کانديداى اکاديمسين سيستانى

 
(سويدن)


 بمناسبت درگذشت  


اکادميسين رشاد، دانشمند سترگ قرن بيستم افغانستان
از شمار دوچشم يک تن کم و زشمـار خــرد هزاران بيش

 


 

خبر مرگ تأثر برانگيز اکادميسين رشاد، دانشمندسترگ افغانستان ، جامعه فرهنگى و علمى افغانستان رابشدت تکانه زد وبه اندوه اندرساخت، کدام افغانست که درغم از دست دادن چنين سرمايه بزرگ معنوى متأثرومتألم نشده باشد؟ وظيفه خود ميدانم تا درباره اين شخصيت والاى فرهنگى نکاتى بقلم آورم:
بدون ترديد، شخصيت هاى علمى ، اجتماعى و رهبران نهضت هاى سياسى و مذهبى دريک کشور، در رشد شعور و آگاهى جامعه خويش نقش مؤثر و چشمگيرى دارند و اينان با استعداد و قدرت رهنمائى خود ميتوانند جامعه را در شاهراه خوشبختى يا کجراه بدبختى قرار بدهند.
مطالعه سرگذشت بزرگرمردان عرصه هاى دانش و فرهنگ و نهضت هاى اجتماعى بى ترديد درس هاى سودمندى اند که نسل هاى آينده و جوان ما به آن نيازدارند تا از آنها بياموزند و شخصيت خود را تکامل ببخشند.
يکى از شخصيت هاى بزرگ علمى -فرهنگى کشور ، اکادميسين پوهاند عبدالشکور رشاد ، عالم ، محقق ، نويسنده ، شاعر ، تاريخشناس ، زبانشناس،، جامعه شناس و سياست شناس افغانستان در قرن بيستم واوايل قرن بيست ويکم بود. اين شخصيت والاى فرهنگى که جوانان ما تا کنون کمتر شناخت درستى از وى دارند واقعاّ مجموعه ئى از علوم و دانشهاى مختلف زمان خود بود که با داشتن حافظه قوى و استعداد فراگيرى در رشته هاى مختلف علوم نبوغ شگفت انگيز داشت .
اين شخص با بزرگترين و نام آورترين شخصيت هاى فرهنگى و علمى منطقه همسرى ميکرد و از اين جهت برهر افغان علم دوست و وطنخواه لازم است تا بنام اين شخصيت بزرگوار علمى -فرهنگى کشور افتخار نمايد و بسيار بجا است تا دولت افغانستان بخاطر قدرشناسى از خدمات علمى -فرهنگى شان يکى از پوهنتونها را بنام ايشان مسمى کند و يا لااقل مردم قندهار پوهنتون خود را بنام ايشان نامگذارى کنند.
استاد رشاد شخصيتى چند بعُدى بود : او هم در عرصه زبان شناسى استاد بود ، هم در زمينه تاريخ افغانستان از هيچ مورخى عقب نمى ماند . او همانگونه که در زبان پشتو که زبان مادرى اوست شعرهاى حماسى و اجتماعى بکرى سروده ، در زبان درى نيز اشعار آبدارى دارد و برخى از روايات تاريخى را به نظم کشيده است. استاد رشاد نه تنها در اين دوزبان تسلط کامل ادبى داشت بلکه بر زبانهاى انگليسى ، روسى ، عربى ، اردو ، و چندين زبان ديگر هندى نيز تسلط داشت و در زبان عربى هم تاليفاتى دارد. افزون براين استاد رشاد تنها زبان شناس و زبان دان پرتوان نيود ، بلکه در عرصه علوم اجتماعى : مثل تاريخ ، ادبيات ، علوم سياسى ، فقه اسلامى ، عروض ، بديع وبيان در زبانهاى عربى و فارسى و پشتو استاد بود . و در تمام اين عرصه ها تاليفاتى دارد که شاگردان در مکاتب عالى و پوهنتونهاى افغانستان از آن فيض مى برند.
استاد رشاد تقريباّ ٦٠ سال از عمر پر بار خود را در راه تربيت اولاد کشور صرف نمود و در پهلوى تعليم و تدريس و رهنمائى صدها شاگرد خود در پوهنتون کابل ، رسالت رهنمائى پروژه هاى تحقيقى محققان را در اکادمى علوم افغانستان ونيز رهنماى تيزس هاى پايانى دوره تحصيل در پوهنتون کابل را نيز بعهده داشت . استاد رشاد بيشترين وقت خود را وقف رهنمائى فرزندان با ستعدادى نموده که يا مستقيماّ افتخار شاگردى ايشان را داشته اند و يا به او رجوع ميکردند و در رفع کاستى هاى کار هاى تحيقيقى خويش از او کمک ميگرفتند .
