داکتر هارون اميرزاده
انتخابات افغانستان و نیاز های جیوپلیتیکی واشنگتن
ازمدتهاقبل نگاه های جامعه جهانی به دو انتخابات دوخته شده است: یکی به انتخابات آمریکا به عنوان تاثیرگزار ترین انتخابات در فرایند سیاست جهانی و دیگری به انتخابات افغانستان به حیث ابزاری در کارزار انتخاباتی بوش.
بسیاری ها معتقد اند که انتخابات کنونی در آمريکا یکی از داغ ترین نوع مبارزات انتخاباتی در تاریخ این کشور است. چنانچه نه تنها مردم آمریکا بلکه جامعه جهانی نیز در برد و باخت هر یکی از طرفین منافع خود را جستجو می کنند.
احمد رشید معتقد است که انتخابات آمريکا بيش از هر وقت ديگر در مرکز توجه مسلمانان قرار دارد. چنانچه مسلمانان از بوش با اشعال عراق نفرت دارند و باخت بوش از جمله آرمانهای آنهاست.این درحالیست که « ا کثریت خود کامگان کشور های اسلامی طرفدار پیروزی بوش در دور دوم اند.
آقای بوش صرف نظر از اینکه بیشتر از آوردن دموکراسی در کشور های اسلامی حرف می زند، اما عملاً او کمتر بر آن دسته رهبران خودکامه که متحد او در جنگ باتروریزم است، فشار وارد می کند. اکثراً به این نظر اند که بوش سیاست ضد جهان اسلام را تعقیب می کند و تعهداتش در افغانستان و عراق ناکام است زیرا؛ او تمام اهدافش را در محور نظامی متمرکز ساخته است تا پروژه ملت سازی.»(1)
آقای بوش بسیاری امید هایش را در راه اندازی انتخابات در کشور مسلمان مثل افغانستان بست تا بدین وسیله بتواند کمبود سرمایه سیاسی که در نتیجه بحران عراق مواجه است جبران کند. در واقع قبل از اينکه افغانستانی ها در آن امید ها و آرمانهای دیرینه خویش را حستجو کنند، بازیگران خارجی سرنوشت سیاسی و آرمانی خود را در گرو راه اندازی آن می بینند. اما این انتخابات با وصف محاسبات سیاسی دقیقاً سنجیده شده با نمایان شدن تقلب و تخطی های آشکار در آن و بایکوت 14 تن شورای کاندیدان بزرگترین ضربه سیاسی بربوش وارد کرد. در نتیجه انتخابات برای آقای بوش به رسوایی در سطح جهانی مبدل شد. چنانچه تلاش های آقای خلیلزاد برای احیای حیثیت بوش درین انتخابات نشان می دهد که او با استفاده از تمام وسایل از دالر گرفته تا نیرنگ های سیاسی و یا در بدل کرسی ، کاندیدان معترض را به ويژه آقای قانونی رقیب اصلی آقای کرزی را راضی بسازد تا نتایج انتخابات را مشروع بشمارد. با وجود آن آقای بوش اولین رای دهنده دختر 19 ساله افغانستان در پاکستان را ثمره مبارزه اش با تروریزم جهانی توصیف کرده و آنرا سمبول آزادی زنان افغانستان قلمداد کرد. آقای کولن پاول انتخابات را« دموکراسی برگشت ناگزیر» نامید. در همين سلسله از تونی بلیر در انگلستان گرفته تا جان هاروارد در آسترلیا از آن به مثابه ابزار سیاسی در سطح ملی و جهانی استفاده کردند.(2)
آقای بوش از زمان بحران عراق به این طرف همواره دم از موفقیت خود در افغانستان می زند . چنانچه او انتخابات نهم اکتبر را نیز در همین چوکات ارزیابی کرد و آنرا برای انتخابات 2005 عراق به حیث الگو توصیف کرد. اما تنها بوش نیست بلکه برخی کارشناسان نیز افغانستان را بستر تمرین دموکراسی برای جهان اسلام می شمارند. و موفقیت پروژه ملت سازی در افغانستان را مدل برای کشور های منطقه می دانند.
