خلیل رومان

 

 

 

 

شورش ها چگونه پایان می یابند

 

 

 

 

فصل ششم

نتیجه گیری ها( بخش آخری.......)

 

وضعیت آغاز

شاید فکر شود که تمام شورش ها، کوچک آغاز می شوند- یک ضرب المثل است که ده آشوبگر، در مجلس چای خانه، به منظور راه اندازی کوشش عظیم روی جاده ها. بیشتر آن ها چنین هم می کنند، در واقع، آغاز کوچک و سازمان نیافته است، اما بسیاری ها، با شمار زیاد و تا حدی سازمان یافته شروع می کنند(شکل ب-6 و جدول ب 6). بیشتر وقت ها، شورشیان اعضای حکومت ها و اداره های پیشین اند(مانند عراق)یا گروه های شورشیان پیشین در یک درگیری نو تمایل می یابند(مانند، اتحاد ملی برای آزادی انگولا). آن ها به نوبۀ خود شاید اعضای حزب های باشند که شانس رسیدن به قدرت را به دست نیاورده باشند(مانند شیخ رحمن از بنگله دیش)، یا رهبران حکومت های منطقه یی باشند(مانند فرمانده اوجو کوای بیافرا- Chief Ojukwu). برخی ها باقی مانده های جنگ های پیشین اند که برای یک ماموریت نو دوباره فعال شده اند(مانند، در ویتنام جنوبی). در بررسی ما، از 98 مورد، 52 قضیۀ شورش، از خرُدی و سازمان نیافته گی شروع کرده، در حالی که 37 دیگر با شمار زیاد و یا کم از کم تا حدی سازمان یافته گی آغاز کرده اند. این که یک شورش از پیش وجود داشته یا نداشته، با این حال، بُرد دولت ها به اندازۀ باخت آن ها بوده است. آن چه که بسیار برجسته است، اما شگفت آور نیست، این است که شورش هایی که  به طور گسترده یا سازمان یافته آغاز کرده اند، در زمان خود، به نتایج مختلط 35 درصد دست یافته اند، که سه بار بیشتر از  نتایجی بوده است که با شمار کم یا سازمان نیافته شروع کرده اند.

 

 

 

جدول ب-6

شمار شورش ها با وضعیت آغاز آن ها

پی آمد ها

آغاز با شمار کم یا سازمان نیافته

آغاز با شمار زیاد یا سازمان یافته

بُرد های دولت

19

9

نتایج مختلط

6

13

باخت های دولت

17

9

جاری

9

7

 

نقش سیاسی شورشیان، پیش از جنگ

آن چه که نوع سادۀ موضوع در رابطه به شورش قدیم به نظر می رسد این است که آیا، شورشیان (یا کم از کم شورشیان اصلی) در دولت پیش از درگیری نقش سیاسی داشته اند، در درصدی بُرد و باخت نه به یک نوع و نه با خاموشی خاص معلوم می شوند. شورش هایی که با شمار اندک شروع شده اند، تمایل دارند به وسیلۀ کسانی رهبری شوند که پیش از جنگ قدرت نداشته اند، در حد 2:1 می باشند، در حالی که آنهایی که نقش قبلی دارند، تنها نصف شورش هایی را رهبری می کنند که با شمار زیاد یا سازمان یافته گی آغاز کرده اند(شکل ب-7 و جدول ب-7).

 

داشتن نقش سیاسی قبلی، همچنان برای آن هایی که غالب شده اند، تفاوت مهم نداشته است(جدول ب-8).

 

 

 

 

جدول ب-7

رابطه بین شورش هایی که رهبران آن ها پیش از جنگ در پروسۀ سیاسی نقش داشته اند و آن هایی که به عنوان شورش های نخستین آغاز کرده اند.

نقش

شورشی از اول بوده است

شورشی که در اول  نبوده است

مجموع

نقش پیش از جنگ

12

18

30

نقشی که پیش از جنگ نبوده است

39

20

59

مجموع

51

38

 

 

 

جدول ب-8

شمار شورش ها با نقش پیش از جنگ رهبران آن ها

پی آمد ها و نتایج

بدون نقش پیش از جنگ

با نقش پیش از جنگ

بُرد های دولت

18

10

نتایج مختلط

11

8

باخت های دولت

20

7

جاری

10

5

 

 

محبوبیت

به نظر می رسد که جلب محبوبیت شورش، خواه از سوی شورشیان یا هدف های شان، قدری به پی آمد ها و نتایج پیوند داشته باشد(شکل ب-8 و جدول ب- 9). هرگاه محبوبیت گروپ بلند(یا در حال افزایش) بوده است، شورشیان تنها یک سوم فرصت را از دست داده اند. هرگاه محبوبیت آن ها پایین بوده، بیشتر از دو سوم فرصت را ضایع کرده است.

 

 

 

 

 

 

جدول ب- 9

شمار شورش ها با محبوبیت شورشیان

نتایج و پی آمد ها

محبوبیت بلند شورشیان

محبوبیت میانه شورشیان

محبوبیت پایین شورشیان

بُرد های دولت

12

5

11

نتیجه های مختلط

2

8

2

باخت های دولت

15

7

4

جاری

4

3

9

 

 

با برداشتن 33 شورشی که در پی جدایی طلبی یا خود مختاری بوده اند، روشن تر مشاهده شده می توانست(جدول ب-10). چرا که این شورش ها(یا کم از کم هدف  های آن ها) به محبوب بودن در میان مردم منطقه تمایل دارند، پی آمد های شورش متمایل به بودن بخشی از نیروی منطقه در مقایسه با کل کشور است. روی هم رفته، دولت جنگ های جدایی طلبی را بیشتر از این که باخت داشته باشد، برده است. بنابر این، طبقه های فرعی شورش هایی وجود دارد که شورشیان آن ها محبوبیت دارند، اما با این حال، باخته اند، ولی به این معنا نیست که محبوبیت و پی آمد، پیوند معکوس داشته باشند.

