آژانس اطلاعاتی باختر
شما بحثی را دریافت خواهید کرد که بگونهء آزاد درتالار مطبوعات وزارت اطلاعات وفرهنگ افغانستان برای دو روز وبه ابتکار وزارت اطلاعات وفرهنگ افغانستان برگزار شده بود . شما اخبار مربوط به بر گزاری آن نشست را قبلاً از طریق این " سایت " دریافت داشته بودید.این نشست ویژه گی هایی داشت. برای اولین بار شخصیت های بارز و مطرح افغانستان، بدون مداخله ووساطت ، بیگانه گان گردهم آمده و بطور خودمانی سخنانی را درمیان گذاشتند که حتی تصورش راهم نمی شد کرد.هرکس مجال سخن گفتن داشت و جالب است که هیچگونه قید وبندی جز تحریم برسخنانی که تفرقه ونفاق ایجاد می کرد، برسخنان دیگران وجودنداشت.دراین نشست دوروزه، پیرامون مسایل ملی ، وحدت ملی ، تحکیم وحدت ملی و راه های رسیدن به این اندیشه ها بحث و گفتگو شد و هیچ کسی سخنان شانرا از روی مکتوب ونوشته نخواندند . همه بحث ها آزاد بود .حالا که شما حاصل این مباحث آزاد را میخوانید ، بدانید که ماجریان این گفتگو ها را بدون هیچگونه دخل و تصرف ویا سانسورییش کش می کنیم ومیدانیم که شما مشکلات ناشی از این مساله را می دانید. خدمت دوستان عرض باید کرد که با در نظر داشت وسعت بحث ، این مباحث را بشکل سریال در هر سه روز روی سایت خواهید داشت تا انجام کار.
خير مقدم توسط د اكتر سيد مخدوم رهين :
بسم الله الرحمن الرحيم
پاك است پروردگاری كه دگرگون نميكند احوال ملتي را تا آن ملت خود احوال خود را دگرگون نسازد .
دوستان گرامي، حضار محترم! ملت افغانستان در مرحله حساسی از تاريخ حيات سياسي خود قرار دارد. ملت ما بعد از آنكه از لابلاي خون و خاكستر سر بدر كرد، در نقاحت بيست و پنج ساله، در دوره آغاز شفايابي و درمان از بيماري هاي مزمن بيست و پنج ساله يك بار ديگر اراده زندگي كرده، اين اراده زنده كاني ملي دين بزرگي را و وظايف خطیري را بر دوش هر فردي از آحاد ملت، خاصه راهيان راه سياست و مسايل اجتماعي ميگذارد . بدون ترديد در ميان ويرانی هاي فراوان كه این ملت نياز به باز سازي اش دارد، باز سازي ملي و باز سازي معنوي ركن عظيمي از باز سازي در اين مملكت است، چراكه ساختن روحيهء ملت، باز سازي ملت، بمراتب مهمتر است از باز سازي در و ديوار . در مرحله يي كه ما در فرهنگ سياسي خود اندوخته بزرگي نداريم، تجربه عظيمي مانند بسياري ازمللي كه اين مراحل را پشت سر گذاشته اند نداريم و اين فقدان اندوختهء فرهنگ سياسي، وظايف ما را خطير تر ميسازد تا در حاليكه با افكار و ايده هاي متفاوت كه حق هر فردي از ما است با نظريات مختلف يا اختلافات نظر ميان همديگر راهي را در پيش داريم كه البته اين اختلافات در هيچ حال مضر نيست، همچنان كه در حق علما گفته شده كه اختلاف شان مايهء رحمت است ، جز در توحيد اختلافات ميان ما و شما هم براي اين ملت مايه رحمت است جز در مواردي كه وحدت ملي و معتقدات ديني و سلامت اين جامعه را در خطر بيندازد، به اين سبب ما بعنوان ملتي كه چند قومیتي هستيم، در سر آغاز حيات نو ملي خود در مبارزات اجتماعي، در مبارزات سياسي، در مسايل مختلفي كه به باز سازي ملي و معنوي اين ملت ارتباط ميگيرد، فكر ميكنم كه در كنار ساير آرا و نظرات خود به مصالح ملي وبه سلامت ملي وبه وحدت ملي بينديشيم و اختلافات ما براي ملت ما مايه رحمت باشد و مايه افتراق ملي نشود و سلامت ملي و ميهني مارا برهم نزند. به اين سبب اين مجلس تاسيس شد از طرف وزارت اطلاعات و فرهنگ با اشتراك شما بزرگان ، تا از مجموع نظراتي كه در اينجا اظهار ميشود، هم بينش سياسي مردم ماتقويت شود كه به علت فقدان تجارب سياسي نياز فراوان به اندوخته هاي نوين دارد . از يكطرف به بینش سياسي ملت ما افزوده ميشود و ازطرف ديگر ما در يك تفاهم ملي بسوي فردا هاي روشن، انشا الله گام ميبرداريم . من از معين صاحب محترم نشرات آقاي مبارز خواهش ميكنم تا گرداننده گي محفل را بر عهده بگيرند و در عين حال ما ميدانيم كه در ادب اسلامي و ملي ما احترام به همديگر، احترام به نظرات همديگر و بكار بردن كلماتي كه مايه اتحاد باشد نه مايه افتراق و از همديگر ما را دور نسازد، آزرده نسازد و با حفظ اختلاف نظر، مارا در يك پيوند بسيار گرم و دلپذيرملی در كنار هم قرار بدهد. تشكر ميكنم. اين مجلس براي دو روز دوام خواهد داشت. من يك ونيم روز در خدمت تان هستم. بعد از آن از راه موترو از راه زمين روانه تاشكند هستم. هي ميدان وطي ميدان وخار مغيلان و دلم با شما خواهد بود. به اميد اينكه اين مجلس سر آغازي باشد براي صحبت ها و مفاهمه ها و رفع مشكلات و دشواري ها و اختلافات نظر از طريق صحبت و گفتگو واحترام به همديگرگذاشتن وهمديگر را دوست داشتن . تشکر
مبارز :
خداوند قدير و توانا را هزاران سپاس ميگذاريم كه توفيق عنايت فرمود تا اين مجلس را به اشتراك روحانيون، شخصيت هاي جهادي، شخصيت هاي سياسي و اجتماعي كشور خود، در اين تالار برگزار بسازيم. تمام آنچه امروز مورد مباحثه و مذاكره و مناقشه قرار ميگيرد، از طرف مطبوعات ثبت ميشود و بدون كم و كاست بايد به نشر برسد، تا اينكه مردم افغانستان در پرتو مباحثاتي كه در اينجا صورت ميگيرد، از طرف شخصيت هاي سياسي و ملي و آنها همان راه خود را خود شان پيدا بكنند و يك تشخيص در اين لحظات حساس تاريخ در نزد شان پيدا شود. ما صلاحيت اين را نداشتيم و نداريم كه بر اين مجلس بزرگ آجندا ترتيب ميگرديم. ما عناويني را در اينجا ذكر كرديم و البته ساختن آجندا و انتخاب موضوعات مورد بحث از صلاحيت خود مجلس است نه ازصلاحيت وزارت اطلاعات و فرهنگ. عناويني كه ما در اينجا ذكر كرديم، اين صرف عناوين است. استحكام و حدت ملي، تعريف وحدت ملي، توضيح منافع ملي، مواضع در قبال طالبان و حزب اسلامي ، دموكراسي، نقش دين مقدس اسلام در دموكراسي مدرنيزم ، سكیو لريزم ، برخورد فرهنگ هايي كه با مهاجرين در افغانستان مطرح ميگردد، انتخابات و نقش احزاب و شخصيت هاي سياسي ملي و اجتماعي، موضع مطبوعات در انتخابات آينده، موضع احزاب ، كانديداها ، شخصيت ها در قبال مهاجرين درداخل و خارج افغانستان و وضع اقتصادي كشور . اين صرف عناويني است كه ما ذكر كرديم . اينكه شما كدام عنوان را مباحثه را سرش آغاز ميكنيد، اين بخود اعضاي محترم مجلس ارتباط دارد .
حالا سخن را مي سپاریم به اعضاي محترم مجلس كه دراين قسمت چه اظهار نظر ميكنند .
مبارز:
شما موضوع را پيشنهاد كنید كه كدام موضوع را بگيريم .
- رئيس صاحب كميسيون مستقل حقوق بشر پيشنهاد ميكنند كه از استحكام وحدت ملي شروع ميكنيم. شما موافق هستيد؟ از همينجا شروع شود؟ اختيار به اكثريت است .
- آقاي پدرام :
يك نكته خيلي مهم هم است كه در آجندا شامل نيست وآن یک تعداد مسايل بين الملي مااست. ما با حضور نيرو هاي بين المللي مواجه هستيم، بحث نقض حقوق بشر است در زندانها وخیلی مشکلات دیگر . من پيشنهاد ميكنم كه اين مساله هم بعنوان يكي از ماده هاي آجندا مورد بحث واقع بشود .
- مبارز :
اين مربوط به نظر اكثريت است كه داخل آجندا ميسازند يا نميسازند.
- احمد شاه علومي از حزب حركت :
نظر شانرا من تائيد ميكنم. موضوعات بين المللي مطرح بايد شود .
- آقاي علومي :
به اجازه حاضرين محترم . از آنجايي كه موضوع بسيار مبرم و اساسي دركشور ما امروز آمدن نظم امنيت است، صلح پايدار است، اگر كاروطني خود را اولتر حل كنيم وبه مسايل بين المللي بپردازيم به مراتب بهتر تراست. امروز تا جائي كه معلوم است همانطور كه گرداننده گان اين محفل كه ازايشان سپاسگذار ي كنيم و مخصوصاً از معين صاحب وزارت اطلاعات و فرهنگ كه اينها سازمان دادند، زحمت كشيدند و همه افغان هاي چيز فهم را گویا يك تعداد را به نمايندگي اينجا دعوت كردند، ما بايد بالاي مسايل ملي حرف بزنيم. براي ما مبرم تر و اساسی تر اين است، همانطوريكه درحرف هاگنجانیده شده گفته شد تفاهم ملي است و آشتي ملي، هنوز نتوانستيم مابه آشتي ملي برسيم، چه خاصه اينكه بمسايل بين المللي بپردازيم. درست است كه همه قضايایک با يكديگر مرتبط است، ارتباط دارد، هيچگاه نميتوانيم به صورت مجرد مطالعه كنيم، اما آرزو مندي ما اينست كه جمع غفیر ي از دوستان ما، رهبران جهادي، دانشمندان، شخصيت هاي سياسي و ملي اينجا حضور دارند، مابايد از تفاهم و آشتي ملي شروع كنيم. يكبار از يكديگر حرف خود را بشنويم، تن بدهيم درد ها راپشت سرزیاد گذشتانديم، هريك ميگویيم بيست و پنج سال، يا دونيم ده يا سي سال سپري شد. آرزومندي ما اينست كه واقعاً بالاي تفاهم ملي و آشتي ملي، همه انرژي خود رامصرف كنيم. تا زير همين تالار بتوانيم دست بدست هم داده به واقعيت يكديگر را درك كنيم، تا فردا بمقابل همديگر باز روبرو شويم. آرزومندي ما اينست كه بالاي همان بند اولي كه محترم سيما سمر پيشنهاد كردند، ما بالاي استحكام مثلاً وحدت ملي كه شروعش از تفاهم و آشتي ملي ميشود، از اينجا دگر شروع كنيم. خوب ميشود نظرما است. تشكرازهمه شما .
مبارز:
نظری هست؟
سيما سمر : من فكر ميكنم اگر وقت بماند خوب است موضوعات بين المللي هم حرف زده شود، بدليل از اينكه ما نميتوانيم افغانستان را جدا ازدیگر مسايل بين المللي ببينيم تنها. معلوم دار عوامل بين المللي در افغانستان تاثير بسيارفوق العاده دارد در صورتيكه وقت اجازه بدهد، هيچ عيبي نيست كه آدم را شامل بسازد در آجندا .
آقاي زرياب :
به اجازه حاضران فرزانهء مجلس! ميخواستم عرض كنم كه ما دو روز در اختيار داريم، يعني وقت به قدر كافي هست. ما چه بخواهيم، چه نخواهيم، قضاياي امروز افغانستان و قضاياي ديروز افغانستان وقضاياي فرداي افغانستان، قضاياي داخلي با مسايل جهاني و بين المللي، پيوند داشته و پيوند دارد و پيوند خواهد داشت . بر اين اساس من فكر ميكنم در جريان بحث ها وگفتگو ها نا گزير و قتي سر مسايل داخلي و ملي صحبت ميكنيم، نا گزير مسايل جهاني و بين المللي هم مطرح ميشود، پس من فكر ميكنم بهتر است از مسايل داخلي خود و ملي خود آغاز كنيم و لاجرم در جريان بحث ها مسايل جهاني و بين المللي هم مطرح ميشود و ما در آن وقت ميتوانيم سر مسايل ملي و بين المللي و جهاني هم به درازا و تفصيل صحبت كنيم . با ابراز تشكر از شما .
آقاي فرهنگ :
بسم الله الرحمن الرحيم
من هم همين گفته را تائيد ميكنم و از نظر تاريخي هم اگر ببينيم بعد از كودتاي كمونستي و مخوصاً بعد ازاشغال نظامي افغانستان از طرف اتحاد شوروي سابق ، قضيه افغانستان يك موضوع بين المللي بود. بعد از سقوط رژيم كمونستي در وقت حكومت مجاهدين و بعد از آن درجريان سلطه طالبان تا واقعه يازده سپتامبر، در حقيقت افغانستان به حالت خود گذاشته شد و مردم افغانستان خود شان تلاش ميكردند تابه شكلي از اشكال معضله خود را حل كنند . بعد بين المللي افغانستان به سويهء بسيار كلان، بعد از يازده سپتمبر شد و اينجا جامعه بين المللي يك بار ديگر از نگاه نظامي و از نگاه اقتصادي در افغانستان دخيل شد فلهذا بهتر اينست كه چون دوره شوروي وآنها گذشته. چيزي كه ما امروز ميبينيم پيامد ها و نتايج از آنست، من فكر ميكنم كه از مسايل ملي آغاز كنيم و خود بخود به مسايل بين المللي داخل ميشويم به اين ترتيب يكي متمم ديگر قرارگرفته و بحث مارا جالب خواهد ساخت، تشكر .
حضرت صاحب :
بسم الله الرحمن الرحیم
نظر من هم اينست كه از مسايل داخلي خود وجهاد ملی واینها شروع كنيم وديگر مسايل بين المللي اگر ضمني مي آيد درضمن البته صحبت ميشود به آن .لاکن شخص به مسایل بین المللی فعلاً شروع کردن، قبل از مسايل داخلي خود را حل کردن به خيالم پيش از وقت است .
استاد سياف :
بسم الله الرحمن الرحيم
من به سه مطلب اشاره ميكنم، اين مطلب قابل تائید کامل کردن است كه ماسر مسايل خانه خود و داخلي خود اول صحبت را شروع كنيم، مثلي كه برادر ها هم گفتند، اين ضرورت مبرم است و پيشنهاد دوم من اينست كه در همينجا يك دو عنوان ديگر زياد شود. وقتيكه ما از اين قضاياي داخلي خود خلاص شديم ميشود كه سر آن هم بحث كنيم . و آن دو عنوان به پيشنهاد من اينست كه افغانستان و همسايگان افغانستان و جامعه بين المللي . اين دو عنوان اگر اينجا گذاشته شود كار خوب است، وقتيكه ما از قضاياي داخلي خود خلاص شديم به آن طرف برويم .
و يك پيشنهاد در همين ترتيب همين مفردات دارم . استحكام وحدت ملي، پيش از تعريف وحدت ملي ذكر شده . من ميگويم كه اگر روي همين قضايا صحبت ميشود، اول خود وحدت ملي را معرفي كنيد، سرش صحبت كنيد، باز سر استحكامش گپ زده شود . اين بهتر خواهد بود. از لحاظ ترتیب من ميگويم كه اين مناسب تر خواهد بود. تشكر .
جناب پروفيسر عصمت ا لهي :
بسم الله الرحمن الرحيم
در ارتباط به مقوله استحكام درست است که بايد صحبت شود. مساله داخلي است. اما يك چيزي كه، يك مقوله يي كه بسيار آ سيب ديده، تحت تاثير جنگ وبحران كشور، تحت تاثير رقابت هاي گروهي و احزاب ، رقابت هاي قومي، منافع ملي كشور ماست. منافع ملي كشور از جمله مقوله هايي است كه همهء استراتيژي ها و سياستها براساس منافع ملي كشور اتخاد ميشود . پيشنهاد من اينست كه روی منافع ملي خود ما بايد بينديشيم و فكرکنیم و تعريف جامع از آن ارايه بدهيم و از اينكه در حال و هواي امروز ما، فرهنگ ما ، سياست ما ، ارتباطات ، همه چيز ابعاد فراملی پيدا كرده و افغانستان يك تجربه نو در تحولات منطقه و جهان است ما مسايل خارجي رابي ارتباط از منافع ملي خود نميدانيم. پيشنهاد من اينست كه در بدو امر، در رابطه با منافع ملي كشور صحبت شود .
جميله مجاهد :
ددوستانو په اجازه زه فكر كوم په يو هيواد كي چي ملي وحدت نه وي نو ملي منافع به حگه وساتل شي اول بايد په ملي وحدت باتدیوغژيژو اوروپسی به په ملي منافع باندي صحبت وشي .
مبارز :
اگر ديگر نظري نباشد ، اينطور فكرميشود كه اول از استحكام وحدت ملي شروع شود و در پهلوي آن از منافع ملي حرف زده خواهد شد .
سيما سمر :
در صورتيكه سر حقوق بشر بحث نشود باز منافع ملي ووحدت ملي تماماً زير سوال خواهد رفت .
داكتر صاحب احدي :
بسم الله الرحمن الرحيم .
زما په فكر دغه موضوعات تول يو له بل سره ترلی دي. تعريف ترلي ده د شروع تعريف نه بايد يوحه وشي تعريف وحدت ملي هم هغسي چي استاد سياف مخكي چي ده وويل استحكام وحدت ملي معني عوامل ددي چي وروسته هغه په خه دول باندي راحی مابين ته راحي . منافع ملي دا تول يو له بل سره ترلی دي كه بحث پدي باندي وكو و او له كوم حايه يي شروع كوو فكر كوم چي منطقي جاي د شروع تعريف د وحدت ملي دي دا نور موضوعات تول پكي حاييزی تشكر .
مبارز :
ديگر نظري است، يا برويم به بحث . تائيد شد به اكثريت آرا. تعريف وحدت ملي و استحكام وحدت ملي . حالا رجال محترم ميتوانند روي موضوعات بحث را شروع كنند .
جاوید کوهستانی:
اينجانب كوهستاني از نهضت آزادي و دموكراسي افغانستان . مساله وحدت ملی چيزي است كه از طرف علما و شخصيت ها اكثراً هم مطرح شده چه تعريفی كه دارند از وحدت ملي در گذشته ها در تمام احزاب، سازمانها و فعالين سياسي ، حركتهايي كه وجود داشته، بيشتر به آن محور پيچيده اند . بهتر است که وقتی سر استحكام وحدت ملي ، تعريف وحدت ملي بوجود ميايد، اشكال نقض وحدت ملي هم ، چگونگي افراد .، گروه ها، كساني كه ناقض ازاين وحدت ملي هم بودند بايد برجسته شود . تا زماني كه ما عوامل را شناسائي نكنيم، چگونه ميتوانيم سر تعريف هاي اصلي آن بپچيم . بنظر من که عواملي كه ناقض وحدت ملي است، يا علت هايي كه به هم ميزند وحدت ملي را در جامعه ما چه درگذشتهء تاريخي افغانستان، البته افغانستان قبلاً وحدت ملي كه داشته . مابانداشتن وحدت ملی نبودیم در اين دوسه دهه اخيربیشتر وحدت ملي نداشتيم. دلايل عمده آن بايد به گذشته بر بگردد . يك مقدار برويم به عقب ، مسايل را تاريخي بسازيم از مبانی تاریخ بیابیم ، حد اقل از دوسه دهه قبل بيائيم بطرف امروز که برويم به فردا . تا گذشته تاريخي را نبينيم عوامل شكست وحدت ملي را نبینيم، نقض وحدت ملي را نبینيم، مانميتوانيم برويم بطرف تعريف اساسي از وحدت ملي . عوامل قبلي وحدت ملي كدام چيز ها بودند . كدام اصول ها و ارزشها بودند، و مرحله مقطعی امروز چه است و فردا چه خواهد بود. تشكر .
آقاي فرهنگ :
چيزي كه برادرما فرمودند ما را به طرف یک بحثي ميكشاند كه بسيار بتاريخ افغانستان پيش ميرديم. دو چيز را بايد از هم جدا بسازيم. يكي اينست كه در افغانستان هميشه وقتيكه يك عنصر خارجي پايش داخل شده ، مردم افغانستان وحدت ملي خود را نشان دادند وبعد از آن بر اساس ازهمان يكي از همان انگيزه هاي مهم بوده كه موفق از همان طور آزمونها برآمدند . موضوع دوم اينست كه وقتيكه افغانها خود شان درمسايل خواستند پرابلم هاي خود را حل كنند، در اثر مداخلاتي كه ایتجا بعد بين المللي موضوع مطرح ميشود، صورت گرفته، وحدت ملي افغانستان را یا ساختار اجتماعي افغانستان را وسيله قرار دادند. براي اينكه وحدت ملي افغانستان را خدشه دار بسازند و همين موضوع را مخصوصاً در طي بيست و چار سال گذشته، ما بسيار خوبتر ديده ايم، فلهذا ما در اينجا فكر ميكنیم اگر بحث خود را روي ازین ما متمركز بسازيم كه چطور ما در اين حالت انتقال فعلي كه قرار داريم عوامل و عناصري را پيدا كنيم كه وحدت ملي ما را مستحكم بسازد تا مرحله عبور افغانستان از حالت فعلي بطرف يك دولت با ثبات و متحد فراهم بسازد. به همين ما خود رامتمرکز بسازيم، اگر برويم بتاريخ افغانستان كه در قرن نزده چطور بوده در قرن بيست چطور بوده، بسيار فکر می کنم که ما را از موضوع دور خواهد ساخت.
استاد رباني :
بسم الله الرحمن الرحیم
به عقيده من مسايل را ما بسیار پيچيده و فلسفي نسازيم. و بحث ها معمولاً اگر مردم آدم موضوعات را شروع ميكند از نقاطي كه اتفاق است از آن بحث آغاز شود . از مواضع اختلاف بحث را شروع نكنيم. فعلاً حتي راجع به تعريف، راجع به ما هيت، راجع به اركان . اين مسايل که یقیناً از جمله مسايلي است كه به ارتباط وحدت ملي ضرور است كه سرش بحث شود. اما من فكر ميكنم كه از همه عمده تر همزمان با تعريف ، عناصر عمده يي را كه باعث وحدت ملي دركشور ما شده و معمولاً من فكر ميكنم كه در دوره هاي بحران عناصر وحدت ملي خوبتر مجسم ميشود. زماني که تهاجم نيرو هاي مختلف در افغانستان صورت گرفته، انگليس ها حمله كردند، اتحاد شوروي حمله كرد، آن عناصري كه مظهر وحدت ملي در كشورمابودند، به دفاع از آزادي، به دفاع از استقلال، به دفاع از دين وارزشهایش همه ملت ديده شده كه پشتون ، تاجك ، هزاره، شيعه، سني همه در پهلوي همديگر به دفاع از حريم كشور خود شروع كردند . فعلاً در مرحله وقتی ما قرارداريم كه به يك مبارزه جديد البته ما روبرو هستيم. باز هم كار از كجا آغاز شود. ما ميخواهيم كاري را آغاز بكنيم. يقيناُ بدون همبستگي ملي هيچ يك از برنامه ملي به هر شكلي كه باشد اين برنامه چه به شكل باز سازي ملی باشد چه به شكل یک اقتصاد ملي بوده باشد، به مسايل همبستگي و اجتماعي بوده باشد، تا زمانيكه يك همبستگي ملي ووحدت و يكپارچگي مردمي نبوده باشد من يقين دارم كه مابا مشكلات روبرو ميشويم. به اين اساس، بسیار چی نکنیم پيشنهاد من اينست كه سر اصل موضوع رویش بحث نكنيم، يكي از مسايلي كه هميش پيش سقراط در يونان راجع به بسيار مسايل كشمكش هاي بسيار زيادي بود كه محتواي مختلف فلسفي به ميان آمد كارنامه عمده يي كه سقراط داشت مفهوم را بكلي مشخص ميساخت قسميكه پيشتر استاد سياف ذكر كرد، تعريف مفاهیم يا مشخص ساختن مفاهیم را تعريف هاي مشخص براي هرچيز ميداد، از همين جاست كه ما ميبنيم يك مرحله جديد در فلسفه آغاز ميشود كه مرحله از يك تشتت فكري و فلسفي دنيا نجات پيدا ميكند. تصور من اينست كه فعلاً بايد بحث آغاز شود. اگر هميش سر این صحبت بكنيم كه از كجا بايد بحث را آغاز بكنيم، از تاريخ شروع بكنيم، از جغرافيه شروع بكنيم از مسايل اختلاف شروع بكنيم تصور من اينست كه فعلاً مابه وحدت ملي نياز داريم اين شكي نيست از همين جا شروع ميكنيم، كه وحدت ملي و مفهوم وحدت ملي چه است عناصر وحدت ملي چه است ، پيشتر دوست ديگر ماكه از حزب نهضت دموکراسی، اشاره كرد درست است كه مردم بعضي مسايلي را که باعث اختلاف ميشود بعد از اين از آن پرهيز بكنيم. اما به اين معني نيست كه مساله داغ بحث وصحبت ما همان عناصري بوده باشد كه باعث اختلاف و افتراق ميشود. ما از جاهايي شروع ميكنيم كه مورد اتفاق است. بحث را پيش ميبريم. بعد تر ممكن است در مراحل يكي دو بحث ، بحث هاي ملي ، بحث هاي بسيار عميق اجتماعي را نميتواند آدم در يك نشست و دو نشست بحث بكند. در اين مورد بحث هاي بسيار زيادي بايد بوده باشد. من میخواهم يك انتقادي از جناب داكتر رهين داشته باشم اين آجندا را بايد قبلاً در اختيار اشتراك كننده ها می سپرد كه روي آن فكر ميكردند كه بعد از آن به يك ذهن باز مي آمدند. من كه آمدم فكر ميكردم كه ممكن است كانديدا هاي رياست جمهوري برنامه هاي خود را بگويند و مابشنويم كه اينها داراي كدام پروگرام هستند کرزی صاحب ببیند اما که می بینم موضوع چیز دیگری است من تشکر می کنم امید که بحث آغاز شود سراصل موضوعات .
آقاي رهين :
استاد محترم! ما اگر آجندا به آن معني تنظيم نكرديم به اين خاطر بود كه رعايت بكنيم، احتراماً خواسته مهمان هاي خود را، ولي يك چيز مسلم است كه آجندا عبارت است از ملت افغانستان و بهروزي ملت افغانستان. مسلماً تحت هر مبحثي كه بيايد، از روابط بین المللي گرفته تا حقوق بشر، باز هم بهروزي همين ملت مطرح است از هرجايش كه شروع بكنيم
يك قصه بيش نيست غم عشق واي عجب كزهر دهان كه ميشنوم نا مكرر است.
به اين سبب هركس از هرگوشه يي كه بحث را شروع كند، كار بجايي ميرسد و من نظر استاد را تائيد ميكنم كه ما بيشتر شروع كنيم از مواردي كه موارد اتفاق است نه موارد افتراق. به آن خاطر اگر اولين بحث خود را متمركز بسازيم به وحدت ملي بهتر خواهد بود. مسلما ً اين مبحث ، مباحث ديگري را خود به خود به دنبال خود ميكشاند
آقاي پدرام
بسم الله الرحمن الرحيم
به اجازه جناب رئیس
جناب استاد فرمودندكه ما از نقطه اتفاق شروع بكنيم، ولي حقيقت امر اينست كه اگر ماندانیم ، حالا ببينيم كه ما ملت هستيم يا نيستيم؟ سوال همين بودكه اين تعريف را ما بايد ارايه بكنيم، تابعد بيائيم و بگوئيم كه عناصرش چه است را ه هاي استحكام وحدت ملي چه است . بسيار طبيعي از نظر جامعه شناسي ما هنوز وارد تعريف ملت به معني علمي كلمه نيستيم، دلايلش هم روشن است. ما مثال میدهیم وقتيكه در چنين موقعيتي قرار نداريم وملت هم نیستیم، مشكلاتی وجود داشته اين بحث را بايد بدانيم شماري از ان مربوط به گذشته تاريخي ما است كه برادر ما اشاره كردند شماري از ان مربوط به دو سه دهه احزاب ما برخی هم بر ميگردد، به مطالبي كه امروز روبرو هستيم ببينيد اگر ما توافق داريم بر سر اينكه ما ملت هستيم، .ئ.لن کلن خسنیک به زبان ماکس وبر چطور ممكن است دركشوري كه بحث ملت واحد مطرح است و دولت ملت مطرح است، در ساختار نظام، در تائيد نماينده هاي ملت، بجاي اينكه به حقوق شهروندي توجه شود، ما هنوز بحث جمعيت و نفوس اقوام را مطرح ميكنيم، يعني چند نفر از مناطق پشتون نشين، چند نفر از مناطق هزاره، چند نفر از مناطق پشه يي ها وغيره اين يك. دو كاملاً به ياد داريم كه در كنفرانس بن يكي از دلايلي كه آنجا مطرح شد و ديگر ان هم اين دلايل را توجيه كردند و دفاع كردند اين بود كه رهبر مملكت بايد پشتون باشد، چون پشتونها اكثريت هستند. سوال از اين جهت مطرح ميشود اگر قرار است كه زعامت مملكت، نماينده هاي ملت با توجه به اينكه كدام ملت اكثريت است كدام اقليت است، بگذاريم از اينكه هيچ آمار و احصائيه دقيق سر شماري در اختيار نداريم، درچنين صورتي چگونه ميشود از وحدت ملي سخن گفت. وحدت ملي زماني مطرح است كه درمساله انتخاب زعامت ملت حضور نمايندگان، بحث شهروندي مطرح است و شهرونداز اين جهت مطرح نميشود كه مطلق بكدام ملت است و كدام قوم است، قوم اكثريت است يا قوم اقليت است و اين جاست موقعی که ما بپذيريم كه ملت آن معني نيستيم و يك گونه تفاهماتي با هم داريم. اين از يك طرف از طرف، ديگر مشكلات تاريخي كه ما داريم بايد ببينيم چرا ما نميتوانيم وحدت ملي ايجاد بكنيم، به چه دليل وحدت ملي ايجاد نميشود. مشكلات ما دركجا بوده ما، هم درلويه جرگه قانون اساسي، هم درجلسات بعد، هم در جلساتي كه یا پيش یا پس ازآان داشتيم، بار هابا اين مساله برخورديم، به مسايل مربوط به اقوام چه در سطح زبان وچه در سطح فرهنگ، حتي در سطح سرود ملي و خيلي مسايل بسيار جدي مطرح شد، چه ازطرف برادر هاي پشتونهاي ما، چه از طرف غير پشتونهاي ما. اين بحث بالاخره لويه جرگه به هجده روز كشيد ويكي از بحث هابر سر زبان و سرودملي هم بود. به چه مناسبت است اينجا مطرح ميشود. اگر وحدت ملي است و دولت ملت است وما شهرونديم و در اين مرحله از رشد اجتماعي رسيديم اين بحث ها در قانون اساسي چه معني داشت، پس بپذيريد كه ما به آن معني به آن تعبیر ملت نيستيم. ما گام ميگذاريم براي ملت شدن، از نظر جامعه شناسي پايه هايش رشد اقتصادي است، دموكراسي است، ترانسپورت است، مناسبات است، رفت و آمد است و ايجاد يك فرهنگ کلی قابل قبول براي همه اقوام است. ما درچنين موقعيت هايي گذار می کنیم به طرف ملت وبه طرف وحدت ملي حالا ما در موقعيتي قرار داريم اينست كه مابجاي اينكه در كليات صحبت بكنيم بايد بگويم كه مشكلات واقعي ملت ها و اقوام در افغانستان چه است. حق ملتها چه است حضور شان در دولت دركجا است، مشاركت دارند در ساختار قدرت، هستند، نيستند، اگر چنين چيز هايي مد نظر گرفته ميشود ما ميرويم وحدت و همبستگي ايجاد ميكنيم. تازه وحدت ملي نميتوانيم ايجاد بكنيم، به همان دليل جامعه شناسي، همبستگي ملي ايجاد ميكنيم و همبستگي ملي هم جز از همين جا ها نميگذرد. ما بسيار اميدوار بوديم در صحبت با آقاي كاظمي، گفته بوديم كه اي كاش جناب اقاي كرزي به عنوان رئیس جمهور دولت انتقالي و مسلماً يكي از كانديدا ها شركت ميداشتند كه مابه اينها بحث هاي ما را خیلی روشن مطرح ميكرديم. ما در وسط هاي جلسه تصميم خواهيم گرفت كه ادامه بدهيم یا ندهيم. اين يك نكته و در بحثي كه جناب آقاي علومي اشاره كردند، ميخواهم توضيح بكنم كه من گفتم بعضي مسايل بين المللي شامل آجندا بشود، نگفتم كه اول اولویت بدهيم به اين مساله براي اينكه شما هميشه ميگوئيد كه افغانستان مساله اش مساله بين المللي است، همين الآن بخش عظيمي از نيرو هاي بين المللي حضور دارند، چطوری ممكن است سياست خارجي و مسايل بين المللي جدا از مسايل ملي باشد.
آقاي كريمي :
بسم الله الرحمن الرحیم
به اجازه رياست محترم جلسه و اعضاي مشارکین اگر دوستان موافق باشند كه وحدت ملي را تعريف كنيم و از اينجا داخل بحث شويم. اجازه است که تعریف کنم؟ وحدت ملي عبارت از چگونگي عكس العمل مردم در باب دفاع از منافع عمومي و مصالح كشور، همبستگي شهروندان با نظام سياسي، انسجام قومي، ديني، اجتماعي و سياسي يك کشور. ما وقتي ازاين تعريف اگر ما مفردات اين تعريف را ببينيم كه دفاع از منافع عمومي ، مصالح كشور يك ركن ازآن است، همبستگي شهروندان ركن دوم آن است، همبستگي شهروندان با نظام سياسي و ركن سوم آن انسجام قومي است. ركن چارم آن ديني است، ركن پنجم آن اجتماعي و سياسي يك كشور است. ما از تعريف وحدت ملي ما ميتوانيم كه اين راباز كنيم، مواصفات و اركان آنرا پيدا كنيم، بعد از آن درساحه تطبیق، آن آیا در افغانستان اين چيزهايي كه ما ميگويم وجود دارد اگر ندارد به چه شکل به وحدت ملي ميرسيم. اميد وار هستيم كه بعد از اين تعريف استفاده كنيم، اگر تعريف هاي دقيق تر ديگري باشد، ما آنرا ميشنويم تشكر
آقاي عصمتي :
بسم الله الرحمن الرحيم
به اجازه رئيس صاحب مجلس! اگر چه وزير صاحب عدليه مختصر ساختند بحث را، ميخواستم به جناب پدرام صاحب اشاره كنم كه هرگاه ابعاد ملي قضاياي خود رامطرح ميكنيم، ابعاد بين المللي اش يا بعد بين المللي اش مطرح است. بدون شك كه در ارتباط است و اين را جدا كرده نميتوانيم. همچنان عرض بكنم كه بطرف وحدت ملي رفتن اگر ما ازاقوام بحث ميكنيم به اين معني است كه ما وحدت ملي ما جريحه دار شده، دو باره چطور ميتوانيم بطرف استحكام وحدت ملي و يك سو گرايي نقش اساسي خود را درجامعه بازي بكنيم. حتی اگر مابصورت مجرد قضايا را با ابعادي كه آن ذهنيت ها نتواند برای ساختن يك پايگاه وحدت ملي در سطح كشور كه مطرح است به نتيجه نرسد، نقًاط ديگري كه مطرح ميشود آن عبارت از اين خواهد بود كه مابراي اينكه يك پايگاه اجتماعي را براي خود مطرح بسازيم. در آن صورت ما ميتوانيم كه از همان ديدگاه حرف خود را به كرسي بنشانيم. من فكر ميكنم كه بيشتر اگر، سر قضاياي آجندا بسيار بپچيم، وقت ضايع خواهد شد. فكر ميكنم در اين نقاطي كه جمع بندي شده، در واقع تمام قضايا را در بر ميگيرد. وقتيكه ما از تعريف وحدت ملي و استحكام وحدت ملي حمايت ميكنيم، در حقيقت اقوام برادر و برابر افغانستان مطرح است، فلهذا در آن نقطه میرویم كه ما چطور ميتوانيم استحكام وحدت ملي را به وجود بياوريم تا در استقرار يك نظام ملي و حاكم در كشور با راي مستقيم مردم عمل كنيم تشكر .
جناب
استاد رباني :
بسم الله الرحمن الرحيم
به اجازه رئيس جلسه! من اول خو فكر ميكنم كه قبلاً هم گفته بودم اگر ما وقت ما را زيادتر سر يك سلسله مسايل تخنيكي بحث و قت ما را ضايع ميكنيم به علت اينكه اکثراً این صحبت هايي كه برادر ها ميكنند پيش از پيش سرش بحث نشده و دقيق نشده اند، من بعضي چيز ها را كه ازبرادرها شنيدم در ارتباط تعريف وحدت ملي ، بعضي عناصر آن اصلاً مربوط به تعريف نيست. مربوط آن به نتيجه وحدت ملي است مثلاً داشتن اتفاق در قسمت زعامت سياسي يا امثال ان معمولاً در وحدت ملي چند عنصر از جمله عناصر عمده است، تاريخ مشترك ، جفرافياي مشترك، دين مشترك، فرهنگ مشترك. منافع ملي مشترك ، زبان مشترك، يك سلسله خصوصيات تاريخي مشترك، اين تشكيل ميدهد يك ملت را كه د رمسايل تاريخ ، جغرافيه و فرهنگ دين و يك سلسله خصوصيات، مجموع اينها است كه بعنوان پيوند هاي ملي يك ملت را متحد ميسازد. پيشنهاد من اينست كه اين مسايل را اگر هر قدر بحث ميكنيم اين بيشتر بحث هاي فلسفي است و اين بحث ها زيادتر بازدهي ندارد در شرايط فعلي . در شرايط فعلي چيزي را كه بحث ميكنيم اينست كه ما در چه مرحله قرار داريم. من حرف هايي را كه ميشنوم از برادر ها، مساله، قضاياي بين المللي را بعنوان يك مساله بسيار عمده مطرح ميكنند. بعقيده من اين مساله بسيار مساله اساسي ما نيست، به علت اينكه فعلاً توجه بين المللي به عنوان يك ضرورت هاي خاص كه آن ضرورت ها، ضرورت هاي ثابت و دوامدار نيست. مساله تروريزم باعث ميشود که دنيا توجه ميكند، فردا مشكل تروريزم برداشته ميشود. شايد دنيا توجه زياد نداشته باشد به افغانستان، اما منافع ملي ما هميش ثابت است. مسايل كشوري ما هميش ثابت است. مساله تاريخ ما ، جغرافيه ما، فرهنگ ما، اين از جمله مسايل ثابت است، چه دنيا به ما توجه بكند و يانکند. پيشنها د من اينست كه سراين مسايل و قتيكه بحث ميكنيم باز هم تاكيد سر اين ميكنم كه زياد سرمسايل فلسفي نپيچيد. سر اين بحث شود كه ما از كجا كار خود را آغاز بكنيم. ضرورت هاي فعلي چیست؟ در شرايط فعلي ما افغانستان به چه ضرورت دارد؟ بد امني دركشور وجود دارد. در يكي از چيز هايش ديديم كه مثلاً اينجا اشاره شده بود كه موضوع طالبان و موضوع حزب اسلامي، فكر ميكنيم يكي از مسايل عملي است، که ما چه رقم ميتوانيم كه اين پرابلمي كه فعلاً تحت نام طالب است، جنگ است، بد امني، است و راه حل را براي آن چطور پيدا بكنيم. در شرايط فعلي قسميكه دوستان اشاره كردند، يك سلسله مسايل هميش داغ ميشود، در وقتيكه ما مسايل دموكراسي را بگويم هيچكس حق ندارد كه بگويد زعامت ملي كشور مربوط به فلان قوم است يا فلان زبان است، بلكه در اينجاصندوق تعين كننده است. براي هركس كه مردم راي دادند هر يك از اين ملت هاي برادر به اساس راي مردم وقتيكه راي را گرفت حق دارد كه زعيم سياسي كشور باشد. در شرايط فعلي ما چه رقم ميتوانيم با موضوعي كه داغ است در كشور ما موضوع انتخابات است. مساله پارلمان، مساله امنيت، موضوع باز سازي، تعامل ملت افغانستان در برابر قواي بيروني كه فعلاً هستند با چه شكل، ما چي بكنيم، اين يك سلسله مسايل عملي است. در هر حال پيشنهاد من اينست كه ما تا هنوز هم در حاشيه بحث ميكنيم، در متن نيامديم بهتر است كه از حاشيه داخل متن شويم، بحث را جدي شروع كنيم .
آقاي زرياب :
به اجازه بزرگان حاضردراین مجلس! ميخواهم عرض كنم استاد فرمودند كه نبايد مسائل را از ديدگاه هاي فلسفي بررسي كنيم، من با ايشان هم عقيده هستم ولي ميخواهم بگويم كه ما نبايد مسايل را همچنان از ديد گاه هاي سليقه يي بررسي كنيم. ما بايد مسايل را از ديدگاه هاي علمي بررسي كنيم. براي اين منظور من ميخواهم بگويم كه وحدت ملي در افغانستان يك مقوله بسيار تازه است. ما در تاريخ كتبي حد اقل هزار دوصد ساله خود، مقوله يي بنام وحدت ملي نداشتيم. وحدت ملي در واقع از دو مقوله ساخته شده، يكي وحدت و ديگر مقوله ملي كه ارتباط مستقيم با واژه و مقوله ملت دارد. خود مقوله ملت كه نيشن در زبان انگليسي ميگويند و نسيون د رزبان فرانسوي ميگويند، خود اين مقوله ها در اروپا هم مقوله های نو هستند. اين مقوله ها در واقع در سده هاي هفدهم و هجدهم وبويژه در سده نزدهم در اروپا عام شدند. مقوله ملت در فرهنگ ما و در كشور ما مقوله تازه هست ، آنقدر تازه است كه وقتي اين مفهوم وارد حوزه فرهنگي ما شد، ما يك واژه در برابر اين نداشتيم، در نتيجه يك واژه يي د ربرابر نسيون يا نيشن برگزيد يم كه واژه عربي است كه در زبان عرب اين معني را نميدهد. يعني واژه ملت در زبان عرب معني نيشن يا نسيون را نميدهد بلكه معني مذهب را ميرساند. ما آنقدر مقوله ملت در حوزه فرهنگي ما تازه و نو بود كه ما نتوانستيم يك واژه مناسب را براي اين پيدا كنيم. وحدت ملي يا مقوله ملت در كشور هاي اروپايي از عمق تاريخ جوامع اروپايي برآمده در حاليكه درجوامع نظير جامعه ما، اين مقوله يك مقوله وارداتي است، مثل بسياري از مقوله هاي ديگر . در اروپا در پايان سده هجدهم و در آغاز سده نزدهم . ملت ها در اثر تكامل تاريخ اقتصادي خود بوجود آمدند، كه اين تكامل تاريخي اقتصادي بورژوازي اروپايي را بميان آورد و اين بورژوازي اروپايي بودكه مقوله ملت را بوجود آورد و ملت هاي اروپا در اثر تكامل بورژوازي به وجود آمدند در افغانستان و در حوزه فرهنگي ما حتي گفته ميتوانيم كه مقوله ملت يك مقوله تازه و وارداتي است. به هر صورت ما نميشود منتظر بگذاريم که يا منتظر ميمانديم كه عين مراحل تاريخي اروپا را كشور ما طي ميكرد تا از ميان جامعه مقوله بر ميخواست، ما بسيار از پديده هاي و مقوله ها را وارداتي قبول كرديم و ناگزيريم قبول كنيم. مقوله ملت و مقوله وحدت ملي هم ازهمین مقوله هايي است كه ما ناگزيريم بپذيريم، سرش بحث كنيم و زمينهء تبلور عیني اين مقوله را دركشور خود فراهم بسازيم. در اروپايي سده هجدهم در پهلوي مقوله ملت، يك مقوله ديگر هم بوجود آمد و آن مقوله شهروند بود. در واقع مقوله شهروندان جانشين مقوله اتباع شد. پيش از آن در اروپا اتباع وجود داشتند، يعني ملت تابع يك زمامدار بود. یايك پادشاه يا هر چيزي كه بود. اما در اثر انقلاب فرانسه، واژه سكويليم يا ستيزن كه همان شهروند ما است، جانشين اتباع شد. ملت در نتيجه مجموعه يي از شهروندان است. مجموعه يي از اتباع نيست. يعني رهبر يك كشور اروپايي هم يكي از شهروندان كشور است. حالا يكي از دوستان وفتي سر ملت بحث كردند، از مسايلي چون زبان مشترك، دين مشترك و تاريخ مشترك صحبت كردند. من فكر ميكنم در علم امروزي اين تعريف اعتبار خود را از دست داده. هندوستان يك كشور ي است كه صدها مذهب و دين در آنجا وجود دارد، اما امروز يك ملت واحد است. هندوستان يك كشوري است كه صدها زبان در آنجاوجود دارد، اما امروز يك ملت واحد است. مرز هاي جغرافيايي در حال تغير است مخصوصاً در افريقا كشور هاي تازه بوجود آمدند وكشور هاي تازه بوجود ميايند آنچه مهم است براي ملت منافع اقتصادي مشترك، مهم است منافع اقتصادي مشترك در اروپا در اثر تكامل و تبلور نظام بورژوازي بوجود امد نظام بورژوازي منافع خاص خود را داشت كه اين منافع را بايد در چارچوب مرز هاي خود نگهداري ميكرد و بازار هاي داخلي خود را در برابر بازار هاي كشور هاي همسايه و با كشور هاي غير همسايه بايد نگهداري ميكرد. در اثر همين پديده، مقوله منافع مشترك ملي به وجود آمد. حالا من ميخواهم مطرح بكنم كه آيا ما در افغانستان منافع مشترك ملي، داشتيم يا نداشتيم، و حالا داريم يا نداريم؟ بنظر بنده در دهه چهل هجري خورشيدي، مابه سوي يك نوعي ازمنافع ملي روان بوديم، يعني منافع ملي مشترك در افغانستان اندك اندك در حال تشكل بود. ميخواهم براي شما يك نمونه بدهم. من خودم به چشم ديدیم كه يك وطندار پكتيايي ما در دهه چهل منظور من است، يك موتر لاري داشت. موتر خود را گرفته می رفت به ميمنه در ميمنه يك دوستي داشت ازبك ، از او خربوزه خريداري ميكرد. شب را هم در خانه او سپري ميكرد. وفردايش موتر خود را بار كرده مياورد يابه كابل يا پشاور. در نتيجه شما ميبينيد كه نوعي پيوند در بين آن شهروند پكتيايي ما و آن شهروند از بك ما در ميمنه به وجود آمده بود امامتاسفانه حوادثي در افغانستان بوجود آمد كه تكامل و تبلور ملت شدن ما را متوقف ساخت و ماهمه ما آنقدر عمر داريم كه به ياد بياوريم كه بسياري از برخورد ها بويژه در شهر كابل برخورد هاي قومي بوده است. حالا مابايد بحث كنيم اول ميخواهم پيشنهاد بكنم كه ما نبايد واقعيت ها را ناديده از سرش بگذاريم. واقعيت ها تلخ هستند، واقعيت ها تكان دهنده هستند، واقعيت ها براي ما بسيار آزار دهنده است، اما نا ديده گرفتن اين واقعيت ها علماٌ نادرست است. ما اول بايد واقعيت ها را درست بشناسيم و بعد براي رفع نا بساماني هاي واقعي خود در هر زمينه ازجمله در زمينه وحدت ملي بايد بيا نديشيم و كار كنيم .
اقاي قاسميار :
بسم الله الرحمن الرحيم
اشارات مفيد و روشنگرانه ی شد. از طرف بزرگوار ها. من عرض بكنم كه تعريف دادن به مقوله های اجتماعي كار آساني هم نيست و مورد اتفاق نظرهم نميتواند واقع شود . اما كاملاٌ درست است كه يك سير تاريخي سير تطور و تكامل داشته مسئله وحدت ملي، از مقوله هاي مدرن هست، شكي نيست، اما ما در افغانستان يعني وحدت ملي داشتيم بدون از اينكه ما اگر اين مقوله را رديابي بكنيم كه به همان وقتش اين رابكار برديم ياخير . عوامليكه وحدت بخش هستند در يك جامعه من ميگذرم از سير تطور از اين، بخاطريكه كلام به درازا كشانيده ميشود. چه چيز ها مردم را دور يك وجه مشترك ووجوه مشترك جمع ميكند؟ آن سير تاريخي اش كه تاريخ بود، جعرافيه بود، زبان دين مذهب، بود، دريك سرزمين، داشتن خانه مشترك، اينها همه وجود داشته وهنوز هم بشكل ديگري اينها رو به تكامل هستند. اما بيشتر اهداف مشترك يك كتله يي انسان ها را به دور هم جمع ميكند كه اين در طول تاريخ سنت ها رابوجود مي آورد. اين سنت ها مشترك ميشوند. فرهنگ مشتركی بميان ميايد. يك تفاهم مشترك در بين اين كتله پيدا ميشود و همچنان ارزشهاي در آن اجتماع ميباشد كه اشتراك ارزش ها موجب از اين ميشود كه كتلهء از انسانها خود رابه هم پيوست وبه هم گره خورده بيبينند وبالاخره در يك راه در يك جاده به حركت بیفتند، يعني اینها هم سفر ها ميشوند به هم، كه به يك خط ، به يك مشي ملي، يك مشیي كه به همه ارتباط ميگيرد و از همه ساخته ميشد. كل آنرا از خود ميدانند، هيچ یک از آنها اين را بیگانه نميدانند. وقتيكه اينطور يك روحیه ايجاد شود و اينطور يك پيوند ايجاد شود و ايجاد بشود اينها باعث از اين ميشود كه وحدت ملي بوجود بيايد. شكي نيست که اقتصاد مشترك، منافع اقتصادي مشترك، يكي از وجوه عمده يي هست كه ما ميتوانيم روي آن اتكا بكنيم، اما همه اش نیست اين حقيقتي است كه جزئي از يك مجموعهء حقايق بحساب ميرود. مثلاً بيايم برسر كشور خود. يكي از عوامل توحيد به در بيش از هزار سال ، مسئله دين بوده. اسلام همه رابه دور هم جمع كرده ( واعتصمو بحبل الله جميعاً و لا تفرقو ) وحدت را، امت اسلامي را ميرساند .، شكي نيست كه همينطوريكه زرياب صاحب اشاره كردند، مرز هاي جغرافيایي تغير ميكنند و البته از نگاه اعتقاد ديني ما و شما، اسلام مرزي جز عقيده ندارد. اين گپ هم مثلاً به تائيد از آن كه مرز ها در تغير هستند وبه دلايل ديگري هم مرز ها در تغير هستند، يعني شما فكر كنيد، اروپای امروز كه حالي از بيست و پنج كشور تشكيل شده، اين مرزهاي جغرافيايي خود را اينها تغيردادند، يعني اين تحولات ژرفی است كه در جيوپولتيك وجيو ستراتيژيك، يك قاره بميان ميايد و تشكلات ديگری هم در دور دوبرما و شما روان است. ما و شما ميبينيم كه خانه هاي مشترك خود را وسيعتر ميسازند. مردمان روي منافع مشترك ميخواهند، چه منافع سياسي، چه منافع اقتصادي، چه منافع اجتماعي، حتي، فرهنگي، اينها به هم يكجا شوند، در يك حوزه تمدني، دريك حوزه فرهنگي قرار بگيرند واز مشتركات از اين خصوصيت ها اينها استفاده بكنند وخود را يك مشت گره شده بسازند، قوي بسازند. وحدت ملي د رافغانستان كليد حل همه مشكلات ما شده ميتواند. من نمي فهمم كه يگانه راه حل مشكلات خواهد بود، اما بدون وحدت ملي من فكرميكنم كه پول ملي، انرژي ملي، وقت ملي ما و شما به هدر برود. پس مابه عواملي كه ميتواند مارا به هم نزديك كند، بايد به آن بيانديشيم. ما خوشبختانه ميخواهم اشاره بكنم كه كشور ما كثير الاقوم هست . قوميت ها زياد هستند. اين ميتواند يك عامل مثبت باشد، چنانچه تاريخ شاهد است كه در بيش از هزار سال اين يك عامل مثبتي بوده. درست است كه ما جنگ ها داشتيم و مهاجمين بكشور ما آمدند، ما را لگد مال كرده اند اين گپ ها درست است، اما در سايهء همين وحدت ملي ما توانستيم به ابر قدرت هاي زمان نی بگويیم و ابر قدرت هاي زمان را از كشور خود دور بكنيم. من عرض بكنم كه اين در غنا مندي فرهنگ ما در غنامندي تمدن ما ميتواند عامل موثر باشد، چرا ما اين را اجازه بدهيم كه دشمنان ما تخم نفاق را در سرزمين خود بپرورانند بعد ازآن آنرا انتقال بدهند به جامعه ما كه از اين عامل خوب و مثبت ما را بطرف منفي بكشانند، يعني عوضيكه اين به خير ما تمام شود اي کثرت اقوام فرهنگ ما را غني تر بسازد، اين مارا مثلا ً به تفرقه برساند، لهذا من جداً طرفدار به اين هستم كه روي عوامليكه میتواند وحدت ملي ما كه خدشه دار شده و نقصي به اين رسيده لطمه به اين رسيده، روي اينها مكس بكنيم. بسيار در يك فضاي برادري، حسن تفاهم، فضاي صميميت، واقعاً اشاراتي شد كه اختلاف نظر است اما انشا الله تعالي اين از همان اختلافاتي باشد كه اختلاف امتي رحمتاً باشد. مثليكه رهين صاحب به من اشاره كردند، لهذا من خيلي وقت را نميگيرم. وقتيكه ما مشخص روي عوامل صحبت كرديم، يكا يك هر كدام روي آن بحث خواهيم كرد . بسيار تشكر .
فعلاً استاد سياف بعداً داكتر صاحب احدي بعداً اقاي منصور بعداً اقاي پدرام بعداً جناب استاذ بعداً اقاي كاظمي .وقت گرفتند.
استاد سياف :
بسم الله الرحمن الرحيم
من خوپيش از اينكه سر اصل موضوع صحبت كنم، يك مطلب را مقدمتاً ميگفتم كه ما ملت هستيم. در اين مورد بايد تردد نداشته باشيم. و اصلاً اين سوال بايد در اينجا مطرح نشود كه ما آيا ما ملت هستيم يا نيستيم؟ ما ملت بوديم، هستيم و خواهيم بود. ووقتيكه سر وحدت ملي هم که ما صحبت ميكنيم، صحبت وقتي آغاز ميشود كه ما ملت باشيم، اگر ما ملت نباشيم، سر وحدتش چطور صحبت كنيم؟ حتي از لحاظ منطقي بودن، بحث هم من مناسب ميدانستم كه اينجا او ل ملت را تعريف كنيم، كه ملت چيست كه باز سروحدتش گپ بزنيم. گرچه مثلي كه بيشتر استاد صاحب فرمودند. كاش همين مطالب به دسترس ما ميبود. يك روز پيش دو روز پيش كه يك ذره موضوعي و اكادميك صحبت ميكرديم. به هرحال، من اگر يگان عنصرش از پيشم ماند هم معذرت ميخواهم. در كتابهاي حقوق و كتاب هائيكه مسايل اجتماعي را بحث ميكند، ميگويند كه ملت يك مجموعه ی از مردم است كه داراي تاريخ مشترك، معتقدات مشترک، افتخارات مشترك، فرهنگ مشترك، امتيازات و مشخصات مشترك باشند و دريك خطهء معينی از روي زمين درچوكات يك سلسله قرار داد ها يا در داخل يك نظام با هم زندگي ميكنند. ملت را غالباً در روشني اينطور مفاهیم تعريف ميكنند و ما در روشني همين عناصرو مفاهیم ملت هستيم و بوديم، ووقتيكه سر وحدت ملي صحبت ميكنيم، ببینيم كه همين عناصريكه ملت از آن تشكيل شده، وحدت ملي از طريق تحكيم همين عناصر، مي آيد از چيز هاي بيروني نميتواند آمده. من گپ يكي از دوستان خوشم آمد كه همين بحث بايد سليقوي نباشد. ليكن سر آن باز هم بحث از پيش ما سليقوي ميشود. بطور مثال گپ تحليل، اقاي قاسميار در اين مورد بسيار خوب بود، اينكه ما وحدت ملي را يا عناصر مكملهء وحدت ملي را بياريم، در اقتصاد منحصر بسازيم، اين معناي از اين را دارد كه آدم بگويد كه وقتيكه خانه را تعريف بكنی بگويي كه خیرخانه عبارت از چند پته پايه زينه است كه آدم بالا ميشود، با كمال معذرت. اقتصاد بسيار يك بخش عمده را در ساختار يك جامعه تشكيل ميدهد، ليكن منحيث يك عنصر اساسي كه وحدت ملت توسط ازآن تامين شود مطرح شده نميتواند. من در اينجا ميخواهم كه سر يك دو واقعه اشاره كنم كه در آن جا خوب تبارز كرده ميتواند كه وحدت راچه چيز ها ميتواند بميان بيارد. وقتيكه افغانستان مورد تجازو بيگانه ها قرار گرفت، اين در همين عمر ما و شماودر یاد ماو شما اين گپ صورت گرفته، اينطور نشده كه تاجر ها ي ما، دكاندار هاي ما و مالكين فابريكه ما باهم جمع شده باشد فتواي جهاد براي دفاع از ملك را صادر كرده باشند .
شما در آنجا ميبينيد كه روحانيون از اين كشور، مقتدا هایی از اين كشور، بزرگوار هاي از اين كشور با هم جمع ميشود و در اينجا مهمترين عنصريكه باز مردم راجمع كرده بيائيد که بنام اسلام و بنام جهاد در راه خدا ( ج) از كشور خود دفاع كنيم، ممكن كه در اينجا هيچ عنصري ديگر دخيل نبوده بهمان شكلي كه عنصر دين در اينجا دخيل بوده، هم در زمان مقابله با انگليسها و هم در زمان مقابله با اتحادشوروي، تاجران ما خدا خيربدهد ايشانرا در اكمال و تقويه وسپورت کردن پروسه جهاد سهم داشتند، ثروتمندان ما سهم داشتند، اما گپ را كه شور داده، مسئله وحدت ملي را كه در اينجا شور داده مردم اينرا بعنوان يك غيرت ديني و بعنوان یک وجيبه وفريضه ديني بپاي استاده شدند و متحدانه از كشور دفاع كردند، اين يك مسئله .
مسئله ديگر كه من به او اشاره كنم، مثلي كه آن دوست ما گفت كه بر روي واقعيت ها صحبت كنيم، در تعريف ملت، ملت ها با هم اختلاف ندارند. در تعريف وحدت ملي هم ملت ها با هم اختلاف ندارند. ممكن يك افغان هم وحدت ملي را همينطور تعريف كند مثليكه يك هندو تعريف ميكند . منظور من ازهندو يك هندوستاني تعريف ميكند. ملت را هم وحدت ملي را هم شايد تعريفات ما اگر دركتاب هم نوشته كنيم، يك چيزي بیاید، ليكن عناصريكه وحدت ملي را در يك كشور استحكام ميبخشد، از يك ملت تا ملت ديگر تفاوت دارد و از يك جامعه تا جامعه ديگر تفاوت دارد. من در اين موافق هستم و اين يك واقعيت است كه اگر ما بخواهيم كه كل ملت را بزور پشتون بسازيم، اين يك كار دور از واقعيت است و يك كوشش بي نتيجه خواهد بود. اگر ما بخواهيم كه همه مردم افغانستان را ازبك بسازيم، اين هم يك كوشش بي نتيجه است. اگر بخواهيم كل مردم را مربوط بشمال بسازيم هم نميتوانيم، مربوط به جنوب بسازيم، هم نميتوانيم، ليكن كل مردم ما افغان هستند . و مردم ما بيش از نودو نو فيصدش مسلمان هستند و براي برادرانيكه متخصص حقوق و تخصص فقه را دارند ميفهمند كه قواعد و قوانين بر قاعده اغلويت استوار است . هيچ قاعده را آدم پيدا كرده نميتواندكه صد در صد تمام عناصر مربوط به خود را احتوا كند. اگر من اين گپ رابگويم كه بطور مثال ؟؟؟چرس يا شراب نشه آور است، اين براساس اغلويت استوار است، ممكن اين طور افرادي هم پيدا شود كه اگر يك كوزه اش هم درسرخود دور بدهد نشه اش نكند، ليكن اين بر اساس اغلويت استوار است كه گفته شده كه اين نشه آور است، اين گپ مضر است، قواعد فقي وقانوني هميشه سر افراد خود بر سبيل اغلويت استوار است و در اين كشور صد درصد همه ما افغان هستيم و بيشتر از نودو نو فيصد مردم ما مسلمان هست، در پهلوي عناصر ديگری هم كه ما داريم متيوانيم سر آن تاكيد كنيم. دو عنصر بسيار عمده و اساسي كه ميتواند و حدت از اين ملت را تضمين كند تاكيد سر وفاداري بر افغانستان و تاكيد سر دينی كه اين ملت را چند بار تجربه نشان داده كه يكجا کرده . حتي يگانه فرصت اينطور هم شده كه دين بر مظهر بودن براي وحدت ملي در ميدان تنها مانده، اينطور شده كه كل افغانها منحيث كل نتوانسته اند يك جا ايستاده شوند. از ملك دفاع كنند، ليكن به ارتباط مسئله دين و تمحور عنصر دين مردم توانستند ويكجا شوند و يكجا از اين كشور دفاع كنند، به اين اساس من در موضوع بحث امروز يك تعريف مختصروپراگنده ایکه از ملت كردم كه ما اين را بفهميم كه ملت هستيم، تعريف ملت اينست و وحدت ملي از طريق تقويه و تحكيم همان عناصري مي آيد كه ملت از آن تشكيل يافته و استحكام وحدت ملي هم از آن راه هايی سراغ شده ميتواندكه آن راه هابراي ما عناصر و عوامل قوي و بارز وحدت ملي را معرفي ميكند. ديگر من بحث را مختصر ميسازم ميگويم كه پيشنهاد من است كه ما وقتيكه سر وحدت ملي صحبت ميكنيم، در پهلوي عناصر ديگر سر وفاداري به افغان بودن وبه كشور خود وبه ملت خود تاكيد بكنيم و سر فاداري به دين خود که ازبك، پشتون، تاجك، هزاره، نورستانی ، بلوچي، شيعه و سني همه گي را ميتواند همه را يكجا جمع كند اگر سر اين عناصر تاكيد بيشتر بكنيم ممكن يك قدم بسيار بزرگ و وسيع را در راه استحكام ملت برداشته باشيم .
داكتر صاحب احدي :
موضوع تعريف ملت و وحدت ملي يك موضوع بسيار پيچيده است. من متيقن هستم كه در دو صد سال گذشته، علماي تئوري سياسي و سوسيالوژي اين موضوع را حل كرده نتوانسته اندكه به يك توافقي برسند كه اين تعريف است كه ان هم به هم قابل قبول باشد و براي شمااطمينان ميدهم كه يك هفته ديگرهم در اينجا بنشینيم، بالاخره به يك تعريف موافق نخواهد شديم، كه همه ما به آن بگويیم که بلی این تعریف درست است من از تاليفات بيشتر از دوصد كتاب برايم معلوم است که راجع به اين موضوع نوشته شده و از هزار ها مضمون بيشتر در ژورنالهاي علمي سر اين موضوع نوشته شده كه ملت چيست؟ جامعه ملي چيست و وحدت ملي چيست ؟ به اين اساس اگر ما فكر كنيم كه ما امروز به اين موافقه رسيده ميتوانيم، فكر نميكنم که یک هدف بسیار عملي باشد، ولي با وجود اين تشدد، با وجود اين عدم موافقه ارتباط تعريف از ملت يك افاده يي موجود است كه ممكن الفاظي مختلف از اين استفاده كنند. مردم ره يك افاده يي موجود است كه اکثریت مردم با كسانيكه به اين ارتباط صحبت ميكنند به آن موافق هستند، يعني یک عنصر دهنی در تعريف ملت و جامعه ملي موجود است، اين از لحاظ افاده جامعه ملي يا وحدت ملي يا ملت چه چيز ها را شامل ميسازد .
جامعه ملي در آخرین تحليل يك جامعه سياسي است، كه شامل يك تعداد مردم هستند ودریک يك محدوده جغرافيايي و شرط بسيار عمده اش اينست كه در آنجا حاكميت، حاكميت سياسي به او مردم تعلق ميگيرد، بعد كسانيكه هم خود را مردم ميدانند يعني خود را به طور واحد كه هويت واحد دارند و جغرافيه هم دارند، اما حاكميت ملي ندارند آنرا يك ملت كامل گفته نميتواند وبه او اساس وقتيكه ملت كامل، حاكميت ملي پيدا كردند در آن صورت يك ملت كامل گفته ميشوند. همين حالا علل آن چيست؟ بعضي مردم علت اين را در نژاد دانسته اند، بعضي مردم علتش در دين دانسته اند، بعضي مردم علتش در تاريخ مشترك دانسته اند، كل اين فكتور ها به ارتباط ملتهاي مختلف يك ربطي داشته اماهيچ كدامشان، يك دليل قاطع و دايمي نيست، يك جامعه ملي ساخته شده كه نه تاريخ مشترك داشتند نه نژاد مشترك داشتند، نه زبان مشترك داشتند، اما بالاخره توانستند كه بحيث يك جامعه سياسي كه مردم به او خود را مربوط ميدانند ظهور كردند. پس به اين اساس خیر جامعه ملي چه است؟ در آخرین تحليل، آخرين وفاداري سياسي آن مردميكه در منطقه در يك محدوده سياسي زندگي ميكند به آن جامعه سياسي است. پيشتر گفتم به اين تعريف هم موافقه نيست، نه آنقدر واضح است و فكر نميكنم از اين بيشتر واضع شود. بسيار سرش بحث نميكنم به اين ارتباط يك حکم محکمه ستره محکمه امریکا بیادم می آید. چند سال پيش، آنها بحث ميكردند كه بي ستري يعني چه ؟ ميخواستند كه از تلويزيون بیستری را پس کنند. یا از بازار فلمهاي بی ستری از بين ببرند. خوب به اين ارتباط بحث بسيار زياد شد و بالاخره آنها نميتوانستند كه تعريف كنند كه بي ستري يعني چه؟ بالاخره يكي از قضات ستره محكمه گفت، من برایت تعريف كرده نميتوانم ، اما هر وقتيكه بي ستري را ببينم برايت گفته ميتوانم كه اين بي ستري است. متاسفانه ملت هم همانطور يك تعريف است، كه ما يك افاده يي داريم. مي فهميم كه دركجا وحدت ملي است و دركجا نيست، اما اگر ما در دو سه جمله يك تعريفي را بميان يعني شرح كنيم كه به آن كل ما موافق باشيم و راستی در هر نقطه دنیا از آن پيروي شود، هيچ امكان ندارد. بيشتر مثال ازهندوستان گرفته شد. هندوستان بعقيده ملی يك ملت است. يك جامعه سياسي است. در آخرین تحليل وفاداري به هندوستان مردم هندوستان خود را مربوط به آن سيستم ميدانند كه زبان واحد نيست، نژاد واحد نيست ، تاريخ واحد نيست، منطقهء واحد نيست، آنجاچه شد. همين سيستم سياسي كه به اساس يك انصاف سياسي استوار بود آن جا باعث اين شدكه از اديان مختلف، از جا هاي مختلف، از اقوام مختلف، مردم خود را به اين جامعه مربوط بدانند وبه اين اساس ما گفته ميتوانيم كه دراينجا يك ملت است و دركجا نيست؟ خوب، چيزيكه مهم است به اين اساس موجوديت احساس مشترك است، تعلق به يك جامعه سياسي است و حاكميت آن جامعه است، اين رابايد بگويم كه وحدت ملي يك چيزي نيست كه به انگليسي برایش دایکا تمیسیزاییل می گویند که یعنی يا است يا نيست، آن قسم يك شكل نيست. يك شكلي است كه درجه دارد. دريك مملكت درجه وحدت ملي ممكن شصت فيصد باشد. دریک مملكت ديگر هفتاد وهشتاد فيصدباشد و دریک مملكت ديگر حتي بیست فیصد باشد واگر كمتر از سي وچهل، اينها باشد در واقعيت وحدت ملي وجود ندارد. اما، وحدت ملي درجه دارد . در بعضي ممالك فوق العاده قوي است كه امكان دارد حتي ده فيصد مردم هم مخالف همين برداشت نباشند اما در بعضي ممالك زياد تر است و يك عنصر ديگر هم دارد كه وحدت ملي ميتواند بحيث یک مطلوب راجع به وحدت ملي فكركنيم و يا راجع به يك موجود فكر كنيم. ما اكثراً در بحث هاي خود اين دو مفاهیم رامشترك ميسازيم، به معني اينكه پس وحدت ملي شده ميتواندكه يك مطلوب باشد ، فعلاً وحدت ملي فرضاً یک جامعه وحدت ملي ندارد، اما هدف اش اينست كه بالاخره صاحب وحدت ملي شود وكوشش ميكنيم كه بالاخره به وحدت ملي شد و يا اين است كه يك جامعه ی كه وحدت ملي دارد و در جامعه ما ممكن استدلال شده بتواند كه متاسفانه وحدت ملي يا است يا خوب، متاسفانه كه نيست و يا هم کسی استدلال كند كه است. اما من فكرميكنم كه اكثريت عظيم ما به اين مفكوره هستيم كه لا اقل براي ما يك مطلوب است كه يك وحدت ملي در افغانستان برقرار شود. چیزی كه مهم است، بعقيده من راجع به وحدت ملي كه وحدت ملي چه وقت آمده ميتواند. من فكر ميكنم دو شرط بسيار مهم است و تا زمانيكه دوشرط بميان نيايد وحدت ملي در يك مملكت بر قرار شده نميتواند ، كه به اين ارتباط پيشتر استاد زرياب به اين ارتباط صحبت كردند. فرق بين تبعه وبين شهروند كه آن مساوات قانوني مردم است، دريك مملكتي كه دريك جامعهء كه مساوات قانوني بين مردم نباشد وجائيكه تبعيض موجود باشد خدا کند که این تبعیض بر اساس دين باشد، بر اساس قوم باشد، بر اساس منطقه باشد، به هر اصولي كه باشد، ديگر مردم احساس اين را كرده نميتواند كه او مملكت را، اوجامعه را از خود دانسته نميتواند، به اين اساس مساوات قانوني بين تمام شهروندان يك مملكت يك اصل اصوليت، اصل اساسي بوجود آمدن وحدت ملي است و در پهلوي از اين، فكر ميكنم موضوع هويت ملي هم يك عنصر بسيار عمدهء وحدت ملي است، تا زمانيكه موافقه بوحدت ملي به هويت ملي نيايد، من فكر ميكنم كه تلاش در راه بميان آمدن وحدت ملي به مشكلات بميان مي آيد. اما متاسفانه راجع به هويت ملي، تعريف هويت ملي هم يك بحثي حتي مشكل تر است، تعريف ملت است كه من نميخواهم راجع به او فعلاً گپ بزنم. افاده من خودمن از وحدت ملي چيست .
وفا داري به جامعه سياسي افغاني. افغانستان بحيث عالي ترين مرجع وفاداري سياسي، درسابق مردم به يك امپراطوري وقت وفاداری داشتند، كسي به يك قبيله وفاداري ميداشته باشند، کسی به یک جامعه دینی وفاداری میداشته باشد امادریک جامع ملي وفاداري به او جامعه ملي ميباشد. بعقيده من وفاداري به جامعه سياسي افغانستان يك شرط عمده ، يك عنصر عمده يي افاده خود من است، از جامعه ملي، موافقه به هويت ملي افغانستان يك چيزعمده است. مساوات قانوني بين همه شهروندان افغانستان، يك جزء افاده وحدت ملي ماست. در افغانستان عدم تبعيض در همه امور، عدم طبيعي در سياست. پيشتر يكي از دوستان اشاره كردند، که رئيس جمهور افغانستان بايد پشتون باشد. اگر ما اينرا دايم قبول كنيم كه رئيس جمهور افغانستان بايد حتماً پشتون باشد، من متيقن هستم كه در افغانستان وحدت ملي نمي آيد. اما هركسی كه خارج شده و اكثريت مردم آنرا قبول نميكرد، اما به اين موافقه كردند كه به هركسي مردم راي دادند خداكند اكثريت مردم به پشتون راي ميدهند به تاجك راي ميدهند به هزاره راي ميدهند، به هركسي كه ميدهند بايد قابل قبول مردم باشد، تاكه اصول اين بازي را بازي سياسي ماسرش موافق نباشيم وحدت ملي بميان نمي آيد، واستقرار ملي بمیان نمي آيد. باز هم مثال هندوستان راميدهيم. چند صد مليون مردم به يك كسي راي دادند چند صد مليون ديگر به ديگر كسي راي دادند اما وقتيكه فهميد كه زياد راي برد او ادم بسيار به رضا و رغبت خود حتي در كمتر از يك ساعت استعفای خود را پيش كرد با وجوديكه اين افواهات موجود است كه چه قسم تعصبات دارند اما در اخرين تحليل ان مردم است كه تصمیم را گرفتند و حق اشتراك براي همه در تعين سرنوشت دسته جمعي بوده است. من به همين قدر گفت فعلاً اكتفا ميكنم من فكر ميكنم كه اگر بسيار زياد وقت خود را سر تعريف تير كنيم به نتيجه نميرسيم بهتر است كه به موضوعات مشخص راجع به وحدت ملي و ديگر مسايل به پيش برويم .
