دنيايى كه امروز ما در آن زندگى مى كنيم توسط كامپيوترها اداره مى شود:
بدون شك دنيايى كه امروز ما در آن زندگى مى كنيم توسط كامپيوترها اداره مى شود.
البته در هر كشورى ميزان نفوذ كامپيوترها بسته به فرهنگ و تكنولوژى مورد
استفاده در آن كشور متفاوت است.
در كشورهايى چون آمريكا، ژاپن، آلمان و... كامپيوترها همه مشاغل را در اختيار
خود گرفته اند و مردم اين كشورها حتى يك روز را نمى توانند بدون استفاده از
كامپيوتر سپرى كنند. كامپيوترها با تمام خوبى ها و بدى هايى كه دارند دنيا را
تسخير كرده اند و حتى در ساده ترين جاها همچون سوپرماركت ها نيز كامپيوترها حرف
اول را مى زنند. اما ممكن است بسيارى اين سئوال را در ذهن خود داشته باشند كه
منشا و سرچشمه اين تكنولوژى چيست؟ مطمئناً براى درك بهتر كامپيوتر و كارايى آن
كه در زندگى امروز و فرداى بشر نقش اساسى دارد نخستين قدم اين است كه سير
تكاملى اين تكنولوژى را بررسى كنيم. شايد باورتان نشود، اما مى توان گفت
كامپيوترها از پنج هزار سال پيش مورد استفاده قرار مى گرفتند.
انسان هايى كه در آن زمان زندگى مى كردند براى انجام محاسبات خود «چرتكه» را
اختراع كردند كه امروزه هم در بسيارى از نقاط ايران از آن استفاده مى شود. اين
اختراع اجازه مى داد تا محاسبات رياضى خود را با عقب و جلو بردن چند مهره بر
روى چند ميله انجام دهند. تجار و بازرگانان اوليه براى خريد و فروش و معاملات
خود از چرتكه استفاده مى كردند. استفاده از چرتكه تا زمان اختراع كاغذ رواج
داشت اما پس از آن به دليل اينكه مردم به خصوص در اروپا از كاغذ و قلم براى
انجام محاسبات خود استفاده مى كردند از محبوبيت چرتكه در بين مردم كاسته شد و
روزبه روز بيشتر به فراموشى سپرده شد.
شايد اين تصور در ذهن شما ايجاد شود كه چرا چرتكه را مى توان نوعى كامپيوتر به
حساب آورد؟ دليل آن، اين است كه ريشه كلمه
Computer، لغت
Compute است كه به معنى محاسبه كردن است و چرتكه هم وسيله اى بود كه براى
انجام محاسبات رياضى از آن استفاده مى شد. فراموش نكنيم در سال هاى نخستين
اختراع كامپيوتر به شكل امروزى هم از كامپيوترها براى انجام محاسبات رياضى
استفاده مى كردند اما كامپيوتر تا زمانى كه به شكل امروزى مورد استفاده قرار
بگيرد سير تكاملى جالبى را پشت سر گذاشت. در سال ۱۶۴۲ بلز پاسكال پسر يكى از
ماليات بگيران فرانسوى هنگامى كه هجده سال داشت دستگاهى به نام «چرخ محاسبه گر
عددى» را اختراع كرد تا به پدرش در كارهايش كمك كند.
اين دستگاه پس از آن به نام «پاسكالين» شناخته مى شد و از هشت صفحه شماره گير
متحرك و هشت ميله بلند تشكيل شده بود. پاسكالين مشكلاتى نيز در كنار مزاياى خود
به همراه داشت كه مهم ترين آن ها محدوديت محاسبه ارقام بود. در حقيقت اين ماشين
فقط توانايى جمع زدن اعداد را داشت. پس از آن و در سال ۱۶۹۴ يك رياضيدان آلمانى
به نام «گاتفرد ويلهم فول ليبنتيس» اصلاحاتى را در پاسكالين ايجاد كرد كه از
جمله آنها مى توان به قابليت ضرب كردن اعداد اشاره كرد كه تا آن زمان هيچ
دستگاهى توانايى انجام چنين كارى را نداشت. در هر حال پاسكالين تا سال ۱۸۲۰
رايج ترين كامپيوتر زمان خود بود. بعدها «چارلز خاوير كولمار» فرانسوى ماشينى
اختراع كرد كه توانايى انجام چهار عمل اصلى رياضى را داشت.
او اين دستگاه را «آرتيومتر» ناميد. آرتيومتر هم تا زمان جنگ جهانى اول كاربرد
زيادى داشت تا اينكه يك رياضيدان انگليسى به نام «چارلز بابيج» اين دستگاه را
در ساختمان جامعه نجوم انگلستان مورد مطالعه قرار داد تا مشكلات و كاستى هايش
را رفع كند. البته او در پى اين بود كه بتواند دستگاه محاسبه گرى بسازد كه با
انرژى بخار كار كند. اولين جرقه اتوماتيك شدن كامپيوترها هم در اين زمان زده
شد. در سال ۱۸۱۲ بابيج توازن كلى بين ماشين ها و رياضيات برقرار كرد. از اين پس
ماشين ها مى توانستند يك كار را به طور مكرر و بدون اشتباه انجام دهند. او در
سال ۱۸۲۲ تصميم به ساخت دستگاهى گرفت كه توانايى انجام محاسبات ديفرانسيل را
داشته باشد و اين دستگاه را «ماشين تفاضل» ناميد.
ماشين تفاضل با بخار كار مى كرد و به بزرگى موتوريك ديزل بود. اين ماشين پر از
دستورات و برنامه هايى بود كه به صورت مكانيكى به آن داده شده بود و نتايج
محاسبات خود را به صورت اتوماتيك كپى مى گرفت. اين ماشين به مدت ده سال بعد
مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن بابيج به فكر ساخت ماشينى كامل تر افتاد و
آن را «ماشين تحليلى» نام نهاد. يكى از برجسته ترين دستياران بابيج در طرح ساخت
ماشين تحليلى «آگوستا آداكينگ» دختر «لرد بايرون» شاعر انگليسى بود كه نظراتش
در طرح ريزى اين ماشين بسيار مفيد واقع شد. با تمام زحماتى كه اين گروه براى
ساخت ماشين تحليلى متحمل شدند اما اين ماشين به دلايل نامشخص هرگز ساخته نشد.
به عقيده بسيارى از صاحبنظران كه بابيج را پدر كامپيوتر مى نامند اگر ماشين
تحليلى در زمان خودش ساخته مى شد پيشرفت هاى عظيمى در صنعت و تكنولوژى كامپيوتر
ايجاد مى كرد. اين دستگاه داراى حافظه مكانيكى بود و مى توانست هزار عدد را با
بيش از پنجاه اعشار در خود ذخيره كند. پس از ناموفق ماندن اين طرح بابيج به فكر
ساخت كارت هاى سوراخ دار افتاد و هدف از ساخت آن رمزگذارى از تحقيقات مخترعى به
نام «جوزف ماريا جاكارد» بود. در سال ۱۸۸۹ نيز مخترعى آمريكايى به نام «هرمان
هولريس» از تحقيقات جاكارد استفاده كرد تا بتواند راه سريع ترى براى آمارگيرى
در آمريكا پيدا كند. به اين دليل كه در آمارگيرى قبلى كه در سال ۱۸۸۰ در آمريكا
اجرا شده بود حدود هفت سال طول كشيد تا نتايج آن مشخص شود كه گذشت اين زمان
طولانى موجب شد كه ارزش اين نتايج زير سئوال برود.
هولريس قصد داشت تا اطلاعات را به صورت «Data» روى كارت هاى سوراخ دار ذخيره كند. در اين طرح هر نقطه روى كارت ها
نشان دهنده يك حرف يا يك عدد بود. روى هر كارت در حدود هشتاد عدد متغير ذخيره
مى شد. هولريس اين كارت ها را «پانچ» نام نهاد. با استفاده از اين طرح سرشمارى
كه پيش بينى مى شد ده سال طول بكشد در عرض شش هفته تمام شد. هولريس در سال ۱۸۹۶
طرح خود را وارد بازار كرد و با يك شركت طراحى ماشين هاى مكانيكى در آمريكا
قرارداد بست. اين شركت بعدها در سال ۱۹۲۴ با شركت «IBM»
ادغام شد. كامپيوتر روزبه روز پيشرفت مى كرد تا اينكه در دهه ۳۰ ميلادى
پروفسورى آمريكايى به نام «جان آتاناسوف» به همراه شاگرد خود تصميم به ساخت يك
كامپيوتر تمام الكترونيك گرفتند كه مدارهاى اين دستگاه براساس معادلات «بولين»
طراحى شده بود.
بول كاشف سيستم جبرى مضاعف يا جفتى بود كه براساس آن درستى يا نادرستى يك
معادله رياضى مشخص مى شد. با استناد به اين نظريه مى توان مشخص كرد كه يك مدار
الكترونيكى روشن است يا خاموش. اين روش همان كدهاى صفر و يك در كامپيوترها است
كه يك به معنى روشن و صفر به معنى خاموش است. در نهايت در سال ۱۹۴۰ پروفسور
آتاناسوف و شاگردش توانستند اولين كامپيوتر تمام الكترونيك را بسازند. از آن پس
كامپيوترها، پنج نسل را پشت سر گذاشتند تا به وضعيت امروزى خود برسند.
• نسل اول ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۵
با آغاز جنگ جهانى دوم، دولت ها به دنبال كامپيوترهايى بودند كه بتوانند
اطلاعات سرى خود را در آنها ذخيره كننده و محاسبات اطلاعاتى خود را هم به سرعت
انجام دهند. به همين دليل دولت ها شروع به سرمايه گذارى در صنعت كامپيوتر
كردند. در ميان كشورهاى اروپايى، آلمانى ها سرمايه گذارى كلان ترى انجام دادند.
با اين حال تلاش آمريكايى ها براى ساخت كامپيوترهاى پيشرفته تر با موفقيت
بيشترى همراه بود. «هاوارد آيكن» كه با شركت
IBM كار مى كرد موفق شد يك ماشين حساب
تمام الكترونيك به نام «Mark
I» بسازد. هدف او از ساخت اين ماشين انجام محاسبات نيروى دريايى آمريكا
بر روى نقشه هايشان بود. پهناى اين دستگاه نصف يك زمين فوتبال بود و حدود پانصد
مايل سيم كشى نيز در اين دستگاه انجام شده بود.
كامپيوتر ديگرى كه در طول سال هاى جنگ جهانى دوم ساخته شد «ENIAC» نام داشت كه مخفف عبارت
Electronic Numerical Integrater
&
Computer
بود. اين دستگاه با مشاركت دولت آمريكا و دانشگاه پنسيلوانيا ساخته شد. پايه
تكنولوژى اين دستگاه لامپ خلاء بود كه شامل هجده هزار لامپ خلاء، هفتاد هزار
مقاومت الكتريكى و پنج ميليون اتصالات لحيم شده بود. «ايناك» ۳۰ تن وزن داشت و
يك ساختمان بزرگ را به خود اختصاص داده بود. اين دستگاه به هنگام مصرف معادل
يكصد و شصت كيلو وات برق مصرف مى كرد كه اين ميزان برق مى توانست شهرى مثل
«فيلادلفيا» را تغذيه كند. به همين خاطر هنگام كار اين دستگاه در وضعيت برق شهر
اختلال ايجاد مى شد. سرعت «ايناك» حدود هزار برابر سرعت
MarkI بود. در سال ۱۹۴۵ جان فون نيومن دستگاهى به نام «EDVAC»
طراحى كرد. اين دستگاه قدرت ذخيره داده ها را بهتر از ديتا داشت.
