کاوه آهنگر 

حق ملکیت معنوی

 

تذکراتی به استاد صباح  و سنگ شکن

رشد  روز افزون  تکنولوژی  و ارتباط هر چه فزایندهء ملت ها که قرابت فرهنگ ها را در نتیجه به میان آورده است، مالکیت های فکری را از اهمیت ویژهً بهره مند ساخته است. پیشرفت تکنولوژی، بوجود آمدن شبکه های اطلاع رسانی و انقلاب انترنیتی که در زمینهء انتقال اطلاعات ایجاد گردیده است، از یکسو سبب شده است که آخرین پدیده های علمی و ادبی هر چه سریع تر در دسترس علما، ادبا و سایر افراد قرار گیرند و از جانبی، به ویژه آثار علمی و ادبی که به صورت کتب و نوشته ها در اختیار مصرف کننده گان این آثار قرار میگیرند، در معرض تعرض، تجاوزو دستبرد قرار گیرند که یکی از اساسی  ترین عوامل و دغدغه های فکری اهل علم و ادب را در عدم همراهی با این موج سترگ اطلاعات، تشکیل می دهد. چه  عد ه یی با استفاده از کثرت و تعدد منابع، فقدان مرز های جغرافیایی اطلاعاتی بالوسیلهً انقلاب های تکنولوژیک، سیر و نشر اطلاعات ودستاورد های علمی وادبی، استتار در پردهً نام های مستعار، فقدان هراس یا حد اقل خجلت از رویارویی با خالقین آثار، ضعف اخلاق وروحيهً فرار از قانون، فضل فروشی وکسب شهرت بدون استحقاق، عدم الحاق بعضی از کشور ها به کنوانسیون های بین المللی رعایت حقوق معنوی و عوامل دیگر، به تعرض، تجاوز و دستبرد به حقوق معنوی اشخاص مبادرت ورزیده و به اصطلاح "پخته خوری بی زحمت" می نمایند.  

مالکیت فکری یکی از مصادیق مالکیت خصوصی غیر قابل لمس است وآن مجموعهً از عقاید واطلاعات است که قانون با حمایتی که از آن به عمل می آورد، آن را به عنوان چیزی که دارای ارزش است، به رسمیت می شناسد. از جملهً حقوق مالکیت فکری یکی هم حق مؤلف است.   

 حق مؤلف در معنای اصطلاحی امتیازی است که جامعه برای فردی که اثری را بوجود آورده است وقصد دارد از مزایای مادی و معنوی آن بهره برداری کند، قایل است. درین جا صاحب حق، همان مؤ لف اثر است که از امتیازاتی نسبت  به اثر پدید آوردۀ خویش بر خوردار گردیده  است.                                  

حق مؤ لف خود شامل دو بخش است : حق مادی وحق معنوی.                                                       

حق معنوی مؤ لف عبارت ازحقوقی است که پدید آورندهً اثر در جنبه های فرهنگی واجتماعی آن دارد؛ طور مثال:  تنها او می تواند به عنوان پدید آورندهً اثر، نام برده شود و یا اجازهً انتشار آن را بدهد ویا از آن منع کند.

د ر حالیکه حق مادی جنبهً بهره برداری مالی وتحصیل منفعت تجارتی را در نظر دارد. در واقع حق مؤ لف به منزلهً ملک مؤ لف است که می تواند وارد معامله  و تجارت شده ومورد مبادله و معاوضه و انتقال واقع شود. مالک می تواند آن را تکثیر کند ویا به همگان عرضه بدارد. فقط یک استثنا وجود دارد که مؤلف حق ندارد اثری را که به خودش منسوب است، حق انتساب آن رابه دیگری منتقل کند و یا بر عکس از دیگری را بپذ یرد.        

