ازطرف تعدادی از روشنفکران
مقيم سکندناوی
نامهً سرگشاده
به آقای ابراهيمی و آقای خليل زاد
آقايون ! مراتب احترامات صميمانه
ما را لطفاّ بپذيريد.
روزهای 9 و 11 سپتمبر 2001
در تاريخ کشورمحبوب مانقش سرنوشت ساز دارند.
رويکار آمدن حکومت جديد و قدم هايی که بسوی
تآمين امنيت و صلح سرتاسری برداشته ميشود مورد تمجيد است.
مردم ما تشنهً آزادی ، صلح و دموکراسی اند و
افغانستان متحد ، تجزيه ناپذير،سربلند و پيشرفته ميخواهند که درآن تمام اقوام کشور
از حقوق مساوی برخوردار باشند. مردم ما فراموش نميکنند که از هزاران سال بدينطرف
زير چکمه های استبداد جباران زمانه و فيودالان خون خوار هميشه کوبيده شده و قامت
راست نکرده اند و از مزايای دموکراسی شمه يی نچشيده اند. آنها بياد دارند که شاهان
و شهزادگان مطلق العنان بيسواد وجاهل و خود فروخته با لشکر کشی ها و برادرکشی های
بيمورد چه بلاهايی را بر سر شان آورده اند.
حاصل آن جنگ های خانمان سوز ، بجز کشتار مردم بيگناه وويرانی و دوام
استبداد سنتی قبيله يی برين مردم رنجديده ، چيزی بيشتر نبوده است . اين نظام های عشيره يی
، خانخانی و ملوک الطوايفی هيچگاه مشروعيت خود را از ارادهً ملت نگرفته است. ازين
جاست که ما امروز کشوری عقب مانده ترين و بدبخت ترين درکره زمين محسوب ميشويم.
دوستان !
باتسويد متن نهايی قانون اساسی جديد
افغانستان ميخواهيم برچند نکته مکث کنيم و توجه شما را که مسئوليت تاريخی در روند
صلح افغانستان داريد بآن جلب نمائيم :
1 ـ شرايط کنونی يک نظام ديموکراتيک که مشروعيت خود
را از ارادهً آزاد مردم گرفته باشد ميتواند پاسخ گوی نيازهای کشور ما باشد و
افغانستان را ازين همه تيره روزی و بدبختی نجات بدهد.
2 ـ آنچه
ميتواند قناعت مردم ما را فراهم سازد تنفيذ قوانينی است که انتخاب شورا های محل (
قريه ، شهر وولايت ) براساس رای مستقيم مردم صورت گيرد يعنی اين شورا ها بتوانند
والی ها ، ولسوال ها ، علاقدارها و ديگر
کارمندان محل را بصورت آزاد ، از مردم نيک نام و شايستهً محل انتخاب نمايند.
همينگونه انتخاب شهردار ها و روسای نواحی
نيز بايد از طرف مردم صورت گيرد و تاوقتی ما نهاد های اداری را دموکراتيک نسازيم و
رای مستقيم مردم را درگزينش کارکنان مربوط دخيل نگردانيم و همه را از مرکز تعيين
کنيم ، ادعای اينکه ما يک کشور دموکراتيک داريم ، محض يک حرف و يک فريب خواهد بود.
بطورمثال :
درسويدن گرچه رژيم شاهی است ولی اين کشور به
کمون های مختلف تقسيم شده وتمام کادر های اداری از کارمندان نواحی گرفته تا
صدراعظم همه توسط آرای مستقيم مردم انتخاب ميگردد.
در آلمان که نظام فدرالی است نيز مسايل به
همانگونه پيش ميرود. و در کشورهای زياد ديگر بخصوص سويس که کشور نمونه درجهان بشمار ميرود.
تعدادی از برتری جويان قومی چنان وانمود
ميکنند که گويا نظام فدرالی و هرنوع نظام دموکراتيک ديگر باعث تجزيه افغانستان
خواهد شد و بااين بهانه ميخواهند دوام نظام های استبدادی سنتی قبيلوی را حفظ کنند.
ولی مردم ما به اين نتيجه رسيده اند که تجزيه به نفع هيچ قومی نيست ، عزت و افتخار
ما دروحدت و يکپارچگی ماست. اگر کسی ارادهً تجزيهً کشور را ميداشت ، 23 سال گذشته بهترين زمينه برای تحقق اين مامول
بود . و اما هيچ قومی و هيچ رهبری دراين مدت نام تجزيه کشور را نگرفت.