اين نوع حافظه بهتر از نوع قبلى خود يعنى كنترل كننده انتقالات بود و به دستگاه
اجازه مى داد تا هر زمان كه كاربر بخواهد دست از كار كشيده و مجدداً شروع به
كار كند. عنصر كليدى نيومن در اين طرح استفاده از پردازنده مركزى بود كه
قسمت هاى مختلف دستگاه را بر اساس يك روش كلى هماهنگ مى كرد. عقايد و ابتكارات
نيومن آنقدر نوآورانه بود كه تا چهل سال پس از آن هم مورد استفاده دانشگاه
پنسيلوانيا قرار مى گرفت. در سال ۱۹۵۱ كامپيوتر «UNIVAC» ساخته شد كه از ارزشمندترين دستگاه هاى محاسبات بازرگانى و تجارى
بود.
اين كامپيوتر توسط «آژانس سرشمارى آمريكا» و شركت «جنرال الكتريك» ساخته شد و
از نكات جالب در مورد اين كامپيوتر مى توان به مورد تائيد قرار گرفتن «UNIVAC» توسط ژنرال آيزنهاور اشاره كرد. به طور كلى همان طور كه مشخص بود
نسل اول كامپيوترهاى مدرن بر اساس سفارشات قبلى و براى كارهاى خاص ساخته مى شد.
در آن زمان هر دستگاه براى خود يك رمز برنامه دورويى داشت كه به عنوان زبان
كامپيوتر شناخته مى شد و نوع عمليات دستگاه را مشخص مى كرد. البته اين رمزها از
نظر سرعت و تطبيق پذيرى ميان اجزا محدوديت هايى را به وجود مى آورد.
• نسل دوم ۱۹۶۳ _ ۱۹۵۶
در سال ۱۹۴۸ اختراع ترانزيستور تحول عظيمى در روند توسعه كامپيوترها ايجاد كرد.
ترانزيستورها به جاى لامپ هاى خلاء در تلويزيون ها، راديوها و به ويژه در
كامپيوترها مورد استفاده قرار گرفتند. مهمترين مزيت اختراع ترانزيستور اين بود
كه باعث مى شد ابعاد كامپيوتر كوچك شده و فضاى بسيار كمى را به خود اختصاص دهد
و در سرعت محاسبات و كاهش مصرف انرژى نيز سهم بسزايى داشت. نخستين كامپيوترهايى
كه از اين تكنولوژى به صورت گسترده استفاده كردند ابركامپيوترهاى اوليه بودند
كه طرح كامپيوتر «Stretch» توسط «IBM» و طرح كامپيوتر «LARC» توسط «اسپرى راند» بر اين اساس بود. هر دوى اين كامپيوترها در
لابراتوار انرژى اتمى ساخته شده بودند و به اين خاطر دانشمندان مى توانستند
حافظه بيشترى را به اين كامپيوترها اختصاص دهند.
اين دستگاه ها بسيار گران بودند و با اينكه براى كارهاى تجارى و بازرگانى مفيد
بودند اما به خاطر قيمت بسيار بالا گيرايى زيادى نداشتند و تنها در برخى
ارگان هاى دولتى و استراتژيك مورد استفاده قرار مى گرفتند. در كامپيوترهاى نسل
دوم از زبان اسمبلى به جاى (صفر و يك) استفاده مى شد و از ميزان مشكلات و
محدوديت هاى رمز دورويى كاسته بود. دهه ۶۰ ميلادى استقبال فوق العاده اى از اين
نسل از كامپيوترها شد و در بسيارى مراكز مورد استفاده قرار گرفت. كامپيوترهاى
نسل دوم از ماكت هاى اجرايى قبل از ساخت نيز بهره مى بردند. در اين نسل
تجهيزاتى مانند پرينترها، انواع حافظه هاى جامد و فيزيكى قابل افزايش و سيستم
عامل هاى اوليه و برنامه هاى داخلى مورد استفاده قرار گرفت. نخستين كامپيوتر در
سال ۱۹۶۳ و در اين نسل ساخته شد.
• نسل سوم ۱۹۷۷ _ ۱۹۶۴
حرارت زياد ترانزيستورها باعث آسيب رساندن به بخش هاى داخلى كامپيوترها مى شد،
به همين دليل دانشمندان به فكر جايگزينى براى آن افتادند و از «سنگ كوارتز» در
كامپيوترهاى نسل سوم استفاده كردند. در سال ۱۹۵۸ «جك كيبلى» توانست يك مدار
مجتمع (IC)
را طراحى كند. اين مدار از سه بخش مجزاى الكترونيكى تشكيل شده بود و يك بخش آن
ديسك سيليكونى كوچكى بود كه از كوارتز ساخته شده بود.
دانشمندان سعى كردند تا اجزاى بيشترى را درون چيپ هاى نيمه رسانا جاى دهند، در
نتيجه نيمه رساناها بيشتر مورد استفاده قرار گرفت و كامپيوترها كوچك تر شد. از
ديگر پيشرفت هاى نسل سوم استفاده از سيستم هاى عامل بود كه اجازه مى داد
برنامه ها از يك هسته مركزى تبعيت كرده و با هم هماهنگ تر شوند. بد نيست بدانيد
كه اولين ميكروپروسسور در زمان اين نسل و در سال ۱۹۷۱ ساخته شد كه
Intel
و
Motorola
نخستين سازندگان ميكروپروسسورها بودند. اولين ريزكامپيوتر هم در سال ۱۹۷۵ و باز
هم در اين نسل ساخته شد.
• نسل چهارم ۱۹۷۸ _ تاكنون
در دهه هشتاد ميلادى تكنولوژى هايى مانند «LSI»،
«VLSI»
و «ULSI» پا به عرصه گذاشتند و توانايى اين را
داشتند كه ميليونها قطعه الكترونيكى را در درون خود جاى دهند. با استفاده از
اين تكنولوژى ها كاميپوترها در نسل چهارم كوچكتر شده و قيمت آنها نيز كاهش يافت
و نيز قدرت، بازده و اطمينان به نتيجه محاسبات در كامپيوترهاى اين نسل بيشتر
شده بود. نخستين اقدام مهم در كامپيوترهاى اين نسل چيپ «۴۰۰۴» اينتل بود كه
مى توانست بسيارى از كارهاى كامپيوتر مانند اجراى سريع تر نرم افزارها، كنترل
حافظه و ورودى ها و خروجى ها را تحت كنترل داشته باشد. «۴۰۰۴» اولين
ريزپردازنده اى بود كه براى استفاده عموم كارايى داشت. پس از آن «CPU»ها
در اشكال مختلف حتى در اتومبيل ها نيز مورد استفاده قرار مى گرفتند.
كوچكتر و ارزان تر و قابل دسترس شدن كامپيوترها اين امكان را فراهم مى كرد تا
عموم مردم بتوانند از قابليت كامپيوترها استفاده كنند. به تدريج توسعه و توليد
كامپيوترها از انحصار دولت ها و شركت هاى بازرگانى خارج شده و در اواسط دهه
هفتاد شكل عمومى ترى به خود گرفت. با كوچكتر شدن كامپيوترها برنامه هاى
نرم افزارى كامل تر و ساده ترى به بازار آمد كه استفاده از آنها به تخصص خاصى
نياز نداشت و از طريق اين برنامه ها امكانات بيشترى براى كاربران كامپيوتر
فراهم شد. در اوايل دهه هشتاد شركت هايى با هدف ساخت بازى هاى كامپيوترى ايجاد
شده و موجب شدند محبوبيت بيشترى بر استفاده از كامپيوترها در خانه ها ايجاد
شود. نخستين محصول آنها نيز «۲۶۰۰
Atari»
بود كه در زمان خود بسيارى از كاربران را به سوى خود جذب مى كرد.
IBM در سال ۱۹۸۱ اولين نسل كاميپوترهاى شخصى (PC)
را ساخت و در دفاتر ادارى، خانه ها و مدارس مورد استفاده قرار گرفت. تعداد
كامپيوترهاى (PC)
كه در سال ۱۹۸۱ مورد استفاده عموم قرار گرفت ۲ ميليون بود كه در سال ۱۹۸۲ به
۵/۵ ميليون رسيد و در سال ۱۹۹۲ به شصت ميليون افزايش پيدا كرد و هم اكنون صدها
ميليون (PC)
در نقاط مختلف دنيا مورد استفاده قرار مى گيرد. در سال هاى اخير (PC)ها همچنان به روند كوچكتر شدن خود ادامه دادند و
PDI،
Laptop و
Palmtopها
نيز ساخته شدند.
البته تنها
IBM
نبود كه در زمينه توليد
PC
فعاليت گسترده انجام مى داد در سال ۱۹۸۴ شركت
Apple براى رقابت با
IBM كامپيوترهاى «مكينتاش» را ساخت كه طرح اين كامپيوتر براى كاربرانش
بسيار جالب توجه بود. در هر حال كامپيوترها روز به روز بيشتر پيشرفت كردند و
امكانات و تسهيلات جالب ترى را هم براى كاربران خود فراهم مى كنند. شبكه جهانى
اينترنت، دوربين ديجيتال و صدها نوآورى ديگر. شايد زمانى هيچ كسى چنين پيشرفتى
را تصور نمى كرد اما مطمئناً اين تكنولوژى روزبه روز مدرن تر شده و نه تنها هر
سال و يا هر ماه، بلكه هر روز مردم را با دستاوردهاى جديد خود به حيرت
وامى دارد.
تاريخ مختصر علم كامپيوتر:
علم كامپيوترى به عنوان رشته اى تحصيلى، توسط نوربرت وينر استاد دانشگاه
MIT
در دوران جنگ جهانى دوم (اوايل دهه ۱۹۴۰)، در حالى بنيانگذارى شد كه وى سرگرم
ساخت يك توپ ضد هوايى هوشمند براى تيراندازى به هواپيماهاى جنگى سريع السير
بود.
قسمتى از اين توپ مى بايست هواپيما را شناسايى و تعقيب نمايد، خط سير احتمالى
آن را محاسبه كند و با قسمت ديگرى از توپ «گفت وگو كند» كه قسمت مربوطه توپ را
شليك نمايد. چالش مهندسى اين پروژه وينر و همكارانش را واداشت تا شاخه جديدى از
دانش، به نام
Cybernetics
، يا دانش سيستم هاى بازخورد اطلاعاتى را بنيان گذارند. مفاهيم سايبرنتيك در
كنار كامپيوترهاى ديجيتالى كه در آن زمان ساخته مى شدند، وينر را به سمت نتيجه
گيرى هاى اخلاقى هدايت كرد.
وى پيشاپيش، پيامدهايى انقلابى در عرصه هاى اجتماعى و اخلاقى پيش بينى كرد. به
عنوان مثال در ۱۹۸۴ در كتاب «سايبرنتيك: يا كنترل و ارتباط در حيوان و ماشين»
چنين مى گويد: «همواره برايم روشن بوده است كه ماشين بسيار سريع مدرن
كامپيوترى، سيستم عصبى مركزى ايده آلى براى يك دستگاه كنترل اتوماتيك بوده است،
ورودى و خروجى هايش نيز لزوماً صفر و يك و رقمى نيستند، بلكه مى توانند خوانش
هاى اعضاى حسى مجازى از قبيل سلول هاى فتوالكترونيك يا دماسنج و يا عملكرد
موتورها و سيم پيچ ها باشند... ما هم اكنون در موقعيتى هستيم كه ماشين هايى
مجازى با هر درجه از دقت عملكرد بسازيم.
مدت ها پيش از اتفاق ناكازاكى و اطلاع عمومى از بمب اتمى، به نظرم رسيده بود كه
در معرض پتانسيل اجتماعى خير و شر نوينى قرار گرفته ايم،كه اهميت آن هنوز كشف
نشده است.»
در ،۱۹۵۰ وينر اثر تاريخى خويش در باب علم اخلاق
كامپيوترى، «استفاده انسانى از انسان ها» را منتشر نمود، كه نه تنها وى را به
عنوان بنيانگذار علم اخلاق كامپيوترى معرفى كرد، بلكه مهمتر از آن، چنان بنيان
اخلاق كامپيوترى جامعى از خود به يادگار گذارد كه تا امروز - پس از نيم قرن -
به عنوان شالوده اى استوار در پژوهش و تحليل اين رشته باقى است.