واقعیت اینست که اگر انتخابات افغانستان عادلانه ، شفاف برگزار می شد ادعا های بوش می توانست تا حدی به دل ها چنگ بزند و می توانست مردم عراق را معتقد به صداقت آمریکا در آوردن دموکراسی برای این کشوربسازد. هم چنان به نوبه خود انتخابات عراق می توانست محرک جنبش های دموکراتیک در کشور های عربی مبدل شود. به همین ترتیب انتخابات افغانستان و عراق می توانستند گام های آغازین در راستای گذار از فرضیه« دموکراسی در شرق میانه بزرگ» به واقعیت باشند. در نتیجه تجارب دموکراسی افغانستان و عراق نه تنها می توانستند تروريستان را بی اعتبار و تجريد از مردم نمايند بلکه تفکر کهنه حاکم در کشور های اسلامی را که اسلام با دموکراسی بیگانه است از بنیاد واژگون سازند.امادر انتخابات افغانستان برخلاف نه تنها صداقت بازیگران خارجی بیش از هر وقت دیگر زیر سوال رفت بلکه با تحمیل کاندید مورد علاقه آنها از طریق تقلب های آشکار انتباه خیلی بد را به مردم عراق دادکه تحمیل آقای علوی شاید یگانه دست آورد انتخابات 2005 درین کشور باشد.
به نظر می رسد که انتخابات افغانستان نه تنها نتوانست ضریب اعتبار بو ش را در آمریکا بلند ببرد بلکه بر خلاف کابوس عراق و دروغ گویهای شاخدار چانس برنده شدن او را در برابر حریفش به خطر انداخته است.
در مورد بهره برداری از انتخابات افغانستان در بلند بردن ضریب انتخاباتی بوش از مدتها قبل شک و تردید های فراوان موجود بود. اما در مورد بهره برادی از انتخابات افغانستان در راستای نیاز های جیو پلیتیکی واشنگتن کمتر تردیدی میان اکثریت کار شناسان امور افغانستان وجود دارد.چنانچه به نظر پاول رینوولدس ژورنالست امور جهانی بی بی سی« به عنوان حقیقت باید گفت انتخاباتیکه در افغانستان اتفاق افتید باید آنرا قبل از همه پیروزی در چارچوب« بازی بزرگی جدید» که درین گوشه آسیا در جریان است به حساب آورد. بازی جدید در همان سرزمینی اتفاق می افتد که درسده نزدهم شاهد « بازی بزرگ» میان روسیه و بریتانیا بر سر تسلط در منطقه بود.»(3)
برخی ها هدف ازراه اندازی انتخابات در افغانستان را نه تنها مشروعیت بخشیدن حکومت شخص مورد نظر آمریکا برای پنج سال آینده می دانند بلکه مشروعیت بخشیدن حضور نظامی آن کشور در افغانستان نیز می شمارند که می تواند یکی از پیا مد های آن تبدیل شدن افغانستان به تخته خیز آمریکا علیه همسایگان آن باشد. هر چند پارلمان افغانستان بویژه بعد از دست کاری در قانون اساسی بسیار در موقعیت ضعیف نسبت به صلاحیت های گسترده رئیس جمهور قرار دارد، اما با آن هم می تواند بحیث یکی از موانع قانونی در برابر اهداف آزمندانه آمریکا در افغانستان قرار بگیرد. چنانچه از از مدتها قبل تلاش ها در جریان است که تا یک پارلمان «گوش به فرمان» بحیث ابزار در خدمت بازیگران خارجی در افغانستان تشکیل شود.