استاد رشاد از لحاظ اجتماعى آدم خوش برخورد و بسيار مهربان و صميمى بود و هرکه به او رجوع ميکرد و از او کمک ميخواست، با جبين گشاده و لب خندان او را يارى ميرساند و رهنمائى ميکرد. به هيمن دليل که بيشترين وقت استاد وقف تدريس و رهنمائى فرزندان و دانشجويان کشور شده است ، نتوانسته به چاپ آثار پر بار خويش نايل شود، معهذا تاماه عقرب سال ١٩٩١م =١٣٧٠ هجرى که مصادف به سالروز هفتادسالگى اوبود ، در حدود ٣١ جلد اثر ادبى ، تاريخى ، اجتماعى از ايشان بچاپ رسيده بود و من تا سال (١٣٧٠ش) ٩٣ اثر مستقل چاپى و چاپ نشده استاد رشاد را بر طبق ضبط استاد خالق رشيد حساب کرده ام که برخى از آن آثار در بيشتر از هزار صفحه تحرير شده اند و چندين جلد زير يک عنوان آمده اند . و اگر در اين چهارده سال ديگر فقط هفت اثر جديد استاد را برآن بيفزاييم اينک تعداد آثارى که وى در اين مدت تاليف کرده ونوشته اند به يکصد جلد ميرسد.
به اين حساب ميتوان اذعان داشت که در شرايط افغانستان کمتر کسى توانسته در مدت عمر خود اين همه آثار سودمند بنويسد و گنجينه اى نفيس ازفرهنگ افغانى را براى نسل هاى کشور از خود باقى بگذارد. اين در حالى است که استاد رشاد خود هيچگونه ادعاى علمى وفضل فروشى ندارد و با شکسته نفسى و فروتنى بازهم ميخواهد بياموزد و وقتى کتاب يا رساله اى از شاگردان او طبع وبدست او ميرسيد با علاقمندى آنرا ميخواند تا چيز هاى تازه از آن فرا گيرد و اگر کم و کاستى داشته باشد به او خاطر نشان نمايد.
استاد رشاد از لحاظ کرکتر شخصى، مردى بسيار مؤدب و با تمکين و مؤقر و صاحب علوهمت بود . با پيشانى کشاده وتواضع و فروتنى صحبت ميکرد و به صحبت ديگران با دقت گوش فراميداد و هرگاه در صحبت طرف مقابل اشتباهى وجود ميداشت، آنرا فوراّ برخ طرف نمى کشيد، بلکه با گفتن يکى دو مثال تاريخى و مستند طرف را متوجه ميساخت که خود را تصحيح کند .
استاد رشاد اشخاص را هرگز بخاطرجاه و مقام بلند دولتى شان حرمت نميگذارد، بلکه به ميزان علميت شان ارج مينهاد.من بارها متوجه بوده ام که در سيمنار هاى علمى وقتى يکى از ارکان مقتدردولت وارد تالارميشد درحالى که حاضرين از جاى شان بلند ميشدند و اداى احترام بجاى مى آوردند، اما استاد رشاد هرگز از جايش تکان نميخورد و اين شخص نو وارد بود که به او اداى احترام مينمود. او عادت نداشت در مقابل قدرتمندان گردن افراخته خود را خم نمايد و چون صاحب عزت نفس وغرور ملى و وجاهت علمى بود ، بياد دارم که دولت نجيب اﷲ در سال ١٣٦٥ هنگاميکه ميخواست تعدادى از شخصيت هاى فرهنگى را که با ايجاد ارزش هاى معنوى خود مستحق قدر شناسى بودند ، از طرف دولت با دادن القاب علمى بلندتر مورد نوازش قرار بگيرند ، مگراستاد رشاد از قبول چنين لقبى ( به اين دليل که دراعطاى القاب علمى به فرهنگيان کشورمعيارهاى علمى در نظرگرفته نميشود و کسانيکه مستحق چنين القابى نيستند بدريافت آن نايل ميشوند) از کانديد کردن آثار خود به اين منظور و حتى دادن عکس خود به رياست اکادمى علوم افغانستان خود دارى ورزيد ، مگر مسؤولان اکادمى علوم سرانجام عکس او را از روى اوراق قرارداد استخدام او برگرفته با لقب اکاديمسينى او به نشر سپردند.
در سمينار هاى علمى که بمناسبت هاى مختلف در کابل تدوير مى يافت ، استاد رشاد مانند کوهى از وقار و دانش در جايش قرار داشت و وقتى نوبت سخنرانى او ميرسيد تمام حضار سراپا به سخنان او گوش فرا ميدادند تا از سخنرانى ايشان نکته هاى تازه و جديد بياموزند. استاد رشاد درسخنرانيهاى خود چنان با متانت و مسلط بر موضوع مورد بحث صحبت ميفرمود که ديگر مجال سوال چه و چند براى هيچکسى باقى نميگذاشت.