 

یگانه گی

به عنوان یک قاعده کلی، محبوبیت شورش و محبوبیت شورشیان باهم بسته گی دارند، اما نه برای همیشه(شکل ب-9 و جدول ب-11). جایی که متفاوت بوده است، بابت این است که شورشیان با روش ها و فتار مردم، پذیرش شان را فرسوده اند. با این وصف، این تمایز، در نتایج فرق کمی بار آورده است: توزیع رابطۀ باخت- برد آن 24 مورد با نمونه آن در کل مطابق است. ولی، پیوند بین محبوبیت هدف و پی آمد، قدری نسبت به پیوند مشابه بین محبوبیت گروپ و پی آمد، ضعیف تر است. به همین ترتیب، محبوبیت خود شورشیان، نسبت به محبوبیت هدف، قدری موثر است.

 

جدول ب-10

شمار شورش هایی هدف شان جدایی طلبی نبوده، با محبوبیت شورشی

پی آمد و نتیجه

محبوبیت بلند شورشی

محبوبیت میانه شورشی

محبوبیت پایین شورشی

بُرد های دولت

2

2

11

نتیجۀ مختلط

4

7

1

باخت های دولت

10

7

4

جاری

1

1

6

 

 

در اشکال مختلف پشتیبانی به بازیگران غیر دولتی، به نظر می رسد که کمک گرفتن از گروه های دیگر قومی آن طرف مرز، نسبت به گرفتن کمک از  هم عقیده  های هر جای دیگر، با ارزش باشد، اما شاید شمار آن در هر موردی به حدی کم باشد که منتج به پایان نیرومند شود.

 

 

 

جدول ب-11

شمار شورش ها با یگانه گی شورشیان

پی آمد و نتیجه

یک شورش

دو یا سه شورش

چندین شورش

بُرد های دولت

17

8

3

نتیجۀ مختلط

10

5

4

باخت های دولت

16

10

0

جاری

7

2

7

 

 

درآمد

دریافت این نکته قابل شگفتی نیست که کشورهای غنی و بیشتر شهری، نشان داده اند که در آن جا ها شورش ها مستعدِ باخت اند(شکل ب-10 و جدول ب-12). در میان کشورهایی که درآمد سرانۀ پایین تر از 2 هزار دالر داشته اند، دولت کمتر از یک چهارم، بُرد داسته است(هشت مورد از سی و چهار). این نسبت در کشور های دارای فقر میانه به یک سوم(سیزده از چهل مورد) و قریب نصف( هفت از شانزده مورد) در کشورهای دارای درآمد بیشتر از میانه افزایش یافته است(که درکشور های غنی، شامل دو- بر- دو- می باشد).

 

جدول ب-12

شمار شورش ها، نظر به درآمد کشور

پی آمد و نتیجه

درآمد بالای 7 هزار دالر

 2 هزار تا هفت هزار

پایین تر از 2 هزار

بُرد های دولت

7

13

8

نتیجۀ مختلط

4

8

7

باخت های دولت

2

9

15

جاری

3

9

4

 

گفت و شنود ها

اگر شورش ها، به قول کلوزویچ-Clausewitz، سیاست معنای دیگر باشند، ممکن است دانستن این نکته مفید باشد که بیش نیم تمام شورش ها(چهل مورد از هفتاد و سه) با مذاکره ها حل و فصل شده اند(شکل ب-11و جدول ب-13). این چهل مورد شامل همه است، اما دو مورد نتیجۀ مختلط داشت، ولی بیش از40 درصد آن پی آمد هاست که به هر صورت برندۀ آشکار داشتند. افزودن مفاهیم و وسایل دیگری که به وسیلۀ آن دولت شورشیان را غیر جنایت کار شناخته است، مانند، گفت و شنودهای قبلی، آتش بس ها، یا پیشکش عفو عمومی، همه را در بر می گیرد، اما از هفتاد و سه مورد، دوازده تای آن و حتا سه چهارم شورش های جاری، از این راه ها حل و فصل شده اند.

 

بیشتر گفت و شنود ها، به موافقت نامه های تقیسم قدرت(23)، انتخابات(22)، یا همه پرسی(در مورد 4 جنبش جدایی طلب) انجامیده است(جدول ب-14). برخی دیگر، ترکیب هر سه مورد را دارد. هرگاه شورشیان در جست و جوی دولت های دینی یا مارکسیستی بوده اند، گفت و شنود ها به گونۀ نسبی نادر بوده اند، اما زمانی که موضوع، هدف های دیگر باشد بیشتر رایج بوده اند.

 

 

جدول ب-13

شمار شورش ها همراه باگفت و شنودها، آتش بس ها و عفو های عمومی

پی آمد و نتیجه

گفت و شنود ها

آتش بس ها و عفو های مثبت عمومی

هیچ کدام

بُرد های دولت

11

7

10

نتیجۀ مختلط

17

2

0

باخت های دولت

11

10

5

جاری

0

12

4

 

 

حضور سربازان خارجی

داشتن سربازان خارجی در دسته های نظامی، نه صرف به سبب عراق به طورخاص بل در شورش های مختلف جهادی ها در کل، به ویژه، نوع جالب توجۀ پشتیبانی است. بسیاری از شورش های بررسی شده، در صفوف خود سربازان خارجی نداشته اند که از آن بحث شود(شکل ب-12 و جدول ب-15).

جدول ب-14

شورش های پایان یافته با مذاکرات، با نیرو و درحال جریان، دسته بندی شده از نظر هدف های شورشیان

هدف

مذاکره شده

توسط نیرو

جاری

استقلال

6

3

1

اسلام

1

3

2

مارکسیزم

4

11

3

بر انداختن

جدایی

12

16

10

3  

7

 

 

در بین درگیری های که از پیش قطعی شده اند، 31 از 73، به نظر می رسند. به هر حال، در نصف درگیری های جاری نیز مشاهده می شوند. غیر منتظره نبود، که آن هایی که از شمار زیاد سربازان خارجی بهره ور بوده اند، بهتر از حد میانه انجام داده اند، ولی از شش تای چنین پیروزی سه تای آن، تجاوز سراسری را نمایش داد، آن چه که در هندوچین به وسیلۀ اردو یا متحدان ویتنام جنوبی استفاده شد.