(هرچند وى خود نام «علم اخلاق كامپيوترى» را براى فعاليت هايش برنگزيد) كتاب وى
دربرگيرنده رئوس زير است: ۱- در نظر گرفتن هدف يك زندگى انسانى ۲- چهار اصل
اساسى عدالت ۳- روشى قدرتمند براى عملى ساختن علم اخلاق كاربردى ۴- مباحث پرسش
هاى بنيادين علم اخلاق كامپيوترى و ۵- مثال هايى از مقولات كليدى علم اخلاق
كامپيوترى. انقلاب كامپيوترى فرآيندى چندوجهى و در جريان خواهد بود، به ثمر
نشستن آن دهه ها تلاش مى طلبد و سرانجام همه چيز را به شدت تغيير خواهد داد.
اين امر خاستگاه چالش ها و وظايف متنوعى است. كارمندان و كارگران مى بايست خود
را با تغييرات شديد محيط كارى وفق دهند، دولت ها بايد قوانين و مقررات جديدى
وضع كنند، صنعت و تجارت وادار به ايجاد سياست ها و تجربه هاى جديد مى شوند،
سازمان هاى حرفه اى بايد تعاريف جديدى براى فعاليت هاى اعضا ارائه دهند، جامعه
شناسان و روان شناسان بايد پديدارهاى جديد روانى و اجتماعى را مطالعه و درك
نمايند، و فلاسفه بايد مفاهيم قديمى اجتماعى و اخلاقى را مورد بازنگرى و تفكر
مجدد قرار داده، تعاريف جديدى ارائه كنند.
غفلت، و به خود آمدن
متاسفانه حيطه با اهميت و پيچيده علم اخلاق كاربردى كه به واسطه وينر در دهه
۱۹۴۰ بنيانگذارى شد، تا اواسط دهه ۱۹۶۰ كشف نشده و بدون تغيير باقى ماند. در آن
زمان، پيامدهاى مهم اجتماعى و اخلاقى تكنولوژى كامپيوتر آشكار شده، و توجه
عمومى به مقولات اخلاقى مربوط به كامپيوتر رو به افزايش بود. سرقت از بانك ها
به كمك كامپيوتر و ديگر جرايم مشابه توجه دان پاركر را به خود جلب كرد. وى كتاب
ها و مقالاتى در باب جرايم كامپيوترى نوشت و به انجمن ماشين آلات كامپيوترى
پيشنهاد كرد به تدوين قوانين اخلاقى براى اعضا همت گمارند.
ACM ، پاركر را به عنوان رئيس گروهى براى تدوين چنين قوانينى - كه به
واسطه همين سازمان در سال ۱۹۷۳ وضع شد- منسوب كرد.
(قوانين
ACM
در اوايل دهه ۱۹۸۰ و مجدداً در اوايل دهه ۱۹۹۰ بازنگرى و اصلاح شدند) همچنين در
اواسط دهه ،۱۹۶۰ تعرض به حريم خصوصى به كمك تجهيزات كامپيوترى و به واسطه آژانس
هاى امنيتى دولتى به نگرانى عمومى بدل گشت و به كتاب ها، مقالات، مطالعات دولتى
و پيشنهاد وضع قوانينى در مورد حريم خصوصى انجاميد. در اواسط دهه ،۱۹۷۰ قوانين
حريم خصوصى جديد و قوانين جرايم كامپيوترى در آمريكا و اروپا وضع شدند، و
سازمان هاى متخصصان كامپيوتر به وضع قوانين اخلاقى براى اعضا مبادرت ورزيدند.
در همان زمان، جوزف وايزنبام دانشمند علوم كامپيوتر دانشگاه
MIT برنامه اى كامپيوترى به نام
ELIZA نوشت، كه قرار بود به شكلى ساده و خام يك «روانكاو راجرى در مصاحبه
اى اوليه با يك بيمار» را شبيه سازى كند. واكنش مردم نسبت به اين برنامه ساده
كامپيوترى وايزنبام را وحشت زده كرد. به عنوان مثال، برخى روانكاوان نتايج وى
را اين چنين تفسير كردند كه به زودى روانكاوى اتوماتيك كامپيوترى ميسر خواهد
شد، و برخى دانشجويان و كاركنان
MIT درگير ارتباط عاطفى با برنامه مزبور شدند و افكار درونى خود را با وى
در ميان گذاشتند! وايزنبام تحت تاثير پيامدهاى اخلاقى چنين پاسخى از سوى مردم،
كتاب «قدرت كامپيوتر و عقل انسانى» (۱۹۷۶) را نوشت. اين كتاب امروزه از آثار
كلاسيك علم اخلاق كامپيوترى به شمار مى رود.
شاخه
جديدى در اخلاقيات كاربردى
در ،۱۹۷۶ والتر منر به هنگام تدريس اخلاقيات پزشكى متوجه شد كه هرگاه
كامپيوترها در موارد اخلاقى پزشكى وارد مى شوند، ملاحظات اخلاقى نوين و با
اهميتى پيش مى آيد. پژوهش بيشتر در اين پديده، منر را مجاب ساخت كه شاخه اى
مجزا از اخلاقيات كاربردى، كه وى «اخلاقيات كامپيوترى» ناميد، مورد نياز است.
(وينر اين واژه را به كار نبرده بود، پيش از منر نيز اين واژه به كار برده نشده
بود) منر اخلاقيات كامپيوترى را به عنوان شاخه اى از اخلاقيات كاربردى تعريف
كرد، كه مسايل اخلاقى «تشديد شده، انتقال يافته يا ايجاد شده به واسطه تكنولوژى
كامپيوتر» را مورد مطالعه قرار مى دهد.
وى درسى عمومى را بنيان نهاد، براى ايراد سخنرانى ها، برگزارى كارگاه هاى عملى
و كنفرانس ها سرتاسر آمريكا را زير پا گذاشت و كتابى با نام «آغاز تدريس علم
اخلاق كامپيوترى» منتشر كرد. در اوايل دهه ،۱۹۸۰ نام «علم اخلاق كامپيوترى» جا
افتاده بود
و
ديگر پژوهشگران نيز روند توسعه اين شاخه جديد از اخلاقيات كاربردى را دنبال مى
كردند.
ترل وارد بينوم در بين افرادى بود كه در يكى از كارگاه هاى منر در سال ۱۹۷۸ تحت
تاثير وى قرار گرفت. در ،۱۹۷۹ بينوم رشته اى دانشگاهى، درس نامه و موضوعات
تدريس آن را بنيان نهاد و در دهه ۱۹۸۰ به ايراد سخنرانى ها و برگزارى كارگاه ها
و كنفرانس هاى متعددى در بخش هاى مختلف آمريكا پرداخت.
وى در ۱۹۸۳ در سمت سردبير مجله
Metaphilosophy
يك مسابقه مقاله نويسى به منظور ايجاد اشتياق عمومى به علم اخلاق كامپيوترى و
چاپ شماره اى ويژه در اين زمينه ترتيب داد. در ،۱۹۸۵ اين شماره ويژه با نام
«كامپيوترها و اخلاق» به چاپ رسيد، و به سرعت به پرفروش ترين شماره تاريخ اين
مجله بدل شد. مقاله اصلى - و برنده مسابقه مقاله نويسى - مقاله «علم اخلاق
كامپيوترى چيست؟» جيمز مور بود كه امروزه به مقاله اى كلاسيك در اين زمينه بدل
شده است.
مور در اين مقاله علم اخلاق كامپيوترى را اين چنين تعريف مى كند: «مسائل و
مشكلات علم اخلاق كامپيوترى پيامد خلاء خط مشى اى هستند كه مى بايست چگونگى
استفاده از تكنولوژى كامپيوترى را مشخص كند. كامپيوترها قابليت هاى نوينى ارائه
مى كنند كه در عمل انتخابات جديدى پيش روى ما قرار مى دهند. غالباً يا هيچ خط
مشى قابل اتخاذى در اين شرايط موجود نيست، يا خط مشى هاى موجود نابسنده به نظر
مى رسند. يكى از وظايف محورى علم اخلاق كامپيوترى مشخص كردن آن است كه در چنين
مواردى چه بايد انجام دهيم تا به عنوان مثال، خط مشى هايى براى هدايت اعمالمان
صورت بندى نماييم.
به طور قطع با برخى شرايط اخلاقى به عنوان فرد، و با برخى ديگر در جايگاه يك
اجتماع روبه رو هستيم. علم اخلاق كامپيوترى توجه به هر دو خط مشى هاى فردى و
اجتماعى براى استفاده اخلاقى از تكنولوژى كامپيوترى را دربردارد.» در ديدگاه
مور علم اخلاق كامپيوترى شامل موارد زير مى شود:
0- شناسايى خلاء هاى خط مشى در قبال مسايل ناشى از كامپيوترها
1- ۲- آشكارسازى ابهامات مفهومى
2-
۳- صورتبندى اصولى براى استفاده از تكنولوژى كامپيوتر و ۴- اخلاقى نمودن اين
اصول.
۱۹۸۵ سرآغاز علم كامپيوترى بود، نه تنها به خاطر شماره ويژه
Metaphilosophy و مقاله كلاسيك مور، كه همچنين به دليل چاپ شدن نخستين كتاب در اين
زمينه توسط دبورا جانسون با نام «علم اخلاق كامپيوترى» و نيز چاپ شدن نخستين
مجموعه گردآورى شده توسط جان اسنپر با نام «مسائل اخلاقى در استفاده از
كامپيوترها» . كتاب جانسون به سرعت به كتاب تدريس در دانشگاه ها بدل شد و
برنامه پژوهشى در زمينه اخلاقيات كامپيوترى تا يك دهه بر اساس اين كتاب تنظيم
مى شد.
جانسون در كتابش اخلاقيات كامپيوترى را به عنوان شاخه اى معرفى مى كند كه طريقه
تاثير كامپيوترها در «مطرح ساختن اشكال جديدى از مسائل و دوراهى هاى اخلاقى
استاندارد را به واسطه تشديد مسائل قديمى و ايجاد الزام به كار بردن هنجار هاى
اخلاقى معمولى در ساحت هاى صورت بندى نشده» مورد بررسى قرار مى دهد. جانسون
برخلاف منر ( ۱۹۹۶) - كه در اواخر دهه ۱۹۷۰ مباحثاتى در باب اخلاقيات كامپيوترى
با وى داشت - بر اين باور نيست كه كامپيوترها مسائل اخلاقى سراسر نوينى ايجاد
نموده اند، بلكه جانسون بر اين گمان بود كه كامپيوترها صرفاً «شكل نوينى» به
مسائل آشنايى چون مالكيت، قدرت، حريم خصوصى و مسئوليت بخشيده اند.
رشد
سريع
از ۱۹۸۵ به بعد، شاخه اخلاقيات كامپيوترى به سرعت رشد كرده است. دوره هاى جديد
دانشگاهى، مراكز پژوهشى، كنفرانس ها، مقالات و كتاب هاى بسيارى ظهور نموده اند
و خيل متنوعى از پژوهشگران و موضوعات با اين رشته درگير شده اند. به عنوان
مثال، متفكرانى نظير دونالد گوتربار، كيت ميلر، سيمون راجرسون و ديان مارتين و
نيز سازمان هايى نظير متخصصان كامپيوترى براى مسئوليت هاى اجتماعى، بنياد مرز
هاى الكترونيك و
ACM-SIGCAS
- آغازگر پيشرفت هايى مربوط به علوم كامپيوتر و مسئوليت هاى حرفه اى بوده اند.