از لحاظ سياسى استاد رشاد آدم دموکرات و آزاد انديشى بود و از اولين اعضاى روشنفکر نهضت «ويش زليميان» بود. اين نهضت سياسى ، در دوره دموکراسى شاه محمودخان و پس از نشر کتاب ويش زلميان به همت والاى مرحوم عبدالرؤف بينوا در ١٣٢٦ شمسى رسماً شروع بفعاليت نمود و اعضاى آن متشکل از افراد و عناصر تحول طلب اعم از روشنفکر، زميندار و سرمايدار و تجار و از اقوام مختلف افغانستان بودند که جهت تنوير افکارجوانان ، تعميم علم ومعارف درکشور، مبارزه با مفاسد اجتماعى وخرافات و فساد ادارى ، رشوه خوارى ، اختلاس ، بيروکراسى، تامين عدالت ، و طرفدارى از حقوق مظلومان، استقرارنظام مشروطه ، تحکيم وحدت ملى ، باز شدن دروازه هاى مدارس و مکاتب بروى فرزندان کشورتلاش ميورزيدند.
اکادميسين رشاد طى مصاحبه اى در اين باره ميگويدکه : حزب ويش زلميان ، اولين حزب بعد از مشروط خواهان دوم است که در کشور تاسيس شد. و محرکين صداى دموکراسى در کشور نيزهمين ويش زلميان بودند. «جريده انگار» سخنگوى حزب ويش زلميان اولين جريده ملى بعد ازعهد اعليحضرت اماناﷲ خان بود وجرايد وطن و نداى خلق بالترتيب برهبرى غبار و محمودى بعد از اين جريده ايجاد و شروع بفعاليت نمودند. استاد رشاد ،از مرحوم فيض محمدانگار به عنوان يکى از نخستين اعضاى ويش زلميان که هم درکابل زندانى و زجر ديده و هم مدت چهار سال را درقندهار در زندان سپرى کرده بود ياد آور ميشود، ولى پوهاند حبيبى را از اعضاى رسمى نهضت ويش زلميان برنمى شمارد، اماميگويد که او از دوستان همراز ويش زلميان بود. و در مورد خود صرف ياد آور ميشودکه در ٢٦سالگى، (درست در همان سال نشرکتاب ويش زلميان )به عضويت آن حزب شامل شده است و تا کنون هم خود را از اعضاى وفادار آن جمعيت که ديگر از ميان رفته است ميداند.
اکادميسين رشاد در ارتباط به اين ادعا که گويا داود خان در پشت اين حزب قرار داشته ، آن را از ريشه ترديد ميکند و ميگويد که اگر چنين ارتباطى وجود ميداشت ، پس چرا اعضاى ويش زلميان از پنج تا مدت ١٢ سال در دوره داود خان در زندان سپرى کردند؟ مانند: فيض محمد انگار،عبدالهادى خان توخى ، قاضى بهرام خان ، محمد رسول پشتون ، حاجى محمد انورخان اچکزى،حاجى غنى خان و محمدعلم بحرکى وچند تن ديگر. (مجله گوربت ،شماره٦ )
در دهه دموکراسى استاد رشاد باتعدادى از اعضاى سابقه دار ويش زلميان حزب دموکرات مترقى راکه از جانب محمدهاشم ميوندوال رهبرى ميشد، ساختند و امتياز جريده مساوات را از حکومت وقت گرفت و بوسيله اين جريده مردم را از افکار و انديشه هاى دموکراسى وعدالت پسندى و ترقى اجتماعى خويش آگاهى ميداد. اما پس از مدتى بنابر اختلاف در رهبرى آن حزب ، اعضاى ويش زلميان از ميوند وال بريدند و ديگر در هيچ حزب يا گروه سياسى ديگرى ظاهر نشدند.
استاد رشاد انسان کم توقعى است و در ناحيه خير خانه کابل دريک خانه محقر زندگى ميکرد. تشويش بزرگ او تلف شدن کتابهايش از صدمه بارانهاى موسمى بودکه جاى مناسبى براى نگهداشت سالم کتابخانه خود نداشت . جاى آن بود که دولت از اين سرمايه گرانبهاى علمى به نحو شايسته ترى نگهبانى ميکرد و شرايط بهتر زندگى را برايش ميسر ميساخت تا با فراغت و امکانات بيشترى بکار هاى پژوهشى خويش رسيدگى مينمود. از جمله کتب چاپ شده استاد رشاد ميتوان از اينها نام گرفت