 قانونگذار حق مؤ لف بر آثار ادبی، نمایشی، هنری وموزیکال را حق انحصاری توصیف می کند، بنا برین به مالک این حق را می دهد تا دیگران را از استفاده ازمالکیت های فکری اش بدون اجازهً او باز دارد. ایجاد حق انحصاری صرفا به مفهوم حصول بهرهً اقتصادی از اثر نبوده، بلکه واجد ین این حق مورد شناسایی حقوق  اخلاقی نیز قرار می گیرند. هر چند حقوق مالکیت فکری عمد تا به صورت قانون مدون در کشور ها در آمده است، اما محصول خواست قانون گذار نبوده، بلکه مقدم بر آن وجود داشته و خود موجب وضع قانون خاص گردیده است. ماهیت حمایت داده شده به مالکیت فکری از نوع بازدارنده است. نقش قانون در تثبیت ومشخص نمودن حدود آن وقابل پیگرد قضایی واقع شدن متجاوز به این حقوق تحت نظم خاص قابل بر رسی است، در صورت شکایت صاحب اثر، حق تعقیب قضایی متجاوز محفوظ  می باشد.

هر چند با قانونگذاری هاو رعایت ضمانت های مناسب قانونی، نگرانی دستبرد به حقوق معنوی دیگران در محدود ه های جغرافیایی مشخص اندک اندک کم رنگ می شده است ووضع قوانین داخلی تا حدو دی آثار نویسندگان وهنرمندان را در درون کشور ها از حمایت قانونی بهره مند ساخته بوده است، اما با خروج آثار از قلمرو حمایتی قوانین داخلی، قانون برای دفع دستبرد وجود نداشته است، که این امر ضرورت وضع کنوانسیون های بین المللی را در حمایت از حقوق مادی ومعنوی مبرهن می ساخته است، که مهمترین این کنوانسیون ها در برن، ژنو و پاریس انعقاد یافته است. پرداختن به این معاهدات جهانی و مراحل تکمیلی آن بحث را به درازا  می کشاند، اما به یک کلام ، هدف از این معاهدات که تعداد زیادی از کشور های جهان به آن ملحق شده اند، حمایت از حقوق مادی ومعنوی مؤ لف  و مخترع در مقیاس جهانی  است. 

با وجود این همه قایم بندی های قانونی در سطح  ملی وبین المللی غرض حمایت از حقوق مادی ومعنوی پدید آورندگان آثار علمی وادبی وبیان جهات ضد اخلاقی این عمل، متاسفانه عدهً به چنین کردار منافی  قوانین و میثاق های با اعتباربین المللی وناقض تمام موازین اخلاقی مبادرت می ورزند. 

این شیوهً عمل دستبرد به حقوق معنوی دیگران نزد همزبانان ما نیز دیده شده است. سایت ها ووبلاگ های همزبان(گفته می شود تعدادشان به شصت  هزار می رسد. بی بی سی) غنای باد آورده است غرض دستبرد به تالیفات علمی وادبی دیگران ونشر آن در سایت های دیگری به نام خویش. مرتکبین این اعمال می خواهند خود را خامه پرداز، تحلیل گر، مؤرخ ، سیاست مدار وامثال آن معرفی  نموده ونام خود را درصف قلم بدستان راستین، تحلیل گران تیز بین، مؤ رخین آگاه وسیاست مداران فرهیخته ببینند ، فضل بفروشند ولذت ببرند. 

 سایت وزین، معتبر وخواندنی آریایی که با اصالت مطالب و مضامین تحلیلی جالب، خواسته است در راه نشر عقاید ونظریات طیف های گونه گون از وطنداران ما، خد متی در راه  اعتلای فرهنگی هموطنان ، عرضه بدارد ودر این راه شهرت ومحبوبیتی نیز نصیب گردد. با حیف که از رخنه موریانه هایی چنین  در امان نمانده است:    چندی قبل نظرات هموطنان و جهانیان را در مورد انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان به منزلهً رویداد سر نوشت ساز در حیات جامعهً ما، در سایت های انترنت مرور می کردم. چشمم به عنوان پر جاذ بهً "اوراق تاریخ در مورد انتخابات ما چه ثبت خواهد کرد؟"  افتاد  که در ذیل آن مضمونی طولانی به نشر رسیده بود. هر چند عنوان هوایی از غیب گویی سیاسی وتاریخی داشت، اما جالب بود. به مطالعهً مضمون  نشر شده که در کنار آن اسم "استاد صباح" به عنوان نویسندهً آن تحریر یافته بود، آغاز نمودم. بعد از خوانش اولین پاراگراف وبا دخول در پاراگراف دوم ، متوجه شدم که مطلب را جای دیگری قبلا خوانده ام. سایت هایی را که در  مورد فضایا ورویداد های افغانستان  چیز هایی می نویسند، باز خوانی نمودم ومضمون را زیر عنوان " ائتلاف بی ائتلاف"  در سایت همشهری دیپلوماتیک شمارهً 25 مهر 1383- اکتوبر 2004 در یافتم، که نویسندهً اولی و واقعی آن شخصی به نام "داکتر مهدی ظواهری" می باشد. در سایت آریایی مضمون متذ کره با اضافه نمودن یک مطلب مکمل و جداگانه دیگر درآغاز آن به شکل یک پاراگراف طولانی، با حذ ف عنوان، با شروع پاراگراف دوم با جملهً  "وفتی اعلام شد...."  شروع می شود وتا انجام، بدون کوچک ترین تغییر (حتی تغییر یک حرف) کاپی شده است. "استاد صباح"، بدینسان مضمون شخص دیگری را به نام خود به چاپ  "زده" است.

