صاحب نظران درمیزگرداقتدارملی رویداد ششم جدی را بررسی کردند
اشاره :
ششم جدی به عنوان روزی تاریک درتاریخ کشورما ثبت شده است . درآن روز ارتش سرخ شوروی به حریم مقد س این خطهً شجاعان سلحشور تجاوز نمود . اکنون با تکرار این روز درتقویم ، خاطره تلخ آن درذهن تمام افراد این ملت تداعی میشود . بدین مناسبت هفته نامه اقتدار ملی با تنی چند ازصاحب نظران درمیزگردی مسایل وقضایای مربوط به این تجاوز ننگین را طرح وبررسی کرده است که اینک تقدیم حضورتان می گردد . مهمانان این میز گرد عبارت اند از :
آقای عبدالحمید مبارز ، معین نشراتی وزارت اطلاعات وفرهنگ .
جنرال نورالحق علومی ، فعال سیاسی .
خانم فاطمه گیلانی ، فعال سیاسی .
داکتر ملیحه ذوالفقار ، استاد دانشگاه درامریکا .
انگیزه واقعی تجاوز روسها درافغانستان چه بود ؟ آیا به نجات وبه قدرت رساندن گروه های چپ بود یا آنها درپی استراتیژی بلند مدت جهت رسیدن به آب های گرم بودند؟
داکتر ملیحه ذوالفقار : از دید گاه من تجاوز شوروی را درافغانستان نمیشود جدا ازسیاست جهانی آن وقت بررسی کرد ، سیاست شوروی در افغانستان ارتباط به جنگ سرد دو ابر قدرت شرق وغرب می گیرد که پس از جنگ جهانی دوم هر کدام درصدد توسعهً ساحهً نفوذ خود دردنیا ومخصوصأ ممالک همجوار بودند. من فکر میکنم که آمدن شوروی در افغانستان کمی قبل از وقت بود ، لذا تصوری که آنها از آمدن به افغانستان داشتند غیر از آن چیزی بود که آنها عملأ تجربه کردند و هرگز انتظار آنچه را با آن برخورد کردند، نداشتند. بنابر این یک قسمت این تجاوز برمی گردد به مسابقهً که بین ممالک سوسیالستی وسرمایداری جریان داشت ویک بخش آن مربوط می شد به حمایت وحفظ گروه های چپی که در داخل افانستان فعالیت می کردند.
مبارز: بعد از جنگ جهانی دوم ، اختلافات بین متحدین زمان جنگ ( اتحادشوروی وایالات متحده امریکا ) پیدا شد واین اختلاف منجر به صف آرایی بین دو گروه شد که یکی پیمان " اتلانتیک "بود ویکی پیمان " وارسا " . هردو طرف می کوشیدند که روز به روز از لحاظ سیاسی ونظامی قدرتمند تر شوند . پیمان ناتو که در رأس آن امریکا قرارداشت به تاسیس پیمان های نظامی پرداختند که ازآن جمله یکی پیمان ( بغداد ) بود که بعد از کودتای بغداد وسقوط نظام شاهی در عراق این پیمان به پیمان " سنتو " معروف شد . دراین پیمان کشورهای ایران ، ترکیه ، وعراق داخل بودند وهدف شان محاصره اتحادشوروی بود تا بتوانند جلو اتحادشوروی و نفوذ کمونیزم را در منطقه بگیرند ، افغانستان دراین پیمان داخل نشد وعلت آنهم اختلافات روی مسأله پستونستان با پاکستان بود که امریکایی ها می خواستند ، این مسأله در افغانستان راه حلی پیداکند وبعدأ افغانستان می توانست به غرب تقرب کند وبه همین لحاظ افغانستان درپیمان سنتو داخل نشد.
تجاوز اتحادشوروی درافغانستان فکتورهای مختلفی دارد، ازجمله یکی این بود که این تجاوز همزمان با شکست روس ها درمصر واخراج متخصصین شان از کشور ، ونیز شکست های شان درایتوپیا و امریکا لاتین بود . بنا براین روسها متوجه این نکته شدند که اگرافغانستان به غرب جذب شود ، معاصره اتحادشوری کامل می شود . فکتور دیگر این بود که درآن زمان دراتحادشوروی "برژنف" قدرت را دردست داشت که یک دیکتاتور خود کامه بود وچنانکه بعد ها معلوم شد درخود حزب کمونیست شوروی بین اعضای بیروی سیاسی وحدت نظر برای تجاوز به افغانستان موجود نبود ، درحالیکه تصمیم گیرنده درتجاوز به افغانستان فقط برژنف بود.