جدول ب-15

شمار شورش ها، با سهم نیروهای خارجی

پی آمد و نتیجه

بلند

میانه

پایین یا هیچ

بُرد های دولت

1

6

21

نتیجۀ مختلط

1

6

12

باخت های دولت

6

5

15

جاری

3

3

10

 

جهاد گران خارجی، به ویژه آنهایی که از سوی القاعده کمک شده اند، یا کم از کم با آن پیوند داشته اند، در این روزها، در شمار بسیاری از حضور سربازان خارجی به حساب می آیند. چون خود این سازمان تازه به پا ایستاده است، پشتیبانی آن با 12 درگیری پیوند دارد که 8 تای آن در جریان می باشد. جایی که پی آمد ها شناخته شده اند، تاریخچۀ آن 2-2 است( آن ها شکست کمونیست ها در 1992 را حمایت کردند و همچنان جدایی طلبی طالبان را، اما همراه با طالبان در 2002 شکست خوردند و می توانند به شکست سی آی ای در الجزایر همرایی کنند).

 

پاسداران دفاع ملکی، موانع فزیکی و چرخش شورشیان

برنامۀ پاسداری دفاع ملکی با حمایت شدید دولتی(مانند روش های اندونیزیا در برابر شورش دارالاسلام)، جا به جایی موانع فریکی(مانند دیوار اسراییل)، یا توانایی تغییر شورشیان(مانند آن چه انگلیس ها در کینیا انجام دادند) به نظر می رسد که با پیروزی های دولت پیوند داشته باشند(شکل ب-13 و جدول ب-16). هرگاه همه شورش ها ارزیابی شوند، به هر حال، میانۀ سود مندی این روش ها، کمتر از آن چه که است، خواهد بود. به گونۀ اتفاقی، تنها یک نتیجۀ مختلط در 37 مورد وجود دارد که در آن دولت به ایجاد موانع تشبث کرد، برنامۀ چرخش شورشیان دستگیر شده را تهیه کرد، یا رهبران شورش را گرفت(جدول ب-17). تصادفی برخی از اقدام ها، تنها سازش را ناممکن کردند.

 

جدول ب-16

شمار شورش ها با حضور پاسداران دفاع ملکی، موانع فزیکی و شورشیان تغییر یافته یا برگشته

 

 

              مـــــــوانـــــــع فــــــزیکــــــی

نتیجه، پی آمد

پاسداران دفاع ملکی

ملی

منطقه یی

در اطراف روستاها

شورشیان بازگشته

برد های دولت

12

3

1

2

5

نتیجۀ مختلط

5

0

0

0

 

باخت های دولت

9

1

1

2

4

جاری

8

3

0

1

2

 

 

 

 

 

 

 

جدول ب-17

شمار شورش ها با نوع پشتیبانی بازیگران غیر دولتی

 

نتیجه، پی آمد

پراگنده

هم قوم

هم مذهب

سود های استخراج معدن

 

برد های دولت

1

2

3

2

 

نتیجۀ مختلط

 

2

1

 

 

باخت های دولت

1

3

 

1

 

جاری

 

2

 

1

 

                 

 

پیوند و همبسته گی حد اقل برابر معلوم می شود، زمانی که دولت، بیشتر از محبوبیت شورش موضوع باشد(جدول ب-18). دولت های با محبوبیت بلند یا حتا میانه درکل قریب نصف شورش هایی را که با آن ها جنگینده، برده اند(از 31 شورش قطعی شده 16 تا). اما دولت های غیر محبوب آشکارا بیش از نصف را باخته اند(از 42 شورش قطعی شده 23 تا). این تاثیر، تنها زمانی تا حدی بیشتر نمایان است که 33 شورش با انگیزۀ جدایی طلبی یا خود مختاری، کاسته شد(شکل ب-14و جدول ب-19).

جدول ب-18

شمار شورش ها با محبوبیت دولت

نتیجه، پی آمد

بلند

میانه

پایین

برد های دولت

10

6

12

نتیجۀ مختلط

2

10

7

باخت های دولت

1

2

23

جاری

2

9

5

                                 

 

 

جدول ب-19

شمار شورش های بدون انگیزۀ جدایی طلبی یا خود مختاری، و محبوبیت دولت

نتیجه، پی آمد

بلند

میانه

پایین

برد های دولت

8

3

4

نتیجۀ مختلط

1

7

4

باخت های دولت

1

2

17

جاری

2

5

2

 

توانمندی دولت

نیرومندی دولت(مانند قابلیت آن در اجرای قانون های مربوط و جمع آوری مالیات از سراسر کشور) نیز با رهبری متوقعۀ با نتایج، پیوند ملایم دارد(شکل ب-15 و جدول ب-20). شگفت تر این واقعیت است که، هیچ یک از 19 شورشی که پنداشته می شد دولت در آن ها توانایی متوسط دارد، در عمل به شورشیان باخت، اما این، هم شاید یک محصول ساختگی آماری باشد.

 

 

جدول ب-20

شمار شورش ها با توانمندی دولت

نتیجه، پی آمد

بلند

میانه

پایین یا در حال فرو ریزی

برد های دولت

10

11

7

نتیجۀ مختلط

4

2

13

باخت های دولت

9

 

17

جاری

6

6

4

 

درجه و میزان محرومیت اجتماعی

شاخص دیگری که شاید با پیروزی شورش پیوند داشته باشد، میزان محرومیت اجتماعی است: بیشترین محرومیت، زیاد ترین شکایت و به این ترتیب بیشترین انگیزه، کم از کم در بخش منزوی شدۀ مردم، برای بر انداختن دولت. این جا، پیوند ضعیف، اما، بالقوه نادر وجود دارد و زاویه جعلی است(شکل ب-16 و جدول ب-21). شورشیان، زمانی محرومیت اجتماعی بلند بوده است، در بیش از 40 درصد تمام تصامیم(از40، هژده تا) پیروز بوده اند، اما گاهی که این محرومیت پایین یا هیچ بوده، کمی بیشتر از یک چهارم(از 23 هفت تا) برد داشته اند. به طرز کافی عجیب، در 9 موردی که تبعیض بیشتر ذهنی و تصوری قضاوت می شد و نه واقعی، شورش ها تنها یک مورد را بُرده بودند.