:


١ - لودى پشتانه ،در ٤٢٥ صفحه ، چاپ ١٣٣٦ ش
٢ - د امير خسرو دهلوى شاعرى ، چاپ ١٣٥٣ش 
٣ - د احمد شاه بابا دديوان غورچان ، چاپ ١٣٥٩ش
٤ -دابن سينا دمخارج الحروف پشتو ژباره ، چاپ ١٣٥٩ ش
٥ -دقصه خوانى خونرى پيشه ، چاپ ١٣٦١ ش
٦ - د پتى خزانى فرهنگ
٧ - در باره ظفرنامه اکبرى و ناظم آن ، فارسى ، چاپ ١٣٦٥ کابل
٨ - دشعرونو مجموعه
٩- دحاجى جمعه بارکزى د ديوان سريزه او لغتنامه ، ١٣٦١
١٠ - د احمدشاه بابا دحو اشعارو د پشتوشرحى سريزه، ١٣٥٦ ، و ده ها اثر ديگر
 

کتابهاى چاپ شده استاد رشاد طبعاّ از خطر نابودى نجات يافته است اما کتب چاپ نشده استاد اگرگم ونابود گردد مايه اندوه فروان براى او وبراى تمام دوستداران کتاب و فرهنگ افغانى است ٠از جمله کتاب هاى چاپ ناشده استاد ميتوان از آثار ذيل نام برد :

 
١ - پشتانه شعرا په اردوکى، در اين اثر ٣٨٣ شاعر پشتون که بزبان اردو شعر گفته اند معرفى شده است ٠
٢ -پشتانه شعرا په فارسى کى، دراين اثر ٢٠٠ تن شاعر پشتون که به زبان فارسى شعر گفته اند ، معرفى شده اند
٣ - مستشرقين ، در اين اثر ٢٠٠ تن از مستشرقينى که در رابطه بزبان هاى پشتو و فارسى تحقيقات کرده اند معرفى شده اند٠
٤ - ادبى قاموس ، اين اثر در ٦ جلد ترتيب يافته که مجموعاّ در ٣٥٠٠ صفحه تحرير يافته است ٠
٥ - پشتانه مصنفين ، اين اثر در ٣ جلد ترتيب و نوشته شده که ٥٠٠ صفحه را در بر ميگيرد٠
٦ -جغرافيائى ياد داشتونه ، اين اثر در دوجلد تحرير يافته که مجموعاّ ٧٥٠ صفحه مى شود٠
٧ - دکندهار تاريخى ياد دشتونه ، در دوجلد
٨ - داحمدشاهى عصر نوميالى در دوجلد
٩ - پشتانه مشاهير ، در سه جلد
١٠ -نسبى شجرى ، در چهار جلد
١١ - سل مٍتله په اوه ژبو ، در چهار جلد( بزبانهاى پشتو ، فارسى ، انگليسى ، روسى ، اردو، ترکى و عربى )
١٢ - دخوشحال فرهنگ ، در هفت جلد
١٣ - دفرهنگونو په باب ، ( شامل فرهنگ هاى فارسى ، پشتو ، عربى ، ترکى ، هندى)به ترتيب الفبا ٠
١٤ - بديع ، در ٣٧١ صفحه
١٥ - بيان ، در ٣٧٠ صفحه
١٦ - قافيه ، در ٣٠٠ صفحه
١٧ - عروض ،دوجلدحاوى ١٠١٧ صفحه
١٨- معانى ، در ٣٨٣ صفحه
١٩ - نقد ، در مورد ادبيات پشتو ، فارسى و عربى در ٢٢٣ صفحه
٢٠ - د زره وينى ، لاله ، رونى اوشکى ( سه مجموعه شعر) و ده ها اثر ديگر که از حوصله اين گفتار بيرون است ، علاقمندان آثار و اشعار استاد ميتوانند به خود استاد يا به مقالات ديگرى که مختص به آثار و احوال استاد نوشته شده اند رجوع کنند٠
 

