شرايطی ائتلافی را تشکيل ندادند. در نتيجه آقای گرباچوف کمترين آرا يعنی% 0.5 را در ميان دوازده نامزد کسب نمود. اين در واقعيت امر برای شخصيت تاريخ سازی مثل گرباچوف که نه تنها سرنوشت شوروی سابق را تغير داد بلکه نقش بزرگی در ختم جنگ سرد بازی کرد به معنای انتحار سياسی به شمار می رفت که سر انجام به حاشیه سياست درین کشور رانده شد. اين در حالی اتفاق افتيد که هيچ يکی از نامزد ها نتوانستند در روند اول بیش از %50 آرای مردم را بد ست بياورند. در نتيجه باريس يلتسن رئيس جمهور آنوقت در مقابله با زوگانوف از حزب کمونست روسيه فدرالی مجبور شد تا با جنرال الکساندر ليبد که با کسب 15% آرای مردم در رديف سوم قرار گرفته بود ائتلاف نمود. اما اين ائتلاف بعد از پيروزی آنها بر زگانوف به زودی برهم خورده در نتيجه آقای ليبد از مقام شورای امنيت ملی روسيه توسط آقای يلتسن برکنار گرديد.
در کشور های که احزاب نیرومند بطور سنتی زمام امور را در دست دارند اصلاً بحث ائتلافها و حکومت ائتلافی به میان نمی آیند. بگونه مثال بریتانیا که با سیستم پارلمانتاریزم اداره می شود با داشتن احزاب نيرومندی مثل حزب کارگر، محافظه کار و ليبرال دموکرات اصلاً بحثی از حکومت ائتلافی در ميان نيست. در ايالات متحده که با سیستم ریاستی اداره می شوداحزاب جمهوریخواه و دموکرات انحصار حکومات اين کشور را بگونه نوبتی در دست گرفته هيچ جای برای رقابت ها برای احزاب کوچک وکانديدهای مستقل به مقام رياست جمهوری باقی نمی گذارند.
در يک دهه اخيردر کشور ثروتمدی مثل جاپان که با سیستم پارلمانی اداره می شود از آمد و رفت حکومات ائتلافی بی ثبات مردم خسته شده ا ند. و اين در حاليست برخی نخست وزيران اين کشور با اتهام فساد مالی و يا بی کفايتی مجبور به برکناری می شوند.
در اسرائيل نيز وضعيت ائتلافها بهتر از جاپان درين مدت نبوده است. آخرين دور ائتلافات را حزب ليکوت به رهبری آقایآريول شارون با آقای بنی يمين نا تنياهو نخست وزير سابق اين کشور کابينه لرزان را تشکيل دادند که سر انجام بتاریخ اول دسمبر 2004 فروپاشید.
باوجود اينکه حکومات ائتلافی در برخی کشور ها نتایج مثبت نداده است اما درشمار دیگری از کشور ها برخی دست آوردهای اجتماعی ، اقتصادی و ثبات سياسی محصول ائتلافها اند. اگر از ائتلاف موفقانه حزب سوسيال دموکرات آلمان تحت رهبری آقای شولدر با حزب سبز ها که زمام امور را با همکاری با یک دیگر در دست دارند، بگذریم شاید بهترین نمونه ائتلافها و حکومات ائتلافی در میان کشور های رو به انکشاف هندوستان باشد.