فکتور سوم این بود غربی ها هم علاقه یی به جلوگیری ازاین تجاوز نشان نمی دادند . چنان که وقتی ارتش سرخ در سرحدات افغنستان تمرکز کرده بود درآن زمان وزرای خارجه کشورهای غربی درحاشیهً مجمع عمومی مصروف جلسه یی بودند که فیصله درآن چنین شد که تجاوز ومداخله شوروی به افغانستان می تواند حیثیت ویتنام را برای آن کشور داشته باشد . وزرای خارجه فرانسه وامریکا درگفت وگوی تیلفونی ، براتخاذ یک موقف محتاطانه درقبال مسأله تاکید کردند .
علومی : حضور نظامی اتحادشوروی درافغانستان بدون مطالعهً سیاست های منطقه وجهان نمی تواند ارزیابی شود و چنانچه ما سیاست های آن وقت را درنظر بگیریم ، ارزیابی مثبتی ازمسأله خواهیم داشت. افغانستان کشوری است که ازنظر جیوپولتیک در منطقه یی از آسیا قرار دارد که ابرقدرت ها همیشه می خواستند برای تأمین منافع خود درآن سهمی مساوی داشته باشند.
چنانچه این روند دردوره استعماری وسپس دردوران استقلال وتا ختم بازیهای بزرگ جهانی وجنگ سرد ادامه یافت . بنابراین اگر ما ازیک بُعد ، مسأله را مطالعه می کنیم ، باید جوانب مختلف آن را نیز درنظر داشته باشیم . که چرا اتحادشوروی درآن وقت به افغانستان آمد وحضورنظامی یافت . یا می بینیم که مردم افغانستان به خاطر موقعیت جیوپولیتکی کشور شان قربانی بازیهای بزرگ جهانی شدند. پس اگربه صورت ساده بگویم که به چه علل قعطات شوروی به داخل افغانستان آمده، عوامل خارجی وداخلی درآن موثربود . درعوامل خارجی جانبین را درنظر می گیریم یعنی طرف شورویها وجانب غرب وکشورهای امپریالستی .
کشورهای غربی با علاقه مندی می خواستند که افغانستان برای شورویها ، ویتنامی دیگر درست شود ومی خواستند مسأله افغانستان به معضله یی تبدیل شود که از راه سیاسی حل آن ناممکن ،بلکه ازراه نظامی حل شود و پای نظامیان شوروی به اینجا کشانیده شود. شورویها خواسته یا ناخواسته درافغانستان حضور نظامی یافتند . اکنون یک سلسله اسناد ومدارکی موجود است که درصورت ارائه آنها میتوان فهمید که تا چه اندازه رهبری اتحادشوروی به حمله ومداخله نظامی به افغانستان علاقمند بود . درعوامل داخلی نیز باید دقت کرد که قدرت حاکمهً افغانستان نظربه کدام کاستیها ، ضعفها و نارسایی ها نگزیر می شود که دست به دامن شورویها بیندازد واز قطعات شوروی بخواهد که به افغانستان بیایند .
فاطمه گیلانی : اول اینکه من تجاوز شوروی را از روز مداخله علنی آنها و ورود عساکر سرخ به افغانستان نمی دانم ، بلکه ازروزهای که کودتای کمونیستی درکابل رُخ داد ، ازآن روز می دانم .
زیرا ازهمان آغاز مشاورین روسی دردستگاه نفوذ داشتند . واین که چرا روسها به چنین کاری دست زدند ، ازنظرمن یک مسأله چند بُعدی است : به تائید سخنان آقای مبارز وخانم ذوالفقار ، جنگ سرد ورقابت های جهانی بین قدرتهای بزرگ یکی ازاین عوامل بود ودیگر اینکه اتحادشوروی طبق عادت همیشگی خود، درپی توسعهً نفوذ خود، مخصوصأ درجهان اسلام بود ومی خواست درجهان اسلام دست نشانده ها وبازیچه های داشته باشد وبدین لحاظ می خواستند مردم افغانستان را که به جنگجوی وسلحشوری معروف بودند ، به نحوی تحت تأثیر خود داشته باشند . اما آنچه که باعث شد آتش شعله ورشود ، تغیر سیاست داود خان بود . سردارمحمد داود خان ازسیاست بسیارنزدیکی که ( مخصوصأ در دوره صدارت خود ) با شوروی ها داشت ، دفعتأ تغیر راه می دهد و به پاکستان ، ایران وکشورهای خلیج بسیارنزدیک می شود وحتی عربستان وعده پرداخت قرضهای شوروی را به افغانستان داده بود.