 بعد از ختم مضمون کاپی شده فوق در مقا له ایکه آقای صباح آن را به خود نسبت داده است ، عنوان" نظری به گذ شته"  در کنار صفحه به نظر می رسد، که  زیر آن مطلبی با این جمله آغاز می یابد: " در پی انتشار این گزارش...از د یده بان حقوق بشر..." .اشارهً  " این "  دلالت بر وجود گزارشی دارد که قبلا  باید ذکر شده باشد  ، در حالی که هیچ  گزارشی قبلا  ذ کر نشده است. این نکته می رساتد : همان سان که قسمت اول مقاله از آن " اقای صباح"  نیست، بخش دیگر آن نیز یک قسمت ناقص از مقالهً دیگری است، که با یک پیوند بی جا وبی ارتباط یکی بعد دیگری امده است. 

خوانند گان محترم سایت آریایی مقالهً داکتر "مهدی ظواهری"را  در                                                  

www.hamshahri.org

دیپلوماتیک- آرشیف 83 شمارۀ 25 مهر– اکتوبر 2004 زیر عنوان "ائتلاف بی ائتلاف" ونتیجهً کار آقای صباح را در آرشیف آریایی بخش انتخابات زیر عنوان " اوراق تاریخ در مورد انتخابات ما چه ثبت خواهد کرد ؟ " ملاحظه فرمایند. 

ملاحظهً این دستبرد مشهود، من را حریص به مطالعهً سایر مطالبی ساخت که در کنار آن این اسم مبارک "استاد صباح"  نقش بسته بود:  

به مناسبت فرا رسیدن عید روزه داران "استاد صباح" پیام تبریکيهً فرستاده است زیرعنوان "خجسته عید را...." در آغاز دوبیتی عیدی  به مناسبت حلول عید  روزه جلب توجه می کند، که سراینده از نبود عیدگاه غرض ادای نماز گلایه دارد ، با خواندن این دو بیتی که نمایانگر مشکلات مشترک نزد زیادی ا ز افغانستانی های مهاجراست، تاثر انسان را فرا می گیرد. اما این آغاز کار است، وقتی به متن داخل می شوید، ملاحظه می کنید که پیام در اصل به مناسبت عید روزه نبوده بل به مناسبت حلول سال نو تحریر یافته است و کاملا  جنبهً شخصی دارد. "استاد صباح" بدون ملاحظهً مضمون ویا بدون درک آن، با اضافه  کردن ابیاتی، بعد از هر چند جمله ، گویا پیامی به هموطنان به مناسبت عید روزه داران فرستاده است. 

 ملاحظهً این تفاوت فقدان ملکیت معنوی "استاد صباح" را بر پیام متذکره افشا می سازد. اصلا  تصور شده نمی تواند که شخصی به مناسبت حلول عید روزه داران پیامی بنویسد، اما در آن نو روز را تبریک گوید. من با خوانش این پیام خندیدم وتاثر دوبیتی اولی نیز از خاطرم رفت، شما هم بخوانید وبخندید.  (آرشیف سایت آریایی بخش اجتماعی )                                                                                            

نوشته های دیگری نیز در سایت وزین آریایی توجهً مرا جلب کرد که اسم های تحریر شده در کنار عنوان مطالب به صفت نویسنده یا مترجم ، ایجاد کنندهً اصلی آثار ویا مترجم آن  نیستند. طور مثال:

در مضمونی "از انتخابات در امریکا تا انتصابات در افغانستان" که در آرشیف آریایی در بخش انتخابات موجود است، شخصی به نام مستعار "سنگ شکن" خود را نویسندهً آن معرفی داشته است. درین مضمون بعد از آنکه اعلاميهً مشترک کاندیدان ریاست جمهوری با استفاده از سایت پیام مجاهد نقل گردیده است (نقل پیام مورد اعتراض نیست، چه اصالت آن باید حفظ گردد) بدون فاصله و بدون تغییر پاراگراف به پیوست پیام مضمونی دیگری با حذف عنوان از همان سایت (پیام مجاهد) کاپی!! گردیده است که این مضمون قبلا به تاریخ 21 جدی 83 به شمارۀ 30 سایت مذکور زیر عنوان "کرزی و اعتکاف در قصر دلکشا" نشر گردیده است . هر چند این مضمون بدون ذکر اسم نویسنده در پیام مجاهد به نشر رسیده است، اما نگارنده این سطور، نویسندهً آن مضمون کوتاه نیز هستم و خود را واجد حق معنوی بر آن میدانم (گردانندهً پیام مجاهد به آن اذعان دارد) .

آقای سنگ شکن که با تحریر اسم خود به صفت نویسنده مضمون را در کل ملکیت خود خوانده است، بعد از اعلاميهً کاندیدان ریاست جمهوری و مضمون اینجانب که عنوان آن گذشت به پیوست اینها در 9 سطر آخر، مقدمهً نوشتهً محترم " داکتر هارون امیر زاده"را از مقالهً "فهیم از دگرگونی تا سر نگونی" کاپی کرده است.

علاوه بر دستبرد به هویت نویسند گان، این شیوهً قصابی ظالمانه نسبت به مضامین، این اعضای کارآ و به جای خود زیبا را به چنان کالبد معیوب و نا قابل مبدل ساخته است که تشریح آن فقط با ملاحظهً آن امکان پذیر است. بنده قادر به تشریح این وجود نا زیبا و معیوب نیستم. (ملاحظه فرمائید سایت آریایی از انتخابات امریکا تا انتصابات در افغانستان، آرشیف-بخش انتخابات و مضمون کرزی و اعتکاف در قصر دلکشا، پیام مجاهد-آرشیف و مقالهً داکتر هارون امیرزاده، آرشیف آریایی،  فهیم از دگرکونی تا سر نگونی).

مضمون دیگری زیر عنوان "تروریزم چیست؟" در سایت آریایی به نشر رسیده است، که همین سنگ شکن مذکور ترجمه، تهیه و ترتیب آنرا به خود نسبت داده و منبع اصلی نشر آنرا به زبان خارجی "پراودا" معرفی داشته است. در حالیکه مصاحبهً مذکور گفت و شنود معروفیست که "جیوا بورا دوری" استاد کالج فلسفهً " واسار" نیویارک با "ژاک دریدا" فیلسوف فرانسوی و "بورگن هابرماس" آلمانی، که این دو دانشمند در مورد واژهً تروریزم بعد از 11 سپتامبر، تأمل کرده بودند، انجام داده است و آنرا در جمع مطالب کتاب "مفهوم 11 سپتامبر" گنجانیده است، که کتاب مذکور در پاریس از طرف مؤسسهً انتشارات گالیله به چاپ رسیده است.

این بخشی را که "آقای سنگ شکن" ترجمه، تهیه و ترتیب آنرا به خود نسبت داده است، بخش هایی از این کتاب است که قبلا توسط "آزینا نیکنام" از فرانسوی ترجمه شده و در شمارهً فبروری 2004 لوموند دیپلوماتیک به زبان فارسی نشر شده است. ترجمهً این مصاحبه قطعا ملک معنوی سنگ شکن نیست و از طرف وی صورت نگرفته است. خواننده گان محترم سایت آریایی را به مطالعهً گفت و شنود مذکور به آدرس

                                                                                          http://ir.mondediplo.com

ومقابلهً حرف به حرف آن با ترجمهً که سنگ شکن آنرا منسوب به خود دانسته است در آرشیف سایت آریایی بخش اجتماعی فرا می خوانم.