آقاي منصور :
بسم الله الرحمن الرحيم
من فكر ميكنم كه يك چيز است بين ما لا اقل مشترك است و او رفتن بطرف وحدت ملي است. اما مشكلي از اينجا خلق ميشود كه منظور ما از وحدت ملي چه است. يكنفر وحدت ملي از نظرش اينست كه زبانش سراسري باشد، فرهنگش همه گير باشد و مادام العمر خودش حكومت بكند و چوكي هاي كلان هم داشته باشد وحدت ملي اينست يك ديگر اين است كه او طرفدار اين است كه همه مردم حقوق مساوي داشته باشند وآنچه كه ميگويم به او عمل بكنيم، هيچكس احساس كم بيني نكند. يكي برادر بزرك ويكي هم برادر كوچك نباشد. دراينجا، ما فكر ميكنم که ملت خودش يك مرحله تكامل يافته مجموعه بشري كه بصورت قومي است. ما نميتوانيم از يك سو بگوييم ملت هستيم از يك سوي شعار هاي قومي خود را سر بدهيم و در عمل براي برتر ساختن خود و قوم خود و سمت خود عمل بكنيم. اين دو تا در حالت تضاد است. يكي از نکاتيكه من عرض ميكنم كه بزرگان گفته اند، عناصريكه يك ملت را تشكيل ميدهد گويا افتخارات مشترك است، معتقدات مشترك است و يك خطه معين است. به اساس اين گپ ما فكرميكنيم كه ما مردمي كه در اين سرزمين زندگي ميكنيم نه معتقدات ما مشترك است، نه افتخارات ما مشترك است، بريك قوم يك شخصيت مهم است، به يكي ديگر مهم نيست. يك ديگر را فحش ميدهيم، يكديگر را نميپذيريم در يك مجموعه يك روز تاريخي بسيار مهم است برمجموعه ديگر نيست. ما يقيناً ميبينيم و حتي اگر سخن در پي اين باشد كه خط معين سر بنام افغانستان باز ميشد هنوز يك مرز بسيار كلانش هنوز نقطه نقطه است معلوم نيست كه اين سرزمين تاپل اتك است يا تا مثلاً ديورند؟ وقتيكه سر زمين درلاي کتاب هم نيست. ما لمس ميكنيم كه لا اقل در قرن اخير دوبار برادران ما ازآن سوي ديورند مي آيند مارا تاراج ميكنند و ما هم گفته نميتوانيم، برادران ما هستند، يعني مرز هم نداريم، خطه هم معلوم نيست، من فكرميكنم كه ما در حالي هستيم كه خود ما را فريب ندهيم. ما قطعاً ملت نيستيم و ما مجموعهء هستيم از اقوام مختلف دركنار هم زندگي ميكنيم و هنوز براي منافع قومي خود ماتلاش داريم، اين چيزي عملي است، در شعارش که ما برادر هستيم. ديروز همين برادران ما مزار را تاراج ميکند مه نميبينم که يکنفر مصاحبه بکنه و حرف بزنه، تحريم بکنه و راه پيمايي بکنه و بگويد که که ما برادر هستيم. باميان قتل عام ميشه من اين احساس را نمي بينم ، شمالي غارت ميشه مه نميبينم که اين ملت شريف و يکپارچه بخيزد وحرف بزند که چرا. عين آن مساله امروز است. بم ميريزد مثلاً در پکتيا و من نميبينم که يکي از روشنفکر هاي عزيز ما برآيد و بگويد که چرا. خانم مثلاً از کنر درلويه جرگه ميگويد که ما راافسران خارجي تلاشي ميکند من نمي بينم درزير خيمه اين ملت شريف وسربلند ويکپارچه را که بگويد که چرا چنين کاري است هموطنان ما را مثلاً ميبرند پرسان ميکنند بدون اينکه ماخبر باشيم مه فکر ميکنم که ماهنوز هم براي ملت شدن فاصله بسيار زيادي داريم عناصر يکه بزرگان گفتند من فکر ميکنم که دفاع از وطن يک چيزي است که زياد به وجود کشور ملت ارتباط ندارد دفاع از خانه وسرزمين نه تنها دربين انسانها بسيار انسانهاي هستند که مسلمان هم نيستند قهرمانه مبارزه کرده اندو مبارزه مي کنند وسرزمين خود شان دفاع ميکنند و حتي درجمعيت هاي حيواني هم ميبينيم که حيوانات ازخانه خود دفاع ميکنند بدون اينکه کدام ملت داشته باشند دفاع از وطن يک چيز يست و وارد مرحله تاريخي ملت شدن وملت بودن يک چيزي ديگري است به باور من نکته اساسي همان است که در تعريف که ما از ملت داريم و عمدتاً وقتي ما بخواهيم دسته بندي بکنيم راه هاي رسيدن به ملت شدن را درافغانستان البته به برداشت خودم ما سه تا راه داريم که تاحال مشاهده شده يک راه اش هم با الهام گيري از دفاتر ماركس است كه روش مارکسيستاي مي شود بگويمش او اعتقاد دارد كه ملت دريك مرحله تاريخي در اثر رشد يا تكامل اقتصادي صورت ميگيرد هرگاه يك جامعه به ان سطح از رشد په مرحله بورژوازي رسيد ملت شكل ميگيرد وبه وجود ميايد نميشود كه ما يك اقتصاد بسيار عقب مانده داشته باشيم ولي خود ما از نظر جمع بندي به مرحله ملت شدن برسيماين ديد از آنها است و تحت همينطور يك فكر بوده كه د ر دوره حكومت هاي ماركسيست هاي افغانستان، ما شاهد يك سلسله تشكلات فرهنگي و اتحاديه هاي قومي بوديم اين يك مسئله است. راه دومش، راهي است كه در مسئله هويت ملي تاكيد ميكند وآنها اعتقاد دارند كه زماني يك مجموعه ملت ميشود كه داراي يك هويت پيدا كند و آن هويت هم بايد يكسان باشد، بزور ميشه، به جبر ميشه، بايد در قانون اساسي بگنجاني كه تو بايد فلان زبان را ياد بگيري اگر ياد نداشتي خوب بايد به گونه اي بايد عملي بكني كه در سراسر افغانستان سلطه يك قوم شود. براي اين حکومت مثلاً کتاب نوشته مي شود مثلاً " ملي مسالي " کتاب هم نوشته مي شود و استدلال هم شود و دليل هم گرفته مي شود . اينجا ملت شدن از طريق يك سان سازي زبان و فرهنگ وقوم است نه از طريق شناسايي فرهنگ ها و اعتقادات مجموعهء که زندگي ميكنند و لو سياست وزير محمدگل خان مهمند باشد، يا سياست جناب كرزي صاحب. به هر رنگي كه ميشود يكسان شود اين راه دوم است. اما اعتقاد ما براي راه سوم است. ما فكر ميكنيم كه ملت در صورتي شكل ميگيرد كه هم از نظر عيني آماده شود و هم از نظر ذهني وقتي مجموعه يك كشور، مجموعه يک مردم حضور خود را در بيرق خود نبيند، درسرود ملي خود نبيند، در زبانيكه درس ميخواند نبيند، در بانكنوت كه چاپ ميشود خود را نبيند، شخصيت هاي خود را نبيند، اصلاًً اين ملت شدن نيست. بسيار كسان هستند پول هاي فراوان دارند اما دلشان چيزي ديگر ميخواهد، با نقس پول نمي شود. اينها بايد در تعين زعيم خود و نظام خود سهم داشته باشند مساوي . د ر اين صورت است كه وفاداري به وجود ميآيد. وقتي بنا است من سهم نداشته باشم، يك كسي ميآيد حكومت ميكند وبه فرمانهاي شديدي هم صادر ميكند در آن صورت من ملت نيستم، من يك برده هستم، من يك كسي هستم زير دست از او هستم. اگر حق خود را بخواهم به حبس كشيده ميشوم و از او شديد تر بگويم، ميگويد القاعده هستي و بنيادگرا هستي. وقتي كه ميخواهمش بيا در پهلوي من بنشين حرف تان را بشنوم آماده هم نميشود، ما ملت هستيم؟ ما ملت نيستيم. اين بود عرايض من. تشكر .
من دو تذكر دارم به خدمت حضار محترم. در آغاز مجلس من عرض كردم كه مادر صلاحيت خود نمي بينم كه به اين طور مجلس آجندا بسازيم، يك سلسله عناوين را اين جا ثبت كرديم و اجندا را خود مجلس بزرگ ميسازد. حالي ميتوانند در آينده هم از امروز آجندا بسازند كه ما آنرا بازبه خدمت شان تقديم كنيم. فعلاً آقاي پدرام نوبت گرفته استاد محترم آقاي رباني، آقاي كاظمي ، جميله مجاهد، داكترعصمت
ا لهي، آقاي فرهنگ ، داكتر رنجبر ، محترمه ثريا پرليكا ،
آقاي كاظمي :
آقاي پدرام _ كاظمي صاحب من چند دقيقه مختصر گپ دارم ،
آقاي پدرام :
صحبت من در رابطه با يك نقد كوچك بر نظرات آقاي رهنورد است و همين ترتيب عرايضي خدمت جناب استاد سياف .
آقاي رهنورد تاكيد كردند كه برمسايل اقتصاد و نقشش درملت سازي، البته خيلي مهم است، ولي ما در جامعه شناسي تيوري يا تيوري مجموعه ها را داريم يعني عوامل متنعدد ميتواند اثر گذار باشند، بعضي مواقع هم بعضي از عناصر و عوامل عمده ميشود آقاي مطهري يک حرف خيلي خوب دارند در ده گفتار شان مي گويند که جامعه هم بعضي موقع مثل آدم بماند مثل يک فرد، آفات خودش را دارد و از طريق آفات خودش آسيب ميبيند يا به وحدت مي رود يا به طرف مشكلات وگرفتاري که جناب استاد سياف به اين نکته اشاره فرمودند. ما يك مورد داريم د رمنطق و ميگويم كه برهان معروف گودل است و تکنشتاين ميگويد اگر يكبار يك نکته يک استثنا روشن شد و تثبيت شد در علم به سخن پوپر در تيوري ابطال گراييش كه آن قاعده را يكجا نشان داد كه غلط است و باطل هست، باطل ميشد. ما در نمونه هاايرلند، در نمونه فرانسه، دركورس ما ديديم كه با وجود پيشرفت هاي عظيم اقتصادي و فرهنگي و زباني و مشاركتي كه در قدرت هم دارند هنوز اين مسايل به عنوان مسايل لاينحل هست. جنگ دارند، درگير مسايل قومي خود شان هستند و اين به تنهايي كافي نيست. مهم اين است که دريك مقطع معين بنا به شرايط تاريخي، كدام عامل، عامل عمده مي شود جناب آقاي منصور اشاره خيلي خوبي فرمودند كه بسيار علمي هم بود. من گمان ميكنم كه بگذاريم از اينكه بنياد هاي اقتصادي يا سياسي يازبان وغيره بنظر من عمده ترين مسئله اين است كه يك ملت ، يك قوم، مردم در ساختار دولت، قدرت و حكومت اراده ملي خود شانرا ميبينند، مشاركت شانرا ميبينند، يا نه ميبينند يعني از اين طريق حضور شانرا تعريف ميكنند و گرنه در آن صورت آن ملت و آن دولت بوجود نخواهد آمد. اين يك نقطه خيلي اساسي است كه در رابطه با حرف هاي جناب رهنورد صاحب بود و در رابطه با قاعده اغلبيت كه جناب استاد سياف مطرح كردند و اشاره هم كردند كه آن قاعده را تعريف كردند، در نودونو پنجم درصد مسلمان بودن ما ولي ما ديديم كه اين قاعده اغلبيت هم درخيلي موارد نتوانست در جنگي با شوروي ها خيلي مهم عمل كرد ولي موقعيكه ما به مسئله داخلي ما گذار كرديم، ديديم كه اين قاعده به همان طريق با استناد همان برهان گودل بزبان پوپر باطل شد. براي اين كه ما شاهد نبرد هاي سنگين استاد سياف و استاد مزاري در غرب كابل بوديم كه نودونو ونيم در صد دين مشترك داشت آنسو هم شامل اين فرهنگ اسلامي بودند و اختلافاتي در مذهب وجودداشت ولي ديديد كه، من ميخواهم بگويم جناب استاد كه تنها وحدت دين، وحدت مذهب، وحدت ، زبان هم ( دراينجا استاد سياف بر پدرام اعتراض مي کند و با پادر مياني دوکتور رهين مشاجره پايان مي يابد ولي تسلسل کلام پدرام برهم ميخورد ).
ميخواستم بگويم كه بعد عوامل متعدد اين در افغانستان بنظر من يكي ازمسايلي كه ما ميتوانيم برويم بطرف واتفاق ملي و همبستگي يا نرويم اينست كه حضور ما در قدرت سياسي در دولت، در ساختار نظام، در پارلمان در قانون اساسي همانطوريكه اقاي منصور فرمودند درسمبول هاي ملي د ر پول در بانک وغيره وغيره تا كجا هست در غير از آن بنظر من ماهيچ راه حل مناسبي پيدا نخواهيم كرد و همان قوت ها بروند باز ما خواهيم ديد كه غرب كابل و شرق و شمال و جنوب رو در روي باهم خواهيم جنگيد .
مبارز:
حال خو چون اتوريته رياست را شكستاندند اقاي پدرام گپ زد حالا به استاد نوبت را مسپاريم .
استاد برهان الدين رباني :
بسم الله الرحمن الرحيم
به اجازه رياست مجلس .
من در آغاز اين موضوع را سرش تاكيد كردم كه اگر مسئله بحث رافلسفي مي سازيم وقت را بسيار در بر ميگيرد . گرچه شايد خود من هم فلسفي بحث کرده باشم تصور من اينست كه قسميكه اقاي احدي گفت اگر ما خواسته باشيم وارد بحثي تعريف ملت و مليت شويم، يقيناً اين بحث به درازا ميكشاند . اما يك سلسله واقعيت هايي وجود دارد كه از همان واقعيت ها آدم كار خود را آغاز ميكند. من فكر ميكنم كه اصلاً جوامع بعد از اينكه مراحل زندگي توحش ومراحل زندگي جنگل گذشت، جوامع وارد قراردادهاي اجتماعي شدند كه البته روسو در در قسمت حكومت ها رويش بحث ميكند و در اسلا م هم عين همين گپ است. معمولاًً يك عده جوامع كه در يك محدوده جغرافيايي زندگي ميكنند شايد زبانها مختلف داشته باشند، شايد مذاهب مختلف هم داشته باشند، اما روي يك سلسله قرار داد اجتماعي و دين خود را به كلي مشخص ميسازند . حتي زباني كتابت بحث صحبت خود را مشخص ميسازند. شايد اديان مختلف باشد، مذاهب مختلفي باشد، شايد همه از آن رسمي بوده باشد اما در قرار داد اجتماعي خود بخاطري که يك نظام سياسي كار خود را عملاً آغاز بكند يك نقطه آغاز كارباشد. من فكر ميكنم اگر ما خواسته باشيم كه حال در اين شرايط كه تحولات ميگويم در دنيا بميان آمده و مسايل مرز ها تغير ميكند، ده ها بار که مرز ها تغير بکند همان مرز باقيمانده كسانيكه در ان مرز هستند، آنها بارديگر قرار داد اجتماعي ميسازند و ملت خود را روي يك سلسله مفاهيم عيار ميكنند من به اين نظر كاملاُ موافق هستم كه در ملت سازي عوامل مختلف وجود دارد . سياست، اقتصاد ، جغرافيه، دين ، فرهنگ ، تاريخ، هويت، منافع مشترك، مسايل مختلفي، در قسمت ساختار يك ملت دخيل است. اين شك نيست. اما ناگفته نگذريم يگان وقت مي شود بعضي عوامل بسيار عامل قوي وبسيار سرنوشت ساز ميباشد كه آن درتناسک ملي و آنجا همبستگي ملي بسيار قوي ميشود. بعضاٌٌُ پرابلم هاي وحدت ملي دركشور ها ميباشد به اين معني نيست كه آنها ملت نيستند، ملت هستند اما پرابلم هاي زباني هم ميداشته باشند، مشكل تعدد مذاهب هم مي داشته باشند، مشكل يك تقسيمات ارضي را ميداشته باشند، به اين اساس من به اين عقيده هستم اگر اين فريضه را ما نپذيريم كه يك ملت كساني هستند كه دريک محدودهء جغرافيايي وجود دارند، يك ملت كساني هستند كه تاريخ مشترك دارند، پس ما در دنيا ملتي را پيدا كرده نميتوانيم و من بالکل در حاليكه مسئله اقتصاد را يكي از عناصر ميدانم اما فكر ميكنم يك تاجر اروپايي، يك تاجر افغاني ميآيند يك پروژه مشترك اقتصادي ميسازند اما يك ملت واحد مي شوند؛ هرگز نميشوند در حاليكه منافع هردوي شان مشترك است. شايد تاجر پاكستاني يا تاجر افغاني ميايند يك قرار داد مشترك ، منافع مشترك اقتصادي ميداشته باشند، اما اين هردو كه يك ملت نميباشند. به اين اساس ملت يك سلسله مسايلي دارد كه بر مبناي قرار داد هاي اجتماعي، برمبناي خصوصيت هاي فرهنگي، بر مبناي تاريخ و برمبناي يك تعهد وجداني كه بخاطر از آن افراد يك ملت آماده هستند كه از يک تعداد ارزشها كه از جمله ارزش استقلال حاكميت ملي، وطن، تاريخ ، فرهنگ، دفاع بكنند و قتي اين بر اساس قبلاً ميشود كه همين ها مثلاً يگان وقت ميشود نظام سياسي هم يكي از جمله همين بوده باشد و عوامل باشد، اما نظام سياسي هم در تحول است. ما نظام شاهي داشتيم يك دوران نظامي آمد دموكراتيك خلق آمد. حالا يك دوران ديگر نظام مجاهدين آمد، حالا ما مثلاٌ بسوي يك دموكراسي قدم ميگذاريم. به هرحال مهم اين است كه برمبناي قرار داد اجتماعي ملت هائيكه دريک محدود به سر ميبرند روي يك سلسله عوامل كار خود را شروع ميكنند ويك ملت را تشكيل ميدهند .
اين گپ آقاي زرياب به کلي يک گپ را اشاره كرد كه مسئله ملت و مسئله شهروندي درست است از لحاظ تعبير اسلامي در فرهنگ تغيرات اسلامي، ملت بمعني مذهب ميباشد، اما در زبان اين قاعده است وقتيكه يك ملت، يك قوم، يك مجموعه انسانها يك كلمه را كه در زبان اصلي يك معنا دارد، اما آنها در اثر استعمال دراصطلاح به چيز ديگر ي آنرا استعمال ميكنند كه پس عين همين كلمه مثل جز فرهنگ قاموس زبان از اين ها ميشود بحيث مسئله كلمه يك معناي جديد خود را پيدا ميكند. كلمه ملت در عربي فرق ميكند. در عربي ملتي كه ما استعمال ميكنيم آنرا بنام مواطنه ميگويد يك انساني مثلاً فلانه انسان ملي گرا يعني انسان وطني ميگويند آنرا مواطنه شهروندي درست است كه بعد از انقلاب كبير فرانسه مسئله اتباع ومسئلهء كه بيشتر جامعه به شخص مربوط بود، به پادشاه مربوط بود، امپراتورارتباط داشت بعد از اين هر شهروند، خود شان حق را داشتند. اين از نظر اسلامي هيچ وقتي يك انسان ويك فردا مربوط به پادشاه نيست، مربوط به خليفه نيست، مربوط به روحاني نيست به همين اساس است كه از نظر اسلامي هر انسان آزاد است . در انتخاب نظام سياسيش، در انتخاب دينش، در ارتباطش به خداي خودش ، هيچكس كليسا نميتواند که راهب که ترامن به خدا ميرسانم، بلكه مستقيماً خودش رابطه با خدا ميگيرد . هر انسان، با استقلال كامل ، بر هر حال بازهم گفتم كه من داخل بحث فلسفي شدم زياد نميپيچيم اما من ميگويم كه ما از همين چيزي كه هستيم از همين آغاز بكنيم. ولي من حالا خود را گم كردم من نمي فهمم من كيستم اگر ما هيچ نمي فهمم كه اگر ما مربوط به يك نظامي يك ملتي يك تاريخي نبوده باشيم ديگر همين آغاز فلسفه كه من كيستم، از كجا هستم، به كجا ميروم. باز هم به کلي مثل اين است كه من نواز سر خود را بخاطر هويت خود من ميخواهم که بشناسم من كيستم به اين اساس من فكر ميكنم از تعريف فلسفي بگذاريم، خود را اينطور تعريف بكينم كه ما يك ملت هستيم. يك ملتي كه در اين محدوده بسر ميبريم. اين ملت که به نامهاي در گذشته هاي مختلف بنام ملت آريايي، ملت خراساني، ملت افغاني هر ناميكه نامهاي مختلفي كه دارد اين يك فرهنگ ويك تاريخ داريم آنرا فراموش كرده نميتوانم، يك وقتي آرياناي بزرگ بود. يك وقتي خراسان بزرگ بود. يك وقتي نامش را تغير داديم مثلاً بنام افغانستان در دوران احمد شاه ابدالي، از اين به بعد خوب است اين گپ بسيار گپ صحي است كه ميگويد. الملک يبقامع الکفر ولايبقامع الظلم .
هميش كه ملت ها را ازبين ميبرد ظلم وبي عدالتي و الي اگر نظام ها اگر عادل بود ه باشد، ملت ها هيچ وقت با هم جنگ و دعوا نميداشته باشند. سيستم هاي غير عادلانه است که بالاخره كه هويت هاي ملي را از بين ميبرد. بحران هاي ملي را ايجاد ميكند، به اين اساس چه به هتر كه در شرايط كنوني مان برتري طلبي نبوده باشد، روحيه فاشستي را كنار بگذاريم، هيچ زبان، هيچ قوم، هيچ شخصي يكي به ديگر خود را به اصطلاح فصل فروشي نكند، روي يك سلسله اصوليکه و قرار داد اجتماعي را داريم بر مبناي از ين كار خود را په پيش آغاز بكنيم تا ببينيم به كجا ميرويم ومن به ارتباط بحث اين مسايل ملي، پيشنهاد من اين است كه اين را بگذاريم به يك تعداد عناصر دانشمند، فرهنگيان، استادان و محققين ما دكه روي اين بحث اكادميك علمي بكنند. به هرحال من زياد صحبت نميكنم، چرا بازهم گفتم ما وشما هنوز هم درحاشيه هستيم ، هيچ درمتن داخل نميشويم . تشكر
صبغت الله مجددي :
به بخشيد، اكر ما نتوانستيم در ظرف يك ، يكنيم ساعت، تنها موضوعي كه از كجا شروع كنيم، فيصله كرده نميتوانيم يقين كه در اين دو روز ما هيچ كاري كرده نميتوانيم، بجاي از اينكه مابه يك اتحاد ملي اتفاق ملي بيايم به اختلافات بر ميخوريم . از برادران خواهش ميكنم که كلمات تخريش آميز، كلمات ضمني يا اشارتاً به بعضي اشخاص يا تنظيم ها اعتراض كردن مجاز نيست در اينجا و الي اختلافات زيادتر ميشود .
آقاي مبارز:-
فكر ميكنم اگر پيشنهادات مختصر و جامع باشد بهتر است تابه كل نوبت برسد .
آقاي كاظمي :
برداشت شخصي خودم اين است كه بحث روي اين مقوله ها علاوه بر اينكه مباحث اكادميك است اما يك ضرورت مبرم جامعه ماست. ازدير زمان شخصاًعلاقه داشتم كه مجموعه هاي سياسي و مجموعه اجتماعي، بجاي جزم نگريها، بجاي پوش گردن بعضي نا راحتي ها و گرفتاري ها يا تبعيضاتي كه در گذشته هاي افغانستان وجود داشته ويا در حال مي بينند، پشت سر بحث هاي فردي بيايم به سراغ اصول درجامعه خود، تكيه كنيم. اصلاً گناه نيست كه مسايل بصورت شفاف، روشن در جامعه بحث شود و اين معناي رشد ملي آن از همين طريق بوجود ميآيد. اما فكر ميكنم كه بايد ما يك تفكيك قايل شويم بين مقوله هاي علمي و واقعيت هاي اجتماعي وبا آجنداي شخصي. اگر آجنداي شخصي را از اينها جدا كنيم ويا فكر كنيم كه مخاطب ما مردم است، مشكلات مردم ارزيابي ميشود و راه حل بر آينده اش ارايه ميشود، اين موثر خواهد افتاد، خيلي گرفتاري هاي مردم ما شما حل خواهد شد. من فكر ميكنم كه آنچه امروز مطرح شد، چه استحکام ملي چه تعريف ملي، وحدت ملي، بحث شروع شد، که بحث ملت است هرکدام که شروع بکنيم نه گويم بحث شروع نشد.
برداشت شخصي خود من از ملت اين است که ما وقتي به عناصر تشکيل دهنده اش بر مي گرديم فکر مي کنم چند تا اصل اساسي را همهء ما وشما سرش توافق داشتيم و من هم برين باور هستم .
اول عقايد فرهنگک مشترک است که بازاين يک چتر بسيار کلاني است که در درونش زبان ، سنن، کرکترها، چهره ها و امثال آن ها نهفته است . بحث جغرافيا وتاريخ هميشه مطرح بوده براي يک ملت وشکل گيري يک ملت. بحث اقتصاد ومنافع مادي مشترک، يکي از عوامل مهم و مميزه هاي روشني براي شکل گيري يک ملت است . بحث ديگري که معمولاً دانشمندان ما اين را جدا ميسازند آن اصل حاکميت ملي است که من اعتقاد دارم اين هم يکي از عناصر تشکيل دهندهء جامعه ايست که ماازآن مي توانيم اينطور تعريف کنيم ادارهء منبعث از تصميم و ارادهء افراد يا به تعبير امروزه اش شهروندان. اين ها اصول اصلي براي شکل گيري يک ملت است. اما نزاع از کجا پيدا ميشود. وقتي که مايک سونگر شويم، جزم نگر شويم، گاها به اين نتيجه ميرسيم فکر مي کنم که يکي ازين عوامل کافي است براي شکل گيري يک ملت. معتقد هستم که هرکدام ازاين ها تاثير مشخصي خود را بر روي تشکيل ملت دارد و تاثيرات متقابل با هم داشته ، درتاريخ ما وشما مشاهده کرديم اثرات متقابل سنت ها و اعتقادات روي اقتصاد ، روي بخشهاي مختلف ومساله ايکه درين جا بسيار مهم است اين است که ما در کلماتي که از اسلام مي فهميم، به همين جهت کلمه امت، کلمه ملت معني اش اين است که يک سلسله عواملي دست به دست هم ميشود که افراد را با هم ترکيب ميکند يک هويت مستقل پيدا مي کند تحت عنوان ملت،تحت عنوان امت. دردهه هاي اخير باز هم ما وشما شاهد تعريف هاي يکسو نگرانه درارتباط با جامعه وملت بوديم که اشاراتي اين جا بعضي دانشمندان ما کردند . مثلاً آمدند عنصر اصلي تشکيل ملت وجامعه را اقتصاد دانستند. يا بالعکس هم درشناسايي عواملش جزم نگري شده و هم در اينکه اصلاًٌ ملت وجامعه هويت مستقل دارد يا نه ؟ يا فرد است که تصميم گير اساسي است، اجزا است که تصميم گير اساسي است . اين جا مکاتب آمده اند دچار نظرات مختلف شده اند و يا آنچه را که ما مي فهميم برين باور هستيم که از افراد يعني افراد مستقل، دراثر ترکيبي از عواملي که قبلاً ياد کرديم . دراثر ترکيب اين نياز مندي ها اعتقادات جغرافيا ، تاريخ و منافع، واقعيت مستقلي بنام ملت بوجود مي آيد. اين هم امروز به علم جامعه شناسي پذيرفته شده است، هم درباور هاي ديني ما پذيرفته شده است، ولي حالا مي بينيم که اگر مي خواهيم که اين ها را از همديگر جدا کنيم باز بيائيم سر يکي تاکيد بکنيم، درحقيقت دچار گرفتاري ها شده ميرويم طور اشتباهي از کار را آغاز کرده پيش ميرويم، پيش ميرويم و دچار اشتباهات فراوان مي شويم . حرف اينکه در افغانستان چگونه بوده اين نشيب و فراز من اعتقاد شخصي خودم اين است که يکي ازين عوامل باهم دچار مخاطره شده است يا حاکميت ملي يا اداره منبعث از اداره مردم دچار مشکل شده باز يکنوع سستي ورغبت در جامعه بوجود آمده، مشکلات درجامعه ماوشما بوجود آمده که اين کل ازين ها قابل بحث است، اينکه اگر بخواهيم درآينده استحکام پيدا کند وحدت ملي، اين عناصر را اول بايد دقيق بشناسيم اين عناصر را تاکيد کنيم اين عناصر را بايد زنده بسازيم، تا افراد جامعه به اين عناصر عشق بورزند ، اعتماد پيدا کنند، نميشود که افراد بدن هاي افراد به هم ديگر يکجاي جمع شده باشد بگوئيم که ملت است چنين چيزي نيست، با هم ترکيب شود اين اعتقادات وباور ها.امروز است که درجوامع ديگر شما مي بينيد که روي پرچم ، روي نام ، روي امثال از اين ها تاکيد ميشود، درست بخاطر استحکام وحدت ملي است . روي افتخارات، روي پيشرفت اقتصادي، روي ازينها وقتي تاکيد ميشود درست براي همين است افغانستان قضيه برعکس شد . من اين را هم قبول دارم برادرهاي که بحث مي کند که اين رفت به سمت يکنوع سستي پيوند به مخاطره افتد وحدت ملي درست است حتي درميان تشکيل دهند گان جامعه يا ملت افغانستان، يک حالت سرگرداني بوجود آمد که افراد، کتله ها، احزاب، تنظيم ها و حتي اقوام منافع خود را بدور از يک چتري بنام ملت جستجو کردند داخل کشور . اگر کسي، برادري استدلال بکند که ما ملت نيستيم من فکر مي کنم ملت هستيم، اما اين عوامل سست شد دليل ملت بودن ما همين است که وقتي ملتي بنام افغانستان به مخاطره قرار گرفت، اجزاي تشکيل دهنده اش هيچ کدام مصئون نماند وقتي که اقتصاد در جامعه تضعيف شد ورنج را همه برد، وقتي که باور ها وفرهنگ مشترک زير سوال رفت رنجش راهمه را برد . وقتي که تاريخ زير سوال رفت، جغرافيا زير سوال رفت، يک حالت جدايي شخص از تاريخ اش در بيرون از مرز هاي افغانستان موجب رنج همه شد . که ما تاريخ داشتيم چرا امروز ما تحقير ميشويم دربيرون. اين ها همه عواملي است براي شکل گيري يک جامعه .
به هر حال اعتقاد شخصي خودم از مجموع اين گپ ها اين است که تعريف ملت هم پس مشخص ميشود که از مجموع افرادي که داراي عقايد، فرهنگ، جغرافيا، تاريخ ، اقتصاد ومنافع و عناصر اصلي وحدت ملي است و جمله تمثيل ارادهء شان براي حاکميت و استحکام شان لازمش اين است که هرکدام از اين ها درست شناسايي شود ورويش تاکيد شود ، موارد تبعيضي جدا شود ، برداشت هاي غلط تفکيک شود با اين واقعيت ها، اين ها موجب استحکام جامعهء ما خواهد شد .
مبارز – تشکر
داکتر رنجبر
بسم الله الرحمن الرحيم
حزب دموکرات و اتحاديه حقوق دانان افغانستان ؟
من مي خواهم به اجازه دانشمندان محترم دراينجا واقعاٌ هم يک تعداد بزرگواران تشريف دارند همين نشست ما يا يقيناً يک نتيجه بسيار عالي خواهد داشت اگر ما اين بحث را کمي علمي بسازيم. براي اينکه ما در پشتو يک ضرب المثل داريم، مي گويند شه کوي بد مکوي تر دي گورستان .
اين موضوع را همه ميدانند، همه مي فهمند که وحدت ملي خوب است و نفاق ملي با عث پس ماني يک کشور و با عث بد بختي در يک ملت ميشود . وحدت ملي چي است؟ تعريف شد از طرف دانشمندان، ازطرف بزرگوار ها. يک تعريف را من هم ارائه ميکنم . وحدت ملي وحدت اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي با شند گان يک کشور است . اين تقريباً تمام همين مسايل را احتوا مي کند که همين بزرگوار ها رويش صحبت کردند . اين خلاصه ميشود وفورمول بندي ميشود . حالا مي آييم که همين وحدت ملي، اصلاًٌ درافغانستان چطور مي تواند استحکام پيدا کند . وحدت ملي هست، ما درين هيچ شک نداريم ضعيف است . مشکلات براي ما ايجاد کرده، چطور مي شود که اين استحکام پيدا کند. من به اين عقيده هستم که وحدت ملي اگر ما بخواهيم يا نخواهيم ارتباط مي گيرد با ملت ولو از زواياي گوناگون روي آن صحبت شد. يقيناً خود تشکل ملت يک پروسه تاريخي است . يک پديدهء تاريخي است . محصول تطور جامعه است محصول تطور اقتصادي اجتماعي ، فرهنگي يک جامعه است . دانشمندان بهتر ميدانند، هر قدر ما به عقب برويم، ما مي بينيم که ما به اقوام وقبايل سرو کار داريم . اين جا اصلاً مساله ملت مطرح نميشود. مثال هاي زياد وجود دارد که دريک خطهء معين ، دريک سرزمين معين ، اقوام و قبايل ديگر حمله کردند ، اقوام وقبايل معين متحد شدند از خود و از سرزمين خود دفاع کردند، مگر اين به مفهوم اين نيست که درين منطقه ء معين ملت وجود داشت . به مفهوم معاصرش، به مفهوم علمي اش ملت وجود نداشت به هيچ صورت. ملت محصول تکامل است. محصول تطور است ما نمتوانيم به فرمايش، به اعلاميه ها، به خواسته ها، به اينکه ما بخواهيم که وحدت وجود داشته باشد وحدت ملي، وحدت ملي بوجود بيايد به هيچ صورت بوجود آمده نميتواند. هر قدر ما بخواهيم هرقدر ما بخاطراز اين حتي تبليغ کنيم هر قدر ما درين راه کوشش جد و جهد کنيم، وحدت ملي بوجود آمده نميتواند، من دليل عرض مي کنم . به خاطر اينکه اگر دريک کشور با زار، مارکيت مشترک ، مارکيت سراسري ملي وجود نداشته باشد، چطور مي شود که از وحدت ملي ما صحبت کنيم. ما ميرويم بطرف يک قرن پيشتر درقرن نزده نورستان درنيمه دوم قرن نزده به دين مقدس اسلام مشرف شد . قبل از اين ما مي فهميم که کافرستان بود . بخاطراز اين درنيمه دوم قرن نزده به اسلام مشرف شد که يک منطقه جدا يک منطقهء بود که هيچ ارتباط اقتصادي اجتماعي با ديگر مناطق افغانستان نداشت درآنجا اگر شما به نورستان تشريف برده باشيد درنيمه سال به بعضي از مناطق از آن نمي شود که اصلاً انسان عبور بکند. به همين مناسبت بود که روابط وجود نداشت و در آن جا دين مقدس اسلام بسيار يک مدت کوتاهي ميشود که مردم به آن دين مقدس مشرف شدند، به همين مناسبت است که ما مي گوئيم که در کشور هاي پيشرفته اصلاً مساله ملي وجود ندارد . وحدت ملي وجود دارد ايالات متحده امريکا را نشان ميدهيم . در ايالات متحده امريکا صد ها دين ، صدها مذهب وجود دارد ، صد ها زبان وجود دارد، مگر يک ملت است بخاطري که يک جامعه يک کشور پيشرفته است از نگاه اقتصادي ، اجتماعي وفرهنگي. هندوستان مثال داده شد. کشور هاي زيادي ديگري هست که در آن جا اديان و مذاهب مختلف است، مردم مختلف است، مليت هاي مختلف است و زبان هاي مختلف است . مگردرين کشور ها ملت وجود دارد بخاطراينکه درنتيجه تطور اقتصادي ، اجتماعي، ما مي بينيم که يک زبان برجسته مي شود . مساله زبان خودش حل ميشود . يک زبان ميانجي ميشود در افهام و تفهيم بين تمام مليت ها. ضرور نيست که ما حتماً در شوراي در جرگهء ملي قانون اساسي جنگ و جدال کنيم که کدام زبان تصويب شود بحيث زبان ملي يا زبان رسمي . وقتي که يک کشور انکشاف مي کند، .پيش ميرود از نگاه اقتصادي ، اجتماعي خودش بخودي خود يک زبان برجسته ميشود و سراسري ميشود و درآن کشور وحدت ملي را بوجود مي آورد ماصد ها مثال ديگري براي زبان داريم . زبان فرهنگها هم ما مي بينيم که ما متشکل هستيم از اقوام مختلف اين يک واقعيت است. اقوام مختلف درين سرزمين زندگي مي کند با فرهنگهاي مختلف با زبانهاي مختلف مگر دربين همين فرهنگها، همين زبان ها، وجوه مشترک به وجود مي آيد. درجريان تطور تاريخي، در جريان در سير تکامل اقتصادي و اجتماعي، آنوقت است که وحدت ملي بوجود آمده مي تواند . وقتي که ما راه ها ميسازيم، وقتي که ما سرکها ميسازيم، وقتي که ما خطوط آهن را اعمار خواهد کرديم، آنوقت است که ما به وحدت ملي ميرسيم، اگر ما بگوئيم کدام عواملي است که واقعاً هم عوامل علمي بوجود آمدن وحدت ملي است، مابايد فقط تمايلات خود را مطرح نکنيم که ما مي خواهيم مي خواهيم، مي خواهيم، ما اگر يک دولت نيرومند مرکزي درافغانستان بوجود بياوريم ما اگر بتوانيم که باز سازي کنيم اين کشور را، ما اگر بتوانيم که درين کشور راه ها . سرک ها و خطوط آهن را اعمار کنيم آنوقت است که يک مارکيت و احد سراسر ي ملي بوجود مي آيد، آنوقت است که منافع مشترک اقتصادي بوجود مي آيد، ودرنتيجه منافع مشترک اقتصادي. منافع فرهنگ مشترک بوجود مي آيد، وجوه مشترک فرهنگي بوجود مي آيد، يک زبان ، زبان مشترک سراسر ي ميشود، حالا است، مگر باز هم دو زبانه هستيم . زبانهاي ديگر هم ادعا هاي دارند مگر بصورت خود بخودي ، بصورت طبيعي بوجود مي آيد هيچ کسي اعتراض نخواهد کرد. اين يک طرف قضيه است .
مساله مهم ديگر. مساله مهم ديگر نظام سياسي است . اين هم يکي از عناصر عمدهء تشکيل دهنده ء وحدت ملي است که داکتر صاحب احدي به آن تماس گرفتند و اقعاً علمي و دقيق است. زمانيکه مااز وحدت ملي حرف ميزنيم او فقط وفقط دريک نظام دموکراتيک ميسر است. در نظام هاي توتاليتري نمي شود که از وحدت ملي ما، صحبت کنيم، دريک نظام دموکراتيک ودريک جامعه مدني مي شود که ما از وحدت ملي ما صحبت کنيم . چرا؟ من دليل دارم. هيچ وقت از بالا نمي شود که ما به اقوام ومليت ها سهم بدهيم در حکومت. اين خودش نفاق مي آورد، خودش با عث نفاق ميشود . دانشمندان گفتند که اگر يک رئيس جمهور، يک رئيس دولت حتماً مربوط به يک مليت باشد خودش موجب نفاق مي شود، اين واقعيت دارد، مگر اگر ما يک نظام دموکراتيک داشته باشيم، از طريق دموکراسي وحدت ملي حتماً به اين کشور مي آيد، بخاطر اينکه زمانيکه مردم راي ميدهند او کساني که در پارلمان ميروند همان مليتي که اکثريت است، خودش اکثريت درپارلمان خواهد داشت، بصورت طبيعي و آن کسيکه مي شود، او دانشمند کلان باشد مربوط به يک مليت بسيار خورد و کوچک باشد، مورد تائيد تمام اتباع افغانستان قرا ر بگيرد و رئيس جمهور افغانستان شود. از طريق دموکراسي دريک نظام دموکراتيک ما ميتو انيم به اين هدف عمدهء وحدت ملي ما برسيم، يعني من خلاصه ميکنم صحبت خود را .
ما به هيچ صورت نمي توانيم با ادعا، با تشويق، با اينکه ما اعلاميه صادر کنيم، با اينکه ما بخواهيم، نميتوانيم وحدت ملي را درافغانستان بياوريم .
ما بايد کمک کنيم که به افغانستان ثبات بيايد، به افغانستان استقراربيايد، به افغانستان امنيت بيايد، درافغانستان يک دولت مقتدر مرکزي بيا يد و به اين جا انکشاف و رشد سريع اقتصادي ، اجتماعي شود که بدنبال اش رشد فرهنگي راهم خواهد داشت وتوام با او خواهد بود. آن وقت است که ما هر چه زود تر بصورت طبيعي از طريق ايجاد يک نظام دموکراتيک، ما به وحدت ملي ميرسيم .
تشکر
مبارز : پيشنهاد من اين است که بحث علمي و فلسفي بصورت کافي صورت گرفت . پيشنهاد اين است براي اينکه به همه اشتراک کننده گان محترم ما وقت برسد، اگر مختصر و جامع صحبت شود و پيشنهاد هاي مشخص تري ارائه شود، از تکرار مطالبي که تا حال توضيح شده اگرخود داري شو د زود تر به مقصد رسيده مي توانيم .
آغای سنجر رئیس حزب جمهور خواهان افغانستان !
به اجازه همه دانشمندان عزیز ! حضار گرامی درحالیکه ما به نظریات تماماً دانشمندان گرامی سخت احترام قایل هستم به اساس پیشنهاد مکرر دانشمندان گرامی نمی خواهم که بحث فلسفی سرمعنی یا مفهوم ملیت یا ملت بکنم. فقط همینطورمی خواهم بگویم که برداشت من از ملیت یا ملت درافغانستان متاسفانه دوبرداشت است. یک برداشت دوگانه است . یکی اینکه روشنفکران سیاست مداران وکسانیکه در تلاش کسب قدرت به نحو همیشه هستند، تلاش می کنند وقتی که به مشکل مواجه شدند، به چه شکل از قوم، ملیت یا گاهی هم از شعار های ملت سازی بهره برداری بکنند . احترامانه خواهش میکنم از تماماً حضار گرامی که حرفهای مرا خدای نخواسته اینطور فکر نکنند که متوجه یک شخص، یک جریان سیاسی ، یک تنظیم ، یا یک حرکت است . ما دیدیم دردو دههء اخیر که عملاًٌ مردم بیچارهء ما ، مردم مظلوم ما ، مردمی که واقعاً می خواهند یک ملت باشند، اینکه به چه معنی آیا در تیوری یا عملاً، که باهم همیشه در طول تاریخ این سرزمین ما مشترکاً با هم زیست کرده اند به مشکلات یکی دیگر خود رسید گی کرده اند اما متاسفانه ما در دو دهه اخیر شاهد بودیم که بعضاً فقط شعار ها بوده وبس . برداشت دیگر ما از تعریف ملت ، از مردم ما ست که عملاً ما شاهد هستیم که مردم افغانستان همیشه طرفدار زندگی مشترک در کنارهم بوده اند . همیشه تلاش میکردند که مشکلات خود را خود شان به نحوی حل بکنند که واقعاً با در نظرداشت منافع مشترک شان .
چنانچه دوستان عزیز من یک چیزی را مستند، کمتر از دو هفته پیش به شما می خواهم نقل قول بکنم وعملاً به شما نشان بدهم و بگویم که به تاریخ 15 ثور یک تعداد از مردمان ریش سفید یا بزرگان قوم جنوب کشور ما خوست و پکتیا، به دفتر حزب جمهوری خواهان افغانستان تشریف آوردند و مرا مجبور ساختند که باید فردای همانروز یعنی روز چارشنبه 16 ثور تقریباً کمتر از دوهفته پیش، به جنوب افغانستان سفر بکنم. درحالیکه این را من پذیرفتم وآنها عجیب یک شرطی را ماندند که من مطمئین هستم وقتی که شرط شانرا من حالا به حضار گرامی به عرض میرسانم خود شان برداشت بکنند که این شرط شان چی بود . اولاً از من خواستند فردایی که تو میروی باید کلاه بر سرت نباشد . باید به همین لباسیکه همین امروز در دفتر حزب جمهوری خواهان با ما نشسته هستی، با همین لباس با همین شکل با همین نکتایی به جنوب افغانستان سفر بکنی یک. دوم : وقتیکه خوست میروی همراه ما ، خواهش میکنیم که خودت تاکید نکنی که من از رفتن در این جا و آنجا تشویش دارم، به مردم ات باور داشته باشی ، و به دعوت مردم ات باید عمل بکنی ، خوشبختانه من روز چهار شنبه 16 ثور به همین لبا س، که فعلاً در خدمت شما هستم با همین لباس با دوتن از همکارانم که یکی رئیس تشکیلات حزب جمهوری خواهان افغانستان بوده و یکی به نماینده گی از جوانان هرات که از هرات آمده بوده اند . با دریشی با نکتایی و سرلچ با موتری که آنها داشتند همراه شان به پکتیا سفر نمودیم و از آنجا به خوست رفتیم. قبول بکنید دوست های عزیز در تمام ولسوالی های خوست مثل ولسوالی های دره گی ،مثل ولسوالی منگل ، مثل ولسوالی سید خیل ،مثل ولسوالی مندوزی ، با همین لباس ما رفتیم با مردم خود نشستیم و از نزدیک با مردم خود بحث کردیم. نه بحث های که در آنجا بشکل دزدانه یا مخفی باشد. در هریکی از مجلس های ما که مستند کست داریم ، کست های ویدیویی داریم کم از کم هشتاد نفر ، نود نفر از بزرگان قوم مثل قادر منگل ، مثل اکبر نیکزاد و مثل دیگر کسانیکه در مجالس ما بوده اند همیشه ما دیدیم که تاکید شان سر اینست که ملت مشکل ندارد ، ملت میخواهد که در کنار هم زیست بکند ولی این سیاستمدار های ما بودند که همیشه تلاش کرده اند در بین اقوام و یکپارچه وهم برادر افغانستان مشکل خلق بکنند .
پیشنهاد من به حضار گرامی و دانشمندان عزیز اینست که واقعاً ما نمی توانیم تاریخ خود را فراموش بکنیم. ما نمی توانیم که از بحث های فلسفی صرف نظر بکنیم ، اگر امروز مطابق به آجندای که وزارت محترم اطلاعات وفرهنگ آماده ساخته اند، ما بحثی را بکنیم که به چه شکل ازین بحث بتوانیم بحران که امروز درافغانستان ایجاد شده ، به این بحران خاتمه ببخشیم ، یک گام موثر خواهد بود ، یک گام مطمئین خواهد بود. لهذا از حضور گرامی احترامانه خواهش میکنم که با حوصله مندی اجازه بدهند بر اصل آجندا اگر بحث را شروع بکنیم .
مبارز . تشکر
محترمه ثریا " پرلیکا "
تشکر از آغای مبارز که در اخیر برمن رسید نوبت و حالا من می خواهم بسیار مختصر صحبت کنم با وجودیکه درهر صحبتی ازدوستان می خواستم تبصره کنم وصحبتی داشته باشم، حالا موضوع صحبت مرا تغیر میدهم .
دوستان محترم ما هریک با لای موضوع ملت صحبت کرد و هر کدام عناصر اساس ملت را توضیح کردند، اما ما تا اخیر نتوانستیم که به یک تعریف واحد برسیم وواقعاً این کار بسیار مشکل و دشوار نه تنها دراین جلسه ماهست بلکه این مشکل اساسی درتمام دنیا هم باشد. بخاطریکه شرایط هر کشور در مقطع های مختلف زمانی از هم فرق دارد. ما شاید چند سال پیش تعریف دیگری میتوانستیم و امروز عناصر جدیدی در آن علاوه شده که ملت را توضیح کنیم . اگر ما ازاین تعریف ها بگذریم و همه را قبول کنیم که هر یک بخشی از عناصر ملت را توضیح کردند و خوب توضیح کردند، همه بدون استثنا، این را قبول میکنیم ، فقط چیزی را که من میخواهم بالای آن صحبت کنم . اینست که ما همین مردم افغانستان را و کسانیکه درافغانستان زنده گی میکنند در همین حدود اربعه ، ما به حیث ملت قبول میکنیم .
ملت واقعاً ملت است ، اینکه به تعریف های علمی مطابقت دارد یا ندارد به هر صورت نا گزیر هستیم که فعلاً قبول کنیم و ما راه های حلی را جستجو کنیم که چطور وحدت ملی را بین همین ملت تامین نمائیم. تا حالا وحدت ملی در زمان های مختلف به اشکال مختلف وجود داشته . مثلاً درطرح یک قضیه خاص و مشخص ما دیدیم و مشاهده کردیم ده ها مرتبه که چطور وحدت ملی ایجاد شده بدون در نظر داشت تمام اختلافاتی که زبان باشد، قوم باشد ، مذهب باشد و همه چیز. اما وقتیکه همان آرزوی ما برآورده شده دیدیم که پس از هم پاشیده ، و حالا ما نشانی کنیم چیز هایی را که همیشه سبب میشود که وحدت ملی ما را نقض کند و چیز هایی را که ما نشانی میکنیم بخصوص در همین شرایطی که جلسهء امروزی ما هم من فکر می کنم که بخاطر جستجوی راه های حل از پرابلم ها، مشکلات وعدم وحدت ملی که در کشور ما وجود دارد، این تشکیل شده اگر من غلط درک نکرده باشم. پس بیائید دوست های بسیار گرامی و محترم که ما و شمایکه در اولین بار با نظریات مختلف با ذوق ها و سلیقه های مختلف، با وابستگی های مختلف گردهم جمع شدیم ازاین فرصت بسیار بسیار مناسب ما استفاده خوب و اعظمی را بدست بیاوریم .
بیائید که نشانی کنیم که چه چیز ها همین لحظه به طرف رفتن بخاطر انتخابات و دیموکراسی که ما می گوییم به طرف ازآن چه چیز هایی است که مانع میشود و وحدت ملی ما را خدشه دار ساخته و حتی نزدیک است که از بین ببرد .
این ها را نشانی کنیم و بعداً راه های حلی را برای آن جستجو کنیم بدون در نظر داشت ذوق، سلیقه، نسبت هایی که داریم و ما میتوانیم که از همین جا وحدت ملی را از صمیمیت ، ازدوستی، ازسلام و علیکم و از صحبت های پر از لطف و خندان ، نه در صورت چهره های ترش و عصبانی به یکدیگر خود ببینیم.
ما همین شروع وحدت ملی است. چه را از کجا آغاز کنیم. این را ماباید آغاز کنیم با صمیمیت وصفا ما هنوز مردم افغانستان بالای یکدیگر خود بی باور هستند . ما چطور همین بی باوری را نشانی کردیم که بی باور هستیم ، چرا بی باور هستیم وچه چیز ها سبب شده که ما را بی باور بالای یکدیگر ما ، بالای نظام ما ، بالای فرض کنید حکومت ما بالای این و آن ما را بی باور ساخته ، این را نشانی کنیم و این بی باوری را از کدام طریق ما میتوانیم که رفع کنیم. ما یک قانون اساسی داریم و به هر شکلی که بود کسی موافق بود ، مخالف بود هر چیزی که بود که فکر می کنم در همین شرایط افغانستان یک قانون بدنیست. ماداریم. اما چه است یک داشتن کفایت نمی کند ما به بینیم چند ماه که از قانون اساسی گذشته ، واقعاً در عمل این تطبیق شده؟ همگون تطبیق شده؟ بالای که همه می گویم هم از ملیت هم از زبان هم از افراد هم از اشخاص هم از احزاب سیاسی. آیا واقعاً همگون تطبیق شده؟ ما بعد از قانون اساسی خود و قبل از آن قوانین موضعه دیگر داشتیم. مثلاً قانون مطبوعات. قانون انتخابات که عنقریب امروز وعده کرده اند که شاید بر آید ،قانون احزاب سیاسی و دیگر قوانین .آیا ما توانسته ایم این قوانین را همانطور که در ورق ها ذکر شده ماتوانستیم تطبیق کنیم. ما ذوق ها یا سلیقه های خود را در تطبیق آن به کار بردیم. اگر ما ازاین جا آغاز نکنیم از تطبیق همین چار قانون فعلاً قانون اساسی وقانون های ضمیمه یی آن ، قانون انتخابات که ما هنوز دردستم نیست چیزی نمی فهمم. قانون مطبوعات ، قانون تظاهرات، قانون احزاب سیاسی. حالا ما می بینیم که درهمه این برخورد سلیقه یی شده صحیح است که قانون مطبوعات ما خوب پیش میرود نسبتاً اما در دیگر قوانین برخورد سلیقه یی ست از قانون تظاهرات واعتصابات گرفته تا قانون احزاب سیاسی .ما هیچ وقت نمی توانیم که به حرف خود به گفتار خود به شعار خود مثل که یکدوست ما گفتند اعلامیه وابلاغیه بگوئیم وحدت ملی را ما تامین می کنیم و مردم مجبور باشد به تامین آن مردم عمل ما را می بیند ملت عمل ما را می بیند که آیا عملاً چیزی که گفته است همین جنبهء تطبیقی دارد یا نه .یا هنوز هم سلیقه یی برخورد میشود با عدم وبا تعصبات دربرابر یکی دیگر خود برخورد کنیم درمورد اینکه کی خوش ما می آید کی نمی آید من برای تان همین حالا اعلان میکنم با صراحت که ما وحدت ملی را به هیچ وجه در افغانستان نمی توانیم تامین کنیم ما صداقت را در کار وعمل خود تاقلب های خود را در برابر یکدیگر خود واقعاً همینطور که می گوئیم از کینه ونفرت دور بسازیم . ما صفا و صمیمیت را جانشین آن کنیم ما واقعاً درد این ملت بسیار مظلوم وبیچاره را و این کشور ویرانه را ما اینکه کی عاملش بوده ما آنرا می مانیم . آن کارهای را که دیروز چه بوده ما از همین لحظه آغاز می کنیم از همین روز آغاز می کنیم چه چیز ها سبب شده این را میگذاریم به تاریخ وقتیکه کشور ما آباد شد ، وقتیکه مردم ما آرام شد ، وقتیکه از طرز تفکر بد بینانه و خوشبختانه خود بر آمدیم تاریخ نویسان ، تاریخ را نوشته میکنند.
فعلاً همین را می گوئیم که ما به طرف دیموکراسی چطور می رویم ما می فهمیم که دریک جامعهء دیموکرات تنها می تواند رشد وپیشرفت امکان پذیر باشد که اورا باز تعریف ملت هم درهمین رسته اقتصادی یک عنصرش است اما چطور به همین طرف برویم قانون انتخابات وجود ندارد ما کاندید های خود را نمیشناسیم سه ماه مانده .
من براتیان همین حالا می گویم که اکثریت کسانیکه آمادهء ثبت نام اند ثبت نام هستند نشده ثبت نام امکان ومجال ندارند . ما تحت کدام شرایط بطرف انتخابات میرویم وتمام کسانی که خود را کاندید کرده اند مساویانه بتوانند که آن ها از شرایط انتخابات استفاده کنند .
کجای این دیموکراسی است و کجا اینرا ما می توانیم که انتخاب هرکس بیاید در صندوق رای پرته می گوئیم آن کسیکه انتخاب می شود به شکل دموکراتیک است و آنرا می توانیم در حالیکه همین حالا امنیت نیست جنگ وجود دارد اردوی ملی ساخته نشده. پلیس ملی نام است و همچنان صد ها نقض حقوق بشر به چشم سرخود می بینیم که شاهد عینی رئیس صاحب کمیسیون مستقل حقوق بشر است .
شما با این شکل ما می توانیم بسوی دیموکراسی پیش برویم ، چقدر نقض حقوق بشر وجود دارد . بیائید ما کل گپ ها را اینکه من نقض کردیم اینکه فلان کس نقض کرده این را میگذاریم همین وجود دارد در جامعهء ما عملاً وجود دارد از طرف همه امکان دارد نقض شود. بیائید ما این ها را کلش را نشانی میکنیم. وهمهء ما با خونسردی با اعصاب آرام با صمیمیت و دوستی همین چیز های را که نشانی کردیم برای حل او راه های را جستجو می کنیم وفیصله می کنیم وبه طرف همان میرویم اینکه کی کدام عالم کدام دانشمند کدام فیلسوف درسرملت چه گفتند فعلاً ما را به او غرض نیست . ما یک همینطور ملت رنجور درمانده زخمی هستیم هرتعریف که سرش بیاید تعریف صحیح است یک ملت زخمی نمی تواند بیاید دریک کشور زخمی مابرای راه حل وجستجوی مرحم گذاری برهمین ملت تلاش کنیم . این بود تشکر بسیار زیاد از توجه تان .
مبارز: ما یک تذکر میدهیم که دوسال پیش مانمی توانستیم این طوردر یک تالار بنشینیم با هم بحث بکنیم . در ظرف دوسال همینقدر اوضاع مساعد شده . کار های صورت گرفته که ما امروز از یک طرف می توانیم دریک تالار جمع شویم از طرف دیگر یکی دیگر خود را تحمل می کنیم با هم مباحثه می کنیم . با هم مذاکره می کنیم این خودش یک پیشرفت است . این خودش یک حرکت بسوی دموکراسی است . درین شک نیست که ما نمی توانیم درظرف دوسال آن دموکراسی را که فرض می کنیم هند بزرگ بوجود آورده یا این دموکراسی که دراروپا وجود دارد ما او را فوراً مورد تطبیق قرار بدهیم لیکن این را باید قبول بکنیم که به سمت دموکراسی میرویم قانون مطبوعاتیکه امروز شما دارید این قانون آزاد ترین قانون مطبوعات درمنطقه است از منطقه بیشتراست . امروز یک افغان می تواند همین حالا برود دربیرون یک اخبار را بکشد باز در ظرف یک هفته به وزارت اطلاعات وفرهنگ بیاید او را ثبت کند ازین کرده آزادی بیشتر و من فکر می کنم که ندارد. همین قسم مردم ما بطرف دموکراسی میرود و دولت هم به طرف دموکراسی میرود لیکن این دفعتاً نمیتواند که عملی شود و این وقت میخواهد، فرصت میخواهد ولیکن ما این را تائید می کنیم که ما باید سرعت خود را بیشتر بسازیم و این نمی تواند بصورت غیر متوازن بارشد اقتصادی باشد . این نمی تواند غیر متوازن با سطح سواد و سطح فرهنگی باشد وبه این خاطر مامایوس نمی شویم ما به این طرف پیش میرویم .
مقصد قصد اساسی وزارت اطلاعات وفرهنگ از تشکیل این مجلس این بوده که رهبر های سیاسی واجتماعی ، مذهبی افغانستان یکبار در دور هم جمع شوند و یک تفاهم ملی را بوجود بیاورند که خوشبختانه بحثی که تا این دقیقه صورت گرفته یک بحث بسیار مفید بوده . یک بحث آزاد بوده و حالا چون وقت رسیده به اینکه ساعت 12 باید مجلس را ختم می کردیم . مجلس را ختم می کنیم طعام این جا تهیه شده و همگی می توانند درین جا صرف طعام بکنند ساعت دوی بعد از ظهر ما بحث دوم خود را آغاز می کنیم . تشکر
مبارز
بسم الله الرحمین الرحیم
دومین جلسه خود را بنام خداوند قدیر وتوانا آغاز می کنیم درقسمت اول جلسه البته بحث های علمی طولانی صورت گرفت و شخصیت های اشترا ک کننده هر کدام نظریات علمی خود را به تفصیل بیان کردند . فکر می کنم که پیشنهاد میکنم که درین جلسه مشخص ترآجندا را تعین میکنند روی موضوع خاص بحث بکنند وپیشنهادات خاص خود را ارائه بکنند تا رویش بحث صورت بگیرد . از جلسه قبل از ظهر کسانی که نوبت گرفته بودند آغای احمد ولی مسعود ، دکتور عصمت الهی آغای فرهنگ محترم جمیله مجاهد ، محترم احمد شاه کریم ، محترم زریاب این شش نفر از آجندای قبل از ظهر مانده حال سخن را می سپاریم به آغای احمد ولی مسعود .
به اجازه رئیس جلسه :
ابتدا من می خواهم از بزرگان که این مجلس را ترتیب داده اند یک جهان تشکر کنم و فکر میکنم که یک مجلس بسیار خوب است نظر خود من این است که تا وقتی که ما با یک دیالوگ مستمر افغانی داخل نشویم و افکار و عقاید خود را با یکدیگر مشخصاً در آن مورد صحبت نکنیم ممکن نیست که بالاخره به یک تفاهم برسیم و زمانی هم که از ملت ووحدت ملی یاد می کنیم مطمئیناً که همین شاخص باید تعریف شوند و ممکن که تعریفی که ما دیروز از ملت داشتیم تا به امروز فرق کرده باشد حتی امکان دارد که سده های قبل ملت تعریفش همین بوده باشد به معنی قبیله وتبار اما امروز فکر می کنم بهترین تعریفی که می توانیم از ملت داشته باشیم همان امروزی بودنش است و متعلقات امروزی بودنش است . ملت یعنی چی تعریفش چی وحدت ملی چی . به آن نسبت اگر ما بخواهیم که داخل مساله امروز در امروز افغانستان شویم ببینیم که از زمان شاهی تا زمان جمهوری و بالاخره بعد از زمان جمهوری دوره کمونیستی و سوسیالیستی و دورهء جهاد ، رهبران تنظیم ها وبالاخره ، طالبی وامروز مساله دموکراسی مطرح است فکر می کنم که تا الحال هیچکدام ازین رژیم ها نتوانسته اند که به همه مقتضیات امروزی اش یا .... بودنش واقعاً همان ملت را یا وحدت ملی را به شکل درستش تمثیل کند اینکه این ها نتوانسته ویانه فهمیده اند این موارد دیگری است بالاخره ما به همین نتیجه میرسیم که همین وحدت ملی یا یک ملت بودن یا اگر بگیریم خوب ملت مساوی است به دولت وبالاخره دولت مساوی است به مردم و مردم یعنی حاکمیت مردم و حاکمیت مردم در یک قلمرو همه شان ... که همین رژیم های که از سابق تاالحال آمده تا الحال هم این ها قادر نشده اند که به مقتضیات امروزی بودنش یا به مقتضیات همه چیزی که یک ملت ویا یکدولت ویا وحدت ملی تقاضا دارد این ها جواب مثبت داده باشند .
امروز ببینیم که در تقریباً از مدت دو نیم سال به این طرف از زمانیکه حکومت یا دولت انتقالی اسلامی افغانستان بوجود آمده ابتدای دوره موقت و بعد از او دولت انتقالی اسلامی افغانستان می بینیم که مردم در یک انتظار به سر می بردند یعنی ببینیم تاریخ افغانستان را که بعد از یک وااقعه طولانی بالاخره دو دههء اخیر جهاد و مقاومت کلاً همان ساختار اجتماعی سیاسی اقتصادی را تغیر داد منقلب ساخت و به او نسبت درین صلح نسبی که امروز حاکم است درکشور ما افغانستان مردم در مدت دو سال اخیر واقعاً انتظارات زیادی داشتند و دارند که بالاخره دولتی بوجود می آید که نمایند گی از یک ملتی می کند و این دولت می تواند که به نیاز ها و مقتضیات مردم جواب مثبت بدهد و همه را دور خود بیاورد و بالاخره قابل قبول هر ملت شود و بالاخره یک ملت واحد شویم و یک نهاد سیاسی واحد بوجود بیاید تا بتوانیم همه ما او را احترام بگذاریم و به آن خاطر بوده که ملاحظاتی که در دوسال اخیر وجود داشته علی الرغم بسیار یک مقدار اشتباهاتی که صورت گرفته اما باز هم مردم امید وار بودند که بالاخره میرویم به طرف ملت شدن وبالاخره میرویم یکدولتی که قابل قبول همه باشد او بوجود بیاید .
انتظارات زیاد مردم همین بوده که ما میرویم دارای یک قانون میشویم . قانون تمام ممیزات وخصوصیاتی را که بزرگان از صبح به اینطرف صحبت کردند مسایل اقتصادی مسایل هویتی و مسایل اجتماعی همهء این را می خواهد بخود بگنجاند و بالاخره این قانون قابل احترام مردم افغانستان میشود و همین است که ما خود را یک ملت فکر میکنیم بخاطری که همان عدالت همو ممیز ات و مشخصات بالاخره برآورده شده و میرویم آن و فاداری های خود را به همان دولتی که نمایند گی از همه می کند ما ابراز می کنیم . درحالیکه بالاخره لویه جرگه قانون اساسی برگزار شد و یک مقدار کار های زیادی صورت گرفت .
انتظارات مردم هم زیاد بوده اما تا الحال هم میبینیم که در خود قانون ما وشما به آن شکلی که بالاخره یک ملتی یک مردم را دور خود جمع کند ویک مرجعیت ملی بوجود بیاید وبالاخره ما شاهد یک ملت واحدی که بدولت خود به تمام قوانین اساسی خود احترام بگذاریم متاسفانه به او ظرفیت نشد . درست است که موادات بسیار مفیده وخوبی است که می شود او کامل تر شود و این راهم توقع نکنیم که می توانیم که به یک شبانه روز بالاخره یک قانون کاملی بوجود بیاید که همگی او را احترام بگذارند . قانون ملل به اثر سیر زمان تکامل کرده اند وبالاخره همنی سیر تکاملی اش بوده که مردم وفاداری خود را به همانطور یکدولت وقانون ابراز کردند و به آن خاطر فکر میکنیم که قانون ما وشما هم ازین مشکلات وممیزات بیرون نیست . مطمئیناً هر زمانیکه می خواهیم واقعاً یک ملت واحد شویم وحتماً در بعد سیاسی همین ملت شدن فکر عمیق کنیم اگر واقعاً نیت به همین داریم که برویم یک مرجعیت ملی را ایجاد بکنیم تا بتوانیم از یک ملت واحد در جهان امروز تبارز کنیم وبه معنی امروزی اش واقعاً ملت شویم حتماً باید در روش های ما و خصوصاً خصوصاً دولت انتقالی اسلامی افغانستان حتماً باید تغیرات مثبتی را باید بیاورد که من مطمئین هستم انشا الله الرحمن که آن تغیرات را میاورند چه در قانون اساسی باشد چه در موارد دیگری باشد حتماً تغیرات می آید . ما فقط چیزی را که می خواهیم یک نکته ای را عرض کنیم این جا خدمت بزرگ ها همین است که ما از برادر بزرگوارم بیاد داریم که وحدت ملی در گرو تامین عدالت اجتماعی است تامین عدالت اجتماعی باز میرسیم به چی چه رقم میتوانیم عدالت اجتماعی تامین شود . تامین کنندهء عدالت اجتماعی کی است بالاخره قانون است حکومت است . دولت است و بالاخره همینکه حاکمیت مردم میگوئیم در واقع همین خودش ضامن تامین عدالت اجتماعی است و فکر می کنم دریک جمله باز هم می توانیم آنرا تائید کنیم و خلاصه کنیم هر زمانیکه توانستیم که واقعاً به شکل درستش همان عدالت اجتماعی را تامین کنیم در واقع ما توانستیم که یک ملت واحدی بوجود بیاریم و مطمیناً که من درین قسمت بالکل امید وار هستم و از دست اندر کاران این مجلس خواهش تقاضا و آرزو مندی من این است که این مجالس را مستمر باید این ها به تکرار باید داشته باشند مطمیناً که خوب در مجالس اول ، دوم ، سوم و دهم بعضی مشکلات است ملاحظات است . بعضی فکر های سیاسی است که این را می بیند حتی امکان ندارد که نباید و بالاخره وقتی که ما می خواهیم که در یک حلقه بزرگان درین جا بیائیم و صحبت های بکنیم خواهش من این است که این مجلس است بطرف سیاسی کردن این را نکشانیم واگر مسایل سیاسی داریم می توانیم بیرون تر در بین مردم اظهار کنیم اما این جا آمدیم که بالاخره به یک تفاهم ملی برسیم همان مشکلات وملاحظات است که او را بیائیم بیان کنیم و بالاخره به یک توافق وتفاهم ملی برسیم تا بتوانیم یک نسخهء خوبی را به ملت خود به مردم خود تسلیم کنیم یک نسخه سازنده ای را و من عقیده ام این است که هر رهبری که نتواند از فلسفه سیاسی خود ودید ه های خود به مردم چیزی را ارائه کند و مطمیناً یک نسخه سازنده ای را ترتیب کند آن رهبر اگر فقط شعار گونه بخواهد که بعضی مقولات ازو ارائه کند مطمئناً من فکر می کنم که او برهم زننده ء نظم اجتماعی در جامعه است .
ماطرفدار همین برهم زننده بودنش نیستیم و بخصوص دراین مجلسی که بزرگان سیاست همه یکجا آمدند ومیخواهند بالاخره به یک تعریف واحد در قسمت اینکه چه نوع میتوانیم وحدت ملی و چگونه میتوانیم یک ملت شویم این بسیار ضرورت است و ما این را از زدوبند های سیاسی باید بیرون بکشیم . تشکر از شما .
مبارز:
قبل از ظهر اینطور فیصله شده بود ، پیشنهاد شده بود که کسانی که هیچ نوبت نگرفته، اول به اونها نوبت بدهیم و بعد از آن کسانی که چند بار گپ زدند برای آنها نوبت بدهیم .
حالا جناب الحاج محسنی صاحب وقت خواستند نوبت رابه ایشان تفویض میکنیم .
اعوذ با الله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
بنظرمن جلسه ما با اهمیتی که داشت، به بیراهه کشیده شد و این بیراهه بودنش که هنوز ما و شما درباره تعیین آجندا صحبت میکنیم، فکر میکنم فردا را هم بگیرد ، جلسه عملاًٌ شروع شده ولی تحت عنوان " تعین آجندا" محور های شش گانه بحث که از طرف وزارت محترم اطلاعات تعین شده بود، همین کفایت میکرد که صبح گفته میشد که دراطراف همین محور های شش گانه ایکه اینجا ذکر شده صحبت کنید. دیگر ازبی نظمی جلو گیری میشد. بعضاً دراثنای جلسه امروز صحبت های مفیدی هم شد، استفاده شد، منتها در دور و تسلسل تعریفات گرفتار شدیم، که هیچ امکانش نیست. من فکر میکنم درعلوم دینی ، درعلوم انسانی و حتی در علوم طبیعی، تعریفات سالم که به اصطلاح جامع الافراد ومعنی الااغیار شد ، بسیار کم است ، هر تعریفی که انسان دقت کند، ده روز روی آن فکر کند، باز یک نقد بر آن وارد می شود ازاینها بگذریم که کدام ثمرهء عملی هم در زندگانی ما ندارد. من می خواهم به همان پیشنهادیکه کردند که باید صبح گفته میشد که در محور های شش گانه صحبت کنیم، من خود من همین را بخواهم عملاً این کار را انجام بدهم در مسئله وحدت اسلامی، مسلماً من فکر می کنم واضیح است، تا زمانیکه عدالت اجتماعی و احترام به حقوق و صلاحیت های علمی مردم خود نداشته باشیم، وحدت ملی بوجود نمی آید. هر قومی که خود را محروم ببیند و هر دستهء که خودش را پس زده حساب کند، آن هیچگاه به وحدت ملی دلبستگی پیدا نمی کند، کشور را از زور مندان می داند. ولی این حرفی که می گوئیم که به افراد و اقوام و پیروان مختلف مکاتب فقهی اسلامی دربین آنها عدالت اجتماعی باشد، این یک شمشیر دوسره است، اگر روی اقوام ما زیاد تاکید کنیم و هر جاه افغانستان را تقسیم کنیم به اقوام، همان قسمیکه درنظام فعلی ما همین قسم است، رئیس دولت چهار معاون دارد از چهار قوم، من فکر می کنم آیندهء این خطرناک است . مسئلهء قومیت شمشیر دوسره است، ممکن است به نفع کشور تمام شود و ممکن است به ضرر آن تمام شود. یک زرنگی خاص می خواهد، از یک طرف باید حقوق همه اقوام داده شود و مانند گذشتهء نظام سیاسی سیاه ما که قوم سالاری بود، از آن بگذریم وحقوق همهء افراد و دسته جات و اقوام داده شود و از طرف دیگر ما باید مردم را در مفکوره قوم گمراه نسازیم، وحدت ملی بالا تر از همه چیز است ، اگر وحدت ملی تامین نشود، مسلماً آیندهء کشور ما بخطر است و هیچگاه منافع قومی هم تامین نمی شود ، این دو موضوع را باید که از موی کرده باریک تراست مورد توجه قرار بدهیم که نه به حد افراط برسانیم که منافع ملی تحت اشعاع منافع قومی واقع شود و نه به تفریط گرایش پیدا کنیم که یک عده از اقوام محروم باشد وقوم سالاری به حکومت برسد .
مساله دیموکراسی ورابطه اش با اسلام که یک ماده دیگر ازاین محورهای بحث بود، که به کمال اختصار عرض می کنم، تامعلوماتی که من درعمرعلمی خود دارم از اسلام، قرآن سنت، دموکراسی با اسلام منافات ندارد. ما دموکراسی را معنی می کنیم به حکومت ملت برمردم که همین معنی اش است.
دراسلام بیعت بوده ، در اسلام شورا بوده و همه چیز به آرای مردم صورت می گیرد و این مردم است که حرف آخر را در امور سیاسی ونظامی می زند. درحصه تشریح احکام اسلامی آنجا برای هیچ کس مجال نیست نه پیغمبر حق تغییر را دارد، نه امت حق تغیر را دارد . اما در دو مورد، دموکراسی دراسلام است .یکی در منطقه الفراق به اصطلاح بعضی از دانشمندان معاصر موجه منطقه الفراق به مواردی گفته می شود که منسوس نیست حکومت صدراعظم داشته باشد یانه . نظام شورایی باشد یا فردی باشد، ترافیک ازچپ برود و یا از راست بیاید. ده ها مسایل دیگری ما داریم. مجلس لویه جرگه ما می خواهیم، مشرانو جرگه یا ولسی جرگه کفایت می کند. وسایل این مسایل اینها را منطفته الفراق نام می گذاریم یعنی اسلام تعیین حکومت را و سیاست داخلی و خارجی وطرز اقتصاد رابرای خود مسلمانان گذاشتند که با ملاحظه شرایط زمان ومکان، خود شان تصمیم بیگرند بعد آنجا آراء مردم است ، استبداد قبول نمی شود . و در یک مورد دیگرهم در تعیین رئیس دولت و مسوولین دولت ، اسلام کلیات را صحبت کرده که باید دانشمند باشد ، امین باشد، طهارت نفس داشته باشد، درعمل خود و عمق وظیفه خود قوی باشد، اما افرادی که تعیین می شود اختیارش بدست ملت است .
بنابراین اسلام ؛ دموکراسی منافات ندارد. اوینکه اسلام با او سرو سازش ندارد، مسالهء دموکراسی لیبرال است که در غرب وجود دارد. غربی ها مجبور شدند با آن خرافاتی که در دین مسیحی بود و آن مظالمی که از طرف کلیسا ها و پاپ صورت می گرفت، جلو ترقی علم را می گرفت، آنان امر شان دایر بود که ازکشیش اطاعت کنند ویا مانند یک انسان به سوی سرنوشت زندگانی خود وبر آوردن نیاز های خود ورفتن به سوی علم ، کدام یکی را بگیرند. آنها به عنوان یک انسان تشخیص دادند که باید بطرف زندگانی دنیا بروند لذا مساله طرد دین و مذهب در اروپا تقویت کرد و دموکراسی به دموکراسی لیبرال تبدیل شد. لیبرال را اگر ما به این معنی کنیم که حذف دین باشد، خوب طبعاٌ اسلام مخالف آن است . و ما انگیزه نداریم که در زندگانی سیاسی واجتماعی واقتصادی خود اسلام را طرد کنیم ، بسیار فرق می کند بین اسلامی که دین ودنیا را مد نظر گرفته، ربنا اتنا فی الدنیا حسنه وفی الاخره حسنه، ما انسان از نظر قرآن، یک موجود عادی دارای روح است از نظر روح اوباید با خدا ارتباط پیدا کند . و به دستورات دین عمل کند. از نظراینکه او مادی است، دنیا می خواهد، اقتصاد می خواهد ، اجتماع می خواهد، سیاست می خواهد، نظام اجتماعی می خواهد .
قرآن درباره عدالت اجتماعی آنقدر تاکید کرده که در هیچ مکتبی تاکید نشده. لقد ارسلنا رسلنا با البینات وانز لنا معهم الکتاب والمیزان " ما پیغمبران خود را فرستادیم و با آنها کتاب ومیزان را فرستادیم .