 

جدول ب-21

شمار شورش ها با، وجود محرومیت اجتماعی

نتیجه، پی آمد

بلند

ذهنی یا احساسی

میانه یا پایین

برد های دولت

12

4

11

نتیجۀ مختلط

13

1

5

باخت های دولت

18

1

7

جاری

7

3

6

 

ترس از کودتا

سر انجام، در بارۀ فرضیه هایی که بیم دولت از سقوط، شانس های غالب شدن خود را با تشویق نگه داشتن نیروهای مسلح خود در سطح کوچکتر یا بیشتر تقسیم شده، نسبت به سطحی که در نبود چنین ترس می بود، کاهش خواهد داد، چه باید گفت؟ باز هم، به نظر می رسد که بین ترس از کودتا و پی آمد(شکل ب-17 و جدول ب-22) پیوند ضعیف موجود است.

 

کنترول بر قلمرو

کدام رویداد ها باخت احتمالی دولت را نشان می دهد؟ شاید یکی، توانایی کنترول نقاطی از قلمرو از سوی شورشیان در جریان درگیری(پیش از کامیابی) باشد. تا هنوز، این یک خصیصۀ بیشتر شورش ها، خواه در حالت بُرد و باخت و خواه دو بخش کردن اختلاف بوده است. در این صورت، در اختیار گرفتن ساحه قلمرو، به توانایی آن ها در جلوگیری از داخل شدن نیروهای دولت به ساحه و در مواردی، توانانی استخراج منابع آن ساحه ها، با برخی روش های نظام مند، دلالت می کند. از

 

 

 

جدول ب-22

شمار شورش ها با ترس کودتا

نتیجه، پی آمد

بلند

میانه

 پایین

برد های دولت

11

2

15

نتیجۀ مختلط

11

4

4

باخت های دولت

12

1

13

جاری

5

1

10

 

 

74 قضیه ای که شورشیان برخی از ساحه های سرزمین را در اختیار داشتند،71 مورد آن تسلط بر منطقه ها، باقی ماند(لبنان1958، اسراییل، عراق) تسلط بر شهر های مجاور بود(شکل ب-18). در 18 مورد، شورشیان محل های شهری را به دست داشتند، در47 مورد، قلمرو، فاقد حاکمیت بود، به شمول 2 موردی که شورشیان حتا برساحه خود حاکمیت نداشتند. در کل، به هر حال، بین این که آیا شورشی ها به گرفتن ساحه، پیش از پایان جنگ قصد کرده اند، با آن شورش هایی که تلفات داده اند تا وضعیت آن روشن شود، هیچ پیوندی وجود ندارد(جدول ب-23).

 

 

 

                                                                                                       

 

حذف رهبر کلیدی شورش

بررسی نشان داد که ضد شورش ها بیشتر کوشش می کنند که با حمله و وارد کردن ضربه بر ساختار رهبری نظامی شورش، به پایان وضعیت دست یابد. از 89 قضیه، این روش تنها در هشت تای آن حاصل داد(شکل ب-19 و جدول ب-24). دقت در استفاده از حمله های کشتن و سربریدن قیمت تمام می شد. قریب در هر قضیه ای که دولت به گونۀ تجاوزگرانه بر رهبری شورش حمله کرده بود، تلفات ملکی و نوعی واکنش ملکی در پی داشت. این نکته در عراق(2003-)، افغانستان2001-)، ترکیه(PKK)، چیچینیا یک، یوروگوای(1963-73)، ایرلند شمالی(1969-2002)، الجزایر(1954-62)، ویتنام جنوبی، جمهوری دومینیکان و جاهای دیگر، درست ثابت شده است.

 

توانایی برداشتن(کشتن یا دستگیری) یک رهبر نظامی برجسته و پر جاذبۀ- کرمازتیک از صحنه، شاید برای دولت های نیز سودمند باشد. هرچند، دولت هایی که چنین رهبر را دور کردند(مانند بی مایل گوزمان- Abimael Guzmán، مسیر درخشان پیرو) بیش از نصف غالب شدند، در حالی آن هایی که با یک رهبر مسلط و برجسته رو به رو شدند و نتوانستند یا نخواستند رهبر را از صحنه بردارند، از 33 چنین شورش ها، تنها در6 مورد برنده شده اند. مشابه آن برای برداشتن رهبر برجستۀ سیاسی مصداق نداشت، چنان که شماری از رژیم های مستعمراتی یا اکثریت سفیدان با اندک کامیابی انجام داده اند. یاد آوری می کنیم، در حالی که دستگیری گوزمان در پیرو، به آرام کردن خشونت به سطح کنترول پذیر طی چند سال کمک

کرده بود، ناکامی دولت پیرو در رسیده گی به ریشه های اصلی به شورشیان اجازه داد که پس از کمتر از ده سال دوباره مشتعل شود.

جدول ب-23

شمار شورش ها با توانایی شورشیان در گرفتن قلمرو های عفو شده

نتیجه، پی آمد

قلمرو گرفته شده(پیش از پیروزی)

قلمرو گرفته نشده

برد های دولت

23

5

نتیجۀ مختلط

17

2

باخت های دولت

22

4

جاری

12

4

 

 

جدول ب-24

شمار شورش ها با حضور یا برداشتن رهبر برجستۀ نظامی آن ها

نتیجه، پی آمد

شورش هایی که رهبران برجسته

 نظامی داشتند

آن هایی که از صحنه برداشته شده اند

برد های دولت

14

8

نتیجۀ مختلط

7

 

باخت های دولت

18

3

جاری

4

2

 

 

 

پیوست(ج)

تحلیل رگرسیون چند متغیره

 

