جان محمد جانباز
کابل-
افغانستان
دو مشی موازی در بی بی سی
برخی ها رسانه های
جهانی را يکی از تاثير گزار ترين ابزارهای جهان غرب می شمارند که در تشکل ذهنيت
ميليون ها بيننده، شنونده و خواننده در
سراسر گيتی نقش
حياتی بازی می کند.
کشور
انگليس در ميان امپراطوری رسانه های گروهی در تسخير اذهان جهانيان در ميان
بازيگران جهان معاصرمجرب تر و پيشتاز تر از همه شمرده می شود. در ميان امپراطوری رسانه ها، بی بی سی جايگاه خاص را احراز می نمايد.
چندی قبل تنش ها ميان بی بی سی و دولت بريتانيا در رابطه به
انتشار اخبار سلا ح های کشتار جمعی عراق
که همواره نخست وزير اين کشور مدعی آن بود باز تاب گسترده جهانی يافت. درنتيجه فيصله هنتون قاضی دادگاه عالی اين کشورصدر اعظم انگليس
تبرئه شددر حاليکه بی بی سی مسئوليت ا نتشار اين اخبار را بدوش گرفته
دو عضو ارشد آن مدير عامل ورئيس هيئت آمنا
مجبور به استعفا شدند. افزون بر آن بی بی سی با پوزش خواهی از نخست وزير
کشور بريتانيا مبنی به انتشارا اخبار نادرست ظاهراً به ماجرا پايان داد. هرچند برخی ناظران فيصله قاضی داد گاه اين کشور را به ديده شک نگريسته
بی بی سی را بحيث قربانی انتخاب کرد اما با وجود آن اعتبار جهانی بی بی سی شديداً
زير سوال رفت. زيرا بی بی سی يک نهاد قدرت
مند خبری جهانيست که نه تنها با انتشار داغ ترين و کمياب ترين اخبار توجه جهانيان را بخود جلب نموده است بلکه با
تبليغات و اکاذيبش سرنوشت دها کشور و مردم را
نيزتا کنون د گرگون نموده است.
بناً اثبات دروغ پراگنی بی بی سی از زادگاه خودش نمی تواند در مرکز توجه
جهانيان قرار نگيرد.
در مقاله کنونی
مراد از« دو مشی موازی» يکی معرفی سياست
نشراتی دولت کشور انگليس است که
برخی اهداف خود را توسط نشرات راديوی بی بی سی سرويس های فارسی و پشتو دنبال می
کند که تحت عنوان بی بی سی و «شکار مغز
افغان» تقديم می شود ؛ ديگری مشی سليقه يی ودلخواه گردانندگان افغان در داخل
اداره بی بی سی است که تحت عنوان « بی بی سی
تريبون قبيله گرايان» در ذيل به بحث گرفته می شود.
1. بی بی سی
و « شکار مغز افغان »
بی بی سی مخفف
British Broadcasting Corporation«بنگاه خبری بريتانيا»
ناميده می شود که نشرات
راديويی و تلويزيونی آن شهرت جهانی
دارد. گقته می شود بی بی سی يک نهاد مستقل
و غير وابسته به دولت بوده بوديجه آن از طرف مردم بريتانيا تهيه می شود.
البته درين شکی
نيست که اکثريت رسانه ها در جوامع غربی از استقلال نسبی برخور دار بوده بحيث قدرت
چارم در کنار دولت ها قرار دارند. با انتقاد از عملکرد دولت های شان نقش بزرگ را در تمام عرصه های زندگی اجتماعی بازی می کنند. اما سرويس های جهانی بی بی سی که ميليون ها دالر روزانه مصارف دارد
و تمام فعاليت های آن در راستای پاليسی دولت اين کشور عمل می کند به مشکل می تواند
ادعا های بوديجه مردمی اين راديو را تائيد
کند. زيرا ميان نشرات بی بی سی برای خود
اين کشور و نشرات جهانی آن بايد تفکيک
قايل شد . چنانچه برخی ها معتقد اند که نشرات جهانی بی بی سی بيشتر توسط وزارت
خارجه و استخبارات اين کشور رهبری شده و تعدادی زيادی اجنت های استخباراتی اين کشور تحت نام ژورنالست
در سراسر جهان فعاليت می کنند.