پيشرفت هاى اروپا و استراليا نيز به شدت شايان توجه است. از جمله آن ها مى توان
به مراكز پژوهشى جديد در انگلستان، لهستان و ايتاليا سرى كنفرانس هاى
ETHICOMP به رياست سيمون راجرسون و نويسنده اين مقاله، كنفرانس هاى
CEPE
و به رهبرى موسسه اخلاقيات كامپيوترى استراليا به رياست جان وكرت و كريس سيمسون
اشاره نمود.
آينده كامپيوتر
با توجه به رشد انفجارى علم اخلاق كامپيوترى در دو دهه اخير، به نظر مى رسد اين
رشته آينده اى قوى و با اهميت داشته باشد. پس چرا دو متفكر سرشناس - كريستينا
گورنياك و دبورا جانسون - اخيراً در باب ناپديد شدن اخلاقيات كامپيوتر به عنوان
شاخه اى از اخلاقيات كاربردى بحث مى كنند؟
فرضيه
گورنياك
گورنياك در مقاله
ETHICOMP
به سال ،۱۹۹۵ پيش بينى مى كند كه علم اخلاق كامپيوترى كه امروزه تنها شاخه اى
از اخلاقيات كاربردى است، به زودى به چيزى بس بيشتر ارتقا مى يابد. به سيستمى
از اخلاقيات جهانشمول كه در تمامى فرهنگ هاى كره زمين قابل استفاده خواهد بود:
«همچنان كه نظريات اصلى اخلاقى بنتام و كانت در پاسخ به انقلاب صنعت چاپ شكل
گرفتند، نظريه اخلاقى نوينى براساس اخلاقيات كامپيوترى و در پاسخ به انقلاب
كامپيوترى در حال شكل گرفتن است. در نتيجه شاخه در حال شكل گيرى اخلاق اطلاعات
حتى از آن كه بنيانگذاران و طرفدارانش مى انديشند نيز با اهميت تر است.»
«ماهيت انقلاب كامپيوترى اين چنين اقتضا مى كند كه اخلاقيات آينده خصلتى جهانى داشته باشد. جهانى بودن در معناى مكانى، از آن رو كه تمامى كره زمين را دربرخواهد گرفت، و نيز در معناى در برگرفتن تمامى اعمال و ارتباطات انسانى.»
«كامپيوترها مرز نمى شناسند. شبكه هاى كامپيوترى
... خصلتى حقيقتاً جهانى دارند. در نتيجه، هنگامى كه از علم اخلاق كامپيوترى
سخن مى گوييم، از اخلاقيات جهانى در حال شكل گيرى سخن گفته ايم.»
«اگر اكثريت يا تمامى كاربران كامپيوترها به قوانين اخلاقيات كامپيوترى _ صرف
نظر از آن كه چگونه وضع شده اند - احترام نگذارند، آدابى بى فايده خواهند بود.
به بيان ديگر در آينده قوانين علم اخلاق كامپيوترى مى بايست مورد قبول اكثريت
يا تمامى انسان هاى ساكن كره زمين قرار گيرد ... يعنى علم اخلاق كامپيوترى جهان
شمول خواهد بود، اخلاقياتى جهانى و همگانى.»
با توجه به فرضيه گورنياك، نظريات اخلاقى «محلى» مانند سيستم هاى كانتى و
بنتامى اروپا و سيستم هاى اخلاقى فرهنگ هاى ديگر در آسيا، آفريقا، جزاير
پاسيفيك و غيره، در نهايت تحت حمايت اخلاقياتى جهانى كه در واقع بسط علم اخلاق
كامپيوترى امروزى است، قرار خواهند گرفت. در آن زمان، اخلاقيات «كامپيوترى» به
اخلاقيات «عادى» عصر اطلاعات بدل خواهد شد.
فرضيه
جانسون
دبورا جانسون در مقاله ۱۹۹۹
ETHICOMP
خود ديدگاهى را مطرح ساخت كه ممكن است در نگاه نخست شبيه به ديدگاه گورنياك به
نظر برسد:
«مايلم تصويرى از اخلاق كامپيوترى به دست دهم كه در آن علم اخلاق كامپيوترى
آنگونه كه مى شناسيم، خود ناپديد مى شود... مى توان گفت كه اخلاق كامپيوترى به
اخلاق روزمره و معمولى بدل شده است و اخلاق عادى به اخلاق كامپيوترى.»
اما نگاهى ديگر به فرضيه جانسون، تفاوت آن با فرضيه گورنياك را آشكار مى سازد.
در ديدگاه گورنياك، انقلاب كامپيوترى در نهايت به سيستم اخلاقى نوينى مى
انجامد، كه ماهيتاً جهانى و فرافرهنگى است. اين به قول گورنياك «اخلاقيات» نوين
«عصر اطلاعات»، متمم نظرياتى محلى مانند نظريات بنتام و كانت - نظرياتى بر
مبناى فرهنگ هايى مجزا در اروپا، آسيا، آفريقا و ديگر مناطق «محلى» كره زمين-
خواهد بود. فرضيه جانسون، در واقع ذاتاً عكس نظريه گورنياك است.
به بيان ديگر نظريه جانسون، كه متفكران بسيارى از آن دفاع مى كنند، اين چنين مى
گويد كه اخلاقيات كامپيوترى درگير «نمونه هاى نوينى از مسائل عمومى اخلاقى»
است، و بر اين گمان است كه اخلاقيات كامپيوترى به جاى آن كه جايگزين نظريات
اخلاقى بنتام و كانت شود، آن ها را هم چنان به عنوان پيش فرض خود مى گيرد.
براساس نظر جانسون، نظريات و اصول اخلاقى كنونى هم چنان به مثابه پايه هاى تفكر
و تحليل اخلاقى باقى مى مانند، و انقلاب كامپيوترى به انقلابى در اخلاقيات نمى
انجامد.
در سرآغاز قرن بيست و يكم، متفكران اخلاقيات كامپيوترى دو ديدگاه متفاوت از
تاثيرات احتمالى تكنولوژى كامپيوتر ارائه داده اند. ديدگاه وينر- منر-گورنياك
تكنولوژى اطلاعات را از نظر اخلاقى آن چنان انقلابى مى داند كه انسان ها را
وادار به بازبينى مبانى اخلاق و حتى تعريف زندگى انسانى مى سازد. ديدگاه محافظه
كارانه تر جانسون اين است كه نظريات اخلاقى بنيادين دست نخورده باقى مى مانند -
كه مسائل اخلاقيات كامپيوترى صرفاً همان پرسش هاى اخلاقى قديمى اند در اشكالى
نوين - و در نتيجه اخلاقيات كامپيوترى به عنوان شاخه اى مجزا از فلسفه كاربردى
در نهايت ناپديد خواهد گشت.
حقوق واخلاق در جامعة اطلاعاتي: اهميت دسترسي همگاني به
اطلاعات الكتروني
“:”:::
«فيليپ كئو»، مدير پیشین «بخش جامعة اطلاعايت» يونسكو، از محققان و متخصصان
ارتباطي برجستة فرانسه است. وي در فاصلة سالهاي 1975-1972، دورة آموزشي «مدرسه
پليتكنيك» پاريس را گذرانده است. در سالهاي 1977-1975، در «مدرسة عالي ملي
ارتباطات دور» پاريس تحصيل كرده و ديپلم مهندسی گرفته است و در سالهای 1978 –
1976 هم دوره دیپلم مطالعات عالي پيشرفته در علوم ارتباطات «مدرسة مطالعات عالي
علوم اجتماعي» پاريس را گذرانده و فارغالتحصيل شده است.
او پيش ازورود به يونسكو (سال 1966)، سمت مدير پژوهش در «انستيتوي ملي سمعي و
بصري» فرانسه را به عهده داشت و در اين سمت، به سبب موفقيت در تهية تصاوير
تركيبي تلويزيوني در جهانهاي مجازي، شهرت بينالمللي پيدا كرد. وي در سمت
مذكور، مجمع بينالمللي تصاوير جديد، موسوم به «ايماژينا» را كه مهمترين مركز
عرضة تصاوير تركيبي جلوههاي ويژه و جهانهاي مجازي در اروپا به شمار ميرود،
پايهگذاري نمود. اين متخصص و محقق ارتباطي فرانسوي، با توجه به كوشش وي براي
تأسيس پايگاه رسانهاي الكتروني در «انستيتوي ملي سمعي و بصري فرانسه»، در رديف
پيشگامان گسترش اينترنت در اين كشور شناخته ميشود. ايجاد اولين گروه پژوهشي
فرانسوي در زمينة تصاوير مجازي تلويزيوني هم به سرپرستي او صورت گرفته است.
«فيليپ كئو»، سازندة چندين سريال تلويزيوني در زمينة تصويرهاي تركيبي است. او
دربارة تصويرهاي ديجيتال، جهانهاي مجازي و فضاي سيبرنتيك، تعداد زيادي كتاب و
مقاله منتشر كرده است، وي بارها به عنوان كارشناس ارتباطات در اجلاسيههاي
كميسيون اتحادية اروپايي، سخنراني نموده است و به مدت شش سال هم عضويت شوراي
پژوهشي وزارت فرهنگ فرانسه را عهدهدار بوده است.
اين محقق فرانسوي، چندين كتاب تدوين و تأليف كرده است كه در ميان آنها،
كتابهاي «سيارة انديشهها» (چاپ سال 2000)، «دنياي مجازي، ويژگيها و
سرگيجهها» (چاپ 1993، ترجمهشده به زبانهاي ژاپني، اسپانيولي، ايتاليايي و
فنلاندي)، «متاكسو: نظرية هنر واسط» (چاپ 1989) و «مدح وانمود: از زندگي
زبانها تا تركيب تصويرها» (چاپ 1986)، از شهرت خاصي برخوردارند.
وي در انتشار بيش از ده تأليف جمعي در زمينة تكنولوژيهاي نوين اطلاعات و
ارتباطات نيز مشاركت داشته است، كه تازهترين آنها، كتابهاي «خيال واهي سلامت
كامل» (چاپ 2001)، «اخلاق و جامعة اطلاعاتي» (چاپ 2000)، «كودكان آزاد دانش
رقوميٍ» (چاپ 2000)، «حافظة قرن بيستويكم (چاپ 2000، در دو جلد)، «پيونددادن
دانشها: چالش قرن بيستويكم» (چاپ 1999، به زبان آلماني) «هنر و علم» (چاپ
1988، به زبان انگليسي)، «فرهنگ واژههاي تخصصي گرافيكهاي كامپيوتري» (چاپ
1988، به زبان انگليسي)، «اخلاق دنياي مجازي: تصويرهاي فضاي سيبرنتيك« (چاپ
1996)، را شامل ميشوند.
برخي از آثار جمعي ديگري كه «فيليپ كئو» در تدوين و تأليف آنها شركت كرده است،
كتابهاي «حواس پنجگانة خلاقيت: هنر، تكنولوژي، احساسپذيري، (چاپ 1996)، «مجاز
و واقعيت علوم» (چاپ 1995)، «امپراتوري تكنيكها» (چاپ 1994)، «علوم و تصوير
ذهني» (چاپ 1994)، «تصوير ذهني تكنيكهاي پيشرفته» (چاپ 1989)، هستند.
او نشانهاي افتخاري متعددي هم دريافت كرده است. وي شوالية «نظام هنرها و
ادبيات» فرانسه، شوالية «نظام شايستگي فرهنگي» شاهزاده نشين موناكو و شهروند
افتخاري شهر «كوبه» در ژاپن است.