برای بررسی این که آیا نتیجه گیری های مبتنی بر آمار گسترده ، می تواند از داده ها به دست آید، ما یک رگرسیون متغیر را بر 73 شورشی که نهایی شده بود، اجرا کردیم. نتیجه ها، بیشتر از این که قطعی باشند، باید به عنوان جالب توجه و پیشنهادی مدنظر گرفته شوند. هدف نخستین "روشن کردن" این بود که چرا شورش ها برنده، بازنده یا (پیوست) شدند، نسبت به تعیین سیمای مشترک تبارز داده شده توسط شورش هایی که پیروز شدند(به وسیلۀ دولت)، یا ناکام ماندند یا نتیجۀ مختلط به دست آوردند. ما بیشتر به نمونه های کوچک، به شمار زیادی از متغیر های بالقوۀ توضیحی و استفاده لازم از نام گیری  قضاوت در برنامه نویسی و ارزیابی، توجه کردیم. مزید بر این، استفاده از اقدام های اساسی در نشان دادن یک متغیر ترتیبی وابسته- پی آمد- شاید غیر معیاری، نیز به کار گرفته شد. ما، پیروزی دولت را برابر به 3؛ نتیجۀ مختلط برابر به 2، و پیروزی شورش را برابر به صفر، داوری کردیم. ولی شورش، هاکی روی یخ نیست؛ یک پی آمد مختلط، نه تنها تعادل بین نیروها (هیچ طرفی، طرف دیگر را حذف کرده نتواند)، بل آماده گی هر دو طرف به توافق را به جای فشار بر یک دیگر، بازتاب می دهد. به احتمال زیاد، جاگزین نتیجۀ مختلط، اغلب ادامۀ جنگ بوده است.

 

ما با نمایش هشت پارامتر(انگیزۀ شورش ها، استقلال، حاکمیت اکثریت، تجزیه طلبی وغیره؛ و نوع دولت، دموکراسی، شبه دموکراسی، استبدادی وغیره، رمز گذاری شده بود)، از 11 متغیر مستقل، بهترین نتیجه ها دریافت کردیم. از متغیر های با اندک قدرت توضیحی، همچنان از آن هایی که با مداخلۀ بیرونی پیوند داشتند، صرف نظر شد(از زمانی که چنین نیروها در تنها 21 شورش دخیل بودند).

 

معادله یک بازده شناختنی آر مربع از 0،61- R2 of 0.61، با آر مربع از 0،53 – R2of 0.53 ، تعدیل شده داد. تمام معادله در جدول ج- یک نشان داده شده است.

 

 

جدول ج- یک

عامل های توضیحی که شاید بر  پی آمد های شورش ها تاثیر گذارند

نتیجه، پی آمد

ضریب یا عامل مشترک

خطای معیاری

حایل، جلوگیرنده

3،1202

0،8361

اسقلال، آزادی

1،0697-

0،6617

تجزیه طلبی، جدایی

0،3261

0،2597

ساختمان، تشکیلات

 0،1075 -

0،1295

حمایت دولت به شورش ها

0،5896 -

0،1479

پناه گاه(شاخص)

0،2564 -

0،1292

محبوبیت دولت

0،2550

0،1758

توانمندی دولت

0،1289

0،1578

دموکراسی

0،0963

0،6593

استبداد

0،1575 -

0،5931

شبه دموکراسی

0،8628 -

05931،

شهری، پی آمد(شاخص)

0،1450

0،1198

 

بنابر دلیل های متنوع، مشخص تر بنابر پیوند متغیر ها با یک دیگر، تنها دو متغیر از نظر آماری در سطح 95 درصد قابل توجه بود: (1) حمایت دولتی به شورش و(2) استفادۀ شورشیان از دهشت افگنی.

 

شیوۀ دیگری که در ارزیابی داده ها استفاده کردیم، ایجاد امتیاز-score، عامل آمیخته شده، برای هر شورش بود(جدول سی دو). یک امتیاز گرایش شورش معین را به نهایی شدن به سود دولت، به سود شورش، یا به سود نتیجۀ مختلط نشان می دهد. تعجبی ندارد، هر شورشی که دولت بر آن پیروز شده، به مشترک کردن مشخصات مرتبط با دیگر شورش هایی که دولت برندۀ آن ها شده اند، میلان دارد. استفاده از چنین مقیاس، پیشبینی نتایچ شورش های جاری را میسر می کند. می توان عامل های مرتبط با شورش های نهایی نشده را با ایجاد یک امتیاز عامل آمیخته شده، آزمایش کرد. هرگاه عامل های هم پیوند با پیروزی های دولت در گذشته، در آینده اعمال شود، آن گاه این امتیاز ها، به این که چی گونه می توان با اطمینان پیروزی نهایی دولت، شکست دولت، یا تنیجۀ مختلط را پیش گویی کرد، اشاره می کنند. زمانی که امتیاز عامل آمیخته کم از کم 2،20باشد، بُرد دولت بیش از 75 درصد خواهد بود و باخت هرگز به ساده گی خالصی روی نمی دهد. گاهی که امتیاز پایین تر از 1،18 باشد، شورش بیش از 80 درصد فرصت برُد خواهد داشت و باخت هرگز به ساده گی و خالصی روی نخواهد داد. امتیاز دادن به شانزده شورش جاری با ضابطه ها می رساند که دولت شاید بر چهارده تای آن پیروز شود و تنها به دو تای آن نتیجۀ مختلط مرتب خواهد کرد. با این همه، زمان خواهد گفت که اگر متغیر هایی که گذشته را شرح کرده بودند، هنوز آمدن پی آمد ها را توضیح می دهد.

 

توزیع امتیاز ها، بر اساس نتیجه مرتب شد(همراه با میله های عمودی بخش) در شکل ج- یک نمایش داده شده است.

 

جدول ج- دو

شورش ها بر اساس امتیاز رگرسیون

امتیاز

بُرد های دولت

نتیجۀ مختلط

بُرد شورش ها

جاری

بالای 2،20

22

6

 

14

1،18تا 2،20

6

10

5

2

پایین 1،18

 

3

21

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پیوست (د)

شورش های که در این نشریه مورد ارزیابی قرار نگرفته اند

 

 

در این جا لستی از 51 شورش که در فهرست فیرون-لیتین دیده شده اما در این بررسی تحلیل نشده است. مایل بودیم، درگیری هایی را که روشنی کمتر در بارۀ سوال اساسی، چی گونه شورش ها پایان می بابند، می افگند، حذف کنیم. شماری از این ها، در ماهیت نزدیک به اخلال اجتماعی، کودتا ها، تلاش برای کودتا، یا شورش های خود انگیخته بودند. نزدیک به نصف(25) از 51 شورش، دومین سالگرد شان را شاهد نبودند و اما تمام 9 تای آن در مدت شش سال پایان یافتند. 18 تای آن پیش از 1959، آغاز شده بودند.