بی بی سی در ميان راديوهای غربی نسبت به هر راديوی ديگر جهانی مدعی بی طرفی و عدالت گرايی در کار
نشراتی خويش است. درين شکی نيست که بی بی سی داغ ترين اخبار را از خطرناک ترين
نکته دنيا در اختيار جهانيان قرار می دهد. اما با و جود آن اين راديو نسبت به تمام
راديو های ديگر جهانی در پخش اکاذيب و تفتين آفرينی در راستای منافع غرب دست با لا دارد و کمتر
راديوی ديگر غربی توانسته با آن رقابت
کند. چنانچه انتشار اکاذيب در تحت پوشش
حقايق يکی از هنر های سياسی اين
راديو است که بيشتر شکار آن مردمان بيسواد جهان سوم می شوند. شهروند افغانستان يکی
ازين مردمان اند که از مدت هاست آسانترين
طعمه آن
اند. مردم ا فغانستان بی بی سی را صرف از طريق راديوی سرويس جهانی فارسی و
پشتو می شنا سند. اعتبار و نفوذ اين راديو در افغانستان نسبت به هر راديوی
ديگر غربی بيشتر بوده وحتا رسانه های گروهی داخلی را تحت شعاع خويش قرار
داده است.
فقدان رسانه های آزاد ملی ازيک طرف و نياز به
اخبار داغ جهانی از جانب ديگر باعث شده که
اتباع افغانستان بيشتر متکی به رسانه های خارجی و به خصوص به بی بی سی
شوند. در نتيجه راديو های خارجی در تشکل شعور اجتماعی و سياسی اکثريت مردم
افغانستان از باسواد تا بی سواد نقش داشته و ذهن آنها را در انحصار خود قرار داده
است. چنانچه افکار عامه اکثريت مطلق مردم بی سوادافغانستان را نه دانش
و تکنالوژی عصر حاضر تشکيل می دهد بلکه
مجموعه افواهات وآگاهی مولود تبليغات برخی راديو ها بخصوص بی بی
سی است.
در عصر جنگ سرد و به خصوص در زمان اشغال افغانستان توسط اردوی سرخ که اين کشور در
محراق بازی گران شرق و غرب قرار داشت بی بی سی بزرگترين نقش را در راستای منافع
غرب بازی کرد. بعد از جنگ سرد و به خصوص پس از فروپاشی شوروی سابق
تيغ تبليغاتی بی بی سی به سراغ مجاهدين رسيده و در نتيجه آنها نيز از دم آن نجات
نيافتند.
بی بی سی در پياده کردن برنامه
طالبان در افغانستان نقش کليدی را بازی
کرد. اين راديو طالبان را عليرغم جنايات
ضد بشری و ويرانی افغانستان فرشته نجات معرفی کرد. سازمان تروريستی القاعده و
متجاوزين پاکستانی را که در کنار طالبان برعليه مردم افغانستان می
جنگيدند نا ديده گرفته نيش خنجر خونين
خويش را بيشتر بر گلوی آزادگان و مقاومت گران افغانستان که بر عليه تجاوز سياه می
رزميدند، فروبرد. بطور مثال بی بی سی از ظهور تا زوال طالبان بحيث قويترين و برنده
ترين حربه تبليغاتی در ريختن خون ها و بربادی افغانستان در بسياری موارد نسبت به
شمشير خونريز طالبان پيش قدم تر نقش بازی کرد.
پس از فروپاشی حکومت طالبان و آغاز
روند جديد در افغانستان بی بی سی با ماموريت
جديد مستقيماً وارد بازی در
افغانستان شده است.
بعضی ها فکر می کنند ماموريت اصلی اين راديو را پياده کردن
اهداف آمريکا ، بريتانيا وپا کستان تشکيل
می دهد. اگر ديروز اهداف آنها توسط طرح طالبان سازی افغانستان پياده می شد اما امروز برای تخريب تاريخ ، هويت
ملی و وحدت ملی افغانستان دها پروژه تحت عنوان «باز سازی افغانستان !» بکار افتيده
است.