حقيقت اينست که اگر اتباع يک کشور حقوق
مساوی داشته باشند زمينهً تجزيه طلبی بوجود نمی آيد ولی اگر « يک بام و دو هوا »
باشد يعنی قسمتی از اتباع به دلايل مختلف و به شکلی از اشکال تحت ستم قرار گيرند و بحيث اتباع درجه دوم و
سوم حساب شوند و فقط يک قوم برسرنوشت شان حاکم باشد ، در آن صورت مردم حق خواهند
داشت تا در برابر چنين بی عدالتی به مبارزه برخيزند و خواهان تجزيه کشور شوند.
3 ـ در مسودهً قانون اساسی صلاحيت های رئيس
جمهور تا درجه ديکتاتور خود کامه بالا رفته است. از تعيين وزرا ، قضات ، واليان ،
افسران و تمام کارمندان عاليرتبهً دولت گرفته تا حق انتصاب نمايندگان و انحلال
شورا وغيره همه به رئيس جمهور اختصاص داده شده است. اين صلاحيت ها برابری ميکند به
صلاحيت های المتوکل علی الله. در اين صورت رئيس جمهور واجب الاحترام و غير
مسئول خواهد ماند و در صورت وقوع جرم محاکمهً آن غير ممکن خواهد بود. لذا بهتر است
درين مواد تجديد نظر شود و دموکراسی از حالت اختناق بيرون کشيده شود.
4 ـ انتخاب شورا های محلی براساس ارادهً
آزاد و مستقيم مردم از شخصيت های مشهور خود محلات ، علاوه براينکه جلوه ايست از
دموکراسی و عدالت اجتماعی نتايج مثبت ذيل را دارا خواهد بود.
1 ـ کادر های شايسته ، نيک نام و مستحق برگزيده خواهند شد.
2 ـ درصورت خيانت بزودی خلع و مورد محاکمه
قرارخواهند گرفت و اين امر امکان ميدهد تا کانديد مورد نظر از احتياط کار بگيرد و
عدالت را در همه امور مراعات نمايد.
3 ـ چنين کادرها مانند نظام های گذشته
نخواهند توانست درحق مردم ظلم کنند و از خون مردم ثروت و دارايی بدست آورند و انرا
ذريعه لاری ها به مرکز بفرستند و برای خود و اولاد خود زندگی افسانوی بسازند.
يکبار لطفا رؤسای تنظيمه، نائب الحکومه ها و
حکام و علاقدار ها را درنظامات قبلی زير نظر بياوريد که به چه فجايع دست ميزدند.
دلچسپ اينست که بعضی از ايشان حتی از نعمت سواد بی بهره بودند. و نيز بياد بياوريد
زمان محمد گل مومند را که با خود کامگی جايداد مردمان بومی سمت شمال را به ناقلين
ميبخشيد و خود ايشان را بحيث نوکر و خدمتگار درخدمت آنها قرار ميداد.
5 ـ تقرر محترم حبيب الله بحيث والی و محترم محمد
اکرم خاکريزوال « قندهاری » بحيث قوماندان امنيه ولايت بلخ که به هدايت شما از
مرکز صورت گرفته نارضائيتی مردم محل را بار آورده است.
آيا بهتر نخواهد بود به اساس روحيهً قانون
جديد آنها از طرف مردم انتخاب ميشدند؟
نظر ما اينست که کم بها دادن به خواست های
مشروع مردم بروند دموکراسی در سراسر کشور لطمه وارد ميکند بنابرين ايجاب ميکند تا
درزمينه تجديد نظر بعمل آيد و در آينده نيز همچو مقرری ها از مرکز صورت نگيرد و به
مردم محل حق داده شود تا خدمت گزارن واقعی خود را با رای آزاد و دور از فشار
انتخاب نمايند. چه مردم که 23 سال خون داده اند انتظار دارند حاصل آنهمه فداکاری و
جانبازی شانرا در يک نظام دموکراسی لمس کنند.
در ولايت بلخ وولايات همجوار قحط الرجالی
نبوده و شخصيت های تعليم يافته ، مسلکی ووفادار به وحدت ملی افغانستان زياد پيدا
ميشود تا هم به مردم خود مصدر خدمت شوند و هم به دولت مرکزی وفادار باشند درغير
اينصورت طوريکه در بالاعرض شده حقوق مردم پايمال و مشروعيت نظام و برخورد مقامات
تصميم گيرنده زير سوال قرارميگيرد.
6 ـ شما هردو شخصيت محترم وظايف مشخصی داريد
که ما در انجام آن وظايف بشما توفيق ميخواهيم و آرزومنديم درتعيينات مامورين دولت
افغانستان لطفا مداخله نفرمائيد.
با تجديداحترامات
فايقه