«فيليپ كئو»، مدت چند سال مديريت «بخش اطلاعات و انفورماتيك» حوزة اطلاعات و
ارتباطات اين سازمان را دارا بود و پس از تغيير نام اين بخش، بر مبناي مصوبة
سيامين اجلاسية كنفرانس عمومي يونسكو (پائيز 1999)، به «بخش جامعة اطلاعاتي»،
در همان مقام به خدمات خود ادامه داد. او كه دو كنگرة بينالمللي يونسكو دربارة
«اخلاق اطلاعات» در سالهاي 1997، 1998 را سرپرستي كرده بود، سومين كنگرة
بينالمللي مربوط به اخلاق اطلاعات را در پائيز 2000، برگزار نمود. وي در جلسة
اختتامية سومين كنگرة بينالمللي يادشده، در روز 15 نوامبر 2000 (25 آبان
1379)، سخنراني مهمي تحت عنوان «حقوق و اخلاق در جامعة اطلاعاتي» به زبان
فرانسه ايراد كرد كه با استقبال فراوان شركتكنندگان در كنگره، روبرو گرديد. با
توجه به اهميت خاص اين سخنراني، كه متن آن در پايان جلسة اختتامية كنگره، در
اختيار حضار گذاشته شد، رئوس كلي آن در اين جا ارائه ميشوند.
به دنبال مطالب مهم متن سخنراني مذكور، گزيدهاي از نكات برجستة سخنراني ديگري
كه مديرپیشین بخش جامعة اطلاعاتي يونسكو، در حدود يك سال بعد در مراسم افتتاح
نخستين «سمينار ميانمنطقهاي كشورهاي آسياي مركزي ـ غربي و جامعة اطلاعاتي»
(12 تا 14 شهريور 1380)، در تهران راجع به «دسترسي همگاني به اطلاعات الكتروني
در عصر معرفتي جهاني» ايراد كرد نيز عرضه ميگردد.
1ـ حقوق واخلاق در جامعة اطلاعاتي
مدير پیشین «بخش جامعة اطلاعاتي» حوزة اطلاعات و ارتباطات يونسكو، در آغاز
سخنراني خود راجع به «حقوق و اخلاق در جامعة اطلاعاتي»، كه در جلسة اختتامية
سومين كنگرة بينالمللي مربوط به «اخلاق اطلاعات»، در روز 15 نوامبر 2000 (25
آبان 1379) ايراد كرد، ضمن سپاسگزاري از سخنرانان و گردانندگان نشستهاي كنگرة
بينالمللي مذكور، كوششها و اقدامهاي آيندة يونسكو براي تحقق هدفهاي موردنظر
در برگزاري سه كنگرة بينالمللي «اخلاق اطلاعات» در سالهاي1997، 1998 و 2000
را تشريح نمود.
وي در اين زمينه چنين گفت:
«... به زودي، گزارشي كه به وسيلة دبيرخانة يونسكو و بنا به تقاضاي كنفرانس
عمومي اين سازمان، دربارة تدارك متن يك توصيهنامه راجع به «دسترسي همگاني به
اطلاعات در فضاي سيبرنتيك» در حال تدوين است، براي اظهار نظر دولتهاي عضو،
ارسال خواهد شد.
مجموعة اين اظهار نظرها و همچنين گزارش نهايي و اسناد ديگر مربوط به سومين
كنگرة بينالمللي «اخلاق اطلاعات» (سال 2000)، در كميتهاي مركب از كارشناسان
بينالمللي، كه در ماه مارس 2001 در مقر يونسكو در پاريس تشكيل مي شود، بررسي
خواهند شد تا بر مبناي نظرات اين كارشناسان، يك طرح «توصيه در مورد دسترسي
همگاني به اطلاعات در فضاي سيبرنتيك» تهيه و تدوين گردد. اين طرح توصيه، در
جريان اجلاسية آيندة كنفرانس عمومي يونسكو، كه در اكتبر 2001 در پاريس برگزار
ميشود، براي تصويب دولتهاي عضو اين سازمان، عرضه خواهد شد. به موازات آن،
يونسكو در روند تدارك «كنفرانس عالي سران كشورهاي جهان دربارة جامعة اطلاعاتي»،
كه به ابتكار «اتحادية بينالمللي ارتباطات دور». در سال 2003 تشكيل خواهد شد،
نيز مشاركت خواهد كرد.
بنابراين، همانگونه كه ملاحظه ميشود، برگزاري سومين كنگره بينالمللي «اخلاق
اطلاعات» در سال 2000، مرحلهاي بسيار مهم از روندي است كه به زودي به تصويب
قواعد رهنمود بينالمللي براي تقويت و تحكيم مفهوم دسترسي همگاي به اطلاعات،
منتهي خواهد شد. ...»
«فيليپ كئو» در ادامة سخنان خود، با تأكيد بر پديدة جهان شمول جامعة اطلاعاتي،
اهميت توجه به يك مسألة جديد ناشي از اين پديده را، كه «اموال عمومي و مشترك
جهاني» (Le
bien commun mondial)
و مقرراتگذاري آن را در برميگيرد، مطرح كرد. وي در اين زمينه يادآور شد كه
اكنون، به عنوان مثال، مفهوم دسترسي همگاني به اطلاعات و مسائل مربوط به مالكيت
معنوي، مقرراتگذاري جهاني براي مبادلات الكتروني و كالاييسازي معرفتها، از
جمله چالشهاي تازة جامعة بينالمللي، به شمار ميروند.
الف ـ زمينههاي مقرراتگذاري جهاني
وي سپس اضافه كرد كه مقرراتگذاري جهاني اينترنت بايد از سوي نهادهاي داراي
صلاحيت فراگير جهاني، صورت گيرد و در اين باره افكار عمومي جهاني و جامعة مدني
جهاني نيز بايد براي تشويق و ترغيب دولتها در جهت تسريع اين روند ضروري، بسيج
شوند. وي موضوعهاي مهمي را كه در حال حاضر مستلزم مقرراتگذاري هستند، چنين
برشمرد:
ـ مقرراتگذاري دسترسي به منابعي كه به طور طبيعي يا به طور تصنعي، محدودند
(نامگذاري زمينههاي اطلاعات اينترنت، وضعيت مدارهاي ماهوارهها، فركانسهاي
راديو ـ الكترويك)
ـ مقرراتگذاري رقابت بين عرضهكنندگان خدمات اينترنتي
ـ مقررات گذاري «رقابت منصفانه»، به ويژه در زمينة ارتباطات دور، نرمافزارها و
تجارت الكتروني
ـ تعريف سياستهاي نرخگذاري و يارانههاي تقابلي ارتباطات دور بينالمللي در
سطح جهاني
ـ مالياتگذاري براي استفاده از «اموال عمومي و مشترك جهاني»، به صورت مورد
پيشنهاد در گزارش «توسعة انساني» سال 1999 «برنامة ملل متحد براي توسعه»، به
منظور تقسيم درآمدهاي ناشي از آن در سطح جهاني
ـ تجديدنظر در فلسفة حقوقي بنيادي حق مالكيت معنوي، در جهت ايجاد نظام تازهاي
كه براي دسترسي كشورهاي در حال توسعه به معرفتهاي جديد، مانع پديد نياورد و
افراطها و سوء استفادههاي كالاييساز پرشتاب معرفتها را محدود سازد.
مدير پیشین «بخش جامعة اطلاعاتي» يونسكو، پس از آن با تأكيد بر مسألة حق مالكيت
معنوي، ضرورت تحول نظام حقوقي حاكم بر اين موضوع و موضوعهاي مشابه آن را مطرح
كرد و اظهار اميدواري نمود كه با چنين تحولي، مفاهيم «منافع عمومي و اموال
عمومي» در سطح جهاني، نيز اهميت بيشتري پيدا كنند و توجه بيشتري به خود جلب
نمايند. وي با تكيه بر اين كه چنين مسائلي داراي طبيعت و ماهيت واقعاً حقوقي
نيستند و جنبههاي اقتصادي و سياسي آنها پراهميتترند، به فشارهاي كشورهاي بزرگ
پيشرفته براي حمايت بيش از پيش از حق مالكيت معنوي در زمينههاي مختلف علمي و
فرهنگي، اشاره كرد و از تعارض سياستهاي كشورهاي توسعهيافته با منافع كشورهاي
در حال توسعه در اين مورد و موارد ديگر، ياد نمود. او مخصوصاً يادآوري كرد كه
طرح «معاهدة حمايت پايگاههاي دادههاي اطلاعاتي»، كه از سوي كشورهاي پيشرفته
در كنفرانس دسامبر 1996 «سازمان جهاني مالكيت معنوي» ارائه شده بود، به سبب
مخالفت كشورهاي در حال توسعه و يك جنبش همبستگي جامعة مدني (دانشمندان، استادان
دانشگاهها و كتابداران) پس گرفته شد و از دستور كار خارج گرديد.
«فيليپ كئو» سپس با اشاره به «تراژدي اموال عمومي و مشترك»، كه از سوي
اقتصاددانان مطرح ميشود، يادآور شد كه اين تراژدي در سطح جهاني، وضع
تراژيكتري دارد و به همين جهت براي مقابله با آن، بايد به ايجاد و توسعة
تدريجي يك «حقوق جهاني»، (Le
droit mondial)
كه با «حقوق بينالملل» (Le
droit international)
كنوني متفاوت خواهد بود، اميد بست.
ب ـ حقوق جهاني و شهروندي جهاني
وي در اين زمينه توضيح داد كه اصطلاح «حقوق بينالملل»، معرف حقوق ملتها،
كشورها و به ويژه دولتهاست. به همين لحاظ، اصطلاح «حقوق افراد» (Le
droit des gens - jus gentium. jus inter gentes)
كه پيش از رواج و توسعه «حقوق بينالملل»، در كشورهاي اروپايي عنوان ميشد، با
شرايط كنوني جهان، هماهنگي بيشتري دارد. زيرا «حقوق افراد»، معرف حقوق مشترك
آنان است و اين حقوق، وجود يك «جامعة بينالمللي» (La
communauté internationale)
، كه به مثابه جامعهاي مركب از افراد و نه جامعهاي تشكيلشده از دولتها را،
ايجاب ميكند. بنابراين، در اوضاع و احوال موجود در جهان، به سبب نابرابري و
ناهمگوني دولتهاي پراكنده در سراسر كرة زمين، مفهوم «جامعة همگاني جهاني» (La
communauté universelle)
نوعي خيالپردازي است و با واقعيت، تطبيق نميكند. در چنين شرايطي، تفاوتهاي
ناشي از سطح توسعة اقتصاد و فرهنگ و ايدئولوژي، بيش از آن كه ملتها را به هم
نزديك كنند، آنها را از هم دور ميسازند. در عين حال، در اوضاع و احوال كنوني
هم عوامل متعدد همگرايي در ميان مردم كشورهاي مختلف وجود دارند، كه مهمترين
آنها، آرزوي عمومي براي صلح، احساس مشترك دربارة اهميت انديشة عدالت، شناخت
واقعيت همبستگي اقتصادي و ضرورت مبارزة مشترك عليه توسعه نيافتگي را شامل
ميشوند.
مدير پیشین «بخش جامعة اطلاعاتي» يونسكو، سپس خاطرنشان ساخت كه هدف توجه به
ضرورت تحول نظام حقوقي حاكم بر دنياي امروز، تنها انتخاب يك نظريه خاص دربارة
حقوق بينالملل يا حقوق جهاني نيست، بلكه هدف آن است كه به گسترش شيوة انديشة
تازهاي در جهت مساعدت به ظهور يك «شهروندي جهاني»، پرداخته شود. در حال حاضر،
تحت تأثير فرآيند جهانيسازي، آگاهي روزافزوني در ميان كشورها نسبت به منافع
مشترك آنها، مشاهده ميگردد واصل «همبستگي بينالمللي»، كه به سبب دربرداشتن حق
نظارت جامعة بينالمللي بر امور داخلي كشورها، با مفهوم «حاكميت»، تعارض پيدا
ميكند، در حال گسترش است. به گونهاي كه از لحاظ نظري، دولتهاي عضو نظام ملل
متحد ميتوانند ادعاي نمايندگي «ارادة عمومي» ملتهاي جهان را داشته باشند.