حضور قوت های خارجی از جمله آمريکا و انگريز در افغانستان و نقش کليدی اين
دو کشور در ايجاد دولت و جابجا کردن افراد شان در راس حکومت
افغانستان جايگاه ارگانهای تبليغاتی کشور
های نامبرده را مثل صدای آمريکا ، راديوی آزادی و بی بی سی چند برابر بلند برده
است. چنانچه حجم نشراتی بی بی سی به شکل بی سابقه افزايش يافته در بسياری شهر های
افغانستان اين راديوی روی موجFM نيز
شنيده می شود.
دونيم سال گذشته نشان داد که بی بی
سی برای افغانستان از حدود يک راديو غربی
بيرون بر آمده بيشتر به يک نهاد سياسی قدرت مند در ماورای دولت افغانستان قرار
گرفته است. از تقرر رهبران دولت تا سبک دوشی آنها به عهده بی بی سی قرار گرفته
است. علاوه بر آن اين بی بی سی است که يکی
رافرشته و ديگری را شيطان به دنيا معرفی
می کند. بی بی سی تصميم می گيرد که کی را جنگسالار، ضد ثبات و ضد ترقی معرفی کند و کی را دموکرات، مترقی و تکنو کرات
جلوه دهد، برخی افراد نادان و کوتاه فکر را صاحب نظر، عقل بشريت تبليغ کند و چهره های
منفور و مشکوک را شخصيت های محبو ب و ملی
جلوه دهد. حتا حدود صلاحيت بی بی
سی ازين هم فرا رفته بجای روحانيون افغانستان
فتوای صادر می کند يکی را تقديس
ويا تکفير می کند برعليه ديگری « جهاد تبليغاتی» صادر می کند.
در حال حاضر يکی از مشغوليت های فکری اين را ديو
را بيشتر دامن زدن به مسائل قومی، زبانی و مذهبی درين کشور تشکيل می دهد.« تفرقه
به انداز و حکومت کن! » يکی از شعار ها و شيوه معروف حکومت داری انگريز ها در مستعمرات سابق اش بود. اما اکنون اين سياست به
قوت تازه در افغانستان زنده شده که اکثريت بازيگران خارجی آنرا به مثابه ابزار
برنده بکار می گيرند.
در دونيم سال گذشته در سرلوحه تبليغات راديوی بی
بی سی دو مسئله قرار داشت : يکی تخريب
شخصيت های غير پشتون در تحت نام « جنگسالاران» و ديگری عنوان کردن « نارضايتی قوم
پشتون».
طراحان اصلی « نارضايتی قوم
پشتون» پاکستانی ها اند که بازنده اصلی
در شکست تروريزم اند. آنها که اکثرآً
«کارت پشتون» را از طريق تروريزم طالبانی
بازی می کنند به شکل خيلی گسترده از تريبون
بی بی سی استفاده می کنند. بسياری بازيگران خارجی ديگر مثل گروه بحران و يا
نهاد های عجيب و غريب گوناگون ديگر که همه ظاهراً اشک تمساح بخاطر پشتون
های افغانستان در دو سال گذشته ريختند اما عملاً در پی منافع آزمندانه خود شان اند
نيز تير از کمان بی بی سی بر پيکر وحدت ملی افغانستان رها می کنند.
غوغای « نا رضايتی قوم پشتون» توسط
جارچی های بی بی سی در حالی خنجر به وحدت ملی افغانستان می زند
که تا هنوز هيچ کسی پيدا نه شده
نارضايتی اکثريت غير پشتون ها را
که تا هنوز خون های شان در مقابله با تروريزم
نخشکيده و زمين های سوخته آنها يادگار بر بريت طالبان و طالب طلبان را نشان
می دهد و کسی حاضر به باز سازی آن نيست به
گوش جهانيان برساند. برخلاف بگونه غير عادلانه تلاش صورت می گيرد تا از حقوق مشروع
مردم افغانستان چشم پوشی شده با دامن زدن به اختلافات بحران اجتماعی افغانستان
به افزايند. بدين تر تيب بی بی سی درين راستا بد ترين سياست تفرقه افگنی را در دو نيم سال گذشته پيشه کرد
که نمی شود آنرا ناديده گرفت.
بی بی سی بدترين نقش را در جريان لويه جرگه قانون
اساسی بازی کرد که تمام نورم های
ژورناليستی را کنار گذاشته بجای آقای کرزی خود وارد معرکه شد. چنانچه بی بی سی با
استفاده از آخرين درجه امکاناتش حقايق جريان جرگه را منقلب نشان داد اما سر انجام
با کرزی صاحب يکجا آبرويش را باخت.