من فکرمی کنم این عوامل تأثیر گذاربود وبرای شوروی ایجاد نگرانی می کرد که مبادا افغانستان که روزی با آنها روابط بسیار نزدیک داشت ، ازآنها فاصله بگیرد .
یک نکتهً مهم هم این بود که غرب هم ازاین واقعه سوء استفاده کرد وگذاشت که شوروی به دام بیفتد .
واین یک قمار سیاسی بود ازدو طرف که امریکا درآن برنده شد وشوروی ازحدی که باید می بود تجاوز کرد ، زیرا نه توان فزیکی آنرا داشت که بتواند بجنگد وهم ازلحاظ اقتصادی آن قدر ضربهً بزرگی را متعمل شد که نتواست کمر راست کند .
ازطرف دیگر دنیای غرب به رهبری امریکا که در این قمارشرکت کردند، کوشیدند ،شوروی دراینجا کشانیده شود تا انتقام زمان جنگ ویتنام را بگیرند وهم این منطقه را به عنوان نقطه یی که می توانست شوروی را از پا درآورد شناسایی کرده بودند. بنابراین مسأله چند بُعدی بوده است .
پیامد ها وتاثیرات تجاوز روسها برمردم ، فرهنگ ،آزادی واستقلال افغانستان وتأثیرات آن درسطح منطقه وجهان ازنظر شما چگونه است ؟
ذوالفقار: باید من درمورد نفوذ روسها در دوران قبل ازانقلاب ثور کمی روشنی بدهم . من دردوران کودتای ثور درساحهً دانشگاه تدریس می کردم واتفاقاتی که درآنجا رُخ می داد واوضاعی که درآن محیط جاری ، نمایشگر وضع داخلی افغانستان بود . طور مثال درآن وقت من می خواستم بدانم که جوانان دانشجو چه تحلیلی ازاوضاع دارند. افغانستان همواره می خواست با غرب رابطه نزدیک داشته باشد ومورد توجه غرب قرارگیرد . ولی متاسفانه غرب وبه خصوص امریکا به این مسأله علاقه نشان نمی داد . ازنگاه فعالیت های سیاسی دربین جوانان دانشجو یک بحران سیاسی متبارز بود وشرایط طوری بود که هرکس باید جهتی می داشت واین جهت گیری ها هم تا جایی که من درصحنه حضورداشتم ودررابطه نزدیک با دانشجویان ،متاسفانه جهت گیری های آگاهانه نبود . وازطرف دیگر ، فرق فاحشی بین دانشجویان شهری وروستایی موجودبود وفاصلهً زیادی بین شان وجود داشت وجالب این بود که نفوذ کمونیزم وسوسیا لیزم درافغانستان بیشتر به خاطر همان شعارهای برابری ،عدالت اجتماعی وازبین رفتن طبقات بود . همچنان بازشدن دروازه های تحصیلات عالی درسرازیر شدن بورسهای تحصیلی ازکشورهای سوسیالیستی به افغانستان نیزتأثیر گذاربود وبه نفوذ فرهنگی روسها می افزود .
مبارز : ابتدا باید اشاره یی کنم که وقتی شوروی عساکر خودرا به افغانستان اعزام کرد ، دراین شک نیست که درآن وقت حکومت خلقی ها به رهبری امین روبه ضعف رفته بود ومجاهد ین پیشرفت هایی کرده بودند . خلقی ها قدرت دفاعی شان تعضیف شده بود ، چراکه چندین بار حفیظ الله امین هم از شوروی ها تقاضای مداخله نظامی کرده بود واین تقاضا همزمان با آن بود که امین می خواست به غرب تقرب پیداکند و با پاکستان نیزبه راه حل مناسبی دست یابد ، چنانچه آقا شاهی وزیر خارجه پاکستان باید قبل ازتجاوز روسها به کابل می آمد وتا حال روشن نشده که چگونه مانع آمدن وزیرخارجه پاکستان شدند ، این مسأ یل درمیان بود واگر برپیامد ها نظری بیندازیم باید گفت که دراین حادثه ، دوکشور خسارات اساسی را تحمل نمود. شوروی تجزیه شد وافغانستان ویرانه ! منافع بزرگتر به امریکا وغرب تعلق گرفت و اروپا ازخطر راکت های 0 2 1 شوروی نجات یافت وامریکا یگانه ابر قدرت جهان شد.