هماكنون تصميمات و قطعنامههاي نهادهاي جهان شمول سازمانهاي بينالمللي،
نمونههايي از قانونگذاري جهاني را به دست ميدهند. به طوري كه برخي از اين
سازمانها، وظيفة ادارة امور ثروتهاي جمعي جهاني، مانند قعر درياها را به عهده
گرفتهاند. به اين ترتيب، مفهوم «مسئوليت مشترك دولتها در برابر جامعة
بينالمللي» و مفاهيمي همچون «ميراث مشترك بشريت»، به صورت غيرمجرد و عيني
درآمدهاند.
پ ـ حمايت از اموال عمومي و مشترك جهاني
«فيليپ كئو» سپس در سخنراني خود، ضمن حمايت بيش از پيش نظريهپردازان و
دستاندركاران روابط بينالمللي از مفهوم «اموال عمومي و مشترك»، به پرسشهايي
كه دربارة آن مطرح ميشوند، اشاره كرد. وي مخصوصاً اين پرسش را خاطرنشان ساخت
كه چرا براي برخورداري از اموال و متعلقات عمومي، و از آن جمله، آموزش، دسترسي
به معرفتها و اطلاعات به حد و ميزان كافي آنها، اين همه دشواري وجود دارند؟ او
همچنين يادآور شد كه تقسيم مساوي ضرورتآميز اموال و متعلقات عمومي، در ميان
ملتها، نسلها و گروههاي اجتماعي، تنها در صورت آگاهييافتن همگان به منافع عالي
حراست از اين اموال عمومي و قبول مسئوليتهاي مربوط به آنها، امكانپذير خواهد
شد. زيرا اموال عمومي در صورت عدم اعتلاء و محافظت آنها، از ميان ميروند و به
جاي آنها «زيانها و درماندگيهاي عمومي» (Les
maux communs -Global-bads)
پديد ميآيند. در چنين وضعيتي، برخي عوامل و مؤسسات فراملي غيردولتي ميتوانند
از اختلافهاي حقوقي، اقتصادي و اجتماعي موجود در ميان كشورها، سوءاستفاده كنند
و منافع خاص خود را تأمين نمايند. به اين طريق، لطمات وارده به برابري و عدالت
جهاني و گسيخته ساختن آنها، به سريعالعملترين عوامل و مؤسسات مذكور، امكان
ميدهند تا از گسيختگيهاي اجتماعي، اقتصادي و حقوقي ناتوانترين نظامهاي ملي،
به نفع خود بهرهبرداري كنند.
بنابراين، اگر دولتها براي حفظ و تقويت اموال عمومي جهاني كوشش نكنند، آسيبها
و نابسامانيهاي عمومي جهاني، گسترش مييابند. در اين ميان، جامعة ملي جهاني
نيز بايد نقش اساسي ايفا كند. زيرا اين جامعه، از افراد، كه موضوعها و
قلمروهاي واقعي حقوق بينالملل و هم چنين سنگهاي حقيقي بناي اجتماعي جهاني به
شمار ميروند، تركيب يافته است.
وي به دنبال مطالب فوق، اضافه كرد كه اكنون مسألة اساسي مربوط به اموال و
متعلقات عمومي و مشترك، چگونگي نمايندگي منافع كلي جامعة جهاني است و بدون
ترديد، تنها از طريق طرحريزي دموكراتيك حفظ و توسعة اين منافع، ميتوان به
پايهگذاري مشروعيت يك «حقوق جهاني» دست يافت. ضمناً بايد در نظر داشت كه
انديشة «حقوقي جهاني» امر تازهاي نيست. مدتها پيش (در اواخر قرن هيجدهم)،
«امانوئل كانت»، فيلسوف شهير آلماني، در كتاب معروف خود دربارة «طرح صلح
دائمي»، انديشة يك جامعة مدني همگاني و جهاني و يك «حقوق جهان وطن» را مطرح
كرده بود. در حالي كه انديشة يك «دولت جهاني» را كه با خطر استيلاي يك نظام
ستمگر جهاني تحملناپذير بر بشريت همراه است، مطرود شناخته بود.
ت ـ نقش اخلاقي در جهانيسازي حقوق
«فيليپ كئو» در پايان سخنراني خود، تأكيد كرد كه حقوق جهاني، بايد براساس ايجاد
آگاهي به تعارضهاي كاملاً واقعي و روابط مبتني بر قدرت، كه با روابط مبتني بر
عدالت، تفاوت دارند و موضوع اصلي روابط بينالمللي را تشكيل ميدهند،
پايهگذاري شود. ديوان جزايي بينالمللي، حق مداخلة بشر دوستانه (ممنوعيت كشتار
دستهجمعي، بردهگيري و راهزني دريايي) و قاعدة هماهنگي مقررات حقوقي با قواعد
آمرانة حقوق بينالملل عمومي (Les
jus cogens)
، از جمله نطفههاي موجد حقوق جهاني هستند كه بايد افزايش يابند و رشد پيدا
كنند.
مدير پیشین «بخش جامعة اطلاعاتي» يونسكو، سخنان خويش را با جملات زير، به پايان
رساند:
«... اصل برتري حقوق جهاني، بايد مورد تأييد قرار گيرد. به نحوي كه فرد انساني
به مثابة فاعل جهاني، مبناي اساسي آن باشد و دفاع و اعتلاي آن را تأمين كند.
بايد دانست كه مبناي حقيقي حقوق كدام است؟ در واقع، مبناي حقوق، خارج از حقوق و
در اصول اخلاقي قرار دارد. تنها اخلاق ميتواند «حقوق طبيعي» را، كه حقوق مشترك
بشريت است، پايهگذاري كند. واقعيت متفاوت و ناهمسان ملتها و دولتها، كه
وضعيت اساسي دنياي كنوني را تشكيل ميدهد، نبايد ما را از اين نتيجهگيري منطقي
بنيادي، دور سازد. زيرا بشريت، در وراي تفاوتهاي آن، اساساً «واحد» است. به
بيان ديگر، جهانيسازي حقوق، تنها از جهانيٍسازي تكنيكي و اقتصادي عقب افتاده
است.
جامعة مدني جهاني، بايد نسبت به وجود خويش و قدرت سياسي خود، آگاهي پيدا كند.
اگر اموال عمومي و مشترك جهاني وجود دارند، اين اموال الزاماً به تمام ساكنان
جهان متعلقاند. زيرا اموال عمومي مذكور اصولاً بر مبناي اصول اخلاقي «دنياي
مشترك» واصول اخلاقي و عدالت در «امور عمومي جهاني» (La
res publica mondiale)
استوارند و اطمينان داريم كه كنگره «اخلاق اطلاعات» سال 2000، به تقويت و تحكيم
بيشتر اين اصول، كمك كرده است. ...»
دسترسي همگاني به اطلاعات الكتروني در «عصر معرفتي» جهاني
«فيليپ كئو» طي سخنراني در مراسم گشايش نخستين «سمينار ميانمنطقهاي آسياي
مركزي غربي و جامعة اطلاعاتي» در 12 شهر بود 1380 در تهران، خلاصهاي از مقالة
خويش دربارة «دسترسي همگاني به اطلاعات الكتروني در عصر معرفتي جهاني» را به
شركتكنندگان گردهمايي مذكور، عرضه كرد. با در نظر گرفتن نقش برجسته «فيليپ
كئو» در فعاليتها و برنامههاي سالهاي اخير يونسكو راجع به كاربردهاي جهاني
تكنولوژيهاي نوين اطلاعات و ارتباطات و از جمله، كوششهاي خاص او براي برگزاري
سه كنگرة بينالمللي دربارة «اخلاق اطلاعات، چالشهاي حقوقي، اخلاقي و اجتماعي
فضاي سيبرنتيك و جامعة اطلاعاتي»، كه در بالا به آن اشاره شد و همچنين مساعي وي
به منظور تأسيس «برنامة اطلاعات براي همه» در «بخش جامعة اطلاعاتي» يونسكو و
تشكيل اجلاسيههاي سالانة شوراي بينالدول اين برنامه، با مشاركت نمايندگان
كشورهاي عضو سازمان يادشده، شناخت رئوس كلي اين مقاله شايان توجه است
.
مدير پیشین «بخش جامعة اطلاعاتي» يونسكو، در آغاز سخنراني خود در مراسم افتتاح
«سمينار ميانمنطقهاي كشورهاي آسياي مركزي ـ غربي و جامعه اطلاعاتي»، با معرفي
عصر حاضر به عنوان «عصر معرفت»، پيشرفت انسان به سوي «جامة معرفتي» را بسيار
پراهميت شناخت و با تأكيد بر جنبههاي مثبت معرفت به عنوان عامل دگرگوني
انقلابي و سرماية معنوي پيشرفت انساني، از اين كه معرفت به مثابة قدرت، مورد
سوء استفاده نيز قرار ميگيرد، اظهار تأسف كرد و افراطيترين شيوههاي كاربرد
آن را داراي آثار و عوارض امپرياليستي شناخت. او در اين باره، به ويژه، فاصلة
عميق و وسيع كشورهاي پيشرفته و كشورهاي عقبمانده در زمينة اطلاعات و ارتباطات
را مطرح نمود و تأكيد كرد آنچه اخيراً به «شكاف ديجيتال» بين اين دو دسته
كشورها، معروفشده، اساساً يك شكاف اجتماعي و اقتصادي است و يكي از پيامدهاي
عمدة آن، ايجاد «شكاف معرفتي» است. بنابراين، كشورهاي در حال توسعهاي كه
بخواهند سريع پيشرفت كنند، بايد بيشتر به توسعة «اقتصاد معرفتي» توجه داشته
باشند و چنين توسعهاي، در شرايط كنوني جهانيسازي اقتصادي، كه از طريق
جهانيسازي تكنولوژيهاي اطلاعاتي و ارتباطي تسهيل ميشود، بسيار پيچيده و
دشوار است.
«فيليپ كئو»، خاطرنشان ساخت كه جهانيٍسازي، از يك سو به بازگشت سرمايه و منافع
فراوان ناشي از فعاليتهاي محلي آن در كشورهاي مختلف دنيا و در نهايت، به ايجاد
انحصارهاي آشكار و غيرقابل قبول منجر ميشود و از سوي ديگر، برخلاف تصورهاي
خوشبينانه، به تأمين نيازهاي محلي پاسخ نميدهد. به بيان ديگر، جهانيٍسازي
داراي برندگان و بازندگان است، براي «برندگان جهاني»، سودهاي عظيم پديد ميآورد
و براي «بازندگان محلي»، ضررهاي بزرگ ايجاد ميكند و شرايط توسعة آنها را
نامساعد ميسازد. بنابراين، جهانيسازي كه طبيعتاً جنبة جهاني دارد، الزاماً به
مسائل و ويژگيهاي محلي، توجه كافي معطوف نميسازد و مشكلات فراوان كشورهاي در
حال توسعه، به خصوص از لحاظ زيرساختها را مرتفع نميكند.
مدير پیشین «بخش جامعة اطلاعاتي» يونسكو، سپس با اشاره به عقبماندگي شديد
كشورهاي در حال توسعه براي دسترسي به اطلاعات اينترنتي، اضافه كرد، با وجود آن
كه مقرراتزدايي و خصوصيسازي ارتباطات دور، عمليات ارتباطي سنتي آنها را
مؤثرتر ساخته است، در عين حال، براي دسترسي همگاني محلي به اينترنت در كشورهاي
مذكور، هيچ تضميني وجود ندارد. وي يادآور شد كه در حال حاضر، شرايط استفاده از
اينترنت در جهان به گونهاي است كه به سبب تفوق ايالات متحدة آمريكا در اين
زمينه، هم عرضه كنندگان برنامههاي اينترنت در اين كشور و هم استفادهكنندگان
اين برنامهها، به هزينة كشورهاي ديگر دنيا و از جمله فقيرترين آنها ـ كه
ميكوشند با وجود بسياري ديگر از اولويتهاي عمدة تأمين نيازهاي خود، به
بزرگراههاي اطلاعاتي ملحق شوند ـ از دسترسي آزاد اينترنتي به سراسر جهان،
برخوردار شدهاند. چنين وضعيتي، مطمئناً به يك نوع استثمار منتهي ميگردد و
بدون ترديد، در بلندمدت، به گسترش شبكههاي اينترنت لطمه ميزند و كشورهاي در
حال توسعه را از دسترسي به منافع معرفتي باز ميدارد.
