داکتر حسين بهروز
ژاندارم بين
المللی
تاريخ بشريت در حافظهء اوراق خويش
اسامی و افعال جهان کشايان ، فاتحان و جنگجويان زيادی را ثبت کرده است که به اهداف
نيک و بد خود رسيده اند و موفقيت وکاميابی های آنها وابسته به قدرت، توانايی ،
امکانات و استعداد آنها بوده، هريک نظر به پيش آمد های خويش در مقابل مردم،
مسکونين منطقه ها ، نواحی و شهرها، ويرانی ها و نابودی ها از ايشان بخوبی و بدی
ياد آوری گرديده است که اگر ازاسکندر مقدونی با انتشار تمدن و زبان يونانی و
ساختمان بيشتراز شصت شهر در سرزمينهای مفتوحهء افغانستان و ايران بنام اسکندريه
بخوبی و نيکی ياد ميکنند ازچنگيز و تيمور با رفتار خشن ، قتل های عام ، ويرانی
شهرها تا به تهداب و کشتار عام انسانها حتی زنده جانها،حريق ها و حتی آتش سوزی های
بزرگ، کله منار، استصقارمقدسات و امثال آن به بدی و ناهنجاری صحبت ميشود، اين روزگار
و همچو وقايع را همه ممالکيه با آن گرفتار آمده اند صفحات سياه تاريخ خود بشمار می
آورند.
ناگفته نگذاريم که ازبکستان پس از
رهايی از سلطه ء شوروی ، تيمورلنگ جنايت کار تاريخ بشری را قهرمان ملی خود شمرده ،
مجسمه های تخيلی وی را در مراکز شهر برقرار ساخته اند و گذرها و موسسات را
بافتخاروی مسمی گردانيده اند.
درقرن بيست هم اشخاصی بوجود امده
اند که با تبليغات کتابی و ميان تهی غيرعملی ازراه اطاعتهای کورکورانهء اعضای
حزبی، خود خواهی ها و دکتاتور مشربی ها موجب نابودی ملتها و مدنيت ها گرديده، از
نگاه امور مادی، اقتصادی و سويه زندگی مردم و ملت ها را به ناگواری ها حتی کمبود
مواد غذايی و مايحتاج اوليه گرفتار آورده اند که از رهبران سوسيالستی و امپريالستی ميتوان از هتلر ، موسيلينی،
ستالين ، فيدل کاسترو ، پينه چت ، صدام حسين و ديگر رهبران دنيای سوسيالزم که بنام
دکتاتوری پرورلتاريا حزبی را بميان اورده اند نام برد که همهء آنها با بيرحمی های
زياد مردم و مملکت را به محروميتهای بسيار و بدبختی های بيشمار گرفتار نموده اند.
و اگرهم در امور تخنيکی قدم هايی برداشته اند همه جنبهء نظامی وحربی داشته کمتر به
درد زندگی مردم و مسکونين مملکت خورده است.
مائو تسه دونگ که در دنيای
سوسيالزم راه ديگری را بوجود اورد و خواست براه رفته خويش جهان جديدی را برای ملت
چين بازکند ، چون اساس کار و ادارهء وی هم بروی تحکم قرار داشت دوامی نيافت و چين
امروز برای پيدا کردن راه بهترطرق ديگر را نسبت بهبود مردم و مملکت درپيش گرفته
سياست نرمتر و همزيستی با ساير ممالک را شعار سياست خويش ساخته اند که پيشرفت های
چشمديد آنها در همه رشته ها محسوس است.