دونمونه از اشعار درى و پشتو استاد رشاد
 

خطاب به افغان                                                                                                       دا هغه نه دى ؟
 جـالـوت لعين آمــــــــــــــــد و داؤد زمـان رفـت                                                            اى شاعرانو ! تاسى واياست حماسى وچاته ؟
صدحيف که اين آمد و صـــــد واى که آن رفت                                                             د وران وطن دخپلواکى تودى نغمى وچاته ؟
افتـاد بـه گـرداب بــــــــــــــــــــلا اشهـب کـشور                                                             تاسى پوهيزى ، دا دستگاه د راديو دچا ده ؟
از دست چنان شاهسوارى که عنـــــــــان رفت                                                             دا وسيله د خوار ملت د تير ايستو دچا ده ؟
شــــــــــــــــــــد ميـهن ما دستخوش آز يزيــدان                                                             دا هغه نه دى چى په پت يى دافغان لوبى کرى ؟
شعرى به بهار آمـــــــــد و شبلى به خزان رفت                                                            په استقلال يى د آزاد افغانستان لوبى کرى ؟
حجاج زحيـرت بـه فـغـان خـاسـت چــــــــوبشنيد                                                            دا هغه نه دى چى جامونى هسکول د مُلو
بيـداد که بـرآل محمــــــــــــــــــــد زخسـان رفـت                                                            دشپارسم جمهوريت د جوريدو په هليو ؟
آغشته به خون ديد زبس کـــــــــــــــاخ بزرگان                                                             چى دروارزه يى د کريملين دعبادت کعبه ده
بهرام به رقص آمد و ناهيد به فــــــــــغان رفت                                                             چى يى په غاره دماسکو دغلامى رشته وه
آزادى کشور زسيـــــــــــــــــــــه کارى «غادر»                                                             چى يى آمو د سرحدى ليکى په شان نه مانه
تيرى شد و با قوت غولى زکمــــــــــــان رفت                                                              د روس له يوغه يى آزاد افغانستان نه مانه ،
برگاه سليمــــــــــــــــــان بنشست از مدد روس                                                               دا هغه نه دى ،چى يى خرح کى استقلال د وطن
ديوى به فسون آمد و خاتـــــــــــــم زميان رفت                                                              په سرو لشکرويى پاماله کر اقبال د وطن ؟
نورى نتوان يافـــــــــــــــــــت ازين تيره روانان                                                              دملک سپوزمى يى د پردو په تندرو توره کرله
اهريمن شر آمد و خير از سرمـــــــــــــان رفت                                                              د بخت کاسه يى دافغان اولس نسکوره کرله
محـــــــــــــــــــروم شد از فره دين کشور افغان                                                              دا هغه نه دى چى يى قتل کره دوستان د مينى
بومى که چنين آمد و بازى که چنــــــــــان رفت                                                              په زندانو کى يى وراسته کره مينان د مينى ؟
افسوس کز افزايش صفراى کمـــــــــــــــونيزم                                                               دوى نه لوتلو د وطن ديرغلگرو په لاس
شيرينى دين از دهن نسل جــــــــــــــــوان رفت                                                              دوى نه وژلو پر هرخاى دسرو لشکرو په لاس
گشته است درين خطه نگون پرچــــــــم اسلام                                                               دا هغه نه دى ، چى يى کرل آبادى بر بادى
واويل که شرک آمد و ايمان زميـــــــــان رفت                                                               د روس لپاره ددى ملک شى و شادى بر بادى؟
گر زر و زمين رفت به انــــــــــــــــــدوه نيرزد                                                               دا هغه نه دى ، چى دى ملک تى بربادى را ورلى
ننگ است اگر سنت تزويــــــــــــــج زنان رفت                                                               پشو ته يى زموز د مريتوب درنى بيرى را ورلى
افغان به مثل تيــــــــــــــــــــــــغ و پرندش رگ                                                               غيرت دلتى تخمونه دنفاق په خرورو وکرل
دردا کــــــــــــــه پرند از دم اين تيغ بران رفت                                                                گلونى وکشله ، اغزى يى په پتو وکرل
چون سرد شد اندر دل اوجذبه ايمـــــــــــــان                                                                اى شاعرانو ! د دى دلى ناکردوته، خير سى !
از بازوى مردانه اش آن توش وتــوان رفت                                                                د دى در وهلو ، وطنپالو و کردو ته خير سى !
تيغش بشکســـــــــــــــــــتند و شغايش بر بودند                                                               گورى تير نه باسى اولس د دى تگانو په خوله
از پنجـــــــــــــــه اين گُرد به بازيچه سنان رفت                                                              د فريبکارو ، غولونکو، مداريانو په خوله
غرق است به خواب خوش ومست ازمى غفلت                                                               گورى ، احتياط کوى په تاسى دا ملت غولوى
کوبيد به گوشش که وطـــــــــن از کف تان رفت                                                             ! نيرنگو په افسانو ولى نعمت غولوى
گرديد مسلط به وطن فرقه طــــــــــــــــــــاغوت                                                                وطن پلورونکو خرحه کرى آزادى ده د ملک
اى حارس دين حيف که آن شوکت و شأن رفت                                                              دغو نا سيالو سودا کرى آزادى ده د ملک
خاک وطنــــــــــــــــــــــــــت را بسپردند به کفار                                                              د پردى شمعى پتنگانو ته نغمى مه واياست
خاکم به دهن خيز که افغان ستـــــــــان رفت !                                                               د استقلال له وياره دکى حماسى مه واياست
(١٤ ثور١٣٥٧ ش ، خيرخانه مينه )                                                                (٢٠ اسد ١٣٦٩ ش، براى مشاعره راديوئى ٢٧ اسد)
 