بايد گفت بی بی سی نه تنها امروز در نتيجه ماجرای اخيرش در خود کشور
انگريز بحيث راديوی دروغ گو در جهان معرفی شد بلکه از مدت هاست که با فتنه گری و
تشنج آفرينی اش شهرت جهانی دارد.
2. بی بی سی تريبون
قبيله گرايان
يکی از تناقض های شيوه نشراتی بی
بی سی اينست که اگر ازيک طرف خط مشی سياست تبليغاتی راديوی بی بی سی سرويس جهانی
آن را وزارت خارجه کشور بريتانيا تد وين می کند اما از سوی ديگر گرايشات گونا گون و تنوع نشرات به سليقه های
گردانندگان و ژورنالستان آن نيز وابسته است. به بيان ديگر در بی بی سی دو مشی
موازی باهم جريان دارد: يکی مشی رسمی حکومت شاهی بريتانيا ؛ ديگری سليقه و
اراده گردانندگان افغانی آن. بدين تر تيب
به نظر می رسد مشی غير رسمی در بی بی سی
نسبت به مشی دولت انگليس چربی می کند. از همين لحاظ است که گردانندگان بخش های
فارسی و پشتوی بی بی سی به درجات مختلف در پياده کردن برنامه های خود مصروف اند.
بگونه مثال يک خبر معين در زبان پشتو به اراده گرداننده آن يک نوع تفسير و تبليغ می شود در حاليکه عين خبر
در زبان فارسی بگونه ديگر تفسير و توجيه می شود. در
نتيجه سليقه گرداننده خبر سازتر است تا
خود خبر.
در ده سال اخير به خصوص از 1992
بدين سو که حاکميت انحصار سنتی در افغانستان در نتيجه بحرانات فروپاشيده و تنش های قومی در اين کشور در نتيجه
مداخلات ازخارج اوج گرفته است بحث قومی در
سرويس های فارسی و پشتوی بی بی سی به مضمون اساسی تبديل شده است. در نتيجه
ژورنالستان افغانی سرويس های نامبرده نيز از حالت بی طرفی بر آمده به نفع اين و يا
آن قوم وارد معرکه شده اند.چنانچه سرويس پشتو بگونه اخص و سرويس فارسی بی بی سی
بطور نسبی مستقيماً اراده و سليقه قومی خويش را درين مدت به نمايش گذاشته
بی بی سی را به تريبون تبليغاتی قوم منطقه و مکتب سياسی خويش تبديل نموده اند. روی
تصادفی نيست که درين مدت برخی گروهای
سياسی و اتنيکی افغانستان از هيچ نوع تلاش رسيدن در کادر ژورنالستی در بی بی سی
دريغ نه ور زيدند. به نظر می رسد که برخی خلقی ها در بخش پشتو و تعدادی پرچمی ها
در بخش فارسی بی بی سی توانستند راه بيابند. در نتيجه در رقابت رسيدن به اين راديو گروهای نامبرده نسبت به
ديگر گروهای سياسی تا کنون برنده بوده اند. اما اين ظاهر مسله است. برای اينکه به
ماهيت امر پی برده باشيم لازم است که
به راز سياست کادری بی بی سی دست
يابيم.
اگر به ترکيب ژورنالستان
راديوی بی بی سی به دقت نگاه شود برخی سرويس های خبری آن بيشتر در انحصار نژاد های
خاصی قرار داشته و سياست کادری عجيبی را
تر سيم می کند. بطور مثال اکثريت گردانندگان زبان عربی را يهوديان تشکيل
می دهند، در حاليکه اکثريت گردانندگان آسيای ميانه فارسی( دری) را يکجا با
سرويس پشتوی بی بی سی پشتون تبار ها در انحصار خود دارند. شايد اين روی تصادفی نباشد که
يهود ها وبرخی هموطنان ما برای پيشبرد
اهداف صهيونيسم وترايبليسم
از تريبون تبليغاتی بی بی سی استفاده اعظمی می کنند.