اين نبشته ها راجع به سيستم
سوسيالزم دليل آن نيست که در دنيای امپريالزم اوضاع بهتر و راه نهايت درست تر بوده
است. نه هرگز چنين نيست و مقصد هم چنين نميباشد.. درين دنيا همه امور از راه
دارايی و پول پيش ميرود و باوجود قواعد و اساسات دموکراسی با پول بهتر ميتوان کار
ها را عملی کرد و به اصطلاح عام پول حلال مشکلات ومشکل کشای همه پروبلم هاست ، که
از طريق سوسيالزم بزور استحکام داشت راه امپريالزم به زر بنا يافته است که در
نتيجه ميتوان چنين خلاصه کرد که دنيای ما براساس زور و زر برقرار بوده است و اين
دو عنصريست که جهان ما را اداره مينموده.
درين اواخر پس از 11 سپتمبر 2001
که جهان بشری به مرحله انکشاف تاريخی جديد خود قدم ميگذارد برای بدست آوردن زر دست
به زور زده ميشود و برای اين منظور بهانه
هايی اختراع ميگردد تا بر ممالکی بزور اسلحه عصری و جديد که هنوز مورد استعمال
نيافته است بتازند و انها را منکوب ساخته اشغال نمايند و منظور اطلی خود را که
بدست اوردن منابع طبيعی سرشار ممالک انکشاف نيافته ميباشد حاصل نمايند.
فاجعه و زريعهء اسفناک و تاثر آور
نيويارک وواشنگتن از نظر تلفات انسانی که در مورد پرواز طياره ها و تصادم انها در
بالاترين طبقات ساختمان و حريق محدود آنها و چگونگی ويران شدن يکبارگی و فروريختن
دفعتا تعميرات بزرگ که از طبقات پائين سقوط کردند و بار بار به تلويزيون ها به
نمايش گذاشته شد صد ها سوال ذهن بيننده را مشغول ميدارد که چطور از نظر تخنيک
مهندسی و انجنيری ساختمان همچو انهدامی امکان پذير است ، بهانه خوبی را بدست آقای
بوش و دولت امريکا داد تا رژيم حرف ناشنو
بوجود آورده ء دست خود را به کمک پاکستان طالبان را بنام تروريزم بين المللی از
بين ببرد و با اين وسيله بنای پايگاه های خود و انگليس را که قرنها آرزوی انرا در
دل مي پرورانيدند در آسيای ميانه بگذارند وپای بن لادن را درآن دخيل بسازند و مردم
بيوسيله و دربدر و گرسنه ئ افغانستان را زير اسلحه تجربه ناشدهء خود قرار بدهند و
بمب های يورانيم نيمه کشتهء و بمب های خوشه ء خود را بکار بيندازند و شهرهای تا به
تهداب ويران شدهء افغانستان را نابود تر و منهدم تر بسازند ، زيرا که طالبها از
اوامر بادارخود درکشيدن لوله های گاز و نفت آسيای ميانه به پاکستان بدون سهم افغانستان
سرباز زده و با شرايط امريکا موافقت نکردند. بناء بايد از بينبرده شوند ، آقای
خليل زاد که امروز همه کاره در مورد افغانستان و تاجايی هم عراق ميباشند درآن موقع
در افغانستان با هيئاتهای اکتشافی امريکا يکجا تشريف داشتند تا همه امور لوله های
نفت و گاز را سربراه بسازند.
موقعيکه طالبها در اداره افانستان
همه حقوق انسانی و بشری افغانها را پامال کرده قواعد و شرايطی را که اصلا در اسلام
وجود نداردبزور بر مردم تعميل ميکردند و حتی شرايطی را که غالبا در قرون وسطی هم
معمول نبود عملی ساختند. امريکای مدافع دموکراسی در جهان بخواب خرگوش فرورفته بود
و حمايه از دموکراسی را فرموش نموده ، همچنان در زمان جنگ و اشغال افغانستان از بن
لادن اثری نبود و تاحال هم سراغ آن پيدا نيست. مصا حبه گويان بخنده ميگويند که شايد نزد برادر
ويا يکی ازقوم های خود که سهم بزرگی درکمپنی های نفتی « انوکل آيل » و « ديتال آيل
» امريکايی دارند و بزرگترين کانگرس مين ها و سياستمداران ادارات عودهء رهبری
رياست جمهوری در آنها اشتراک دارند در نيويارک و واشنگتن در سر يک ميزپنج وقت
خوراک صرف مينمايند و ظاهرا دستگاه های خبر کشی و جاسوسی امريکا دنبال وی کرهء
زمين را جستجو مينمايد ، همچنين از ملاعمرکور که اگر چنين کسی وجود داشته و همان
بن لادن شل و کور نبوده نيز خبری نيست و زمين چاک شده و درآن درآمدند.