 

جدول د- یک

شورش هایی که در این پروژه بررسی نشده اند

 

شورش

سال

شورش

سال

شورش

سال

شورش

سال

 

کوستاریکا

1948-1948

هایتی

1991-1995

بولیویا

1952-1952

پاراگوای

1947-1947

 

ارجنتاین

1995-95

اندونیزیا

1945-46

روندا

1956-61

ماداگاسکار

1947-48

 

تونیزیا

1952-54

مراکش

1953-56

کامرون

1955-60

یوگوسلاویا

1991-91

 

قبرس

1974-74

استونیا- شوروی

1946-48

لیتوانیا-شوروی

1946-50

اوکراین-شوروی

1946-50

 

لیتویا- شوروی

1946-47

مالی

1989- 94

گینی-گینه

1998-99

چاد

1965-

 

چاد

1994-98

کانگو(برازویل)

1998-99

کانگو(FLNC)

1977-78

یوگاندا(NRA)

1981-87

 

پاکستان(سند ها ضد مهاجران)

1993-99

بروندی

1972-72

بروندی

1988-88

بروندی

1962-65

 

جیبوتی

1991-94

ایتوپیا- ALF

1997-

انگولا-کابندا

1992-

زیمبابوی-ندوبل

1983-87

 

الجزایر: کابیلی

1962-63

سودان انیا نیا

1963-72

ایران-کردستان

1979-93

ترکیه- میلیشا

1977-80

 

عراق- شمار

1959-59

یمن

1948-48

یمن 1994

1994-94

یمن1986

1986-87

 

ایران-خمینی

1978-79

کوریای جنوبی

1949-50

سک های هندی

1982-93

بنگله دیش

1976-79

 

سریلانکا- JVP I

1971-71

سریلانکا- JVP II

1987-89

مولاکوس

1950-50

اندویزیا. دبلیو پاپوا

1965-

 

سین کیانگ

1991-

برازیل

1965-72

 

 

 

 

 

 

 

نوت: USSR- اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی. FLNC- جبهۀ آزادیبخش ملی برای کانگو. Congo. NRA- اردوی مقاومت ملی. ALF- پس از جبهۀ نجات. JVP- جبهۀ نجات مردم.

                       

 

 

 

پیوست(هـ)

دسته بندی های مورد استفاده در سروی بهار 2006

 

 

 

تحلیل گران و دست یاران تحقیق در (رند)، بیشتر کسانی که در بارۀ منطقه و شورش آگاهی کافی داشتند، برای رسیدن به نتیجه ها بر اساس تجربۀ شان در پژوهش های پیشین، در هر شورش، از آن ها ارزیابی و مجموعه ای از متغیر ها خواسته شد: آنچه متعلق به شورش هاست، آنچه متعلق به دولت، آنچه متعلق به کشور هایی بود، که به نماینده گی از دولت مداخله کرده بودند. مزید بر این، هر شورش با یک شرح نوشتاری جریان و پی آمد های آن برای معتبر کردن یا کم از کم قرار دادن در زمینۀ توصیف های متغیر، همراهی می شد. داده های بیشتر ارائه شد که شورش چه زمانی آغاز شده(بر اساس زمانی که سازمان های شورشی باهم قرار داده شدند) و چه زمانی پایان یافتند(همچنان بر اساس ملاحظه های سیاسی). سر انجام، درآمد، شهر گرایی، زمین، و دین هر کشور در نظم نوشتاری در آورده شد.

 

متغیر های هم پیوند با شورشیان

مشخصه های ذاتی بسیاری از شورشیان به عنوان پیوند های سودمند به بازده درگیری، آزموده شد. در این بخش ما، گروپ های شورشی را چند برابر کردیم، کوششی برای تشخیص این متغیر ها بالای تمام آن ها صورت داده شد. گاهی که ناممکن یا بی معنی بود، کلان ترین گروپ به عنوان یک نقطۀ مرجع مورد استفاده قرار گرفت. انتساب های ذیل نقل-کد گذاری شد:

 

·   وسعت: شمار جنگنده های فعال شورش در حد اکثر آن؛

·   شایسته گی به شورش گری: چه قدر خوب شورشیان شورش را پیش برده اند، یک سنجش کیفی؛

·   محبوبیت گروپ: آیا گروپ محبوب بود(به این معنا که آیا انتخابات را برده توانسته) در منطقه ای که مصروف جنگ است؛

·   سبب محبوبیت: یک شاخص از علت بیشتر محبوب که شورشیان برای آن می رزمند؛

·   مقصد: شورشیان در صدد به دست آوردن چه چیزی استند(جایی که شورشیان مقاصد چند گانه داشتند، مانند آزادی و مارکسیزم(یکی از هدف های اصلی انتخاب شده بود)؛

·   ساختار: آیا فرماندهی وکنترول-  C2گروپ شورشی اولیه مستحکم وسلسله مراتبی بود(به گونه روشن حلقه های فرماندهی نیرومند اند) یا سست و لرزان به یک معنا، بیشتر شبکه ای شده(از لحاظ نظری سلول ها از نیمه خود مختاری برخوردار بودند)؛

·   یگانه گی: یک متغیری که نشان دهد چه تعداد گروپ های شورشی در مبارزه اند: یک، چند، یا خیلی؛

·   پشتیبانی بین المللی: بازیگران دولتی یا غیر دولتی(مانند، اسلام گرایان، خارج از کشور) که کمک های مادی و حتا انسانی به شورش ها فراهم می کنند، هرگاه چنین پشتیبانی از مفهوم مادی بوده اند؛

·   درصد بیگانه: سهم و شمار جنگنده های شورشی که از جاهای دیگر آمده اند؛

·   پناه گاه: کشور یا کشورهای همسایه اگر وجود داشته باشد، که شورشیان بتوانند به آن عقب نشینی کنند؛

·   القاعده: آیا القاعده شورش را پشتیبانی می کند؛

·   دهشت افگنی: آیا شورشی ها از ترور استفاده می کنند. در صورت استفاده از آن، آیا ترور گسترده است(شهروندان به گونۀ تصادفی هدف قرار داده شده اند)، بی رحمی و قساوت(به گونۀ تصادفی، شهروندان به دست شورشیان و دولتی ها کشته شده اند)، مجزا کردن(مثال، قربانی ها قریب همیشه اعضای دولت بودند) یا در کل ترور به کار نرفته است.