علت این چه بود که آنها را فرستادیم . قرآن می گوید " لیقوم الناس بالقسط" تا مردم به عدالت قایم شود و عدالت را داشته باشند و قیام به عدل کنند. از این بالاتر گمان نکنم که بعداً تاکید پیدا شود . علت و فلسفه قیاء ارسال انبیا و تشریح، شرایع همه عدالت اجتماعی است که باید عدالت اجتماعی بین مردم قایم شود . بنا براین اسلام با دموکراسی مخالف نیست. رابطه نزدیک دارد ، با دموکراسی لیبرال مخالفت می کند واین را به جرات هم می گوییم که ما لیبرالیزم نیستیم نمی خواهیم این کار شود دین باید در جامعه ما باشد و می تواند ضامن استقلال ما هم باشد و همان طوریکه تاریخ اینرا ثابت کرده است . چیزیکه در مساله دموکراسی مهم است و اسلام هم به آن تاکید می کند اینست که دولت مردم را نا آگاه نگاه نکند ، با مردم معامله حیوانات نکند و در قرآن به این آیت می رسیم :
"واستخف سخت قومه فعطا و انه کان قوماٌ فاسقین " فرعون ملت خود را سبک شمرد ، حقوق ملی آنها و حقوق انسانی آنها را نادیده گرفت خوب این.یک جمله خبریه است خبر می دهد از قضیه قوم فرعون و بنی اسرائیل، الان وقرآن بعد از این جمله خبریه می خواهد قضاوت کند که فرعونی که ادعا خدایی می کرد و ظالم و ستمگر بود او بد است ، یا این قومی که فرعون پذیر است، ستمکش است . ستمکش بد است یا ستمگر، قرآن می گوید : " انه کانو قومٌاً فاسقین" این ملت، ملتی فاسقی بود که این فرعون را قبول کرد این ملت بود که زمینه فرعون پروری را در بین خود بوجود آورد و یک فرعون بین آن ها پیدا شد. به نظر من سر ترقی کشور های غربی وپس مانی دولت ها در شرق، عامل آن اینست که در غرب دولت ها از ملت ها می ترسند و در شرق ملت ها از حکومت ها می ترسند و ما پیش نمی رویم و درست قرآن دراین مورد همین نکته را تاکید می کند که مردم باید در عین حال که خودشان قانونمند اند از دولت نترسد بردولت نظارت داشته باشد تا دولت از حدودی قانونی خود تجاوز نکند، والی همان فرعون می شود . این موضوع خیلی مهم است واسلام دّر دموکراسی بهترین آیهء که دارد به نظر من همین آیه است که خیلی روی آن حساب می شود وهر جاهم خطاب به مردم است، یا ایها الناس ، ایها الناس، قل اعوذ برب الناس، ملک الناس، همه از مردم صحبت می کند. مردم سالاری که معنایش به شایسته سالاری برمی گردد نه به حکومت سالاری، درهمین زمینه نهفته است .
ما بنا براین به عنوان یک مسلمان نه از دموکراسی وحشت داریم نه دین را با دموکراسی درتضاد می بینیم و نه زمامدار خود را سایه خدا در زمین می دانیم ، یک انسان عادی است .
من دردوره مجاهدین که سخنگوی شورای رهبری بودم، در خطبه جمعه خواندم و در رادیو پخش شد، گفتم در حکومت اسلامی رئیس جمهور باید با یک جاروکش بلدیه هیچ فرق نمی کند او هم انسان است ، این هم انسان است، او مطابق وظیفه خود آمده جارو کشی می کند و او هم مطابق فکر خود آنجا کار می کند . برتری شان در روز قیامت معلوم می شود. اما از نگاه حقوق انسانی جارو کش بلدیه به هیچ وجه از رئیس دولت و از رئیس جمهور پائین نیست و باید رئیس جمهور مستقیماً مسوول باشد و در دوره ریاست جمهوری خود هم اگر یک فرد عادی علیه او شکایت می کند، از نظر اسلام باید به محکمه برود هیچ مصونیت ندارد، در حکومت اسلامی هیچکس مسوولیت ندارد، همه کس در گرو اعمال خود شان آید و هیچ کس هم رد هیچ کس نیست، یک آزادی ومساوات خیلی عمیق از نظر اسلام در بین مردم حکومت می کند و ما این دموکراسی را بجان و دل قبول داریم .
یک موقع یکنفر شکایت کرد علیه حضرت علی پیش خلیفه ثانی رضی الله عنه، وقتی که علی را خواست، به علی خطاب کرد که یاابوالحسن ، " ابو الحسن" کنیه است، به زبان عربی یکنوع احترام است مثلی که ما وشما به همدیگر آغا می گوییم. حضرت علی برآشفت گفت، خلیفه، چرا مرا احترا م کردی او مدعی را خصم مرا بنام بردی و مرا ابوالحسن گفتی، حا لا من پیش تو که آمدیم این داد گاه است . باید بین هر دو نفر به طوری مساوی صحبت کنی و مراهم به نام علی صدا بزنی که مورد قضا خیلی مورد اساس است . این دموکراسی تساوی حقوق دراسلام وجود داشته و دارد و آینده هم دارد و از افتخارات دین اسلام است . این نمونه ها در تاریخ اسلامی خیلی زیاد است .
درمورد اقتصاد، در قرن نوزدهم این موضوع خیلی شایع شد ، کور کورانه حتی دولت های اسلامی به سوی سوسیالیزم می رفتند و هر قدر هم که پیش می رفتند وضع اقتصادی کشور ها بد تر شد . حالانکه اردو گاه سوسیالیزم و کمونیزم پاشید الآن ما چار نعله به طرف اقتصاد بازار آزاد می رویم .
ماده دهم قانون اساسی ما بنا بود که اگر طرح شود، در لویه جرگه من می خواستم صحبت کنم، یکعده از نماینده های محترم هم از من خواستند که دراین مورد صحبت کن ، منتها درلویه جرگه مسایلی پیش شد که این ماده دهم مانند سایر مواد مورد بحث قرار نگرفت . جلسه به تشنج کشید چند روز آخر که همه به وحشت افتادیم که خدای نا خواسته به بن بست نرسد و این مجلس بزرگ ما نا کام نشود که بسیار پیامد های زشتی داشت. لذا بعد از چهار روز پنج روز تشنج وصحبت های پشت پرده به یک قیام وقعود ، قانون اساسی تصویب شد که چاره هم نبود بدون او کار اگر چه قانونی نبود . من می خواهم بگویم که من دو بحث دارم یک بحث علم اقتصاد و یکی هم مسالک اقتصادی . علم اقتصاد ازاین صحبت می کند که چگونه است . مسالک اقتصادی ازاین صحبت می کند که چگونه باشد. علم اقتصاد غیر از مسالک اقتصادی است . ما چهار مسلک داریم در مسالک اقتصادی ، مسلک کپتیالیزم ، مسلک کمونیزم ، سیالیزم ، اقتصاد اسلامی این چهار مسلک بالفعل موجود است ، هرکدام از خود برنامه مدون دارد . من فکر می کنم که کپتیالیزم به معنی واقعی حتی در دنیا ی غرب ، حتی در امریکا تطبیق نشده و مخالف وجدان بشری است .
ما امروز چه درامریکا، چه. در اروپا می بینم که به نفع کارگران به نفع مردم مستمند، به نفع منافع عمومی پول های زیادی از جیب تجاران وسرمایه داران ، دولت آنها را می کشد وبرای رفاه عمومی مصرف می کند که این باکپیتالیزمی شدیداً منافات دارد .
کپتیالیزم هنوز در دنیا تحقق پیدا نکرده ، عین قضیه در باره ء کمونیزم هم است. درهمین 70 سال و 70 چند سالی که شوروی سر دمدار دنیای کمونیزم بود. در خود مسکو هم کمونیزم تطبیق نشد. هیچوقت کمونیزم قابل تطبیق نیست . این کمونیست ها دنیا را به آخرت اشتباه کرده بودند. که هرکس به اندازه توان خود کارکند و هرکس به اندازه نیاز خود بگیرد. این هیچوقت نه تطبیق شد و نه در آینده قابل تطبیق است . لذا از این دو مسلک میگذریم . درمسلک سوسیالیزم ارزش اضافی که مارکس اختراع کرد، فاقد منطق است. اینجا بحث های اکادمیک نمی شود ولی اگر بشینیم وصحبت کنیم ما می فهمیم که ارزش اضافیی که مارکس آنرا باطل می دانست و براساس آن سرمایه های ملی می شد، این خودش اشتباه است . ارزش اضافی غلط نیست ونه ظالمانه است . راه های معقول ، دلیل دارد این منطق دارد از خود ولی من به عنوان یک مسلمان می خواهم بگویم، این شعاری که کمونیست ها و سوسیالیست ها درکشور ما داد ند دردوران کمونیست ها و در جاهای دیگر که کور دودی، کالی، به نظر من صد در صد اسلامی است. آنها نتوانستند عمل کنند سوء استفاده کردند من تعصب باکی ندارم ومنطقی صحبت می کنم من حالا این را اعلان می کنیم آن وقت هم اعتقاد داشتم ، فردا هم اعتقاد دارم و من امروز هم به مردم سفارش می کنم که درمقابل حکومت خود کور ، دودی ، کالی بگوید . این شعار اسلامی است ، واقعیت دارد و حکومت هم وظیفه دارد که برای مردم نان پیدا کند خانه پیدا کند ولباس پیدا کند و زمینه کار را برای مردم فراهم کند. ما اینرا قبول می کنیم تعصب نداریم و منتها فلسفه مارکس یعنی، فلسفه دیالتیک، تمام اصول چارگانه آن همه قلابی وفاقد دلیل است با طل بوده به بیراهه رفته. او جاهایکه درست است ما قبول می کنیم . من فکر می کنم که ما امروز برای کشور خود که کار خانه های تولیدی ما از بین نرود، زیر بنای اقتصادی ما همین قسم پاشیده وپوسیده باقی نماند و یک زیر بنای اقتصادی سالم پیدا کنیم ما محتاج به یک اقتصاد (صحبت قطع می شود )
مبارز: جناب محترم تمنا می کنیم هر ماده آجندا را یکایک اگر بحث کنیم به یک جای می رسیم، اگر تمام آنرا بحث کنیم که فکر نمی کنیم به جای برسم .
محسنی:
من فقط بسیارکم صحبت کردم یک کمی دیگر هم ماند ه که می خواهم صحبت کنم آجندای شما من یقین دارم که تا فردا شب مورد توافق قرار نخواهد گرفت.
من میخواستم در همین شش محوری که شما تعیین کردید دربعضی همین محور ها صحبت کنم والی هر چه داد وفغان کنید که آجندا تعیین شود و یقیناً تعیین نمی شود معذرت می خواهم از شما .
عرض شود که باید یک اقتصاد مختلط داشته باشیم. در اسلام چند قسم ملیت داریم ، ملکیت فردی، ملکیت خصوصی، ملکیت عمومی ، ملکیت فقرا ملکیت دولت . همین پنج قسم ملکیتی که الآن ما میگوئیم این باید در اقتصاد افغانستان بگنجد.
البته ماده دهم قانون اساسی ما اگر چه از اقتصاد آزاد صحبت کرده و لی بازیک کلمهء دیگر دارد که طبق قانون تنظیم می شود . اگر علمای علم اقتصاد وآنان که مسالک اقتصادی را می فهمند درولسی جرگه بنشینند می شود که یک اقتصاد سالم ما داشته باشیم. من ترس من از این است که اگر اقتصاد آزاد بی شد ومد به وجود بیاید نه تنها ما صاحب کار خانه های تولید نمی شویم ودر میدان رقابت از واحدات کمپنی های فرا ملیتی شکست می خوریم، که حتی تجارت ما از بین می رود و فردا تجار های بزرگ ما نماینده فروش کالا های خارجی می شود، همه چیز از دست ما می رود و این بسیار دقیق است، این مساله، یک کتاب اخیری که من نوشتم بنام تصویب لویه جرگه وقانون اساسی این موضوعات را آنجا مفصل نوشتم حالا زیر چاپ است که خدمت تان تقدیم می کنیم.
مساله دیگری در دموکراسی احترام به قانون اساسی است. ما الآن صاحب قانون اساسی شدیم . ولی یکعده از مسوولین ما به سلیقه خود وبه عقیدهء شخصی خود عمل می کنند قانون اساسی روی کاغذ ماند ه، ویقیناً اگر دولت از ملت جدا شد و مسوولین دولتی قانون اساسی را نادیده بگیرند و به آراء شخصی خود عمل کنند، یقیناً مثل سابق حکومت از ملت جدا می شود و هیچوقت هم ما ترقی نمی کنیم .
راه ترقی ما اینست که باید پل قوی ارتباطی بین ملت و حکومت باشد هم ملت به قانون اساسی مقید باشد وهم مسوولین دولتیی ما .
من فکر میکنم که بالاخص به وزیر محترم ومعاون محترم وزارت اطلاعات وکلتور عرض کنم که اگر چه رادیوی ما و تلویزیون ما از نظر فقر ما وضعف اقتصاد ما محدود است، ولی ازاین حالت که برای سرگرمی یکعده به کار می رود بیرون شود، صحبت های دینی ، میز های مدور، مباحث آزاد در امور اقتصادی ، در امور اجتماعی، سیاسی بدون اینکه از دولت بترسد اینها باید دایر شود که همهء مردم از حقایق آگاه شود و می تواند با تلویزیون ما محدودیت که دارد یک مدرسه شود و همهء مردم از آن استفاده ببرد.
حرف اخیر من که بسیاری از کلمات هم ماندم مطالب ضروری را که وقت دیگران را نگیرم، پیشنهاد اخیر من اینست که در یک جا جاهای بزرگ، ده برابر ساختمان فعلی، اگر ماه دو روز را ولواین جلسات رسمی نباشد، خود همین صاحب صاحب نظرانی که امروز اینجا اجتماع کردند بیائیم، بنشینیم ومردم دیگر را بعنوان ناظر دعوت کنیم که اونها هم بیایند وبنشینند، مباحثه های آزاد صورت بگیرد در همه موارد فلسفی علمی ، اقتصادی ، سیاسی باتادب، با تحمل همدیگری از این هیچکس ترس ندارد که فکرها مختلف است. خدا ما را همین قسم خلق کرده و همین اختلاف فکری اگر با غرض و مرض همراه نشود و تحمل داشته باشیم و درادای کلمات خود تأدب داشته باشیم، راه کشای ما میشود، مشکلات ازبین میرود ، قضاوت را بخود مردم میگذاریم ومی آئیم عقاید خود را صحبت میکنیم، آرای خود را صحبت میکنیم، درمسایل اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، همه آزاد ، من مکرر چار کانال تلویزیون انگلستان را در لندن میدیدم. به این مقدارکه ماسرگرمی داریم تلویزیون کوچک ما آنها نداشتند ، مباحثه های آزاد صورت میگرفت ، زنان ، مردان می آمدند، می نشستند بین خود دیالوگ میکردند ، صحبت میکردند و اینها خیلی برای بیداری مردم ما مفید است، من عرایض خود را اگر از وقت خود و سهم خود که من صبح تا ظهر گوش کردم وحالا چند کلمه صحبت کردم، اگر تجاوز کردم معذرت میخواهم .
والسلام علیکم و رحمت الله وبرکاته :
مبارز:
پیشنهادات شما را وزارت اطلاعات وفرهنگ به قسمت خود در نظر میگیرد وبه اندازه امکاناتی که دارد او را عملی میسازد و عملی ساخته ، حالا سخنی میسپارم به جانب الحاج محقق
بسم الله الرحمن الرحیم
تشکر می کنم ازجناب آقای رهین صاحب ومبارز صاحب که زمینه این دیالوگ را فراهم کردند وبرادران و خواهران در اینجا نقطه نظر های خود را می گویند .
من بسیار مختصر درسه مورد این آجندا نقطه نظر هایی دارم به اجازه خواهران وبرادران آن را عرض می کنم، امید وارهستم که زیاد طول نکشد و باعث ملال خاطر دوستان نشود. یک موضوع مساله وحدت ملی و چگونگی تامین وحدت ملی ورفتن به یک راهیست که مردم وحدت ملی واقعی پیدا بکنند. فکر نمی کنم که در افغانستان کسی را پیدا بتوانیم که اوبگوید وحدت ملی بداست. در اصل موضوع این اتفاق نظر است که وحدت ملی خوب است. اما درنحوهء تحقق وحدت ملی وراه هایکه وحدت ملی پدید بیاید، به اینکه چگونه وحدت ملی خوبتر تامین میشود ، دراین اختلاف نظر است.
بعضی ها وحدت ملی را به این قسم تفسیر می کنند البته به نظر شان احترام داریم ، که میگویند وحدت ملی به این معنی هست که پیگر تبارز هویت های کوچکتر اقوام افغانستان زیاد معلوم نشود و همگی یک اصطلاح عام برایش پیدا شود واین ولو به فشار افکار عمومی می شود، به فشار فزیکی می شود به هر طریقی که می شود ممکن همین وحدت تامین شود و این را هیست که افغانستان را به طرف وحدت ملی می برد.
ویک نظر دیگرهم اینست که وحدت ملی را می شود تامین کرد البته با تامین مولفه های وحدت ملی ، مولفه های وحدت ملی درافغانستان چیست؟
اگر آنها راما بتوانم درافغانستان تحقق عینی ببخشیم، بدون فشار وبدون از اینکه خود مردم احساس کنند که ما وحدت ملی را پیدا کردیم یا راهش را دنبال میکنیم خود به خود وحدت ملی پدید میاید .
مشترکاتی که ما در افغانستان داریم ، ارزش های مشترک تاریخی که ما داریم ، عقاید مشترک که ما داریم، وطن مشترک که ما داریم، اگر اینها به گونهء برخورد شود که مردم احساس کند تمام افغانستان که ما خورد و کلان دراین مملکت سهیم هستیم و حقوق وآزادی های ما دراین جا تامین است ، دیگر نیاز به فشار هم نیست ، نیاز به توصیه هم نیست . خود بخود هرکس از منافع ملی افغانستان دفاع میکند .
بطور مثال دراینجا که ما میبینیم یکی از ارزش های ما همین شخصیت های تاریخی ما هستند .
حالا میبینیم دراینجا عکس های که همین جا تامین نصب شد پیشتر رهین صاحب برای ما تفسیر کرد. که اینجا کل اقوام افغانستان دراینجا تمثیل شده است . خوگر چه کدام حرکتی چه حساب نشود ملافیض محمد کاتب را دراینجا ندیدم آن را هم باید بیاورند، خوب در قسمت پشت سر است درست است . وقتیکه احترام شد احساس میشود که ما دراین کشور شریک هستیم .
افغانستان خاک مشترک همه است کل برایش خون داده، وقتیکه همه احساس کند که دراین سرزمین حقوق و آزادی دارد . چه میشود ؟ وحدت ملی تامین میشود .
عقاید مثلاً ما درافغانستان، دو ، سه تا مذاهب داریم از مذاهب اسلامی، سنی حنفی داریم، شیعه جعفری داریم ، شیعه اسماعیلی خو از ادیان غیر اسلام هم کم وبیش هست . اگر اینها بطور قاچاق زنده گی کند دراین کشور ، درست است که یک وحدت ملی ظاهری را میتوانیم تامین کنیم ولی هیچ گاهی دل مردم پیش نمی آید که به آن کشور بیاید و کار کند .
خوشبختانه درقانون اساسی امسال به ارزش های مردم احترام گذاشته شده که امسال تصویب شد امید وار هستیم که دیگر همه گی احساس سربلندی کنند، احساس عزت کنند، احساس مشارکت دراین کشور کنند وما بعد از این یک وحدت ملی را داشته باشیم که در آن هیچ کس احساس نکند که من بیگانه هستم. بنا براین مولنه های وحدت ملی را تامین کنیم خود بخود وحدت ملی پدید میاید . راهی که بطرف وحدت ملی میرویم این یک راه است و حالا هر کدامش خوب تر باشد دوستان آن را در نظر خواهند گرفت .
درقبال طالبان هم مسئله حزب اسلامی دراین رابطه هم شاید اظهار نظر شده باشد من زیاد حرفی ندارم.
من در دو سه مورد اظهار نظر میکنم وکوتاه حرف میزنم. موضوع دیگر هم موضوع انتخابات است ونقش احزاب وشخصیت های سیاسی وملی واجتماعی ، مانگرش خود را در انتخابات یعنی به گونهء بسازیم که مردم افغانستان امروزچون بیست و پنج سال دراینجا حوادث بطور غیر طبیعی بوده یا حوادث تلخ بوده ، مردم اینطور شکل گرفته به محضی که یک صف آرایی میشود، ذهن مردم اینطور شکل گرفته احسا س میکنند که جنگ شد احساس می کنند که خرابی شد. رفتن بطرف انتخابات وقتیکه دو شخصیت ، ده شخصیت و چند تا که به صحنه میبرایند مردم احساس میکنند که نکند که باز همان حوادث قبلی تکرار شود.
من احساس من این است که اگر وزارت محترم اطلاعات وفرهنگ یک برنامه توضیحی خوبی را بیگرند که هیچگاه رفتن به عرصه انتخابات نه به معنی دشمنی بین کاندیدا هاست ، و نه به معنی خشونت بین مرد میکه به یکی از طرف های رای خواهد داد، بلکه انتخاب چانس دادن به مردم افغانستان است که آنها خدمت گذاران خود را از بین مردم انتخاب کنند.
مثلی که یک نفر میرود پشت کارگر، در سر چوک میرود، د وتا کارگر هستند بخاطر خدمت کمر شان بسته است که میرود و کار کند .
آن آدم می آید همان کسی که قویتراست، همان کسی که فکر میکند خوبتر بیل میزند همان را انتخاب میکند برایش پول میدهد و میبرد .
نه خصومت بین دو کارگر است و نه بین کسانیکه آن را انتخاب میکند .
من فکر میکنم که درباره انتخابات ونقش احزاب ونقش شخصیت ها ورابطه بین طرف های که به انتخاب شدن میروند ویا به انتخاب کردن میرود این بایدتوضیح داده شود .
راجع به وضعیت اقتصادی عرض کنم که البته این نظر خاص من است من فکر می کنم که درباره روش های اقتصادی درکشور ، ما اگر به روش های تجربه شده بین المللی اگر روی بیاوریم به نظر من که چیز خوبی است البته من به نظر حاجی آغاز احترام دارم . ایشان استاد هم هستند ولی چون مجبور هستم نقطه نظری که پیش من است اظهار کنم . درباره وضعیت اقتصادی ما سابقاً که درس میخواندیم طلبه بودیم به فکر این می افتادیم که کدام سیستم اقتصادی خوب است .
سیستم اقتصادی ما رکسیسزم راهم میخواندیم وسیستم اقتصادی سرمایه داری را هم میخواندیم یک سیستم نوی بنام اقتصاد اسلامی بود هم اقتصاد الله ، فلسفه الله بودند اینها را هم میخواندیم ویک اقتصاد از اندیشمند های اسلامی بود آغای تالقانی، یکی از دوکتور حبیب الله پایدار از افغانستان نبودند از بیرون بودند بیشتر نویسنده ها چون نویسنده ها درافغانستان بسیار کم بودند.میدیدم که یکس بطرف سرمایه داری تمایل دارد، ویکس بطرف مارکسیزم تمایلی دارد ولی من فکر میکنم که ما اقتصاد را مبنای ایدیولوژیکی ندهیم. اقتصاد مثل سیستم های اداری، محصول فکر و تجربیات بشری هست، البته رهنمایی هایی ادیان وشریعت دراین قسمت که ظلم نشود و سر مردم اینها هست اما این را ما باید بیشتر به تجربه متکی باشیم، به تجربیاتی که دنیا از روشهای اقتصادی گرفته اند. ما اقتصاد اسلامی را میخواندیم قسم دیگر حکم میکرد، ولی وقتی که به فتاوای مجتحدین می آییم، این ها می بینم که کاملاً چیز دیگری است مثلاً درباره معدن، ما فتوا داریم در فقه معدن رامی گویند ملی خمسش را بدهند میتواند ، همان نفری که معدن را یافته از آن بهره برداری کند یعنی پنج یکش را به دولت بدهد دیگرش خودش کار کند ، این همان قرار دادی است که امروز سکتور خصوصی درباره معادن میکند. حالا آن قرار داد او زمان پنج، یک بوده شاید هم دولت ها قسم دیگری توافق کنند و گنج ها همین رقم بوده ، بسیار مسایل خصوصی بوده، پس بنابرازاین ماگفته نمیتوانیم که سکتور خصوصی محصول تفکر غرب است، یا کپیتالیزم است سکتور خصوصی بطور گسترده وسیع در فقه اسلامی وجود دارد. پس بنا بر این ما تجربیاتی را که دنیا از اقتصاد و از روشهای اقتصادی کردند این برای ما بسیار مهم است ، که دیگر ممکن است که اشتباهاتی درمارکسیزم بوده، اشتباهاتی در حکومت هایی که بنام اسلامی آمدند، اینها بودند، چون سرانجام برداشت فرد از اقتصاد ولو خود شان مسلمان باشد، شاید همان عین اسلام نباشد ، تشکر دیگر زحمت نمیدهم همین دوسه نقطه نظری که خدمت دوستان عرض کردم .
مبارز:
تشکر، چون مسایل کاملاً از اقتصادی بحث شد و از اجتماعی بحث شد، نوبت را میدهیم به آغای فرهنگ که قبل از ظهر وقت خواسته بودند .
بسم الله الرحمن الرحیم
من مثلی که امروز صبح بسیار محتصر صحبت کردم، فقط دوسه دقیقه وقت شما را میگیرم. من به این نتیجه رسیدیم که همین بحث ما از همان هدفی که گذاشته شده بود منحرف شد و آهسته آهسته عوض از اینکه هر نقطه را علیحده یکدفعه ما تحلیل کنیم و به یک نتیجه برسیم، یک دفعه کل مطالب را با هم مخلوط کردیم وهر سخنگوی محترم نظر خود را راجع به تمام نکاتی که دراین ورق گنجانیده شده بیان میکنند، من پس به همان نقطه اولی برمیگردم که مسئله وحدت ملی وملت بود، راجع به مسئله ملت بسیار زیاد صحبت شد، وروی این موضوعی هم نیست مثلی که بعضی ها گفتند که به زودی حل شود یا یک تعریفی جامعی باشد که کلگی را قانع بسازد هرکس میتواند که این رابه یک ترتیبی تعریف بکند و از مجموع ازآن از هر تعریف یک بخشی از آن را روشن بسازد. این یک مسئله بسیار غامض وپیچیده است. اما اصل سوال من مطرح میکنم و میخواهم که سرازآن بحث شود و آن عبارت از اینست که مردم افغانستان، مثلی که صبح من گفتم، در بعضی حالات به تمام معنی وحدت ملی خود را تامین کردند وبه جهان نشان دادند و این عموماً درمواقعی بوده که خطرات بیرونی متوجه مملکت ما ومردم مابوده و اینها بحیث یک ملت دراطراف یک سلسله ارزشهای دینی واجتماعی خود جمع شدند وهمان بلیه یا هر چیزی که بود آن را دفع کردند وبحیث یک ملت تبارز کردند و این را در تاریخ های مختلفی که نوشته شده چه از طرف افغانها وچه از طرف غیر افغانها، تصدیق شده، اما در مواقعی که اینطور مسایل دور شده وپس ملت افغانستان بین خود ماندند که حالا چطور کشور خود را خود ما اداره کنیم، اینجا پس همان خدشه دار شده وفرکسیون بازی براساس قوم، براساس مفکوره و غیره وغیره شروع شده ، این حالی وظیفه ما اینست که همین نکته را اول حل کنیم که چرا همین حالت همیشه در افغانستان بوده و چرا این همیشه تکرار شده درتاریخ افغانستان، چه عواملی بوده که باعث این شده که این حالت بیاید، تا ما بتوانیم که جنبه های منفی ان را از بین ببریم و جنبه های مثبت شان را حفظ کنیم که بتوانیم که در مواقع اضطراری و در مواقع بحرانی وهمچنان در مواقع صلح وآرامش، بحیث یک ملت و احد عرض اندام کنیم و دنیا ما را به همین حیث بشناسد ، فلهذا من دعوت از همه میکنم که سرهمین موضوع بحث کنند و موضوعات دیگر را بانند که به تدریج به آن برسیم . تشکر صاحب .
مبارز:
همه موافق پیشنهاد آغای فرهنگ هستید یانی؟ بلی همگی موافق هستند ، فلهذا از شاملین محترم خواهش میکنم که بعد از این روی همین موضوع مشخصاً صحبت بفرمایند .
وزیر صاحب عدلیه :
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث هایی که صورت گرفته یکی وحدت ملی را یک مفهوم بسیار وسیع گفتند ، تعریف های متعددی وجود دارد ، مفاهیم وحدت ملی، از مفاهیم کشدار است، هر مفهومی که کشدار باشد او در هرجامعه یک تعریف خاصی پیدا میکند ، یعنی معنی اینکه این یک مفهوم عام است، یک مفهوم کشدار است ، نمیشود که ما از تعریف بگذریم ما باید این را تعریف کنیم ، شرایط کشوری خود را در نظر گرفته، عناصری که دراین شامل میشود ظروف و حالاتی که ما داریم دراین تعریف بگنجانیم. همیشه گفته شده که تعریف های زیادی شده من فکر نمیکنم تعریف های زیادی شده باشد هر کسی اگر از تعریف های متعدد صحبت میکند حد اقل یک دوسه تعریف هم از وحدت ملی ارائه بکند ، بحث وحدت ملی در قلمرو علم سیاست و در قلمرو جامعه شناسی سیاسی مطرح میشود. تنها ملت ما نیستیم، جهان امروز به این قلمرو پیش از مارفتند ، بالای وحدت ملی صحبت کردند ، ملت تشکیل دادند ، حکومت تشکیل دادند، قدرت ملی تشکیل دادند، منافع ملی دارند، وقتی دراین بحث در قلمرو علم سیاست شد، ما قواعد نظری آن را اتفاق کنیم، ما اصولی را که دراین قلمرو است آن اصول را شناسایی بکنیم، یعنی این بحث، بحث نظری باشد، بحث تیوریک باشد، وقتی ما در بحث نظری وتیوریک، عقل دسته جمعی ما به یک بحث عمیق وشامل درافغانستان شد، بعد آهسته آهسته بطرف شیوه های عملی وارد میشویم. اما ما همیشه مفاهیم کشدار را استقبال نمیکنیم، آن را عیوب بحث میدانیم درحالیکه مفاهیم کشدار آن از جمله متغیرات است، یعنی در هر زمان، در هر شرایط، علم آن را انکشاف میدهد و در قلمرو بحث های علمی میباشد. ما اینطور فکر نکنیم چون مفهوم کشدار است، ما از این تعریف کرده نمیتوانیم ، اگر نتوانستیم ما ملت ساخته نمیتوانیم ، وحدت ملی بوجود آورده نمیتوانیم. من طرفدار این هستم که یک تعریفی از تعریف های مختلف اگر کسی ارائه میکند، من قبل از ظهر هم که این را من تعریف کردم میشد، که بحث میشد این تعریف اگر نواقصی دارد، اگرعیوبی دارد، مورد بررسی قرار می گیرد. ما تعریف بکنیم، دیگران که اگر تعریفی از وحدت ملی دارند آن را هم تعریف کنند بعد از تعریف باز به عناصر سازنده آن و درافغانستان چگونه این تطبیق میشود، به این میپردازیم وبعد از آن راه های عملی شان رادر نظر میگیریم. ، وقتی ما تعریف وحدت ملی را پیدا کردیم، به شکل تیوریک، همه متفق شدیم، بعد میرویم بطرف قدرت ملی، وقدرت ملی راهم تعریف میکنیم وقدرت ملی منبع منافع ملی است. ما از تعریف وحدت ملی میرسیم به قدرت ملی، وقدرت ملی را تعریف کردیم راه باز میکند برای منافع ملی وفلسفه وجودی یک دولت هم دو چیز است، ایجاد امنیت برای شهروندان است وتوسعه ورفاه همه جانبه ومتوازن که عبارت از منافع ملی میباشد. من از دوستان خواهشم اینست که بالای یک تعریف دقیق، چرا ما در قلمرو مبهم صحبت نمیکنیم ، علم سیاست و جود دارد، اگر جهان سوم در علم سیاست توجه نکرده جهان دیگری این همهء قلمرو ها را در نوردیده، تعریف های ارائه کرده، تجربه شده، وقتی یک نظریه تجربه شد، عملی شد قابل تطبیق میباشد. کوشش کنیم که یک تعریف دقیق مطابق شرایط جامعهء خود پیدا کنیم، بعد از آن باز میشود که برویم بطرف قدرت ملی و ازآنجا بطرف منافع ملی . تشکر
مبارز:
دراین شک نیست که مفاد و مضار مشترک، یک ملت را میسازد مخصوصاً که در آنجا آن ملت درحاکمیت ملی شریک باشد،عدالت تحقق پیدا کند ، آن ملت مستحکمتر میشود ، من فکر میکنم که ملت افغانستان وجود داشته و وجود دارد. مگر درساختن دولت مشکلات داشتیم. همیشه در جهاد، چه درهمین اواخر بوده وچه جنگهای استقلال بخش بوده ، چه مبارزه با استعماریون بوده، ملت افغانستان درمیدان موفق شده ولی وقتی که آمده که دولت بسازد دچار مشکلات گردیده، باآن هم حالا ما فرصت را میدهیم به جناب دوکتور عصمت الهی که قبل از ظهر وقت خواسته بودند .
عصمت الهی:
دررابطه با مقوله وواژه ملت هر برادری ، هر عزیزی ، هر دانشمندی، مطالبی را از منظری گفتند و ماشنیدیم و استفاده کردیم. درکنار این مباحث به آسیب شناسی هایی اشاره شد. من قبل از اینکه وارد بحث اصلی صحبتم شوم، به این نکته اشاره میکنم که یکی از بحران هایی که دامنگیر جامعه ما شد، بحران ارتباطات اجتماعی کشور ما بود، مادر یک قلمرو زنده گی میکردیم، اما بدن های ما نزدیک هم بود اما روح وروان ما از یکی دیگر فاصله داشت. بهر حال برای بیرون رفت از این بحران اجتماعی، وزارت محترم اطلاعات وفرهنگ و ابتکاری که وزیر محترم وهمچنان معینیت نشرات این وزارت داشتند که زیر این سقف همهء د انشمندان و بزرگان را جمع بکنند، دیالوگ آغاز شود و این مقدمهء شود برای رفتن به سمت وسوی وحدت ملی ، ازاین اقدام این عزیزان ما کمال سپاس وتشکر را داریم ، اساساً هر کشور ملتی از یک نقطهء برای عبور از بحران ارتباطات خود شروع کرده . در انگلیستان از طریق کافه ها ، قهوه خانه ها ، آمدند دیالوگ های اجتماعی خود را آغاز کردند. درفرانسه برای بیرون رفت از بحران های اجتماعی خود، از سالون های ادبی شروع کردند. در آلمان از طریق مجامع روزنامه خوانی این مشکلات خود را واین موانع را عبور کردند واین اقدام وزارت اطلاعات بسیار قابل ستایش وستودن است و اما در رابطه به مقوله ملت ، ملت همانطوریکه برادران اشاره کردند یک واژه اروپایی است ، یک مقوله اروپایی است ، ابتدا مصداقش ، مدلولش ومفهومش دراروپا شکل گرفت سیر و سعودی داشت واولین بار این نطفهء واژه در اجلاس صلح وستفالیا شکل گرفت وبوجود آمد ، نیشن سیتت از آنجا شکل گرفت، قاره اروپا را دربرگرفت، این واژه حتی اروپا ئیانی که مثل فرانسوی ها مثل آلمان ها هر کدام برای واژهء ملت مولفه های خاص خود را پیشنهاد دادند وبسیار حساس هم بودند ، از اروپا گذشت شامل آسیا ، شرق وغرب دنیا شد و این واژه به اصطلاح دنیا را در نوردید. سیرسعودی خود را تکمیل کرد و اینک این واژه سراشیبی سقوط خود را میخواهد سپری کند. بحث گلو با لیزم، نقطه مخالف ونقطه مقابل نیشن سیتت درپیشروی انسان ها قرار گرفته وما که امروز پس از گذر از بحرانات دور هم جمع شدیم ومیخواهم روی این واژه نیشن سیتت صحبت کنیم وبحث بکنیم قطعاً نوع نگاه ما دراین رابطه خواهد بود که مولفه های قدرت ملی ما که امروز آسیب پذیر شده و دچار چالش شده، به این مسایل ما باید توجه کنیم، والی ما مثل دیگر ملل ما سیر تاریخی نیشن سیتت را داشتیم ، ما تنها در افغانستان ما از زمان قانون اساسی، از هزار وسه صد ویک هجری شمسی تا امروز هشتادو یک ، هشتادو دو سال ما قانون اساسی داشتیم. این قانون اساسی ما در اساس مفهوم نیشن سیتت این قانون اساسی ما تدوین شد وهمهء ما این قانون اساسی را قبول داشتیم. بر اساس همین مقوله نیشن سیتت بود که جامعه ماتذکره گرفتند و براساس همین واژهء ایمان وباور به نیشن سیتت بود که مادر برابر تهاجمات خارجی پاسخ گفتیم و مقاومت کردیم. ما این تجربه را داشتیم و مشکل ما از آنجا آغاز میشود که مولفه های قدرت ، مولفه های ملت، امروزه د چار آسیب شده، هم براساس عوامل داخلی وهم براساس عوامل خارجی. ما یکی از مولفه های خود ملت مسئله فرهنگ ملی ما است ما قطعاً آن فرهنگ ملیی که در گذشته داشتیم، امروزه نداریم. امروزه تحت تاثیر فضای جنگ و خشونت و دیگربحران های اجتماعی ما امروز آن فرهنگ برترو آن فرهنگ پویای خود را نداریم. فرهنگ متاسفانه فرهنگ خشونت حاکم شده، ما دراین زمینه باید فکر کنیم باید بحث خود را به روز بسازیم اپتودیت بسازیم، این بحث هایی که تاامروز صبح شد تا حالا انجام شده بخشی ازاین صحبت ها مربوط بحث های صرفاً اکادمیک دانشگاهی ومیتود های علمی هستند اما آنچه که مربوط به این جلسه میشود، و رجال وشخصیت های بزرگوار اینجا تشریف آوردند، راجع به آن مسایل و آن مولفه های فکر کنند که این مولفه ها را از آسیب پذیری نجات بدهد. ما امروزه بخواهیم نخواهیم افغانستان ما افغانستان سابق نیست. افغانستان ما پس از دوصد و چند سال به اینطرف در طول ستراتیژی های کلان قرارگرفت . اگر قبلاً روز گار غم انگیزی داشتیم ، یک جامعه پرتی بودیم متردی بودیم، اما امروز افغانستان درکانون جامعه جهانی قرار گرفته غرب عزم کرده که در رابطه با افغانستان ، افغانستان را بحال خودش رها نکند، تحت تاثیر این عنایت جامعه جهانی، امروز می بینیم کمکهایی از خارج به اینکشور می آید ، تکنالوجی هایی سرازیرمیشود پروژه های وقتی که میگویم تکنالوژی وارد کشور ما میشود تکنالوژی یک معنی دوگانه دارد تکنو ولوژی یعنی سخت افزار ونرم افزار وارد میشود. با توجه به اینکه امروز جامعه جهانی تجربه خود را تجربه موفق جامعه جهانی میداند تجربهء میدانم که همین دیموکراسی های لیبرالی که امروز صحبت شان است، این تجربه دنیای غرب دیموکراسی لیبرال، تجربه یی است که دربرابر کمونیزم پیروز شده ، دربرابر فاشیزم پیروز شده، رقیب دیگر ندارد. این تجربه، وارد افغانستان میشود اگر این تجربه با شدت وحدت وارد افغانستان شود، شکاف های ایجاد میکند، مشکلاتی را ایجاد میکند، بالاخره دراین رابطه باید ما فکر های کنیم، اگر این حرکت بطی وآهسته باشد، باید راهکار های لازم رابرای این پیشنهاد بدهیم وقطعاً ما وشما امروزه در شرایطی قرار داریم که نمیتوانیم این تحول جامعه جهانی را نادیده بگیریم ، نمیتوانیم این تحول را نپذیریم ، پذیرفتیم، میپذیریم ، اما چگونه میپذیریم که دچار بحران هویت نشویم ، چگونه این را بپذیریم که وحدت ملی ما حفظ شود، مانند تجارب کشور هایی که علی الرغم ارتباطات بین المللی امروز توانسته اند از وحدت ملی خود دفاع کنند، درچارچوب وحدت ملی خود تصامیم خود براساس و منافع خود تصمیم بگیرند ، امروز یک واقعیت است درجامعه جهانی امروز ما که فرهنگ ابعاد فراملی پیدا کرده ما دیگر تنها در قلمرو جغرافیایی خود براساس فرهنگ ملی خود نه میتوانیم تصمیم بگیریم. بقول ارتباطی ها مرز ها شیشه یی شده، یعنی از این طرف شیشه آنطرف شیشه بکلی قابل هویت است ، فرهنگ ملی امروز ابعاد فراملی پیدا کرده ، فرهنگ ملی دیگر امروز نمیتواند در چار چوب مرزهای جغرافیایی با این تکنالوژی های پیشرفته ارتباطی خلاصه شود، امروز اقتصاد معیشتی محله ازاعراب ندارد .
هیچ کشور امروز در دنیا نیست که براساس اقتصاد معیشتی خود در چارچوب یک قلمرو جغرافیایی تصمیم بگیرد. امروز کشور های را می بینم که مثلاً یکی از کالای ستراتیژیک شان نفت است، نفت را خود شان استخراج میکنند خود شا ن پالایش میکنند، اما نرخ نفت را او پیک تعین میکند، یک جای دیگر ، امروز ما و شما یک تجربه نوهستیم در منطقه ، امروز براساس این تجربه نوعلما دانشمندان چه تصمیم میگیرند که هم بتوانیم منافع ملی ما تامین شود هم بتوانیم در عرصه های بین المللی حضور فعال و درستی داشته باشیم ، من وقت عزیزان را نمیگیرم واسلام علیکم ورحمت الله .
از اینکه در فونت پشتو اشکال داریم بناء از نشر صحبت های محترمه جمیله مجاهد معذرت مارا بپزیرید انشا الله تمامی صحبت ها را که بزبان پشتو صورت گرفته بعداء به نشر خواهیم رسانید
تشکر نوبت میرسد به آغای پدرام
با تشکر مجدد از جناب رئیس، فکر میکنم که اگر آجندای جدید پیشنهاد نمیشد، چون در بحث اول این نکته را مطرح کردیم، بهتر بود که قدم به قدم پیش می رفتیم تا می توانستیم بلاخره همان مباحثی که در آجندا داشتیم نهایی می کردیم . اگر ما به این ترتیب پیش برویم بحث ادامه پیدا بکند من گمان نمی کنم که همان ترتیب که جناب استاد محسنی فرمودند ما فردا و پس فرداهم بتوانیم به نتیجه یی برسیم این یک ، بعداً بحث درباره وحدت ملی ، چگونگی ایجاد ملت ، دولت ملت شدن ، گروه بندی است نمیدانم این بحث اگر قرار باشد که ماسعی بکنیم درهمین اجلاس و دراین جلسه و دراین گردهمایی امروز وفردا ما به نتیجه قطعی برسیم، یعنی حکم صادر بکنیم، به نظر من ممکن هم نیست و دور از روش علمی است. ببینید همیشه آدم الزام ندارد در مباحث که بالاخره ما بگوئیم که به یک نتیجهء قطعی از بحث های تیوریک بگیریم ، اینجا مسئله تدوین کدام قانون نیست که حتماً امروز و فردا نهایی اش بکنیم. متن مباحث ، گفتگو ها خودش به تنهایی دست آورد بزرگی است، حتی اگر ما به طرز واحدی درباره وحدت ملی نرسیم ، من پیشنهاد من اینست که بگذاریم این مباحث بیشتر اثر گذار باشد ازا ین جهت که از طرف تلویزیون در اختیار مردم قرار بگیرد و خود ملت ، مردم ، شخصیت های فرهنگی که حضور ندارند هم در بیرون وقتی بشنوند فکر بکنند وبحث بکنند و ابراز نظر بکنند ، این به معنی این نیست که دوستانی که صحبت نکردند بزرگان وسروران بحث نکند و گفتگو نکند ولی دنبال این نباشیم که فی المجلس برای این مسئله به نتیجه برسیم ، من از یک منظر مطرح میکنم آغای احدی از یک منظر مطرح میکند جناب آغای محقق از یک موضع دیگر به این بحث نگاه میکند و برای همه هم دلایل وادلهء کافی وجود دارد تا ما بیائیم بحث بکنیم. و دیالوگ بکنیم فکر میکنم که گذار بکنیم به آجنداء. اما در رابطه با بحث اینکه جهانی شدن جناب پروفیسورعصمت فرمودند دولت های ملی را با مخاطره مواجه کرده و ما با خطر مواجه هستیم از این نظر، یعنی دیگر ما در چارچوب یک فرهنگ ملی محدود یا نظام اقتصادی معیشتی به بیان سمیرامیرین نمیشویم، این حرف درستی است ولی این به هیچ وجه مانع این نمیشود که درمسایل باز سازی و دولت و ملت ساختن و مسایل فرهنگی ما در داخل این نکات، ارزشها را نادیده بگیریم ، یکی از متفکران بزرگ همین سمیرامین وقتی درباره جهانی شدن اقتصاد بحث میکند ومنگلیزیسیون آن بحث اش اینست که ما در عین حالی که این بحث را قبول داریم از نظر اقتصادی ولی موقعی که ما گذار میکنیم در کشور ها بطرف تطبیق این ساختار اقتصادی چیزی که ما با آن مواجه میشویم تنها اقتصاد نیست ارزشها وسنتها و فرهنگ ها هستند که به چالشی دربرابراین جهانی شدن می آید ، ما و شما نمونه امریکایی لاتین را داریم .
پدرام :
وبه همين ترتيب در افغانستان يا كشور هاي ديگر، بنا بر اين ما در اين زمينه وقتي بحث ميكنيم ببنيد ما اگر ميخواهيم يك نظر سياسي پياده بكنيم، اگر صرفاً بيائيم به جنبه هاي علمي- تكنالوژيك را به ان اتكا بكنيم، بالاخره ما ميرسيم به نحوي پوزي تويزمی كه امروز در غرب ما در عين حالي كه پيشرفت داشتيم بحرانهاي معنوي معرفتي شان راهم اگاه هستيم. يعني به اين معني كه همان در پوزی تویزم درمعني فلسفي اش كه پايه هاي رسيوناليزم مطرح ميشود، شما ميبينيد كه از همه نظام راسيو ناليزم در اروپا فاشيزم هيتلري هم بيرون ميايد اين به اين معني كه الزماً از دموكراسي ليبرال از رسيوناليزم يك جامعه عادلانهاجتماعي بدست نمي ايد ممكن است از اين رسيوناليزم يك نظام عادلانه بوجود بيا يد و هم ممكن است مابرسيم به يك نظام فاشيستي هيتلر د رالمان درجنگ دوم جهاني كه ما شاهد شان هستيم این یک . دوم اگر ما اين بحثها را از اين زاويه نگاه نكنيم وفكر بكنيم كه در اين بحران جهاني يا بالاخره کل مسايلي كه با آن مواجه هستيم اگر عقب بنشينيم مابه نحوي سياستهاي مهلیستی ميرسيم و آن نتيجه اش عدم علاقه به كار و فعاليت اجتماعي و بالاخره پرداختن به سياست دركشور هاي ما می شود. حالت ديگرش اينست كه ما بايد رعايت بكنيم ارزشهاو سنتهاي كه ما در كشور هاي مان داريم. يعني به اين معني كه جهاني شدن اقتصاد با توجه به ارزشهاي ملي و ساختار هاي فرهنگي كه ما در داخل داريم كه احتمالاًٌ در بحث مربوط به دموكراسي به آن خواهيم پرداخت، ما بايد گذار بكنيم به اينطرف كه نحوي با توجه به نظام ارزشهايی كه ما در داخل داريم حتي اگر اين ارزشها در اثر هجوم فرهنگ جهاني يا در مدارقرار گرفتن فرهنگ جهاني مورد تهاجم واقع شده باشد. يعني ما با دقت په اين مسئله بايد نگاه بكنيم که الزماٌ منگلیزاسیون وجهاني شدن باعث اين نميشود كه ما به مسايل داخلي ما در داخل فكر نكنيم البته نقش دولت ملت ها را تضعيف ميكند و دراين شكي نيست ولي باید راه حل هایش را پيدا كرد .
بحث هايی كه جناب استاد محسني مطرح كردند در رابطه با اسلام و حقوق بشر و دموكراسي كه انجا بايد در مورد خودش به آن بحث بپردازيم كه آيا مباحث ما در اسلام با آنچه ما در حقوق بشر، د ر تعريف حقوق بشر داريم متضاد هستند بزبان منطق دین، متقابل هستند، متباين هستند، يا متفاوت هستند كه در آن مورد ما به اين بحث گزار خواهيم كرد بي آنكه يكي ارزش ديگري را نفي بكند در بحث دين و دولت خواهيم گفت پيشنهاد من اينست كه اگر
كسي ديگري صحبت نكرده باشند صحبت بكنند، دنبال نتيجه و فرمان قطعي نرويم و گذار بكنيم به بحث هاي ديگر ما . متشكرم _ تشكر
جناب سيد عبدا لهادي دبير
بسم الله الرحمن الرحيم
به اجازه بزرگان و عزيزانی كه در اينجا جمع شدند و من هم چون از اول جلسه نبودم معلومات دقيق ندارم، من ميخواهم در مسايل وحدت ملي سخن چندي بگويم. من فكر ميكنم كه شعار ها براي وحدت ملي بسیار زياد شد. از مدتهاي بسيار دور و دراز شعار ها در ميكرافون باقي ماند و در زبان. چه حرفي وجود دارد كه ما بر سر يك وحدت عملي به افغانستان بيائيم، كدام وحدت ؟ ملت ما وحدت دارند. مشكلي كه ماخراب ميكنيم، وحدت را ما خراب کردیم. ما كساني هستيم كه هميشه براي وحدت گفتيم و وحدت را از مردم دور برديم. هيچ مشكل ندارد مردم در وحدت خودش. در تمام قريه ها و قصبات افغانستان بروید مردم يك آمادگي خوبي يكي به ديگر دارند. يك دوستي و يك رابطه بسيار خوبي دارند. و حدت را ما كساني كه سخنگوي مردم هستيم خراب كرديم. اگر ما بر اساس يك وحدت اصلي بيائيم، بيائيم دروغ نگوئيم. بيائيد از اين شهار هاي كه دوباره ملت را به بيراهه ميكشاند برائيم. ملت ديگر هيچ توان و طاقت حرف ديگر ندارد. من فكر ميكنم كه بسيار مريض است ما حرفهاي ملحمانه داشته باشيم كه بر زخم ملت تداوم شويم. من شايد يك تعداد دوستان را بشناسم يك تعداد ديگر را نميشناسم که من را هم نميشناسند آمدیم من يكي از كانديدا ها هستم. سر مسايل ملت از مدت زماني بسيار دورو دراز صحبت شده ملت در هفده جاي قرآن ملت ذكر است. ما وقتي كه ملت ميگو ئيم دولتها از ملت آمدند، بوجود آمد. چطور ميتوانيم كه ما ملت راجدا ميكنيم و دولت راجدا ميكنيم. من فكر ميكنم كه اينها زاده يكي ديگر است. اگر ما وقتی که دولت ميگوئيم خو اين فرزند همين ملت است دولت، كسي ديگري نخواهد بود، همين ملت است كه سرنوشت يك دولت را تعين ميكند، ميايند دور يك ميز مينشينند يك تعداد جمع ميشود، بخاطر ميتوانندكه يك تعداد دوستان خود يك تعداد برادران خود را يك تعداد عزيزان خود را انتخاب كنند بدهند به دولت تااينكه سازمان بدهند و ملت سازمان پيدا بكند. سر وحدت دوباره بر ميگرديم بيائيد سر يك وحدت راستين صحبت بكنيم من فكر ميكنم كه ديگر حوصله براي ملت نمانده كه هر ساعت ما از وحدت ملی بگوئيم ولي وحدت ملي هيچ وجود نداشته باشد. شعار وحدت ملي زماني كه ما ميدهيم بر عمل وحدت ملي بايد بيانديشيم. چه نوع وحدتي و از کجا شروع بكنيم كه وحدت ملي در افغانستان جايگير شود و يك وحدت عمومي انساني در افغانستان جايگير يك دولت بزرگ شود. من ديگر گفتني ندارم وقت کم هست شايد برادران گفتني داشته باشند. سلام عليكم. تشكر
_ تشكر
_ آغاي منصور
بسم الله الرحمن الرحيم
مسئله يي را كه من مطرح ميكنم اينست كه چه كرده ميتوانيم كه براي ايجاد وحدت ملي و تحكيم وحدت ملي مفيد بوده باشد، چون نقد هاي كافي كرديم. عقيده و باور من اينست كه دركشوری مثل افغانستان، نقش دولت ها در ايجاد وحدت ملي بسيار موثر است. دولت ها با تصميم گيري هاي شان ميتوانند كه زمينه را براي هماهنگي و هم سويي مردم و اتحاد و وحدت مردم مساعد بكنند پشنهادات من اينست
1- براي تامين وحدت ملي، ما سيستم پارلماني را در افغانستان بسيار مفيد ميدانيم. همهء مردم در آنجا حضور پيدا ميكنند و همه احساس ميكنند كه شريك هستند در گرو شخصي نيستند، سرنوشت خود را خود شان تعين ميكنند.
2- براي ما بسيار مهم است كه وقتي كه ميگوئيم وحدت ملي، حدود جغرافيايي اش معين شود. بحث مرز هاي بين المللي افغانستان، به عقيده من يك موضوع بسيار اساسي است. اين بايد در پارلمان آينده افغانستان مورد بحث قرار بگيرد. نميشود كه از يكسو ما سخن از منافع ملي بزنيم، از جانب ديگر بخشي از كشور ما مرزش هنوز مبهم باشد.
نکته سوم وقتي وحدت ملي ميگوئيم، منظور ما از ملت امروز ين است. ملتي كه خود در تصميم گيري هايش شریک باشد. بنا بر اين ما پيشنهاد ميكنيم كه موضوع مشاركت ملي را در محراق توجه قرار بگيرد. نميشود ما تصور بكنيم ملت داريم ولي اين مردم در تعين زعيم شان، در تعين والي شان، در تعين ولسوال شان در تعين شهر دار شان هيچ سهمي نداشته باشد. مشاركت ملي مفهوم اين را ندارد كه پنج سال بعد يك آدم بيايد به يك صندوق راي بياندازد و پنج سال ديگر هم درگرو راي خود باشد. اين بايد در تعين مسوولين خود هميشه سهيم باشد و شريك باشد.
نکته چهارم احترام به قانون است. با نفس داشتن قانون نميشود كاري را حل كرد. بايد قانون تطبيق شود. ما در حال حاضر مثلاً به مسئله بسيار جدي مواجه هستيم. طبق موافقتنامه بن، بر اساس فيصلهء لويه جرگه اضطراري و بر اساس قانون اساسي، دوره كار جناب رئيس صاحب دولت افغانستان در بيست و دوي جوزا پايان مي پذیرد . ايشان اگر ميخواهند كه ملت ساخته شود، لطفاً قانون رامراعت بكنند و كنار بروند. نميشود كه يكطرف سخن بگو ئيم از ملت شدن و از اهميت دادن بمردم، از جانب ديگري بر دوام حاكميت خود، ما پا فشاري بكنيم
نکته پنجم من فكر ميكنم كه تاريخ دولتي كه فعلاً در دسترس ما است، ملاحظات جدي وجود دارد. بسيار از اقوام ما خود را در آنجا جای مناسب خود را نمي يافند. احساس ذلت ميكنند. من باور من اينست كه كميسيوني از طرف پارلمان آينده افغانستان براي بازنگري و تجديد نظر در تاريخ افغانستان كه جايگاه واقعي تمام اقوام ساكن اين كشور در آن روشن باشد، باید تاريخ افغانستان ايجاد شود.
نکته ششم دولت افغانستان، براي ايجاد وحدت ملي ناگزير است آنعده آثار و بنا هاي كه براي يك قوم تحقير و اهانت حساب ميشود آنرا بايد نابود بكند. ما همين اكنون دردهمزنگ يك اثري داريم بنام عبدالوكيل خان نورستاني. ايشان بخاطر غارت شمالي آنجا بناي به ياد شان گذاشته شده. براي سوختاندن شمالي به اوبناي يادگار داده ميشود. شمالي جز اين ملت هست يا نيست.
مطلب هفتم در تمام كشورها اينطور نيست كه همه يك زبان داشته باشند و يك قوم باشند. مشكل ملت سازي همين است كه اين تعدد زبانها و اقوام چطور جور ميكنيم. بر اساس همين گپ بود كه ما پيشنهاد داشتيم در لويه جرگه كه بيائيد سرود ملي را به هفت زبان بسازيم. يك مضمون به هفت زبان در يك آهنگ سروده شود و اين وقتي كه مجالس رسمي ميشود، آهنگ نواخته ميشود كدام تاثيري وارد نميكند. يك نورستاني نياز ندارد كه هميشه ترانه فارسي بشنود
اگر ميخواهيم ملت بسازيم احترام بگذاريم به ساكنين اين سر زمين.
هشتم- در تمام اوراق بهادار، از بانكنوت گرفته تا تكت لانري تا تكت طياره و امثال اينها، هفت زبان عمده و اساسي كشور بايد در آنجا جا داده شود. هر باشنده اين ملك بايد خود را پيدا بكند و ببيند كه در اينجا حضور دارد و افغانستان سر زمين اش است .
نهم- توجه به حفظ آثار تاريخي افغانستان فوق العاده اهميت دارد. وقتي ميگوئيم افغانستان تاريخي و سرزمين كهن، بايد ببنيم كه از پنج هزار سال چه دارد و از چهارهزار سال چه داردواز یک هزار سال چه دارد. افغانستان سرزمينی نيست كه دردو سه قرن اخیر تولد شده باشد و يا هم از آسمان افتاده باشد. اين مردم بايد تاريخ خود را در اينجا ببيند و اين نياز به يك توجه بسيار جدي به مسوولين امور بخصوص بوزارت اطلاعات و كلتور .
نکته دهم- اعتراف به هويت اقوام ساكن كشور يكي از نكاتي است كه بايد مورد توجه جدي قرار بگيرد. من تاجك هستم و اين برادر يك ازبك است، ما قطعاً افغان نيستيم. اين افغان تحميلي است. افغان يك برادر من است ، مانند ما حق دارد ولي حق ندارد كه نام خود و تخلص خود سرما تحميل بكند. اين يك نوع امتياز و برتري جويي است. ما افغانستاني هستيم به همين لحاظ در قانون اساسي صريحاً پيشنهاد كرديم و حالا هم روي حرف ما استوار و ايستاده هستيم ، و په همين لحاظ است كه ما پيشنهادداريم كه هرچه عاجل وزارت محترم امور داخله از ثبت هويت اقوام كه همهء اقوام ساكن اين سرزمين را بنام افغان نوشته ميكنند جداً جلوگيري كنند و اين يك جفا است و يك ظلم است و ما را از وحدت و اتحاد دور ميسازد، تخم كينه و نفاق و بد بيني را ميكارد. با اين كار ما نميشويم يكجا .
نکته یازدهم- دولت توجه بكند در قسمت تغیرنام مناطق. نام مناطق را نبايد تغير بدهد و حتي كميسيوني را ايجاد بكند كه برخي نام هاي تاريخي افغانستان كه در دهه هاي اخير تغير داده شده دوباره بحالت اولي برگردانده شود. افغانستان تاريخي و مردم تاريخي اش بايد با تاريخ شان پيوند داشته باشند. تاريخ شان از اينها بريده نشود. فرزند من نميفهمد كه سبزوار تاريخي كجا است. هموطن من نميداند كه فوشنگ در كجا است و امثال اين ها. اين نكته، نكته بسيار جدي است. پيشنهاد ديگری هم. در حال حاضر هرچند بعد نظامي دارد ولي براي وحدت ملي در حال حاضر فوق العاده مفيد است و او بايد از طرف دولت بخصوص وزارت دفاع ملي طرح دفاع ملكي بايد به رسميت شناخته شود. چون در گذشته ما تجربه كرديم، بخشي از باشنده هاي اين سر زمين مسلح بودند و بخش ديگر هم بي سلاح. ولی كسي نميخواهد سلاح خود را بدهد. تا زماني كه خطر تجاوز بيگانه دفع نميشود و همگي احساس نميكنند كه خطري متوجه شان نيست، سلاح هاي شان در محل بايد جمع آوري شود. مردم محل بايد مطمئين باشند که اگر بار ديگر طالب ميايد، اگر بار ديگر روسيه درصدد لشكر كشي ميشود در نزديكترين منطقه سلاح در اختيار شان است و از خود دفاع ميكنند. اين نكته است كه سطح اعتماد مردم را بالاميبرد.
تشكر از توجه تان عرايض ديگر هم داشتم نخواستم كه طول بدهم. تشكر
تشكر نوبت از آغاي علومي
تشکر ازشما. حاضرين محترم، مي فهمیم حرف ها زياد زده شد. پيرامون آجنداي امروز اين اجلاس را تشكيل كردند و داير شدند. از اول حرف ما همین بود كه بايد آجندا تعين شود و بالاي آجندا صحبت نمائيم. آجندا البته همين بود كه بالاي وحدت ملي مردم افغانستان بايد صحبت كنيم. راه وطرق اين را پيدا كنيم كه از كجا گسسته و چه رقم ميتوانيم پيوند بدهيم. ما حرفهاي خوبي شنيديم، تحليل هاي درست افاده ها و تعريف هايی پيرامون همه مسايل. اگر ملت بود، اگر دولت بود و اگر پيرامون ازاينكه وحدت ملي بود. همه تحليل ها بجا است. حرف هاي اكادميك فلسفي و علمي به درد بخور است. اما كوشش كنيم كه با توده ها سرو كار داريم با مردم سرو كار داريم، بايد علت اين را بيابيم كه از كجا به اين سرنوشت سر دچار شديم. ميخواهم چند نكته به عرض برسانم ما نخيواهيم كه بگوئيم كه ما از فلسفه و از علم و از سياست ميخواهيم پا فراتر بگذاريم. خودش اگر فلسفي صحبت ميكنيم كه امروز هر افغان ما هم سياسي است و هم فلسفي است و جز توضيح و تفسير پديده ها و اشيا چيزي نخواهد بود. تا ما معرفت پيدا كنيم. اگر فلسفي هر امري را ما مياموزيم فقط معرفت پيدا كردن به آن پديده ها و اشيا خواهد بود كه خوشبختانه مردم ما امروز همه شان فلسفي ميانديشند همه شان و لو در سياست كار دارند و يا ندارند پيرامون سياست وطني خود خوبتر از هركسي ديگر آگاهي دارند. برداشت ما همين است که مردم ما فهم كافي دارند كه راجع به آينده خود درست بيانديشند. بخاطر اينكه گذشته تلخ و دشواري را سپري كرديم به اين همگي همصدا هستيم همنوا هستيم متيقين هستيم و از اين آموختيم و ميخواهيم بدانيم كه چرا به اين روزگار البته همگي ميدانند كه ما چرا به اين روزگار سردچار شديم، اگر امروز بالاي وحدت كه ميگوئيم مبرم ترين حرف است، وحدت ملي حرف ميزنيم يك ضرورت است، زيرا ما از نفاق تا برادر كشي رسيديم. بايد از وحدت و اتفاق شروع كنيم تا به برادري و صميميت برسيم. چيزي كه در وطن ما امروز از بين رفته است صميميت است، دوستي است و برادري است اين يك امر بسيار كلي است، رفته به همه دشمن خطاب كرديم به كي ها دشمن خطاب كرديم، بايد اين را صراحت بدهيم و لو كه همه ميدانند. عرض ما اينست كه وطن ما در شروع يادر بدو تاسيس از اختلافات قومي دست به گريبان نشده، تاريخ را يكطرف بگذاريم، اين دونيم دهه را يكطرف ديگر بايد بگذاريم. درتاريخ ما شواهد زياد داريم كه اين اختلافات قومي و قبيلوي سرنوشت ما را در كجا رساند. ببخشيد همه تاكيد ميكنند كه بايد صراحت داشته باشيم و واقعيتها را بگوئيم و ما پيرو همان مكتب هستيم كه همانقدر واقعيت را می توانیم بايد بگوئيم كه دو هموطن ما را با هم نزديك كند نه آن واقعيت های راكه دو هموطن را از هم دور ميسازد ما در آن مرحله هستيم. هروقت با هم دوست و صميمي و متحد شديم، ميتوانيم تلخ ترين حرف ها را بزنيم و راه بيرون رفت شان را پيدا كنيم، هنوز نيافتيم، مادر فرجام پيشنهاد كرديم، به هيات محترم، به همه دوستان اگر راه تفاهم و آشتي را نگيريم، تا ما آشتي نكنيم هيچ جا نميرسيم، ممكن است خواهدگفتيم ما با هم آشتي هستيم، هستيم. با نودونه اعشاريه نودونه فيصد حاضرين عزیز و مردم افغانستان ما آشتي هستيم. شايد صفر اعشاريه صفر يك فيصد باشد كه هنوز آشتي نميكنند. صريح برايتان ميگويم همه ميشناسيم كه ما از كجا آمديم، در كجا قرار داريم و كجا ميرويم. درد هموطن ما در سینهء هركدام مابوده، هست و در آينده هم خواهد بود، به آن خاطراست ما عرض ميكنم كه ما از گرايش هاي سياسي به اين سرنوشت رسيديم. هيچ به اش التفات نداريم . هنوز هم به قوم ميپيچيم. هنوز هم په ملت ميپيچيم. من يك افاده براي تان ميدهم هموطن هستيم. دل تان هرنامي بالايش ميگذاريد. ملت ما را ميگوئيد، تبعه ميگوئيد، شهروند ميگوئيد، هره افاده های را که دادند دوستان من قبول دارم. راست ميگويند. يكي به يك روز افتخارميكند، ديگري در همان روز جاي خود را نمي يابد كه در كدام زير زمين به اصطلاح خود را پنهان كند. بايد افاده هاي مشترك را پيدا ميكنيم كه همگي ما را پا هم پيوند بدهد. اينها همه اش حرف است. همه اولاد اين وطن هستيم مثلي كه شما تذكر داديد. شمال، جنوب ، شرق، غرب ، هزاره، ازبك، تاجك، پشتون و به اصطلاح ، نورستاني، ايماقي وبلوچي همه گي شان اولاد اين وطن است من برايتان ميگويم كه اولاد اين وطن هستيم من برايتان ميگويم هموطن هستيم. ما براي اين وطن درد هاي داريم مشترك كه ميخواهيم بايد كه ما با پيدا شدن واقعيت يكا یک این را حل كنيم، در يكروز نميتوانيم. ما عرض كرديم محتواي آجنداي امروز كه همانطور كه دوستان فرمودند شايد شش يانه ياده باشد، همگي اش دريكروز ياد كرده نميتوانيم. زندگي يك فرد بشكل فرد درجامعه البته و در داخل در شرايط ملي و بين المللي هيچگاه بي ارتباط نيست. اگر ما سر يك افغان حرف ميزنيم برايتان بگوئيم كه امروز حتي در سطح بين المللي ميتوانيم در بعد خارجي هم ببینید در داخلي هم ببینید ما نميتوانيم در ظرف يكي دو روز برسيم. اقلاً سنگ تهداب شان اولين سر خط شان را با نيم ، چطور ميتوانيم آشتي سكنيم ما قبلاًٌ اشتي كرديم. برايتان ميگويم كه نفاقي كه ما را به برادر كشي رساند يكروز مارا در تقابل قرار داد. بايد بپذيريم. دولت ديروز بود و مجاهدين بود. در ستيز بوديم. بالاخره يكديگر را يافتيم. گفتيم وطن ما خراب ميشود نكنيم. در اينجا دست هایي از خارج است . اين بعد خارجي اش است ما رابان كه هنوز دركي ازيكديگر نداريم. هركس سنگ وطنپرستی را بالاتر از ديگران در سينه خود زد در حاليكه همه وطنپرست و وطن دوست و با ايمان بودند. شهامت افغاني را زير سوال قرار ندهيم باز بايد شهامت ما امروز در سنگر هاي جنگ نباشد شهامت ما امروز درسنگر ها صلح باشد. همزيستي باشد، با همي باشد و بالاخره بگوئيم كه بيخي سنگ پايه هاي شان كه دوستي و صميميت و برادري است در اين باشد. چرا از اينجا شروع نمي كنيم؟ مابه اين حاضر هستيم، همه را برايتان ميگوئيم، ما ممكن است فردي ازپیش به اندازه يك فرد توقع داشته باشيم، از يك اجتماع به اندازه اجتماع، از يك سازمان به اندازه يك سازمان، از يك دولت به اندازه يك دولت. شايد اولين بار باشد كه در حضور شما ياد كنم ما سياستهاي دولت را كه اگر هنوز هم تفرقه مياندازد و ميخواهد در اينجا حكومت كند نفیه ميكنيم.سياست هاي يك صده دو صده بيشتر از اين است. سياستهاي استعماري است. تفرقه پرتو و حكومت كن ما از تمام جهاني كه امروز در افغانستان ذ يدخل است، خواستيم و هر روز ميخواهيم ما را با هم متحد بسازيد و شما نام نيك باشید. ما از دولت خود هم ميخواهيم، دولت امروز گرايش ها را آشتي بدهد . اقوام آشتي هستند، چرا بايد فرو گذاشت كنيم. من ميبينيم امروز مثلي كه اين خواهر ما ياد كرد پشتون تاجك، ازبك، هزاره کل با هم خويشاوندي ها داريم، کل ما با هم پيوند ها داريم. حتي دوستي ها داريم در همين محفل باكساني كه ديروز ما شديداً مخالف بوديم، در سنگر ها بوديم دوست وبرادر هستيم. چرا ما را باز جداميكنيد، بنام اين و ازآن گرايش. جدي برايتان بگويم. براي دولت مابراي يك دولتي كه ميخواهد بطرف دموكراسي برود، صلح با همي برود، بدون اتحاد ملي نميشود. اتحاد ملي كه عرض كردم پايه هايش دوستي و برادري است، اين اتحاد ملي است كه مردم سالاري را ميآورد. چرا ميخواهيد كه كمر مردم افغانستان باز بشكند، نتواند از حقوق خود دفاع كند نتواند سهمي در قانون اساسي خود داشته باشد، نتواند در سرنوشت مردم خودبه اصطلاح سهم بگيرد، هنوز زد و بند ها هست. فكر ميكنيم كه مردم ما مردم چهل سال پنجاه سال پيش است كه هنوز نميفهمند، مردم ما همه زدو بند ها را ميفهمند. امروز ما سياست تفاهم را كه گفتیم، پيوند با سياست آشتي ملي است، پيش ببريم هيچ وقت مغاير این ما حرف نميزنيم، تفاهم را سالها سالها شايد شروع كرده باشد، هر فرد افغاني كه در اينجا ميخواهد دردي دارد، تفاهم با هركس و لو ديروز به هر چشم ميديديم اگر امروز حاضر است صادقانه بيايد بخاطر خبر و فلاح مردم افغانستاني سهم بگيرد داريم. من به آن بند هاي ديگر آجندا را ياد نميكنم. همين قدر عرض ما اينست كه لطفاً ما را بگذاريد كه با هم آشتي كنيم. اگر روي اين اجندا صحبت می شود که ما وشما از تفاهم وآشتی ملی شروع کنیم فبها و گر ني امروز يك حرفش را در اين راه يكقدم بگذاريد، فردا پيش روي داريم، پس فردا پيش روي داريم همه با هم دوست هستيم برادر هستيم هموطن هستيم افاده هاي نو هم ايجاد خواهد كرديم .
تشكر :
مبارز:
من از حاضرين محترم با صميميت التجا می کنم که تعدادي كه نوبت گرفته زياد است و وقت كم. من پيشنهاد ميكنم اگر هر فرد ما پنچ دقيقه صحبت بكنند، بهتر است و اگر شماتصويب ميكنيد بعد از پنج دقيقه بايد قطع شود .
صحيح است يا ني ؟ يا هرچه كه گپ ميزنيد دل تان، هر فيصله ايكه شما ميكنيد. براي انيكه به هيچكس باز نوبت نميرسد، اين حالا ما داريم شش نفر. خو اختيار تان من مطيع فيصله شما هستم، هر فيصله كه شما بكنيد ما آن فيصله را عملي ميكنيم و اطاعت ميكنم.
آغاي رنجبر :
با عرض سلام دوباره ما همين موضوع را همی يك كمكي بايد جمع كنيم اين پراگنده شد، متشتت شد و تا حدودي از همان اصل هدف مارا دور ساخت. من دوباره عرض ميكنم، فرمول بندي ميكنم، اگر با همين فرمول بندي هاي كه من عرض ميكنم و ارايه ميكنم، توافق نظر بوجود آمد ما يك نتيجه سالم خواهد گرفتيم. من بحث خود را با يك ضرب المثل پشتو شروع ميكنم. ما در پشتو يك ضرب المثل داريم "چي په گوري كوري ويلو خوله نه خوژيژي" ما در فارسي بسيار شيرين و مقبول دري هم همين قسم يك ضرب المثل داريم. ميگويند كه با حلوا گفتن دهن شيرين نميشود. من بسيار عفو ميخواهم. دو موضوع بسيار مهم بود. واگر يك كمكي خلط شد و از همان مسير مابدور شديم، به دور رفتيم. يك تعداد دوباره استدلال نكردند ومگر گفتند همان مسئله گر گفتن يا حلوا در دهن انداختن است، كه ما ملت داريم ما وحدت ملي داريم، و ما اصلاً، سرچه حرف ميزنيم اصلاً يك تعداد همين را استدلال ميكردند و ميگفتند كه اين افغانها يك ملت واحد هستند و افغانها وحدت ملي دارند، كه دارند پرابلم حل است، معضله يي وجود ندارد. مگر من به اين عقيده هستم كه ما بايد برخورد جدي كنيم با اين موضوع. وحدت ملي داريم، ضعيف است، شكننده است، اين را بايد نيرومند بسازيم. ملت تشكل نپذيرفته يك واقعيت است، بصورت قطعي، ما اگر ميشود در يك سمپوزيم، در يك سيمينار در يك نشست علمي اين را بار ها صد مرتبه ثابت كنيم كه ملت واحد در افغانستان وجود ندارد، افغانستان متشكل از اقوام مختلف است. براي ثابت كردن همين ادعا استدلال ميشد كه ببنيد ما در وقت جهاد درمقابل تهاجم همه مردم افغانستان مثل يك پيكره مبارزه كرد و دفاع كرد از وطن مشترك شان، من عفوهميخواهم، در همان جنگ هم اقوام مختلف جهاد كردند در برابر مهاجمين. متاسفانه جبههء واحد ملی وجود نداشت ورنه ما سالها قبل به نتيجه ميرسيديم. بخاطري كه ملت وجود نداشت، ملت نشده بوديم، اقوام مختلف تحت رهبري تنظيم هاي مختلف، جهادكردندو پيروز شدند. اگر بخاطر داشته باشيد ما در زمان جهاد حتي در جنگهاي بين التنظيمي به مراتب خون بيشتر ريخته شد نسبت به جنگ درمقابل مهاجمين. در همان وقتي كه جهاد ميشد، به همين مناسبت است كه ماميگوئيم كه مابايد با خون سردي موضوع را درست به حل اش بپردازيم. من باز فرمول بندي ميكنم. دو موضوع مهم است اول در افغانستان يك دولت نيرومند مركزي را ما بايد بوجود بياوريم هرچه زودتر، و با بوجود آوردن يك دولت نيرومند مركزي انكشاف اقتصادي واجتماعي تسريع ميشود باز سازي تسريع ميشود، راه ها اعمارميشود، سرك ها، پلها، ماركيت واحد ملي بوجود ميايد، پيوند هاي اقتصادي بوجود ميايد وحدت ملي بوجود ميايد، ببنيد اين خودش يك راه و روش علمي است كه ما را به نتيجه ميرساند. دوم ما بايد يك نظام دموكراتيك را مستقر بسازيم در افغانستان. نظام دموكراتيك، جامعه مدني را ايجاد كنيم، همانوقت است كه همين روبنایي كه سرش قبلاٌ احدي صاحب قبلاً گپ زده بود همان روبنا تاثير بسيار قوي و نيرو مند خواهد داشت در اوردن دموكراسي و ازطريق دموكراسي ماميبينيم كه پيوند هاي ملي بوجود ميايد و مسئله ملي حل ميشود. همين دو فرمول بندي را ما طرح كرديم سر ازين گپ بزنيد اگر قبول ميشود ما اين رابحیث نتيجه مطرح ميسازيم.