انتخابات 2004 هندوستان یکی از دراماتیک ترین انتخابات در تاریخ سیاسی هند به شمار می رود که جامعه جهانی را نیز شگفت زده ساخت.از مجموع تقريباً يک ميليارد نفوس هندوستان 675 ميليون واجد شرايط درین انتخابات اشتراک نموده بودند. 220 حزب سياسی ، مذهبی و اجتماعی با ايجاد ائتلاف ها در رقابت های انتخاباتی اشتراک نمودند که حزب کانگرس با کسپ 219 رای در مقام اول و حزب بی جی پی با کسپ 185 رای در مقام دوم و حزب کمونست مارکيست با دريافت 37 رای در مقام سوم قرار گرفتند. اما کانديد های ساير احزاب کوچک و شخصيت های مستقل در مجموع 137 رای بدست آوردند. قابل ياد آوريست که تعدادی زيادی احزاب کوچکتر حتا قادر به کسب يک کرسی هم نشدند و اين در حاليست که از مجموع 541 کرسی اختصاص يافته 272 کرسی آن برای حزب اکثريت در نظر گرفته شده بود که در نتيجه هيچ يکی از احزاب قدرتمند قادر به کسب آن نشدند.اما ائتلاف حزب کانگرس با احزاب چپی BJP و موئتلفین آنرا در انتخابات شکست دادند و آقای من موهن سنگ يک اقليت سک که کمتر از%2.3 نفوس این کشور را تشکیل می دهند از حزب کانگرس هند بحيث چهاردهمين نخست وزير اين کشور برگزيده شد. اين در حاليست که رئيس جمهور اين کشور را اقليتی مسلمان که در حدود 12% نفوس هندوستان را تشکيل می دهد مقام تشريفاتی را در دست دارد. افزون بر آن امتناع خانم سونيا گاندی از مقام نخست وزيری اين کشور بخاطر منافع ملی هندوستان نه تنها با ستايش مردم هند و جهانيان مواجه شد بلکه پختگی سياسی و پابندی به دموکراسی را در جامعه هند نیز به نمايش گذاشت. اما این پختگی سیاسی و پابندی به دموکراسی را نه تنها در برخورد جسورانه خانم سونیا گاندی می توان مشاهده نمود بلکه در سخنان آقای واچپایی پیرامون شکست اش در انتخابات نیز می توان دید. چنانچه آقای واچپايی در بخشی از سخنانش بعد از شکست چنين گفت:« هموطنان! حزب و متحدين ما انتخابات را باختند ولی هندوستان را نباختند. ما اداراه امور کشور خويش را به حزب برنده تسليم می دهیم.اما هرگز وظيفه خدمت به وطن را ترک نخواهيم گفت. هر چند در انتخابات شکست خورديم ولی آرمانهای ما شکست نخورده است. شکست و پيروزی يک بخشی از زندگيست که بايد آنرا پذيرفت.»
بسياری کارشناسان امور بين ا لمللی يکی از راز های ثبات و پايبندی به د موکراسی را در هندوستان در شرايط بافت پيچيده تباری، مذهبی، زبانی، محلی وکاست اجتماعی همانا مديون خودگذری و سازش گروها و احزاب در چوکات منافع ملی اين کشور می دانند. چنانچه به برکت سازش های ملی و طنپرستانه و پيروی از فلسفه« عدم خشنونت» مهاتما گاندی پدر هند معاصر مردم هندوستان جايگاه شايسته را در ميان ملل معظم دنيا احراز نموده اند.
شایان تذکر است ثبات، وحدت ملی و شگوفایی جامعه هند صرف محصول فرهنگ مدارا، سازش ها و ائتلافها میان گره های سیاسی نیست بلکه پابندی به قانون و انتخاب نظام سیاسی قابل تطبیق در شرایط این کشور یک واقعیت انکار ناپزیر دیگر است. زِیرا؛ به برکت دموکراسی پارلمانی که به نوبه خود در چهار چوب فدرالیسم در حرکت است امکان آنرا مساعد ساخته است تا این ائتلافها قدرت عملی پیدا کنند. بناً حکمت ماندگاری دموکراسی هندی ها را در سازش های خردمندانه از یک طرف و سیستم سیاسی دینامیک و مردمی« پارلمانتاریسم» از طرف دیگر می توان معتقد شد. این در حالیست که کشور پاکستان همسایه هند در بیش از نیم قرن گذشته حکومات گوناگون را تجربه کرد اما نتوانست بهتر تر از هندی ها ازسازش ها و حکومات ائتلافی بهره ببرند.افزون بر آن درین کشور با تحمیل رژیم های کودتایی مجال تنفس برای دموکراسی باقی گذاشته نشد. آخیرین نمونه ائتلافهای نا مقدس را می توان میان گروه های ظاهراً مذهبی پاکستان « مجلس متحده عمل» نام برد که در زیر سایه رژیم کودتایی آقای مشرف شکل گرفت.