داکتر اندری ولدر رئیس« واحد پژوهش و ارزیابی افغانستان» که تازه از نظارت از روند انتخابات از ولایت جوزجان افغانستان به لندن برگشته بود به تاریخ 20 اکتبر در« دانشگاه مطالعات شرق و آفریقا» سیمیناری را تحت نام « قمار بزرگ در انتخابات افغانستان» برگزار نمود. موصوف با تائید تخلفات آشکارا در انتخابات افغانستان گفت که هیچ شرایط لازم برای یک انتخابات سالم و شفاف در افغانستان مساعد نبود. اما هدف اساسی انتخابات« مشروعیت بخشیدن حکومت مورد نظر آمریکا» در افغانستان است که برنده آن با تضمین صد فیصده از جانب غرب از مدت ها قبل معلوم بود. اما چالش اساسی بعد از انتخابات شروع می شود زمانیکه بجای 18 کاندیدا صد ها کاندیدا برای انتخابات پارلمانی وارد رقابت شوند. ترس اساسی از نفوذ رقبای رئیس جمهور آینده در پارلمان است که ممکنست رئیس جمهور و متحدین خارجی او را در موقعیت دشوار قرار بدهند.
بسیاری ها معتقد اند که اهداف استراتیژیک واشنگتن در منطقه با بوش و یا بدون بوش بدون تغیر خواهد ماند چنانچه در صورت باخت بوش آقای جان کری بی میل نیست که از عرق ریزی های بوش در افغانستان سود ببرد. آقای خلیلزاد که ظاهراً مامور اجرائیوی بازی های واشنگتن در افغانستان است با وصف آنکه نگران باخت بوش در انتخابات ماه نومبر است، تغیر سیاست آمریکا در افغانستان را بعید می داند.« به نظر من بدیل بهتر بجای سیاست کنونی در افغانستان برای آمریکا وجود ندارد» (4)
همچنان آقای زلمی خلیلزاد که خیلی مغرورانه و شادما نانه در واشنگتن پیرامون انتخابات نهم اکتبر با ژورنالستان صحبت می کرد، افغانستان را در نتیجه انتخابات در پنج سال آینده یک دولت دموکراتیک نامید. اما بعد از دیدارش با آقای رامسفیلد در پنتاگون به زودی تغیر عقیده داده گفت: « افغانستان راه دور و درازی را در پیش رو دارد تا بتوانند به یک کشور دموکراتیک مبدل شود» (5)
این حرف ها بدین معناست که بهانه های زیادی برای حضور بلند مدت آمریکا در منطقه وجود دارد. به بیان دیگر انتخابات سر آغاز این بهانه است نه پایان کار.
بناً هدف اصلی راه اندازی انتخابات در افغانستان نه جامه عمل پوشانيدن به آرمانهای ديرينه مردم افغانستان است ونه نهادينه ساختن دموکراسی درين کشوربلکه هدف اصلی آنرا جامه عمل پوشانيدن به آرمانهای جيو پليتيک واشنگتن تشکیل می دهد.
در فرجام باید گفت درک اینکه واشنگتن با چه آجندا هايی وارد افغانستان شده است شاید برای بسیاری افغانهای چیز فهم با توجه به تجارب خونین دونیم دهه اخیر مشکل نباشد. اما امروز نه مقابله با آن به صلاح است و نه تسلیم شدن به آن. چیزیکه بیشتر قابل تشویش است نه بازی غرب به سر نوشت افغانستان است بلکه بازی خود افغانها به سرنوشت خود شان است. پارچه پارچه شدن افغانها به دور محور های قومی، زبانی، مذهبی و آیدیالوژیک و قرار دادن خود وتبار خود در خدمت منافع بیرونی زیانبار ترین حرکت خواهد بود. بناً استفاده موثر از نتایج انتخابات به سود ملی یک آزمون تاریخی دیگر است که آینده آنرا نشان خواهد داد.
ΩΩΩΩΩ
منابع:
1) احمد رشید، «سه انتخابات و جهان اسلام»، بی بی سی 23، سپتمبر2004
2) جینیفر لووین،« بوش افتخار انتخابات افغانستان را می گیرد»، اسوشتد پرس، 9 اکتبر 2004
3) پاول رینوولد« انتخابات افغانستان و موفقیت بازی بزرگ»، بی بی سی، 11 اکتبر 2004
4) و(5) زلمی خلیلزاد، رادیوی اروپای آزاد، 20 اکتبر 2004
****
هارون امیرزاده
لندن- 22 اکتبر 2004