تشكر :
آغاي مسعود :
بالاخره فكر ميكنم كه ازصبح امروز تقريباً به يك نتيجه رسيديم كه وحدت ملي درحالیکه برادر ما گفتند كه مردم افغانستان ميان خودبه اساس سنت ها و عقايد ومشتركات ديگري وحدت داشتند و همين نخبه گان بوده و يا حكومات بوده كه وحدت ازاينها را به شكل هاي مختلف دیگری تعريف كرده وبالاخره وحدت از هم پاشيده. برادر ديگري ما كه تعريف كرد در قسمت ازاينكه روابط گسترده اجتماعي خيلي مفيد است در آن مطمئيناً كه مردم افغانستان آن روابط گسترده اجتماعي را قبلا ً هم داشتند و اگر اين ادامه مي يابد به همين رقم مطمئينم كه بشكل طبيعي اش دوام مي يابد و مطمئيناٌ اين هم متضمن وحدت ملي هم هست و تشويش و نگراني خود راكه اونها ابراز كردند در قسمت جهاني شدن اين هم قابل بحث است كه كلاً يك مجث جدا است و من فكر ميكنم امروز كه سر وحدت ملي و شما صحبت ميكنيم، يكي از دلايل عمده همينست كه ما بتوانيم از همین پديده جهاني شدن چه رقم ميتوانيم استفاده مثمر بخاطر همان اولويت هاي ملت خود بكنيم، در غير اينصورت جهاني شدن هم يك قدمي است كه مادر واقع يك قدم را مانديم و يك قدم ديگر خيز ميزنيم و من فكر ميكنم كه شايد مضراتي هم داشته باشد. مورد ديگري كه مهم است همين ديالوگ هاي روشنفكرانه است كه خيلي مهم است كه بايد همين ديالوگ ایجاد شوند و ادامه پيدا بیافند اما فكر ميكنم كه از همه مهمتر اينست كه رهبران و مديران همين جامعه، بايد در قسمت ايجاد وحدت ملي اینها يك فكر بسيار عميق بكنند، يعني به اين معني است كه همين رهبران و مديران جامعه است كه بالاخره همان دولت يا حكومت را ميسازند همان دولت يا حكومت متضمن يا نگهبان قانوني است كه در آن مفادات يا منافع مردم درآن گنجانيده شده وبه همان نسبت اين يك مسووليت بسيار خطيری همين رهبران و مديران جامعه است تا بتواند ديد گاه هاي خود را بخاطر مصلحت ملي يا بخاطر وحدت ملي اينهامنسجم بسازند. طريقي كه اينها ميتوانند منسجم بسازند، بيشتر برادر ما گفتند كه ماچه كرده ميتوانيم، بايد قدم عملي برداريم. بلي من فكرميكنم بسيار دقيق است وخصوصاً در اين برحه حساس تاريخي قدم عملي برداشتن يك امر حتمي است كه بايد برداريم. ما و شما فعلاً دولت داريم، دولت انتقالي اسلامي افغانستان مطمئيناً كه اين دولت يك مرجعيت است در اين هيچ جاي شكي نيست. اما ما چطور ميتوانيم كه اين را به يك مرجعيت واقعاً ملي كه براي همه قابل قبول باشد ما اين را تبديل كنیم. ما نميگوئيم و هيچكس هم نبايد ادعا كند كه مرجعيت فعلي مرجعيت كاملاً ملي است. اين را نبايد ادعا كنيم و بگوئيم كه همين مرجعيت ميتواند كه وحدت ملي را تضمين كند و يا تامين كند اين نادرست است، اما بلي ميشود ترميم كرد، ميشود در اين قسمت كار كرد، ميشود آدم پيش برود و راهي را كه من خودم فكر كرديم حتي چندي قبل سر آن هم صحبتهاي صورت گرفته بود، تقريباً هفت هشت ماه قبل، من به اعضاي محترم كابينه با يك تعداد ش البته، باجناب رئيس صاحب دولت، اين موضوع را درميان گذاشته بودیم و مايك پيشنهادي داشتيم در اين قسمت و پيشنهاد ما همين بود چه رقم ميتوانيم كه واقعاً با انسجام افكار و ديدگاه هاي خود برويم بطرف وحدت ملي و برويم بطرف ايجاد يك مرجعيت ملي. بسيار زياد مهم بود. ما اين پيشنهاد راتحت عنوان آجنداي ملي، به جناب محترم رئيس صاحب دولت و يك تعداد از اعضاي كابينه پيشكش كرديم. ارايه كرديم البته ميكانيزمي كه در آنجا ما درج كرده بوديم فقط پنج مرحله داشت، يا پنج فقره داشت، كه ميخواهم من خدمت بزرگان در همين مجلس من اين را حتماً باز گو كنم. ما گفتيم ابتدا مهمترين چيزي كه بخود مديران جامعه و رهبران جامعه رويت دارد همين است كه بايد افكار خودرامنسجم كنند يا ديدگاه هاي مشتركي پيدا كنند. ما نميگوئيم كه ديدگاه هاي او نه صد درصد مشترك باشد حد اقلي ديدگاه هاي مشتركي بخاطر مصلحت ملي بايد حتماً پيدا كنند و بخاطراين ديدگاه هاي مشتركي پيدا كنند كه بدون يك ديدگاه مشترك مانميتوانيم قدم اولي در جهت پيشبرد عمليه بعدي یا ميكانيزم خود داشته باشيم. ما اولين قدمي كه در اين قسمت گفته بوديم بايد ديدگاه هاي رهبران جامعه اینها واحد شوند و قدم دومي را كه ما به انجا پيشنهاد كرده بوديم همين است كه بايد پروسه اعتماد سازي شروع شود، يعني پروسه اعتماد سازي يك پروسه بسيار زياد مهم است. آن كساني كه بالاخره به يك ديدگاه مشترك يا ديدگاه حد اقل مشترك ميرسند بايد يك پروسه اعتماد سازي را درميان خود شروع كنند. زماني كه توانستيم كه اين پروسه اعتماد سازي را تكيمل كنيم البته علتهاي هم دارد كه چرا همين پروسه اعتماد سازي يا اعتماد ميان رهبران جامعه از هم گسسته، من فكر ميكنم كه يك مقدار علتهاي كه همين پروسه اعتماد سازي از هم گسسته، در خود نفس يك تعداد از دست اندركاران سياست امروزي در خود دولت انتقالي اسلامي افغانستان نهفته است، چرا همين پروسه اعتماد سازي از هم گسسته. من در اين قسمت فقط ميخواهم بگويم كه دو مثال ميدهم يك نفر را ما توظيف ميكنيم براي اينكه برويد شما ريفورم قواي مسلح را بكنيد اردوي ملي را بسازيد يا پروگرام شان را. بطور مثال فلاني خان احمد يامحمود را ما توظيف كرديم. همين احمد رفت به تنهايي خود خواست كه يك برنامه ريفورم قواي مسلح را بسازد. اگر آن احمد توانست كاري بكند خوب، اگر نتوانست همان عجالتاً ما از طريق مطبوعات يا تبليغات خود برچسپ قومي داديم. خوب فلانه قوم نتوانست كه اينكار را بكند يا اين ديگر خواست كه اين كار خود را بكند و يا نخواست كه پروسه ريفورم قواي مسلح را شروع كند، در حاليكه اينطور نبوده، بايد مسووليت جمعي بود مسووليت همگاني ميبود. وقتي كه از طرف دولت ما يكنفر را توظيف ميكنيم كه برو قواي مسلح شما كار كنيد بايد مسووليت مثبت و منفي اش را خود دولت بشكل دسته جمعي همان مسووليت جمعي را بايد ميگرفت و از تبليغات نادرست يك قسمت اجزاي دولت ضد اجزاي ديگر دولت بايد جلو كيري صد در صد صورت ميگرفت، تا ميتوانست كه به پروسه اعتماد ملي اين كمك ميكرد. به طور مثال يكنفر را گفتيم كه خوب شما مسوول اقتصاد و باز سازي هستيد، اما اقتصاد و باز سازي فقط خود آن شخص توانست كه بداند كه اقتصاد و باز سازي كجا ميرود و حتي اجزاي ديگر دولت كه در ان مسووليت شريك بودند هيچ نفهميدند كه بالاخره اين اقتصاد و باز سازي ايا من هم در اين برنامه شريك هستم و نيستم اين بود كه همين اعتماد در ميان خود اعضاي دولت از بين برد و همين است كه ما اگر ميخواهيم كه پروسه اعتماد سازي را شروع كنيم حتماً بايد مواضع شفاف داشته باشيم. شفاف سياسي ، شفاف اقتصادي، شفاف باز سازي و مواضع شفاف در قسمت ريفورم قواي مسلح، در قسمت خلع سلاح در همه مورد بايد مواضع شفاف داشته باشيم و اين يك مسووليت جمعي بوده در بين اعضاي دولت كه بايد همينطور يك پروسه شفاف را اينها تعقيب ميكردند و به آن خاطر اگر باز هم تكرار كنم كه يك، ديدگاه مشترك. دو، پروسه اعتماد سازي. سوم آن كسانيكه ديدگاه مشترك داشتند و مورد دوم كه پروسه اعتماد سازي است بين خود تكيمل كردند مورد سوم هم اين بود كه بايد يك حلقه ملي راتشكيل ميدادند. مورد سوم حلقه ملي، يعني حلقهء كه بين خود اعتماد دارند، ديدگاه هاي شان مشترك است، ديدگاه هاي مشابه دارند بالاخره همين حلقه است كه ميتواند به آينده برود. اين حلقه كارش چه است ؟ بنظر من حلقه كارش همين است كه اينها هستند كه محوريتهاي منافع ملي را ميتوانند كه اينها کلاٌ وبرجسته بسازند، يعني امكان دارد من بگويم كه خوب منافع ملي امروزي افغانستان همين است كه حتماٌ باید اول خلع سلاح صورت بگيرد. كسي ديگري ميگويد منافع ملي افغانستان يا اوليت و ارجحیت بايد به اين داده شود که بايد حتماً اقتصاد و باز سازي بشكل مطمئين ان صورت بگيرد. كسي ديگري مي گفت منافع ملي افغانستان حتماٌ درین است كه حتماً ت ضدتروريزم يك مقابله جدي بايد صورت بگيرد يا ضد مواد مخدر بايد يك مقابله جدي صورت بگيرد به هر ترتيتب هفت هشت ده محوري كه امروز مردم افغانستان به آن نياز دارند و مطمئئناً كه ان اوليت هاي است كه منافع مردم به آن مستقيماً ارتباط دارد همين حلقه ملي بايد آن را مشخص بسازد و سراز آن يك تعداد متخصصين افغاني را مياوردند تا ميدانست كه برنامه سازي بالاي اين صورت بگيرد . (برنامه اقتصادي از طرف يكنفر نباشد. ريفورم قوايمسلح از طرف نفر ديگري نباشد.) بلكه يك مسووليت جمعي بوده كه توسط همين حلقه ملي ميتوانست كه تشكيل داده شود و برنامه سازي صورت بگيرد و مرحله آخري و پنجم چه بود مرحله آخري و پنجم اين بودكه بايد يك ميكانيزمي ايجاد ميشد بخاطر تطبيق همين پروسه يا همين برنامه كه ساخته شده اين مرحله پنجم بود و اين ميكانيزم چه دولت انتقالي اسلامي افغانستان ميبود چه تغيراتي در دولت انتقالي اسلامي افغانستان ميامد بايد كه يك ميكانيزم موازي با دولت انتقالي اسلامي افغانستان ميبود تاميتوانست كه واقعاً با تشخيص همين محوريت ها قدمهاي در پروسه وحدت ملي و منافع ملي برداشته ميشد و به آن نسبت من اين پنج مرحله را پيشنهاد كرده بودم و فكر ميكنم كه با يك قسمت تغيرات ميشود كه همين را يكبار ديگر هم پيشنهاد كنم . تشكر
تشكر
اغاي قاسميار
تشكر از شماجناب رئيس، من پيرامون استحكام وحدت ملي صحبت ميكنم. خوشبختانه كه همين كاروان صلح كه البته صلح پايدار بايد باشد و ملت سازي، باگام هاي هرچه لرزان به پيش در حركت هست. ما در پروسه ملت سازي به يك عده مشخصات وبه یك عده عوامل بايد بينديشيم. وقتي كه ما ملت سازي ميگوئيم، معني اش اين نيست كه ما ملت نبوديم، چرا من عقيده دارم كه ما ملتي بوديم و شيرازهء وحدتش لطمه دار شده، و مداخلات خارجي و نابخردي هاي وخود ورزی وخود محوري هايی در داخل پايه هاي وحدت ملي ما را لرزان ساخته ویاشايد هم قسماً تخريب كرده باشد. من مشاركت همه گاني را يكی از مشخصات پايه يي مردم سالاري ميدانم. مردم ما حق مسلم شان است كه اينها در تعين سرنوشت خود، در تعين سرنوشت سياسي. اينها آزادانه و مساويانه بتوانند سهم بگيرند. ما وقتي از مردم سالاري صحبت ميكنيم، لاجرم بايد حكومت براراده مردم استوار باشد. هم طريقه ايجاد حكومت مردمي باشد، يعني مثلاً از طريق يك انتخابات آزاد ورقابتي و منصفانه. من يك فقره ديگري كه خيلي هم مهم است و مسعود صاحب به آن اشاره كردند. من هم پروسه اعتماد سازي را ياد داشت كردم. اين واقعاً خيلي مهم است كه اعتماد بين مردم خود، بين اقوام ، وقتي كه ما اقوام ميگوئيم من بيشتر به جنبه های مثبت كثرت اقوام ميانديشم تابه جنبه هاي منفي آن ديگر كشور ها هم بسيار خوب استفاده كردند از اينكه اقوام مختلف را يكجا باهم ذوب كردند واز آن يك ملت ساختند و اين را ما يقيناً ميتوانيم اين کار را بكنيم. لهذا اعتماد سازي خيلي يك پروسه مهم است. من ميخواهم دنبال كنم اين موضوع روز و موضوع داغي كه ما داريم مسئله پروسه جمع آوري سلاح است. يعني واقعاً مابايد با آن كساني كه سلاح بدست دارند ما به اوآ نها اعتماد اين را بدهيم كه اونها خود را احساس بكنند كه جزء لاينفك پروسه ملي سازي در عرصه قواي مسلح، درعرصه امنيت ملي و در ساير عرصه ها هستند و اگر او احساس اين را كرد و يك شایبه برايش پيدا شد كه درزير كاسه نيم كاسه خواهد بود و يا در اين جا بوي تعصبات و تبعيض واز اين قسم چيز ها مي آيد شماباوربكنيد اگر سلاح را هم بدهند همان سلاح هاي كهنه راميدهد سلا ح هاي دیگر را هنوز نگه ميكند با خود. من عرض بكنم كه چرا ما نتوانيم ساختار هاي جديدي بياوريم. وقتيكه ما ميخواهيم سلاح را ازست كسي بگيريم چرابدستش افزار كار ندهيم، چرا او يك ممر زندگي حلال پيدا نكنند؟ چرا او هم زير حاكميت قانون نيايد؟ لهذا ما با پروسه جمع آوري سلاح بايد حساسيت هایي بخواهيم يا نخواهيم قومي و سمتي واينها رابايد مذنظر بگيريم، واقعاً با حسن نيت يك برنامه ملي مابراي جمع آوري سلاح بسازيم و تاوقتيكه سلاح اينطور پراگنده باشد و اين بحران در جامعه باشد واقعاً خيلي كار هاي خوب ما هم سرو سامان پيداكرده نميتواند. من فقره ديگري كه يادداشت كردم، عبارت از حاكميت قانون است. حاكيمت قانون واقعاً يك راه اساسي و يك راه بيرون رفت به اينست كه ما ملت بسازيم ما اعتماد بسازيم، ما مشاركت بیندازيم. لهذا من عرض بكنم كه مثلاً قانون اساسي در راس قوانين قرار دارد، اين يك دست آورد ما هست من به مواردي اگر بر بخوريم كه به اين تصميم برسيم كه ما دستبردي به اين دستاورد بزنيم واقعاً اين لطمه ميرساند به حاكميت قانون و بخصوص رعايت قانون اساسي كه اين در سلسله مراتب خودبالاترين است وحتي هيچ قانون نميتواند مناقص با قانون اساسي باشد. لهذا من ديگر فقره رابراي وحدت ملي مفيد ميدانم و آن اينست كه توزيع عادلانه قدرت شود. شكي نيست كه انتخابات مراجعه به مردم و اينكه مردم را سهم بدهيم، حتي شماباور بكنيد كه مردم وقتيكه اينها را ي ميدهند بعد از آن وظيفه اينها ختم نميشود تازه شروع ميشود، اينهابايد مراقبت بكنند، مواظبت بكنند همه دولت مردان و اينها بايد جوابده باشند، حفظ و حسابده باشند بمردم. لهذا من خيلي مفيد ميدانم كه توزيع عادلانه قدرت را ما مثلاً در دستگاه هاي اجرایي و قضايي خود مابر اساس شايسته سالاري اما خوشبختانه مادرهر قوم متخصص داريم، دانشمند داريم، فرهيخته داريم، افرادمسلكي داريم، لهذا ما بايد از اين اصل به نفع توزيع عادلانه قدرت استفاده بكنيم و اين را متمركز نسازيم واز همين راه يكي هم همين است كه به ولايت صلاحيت هاي بيشتر بدهيم يعني شما فكر بكنيد ما اگر كوشش كنيم بيروكراسي خودرا قوي بكنيم ما همه قدرت ها را خواسته باشيم به وزارت هاي مربوطه، به مركز جمع بكنيم اين يك بي اعتمادي میکند در ولايات ما. ولايات بايد قانوناصلاحيت واختيارات فراوان لازم پيدا بكنند حتى اساس كارما اين باشد كه ما قدرت ولايات را به حد اكثر برسانيم وقدرت بعضى وزارتها را در مسايل ادارى و درمسايل مالى واينها ما به حد اقل تنزيل بدهیم ، لهذا اين هم خيلى مفيد ثا بت ميشود ويكى از راه هاي است كه امكان دارد به وحدت ملى ما كمك بكند ، شكى نيست اكثريت در انتخابات كسي كه اكثريت راميگيرد، مثلاً زعيم ميشود و مانبايد همه مصالح را ما فداي حفظ وبقاي زمامدار و يا هيات حاكمه بكنيم. مردم براي اينها نيستند ، اينها براي مردم هستند. هيات حاكمه براي مردم است. لهذا هيات حاكمه تا وقتي كه كارش مردم پسند است با مردم است و مردم به او اعتماد دارند آ نها ميتوانند ادعا بكنند كه ما يك حكومت مردمي هستيم در غير آن اينها بريده از مردم هستند اعتماد مردم را با خود نداشته باشند وحدت ملي در همچو حالت كه ازطريق دولت گفتند بسيار تحكيم شده ميتواند اين خدشه دار ميشود. منافع ملي متاسفانه خيلي وقت است كه فراموش شده. ما در خدمت منافع شخص، قوم، گروه و سمت و حتي بدبختانه در خدمت منافع ديگر كشور ها قرار داشتيم. منافع ملي ما جداً در اين مدت خدشه دار شده چيزي كه ما آنرا بسيار بدست نسيان آنرا سپرديم بدبختانه منافع ملي است، اما خوب من وقت زيادتر نمگيرم از توجه شماتشكر .
تشكر
اغاي عصمتي :
به اجازه جناب رئيس! گرچه از صبح تا بحال صحبتي كه شده گفته شد كه داخل آجندا است، اما صحبتها به تكرار به هر طرف كشانده شد، فلهذامن بخود حق ميدهم كه كمكي از آجندادورتر نقطه نظر خود را آغاز كنم. من فكرميكنم كه چند نقطه يي راكه در آجندا داخل كرديم مطالب اساسي و كلي است در ساختار جامعه فرداي ما، اما بنابر حوادث بحران بيست وسه سال، در مجلس بعضاً عصبيت هاي ناشي از بحران آشكارا ديده ميشود و اينجا ما براي نكات نظري كه به تفاهم برسيم و ما را در يك دوره مشترك بتواند در ساختار اداره سالم ملي و بالاخره براي بيرون رفت از بحران و تشنج افكاري كه در ماهست، مابتوانيم راه بيرون رفت رابوجود بياوريم. من فكر ميكنم ما اگر فرهنگ تحمل را، فرهنگ همزيستي را، در برابر فرهنگ خشونت قرار ندهيم و مصلحت هاي فردي و نهادي گروه ها را در زير نام مصالح عليا طوري مطرح كنيم كه باعث انزجار و يا تعصب ديگران قرار بگيرد، نميتواند ما رابه يك نقطهء برساند كه مشكل خود را حل بكنيم. من به اين عقيده هستم كه همه اقوام افغانستان برادر هستند ودر ساختار تركيب ملي نظام خود همه مطرح هستند، همه نظرات بايد بدهند، اما نظرات سازنده كه مارا گردهم جمع كند. اما اگر صحبتهاي ما درچوكات مصالح گروپي طوري مطرح ميشود كه باعث انديشه و سوء تفاهم بين ديگران ايجاد شود، من يقين دارم كه همين آجنداي محدودي راكه سرا آغاز تفاهم بين ما افغانها هست به مشكل مواجه خواهد ساخت لذا آرزو مندي من بحيث يك فردكوچك در جمع شما دانشمندان و عزيزان اين خواهد بود كه بامسايل صحبت ميكنيم بطرف وحدت ملي در اين اظهار نظر ميكنم كه هنوز ما ملت نيستيم، يعني به طرف ملت سازي پيش ميرويم. عده يي از دوستان اصرار ميكنند که ما ملت هستيم، وحدت ملي ما تخريش شده، فلهذا اگر ما در اين مجلس بتوانيم نقاط اختلافيی كه در ساختار همين محدودهء كه در وحدت ملي فكر ميكنم خدشه وارد كرده چطور ميتوانيم يك ساختار وحدت ملي را جايگزين اين نقطه اختلافي بكنيم. هرگاه نقاط نظر خودرا ماطوري جمع بندي كنيم كه يك دو، سه، چار، پنچ و در آن عصبانيت هاي فكري ما، تشنج هاي افكار ما در برابر اداره طوري وانمود شود كه ما اينجا آمديم نه براي تفاهم بلكه موضعگيري با افراد واشخاص، من به اين عقيده هستم كه ما سر اين نكته كه يك نكته مشترك ما است كه مابطرف انتخابات برويم، هركسي كه آجنداي مليی با حقانيت بخاطر بقاي ملت، بخاطر استقرارو نيتي براي خير افغانستان داشته باشد آن طرف تائيد ما است. اينجا هيچ فردي مطرح نيست كه مابراي او بگویيم چه درچوكات دولت يا خارج دولت كه آجنداي شما پيش ما مطرح است و يا در مخالفت با افراد و اشخاص صحبتهاي صورت بگيرد. من به اين عقيده هستم كه اگر دوستان ميخواهند سازگار باشد صحبت هاي شان و براي ما فقراي اين راه نعمتي نصيب شود آرزومندي من اينست كه فضاي تفاهم به افكار تشنجي قبلي نكشانيم و كوشش كنيم كه نقاط مشترك سرش گپ بزنيم تا اينكه اين آجندا باشد براي فرداي ملت محبوب ما كه يك نسخه يي باشد كه يک عده از افغانهاي با احساس و با مسووليت نشستند و براي بيرون رفت قضاياي وطن خود صحبت كردند. خوب من صحبت خود را بيشتر ادامه نميدهم من اميدوار هستم كه گپ من متوجه هيچكس نيست و اگر در همان حاشيه مسايل من همين اصطلاح را بكار ميبرم: عصبيت را ناشي از بحران ميدانم و اين دردما را دوا نميكند بيشتر سر اصل مسايل صحبت كنيد. تشكر.
مبارز:
_ تكشر از شما من از وضع جلسه تا اين لحظه راضي كه صورت گرفته بحيث يك فردي در اين مجمع، راضي هستم و فكر ميكنم كه بصورت خوبي پيش رفته. با آنهم حالا جاويد كوهستاني :
با تشكر از دانشمندان محترم. در صحبت قبل از ظهر ما وقتي صحبت ميكرديم ما گفتيم بايد براي شناساي ملت و عوامل و خدشه و تشكيل آن برويم كمي به مسايل تاريخي و عقب. متاسفانه بعضي از دوستان درآن زمان واكنش نشان دادند بعداً خود شان آمدند و عوامل رابر شماري كردند، يعني ابتدا گفتند ما ميرويم گپ هاي قبلي را ياد نمي كنيم، گذشته ها را فراموش ميكنيم، مي آئيم شروع ميكنيم از چيز هاي كه مارا بسازند، سازنده باشند. بعداً آمندند عوامل شماري كردند وبه گذشته های بسيار دور و تاريخي رفتند بر سر ملت. اما آنچه در اين صحبتها بوجود آمد كه ما چه كرده ميتوانيم، كدام چيز ها ميتواند عوامل ساختار يك وحدت ملي دركشور ما شود، به برداشت من اينست كه ما داراي يك نظام ملي باشيم. دولت ملي ميتواند كه تمثيل كننده وحدت ملي باشد. اكثراً وحدت ملي از اهرم قدرتها نقض شده نه از طرف مردم ها. هيچ وقت مردم ناقض وحدت ملي دركشور مانبودند. وقتي قدرت ها آمدند، گروه ها آمدند، بر منافع گروهي رفتند اختلافات كردند، مشكل ايجاد كردند، بالاخره پاي مردم كشيده شده به نقض وحدت ملي، كه ما داريم تا فعلاً اين عصبيت دارند دوستان ما بحث ميكنند سرش صحبت داریم. خوب آنچه در گذشته است ميگذاريم به بحثهاي بيشتر. پيشنهادات دوستان همه بجا است، بخصوص من نظريات دانشمندان محترم مثل عصمت ا لهي صاحب را خيلي تائيد ميكنم در اين وضعيت و شكل گيري ملتها هم ميتوانددرعوامل تاريخي گذشته تا امروز فرق بكند. متناسب به منافع ملي. حال كه آمديم مسئله تمدن است، مسئله فرهنگ است ارتباطات است كه بر سر اين مسئله تاثير مستقيم دارد بر سرساختار ملت، ما براي ايجاد دولت ملي چگونه ميتوانيم كاربكنيم؟ دولت ملي ميتواند، دولت با ثبات ملي ميتواند عدالت اجتماعي را تامين بكند، عدالت اجتماعي ميتواند راه كار هاي را بوجود بياورد که در فرايند آن كاملاً وحدت ملي ما تامين باشد و ما راضي باشيم، يك نظام خوب ملي را دركشور داشته باشيم. اگر درمشاركت قدرت مساوي نرويم، از فرصت هاي مساوي استفاده نكنيم، نتوانيم كه تحمل و تصاند داشته باشيم. نميتوانيم ما یک تامين كننده وحدت ملي و ساختار نظام ملي داشته باشيم. بنظر من ما بايد تفكر بكنيم براي مراحل بعدي كه حالا قانون اساسي داريم، يك مقدار پيشرفت داريم، جامعه جهاني دركشور ما است ودر محراق توجه جامعه جهاني قرار داريم، چگونه ميتوانيم يك دولت ملي بوجود بياوريم، يعني بيشتر ملي ، حال آنكه يك دولت ملي داريم، مشروعيت هاي هم كه تا حدودي خدا خواسته باشد گرفته اند دارند از لويه جرگه و از اين جا. اما ديديم كه هنوز هم سازش هاي وجود داشته در لويه جرگه پشت پرده فلان معامله ، فلان معامله . بيائيد به اين گپ ها تصفيه بكنيم. همچنان يكمقدار از آن سياست بازي ها يا سياست مداراني كه ما را بيشتر به بحران كشيدند چرا واقعيتها را نگوئيم چرا اجازه نميدهند كه ما واقعيت ها را نتوانيم آزادانه بگوئيم در اين بحث ما. آن كسانيكه آمدند سر منافع گروهي شان افغانستان را به ويرانه تبديل كردند، آمدند ما رابه بن بست بردند، بيائيد بفرمائيد ديگر معامله نشود. معامله رابيايند با شخصيتهاي ملي بكنند با كساني كه واقعاً پاور ملي هستند، درميان مردم هستند، ديگر اهداف قومي را ، اهداف مذهبي را، یدک نكشيم پيشروي مردم ماكه والله اينجا منافع مذهبي است مذهب فلان است و فلان مسئله است. بنظر من ما براي ايجاد يك دولت سالم ملي كاركنيم دولت سالم ملي وظيفه دارد كه در سرتاسر افغانستان عدالت اجتماعي را تامين بكند وشرايط تامين عدالت اجتماعي ميتواند مارا به وحدت ملي كامل و عيار برساند. در غير آن اگر اين فرصتها را در بخش انتخابات، در بخش حقوق بشر، در بخش ايجاد نظام سالم سياسي در ولايات، بهره مند شدن يكسان همه مردم از بندر حيرتان تا تورخم از دروازه هرات تا دور كنر ها مساويانه فرصتها رامساعد نسازيم، درهمه آمدیم حقيقت دروغ ميگوئيم. همه آمديم چيز هاي راكه نميخواهيم بگوئيم، ميگوئيم، به آنچه اعتقاد نداريم بحث ميكنيم وبگذاريم يك مقدار هم در دولت ملي پيشنها د بكنيم فرصتهاي كه بوجود ميايد در تشكيل دولت ملي كه با تمركز قدرت خوب باشد، هدفمند باشد، سياسي باشد انجيويي زياد نباشد، ساخت و ساز پشت پرده نداشته باشد. بگذريم به محكمه جنايتكاران جنگي، طي چند سال اخير آنهايي بودندكه ما را كشيدند به پشتون و تاجك تقسيم كردند، اونهايي كه آوردند مارا به كمونست وبه اسلام گراي بسيار تند مذهبي تقسيم كردند. برويم اونها را بپاي محكمه بكشانيم تا فرصتها را شصخيت هاي ملي به شخصيت هاي جديد به افكارجديد به فرهنگ سياسي جديد بيابد. آوردن فرهنگ جديد سياسي، افكار جديد اذهان جديد، آدم هاي جديد ميخواهد. نميشود با پديده هاي كهنه، با مهره هاي كهنه، خواست يك نظام سالم داشته باشيم، اين نظر من است وبه اين نظر تا زماني كه ما حكومت ملي را از همين طريق بوجود نياوريم، از طريق مصلحت بوجود بياوريم فلان كس آزرده نشود فلان سمت آزرده نشود . با فلان كس بكنيم ما نميتوانيم وحدت ملي تمثيل بكنيم اين فقط بحث هاي ما ميتواند، بحثهاي روشنفكرانه، بحث هاي روشنگرانه باشد، چون سطح آگاهي مردم ما پائين است ميتواننداز اين استفاده بكنند از اين چيز ها بدرد شان بخورد.
تشكر از توجه دوستان اگر اشتباهي كرده باشم، حرف من عمدي طرف كس نيست ولي حرف من حرف جدي است كه تاچنين نشود مابه يك برنامه ملي نميرسيم. تشكر.
_ تشكر _
آقاي فانوس :
با تشکر از وزارت اطلاعات وفرهنگ وبه اجازه دانشمندان محترم!
با يك شعر مولانا شروع ميكنم صحبت من کوتاه هست، آنقدر گپ نمی زنم.
هيچ انگوري ديگر غوره نشد هيچ ميوه پخته در كوره نشد
من با تائيد حرفهاي پيشتر دوستان كه درمورد چگونگي خد شه دار شدن وحدت ملي گفتند، ميخواستم سر يك موضوع كمي مكث كنم وآن اين بود كه آدم بايد ياد نكند گذشته ها را . اين به اين معني است كه ما تاريخ را به فراموشي بسپاريم اگر ما ياد ميكنيم به اين معني نيست که ما خدشه ايجاد ميكنيم. ياد ميكنيم ولی راه حل آن را جستجو ميكنيم و كوشش ميكنيم كه كساني كه واقعاً اينجا مسووليت هايي دارند در برابر مردم بايد پاسخ ارايه كنند نه اينكه ما عصباني شويم وازخود احساسات نشان بدهيم. اين يك موضوع تاريخي است و تاريخ را هيچ وقت آدم نميتواند كه مکتوم خاموش بگذارد. با صحبت هايي كه ما ميگوئيم كه علنیت باشد و شفافيت باشد مجبور ومكلف هستيم كه به گذشته رجوع كنيم و از آن پند بگيريم.
با تائيد حرفهاي منصور صاحب كه ما تاريخ هم داريم بتاريخ خود هم در هر برحه اش بايد بحث كنيم و از آن پند هايي بگيريم و عبرتهاي بگيريم وبه خورد نسل هاي بعدي بدهيم كه آنها بياموزند و وحدت ملي هم همانطوريكه شما گفتيد با گفتن نميشود يا به حلوا گفتن دهن شيرين نميشود. حالا اگر به گذشته ما رجوع كنيم و از جنگ زیاد صحبت كنيم، كساني كه جنگ كردند كساني كه كشتند و يا كشته شدند ميگويند در جنگ نان و حلو ا بخش نميشود، كشته شد، جنگ نميكرد، يا سياست نميكرد به هر صورت چون اهل تبليغ هستيم و از مسلك ژورناليزم حرف می زنيم و من با تائيد حرف هاي داكتر صاحب كه گفتند درمورد شیشه شدن مرز هاواقعاً بايد سراز اين مكث كنيم. حالا من نميخواهم سركشت و كشتار كه در طول دو دهه شد در افغانستان زياد حرف بزنم، ولي يك مقدار حرف هاي است که ادم بايد سرش مكث كند. مثلاً ما به اين خوش هستيم كه يك دو تا كيسه بر را در تلويزيون نشان ميدهيم و ميگوئيم كه دستگير شد، اما ما در طول همين دوسالي كه از دموكراسي حرف ميزنيم ما اين دموكراسي را حتي در زمان جهاد كه از درو ديوار راكت مي بارید ما داشتيم. ما حرفهاي بسیار ثقيل و سخت را در مطبوعات خود ميزديم من خودم به حيث يك ژورنالست مي گفتم. از دروديوار راكت مي باريد ولي ما آزادي مطبوعات داشتيم، ولي امروز به آزادي مطبوعات افتخار ميكنيم كه براي ما غرب تحفه داده، براي ما آورده، حتي همين جا كه نشستيم شايد هم يك تحفه يي باشد كه از طرف ديگر كشور ها براي ما داده شده. مشكل مااينست كه مثلاً ما در طول همين دوسال سه وزير ترور شد. آيا اين روشن شد؟ مثلاً در پوهنتون كابل محصلين كشته شد آيا اين روشن شد؟ مثلاً شما ببنيد رشوه خوري و فساد تا حد بسيار زيادي است، كدام آدم قدرتمند و چوكيدار بزرگ به اصطلاح در پشت تلويزيون حاضر شد و از او استنطاق شد و گفته شد كه اين رشوه خورده يا پوليس ملي. همان طور اشخاصي را گرفت در ما بين پوهنتون كابل يك سه استاد بيچاره ویک چارتا محصل گرفته شد گفتند كه اين مافياي كانكور بود. مثل از اين ما هزار ها مثال داريم. اول همين جلو گپ هاي خورد را بيائيد كه ماو شما بگيريم. ميگويند. تو كار زمين را نكو ساختی كه بر آسمانهاش پرداختي. بعد از آن، ما وسر وحدت ملي واین گپ ها، فكر ميكنم ميتوانيم زياد تر صحبت كنيم .
تشكر
جناب محقق
بسم الله الرحمن الرحيم
البته من از وضعيت ديالوكي كه در مجلس است بسيار خوش هستم، اگرچه منجر به يك فيصله طبعاً بر فيصله هم نيست. مهم اينست كه حرفها بيرون داده شود تا جامعه ما اين را بشنوند و اين در ذهنيت افكار عامه تاثير خود راميگذارد . بحث سر وحدت ملي است. فكر ميكنم كه امروز اين بحث بخود اختصاص داد و ايجاب هم ميكند كه اختصاص بدهد. براي اينكه وحدت ملي اساس زندگي مردم افغانستان است و وحدت ملي اگر نباشد در حقيقت ما اين كشور را نداريم و ماباز هم به يك جا هاي خرابي ميرسيم. فلهذا من معتقد هستم بشكل عام حالا جزئیاتش که ما پيشتر ازمولفه های وحدت ملي گپ زديم، بشكل عام وحدت ملي ارتباط تنگا تنگ دارد به دو تا پديده ديگر، كه آن پديده عبارت است از مشاركت ملي و عدالت ملي است وبه عبارت ديگر بگويم، مشاركت ملي و عدالت ملي علت است و وحدت ملي معلول، كه اگر آن دو تانباشد طبعاً كه وحدت ملي پديد نميايد. مشاركت اينست كه همهء اقشاري كه در اين افغانستان زندگي ميكند احساس كنند كه من در سرنوشت خود شريك هستم. از طريق انتخابات و رفتن به صندوقهاي راي يك راه هست حضور متناسب در ساختار دولت راه ديگر است و مشاركت در عرصه هاي اقتصادي، توازن انكشاف اقتصادي در افغانستان، پرداختن به احتياجات تمام مناطق و اقشار افغانستان، مشاركت وعدالت ملي، و اگر ما از عدالت ملي گپ ميزنيم و از مشاركت هم ً این یک نقیصی هم دارد. اين مشكل است يا محال است كه ما از عدالت گپ بزنيم و از مشاركت گپ بزنيم ولي پديدهء مقابلش را در ذهن نياوريم. پديدهء مقابل عدالت ظلم است ، پديده مقابل مشاركت انحصاراست. تامادامي كه ما انحصار را و ظلم را از افغانستان و تبعیض را از افغانستان بر نداريم وحدت ملي هميشه خدشه دار خواهد بود. مثال ميزنم در امريكا چهل و پنجاه سال، پيش تبعيض دربین سیاه پوستها عليه سياه پوستان اعمال ميشد. مبارزهء دوامدار سياه پوستان امريكا برای رفع تبعيض نتيجه داد. البته لوتركينگ رهبر شان كشته شد. امروز براي او بناي ياد بود گذاشتند، نه تنها از ظلم امريكا گپ ميزنند در امريكا بلكه عملاً نشان ميدهند كه يك ظلمي بود و رفع شد و بايد ادامه اش هم رفع شود. تمام شعار هايي كه در زمان تبعيض سياه پوستان ميدادند نوشته است آنجا موزيم ساخته اند، آنجا همه شعار هايي نوشته اند كه اين شعار ها مطرح بود وبه پيروزي رسيد. حتي سياه پوستانی را كه در موتر سفيد پوستان نميگذاشتند سوار شود همان بس را بردند در آنجا درهمان موزيم نگاه كردند، در همان بسي كه يك زن سياه پوست درآنجا لت خورد بود كه تو چرادر بس ميبرايي. اين را عملاً به مردم نشان ميدهند كه يك و حتي تبعيض بود حالا نيست. ما اگر از گذشته ها چشم پوشي كنيم و هميشه به طور عام بگوئيم كه خوب بوده، خوب بوده و حدت داشتيم خراب شد، من فكر نميكنم دردي را دوام بكند. ما سر تمام نقطه هاي ضعف خود انگشت بگذاريم برادر وار، بدون اينكه به كسي به گروهي به قشري ما صدمه يي زده باشيم. ما ظلم را از هركسي كه باشد بايد مورد هجوم قرار بدهيم. تبعيض را مورد هجوم قرار بدهيم، انحصار را مورد هجوم قرار بدهيم و مشاركت همه افغانها را و عدالت را برای همه افغانها تامين بكنيم تا وحدت ملي به ميان بيايد و ما اگر از گذشته گپ ميزنيم كه فلان ظلم شده يا فلان تبعيض شده يا مشاركت نبوده يا حالا نيست به معني خصومت با كسي نيست، به معني گفتن وافعيتي است كه بايد آن واقعیت تلخ را از بين ببريم و يك وضعيت بهتری را بوجود بياوريم تشكر ..
قاي كاظمي
بسم الله الرحمن الرحيم
من به ادامه صحبتهاي قبل از ظهر امروز كه در موارد عناصر اصلي تشکیل دهندهء يك ملت صحبت كرديم و تعريفي از ملت ارائه شد، حال ميرويم به سمت نكته دوم كه استحكام وحدت ملي است. پيش از اين بحث من فكر ميكنم كه چون اینجا نخبه گان يا بخشي از نخبه گان جامعه است، يا همه نيست ، ما سعي كنيم كه تكيه بر يك سلسله پرنسيب ها داشته باشيم ازیک جانب، از طرف ديگر بايد در چوكات آجندا بحث بكنيم، فعلاً فكر ميكنم در اينجا بحث آجندا اصلاح قانون اساسي افغانستان نيست و اگر هم يك وقت بحث آمد سر خود حكومت، اين را شما ميتوانيد كه جز يك آجندا قرار بدهید باز در موردش بحث كنيم اما آجندا كه در پيشروي ماست ايجاب ميكند که ما و شما مردم چيزي بياموزند از اين بحث ها بجاي اينكه ما احساسات خود را نشان بدهيم، چون دوره احساسات را همه ما و شما سپري كرديم و مردم از ماو شما برخورد عقلاني ميطلبند. خوب صحبت روي تحكيم وحدت ملي بود من فقط فهرست و ارچار عنصر را براي وحدت ملي ياد كردم براي هر كدام چار جز را فقط فهرست وار نام ميبرم .
اول به يادشما است كه من خدمت شما عرض كردم كه عقاید و فرهنگ مشترك يكي از عوامل وحدت ملي است و شما فراموش نكرديد من گفتم كه هركدام جايگاه خود را دارد گفتیم كه وارد جزم نگري نشويم، در اين ارزيابي ها. در عقايد فرهنگ مشترك حال من چه بايد بكنيم تا اين عنصر موثر واقع شود براي يك ملت. اول تحملي در جامعه افغانستان، ميگوييم تحملي افكار مذهبي درچوكات دين مبين اسلام كه متاسفانه تاريخ افغانستان نشان ميدهد كه يك نوع يك جانبه نگري درگذشته هاي افغانستان وجود داشت و اين موجب عقده ها شده بود وموجب نا راحتي ها شده بود در داخل جامعه اسلامي افغانستان، اما خوشبختانه ما و شما يك گام بلندي را در تاريخ افغانستان برداشتيم كه در حوزهء افكار ديني خود ما مذاهب را شناختيم و تحمل بوجود آمد در قانون افغانستان و اين بايد در عمل در داخل جامعهء ما بعنوان يك روحيه تبديل شود تا انسانهاي افغانيی مسلمان بعنوان انسانهای درجه اول و درجه دو احساسات كل شناخته نشود و اين چيزي است كه درداخل يك جامعه بسيار نقش عمده و موثررا داشته است. موضوع دوم عقلاني ساختن افكار بجاي احساسات تعصب و تحجر است وقتي ما ميگوييم عقلاني ساختن افكار، يكي ازمميزات و مشخصات بارز دين اسلام اين است كه آمادگي دارد كه به جدال مثبت بپردازد وخودش آمادگي دارد استدلال كند، استدلال را بشنود، اما متاسفانه وقتيكه اين اساسات در جوامع اسلامي از جمله درجامعه افغانستان آمده اين بسيار تحريك با اساسات كور و حتي ما گفته ميتوانيم كه يكي از ظلم هاي آن كه در افغانستان صورت گرفت ظلمي بر اسلام بود كه ما نتوانستيم بصورت يك فكر اين را بيا ن كنيم و بيشتر تكيه كرديم بر احساسات . موضوع ديگر پذيرش سنت هاي مثبت ملي و تقويت آنها است كه ما اين سنت ها را بپذيريم، يك تاثير متقابل همواره بين اعتقادات ديني و سنتها ي ملي در حوزه هاي مختلف جغرافيايي وجود داشته، ديديم اثر كذاشته روي افكار ديني، روي باور هاي ديني اثر گذاشت سنتهاي ملي، و عقايد روي سنت هاي ملي اثر گذاشته اين به هم پيوستگي را درجامعه شناسي اسلامي چه در داخل افغانستان و چه در جوامع ديگر ما بوضوح ميبينيم . مسأله چارم تقويت، هنر ادبيات، امثال اينها است كه اينها مظاهر عمده يي د رجهت به هم پيوستگي در داخل يك جامعه است. در عنصر بعديش بحث تاريخ و جغرافيايي بود كه ما مطرح كرديم كه يكي از عوامل مهم است درتاريخ وجغرافيه ببنيد حال ما و شما بيائيد چون بحث راعلمی تر میسازیم اين را آن طرف كنيم با احساسات. در تاريخ جغرافيه ما بايدچطور بايد بكنيم. يك قرائت هاي مشترك از تاريخ و تكيه بر واقعيات افتخارات ملي، ما از همين روحيه را داشته باشيم كه برداشت ما از تاريخ چه است؟ ما تاريخ را از كدام زاويه ميبينيم تاريخ از كدام زاويه ارزيابي ميكنيم؟ گاهي متاسفانه در تاريخ سازي در داخل ملت ها دولت ها نقش بسيار منفي را ايفا كرده و من اعتقاد شخصي خودم اين هست كه در افغانستان هم این بي تاثير نبوده است. دوعدم تحميل برداشت هاي سليقوي كه مابرداشت هاي سليقوي را آن طرف كنيم و بيشتر بر عقلاني ساختن ارزيابي ها تكيه داشته باشيم، اينها ميتواند عامل پيوند باشد كه جناب آقاي احدي اين مسئله را مطرح نكرد. اصلاً ما و شما وقتيكه در اين عصر قرار داريم معنايش اين نیست كه ما بر احساسات تكيه كنيم، بسيار درست مينشنيم، بسيار درست ارزيابي ميكنيم از گذشته هاي هزار ساله ودو هزار سالهء خود که اينها ميشود تكيه گاه هاي اصلي براي نسل هاي بعدي يك جامعه. در قسمت بعدي عدم تجزیه مناطقي است كه جفرافياي را وقتيكه ما مطرح ميكنيم ميگويم جغرافياي واحد، گاهاٌ مناطق از همديگر در اثر برداشت هاي نادرست به سمت تجزيه شدن ميرود كه يكي از آفت هاي گاهاٌ در تاريخ گذشتهء افغانستان هم بود، در دودهه گذشته این بحث بسيار بسيار شديد شد در داخل افغانستان . لهذا وقتيكه ميگويم جفرافياي واحد بايد ما توجه كنيم كه به هم پيوستگي را تحت نام واحد كشور واحد بايد بوجود بياريم. موضوع چارم تقويت انگيزه هاي مثبت افتخارات تاريخي وجفرافيايي است. دولت بايد بگونهء خصوصاً در عرصه اطلاعات و كلتور بايد پاليسي سازي بكند كه اين افتخارات و انگيزه ها از لحاظ جفرافيايي، از لحاظ تاريخي بايد يكسان شود و مشترك شود و اين احيا شود، نه بعنوان يك تاريخ کور نه به عنوان تاريخ تحميل شده در مكاتب و در ساحات تعليمي بلكه به يك گونه تاريخ زنده يك جغرافياي زنده، كه هر فرد افغان به اين عشق بورزد و انگيزه يي داشته باشد براي اين فرد حتي اطفال اين جامعه .
عنصر سوم منافع اقتصادي بود كه گفتيم بعنوان عامل بود براي ملت سازي در عنصر اقتصادي توزيع عادلانه اقتصاد يكي از نكات بسيار عمده يي است كه انگيزه ها را تقويت ميبخشد و اين به هم پيوستگي را در عمل اثبات ميكند تقويت مناطق بدون امكانات اوليه، دادن امتيازات خاص، شما ببنيد در مملكت ها عقده سازي نمكينند وقتيكه می بینند.
يكى اززون ها، يكى ازولايات، يكى ازايالات دچارمشكل است براى اينهاامتيازخاص راقايل ميشود تاهمه يكسان بتوانند استفاده كنند وعقده جايگزين دريك جامعه نشود ويك نوع بيلانس رابتوان در در بين ساحات مختلف وهمه جهات مختلف ايجاد كند درحاليكه درگذشته افغانستان چنين چيزى وجودنداشت .
موضوع بعدى موضوع سرمايه گذارى ومتوازن انسانى جهت توضيح اقتصاد است من بحث ارزيابى خودم اين است كه براى اولويتهاى ماسرمايه گذارى انسانى بسيارعمده است اگر ما بخواهيم بسيارى جغرافياى افغانستان راتوسعه بدهيم قابل توسعه نيست اين جغرافيایی.
پس بنابرين يكى ازاساساتى كه بتواند به هم پيوستگى اقتصادى رادردرازمدت درده سال ، بيست سال ، پنجاه سال به وجود بيايد سرمايه گذارى انسانى داشته باشيم تاعناصرمختلف جامعه كه دچارمشكلات است اين موازنه راازطريق كادرانسانى بايد برقرار بسازيم .
درمساله اخرش مساله ادارى منبعث است اراده شهروندان بود باحكومت سازى كه يكى ازعناصرعمده بود براى اين من عناصررايادميكنم اول پذيرش فرهنگ شهروندى به جاى تابعيت مطلق . بحيث اين است كه امروزه فرق كرده فرهنگ .
موضوع ديگرعدم امتياز طلبى برترى خواهى وتكيه براجندا ى ملىاست . بحث بعدى مسوول بودن اداره در برابر مردم است ونقطه اخراستحكام نهادهاى نظامى و امنيتى است . اين نكات اساسى ما بود امااينها را من به عنوان عوامل اصلى استحكام وحدت ملى ميشناسم منتها اگراقايان هركدام اجنداى فردى خودراداشته باشند تفكيك كنند بگويند من يك فرداين خواست رادارم . خواست خودراازمقوله هاىعلمى كوشش كنم خواسته هاى شخصى خود تفكيك كنيم . تشكر .
اقاى پدرام :
من پيش ازاينكه به این نکات بپردازم آن داستان معروف مولوى است درمثنوى، قزوینی رفت پيش يك خالكوب وگفت كه نقش شيردربدن من بکش. گفت: سعى كند نقش كبود شيرزن. گفت، ازكجا شروع كنيم ؟ گفت، خوب شاید ازآسانترین جاى یالهاى شيرباشد . خالكوب ازيال شيرشروع كرد. گفت كه بسيار درد ميكند ميشود ازيك جاى آسانتر شروع بكنيم؟ گفت خوب باشد ازكجا شروع كنيم، گفت، ازدم شروع كنید. ازدم شروع كرد بازدرد كرد گفت بياازدم هم بگذر، گفت، ازيك جاى ديگر شروع بکن . ازدم ودمگاه شيرم دم گرفت ، گفت ازكجا؟ گفت از شكم آسانتراست ، ازشكم كه شروع كرد دردش بيشتر بود گفت نميشود شكمش راهم نكشى، نقش نكنى ؟ سیری حال شیری بی دم واشکم که دید- این چنین شیری خدا هم نافرید، نه يال دارد نه دم دارد نه شكم دارد . بحث اين است كه ماوقتيكه در باره وحدت ملى صحبت ميكنيم، عدالت ملى ومشاركت ازهرجایى كه ميخواهيم شروع بكنيم . بزرگان ميفرمايند كه اين باعث اختلاف ملى ميشود. يعنى اگرآقاى منصور مطرح ميكند كه آقاى جلالى بايد جلوگيرى بكند ازاينكه هويتهاى اقوام ديگررا منتفی بكند درتوزيع تذكره، يادادن تذكره هاى جديد، برميگرديم احساساتى است وجناب آقاى كاظمى فرمودند اين باعث خدشه دار شدن وحدت ملى ميشود واین عقلایی نيست. موقعيكه ماميگويم برگرديم بنام های تاريخى مان اگر قراراست تفاهم ملى ايجاد بكنيم ودرعمل نشان بدهيم، بازهم همین استدلال ميشود كه طرح مسايل تاريخى باعث ايجاد اختلاف ميشود. وروى هم رفته مانميتوانيم به وحدت ملى برسيم مگراينكه اين پرابلم ها ومشكلاتى راكه ماداريم و به آن روى بروى هستيم وميبينيم كه روشن آشكاروشفاف دراين مجلس مطرح ميشود معنايش اين هست كه مااين مشكل رادرجامعه مان داريم و به آن روبروى هستيم وبخشى ازجنگهاى ما محصول همين اختلافات بوده است ودر آينده اگرمانتوانيم حل كنيم بارديگر به اين مشكلات گذار خواهيم كرد ودرگيرخواهيم شد . مااگر انتقادى داريم بردولت انتقالى واعتراضی كرديم ونقد كرديم برای اين است كه بااين روشها وحدت ملى تامين نميشود، يادست كم اين روشها مارااطمينان نميدهد به طرف رفتن به سوى وحدت ملى . من به اختصارهريك ازاين نكات راعنوان ميكنم . دركنفرانس بن به صورت دقيق وروشن من يكى دوروز كنفرانسى رادرهمان قصر دربن بودم، آقاى سيرت راى بردند وبه طور دموكراتيك ايشان می بایست رئيس دولت ميبودند باحفظ اينكه من اصلاء شخصاء بابسيارى مواضع آقاى سيرت موافق نباشم وحتی شخصاً باايشان هم موافق نباشم . آقاى كرزى دركنفرانس بن تحميل شد واين اولين برخورد غيردموكراتيك با مساله افغانستان ازسوى جامعه بين المللى بود. جامعه بين المللى كه حالا مادرباره ضرورت حضور شان بارهاصحبت كرديم. دربحث قانون اساسى اينها عنوان كردند كه یاسيستم رياستى ، ياهيچ. اگر نظام رياستى نباشد من دراين نظام درآينده درانتخابات سهم نخواهم گرفت .
يعنى ازاول ايشان دستور دادند كه مانظام رياستى ميسازيم وآقاى احدى فرمودند كه خوب خيلى جاى نظام رياستى است چه اشكالى دارد . دموكراسى ربطى به اين ساخت ندارد حالا جمهورى پارلمانى، يانظام رياستى . پيشنهاد من درهمان قانون اساسى هم این بود كه اگر قراراست نظام رياستى بپذیریم وقبول کرديم خوب تباعات ديگرش راهم بپذيريم . اگر مودل شمانظام امريكا است پس ساختار فدرال شان رابپذيريد كه مردم وايالت بتوانند مشاركت بكنند. نميشود قدرت مطلقه راازآنجابگيريد ازنظام رياستى وبعد موقعيكه پاى مشاركت ملى مطرح ميشود بازآنرا نفع ميكنيد بعد والى ها راخودشان روان ميكند . برای همین ماگفتيم که جمهورى پارلمانى وروزاول گفتيم ودرآينده همه خواهیم گفت. در قانون اساسى چار پنج مورد به روشنى وصراحت نقص شد وجناب آقاى كرزى به عنوان رئيس دولت انتقال مسووليت دولتى دارند اگرخودشان شخصاٌ درجعل كردن قانون دست نداشته باشند . باید اینها جواب بدهند دربرابرملت، دربرابرمردم ، دربرابردادگاه ، به عنوان رئيس دولت انتقالى .
درباره سرودملى فرمودندكه بعضى جاها خوب چرا از شش هفت زبان باشد ولى چه لازم است ازيك زبان باشد . اگر بحث وحدت ملى است ويامادررابطه به سرودملى وزبان یا اين مسايل رامدنظر ميگيريم ياظرفيتهاى زبان رامدنظر ميگيريم عادلانه اين بود نگاه كنيم كه كدام یک اگرمامى پذيرفتيم که يك زبان باشد نگاه ميكرديم كه كدام يك اززبانها عملاً درافغانستان وسيله ارتباط ومطالعه همگانى است. يك ازبك يك پشه يى ، يك تركمن يك، بلوچ در بازار درماركيت، اگرآن بازارملى وجودداشته باشد كه نيست درين بازاركوچك ما باكدام زبان مكالمه ميكند؟ اگرچنين چيزى است وچنين داوری وجود دارد الحق والانصاف زبان اول زبان سرودملى باید زبان فارسی ميبود . حالا اگر چنين نيست ماهردوزبان رامطرح ميكنيم لااقل دو زبان در درکنار هم میبود یا موزیکال میبود و این بحث را ما گفتیم، ازاین نظر کاملاً دلیل زبانشناسی ومنطقش روشن است وگمان نميكنم كه جزيك نحو تعصب قومى براى مطرح كردن اين مساله بحث ديگرى پشت سر ميبود يااستدلال تاريخى، يامنطقى يازبانى. درايران اگراقوام مختلف است وپذيرفتند كه به زبان فارسى صحبت بكنند براى اين است كه زبان فارسى زبان يكى امپراتورى بوده وزبان قلمرو بسيارى ومن كه همين حالا درهند وپاكستان هم به این زبان صحبت ميكنند . منطقش آن بود ومنطقش هم درافغانستان ميتوانست همين باشد. وقتيكه حرف مى زنيم استدلالش راهم باید داشته باشيم . فرمودند زبان پشتومورد ستم واقع شده يامورد بى مهرى قرارگرفته، همهء مادرهمين سن وسال خود شاهدهستيم كه ما پشتو تولنه داشتيم براى بعضى لغت درزمان پشتو پول ميدادند وماكورسهاى آموزش زبان پشتوداشتيم، امادربدخشان اجباراء بايد به زبان پشتو دردوره متوسطه وليسه درس ميخواندیم. من نميدانم كه براى زبان پشتو درچنين صورتی ستم گرفته يانه يابرزبانها علیه ديگر ستم رواداشته شده وكورس هاى پشتو درزمان كودتاى هفت ثور ملغا قرارداده شد، براى اينكه دیدند زبان است یک پدیده اجتماعی با تازاندن نمیشود مگر اينكه خودش درداخل ظرفيت هاى اساسى داشته باشد يا بتواند كار بكند، با اضافه اینکه زبان تنها با وضع لغت نمی شود زبان باتفكرساخته ميشود. زبانهاييكه پشت سرش تفكروجودنداشته باشد نميتواند به زبانها ى بزرگ تبديل شود. يعنى اول يك تفكر وجوددارد بعددرقالب واژه ها مى آيد بنابرين رشد زبانها تنها به اين نميشود كه شمايك سياست دولتى وضع بكنيد که اين زبان پيش برود ياآن زبان عقب برود، تنها نتيجهء که ماگرفتيم اختلاف ملى بود وستمگرى ملى درزمینه زبان. كه اين بحث كاملاً روشن است وكورسهاى پشتوراشماميدانيد وميشناسيد. دررابطه باپول كه جناب آقاى احدى رئيس بانك مركزى هستند، تنها به زبان پشتو است وپول يكى ازسمبولهاى ملى است . ماجداٌ به اين مساله مخالف هستيم، درتكتهاى آريانا باز به زبان پشتو وزبان انگليسى است بازما به اين مساله مخالف هستيم، يا به چند زبان باشد يااگرميخواهند هرزبان ديگركه دردلشان است انجام بدهند . اين درزمينه هاى ملى نميشود عقب نشينى كرد ووضع خيلى جدى تر ازين حرف هايى است كه ماصحبت ميكنيم ما خیلی مصمم ترازین بحث ها هستیم. دررابطه به هويت ملى ، هويت ملى باتوزيع تذكره ونوشتن افغان ساخته نميشود. ماتمام روز ما بحث دراين بود كه ملت چگونه ساخته ميشود وهويت ملى چگونه شكل ميگيرد؟ وبعد هويت ملى اين نيست كه هويتهاى ديگر رافراموش بكنيم که ايادرهويت ملى جديد، هويتهاى اقوام ديگر، فرهنگ شان، زبان شان، عنعنات شان دراين هويت جديد وجود دارد وياهويت يكطرفه ساخته ميشود؟ بنابرين هويت ملى لازمش اين است كه دريك پروسه رشد بكند واين هوتيها بروند درهويت بزرگتر حل شوند نه اينكه اقاى جلالى دستوربدهد كه تذكره را تغيير بدهید ازبک و تاجك وهزاره ننويسد وبنويسد افغان ، وحرف آقاى منصور حرف احساساتى هم نيست حقيقت قضيه اين است درخيلى ازجا ها ازمناطق وكشورماكلمه افغان معادل به پشتون است . يعنى اینست که از يك آدم بپرسيد ميگويد که افغان زبان افغانى وغیره اينكه چرا چنين است اگر قابل تاسف است ونيست این یک واقعيت است ومابايد با آن برخورد دقيق داشته باشيم واين دريك پروسه ودريك مرحله ميتواند حل شود كه حالا مردم بروند آن هويت رابپذيرند وياآن هويت را نه پذيرند . درباره اردوى ملى بايد گفت، درهمين دیروز هفتاد صاحب منصب وافسرمتخصص ازوزارت دفاع كنار شدند و سپس اعلان شد كه يكصدوپنجاه نفرازجوانان داوطلب جلال آباد به اردوى ملى جذ ب شدند . يعنى يك كادر متخصص از اردوى ملى بركنارميشو د ويكتعداد آرام مى آيند تازه به آنجاتخصص هم ندارند . بنابرين چگونه ميشود باوركرد كه نیت برای ساختن اردوى ملى است، دولت سازى وملت سازیست است . من بارهااززبان زنده یاد آمرصاحب مسعود شنيده بودم وآقاى نوازشريف هم یکبار گفت كه يكى ازكارهايكه كه ماانجام داديم ازهم پاشاندن اردوى افغانستان بود ودقيقاٌ كارى كه صورت ميگيرد وآقاى وردگ انجام ميدهند وآقاى جلالى اين پروژه را دارند پيش ميبرند ودوستانشان، دقيقاٌ همه برنامه يى است كه پاكستانى ها داشتند. يعنى كاملاٌ تهی دست گردن توان دفاع اين ملت. مانيرو ى هوايى همين لحظه نداريم واردوى ما هم وارد به تقلیل می رود به نابود ميشود. بقيه نيروهاى ملكى مسلح هم باید بقيه اسلحه جمع شود ودرنتيجه اگريك بار این آقایان تشريف بردند باپاسپورت های امريكايى شان ازاين كشور، مارادراختيار نيرهاى امنيتى پاكستان بگذارند آنها قیمومیت ما را به عهده بگيرند، بعد چه ميشود چه نميشود. آقاى كرزى به عنوان رئيس دولت يك بار درصحبت شان درتلويزيون فرمودند كه ماتمام امتیازات تاريخى قبايل رااحياميكنيم . ماهيچ بحثى بااين نداريم كه ًقبايل وارد يك روند پيشرفته زنده گى اجتماعى اقتصادی بشوند، امكانات افغانستان دراختيار شان باشد. امکانات دولت دراختیار از آنها باشدشهروند متساوى الحقوق باشند دركشور ما ، ولى درعين حال تاريخٌاٌ ميدانيم كه امتيازات تاریخی قبايل چه است. اسلحه بايد داشته باشند، اسلحه بايد حمل بكنند، سربازى بايد نروند . چند صد مليون دالروزارت سرحدات خرچ باید بشود . دوصدوپنجاه محصل ازوزيرستان بياوریم روان بکنیم . درحاليكه ما ده بورس برای دو تا دانشجوی خودمان دراین کشور خود نمیدهیم. اينها امتيازات تاريخى است واگراینترتیب مطرح بكنيم، نه به طرف وحدت ملى می رويم ، نه شهروند ميشويم نه يك ملت متمدن ایجاد می کنیم ونه وجامعه مدنى وما دوباره به طرف انقطاب رهای بسیار شدید خواهیم رفت. در باره خلع سلاح ما موافق هستيم خلع سلاح صورت بگيرد. طبيعتاٌ ولى خلع سلاح چگونه ازكجا وبه چه ترتيب . ماشاهد دوتاحادثه درهرات وميمنه بوديم . درميمنه هاشم حبيبى يكى ازفرماندهان اسبق طالبان درامام صاحب روان کردند ودرهرات هم توطيه هايى بسیاربسيار خطرناكى عليه اسماعيل خان صورت گرفت . ماهيچ بحثى برسر اسماعيل خان وشخص دوستم نداريم . ولى مامى بينيم كه این توطيه ازكجاشكل ميگيرد وهم وزارت داخله وهم معاون وزارت دفاع به صراحت اعلام كردند كه اين دونفر افراد ماهستند واینها را به كابل انتقال دادند درمهمان خانه های اینها درشهركابل زنده گى ميكنند . هم متهمان قتل وزير هوانوردى درهرات وهم مسوولان ایکرو ما مى بينيم كه بعضى ازطالبان مثل بشير بغلانى ، استانداران وواليان اين مملكت هستند. اين در حالتى است كه بحث باملاغوث ادامه دارد بحث باملامتقی ادامه دارد. وما می بایست دربحث مورد وحزب اسلامی به اين مساله مى پرداختيم كه متاسفانه درآنجا درآجندا آن بحث هیچ مورد بحث قرارنگرفت كه ما ميدانستيم چگونه ، بنابراين عرض من اينست كه اگر ماميخواهيم به طرف وحدت ملی برويم ، بايد مانشان بدهيم درعمل كه داريم وحدت ملى راتمثيل ميكنيم . من بسيار روشن وصريح ميخواهم گپ بزنم .فراتراز بحث وحدت ملى ، بحث داشتن يك ملت ، يك سرزمين وغيره وغيره مطرح است . شمادردوسه تابخش بسیار عمده پست مخصوصاٌ درمربوطات امنيت ملى كشور اشرار کشور ، وزارت داخله كه بخش عظیم اسرار مملکت امنيت جان ما ، مال ما ودارايى ما وسرزمين مادراختيار شان است، آدم هايى ازبيرون آمدند كه قطعاٌ تابعيت امريكايى دارند وبراى امريكا كارميكردند. مادردوسه زمينه هاى بسيار اساسى به وسيله نيروهاى خودمادرداخل رهبرى نمى شويم. كدام دولت را میخواهیم درباره اش صحبت کنیم که باز این دولت روبه طرف وحدت ملی. بیائید روشن وشفاف صحبت بکنیم موقع این نیست ما بخواهیم سر قضایاماست مالی کنیم وارکنار این حقایق چشم بسته بگذریم. نه این ملت او ملت است ، نه این مردم آن مردم هستند نه این اقوام آن اقوام استند خصوصیات ملی و عنعنات ملی به آگاهی سیاسی تبدیل شده این ملت هامسلح هستند هنوز هم مسلح هستند اگر ما با این مسایل درست ودقیق وعادلانه برخورد نکنیم وخیال بکنیم که با کتمان کردن این حقایق می شود به طرف ملی رفت چشم بپوشيم ، ما به طرف وحدت ملى نخواهيم رفت وکه ما به طرف يك جنگ وانقطاب وبحران ملی ما حركت خواهيم كرد. بنا بر اين خواهش من اينست كه مادوباره وقتى که بحث ها رامطرح ميكنيم دوستانه برای رياست بانك مركزى ووزير داخله ما میخواهیم بگوئیم ماجداء ميخواهيم درزمينه سمبولها وآن جايى كه بخشى ازهويت ماتبلور پيداميكند ومعرف بخشی از هويت مااست ما بايد جداء تجديد نظر بكنيم ، درغيرآن ما به هرحال سعى خواهيم كرد، مبارزه خواهيم كرد، ادامه خواهيم داد، تا بپرسيم به اين جاهايى كه دراين زمينه ها مابتوانيم به يك تفاهم ملى برسیم وبه وفاق ملى برسيم .
آقاى زرياب :
به اجازه دوستان گرامى وحاضران مجلس ! من نیک ميدانم كه همگان سخت خسته شده اند، ولى ناگزير چون نوبت گرفتم واصولا بحث تاساعت هفت ادامه خواهد يافت ، من به خودحق ميدهم كه چندنكته يى را به دوام صحبتهاى صبح خودبگويم . من فكرميكنم كه تااندازه يى صحبت هاى صبح من درست درك نشد، يعنى يك سوء تفاهم درمورد به وجودآمد. به طور مثال، من گفتم كه وقتى مقوله "نيشن" دركشورماودرحوزه فرهنگى ماآمد ، مايك واژه دربرابر اين مقوله نداشتيم كه به كار ببريم .منظور من چه هست؟ از رهگذر زبان شناسي، واژه زماني بوجود ميايد كه يک مدلول خارجي از آن بوجود بيايد يا وجود داشته باشد و واژه زماني از استعمال ميافتد كه مدلول خارجي اش از جامعه بيرون شود. بطور مثال، ما واژه هاي گرز و عمود و سنان را كه در سراپاي شهنامه موج ميزند، امروز به كار نميبريم. علت آن اينست كه مدلول هاي اين واژه ها يعني گرز ، عمود و سنان از بين رفته است. چون مدلول خارجي از بين رفته، واژه ها كه دال بر مدلول هستند هم از استعمال افتاده اند. وقتي مقولهء "نیشن" در حوزه فرهنگي ما وارد شد، مدلول خارجي آن كه ملت باشد در حوزه فرهنگي ما نه تنها در افغانستان، در حوزه فرهنگي ما وجود نداشت. بنابر آن ما يك واژهء عرب را كه دقيقاً معنای نیشن را نميرساند، بكار برديم بر مقوله نیشن بعضي از دوستان ما بسيار آرمان گرايانه فكر ميكنند و آرمان گرايانه در مورد مقوله هاي ملت و وحدت ملي صحبت ميكنند اين صحبتها بيشتر به دعا ها شباهت دارد كه الهي اينطور شود الهي اینطورشود الهی اینطور شود. حالانكه مابايد شناخت دقيق و علمي و واقع گرایانه داشته باشيم. شماببنيد وقتي جان ستواات میل كتابي در آزادي خود رامينويسد اوقتي مونتسكيو روح القوانين خود رامينويسد، و وقتي ژان رسو قرار داد اجتماعي خود رامينويسد، اين سه نفر ازپايه گذاران دموكراسی د رجهان هستند. اینها با دقت تمام ميكانيزم و راهكار هاي بوجود آمدن يك نظام دموكراتيك را درجامعه نشان ميدهند. حالا وقتي ما درمورد ملت صحبت ميكنيم، بايد يك مفهوم نسبيی درست از ملت داشته باشيم. ما ميفهميم كه تعريف، پديده را محدود ميسازد و بهترين تعريف را منطقيون ميگويند كه جامع افراد و مانع اغيار بايد باشد و مابه سختي درمورد علت يك تعريف را پيدا كرده ميتوانيم كه جامع افراد و مانع اغيار باشد. از سوي ديگر مامي فهميم كه پديده هاي كانكريت يا عينی تعريف كردنش آسان است. ما خيلي ساده ميتوانيم يك چوكي را كه عينيت دارد و ما آنرا به چشم ديده ميتوانيم وبا دست لمس كرده ميتوانيم اين را تعريف بكنيم اما پديده هاي ابستركات يا پديده هاي انتزاعي را تعريف كردن يا تعريفي براي شان قايل شده كه همگان انرا بپذيرد بسيار دشوار است. ملت يك پديده انتزاعي است ملت چيزي نيست که ما انرا به چشم ببنيم و وحدت ملي هم يك پديده اپستركت است. ما وحدت ملي را به چشم ديده نميتوانيم فقط ما نتايج حضور ملت و نتايج وحدت ملي را احساس كرده ميتوانيم. بنابر ان من ميخواهم كه پيشنهاد كنم كه در حال حاضر ما از تعريف ملت و تعريف وحدت ملي صرف نظر بكنيم. در مقابل ما ميشود كه موء لفه هاي وحدت ملي و موء لفه هاي ملت را بشناسيم و ببنيم كه آيا در كشور خود ما اين موء لفه ها را داريم يانه . بعضي از دوستان بسيار خوشبينانه داوري كردند كه ما ملت داشتيم، داريم و خواهيم داشت. ما وحدت ملي داشتيم، داريم و خواهيم داشت من فكر ميكنم اين برخورد برخوردیست بسيار احساساتي، كه البته از حسن نيت سرچشمه ميگيرد. اينها كساني كه به اين لحن صحبت ميكنند بدون شك حسن نيت دارند در مورد كشور شان، در مورد سر زمين شان. اما حسن نيت برای حل قضايا كافي نيست ما قضايا را بايد به دقت مطالعه كنيم. من قبلاً در مورد به وجود آمدن مقوله ملت صبح امروز چند نكته يي را بيان كردم و حالا ميخواهم كه اندكي بيشتر توضيح بدهم. ميخواهم بگويم كه مقوله ملت محصول دوران مدرنيتي است و مدرنيتي طوريكه شما ميفهميد سه رکن عمده دارد. اول آن خرد است كه بشكل دبستان خرد گرايي تبارز كرده. اصل دوم آزادي است . آزادي منظور من آزادي سياسي كشور نيست، آزادي فردي است، يعني فرد آزاد بايد باشد و اين آزادي خواهی به شكل دبستان اندوپیچویزم تبارز كرده است. اصل سوم مدرنيتي ، تكنو كراسي است. تكنو لوژي كه به شكل دبستان تكتو كراسي تبارز كرده است. حالا ما مي بينيم آيا در كشو رما از اين عناصر وجود دارد؟ ما همه طوريكه جناب محقق اشاره كردند در سالهاي گذشته همه برخورد هاي مابه مسايل، برخورد هاي احساساتي بوده، هيچ وقت ما خرد را رهمنمايي كار خود نساختيم. ما با استفاده از ضرب المثل ها، با استفاده از اقوال بزرگان گذشته خود، وبا استفاده از بعضي متون ديگر خواستيم كه استدلال كنيم، هيچ وقت خرد را مايهء استدلا ل خود قرار نداديم. به اين ترتيب اصل دوم كه اصل آزادي فرد است اندویجولیزم، هر فرد آزاد است که بينديشد چنانكه ميخواهد و اظهار كند نظر خود را همانطوري كه لازم ميبينيد و اصل سوم تكنالوژي ، ما نه آزادي فردي داشتيم در اين كشور ونه تكنالوژي داشتيم. همين امروز كه ما از وحدت ملي صحبت ميكنيم، يك تلويزيون سرتاسري در افغانستان نداريم. راديویي ما به سختي در مناطق دور دست كشور شنيده ميشود. يعني تكنالوژي را ما نتوانستيم كه در خدمت ملت شدن قرار بدهيم. دوستان اشاره كردند كه مثلاً باز هم با خوشبيني تمام كه ما فرهنگ مشترك و ملي داريم. من اجازه ميخواهم كه دو عنصر فرهنگ را روشن بسازم. عنصر بسيار مهم و مركزي فرهنگ زبان هست . ما زبان ملي نداريم و نداشتيم. عنصر دوم هنر است. ما هنر ملي نداشتيم و نداريم. موسيقيی كه در ننگرهار است با موسيقي يكه د رميمنه هست فرق دارد. زبانيكه در پكتيا صحبت ميشود با زباني كه در بدخشان صحبت ميشود، فرق دارد. بنابر آن صحبت كردن از فرهنگ ملي در افغانستان يك اشتباه است. ما فرهنگ اقوام داريم. وقتي من گفتم كه دروقتي ملت بوجود ميآيد اند وچولیزم بوجود ميايد يعني فرد مطرح است، در حاليكه در افغانستان امروز قوم مطرح است، همين امروز شما شاهد هستيد كه ما شوراي قوم احمد زي داريم. ما شوراي قوم عرب داريم. هيچكس در فكر ملت نيست. همگان از قوم و حتي از قبيله صحبت ميكنند. چطور میشود در يك سر زمينيكه شما شوراي قوم احمد زی را ببنيد.