بايد متذکر شد
که هرچند صهيونيسم و ترايبليسم دو
چهره از يک ريشه اند ،يکی به ترقی ايمان دارد اما با برتری نژا دی در سايه استکبار جهانی درحاليکه
ديگری برتری نژا دی را در پنای استکبار و حتا تروريزم جهانی می خواهد بدون اينکه عقيده
به ترقی اجتماعی داشته باشد. ترايبليسم بيش از دونيم صد سال است که ريشه تمدن 5000ساله مانرا برچيد واز شرق تا غرب تروريست
برای بقای خويش جمع کرد که خوشبختانه ناکام و شرم سار در انظار تمام جهانيان شد.
هر چند گفته می شود در راس رهبری سرويس های
فارسی و پشتوی بی بی سی ايرانی ها قرار دارند وعلاقه خاصی به اين و آن طايفه
افغانستان ندارند، اما به نظر می رسد قبيله
گرايان بر آمرين شان نيز تاثير گزارتر بوده اند. چنانچه بسياری گردانندگان ايرانی
در تحت تاثيرشوينست هادر اين راديو تير از کمان آنها بر پيکر مجروح افغانستان
رها کرده واقعيت های اصلی جامعه افغانستان
را وارونه انعکا س می دهند. اما اين تنها
ايرانيان نيستند که در تحت تاثيرکارسياسی و تبليغاتی همتايان زير دست خويش در بی
بی سی قرار گرفتند ّبلکه آمرين انگليسی
شان نيز از گزند آنها در امن نمانده و
ذهنيت های شان در درون اداره بی بی سی مغشوش ساخته شده است. به بيان
ديگرقبيله پرستان در بی بی سی در جلد و
پوست انگليس ها تا آن حدی داخل شده اند
که نزديک است جای ژور نالستان ايرانی برای سرويس فارسی( جام جهانما) را نيز
گرفته انحصار اين بخش اخبار را نيز بدست
خويش گيرند. هرچند تلاش انحصار بر تمام
بخش های بی بی سی سرا نجام باعث يکجا شدن
سرويس خبری آسيای ميانه برای افغانستان با پخش پشتو شده هردو سرويس اخبار از زير
تاثير ايرانی ها خارج ساخته شده در تحت رهبری مطلق قبيله گرايان قرار گرفته است.
يکجا شدن اين دو
بخش اخبار دو هدف عمده را تعقيب می نمايد: يکی تعقيب يک استراتيژی واحد تبليغاتی
در راستای منافغ شوينسم قبيله بدون دخالت
ديگران؛ دوم اينکه سرويس فارسی بی بی سی
هم در افغانستان و هم در منطقه زياد ترين شنونده دارد وسرويس پشتو ازين جهت شديداً
رنج می برد، ممکنست در زير بال زبان فارسی
موقعيت خود را تقويت کند. روی تصادفی نيست در آخر اخبار فارسی که اکنون دری
ياد می شودٍ، گفته می شود« اکنون همکاران زبان پشتواحمد و محمود وارد استد يو شده
اند اخبار پشتو آماده نشر است».
بايد گفت
شايد عده معدودی يک ساعت ديگر خويش را وقف
شنيدن اخبار به زبان پشتو کنند. آما
اکثريت شنوندگان يک بار اخبار را به زبان فارسی
دری شنيدند چه نيازی است که باز همان خبر را به زبان پشتو تکرار بشنوند در
صورتيکه خبری جديدی نباشد.
قابل ياد آوری است که در سال 2001 در پارلمان انگليس هابعضی نمايندگان ازصدر اعظم اين مملکت خواستند تا پول را صرف سرويس پشتوی بی بی سی نکند. زيرا
اين راديو کمترين شنونده در جهان دارد به عوض آن به نشرات فارسی توجه کند. زيرا
اکثريت مردم افغانشستان به فارسی حرف می زنند برای يک کشور يک راديو ضروريست . نمی
شود برای هر اقليت زبانی بی بی سی نشرات داشته باشد و مصارف کمر شکن را متقبل شود.
اما تونی بليراز نشر اخبار به زبان پشتو دفاع کرد
و گفت رساندن خبر و پيام دنيا برای پشتون ها بعد از يازدهم سپتمبر از طريق
اين زبان بسيار مهم و مفيد بود بايد به نشرات
به اين زبان نيز ادامه داد.