درافغانستان به حیث عکس العمل کمونیزم بنیاد گرایی شکل گرفت و این بنیادگرایی پدیده وارداتی بود نه شیوه اسلامی باورهای مردم افغانستان ، وقتی بنیادگرایی درافغانستان آمد ، یک تاثیر منفی روی اسلام گذاشت .اگریک طرف کمونیزم می خواست اسلام را تعضیف کند ، ازجانب دیگر، بنیادگرایی خود باعث تعضیف اسلام شد. طور مثال قبل ازبیداد ونقوذ طالبان درافغانستان ، اسلام دراروپا وامریکا جاذبهً خاصی پیدا کرده بود ولی کشتار ها درالجزایر ، جنگ های قدرت دردوره مجا هدین وبیداگری های طالبان برچهره اسلام تأثیر منفی گذاشت .
علومی : با تائید سخنان آقای مبارز ، چون سخنان ما بی پیوند به یکد یگرشده نمی تواند اگر مشخصأ پیامد ها را بررسی کنیم ، قابل یادآوریست که بگویم حادثهً ثور ، یک قیام وانقلاب ازجانب نظامیان افغانستان بود وبالاخره باری بود که صد چند سنگین تر بردوش حزب حاکم آن وقت ( حزب دموکراتیک خلق ) گذاشته شد واین که این حادثه خواست چه کسی بود ، درداخل یا خارج افغانستان خود مسأله یی جداگانه است . ولی همان حزب بود که مجبورشد پس از قرار گرفتن درمقابل عمل انجام شده ، وظایف خودرا درقبال وطن خود انجام دهد .
این که مداخله شوروی درافغانستان چه پیامد هایی داشته ، جنبه های منفی آن برجنبه های مثبت آن می چربید . جنبه های مثبت آن عبارت بود از اینکه تعدادی از مردم به صورت نسبی به آزادی های دموکراتیک نایل شدند، رشد یافتن شعورسیاسی پیداکردند ، یا توانستند درعرصه های اجتماعی واقتصادی وسیاسی سهیم شوند . ازنعمت سواد وتحصیلات عالی بهره بگیرند ، جامعه یی که 2 ـ5
درصد با سواد نداشت به 5 2 ــ0 3 درصد با سواد دست یافت ، ولی با آنهم این دست آورد در برابر آن تلفاتی که دادیم به کلی ناچیز است . پیامد های منفی آن ، نهادینه شدن فرهنگ خشونت ،نفاق، جنگ ، برادرکشی در جامعه افغانستان ، مداخله ، نه تنها مداخله یک کشور بلکه مداخله کشورها ازهمسایه گرفته تا سطح جهانی به این مداخله گری می پیوندند. اداره ، اسقلال افغانستان ، حاکمیت ملی ،تمامیت ارضی کشورما زیر سوال رفت . مسایل واتفاقات بعدی هم که پیش آمد ، وقد رت ازآن حزب حاکم به مجاهدین تعلق گرفت ، وبعد به طالبان رسید، حاصل آن هم جز ویرانی ، تباهی ، نفرت ، خشونت وخونریزی چیز دیگری نبود .
آنچه صفا وصمیمیت بین افغانها وجود داشت درظرف 5 2 سال ازبین رفت ، همه چیز سیاسی شد وبر اغراض ومقاصد متکی شد ونهایتأ عدول ازمنافع مردم !
آقای علومی ! هرچند سوالات زیادی درخصوص این قضیه مطرح است ، ولی متاسفانه دخالت وتجاوز مسلحانه روسها درافغانستان با نام احزاب خلق وپرچم گره خورده وتاریخ در واقع شمارا ( یا درمجموع روشنقکران گروه چپ درافغانستان را ) ملامت می کند واتهام این که این جناح زمینه ساز مداخله بیگانه درافغنستان شدند.