مایوس شدن بسیاری طرفداران دموکراسی در پاکستان باعث آن شده که حتا عده ای انتخابات اخیر افغانستان را در کشوریکه دونیم دهه جنگ را سپری کرده به عنوان طعنه به مشرف یاد میکنند. چنانچه احمد رشید ژورنالیست پاکستانی با انتقاد به رژیم کودتایی مشرف می گوید:« انتخابات افغانستان می تواند مایه خجالت برای رژیم نظامی پاکستان باشد که پارلمان کشور در چنگال آنها افتیده واحیای مجدد دموکراسی درین کشور هنوزبعید به نظر می رسد.»(1) اما خود مشرف تاثیر انتخابات افغانستان را بر احیای دموکراسی در پاکستان رد می نماید. او در مصاحبه اش با روز نامه « ستریت تایمز» چاپ سنگاپور با تمسخر به تاثیر انتخابات افغانستان بر احیای دموکراسی در پاکستان چنین گفت:« خدا پاکستان را در پنای خود نگهدارد که حالا افغانستان ما را درس دموکراسی می دهد!» « ما در مسیر دموکراسی خود روان هستیم» همچنان مشرف از قاپیدن قدرت در کشورش نیز انکار کرده می گوید: « من معتقد هستم که شورای امنیت ملی تواند دموکراسی پایدار را با نظارت بر هر فرد به شمول رئیس آرتش پیاده کند».(2)
واقعیت اینست تحولات اخیر در افغانستان می تواند بر همسایگان تاثیرات گوناگون از اقتصادی گرفته تا جیوپلیتیکی داشته باشد. اما تاثیرات همسایگان و حتا غیر همسایگان بر افغانستان بیشتر ازین خواهد بود.
افغانستان که تازه جنگ را پشت سر گذاشته و در فرآیند ملت سازی یا« Nation Building» قرار دارد به تجارب نظام سازی همسایگان و غیر همسایگان نیاز اشد دارد. بگونه مثال تجارب مثبت سازش ها و ائتلافها در هندوستان از یک طرف و درس های ائتلافهای نامقدس و ناکام درپاکستان از طرف دیگر برای افغانستان می تواند آموزنده باشد. علاوه بر آن مطالعه تجارب نظام سازی در ایران و یا کشور های تازه استقلال رسیده آسیای مرکزی نیز خالی از مفاد نخواهد بود. اما مهمتر از همه درک واقعیت های ژرف افغانستان با توجه به تجارب و درسها از رژیم های گوناگون در دونیم سده اخیر می تواند راهکار اصلی نظام سازی درین کشور باشد. افزون بر آن این کشور حکومت ائتلافی را که محصول کنفرانس بن بود تازه به پیان رسانیده است و با انتخاب رییس جمهور و تعین کابینه جدید فصل جدیدی را در حیات سیاسی اش کشوده است. معرفی کابینه جدید در آینده نزدیک ماهیت و عناصر کلیدی این فصل جدید را نشان خواهد داد که آیا بازیگران داخلی و خارجی سر انجام حکومتی کار آرا مبتنی به همگرایی ملی و پلورالیستی را برای افغانستان انتخاب نموده اند و یا نظام تمامیت خواه و انحصار طلب را؟
*****
منابع:
1) احمد رشید، « سه انتخابات و جهان اسلام»، بی بی سی 23، سپتمبر2004
2) پک تریبون « انتخابات افغانستان بر پاکستان تاثیر ندارد»، 27 اکتبر، 2004
******
هارون امیرزاده
لندن-3 دسمبر 2004
******