در چنين حالاتيكه فرد يعني همان عنصري را كه پيشتر ما شهروند گفتيم هنوز بوجود نيامده، در ملت مساله قوم مطرح نميشود، مساله قبيله مطرح نميشود، مساله افراد مطرح ميشود. فرد مطرح ميشود، ستيزن مطرح ميشود، شهروند مطرح ميشود. حالا اين شهروند پشتون است، اين شهروند تاجك است، اين شهروند هزاره است، اين شهروند تركمن است، هيچ فرقي نميكند. فقط شهروندي كه شهروند افغانستان است مطرح ميشود و اين شهروند و تمام شهروندها حقوق مساوي دارند. شهروند تعريفش همين هست كه تمام شهروند ها وقتي صفت شهروندا را گرفتند، يعني حقوق مساوي دارند. به هر قوميكه تعلق دارند، به هر قبيله كه تعلق دارند، به هرجنسي كه هستند وبه هرزبانيكه صحبت ميكنند، حقوق شان مساوي است. شما اعلاميه حقوق بشر را بسيار ازش درين روز ها صحبت مي شود. نام اولي اعلاميهء حقوق بشر كه در فرانسه بوجود آمد، اعلاميه حقوق بشر و شهروند است. يعني در اول اعلاميه حقوق بشر و شهروند نام داشت يعني اين مقولهء شهروند، از مقوله هاي است كه ما تادرست اين مقوله ها را نشناسيم، جامعه مدنی برای ما نامفهوم خواهد بود. اگر درست مامقوله شهروند رانشناسیم و تعريفش را نه فهميم، دموكراسي براي ما نا مفهوم خواهد بود. من بايد براي شما عرض كنم كه متن قانون اساسي را در اختيار من گذاشتندكه من از رهگذر زبان البته متن دري را باز نويسي كنم. من در تمام قانون اساسي بجاي اتباع واژه شهروندان را آورده بودم . متاسفانه ازين اصلاحاتيكه من به خواست خود مقامات وارد كرده بودم، بسيار به ندرت استفاده شده و اين براي من يك خاطره تلخ بوده است. بخاطر از ينكه جناب مبارز باز هم صداي اعتراض شان بلند نشود من همين جا صحبت خود را قطع ميكنم، فقط يك نكته راميخواهم تذكر بدهم كه مقوله ها یا بزبان هاي فرنگي ميگويند "گته گوريز" بسيار ارزش دارند. مقوله ها، واژه هاي عادي نيستند. حالا يكي از ين مقوله ها مقوله بازار آزاد بود كه سرش صحبت شد و البته با برداشتهاي بسيار سليقه اي و شخصي، در حاليكه مقوله بازار ازاد يك مقوله اقتصادي سياسي است و بايد با دقت ما اين مقوله رابشناسيم. اگر مقولهء بازار آزاد را كه يك مقوله اقتصادي سياسي است درست نشناسيم ما اصلاً بازار آزاد را درك كرده نميتوانيم، به همين صورت مقوله ملت، مقوله دموكراسي، مقوله بازار آزاد، مقوله وحدت ملي اين ها واژه هاي ساده نيستند، اينها مقوله ها هستند. بايد درست دقيق وبجا شناخت خود را تكميل بكنيم و كامل بسازيم. با تشكر .
مبارز _ تشكر
آقاي نعمت نوري :
به اجازه رئيس صاحب مجلس و بنمايندگي حزب همبستگي افغانستان ميخواهم خدمت دوستان مطالبي را ارايه كنم. از صبح تا حال دو ديدگاه پيش من مشخص شد. يكي در مجموع اينكه وحدت ملي را تأ مين ميداند در مجموع و ديدگاه ديگري كه وحدت ملي را تأمين نميداند در اوضاع كنوني. در هر دو طرف در نظريات هردو طرف حقايقي نهفته است. اما مهمتر از ين، اين است كه پشت اين ديدگاه ها چه منافع سياسي نهفته است. آيا منافع سياسي را ميخواهند كه ازين واقعيت تلخي كه وحدت ملي ماخدشه دار شده درطول اين دو دهه ازين آنطور بهره برداري هاي سياسي براي احراز قدرت سياسي صورت بگيرد، و يا برعكس براي اينكه ستم هاي عنعنوي كه از صد سال به اين طرف بر بخشهاي مختلف جامعه ما وجود داشت، براي ادامه آن سلطه استفاده كند، به نظر من هردو نظر بخاطر تأمين بيشتر و بخاطر استحكام وحدت ملي مضر تمام ميشود ، و ما اگر بخواهيم واقعاً به اين آلام و رنجهاي كه بیست وچهار سال گذشته مردم ما را عذاب داده ازين بيرون بر آئيم و يك نسخه و راه علاجي ارايه كنيم كه اين رنج و آلام را كم بسازد وبه تدريج برود بطرف يك جامعه مدني، بطرف رفاه عمومي، بطرف صلح و دموكراسي، بطرف يك تفاهم ملي، اين ايجاب از خود گذري هاي فوق العاده را ميخواهد. ايجاب از ين را ميكند كه بمعني واقعي كلمه ما منافع گروهي و حزبي و تنظيمي خود را ما بايد فداي منافع و مصالح عمومي ملت خود بسازيم.
اما گپ ها اگر از جهات عامش بگذريم، سرمساله خاص بيائيم، وحدت ملي ما اگر از آن مقوله هاي كه ملت چطور در اروپا شكل گرفت وچه وقت بارشد سرمايه مقوله ملت عرض وجود كرد، من ميگويم ازين صحبت ها اگر بگذاريم جاي هم ندارد درين جا و جاي حل اش هم اين جا نيست، حتي جاي مطرح كردنش نيست، اما اگر تاريخ نزديك گذشتهء مردم افغانستان را مد نظر بگيريم اين به وضاحت معلوم ميشود كه در برابر تهاجم بيروني يك وحدت مليی بوجود آمده، هر وقت .
حالا ما كه از هر لحاظي كه اين را ارزيابي كنيم، چه از لحاظ جامعه شناسي چه از لحاظ روحيات روان شناسي جامعهء افغانستان از هر دو لحاظ كه ببينيم بايد جواب بدهيم كه چرا اين وحدت ملي بوجود آمده در مقابل تهاجم و حتي در مقابل اعراب و ديگران. اين نقطهء بسيار مهمي است. چيز بسيار مهمي است كه هم واقعيت تاريخي است و هم بربناي اين ما ميتوانيم آباد كنيم چيز هایي را .
اما در مقابل چه وقت وحدت ملي خدشه دار شده؟ زمانيكه استبداد داخلي حاكميت پيدا كرده است. زمانيكه استبداد اينقدر به اوج گرفته و اتكا كرده بالاخره بر يك مليت يا بر يك زبان يا بر يك منطقه بالاخره نفاق ملي را بوجود آورده ووحدت ملي ما را خدشه دار ساخته است. بناٌّ اگر بخواهيم دررفع اين نا بساماني ها كاركنيم و براي وحدت ملي خود براي آينده كاركنيم، بايد نگذاريم كه در آينده باز هم استبداد شكل بگيرد، به هر شكلي كه باشد، به هر نامي كه باشد. ما خونهاي دوره اول مشروطيت و دوم مشروطيت را كه چطور در برابر استبداد ايستادگي كردند و از هويت ملي خود و افكار سياسي خود دفاع كردند سرمشق قرار بدهيم، وبناٌ مساله را ببينيم درطول همي بیست وچهار سال گذشته هم اگر وحدت ملي ما خدشه دار شد بخاطري كه منافع گروهي، حزبي بالاتر از منافع محرومان جامعه افغانستان قرار گرفت و من بيشتر وقت استادان محترم را نميگيرم، اما من ميگويم عناصري كه ميتواند براي آنيده براي وحدت ملي ما موثر تر باشد و موثر باشد يكي درس گيري ها از همين تاريخ نه چندان دور وطن است. تاريخ حد اقل پنجاه سال گذشته افغانستان را مد نظر بگيريم وباز بر تري طلبی هایي كه از دو ديدگاه بطور مثال كه مه سرش صحبت كردم ویا توهين و تحقير مليتها و يا زبانهاي معين و حتي مذاهب معين، كه خوشبختانه در قانون اساسي جديد با تمام اين جا و آنجا يگان كمبودش كه مورد قبول حزب همبستگي افغانستان است، با تطبيق آن يك مقدار ما ميتوانيم درشهرای اين گام زن باشيم كه وحدت ملي خود را خوبتر وبهتر از گذشته تأمين كنيم. اما برعلاوه فراموش ما، من لازم به اين ميدانيم كه تذكر بدهم كه يكي از عناصر مهمي كه ميتواند وحدت ملي را تامين كند. دوستان ما زياد سرش صحبت كردند اما دفاع از منافع زحمت كشان اين ملك در آيندهء شكل گيري وحدت ملي از اهميت برازنده برخوردار است. اگر اقشار محروم جامعه، اگر مثلاً آن دهقانهاي فقير ما جز كه درطول جهاد مقدس مردم افغانستان، بيش از يك مليون شهيد داد و امروز به دا د شان هيچكس نميرسد، اگر ما بزندگي آنها توجه كنيم و اين محروميت شانرا درمد نظر بگيريم، ما ميتوانيم براي يكي از عناصر وحدت ملي خود را خوب صيقل كنيم، برسيم و ارزش هاي دموكراسي برود به دور ترين ولسوالي ها. اگر دسته هاي جاهل كه در خدمت بيگانه ها قرار گرفتند بر جهالت جا هاي معين بطور مثال اتكا كردند و ازو بهره برداري كردند و يكه تازي هاي معين خود را كردند، فقط چند جمله ديگری دوم راكه ميخواستم سرش اتكا كنيم كه متاسفانه كمتر سرش توجه شد، دفاع از حقوق زنهاست. عنصر بلا فاصله بعد از دفاع از حقوق زحمت كشان، دفاع از حقوق مسلم زنها از عناصر متشكله بسيار جدي وحدت ملي آينده افغانستان باشد شماتصور كنيد كه اگر بيشتر از نيم نفوس افغانستان به آگاهي هاي ابتدايي خود برسد و اينها به دور ترين نقاط افغانستان بروند و اين چه برد خوبي خواهد بودكه اين گپ هاي خورد و ريزهء كه كورس هاي پشتوي ما چطور بود كورسهاي فارسي ما چطور بود چقدرمثل یک سیلی خواهد بود كه اين همه چيز ها را با خود خواهد روفت وبطرف ترقي و پيشرفت ما را خواهد برد و سوم از لحاظ اقتصادي هم گپ آخر خود را ميزنم به اجازه رئيس صاحب مجلس، و حالا بسيار مهم است كه دانشمندان اقتصادما که خوشبختانه تعداد شان حضور دارند تعدادي شان بودند و رفتند، اگر ما يك تركیبي چيزي كه ما درين رابطه صحبت كرديم در برنامه و اساسنامه ما هم انعكاس پيدا كرده، اگر ما يك تركيبی ازاقتصاد مختلط و اقتصاد بازار آزاد بوجود نياوريم چيزي كه خاصه نياز جامعه امروزي افغانستان است نه اقتصاد ليبرالي غرب ميتواند نجات دهنده باشد ونه آن اقتصاد مختلطي كه در دوران گذشته در حكومت هايش بود هر دو نميتواند كار ساز باشد. تركيبي از هردو آن دانشمنداني كه از لحاظ اقتصادي صاحب نظر باشند و مهم تراين نظرات خود را اگر دانشمندان عزيز ما بتوانند از واقعيت هاي بسيارسرسخت جامعه افغانستان بگيرند نسخه ارايه كنند تا از كتابهايی كه از طريق پوهنتون هاي مختلف ارايه ميشود. گپ آخري اينكه اين را من با بسيار تاكيد به تمام دوستان ميگويم كه اگر در طول بیست وچهار سال گذشته، جنايت كار هاي جنگي اگر محاكمه نشوند وحدت ملي ما كامل نميشود، ميتواند تامين شود. اما كامل نميشود. من اين را به دوستان ميگويم كه آيا سرش فكر شود كه آيا جنايت كار هاي جنگي اگر محكمه ميشود اين براي وحدت ملي ما در مجموع سودمند خواهد بود ياني . بعنوان يك سوال طرح ميكنم و تشكر از توجه تان .
مبارز تشكر .
آغاي سيد عبد ا الهادي :
بسم الله الرحمن الرحيم
به اجازه بزرگ ها! ما براي وصل كردن آمديم، نه براي فصل كردن. رودكي ميگويد
هركه نا موخت از گذشت روزگار هيچ ناموزد ز هيچ آموز گار
فكر ميكنم كه در همي مجلس ، مجلس تصميم گيري نيست، مجلس گفتگو هست و درين جا حرف هاي ما و من سرنوشت افغانستان را تعين نميكند. ما بايد براي افغانستان بينديشيم. ما در افغانستان جنايت كار جنگي هيچ نداريم. كو جنايت كار جنگی جنایت کار جنگی كه در افغانستان است كيست ؟ او برهنه پایي كه سي سال بخاطر تماميت ارضي، استقلال، آزادي، نواميسي ملي و دين مقدس اسلام جنگيد ما اورا نمتوانيم گفته جنايت كار جنگي ، ما نداريم در افغانستان .
گرايشهاي مختلف اگر ما بگويم كه جنايت كار جنگي شايد، ولي در افغانستان من هيچ جنايت كار جنگي ره نمی بينم. اگر ما نميجنگيديم شما كي ها بودید؟ كساني كه سي سال در عرب تير كرده اند اگر آنها را جنايت كار جنگي بگوئيد شايد . ولی برهنه پایي كه بخاطر دينش، بخاطر وطنش، ما زمانيكه روشن فكر ميگويم بايد عدالت حرف روشنفكري را هم در نظر بگيريم، ما نداريم در افغانستان جنايت كارجنگي. شايد اشتباهاتي شده باشد، دوستاني بوده باشند. در كدام جبهه بزرگي كه در افغانستان درمقابل يورش روسها در افغانستان جنگيد، كدام روشنفكر بزرگ پشت جبهه ايستاد بود، تعليمات روشنفكري را بخاطر آينده افغانستان داشته باشد، من خو ندیدم.
يك روشنفكر ش من هستم، مكتب را بسيار كم خوانده بودم و كمر را براي جهاد بسته كردم بخاطر رضاي خدا، من خو نمي بينم در افغانستان جنايت كار جنگي داشته باشيم. همان دوستم را ، همان محقق را، همان كساني را كه امروز ما سرش فكر ميكنيم، اينها جنايت كار جنگي نيستند، اين ها قهرمانان ملي هستند. اين ها قهرمانان هستند كه بخاطر استقلال آزادي وطن و آرمان شان برادران خود را، پدران خود را، عزيزان خود را، فرزندان خود را از دست دادند. اينها مجاهدان راه حق هستند، ما اين را بايد نا ديده نگيريم. ما جنايتكار جنگي قطعاً نداريم اشتبا بسيار بزرگي است.
چرا جنايت كار جنگي؟ اينكه بخاطر استقلال و آزادي وطنش ميجنگد او جنايت كار است؟ ما طالب را جنايتكار جنگي گفته نميتوانيم، از افغانستان روزي كه يك گرايش حزبي داشته آمده يك جناياتي را در اين جاكرده خيسته رفته، ولي جنايات جنگي گفته نميتوانيم. اين گرايشها ي قومي بوده، گرايش هاي زباني بوده، گرايش هاي حزبي بوده، سي سال است درين سه دهم ما تجربه داريم، سه دهه خودش معلم است . ما ديروز مجاهد را تفنگ سالار ميگفتيم. ديروز طالب را جنايتكار ميگفتيم. امروز عملاٌ وارد برنامه ميشويم باطالب ، حكمتيار ديروز جنايت كار بود، امروز وارد حزب او ميشويم براي اينكه ما راي ببريم يا گپي داشته باشيم يا بتوانيم ازآن راي بيشتر ببريم، دوباره حكومت قايم بكنيم. من فكر ميكنم كه مه يكي در افغانستان یکی کافری را نمی بینم ویکی جنایت کار جنگی را نميبينم. يكي جنايت كار جنگي را هيچ من نديديم و از همين دوستها خواهش من همين است كه اگر مابه افغانستان گپ ميزنيم بگذاريم از همين گپ هاي ما و من برا ايم ديگر بزرگ شويم حوصله بسيار بزرگي پيدا بكنيم، بخاطر رضاي خدا ج و بخاطر ملت افغانستان. بسيار ملت بيچاره است. بيائيد كه از همين گپ ها بگذريم من فكر ميكنم كه من از آغاي احدي هم خواهش ميكنم از آغاي پدرام هم خواهش ميكنم ديگر بگذرند از همين گپها و اين جا جاي تصميم گيري هم نيست اگر باز ما به تصميم گيري هم می رويم، گپ بزرگ ميزنيم، شايد همگي گپي داشته باشد. گپ افغانستان را بزنيم مليونها كتاب پر خواهد شد، ولي ميگذريم از همين خواهش من از دوستها همين است كه گپی براي افغانستان، بزنيم براي آينده افغانستان بزنیم براي بهبود افغانستان بزنيم، براي صلح و ثبات افغانستان بزنيم. سلام عليم .
مبارز تشكر .
اين جا البته در قبال وقايع و حوادثي كه در افغانستان صورت گرفته، جاي تحليل، ارزيابي و قضاوت نيست. قضاوت راميگذاريم به اهل قضاوت وكساني كه در نزد ملت افغانستان از لحاظ قضاوت مسووليت دارند. قضاوت را ميگذاريم بتاريخ افغانستان. فلهذا ما اگر بحث قضاوت را درين جا آغاز بكنيم يكي يك قسم قضاوت ميكند وبرادر ديگر ما ديگر قسم قضاوت ميكند. او هم دلايلي را ارايه ميكند و اين برادر ديگر ما هم دلايلي را ارايه ميكند و اين ما را از آن مقصدي كه اين مجلس را ما داير ساختيم، مارا دور ميسازد. ما اين مجلس را براي ازاين دعوت كرديم و رجال محترم وطن خود را تكليف داديم، تا ديالوگ و مذاكره را در بين شخصيتهاي ملي افغانستان آغاز بكنيم. ما يكي ديگر خود را تحمل بكنيم، فرهنگ تحمل و فرهنگ گذشت و فرهنگ فداكاري دوباره در بين ما قدرت پيدا كند ، ليكن اين مانع از ين نميشود كه برادر هاي ما شخصيت ها، اين ها تحليل كنند اوضاع را يا قضاوت تاريخي نكنند يا پيشنهاد نكنند. مگر ما ميخواهيم طرز گفتار ما را پيشنها د ميكنيم براي شان به بسيار عجز كه فاصله ها را نزديك تر بسازند و مارا فاصله هاي مارا دور تر نسازد همين شهركابل، امروز شاهد است شما بطرف شهر قديم كابل بنگريد يك شهر ويرانه است. اين را من ميگويم، با جرئت ميگويم كه اين را روسها ويران نكرده اند. اين بدست خود ما ويران شد. فلهذا هر قدريكه ما اين مسايل را رويش بحث بكنيم، اين بحث ها برای ما فعلاً مفيد واقع نميشود، مابايد فعلاً كاري بكنيم كه همين نقاطي را كه امروز بحث شد روي وحدت ملي و روي ملت، ما به اين حصه خود را متكي بسازيم و كوشش بكنيم كساني هستند كه می گویند ما ملت نداريم من از جمله كساني هستم كه ميگويم ملت داريم. حالا آن كساني كه ميگويند ملت نداريم از لحاظ علمي و از لحاظ تخنيكي و از لحاظ مطالعاتي كه دارند ميگويند ملت ما نداريم به او تعاریف ممكن است ملت ما جور نيايد، ليكن ما ميگويم ملت داريم، براي اينكه اگر ملت نميداشتيم امروز ما درين جا حيث يك كشور مستقل و ازاد زندگي كرده نميتوانستيم. ما ملت داريم همينکه مردم قرباني دادند براي اينكه ملت بودند درين شاك نيست كه دين يك عنصري در ملت ما پود كه ملت مارا تقويه ميگرد و ليكن نه تنها او بود بلكه مردم براي دفاع از وطن خود در دفاع از ناموس خود قيام كردند. بناً ممكن است ملت مابه او تعريف علمي كه اين جا داده شد به او جور نيايد مگر باز هم مابه همان سبك خود ملتي داريم كه از زمان آريانا شروع ميشود تا امروز به يك شكلي وجود دارد و انشا الله تا جهان باشد اين ملت و اين وطن انشا الله زند ميماند و از بين نميرود.
محترمه آمنه صفي افضل :
با اظهار تشكر و سپاس، تشكر ميكنم از رئيس جلسه و همه حاضرين . با كمال تاسف كه من در جلسه ديروز تا آخر نتوانستم، به جريان صحبتهاي ديروز قرار ندارم، اميد وارم كه به یک نتيجه خوبي براي وحدت ملي رسيده باشند، عزيزان ما و امروز هم كه بحث روي اسلام و دموكراسي است، خالي از ذهن آمده بودم ولي استفاده كردم از صحبتهاي همه دوستها :
صحبتهاي مفصلي در رابطه به دموكراسي و اسلام شد، اشاراتي بسيار خوبي داشتند عزيزان ماجناب قاسميار صاحب، جناب آغاي احدي و جمعي از دوستان ديگر كه صحبت كردند. نيازي نيست من روي آن نكات اشاراتي داشته باشم ووقت دوستها را بگيرم، فقط من به يك چيزي اشاره ميكنم و آن اين است که ما همه چيزما بر مبناي اسلام است و اساس قانون اساسي وما هيچ قانوني نميتواند مغايرت داشته باشد با اسلام و اگر ما اسلام را كه الحمد لله همه دوستان مطالعه دارند و ميدانندكه بهترين دموكراسي در اسلام بوده در همه عرصه ها، مساوات است عدالت بوده و همه چيز بوده، يعني دموكراسي به مفهوم واقعي اش يا اساس گزارش در حقيقت اسلام بوده كه توانسته دموكراسي را براي جامعه بشري بياورد . ما درين هيچ ترديدي نداريم و نميتوانيم بگوئيم جاي فاصله است بين دموكراسي. ولي تطبيق آن در جامعه ما چگونه بايد باشد و ما به چگونه ميتوانيم همين رقم كه دوستها و عزيزان اشاره كردند، توقع ما ميرود كه نبايد ازين واژه ها سو استفاده شود، از د موكراسي يا از اسلام، از هردو . ازين واژه ها خيلي سو استفاده شده، بنام اسلام هم براي ماخيلي ستم شده، از آن جاي كه من با نظر عزيزان ما چه آغاي رنجبر و چه آغاي علومي اگر نظر اينها اين بوده باشد كه دين از سياست جدا باشد، من به اين معتقد نيستم. فكر ميكنم دين خودش يك مكتب سياست است. و ميتواند دين براي ما يك خط فكري تعين بكند و خط سياست را تعين بكند درهمه عرصه ها و عملاً هم هركاريكه ما درين جامع ميكنيم نوعي به سياست ارتباط ميگيرد، اگر كار فرهنگي هم ميكنيم ما نميتوانيم بگوئيم هيچ به سياست ارتباط ندارد و اگر كار خدمات اجتماعي، هركاري كه ميكنيم نوعي سياست، چون سياست است كه سرنوشت ساز است، پس بر ميگردد به همان اصل . هيچ دين با اين مغايرتي ندارد به آن چیزی که مشكلی كه ما داريم در تطبيق دموكراسي است بر مبناي اصول اسلامي درجامعه ما كه هميشه از اسلام سوء استفاده شده و اسلام را و اروند جلوه داده اند. ما اگر ببينيم در انتخابات، در تعين سرنوشت ، در تعين در حقيقت حكومت و اداره اگر ما اسلام را الگو قرار بدهيم پيامبر خدا ج تا زمانكيه با زن بیعت نميكند، تشكيل حكومت اسلامي نميدهد. ولي كجا به جامعه ما تطبيق شده وقتي كه ما ادعا ميكنيم حكومت اسلامي يا جامعه اسلامي، اين چيز هيچ وقت تطبيق نشده و هميشه زن ها در بر ترين حالتي قرار داشته، فعلاً هم كه ما گپ ازدموكراسي ميزنيم ما فكرميكنيم كه در جامعه ما در حقيقت روبه دموكراسي ميرويم اگر ما وضعيت زنان را در جامعه افغانستان ببنيم، بد ترين ستم هابه حق آنها ميشود بنام اسلام، چه از بد دادن بگوئيم چه از جور و جفا و ظلم و ازدواج هاي اجباريت و همه مسايل ونظرمن اين است كه ما چه رقم مردم خود را به واقعيت هاي اسلام بايد آشنا بسازيم تا بتوانيم دموكراسي را در جامعه خود تطبيق كنيم. تا زمانيكه مردم ما اسلام واقعي را نشناسند و مفاهيم اسلام و مطابق به اسلام ما عمل نكنيم، هيچوقت ما نميتوانيم اين دموكراسي را به جامعه خود پياده كنيم. فقط نظر بنده همين بود كه مابايد اسلام را به مفهوم واقعي اش بشناسيم و قانون اساسي ما بر مبناي اسلام است. مانميتوانيم هيچ وقت سياست را از دين جدا بسازيم، دين است كه در حقيقت می تواند راه گشاي كار ما باشد و راه ما باشد . تشكر
مبارز آغاي كاظمي
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آغاي رئيس و دانشمندان گرامي !
من بطور مختصر ميخواهم كه نكته نظرات خودرا خدمت شما عرض كنم. برداشت شخصي خودم اين است كه وقتي گويند گان و نويسندگان در ارتباط با اسلام ودر ارتباط با دموكراسي و ساير از این مقوله ها صحبت ميكنند گاهاٌ هم ما دچار مغالطه ميشويم. قرار نيست حتماً بايد مغالطه گري كنيم و دچار اشتباه شويم درتعريف و تفسير اين مفاهيم و مقوله ها .
واقعيت گويي خودش ميتواندكه مساله را حل كند و مشكلات را حل كند اما به زور وبه اجبار بعضي مسايل را حذف كردن و يكجانبه نگريستن با يك عينكي از قبل ديدن، با معيار هاي از قبل ديدن، دچار انحراف ميكند شخصي را و جامعه را .
به عنوان نمونه وقتي ما ميگوئيم كلمه دين آنچه كه امروزمورد اتفاق دانمشندان ونويسندگان مسلمان است، درجهان اسلام، دين در واقع در سه بحث اساسي تمركز دارد . يك بحث ، بحث معتقدات است. در بحث معتقدات امروزه دانشمندان كلمه جهان بيني را برايش بكار ميبرد، كه نوعي تلقي از هستي است. يعني ديد يك انسان را نسبت به هستي مشخص كردن، نسبت به طبيعت مشخص كردن، نسبت به جامعه مشخص كردن، نسبت به انسان كه محور اصلي اين كار است مشخص كردن يكنوع نگاه است پس دين يكي از بخشهاي عمده اش اين است كه در مرحله اول ديدانسان را نسبت به هستي مشخص ميسازد و اين بسيار عميق تر از آن است كه گاهاٌ ما خيال ميكنيم كه دين يعني سنت ها، يعني عنعنات ، بسيار به ساده گي در اثر غلط فهمي و در اثر عدم مطالعه گاهاٌ متاسفانه اين حرف ها را آدم ميشنود از گوشه و كنار پس يك بحث بسيار غني اين است كه انسان از بدو خلقت ميخواهد اين رابداند كه من كي هستم، به كجا خواهم، رفت لهذا دين يكي از بخشهاي عمده اش پاسخ دادن به اين اصل اساسي است. موضوع دوم موضوع اخلاقيات است موضوع اخلاقيات همين ارزشهاي عميق انساني وعرفاني است كه امروز در علوم عرفانی وعرفان اسلامي شما ميبينيد كه اصلاً جوهره اصلي عرفان اين يك بحث ديگری است، يك فضاي ديگری است، يك دنيا ديگر است. موضوع سوم، بخش سوم بخش احكام عملي است كه دستور هاي عملي و فقي است كه ما و شما ميدانيم و برداشت داريم، لهذا چوكات اصلي اين است. پس با اين ديد، حالا ما وارد جزئيات نميشویم، وقتي با اين دید ميرويم ميبينيم، حالا بحث سر دموكراسي ميرويم برداشت اصلي اين است كه اصلاً دموكراسي معنایش اين نيست كه بايد الزاماً يك جهان بيني باشد، يك ايديالوژي باشد، دموكراسي معني اش اين نيست. وازطرف ديگر اين مقولهء ثابت هم در جوامع نبوده، در هر جامعه مثلیکه دانشمندان ما آمدند و معرفي كردند، در هر جامعه نوع نگاه خاص خود را داشته، اساساً در برخي از جوامع وقتي كه تقابل بين دين و دموكراسي ايجاد شده من اعتقاد شخصي خودم اين است در بسياري از جوامع در قرون گذشته هم مخصوصاً از قرن 19 به اين طرف، نوعی عقده و فشاري كه در اثر ساير اديانی كه درجوامع غربي وجود داشت، اروپايي وجود داشت، دانشمندان آمدند آنرا خلط كردند، مغالطه كردند بين دموكراسي و دين و خواستند كه گاهاٌ از دموكراسي به معني مخالفت مطلق عليه دين استفاده شود و بخاطر از اين كه را پاسخ داده باشددموكراسي راكه آيا دموكراسي يك هدف است يا نيست هدف را هم اضافه كردند. يك بحث، موضوع ديگري كه من بايد به صراحت خدمت شما بگويم، لازم نيست ما حتماً بگويم كه اسلام مساوي به دموكارسي است. اصلاً نبايد اين ادعا را بكنيم كه اسلام مساوي به دموكراسي است. زير تاثیر برويم و بخاطريكه ازاسلام دفاع كرده باشم بگويم که بابا اسلام يعني دموكراسي و اين را هم لازم نيست بگويم دموكراسي مساوي با اسلام است. حتماً نبايد اين چنين مغالطه گري ها را ماو شما داشته باشيم. پس در نقاط ميتواند اين ها وحدت قلمرو دانسته باشد، با توجه به آنچه كه ما از دين تعريف كرديم، در نقاطي اين ها ميتواند وحدت قلمرو داشته باشد، بحث اين است. حالا ما در يك جامعه مسلمان افغانستان قرار داريم و متاسفانه اشتباهي هم که در سه ده اخير صورت گرفت كه مجمع دموكرات آمدند در اثر كج انديشي ها در اثر عقده ها و در اثر ساده نگري ها، آمدند مطرح كردند اساس كاري به اصطلاح دموكراسي خواهي خود را مساوي دانستند با نفی اسلام در داخل افغانستان ، اين يك اشتباه بسيار عمده آقايان بود، اين معنايش آن نبود كه مردم افغانستان با آزادي مخالف باشد. اما ببینید كه چقدر عقده دخالت داشت نسبت به تعريفي كه اينها از دمكراسي ارايه كردند، نسبت به تعريفي كه اينها آز ازادي ارايه كردند، چطور دچار مغالطه شدند بين عقيده، بين دموكراسي و اگر در آينده هم مجمع تازه بيايد به شكل ديگري در جامعه افغانستان اين مساله را مطرح كند ما با اطمينان براي شما گفته ميتوانم كه اين حركت منجر به شكست خواهد شد و شايد يك جفاي براي دموكراسي درداخل افغانستان باشد، شايد يك جفاي اساسي براي دموكراسي در داخل افغانستان باشد و يك جفاي اساسي براي رفتن مردم افغانستان به سمت آزادي هاي معقول بوده باشد، به سمت مردم سالاري بوده باشد. اين يك نكته. لهذا چيزي را كه من فكر ميكنم راه حل اساسي كه ارزيابي من اینست همين قسم كه روز اول گذشته ماو شما گفتيم، عواملی كه موجب تشكيل يك ملت شده، عواملی كه موجب استحكام يك ملت شده ما و شما حساب كرديم، يكي از عوامل اساسي معتقدات بود، فرهنگ بود درداخل جامعه ، فرهنگ مشترك بود. ما زماني ميتوانيم اين جامعه را به سمت آزادي ها ببريم كه اين عوامل را دقیقاٌ بشناسیم و براي آن بستر سازي كنم و برایش زمينه سازي كنيم وبياييم بر سر مسايل اساسي كه مثل آزادي، مثلاٌ مسوول بودن حكومت ، سياست هاي روشن و شفاف دولت در نزد مردم كه استاد قاسم يار مطرح كردند، آزادي و كثرت گرايي امثال از اين ها، وشما تكيه اساسي خود را داشته باشيم و در نتيجه اعتقاد شخصي من اين است كه اگر ما خوب حركت كنيم در جامعه افغانستان، اگر درست حركت كنيم، همين قسم كه قانون اساسي ما همه معضلات را به نوع حل كرده يعني ما جامعه اسلامي هستيم كه همه معضلات در قانون اساسي ما و شما حل كرده گي است. اگر درست حركت كنيم، من اعتقاد من اين است كه ارزش هاي كه در دموكراسي ميبينيم در داخل افغانستان بابودن اسلام با بودن فرهنگ ملي غني، ملي ضمانت بيشتر پيدا ميكند در داخل افغانستان. این ضمانت اساسي تر پيدا ميكند در داخل افغانستان امامشروط به اين كه ما اين را اين قلمرو ها را شناساسي كنيم، مشروط بر اين كه اين را با لاتیک بودن فرق بگذاريم ، مشروط بر اينكه اين را با كلشه يي برخودر كردن فرق بگذاريم. مشروط به اينكه از نقاط ديگر به سمت افغانستان نه بينيم، تاريخ افغانستان را بشناسيم، مردم افغانستان را بشناسيم، خود افغانستان را بشناسيم و دين را هم بشناسيم و اين بخش اساسي است. مه فكر ميكنم قانون اساسي ما و شما تنظيم كننده اين كار است و اميد وار هستم كه بتوانيم در پرتو آنچه كه واقعيت است به سمت آزادي واقعي در افغانستان حركت كنيم .
اقاي منصور :
(بسم الله الرحمن الرحیم)
واضح است که ما درحال وهواي كنوني با يك مقوله دموكراسي سرو كار داريم و سوال اساسي هم اين است درجامعه ما که دموكراسي با اسلام سازگاري دارد يانه دارد؟ عمده ترين مسئله همين است. باور مه اين است كه براي بررسی این موضوع دوتا اصل را در نظر بگيريم. اول هر آنچه كه بيان ميكنيم بعنوان نظر آخري و نظر جمعي نبايد اعلام شود بعنوان نظر شخصي و برداشت شخصي بايد ما چون هم دين و هم دموكراسي استعداد تعبير ها و تفسیر هاي متفاوت را به خود دارند وبراي هر كس اين اجازه را ميدهد كه آنهابرداشت خودش را داشته باشد. من انچه راكه در اين مورد ميگويم برداشت خودم را ميگويم. نکته دوم. اول بايد روشن بكنيم كه به اصطلاح فلاسفهء امروز هرموتونيك ما از دين و دموكراسي چيست ؟ پيش زمينه هاي فكر ي و نگاه عقبي ما به اين مسئله چيست و چه ما انتظاري داريم؟ نکته اساسي به عقيده من در مورد رابطه دين و دموكراسي به چگونگي نگاه و اعتقاد ما به خدا (ج) و مردم است. ما نميتوانيم که در عرصه سياسي و در پهنه اجتماعي خود دموكراسي را بپذيريم امااعتقاد ما و نگاه ما نسبت به خدا( ج ) و قيامت ، كتاب خدا پا برجا بماند و تغير نكند. اگر بخواهيم دسته بندي بكنيم به سه نگاه عمده در اين راستا ميرسيم. نگاه اول اين است كه عدهء اعتقاد دارند كه خدا( ج) هم خالق است، هم قانون گذار مطلق. بنابر اين از اين نگاه هيچكس حق ندارد که قانوني ديگري بسازد، همه ناگزير هستند از كتاب و سنت پيروي بكند كه در جامعه يي د رميان مسلمين نص گرايي و اخباري گرايی ازهمين ديد است و از همين منبع است، و از همين زاويه و اين يك واقعيت است. نگاه دوم درست در مقابل از اين است که خدا (ج ) خالق است، اما مردم قانون گذار هستند، ودرست اين جا خدا خداي ارسطو است. ارسطو اعتقاد دارد كه پروردگار محرك اول است. هستي را هست كرده ديگر بقیه به اين كاری ندارد. اين انسانها هستند كه براي خود شان چه ميسازند، چي نمي سازند. طرز ديد اين جافرق ميكند، يعني خدا قانون گذار نیست، فعال لما يريد نیست، سريع الحساب نیست، فقط محرك اول است. اما نگاه سومي اين است كه پروردگاه هم خالق است و هم كليات خير و فلاح بنده گان خود را فرموده و بر اين بنده گان خود عنايت كرده كه با استفاده از شرايط زماني ومکانی اجتهاداتی بكنند، نوآوري هایي بكنند و زندگي خود را سرو سامان بدهند و بنده معتقد به اين نگاه هستم. وقتي پائين تربيايم در اين رابطه، غزالی در احيا العلومش، كتاب معتبرش بيان ميكند و مقاصد اسلام را مقاصد دین اسلام در پنج نكته نشاني ميكند. ميگويد مقصد از اسلام حفظ دين است، حفظ عقل است، حفظ جان است، حفظ مال است، حفظ نسل است وحفظ آبرو و ناموس است. هر كاري كه باعث حفظ آبرو و جان و جان و نسل و مال شود ديني است و اسلامي. هر حركتي كه اين پنج نكته را نگاه بكند و حراست بكند ديني است و امام شاه ولی الله دهلوي كه بنده به او ارادت فراوان دارم دركتاب ارجمندانش بنام حجته حجته الله البالغه كه فلسفه احكام را بيان ميكند، درست نقطهء اساسي بحث او اينست كه آنچه پروردگار بنام احكام فرموده در قر آن دور از دسترس عقل نيست. وقتي ميگويد دست دزد بريده شود و يا زناكار تازيانه زده شود و امثال آن، اينها قابل فهم هستند و دلايل عقلي خود را دارند و با تفصیل اين مسأله را بيان ميكند ونکتهء را كه ميگويد اين است كه عقل چيزي نيست كه به تعطیل در آيد، بلكه عقل چيزي است كه به وسيله آن انسانهاو به ويژه مسلمانان در پرتو احکام ديني ميتوانند زندگي خود را آراسته بسازوند. من باورم اين است كه درباب مسايل سياسي، وقتي مراجعه ميكنیم به صدر اسلام ما در زندگي از سطح پيغمبر چیزی جداگانه از كار سياسي و كار ديني نداريم، كار سياسي و دولت داري پيغمبر آميخته است با كار دين. او مدينه ميسازد. او امر به معروف ميكند. او لشكر روان ميكند. او قاضي تعين ميكند. معلوم است كه جدا كردن دين از سياست در اسلام جا ندارد. شاید در اديان ديگر. و اين حرف كاملاً در تضاد با هم سيرهء پيغمبر و هم در مخالفت با آيات قرانكريم است كه اسلام را بعنوان دين كامل بيان ميكند و قرآن را ميگويد كه بصورت اجمال همهء مسايل را در خود دارد نه با جزئيات. از پيغمبر پائين تر ميايم، ميبينيم كه در مورد كار سياسي د وتا نکته برجسته ديده ميشود. يك، به نظر علماي اهل تسنن، پيغمبر جانشينی براي خود نا مزد نمی كند، يعني اين راميگذارد براي خود مسلمين كه تعين بكنید كه زعيم شان كي باشد.
دو، خلفاي چارگانه مورد احترام همهء گروه ها و فرقه هاي ديني هستند. وقتي نگاه می كنم اين چار خليفه په چهارگونه مختلف تعين ميشود، و هرچهار شان مشروع بوده. اين نشان دهنده اين است كه براي تعين زعيم يك راه دردسترس نداريم. ما راه هاي مختلف در دسترس داريم. اما نکته اساسي و جوهري اين است كه در اسلام زعيم مشروعيت خود را از مردم ميگيرد. خليفه را نمي آید كه بگويد من زياد قرانكريم ياد دارم شما مرا تعين كنيد. خليفه مثلاٌ نمی آید بگويد كه من پول فراوان دارم شما مره تعين كنيد . اينجا راي است و ابو بكر تا ششماه بعد از اين كه نامزد مي شود اهل يمن تازمانيكه بر اين ها بعيت نميكنند از صدور حكم اجتناب ميكند. معني آن نیست که راي مردم هنوز تكيمل نشده و در انتخاب بقيه اصحاب هم ميبينيم كه خانه به خانه ميروند و نظر مردم راميگيرند . بنابر اين مشروعيت سياسي از نظر اسلامي در كرو راي و اعتماد مردم است. اگر مردم راي ميدهند مشروعيت دارند و اگر نميدهند مشروعيت ندارند. نکتهء كه برخي از دوستان فرمودند و ايجاب كمي تبصره را ميكند موضوع سيكولريزم است. ما فكر ميكنیم كه آنهایی كه در اروپا دين را از سياست جداكرده اند تحت همين عنوان و بهانه بود. مثل ازاين است كه ما در بوزارت اطلاعات و كلتور آمده ايم، جناب وزير صاحب را بگويم، بخاطريكه شما به بسيار مشكلات مواجه ميشويد، لطفاً از وزارت صرف نظر كنيد. شماآدم بزرگواري هستيد، بسيار از خانواده محترم هستيد، لطفاً در خانه خود بنشنيد. شما به اعتراضات و انتقادات مردم مواجه ميشويد. اين عين گونه استدلالی است كه اسلام بسيار عزيز است نبايد در كار روزمره دخالت بكند و اين قدامتش از بين برود. اسلام براي تنظيم امور زندگي آمده، اگر اين را كنار بگذاري، چيزي در او باقي نميماند و نگاه سكولریستي، يك نگاهي نيست كه تنها در حوزه معاملات روزمره محدود بماند. اينها طوري كه گفتم برمسايل اخلاقي، بر مسايل اعقيادي هم اثر ميگذارد. خدایي كه من اعتقاد دارم، فعال لمارید است، سريع الحساب ، خالق است و رازق است. اما در دين سكیولریست ها، ما سه تا خدا را ميبينيم. یک خداي ارسطو که پیشتر من مشخصاتش را گفتم دو، خداي نيوتن . نيوتن آمد گفت خدا مجسمه را آفريده مثل يك ساعت ساز است، يك چند وقت بعد اینجا تشريف مياورد، اين ساعت را كوك ميكند، تنظيم ميكند پس بر ميگردد به عرش خودش ويك مدتي هم كار ميكند بعد ديد كه نظم برهم خورده دوباره تشريف مياورد اين را مي گویند خداي نيوتن. كه بسيار خدايی كه امروز در اروپا و سكولريست ها كه تابع آن هستند، خداي نيچه . نيچه اعتقاد دارد كه خوب خداي بوده، هست كرده ولي متاسفانه مرده ، حالا خداي نيست. ما ناگزير هستيم اين حقيقت را بپذيريم و كاري ما را هم خود ما تنظيم بكنيم، انتظار يك دست . غيبي را نداشته باشيم. اين است، شما توجه داشته باشيد كه اين نگاه نسبت به آن نگاه نسبت به پرودرگار چقدر فرق ميكند و در عرصهء معاملات، توجه بفرمائيد مثلاٌ يك آدم سكیولر دست و روي خود را ميشويد بخاطر اين كه در مجلس و بازار بهتر معلوم شود و شيك معلوم شود، اما در نگاه اسلامي در پهلوي اينكه ظاهر مسئله است، معني هم دارد النظافت من الايمان. يعني وقتي يك مسلمان وضو ميكند و غسل ميكند جدا از اين كه مسئله ظاهري آنرا مي بيند اعقاد ت هم دارد كه مه يك ثواب هم ميبرم يك سكولر در پشت ماشين وقتي ميرود كار ميكند فقط براي اين است كه فقطنان بدست بياورد، اما يك مسلمان، هم نان بدست مياورد و هم اعتقاد دارد كه ثواب ميبرد، الكاسب الجيب الله اين طور است ما مثلاً يك سكولراعتقاد دارد که نكاح بكند تا مسايل جنسي خود راطفا بكند، اما يك مسلمان وبا اين كار ثوابی هم ميگيرد بنابر اين سكولر يزم يك چيزي بسيار شوخي نيست كه ما يك خط كش را بگيريم و با يك قلم پنسل خط بكشيم .
تشكر
داكتر عصمت ا لهي :
بسم الله الرحمن الرحیم
همين نشست ما ن واقعاً یک جلوهء از دموكراسي ، یک تجربهء از دموكراسي است. این را فال نيك ميگيريم انشا الله كه اين نشست ها بعنوان بيان خواسته ها و ديدگاه هاي مردم، خردمند ان و افراد شايسته و بایسته كشور ما ديدگاه هاي خود را مطرح ميكنند. صحبت ازدموكراسي است. دموكراسي يك پديدهء است كه از غرب واز اروپا آمده، ما نميتوانيم با هر پديدهء غربي با نگاه بد بينانه نگاه كنيم. ما تجارب مثبت جامعه غربي را، تجارب موفق جامعه بشري تلقي ميكنيم و از آن استفاده بايد بكنيم. واژهء دموكراسي به همان اندازهء كه در حال و هواي كشور ما و زمان ما اهميت دارد در گذشته ها، حتي بر اروپايي ها هم اهميت داشته و دارد. يك موضوع اندكي نيست، بسيار مهم ، يكي از واژه هاي بسيار كليدي است كه در سرنوشت جامعه بشري موثر بوده و تاثير گذار بوده، از رنسانس اروپايي كه اين واژه و اين مقوله مورد توجه قرار ميگيرد، دركنار انقلاب صنعتی انگليس، در كنار تحولاتی كه در عرصه فرهنگ، دين، ادبيات و هنر آن زمان است، مسئله دموكراسي لحاظ ميشود. دموكراسي حاكميت مردم به سرنوشت شان در آن اروپاي كه امروز خود رایا غربي كه خود را موفق ترين مردم دنيا ميدانند درآنجا هم در رابطه با اين مقوله چالش هاي وجود داشته وبهتر است كه ما يك اشارهء داشته باشيم در رابطه با ريشه هاي مقوله دموكراسي در غرب. ما ريشه مفهموم و مقوله دموكراسي را در انديشه فلاسفهء غرب ميبينيم. هر يك از فلاسفهء غرب كه ديدگاه ها و نقطه نظرات شان زیر ساز تحولات مهم جهاني امروز است، آنها نظرات شان در زمينه دموكراسي حايز اهميت بوده فلاسفه قرون 17 ، 18و 19 اينها به دو طیف تفسيم ميشوند و مجموعاً اين ها در رابطه با واژه دموكراسي، نظريات مختلفي ارايه كرده اند. ديدگاه هاي متضادی را ارايه كرده اند. براي جلو گيري از اطالهء کلام وبه اختصار صحبت كردن، من ترجيح ميدهم كه مجموع ديدگاه هاي فلاسفهء غرب را در زمينه واژه دموكراسي به دو طيف تقسيم كنیم. يكعدهء از فلاسفه غرب طیف دولت گرا ها و استبداد گراها بودند. طیف ديگرش برابري گرا و آزادي گرابودند. اين دو تا ديدگاه در بين فلاسفه غرب بسيار ديدگاه هاي مهم و اساسي بوده است. از جمله فلاسفهء كه ديدگاهش در مطالعات علوم اجتماعي و سياسي حايز اهميت بوده است، ديدگاه نيكولاي ماكياولي است از كشورايتاليا، كتابي دارد تحت عنوان شهريان، اعتقادش به واژه دمكراسي و اين نکته را من اضافه بكنم كه دموكراسي را حاكميت مردم را، با مولفه آزادي و كنترول ميشناسند، يعني تازمانيكه آزادي فردي نباشد، د موكراسي تحقق پيدا نميكند، ودر مجموع امروز نظام ها تمام نیشن ستیت ها ، تمام دولتها را با مقوله كنترول و آزادي ميشناسند. نظام هائيكه در آنجا آزادي است ، نظام هاي كه به راي مردم اعتنا ميشود آن دولت ، دولت برابري گرا دولت آزادي گرا است، اما درنقطه مقابل اگر دولتي به راي مردم، و خواست مردم عنايتي ندارد، آن دولت خواه نخواه استبداد گرا است و بسوي استبداد حركت ميكند. عدهء از فلاسفهء غرب از جمله نيكولاي ماكياولي، اعتقاد دارد كه شهريار نبايد بمردم آزادي اعطا بكند. اين يك فيسلوف دولت گرا است كه فقط براي دولت ها تجويز ميكند قدرت را، صلاحيت را و نفی ميكند آزادي و اراده را و انتخاب را از مردم. فیلسوف ديگر استبداد گراي، دولت گراي غربي توماس هابس است. ايشان به اختصار عرض ميكنم معتقد است كه میگوید نبايد مردم يا گروهی از جامعه اختيارات و صلاحيت دولت را محدود بكند و همچنان هیگل نيز يكي از فلاسفه دولت گرای ديگري است كه معتقد است كه آزادي فرد در دانستن اين موضوع كه او آزاد نيست كشور وسيله براي تامين بهروزي فرد نسبت افراد .
اگر از اين نظريات بگداريم دموكراسي كه معقوله اصلي اش ازادي است بي ربط نميدانم واژه مولفه ازادي را من به اختصار صحبت ميكنم در مقابل اين طيف از فلاسفه عربي فلاسفه ديگري پودن كه اينها جان مليتيون ، حال لاك ، جان استوار تمل و اينها بودن كه اين ها براي مردم حق و حقوقي قايل بودند و حكومت دموكراسي را تجويز كردند از جمله نظريات جان لاك كه امروز زبر ساز تحولات غرب است ايشان معتقد است كه دولتها بايد بستري را فراهم كنند تا مردم در آنجا ابراز عقيده كند قدرت خوده دولت ها از مردم گرفته بايد در خدمت مردم باشد و خواسته هاي مردم لحاظ بشه. اما اگر از اين موضوع بگذريم، دموكراسي را در افغانستان ببيينيم، من اعتقادم اين است كه در افغانستان ما درچند دوره بطور اختصار، ما تجربه دموكراسي را داشتيم. يكي از آن دوره ها دوره دهه دموكراسي پايان سلطنت بود كه در مقايسه با كشور هاي ديگر ما از متون خوب حقوقي در زمينه آزادي، بخصوص آزادي مطبوعات برخوردار بوديم كه اما امروزه در دو دهه اخير، ما نقش مردم را در سرنوشت جامعهء شان از د و حال خارج نمي بينيم. مردم ما در اين دوسه دهه اخير هم نقش فعال داشتند و هم نقش منفعل داشتند. در شرايط جنگ، در شرايط دفاع از کشور در برابر خون، درتحمل مرارت هاي هجرت مردم نقش فعال داشتند حضور داشتند، اما در سرنوشت ملي شان، در حاكميت شان، مردم نقش نداشتند. حتي در زمينه گروه هامردم در كنار گروه هابودند اما آن نقشی كه گروه بايد براي مردم ميدادند، دولت ها براي مردم ميدادند، از اين نقش براي مردم ندادند ما اميد وار هستيم كه دولت از اين پس در خدمت مردم باشد دولت بايد براي مردم بستر هايی را فراهم كند که تا در اين بستر ها مردم خواسته ها و گفته ها و نيات شانرا مطرح بكند. دولت دموكراسي، دولتي برمبناي دموكراسي دولتي است كه در استخدام مردم است. اما دو نكته ديگر را بعنوان پيشنهاد عرض ميكنم كه اين جلسه كه در واقع يكي از ابتكارات و يكي از خلاقيت هاي خوب در اين زمان و دراين برهه از زمان است، پيشنهادم اين است که اين جلسات اين نشست هاي ملي مردمي بايد تداوم پيدا كند. پيشنهاد دوم من اينست كه مابراي اين همايش، براي اين سيمينار، بايد يك قطع نامه پاياني داشته باشيم كه در رابطه با مسايلی كه دوستان، خردمندان، اصحاب فکر دانش اين جمع صحبت كردند يك قطع نامه پاپاني هم در اين اجلاس داشته باشيم که انشا الله با يك قطع نامه ازاين مجلس را ترك بگويم آنچه كه در پيش روي تان قرار دارد اثر نا چيز بنده بنام نظام مطبوعات افغانستان است برای تكريم از تدوير اين جلسه اين اديب بعنوان برگ سبز تحفه درويش - چه كنم بينوا همين دارد .
آغاي دبیر :
بسم الله الرحمن الرحيم
به اجازه بزرگان. امروز بحث بود سر دموكراسي من هم چيزي گفتني دارم چرا تقريباً بيش تر از پنجاه شصت نفري كه اينجا هستيم همه گي چيزي گفتند. فكر ميكنم كه ضد و نقيض و من هم چيزي گفتني دارم. دموكراسي از يدگاه اسلام من فكر ميكنم وقتي كه دموكراسي ميگويیم بر ميگرديم به دوران پيغمبر اكرم ( ص) چرا اگر دين دموكراسي نمي بود چرا دين ميشد. پيش از دين اسلام هم دين بود. زمانيكه دين عيسوي، دين رايج مردم بود، غلامي بود، بردگي بود، زنده بگور كردن بود، زمانيكه پيغمبر( ص) دين اسلام را بر جهانيان اعلان ميكند خودش نشان گر دموكراسي در دنيا است، كه آزادي انساني به انسان ميبخشد، ازغلامي مردم را نجات ميدهد، از زنده بگور كردن نجات ميدهد، هر قدر كه سر این بحث كنيم در از ميشود. ميآيم سر اسلام و حقوق بشر. اسلام حقوق بشر دارن قرآن خود معلم حقوق بشر است در اسلام. وقتي كه بر ميگرديم به حقوق بشر، حقوق اديان تا حقوق اسلام فرق ميكند در بشر. ما حقوقي اسلامي داريم از ديدگاه قرآن كه خودش معلم حقوق بشر در اسلام است. ميآيم سر دموكراسي در افغانستان من فكر ميكنم كه دوستان تقريباً دوساعت صحبت كردند كه همه از فيسلوف ها دوكتوران وبزرگان دنیا گفتند. هيچكس يكي از فيلسوف هاي افغانستان را نام نگرفت كه چه گفتنه اند در باره دموكراسي در افغانستان، يا اين كه افغانستان روشن فكر نداشته ما مكتبي هستيم، فقط مكتب خوانده ايم ميخوانيم و مينويسم و ميدانيم وبس ، يا اينكه ما روشن فكري در افغانستان نداشتيم كه در مورد افغانستان از گذشته ها چيزي گفته باشد. بنظرمن ما سه فيلسوف بسيار بزرگ وروشنفکر عزيز داشتيم كه سيد جمال الدين افغانی محمود طرزي و علامه بلخي، همين ها بزرگان و روشنفكران خيلي عزيزی بودند در افغانستان و در دنيا هم اكثريت ميشناسند. گله اینکه از روشن فكر افغانستان مه دارم بر دو ستان اين است كه هيچكس به افغانستان چيزي نميگوید، ما از افغانستان ياد نميكنيم شناس در مورد افغانستان يا نداريم يا از ديگران فراهم تقليد كنيم. اگر ما شناخت كافي از افغانستان داشته باشيم، فكر ميكنم كه هيچ مسئلهء نيست و ما نميرويم از اين خط بيرون. وقتي كه زماني يك روشن فكر ما بحث ميكند، دستش دراز ميشود به اروپا و دستش دراز ميشود به امريكا، دستش دراز ميشود به يونان، دستش دراز ميشود به فلاني ما دموكراسي را به افغانستان مياريم چطور دموكراسي در افغانستان جاي خود را گرفته ميتواند. ما افغانستان را به دموكراسي نميبريم دموكراسي رابه افغانستان مياوريم. وقتي كه دموكراسي را ما به افغانستان مياوريم سنت هاي مردم را، قوانين اسلامي را، عزتهاي مردم را در نظر ميگيريم بعد دموكراسي جاي پاي خود را به افغانستان باز ميكند. من فكر ميكنم كه دين اسلام خودش سياسي است. دين بسيار بزرگ است، وقتي كه ما دين را ازدولت جدا ميكنيم هيچ معني ندارد، يعني كه دين يك چيزي است كه ميمانيميش سرطاق ميرويم كار خود رامیکنم بعد ميآيم مي بوسميش آنجا مي مانيميش باز دوباره بر ميگيرديم سر كار مان خود ولي خود قانون اسلام حكومت است، وقتي كه ما اسلام ميگویيم اسلام خودش حكومت هست اسلام خودش قانون دارد ما در افغانستان حكومت اسلامي ميخواهيم نه حكومت اديان ونه حكومت غرب، چون ما مسلمان هستيم، زاده مسلمان هستيم، اين جا حكومت اسلامي است. هر قدر كه ما سر اسلام بحث كنيم همان قدر زيبا است و همانقدر دموكراسي است دموكراسي خودش از دين گرفته شده، زمانيكه پيغمبر، پيغمبرميشود آزادي را ميآورد آزادي انسان را ميآورد ازادي بيان را ميآورد حق ميدهد به همه. شما ببنيد عمر فاروق رض سردار قريش است او هم يك صحابه است بلاي حبشي هم يك غلام است او هم يك صحابه بزرگ است، چه آزادي بزرگی كه در اسلام است و دموكراسي كه در اسلام است كجایش ناقص است؟ مابيايم بر افغانستان بحث بكنيم، هر قدر که ما از افغانستان دور ميرويم فكر ميكنم بحث ميرود بيرون تر بحث ميره دور تر شده ميره. چون وقت کم است، آقاي مبارز صاحب اشاره دارند مه زياد چيزي نميگويم .
محترمه ثريا پرليكا :
تتشكر از آغاي رئيس و دوستان بسيار گرامي در تالار. ما امروز بالاي دموكراسي صحبت بسيار جامع ووسيع را انجام دادند و دموكراسي را هم از لحاظ تاريخي و هم عناصر اساسي دموكراسي رابه خوبي بيان كردند. اگر من هم بالاي هر كدام آن دوباره صحبت كنم، يقينا كه وقت زيادرا ميگيرد و به ديگران وقت نمي ماند. من فقط مختصر بالاي همان عناصر اساسي دموكراسي يك تماس ضمني ميگيرم و در او نجا توضيح خواهد كردم كه چطور زمينه هاي ازاین رابايد ايجاد كرد. ما صحیح است كه از نظر علماي جهان هم دموكراسي توضيح شد و هم ارتباط دموكراسي با دين مقدس اسلام توضيحاتی صورت گرفت، اما بياييد ببينيم كه آيا زمينه هاي دموكراسي يا رفتن بسوي دموكراسي وجود داره يانه ؟ چند عنصر اساسي از اين از طرف دوستا ن بسيار خوب مورد بررسي قرارگرفت كه عمده ترين ازهمو كه اصل مفهوم دموكراسي يعني حاكميت مردم بالاي مردم است و چطور اي حاكميت را ميتوانيم به وجود بياوريم او ره هم گفتند، عناصري وجود دارد كه عبارت از آزادي هاي فردي است و رفتن بطرف انتخابات است و مشاركت مردم است، موجوديت قواي سه گانه است و تفكيك صلاحيت هاي از اين ها است و دخالت نكردن يك قوه در كار هاي قوه ديگر هم این را ما ميتوانيم از عناصر اساسي دموكراسي بگويم، يعني اعمال نفوس نبايد بالاي اي سه ارگان اساسي صورت بگيرد و موجوديت احزاب سياسي هم چيزاساسي و لازمي است براي يك جامعه دموكراتيك. ما بايد ببينيم كه آيا ما واقعاً بطرف دموكراسي با همين تعداد احزابی كه وجود دارد ثبت شده ودر حالت و يا دركانون ثبت شدن است ميتوانم بريم بطرف دموكراسي ؟ آيا برخورد هاي واقعبينانه قانوني صورت ميگيرد يانه؟ آيا چيز هاي كه در قانون احزاب وجود دارد و قبلاً هم در صحبت هاي خود گفته بودندكه چه كس ها ميتوانند كه حزب شان ثبت و راجستر شود، آيا بنام هاي قبلي يابه نام هاي افراد و اشخاص اينها را ما بايد ببنيم و هم زمينه ايجاد احزاب واقعاً دموكراتيك را در افغانستان ما داريم ؟ اگر نداريم چطور زمينه هاي آنرا بسازيم؟ اين هم صحبت هایي است كه بالاي از اين تفكر صورت بگيرد نه اين كه ما دموكراسي را تعريف كنيم، عناصر اساسي اش را بگويیم و نگویيم كه اي امكانات و زمينه ها وجود دارد يانه ؟ صحيح است ما ميريم بطرف انتخابات آيا زمينه هاي انتخابات كه يک مدت بسيار كوتاه برای آن مانده اين وجود دارد در حاليكه هنوز احزاب سياسي كه همه معيار ها را تكميل كرده اند راجسترنشده؟ در حاليكه قانون انتخابات را تا حال مابه دسترس نداريم. ما كانديد هاي خوده بصورت صحيح و علني نميشناسيم، فقط از زبان خود شان در مصاحبات بسيار محدود شان ميفهميم كه اينها كانديداست، بيشتر از اين چيزي در مورد كانديد ها نميفهميم. آيا صلاحيت كدام ارگاني وجود داره ميداشته باشد كه صلاحيت كانديد ها را تصبيت كند، يا اين كه وقتي كه اعلان ميكنند ماكانديد هستيم همين كفايت ميكند؟ اين همه موضوعاتي است كه بسيار گنگ و تا حالي كه كمتر از سه ما مانده به انتخابات ما اين را نمي فهميم. ما ميخواهيم كه مشاركت و سیعي وجود داشته باشد. آيا مشاركت كدام جامعه دموكراتيك را در تاريخ شما سراغ داريد مه خو ندارم كه بدون مشاركت وسيع زنان بتواند كه در آنجا دموكراسي تحقيق پيدا كند؟ آيا بالاي مشاركت زنها در همين دوروزچيزي صحبت شد ؟ نه خير نه. وفتي كه ما ميگویيم دانشمند هاي ما چيز فهم هاي ما و مردم هاي صاحب نظر و دموكرات ما در اين سقف جمع شده اند اما من در اين دو روز به استثناي يگان دو اشاره ضمني چيزي در اين مورد نشنيدم كه بگويند كه مشاركت وسيع زنان ها هم يكي از عناصر اساسي و عمده جامعه دموكراسي است.
هيچ جامعه درجهان وجود ندارد كه در آن زن مشاركت وسيع نداشته باشد. آيا در همين شرايط افغانستان زن ميتواند مشاركت وسيع داشته باشد؟ يقيناً كه ني. بيايد شما دانشمندان راه هاي حل اين را پيدا می كرديد كه چطور ما زمينه هایي را بسازيم و ايجادكنيم كه زنان واقعاً مشاركت وسيع داشته باشند. بخاطر زن ني بخاطراز اين كه واقعاً همي دموكراسي را كه شماميگوييد اينرا شما صحيح تمثيل كرده بتوانیم رشد اقتصادي راميگویيم كه بدون رشد اقتصادي دموكراسي هم نميتواند زياد مطرح شود و رشد دموكراسي وقتي صورت ميگيرد كه زن هم در آن مشاركت داشته باشد. آيا در همي عنعنات ناپسندی كه درجامعه ما وجود دارد كه زن خريد و فروش مي شود، زن بدداده مي شود وازدواج هاي اجباري صورت ميگیرد اگر در همين روز هاي اخر يقيناُ كه راديو هاي را شنيديد و تبصره ها هم بالاي ازاين صورت گرفته كه متاسفانه شمار طلاق رو به ازدياد است در افغانستان، آيا بالاي از ايكه طلاق خودش خانواده ها را برهم ميزند اطفال را بي سرنوشت ميسازد كه باز هم اگر بگويید اين به دموكراسي ارتباط ندارد بنظر من بسيار وسيعاً ارتباط دارد وقتيكه خانواده ها از هم بپاشد، وقتي كه خانواده ها نظم اش از بين برود، چه توقع داريد كه در يك جامعه نظم درست ايجاد شود بالاي اين فكر نشده و علت اساسي از اين را ميتوانیم بگویيم ازدواج هاي قبل سن که آن به ازدواج بر سد و ازدواج هاي اجباري است. هيچ دختر 12 ساله وهيچ پسر چهارده پانزده ساله آماده گي براي ازدواج ندارند. آنها نميفهمند كه معيار هاي تشكيل يك خانواده چه است. اختلافات شديد ميشود خارج از اين كه وضع اقتصادي اي خانواده ها چقدر خراب است گرفتن طويانه چقدر وسيع است .
مبارز صاحب :
بحث دموكراسي است
ثريا پرليكا : ازاين خاطر است كه كسي بالاي از اين گپ هیچ کس نزده من گله مند هستم.
مبارز: داخل اجندا حرف بزنید داخل موضوع زمينه هاي دموكراسي راكه مشاركت زن در يك جامعه در تمامي عرصه ها است من بري تان اينرا ميگم كه بايد زمينه نه تنها عناصر اساسي كفته شود بلكه بالاي زمينه هاي از آن هم كه چه چطور اين عناصر را در جامعه جنبه تطبيق بدهیم بالاي از اين هم صحبت شود كه تا حال متاسفانه هيچ صورت نگرفته، از اين سبب است که من اي پيشنهاد را دارم كه وقتي كه شركت كننده هاي محترم صحبت ميكنند وبه اساس پيشنهاد دبير صاحب اگر قطعنامه يي هم صادر هم ميشود اينرا بايد در نظر بگيريم كه جايگاه زن و همچنان زمينه هاي از اين كه زن مشاركت كند چطور است؟ چيزي بسيار اساسي ديگر كه هم فراموش شده مسئله قاچاق انسان در افغانستان، بخصوص زن و اطفال است، و اين هم مي تواند كه يك عنصري باشد كه دموكراسي را متضرر بسازد. وقتي جامعه بالاي از اين سرو صداي از اي در دنيا هم بلند شده شايد افغانستان اولين دومين كشوري باشد كه قاچاق زن و اطفال در آن فراوان وجود دارد من از دو ستان محترم پيش از اين كه به سر مسايل ديگر تاريخي و نظريات علماي جهان بروند، سر چيز هاي كه فعلاً در افغانستان عملا ً وجود وجود دارد بالاي از اين زياد تر اتكا كنند و راه هاي حل از اين را بسنجندو ارتباط آن را با دموكراسي و رفتن بطرف يك جامعه دموكراتيك و داشتن و يا ايجاد خود جامعه مدني يكي از اساسي ترين عناصري است كه این میتواند به دموكراسي بسيار مفيد واقع شود زيرا جامعه مدني يك پل ارتباطي بين دولت و مردم است. وقتيكه هر قدر اين پل ارتباطي قوي باشد خواسته هاي مردم را به دولت و از دولت به مردم برساند با همان اندازه ميتواند دموكراسي در يك جامعه تحقق پيدا كند كه متاسفانه بالاي از اين هم كمتر تفكر صورت گرفته و زمينه هاي ايجاد جامعه مدني بسيار قوي را هم بايد ما از نظر دور نداشته باشيم و تاثيرات بسيار اساسي آنرا بالاي دموكراسي هم. ما بگذريم از چيز هاي جنجال برانگيزی كه آن جنجال ايجاد ميكند و عدم تفاهم را ايجاد ميكند در اين مجالس، بيايم ما بطرف چيزي هاي ببريم كه تفاهم ايجاد ميشود مارا نزديك ميكند و درد اساسي اين جامعه را درمان ميكند و همچنان دموكراسي را، ما توانم بطرف دموكراسي پيش برويم و زمينه را براي تطبيق دموكراسي يا مردم سالاري يا تطبيق قانون همگون بالاي همه مردم. درحالكيه ما عملاً ميبينيم در همين تالار كه نشسته ايم قانون همگون تطبيق نمي شود. قانون با وجوديكه قانون اساسي داريم، قانون احزاب داريم و دیگر قوانين هم داريم، اما به اساس ذوق ها و سليقه ها قدرت مند ها قانون تطبيق ميشود. نيستند متاسفانه كسانيكه آنها قانون را به ذوق و سليقه خود تطبيق ميكنند اگر ما همي لحظه انتقاد نكينم ونه گوييم ودلايل بسيار مشخص و مثال هاي واضح نياوريم، ما ميرويم به چارصد قبل سه صد سال قبل دوصد سال مثل ميگيم بر دموكراسي. چرا مثال بسيار زنده راكه فعلاً در جامعه ما مثال هاي ره كه وجود دارد ما آن را نگويیم كه چطور جلو گيري ميشود بطرف رفتن از دموكراسي، و چطور مردم را بي باور ميسازيم بالاي دموكراسي، حتی همین جلسه خود را ما ميشنويم اينرا شايد فكر نكنيد كه من متعلق به يك حزب هستم و بخاطر حزب خود نه ميگويم. بخاطر تمام احزاب كه ايستاده اند در قطار ثبت و راجستر شدن، چطور بخود اجازه ميدهند كه يك تعداد احزاب با نام هاي قبلي شان، با اشخاص قبلي شان اين ها ثبت و راجستر كنند و يك تعداد دیگر می گویند که را ميگن نام تانرا تغير بدهيد، رهبري تانرا تغير بدهيد، در حاليكه اين برای اولين بار اين در عرصه رهبري شدن يا رهبري ظاهر ميشود و برای اولين بار اين نام را ميماند. ببینيد چطور ذوق ها و سليقه ها و اينجا دراینجا حاكم است. پس ما از مردم سالاري وقت خود راهم برادران ضايع ميكنیم ، خواهران وقت ديگر ها راهم و مردمی كه در انتظار است هستند در عقب تلويزيون ها راديو ها خود نشسته اند كه در اينجا چه حرف زده می شود و چه ميگويند ،آن ها را هم نا اميد ميسازيم. يك نا باوري بصورت عموم در جامعه وجود دارد، اما این حركات ديروز و پريروز ما و فرداي ما این را به مراتب زياد و بيشتر ميسازد. ناباوري ها را بالاي تطبيق يك سان قانون. وقتيكه قانون حاكم باشد دريك جامعه و تطبيق يكسان نشود، مردم حق دارند بي باور شوند و از د موكراسي به يك موضوع بسيار عادي و پيش پا افتاد تبديل شود و بگويند كه دموكراسي يعني انارشيزم، هركسي كه قدرت دارد هركسي صلاحيت قدرت دولتي و سلاح دارندآن ها زور است و دموكراسي زور را قبول دارد ويا زور دموكراسي را اصلاً نميشناسد. من اميد وار هستم که برادر هاي مابدون صحبت هاي تخريش كننده و جنجال برانگيز، بالاي مسايلی صحبت كنند كه فعلاً ما به آن روبروی هستيم و در برابر ما قرار دارد . تشكر از حوصله مندي تان .
مبارز :
تنها يك موضوع به اطلاع محترمه ثريا پرليكا ميرسانم كه بيانيه شان در همين تالار شاهد آزادي بيا ن در كشور ما ميباشد و اين یک قدم بسيار مهم است كه مابسوي دموكراسي بر ميداريم .
حالا آخرين سخنور ما ما درین جلسه آقاي زرياب است .
زرياب صاحب :
به اجازه حاضران گرامي در اين مجلس! جناب حفيظ منصور به يك نقطه بسيار مهم در آغاز صحبت شان اشارت فرمودند. ايشان گفتند که هر آنچه ما ميگوييم، سخنان خود ما و عقايد شخصي ماست . من فكرميكنم يكي از دلائل برگزار ساختن همين نشست از طرف وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان همين است كه ما نظريات شخصي خود را به نحو آزادنه بيان كرده بتوانیم. كسانيكه در جوامع انگليسي زبان زندگي كرده اند، نيك ميدانند كه دو كلمه اي "اي تنک" يعني من فكر ميكنم، فروان در مكالمات مردم دركشور هاي انگليسي زبان بكار ميرود. اين دو واژهء محتصر" ای تینک" از ارزش بسيار بزرگ برخوردار است، بدين معني كه گوينده ميخواهد بگويد كه عقيدهء من اين است و اين برخورد و اين شيوهء ارايه با شيوه هاي ارايهء شرقي كه شيوه هاي تحكمي است، بسيار فرق دارد. در حوزه فرهنگي ما غلباً وقتی ما صحبت ميكنيم منظور ما از صحبت اين است كه آنچه من ميگويم حقيقت دارد و بس. ولي آنچه آقاي منصور به اين اشاره كرد، درهم شكستاندن همین مسئله بود و اشارهء بسيار بجایي بود من از اين ها بسیار تشكر ميكنم. هرآنچه در اين محفل اظهار ميشود مابايد تمام اظهارات رابه حيث عقايد شخصي شركت كنندگان در اين نشست بپذيريم و احترام كنيم و البته احترام كردن به عقايد و نظريات ديگران معني اش پذيرفتن آن عقايد و نظريات نيست. ما نظريات را مي شود نپذيريم اما به آنها احترام بگذاريم . برگرديم سر مسئله اساسي بحث امروز كه مسئله دموكراسي است. اشاره هاي اول، اشاره هايی من شنيدم كه ميگفتند ما در مسئله دموكراسي دايماً به غرب روي ميآوريم . ميخواهم بگويم که ما ناچار هستيم كه هنگام بحث رو ي مقوله دموكراسي، به غرب روي بياوريم، چون مقوله دموكراسي برخاسته ازغرب است و وارد شده ازغرب است. همينگونه كه مابر دست رسي به كمپيوتر طياره به موتر ناچار هستيم كه به غرب روي بياوريم، برای درك بعضي مقوله ها از جمله معقوله دموكراسي، نا گزير هستيم كه به غرب و دانشمندان غربي روي بياوریم. از آن سه انديشه وري كه اشارت رفته که از بزرگترين انديشه وران جهان بوده اند، بايد عرض كنم که هيچ يك از اين سه نفر در مورد دموكراسي به آن شكلی که ما در نظر داريم صحبتي نكرده اند و سخن نه نوشته اند. حتي درتجربه دهه چهل هجري خورشيدي يكي از عوامل ناكامي دموكراسي در افغانستان همين پودكه ما يعني روشنفكران همان دوره، برداشت درست و دقيقی از دموكراسي نداشتيم. ما فكر ميكرديم، دموكراسي يعني مخالفت با حكومت، دموكراسي يعني مخالفت با وزير وحتي در آن زمان من شاهد هستم چنان يك تلفياتي پديد آمده بود كه اگر يك كارمند از وزير خود اطاعت ميگرد، نام از ايره چاپلوس ميماندند. در حاليكه شما ميدانيد تمام رويه برخورد ها برخورد هاي نادرست بود. ما از دموكراسي حتي دردهه چهل، هيچ چيز نمي فهميديم تا دهه چهل حتي يك كتاب در مورد دموكراسي و اصول دموكراسي و پايه های دموكراسي در افغانستان چاپ نشده بود. حالا با اين مقدمه مختصر ميخواهم عرض كنم که آيا ما دموكراسي راقبول داريم يا نداريم؟ من فكر ميكنم كه همه بزرگانی كه در اين نشست تشريف دارندجواب تان مثبت است كه بلي ما بديل ديگي در شرايط كنوني جهان جز پذيرفتند دموكراسي نداريم . ختم كست شماره
اعظم رهنورد زریاب
سوال دوم مطرح است اگر ما دموکراسی را می پذیریم آیا به شکل کامل آن به پذیریم یا بشکل مثله شده تحت عناوین مختلف؟ من فکر میکنم اگر ما دموکراسی را بپذیریم باید بشکل کامل آن بپذیریم. ما حق نداریم که دموکراسی را، اصول و ارکان دموکراسی را تحت هراسم و رسمی که باشد بشکل مسئله شده درجامعه خود پیاده کنیم. جناب احدی اشاره یی داشتند به قانون اساسی المان که در آنجا محدودیتی برای قدرت رسیدن یک حزب نازی یا نیروهای نازی موجود است. درست است کاملاٌ درست است، ولی دراین محدودیت یک اصل عقلی وجود دارد، به این معنی که ا گر نازییزم به قدرت برسد دموکراسی را از بین میبرد، درحالیکه این اصل یک منبع خرد گرایانه دارد که خود خرد گرایی یکی از ارکان دموکراسی است. ما با این محدودیت قانون اساسی المان را نمی توانیم دست آویز قرار بدهیم و محدودیت هایی را در دموکراسی درکشور خود پیاده کنیم. فکر میکنم مسئله دموکراسی مثل مسئله ملت و مثل وحدت ملی از مقوله های است که میشود از آن برداشت های مختلف داشت و اما شعار که شعاری رسمی دولت فرانسه است تا اندازه زیاد اصول دموکراسی را روشن میسازد. شعار دولتی فرانسه امروز که از مابین انقلاب فرانسه برخواسته، آزادی ، برابری وبرادری است .