مشخصأ آنچه را شما اشاره کردید . پیامد های تجاوز روسها درافغانستان بود که هنوز ادامه داشته ، دفاع شما به عنوان یک روشنفکری که دراین مجموعه ها به نحوی دخیل بوده اید چی است ؟ فکر می کنید چه کسی مقصر بوده وتاریخ کی را ملامت می کند ؟ آیا شرایط وموقعیت ژیوپولتیک افغانستان ، آیا خوی تجاوز گری روسها ، یا جنگ سرد یا تضاد ورقابت قدرت های بیرونی یا روشنفکرانی که درمجموع به خاطر رسیدن به قدرت تلاش کردند ، یک قدرت خارجی را به داخل افغانستان بکشانند تا قدرت خودرا تحکیم بخشند ؟
علومی : سوال بسیاربجایی است ، ولی شما به گروه خاصی خطاب نکنید ، زیرا وقتی ما یک حکم را به صورت قطعی صادرکنیم ، متاسفانه تبعات سویی به دنبال دارد، ویکی ازپیامد های بدی که درجامعه ما مانده همین است که نمی گذارند ، افغان با افغان دوست وبرادرباشد وهمدیگر را درک کنیم . اگر به صورت کتلوی " شما " خطاب کنیم ، جمع کثیری ازمردم را ازخود رنجا نیده ایم ! پایه های اجتماعی افغانستان بروی پنج بنا استوار است : دین ، مذهب ، قومیت ، لسان ، حزبیت ! دین ومذهب مقدسات ماست ، قومیت ولسان فرهنگ ماست ودر ساختار سیاسی که ضرورت امروز جهان است ،حزبیت مطرح است . بنابراین اگرحکم قطعی کنیم ، به صورت مجموع ،هنوز هم نمی توانیم ، زیرا هنوز هم ما درشرایطی قرارداریم که تنش ها در افغانستان وجود دارد .به جز حقایق سازنده چیزی بالاتر گفته نمی توانیم . زیرا هنوز هم آتش آماده شعله ورشدن است ، بنابراین شاید طرح بعضی حقایق باعث ممانیت ما از رفتن به طرف قانونیت وحل مسأله یی که خواست ملت ، جامعه مدنی وهمه کسانی که در افغانستان ذیدخل وذینفع اندشود.
پس باید دقت کرد ،سوال اینجاست که حزب حاکم درافغانستان چرا این مسؤولیت ها را متقبل شد؟
چنانچه هریک شما اشاره کردید ، جنگ سرد ، بازی های بزرگ ، مداخلهً ابرقدرت ها ،مداخله همسایه ها درافغانستان ونظر همسایه های ما که حتی تا امروز نمی خواهند افغانستان حاکمیت ملی داشته باشد ، همه ذیدخل بود، واین که چرا دروازه های سوسیالیزم به روی روشنفکرما بازشد ودروازه های غرب کمتربازشده یا بسته ماند؟
واقعیت این است که حوادث واتفاقات باعث شد، بحران اعتماد ، دسیسه های خارجی وداخلی ،خیانت هایی که درداخل حزب ورهبری آن صورت گرفت ، حقایق را از پیش مردم گم کند ولی حد س میزنم وباورم این است که امروز صفوف وکادرهای که از حزب باقی مانده هرکدام درقبال تاریخ جواب خودرا خواهند داشت.
فاطمه گیلانی : من به نظریات آقای مبارز موافقم ، ولی اینکه شوروی چه تأ ثیری برافغانستان گذاشت تأ ثیری فوق العاده ناکام بود . زیرا سرمایگذاری روسها درافغانستان روی پدیده ها ومسایل واهی وغلط بود ، من فکر می کنم اطلاعاتی که روسها از دوستان خود گرفته بودند ، همه واقع بوده ، مثلأ برای آنها گفته شده بود که مسایلی چون قومیت ، زبان ومذهب در افغانستان ازمسایلی است که این ها میتوانند ازآن سوء استفاده کنند . وافغانستان را ازلحاظ زبان ومذهب وغیره پارچه پارچه کنند ومرام
خودرا پیاده کنند واین یک حرکت ناکام بود . دیگر اینکه وانمود می کردند که مردم افغانستان به نسبت فقر اقتصادی خواهان یک کودتا وانقلاب اند وهمان شعار " نان ،خانه ،لباس" برای شان جاذبه دارد ولی اینهم غلط ازآب برآمد ، سرمایگذاری شان دربخش طبقهً روشنفکر وباسواد نیز نتیجه مطلوب نداد زیرا آنها فکر می کردند روشنفکران وتحصیل کرده های افغانستان طبقه یی اند که به د ین ووطن خود دلبستگی ندارند . درحالیکه ازناحیه روشنفکران وباسوادان نیز با عکس العمل شدید روبروشدند . بنابراین روسها فرصتی پیدا نکردند تا تأ ثیر کلتوری وفرهنگی برمردم ما بگذارند ، زیرا تمام اوقات آنها دراینجا به جنگ سپری شد ودرهر گوشه ،مردم برضد شان برخاستند و راه مهاجرت را پیش گرفتند وبرای اولین بار درتاریخ نصف مهاجرین دنیا را مهاجرین افغانستان تشکیل دادند.