«فيليپ كئو» براي مقابله با اين وضعيت، به كشورهاي در حال توسعه توصيه كرد تا
همكاريهاي ارتباطي منطقهاي و درونمنطقهاي شبكههاي اطلاعاتي خود را گسترش
دهند و از طريق آنها، شيوههاي استفادة مشترك از برنامههاي اينترنتي داراي
نرخهاي ارزان را بكار گيرند و با بكارگرفتن ظرفيتهاي بالاي خطوط ارتباطي
فيبرنوري ميانقارهاي، هزينههاي اتصال شبكههاي اطلاعاتي كشورهاي خود را
پائين بياورند و به شرايطي دست يابند كه در جريان مبادلة اطلاعات شبكهاي، هيچ
كشوري بر كشورهاي ديگر، تسلط نداشته باشد.
الف ـ ضرورت مقرراتگذاري جهاني در مورد ارتباطات
مدير پیشین «بخش جامعة اطلاعاتي» يونسكو، با اشاره به اجراي «قانون ضد تراست» (The
Antitrust Law)
ايالات متحدة آمريكا، عليه انحصار نرمافزاري كمپاني معروف «مايكروسافت» در سال
1999 و همچنين مخالفت وزارت دادگستري اين كشور با ادغام كمپانيهاي «وردكام ـ
اسپرينت» (World
Com-Sprint)
در ژوئن 2000 و نيز مخالفت همزمان اتحادية اروپايي با اين ادغام انحصارگرانه،
تأكيد كرد كه از طريق قانونگذاري دولتي در مورد فعاليتهاي ارتباطي بازار
سرمايهداري، ميتوان با انحصار سلطة اقتصادي به مقابله پرداخت و به تدريج،
مقدمات تدوين و تصويب مقررات جهانيضدتراست، براي جلوگيري از سوء استفادة
انحصارهاي بزرگ كشورهاي صنعتي را، فراهم ساخت.
وي در ادامة سخنان خود، اهميت و ضرورت دستيابي به يك چهارچوب حقوقي جهاني، براي
مقابله با انحصارهاي ارتباطي سراسر زمين را مورد تأكيد قرار داد. به عقيدة او،
چون قانونگذاران از «منافع عمومي» دفاع ميكنند، مقرراتگذاران جهاني هم
ميتوانند مدافع «منافع جهاني» باشند. به عنوان مثال، آنها ميتوانند معناي
«دسترسي همگاني» به اطلاعات را تعريف كنند و منابع مالي مورد لزوم آن را نيز
تعيين و تأمين نمايند. در چنين مقرراتي، الگوي «دسترسي همگاني» به اطلاعات،
مشخص خواهد شد و چگونگي سياستها و خط مشيهاي مربوط به آن، از قبيل دسترسي
فيزيكي، نرخگذاري ارتباطي منصفانه، پرداخت يارانه به برخي از كاربران
كمدرآمد، دسترسي آزاد به بعضي «محتواهاي» اطلاعاتي، مانند دسترسي شهروندان به
تمام دادههاي عرصة عمومي و اطلاعات دولتي، تحقق الزامات خدمت عمومي، حقوق
مصرفكنندگان و احتمال برخورد اين حقوق با حقوق شهروندان، تعريف خواهد گرديد.
مسائل اتصالهاي ارتباطي متقابل، عمليات ميانشبكهاي و نرخگزاريهاي منصفانة
ارتباطي را هم ميتوان مشمول مقررات جهاني قرار داد.
او همچنين خاطر نشان ساخت كه با وجود نياز مبرم به مقرراتگذاري جهاني در جهت
حمايت از خير و صلاح مشترك تمام مردم جهان، نميتوان برخي از الگوهاي
مقرراتگذاري يا مقرراتزدايي را كه در كشورهاي توسعهيافته، رواج پيدا
كردهاند، براي كشورهاي در حال توسعه نيز به اجرا گذاشت. الگوهاي آمريكايي و
اروپايي مقرراتزدايي و مقرراتگذاري ارتباطات، از آن جملهاند. به عبارت ديگر،
در اين زمينهها يك الگوي واحد وجود ندارد و بايد الگوهاي گوناگون، طرف توجه
قرار گيرند. بنابراين، در مورد مقابله با انحصارهاي ارتباطي جهاني هم ميتوان
انتظار داشت به «كميسيون جهاني ضدتراست» (The
world Antitrust Commission)
، مسئوليت داده شود تا دربارة انواع الگوهاي مناسب مقابله با انحصارهاي ارتباطي
در كشورهاي مختلف، تصميم بگيرد و رقابت واقعي و منصفانة مؤسسات عامل امور
ارتباطات و اطلاعات را تضمين كند.
ب ـ محتواها، مالكيت معنوي و دسترسي همگاني
زمينة ديگر موردنظر «فيليپ كئو» براي مقرراتگذاري و نظامدهي جهاني، دسترسي به
محتويات معرفتي بود. وي در اين باره، به ويژه بر ضرورت توافق در مورد يك
چهارچوب مناسب براي مقرراتگذاري دسترسي به محتويات اطلاعات مورد حمايت حقوق
مالكيت معني، تأكيد گذاشت. به عقيدة او، در حال حاضر يك روند بازارمدار، دربارة
مالكيت معنوي وجود دارد و به كالاييسازي اطلاعات و معرفتها ميپردازد. در
حالي كه ادامة چنين گرايشي قابل قبول نيست و نميتوان در برابر تبديل معرفت به
كالا، بياعتنا ماند. به بيان روشنتر، مبناي «اقتصاد معرفتي» معاصر، بيشتر بر
منابع مالي عمومي اختصاصيافته به دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي استوار است و در
برابر آن، بهرهبرداري از معرفتها، بيشتر در اختيار صنايع و خدمات خصوصي قرار
دارد. بنابراين، براي مقابله با مالكيت مطلق بخش خصوصي بر آثار معرفتي عمومي،
حداقل بايد شرايطي ايجاد شوند كه آفرينشهاي فكري و علمي ناشي از منابع عمومي،
به جامعه تعلق داشته باشند و دسترسي به اطلاعات مربوط به آنها نيز به عنوان
اطلاعات عرصة عمومي، براي همگان آزاد و مجاني باشد. به اين ترتيب، اصول مربوط
به دسترسي آزاد به اطلاعات مذكور، بايد مشخص شوند و مورد حمايت قرار گيرند.
مدير پیشین «بخش جامعة اطلاعاتي» يونسكو، در ادامة سخنان خود، صمن تأكيد خاص بر
اهميت برخورداري همگان از آفرينشهاي فكري و علمي، مسألة اختلاف اخير مربوط به
مفهوم «استفادة منصفانه» (The
fair Use)
از آثار فكري، كه به مؤسسات آموزشي و پژوهشي و روزنامهنگاران و منتقدان، اجازة
بهرهبرداري از حقوق مالكيت معنوي صاحبان آنها را ميدهد، مطرح كرد و نقش حساس
ناشران در تلاش براي مقابله با حقوق اين مفهوم به ويژه در مورد آثار فكري
ديجيتال را يادآوري نمود. وي مخصوصاً اضافه كرد كه در شرايط جديد گسترش
ارتباطات الكتروني، در زمينة مالكيت معنوي بين حقوق صاحبان و مالكان اصلي آثار
و ناشران و توزيعكنندگان آنها تعارض پديد آمده است و قانون تازة حقوق مؤلف
ايالات متحدة آمريكا، موسوم به «قانون كپيرايت ديجيتال هزاره» (The
U.S Digital Millenium Copyright ACT -1998)
، كه در سال 1998 تصويب گرديده است، از گروه اخير، حمايت ميكند. به گونهاي كه
به موجب اين قانون، تخطي نسبت به ابزارها و رمزهاي تكنولوژيك بازدارندة استفادة
شخصي از آثار فكري و علمي، يك جرم بزرگ و داراي مجازات چند سال حبس و صدها دلار
جريمه، شناخته شده است. همچنين «عهدنامة اروپايي جرايم رايانهاي»(
The European Convention on Cybercrime)
كه به تازگي از سوي اتحادية اروپايي تصويب گرديده است، براي همكاريهاي
بينالمللي در جهت مقابله با اين جرايم، مكانيسم حقوقي خاصي شامل مقررات
استرداد مجرمان رايانهاي، پيشبيني كرده است.
«فيليپ كئو»، سپس به گرايش تازة كشورهاي بزرگ صنعتي و مخصوصاً آمريكا و ژاپن،
براي معرفي بسياري از آثار فكري جديد مربوط به تكنولوژيهاي نوين اطلاعات و
ارتباطات، به عنوان اختراعات تازه و برخورداري آنها از مقررات سنگين حمايت
مالكيت صنعتي و حق اختراع اشاره كرد و خاطر نشان ساخت كه در شرايط كنوني
محدوديتافزايي براي استفادة همگاني از آثار فكري، بايد براي آغاز بازنگري در
چهارچوب جهاني مقررات حاكم بر مالكيت معنوي و انطباق آنها با مقتضيات جامعة
اطلاعاتي، اقدامهاي فوري صورت گيرند. به اين منظور، يك مباحثة بينالمللي
دموكراتيك و بسيار وسيع دربارة حقوق مالكيت معنوي، بسيار ضروري است. اين
مباحثه، بايد جنبة فلسفي و سياسي داشته باشد و به دور از سختگيريهاي معمول در
استدلالهاي حقوقي و خارج از فعل و انفعالهاي مصلحتي گروههاي فشار، بر محور
«خير و صلاح مشترك جهاني» (The
Global Common Good)
، استوار گردد و ترديد نيست كه اگر بخواهيم براي از ميان بردن شكاف فاحش
اطلاعاتي بين كشورهاي ثروتمند و كشورهاي فقير، اقدامهاي جدي بعمل آرويم، در
اين بازنگري، بايد به ديدگاههاي كشورهاي در حال توسعه براي دسترسي به
معرفتها، توجه خاص داشته باشيم.
وي مخصوصاًِ يادآور شد كه به منظور مقابله با شكاف اطلاعاتي در جهان امروز،
بايد براي سياستهاي پيشرفت و پيشبرد اطلاعات عرصة عمومي، در جهت گسترش امكانات
آموزشي، بهداشتي و حفظ محيطزيست در تمام كشورها، ارجحيت ويژه در نظر گرفت. به
همين جهت، يونسكو از سال 1999، به ابتكارهاي تازهاي براي تسهيل دسترسي همگاني
به اطلاعات عرصة عموي، دست زده است و طرحهاي جديدي دربارة گسترش اين اطلاعات و
ديجيتال كردن آنها در سراسر جهان، به مورد اجرا گذاشته است.
پ ـ حمايت از حرمت زندگي خصوصي
مدير پیشین «بخش جامعة اطلاعاتي» يونسكو، در ادامة سخنان خود، مسألة حمايت از
حرمت زندگي خصوصي را، به عنوان يكي از مهمترين مسائل حقوق بشر در آغاز هزارة
سوم معرفي كرد و يادآور شد كه «برادران بزرگ»، در حال حاضر هر حركت انسانها را
براي حفظ برتري استراتژيك خود زيرنظر دارند. وي در اين زمينه «پيمان همكاري
اطلاعاتي ايالات متحدة آمريكا و انگستان»، كه همكاري كشورهاي كانادا، استراليا
و زلاند جديد را هم دربرميگيرد، مطرح نمود و ضمن اشاره به چگونگي استفادة
آنها از «شبكة اطلاعاتي اشلون» (The
Echelon Network)
، خاطرنشان ساخت كه اين شبكه، تحت نظارت «آژانش امنيت ملي ايالات متحده» (The
U.S National Security Agency)
فعاليت ميكند و روزانه بيش از سه ميليارد پيام تلفني، فاكس و پست الكتروني را
در سراسر دنيا، مورد شنود و كنترل و پردازش قرار ميدهد. او اضافه كرد كه در
كنار اين فعاليتهاي مخفي اطلاعاتي از سوي «برادران بزرگ» ياد شده، بايد به
فعاليتهاي «خواهران بزرگ» (كمپانيهاي بزرگ) نظارتگر اقتصادي، اجتماعي و فكري
در سطح جهاني نيز توجه داشت.