بابجا گذاشتن جنگ سالاری در
افغانستان و بوجود آوردن حکومت جهادی در کابل که با موجوديت قوای نظامی امريکا و
دول ائتلاف حتی پايتخت را هم طور لازم اداره نميتوانند و صلح و امنيت وجود ندارد
عملا بازهم سرنوشت مردم و مملکت را به تفنگ سالاران گذاشتند و کوچک ترين توجه جدی
و اقدام عملی برای خلع سلاح کردن مملکت از قوماندان بازی ها ننمودند و با تمام نا
آرامی ها و بی امنيتی مملکت را صلح اميز و مامون و ديموکراسی اعلان کردند.
در موقع اشغال افغانستان با
شعارمبارزه عليه تروريزم بين المللی بيشترممالک خورد و بزرگ را با خود هم عقيده
ساخته طرفداری انها را حاصل کردند و با موافقهء جمهوريت های آسيای ميانه پايگاه
های نظامی خود را درآنجا ها برپاساختند و قرداد های نظامی ، سياسی ، فرهنگی و
اقتصادی را عقد نمودند.
باداد وفرياديکه شعار بازسازی
افغانستان را بملکوت رسانيدند و کمک ناچيز راکه سايرممالک برای کار تخصيص دادند و
اندک بخش آن به حساب پرداخته شد ، همه پول امدادی به جيب انجوها ريخت و برای بازسازی
حقيقی افغانستان خشت بالای خشت هم گذاشته نشد.
بتاسی از قضيهء افغانستان که از
اعضای القاعده و بزرگان طالبی بجز سيصد و پنجاه نفری که به « گوانتنامو فرستاده
شدند کسی ديگری را نيافتند و يا نخواستند جستجو نمايند چه عده زيادی با تراشيدن
ريش و بروت و موی سربه جنگ سالاران و قومانانها پيوستند و دستهء هم به حکومت
مجاهدين پذيرفته شدند. اقای بوش درخطابه خود ايران ، عراق و کوريا شمالی را مرکز
شرارت خواند و مبارزه عليه انها را لازمی شمرد. از همان موقع به بعد دنبال عراق را
رها نکرده آن مملکت را به اتهام تربيه گاه تروريزم، باشگاه القاعده و بالاخره محل
اسلحه کيمياوی کشتاردسته جمعی و همگانی متهم نمود. با انکه هيئات های کنترول و
پژوهشی سلاح های کيمياوی کشتار جمعی ملل متحد مدت های طولانی و به تکرار به جستجو
تحقيق پرداختند و نتايج آنهمه تحقيق منفی بوده و در نتيجه به منظور امريکا مخصوصا
آقای بوش نرسيد چنانکه اقای ريترسکوت نماينده و مسئول بازرسی و تفتيش اسلحهء
کيمياوی و کشتار جمعی امريکا و ملل متحد از سال 1991 تا 1998 اظهار کرد و با يقين
اطمينان داد که 90 تا 95 فيصد اسلحهء عراق معدوم گردانيده شده است ولی بوش بازهم
پافشاری و اصرار خود را در زمينه حمله برعراق نه تنها تقليل نه بخشيد بلکه هم آنرا
روز تا بروز شديد تر و جدی تر گردانيد و به فرستادن کشتی ها جنگی با نظاميان و تجهيزات حربی اقدام کرد، ملل متحد
در جلسه های مکرر خود فيصله های عدم تعرض به عراق را را با اکثريت مطلق ارای اعضای
ملل متحد به تصويب رسانيد و برای بار اول در تاريخ اين سازمان کوفی انان سرمنشی
مجمع ملل به مخالفت از امريکا ابراز نظر کرد و اقدام نظامی امريکا عليه عراق را
نفی کرد و از همه اعضای 191 مملکت جهان در ملل متحد محض سی مملکت به طرفداری از
جنگ امريکا به عراق رای داد و بعضی هم اسامی خود را افشا نه نمودند و گويا شش بار
بيشتر اعضا برضد اقدامات نظامی امريکا در عراق رای دادند. بازهم همهء اين اقدامات
و فيصله ها به نظر آقای بوش که خرش يکپای داشت هيچ تاثيری نه نمود ، يگانه شرطی را
مطرح کرد استعفای صدام حسين بود از مقام رهبری عراق.