مشکل د یگری که ازلحاظ فرهنگی برافغانستان واردشد ، ازناحیه مهاجرین، بی شمار است که به ایران وپاکستان رفته بودند ، وازآن محیط ها تأ ثیر پذیرفتند . واینها را که برشمردم ، تأ ثیراتی است که به نظر من مثبت نیست ، ولی تأ ثیرات مثبت نیز داشته مثلأ ازبین رفتن تضادهای مذهبی ونزدیک شدن مردم وشناخت مردم وشناخت شان نسبت به یک دیگر ، وبه تبع آنها ازدواج های بین طیف های مختلفی صورت گرفت که به جز دردنیای مهاجرت هیچگاهی نمی توانست صورت بگیرد ، مهم تر ازهمه یک نکتهً دیگراست که هرچند ما افتخارمیکنیم که افغانستان یک مملکت طبقاتی نیست ، ولی باآنهم طبقه بازی درآن تا حدی موجود بود وامروز به کلی ازبین رفته وهمهگی به یک نظرنگاه میشوند.
اصولأ در دورانی احزاب چپ بازارگرم ورشد گسترده داشتند وبه نهضت های ضد امپریالیزم تبدیل شده بودند وشعار های گیرا وجذابی داشتند ولی در مجموع وقتی ارزیابی می کنیم نفوذ احزاب چپ کمونیستی در کشورهای اسلامی بسیارضعیف است هیچ کشور اسلامی را نمی یابیم که ایدیولوژی مارکسیستی را قبول کرده باشد ، چه درکشور های عربی چه درآسیای میانه که بالاخره روزی به پا می ایستند ،ولی درکشورهای امریکای لاتین می بینیم مارکسیزم بسیاربه ساده گی رایج میشود ویا درکشورهای شرق دور نیز به همین سان !
اما درکشورهای اسلامی چنین نیست . اگر مختصر تبصره بکنید که علت این ناکامی چی است ؟
فاطمه گیلانی :اگرما به کشورهای چون فلسطین، لبیا ، سوریه وعراق وغیره نگاه کنیم در آغاز همهگی مثل افانستان به شوروی نزد یک بودند وازآن کمک اقتصادی میگرفتند وبرای تحصیل ،شاگرد می فرستادند وفکرمیکردند ، یگانه تأمین کننده اقتصادی وتعلیمی شان شوروی است. ودراین خصوص من کدام انتقادی به روش این کشورها ندارم ، زیرا بی توجهی امریکا به جهان اسلام باعث شده بود ،اینها به طرف شوروی توجه کنند ،ولی بآنهم همهً این وابستگی ها درحد حُکام بود ،هیچ کدام ازاین کشورها یک حاکم انتخابی نداشتند ، بنابراین دولت سیاسی این کشورها هم به وسیله حکام انتخاب شده بود ونه مردم. هریک ازاین کشورهای اسلامی به اندازه افغانستان مردم مسلمانی دارند که عقیده خودرا برهرچیزی ارجحیت می دهند ، وهیچ کدام اینها تند رو نبوده اند . پس این دوستی شوروی تا وقتی ادامه می یابد که مردم کمی وقت پیدا می کنند وبه طرف دموکراسی یا نیمه دموکراسی میروند ، آنوقت این گرایش ها ودوستی ها خاتمه می یابد ، به نظر من یکی ازنمونه های مثالی فلسطین است که باوجود آنکه بیشترین جفا ها را از غرب وامریکا متحمل شده ومورد بی توجهی قرارگرفته ولی بازهم از کمونیزم وسوسیالیزم اجتناب نموده اند .
مبارز: من میخواهم روی این مسأله ازچشم انداز دیگری صحبت کنم . ما ازهمان نسلی هستیم که باید قبول کنیم وبگوییم که اشتباه کرده ایم وباید برای این نسلی که درجنگ پرورش یافته وهمواره این سوال درنزدش باقی است که به چه علت نتوانسته حتی یک روز درفضای وطن خود نفسی آرام بکشد ،مسایل وقضایا را روشن کنیم تا آنها حقایق را درک کنند واین جسارت را داشته باشیم که درجایی که اشتباه کرده ایم بگوییم اشتباه کرده ایم . متاسفانه سردمداران گروه های چپ دروقتی راه دیگری را در پیش گرفتند که دموکراسی در افغانستان تازه راه انداخته شده بود وحیات پارلمانی تازه جان گرفته بود ، البته ما اشتباه می کردیم نه وزیرما دموکرات بود ونه وکیل ما ، ونه قاضی ما ! هر کدام از قوای ثالثه نیز برای بقایی قدرت خود در تلاش بودند. بنابراین اینها مبارزه خودرا به عوض اینکه به طرف دموکراسی سوق دهند ، به طرف انقلاب بردند . بهر حال این یک اشتباه بود که در آن هم چپی ها ،هم شعله یی ها ، وهم اخوانی ها ،هر سه مقصراند. واز جانبی هم می بینیم که وقتی مارکسیزم به عنوان ایدیولوژی درکشور مطرح می شود ،ازاین طرف اسلام یک قرائت جذاب ونوینی که بتواند پاسخگوی نیازهای زمان باشد ، صورت نمی گیرد ،و بیشتر تفسیر وقرائت ازدین ، جزمی وکهنه است ، به نظر من اگر همهً نیروها برای مبارزه به سوی دموکراسی بسیج می شدند ، اوضاع طور دیگری پیش می رفت. بنابراین اهمال دراین امر باعث شد که گروه های چپ به دام کمونیزم بیفتد وبیادگراهای ما هم به دام وهابیت ، که برآمد شان مشکل است .