ذکر این دو اسم حقیقی و مستعار، زیر یک عنوان از آن جهت آمده است، که با مطالعهً مطالبی به نام سنگ شکن در چند سایت از جمله مشعل و آریایی و نشراین مطالب در سایت شخصی استاد صباح (ثبت شده در انفو) به اسم خودش و شباهت در عملکرد و شیوهً واحد دستبرد بر حقوق معنوی دیگران، از جانب این دو اسم، من را به مرز قریب به یقین رسانید، که "سنگ شکن" اسم مستعار "استاد صباح" می باشد. هر چند نمی خواهم خود را مصروف اثبات این امر بسازم، چه این موضوع ماهیت اعتراض من را در برابر عمل "دستبرد" بر حقوق معنوی دیگران تغییر نمی دهد.

مطالعهً نامه های استاد صباح، عنوانی مراجع و اشخاصی گوناگون که معلوم می شود، تقلای برای رسیدن به غرب بوده باشد که نشر آن نامه های "ضربه یی" (از نظر تعداد نه از نظر محتوا) یکباره "منفرد" نه بل منقطع گردیده است و دیگر ابراز ترس از "جنگ سالاران"  "تفنگ به دستان" و اعتراض از توانمندی آنان در نوشته ها نیست و جای آنرا " دستبرد ضربه یی" آثار دیگران گرفته است. همچنان دو بیتی نوشته شدهً استاد صباح در آغاز پیام تبریکيهً مغصوبهً شان که از نبود عیدگاه در محل سکونت شان شکوه دارد، نشان می دهد که نامه ها افسون خود را کرده اند و جناب شان دیگر مقیم فرنگ اند.

استاد صباح نمایندهً روشنفکران افغانستان!! داکتر تاریخ یا شاید علوم سیاسی!! به رویت نامه ها و بیوگرافی منتشرهً شان در سایت مشعل، متنفر از تفنگ داران و جنگ سالاران و توانمندی سیاسی و نظامی شان، کسی که هیچ گاه اسم شانرا بدون ذکر پیشوند "استاد!!"   مذکور نمی فرمایند و لحظهً کتاب از دست شان کناره نیست

(به رویت فوتوی شان) با تمام این اوصاف چگونه "دستبرد" به حقوق معنوی غیر را پیشهً خود ساخته اند؟

چگونه پذیرفته اند که دیگران به اصطلاح دود چراغ بخورند، بخوانند، بیاندوزند، بنویسند و آن ملکیت معنوی شان را با دریا دلی غرض استفادهً دیکران نشر و عرضه نمایند. اما "استاد!!" با اجرای دو عمليهً کوچک ( کاپی - پیوند) در طی چند ثانیه آن همه زحمات را به خود نسبت دهند؟

استاد!! که تفنگ داران و جنگ سالاران را گریبان کشیده به هاگ و لاهه می برند و خود نیز محاکم صحرایی انقلابی دایر می نمایند آیا گاهی به خویش اندیشیده اند که دستبرد به حقوق دیگران چه حقوق مادی و چه حقوق معنوی مطابق قانون جرم است.

دستبرد به حقوق معنوی دیگران مانند دیگر جرایم چون: سرقت، اختلاس، چپاول، غصب، غدر و فریب کاری جرم است و مستوجب مجازات. هر چند میزان مجازات آنها متفاوت اند اما ماهیت همۀ این اعمال یکی است: یعنی جرم.

منابع اطلاع رسانی و سایت ها و وبلاگ ها متعدد اند و افزون و مطالعه کننده گان نیز بعضا نا شکیبا اند و بسیاری از دستبرد های چنین، مستور می مانند، اما چنین که دیدید، یک روز نه یک روز پرده می افتد.

   بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه     آن را که عرض شعبده با اهل راز کرد    "حافظ"

در بخش حقوقی این مضمون از سایت های حقوقی به زبان فارسی بهره گرفته شده است.

نوشتهً کاوهً آهنگر

    kaawa_aahangar@hotmail.com

  تعداد دیکری از مضامین منتشره اسمی استاد صباح(سنگ شکن) محصول همین نوع دستبرد و پیوند نا سالم اعضا است که عجالتا از ذکر آن به علت طوالت کلام خود داری گردید، صرف به نمونه های ذکر شده در بالا اکتفا  صورت گرفت، در صورت لزوم منشأ اولی این مطالب تشریح خواهد شد.

 


بالا
 
بازگشت