مبرهن است که همه دکتاتور ها و
رهبری های بزور به قدرت نشسته جبون جبلت و ترسو فطرت هستند زيرا که با رعايا و ملت
رويه ء غيرعادلانه ، زشت و ناپسند داشته ازمردم خود درهراس ميباشند و اطمينان
ندارند که درموقع لزوم مردم از ايشان پشتيبانی خواهد کرد ، باآنکه صدام با لاف و
گزاف زياد بارها ابراز کرد که فتح ما قريب است و ما پيروز ميشويم و نصرت نصيب ماست
و مابر دشمن چيره ميشويم و عنقريب کاميابی را حاصل مينماييم ولی هنگاميکه جنگ آغاز
يافت و ژاندارم بين المللی آقای بوش که نظر هيچ کس وهيچ مملکت خورد و بزرگ جهان را
نشنيده به عراق حمله کرد از روز اول تا پايان جنگ دريک جا مقابله نظامی های عراق
با اشغالگران ديده نشد و اسلحه ظفر و پيروزی به جنگ و مقابله نبرآمد و يک تانک و
طياره آن به حمله نه پرداخت ويا آنرا به انظار قرار ندادند و از نظامی های صدام
حسين پرطمطراق و گزافه گو به مبارزه و مقابلهء آنها با مهاجمين چيزی ديده نشد،
برخلاف مردم غير مسلح با دست خالی بارها و به تکرار مخالفت خود را نشان دادند
مخصوصا اهالی دو شهر نجف که مرقد حضرت علی خليفه چهارم و کربلا که مزار امام حسين
پسر حضرت علی درآنجا ها قرار دارند با دست خالی و شهامت زياد سينه های خود را سپر
ساختند و ازين دوشهر مذهبی با داشتن مدارس زياد مذهبی و مراکز فقه شيعی دفاع
نمودند ومانع ورود عساکر مهاجم و اشغالگر امريکاژيی شدند.
به اين صورت انتظار اکثرمردم را که
از لاف و گزاف صدام ووزير اطلاعات وی برمی آمد و فکر می کردند که حقيقتا صدام حسين
اسلحه خاصی درددسترس دارد که باورود بيشتر عساکر مهاجم امريکايی و متحدين وی انرا
بکار خواهدبرد و همه نظاميان دشمن هارا به يکبارگی نابود خواهد کرد بيهوده جلوه گر
ساخت.
اگر حقيقتا صدام برمردم خود
اطمينان ميداشت راه حل اين پرابلم بوجود آمده که برای ملت و مملکت عراق خيلی
ناگوار خواهد بود بمصداق اين بيت :
تو از چنگال گرگم در ربودی چو ديدم عاقبت گرگم تو بودی
ميتوانست براساس پيشنهاد بين
المللی انتخابات آزاد را تحت نظارت هيئات بزرگ ملل متحد ، امريکا و بعضی ممالک
ديگر عملی نموده ، اراده مردم ويا حکومت مردم را بوجود می آورد و مردم عراق را از
کشتارو بدبختی های عديده ء ديگر که در پيش رو خواهد داشت و مملکت را از نابودی
وويرانی نجات ميبخشد و ادعای امريکا گويا ازادی عراق نيز برآورده ميشد.