در آزادی ، آزادیی فردی آنچه من دیروز عرض کردم که بشکل فلسفه اندوچولیزم تبارز کرده منظوراست. منظور از برابری عدالت و داد گری درجامعه است ومنظور از برادری، عدم خشونت است. یعنی درجامعه تبادل افکار، تقابل افکار باید همیشه توام بابری از خشونت باشد. اینحالا برای تطبیق این سه اصل و ارکان دموکراسی راه کار ها و میتود های وجود دارد که همه ما با آن میکانیزم ها و راه کار ها آشنا هستیم از جمله مثلاً کثرت گرایی، آزادی بیان وعقاید، ایجاد جامعه مدنی، حاکمیت مردم، آزادی قوه های سه گانه دولت و مانند این ها من فکر میکنم که اگر ما دموکراسی را میپذیریم، باید بشکل کامل و با تمام ارکان های آن بپذیریم، در غیر آن ما یک پدیدهء مضحک را شاید در جامعه خود بنام دموکراسی پیاده کنیم . نکته های دیگری هم در اشاره های بعضی دوستان در مورد سیاست مدار بودن ونظامی بودن صدر اسلام از جمله خود حضرت پیامبر اسلام بود. من میخواهم یک تذکر مختصری بدهم. اسلام دریک جامعه بسیار ابتدائیه بوجود آمد که در آنجا نظام سیاسی وجود نداشت. برعکس مسیحیت که در جامعه ی بوجود آمد که یک نظام سیاسیی بسیار پیشرفته درزمان خودش یعنی نظام سیاسی امپراتوری روم حاکم بود. برهمین اساس شما میبینید که مسیح قانون گذار نیست، مسیح تحکم نمی کند، مسیح فرمانده نظامی نیست، اما در جامعه بدوی عرب، حضرت پیامبر اسلام در جامعهء تعلیمات خود را آغاز کرد که نه از نظامی گری بمعنی مدرن بودن همان زمان وجود داشت ونه تشکیلات دولتی وجود داشت و نه تشکیلات قضایی وجود داشت، بنا بر آن حضرت پیامبر اسلام هم فرمانده نظامی بود، هم سیاست گربود وهم قاضی بود بخاطر اینکه در آن جامعه نه قاضی وجود داشت نه سیاست گرو جود داشت ونه فرمانده نظامی به آن معنیی که مثلاً در امپراتوری روم یادر امپراتوری همسایه اش ساسانی وجود داشت. این ها مسایلی بود که پیامبر اسلام را نا گزیر میساخت که هم سیاست گر باشد. و هم فرمانده نظامی باشد و هم قاضی و دادستان باشد به این اساس اگر ما در جامعه امروزی خود که سیاست گر حرفوی داریم، قاضی حرفوی داریم فرماند هان حرفوی نظامی داریم، آیا لازم هست که یک رهبر مذهبی درمسایل نظامی که نمی فهمید که دخالت کند، درمسایل قضایی مدرن حقوقی منظور من است که نمی فهمد مداخله کند و در سیاستی که نمی فهمد دخالت کند. پس بگذاریم همه چیز را به اهل اش. نظامی گیری را بسپاریم به نظامیان. سیاست را بسپاریم به سیاست گران وقضا را بسپاریم به حقوق دانان وجای خود را باید که رهبران مذهبی درجامعه خود پیدا کنند و به آن جای که جایگاه شایسته خواهد بود قرار بگیرند باتشکر، عرایض من ختم شد .
مبارز: تشکر جلسه بعد از ظهر ختم شد
مبارز: بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه آخر خود را بنام خداوند قدیر و توانا شروع میکنیم. وزیر صاحب میگوید جلسه آخر نیست، چرا چای هم داده شود وبعد از چای دیگر جلسه گرفته شود. تا جائیکه من میبینم دوستان وقتی که بحث را شروع کردند چای را فراموش میکنند حالا به مولوی صاحب محمد مصطفی نوبت میدهم .
بسم الله الرحمن الرحیم :
دانشمندان محترم! من البته به این خاطر شما را دانشمندان میگویم، دانشمندان هم هستید. روشنفکر یک تعداد ملا های ما گله دارند که این جانب مقابل روشنفکر کهنه فکری میاید. البته کهنه فکر ما را میگویند. بهتر همین است که شما را در آینده دانشمند بگویم، واین کلمه بسیار جامع تر وبهتر تر خواهد بود. تفریح فزیکی کردیم اما یک تفریح روانی هم میخواهم، یک فکاهی بگویم. فکاهی نسبت یک واقعیت است. در سال 1363 ما بخاطر ادای حج درعربستان رفتم. البته یک زمان طولانی ماندم درجده اتاق داشتم. شبی بسیاردق آورده بودم برآمدم دربین بازار ها. یک پولیس عرب مرا ایستاده کرد پاسپورت تقاضا کرد. پاسپورت خود را دادم برایش. روی پاسپورت من جمهوری دموکراتیک افغانستان نوشته بود او که دید گفت تو مسلمان هستی، گفتم هان من مسلم " انت دموکراتی? گفتم ا نه دموکرات او همینطور به چرت افتاد. دربین مسلم( دموکراتیک همینطور سرگردان شد . رفت اینطرف و آنطرف وجای دیگر رفت و من همین جا ایستاد هستم. یک ساعت او مرا معطل ساخت من گفتم من حالا چه قسم برایش فلسفه دموکرات واسلام را برایش بفهمانم این بسیار وقت ها و زمان ها به کار دارد، کتاب ها بکار داردکه خوانده شود تا بفهمد که مسلمان میتواند دموکرات باشد. اما این ذهنیت ازاین همین رقم است که مخالف هستی، یک ساعت سرگردانی بعد او پاسپورت من را آورد و بدست من داد و من از این مصیبت خلاص شدم. خدا کند که حالا ما و شما به این مصیبت گرفتار نشویم درافغانستان که مردم ما تا چه وقت وزمان اینها به این کلمات و مفهوم آن بفهمند. بهر صورت. انشا الله می فهمند. زمان خیلی پیشرفت کرده و فاصله های صد ساله را به یک سال و به چند ماه طی میکند. این بشر خیلی به مدارج عالی رسیده است. اینکه ما سرگردان هستیم یک چند تا قوم محدود ما درافغانستان داریم که زیاد هم نیست. دیگر کشور ها بیش از صد اقوام درآنجا زندگی میکنند. دارای ادیان مختلف. وقتیکه ما که درهندوستان بودیم من میدیدم حیران می ماندم که یک خانه از انگلیس بود. یکی از سکهـ بود. یکی از مسلمان بود یکی از بودایی بود. یکی از برهمن بود. یکی از هندو بود. اینقدر مللی که در یک کوچه اطفال آنها زندگی میکنند. هرکدام آنها به همان معبد خود می روند و همان آئینی که دارند پیروی میکنند. ما خو همه پیرو یک کلمه لااله الله محمد رسول الله هستیم ومذاهب ما هم آنقدر مذاهب زیادی نیست. یک جعفری داریم و سنی و اسماعیلیه را هم ما به جمع جعفری میگیریم. اینقدر زیاد نبود اینها که این برای ما پرابلم ایجاد کند و این مشکل باشد. تا جائیکه من البته درک کردم درمحیط وجامعه خود، وحدت ملی دربین مردم ما تامین است، دربین افراد جامعه ما. اما یک تعدادی هست که آنها داد وفریاد میکشند. بخاطر از ین هم دیده میشود که فقط این بخاطر مقام وچوکی باشد که داد و فریاد را میکشد. باشد که بمقام وچوکی رسید وحدت ملی تامین است کدام مشکلی وپرابلمی وجود ندارد ونظر من اینست که کسانیکه به این نام بهره برداری میکند، تفضل فروشی میکند، ثروت می اندوزد، و درهمان قوم ازآن هم یکتعداد غریب وبیچاره و پابرهنه ، بی علم وبی سواد و هیچ نوع از مزایای زندگی برخوردار نبوده و آن ها را همان طور محروم نگاه میکند، خائین ترین فرد همان کس است. این را باید حکومت از همان طور اشخاص جلو گیری کند. مطالعه کند وقتیکه سهم میدهد به کسی در دستگاه دولت، که این آدم مفید برای مردم واقع شد یا اینکه خوده یا میخواهد که ثروت بیند وزد وخود را هر چیز بسازد ولی ملتش همانطور غریب باشد. یکی از خصلت ها حضرت محمد (ص) همین بود که هر کسی را که موظف ساخت در یک سرزمین مطالعه میکرد که به همان مردم چقدر مفید واقع شده که آیا برای خود میکند یا برای مردم خود. انسانی بهترین انسان است که مصدر خدمت باشد. ما میگویم بیائیم وحدت ملی را بگذاریم وحدت انسانی ایجاد کنیم همهء ما انسان هستیم .ما که بهترین فرمول که خدا (ج) در خلقت وفطرت ما را آفریده ما انسان هستیم. ما را در دیگر مخلوقات از آن مخلوط نمیشویم، ما و هرکدام که به هر رنگ و چهرهء که هستیم، به هر زبانی که هستیم برای ما انسان گفته میشود، ما انسان هستیم، از اولاد آدم ع هستیم وما اشرف المخلوقات هستیم که خداوند ج ما را در روی زمین آفریده بخاطر چه؟ بخاطر اصلاح زمین. بخاطر آبادانی شگوفایی همین زمین. بخاطری که ما از همه نعمت های که خداوند (ج) بما خلق کرده ما استفاده کنیم، نه اینکه ما محروم باشیم ، دربدر باشیم، سرگردان باشیم، یکی دیگر خود را بکشیم. یکی یکدیگر خود را ازبین ببریم. افتخار کنیم، دردموکراسی و افتخار راکت بزنیم یکی برسر یکدیگر، سلاح و مهمات ذخیره بسازیم. بخاطر چه؟ من یک قصه می کنم. یک زمانی به همین مرض گرفتار شدم. سلاحی داشتم و مرمی ها بود شب تا به صبح خوابم نمی آمد. بالاخره این ها را جمع کن نگاه کن، ببر و بیار در تشویش این که طفل ها خود را از بین نبرد. بالاخره گفتم اگر هر کسی مرا میکشد بکشد همین حالا بکشد من خود را از ین مصیبت خلاص میکنم. همان سلاح و مرمی را گم کردم. این خو برای آدم بلا می خرد. این کدام راحتی در وجود انسان نمی آورد که ما اسلحه داشته باشیم وذخیره داشته باشیم، این مصیبت است دروطن ما، همین سلاح بود که وطن ما را بدبخت ساخت. مصیبت ها بار آورده بود همین اسلحه بود. اگر همین اسلحه نمی بود ما همین ملتی بودیم ما چرا یک و نیم ملیون کشته دادیم؟ همین اسلحه بود که ما کشته دادیم ما ین فرش کردیم، یکی برضد یکی دیگر جنگیدیم، تضاد های ملی را بوجود آورده ایم، محبت ها و صمیمیت ها ازبین ما گم شد، دوستی های که با همدیگر خود داشتیم همه این ها را به باد فنا داده ایم، احزاب و اقوام برای این نیستند که این خود را تخریب بسازند، ویران بسازند، حزب و رهبر حزب مثال یک مهندس است ، یک انجنیر که به رشته ساختمانی مهارت داشته باشد. البته اگر او ازمن کرده بهتر میتواند حکومت را ساخته، مدبر تر است، سنجش بهتری دارد مفید برای مردم واقع میشود، لطفاً بیاید از طریق انتخابات خود را منتخب بسازد. تا حکومت بسازد برای مردم خود مفید واقع شود. این سیستم انجنیری است که میگوید این کلکین دو متر باشد، سیخ گول چند ملی سانتی باشد، چقدر باشد مقاومت داشته باشد مقاومت زمین چقدر است زلزله است نیست، هست گرمی است، سردی است این چیز ها هستند. سیاست هم همینطور یک چیز است که اندیشه ها و مفکوره های مختلف دارا میباشند انسان ها. آنها بخاطر بهبود جامعه خود مردم خود باید سنجش کنند. بهترین دموکراسی وبهترین سیاست من آن را میدانم اگر خدا توفیق نصیب ما و شما بکند، او ل ما و شما باید دریا های آب خود را مهار بسازیم. این دریا های ما این ثروت بسیار بزرگی بوده ، یقین بدان که از تیل قیمت این آب زیاد تر است، واین کجا میرود، ازین کی استفاده میکند و ما همینطور گرسنه و در بدر می گردیم و این دشت های ما مخروبه است، مرد م ما چه کنند بیچاره ها و ما دولت اسلامی هستیم ما مسلمان هستیم، از لحاظ خدا داخل بازار میرویم جنراتور به زنجیر بسته است، موتر سایکل به زنجیر بسته است، به دهن دکان میروی پیپ های روغن به زنجیر بسته است وتایر های موتر به زنجیر بسته است. به دهن ستره محکمه یک روزی من عریضه نویسان را میدیدم که آنها همین چوکی و میزکی که دارد بیچاره ها مانده است پپیش رویش. من خوش شدم که درین جا شاید دزدی نشود. یک روزی پیاده عبور کردم دیدم که آنها هم ماهرانه زنجیر ها وقفل هایی انداختند، به همین میزو چوکی های خود را در مسجد میرویم بوت ها دزدی میشود بوت ها گم میشود. راه را میگیرند، این تمام چیز ها از بیکاری است، از مسکنت است، از جهالت است. ازبی علمی است اگر ما این مملکت ما صاحب داشته باشد، با ثروت ترین مملکت جهان هستیم ما. هیچ وقت ما فقیر در مملکت خود، در بین سرک ها گرسنه ها، معتادین در بدر، زن هاآنها قطار مسکین محتاج. خوب ما چه قسم آدم های دانشمند و با فکر هستیم که یک امریکایی برای شل ما یک کراچی روان میکند ازآنجا، همین قدر انصاف میکند، ما یک یک جزوی ترین یک یک همت نداریم که بمقابل معلول و معیوب خود ما یک عطوفت انسانی داشته باشیم. برای تعین سرنوشت شان کوشش بکنیم این خواسته انسان است. حضرت محمد (ص) به مقوقیس قطبی هفتاد قاطر بارتحفه برایش روان کرد و دربین کوچه همه را تقسیم کرد، خودش تنها دست خالی بخانه رفت. وقتیکه وفات میکرد یکی از بی بی های خود گفت که چه داریم بخانه؟ گفت هفت درهم است. گفت بیار! همان را به حیات خود تقسیم کرد. گفت بعد از من باید چیز باقی نماند. ما اینقدر ثروت اندوزی و جاه و جلال وتعمیر ها قصر ها را میسازیم و مردم، به این فقر و گرسنگی درین نا داری و نا توانی، آیا این انصاف است. اسلام همین را گفته؟ انسانیت همین را میگوید برای ما ؟ بهر صورت ما مشکل است که حالا عدالت حضرت عمر فاروق (رض) را اینجا تامین کنیم و آن شخصیت والای ما نمونه های بزرگی در فرهنگ اسلامی خود داریم. روزی بالای منبر استاد شد گفت ای مردم بشنوید و اطاعت کنید ازمن. یک صحابه برخیست وگفت نه ازتو میشنویم ونی اطاعت میکنیم. گفت چرا؟ موجبه چیست؟ گفت تو پیراهن دراز را از کجا آوردی؟ گفت آن تکه های که توتقسیم کردی سهم تو بسیار کم بود و قد تو هم بلند است. بچه خود را ایستاده کرد، عبد الله بن عمر، گفت تو سهم خود را چه کردی؟ گفت به تو دادم که تو خلیفه اسلام بودی و پیراهن تو کوتاه میشد تو پیراهن نداشتی. تا تو پیراهنت را نو شود. بعد ازآن آنها گفتند حالا هر چه میگویی ما میشنویم واطاعت میکنیم از تو آنها همان طور شخصیت های بود. یک زمانی حضرت عبد الله بن عمر بعد از سیزده سال پدر خود حضرت عمر فاروق را بخواب دید. گفت پدر چه حال دارید من ترا هیچ بخواب نمی بینم وحال تو چطور است؟ گفت ای فرزند من دردوران خلافت من یک پل خراب بود یک گوسفند عبور کرد پایش شکسته بود، سیزده سال است که من درمحاسبه همان گوسفند وپای شکسته آن من سرگردان هستم، به همراه من محاسبه میشود. اگر ما تلقین اسلامی داریم، ما باید همانطور باشیم و اینکه صد ها انسان ما کشته میشود تباه میشود واین جامعه ما به این بدبختی گرفتار هستند من یک پیشنهاد دارم به حضرت وزیر صاحب اطلاعات وفرهنگ، این پیشنهاد ما را به رئیس دولت برساند. اگر درماه یکمرتبه همراه اقوام ومردم افغانستان یکجای خاص را تعین کند برایشان وقت بدهد که آنها مشکلات خود شخصاً بگویند، خصوصی تنها به هرکدام اگر ضرورت ایجاب میکند به همرایش بگوید، نه اینکه والی ها میاید و صفت والی را میکنند که والی خوب آدم است. آن بیچاره ها هزار مصیبت برسر آنها از دست والی به سر شان آمده است. یا مثلاً همراه وزیر میایند صفت وزیرصاحب را میکنند. هزار مصیبت ازدست آن وزیر به سرشان آمده است. اما کسی نمی تواند حقایق را بگوید. یک کمیسیون جدا گانه تعین کند کسیکه اگر از قاضی شکایت دارد قاضی را فوراً محاکمه کند ، عدل کند وثابت بسازد بالایش، که در دوسیه ها خیانت کرده است دوسیه ها ی مردم حق را نا حق میسازد. اگر از والی شکایت دارد اگر از وزیر شکایت دارد ، از هر کسی که شکایت دارد و ارگان باید رهبری دولت این را در نظر بگیرد. این خصلت خلفا بوده ، این خصلت بزرگان ما بوده ، اما اشخاصیکه آن ها چه میکردند. خوب به هر صورت امروز جهان در مسیری روان است که احتمال دارد زمانی بیاید که یک وحدت آسیایی دراین جا تشکیل شود. ما چندین کشور متحد شویم، یکجا شویم. وحدت افغانی ما چرا تشکیل نمیشود؟ این که یک گپ بسیار خورد است. مردم کار های بزرگ کردند. شما کسانیکه دیده باشید، همین دریایی که از فرانسه سوراخ کردند تابه لندن. همین کشتی که از آنجا عبور میکند و میرود، همین چکار بزرگی بوده است. وامروز تمام این سیستم تخنیک امروزه موجوده باید از بین برود سیستم های نو، طیاره هایی اختراع شده که آنها هزار و هشتصد نفرسواری ببرد دو منزله ودو هزار و کیلو متر فی ساعت باید سرعت داشته باشند. وآن ها فعلاً درحالت تصمیم گیری میدان های آن هستند که قدرت توان میدان نداره که آنقدر ضربه را تحمل کند، این میدان های که ساخته شده. باید میدان های جدید. مردم چیز های بزرگی درجهان سنجیده اند. ما بزرگانی داشته ایم. سید جمال الدین افغان نابغه بزرگ ما ، علامه بزرگ ما شخصیتی بوده که اگر ما کار نامه ها و برنامه های آن منحیث سیاست و اسلام سرمشق خود قرار دهیم ما انشاالله که ناکام نمی شویم و آن شخصیت که شما فکر کنید یک آدم د ر ملک غیر میرود، ملیون ها انسان در جنازه او اشتراک کردند ، چندین نفر زیر دست و پالگد مال شدند از ازدحام بسیار واو همان طور شخصیت بوده که قدر او را در جهان خارج فهمیدند و ما نفهمیدیم. ما آنطور اشخاص داشتیم، بزرگانی داشتیم، امپراتور هایی داشتیم درین وطن خود، حالا چرا محدود شدیم چرا ما اینقدر بزرگی ها را از دست دادیم و حالا دریک حالتی قرار داریم که علم هم محدود است، اقتصاد هم محدود است، خود ما هم در بین خود زندگی بسیار فلاکت باری بسر میبریم و این حالت را خدا از مادور کند. خداوند (ج) برما رحم کند، خداوند دانش و علم ما را بیفزاید. حضرت محمد (ص) اسیری که درجهاد به گیرآنها میامد میگفت هرکدام شما ده نفر بی سواد ما را با سواد کند او خلاص است. چقدر او توجه داشت درباره علم ودانش، درباره سواد. ما خواهش ما اینست که درافغانستان تاصنف 12 مکاتب دخترانه و پسرانه باید اجباری شود. این را همه باید تصمیم قاطع بگیریم که همه باید با سواد و عالم شوند. از جهالت چیزی ساخته نمیشود . آنهائیکه صد ها تن آهن را به هوابلند میکند، علم است که به هوا بلند میکند کلاشینکوف آن را به هوا بلند نمی کند. هزار فیر که بکنید نه به آنجا میرسد ونه نتیجه میدهد. اما بیایید که از راه علم، ما وشما که علم آموختیم دموکرات هم هستیم اقتصاد دان هم هستیم و هیچ مشکلی ما نداریم.
("مبارز" داخل آجندا شوید) درآخر معذرت میخواهم اگر زیاد پرگپی کرده باشم وسلام .....
" مبارز بسیار تشکر "
" آقای عبد الخالق نعمت نوری"
به اجازه ریاست جلسه وبخاطر اینکه صحبت ها فشرده باشد، من از یک قسمت صحبت صرف نظر میکنم واز صحبت های آقای رهنورد زریاب را تائید میکنم در ارتباط تشریحاتی که در ارتباط دموکراسی وارزش هایش ومراحل مختلف آن ارائه کردند، اما چند مطلبم به اضافه صحبت هایشان خوشبختانه که امروز ما یک وثیقه ملی را در دست داریم که قانون اساسی افغانستان است و آن تا حد معینی ضمانت میکند حقوق مرد و زن افغانستان را و حقوق تمام کسانی را که دست اندر کار مسایل سیاسی افغانستان را انجام بدهند و خوشبختانه که امروز هیچکسی درجمع ما نیست که معتقد به دموکراسی وارزش های دموکراسی نباشد. این خود یک مرحله بالاتر از دیروز وپریروز ماست. زیرا دیروز و پریروز بودند کسانی که با گرفتن کلمه دموکراسی حکم تکفیر صادر میکردند، حاضر نبودند که کلمه دموکراسی تبلیغ شود و حال صحبت من متوجه جامعه روشنفکری افغانستان و احزاب سازمانها وشخصیت هایی که دربرابر تاریخ افغانستان و دربرابر مردم افغانستان نسبت به فهم ودانش خود مسوولیت شان بیشتر است، به آنها این نکته را میخواهم تذکر بدهم که اگر دیروز با دموکراسی کسی موافق نبود امروز خوشبختانه همه یکصدا طرفدار پیاده کردن ارزش های دموکراسی درجامعه هستند اما یک نقطهء که نا کامل میماند دموکراسی را دموکراسی که برپایه سکیولاریزم استوار نباشد ناکامل است دوستان عزیز امروز ملیون ها مسلمان جهان سیکولر است. از اندونیزیا گرفته تا هندوتا ترکیه. جامعهء ترکیه تقریباً از لحاظ افراد ش حدود 98-99درصد مردمترکیه مسلمان هستند اما امروز یک رژیم سیکولر درترکیه حاکم است. درهند چندین ملیون ما مسلمان داریم، امروز هند یک دولت سیکو لر است و کمبود دولت گذشته راکه مردم تائید نکردش کمبود ش همین را میدانست که معیار های دموکراسی بربنیاد سیکولریزم را قبول نداشت. به یکنوع هند وگرایی بیشتر تکیه داشت دولت گذشته اش و مرم اکثریت قبول کردند این را ،این مسئله اگر ما دیروز خود را فکر کنیم که کسانی ایستاد شد در میدان و از دموکراسی دفاع کرد امروز هم باید از حقایق که بیخی مثل آفتاب روشن است که وحدت ملی را میتواند استحکام ببخشد، وحدت ملی را میتواند تامین کند و آبرو وعزت جامعه افغانستان ومردم افغانستان را در دنیا هم بالا ببرد و او پیاده کردن ارزش های دموکراسیی که برپایه سیکولریزم استوار باشد. سیکولریزم را اگر روشنفکران آگاه افغانستان به هر طرز دید و اعتقادی که باشند اگر روشنفکران جامعه افغانستان سیکولریزم را ضد دین ارزیابی کنند به نظر من یک جفا بخود ویک جفا به واقعیت های عینی دنیا ویک جفا به این میکنند که مردم را از رسیدن به آگاهی های سیاسی واجتماعی محروم بسازند. صحبت من مختصر به همین جا خاتمه میدهم ومن بخصوص از اهل مطبوعات، ازکسانیکه نماینده های روز نامه ها جراید هستند این تقاضا را میکنم که با ظرافت معین، با شیوه خاصی که تفاهم ملی ما را بالا ببرد، با شیوه خاصی که وحدت ملی ما را بالا ببرد و در بلند بردن آگاهی های سیاسی مردم بخصوص درزمینه دموکراسی برپایه های سیکولریزم همت بگمارند ودراین زمینه خستگی ناپذیر کار کنند. تشکر
مبارز تشکر : نوبت را میدهم به جناب احمد ولی مسعود
بسم الله الرحمن الرحیم :
فکر میکنم که مثل سایر بزرگان وبرادران من هم معتقد هستم به ارزش های دموکراسی و درعین حال همین چپتری که باز شده بنام فصل دموکراسی درکشور ما، فکر میکنم احتیاط لازم بخرچ بدهیم که خدای نا خواسته دموکراسی را هم بد نام نسازیم و یا خود مابه بیراهه نرویم. البته قسمیکه دوستان فرمودند وگفتند دموکراسی مطلق وثابت با تعریف مشخص عملی وجود ندارد. مثلی که دیروز ما در قسمت تعریف ملت، تعریف های مختلفی داشتیم مطمئیناً که تعریف دیروز دموکراسی تا امروز هم فرق میکند و در عین حال تاالحال ما هم کدام تعریف بسیار مشخصی غیر ازینکه بگویم مردم سالاری است بد ست نیاوردیم. یعنی اگر کدام تعریف بسیار زیاد واقعبینانه اگر بگویم حکومت شخص بالای خودش خودش بالای خود باید حکومت کند، امکان دارد تعریف درست باشد. چرا اگر ازین تعریف بگذریم و بگوئیم که غرب دموکراسی یا دنیای غرب دموکرات تراست، دقیقاً نمی دانیم میدانم که کدام یک از دولت های حکومت های غرب را دموکراتیک بنامیم. چرا اگر من بگویم رژیم یا نظام انگلستان، نظام انگلستان تقریباً کمتر از چهل درصد از آرای مردم به آن رای میدهند، اما در عین حال به شیوه دموکراتیک آمده و درآنجا مستقر شده، اما شصت درصد دیگر فقط هیچ چیزی حرفی درسرنوشت کشور خود ندارند. آیا میتوانیم که این را دموکراتیک بدانیم و یا خیر؟ در عین شاید این را بدانیم که همین دموکراسی نخبه گان هست، یکتعداد مردمی هستند که از طرف مردم دیگری و به سیستم خاصی آمده وحکومتی را در آنجا مستقر ساخته ممکن بگوئیم که دموکراسی نخبه گان. اما دموکراسی مردم، عام مردم در جایش باقی است. درعین حال، میبینیم قسمیکه دیروز یکی از دوستان ما گفتند . که هتلر هم از طریق یک سیستم دموکراتیک آمد و مستقر شد وقدرت را بدست گرفت. مطمئیناً که بلاک سابقه کمونستی هم از طریق راه وروش های که به تعبیر خود شان دموکراتیک بوده آمدند و آنها قدرت را بدست گرفتند، اما دیدیم که چه بلای برسر ملت های خود آنها آوردند. به همان نسبت ما فکر میکنیم که در حالیکه به ارزش های خود معتقد هستیم این را پیش خود یک دفعه من فکر می کنم ، فکر کنیم که من یک معتقد هستیم که دموکراسی را منحیث یک فلسفه قبول داریم یا منحیث یک روش. مطمئیناً وقتیکه دموکراسی را درعامه مطلب قبول داریم، منحیث یک فلسفه، ممکن درآن تناقضاتی بوجود بیاید یا تصادماتی بوجود بیاید با اسلام. اما در عین حال منحیث یک روش اگر بخواهیم از ارزش های دموکراسی استفاده کنیم، امکان دارد هیچ مشکلی بوجود نیاید. فقط میخواستم بگویم تقریباً دو دونیم سال قبل زمانیکه موضوع دموکراسی بسیار داغ شده بود خصوصاً درکشور ما وشما ،خودم شخصاً به لندن بودم و به آنجا یک بنیاد بود بنام بنیاد دموکراسی. آنها آمدند، فقط میخواستند دراین مورد بامن صحبت کنند. ما گفتیم شما بما چه کمک کرده میتوانید؟ آنها خندیدند گفتند خوب ما کمکی کرده نمیتوانیم. دقیقاً نمیدانم که معیار ها و عنعنه وفرهنگ مردم شما چه چیز را ایجاب میکند تا ما بتوانیم که بشما کمک کنیم. فقط کل حرفی که میخواهم به شما داشته باشم که یک رژیم مردم سالار را بتوانید بوجود بیاورید مطابق فرهنگ وعنعنه خود. اگر دموکراسی بگیریم که مردم سالاری است، مطمینم که مردم سالاری وابسته است به شهروندی، وشهروندی هم از طریق آموزش ایجاد میشود. حالا آموزشی که با عنعنه وفرهنگ مردم در او نهفته نباشد، یا از طریق عنعنه وفرهنگ مردم نخواهیم که آموزش ایجاد کنیم، مطمئیناً موفق نخواهیم شد تا واقعاً دموکراسی را به مردم تفهیم کنیم. در اروپا هم دموکراسی فکر میکنم که در بستر دین سالاری آمد بمردم پیاده شد وهیچ وقت نمیتوانم که بگویم خوب دین یک حرف است و دموکراسی یک حرف دیگر است. همین قسم گفتم که اشتراکات زیادی دارند باید از بین آن استخراج کنیم که کدام اشتراکات اش خصوصاً درجامعه افغانی قابل تطبیق است که بیتوانیم از او ابتدا شروع کنیم. بالاخره می رسیم به یک مرحله که او مرحله گفتمان وگفتگو است. غیر اسلام ودموکراسی. اصلاً دموکراسی ماهیت اش همین است که باید فضای گفتمان وگفت وشنود باشد تا بتوانیم چیز های حل ناشدنی راحل بسازیم. درغیر آنصورت اگر جدا بسازیم، اسلام و دموکراسی را جدا بسازیم، مطمئیناً که یک دیوار بسیار بزرگی را در بین شان ایجاد مینمایم که او با عث میشود که باز دهشت افگنی افراطی گرایی ایجاد شود و ما جداً باید از او بپرهیزیم. خصوصاً درجامعه افغانستان که کلاًٌ سنتی وعقیدتی و مردم اعتقادات شان کلاًٌ بسیار شدید است. اگر خدا نا خواسته ترتیبی کنیم که دو چیز را جدا بسازیم و درمقابل فرهنگ وعنعنه مردم وسنت های مردم استاد شویم و بخواهیم دموکراسی را معرفی کنیم، مطمئیناً که مردم در مقابل ازین پدیده استاد میشوند وازین مزایا و ارزش های دموکراسی از تمام مزایای مفیده اش مردم افغانستان مستفید نخواهند شدند به این خاطر من فکر میکنم که چیز دیگری که درمقابل ازین وجود داشته درسده های اخیر از مدت زیادی به اینطرف همان حالتی بوده است که حالتی در اندیشه دینی خود ما وشما، دراندیشه اسلامی خود ما وشما یک راه وروش یک روحیه دیکتاتوری آمده تزریق شده وقسمی شده که مردم ما را تقریباً گرفتند ازدین فاصله دادند و طوری کردند که باید حتماً درمقابل دموکراسی استادگی کنند بخاطر اینکه روحیه ما روحیه دیکتاتوری شده. یا به عباره دیگر میتوانم بگویم که حتی اگر ما در خود قرآن ببینیم که اولین واژه که شروع شده وبنام اقره به اسمی یعنی بنام خداوند بخوان، از خواندن ونوشتن ازین شروع شده اما می ببینیم که در تعلیمنامه اسلام قسمی که یکی از دانشمندان نوشته کرده بودند که ازضرب ضربت وضربان شروع شد ه که این خودش یک روحیه زدن و ضربه زدن و جنگ کردن و اغتشاش تشنج را بمردم رسانیده است و ببینیم که بین خود اسلام وبین تعلیمنامه ما چقدر فرق آمده است وهمین است که در اندیشه دینی ما قسماً طوری شده که همان روحیه وروش دیکتاتوری تزریق شده و این حالت انحصاری بوده مطمئیناً که چند صد سال قبل این خود نبود دردوره عباسیان به همین ترتیب نبود. می ببینیم که دردوره ا زآنها یک حالت سیالیت وحالت جاری دیالوگ در آنجا ایجاد شده بود. اما اخیراً درسده های اخیر این حالت سیالیت ازبین رفت وحکومات ویا زمامداران که بنام اسلام آمدند و درانحصار خود آوردند وهمین روحیه دیکتاتوری را بنام اسلام تزریق کردند و همین بوده که مرد را فاصله دادند از تمام ارزش های اسلامی. وبه این خاطر من فقط میخواستم چیزی را که بگویم همین است که درحالیکه دین خود ما یا اسلام بسیار ارزشهای دموکراسی در آن نهفته است باید حتماً ازین و از طریق دین وعنعنه مردم برویم بطرف تفهیم واژه وتفهیم ارزش های دموکراسی درجامعه خود ما. موردی که میخواستم بگویم این است که از همین تعریف معلوم میشود که ما باید از گفتمان با گفتگو یا گفتگوی تمدن ها را که میگویم درواقع گفتگوی تمدن ها باشد ونه تصادم تمدن ها. چون مااگر بیاوریم یک تمدن دیگر بیاوریم یک واژه دیگر بیاوریم درحالیکه کل معتقد هستیم که دموکراسی یعنی یک واژه است که در غرب ایجاد شده اینجا آمده است اگر این را خدای نا خواسته بیاوریم و در مقابل اسلام و دین وعنعنه مردم قرار دهیم یک حالت تصادمی را پیش کنیم، مطمئیناً که ناکام می مانیم، درچه؟ در تفهیم دموکراسی بمردم و در این قسمت روشنفکران علما و صاحب نظران ما بگفته مولوی صاحب دانشمندان ما کلاً درین قسمت احتیاط لازم بخرچ بدهند. چرا که میخواهیم که یک ارزش بمردم تفهیم کنیم تا بتوانیم به رفاهیت برسند واگر این از طریق تصادم بمقابل هم عنعنه وسنت های مردم بخواهیم آنرا تفهیم کنیم مطمئیناً که ما موفق نمی شویم. خوب درآخر میخواهم بگویم زمانی که ما وارد فصل دموکراسی میشویم امروز درافغانستان، چیز های که باید مطمیناً درآن مورد متوجه باشیم آنست که خدای نا خواسته با عملکرد خویش یک مثال بسیار بدی از دموکراسی ندهیم چرا که دموکراسی فقط یک تیوریی به آن ترتیب نیست یا یک حرفی نیست، دموکراسی درعمل میتواند ثابت شود. باید مثال بدهیم باید نمونه بدهیم که واقعاً که این یک ارزشی است که بنام دموکراسی ما میخواهیم بمردم افغانستان برسانیم. درین قسمت باید جانب توجه را مراعات نمائیم و در عین حال به تدریج معنی آنست که ما ازیک مرحله به یک مرحله دیگر برویم وقتیکه میخواهیم اسلام و دموکراسی با هم ساز گاری پیدا کنند وقتی میخواهم از طریق حقایق دموکراسی تفهیم کنیم مطمئیناً که حالا تدریجی داشته باشد حالت بسیار شدید و افراطی نیابد داشته باشد چرا که باز هم همان خطری می رود که بوده که امکان دارد که مردم یک روحیه ویا یک فکر دیگری در خود دموکراسی بگیرند و به همان خاطر من اول هم گفتیم باز هم درآخر می گوئیم که ارزش های دربین هر دو موجود است که باید از آن استخراج شود. ارزش های دموکراسی دراسلام موجود است. مشکلاتی وجود دارد وتنش های وجود دارد که این تنش ها را باز هم ما بخاطری که میخواهم دموکراسی را بجا معه پیاده بسازیم از طریق همین ماهیت دموکراسی که گفتمان ایجاد میکند از طریق همین تنش ها را حل کنیم. من درآخر فقط میخواهم بگویم که درین قسمت دست قطعه اندر کاران سیاست امروز خصوصاً دولت انتقالی اسلامی مسوولیت بسیارزیاد خطیررا دارند که با مثال ونمونه برجسته دموکراسی را نمایند گی کنند در غیر آنصورت اگر خدا ی ناخواسته بگیریم در قسمت قلع و قمع دموکراسی کار های کنیم که کلاً به افکار واندیشه های سیاسی خود ما ارتباط داشته مطمئیناً که دموکراسی درین کشور ناکام می ماند تشکر
ختم
مبارز تشکر !
مبارز: آغای آرین این موضوع دیروز بود ، امروز موضوع دموکراسی است:
ادامه صحبت های دری رشید آرین
عرض من اینست که آن هم یکی از پرابلم های است مثل دموکراسی که ما خاستار آن هستیم خواست های مااست اما هنوز موجود نیست وبرای دموکراسی قدم های برداشته که عبارت از وضع قوانین هست ، اما این که این قوانین چه قسم باید تطبیق شود، چه موانعی در مقابلش موجود است و به چه قسم ما این موانع را حل کنیم و از بین برداریم این مسایل عمده است و درین مسایل درمجموع راه وحدت ملی که دیروز سر آن بحث شد و چه دموکراسی ، با هم درارتباط ناگسستنی است که حل یکی تاثیر بر حل دیگری دارد و به این ترتیب ما امروز باید تا انتخابات سرآن مسایل توجه خود را متمرکز بسازیم که دراین مدت بسیار کوتاه که مانده تا به انتخابات قدم هایی برای حل تمام پرابلم های بعدی باید برداشته شود. ما تمام مشکلاتی که داریم از نبود این هست که تاهنوز مردم حاکمیت خود و حکومت خود را بدست خود نداشتند، یعنی دموکراسی موجود نبود، وبرای اینکه مردم به حاکمیت خود برسند درقانون اساسی تطبیق دموکراسی را ما درراه اش روان هستیم، اما اینکه این انتخابات به چه قسم انجام خواهد شد، این قانون به چه قسم تطبیق خواهد شد، آیا درراه تطبیق آن موانع ومشکلاتی موجود است یانه، اگر هست چه قسم این موانع از بین برداشته شود؟ طرح این مسایل و یافتن راه حل های به ارتباط به این مسایل است که ما را از یک مرحله که وقت آن کم مانده به مرحله دیگری باز میرساند.
و درمرحله دیگری باز ده ها وصد ها مسایل دیگری مطابق به دموکراسی قابل طرح است، قابل حل است راه هایش یافته شده میتواند و درآن وقت هست که باز به اساس دموکراسی واز طریق ارگانهایی که نمایندهء آرای مردم و ممثل تصمیم مردم باشند تصامیم گرفته شده میتواند. اما تاکه یک سیستم دموکراتیک درجامعه تطبیق نشده باشد تا انتخابات طبق قانون بصورت دموکراتیک آزاد سری و مستقیم انجام نشده باشد تا آنوقت تمام پرابلم های بعدی دیگری که ما زود تر طرح میکنیم قابل طرح وحل چیزی نیست.عرض من ختم شد توجه دوستان را به این مسئله مبذول داشتم .
حالا سخن را میدهیم به آقای داد فر:
بنام خداوند توانا، به اجازه جناب رئیس و حاضرین محترم ،دانشمندان محترم! خوشبخت هستم که من هم چند لحظه کوتاه درباره موضوع چون دموکراسی است سرآن صحبت میکنم. فکر میکنم که دموکراسی یک سیستم ارزشی است مثلی که در هر جامعه از خود سیستم های ارزش خود را دارند. افغانستان هم از خود سیستم های ارزشی داشت شرق از خود یک تاریخ دارد، تاریخ از اخلاقیات، معنویات وارزش های که خود نظام های که هستند بطور مثال دموکراسی را بگوییم اسلام را بگوییم یا نظام های شرقی را بگوییم بیش از اینکه آمده برای ازین وقتیکه ما از دموکراسی گپ میزنیم این کدام چراغ علاوالدین نیست که آن را بگیریم وقالینچه پرنده برما حاضر شود و مارا خوشبخت بسازد. این از خود یک اقتصاد دارد، یک زیربنای اجتماعی دارد ازخود یک فرهنگ دارد، از خود یک سیستم تربیتی دارد که انسان در طول قرون متوالی اینها شخصیت دموکراتیک پرورش داده، که یک سلسله ارزش های دموکراسی را که آمیزه ی از اخلاقیات وفرهنگ غربی است درآن جا رشد کرده. برای ما بسیار وقت کاراست ولی ما میتوانیم که یک سلسله چیزهای که بسیار به درد ما میخورد برای از ینکه نظام های ارزشی ما خدشه دار شده، چیزیکه افغانستان به آن ضرورت دارد، اعاده یک سلسله نورم ها، ارزش ها و تقدساتی است وقتیکه ما در ما را تربیه کرده، بما یاد داده ما چه بکنیم که اگر یک کسی بگوید بما بگوید که دموکرات است ولی رشوت بخورد آیا میتواند دموکرات باشد؟ یا مسلمان باشد رشوت بخورد آیا صادق است؟ ازین خاطراست که مسئله اساسی درجامعه ما برهم خوردن نظام های ارزشی است که تشوشات کرکتر را بوجود آورده برای اینکه هر جامعه برای اینکه خود را از قانون جنگل بیرون کشیده باشد ،این ها داخل یک قرار داد اجتماعی شدند. قرار داد اجتماعی چیست؟ چیز خوب است بکوو نکو است تابو هاست ویک سلسله چیز هایست که به آن انسان توصیف میشود و در جامعه کسی که خوب میکند او تشویق میشود، آن بالا میاید وکسی که کار خراب میکند جامعه است او را کنترول میکند. در حقیقت چیزی که درجامعه ما بر هم خورد کنترول اجتماعی است و تا امروز کنترول اجتماعی از بین رفته ومردم وقتیکه می بینند، خوب وخراب کسی که تخریب کرده وکسی که میخواهد به مملکت خدمت کند هر دو عین چیز را میگویند، ولی مردم در عمل چیز دیگری آنها را شناخته بناً معیاری که معیار های اجتماعی است که باید در جامعه ما ایجاد شود به بسیار سادگی ما میتوانیم که حتی چیز های بسیار ساده را امروز از مردم از ما آرزو دارند. مردم میخواهند مصونیت باشد. مردم میخواهند دیگر تفنگ نباشد. مردم میخواهند دیگر زور گویی نباشد. این ها میتواند یک سلسله فرمول های ساده است در دموکراسی. بطور مثال حقوق بشر را هیچکس به هیچکس زور نگوید کسی را توهین نکند و هیچ نظامی درجهان هیچ قانونی چه قوانین الهی باشد ، چه قوانین انسانی باشد که او را به اساس قرار داد اجتماعی بوجود آورده این ها را بکنیم. ازین خاطر است که ما در یک مسئله ای که اساساً قرار داریم که در جامعه ما 25 سال جنگ و تخریبات شده و برای چه شده؟ آیا این آگاهانه ساخته، براینکه اینجا نظام ها آمدند، مردم ها آمدند، گروپ ها آمدند بطور مثال بیرون از جاهای دیگر آمد اند دراین مملکت تخریب کردند. آیا این آگاهانه صورت گرفته یا نا خود آگاه؟ چیزیکه درین جاست که ما در همچو مجامع وقتیکه سردموکراسی گپ میزدیم ودیروز سرمسایل هویت ملی صحبت کردیم مسئله اساسی این است که اول خود آگاهی ملیست که این باید ایجاد شود. چیزیکه در پروسه شخصیت افغانی ما وقتیکه آهسته آهسته آوردیم تولید دوباره شخصیت درین جا جریحه دار شده، برای این که کشور تاریخ خود را داره، شخصیت های بزرگی درین مملکت زندگی کردند و تاریخ دارند واز خود سمبول هایی را بوجود آوردند، ما متیوانیم که این را نمونه قرار دهیم چیزیکه، ازین خاطر است ما وقتیکه از دموکراسی صحبت میکنیم این دموکراسی باید با یک سلسله طوریکه آقای مسعود گفتند این بسیار بجا است که ما یک سلسله چیز هایی از خود داریم که مواریت فرهنگیی ماست. چیز های خوب زیبای بوده که مظاهر شخصیت بوده و این مظاهر شخصیت دربسیار در اشعار ما در تیاتر ما در هنر ها در همه جا تجلی یافته،شما اشعاررا ببینید درآنجا هم نمایند گی میکند بین شخصیت های خوب و شخصیت های که این ها چه گونه در افسانه ها ظاهر شده ما چطور میتوانیم این را در وجود اطفال خود دوباره ظاهر بسازیم. مسئله اساسی از نظر من، برای اینکه صحبت زیاد ووقت دوستان نگرفته باشم که جامعه ما در یک مرحلهء قرار دارد، اگر ارزش های که ما به آن اعتقاد داشتیم وفعلاً جریحه دار شده و چیزیکه میگوئیم نمی کنیم درعمل باید سرآن فکر کنیم و اساسی ترین مسئله است که برای نسل های آینده، فرهنگ افغانی وفرهنگ شرقی، که امروز مسلماً از تاثرات جوانی برخوردار است وناگزیر هستیم ودرست هم است برای اینکه ما در جهان بزرگ زندگی میکنیم، از آمیزه این چطور میتوانیم یک چیزی بنام فرهنگ سیاسی اجتماعی افغانستان وفرهنگ ملی افغانستان ایجاد کنیم و این را به نسل های آینده آهسته آهسته تربیه بکنیم؟ مادر ها چطور میتوانند که اطفال خود را همین ارزش ها که گسیخته شده والدین وبالاخره درمدارس، چطور میتوانیم ایجاد بکنیم؟ مسئله اساسی این است که در تجلی شخصیت افغان همه به این خلاصه نمیشود که ما میگوئیم. ما این را در عمل ظاهر بسازیم ومردم در عمل به بینند و اعتقاد پیدا شود به ارزش های که هستیم. بالاخره هم اساسی ترین ما قرار داد های اجتماعی محدود وخلص انجام میدهیم وبه آن وفا دار بمانیم. تشکر .
مبارز تشکر
پوهاند فانوس: من صحبت های دارم درمورد صحبت های که کاظمی صاحب صبح فرمودند دربارهء روشن فکران دربرابر مذهب گرایان یا کسانیکه بیشتر بردین سالاری یا حکومت دینی تکیه می کردند، آنها فکرمن می کنم بیشتر سر معلول حرف زدند، برای اینکه مطهری دانشمند بزرگ درین مورد می گوید که یکی از علل گرایش جوانان به مادی گری همین معامله گری بعضی از کسانی بوده که در ظاهر می خواستند دین را تمثیل بکنند ولی با ارباب قدرت کنار می آمدند وکوشش می کردند که مردم را یا عناصر روشن را سرکوب بکنند، یکی از عللش می گفت که اینست
به هر صورت این حرف من نیست، این حرف مطهری است و همچنان درمورد دین عیسوی ، " شریعتی" می گوید که پروتستانها به همین خاطر بوجود آمدند که دین مسخ شده بود درآنجا ودین را خواستند آنجا نجات بدهند از لابلای همان خرافات به اصطلاح. آنچه ما در مورد دیموکراسی و جامعهء مدنی هم می گوئیم وقتی به تاریخ اروپا نظر می کنیم می بینیم که یعنی جامعهء مدنی دفعتاً دراروپا بوجود نیامده ، درقرن هجده ونزده، اساسات این قبلاً درقرون اوسطا گذاشته شده و آنجا فکر می کنیم که دفعتاً درقرن هجده ونزده درآنجا بوجود می آید و ما هم می خواهیم همانطوریکه سوسیالیزم وکمونیزم را تقلید کردیم ، دیموکراسی را هم تقلید کنیم وازآنجا شاپلون بگیریم و در اینجا بیاریمش، این بسیار مشکل است. به نظر من ، یکی آنچه ما صحبت می کنیم ، درمورد حقوق طبعیی با حقوق حاکمیت ما دربین این قرار داریم که ما می خواهیم که حاکمیت بکنیم بالای مردم یا به اصطلاح حقوق طبعیی مردم را برای شان بدهیم. مثلاً صبح وزیر صاحب محترم اطلاعات وکلتور گفتند که من نخواستم چیز های را که دامن می زد مسایل ملی را در مورد کلمه افغان یا حرف های دیگری در مورد پشتو،زبان، من اینرا بگویم که حرف بزنم راجع به این ، یعنی سانسورش کردم. ما هم چک چک کردیم بدون اینکه متوجه شویم که حق خود اینجا سلب شده ، قبلاً تصمیم گرفته وزیر صاحب وگفت که سانسور شود باید و حالا از ماپرسان می کند که من اینرا سانسور کردم وما هم چک چک کردیم. درحالیکه از نگاه حقوق طبعیی یک نوع پایمال شدن حق بوده اگر ماسر آن فکر کنیم، یعنی باید این صحبت ها مانده می شد تلویزیون تا مردم سرآن قضاوت می کردند، به هر صورت ما خود ما چون تحت تاثیر همین به اصطلاح پامال شدن حق خود هستیم، یا خود سانسوری هستیم، ما نا خود آگاه چک چک کردیم سر وزیر صاحب. به هر صورت حالا چون خود من هم در آن جمله بودم، نه فهمیدم چرا نا خود آگاه این کار را کردیم و تا جائیکه مربوط به حاکمیت می شود من فکر می کنم همیشه حاکمیت یک قوت را در پشت خود داشته، مثلی که حالا ما هم دیدیم که دیموکراسی هم درافغانستان به زور آمده ، یعنی با شیوهء اخذ آرای مردم یا با شیوهء همه پرسی بوجود نیامده دراینجا ، بگفتهء عوام بزور بی پنجاه و دو آمده دیموکراسی درافغانستان وتاجایی که مربوط به مسلک ما میشود که دور نرویم به مسلک دیگران غرض نگیریم ، راجع به تبلیغ می گویند که در تبلیغ سمبول های ذهنی مطرح است. یعنی کسانیکه تبلیغ می کنند ، از سمبول های ذهنی کار می گیرند ، مثلاً در وقت روسها کسانیکه می خواستند تبلیغ کنند، مردم را جلب کنند ، از یکطرف مسایل دین مطرح بود، از طرف دیگر می گفتند روسها آمده اند ، سر ناموس شما تجاوز می کنند، امروز هم شاید یک تعداد بگویند که خارجی ها مثلاً همچو کاری را می کنند ، وشما دربرابر اینها قیام کنید، حالا معلوم نمی شود که چقدر این به اصطلاح می خواهند بحیث وسیله ازین تکتیک ها استفاده کنند یا چقدر این واقعاً هدفمنداند است.
همانطوریکه سردیموکراسی هم بعضی ها حرف می زنند واقعاً اینها برای شان هدف است ،یا یک وسیله است باز هم برای حفظ قدرت و تداوم قدرت ، این هنوز هم مورد سوال است که درین صحبت های ما وبحث های ما حل نشد من فکر می کنم ونتیجه گیری درست تا بحال بدست نیاورده ایم ومنتظر هستیم که بعد ازجای اگر کدام نتیجه گیری بدست بیاید .
به گفتهء مولانا صاحب که می گوید
هر کسی از ظن خود شدیار من
از درون من نجست اسرار من
یعنی هر کسی از ظن خود یاد همین دیموکراسی یا همان گرایش های سنتی ما یا اسلامی ما دارد که برای من تا هنوز هم روشن نیست . هدف روشنفکر به هر صورت ، واقعاً اگر روشنفکر باشد، که در برابرش تاریک فکرقرار می گیرد که مولوی صاحب گفتند کهنه فکر ، فکر کهنه و نو ندارد ، فکر تکامل می کند همانطوریکه ما گفتیم به اصطلاح هر چیز در بطن خود ضد خود را می پروراند ، جامعهء مدنی هم در بطن جامعهء قرون اوسطایی بوجود آمده وجامعهء مدنی ما وشما هم در بطن همین جامعهء که فعلاً ما هستیم ، بوجود می آید و بوجود آمدنی است .
ما منتها فکر می کنم درمورد این تحمل پذیری یا شنیدن افکار متضاد، ما گپ های بسیار زیاد ی قبلاً داریم بدون اینکه ما از گرایش های غربی کاپی کنیم
مولانا می گوید: سخت گیری و تعصب خامی است
تا جنینی کار خون آشامی است
ما که خون آشام نیسیتیم ، ما فرهنگ بسیار پربار خود را داریم و این چیز هایی که شده تا حالا از نادانی ما از فرهنگ خود ما بوده . به گفتهء بیدل صاحب که می گوید .
دل زنا بینایی خود می کشد با ر جسد
تاگره در سینه دارد دانه خاکش برسراست
واقعاً برسرما این خاکی که فعلاً موجود است از همان نادانی است و از اروپایی که ما حرف می زنیم وبه آن افتخار می کنیم، بسیار دور نمی رویم، پنجاه سال قبل شما بروید ، گوبلس " می گفت وقتی که قدرت را گرفت در حالیکه به گفتهء آقای مسعود که آنها هم به شکل دیموکرات آمدند به شکل دیموکراسی آمدند، یعنی با استفاده از نورم ها و معیار های دیموکراسی آمدند به سر قدرت، ولی می گفت که تبلیغ ما با حقیقت سرو کاری ندارد فقط هر چه که به نفع آلمان باشد وبه نفع آلمانی ها باشد ، آن برای ما حقیقت است و بیشتر از آن چیزی نیست . و این از همان حرف های که داکتر صاحب گفتند در مورد نظریات " موسی لینی " درکتاب شهر یار، از همان جا که منشه می گیرد، گفته های گوبلس و همچنان ما می بینیم ، لیبمن یک ژورنالیست شناخته شده امریکایی می گوید که هر آنچه ما در غرب آزادی می گوئیم لجام گسیخته گیی بیش نیست . فقط حکومت سرمایه است درآنجا ، ولی ما این حرف ها را کنار گذاشتیم و حالا فکر می کنم که باید ما کاپی کنیم و چیز هایی که ما درکشور خود می آوریم حتماً این خوب خواهد بود، درحالیکه شاید این راه که ما می رویم به این شکل اگر باشد به ترکستان برویم. به هر صورت من می خواهم حرف های خود را نتیجه گیری کنم و اینطور خلاصه بسازم که ما همین فعلاً مثلاً آزاد گذاشتن بی حد و حصر جوانان را هم دیموکراسی قلمداد می کنیم، چنانچه من یک روز شنیدم که بعضی جای هائیکه فلم های غیر اخلاقی راپخش می کردند، کسی گفته که دیموکراسی است بگذارید شان هر کاری که می کنند .
یا مثلاً آدم می شنودکه یکی از اراکین دولت می گوید بعضی ازکسانی که رشوهء کم وبیش می گیرند ، بیچاره ها حق دارند معاش کم دارند خیر است ، فرق نمی کند ، این هم دیموکراسی است . ما ببینیم سازش با انواع فساد را هم دموکراسی بگوئیم و مردم همانطوریکه پیشتر گفتم با همین سمبول های ذهنی که ما از آن استفاده می کنیم ،وبه خورد مردم می دهیم فکر می کنم که همین اصل دیموکراسی است یا مثلاً بعضی خاموشی ها دربرابر مظالمی که از طرف مثلاً قضات در محاکم همین لحظه جریان دارد، درهمین شب و روز جریان دارد بسیارزیاد ، مثلاً درمورد سازش کاری های که اختلاس صورت می گیرد، بسیار زیاد است، مثلاً بی کاری پنهانی که فعلاً در دوایر وجود دارد، شما از تعلیم وتربیه حرف می زنید از کمیت آن حرف می زنید که مکاتب زیاد شده یا زیاد شود در حالیکه من از پوهنتون کابل هستم ومی بینم که کیفیت تعلیم وتربیه چقدر پائین است . مردم بی سواد می آید بنام دوازده پاس امتحان می دهند و کامیاب می شوند، با یک مقدار پول مشخص در فاکولتهء طب ویا فاکولته های دیگر . آیا این اگر زیاد تر هم شود، تعداد پذیرش زیاد شود، این باز هم رشد خواهد داد تعلیم وتربیه را درکشور ما ومن فکر می کنم بهترین بنیاد برای یک جامعه وبرای همینکه زمینه های تطبیق دیموکراسی در آنجا باشد یا بوجود بیاید فکر می کنم سراسری شدن تعلیم و تربیه است ورشد کیفی تعلیم و تربیه است، نه رشد کمی ویا تبلیغات بسیار زیاد و در بدو او هم هیچ چیز نباشد ، به هرصورت من گپ های خود را باهمین حرف ها ختم می کنم.
مبارز:- دریک حصهء از گفتار پوهاند صاحب فانوس من یک تبصره دارم. دیموکراسی درسال 1343 هـ ش بدون آنکه بی پنجاه و دو درافغانستان وجود داشته باشد، به مساعی روشنفکران و مشروطه خواهان افغانستان بوجود آمده است و این دیموکراسی که خواست روشنفکران افغانستان بود و در راس از اینها مشروطه خواه معروف آقای غبار قرار داشت، داکتر محمودی مرحوم قرار داشت، مرحوم نزیهی قرار داشت، مرحوم نوا از میمنه قرار داشت ، مرحوم خسته از مزار شریف قرار داشت و ده های دیگر و مرحوم سخی امینی دوشی بود ومثل ازاین دیگر جوانها هم پشت سر ازاین بود و در اثر خواست از اینها و فشار شان بود که دیموکراسی درافغانستان البته به ابتکار اعلیحضرت محمد ظاهر شاه بوجود آمد و این دیموکراسی ده سال دوام کرد و به عمر از این دیموکراسی را مردم افغانستان خاتمه ندادند ، مردم افغانستان علیه دیموکراسی قیام نکردند ، مردم افغانستان این دیموکراسی را از بین نبردند بلکه کودتا این دیموکراسی را از بین برد. تا وقتی که کودتا نبود این دیموکراسی سیر خود را گرفته بود ، پارلمان آهسته، اهسته به وظایف خود ملتفت می شد، چرا تجربهء دیموکراسی در آن وقت هم در نزد وکلای ما و در نزد سناتور های ما و هم در نزد وزرای ما یک پدیدهء جدید بود وبرای این ما به تجربه ضرورت داشتیم، بناً این دیموکراسی سیر عادی خود را طی می کرد، کودتا به عمر این دیموکراسی خاتمه داد، یعنی ما دیموکراسی را یک دفعه تجربه کردیم و این تجربهء ما ناکام نبود، یک تجربهء موفق بود . موفقیت آن دراین بود که در آنوقت اگر به آن عصر مراجعه شود، در بین دین و دولت یک ائتلاف در قانون اساسی و در بین قوای ثلاثه بوجود آمده بود که هیچگونه یکی شان دیگر شان را رد نمی کردند .
بناً این تجربه را ما موفقانه پیش بردیم ، یک مودل دیموکراسی در نزد شما موجود است ، تا بروی از آن نظر به انکشافات جدیدی که شده ، نظر به تغیراتی که جامعه ما پدید آمده شما می توانید درآن تغییر بیاورید و این مودل را دوباره مورد استفاده قرار بدهید، پس دیموکراسی به زور بی پنجاه و دو درافغانستان نیامده ، این یک تجربهء بود که ما این تجربه را انجام دادیم و من شخصاً دراین تجربه سهم داشتیم بحیث یک جوان درآن وقت .
مبارز : داکتر انور الحق احدی :
من می خواهم که یک کمی دراین تغیر بیاورم به خیالم من فکر می کنم که وقت بسیار کم است و ممکن برای بار دوم برای من و دیگر مردم نوبت نرسد، به این اساس من فکر می کنم کلً موضوعاتی که داریم، خصوصاً ما می خواستیم سر موضوع انتخابات وا حزاب گپ بزنیم ، کلً موضوعات که یک دفعه مطرح می کنم ، نظر خود را ارایه می کنم، خدا کند که این خارج از آجندا نباشد .
مبارز : شما پیشنهاد کردید که سر انتخابات گپ زده شود ؟
اول اینرا به مجلس ارائه می کنم ، مجلس درصورتی که موافقت کرد بعد ازآن نوبت می دهیم . من رای می گیرم بگوئید به همین بحث ادامه بدهیم یا بحث انتخابات را آغاز کنیم .
احدی : - مبارز صاحب پیشنهاد من این قسم نیست هرکسی می تواند در رابطه به هر موضوع که دارد یکباره صحبت کند .
بخاطریکه ممکن برای بار دوم نوبت نرسد
کسانی که طرفدار دوام بحث روی موضوع دیموکراسی است دستهای خود را بلند کند . کسانی که مخالف است دست خود را بلند کند . تشکر می رویم به موضوع انتخابات .
سخنرانی عبد الحفیظ منصور
بسم الله الرحمن الرحیم : درمورد ضرورت انتخابات، قولیست که جمله گی برآن اند و همه ضرورت این را در ک میکنند. بنا براین من روی ضرورت انتخابات صحبت نمی کنم، روی این صحبت میکنم که چطور میتوانیم زمینه را برای عادلانه تر ساختن انتخابات وبرای تامین امنیت بیشتر در کشور که بتواند انتخابات صورت بگیرد، چه اقداماتی صورت بگیرد ، چه باید شود . من فکر میکنم که اگر بجای نصیحت کردن هر یک ما و به ویژه دولت وا عضای کابینه محترم اینها وظایف خود را انجام بدهند ما به یک جایی میرسیم . اگر نه که بیائیم توجیح بکنیم و دیگران را نصیحت بکنیم، فکر میکنیم که ما یک چیزی اضافی را گفته ایم . مشخصاً عرایض من دراین باب این است که اولاً ساختن قانون انتخابات از سوی یکی از کاندیدان ریاست جمهوری که خود کاندید است، کاملاً غلط است . خود برای خود قانون میسازد ، به ویژه که ایشان جلو تشکیل پارلمان موقت را میگیرند و قصداً نمی خواهند که پارلمان وجود داشته باشد و قانون از طرف نماینده های مردم ساخته شود. بسیار طبیعی است که این آدم قانون را برای خودش میساز د . وشاید شرایط آن هم طوری که جناب استاد گفتند شاید اندازه قد و لباس واندازه کفش خود را هم در آن تعین بکند. نقطه دوم، ما پیشنهاد میکنیم برای جلب اعتماد مردم راه این نخواهد بود که اعلان کنیم که آی مردم شما دیگر جنگ نکنید، شما آرام باشید، ما انتخابات میکنیم ما را رئیس جمهور تعین کنید، ما را وزیر تعین کنید، ما را نماینده تعین کنید . این طور نمیشود. شما بگوئید که برای مردم چه میدهید . آیا به مردم این فرصت مساعد میشود که آنها نیز امتیازات داشته باشند؟ هیچ کسی بخاطر نفع دیگری عمل نمیکند، جز نفع خودش متصور باشد. بنا براین، من پیشنهاد میکنم که کسانیکه برای پست ریاست جمهوری کاندید میشوند در پایان ماه جوزا از سمت های دولتی خود کنار بروند. قطعاً غیرقانونی است و غیر دموکراتیک است . یک آدم با پای پیاده میاید در این جا مینشیند و دو روز صحبت میکند و یک آدم دیگری هم اصلاً حاضر نیست با مردم حرف بزند حاضر نیست کسی را ببیند و توقع هم دارد که رای بگیرد .
نقطه سوم. پیشنهاد من این است که موضع مجامع بین المللی بخصوص یوناما بسیار دراین باب روشن نیست. کاندید دولتی همیشه از این نقطه استفاده کرده و میخواهد چنین تلقین بکند که شما هر چه میخواهید بکنید من از طرف سازمان ملل و کشور های قدرتمند جهان، حمایت میشوم و من رئیس جمهور شما هستم .
بنا براین، پیشنهاد ما به مجامع بین المللی وبخصوص به سازمان ملل این است که تکرار بگویند که ایشان بیطرف هستند و علی السویه از کاندیدان حمایت میکنند. این نقطه بسیار مهم است تا مردم اعتماد کنند وبیایند و بفهمند که در اینجا کسی جانبدار کسی دیگری نیست .
نقطه پنجم، طوریکه جناب داکتر احدی گفتند، هیات نظارت برای یک روز نیست که فقط بیاید وببیند که سر صندوق ها چه میگذرد. فکر میکنم که هیات نظارت از همین امروز است . ما شاهد هستیم که از وسایط دولتی از طیارات دولتی استفاده میشود .
به ولایات میروند سخنرانی ها و جمع آوری ها به نفع کاندید معین میکنند وا شاهد هستیم که در مطبوعات دولتی یکی از کاندیدان ریاست جمهوری مثلاً فاشیست خوانده میشود .
درجریده دولتی،خوب اجازه میدهید که همین کاندید دیگر هم بگوید که آغای کرزی هم فاشیست است و انیس چاپ بکند؟ این هیات نظارت از همین اکنون شروع بکند . ما شاهد همین هستیم که همین اکنون کارمندان دولتی اگر یک مجمع نظارت بیطرف باشد ما اسناد ارائه میکنیم که کارمندان ریاست جمهوری ریاست دولت هم اکنون برای پیروزی یک کاندید مشخص کار میکنند . در ارگ ریاست دولت که مربوط مردم است، آنجا پول توزیع میشود . بجای کار مردم کار یک فرد، و کار حزبی و گروهی صورت میگیرد و این باید نظارت شود .
پیشنهاد دیگر من این است که اگر داخل قانون انتخابات باشد که چه بهتر و اگر نباشد به وزارت محترم اطلاعات وفرهنگ پیشنهاد میکنم که مادر مرحله رسیده ایم که نباید به یک فرد رای بدهیم ، این فرد از کجای کشور است ؟ از کدام قوم است از کدام مذهب است ؟ بیائید این مسئله را جدی بگیریم کسی میخواهد که زعیم ما شود اختیار ما را برای پنج سال بگیرد. بیاید حرف های خود را مردم بگویند . بفرمایند که مردم مقایسه بکنند، بشینند صحبت بکنند و پلان ها وبرنامه های خود را، این یک چیزی الزامی باشد . اگر کسی حرفی به گفتن ندارد، اگر کسی از حلقه محافظین خارجی خود بیرون رفته نمی تواند، اصلاً چرا او رای بگیرد و زعیم ما باشد؟ مگر از جان او خون بیرون میرود و از جان ما آب؟ میخواهی رای بگیری از کتواز به کتواز رفته نمی توانی ، با کتوازی صحبت کرده نمی توانی، اختیار صحبت خود را خودت نداری، این جداً باید مورد توجه قرار بگیرد .
نقطه دیگری که میتواند اعتماد مردم را جلب بکند دراین مورد این است که من خواستار این هستم که کمیسیونی هر چه زودتر ایجاد شود تا تخلفاتیکه از موافقت نامه بن طی این مدت صورت گرفته بررسی شود . هر مرجعهء که تخلف کرده اگر محاکمه نمی شود لا اقل شناسایی شود. وهمچنان موضع قانون اساسی موضوع بسیار جدی است. باید ما این را روشن بسازیم که دستبردی صورت گرفته یا نگرفته واین دستبرد کننده کیست . تا مردم بشناسد. اگر بنا است یک فردی آماده نیست در مورد قانون اساسی برای مردم خود پاسخ بدهد، اصلاً او صلاحیت کاندیدا شدن را ندارد .
من فکر میکنم که درصورت این مقدمات است که تا حدود میتوانیم اعتماد مردم را جلب نمائیم و درگو شه و کنار تا حدودی مردم مطمئین میشوند که ما میرویم وانتخاب می کنیم و شخص مورد نظر ما میرود و پیروز میشود. تشکر.
سخنرانی آقای علومی
به اجازه رئیس وحاضرین محترم! حقیقت امر همین است که انتخاب خوبی کردیم ما، اما مشکل. انتخاب ما دموکراسی است و از دموکراسی باید دفاع کرد. صرف نه حرف، بلکه درعمل. من یقین دارم که علاقمندی تمام حاضرین محترم این است که ما در دموکراسی شفافیت، علنیت داشته باشیم و صداقت درعمل. وقتی دموکراسی تطبیق شده میتواند که ما بصورت آزادانه و عادلانه عمل کنیم. عدالت از کجا نشات میکند؟ از قانون. حراست از قانون وتطبیق قانون. قانون از کجا به دست میاید از دموکراسی، از مردم سالاری از اتحاد مردم. اگر مردم اتحاد نداشته باشد. هیچ وقت دموکراسی شده نمی تواند، ما همیشه افاده ها را به زبان مردم خود میدهیم . مردم سالاری یا " د خلکو زور د خدای زور دی " همیشه با ید به این تاکید نمائیم مردم ما وقتی صاحب توان میشوند که متحد باشند، متفق باشند حرف هائیست که در دوروز بالایش همه دوستان ما به کرات ومرات این را یاد کردند . تکراری است حرف های ما که بزنیم . یقین کامل دارم که هیچ اتحاد وهمبستگی گفتم بخش ابتدائی اش دوستی وصمیمیت است و در دوستی وصمیمیت ایجاد اعتماد است . همه دوستان یا دمیکنند، ما دریک بحران اعتماد قرار داریم نه ما، مردم خود را قرار میدهیم. مردم را کی قرار میدهد؟ حاکمان قدرت. حاکمان قدرت کیست که امروز در اریکه قدرت تکیه زده اند؟ این ها باید مورد اعتماد باشند . یقین کامل داشته باشید مثل من هزار ها انسان دیگر دست که بعد از این که بن توافقاتش صورت گرفت، به همین فکر بودیم، خواست همه مردم است 99.9 فیصد که باید دراینجا صلح پایدار بیاید، امنیت بیاید، حکومت ثابت بیاید و داشته باشیم که درد های گذشته را التیام ببخشیم، به این خاطر است که باید به مردم خود اتکا کرد. قانون که ساخته شد برای ما قانون است . مثل همه بالای قانون تذکر میدهند ما هم اختلاف نظر با این قانون داشتیم ، نظریات خود را درموقع آن ارائه کردیم . شاید شکل ریاستی نمیخواستیم، پارلمانی میخواستیم، هیچ وقت نمیخواستیم تمرکز قدرت به شخص شود به افراد شود به گروپی شود قوم شود و دیگر ودیگر شود .
اما از روزیکه تصویب شد، ما دست بالا کردیم ما شناختیم که قانون ما البته مطابق خواسته های مردم ما است تمام مقدسات ما در نظر گرفته شده و دین مبین اسلام شریعت اسلام درراس مطالب قانون از آن نشات کرده وساخته شده. ما افغان هستیم این حرف را هم از قانون گرفتیم. دراین قدر زمانیکه گفتم دراین دوروز هم صحبت کردیم، فقط ما ازیک مقطع صحبت کردیم نه بخاطر این که کی هستیم از کجا هستیم. همه میدانیم که کی هستیم. قوم ما، تبار ما نژاد، ما کار ماو ساختار سیاسی ماهمه معلوم است و از آن صحبت نمی کنیم مصالحه علیای وطن است بخاطر وطن ما صحبت میکنیم به آن منظور است که درقانون مادموکراسی گنجانیده شده است. کدام دموکراسی؟ ما همان قدر آموختیم تا حال نقل قول از هیچ دانشمند خارجی نکردیم باید یا د کنیم. درمورد دموکراسی بزرگانی هستند که چنین خطاب کرده اند مخالف را باید کشت چون استالین، هرکس که مخالف حرف تان حرف زد درمقابل تان قرار گرفت باید است کشت این شیوه استالینیزم بدرد نمیخورد .
ویا ولتر که یاد میکند : سرخو را میدهم بخاطریکه بتوانی نظریات خود را که مخالف من است بیان کنی، ما از آن انسان ها هستیم ، سرخود را فدا خواهد کردیم ، بگذارید که مخالف ما حرف خود را با جدیت و صداقت یاد بکند. این است دموکراسی به آن خاطر است که ما حرف ها را میشنویم و کوشش میکنیم در حرف ها حکمت ها نهفته است و از این حکمت ها باز هم نه بخاطر خیرو فلاح خود، بلکه بخاطر خیر وفلاح مردم خود، درعرصه ملی کار بگیریم . به قانون تن دادیم ، قانون اساسی امروز ما یک وثیقهء است، هر تبصره که بالایش کنیم حد اقل دموکرات، ما را میکشاند بطرف دموکراسی. در نصوص اش نوشته شده که ما را بطرف اتحاد ملی میکشاند. تاجائیکه توانستیم جروبحث کردیم درلوی جرگه بلاخره قانون برآمد. دموکراسی نقض شد یا نشد، بلاخره رفتیم به شکل قبیلوی عشیره یی فیصله اش کردیم. بلاخره پذیرفتیم، حالا میائیم بالای قانون. ما تا امروز صحبت نکردیم. گفتیم بصورت مشخص بالای کدام پرابلم، همین قانون تطبیق نمی شود ما بسیار به حوصله مندی بر خود میکنیم اگر یکصدو شصت ودو ماده قانون یک روز کار داشته باشد. یکصدو شصت ودو روز اگر ده روز کار داشته باشد یک هزار و ششصد وبیست روز اما افسوس باید حرکت کرد، شروع کرد. و تطبیق کرد یک دوست خارجی یک روز از ماپرسید درچند سال فکر میکنید که امنیت درافغانستان بیاید؟ من خندیدم ویک قصه لقمان صاحب حکیم را کردم. سایلی به یک ده رسید و پرسان کرد تا ده دیگر چند ساعت راه است؟ گفت راه برو باز هم پرسید که از تو پرسان میکنم که منزل چند ساعته است . گفت راه برو او فکر کرد شخص دیوانه است، نمیفهمد، راه خود راه گرفت رفت. ده قدم که رفت گفت دو ساعت راه . گفت چرا از اول نگفتی ای مرد با خرد؟ گفت نمیفهمیدم که چه رقم راه میروی.