درواقع این ایدیولوژی ها به عنوان وسیله و حربهً کسب قدرت به کاربرده شده؟
علومی : یقینأ که هد ف با وسیله فرق می کند ، هد ف نجات مردم وخدمت به مردم افغانستان بود وخرابی که ایجادشد همه بخاطر این بود که ما به این هد ف شریفانه نرسیم . نکتهً قابل دقت این است که حادثهً ثور را از همان آغاز " انقلاب "نام نهادند واین انقلاب مربوط به یک عده افراد نظامی بود که رهبری حزب از آن اطلاعی نداشت . بنابراین درقضاوت ها باید به کار صفوف وکادر ها ارزش واحترام قایل شد، بالای رهبران مکث باید کرد. ازجا نب دیگر وقتی درعملکرد ها می بینیم ، از ابتدا که اختلافات شروع میشود تا مشی مصالحه ملی درطول سیزده سال تغیرات فاحشی را مشاهده کردیم همچنان ، از آغاز ، درافغانستان کسی مسأله ملی را دامن نزد ، ازابتدا جنگ بین اقوام نبود ، بلکه جنگ بین گرایش ها بود ، گرایش هایی که یک جا نب آن به جهاد پرداخت وطرف دیگر آن دولت بود .
حرف شما بجا است وما گریز نداریم جز اینکه برگذشته ها خط بطلان بکشیم وبه آینده فکرکنیم ولی این به معنی انکار واقعیت های گذشته نیست . برای اینکه ذهن ملت روشن شود ، وتاریخ قضاوت درست کند ، یکمقدار کندوکاو درگذشته ها وکارکردها وعملکردهای گذشته ضروری است . مثلأ وقتی کتابهای ( مخصوصأ کتابهای خاطرات) را که افراد گروه های مختلف نوشته اند ، می خوانیم ، می بینیم که همهً اینها درصدد تبرئه خود اند وهیچکس نگفته که من اشتباه کرده ام ودراین فاجعه سهم داشته ام . مثلأ خاطرات وآثارکشتمند ، ربانی وسیاف راکه می خوانیم همه ً خود شانرا تبرئه کرده اند. پس مقصر اصلی دراین وطن کیست ؟ ما باید درصدد جستجوی حقیقت شویم وبدانیم سهم هرکسی درافروختن این آتش چه اندازه است ، راه رسیدن به این حقیقت چیست.
مبارز: من فکر می کنم ، وقتی بحث طولانی شود ودیالوگ ومذاکره دوام پیدا بکند وهمه بکوشیم به نقطه تفاهم برسیم ، این اسرار هویدا خواهد شد . یکی ازانتقادات من بر حزب دموکراتیک خلق این بود که آنها سوسیالیزم را به حیث هد ف قبول کرده بودند، نه به حیث وسیله !
یک چیز را باید بگوییم وقبول می کنم که مایک ملت فریب خورده هستیم ، مارا راست هم فریب دادوچپ هم . زیرا تاوقتی که نخواستند ، نگذاشتند ما به توافق برسیم .
ولی آنچه مهم است این است که هنوزهم مسایلی باقی مانده که باید روی آنها بحث شود وما روی آنها بحث می کنیم ، راه حل شانرا پیدا می کنیم وانتباه می گیریم که درآینده چنین اشتباهی نکنیم .
تجاوز روسها درافغانستان منجربه حوادث هولناکی شد که نهایتأ به شکل گیری گروه های قدرت وبوجود آمدن بنیادگرایی ونفوذ همسایه ها ونتیجتأ به جنگ های داخلی انجامید ، واکنون نیزبه نظرمی رسد که به خوبی مازیر تاثیر خارجی ها هستیم که ماراکمک می کند وبدون کمک آنها ما نمی توانیم روی پای خود بایستیم ،به نظرشما چه راهکارهایی وجود دارد که مابتوانیم دوباره حیثیت وآزادی خودرا بدست بیاوریم؟
ذوالفقار: به نظر من باید ازاشتباهات گذشته خود بیاموزیم ، وچنانچه شکاف عمیق طبقاتی را که دربین جامعه قبلأ موجود بود ، برای بهم آوردن وپُر کردن آن بکوشیم .