ولی آيا ميتوان به اين عقيدت باور
داشت که امريکا به امور اقتصادی روز به روز رو به تنزل خويش و تشکيلات مستحکم اوپک
که با سرمايه گذاری بزرگ اروپائيان فعاليت دارد و دست امريکا را پيوسته از بازار
نفت کوتاهتر وکوتاهتر ميسازد جنگ عراق را برای آزادی عراق و دموکراسی درآن مملکت
براه انداخته است و صدها مليارد دالر را درين راه به هدر به مصرف می رساند و هشتاد
مليارد ديگر تقاضا مينمايد، نه خير و صد ها بار نه خير. عراق يکی از مملکت هايی
است که در کره زمين 12 فيصد تيل جهان را توليد می نمايد و دوم مملکت جهان درين
زمينه بشمار ميرود، بناء به فيصله اقای بوش ژاندارم بين المللی به هر قيمتی که شده
باشد دولت رويکار را به هر اسم و بهانهء که باشد ازبين ببرد و قدرت اداری آنرا
بدست خود بگيرد تابه صوابديد و ميل خود بتواند توليدات نفت مملکت را بکار بيندازد
و بمصرف برساند . مصارف موقتی ايراکه در امور جنگی در معياد کمی صورت داده است با
توليدات سرشار وبيش از پيش نفت به کم مصرف و چندين بار اضافه تر و برای هميش به
جيب خود بريزد، وبدينترتيب امريکايی ها را به اداره مملکت تعيين می نمايد و نام
آنرا مبارزه برای آزادی ودموکراسی می نهد.
بی حيايی و بی شرمی تا جائيکه
اعلان جنگ با عراق را باساس تخيل وجود اسلحه کيمياوی و کشتار دستجمعی در آن مملکت
ميدهد و خود چند روز بعد اعلان رسمی مينمايد که ده تن مواد کيمياوی را به کويت
برای استعمال انتقال داده اند و همچنان از گلوله ها ، بمب ها و راکت های نيم کشتهء
يورانيم استفاده خواهد کرد. يعنی چون امريکا ابرقدرت است و همه گونه سلاح ها را
دردسترس دارد مستحق است آنرا درهرکجاکه خواسته باشد و بخواهدبکار برده ميتواند ولی
مملکت ديگر حتی حق توليد آنرا ندارد و اين
ژاندارم بين المللی ميتواند انرا نيست و نابود نمايد.
اکنون که عراق فتح گرديده است و
تمام ساحه ء آن بدست مهاجمين امريکا ، انگليس وآستراليا ميباشد موضوع سلاح ذروی ،
و اسلحهء کشتارجمعی و دستگاه های تروريزم و گروه های القاعده همه فراموش گرديده
است وگويا اين جنگ اصلا برای اين قضايا صورت نگرفته بود و همچو موضوعاتی که عراق
پيوسته با آن متهم ميگرديد وجود نداشت.