 

متغیر های هم پیوند با دولت

بسیاری از متغیر های مرتبط به دولت، به متغیر های هم پیوند به شورشی ها، شباهت داشت:

 

·   وسعت: دولت چه تعداد جنگنده ها داشت؛

·   شایسته گی در ضد شورش: دولت تا کدام حد خوب موثر بوده است؛

·   محبوبیت: آیا دولت می تواند در یک انتخابات آزاد، در کشور یا در منطقه های شورشیان، در برابر آن ها برنده شود؛

·   نیرومندی: حد و اندازه ای که در آن دولت اعمال اراده کند، قوانین را اجرا کند، مالیات جمع کند، در سراسر کشور یا، اگر مناطقی که مربوط به شورشی ها باشد؛

·   نوع دولت: مثل دولت مستعمره، استبدادی(به شمول کمونیزم، اسلامی، و سلطنتی)، یا شبه دموکراسی(دموکراسی اسمی بدون انتخابات آزاد و عادلانه پیوسته با حاکمیت قانون)؛

·   محرومیت: آیا گروه خاص قومی یا گروه های دینی- مذهبی یا طبقه ای، بدون داشتن تناسب معین و به گونۀ نابرابر قدرت سیاسی را به کار می برند؛

·   کودتا: آیا دولت از بر اندازی به وسیلۀ نظامیان خود، در نتیجۀ کودتا هراس داشته است.

 

متغیر های هم پیوند با نیروهای مداخلۀ بیرونی

از 89، شورش 29 تای آن مداخلۀ معنی دار بیرونی را به گونه برجسته نشان داد؛ 9 تای آن غیر مستقیم بود، باقی مانده نیروهای" آبی" برای تحلیل کردن تنها 20 مورد که در آن چنین نیروها وجود دارد. متغیر های ذیل تنها برای نیروی آبی تعریف شده است(مانند، در ویتنام، نیروی های امریکا، اما نه نیروهای کوریای جنوبی):

 

·   چه کسی: کدام کشور، کشورها، یا سازمان های چند ملیتی؛

·   مستقیم: هرگاه واحد های جنگی فرستاده شده باشد، پشتیبانی مستقیم است، در غیر آن غیر مستقیم؛

·   وسعت: فراخی نظامیان نخستین موکول به درجۀ نهایی آن است؛

·   شایسته گی: نیروهای مداخله کننده در انجام ضد شورش تا چه حد خوب بوده اند؛

·   محبوبیت: آیا از مداخله کننده ها، به گونۀ اساسی  استقبال شده یا خیر؛

·   از آغاز: آیا مداخله کننده ها، پیش از آغاز در کشور بودند، اندکی پس از آن آمدند، یا پس از آغاز جنگ آمدند.

 

متغیر های توصیف کشور

برای تشریح کشوری که در آن شورش جا گرفته است، از چهار متغییر استفاده شد( این پاسخ ها از سوی معاون محقق یا نویسنده دیده شده و با تحلیل گران مطرح نشده اند):

·   درآمد: توان خرید به دلار، با توجه به تازه ترین برآورد بانک جهانی(به مقصد تحلیل سه حد زیر 2 هزار دالر درسال، از 2 تا 7 هزار دالر در سال و بالاتر از 7 هزار در سال)، سنجش شده است؛

·   درصد شهری: درصدی جمعیت(کل کشور،) که در شهر ها و مراکز زنده گی می کنند(به مقصد تحلیل، سه حد زیر 40 درصد، از 40 تا 70 درصد، و بالاتر از 70 درصد، در نظر گرفته شد؛

·   زمین: زمین تا چه حد کوهستانی است؛

·   دین: آیا کشور و منطقه به طور عمده اسلامی است.

 

 

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++

 

شورش ها چگونه پایان می یابند

 

 

How insurgencies ends

 

نویسنده گان:

Ben Connable and Martin C. Libicki

بن کونیبل و مارتین سی. لیبیکی.

 

 

 

از نشرات رند.

برگردان: خلیل رومان.

نشر کردۀ انستیتوت بازنگری پالیسی ها.

 

 

 

 

 

 

How Insurgencies End

Published by RAND

Translated by Khalil Roman- Kabul- 2012

 

 

 

 

RAND، سازمان تحقیقاتی غیر انتفاعی است که تحلیل های عینی و راه حل های کار آمد برای پاسخ گویی به چالش ها یا آزمون هایی که سکتور عامه و خصوصی جهان به آن ها رو به رو اند، فراهم می کند.

 

 

 

                                                                                     

 

انستیتوت بازنگری پالیسی ها، نهاد تحقیقاتی غیر انتفاعی است که با انجام سروی ها، تحقیقات و مشوره دهی، آثار مهم و با ارزش سایر نهاد ها را که برای برنامه سازان و سیاست گزاران افغان مورد نیاز باشد، ترجمه و نشر می کند.   

 

 

 

 

 

 

 پیشگفتار

در هفت سال گذشته، شورش ها بر توجه نظامیان امریکا، اثر گذار بود، اما تاریخ آن درازتر از این است و عملیات های نظامی امریکا را در آینده نیز به گونۀ برجسته شکل خواهد داد. بنابر این، مشخصه های عمومی شورش ها و مهم تر از آن، این که چگونه پایان یابند، مورد علاقۀ زیاد نزد برنامه سازان امریکا می باشد.