حالا من هم نمیفهمم که 162 ماده قانون که هنوز شروع نشده درتطبیق آن چقدر زمان کار دارد که ما این را تطبیق کنیم؟ آمدم سر قانون احزاب، ماده های خوب آن را اینجا تذکر دادند. ماده 35 قانن اساسی افغانستان میگوید : احزابی که اساسنامه وبرنامه اش مخالف قانون اساسی نباشد، میتواند که ثبت و راجستر شود. نه اشخاص نه افراد نه این دیروز کی هستی و پریروز کی بودی؟ هیچ تغیرات را نمی پذیریم، دموکراسی را از غرب میاوریم تمدن را از غرب میاوریم از توپ وتانک وکلاشینکوف تا کمپیوتر گرفته از غرب میاوریم همه چیز های خود را مدرنیزه میسازیم اما نمی توانیم حیات سیاسی اجتماعی ، اقتصادی خود را مدرنیزه بسازیم باز، تعصب، باز تبعیض وباز دید تنگ. دراین ماده همینطور تذکر داده . من از خاطر حزب صحبت نمی کنم به حیث یک مثال برای تان میگویم، همه احزاب دراین مشکلات است. مثلیکه امروز میگویم دوستان ما که خود را کاندید ریاست جمهوری کرده اند دراین پرابلم استند، و کسانیکه به انتخابات میروند درهمین پرابلم اند. تا امروزه نتوانستیم که این را ثبت وراجستر بکنیم چرا که مقامات عدلی ما میگویند که دیروز ما اشتباهاٌ ما شما را خطاب نا جایز کردیم . چطور میشود که اگر نام تان را به یک سیاست بازی تغیر بدهید که ما تثبیت کنیم . ببخشید این حرف است .
حالا باز هم سیاست بازی و باز هم سیاست بازی، از حقایق عدول کنیم این حرفیست که تا امروز نمیتواند اعضای حزب متحد ملی بشنوند بگویم صدای تان همین است؟ قانون هنوز تطبیق شدن اش آغاز نشده، کسی شروع نکرده به این خاطر است که البته دراین بحران اعتماد ماندیم هنوز مقامات دولت را در اینجا یاد مینمائیم. توقع مااز دولت این است حراست از قانون درافغانستان از دولت ما است و مجامع بین المللی که امروز در این مسایل ما دست دارند . ما خواهشی کردیم هفته پیش در انستیتوت دموکراسی ملی ، چرا معضلات کوچکتر را شما داده اید برای یوناما یا موسسات بین المللی، لوی جرگه اضطراری، لویه جرگه قانون اساسی وانتخابات، قانون احزاب را شما بسپارید، به دست خود بگیرید . که اقلاً شما بتوانید قانون را تطبیق کنید و مقامات عدلی ما را از تهدید تفنگ سالاران خلاص کنید .
که تهدید به مرگ میشوند که اگر بگوید که از حرفت گذشتی خدا نا خواسته تاری موی از سرات کم میشود . هیچ نمیخواهم تار موی از سر کسی کم شود . میخواهیم قانون تطبیق شود . به تمام جهان بگویم که مردم افغانستان که درتطبیق قانون با شما میباشد . اگر احزاب آمد ، اگر رفتیم حقیقت است که برای تان بگویم میرویم به سوی انتخابات، درغیر آن دو انتخاب است . یا روسای رئیس دولت و یا شوراها روسای دولت اگر ما را دراین معضلات قرار میدهد، این محدودیت ها صرف مانع این میوشد که همه کس خود را کاندید کند. این محدودیت برای اینست که باید من رئیس جمهور شوم یافلان . اینها میتوانند که رئیس جمهور شوند اما شورا و پارلمان که حاکمیت قانون را میاورد همیشه در زدو بند ها خواهد بود ، حاکمیت قانون در آینده نخواهد آمد .
تشکر
سخنرانی آقای رنجبر
به اجازه آقای رئیس و با عرض سلام مجدد به حاضرین گرامی! انتخابات یک موضوع فوق العاده مهم است در شرایط کنونی افغانستان. من از بحث تیوریک بصورت استثنایی دراین مورد صرف نظر می کنم. فقط اینقدر عرض مینمایم که انتخابات یکی از وسایل عمدهء تحقق دموکراسی است . یعنی افراد یک جامعه از طریق انتخابات در اداره دولت سهیم میشوند یا مستقیم سهیم میشوند که خود را کاندید می کنند به پست های انتخابی، ریاست جمهوری یا پارلمان ویا به کاندیدان مورد اعتماد خود تفویض صلاحیت می کنند تا آنها در چوکات قانون، صلاحیت هایی که به آنها داده شد وتفویض شده ووظایفی که مشخص شده در قانون ازجانب این ها انجام بدهند. انتخابات انواع مختلف دارد. انتخابات مستقیم است، انتخابات غیر مستقیم است. میکانیزم انتخابات گوناگون است .
اشکال وشیوه های انتخابات مختلف است . اشتراک مردم درانتخابات میتواند انفرادی باشد، میتواند از طریق تشکیلات، از طریق احزاب باشد، و بلاخره انتخابات میتواند دموکراتیک باشد، وانتخابات میشود که غیر دموکراتیک باشد.
عناصر عمده انتخابات دموکراتیک، سه عنصر است . اول تساوی تمام اتباع کشور چه مرد، چه زن. این را عمداً میگویم که باز زنان متاثر نشوند که نام آنها را نگرفتیم . چه مرد چه زن. امکانات برابر دراشتراک درپروسه انتخابات داشته باشند .
دوم : ابراز آزادانهء رای، بدون فشار و بدون اعمال زور. سوم، سری بودن انتخابات است. این سه عنصر عمده است که خصلت دموکراتیک یک انتخابات را نشان میدهد .
حالا میائیم روی انتخابات درافغانستان . آیا شرایط تدویر انتخابات دموکراتیک ، درافغانستان آماده است؟ این سوالی است که دربرابر تمام دانشمندان ، روشنفکران ومردم افغانستان قرار دارد . درانتخابات جهت تخنیکی انتخابات از تدویر انتخابات ومحتوای انتخابات .
در ارتباط به مسایل تخنیکی انتخابات ، من معتقد هستم که به هیچ صورت ما تا سپتمبر نمی توانیم این امکانات را فراهم کنیم که ده ملیون رای دهنده را کارت بدهیم تا آنها درانتخابات سهیم شوند .
حتی بصورت قطعی ما نمیتوانیم مشروعیت انتخابات را تامین کنیم، یعنی هفتاد و پنج فیصد این ده ملیون راهم نمیتوانیم ثبت نام کنیم به هیچ صورت . مسئله دیگر تخنیکی انتخابات. جهت بسیار عمده اش امنیت است، ثبات درکشور است . ما میفهمیم که حتی در یوناما ثلث سی در صد اراضی افغانستان مناطق خطر است که در آنجا به هیچ صورت امکان تدویر انتخابات دموکراتیک وجود ندارد. اگر ما به شکلی از اشکال یک تعداد از کارت ها را توزیع کنیم، کاندیدان بخصوص ، کاندیدان روشن فکران ، دموکرات ها به هیچ صورت امکان آن را ندارند که در آن مناطق اینها کمپاین انتخاباتی را به راه بیاندازند .
این جا است که من میگویم که از این دو لحاظ مشروعیت انتخابات در سپتمبر زیرسوال قرار میگیرد .
مسئله دیگر، ابراز اراده آزاد مردم است . این بسیار مهم است . این محتوای انتخابات است، شکل نیست. یعنی دراین مسئله است که دموکراتیک بودن انتخابات تبار ز می کند .
یعنی مردم افغانستان درسایه تفنگ نمیتوانند ارادهء آزاد خود را ابراز کنند به هیچ صورت، حتی اولیای امور میگفتند ومیگویند که تا اخیر ماه جون چهل فیصد سلاح را ما جمع می کنیم وبعداً زمزمه های است که اول من میگویم که تا اخیر جون به هیچ قیمت ، همین پروسه انتابات چنان بطی است و یوناما هم اعتراض می کند چنان بطی است که به هیچ صورت چهل فیصد را تا اخیر جون جمع آوری کرده نمیتوانند. بعداً میگویند که تا به انتخابات شصت درصد سلاح جمع آوری خواهد شد.
این اعتراف به عدم مشروعیت انتخابات از زمانی که چهل درصد سلاح باقی بماند درافغانستان ، یعنی چهل درصد اهالی کشور زن نمیتواند درسایه تفنگ اراده آزاد خود را ابراز کند .
این موضوعاتیست که فوق العاده مهم است و مشروعیت انتخابات را دموکراتیک بودن انتخابات را زیر سوال قرار میدهد .
من به این عقیده هستم، حزب دموکرات افغانستان پیشنهاد میکند که ما باید انتخابات را برای یک سال و یا دوسال به تعویق بیاندازیم . ما مخالف انتخابات نیستیم، ما نمیخواهیم که زیر پوشش انتخابات یک حکومت غیر قانونی مشروعیت پیدا کند .
یعنی نیروهای که آنها اصلاً آنها اراده مردم را تمثیل نمیکنند، اینها به نام دموکراسی زیر لفافه دموکراسی، به اصطلاح دموکراتیک مشروعیت پیدا کنند درکشور ما ، ما پارلمانی داشته باشیم که آنها آن پارلمان مظهر اراده مردم نباشد چرا پیشتر من عرض کردم که اراده آزاد مردم نمیتواند دراین شرایط ابراز شود ، به هیچ صورت. واین خطر بزرگ وجود دارد که نیروهای به قدرت برسد که آنها باز هم اراده مردم را تمثیل کرده نتوانند .
یک سال تا دو سال ما، برآقای حامد کرزی اعتماد داریم، ما به دموکرات بودن آقای کرزی معتقد هستیم، ما حتی من به حیث یک حقوقدان کسی که در تصویب قانون اساسی تعین بود بحیث نماینده شهریان کابل، درقانون اساسی این امکان به وجود آمده که برای یک سال دو سال به تعویق بیافتد انتخابات ، بخاطر این که پروگرام بن و تقسیم اوقاتی که دربن تعین شده بود و برنامه که تصویب شده بود وبعد از تصویب قانون اساسی تا حدودی زیادی اصلاً مطرح شده نمیتواند بخاطریکه درقانون اساسی شما میبینید که وقتی تدویر انتخابات تعین نشده . پیش من بخصوص انتخابات پارلمانی بسیار مهم است . پارلمان ما بازیک پارلمانی خواهد بود که او نخواهد توانست که از مردم نماینده گی کند . فوق العاده این مهم است این بسیار مهم است ما حوصله میکنیم یک سال دیگر هم ، دو سال دیگر هم. ما متحمل میشویم، قبول میکنیم همین حکومت که امروز است تمدید شود. وقتش مگر انتخابات واقعی و دموکراتیک درافغانستان برگذار شود . آن انتخابات صو وری وشکلی نباشد برای فریب مرد م نباشد. به این مناسبت است که حزب دموکرات افغانستان پیشنهاد میکند که تازمانیکه امکانات تدویر انتخابات واقعی دموکراتیک درافغانستان میسر نشده باشد، باید تدویر انتخابات به تعویق بیافتد. این مسئله فوق العاده مهم است و میدانید هدف انتخابات چه است؟ هدف انتخابات همیشه درهرکشور تامین ثبات است . درکشور های بوده که انتخابات ثبات را از بین برده، درسال های نود لایبریا ، انگولا ، بوسنی هرزگوینا در آنجا انتخابات حتی خشونت را دامن زد . ما نمیخواهیم که انتخابات در افغانستان خشونت را دامن بزند و ثبات را از بین ببرد .
ما میخواهیم که انتخابات درشرایطی دایر شود که واقعاً صلح وامنیت را در افغانستان بیاورد و ثبات را تامین کند .
تشکر
سخنرانی آقای داد فر
به اجازه جناب رئیس مجلس چون روی مسایل عمومی انتخابات واین که چه وقت دایر میشود و امثال آن صحبت کافی شد.
تنها در نقطه که من میخواهم تماس بگیرم روی شیوه مبارزات است . این که انتخابات امسال صورت میگیرد سال آینده صورت میگیرد . و کاندیدا های زیادی ممکن است وجود داشته باشند، ولی چه شیوه را باید تعقیب نمایند . بخاطر این ما بعد از یک تاریخ بسیار غم انگیز و مخصوصاً در 25 سال گذشته که پر از جنگ وپیش داوری ونفرت و خشونت و عدم اعتماد و امثال آن بوده و ما میخواهیم که این طرف دیگر را بیاید که بالا خره در کشور ما محبت و علاقمندی و اعتماد پیدا شود بین افراد و مامیدانیم که جامعه افغانستان به جهات مختلف چه از لحاظ قومی چه از لحاظ حزبی، چه از لحاظ خاطرات تاریخی که ما داریم که دراینجا چگونه تجاوزات صورت گرفته ، مداخلات خارجی صورت گرفته ، ازاین خاطر است که چقدر پذیرش است در این جامعه وچقدر پیش داوری وجود دارد . واین را مردم افغانستان حس میکنند که مثلاً دردیگر کشور ها ممکن است سه یا چهار حزب باشد که آنها روی گرفتن حکومت وقدرت مبارزه میکنند اما دراینجا میبینیم که احزاب متعدد است اقوام متعدد است و نظرات متعدد است و خاطرات تاریخی بسیار مجروح کننده از هم دیگر وجو د دارد که هنوز زغم های عاطفی آن التیام نیافته و ما میرویم بطرف یک انتخابات. البته دراین جایک چیز را فراموش نکنیم که میگویم قوای خارجی آمده ملل متحد آمده، و امثال این ، و این را در حقیقت ما بودیم که آوردیم اگر دراین کشور واقعاً ما برادروار زنده گی میکردیم اینها چه میکردند دراینجا. حا لا حد اقل یک امیدواری پیدا شده برای مردم افغانستان که دراینجا صلح بیاید ، ثبات بیاید و بلاخره یک حکومت قانون و مشروعیت قانون بیاید از طریق انتخابات . و ما دو روز را صحبت کردیم در مورد این که هویت ملی ما چیست و بلاخره ما یک ملت هستیم ، و بلا خره آیا در کجا تشوش داریم و امثل این . آیا ما میرویم بسوی سازنده گی؟ بطرف این میرویم که واقعاً طرح بدهیم برای بهتر شدن وبرنامه بدهیم و یا این که میخواهیم به چیزیکه درتاریخ ما معمول بوده متاسفانه که مخشوشیت فرهنگی میگوئیم و یا هرچیزی که میگوئیم ، که با کوچک ساختن دیگران خود را بزرگ بسازیم . این سیاهی که ما خود را در معرض قضاوت مردم قرار میدهیم . پروگرام خود را صرف نظر ازاین که حریف سیاسی ما چه میکند. به این منظور است که امروز مردم افغانستان ، جامعه ما به یک ادبیات سیاسی ملایم ترضرورت دارد . براین که یک جامعه خشونت زده است. هنوز فرمان های ما خشن است صحبت های ما خشن است . وقتیکه آدم به اروپا میاید مسایل حقوق بشر و همشهری وامثال آن را میبیند . دراینجا بسیار معمول است که " او بچه اینجا بیا، " او بچه جای بیار هنوز انسان این جامعه به عنوان " او بچه" یاد میشود و ما میرویم به پای اینطور یک مسئله و هنوز هم دیگر را به این رقم میخواهیم که به اصطلاح از تنقیص کریدت همیدگررا یا پیش داوری اتهام نمیشود. فقط من یک خواهش به عنوان یک فرد کشور نظر مستقل من است و نظر کدام حزب وگروه را انتقال نمیدهم به عنوان یک فرد این مملکت این حق را دارم که خواهش بکنم که در صحبت های خود ما باید سازنده گی را پیش ببریم . به این که تاریخ ما تاریخ تخریب بوده . تاریخ تخریب هم دیگر بود ه تاریخ تضعیف شخصیت یک دیگر بوده ، تاریخ این بوده که یک دیگر را بی اعتبار بسازیم وبی اعتمادی را دامن بزنیم . و چیز دیگری که در افغانستان وجود دارد، مسئله اقوام وامثال این وما دیدیم چند بار که این بسیار موضوع حساس است، البته موجودیت اقوام درافغانستان مانند دیگر کشور ها یک واقعیت تاریخی است ولی سهمگیری اینها مشارکت ملی یک مشارکت سازنده است ما باید به این اعتقاد داشته باشیم که در شمال کشور و جنوب کشور، دربین اقوام مختلف کشور، آدم های خوبی هم وجود دارد . من اشاره کردم که مسئله تربیه وشخصیت فرق میکند، آدم های خوب هم وجود دارد . آدم های که کشور را تخریب کردن نیز وجود دارد .
ما چطور برای رسیدن به پروسه وحدت ملی، برای کشور سازی، چگونه میتوانیم که از افراد خوب کشور از جناح های مختلف، از اقوام مختلف، از گروه های مختلف دست را بدهیم نزدیک کنیم وشناختیم بلاخره بیست وپنج سال تجارب تاریخی ما و خاطرات تاریخی ما، مردم نظام ها را تجربه کردند. اگر ما بفهمیم مردمیکه امروز پشت ما میگردند اینها سیاست نمیدانند اینها تجارب زنده گی ندارند دراین ما اشتباه میکنیم که فکر کنیم که ما هستیم که میگردانیم درحالیکه درملت سازی اول باید از خود شروع کنیم . تاوقتیکه از خود شروع نکردیم مانمیتوانیم یک دولت را هم بسازیم به این منظور است که من روی مسایل دیگر زیا دصحبت نمیکنم تنها در مورد این که جناب قاسمیار صاحب نیز تماس گرفتند ، درمورد شرایط که ده هزار نفرباشد و امثال این که من دقیقاً نمیدانم پروگرام های انتخاباتی را ولی اینقدر اعتقاد دارم و نظر شخصی من است که باید یک سلسله شرایط گذاشته شود واین مجرای قانونی باید پیدا کند توسط یک کمیسیون میتواند از طریق کاندیدا های که هستند نمایند های اینها، که به یک چیزی برسند بخاطر این که در اینجا احزاب متعدد است و ما دریک جامعه خصوصاً دریک جامعه فقر زده یک سلسله گپ های دیگر هم است که یک تعداد بسیار کس ها است که میخواهد کاندید بکند .
اگر کاندیدان بسیار زیاد یکه باشد چه معضلات دیگر خلق خواهد کرد. ما میرویم بطرف ملت واحد شدن. هر قدر که کاندیدا ها محدود باشد نماینده گی از ثبات سیاسی ازیک امید واری که ما به طرف نزدیک شدن و بلاخره بطرف یک وحدت ملی میتوانیم خود را هماهنگ بسازیم، به این میرساند. درغیر آن این میتواند هم مغشوش بسازد. به این منظور زیاد وقت شما را نمیگیرم تنها یک خواهشی که دارم کاندیدا و هر کسی که است، البته این یک مسئله عام است که ما باید روی یک پروگرام سیاسی مبارزه کنیم. وقتیکه از دموکراسی وارزش های آن صحبت کردیم، دردیگر جهان هم است. کاندیدان اکثراً مسایل شخصی را درمیان نمیگذارند، روی پروگرام همدیگر مبارزه مینمایند پروگرام انتخاباتی خود را مطرح مینمائید. واین بهتر است مردم را نیز به سیاست علاقمند می سازند. میبینید پروگرام کی بهتر است، کی تفکر بهتر دارد کی، برای آینده افغانستان تصورات ونیات خوب دارد . و او میتواند میان ما یک فرهنگ سیاسی بهتر خلق کند وهمیشه از بی اعتمادی صحبت مینمایم ، بی اعتمادی را چه وقت میتوانیم از بین ببریم که اول خود ما اعتماد کنیم وخود ما آغاز گر این باشیم که بلاخره بگوئیم ما نمیکنیم اگر کسان دیگر که میکنند ما نمی کنیم. ما به روی پروگرام مبارزه مینمائیم به این منظور است که مردم بسیار ترس دارند . دریک جامعه خشونت زده فعلاً اگر یک شمال کوچک هم میشود خاطرات زنده میشود، جامعه است که تردید های روانی دیده میترسند که مبادا باز خشونت گرائی بیاید واین ترس است باید این را مادر نظر داشته باشیم برعکس برای مردم امید بدهیم که ما بطرف صلح میرویم .
تشکر
سخنرانی جاوید کوهستانی
باسپاس مجدد به همه دوستان! از هیات رهبری و دوستان که فرصت دادند برای بنده که نظریات خود را داشته باشم. من میخواستم روی دومسئله قبل از آن که روی انتخابات صحبت نمائیم بحث داشته باشیم. یکی هم عوام زده گی دموکراسی است متاسفانه ، دموکراسی درجامعه مانند گذشته های کمونستی و اسلام گرایی بسیار عوام زده شده. من بسیار متاسف هستم دراین که ما زیاد به گذشته هم نمیرویم زیاد هم چالش خلق نمیکنیم. زیاد هم بد نمیگوئیم دراین راستا و نمیخواهیم زیاد هم گذشته را روشن نمائیم . من به حرف های داد فر صاحب بیشتر اتکا میکنم ما ببینیم که چقدر دموکرات بودیم، شخصیت های دموکرات هستیم، گذشته دموکرات داشتیم، درگذشته حریف های خود را چقدر تحمل کردیم ، رقیب های سیاسی خود را تحمل کردیم، متناسب به گذشته سیاسی وساختار سیاسی خود بیائیم از دیگران هم تحمل بخواهیم بناً خود را آماده بکنیم واز همان کسانیکه زیاد ما را نمیپذیرند درک نمیکنند، زیاد توقع نداشته باشیم . همه آمدیم شدیم دموکرات، یکباره، با داشتن سابقه دموکراتیک با نداشتن سابقه دموکراتیک وبا صد ها خوب وخراب دیگر.
بناً ماروی بحث سیاسی وقتی میائیم که انتخابات هم جز اصلش است . یکمقدار این فکر را داشته باشیم که زیاد عوام زده شده دموکراسی خودش . حالا که تنظیم جهادی هم دموکراسی میخواهد، یک چیز دیگر هم دموکراسی می خواهد . این یک مشکل عمومی جامعه ما است . باید به خود دموکراسی واقعاً از دید گاه دموکراتیک ببینیم . اعتراف بکنیم بخود ما که درون، ما گذشته مابا دموکراسی اجین بوده داشتیم بودیم دموکراسی را میشناختیم براین ارزش ها درگذشته هم احترام قایل بودیم. وقتیکه ما در دموکراسی و دیکتاتوری داشتیم نظر کسی دیگر را تحمل کردیم وی را قبول کردیم یاخیر . من بنده جاوید کوهستانی به جرم " انتی سریتیست" بودن بیست سال به زندان محکوم به اشد مجازات اعدام هم بودم . همچنان که از مجاهدین هم چنین خاطرات زیاد و تلخ هم دارم. همه را به یک دید نبینیم. سطح فرهنگی جامعه ما بسیار متفاوت است. وقتیکه به انتخابات میرویم وقتیکه روی قانون هم بحث مینمائیم، ما بیائیم جایگاه های خود ، احزاب ما وگذشته های خود را بسیار مناسب ببینیم ومتناسب به آن گام برداریم که دیگر ما نرویم به عقب. بعداً میایم روی " پلورالیزم " که در انتخابات مطرح است. یعنی دموکراسی را پذیرفتیم ازآن مراحل آن آمدیم ویک تعداد دوستان نظر داشتند که دیگر ما دموکراسی مثله شده را نمی خواهیم . یک دوست داشتیم وقتیکه من از زندان رها شدم ورفتم به جبهه او میگفت که من یک حکومت اسلامی صد فیصد میخواهم . خدا مغفرتش کند بلاخره هم شهید شد . صد فیصد یک حکومت اسلامی میخواهم بیاید که صد فیصد یک حکومت دموکراتیک نگویم که مثله میشود .
اگر فلان چیزش کم بود اگر فلان اساساتش نیاوردیم ما دموکراسی را نیاوردیم ، بسیار ناقص است. همان تجارب را که دوستان ما مطرح کردند مبارز صاحب هم به آن اشاره داشتند . یعنی جنبش مشروطیت افغانستان ، از میان خون وآتش گذشت چه قربانی های برای جنبش مشروطیت دموکراسی تادیه دموکراسی دادند برایش . ماروشنفکران بودیم که دربرابر دموکراسی برخاسته قیام کردیم، چنانچه فرمودند کودتا کردیم دموکراسی را ما از بین بردیم دیگر :
دموکراسی را روشن فکر افغانستان علیه اش قیام کرده بیشتر. آن چه خواسته صد بار بلند تر از دموکراسی بوده افراط داشتیم در خواسته های ما ، در اعتقادات دینی ما افراطی بودیم در اعتقادات مارکسیستی ما افراطی بودیم در اعتقادات مانویستی ما افراطی بودیم و در اعتقادات حزبی ما، وقتیکه گلبدینی شدیم دیگر هیچ نپذیرفتیم که جمعیت هم حزب است و یک روشن فکر دیگر هم آدم است دراین ملک. گفتیم دیگر ما حکمتیار هست ونیست، حتی من روشنفکرانی راهم میشناختم که تعریف از مبارزه را نمی دانست که مبارزه یعنی چه؟ چه چیز های است؟ ولی بسیار افراطی یک کمونیست بودند. این که درست نیست بیاید که اول مابسیاری چیز های را که برای جامعه شناسی ما قبلاً اشاره شد ارتباط دارد، خیلی هم صادقانه خیلی هم ریالستی بحث بکنیم ودراین گپ خفه هم نشویم وتحمل هم بکنیم از همدیگر ما را شلاق بپذیریم شلاق حرف وصحبت دیگر را بعد برویم به سوی انتخابات متناسب به وضعیت موجود .
نهضت ما دوستان ما ، این بحث را هم داشته ایم در زمانش که دوستا حتی کمیسیونی را که برای قانون اساسی پیشبینی کردند ما مخالفش بودیم. گفتیم که این بسیار فراگیر نیست ، از مجرای فرمان آمده از مجرای قدرت آمده باید یک مقدار روی این نظر خواهی شود مشارکت افراد اقشار مختلف سیاسی بخصوص شود که چنین نشد. مشکلاتش را مادرلویه جرگه دیدیم متاسف هستیم همه هم به این صحه گذاشتیم ولی به هر حال ما صاحب یک قانون اساسی شدیم . آمدیم قانون انتخابات داریم. قانون احزاب داریم . قانون احزاب ما بسیار بدی های را که باید نمیداشت که دارد. این دیگر بسیار مهم نیست که هر کس هفتصد نفر را تکمیل کرد گذشته سیاسی اش هم مطالعه نمی شود بیاید وفقط افراد خود را ببرد دروزارت عدلیه وبرایش اجازه حزبی داده شود .
واقعاً مابه طرف " انارشیزم گ میرویم یک مرحله دیگر دموکراسی که انارشیزم هم است . واین را هیچ وقت فراموش هم نخواهیم کرد . واین قانون بسیار بدی های هم دارد. نتوانست که دارایی های احزاب گذشته را ثبت وراجستر بکند .
احزاب جدید را هم گفت که برادر هیچکس ارتباط خارجی نداشته باشد، هیچ کس را کس کمک زیاد نکند فلان وفلان نکند رویش قید هم گذاشتند. که این هم بسیار بد است به حال من وسنجر صاحب وامثالهم که میخواهیم تازه بیائیم فعالیت سیاسی بکنیم پیسه هم نداریم کسی هم نمیدهد. ولی آن دوست ما که در دوبی هم سرمایه دارد . در فلان کشور هم دارد و در فلان جا هم زمین ، تجارت وفابریکه دارد. او هم میاید سیاست میکنم. و من هم میروم سیاست میکنم دیگر غیر عادلانه بودن تان یکی اش هم این جاست .
بخش قانون انتخابات:
وقتیکه میایم از انتخابات حرف میزنیم که ستون اساسی یک نهاد دولت دموکراتیک است، یعنی نهاد برای مردم است، جامعه برای مردم است میروند به آنجا، ما عادلانه بودن آن را میبینیم، نظر خواهی عام را میبینیم، احزاب راجستر نشده حرف های علومی صاحب خیلی بجااست ما بسیار نا وقت را جستر شدیم نظارت نداشتیم قرار بوده که احزاب نظارت بکنند آگاهی بدهند واین نوع انتخابات ریاستی مستقیم و مشارکت مردم درافغانستان شاید او لین بار است که آغاز میشود وبراین یک کمیته بسیار قوی ضرورت بود از خبره ها، ازدانشمندان مشارکت غیر مستقیم احزاب ضرورت بود که میتوانستند ازآغاز به عنوان افراد مشاور دراین کمیسیون همکاری نمایند.
متاسفانه وقتیکه چیزی ما بدست خارجی میرود ما دیگر کاملاً خارجی میشویم . یعنی یوناما آنقدر اسالت داشته درانتخاب افراد به اینها که ما بار ها پیشنهاد کردیم حزب ما سازمان ما دوستان ما حاضر هستند در یک ولایت برای شما راجستر یشن را رایگان انجام بدهند او برادرپول را هم نمیگیریم نمیخواهیم همکاری میکنیم برویم راجستر بکنیم. کسی حرفی ما را هم نمی شنود بخاطریکه یک سلسله سرمایه گذاری های مشخص برای انتخابات وجود دارد . مانند قانون اساسی .
بناً ما در انتخابات یک مشکل داریم . که اول درک نمائیم انتخابات را " پلورالیزم " را چه نوع انتخابات بکنیم مردم واقعاً آگاهانه میایند برای ما رای میدهند به چه منفعتی رای میدهند؟ کسی را که انتخاب مینمایند پارلمان، دونوع انتخابات هم خواهد داشتیم انتخابات رئیس جهور وانتخابات پارلمان، که برای ما احزاب بیشتر هم مهم است انتخابارات پارلمانی، حضور ما درانتخابات پارلمانی است مرجع که میتواند مشروعیت های تقنینی به وجود بیاورد . انتخابات پارلمانی است. متاسفانه ما نسبت به قانون هم که پشت سر پرده پیش میرود . مشوره نمی شود حد اقل مسوده اش را نمی دهند .شما اگر میدانید خیر است که اگر اکادمی نخوانده اید. خارج نرفته اید زبان انگلیسی و روسی نمی فهمید لااقل درافغانستان هستین فعالیت دارید لا اقل مسوده را ببینید
اگر لازم باشد جاي تانرا در اين بينيد كه مي يافيت يانمي یافیت من انتقاد دارم اينرا تديد ندارم شك ندارم البته اين مشكل كه قانون ااسسي برخاسته من انتقاد ندارم من شك ندارم قانون اساسي بسيار قانون جامع است در كشور ما درجامعه ما است كه مشكلات خودرا داشته كه فكر نميشوم قانون انتخابات بايد بگونه نظر خواهي ميشد بعد قانون پاس ميشد فرصت ميداشتيم عنصر زمان درانتخابات بسيار مهم است چنانچه در امريكا ميبينيد كه جان كري از يكسال به اين طرف است كه ميرود كار انتخاباتي دارد در كشوري مثل امريكا كه هيچكسي ديگر خط نوشته كرده نميتواند پست الكتريك داده نميتواند كار خود را انجام ميدهد حرفي ديروز برادر ها كه در عقب شيشه دنيا را مي بيند انها يكسال قبل وقت دارند كه بروند كانديد و كمپاين بدهند ولي براي ما گلو گير ما ميكند درسه ماه اخر ميمانند و در انچا هم از نام احزاب فكر ميكنم كانديد شدن را اجازه ندادند دوستان گفتند احزاب از نام حزب و سازمان ها نميشوند مگر در بيو گرافي شان اگر ميگويند فرق نميكند و كيل ها حزبي نباشند. خوب به هر حال ما مخالفت نميكنيم ولي در كليات ما مخالف هستيم، به اين نحوه حركت چرا كه از مردم كه توان دارند از توان شان استفاده نميكنند؟
دوم در اين انتخابات وقتي اگاهانه نيست و قتي مشروعيت هايش را مي بينيم در اين جامعه، ميرویم ، حزب اسلامي كه هيچ بحث هم دوستان درمورد ش نكرده وقت را هم قيد كرده مبارز صاحب كه ده دقيقه وقت داريد و فرصت گذاشته من ميخواهم به اين تماسبگيرم وقتي ما بحث محمكمه جنايتكاران جنگي مياوريم دوستان فكر ميكنند كه به مه خواهد گفت به عصمتي خواهد گفت وبه فلاني خواهد گفت و من ميخواهم بگويم كه مثلاً گروه طالبان ديگر معتدل و غير معتدل ندارد اگر دوستان ديدند كه كدام گروه خیسته بودكه ما معتدل هستيم که براي من بگويند. ماكه همه شانرا به اسم و ولد ميشناسيم و همه دوستان اين را لمس كردند . هيچگونه مسلماني هم كه نداشتند، همان برادر سني ما آمد از جنوب رفتند به شمال تاك و خانه مردم شمالي را سوختاند نامش هم اسلام بود و مسلمان بود معتدل بود. يك برادر ديگر هم عين عمل را انجام داد. من ميگويم كه برادر اين تفاهم در اين قطع انتخاباتي به روحيه روشنفكر و سازمان سياسي افغانستان آسيب ميرساند. اين بسيار گپ غلط است و گپ اشتباه اميز است. اگر حكومت ميكند اگر هركسي ديگر ميكند اگر وساطت ميكند، قرار به اين بوده كه يك تعداد از افراد فعالين حزب اسلامي كه در ترور هاي اخير اختطاف ها و فلان فلان مشاركت داشتند، در اين اواخر گرفتار شدند. تورن امان الله، سيد حبيب ، فلان ، فلان كه من نام هايشان را حال نميشود كه بگويم. دفعتاً يك هيات حزب اسلامي پيدا شد و آمد مذاكره را انجام داد. هيچ سازمانهاي سياسي هم خاموش بودند. ما نتوانستيم بگويم و دوستان اجازه هم ندادند كه ببينيم عمل اين ها چه ميشود. چگونه عمل دموكراتيك را در درون نهاد حزب اسلامي شما جستجو كرده ميتوانيد كه بيشترين بخش ويراني كابل متهم است؟ بعداً ميايم با طالبان كه عين مذاكراتي با آنها وجود دارد. اين هم بايد بحث شودچون وقت انتخابات هستیم از آن طرف مردم را حلال كردن بخاطر گرفتن کارت انتخابات در قندهار كه من كاملاً در جريان هستم حلال كردن آنجا تبليغ كردند. از يك طرف ديگر مابيايم بگويم كه درون شانرا پارچه ميسازيم تصميم داريم. مابايد بسيار در اين موارد درچنين يك حالت مواظبت داشته باشيم. وقتي هم ميرويم بطرف انتخابات، قول ديگر هم داريم كه فرصت هاي مساوي براي كل افراد داده شود، همانطوريكه ديگر دوستان اين رابحث كردند، هنوز فرصتها مساوي نيست ما انتقاد داريم اين را. اين را بد نميگويم ولي ميگويم كه وقتي ما ميخواهيم بگويم كه دموكرات هستيم براي دموكراسي كار ميكنیم و معتقد باشيم بايد فرصت ها را مساوي بسازيم براي همه كسان تحمل بكنم ولي انارشيزم را هم اجازه ندهيم واقعاً من ميخواهم در يك چيز را مثال بياورم با شما. در كنفرانس بن دوستان بعد از اينكه پذيرش جناب رئيس جمهور اول وزير عدليه سابقه كه نميدانم فراموش كردم نشد و بحث بالاي كرزي صاحب شد ، مه براي ارسلا صاحب كفتم كه ارسلا صاحب شما خود را كانديد نميكنيد يا چطور به حساب ديد هاي شخصي خود بعد به پادشاه خان گفتم كه اين همين را پيشنها دكن در بن كه عضو اصلي است گفت كه چرا مه خودم را كانديد نكنم گفتم پادشاه خان تو خو سواد نداري كانديد كني گفت تو نوشته كن مه امضا ميكنم. در انارشيزم كانديد هاي انتخابات رياست جمهوري واقعاً يك سلسله ملاحظات كه در قانون باید درج شود. همه كس كه بيايد يك هزار نفر دو هزار نفر كانديد رياست جمهوري شوند بد است، ولي ما بسيار احزاب كوشش كنيم به پارلمان كار كنيم چيزي عمده براي ما پارلمان است، مشاركت همه گاني مساوي بر كل احزاب است داشتن امكانات مالي است رفتن بطرف شايسته سالاري است، لياقت سالاري يا تخصص سالاري است. براي اينكه سوي اين انتخابات برويم يك كابينه شايسته سالار بياوريم يك كابينه تخصص سالار بياوريم، لياقت سالري را بياوريم از مسايل جغرافيايي از مسايل فلان و فلان بگذاريم. بدين منظور لازم است شايسته است در حاليكه من مخالفت با هيچ نظر از دوستان ندارم، اين انتخابات را باور ندارم عملي شود مه گفته بودم در جون نميشود كه نشد. مه ميخواهم كه تلاش كنيم كه انجام شود. چرا نميشود ما دومليون و سه صد هزار نفر تا فعلاً راجستر داريم ثبت و راجستر يوناما است. شايد چهار صد هزار آن هم در شهرهاي مشهور افغانستان اين كار صورت گرفته، جائيكه روشنفكران زن مكتبي و بچه مكتبي است ما در ساير ولايات اگر اين كمپاين نتوانيم مشروع بسازيم، تا پنچ شش هفت مليون نفر افغانستان راجستر نشود، به چه تصميم دوم ميگذريم؟ الترناتيف ما چيست به مرحله دوم و پيشنها هم ميكنم كه جناب كرزي خدا ناخواسته استعفا بدهد. اگر اينها هم استعفا بدهد اين پروگرام هم معين نباشد كه مشروعيت خود رابدست بياورند الترناتيف شما احزاب و دولت چيست ؟ به اين لحاظ ما بايد فشار وارد بكنيم، كميسيون وسيع شود. كميسيون بسيار ضعيف است. كميسيون تقويه شود با شخصيتها و دانشمندان و علما و اين كميسيون بتواند سرعت بخشد كار خود را تبليغات سريع شود و يك مقدار امكانات فرصت ساختار پارلمان خوب براي ما به وجود آيد. ما نظر احزاب و سازمانها را همين طور ميبينيم و اگر بتعويق بيافتند براي ما دستاورد اش خوب نخواهد بود. اگر بتوانيم تلاش كنيم و يوناما همكاري صادقانه بخواهد از كل احزاب، چه راجستر شدند يا نشدند همكاري صادقانه برايشان ميكند، هيچگونه امتياز نميخواهيم از يوناما، پول نميخواهيم ترانسپورت نميخواهيم، پيشنهاد هم كرديم اصلاً شنيده نشد نظر مه اين است كه مابايد به لياقت سالاري برويم به كادر سازي برويم به نظامي سازي برويم به نظام وحدت ملی يبرويم. در همين انتخابات نهفته است و اين انتخابات را نبايد دست كم گرفت. نبايد برايش سبوتاژ كرد نبايد برايش توطئه كرد، نبايد برايش جنجال خلق كرد، نبايد فلان تا فلان كرد. طرح بدهيم ، نظر بدهيم، عمل بكنيم و پيشنهاد ميكنم به كابينه از طريق دوستان كه حضور دارند جناب رهين صاحب كه در شوراي امنيت هم هستند ما بارها انتقاد داشتيم كه آغاي كرزي صاحب غير يك كابينه وزير مشاور دارد كه حدود 100_ 150 نفر ميشود، يك مشاور سياسي كه با احزاب كار كند نظر خواهي كند ندارد. اگر چنين شود كه همين احزاب ببيند با اعضاي كابينه با اعضاي يوناما، با دفتر سياسي ملل متحد ، ساير شخصيت هاي حقوقي ببنند منابع ببيند نهاد هاي فرهنگي و اجتماعي ببينند ، همكاري كند همكاري بدون توقع مادي بكند و بتوانيم همين مرحله را خدا خواسته باشد بسيار آگاهانه و بسيار به آرامش يك گام به پيش برداريم اگر انجام نداديم توطئه اعلاميه ملا عمر پيروز است كه گويا اين انتخابات بايد نشود، اگر ما طرفدار ناشدن اين باشيم به آگاهانه سپوتاژكنيم يعني طرح ها طرح بنياد گرايي ملا عمر است. ولي بايد راه هاي حل براي آن پيدا كرد مابه عنوان يك نهاد سياسي آماده هر نوع همكاري بدون در نظر داشت هر نوع قيد و شرط هستيم با دولت با كميسيون با يوناما با ملل متحد و بادوستان هستيم تشكر نتوانستم همه حرف هاييكه ميگفتم بگويم
همه حرف هائيكه لازم بود مه نتوانستم بگويم تشكر از معين صاحب
آغاي حسيب ارين
تشكر از جناب محترم رئيس صاحب مجلس و شما دانشمندان عزيز
اصلاً آغاي جاويد کوهستاني بسيار خوب طرح كردند وديگر دوستان هم طرح كردند علومي صاحب فاسميار صاحب و منصور صاحب بدرام صاحب اين ها هم طرح بسيار خوبي را دادند ولي يك مشكل اساسي اين است كه ما بايد بينديشيم كه اگر خداي نا خواسته ما بازهم طرفدار از اين گپ باشيم كه گويا انتخابات اگر نه شد ما دست به تظاهرات بزنيم يا مثلاً چون چنان شما به اين حرف متيقن باشيد كه باز هم این وطن بسوي بر بادي خود ميرود. بيائيد راه حل را پيدا بكنيم که راه اساسي را پيدا نيم تا اين ملت و اين جامعه را واقعاً از بد بختي نجات بدهيم. درست است ما در موقف دفاع هيچ كسی قرار ندارم به خصوص خودم وهيچ نوع روابط هم فعلاً ما هيچ كس فعلاً ندارم ولي يك مساله است، كه در د وطن است. در د ملت است شما به ياد دارند وبعضي دوستان در اين وطن بودند كه چه قسم وبه چه حالت فرزندان معصوم اين ملت، در حدود دو ساله سه ساله در جوي ها افتاده بودند و دور از مجلس ما و شما حيوانات آنها راميخوردند. ما چشم ديد خودرا ديديم اين حالت ها را دراین وطن. چرا درزير استثمار حكومت طالب هم قرار داشتيم وزير استثمار ديگران هم قرار داشتيم و ديديم عملاً که دراين وطن چه حالت آمد. بيايد سر يك مساله پافشاري بكنيم كه او مساله راه حل اش اين خواهد بود كه
1_ بايد ما هركدام مابا خود را هم پشتون بدانيم، هم تاجك بدانيم، هم هزاره بدانيم، هم ازبك بدانيم، هم بلوچ هم پشه يي و هم ايماقي و غيره. اگر ما دراين حرف باشيم كه ني ما پشتون هايكه تاز باشيم، يا ما تاجك هايكه تاز باشيم يا ما ازبكها یکه تاز باشيم، شما يقين بخدا كنيد كه باز بهمان طرفي خواهد روان شديم كه طفل يكساله و دوساله ما به همان جوي هاي خون روان خواهد بود. بگذاريد وطن را ديگر به اين حالت و به اين بد بختي گرفتار نكنيم. من منحيث يكی از شاگرد خورد شما، همه شما دانشمندان بسيار بزرگ ما هستيد، عاليقدر ما هستيد و كساني هستيد كه هميشه تاريخ نوشته كرديد، و سرنوشت اين ملت را تعین گردید ولی باز هم باید این ملت را به بربادي نكشانيم. يك مساله ديگر است كه اگر دوستان با من موافق باشند كه درمورد ماده 61 و 62 قاسميار صاحب صحبت كردند، درست است، آغاز كرزي بايد در اين مورد قانون اساسي در بخشي اين دو ماده بايد تصميم جدي بگیرد و اين مشكلات را بايد فراهم بسازد بتمام دوستان، ولي مشكل در اين جاست كه يك تعداد دوستان ما خود شان وكيل شورا بودند در آنجا. خود شان در آنجا دست بالا كردند راي دادند. بهمين دو ماده وقتي كسانيكه وكيل شورا بودند در آنجا همه تلاش كردند كه ما وكيل شويم، اين كه ملت ميپذيرفت يا نميپذيرفت چار نفر در كنج مسجد يا ما ديديم همه چيز را در آنجا ديديم بسيار چيز ها را پيدا كردند وكيل شورا شدند. حتي وكيل هاي را يادداشت دارم كه شما يقين بخدا داشته باشيد كه نام خود را تحرير كرده نميتوانست، ولي وكيل شد رفت ودر مجلس كلان صحبت كرد كه من وكيل لويه جرگه افغانستان هستم . اين نقص و نواقص بوده در كميسيون لويه جرگهء ما، كه بايد انرا ارزيابي ميكردند و چهره هاي واقعاً ملي را واقعاً مردم آنرا ميپذيرفتند ولي اين گپ نشد من هم به اين گپ عقيده دارم كه نشد. ولي مشكل در اينجاست كه اگر ما خود ما سر يك مسايل دست بالا بكنيم و آنرا تائيد نمائيم و پس آنرا رد نمايم، اين خيلي بدگپ خواهد بود. بيايد بگذاريم كه همين مسايل را در همانجا حل ميكرديم. سرنوشت ملت راامروز آدم تصميم نميگيرد، در همان كميسيون در همان لويه جرگه كه ما داير كرديم بايد در همانجا ما تصميم خود را ميگرفتيم. چرا همين تصميم خود را در همان جا نگرفتيم و صدای خود را نكشديم؟ حالا وقت بسيار كم مانده. خوب از ما هم از جناب وزير صاحب همين تقاضا را داريم كه اگر در مورد همين دو ماده اگر تصميم بگيرند، كابينه افغانستان خوب خواهد بود و در غير آن ما تقاضا دارم كه دوست هاي ما از حالت احساسات بر آيند و كوشش بكنند كه ملت را باز به بربادي نكشانند. از توجه همه اي شما تشكر
نوبت آغاي عبدالخالق نعمت نوري است .
به اجازه رياست جلسه و حضار گرامي و بنمانيدگي از حزب همبستگي افغانستان، نظر خود را در ارتباط همين موضوع اخير ميخواهم ارايه كنم. موضوعات قبلي صحبت شد، ما آرزو داريم كه يك انتخابات پيشروي داشته باشيم كه در مجموع اش بايد دموكراتيك باشد. انتظار از اين كه بعد از 24 سال بربادي، اينطور يك فضاي سالم دموكراتيك كه در مجموع قناعت همه را فراهم كرده بتواند، اين آرزو در شرايط فعلي عملي نيست، ممكن نيست. اما چاره چيست؟ چه بايد بكنيم؟ آيا هيچ نرويم در پاي از اينكه انتخابات دراين كشور صورت بگيرد و كار كنيم ديگر هم تا تمامي شرايط آماده شود. اگر اين تفكر حاكميت پيدا كند باز سوال ميشود که تاچه مدت ؟ اين مدت اين را هم نابساماني ها انقدر زياد است كه هيچ جمع دانشمند و جامعه شناس نمی تواند در افغانستان امروز بگويد كه چه مدت را در بر خواهدگرفت كه بتوانيم او ناساماني هائيكه مانع يك انتخابات واقعاً دموكراتيك ميشود، از بين برود. طرف ديگر قضيه كه جامعه جهاني هم از ما انتظار دارد كه حركتهاي و يا يك تصميمی كه بتواند مشروعيت نسبی پيدا كند، اين را انتظار دارد. در اين اوضاع، فقط حلال مساله اين خواهد بود كه ماتمامي مسايل سمتي، قومي و تنظيمي را يك طرف بمانيم و مصالح و منافع ملي را در صدر همه چيز ها قرار بدهيم. ما باملل متحد از موضع افغانيت افغانها و افغانستان برخورد كنيم، از منافع او اكثريت مردم كه در طول 25 سال رنج ديده، شكنجه ديده، شهيد داده، بيش از يك مليون شهيد قرباني را ه استقلال و دفاع از مقدسات شده كه به فرزند و دختر و زن اش هم كس نه رسيده مانده سر راه و مسووليت از اين هم به عهده همان كساني بوده كه مسووليت بزرگي را داشته اند. در اين طور يك اوضاع كه خود منابع امنيتي اعلان ميكند كه تا ماه سپتمپر من صرف ميتوانم كه چهل فيصد را خلع سلاح كنم، چهل فيصد سلاح را هم كه مانع انتخابات سالم دموكراتيك ميشود من ميتوانم چهل فيصد راجمع كنم، شصت فيصد ديگر فداي چه شود؟ به او خاطر است دوستاي عزيز كه انتظار يك انتخابات كاملاًُ دموكراتيك، كاملاً كه به نياز هاي اصلي مردم ماجواب قناعت بخش داده بتواند، ممكن نيست. اما اين هم صحيح نيست كه ما انتخابات را به اين مدت به تعويق بيندازيم كه ما پيش جامعه جهاني و همچنان خود پروسه آوردن اساسات و ارزش هاي دموكراسي درجامعه ما به تاخير بيفتد، يا دير شود. دير شدن و صاحب شدن یک ارزشهاي دموكراسي درافغانستان به سود مانيست. پس حالا در اين جا اگر تفاهم ميگويیم دوستان عزيز، اينجا تفاهم ملي در همين جا واقعاً نياز است. من ميگويم كه اين حق را هيچ فرد و هيچ قدرت از كس گرفته نميتواند كه كس دست به تظاهرات بزند يا دست به اعتراضات بزند ، حق مشروع دموكراتيك هر تشكل و تنظيم و حزب است كه بخاطری قانون اساسي اين اجازه را ميدهد. ميگويم كه ما يك وثيقه خوب ملي داريم، اما با درايت تفاهم ملي با درايت از اينكه ما ميگويم كه آيا مشكل خواهد بود براي ما كه منافع حزب خود را منافع سمت خود را ما حد اقل تا او وقتي كه از اين نابساماني ها برائيم ما در قدم دو قرار بدهيم ؟
گذشته تاريخ افغانستان بارها اينرا نشان داده که در اين طور مواقع همان طور مساله است كه درتهاجم بيروني در تهاجم بيروني ما هميش متحد ميسشديم اما در مقابل استبداد داخلي ضعف داشتيم، اما امروز وضع ما از چه قرار است؟ اگر امروز تهاجم خارجي نيست كه ما متحد شويم، تهاجم خارجي به او معناي كه معناي واقعي كلمه تهاجم باشد، تهاجم خارجي نيست و استبداد داخلي هم به او شكل كه تاريخ صد سال گذشته افغانستان از استبداد سخن گفته او هم نيست چه بايد پركند به جز اينكه تفاهم ملي، به جز از اينكه او خود گذري در اين زمينه باشد، به جز اينكه همنوايي و هم مسوي با تمامي بمراجعی كه براي پياده كردن ارزشهاي دموكراسي كار ميكند. ملل متحد، يوناما و همه را تا جائيكه دوستان توانايي دارند، هم نظريات خود را ابراز كنند از آنها هم استمداد بجويند بر علاوه اين نكته براي مابسيار مهم است، همين مقدار دستاورد كه در عرصه هاي دموكراتيك بدست آمده، يعني قانون اساسي و آزادي هائيكه ظرف يكسال ما مي بينيم كه بسيار ارزش دارد. براي ما حفظ از اين استحكام از اين بطور مثال آزادي مطبوعات آزادي نظريات، آزادي اينكه هيچگونه سانسور قبلي بطور مثال نميتواند وجود داشته باشد و آخرين پيشرفت هائيكه د ر بخش مطبوعات شده كه ميتواند جرايد و نشرات بر آيد و يك هفته بعد ميتواند آنرا ثبت و راجستر كنند. حال استحكام همه اين دستاورد ها باید درتفاهم سراسري بتواند بدست بيايد. اما مه خودم اينطور پيش بين ميشوم كه اگر بخواهم نيم بند، اگر نيم بند اش را فيصدي قایل شوم، يعني 50 فيصد بخواهيم اگر بگويم پنجاه فيصد انتخابات ما هم عادلانه باشد دموكراتيك باشد فكر نميكنم كه تا ماه سپتمبر ما اين پروسه را عملي كنيم. اما باو جوديكه قانون اساسي ميگويد انتخابات رياست جمهوري و انتخابات پارلماني همزمان شود، بالاي همزماني آن من بشدت شك دارم و اگر عملي هم شود به بخش دوم آن به شدت كه انتخابات پارلمان بشدت غير دموكراتيك خواهد بود. سر اين هم به نظر من با وجوديكه در قانون اساسي ذكر شده كه همزمان باشد، اما ما تحليل مشخص از وضع مشخص ميكنیم، وباز كابينه احزاب، شورا ها، يوناما، ملل متحد وتمامي مراجع سر اين فكر كنند شايد كه اگر بتوانيم مثلاً اگر انتخابات رياست جمهوري را در ششما ه آينده بشكل دموكراتيك بتوانيم، اما انتخابات پارلماني مدت اش كمي بيشتر خواهد بود وقت بيشتر را خواهد گرفت.
همين بود خلص نظرات من
آغاي رشيد ارين
به اجازه رئيس صاحب محترم جلسه. مطرح است كه انتخابات بايدصورت بگيرد در وقت معين و ازانتخابات وعده داده شده در قانون اساسي و بخشي عمده و اساسي تطبيق قانون اساسي انتخابات و بوجود آمدن يك اداره ممثل اراده مردم است. تمام اجزای ديگر قانون اساسي، و دموكراسي و حقوق مردم و آزادي هاي مردم، به اين مساله عمده وابسته است و با انجام اين مساله خصلت و كركتر اداره افغانستان معلوم ميشود و تعیين ميشود به اين ترتيب انتخابات طوريكه در اسيكچول است، بايد انجام شود و اين وظيفه دولت و اداره انتقالي است، وظيفه ملل متحد، است امابايد شرايط لازمی كه امنيت مصوونيت راي دهندگان و كانديدان ميسر باشد در اين مورد هم بايد اداره و دولت و هم يوناما و مقامات بين المللي وظايف خود را انجام بدهند .
اگر در وقت معين آنها اين وظايف را انجام داده نتوانند و ناتواني خود را اظهار بكنند وبگويند كه نشد وباز يك وقتي ديگر معطل ميكنند اين ازطرف آن هابايد ناتواني شان و يا عدم انجام وظايف شان گفته شود نه از طرف مردم، نه از طرف كسانيكه خواستار تطبيق قانون اساسي، دموكراسي و تمثيل اراده مردم هستند. به اين ترتيب ازطرف مردم، از طرف كسانيكه از طرف مردم حرف ميزنند، در باره معطلي انتخابات و درباره وقت دادن، مساله مطرح شدن، گمان ميكنم که درست نخواهدباشد از اين لحاظ كه ما اگر معطلي را يكسال دوسال و يا اگر يك وقت معين هم وقت بدهيم، در اين دوسال كه تا حال تير شد ه انجام داده نشد و شرايط اش اماده نشد واو وظايف كه به عهده ارگان هابود به سر نرسيد چه تِضمينی وجود دارد كه در ظرف يكسال شش ماه يا دوسال اينده هم شرايط اماده و مساعد شود. لهذا از طرف مردم در راه احقاق حقوق شان در راه استفاده از حق راي خود، اين هابايد معطلي را مطرح نكنند اما ارگان هاي كه نتوانستند بوقت معين وظايف خود را انجام دهند، آنها ميدانند و وقت شان كه به چه قسم با وظايف خود برخورد ميكنند . تشكر .
عبدالحميد مبارز
نوبت اغاي پوهاند فانوس است
با تشكر، با اجازه دانشمندان بسيار محترم. يك وقت چند وقت پيش مصالحه ملي اعلان شد ه بود موضوع انتخابات و آمدن نيرو هاي جديد و يك ائتلاف در داخلي افغانستان مطرح بود، با يكي از اعضاي برجسته حزب طرف شديم، ميگفت اگر داكتر نجيب نباشد كي را خواهد تائيد كردي! از طرف غرب ظاهر شاه مطرح است و از اين طرف حكمتيار يا بعضي رهبران جهادي، توخو هيچكس را تائيد نميكني حتي تو خود را كانديد نميكني اين گپ را به تمسخر گفت. براي مه هيچ يادم نميرود و حالا هم سر موضوع انتخابات و عمدتاً مداخله خارجي و يا مداخله پذيري در افغانستان صحبت هاي شد و اين كه در افغانستان دموكراسي گذشته هم داشته و دموكراسي چگونه بوده يا نبوده يا به اصطلاح كسانيكه به واقعاً مدافعان حقيقي دموكراسي بودند در زندان ها پوسيده شدند كشته شدند و يا توانستند فعاليتهاي سياسي خود رابي هراس بكنند اين موضوع است كه به قبل رجعت ميكنند بالاي آن صحبت نميكنيم. منتهي يك گپ را كه مشخص بالاي انتخابات فعلي و كانديدا هاي محترم مطرح كنم اين است كه ما و شما در يك جامعه سنتي زندگي ميكنيم وبسيار كار هاي ما پيشتر هم راجع به تبليغ گپ زديم كه مسلك ما است، بر حسب نيرو، عادت ميشود. اين در غرب هم معمول است مثلاً يك چيزي را مردم برحسب عادت انتخاب ميكنند، يعني وسايل ارتباط جمعي، تفكر بر ايشان ميسازد براي مردمان غربي بسيار پيشرفته. امروز پپسي به يك عادت تبديل شده درجامعه غربي نه به خاطر اينكه يك چيز بسيار مقيد است ، بلكه بخاطر اينكه در هر جاي عكس پپسي است هركس كه ميرود ميگويدكه يك پپسي برايم بيار. مينوشد بدون اينكه مضرات اش را بداند يا مثلاً مكدونالد يا بعضي غذا هاي ديگری كه در غرب است. همين طور بعضي لباس ها و ديگر گپ ها. حالا در مورد شخصيت ها هم اين رول خود را دارد نير وی عادت . حال اگر در اين دوسال كه دولت انتقالي بوده مثلاً آغاي كرزي مطرح بوده در تمام تلويزيون ها، در تمام وسايل اطلاعات همگاني، اينرا ميشود كه در همين ظرف سه ماه جبران كند كسانيكه در برابرش كانديد هستند؟ يك سوال است. فرضاًًًٌٌٌٌٌ اگر همين امكانات را هم داشته باشند كه عين تلويزيون در اختيار شان باشد سفر هاي خارجي در اختيار شان باشد خود را مطرح كنند و از خود صحبت كنند و يا ديگران از ان ها صحبت كند مثليكه مثلاً رنجبر صاحب پيشتر گفتند آنها دموكرات هستند و اين خود ميتواند يك اعلان باشد براي آغاي كرزي و همين قسم ديگران هم بايد حق داشته باشند كساني ديگر هم بگويند كه اين ها دموكرات است و شخصيتهاي خوب هستند و آنها را تائيد كنند واين امكانات را ديگران ندارند. من از اين هراس دارم كه اگر همين مسايل انتخابات درمورد احزاب سياسي هم اند كي پيش برود با همين رقم برخورد ها، من فكر ميكنم احزاب سياسي هم مجبور به اين خواهد شدند تا پس بروند به همان فعاليتهاي زير زميني و مخفي خود ادامه بدهند. ديگر اينكه ما فكر ميكنم غربي ها پول مصرف ميكنند و در انتخابات باید پول مصرف شود و اين يك اصل است و بسيار گپ عادي است. بايد آدم پول داشته باشد مصرف كند و سرمايه داري هم همين طور حكم ميكند،مابه آن طرف هم روان هستيم. حال بد بختي ما در این است كه غربي ها كه مصرف ميكنند پول از خود شان است ولي ما بايد از آن ها پول بگيريم مصرف كنيم، كه حتماً زير تاثير خواست هاي آن ها خواهد بوديم . تشكر
آغاي لطيف پدرام
با سلام مجدد اشاره خيلي كوتاه ميكنم و ميگذرم . اول سوالم متوجه جناب آقاي رنجبر است كه رئيس جمهوری كه خود با شيوه هاي غير دموكراتيك بقدرت رسيده چگونه ميتواند دموكرات باشد؟ يعني ممكن است یک آدم با روشهاي غير دموكراتيك هم به قدرت برسد ولي دموكرات باشد، اما يك آدم دموكرات كه احترام دارد به دموكراسي چنين روش هاي براي اين آدم پيشنهاد شود نميپذيرد. ميگويد من با اين روش نميايم. بهتر بود آغاي كرزي درهمان جا دربن نمی پذيرفت كه با روش بعنوان رئيس دولت تحميل شود یک.
در رابطه با اينكه ما بايد محدود بكنيم كانديد ها را حتي يكي از عزيزان ما پيشنهاد کرد كه دوباره بايد ماده قانون اساسي را تغير بدهد آغاي كرزي، اين براي من بسيار تعجب آور است كه چطوري ميشود چنين خواستي را مطرح كرد كه قانون اساسي كه مردم آمدند نماينده هايش خوب و يابد، مطرح كرده و قبول كرده آغاي كرزي دوباره بنشيند تغير بدهد و آن هم بخاطر اينكه محدود بكند كانديد هارا. من فكر نكنم كه آن جاده هزار نفر خود را كانديد رياست جمهوري بكند ده نفري پانزده نفري شانزده نفري خواهد بود و اين بسيار طبيعي است كه يك نفر در دور اول ساقط ميشود و يك آدم ممكن است اصلاً نرود به طرف انتخابات ، بنابر اين نميشود براي چنين امري يك امر بزرگ كه قانون اساسي است ما قانون اساسي را نقض بكنيم تا محدوديتی ايجاد بكنيم براي مردم و دراين زمينه هم مرتكب نقص قانون شويم. چطوری ممكن است دولتی كه خودش بيايد و قانون را نقض بكند، از مردم، از ملت توقع داشته باشد كه به تصاميم اش احترام بگذارند و اين ها را دعوت بكند به پياده شدن قانون و رعايت به قانون و احترام گذاشتن به قانون. بنابر اين در رابطه با انتخابات كه آغاي احدي مثال دادند كه نخست وزیر هند استعفا نكرد تا آخرين روز ها. نخست وزیر هند نخست وزیر منتخب مليونها مليون مردم هند بود. شما در قانون پيشبيني كرديد كه ايشان بايد استعفا بكنند اين ها رئيس جمهور ملت نيستند به مصلحت آمده اند و بزبان ديگر دربن و در لويه جرگه در هردو مورد تحميل شده اند و از اينها ميخواهيد كه ميتوانند ادامه بدهند و استعفا نكنند. خوب اين هم خود يك بحث کاملاً غير قانوني است و همين قانون اساسي را كه شما بعنوان رئيس بانك مركزي يا بحيث عضو كابنيه دولت ميخواهيد برايش ا احترام داشته باشيد خود تان پيشنهاد ميكنيد كه اين قانون نقض شود، چون استعفاي ايشان در قانون و اين دولت كاملاً صراحت دارد، كه جناب آقاي قاسم يار هم بيشتر خواندند .
اما در رابطه با اينكه ما انتخابات رابه تعويق بيندازيم، نتايج اش را بايدبگويم. به تعويق انداختن انتخابات، مشروعيت بر نظام باقي نميماند. يعني اينجا يك خطر بسيار جدي وجود دارد آغاي جناب رنجبر گفتند اين خطر جدي اين است كه اول ببينيد اگر ما اين را به تعويق بيندازيم تصور چگونه ايجاد ميشود همين حالا بحث كه در جامعه مطرح است اين است كه آغاي كرزي نميتواند درچهار يا پنج ولايت جنوب نميتواند برود، درقندهار نميتواند سفر كند، دوبار رفت مورد سو قصد واقع شد ، اين بايد در شمال انتخابات بكند كه آرام است و در شمال بدليل دو تهاجم كه عليه مردم فارياب در ميمنه و ازبك ها و آغاي اسمعيل خان در غرب كرد و توطيه كه په راه انداخت و نا كام شد و معاون وزير دفاع گفت كه ما گفتيم اين كار رابكنند در اين جا نميتوانيم انتخابات بكنند در انتخابات به شكست مواجه ميشوند بنابر اين در صدد اين هستندكه فرصت كمايي بكنند تايك تعداد را بركنار كنند نماينده هايشان را انتخاب كنند وبعد از آن بروند بسوي انتخابات كه خاطر شان جمع باشد. ولي نتيجه اش چه ميشود؟ نتيجه اين ميشود كه درچنين موقعيت هاي مردم سلاح شانرا تحويل نخواهند داد وبراي آغاي كرزي كه متاسفانه ، متاسفانه و متاسفانه زير سرنیزه سربازان امريكايي بالا و پائين ميرود و اين در بين مردم فرصت هاي زيادي ميدهد براي اينكه موقف ملي اين هابيشتر تخريب شود هم طالبان درجنوب استند هم ملا عمر است و يك چنين وضعيتی كه ايشان دارند به نظر من ادامه دادن به نفع خودش نيست. ادامه دادن خيلي به نفع آغاي كرزي است به نفع يك دولت منتخب كنار برود يا ميتوانند براي خود شان منتخب باشند ملت باشند يا نه، در غير آن من نگران آن هستم كه تا دوسال ديگر مابجاي اينكه برويم بطرف خلع سلاح، ملت اسلحه اش را دوباره نگاه بكند آمادگي براي يك نبرد ديگر بگيرد براي وضعيتی كه باز او موقع ما نتوانيم جبرانش كنيم. يك خاطرات شاه بانو فرح منتشركرد در پاريس گفت كه ما زماني كه سكوت كرديم، ما از امريكا ويزه خواستيم مدتهاي بسيار طولاني منتظر بودیم امريكا حتي براي شاه ويزه نداد من نگران اين هستم كه امريكا يك كشور بزرگ است، اهداف بزرگ دارد وزياد نگران ما نيست
ما وضعيت را ايجاد بكنيم كه اينها بروند. بعد ما پاسيورت خارجي هم نداشته باشيم و پس هليكوپتر ها بگرديم بعد نه شمال رفته بتوانيم نه جنوب. وضع رابه اين جا نبريم بهتر است سر موقع ايشان استعفا بكنند برود كار به يك دولت منتخب گذاشته شود، حتي اگر انتخابات ما نتوانيم در حد بالا آماده بكنيم كه بروند راي دهند، اين به نفع رفتن وبيرون رفتن از بحران است تا اينكه وضع را تا دوسال ديگر ادامه بدهيم آن هم در حالت كه دولت ملت ناراض است و نيرو و اسلحه هم در اختيار مردم است وبه اين ترتيب ما زمينه رابه يك جنگ ديگر آماده نكنيم. اين دولت اگر از اين مرحله قانوني اش بگذرد مسلماً اول از اول ديگر مشروعيت نخواهد داشت وبه هيچ وجه مردم و ملت به اين دولت اعتنا نخواهند كرد و هيچكس هم حاضر نخواهد شد اسلحه اش را در اختياراین دولت بگذارد. براي اينكه توطئه ها و دسيسه ها كاملاً اشكار است ما ميبينيم نام نميگيريم همين لحظه مذاكرات پيش برده با طالبان در حال رفت و آمد است، در حال گفتگو است. بحث سپردن امنيت افغانستان قيموميت افغانستان از نظر امنيتي براي پاكستاني ها مطرح است و خيلي بحث هايست كه وجود دارد و مااطلاع داريم این بحث ها يكي از آدم ها رفته بود دفتر آغاي كرزي وگفته بود ما غوث روبه روشد یم ....
شما را دير شدنديده بوديم و ديده بوديم اينها گفت نتوانستند. اين مردم در جريان اين قضايا است . مردم اين برنامه ها را ميدانند شما خيال نكنيد كه اين دولت با اين وضعيت توان رهبري وكنترول اين ملت را ندارد. او ترتيب هم نيست كه چهار تا اامريكايي هر چه تصميم گرفت اين مملكت را همان طور بكنند. روسها به سطح پنجاه هزار عسكر شان آمده بود آنها مشكل داشتند. يا راه حل ملي وجود دارد يا اين ملت اقناٌع ميشود. تجربه حضور و خروج داخلي و بيروني را داريم در افغانستان خيال نكنيد ملت را دست كم نگيريد و اين ملت را احترام بگذاريد. نشود روزي خداي نكرده در وضعيتی قرار بگيريم كه باز نتوانيم جا بدهيم براي ملت و خود تان عامل اين بي ثباتي و بحران باشيد متشكرم
نوبت را می دهیم به آقای سنجر :
با سلام مجدد. هر چند من هم طرفدار از این بودم که سرمسایل دیموکراسی باید زیاد بحث شود، ولی بادر نظر داشت اینکه وقت ما بسیار کم است، موضوعات بسیار عمده و اساسی در آجندا شامل است بخاطر اینکه از بحث دور نمانده باشد، من می خواهم که سرمسایل انتخابات صحبت بکنم . درحالیکه شرایط امروزی همگی نظر دارند که به انتخابات مساعد نیست مشکلات زیادی در ارتباط انتخابات ما داریم ، اما من به این نظر هستم که وقتی که گفته می شود که نقش احزاب سیاسی، شخصیت های سیاسی شخصیت های ملی ،شخصیت های اجتماعی در قبال انتخابات چه است، از همانجاست که این شخصیت ها همانطور که شرایط را مورد ارزیابی دقیق قرار می دهند، موانع وضعف های که در راستای مسایل انتخاباتی درکشور می بینند ، وظیفهء شان است که این موانع را، این ضعف ها را کاملاً ردیف بندی نموده و در مورد اینها راه های را جستجو بکنند، که به چه شکلی ما از این مشکلات ها می توانیم عبور بکنیم . واقعاً مشکل اینست که اولاً مردم کشور ما نسبت به دولت امروزی ما بی باور هستند. مردم نمی توانند که بدولت انتقالی اسلامی افغانستان باور داشته باشند. این حرفیست که همگی می گویند، اما چرا باور ندارند؟ بخاطر اینکه ما می بینیم در دستگاه های دولتی فساد به اوج خود رسیده ، حرف تا عمل بسیار زیاد فاصله دارد. ولی اینرا چگونه می توانیم که ما خاتمه بدهیم؟ ما می بینیم که امروز مردم ما به احزاب سیاسی اعتماد ندارند . امروز ما می بینیم که مردم از قوانین در کشور آگاهی ندارند ، قانون اساسی را نمی فهمند که چیست ، قانون انتخابات را نمی فهمند که چیست و اینکه به چه مشکل ازین فرصتی که فعلاً ثبت و راجستر به انتخابات عملاً در سرتاسر افغانستان وجود دارد نمی خواهند که از این استفاده بکنند، چرا ؟ این خود نمایانگر از اینست که سطح شعور سیاسی مردم ما پایان است . مردم ماحق خود را نمی شناسند؛ مردم ما خود را نمی شناسند. ما می بینیم که متاسفانه از ضعف اقتصادی مردم ما استفاده های ناجایز صورت می گیرد . چنانچه از همین حالا در شهر کابل وسایر شهر های افغانستان تبلیغ می شود که کارت های رای گیری فروخته می شود . ما می بینیم که این عوامل تنها نیست ، در پهلویش تفنگ یاناامنیتی درافغانستان مانع دیگری است. ما می بینیم که یک نوع ترس، وحشت سرتا پای مردم ما را گرفته و این ترس هم اگر به صورت عموم ارزیابی بکنیم سه گونه ترسی وجود دارد، یک تعداد کسانیکه دردولت شریک هستند، عملاً قدرت دراختیار خود دارند، آنها از انتخابات می ترسند. تلاش می کند که به نحوی به پروسهء انتخابات، به پروسهء راجستر یشن درانتخابات یک نوع موانع شوند، دیگر کسانی هستند که فعلاً تفنگ به دست خود دارند ومی فهمند که وقتی درافغانستان یک حکومت منتخب بوجود آمد، آنها دیگر درحکومت جایی ندارند، مطابق قانون اساسی افغانستان آن حکومت باید حکومت کار ساز، حکومت واقعاً منتخب وحکومتی که یک کابینهء که واقعاً درآن کابینه کدری باشد، باید وجود داشته باشد. لذا از قدرت خود، از تفنگ خود استفاده کرده، کوشش می کنند که مانع دراین پروسه شوند .
یک تعداد کسانی هستند که آنها می خواهند در انتخابات سهم داشته باشند ، سهم فعال داشته باشند یعنی کاندید باشند، به پست ریاست جمهوری کاندید باشند، به شورای ملی کاندید باشند ، آنها هم ترس دارند، از همین ترس آنها نیز دو دله هستند نمی توانند که درست مردم خود را درانتخابات تشویق بکنند .
این موانع ها اگر دقیق متوجه شویم، آنقدر هم زیاد جدی نیست درصورتیکه اگر احزاب واقعاً به مردم خود اعتماد داشته باشند. اگر شخصیت ها واقعاً از درون مردم برخاسته باشند، اگر شخصیت ها واقعاً بتوانند که مردم خود را به پشت خود بکشانند. درین جاست که احزاب سیاسی، شخصیت های ملی ، شخصیت های اجتماعی، باید به مردم خود باور داشته باشند. همانطور که موانع را ما می بینیم همانطور فرصت های بسیار زیاد هم درافغانستان وجود دارد. خود قانون اساسی افغانستان یک فرصت خوبی است ، یک قوت خوبی است ، یک ارزش خوبی است که که ما می توانیم روشنفکران باید بتوانند ، شخصیت های سیاسی، شخصیت های مستقل ملی ، احزاب سیاسی باید بتوانند که از این قانون استفاده بکنند .
همانطور ما می بینیم که قانون احزاب وجود دارد. هر چند موانعی که درقانون احزاب ، یا بعضاً از طرف یک تعداد کسانیکه درقدرت شریک هستند، است ولی خود قانون احزاب یک نوع فرصت بسیار خوبی است. همانطور ما می بینیم که قانون انتخابات عنقریب همانطوریکه تصویب شده ، امکان دارد که بزودی توشیح شود و در اختیار مردم قرار بگیرد. ما اینرا قبول می کنیم که در این قانون احزاب ، دراین قانون انتخابات، بسیار کمبودی های وجود دارد، ولی به چه شکل ما می توانیم که به این کمبود ی ها خاتمه بدهیم . در وجود یک حکومت مصلحتی ؟ در وجود یک حکومت سازش کار؟ هرگز نه. یگانه راهی که ما بتوانیم به این همگی مشکلات ها خاتمه بدهیم، انتخابات است. هر چند شاید درانتخابات ما به مشکلی مواجه شویم هرچند شاید نتیجه انتخابات آنقدر که آرزوی ماست به آن شکل درست نباشد ، مثبت نباشد، یعنی ما نتوانیم یک شورای ملی خوبی را داشته باشیم، ولی می شود که از این حالتیکه فعلاً اعتبار از امروز یعنی، فردا اول سرطان است، به اساس توافقنامهء بن دولت انتقالی اسلامی افغانستان به مدت هجده ماه الی دوسال مشروعیت داشت، ولویه جرگهء اضطراری افغانستان هم این حکومت را به این مدت توانست که وقت بدهد، اما به اساس مشکلات های که دیروز سرآن دوست ها بحث کردند ، خصوصاً جناب احدی صاحب به آن اشاره کردند که پروسهء راجستریشن درافغانستان نسبت عوامل گوناگونی که بود ، به تعویق افتاد و دولت انتقالی اسلامی افغانستان می تواند که تا تاریخ اول میزان انتخابات را به تعویق بیندازد ، بیائید قبول بکنیم ما همه اینرا قبول بکنیم ولی بعد از این چه خواهد شد . ما باز هم این مرحله را تمدید بکنیم؟ هر چند این مرحله تمدید می شود به همان اندازه مشکلات درافغانستان زیاد می شود، به همان اندازه با ور ملت نسبت نه تنها به دولت بلکه به شخصیت های سیاسی شان، به احزاب سیاسی شان کمتر می شود. لذا من به این علاقه مند هستم ، به این باور هستم که احزاب سیاسی باید صادقانه به مردم خود مراجعه بکنند و از مردم خود کمک بخواهند، درین دو روز از یک طرف من بسیار خوشحال هستم واقعاً بحث های بسیار مهمی شد ،از طرف دیگر من پریشان هستم. پریشانی من منحیث یک جوانی که سی وشش سال عمر دارم درین وطن جز جنگ، جز بیچارگی جز تهدید، جز تهمت، خبر دسیسه، جز توطه، جز کشتار، جز زندان، جز فرار هیچ چیزی را ندیده ام. لذا من علاقمند هستم که اگر ما بتوانیم یک حکومتی را بوجود بیاوریم و در راستای یک انتخاباتی که به حد اقل مشکلات خود خاتمه بدهیم، بهتر خواهد بود. مردم از ما چه می خواهند ؟ امنیت. مردم هیچوقت نمی خواهند سر مسایل که ما دیروز بحث کردیم یا امروز بحث کردیم ، آنها بشنوند. واقعیت اینست که مردم دیگر به احزاب که پیشتر نیز اشاره کردم باور ندارند. چرا باور ندارند؟ علت اش اینست که از نام مردم متاسفانه ، استفاده های ناجایز ی شده ، من می خواهم که پیشنهاد بکنم، برای تماماً شخصیت های محترمی که در تالار امروزی ما تشریف دارند یا سر راه حل های واقعاً بخاطر منافع ملی ، فقط بخاطر منافع ملی، از سلیقه های شخصی خود بگذرند، بیایند ، همین پروسهء که یا همین فرصتی که فعلاً خوشبختانه جامعهء جهانی نیز از آن حمایت می کند. من باور کامل دارم که مردم نیز ازا ین حمایه می کند ، اگرما بتوانیم به مردم خود امتحان درست بدهیم ، مردم خود را تشویق بکنیم که خودشان سرنوشت خود را تعین بکنند، مردم خود را احساساتی نسازیم ، احساسات قومی شان را، سمتی شان را ، مذهبی شان را تحریک نکنیم، مردم واقعاً می خواهند که به پای صندوق های رای بروند. اگر ما به مردم خود بگوئیم که نباید تو بخاطر صد دالر که شاید مصرف یک ماهت باشد توخود را بفروشی، اگر ما به مردم خود بگوئیم که وقتی که تو در پای صندوق رای میروی که فقط بخاطر اخذ پول، آیا وقتیکه یک ماه ، مصرف یک ماهیت تمام شد تو شورای ملیی که می خواهی برای دایم درافغانستان یک ثبات سیاسی، ثبات اقتصادی وبلاخره در راستای تامین وحدت ملی کار بکند، دیگر از آن هیچوقت نمی توانید آرزو داشته باشید، بخاطر اینکه تو خودرا با صد دالر فروخته ی، من علاقمند هستم که به این شکل با مردم خود صحبت کنیم و از این فرصت و از این شانس استفاده بکنیم. بیشتر از این من وقت دوست ها را ضایع نمی کنم، اگر وقتش آمد بازشاید سر مسایل دیگری صحبت بکنم که شامل آجندا باشد، مثلاً راجع به وضع اقتصاد افغانستان که ما به این ارتباط حزب جمهوری خواهان افغانستان دراین ارتباط بحث هایی دارد ، که من همینقدر اشاره می کنم که ما هر چند طرفدار بازار آزاد هستیم ولی رسیدن تا آن مرحله .