اگر مراد از بين بردن صدام بوده
باشد سوالی مطرح ميگردد که چرا پدر بوش ف بوش کلان در سال 1991 که اعلان جنگ با
صدام را داز وويرا از سرزمين کويت که اشغال کرده بود بعقب راند درآن موقع که مردم
عراق هم عليه وی قيام کرده بودند و ميتوانستند دولت مردمی و ملی عراق را بوجود
بياورند صدام را حمايه کرده ويرا بقدرت بازداشت چنانچه خودش در مصاحبه خود چندی
قبل اظهار داشت که پسر وی جبيرهء اشتباه او را خواهد کرد ، انها هراس داشتند که
تشکيل دولت ملی مفاد مردم و مملکت عراق را مدنظر گرفته مانند بعضی از ممالک
ديگرعربی به ساز انها نخواهد رقصيد بناء چون با صدام امکان جور آمدن ميرفت از وی پشتيبانی و حمايه نمودند، صدام هم پس از
آنکه قدرت خويش را استحکام بخشيد از آنها دوری گزيد وزيربار آرزوها و خواهشات آنها
نرفت ، نخست عليه وی تحريم اقتصادی را آغاز کردند و بعدا توليد کننده سلاح کشتار
همگانی و جمعی قلمداد گرديده و حمله بروی صورت گرفت.
از جواب مختصر و صحبت کوتاه
سفيرعراق در امريکا که به ژورنالستان ابراز کرد : « من خوشحالم اين بازی به پايان
رسيد.»
بتاريخ هشت اپريل « سکوت ريتر»
ناظر و بازرس سابق اسلحه در عراق از سالهای 1991 ـ 1998 از طرف امريکا و ملل متحد
در شهر امستردام چنين ابراز داشت : « جورج
دبليو بوش يک مذهبی متعصب و يک فندامنتاليست ميباشد که فکر ميکند از طرف خداوند
برای يک جنگ صليبی در مقابل شر و بدی فرستاده شده است. وی عروسی در دست محافظه
کاران جديد و برتری طلب باقدرت بی نهايت ايالات متحده ء امريکا برتمام جهان ميباشد
، بناء رئيس جمهور بوش با ارتش پرقدرت با حق استفاده ء اسلحه ذروی در جهان بشريت
خطرناکتر از صدام حسين و بن لادن است . »
ريترمعتقد بود و اطمينان ميداد که
90 تا 95 فيصد اسلحه کشتار دستجمعی در
عراق معدوم کرده شده است. وی در سال 2000 به بوش رای داد بعدها ريتر درک کرد که
رئيس بوش نادرست گو ميباشد.
ريتراظهار ميدارد : « اسلحه کشتار
جمعهی وجود ندارد و بوش اين جنگ را برای آن آغاز نکرده است که مردم عراق را آزاد
بسازد ، بلکه محض برای تسخير عراق است.
اين بمثابه کابوسی است که آنرا
ميتوان با سالهای هشتاد روسها در افغانستان مقايسه کرد ، انها هم در ظرف سه روز
بمرکز کابل قرارگرفتند و در مدت يکهفته شهر را در کنترول خود داشتند ولی نه سال
بعد مجبور بودند که بصفت مغلوب و شکست خورده خود را به عقب بکشند ، اين سرنوشت در
انتظار ايالات متحده امريکا نيز ميباشد. »
عدم مداخلهء عساکرامريکايی در غارت
و تاراج چند روزهء بغداد و ساير شهرهای تسخير شده ويا برخلاف تشويق آنها به نهی
نکردن بيننده و مطالعه چی تاريخ را واميدارد بفکر روز هايی بيفتد که اولاده ء
چنگيزهلاکو در 656 هجری 1277 ميلادی بغداد را فتح کرد و المسعتصم با الله آخرين
خليفه عباسی و عده ای از بغداديان را به قتل رسانيد وشهر را غارت و تارج نمود و به
اين فرق که مستعصم سرخود را در راه حفاظت بغداد و مردم ازدست داد ولی صدام حسين با
تمام لاف و پتاق و گزافه گويی ها شهر های عراق را به ويرانی و دسته ء از مردم را
به کشتن داد و خود غالبا با تعهدات پشت پرده از صحنه بدر رفته پنهان گرديد. اگر
شخص صدام در يکی از بمباردمان ها از بين رفته باشد تمام خانواده ، اطرافيان ، گارد
محافظ، اعضای کابينه ، ساير معتمدان و نزديکان وی کجا هستند و چطو و در کجا همه
نيست و نابودگرديدند که سراغ مرده و زنده يک تن از ايشان گرفته نشد ويک نفر هم
زنده ويا مجروح و زخمی ظاهر نشد تا آنچه درحقيقت گذشته است بيان و توضيح ميگرديد؟
چطور ديده ميشود بوش با پروگرامهای
نظامی خود حيثيت ژندارم بين المللی بخود گرفته است که بجز از فيصله ها و خواهشات
خودخواهانه خويش به مشوره و نصايح هيچکس گوش نداده آرزوهای غير انسانی خود را با
بکار برد اسلحه های جديد استعمال ناشده به قيمت تلفات جانی هزار ها انسان و نابودی
شهر ها و مدنيت های بشری برآورده ميسازد و
نام آنرا دفاع از آزادی و دموکراسی ميگذارد و با بدست اوردن منابع طبيعی جيب خود
وهمکاران خود راپر ميسازد تا ديده شود که پس از عراق نوبت به کدام مملکت ديگر
ميرسد؟ والله اعلم.