البته اين تنها بی بی سی نيست که در انحصار قبيله گرايان
قرار دارد. راديوی اروپای آزاد که توسط آمريکايی ها از پراگ نشرات می کند در سال
2002 سرويس های دری و پشتو برای افغانستان
را تازه بکار انداخت، تمام کارکنان خود را در نتيجه راهنمايی آقای جلالی وزير
داخله حکومت انتقالی ( نطاق قبلی راديوی صدای آمريکا ) برگزيده هر ژورنالست ديگری که به اين راديو
مراجعه کرد سيلی قبيله به رويش حواله شد و
هرگز صدايش به آمريکايی ها صاحبان اصلی اين راديو نرسيد. افزون بر راديو های
نامبرده راديوی دوچيويله آلمان به زبان دری، راديوی بين ا لمللی فرانسه به فارسی،
راديوی مسکو به زبان دری و حتا راديوی اروپای آزاد به زبان تاجکی از شر قبيله
گرايان و نصب عناصری ازين دسته در امان نمانده است. اما راديوی بی بی سی نسبت
اعتبار جهانی آن از مدت هاست که در مرکز توجه و انحصار بخصوص آنها قرار دارد.
فرهنگ و اخلاق در بی بی سی
راديوی بی بی سی يکی از
معتبر ترين و سابقه دار ترين راديو های جهانيست که سبک خاص نشراتی را تعقب می
کند. يکی از صفات اين راديو عفت کلام آن
است که کمتربه توهين ، دشنام و کلمات بازاری به اکثريت زبان های دنيا نشرات می کند. اما اين
اصل در سرويس های پشتو و دری بی بی سی
معمولاً فراموش می شود.
به نظر می رسد
يک تعداد گردانندگان سرويس های پشتو و دری
بی بی سی را افرادی غير آشنا به مسلک ژورناليزم، فرهنگ و اخلاق رسانه های گروهی تشکيل می دهند. آنها
با خود ارزش ها، اخلاق و فرهنگ عشيروی را در بی بی سی به ارمغان آورده اند
و در نتيجه اين راديو در جو قبيله گرايی ارزش يک راديوی معتبر جهانی را از دست
داده ودر سطح يک راديوی محلی با فرهنگ
بدوی تنزل نموده است.
خود سری و قبيله پرستی در اين راديو تا آن حدی اوج گرفته که فکر می شود اين راديو يا اصلاً
متعلق به کشور بريتانيا نيست و يا از
کدام قريه صوبه سرحد به نشرمی رسد.
واقعيت اينست که بر
خورد اخلاقی دوگانه برخی کارکنان سرويس
های پشتو و دری بی بی سی با شخصيت های
افغانستان از مدت هاست که به يک سنت تبديل شده. چنانچه برخی گردانندگان اين راديو
با شخصيت های پشتون تبار روش احترام آميز
و انسانی در پيش می گيرند و از القاب
محترم ، جناب ، آقا، شاغلی ، مشر و حتا
کلمات متملقانه استفاده می کنند. در حاليکه در بسياری حالات به خصوص در سرويس پشتو
اين القاب با برخورد با ا قوام و شخصيت
های غير پشتون فراموش شده ازانتقام جويی قومی و توهين خارج از نزاکت و صلاحيت
ژورنالستی مورد استفاده قرار می گيرد.
علاوتاً فشار های روانی و سياسی بر عليه اقوام غير پشتون يکی از روش های معمول
شوينست ها درين راديو است. بگونه مثال در آستانه لويه جرگه قانون اساسی راديوی بی
بی سی پروگرام پرسش و پاسخ را با اشتراک استاد ربانی و غنی احمد زی با
گردانندگی آقای طنين در استديوی بی بی سی
در کابل و با گردانندگی آقای شادان از
استديوی لندن براه انداخته شده بود. بحث اساسی قانون اساسی بود اما در ميان سوالات
آقای شادان مثل عادت هميشگی اش از حلقوم
طرف مقابل گرفته او را متوقف ساخت و پرسيد که همين اکنون شنونده ذريعه
تلفون بی بی سی از ربانی پرسيده که چرا
شما در آغاز طالبان را فرشته نجات
ناميديد؟
واقعيت اينست که
اين سوال را کسی نه پرسيده بود. اين سوال
توسط شادان ، طنين و احمد زی که
خويشاوند آقای طنين نيز است خارج از موضوع بحث روز بخاطر تحقير و فشار
روانی بر استاد ربانی قبلاً برنامه ريزی شده بود. فکر می شود اين سوال بيش از دها
بار توسط بی بی سی از استاد ربانی پرسيده شده و پاسخ آن نيز گرفته شده. بهتر می
بود اين سوال را نه از استاد ربانی پرسيد
بلکه از آقای غنی احمدزی «تيوريسن و نطاق» طالبان و القاعده بايد پرسيد.