آقای مبارز : داکتر نیلاب مبارز
بنام خداوند بزرگ. در مسئله انتخابات من آرزودارم چیزی که مردم می خواهند کمی بگویم وبه صورت بسیار خلاصه ، فکر می کنم که مردم به صورت خلاصه می خواهند دو آزادی داشته باشند. یکی آزادی از ترس ، یکی آزادی از نیاز. هردوی این بسیار اساسی می باشد بخاطر اینکه اگر آنها بترسند. مثلاً نتوانند بروند به پای صندوق های رای، این خودش یک پرابلم بزرگ را برای تطبیق دیموکراسی وتطبیق انتخابات بوجود خواهد آورد .
درمسئله نیاز عین چیز است ، بیشتر سنجر صاحب نیز گفتند وقتی که آنها مجبور شوند بخاطر یک لقمهء نان صد دالر یک کارت خود را بفروشند ویا اینکه قسمیکه ما خبرداریم بروند مجبور شوند که تریاک بکارند عوض یک چیزی که به نفع ماست، تمامش مسئله اینست که اینها از دو آزادی خود که عبارت از آزادی از ترس وآزادی از نیاز است اینها از آن برخوردار نیستند و در پروسه انتخابات هم مطلقاً تاثیر خواهد کرد چوکات حقوقی برای این پروسه انتخابات فعلاً درست شده هر قسمیکه بوده ما نمی توانیم که چیزی را که خود ما در زیر یک خیمهء که در آن نماینده گان ملت به هر شکلی که بوده یکجا شده اند وآن بلاخره یک وثیقه را از آنجا خلاص کردند دوباره سرآن بیائیم وقانون احزاب عین چیز است ، قانون انتخابات هنوز نخوانده ایم که انشا الله می برآید، یک شرط اینهم دارد تمام این وثیقه های که تصویب شده همانطوریکه تصویب شده، همانطور تطبیق شود. امکان تطبیق انتخابات دراین سه ماه آینده چه شرط دارد؟ یکی اینکه مردم بدون ترس بتوانند که بروندبه صندوق رای ، رای خود را بدهند اما تمام اینها به صورت مکمل راجستر نشده ودرسه ماه آینده بسیار مشکل است که راجستر شوند که مسئله بسیار اساسی است ودیگر اینکه مسئله امنیت است که چطور اینها نترسند وبروند بصورت آزادانه گپ خود را بگویند، یک موضوع دیگر است که آیا دراین سه ماه تابحال ما بصورت مشخص از کاندید های محترم چون تابحال قانون انتخابات نشر نشده ، مسئله خود کاندید ها معلوم نیست ، رسمی نشده هنوز مطلقاً اگر من غلط نکنم. خوب فردا یا سپس فردا این رسمی خواهد شد. آیا وقت دارند که پروژهء خود را پروژهء سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی چیزی را که می خواهیم که به این مردم بدهند وباید که ما اصل دیموکراسی را تطبیق کنیم حکومت مردم بخاطر مردم و توسط مردم . مردم وقتیکه نداند که کاندید چه پروژه سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی دارد چطور ما می توانیم بگوئیم که یک حکومت مردمی برای این مردم وجود دارد؟ آیا ما این وقت را داریم که تمام این پروژه ء خود را تهیه کنیم آیا تیار است یا نه؟ این تماماً سوال ها ییست که انتخابات را به این مدت کوتاه تحت سوال قرار می دهد و بزرگها اینجا نشسته اند آیا جوابهای وجود دارد من صرف به خود صلاحیت این را نمی دهم که چیز دیگر ی بگویم .
تشکر
نام این بیانیه دهنده معلوم نیست
عبد الحسیب آرین :
درست است سنجر صاحب هم فرمودند درمورد انتخابات ، انتخابات یک سوال حتمی برای همهء ملت افغانستان است که باید مردم افغانستان ازراه انتخابات باید مسئول خود را پیدا بکنند وتعین بکنند . ولی مشکل اساسی درچه است ؟ مشکل دراین است که ما به یک مشکلات بسیار قوی درتمام نقاط افغانستان مواجه هستیم ، اینطور نه که ما بگوئیم درچهار کوری شهر کابل ما کاملاً موفق هستیم ولی در حدران و در منگل و در بعضی جا ها ی ولسوالی های دیگر تا همین حالا هم به مشکلات مواجه هستیم وهمهء دوستان از طریق رادیو های خارجی ورادیوی داخلی همیشه در جریان هستند که حملات گروپ های مخالفین دولت انتقالی اسلامی افغانستان هنوز هم فعالیت می کنند . دوستان ما به این نظر هستند که حتمی وضروری باید انتخابات درهمین وقت معین اش باید شود . ومن هم موافق به همین گپ هستم که باید انتخابات درهمین وقت معینش باید شود، ولی اگر ما در مجموع واقعاً همگی ما تلاش نکنیم ، سعی نکنیم، زحمت نکشیم، منحیث مسئولین خود را وظیفه ندهیم، خود ما در برابراین ملت نرویم وقناعت واقعی را و تفکر ملی را برای مردم خود بیان نکنیم، ما چه خاصا می توانیم که برویم به هر نقطه وآنجا انتخابات آزادی را براه بیندازیم . یکی از دوستان ما روز قبل اشاره کردند که باید آقای کرزی استعفا بدهد. ما هم به این گپ موافق هستیم که وقتی معیاد آقای کرزی پوره می شود باید استعفا بدهد . ویک مشکل دیگر هم است که اگر ما سراین گپ ها پافشاری بکنیم خدای ناخواسته خلای قدرت در وطن ما باز بوجود نیاید باز ما به یک حالت دیگری روان نشویم که عین حالتی که ما در آغاز حکومت برادران ماکه مثلاً آمدند حکومت کمونیزم را سقوط دادند، آمدند دراین وطن داخل شدند و این وطن به یک حالت دیگری کشانیده شد. این که را ما ازهیچکس پت هم نیست و به هیچکس پنهان هم نیست ، چیزی است که همه به چشم خود دیده اند. اگر سراین گپ ما باز پافشاری بکنیم که گویا ما یکه تازی بکنیم درین وطن وهمگی مامی توانیم میدان را ببریم، این نا ممکن است. چرا این ملت حالا وقتی انتخابات را می پذیرد، وقتی شخصیت های ملی را می پذیرد که واقعاً ملی باشد. اینطور نیست که ما هر کدام ما در برابر این ملت برائیم صحبت بکنیم بگوئیم ما ملی هستیم. ملت درک کرده، احمد راهم محمود را هم. همگی را دانسته که کی واقعاً ملی است و کی واقعاً ملی نیست. اگر ما به این گپ پافشاری داشته باشیم که گویا ما احمد درآئیم با چند روپیه پولی که داریم و این پول را به مردم مظلوم وبیچارهء خود بدهیم وباز هم اهداف شوم خو درا برآورده بسازیم درین جامعه، این بزرگترین جنایت وبزرگترین خیانت ما خواهد بود .
بیائیم با این حرف، یکجا متعهد شویم که باید واقعاً جامعهء را یک جامعهء انسانی بسازیم بعداً انتخابات از ما خواهد بود، زراعت هم از ما خواهد بود ، صلح هم از ما خواهد بود ، همگی آرامش دراین وطن خواهد از ما بود تا زمانیکه با جامعهء خود را جامعهء انسانی نسازیم و مسئولیت واقعی را دربرابر ملت خود انجام ندهیم ، هیچگاه نمی توانیم که ما بطرف انتخابات کاملاً آزاد برویم و مردم بالای ما بحث بکنند .
داکتر صاحب احدی :
به ارتباط انتخابات می خواهم ابتدا یک چند نکات عمومی عرض کنم. اول اینکه تقسیم اوقاتی که دربن برای افغانستان وضع شد، من فکر می کنم یک تقسیم اوقات فوق العاده ذیق بود . درظرف دویا دونیم سال اینکه قانون اساسی نوشته شود و تصویب شود، قانون احزاب تهیه شود ، قانون انتخابات تهیه شود و امنیت درافغانستان برقرار شود وشرایط انتخابات برقرار شود ، من فکر می کنم که یک تقسیمی اوقات بسیار ذیقی بود اما درآن وقت مافکر می کردیم که ممکن دردونیم سال همهء این مشکلات حل شود ولی فعلاً می بینیم که یک کمی مشکلات ازاین ناحیه برقرار است، ممکن حکومت تااندازهء دراین قسمت قصوری داشتند باشد، ممکن مقامات ملل متحد تا اندازه هم دراین قسمت تا اندازهء قصوری داشته باشد ولی ثقل وظیفه هم باید درنظر گرفته شود من فکر می کنم که اگر حکومت بسیار جد وجهد هم می کرد، ملل متحد بسیار جد وجهد می کرد باز هم امکان این بود که دراین قسمت یک کمی کم می آمدند . به ارتباط انتخابات، ما همه می دانیم ، دوستان بیشتر دراین ارتباط صحبت کردند، ما در یک حالت محیط مجهول سیاسی حرکت می کنیم. محیط مجهول سیاسی به چه معنی؟ تابه حالا به استثنای یک چند نفر برای ما حتی سیستم انتخابات معلوم نیست ، سیستم انتخابات ما چه خواهد بود؟ منظور من از انتخابات ریاست جمهوری نیست، منظور من از انتخابات پارلمانی است. من مسوده قانون انتخابات را دیده ام و ازآن مسوده اگر تغیر نکرده باشد، یک هفته یا دو هفته پیش آن را دیده ام .
شکل انتخابات به شکل انتخابات متناسب به سطح ولایتی می باشد. اما ازاین اکثریت مردم خبر ندارد. درحالیکه سیستم انتخابات تاثیر بسیار زیادی می کند برای اینکه چه نوع یک استراتیژی انتخاباتی یک حزب یا یک فرد به پیش می گیرد . این یک چیز بسیار مجهول است که من فکر می کنم فعالیت همهء ما را مختل می سازد . در عین حال، برای اینکه انتخابات به شکل بر سیستمی متناسب درولایت عملی شده بتواند، ما باید راجع به احصائیه گیری عمومی مملکت فوق العاده واضح و موافق باشیم .
به ارتباط احصائیه گیری اصلاً هیچ خبری دراین ارتباط موجود نیست. چنین شنیده می شود که ریاست عمومی احصائیه ، احصائیه گیری کرده ولی موضوع احصائیه یک موضوع مشکل سیاسی است دراین کشور، من فکر می کنم باید احصائیه گیری با شفافیت کامل بعد از تحت نظارت مقامات بین المللی و در مطبوعات هم به آن ارتباط باید صحبت می شد که ما را جع به احصائیه گیری یک مفکورهء بسیار واضح می داشتیم. فرضاً یک ولایت من فکر می کنم که دویا سه ملیون نفوس دارد ویک روز دیگر ممکن ریاست احصائیه برای شان بگوید که از پنج لک نفر بیشتر دراین ولایت نیست . فکرمی کنم این مشکلات باید در همان وقت حل شود و این یک مشکل کلان رابرای ما به میان می آورد، مجهول دیگر اینست که حتی شرایط کاندیدی ، کاندیدا ها برای پارلمان هم معلوم نیست. به صورت مثال. اینجا شرط مالی گذاشته شده ، برای اینکه یک کسی به پارلمان کاندید شود ، باید یک مقدار پول به پیش حکومت بگذارد واگر کمتر از سه فیصد رای بردند درآن صورت آن پول را از دست می دهد. خوب اینرا اکثریت مردم نمی داند. اصلاً سیستم انتخابات متناسب اکثر مردم با آن عادی نیستند. من خودم طرفدار سیستم انتخابات متناسب هستم و ما حتی درمانی فستوی حزب خود تقریباً ده سال پیش اینرا پیشنهاد کرده بودیم که به سطح کل مملکت باید سیستم انتخابا متناسب رایج شود، فعلاً به سطح ولایت انتخابات متناسب شده ما از این تقدیر می کنیم ولی اکثریت مردم حتی سیستم انتخابات متناسب را به صورت صحیح نمی دانند شرایط کاندید هم به صورت واضح معلوم نیست . درمسایل انتخابات تاریخ انتخابات پیش از پیش اعلان می شود، که به آن اساس مردم ستراتیژی انتخاباتی خود را تعین کند انتخابات یک چیز بسیار قیمت است. چه درافغانستان باشد چه درامریکا باشد، انتخابات مصرف کار دارد واگر مردم مصرف خود را به صورت صحیح بودجه اش را تیار کرده نتواند یک استراتیژی انتخاباتی که چهار ماه کمپاینی که چهار ماه را دربرمی گیرد آن فرق دارد نسبت به کمپاینی که یک سال را در بر می گیرد.
خوب، من بعضی ازاین مسایل را یاد کردم که منظورم از یک محیطی مجهول انتخاباتی چه است، این موضوعات را یاد کردم. البته درپهلویش موضوع راجستریشن هم است که دراین ارتباط من تابحال نمی دانم که آیا دایر شدن انتخابات منوط و مربوط به این است که ما به یک حد معینی مردم را راجستر کرده بتوانیم و یا کدام شکل دیگری دارد؟ بعضی اوقات من تبصره های مقامات بین المللی را تقریباً دوسه روز پیش دفتر یونیما دراین ارتباط یک تبصرهء داشت و آن تبصره طوری تعبیر شده می تواند که تابحال هم حتی ثقه یی نیست که ممکن حتی درماه سپتامبر یا درماه میزان انتخابات دایر شود . واین یک حالت بسیار مجهولی است که زندگی سیاسی کل مارا بسیار مشکل ساخته و من متیقین هستم که زندگی سیاسی رئیس صاحب کرزی را هم بسیار برای شان مشکل ساخته . حالا به صورت مشخص می گوئیم که این پیشنهاد ما و یا نظرات ما به ارتباط انتخابات ورول احزاب به انتخابات چیست؟ همانطوریکه امروز صبح بحث کردیم، انتخابات رکن عمدهء دیموکراسی است . امید مان اینست که کل ما به این نتیجه رسیده باشیم که برای افغانستان دیموکراسی خوب است و امید است که افغانستان از سیستم دیموکراسی پیروی کند . اما هر انتخاب، یا هر نوع انتخابات دیموکرات شده نمی تواند. برای اینکه یک انتخابات را ما دیموکرات بگوئیم باید انتخابات مالاقل آزادانه باشد وخودم حتی اصرار می کنم که مردم باید بصورت آگاهانه رای بدهند . رای دادن غیر آگاهانه بدون اینکه بدانند که فرق بین کاندید اها چیست، من فکر می کنم که یک کار خطرناک و بی مسئولیت است . اما لاا قل آزادانه باشد وآزادانه انتخاب آزادانه وقتی صورت می گیرد که هم مصئونیت کاندید و هم مصئونیت رای دهنده تضمین شده باشد و اگر مصئونیت کاندید تضمین نشده باشد، اصلاً کمپاین صورت گرفته نمی تواند و اگر کمپاین صورت گرفته نتواند رای دهند گان فرق بین کاندید های مختلف وبین احزاب مختلف وپروگرام های مختلف را کرده نمی تواند. این از لحاظ تیوریکی انتخابات آزاد ومصونیت یا امنیت یک ارتباط قوی تیوریکی و فلسفی بین خود دارند . به این اساس، اگر انتخابات صورت می گیرد و امید ما اینست که انتخابات صورت بگیرد باید امنیت بصورت عموم درکشور درست باشد .
مصئونیت کاندید باید اطمینان داده شود . مصئونیت رای دهنده هم باید تضمین شود و این تضمینات ما نمی توانیم که از مقامات ولایتی کشور قبول کنیم ، این قسم تصدیق را باید از مقامات بین المللی ما بگیریم که بلی این حالت انتخابات درین کشور خوب است. بخاطریکه به عوض انتخابات قلابی بهتر است که هیچ انتخابات نداشته باشیم . من نمی خواهم که باز دراین ارتباط غلط فهمی شود . من طرفدار انتخابات هستم ، باید انتخابات شود، باید انتخابات لا اقل درماه میزان شود ولی وظیفهء حکومت ومقامات بین المللی اینست که راستی انتخابات آزاد وصادقانه صورت بگیرد . این معنایش اینست که امنیت درکل کشور برقرار باشد وحالت امنیتی مملکت طوریست که من فعلاً به هیچ وجه اینرا در بعضی ولایت مطمئین شده نمی توانم که آنجا یک کاندید ی برود و مخالف نظریات یک والی ویا یک قوماندان ابراز نظر راجع به موضوعات کرده بتواند ومصئونیت وی را کسی تضمین کرده بتواند واین مصئونیت را تضمین این قسم مصئونیت را از دولت ومقامات بین المللی البته خواهانیم . دراین ارتباط من طرفدار این هستم که درانتخابات ناظرین بین المللی فوق العاده تعداد شان زیاد باشد ، یعنی خدا کند که به هزار ها برسد. در هر حوزهء انتخاباتی چندین ناظر بین المللی باشد .
اگر آنها مصئونیت جانی کاندید و رای دهنده را تضمین کرده نتوانند لااقل دروقت بسیار کم به تمام دنیا همین موضوع را برساند که انتخابات دریک محل خاصی افغانستان راستی درفضایی مصئونیت وآزادی صورت نگرفت وبه این اساس مشروعیت خود را از دست داد. به ارتباط احزاب ، احزاب چندین وظیفه دارد در یک دیموکراسی. احزاب بدیل های مختلف را برای مردم تقدیم می کند . امید است که احزاب ما راستی موضوعات عمده را مطرح کنند که در حالت فعلی موضوعات عمدهء کشور چیست و موقف خود را به بسیار صراحت به دولت ابراز کنند. احزاب وظیفه دارند که فرق خود را البته دریک فضای صمیمیت اگر نگویم لااقل دریک فضای مدنیت فرق خود را با دیگر احزاب بگویند و احزاب وظیفه دارند که کاندید های خود را برای جامعه پیش کنند. من نمی دانم که احزاب ما تا کدام اندازه فعلاً آمادهء این کار ها است، ولی امید است که دروقت بسیار کمی هم یک پروگرام خود را پیش کنند و هم در راجع به کاندید های خود فکر کنند، که این بسیار البته مهم است دررابطه به انتخابات واحزاب. من مسایل دیگری هم دارم امید است که باز در اخیر موقع برایم پیدا شود که یک نتیجه گیری را جع به این سه موضوعی که بحث کردیم ، آنرا بگوئیم دیگر نمی خواهم بیشتر دراین ارتباط گپ بزنم .
مبارز : نوبت می رسد به آقای پدرام
اقای پدرام: دربارهء انتخابات وقانون انتخابات نکاتی مطرح شد که همه اتفاق داریم برسردیموکراتیک بودن انتخابات، مصئونیت کاندیدا ها ومصئونیت مردم که رای می دهند و انتخاب می کنند. دوستان فرمودند جناب آقای سنجر هم که ما از اول بی اعتماد هستیم نسبت به صداقت حلقات معینی دردولت انتقالی وبه همین ترتیب کمیسون انتخابات به چند دلیل، اول موقعی که مهم ترین سند ملی کشور واین مردم خود قانون اساسی مورد جعل وتصرف واقع می شود که نمایند گان ملت درلویه جرگه تصویب کردند، بحث قانون انتخابات، جعل کردن درجریان رای گیری واینکه دستبرد بزنند دررای و درصندوقها، یک چیزی به نظر من محتمل است منطقاً اگر نمی گوئیم قطعیست ولی می شود نگران بود نسبت به این پروسه درقانون اساسی نه تنها درسه چهار مورد تصرفاتی صورت گرفته که غیر قانونی است . جناب داکتر صاحب رهین دیروز و امروز فرمودند که بحث زبان نکنیم من فقط یک نکته را می خواستم بگویم که حتی در این قانون اساسی تاکید شده که یک سری اصطلاحات وواژه گان ملی وجود دارد که همهء مملکت با هرزبان وفرهنگی مکلف اند که این واژه گان را بکار ببرند. مثلاً واژهء پوهنتون بجای دانشگاه. من فارسی زبان هستم و از واژه دانشگاه می خواهم استفاده بکنم ولی درتبلیغات رسمی دولت همیشه این کلمه بکار برده می شود برای این مطرح می کنم که مااولاً نسبت به این قانون اساسی چقدر بحث داریم ویک مشکل جدی ما با این قانون اساسی است . مسئله دوم دررابطه با قانون انتخابات است. تا آنجائیکه ما اطلاع داریم شرایطی وهفت خوان های در قانون انتخابات پیشنهاد کردند که بطور آشکار باماده شصت و دوی قانون اساسی مغایرت دارد. یعنی وضع کردن پول یاده هزار رای جمع کردن برروی کارت ها که ما درماده شصت و دوی قانون اساسی هیچ شرطی نداریم و هیچ جای نگفتیم که ما محول بکنیم به قانون دیگر یا به شرایط دیگر یا به بحث های اضافی دیگر ، ما گفتیم وقتی واجد این شرایط است و مسلمان است و این است ونقش حقوق بشر نکرده و چهل ساله است می تواند کاندیدا بشود برای ریاست جمهوری. دو، آنجا ما بحث داریم که رای دهی سری خواهد بود وبعد اینجا می فرمایند مسئولین قانون انتخابات که ده هزار رای باید آماده بشود قبلاً بروی کارت ، یعنی اصل سری بودن انتخابات با توجه به همین قانون اساسی با ززیر پا قرار داده می شود و این یعنی جعل کاری. اگر این دولت، اگر این کاندید ها اگر اینها آدم های ملی هستند ترس ونگرانی شان از چه است وچرا اینقدر آدم برای رسیدن به قدرت فریب کاری بکند که حتی قانون اساسی ملی را جعل بکند. قانون انتخابات را جعلی بکند، راه حل های برخلاف قانون اساسی ارایه بکند ، این به اضافهء پول های کلانی چند ملیارد دالریست که از طریق آن انجیو ها باز خرج انتخابات وکارسیاسی وخریدری می شود درمناطق مختلف این پولها می رود منجمله در تخار و درکندز که من مطلع هستم بنام انجیو بنا م اینکه چاه می کنیم ، سرک می بریم، درواقع رای می خرند وپول می دهند و کارت توزیع می کنند. از کجا بدانیم که چند هزار آدم از فلان مرز، سرزمینی که مرزش روشن نیست همان ترتیب که آقای منصور فرمودند، درانتخابات نمی آیند و وارد نمی شوند. موقع که دوصدو پنجاه نفر از وزیرستان بجای فرزندان خود این مردم بورس می گیرند وبه تحصیل می روند که مردم و این ملت خبر ندارند از کجا می توانیم مطمئین باشیم که یک مجموع عظیمی از همان قبایل ازاین مرز نمی گذرند و درانتخابات سهم نمی گیرند؟
کارت های توزیع شده همین لحظه درجنوب که عکس ندارد، هیچ سندی ندارد، مشخص نیست، بنابراین بحث ما اینست از یونیما هم هستند خانم ها و آقایان ، آقای نجفی، ما جداً و جداً ما می خواهیم بگوئیم به مقامات بین المللی از همین جا از همین تربیون ما اعلان بکنیم که این انتخابات به این ترتیب انخابات دیموکراتیک نخواهد بود، برخلاف قانون اساسی است . ما دو کار خواهیم کرد درآن صورت. اول ما جمعاً خواهیم رفت و استعفا خواهیم داد به رسم اعتراض، حالت دوم اینست که ما تیم خواهیم ساخت شهر به شهر ولسوالی به ولسوالی ده به ده خواهیم گشت و از ملت خواهیم خواست که این انتخابات را تحریم بکنند و در این انتخابات دروغ سهم نگیرند . ما جداً از کرزی خواهش می کنیم ازآقای کرزی که مطابق فیصله های بن سرموقع معین استعفا بدهند. اگر استعفا ندهند ما به تظاهرات دسته جمعی چندین هزار نفری در سرتاسر شهر های افغانستان دست خواهیم زد و آنجا ما از اینها خواهیم خواست که بیایند و سرموقع استعفا بکنند. بنابراین تقاضای ما اینست که با این جعل کاری ها کار را به بحران نکشانند ، مشکل ایجاد نکنند درموقعیت های قرار ندهند که به اضافهء این مشکلات باز ما به مشکلات دیگر ی مواجه شویم . بنا براین ما امید وارهستیم ، از مقامات بین المللی تقاضا داریم، از اعضای محترم دولت انتقالی اسلامی افغانستان تمنا می کنیم از اقشار و گروه های اجتماعی می خواهیم نسبت به این مسئله برخورد مسئولانه بکنند و با مسئولیت باید برخودر صورت بگیرد و نشود ما را در موقعیت های قرار ندهند که باز ما مجبور شویم که از این تربیون ها و از این مواضع دراینجا استفاده بکنیم ، باز آن موقع بحث های خیلی جدی تری مطرح خواهد شد، پولهای که به مصرف رسیده ، اطلاعاتی هم ما درایم،سند های هم ما در اختیار داریم که سرفرصت ما تصمیم داریم دریک سمینار برنامه های اقتصادی دولت را مورد بررسی قرار دهیم مخصوصاً پروگرامهای وزارت مالیه را و ما این اسناد را درهمین سمینار در اختیار نیروهای بین المللی وژورنالیستان کشور قرار خواهیم داد که این پولها در کجا مصرف شده ، این پروژه ها چه بوده ما اسناد کامل داریم دراین زمینه که ما انشا الله امید وار هستیم بتوانیم در فرصت معین، طی یک سمینار علمی این اسناد وزارت مالیه دولت محترم انتقالی را در اختیار ملت قرار بدهیم .
داکتر رهین : من به اجازهء دوستان محترم می خواهم فقط یک جمله عرض کنم من خواهش نکردم که دربارهء زبان کسی صحبت نکند، اما بخاطریکه صحبت های عالمانه و اکادمیک دوستان که دراین محیط پرمدارا وتحمل می تواند مطرح شود قابل ازاین نیست که در بیرون مطرح شود و خدا نا خواسته دراین موقعیت حساس سبب ایجاد اختلاف شود . ما وظیفهء خود می دانیم دروزارت اطلاعات وفرهنگ که به سلامت ملی بیندیشیم و نشر نکنیم چیزی را که در جامعه سبب افتراق شود و الا صحبت کردن در هر مسئله یی که شما بخواهید ، کار خود تان است .
آقای مبارز : حالا سخن را می گذاریم به آقای کاظمی :
کاظمی : بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای رئیس و دانشمندان گرامی، درمورد انتخابات من فکر می کنم که ماحصل بحث های یک و نیم روزه وتقریباً دوروزهء ما وشما همین می شود که از عنصر تعریف ملت تا عوامل اصلی تشکیل دهندهء ملت، تا استحکام ملت تا دیموکراسی، برمی گردد، به این نقطه ختم می شود که یکی از اساسات کار ما انتخابات است و برداشت شخصی خودم اینست که تلاش همه جانبهء هر فرد افغان واحزاب گروپ ها و همچنان دولت افغانستان و ملت افغانستان دراین راستا به کمک جامعهء جهانی متمرکز شده که انتخابات به شکل واقعی درداخل افغانستان برگذار شود. فکر می کنم که یک کمی بازهم بحث را به آرامش واستدلالی تربسازیم و در هر مورد معین یک کمی با حوصله مندی صحبت بکنیم بخاطر اینکه چیزیکه مورد اتفاق دولت و ملت است بحث انتخابات است . درمورد ضرورت انتخابات درداخل افغانستان هیچ کدام ما وشما هیچ شکی نداریم و هم باور های ما وشما و هم ضرورت فعلی و آیندهء افغانستان و هم تعهدات دولت و ملت افغانستان برای اینست که انتخابات حتماً برگذار شود وانتخابات درست برگذار شود ، واقعی برگذار شود ، بخاطریکه سنگ تهداب افغانستان با همین انتخابات گذاشته می شود . قانون اساسی افغانستان به عنوان یک سند معتبرو ره گشای حرکت دولت وملت، تاکید ش براین انتخابات است . معاهدهء بن که تا هنوز هم ما و شما درهمین بستر در حالت حرکت هستیم ، تاکید ش بر همین انتخابات است .
اما ببینیم که کار به کجا رسیده و دولت چه فعالیت ها را تا هنوز انجام داده است. درارتباط کار دولت اول اینکه دولت کار خود را متمرکز ساخته روی قانون انتخابات ودرحال نهایی شدن است . وبعد از اینکه این بیرون داده شد ، می تواند که دوستان ما با تدویر مجالس ابراز نظر کنند، نظرات خودرا مطرح بکنند . اما حرف اینست که با اشتیاق کامل دولت سراین مسئله کار کرد، و هر چه گفت ساده تر و اجرایی تر شود بهتر خواهد بود بخاطریکه خیلی از موسسات بین المللی پیش نویسی را تر تیب داده بود که خیلی ابهامات زیادی را بوجود می آورد ، با توجه به عدم تجربهء مردم ما وشما و این یک نوع مغلقیت را در کار ایجاد می کرد. سعی کرد از هر راه ممکن در جهت ساده شدن کار قدم برداشته شود. نقطهء دیگر اینست که دولت بود که تاکید کرد روی همزمان بودن انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان بخاطر اینکه یکی از خواسته های مهم هموطنان ما در لویه جرگه بود و تاکیدات فراوان داشتند روی این قضیه، دولت آمد طرح خود را در کنفرانس برلین اعلان کرد که ما می خواهیم این دو انتخابات همزمان برگذار شود و دلایل اش را برای شان ارایه کرد که خواست مردم افغانستان است و استحکام پیدا می وشد ، قانون اساسی است و نخواست که یکنوع وقت گذرانی را دراین زمینه به پیش بگیرد . نقطهء مهم دیگری که دراین قسمت است، همکاری همه جانبه است با جریان انتخابات همواره اعلان کرده که نه آنچنان مادر صدد مداخله هستیم ونه همچنان بی تفاوت می نشینیم بخاطر اینکه تعهد یکه برای ملت افغانستان وبرای جامعهء جهانی داده شده باید انجام شود. دوستان بزرگوار اصلاً دولت وقتیکه در محافل بین المللی قرار می گیرد بیشتر تحت فشار است که باید مسئولیت خود را دراین قسمت انجام بدهد . و درارتباط با تاکید ونظارت بین المللی وشفافیت یکی از گپ های عمده همین بوده که بیشتر کوشش کرده دولت که نظارت بین المللی صورت بگیرد در این قسمت و گاهاً هم که بیشتر از حد مجال داده می شود برای سازمانهای بین المللی ، کار هم یک کمکی باز پیچیده تر انجام می شود . من به صراحت باید اعلان کنم که گاهاً اتفاق می افتد که دولت جنجال کند با موسسات بین المللی که دراین کار عجله شود و کار روشنتر بوده باشد . که ما وارد جزئیات دراین قسمت نمی شویم . همین قسمکه احدی صاحب مطرح کرد و شما مطرح کردید که باید شفافیت بوده باشد تاهنوز ما درآنجا اصلاً نرسیدیم که پیش داوری کنیم که حتما سوء استفاده صورت می گیرد . ما پیش داوری کنیم روی نتیجهء انتخابات چه صورت می گیرد و بلاخره همین احزاب و همین شخصیت ها است که امروز می تواند که ابراز نظر کند و درارتباط به شفافیت این کار با موسسات بین المللی قدم بردارد . حالا این در حقیقت قضاوت قبل از وقت است که ما وشما انجام می دهیم . در قسمت بعدی که من خدمت شما مطرح می کنم، بحث موانع اصلی است. موانع اصلی را بیائیم حالی فوراً ما وشما یخن یکدیگر را نگیریم که چرا کار به کندی پیش می رود؟ اگر تفکیک کنیم هر یک ازاین بحث ها را به عنوان یک افغان می توانیم به نتایج منطقی تر هم برسیم. موانع اصلی چه است همین قسمیکه یکی از برادر ها ودوستان ما مطرح کرد و آمدند درمورد ملت و تجربهء ملت و گذشته ء ملت صحبت کردند که من وارد این جزئیات نمی شوم . آن شرایط ذهنی درجامعهء ما وشما است .
سخنرانی سید مصطفی کاظمی وزیر تجارت
مردمی که سال هابحران دیده، مردمی که سال ها مشکلات دیده، ما و شما واقع گرا بوده باشیم برویم در قریه به دهات، برویم به ولسوالی ها، برویم درنقاط مختلف افغانستان، میبینیم شرایط ذهنی فرق میکند در بسیاری از نقاط افغانستان وضرورت از این بود که باید بیشتر مجال میداشتیم ما وشما، اما معاهده بن بود، قانون اساسی افغانستان ما و شما را در یک زمان بسیار محدود قرار داده که خودش یکی از مشکلات اساسی است که حال ما وشما بدون این که میکانیزم را اشتباه بدانیم آمده ایم و به یخن هم دیگر خود دست می اندازیم که چرا چنین چیز شده .
لذا یکی از بحث های بسیار عمده بحث شرایط ذهنی درداخل جامعه ما وشما و نقاط مختلف کشور ما وشما و جریان ثبت و راجستر شدن است . حتی دولت افغانستان با قاطعیت اعلان کرد از وزارت محترم تعلیم و تربیه خواست که از معلمین باید استفاده شود، از هر راه ممکن باید استفاده شود که این کار به اکمال برسد .
وما و شما میدانیم که انتخابات در جوامع بسیار پیشرفته که سیستم های بسیار منظم دارد، چقدر با مشکلات مواجه است که در داخل افغانستان هم اگر شما در جایگاه کمیسیون ، در جایگاه اجرائی میبودید ، مواجه میشدید با چنین مشکلات. مسئله بعدی بگذارید صریح تربگویم، وجود اسلحه واخلاقیات وسلیقه های مختلف درنقاط مختلف افغانستان است. ما هنوز شکنند ه گی داریم برادر ان و خواهران عزیز! ما هنوز مشکلات درداخل افغانستان داریم . نباید بیابیم صرف ذهن گرا درداخل کشور بوده باشیم گاهاٌ اصلاح طلبی درداخل افغانستان به حدی جدی مطرح میشود، از طرف حلقات مختلف، بحدی جدی مطرح میشود اصلاح طلبی که اگر آن وقت اجرائی شود شاید ما به یک بن بست دیگر مواجه شویم که همان اصلاح طلبان در برابر دولت ایتساده شود بگوید شما انقطاب بوجود آوردید شما انقطاب قومی وسمتی به وجود آوردید . یک مرحله ما در خط اصلاح طلبی قرا ر میگیریم، در مرحله دوم در خط اعتراض قرار میگیریم، که خوب شما سرعت دادید این کار را حتماً آجندا داشتید بالای منطقه خاص آجندا داشتید شما این را داشتید و شما این را داشتید ، تجربه چند وقتیست که ما و شما درداخل افغانستان دیدیم .
لهذا ما باید واقع بین باشیم داخل کشور، به این منظور پس وجود اسلحه درمناطق مختلف ، شما فکر کنید خودم اینجا نه به عنوان یک وزیر بلکه به عنوان یک افغان گپ میزنم، من خودم نگران این گپ هستم وقتیکه پارلمان انتخاب میشود از مناطق مختلف آیا واقعاً نماینده گان خوده مردم انتخاب میکنند نماینده های شان را در پارلمان، بحثی است . دولت تلاش کرد روی مسئله جمع آوری اسلحه، روی سرعت گرفتن اردوی ملی، منتها زمان کار داشت، شرایط کار داشت، ازاین ناحیه رنج برده دولت رنج میبرد 24 ساعت ازین قسمت ، مشکل دارد دولت با این مسئله خیلی مسایل دیگر است که خود شما روشن فکران میدانید در گوشه و کنار افغانستان که بیشتر ازاین نباید وارد جزئیات شویم واقعیت ها را در داخل افغانستان ببینیم ، بحث بعدی هم عدم احصائیه دقیق است، که احدی صاحب اشاره کرد تا هنوز این یکی از معضلات اساسی ما است. یعنی زمان بندی که متاسفانه صورت گرفته ، همین لحظه اعتراضات بالا است که فلان ولسوالی به این اندازه است، فلانی ولایت به این اندازه است، این خودش نگران کننده است . به هر حال این موانع اساسی است، با آن هم برداشت مشخصی خودم این است که نظریات دانشمندان عزیز ونظریات دولت دربسیاری نقاط مشابه است اما نسبت به عدم درک مواضع همد یگر گاهاً فکر میکنند که علیه هم دیگر قرار گرفتند. تشکر از توجه شما .
سخنرانی قاسمیار:
با تشکر از جناب رئیس. عرض بکنم که انتخابات واقعاً ستون فقرات نظام دموکراسی ومردم سالاری است . اما انتخاباتیکه رقابتی باشد، آزاد باشد و عادلانه باشد . شما میدانید که بد بختانه حال وهوای انتخابات کشور ما و در کشور ما غبار آلود به نظر میرسد. واقعاً بازار درسیاست انتخاباتی ما آشفتگی دارد . سوء سیاست جامعه را از مسیر عدالت دور ساخته میبرد . پروسه ثبت نام انتخابات ثبت نام رای دهنده گان برای انتخابات بسیار به کندی پیش میرود. من روی علل آن نمی پیچم گاهی گفته میشود که آسیاب اگر کند است گندم نیز تر است. تر بودن گندم و ادعای این که گندم تراست، این خودش میتواند عذری بد تر از گناه باشد، یعنی استدلال میشود که علاقه نمی گیرند مردم برای ثبت نام. چرا علاقه نمی گیرند؟
میتوانیم یک ارزیابی داشته باشیم که مردم ما از دیروز خود هم رازی نبودند از امروز هم رازی نیستند واز فردای خودهم نگران هستند .
نگرانی به این خاطر که فکر میکنند که فردا باز همان آش وهمان کاسه خواهد بود و بعضاً به این اندیشه هستند که شاید قلم زن دوران ویا قلم زنان دوران سرنوشت فردای اینها را هم از قبل تعین کرده باشند. ما باید به طرف انتخاباتی که اوصافش را عرض کردم، برویم . حکومت متکی بر ارادهء مردم ، دموکراسی وعدالت اجتماعی، جز از راه انتخابات عمومی سری ومستقیم و آزاد دیگر راه معقول وموثر را ما نمی توانیم بپذیریم . عرض بکنم که از جمله کندی ها این که آشفتگی بازار سیاست انتخاباتی ما را بار آورده، یکی هم تأخیر در وضع و نافذ ساختن قانون انتخابات است .
شما میدانید قانون انتخابات وقت تر اگر نافذ میشد، کسانیکه میخواستند کاندید شوند هم بهتر میتوانستند آماده گی بگیرند و کسانیکه رای بدهند هم بهتر از پروگرام ها آشنا میشدند روی مسایلی که سرنوشت شان را رقم میزند آنها بیشتر تفکر میتوانستند بکنند و آگاهانه و با آشنایی میرفتند به پای صندوق و به صندوق که کاندید مورد پسند ومورد نظر شان بود رای خود را آگاهانه میانداختند . وقتیکه یک رایدهنده کارت رای خود را به صندوق میاندازد یک معنی آن این است که تصمیم میگیرد که کی را بر سرنوشت خود حاکم بسازد واین نباید کور کورانه باشد، بلکه آگاهانه باشد .
بلاخره مازمزمه های را شنیدیم که قانون انتخابات به تصویب رسیده درمراحل نهایی خود است یعنی آیا توشیح نشده هنوز ویا توشیح میشود. هنوز نشر نشده . به هر حال طوریکه اشاره کردند بزرگواران، دراین قانون انتخابات شرط گذاشته شده که یک کاندید برای ریاست جمهوری باید ده هزار رای از پیش یعنی کسانیکه ثبت نام شدند وکارت را اخذ کرده اند ده هزار نفر آنها یک کاندید را نامزد بسازند ومورد پشتیبانی قرار دهند . من ملاحظاتی که پدرام صاحب روی آن مکث کردند من با آن ملاحظات دراین رابطه، در رابطه به شرط اضافی خود را شریک میدانم . من بحیث یک شاگرد حقوق کشور خود به شما عرض میکنم که این عمل اگر درست باشد مغایرت صریح با قانون اساسی داردو از پرنسیب های قبول شده وهمچنان از احکام خود قانون اساسی کشور ماست که هیچ قانون نمی تواند مناقض قانون اساسی باشد. من بخاطر این که درست روشن شده باشد متن ماده 61 و62 را به ارتباط همین قانون برای تان میخوانم تا اعتراض مرا بصورت خوبتر بتوانید ارزیابی بکنید. ماده 62 را برای تان میخوانم "شخصیکه به ریاست جمهوری کاندید میشود واجد شرایط ذیل میباشد :
1- طبعهء افغانستان ، مسلمان ومتولد از والدین افغان بوده و تابعیت کشوری دیگر را نداشته باشد .
2:- در روز کاندید شدن سن وی از چهل سال کم نباشد .
3:- از طرف محکمه به ارتکاب جرایم ضدبشری جنایت و یا ازحقوق مدنی محکوم نشده باشد .
هیچ شخص نمی تواند بیش از دو دوره بحیث رئیس جمهور انتخاب شود. حکم مندرج این ماده در مورد معاونین رئیس جمهور نیز تطبیق میگردد" . این ختم شد، یعنی اگر ما یک پاراگراف دیگر دراین قانون میداشتیم که سایر شرایط انتخاب شدن یا کاندید شدن برای پست ریاست جمهوری را قانون وضع میکند ویا تنظیم میکند درآن وقت ما میتوانستیم یک توجه بکنیم که ما به قانون انتخابات ده هزار کارت را ما پیش شرط قرار دادیم.
ماده شصت و دو اصلاً دیگر اجازه نمیدهد که کدام شرط اضافی را که قانون اساسی آن را نیاورده شما توسط یک قانون آن را بیاورید. لهذا من عرض بکنم که شرط گذاشتن ده هزار کارت برای کاندید شدن ادامه فوتو کاپی اش ویا برهر شکلی که به قانون آمده که من هنوز ندیده ام ، این یک شرط کاملاً مغایر با نص ماده شصت و دوی قانون اساسی است و از نگاه حقوق اعتبار ندارد .
جنبه دیگر آن را عرض کنم. دیگر اینست که یک مبلغ پول را باید کاندید بپردازد که اگر درانتخابات یک فیصدی آراء را نگرفت، پولش میسوزد و اگر گرفت باز پولش اعاده میشود .
این هم یک شرط اضافی است. من عرض کردم که من در متن شرط نظر ندارم محض وجود شرط اضافی است هر شرط که باشد این شرط ها مغایر با ماده شصت و دوم قانون اساسی است .
ماده شصت و یکم پاراگراف مربوط آن را برای تان میخوانم
"رئیس جمهور با کسب اکثریت بیش از پنجاه فیصد آرای را یدهنده گان از طرق رای گیری آزاد، عمومی ، سری و مستقیم انتخاب میگردد".
ده هزار کارت معنی اش این است که از پیش معلوم میشود که ده هزار نفر رای مساعد دارند برای همین کاندید.
درغیر آن چرا وی را کاندید خود بسازند . استدلال میشود که این برای حمایه است نه رای گیری. این مقدمه است ، این سریت را بدهم میزند، این شرط فساد اجتماعی را ببار میاورد. وقتیکه کاندید برود مراجعه کند به دهن خانه کسی که توبیا وکار تت را بدهی که من فوتو کاپی کنم و به نامزدی خود این را کار بگیرم . شما میفهمید که این یک عرضه است به این که اگر از من چیزی میخواهی و دوم از این نزاع اجتماعی ، فساد اجتماعی پید امیشود . وقتیکه یک برادر بفهمد که این برادر به آن نفر به آن کاندید رفته به اصطلاح نامزدی اش را تائید کرده ازاین هانقاق پیدا میشود . فلسفه وجود سریت این است که این چنین فساد ها به میان نیاید. امکان دارد شوهر کاندید باشد زن به شوهر خود رای ندهد. عقیده ندارد میرود سریت است معلوم نمی شود .
اما اگر شما به کار های دست میزنید که آن علنیت دارد آن نه به مصلحت است این نه به نفع عدالت است ، نه به نفع دموکراسی است . از طرف دیگر شما قانون را خواهید دید که مدت پانزده روز برای کاندید شدن وقت مانده شده. شما در پانزده روز ده هزار کارت را بروید ، اقلاً از دوازده ولایت پید اکند .
خوب شما ببینید، این مشکل تراشی ها را شما ببینید . بهتر همین بود که هیچ کاندید میگفتند دیگر حق ندارد، یا چنین شرایط و اوصاف را میگفتند که هر کس میفهمید که مقصد کی باشد .
این خلاف عدالت است، این دموکراسی وخلاف قانون اساسی است و خلاف دموکراسی است. باز هم یک شاگرد موسفید قانون اساسی وقانون کشور من عرض میکنم که حیف است که ما به دست خود احترام به قانون اساسی را که یک این سند پر ارزش ملی و یک دست آورد معتبر ملی است ما ازاین طریق به این سند لطمه بزنیم ومن آن اصطلاح که دیروز بکار بردم که حیف است که ما به دست آورد دستبرد بکنیم . این بود درمورد قانون که شرایط اضافی وضع شده، دست و پاه گیر است بسیار سخت ساخته و حتی ناممکن ساخته است .
برادر یک تاثیر دیگر این را مستقیم میبینیم که این گپ ها اعتبار واعتماد مردم را کم میسازد .
مردم خواهد گفتند که برادر ما گپ های تاحالی با خود داشتیم حالی که این چنین گپ ها شده ما شاید حاضر نشویم که دیگر ثبت نام کنیم ویا برویم به پای صندوق های رای. عتماد را از بین میبرد و هر گاه این مسایل آگاهانه چنین میشود من فکر میکنم بدست خود تیشه به ریشه قانونیت وحاکمیت قانون وحتی تیشه ریشه اعتبار دستگاه واعتبار خودی خواهد بود .
آغاي سنجر
بسم الله الرحمن الرحيم
دوستان نهايت عزيز! من ميخواهم كه موضع گيري حزب جمهوري خواهان افغانستان را اعلان بكنم. در حاليكه از بحث های ديروز تا امروز من راضي هستم ولي همان طوريكه حزب جمهوري خواهان افغانستان نسبت جوان بودنش هيچگونه كانديد به پست رياست جمهوري ندارد ولي اين به اين معني نيست كه ما نمي خواهيم از كانديد هاي محترم پست رياست جمهوري در انتخابات اينده افغانستان حمايه نكنيم، بلكه حزب منحيث يك حزب مستقل حق خود ميداند كه پا تمام كانديدا هاي محترم كه بعداً از طرف قانون يامرجعی كه قانون براي آنها اين اجازه و اين صلاحيت را داده وبه رسميت شناخته شوند شامل مذاكره خواهد شديم. ولي در رابطه با حرف هاي يك تعداد از دوستان ما كه در اين جا بحث كردند، ما طرفدار كنار آمدن ها هستيم نه طرفدار كنار رفتن ها. بخاطر اينكه اگر قرار اين باشد که دولت آغاي كرزي، يا شخصاً آغاي كرزي مشروعيت ندارند يا استعفا بدهند، همان طوريكه آغاي كرزي باساس فيصله لويه جرگه اضطراري بصفت رئيس جمهور یا به صفت رئيس اداره موقت دوره انتقالي اسلامي افغانستان انتخاب شدند، تماماً وزير ها يا اعضاي كابينه شان و همچنان كسانيكه در راس ادارات دولتي قرار دارند، آنها هم زير سوال اند. لهذا بسيار مشكل خواهد بود براي رئیس دولت نوجوانيكه هزار ها هموطن ما حتي بگويم كه مليونها هموطن ما اميد دارند كه اين دولت نوبنياد منحيث يك نهال باشد كه به چه شكل مردم در آبياري آن كمك بكنند و بالاخره به يك درخت كهن تبديل شود كه براي تمام ملت افغانستان ثمر بدهد، ما طرفدار از اين گپ هستيم . لهذا حزب جمهوري خواهان افغانستان، با دولت، با تماماً احزاب محترم سياسي با شخصيتهاي مستقل ملي، با يوناما و تماماً طرف ها ئيكه به افغانستان فكر ميكنند، به منافع ملي فكر ميكنند، به تماميت ارضي فكرميكنند، به تامين وحدت ملي د ر افغانستان فكر ميكنند هيچگونه امتياز را نميخواهند ولي آماده هرنوع همكاري است . ما ميخواهيم در افغانستان انتخابات صورت بگيرد انتخاباتی كه واقعاً بشكل دموكراتيك آن از طريق راي گيري آزاد مستقيم وسري. من ديگر حرفی ندارم بسيار زياد تشكر .
آغاي منصور
بسم الله الرحمن الرحيم :
روي دونكته ميخواهم كه اشاره كنم. نكته اول اينكه از ديروز به اينطرف زيا دي روي منافع ملي صحبت كرديم بدون ازاينكه دوستان مشخص بكنند كه منافع ملي چيست ؟ من ميخواهم ديد خود را بگويم كه از نظر من درحال حاضر منافع ملي ما چيست ؟ به عقيده من سه نكته است :
یک مبارزه سياسي بجاي مبارزه نظامي. هركسيكه تلاش ميكندمن فكرميكنم كه منافع همه ما اينست كه ما مبارزه سياسي داشته باشيم.
نكته دوم. توجه به امنيت و ثبات كشور. هر حركتي كه امنيت افغانستان را برهم بزند فكر ميكنم كه زيان اش متوجه همگان است. بنابر اين به عقيده من امنيت چيزيست كه برنده وبازنده در داخل افغانستان ندارد، همه ما ميبازيم.
نقطه سوم. پهره گيري مناسب از توجه جامعه جهاني. در حال حاضر جامعه جهاني به افغانستان توجه دارد و ما بايد هوشمندانه وخردمندانه درچوكات قانون از اين توجه استفاده بكنيم. اين مهم نيست كه در راس دولت كي ميباشد هر كسيكه در راس دولت باشد، نياز دارد به کمک جامعه بين المللي، بنابر اين نبايد دست بكاري بزنيم كه اين توجه برهم بخورد، اين ديدگاه من روی منافع ملي بوده.
اما يك مرور ديگري هم دارم راجع به سه نكته كه بحث شده است من فكر ميكنم كه براي وحدت ملي تنها پلورياليزم سياسي کافی نيست، بلكه پلورياليزم فرهنگي هم مهم است و اهميت اساسي دارد. در صورتی ما ميتوانيم به وحدت ملي برسيم و نائل بيائيم كه يكديگر را اعتراف بکنیم و احترام بكنيم. افتخارات يكديگر، زبانهاي يكديگر را، معتقدات يكديگر را احترام كنيم. هرگونه تلاشی كه باعث حذف بخشي از فرهنگ وزبان ها شود، اين انحصار گري است. اين بجاي اينكه وحدت ملي را بياورد افتراق بين اقوام ساکنین این كشور را، بار مياورد. بنابراين پيشنهاد ما اين است كه ما در صدد تحميل هويت يك قوم و گسترش يك زبان خاص نبوده باشيم. يكديگر را اعتراف بكنيم و راه رسيدن به وحدت اين است اين باور ماست. در مورد اسلام و دموكراسي، باور فشرده ما اين است كه اگر نظر ما اين است كه اگر دموكراسي يك روش است براي تعين زعيم و اداره امور، اسلام با آن كاملاً موافق است وهيچ گونه مخالفتی ندارد. اگر منظور ما از دموكراسي فلسفه و سيكوراليزم است، اسلام با آن اشتي ندارد و هرگونه عملی در اين باب براي رفتن به دموكراسي امنيت و ثبات و وحدت را بر هم می زند، نکته سوم درباب انتخابات من فکر می کنم پیشنهاد ما که جناب رئيس دولت انتقالي اسلامي افغانستان بايد به موعد معينه اش كنار برود چندتا دليل دارد. دليل اول موافقت نامه بن. ايشان ميگويند موافقت نامه ميگويد كه بعد از لويه جرگه اضطراري فقط دو سال. هيچ تمديد ديگر وجود ندارد.
دو، فيصله لويه جرگه اضطراري دوسال يكماه هم ني هيچكس نميتواند اگر ميخواهيد بزور حكومت كنيد بفرمائيد. منتهي نام دموكراسي و نام حكومت كردن و مردم سالاري را نگوئيد و نقطهء هم از نظر مصلحت، توجه داشته باشيد كه وقتيكه ما ميگوئيم دموكراسي ، دموكراسي يكي از خصیصهء هايش اين است كه در دموكراسي قدرت دست به دست ميگردد. نبايد فكر كنيم كه ريسمان آسمان و زمين در كمر يك نفر بسته است. دو نيم سال پيش همين شخص محترم يك فرد عادي ، عادي ، عادي بود. نه دانشمند سياسي است، ونه شخصيت بسيار فوق العاده قومي است نه رهبر كدام حزب است، يك ادم عادي است و روي از اين بنابر مصلحت ها فيصله بعمل آمد. اكنون هم نبايد بسيار هراس داشته باشيم كه اگر ايشان كنار رفت آسمان بزمين ميخورد و اعتباراتی كه زمينه هائيكه در دوسال نيم پيش بوجود آمده وبرهم خورده، يك شخصي ديگری تا آمدن انتخابات بيايد و زمام امور رابدست بگيرد و اين را ازطريق مفاهمه وديالوگ و چيزي عنعنوي آن لويه جرگه است. اگر ما اينطور فكر كنيم که خوب هنوز سلاح است و انتخابات صورت نميگيرد، بايد سلاح جمع شود، اين سلاح دار محترم هم ميگويد كه اول شما كنار برويد. بعد من سلاح خودرا ميگذارم ابزار توكرسي و پول ات است، در يكروز ميتواني كل شهر كابل را مثلاً نواحي اش را تغير بدهي، والي هاي نيم افغانستان راتغير بدهي، فرماندهان مناطق را تغير بدهي و مليارد ها دالر درجيب ات است و مه يك تفنگ دارم. اين به اين نوع كش كردن او هم ميگويد كه من سلاح خود را نميدهم. اين استفاده ميكند از پول و مقام خود و او استفاده ميكند از سلاح خود، يكطرف را نبايد ملامت كنيم. ما بايد تلاش كنيم كه قانون را تطبيق بكنيم بالاي هركسي بيايد اگر خوشش بيايد يا نيايد. اين عرايض من بود دراين سه مورد .
مبارز تشكر
دكتور عصمت ا لهي :
بسم الله الرحمن الرحيم
در رابطه به انتخابات همان طوريكه عزيزان گفتند بايد انتخابات، باشد فراگير مشاركت مردم در سطح وسيع، عدالت اجتماعي مراعات شود، مستقيم باشد، آزاد باشد و سري باشد. دررابطه با اين مفاهيم و اين مقوله ها هيچ كسي مخالف نيست. بسيار واژه هاي دلپذير و زيبا و دل انگيز است، بخصوص برای ما و شمای كه بحرانهاي متعددي را پشت سرگذاشتيم براي جامعه و مردم ما. اما من آنچه كه فكرمينم روي موانع اين انتخابات آزاد سري و فراگير. ما هميشه نميتوانيم كه ايده ال فكر كنيم. واقعيتهاي ملموس جامعه خود رابرايش توجه داشته باشيم. واقعيت هائيكه امروزبعنوان موانع پيشروي انتخابات ما است اول اينكه، نبود احصائيه و آمار دقيق ، يك مشكل جدي در امر انتخابات است. ما از چند در صد مردم، ماازچند فيصد مردم ميخواهيم آراي بگيریم و دولت و رئيس منتخب خود را داشته باشيم. برادران تاكيد كردند نا امن بودن بعضي از مناطق كشور يك مشكل جدي در پيشروي انتخابات ما است.
مشكل سوم، واقعاً ما تحت تاثير بحرانهاي چند دههء اخير ، ما دو چار يك خلاي فكري فرهنگي شديم. بخش عمده از جامعه ما از نعمت سواد و دانش در اين دو دهه يابيشتر از آن محروم شدند و اين مشكل، مشكل جدي است آيا راي دهندگان داراي فهم راي دهي هستند يا نيستند؟ ما اساساً چند درصد در جامعه امروز ما پا سواد داريم؟ این یکی از مشكلات و موانع جدي ماهستند. بافت اجتماعي جامعه خود را ازياد نبريم. ما هنوز كه هنوز است درست است كه از موكراسي صحبت ميكنيم، از مسايل شهروندي صحبت ميكنيم، اما بافت قبيلوي را ما فراموش نميكنيم كه هنوزما بخش عمدهء ازجامعه ما زنده گی شهري را تجربه نكردند. پايتخت نشين و شهر نشين نيست جامعه ما، غالب جامعه زندگي قبيلوي دارند. در شرايطی كه ما سيستم قبيلوي هنوز حاكم است ما انتخابات رابه آن شكل كه انتظار ماست به آن شكل برآورده ميشود ؟ ما مسايل رواني داريم، مسايل اجتماعي داريم، همين امروز، جامعه مارا يك سلسله مسايل تهديد ميكند كه واقعاً خطرناك است. فرهنگ خشونت هنوز در جامعه ما حرف اول را ميزند. متاسفانه رشوه خواري در بسياری از ادارات مملكت امروز فرهنگ شده، هنوز كشت خاشخاش در سراسر افغانستان است، چرا از اين واقعيت ها ما درميان كشت خاشخاش ما میخواهیم راي گيريكنيم كه به كجا برسيم. ما هنوز قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و قاچاق صد ها نوع ديگر درجامعه ما وجود دارد. در جامعه ما در چنين اوضاع و شرايط آشفته ماچگونه ميتوانيم آن انتخابات كه مطاوب به مراد ما است به آن برسيم. اين واقعيت هاي تلخ جامعه است . ما بايد به آن ها توجه داشته باشيم .اما از سوي ديگر نميتوانيم اين فرصت طلايي كه دامنگير ما شده از اين لحظات كه جامعه جهاني عزم كرده كه نسبت به افغانستان توجه داشته باشداز اين نميتوانيم غافل شدیم. بايد از اين شرايط طلائي به نفع منافع ملي و مصالح ملي خود حد اكثر را استفاده كنيم. فقط پيشنهاد ما اينست كه ما خيلي تاكيد روي اين نداشته باشيم كه ما يك انتخابات بر مبناي دموكراسي، دموكراسي كه در غرب مطرح است مابه
آن شكل ما به آن انتخابات برسيم. اين را از خود دور كنيم اگر ما بتوانيم در اين شرايط يك انتخابات نسبتاً سالم كه با اركان دموكراسي سازگار باشد، همين را هم اگر داشته باشيم خيلي موفق هستيم. تشكر.
بسم الله الرحمن الرحيم
عصمتی
به اجازه جناب رئيس صاحب اميد وار هستم كه متاثر نشده باشند، من فكر ميكنم كه در همين دو روزهمه دوستان و همكاران عزيز ها از پرنسیب ها، ميتود ها روش ها ارزشها، معيار ها صحبتهاي همه جانبه كردند. من يقين دارم كه در برابر اين نقاط نظر گله مندي ها شكايات هم مطرح شد وحتي در عمق مخالفت با يك پديده جديدی که هنوز ، هنوز صداي گريه الود ملت خفه شده، انتظارات بسيار وسيع داشته باشيم. ديروز گفته شد كه ما ملت نيستم، به وحدت ملي نرسيديم، چطور انتظار داريم كه همه چیزيكباره دموكراتيك و انتخابات آزاد و سرتاسري صورت بيگيرد؟ چطور ميتوانيم که همين لحظه كه ما نشسته ايم در بحران مواجه هستيم، دشمن هاي افغانستان از گوشه هاي مختلف بر كشور ما بمردم ما به منافع ملي ما هر روز تجاوز صورت ميگيرد، امروز بعضي از كشور هاي منطقه به حالت بسيار وسيع با ابعاد گسترده درمسايل ملي ما مداخله ميكنند، ما درحالتی هستيم كه ملت ما ميگريد. ملت ما امروز اولادش اختطاف ميشود. مامور ما در فقر زندگي ميكند. عده يي در امتياز زندگي ميكند. چرا بطرف اين واقعيت ها نرويم؟ ماتشويش هاي كه داريم كه چرا جدايي هابوجود آمده، از امتياز ازافراط و تفريط است. عده يي از دوستان در اين مجلس از كساني در حمايه استند كه آنها باعث اين آجنداي بحران دركشور استند. همين اكنون نظرات بعضي از دوستان بخاطر تعميل نيست، بلكه بخاطر تخريب است. من به حيث يك شخص از دولت انتقالي اسلامي افغانستان معجزه نمي خواهم، كه ما يكباره نظام قانوني را با تمام بخشهاي آن در كشور مسلط كنيم. ما از 23 سال بحران برآمديم. 23 سال بحران گپ ساده نيست. ذهنيت هاي ما ذهنيت هاي جنگ است. ما هنوز به تفكر جنگ ميانديشيم، به تفكر صلح و همزيستي و همكاري ملي نه بر آمديم. همين جا هم حساسيت هاي قومي نمايان ميشود. حالا ما حتي بعد از يك دوره معين تاريخي به اين معتقد ميشويم كه نام افغانستان تبديل شود .
پس آیا با همین دید گاه ها ما می توانیم از بحران نجات یابیم و جامعه مظلوم و محروم را یکباره تقاضا کنیم که همه پندار های دموکراتیک، همه اساسات مردمی درآن منعکس شود؟ من یقیناً به این عقیده دارم که امکان پذیر نیست. ما ازیک مرحله دشوار برآمده ایم. ما راه مصالحه و تفاهم راباید آغاز بکنیم. من تقدیر می کنم جناب وزیر صاحب اطلاعات وفرهنگ و آقای مبارز را که زمینهء یک تفاهم ملی را برای اولین بار مساعد کرده ، شخصیت ها گردهم آمدند احزاب گرد هم آمدند. دید گاه های خود را مطرح می کنند. اما ما از واقعیت های جامعه خود هم منکر نشویم . ما امروز درهمین مجلسی که با هم نشسته ایم، ما باد ید گاه های بدبینانه با یکدیگر قضاوت می کنیم ، می گذریم. پیش من این مساله نیست که آقای کرزی کاندید باشد یا نباشد. اگر آقای کرزی ویا X و Y بتواند به یک دورهء تفاهم ملی وهمبستگی ملی و ایجاد یک نقش سازنده برای ما داشته باشد، حد اقل، حد اقل جلو گیری از جنگ وبحران است .
من در یک سفری داشتم کوتاه، دور از شهر کابل، پهلوی یک ریش سفید هموطن خود قرار گرفتم گفتم پدر امروز وفردا را چه می بینی؟ گفت: بچیم مه روز های بعدی را تیر کردم. پاهای خودم وزنم و اولاد هایم از خون ، کوه به کوه گشتیم ، امروز نان نداریم خانه ام را طالبان سوختانده ، لیکن همین قدر شکر می کنم که شب پیره نمی کنم و ناموسم در کنارم است .
هموطنان عزیز فراموش نکنیم، این ملت دردهای بسیار عمیق دارد. امروز اداره شما یک اداره ملی و سرتاسری نیست . امروز در مابین کابل بعضی از بزرگوار های مااز تفنگ گپ می زنند. بعضی از کسانی هستند در ما بین اداره ، اداره شخصی و ادارهء کاری خود می داند و گروپ خودمی داند . ما چطور می توانیم در همین طور فضا ، فضای که در حاکم در کابل حاکمیت قانون مسلط نیست .
ما می خواهیم به قرا و قصبات دموکراسی و انتخابات آزاد ودموکراتیک را ببریم؟
ما باید دراین فاصله، در این مقطع معین، حد اقل گریه یتیمی را پاک کنیم که نان ندارد . یکی سرمایه اش انبار می شود ، یکی صد ها خانه در گرو خود دارد، اما یک مظلوم ، یک مامور ، یک معلم نان خوردن ندارد . این واقعیت های تلخ جامعه است .اینرا ما نمی توانیم به یکبارگی همه چیز را عوض نمائیم . به تقاضای همه سوال وبه تقاضای همه جواب بگوئیم، عامل یک فقدان است .
مادر یک مقطع کوتاه تاریخی آرزو مندیم که تمام پرابلم های ما حل شود. من با نظرات دوستان که واقعبینانه مسایل را مطرح کردند، به حیث یک حزب به حیث کسانی که در هست و بود جامعه رول داشتند . می خواهیم که یک فضای حد اقل تنفس سیاسی به ملت آگاهانه باز کنیم.
ببخشید! من معتقد نیستم که به آن چیز های چپ گرایانه ویا ذهنیت های که بقایای آن در عقب سرما باقی مانده باز هم به طرف تشنج برویم. ما می خواهیم در چوکات آرمان ملی ، خواست های ملت مسلمان افغانستان را طوری مد نظر بگیریم که قدم به قدم به راه بهبود آن برویم .
شما می گوئید که دموکراسی باید پیاده شود شما می گوئید که انتخابات آزاد دموکراتیک ، شما انگشت بالای قانون اساسی می گذارید، شما مراحل تکامل را منکر می شوید . کدام جامعه توانسته که در ظرف دوسال با تمام ارزش های تحت صفر قرار گرفته، برخورد های انسانی تغییر کرده ، برخودر های اخلاقی بر اثر بحران تغییر کرده، در راه با تاکسی وان صحبت شده نمی تواند . باکسی که یک حرف بزنیم ، باشما برخورد می کند . شما از این جامعه، ازاین شرایط نا مساعد یکباره میخواهیم به یک آجندهء کاملاً مسلطی که نجات دهنده ملت ماست برسیم.
من یقین دارم آرزو دارم، تمنا دارم، که ما بتوانیم با همکاری ملی، با تفاهم ملی با آجندای ملی، دستگاه و اداره وهمچنان ذهنیت هایی را که ما را دو باره مغشوش نسازند بتوانیم این همکاری را آغاز بکنیم واین همکاری واین تفاهم را که اینجا نشستیم این باید انکشاف بکند از برخورد عصبانیت های فکری بدور باشد . یکبار بیندیشیم به واقعیت های اجتماعی .
من به شما دوستانه اعلان می کنم، اگر با همین فضا و همین طرز تفکر در ذهنیت ما جدایی طلبانه باشد . دراینصورت خدای نا خواسته، همین افغانستان را که در محدوده همین جغرافیا می بینید شاید نباشد. شما از تصور بر دور ندانید که خدای نا خواسته. امروز که حوادث که بالای افغانستان آمد مصائب سیاسی واجتماعی رانمی تواند آدم که بر.
فقط آرزو مند تفاهم هستم .
اجازه بدهین مبارز صاحب همه کسان صحبت کردند بیست دقیقه شما هیچ چیز نگفتین اما در آخری که من درد دل خود را به حیث یک افغان به شما ارائه می کنم اجازه بدهین .
من یقین دارم اگر دوستان هم نوانباشند من صحبت خود را قطع می کنم. اما مه به یک نکته چیز های که من در ذهنم می گردد من برای شما صمیمانه عرض می کنم که موضع گیری علیه اشخاص و افراد نیست. من اندیشه دارم از وضع بحرانی جامعه که دوباره ما را به یک بحران دیگر خواهد کشانید .
لذا آرزو مند ی من اینست که فضای صلح و آشتی را بگیریم ، فضای محبت را خلق کنیم، فضایی که منافع علیای افغانستان نهفته باشد کشش های که به اساس افراد واشخاص وتنش های که وجود دارد نمی تواند بحران را حل کند امید وار هستیم که ما از بحران برائیم و راه را در پیش بگیریم که اداره سالم ملی درکشور ما بوجود بیاید با عرض احترام و با عرض معذرت از جناب رئیس صاحب مجلس.
مبارز :
فقط چند نکته را می خواهم تذکر بدهم.
وزارت اطلاعات وفرهنگ هدفی که داشت به هدف خود به فکر من رسیده. دراین شکی نیست که دراینجا نظریات مخالف وموافق ابراز شد. ما اگر نتوانیم نظریات مخالف را تحمل بکنیم، ما هرگز به سوی دموکراسی رفته نمی توانیم .
نظریاتی که اینجا ابراز می شود، نظریات یک تعداد شخصیت های سیاسی و یکتعداد شخصیت های فرهنگی است که نظریات خود را هر کدام در اینجا ابراز کرده اند . این نظریات نظریات خود شان است، تا وقتی که این نظریات از طرف مردم افغانستان استقبال نشود و تائید نشود نظریات در چوکات نظریات شخصی باقی می ماند و لیکن چرا ما این محفل را به هدایت وزیر اطلاعات وفرهنگ ما دایر ساختیم ، بر این است که یکبار ما با همدیگر یعنی فرهنگ تحمل را تمرین بکنیم . یکی با دیگری خود ضد کرد ومباحثه نمائیم. گپ های یکدیگر خود را بشنویم و لو این گپ ها بسیار تلخ باشد و لو سخت باشد و لو شدید باشد، اعتراضاتی باشد که جواب هم در برابر خود داشته باشد ولیکن باید ما اینرا تحمل بکنیم .
بنابرین ، این بار اول است که در زیر این چتر، یکتعداد از شخصیت های سیاسی ، جهادی و شخصیت های اجتماعی افغانستان گرد آمده اند، با یکدیگر صحبت کردند و مباحثه کردند . نظریات خود را به صورت کاملاٌ آزاد ابراز داشتند، واین نظریات آزاد به درد ما می خورد ما تا کی هر چیز را پنهان کنیم، هر چیز را در دل خود جای بدهیم، هیچ چیز را در برابر یکدیگر خود نگوئیم. این دفعه اول بود که یک قسمتی از گفتنی ها را دراین جا بعضی از برادران و خواهران ابراز داشته اند . همه گفتنی ها هنوز ابراز نشده. ما دیدیم درآغاز مجلس وقتی که یکی از برادران یک اعتراض کرد فوراً یک عکس العمل بسیار شدید نشان داده شد ، عکس العمل شدید بود در حالیکه ما هنوز اجازه نداریم در بعضی از ساحه های زندگی سیاسی ، اجتماعی خود حرف بزنیم. هنوز هم ما در چوکات قیوداتی قرار داریم. این گونه مجالس براین است که ما چطور بتوانیم آهسته آهسته خود را از قیودات بکشیم و همه ما تحمل یکدیگر را داشته باشیم. یعنی اگر اشتباهی کرده باشیم آنرا بپذیریم . اگر کاری کرده باشیم که از طرف مردم قابل قبول نباشد ، تحمیل کرده باشیم آنرا بپذیریم وهمه ما در برابر جامعه خود کوشش بکنیم که یک جامعه فاقد عقده ها را بوجود بیاوریم چرا که هر جامعه که عقده های خود حل کرد آن جامعه سالم می شود .
دراینجا بعضاً بحث های صورت گرفته راجع به ملت، راجع به دولت، راجع به زبان، صورت گرفته، لیکن اینها هنوز در چوکات بحث است. این اولین برخودر ما بالمقابل ملی است . لیکن با این مشکل ها دایر ساختیم این ده ها مجلس دیگر می خواهد تا ما یکدیگر را بشناسیم و با یکدیگر تفاهم پیدا کنیم با افکار یکدیگر خود مسلط شویم و این را مورد مباحثه قرار بدهیم .
من یقین دارم اگر اینطور جلسات ادامه پیدا می کند، ما در جلسات دو وسه دیگر ما مشکلی نمی داشته باشم، ما در آنوقت با یک تفاهم نسبی رسیده می باشیم .
روی این اصل است که وزارت اطلاعات وفرهنگ سعی کرد تا یک تفاهم ملی را بوجود بیاورد . خوب، بعضاً بیانیه ها سیاسی شد، بعضاً بیانیه ها جنبه کمپاین انتخاباتی گرفت . بعضاً بیانیه ها در برابر بعضی ها مورد قبول نبود، ولیکن همه اش مفید واقع میشود و ما همه را مفید می دانیم از همه دوستانی که دراین جلسه اشتراک کرده اند، تشکر می کنم و رشته سخن را می دهیم به وزیر صاحب اطلاعات وفرهنگ:
داکتر رهین وزیر اطلاعات وفرهنگ
زیاد گفتنی ندارم، نمی خواهم وقت شما را بگیرم به اندازه کافی شاید ذله شده باشین ، من امید وار هستم به همه کس فرصت اظهار نظر کافی رسیده باشد و هیچ کس ازاین نظر عقده به دل نمانده باشد و درعین حال من اظهار سپاس می کنم از همه شما که واقعاً به اثبات رساند ید که منسوب به یک ملت کهن سال با فرهنگ هستید که با روحیه مدا را، حتی نکات بسیار حاد مخالف خود را گوش می دهید و درعین حال برای من بسیار مهم است که عرض کنم درمرحله گذار از فرهنگ جنگ به سوی فرهنگ صلح، ما گرفتاری های زیاد داریم که همه را باید با تحمل و با پشت کار به سامان برسانیم. هرکس هر آنچه گفت چون اعتقادش است وهیچ کس به جرم اندیشیدن محکوم نیست. بنابران شنیدن آن و مدارا در برابر آن امریست پسندیده وما به این ترتیب انشا الله می رسیم و اقعاً به ساختن یک جامعه مدنی و من خدمت شما عرض می کنم که اگر وضع زارو پریشان جیب وزارت اطلاعات وفرهنگ اجازه داد، تا قبل از انتخابات چندین محفل یعنی محفل اختلاط دوستانه مثل اینکه دراین دوروز داشتیم باز هم خواهیم داشت یکبار دیگر از شما تشکر .