هالند
دنگن می 2003
داکتر
محمدحسين بهروز ، شاعر پژوهشگر و اديب معاصر کشور
محمد حسين بهروز فرزند مرحوم حاجی
غلام بهاوالدين خان زرگر در سال 1308 شمسی درگذر خوابگاه کابل تولد يافت. تعليمات
ابتدايی وی خانگی بوده ، بعدا در مسجد پل خشتی درس گرفته ودرمکتب نمره هفت تا به
صنف سوم رسيده است ، از آن مکتب به ليسه نجات تبديل شده و درسال 1327 از آنجا فارغ
التحصيل گرديد.
درسال 1328 بفاکولته ادبيات شامل
شد. درسال های 1329 ـ 1330 نمايندهء افتخاری اخبار « ندای خلق » در جلسات شورای
ملی بود. در همين سالها نمايندهء محصلين فاکولتهء ادبيات و عضو کميتهء ادبی
اتحاديه انتخاب گرديد. درسال 1332 ازفاکولته
ادبيات فراغت حاصل کرده به مکتب استقلال وظيفه معلمی اختيار کرد. در پايان سال
1333 بحيث منشی معلمين اجتماعی افغانستان در ورکشاپ زمستانی پروفيسوران
تيم کولمبيا يونيورستی امريکا انتخاب گرديد. دو سال در مکتب دارالمعلمين و ابن
سينا وظيفه معلمی داشت، بعدا تا سال 1336
مدير مسئول مجلهء « معادن و صنايع » بود. پس از آن مدتی بيکاربود تا اينکه در
انحصارات دولتی در شعبات پرزه فروشی ، مديريت کنترول و معاشات، آمريت ورکشاپ ترميم
موتر در قندهارو معاونيت انحصارات قندهار تا سال 1341 اجرای وظيفه نمود.
از سال 1341 تا 1343 در انجمن
تاريخ افغانستان بحيث عضو انجمن اجرای وظيفه نمود و در همين سال برای تحصيل به
شوروی مسافرت کرد. درسال 1348 ديپلوم « پی اچ دی » خود را در رشته فيلولوژی در
انستيتيوت شرق شناسی اکادمی علوم اتحادشوروی در مسکو اخذ کرد. بخواهش رياست
انستيتيوت و موافقه سفارت افغانی بحيث مشاورعلمی افغان شناسی مقرر شد ، پس از دو
سال فعاليت علمی به تقاضای سکرتر سفارت ازکار انستيتيوت سبکدوش گرديده مدت سه سال
در پولند ، لبنان ،آلمان ، فرانسه و شوروی آواره بود.
در سال 1354 حق اقامه قانونی را درمسکو
حاصل کرد ، دوباره بحيث کارمند ارشد علمی مقرر شد و تا قبل از مهاجرت درهمان
انستيتيوت شرق شناسی بکار علمی خود ادامه داد و رهبری علمی سخنوران را به سويه بين
المللی بدوش داشت.