جنگ سالار کيست؟
اصطلاح «جنگسالار» يکی از دوست دار ترين و برنده ترين ابزار
تبليغاتی در بی بی سی در دونيم سال گذشته
مبدل شد. چنانچه قبيله گرايان با استفاده از تريبون بی بی سی تلاش نمودند با حد اعظم بازی با اين واژه
چهره اصلی متعصب و جنگسالاری خويش را
با اتهام بر ديگران بپوشانند.
سوال اساسی اينست ميان کسی که جنگ کردن حرفه اش
است و کسی که تبليغ جنگ حرفه اش است چه تفاوتی و جود دارد؟
واقعيت اينست که بی بی سی نقش درجه اول را از لحاط تبليغاتی
در شعلور ساختن، دامن زدن جنگ و
بحرانات در افغانستان دارد. به نظر می رسد
برخی گردانندگان بی بی سی اگر اسلحه جنگی را بدست ندارند در عوض ماشين تبليغاتی جنگ، کشتار و ويرانی را در
انحصار خود دارند. چنانچه با دروغ و فتنه
گری نه تنهاهزاران ذهن را مسمون می سازند
بلکه مواد محروقه جنگ را نيزآماده می سازند. پس پرسيد جنگسالار واقعی کيست و در کجاست در سر زمين استبداد زده افغانستان ويا در عقب
مگرافون بی بی سی ؟ آتش جنگ را کی مشتعل
می سازد جنگسالاران افغانی و يا سخن سالاران بی بی سی؟
.
بی بی سی و کيش شخصيت
شخصيت سازی و در عين وقت شخصيت ستيزی يکی از اهداف تبليغاتی اين راديو است که الهام
از سياست استعماری نو بريتانيا می گيرد.
اماقبيله گرايان دايره صلاحيت خويش را در بی بی سی از اين هم فراتر گذاشته به ذوق و سليقه خود شخصيت های آرمانی خويش را می سازند. برای آنان
هيچ کسی بدون از قبيله و فرهنگ خودی نمی تواند ملی و با ارزش باشد.
تا پيش از شکست
حکومت طالبان آقايان حکمتيار ، ملا عمر و يک تعدادی ديگری شخصيت های آرمانی
قبيله گرايان در بی بی سی بودند. اما در دو نيم سال گذشته جای آنها را آقايان
کرزی، شاه سابق، غنی احمدزی، احدی و برخی ديگری پر نموده اند.
افزون بر آن در ده
سال اخير بی بی سی در بربادی افغانستان از« دانش»
يک تعداد بی دانش ها، متعصبين و کوتاه فکران تحت نام «تيوريسن ها» « سياست
پوهان» و «نواابغ قبيلوی» استفاده اعظمی نمود. به طور مثال آقايان احدی، احمدزی و
روستار تره کی درين مدت بحيث «گل های سر
سبد تعصب» درسرويس های دری و پشتوی بی بی سی روز ها درس های
فاشيسم را بگونه اشکارا از تريبون بی بی سی تدريس می نمودند. نه تنها
برای اشغال افغانستان توسط پاکستان ،
القاعده و طالبان تيوری جستجو می کردند
بلکه کشتار دسته جمعی و سوزاندن زمين های غير پشتون ها را توسط آنها ضرورت تاريخی
و حکم زمان می پنداشتند. هرچند آقايان
احدی و احمد زی امروز به کام دل رسيده بر فراز خاکستر سرزمين های سوختانده شده
افغانستان که خود زمانی دستور سوزاندن آن
را از تريبون بی بی سی صادر می کردند در
سايه قدرت های خارجی حکومت می رانند. اما
روستار تره کی اين استاد کهنه کار القاعده و طالبان تا هنوز درفش انتقام
شکست تروريزم و طالبان را در سرويس های دری و پشتوی بی بی سی در احتزاز نگهداشته و اين راديو ها تا هنوزبدور
آرمانهای افغان کش او می چرخند.