مبارز : با تأیید خانم ذوالفقار باید بگویم که اشتباهاتی ما درگذشته داشته ایم . درگذشته ها واقعأ تضاد طبقاتی موجود بود ، مخصوصأ بین داشنجویان مرکز ودهات فرق فاحشی وجود داشت روستاییان از کابل ذهنیتی منفی داشتند وفکر می کردند ، استعداد مستقیم ازکابل صادر میشود ،اکنون راه حل این است که یک طرف وحدت ملی را مستعکم بسازیم نه فقط با گفتار بلکه از راه تکامل عناصری که می تواند وحد ت ملی را دربین ما بوجود بیاورد .
مثلأ همین امروز که آقای کرزی نمی تواند کابینه اش را بسازد ،علت چیست ؟ علت آنست که هرقوم ادعا دارد که من چند وزیر می خواهم وملاحظات دیگری نیزوجود دارد . ما هنوز هم این تضادها را داریم وامروز نباید پنهانکاری کنیم ، وازبحث آن نیز باید نترسیم ، بحث کنیم وبکوشیم ازراه آوردن احزاب بزرگ وحدت را بیاوریم ، احزابی که بدون ملاحظه قوم ومذهب متعلق به همهً افغانستان باشند راه دیگری وجود ندارد.
علومی : برای بیرون رفت از این حالت یک کمی متکی به زمان باشیم . این بحث ها همه قابل قبول است . زمان است که مارا می آموزاند وازهمین زمان ما آموختیم ، دیروز زمانیکه بیرق سرخ بالاشد وبالاخره بیرق، رنگ عادی خودرا درهمان دوره توانست بگیرد . وزمان بود که مارا به شناخت مردم کمک کرد . درشرایط فعلی باید همدیگر را درک کنیم ودوست وبرادر باشیم ، نگوییم ایثار من کرده ام قربانی من داده ام ، زیرا قربانی را ما داده ایم ، همانطور که عزت وذلت ازجانب خداوند است ، بگوییم همه چیز ازمردم ماست . واین مردم ما بودند که همه مشقات رامتعمل شدند . همه چیز را برای مردم خودبخواهیم از ابراز سیاست های تقابل وتصادم اجتناب کنیم ، چنانچه درطی 5 2 سال گذشته حوادث واتفاقات زیادی اشتباه کوچک تا جنایت بزرگ رخ داد. بنابراین باید برویم به طرف یک اتحادملی صفا وصمیمیت . لذا پس از اتحادملی ،حاکمیت ملی خواهد آمد وپس از آن دخا لت همسایه هارا نیز می توانیم سدکنیم و حرف اخیر اینکه جامعه جهانی را با خود داشته باشیم وبه این نکته پی ببریم
که مشکل اصلی ما چیست ، ومقولهً "گذشته را صلوات وآینده را احتیاط " به نظرم حرفی به جا ست.
آنچه به نظرمن خیلی مهم است ، نقشی است که مطبوعات درافغانستان درقبال مسایل مختلف ومهم چون حقوق بشر ، دموکراسی ، حقوق زن ، مساوات بین اقوام وزبان ها ومذاهب ..... دارند. چیزی دیگری مهم شکل، گرفتن دموکراسی است. وامروزکه جهان ظاهرأ با ماهمصدا شده اند ومعلوم نیست تاچه اندازه حقیقت می گویند ، بیایید ما خود از این فرصت ها استفاده کنیم و آنراحقیقت بسازیم وآینده با ثباتی بنیاد نماییم . هیچگاه وهیچ چیز درافغانستان کامیاب نخواهد شد مگراینکه ملت به آن دست نداشته باشد و تا خواست ملت نباشد.
به عقیده من اگر پاکی ، قابلیت ، حسابدهی وکفایت را بتوانیم درکابل استوار کنیم ، این به اطراف نیز می رسد ، ولی اگرهستهً ما درمرکز ، یک هستهً گندیده باشد هیچگاه نمی توانیم درخت باروری را انتظار داشته باشیم . واگرنتوانستیم مرکز را پاک کنیم هیچ امکان ندارد که ولایات ازآن متاثر نشود.
فرستنده : ابراهیم سکندری ازهالند