استاد بهروز دارای آثارعلمی وفرهنگی چاپ
شده و نشر نشده زياد است که فهرست آنها جداگانه ضميمه اين مختصر بيوگرافی ميباشد.
کارهای علمی ايکه درايام کارکردگی
خود در انستيتيوت شرق شناسی اکادمی علوم شوروی سابق و روسيه کنونی انجام داده است:
1 . فيش گذاری فرهنگ شاهنامهء
فردوسی در نه جلد برای چاپ به تاجکستان
2 . ترتيب متن علمی انتقادی و جلد
پنجم و هشتم شاهنامهء فردوسی
3 . رداکتوری و تصحيح جلد شش و هفت
شاهنامهء فردوسی
4 . رداکتوری و تصحيح ديوان صايب
تبريزی
5 . تهيهء متن علمی انتقادی ديوان
ميلی هيروی از روی نسخه خطی موزهء بريتانيا و کتابخانه امپراطوری آلمان.
6 . تهيه ء متن علمی انتقادی تذکره الشعرای قاطعی
هروی موسوم به « مجمع الشعرا» از روی نسخه ء يگانهء کتابخانهء بودليان انگلستان.
7 . مونوگراف زيستنامه و آثار
مولانا حسين واعظ کاشفی سبزواری بزبان روسی.
8 . مونوگراف زيستنامه و آثار
مولانا حسين واعظ کاشفی سبزواری بزبان فارسی.
9 . جمع اوری ميکروفلم های ماخذ
دست اول شازو نادر خطی برای فرهنگ سخنوران از کتابخانه های جهان ( موزهء بريتانيا ،
انديا آفيس ،بولديان ، چستربيتی ، فرانسه ، آلمان ، فلورانس ، بولونی ، تهران ، لينن گراد ، دوشنبه ،
تاشکند ، باکو ) در حدود دوصد مکروفلم.
آثار منظوم استاد بهروز بار اول درسال
1325در روزنامهء اصلاح به تخلص « عليل »
زيرعنوان « ياوه گويی های راديو پاکستان » چاپ گرديد بعدا درسال 1334 قصيدهء درعرس حضرت مرزا
عبدالقادر بيدل در منزل فيض محمدخان ذکريا خوانده شد که درهمان سال در مجله آريانا
چاپ گرديد. « تگ درخت باغ بالا » در مجلهء ژوندون در سال 1365 نشر گرديد و از سال
1375 درنشريهء وفا چاپ گرديد.
درمورد اشعار وی گفته ميشود :
اشعار استاد بهروزبمثابه آئينه تمام نمائيست که همه نوسان های اجتماعی و سياسی
ميهنی عزيزما در دوران رژيم های عليحده از سالهای 1330 تا امروز آنها انعکاس يافته
است.
کارترکيبات ديوان غزليات مرزاعبدالقادر بيدل را که مدت ها قبل آغاز کرده بود، در سال 1997
به پايان رسانيد. همچنين ترکيبات ديوان شمس الدين حافظ شيرازی نيز در سال گذشته انجام يافت. کتاب « ياد های زنده » که محتوی داستانهای
کوتاه چشمديد وی ميباشد عليحده است.
داکترحسين بهروزهمان شخصيتيست که
در يکی از سيمينارهای اربابان جنگ در افغانستان در فدارتيف روسيه در مسکو خطاب به
حضار گفت که روسيه جانشين اتحادشوروی مسئول پرداختن غرامات جنگی افغانستان است .
به همين جهت داکتر بهروز مورد اذيت وآزار ( کی جی بی ) قرار گرفت ، تهديد به مرگ شد وسرانجام مجبور شد مسکو را
به قصد اروپا ترک گويد. وی فعلا در هالند از مدت سه سال بدينطرف در حال بی سرنوشتی
بسر ميبرد.