گستاخان از دفتر کابل تا لندن
درکنار کارمندان شريف، با وجدان وبا مسئوليت در بی بی سی
تعدادی گستاخانی معلوم الحال به منظور
جاری ساختن خون های افغانها اعم از پشتون و غير پشتون هم اينجا وهم در آنجا سنگر
گرفته اند. اين عناصر بی بی سی را بد نام وبی آبرو ساخته اند. آنها بی بی سی را
به( انتقام خانه قبيلوی) مبدل نموده اند.
مدتيست که تعدادی زيادی هموطنان از طريق نامه، فکس، پيام
برقی و ثبت آواز شان در پيامگير های فارسی و پشتوی بی بی سی انتقادات، اعتراضات، و
پيشنهاددات شان را به دفتر بی بی سی هم در
کابل و هم درپشاور و لندن رسانيده اند. ناگفته
نبايد گذاشت نگارنده مثل بسياری هموطنان ديگر به دفتر بی بی سی در کابل چندين بار
شکايت کردم تا جلو دامن زدن به مسائل حساس قومی و مذهبی گرفته شود که مبادا خدای
ناخواسته صلح نسبی از دست برود. حتاباری بنده تصادفاً با لطف الرحمن ساپی خبر نگار
پشتوی بی بی سی که چند روزقبل آن با داکتر صاحب خليلزاد مصاحبه مشهورش را نموده
بود در دهن دروازه دخولی پولی تخنيک سرخوردم، از خود سری در بی بی سی و به خصوص از
خودش انتقاد کردم که به جز از دامن زدن به مسائل قومی هيچ پرسشی حياتی در ذهنت نبود تا از خليل زاد می پرسيدی. از کجا
دستور اين سوالات ضد ملی را گرفتی از داود
جنبش از لندن، ازلطيف بهاند در مسکو از جنرال تنی از پاکستان و يا احدی و
احمدزی دروزارت ماليه ود افغانستان بانک
؟ علاوتاً برايش تذکردادم که تحريک
پشتون ها عليه غير پشتون ها نه به نفع هموطنان پشتون تمام می شود و نه برای کسی
امتياز بدست آورده می تواند. اما معلوم می شود برای انتقادات، اعتراضات و پيشنهاددات مردم
افغانستان گوش شنوای و جود ندارد.
در حال
حاضر راديوی بی بی سی از محور اصلی نشراتی خود خارج شده و نسبت به هر وقت ديگر
به شلاق عليه اقوام غير پشتون تبديل شده.
آرمانهای شونيسم در بی بی سی امروز به يک خط عريان در صدربرنامه های نشراتی آن قرار گرفته است. مسذله بر اينست يا فاشيسم
را در بی بی سی مهار کرد و يا در زير تيغ
تبليغاتی آن ا نتهار کرد؟
فکر می
شود برای مهار کردن بی عدالتی و انحصار طلبی در بی بی سی دو اقدام ضروريست :
يکی اينکه مشی پر تعصب را که زاده سليقه و
اراده قبيله گرايان است با پاليسی و فرهنگ نشراتی بی بی سی در تضاد است با صاحبان اصلی آن يعنی با آمرين انگليسی آن ها مطرح کرد ويا
به حکومت، پارلمان محاکم بريتانيا و حتا
با پارلمان اروپا مراجعه کرد تا توزيع
عادلانه ا خبار را در رابطه به اقوام افغانستان بد ست آورد؛ دوم ترکيب کادر ژورنالستی نشرات را متنوع ساخته
و از انحصار امتياز طلبان بيرون ساخت.
در اخير بايد گفت بی عدالتی توزيع اخبار توسط رسانه های
خارجی که صلاحيت آن در دست ما نيست يکی از
درد سر های نسل امروزی افغانستان است. اين مسئله بخصوص در آستانه انتخابات رياست جمهوری افغانستان
اهميت کسپ می کند. بناً بايد توزيغ اخبار
را عادلانه ساخت در غير آن حق مشروع خويش را در انظار چشمان ما از دست خواهيم داد.