«فيليپ كئو» يادآوري كرد كه علاوه بر شبكههاي اطلاعاتي مخفي، كه هر گونه حركت
و فعاليت افراد در خانه و محل كار و مكان فراغت و بيمارستان را تحت كنترل
دارند، بسياري از شركتهاي تجاري فعال در زمينههاي جمعآوري و پردازش اطلاعات
شخصي هم ميكوشند با شيوههاي مجاز و غيرمجاز، اين گونه اطلاعات را گردآوري
كنند و به مؤسسات خواستار آنها بفروشند. وي سپس به ضرورت مقابله با
سوءاستفادههاي مختلف دولتهاي بزرگ و مؤسسات بازرگاني از اطلاعات شخصي و
محرمانة مربوط به زندگي خصوصي افراد، اشاره كرد و در اين زمينه، از رهنمود
اتحادية اروپايي دربارة «حمايت از افراد در مورد پردازش و انتقال دادههاي
مربوط به زندگي شخصي آنها»، كه در سال 1994 به تصويب رسيده و از اكتبر 1998، به
اجرا گذاشته شده است، نام برد و در برابر آن، از فقدان اين گونه مقررات در
ايالات متحدة آمريكا و اكتفا به خود ـ نظامدهي اخلاقي مؤسسات خصوصي اين كشور،
در مورد سودآوري پردازش و انتقال و فروش دادههاي مربوط به زندگي خصوصي افراد،
سخن گفت.
وي در پايان اين بحث، خاطرنشان ساخت كه يونسكو در سالهاي اخير، به
مقرراتگذاري دربارة حمايت از حرمت زندگي خصوصي انسان، توجه خاصي داشته است و
به همين جهت، در برنامههاي كنگرههاي بينالمللي «اخلاق اطلاعات» بررسيها و
ارزيابيهاي فراواني در اين زمينه، انجام داده است. ت ـ برنامههاي جديد يونسكو
«فيليپ كئو»، در پايان سخنراني خود، بر اهميت برنامههاي جديد يونسكو براي
دسترسي همگاني به اطلاعات الكتروني، تأكيد گذاشت و يادآور شد كه در اين زمينه،
«برنامة اطلاعات براي همه» (The
Information for All)
، كه از سالجاري(2001) به مورد اجرا درميآيد، يك عنصر كليدي بسيار مهم، در
استراتژيهاي تازة يونسكو، براي كمك به كاهش «شكاف ديجيتال» موجود بين كشورهاي
پيشرفته و كشورهاي عقبافتاده، و ايجاد يك جامعة اطلاعاتي عادلانه و منصفانه،
بشمار ميرود. اين برنامه، عرصة نويني براي مباحثههاي بينالمللي مربوط به
توسعه و حفظ اطلاعات و دسترسي همگاني به منابع و مجراهاي اطلاعاتي و همچنين
مباحثههاي راجع به چالشهاي اخلاقي، حقوقي و جامعهاي ناشي از گسترش
تكنولوژيهاي نوين اطلاعات و ارتباطات، خواهد بود. برنامة مذكور، از تدارك
مقررات رهنمود براي سياستهاي مربوط به دسترسي همگاني به اينترنت نيز پشتيباني
ميكند. نخستين نمونة اين گونه مقررات، تهيه و تدوين «پيشنويس توصيهنامه
يونسكو براي كاربرد چند زبانيگرايي و دسترسي همگاني به فضاي سيبرنتيك» (The
Draft Revommendation on the Use of Multilingualism
and Universal Acess of Cyberspace)
است.
وي همچنين با اشاره به تدارك مقدمات برگزاري «كنفرانس عالي سران كشورهاي جهان
دربارة جامعة اطلاعاتي»، كه در دسامبر 2003 از سوي سازمان ملل متحد، به وسيلة
«اتحادية بينالملي ارتباطات دور» و با همكاري يونسكو تشكيل شد، خاطرنشان ساخت
كه يونسكو كوشش خواهد كرد تا در كنفرانس مذكور، توجه هر چه بيشتر رهبران
كشورهاي جهان را به مسائل مهمي همچون دسترسي همگاني به جامعة اطلاعاتي، نيازهاي
كشورهاي در حال توسعه به گسترش اطلاعات، توجه به اطلاعات و معرفتها و به عنوان
فرآوردههاي متعلق به عموم، آزادي بيان و آزادي دسترسي به اطلاعات، آموزش در
عصر معرفتي و يادگيري اطلاعاتي، جلب كند. و به حل آنها، كمك نمايد.
اينترنت چيست:
روز اول ماه اكتبر سال ،۱۹۹۶ نمايندگان ۳۴ دانشگاه بزرگ آمريكا از جمله ام آى
تى (MIT)
هاروارد (Harvard)
بركلى (Berkeley)
و استانفورد (Stanford)
در نشستى در شيكاگو گردهم آمدند تا به منظور ايجاد ساختارى كه بتواند نيازهاى
تحقيقاتى آنان را برآورده سازد، اقدامى جدى به عمل آورند. حاصل اين نشست، تعريف
پروژه اى به نام
internet 2
بود. آنچه سبب شد چنين پروژه اى شكل گيرد و به طور جدى دنبال شود، دور شدن
اينترنت متداول از اهداف اوليه خود بود.
در حقيقت، گرچه همين اينترنت متداول نيز با اهداف كم وبيش يكسان توسط دانشگاه
هاى آمريكا به وجود آمده بود، (به طور مثال، دانشگاه استنفورد پروتكل هاى
اينترنتى را ابداع كرد و يا دانشگاه ايلينويز اولين مرورگر اينترنت را عرضه
كرد) اما بعدها، كنترل آن به طور كامل از دستان مجامع دانشگاهى و تحقيقاتى خارج
شد.
آنچه امروزه همه به آن اذعان دارند، آن است كه طراحى اينترنت به گونه اى بوده
است كه پاسخگوى نيازها و وضعيت كنونى آن نيست. در اينترنت كنونى، تعداد بسيار
زياد كاربران، ترافيك زياد، فناورى چندرسانه اى و يا مبادله اطلاعات به صورت بى
درنگ در نظر گرفته نشده است. اين گونه است كه اكنون برخى براى توصيف وضعيت
كنونى اينترنت به طعنه
www
را مخففى براى
World Wide Wait
مى دانند.
در عين حال، دانشگاه ها نيز فاقد شبكه اى با سرعت بالا و هزينه كم براى استفاده
هاى اختصاصى خود شدند. در نتيجه، پيشرفت هايى كه در زمينه ايجاد كاربردهاى جديد
مورد انتظار بوده، حاصل نشده است. تمامى آنچه تاكنون گفته شد، دلايل اصلى شكل
گيرى پروژه اى دانشگاهى با نام اينترنت ،۲ بود.
به طور خلاصه، اهداف اصلى پروژه اينترنت ۲ عبارتند از: ۱- ايجاد زمينه لازم جهت
به كارگيرى برنامه هاى كاربردى نسل جديد در شبكه. ۲ _ دستيابى به ساختار
ارتباطى پيشرفته جهت استفاده جوامع دانشگاهى و تحقيقاتى. ۳ _ انتقال تجربيات و
فناورى هاى مورد استفاده به اينترنت سراسرى.
به منظور تحقق اهداف فوق، كميته هاى مختلفى با تمركز بر روى چهار موضوع عمده
تشكيل شد و به طور همزمان فعاليت خود را آغاز كردند. اين چهار موضوع عمده عبارت
بودند از: ۱- ايجاد ساختار شبكه اى پيشرفته.
۲ _ مهندسى و طراحى مناسب پروتكل هاى شبكه اى.
۳ _ طراحى ميان افزارها (Middleware)
ى مورد نياز. ۴ _ ايجاد برنامه هاى كاربردى پيشرفته.
ساختار شبكه اى پيشرفته مورد نياز به كمك ايستگاه هايى به نام
Gigapop
و شبكه هاى پيشرفته موجود مانند
VBNS
و
Abilene
سرعت بسيار زيادى را براى استفاده اينترنت ۲ فراهم مى كند. مهندسى و طراحى
پروتكل هاى اينترنت ۲ نيز به گونه اى صورت مى گيرد تا اشكالات مهم اينترنت
متداول امروزى را برطرف سازد. از اشكالات مهم اينترنت كنونى مى توان به موارد
زير اشاره كرد:
- عدم پشتيبانى از تعداد زياد آدرس هاى اينترنتى
(IP
Address)
- فقدان اطلاعات لازم براى نظارت و اندازه گيرى مناسب ترافيك.
- عدم پشتيبانى از كيفيت خدمات (Quality
of Service).
- در نظر نگرفتن
Multi Cast
طراحى ميان افزار نيز به منظور فراهم كردن امكانات بيشتر براى مواردى نظير
امنيت اطلاعات صورت مى گيرد و اما برنامه هاى كاربردى پيشرفته به تحقق مواردى
نظير آموزش از راه دور، كتابخانه هاى ديجيتال و آزمايشگاه هاى مجازى كمك فراوان
مى كند.
اكنون، بيش از ۲۰۰ دانشگاه، ۷۰ شركت در سراسر آمريكا مشغول كار بر روى پروژه
اينترنت ۲ هستند. در حال حاضر، دانشجويان دانشگاه هاى متصل به اينترنت ،۲ داراى
دسترسى رايگان به اين شبكه هستند و مى توانند از مزاياى آن استفاده كنند. براى
مثال اكنون اينترنت ،۲ امكان مشاهده تصاوير ويديويى از يك تلسكوپ در آريزونا را
براى علاقه مندان فراهم مى كند. به عنوان مثال ديگر، محققان در حال تحقيق بر
روى پروژه اى هستند كه بتوانند از طريق اينترنت ۲ و تجهيزات سه بعدى پيشرفته،
احساس لمس كردن را منتقل سازند.
به اين ترتيب، مشتريان از راه دور خواهند توانست جنس مورد نياز خود را بهتر
انتخاب كنند. و اما سئوالى كه اكنون ممكن است به ذهن خطور كند، آن است كه اگر
اين پروژه، فقط در ميان دانشگاه هاى آمريكا استفاده مى شود، چه سودى براى ما
خواهد داشت؟ پاسخ آن است كه، تمام تحقيقاتى كه در اين پروژه صورت مى گيرد به
نتايجى منجر مى شود كه در آينده در اينترنت سراسرى قابل استفاده خواهد بود. به
عبارتى اين تحقيقات منجر به توليد برنامه هاى كاربردى پيشرفته اى مى شود كه در
اينترنت آينده قابل استفاده خواهد بود.
در حقيقت، همان طور كه در تعريف پروژه اينترنت ۲ ذكر شده است، يكى از اهداف اين
پروژه، انتقال تجربيات و فناورى هاى نسل جديد به اينترنت سراسرى است. در پايان،
لازم است اشاره كنيم كه دانشگاه ها و موسسات تحقيقاتى بين المللى زيادى مشغول
همكارى در اين پروژه هستند. در آسيا نيز كشورهايى از جمله: ژاپن، سنگاپور، كره
و حتى قطر تحقيقاتى در اين زمينه انجام مى دهند. تلاش هاى كشورهاى آسياى جنوب
شرقى منجر به تشكيل سازمانى تحقيقاتى به نام
APAN
شده است كه يكى از فعال ترين سازمان هاى عضو پروژه اينترنت ۲ است.