استاد رشاد صاحب چهار پسر رسيده و تحصيل يافته بنامهاى :خالد رشاد، طارق رشاد ، شيرشاه رشاد و احمدشاه رشاد استند که همگى تحصيلات خود را تا سطح دکترا به پايه تکميل رسانده اند. و يک دختر شان بنام مرغلره نيز تا سطح داکترى تحصيل کرده است، حتى دختربزرگتر استاد«کوکوخورى» که بنابر شرايط نامساعد زمان از امکانات تحصيل رسمى برخور دار نشده، اما بر اثر استعداد ذاتى و تلاش شخصى امروز يکى از شعراى حساس زبان پشتو است و اشعار وى در نشرات برون مرزى افغانها گاه و بيگاه به نشر ميرسد.
من کمتر خانواده اى را در افغانستان سراغ دارم که تمام فرزندان آن از عالى ترين سطح تحصيلات برخوردار باشند و در پهلوى تخصص تحصيلى وکارى خود، در ادبيات و سرودن شعر و نويسندگى و پژوهش هاى اجتماعى نيز بطور کامل وارد و دسترسى داشته باشند و اين خانواده همانا خانواده فرهنگى استاد رشاد قندهارى است . داکتر خالد رشاد اساساّ متخصص قلب دريکى از شفاخانه هاى جاپان است ، اما شعر ميسرايد واز عهده نويسندگى نيز بخوبى بدر آمده ميتواند. شير شاه رشاد نه تنها انجنير جيولوجى ومعادن است، بلکه درعين زمان در رشته حقوق و علوم سياسى نيز تحصيل کرده و در کنفرانس هاى علمى سخنرانى هاى عالمانه ميکند. طارق رشاد اساساّ داکتر طب است ، اما در سرودن شعر پشتو يکى از پيشگامان شعر جديد است و علاوتاّ در پژوهش هاى تاريخى و اجتماعى از پدرش پيروى ميکند. (ديده شود مقدمه او برکتاب ويش زلميان نوشته محمد علم بحرکى ، و نيز ديده شود مقدمه او بر کتاب «دافغان شمله» ياد نامه علامه حبيبى چاپ هالند) احمدشاه رشاد که در کابل در رشته زبان و بعد در امريکا در رشته کامپيوتر تحصيل کرده ، نه تنها در زبان پشتو شعر ميگويد بلکه در زبان فارسى نيز طبع آزمائى ميکند و به هردو زبان شعر نغز ميگويد .
بنده درگذشت اين دانشمند سترگ افغان را يک ضايعه جبران ناپذيرعلمى تلقى کرده، به همه فرهنگيان افغانى ، خانواده محترم رشاد و تمام دوستان و علاقمندان و شاگردان وى تسليت ميگويم وروانش را شاد و يادش را گرامى ميخواهم. ( ختم )
٤ دسمبر٢٠٠٤ ميلادى


بالا
 
بازگشت