 

بررسی حاضر، بررسی ردیف بندی ناشدۀ دارای دو بخش را ترتیب داده، که شورش ها را با جرئیات زیاد مورد بررسی قرار می دهد. پژوهش مستند در این رساله به طور کلی بر شورش های پایان یافته تمرکز می کند. دریافت های آن بر بررسی های کمی هشتاد و نه قضیه بنا شده است. جیمز بروس(James Bruce) مدیر عمومی پروژه بود.

 

این پژوهش با فعالیت اطلاعاتی نیروی بحری امریکا(MCIA) حمایت و در مرکز پالیسی اطلاعات(IPC) مربوط به انستیتوت پژوهش دفاع ملیRAND، یک مرکز تحقیق و انکشاف تمویل شدۀ فدرال، توسط دفتر وزیر دفاع، دفتر مشترک، فرماندهی های متحد مبازران، پیش برده شده و از سوی نیروی دریایی، بحری، نماینده گی های دفاع و انجمن اطلاعاتی دفاع، حمایت شده است....

 

 

 

خلاصه

 

 

هدف و روش

این رساله پایان یافتن شورش ها را به منظور آگاهی دادن به کاردان ها و رهنمایی تحلیل های ستراتیژیک و عملیاتی، شرح می دهد.

 

روش اسلوبی و علمی ما دو بخش داشت. یکی، بازبینی ادبیات و نشرات شورش و ضد شورش(COIN)، و دوم، تحلیل و تجزیۀ کمی و کیفی هشتاد و نه قضیۀ موردی شورش." شورش ها چگونه پایان می یابند" چند یافته به دست داد، که برخی ها دانش عرفی و سنتی مربوط به شورش و ضد شورش را تقویت کرد و شرح داد. برخ دیگر، برای سیاست مدارن و برنامه سازان  دست رسی جدی به مسایل پیچیده و فرصت ها را برابر کرد. ما از تحقیق های کمی به درجۀ اول، یافته های اضافی به دست آوردیم. این یافته ها، برخی از بینش های مفید در مورد کامیابی یا شکست نسبی روش های کارگرفته شده توسط هر طرف  را که در پایان دادن شورش استفاده شده است، نشان می دهد. شماری از این یافته های اضافی، اثر عامل های کاربردی (عملیاتی) و محیطی عملیات ضد شورش را شرح می دهد و به موجب آن تصمیم گیران سیاسی را آگاه می کند.

 

سر انجام، ما مجموعه شاخص های کلیدی گرفته شده از نتایج بررسی را شرح می دهیم. RANDT، شاخص های کلیدی که به طور گسترده به تمام محیط های عملیاتی قابل اجرا باشد را مشخص می کند. دیگر شاخص های دلچسپ اما دارای قابلیت اجرایی کمتر گسترده، در متن یاد آوری شده است. خواننده می یابد که دانش عرفی، در مورد نقطۀ اوج شاخص های ضد شورش، برای چگونه گی پایان دادن به شورش به وسیلۀ پژوهش به شدت تقویه شده است.

 

یافته های کلی به دست آمده از بررسی های تاریخی به مثابۀ نسخۀ تجویزی برای عملیات آینده و در حال اجرا، قبول نخواهد شد. به گونۀ مثال، مادامی که ما می یابیم که شورش های ده سال پاییده اند، پیشنهاد نمی کنیم که هر شورش معین ده سال ادامه خواهد کرد. پیش گویی برخی پی آمد ها از فرضیه های عمومی، منطق مشرک، یا مطابق برخی از تعریف های علمی استدلال نادرست محیطی می باشد. یافته های کمی به تنهایی نمی تواند و نه باید کارزار برنامه سازی ضد شورش را شکل دهد. مزید بر این، یافته های ذکر شده لازمی اند، از روی نیاز و الزام، سبب نیستند. به کلمه های دیگر، نشان دهی تنها یک عامل، مانند دسترسی به مخفی گاه یا حمایت خارجی، از روی الزام نقطۀ اوجی را ایجاد نخواهد کرد که نشان دهندۀ آغاز ختم شورش باشد.

 

یافته های کلیدی

شورش های امروزی قریب ده سال دوام داشته و شانس ُبرد دولت به مرور زمان اندکی افزایش یافته است. تحلیل های هشتاد و نه قضیه این ارزیابی نشان می دهد که میانگین دوام شورش ها ده سال است. شورشی که در ده سال یا پیش از آن به نقطۀ اوج رسیده باشد، به نوعی در شانزده سال به تدریج پایان می یابد. این یافته ها، با دانش عرفی و همچنان با نتیجه های نشر شده در طیف گستردۀ ادبیات ضد شورش، برابر است. گذشته از این، اگرچه داده های آماری تنها نشان دهندۀ رابطۀ ضعیف بین زمان و پی آمد است، شورش هر اندازه طول بکشد، دولت شاید بیشتر در بُرد باشد.

 

بر اساس این یافته ها، یک ضد شورش شاید تصور کند که کارزار به نوعی در امتداد قوس ده ساله ختم خواهد شد. در بهترین حالت، این یافته ها، سبب سبز شدن نشانگری برای برنامه ریزی فرضیه های اساسی می شود و این تصور را رد می کند که شورشیان به ساده گی با آن چه باقی مانده، برنده شده می توانند. با نظر داشت همه عامل های دیگر، دولت اجرا کنندۀ کارزار ضد شورش با نزدیک شدن به راس این قوس ده ساله، نباید پندارد که مدوامت شورش از کامیابی احتمالی خبر می دهد. دنبالۀ ماهیت کامیابی های دولت- جایی که خشونت به آرامی نه به تندی فرو می کشد، چنان که، در کامیابی های شورش معمولی مفهوم نقطۀ اوج را که در متن توضیح داده شد- منعکس می کند.

 

یک شورش بدون این که بُرد یا باخت آن برای چند سال محقق شود، به طور موثر پایان یافته می تواند. چنان که در برخی از قضیه ها نشان داده خواهد شد، شورش های "شکست خورده" می توانند به سازمان های خرد تروریستی بیشتر خشن تجزیه شوند، یا با نیت شعله ور کردن دشمنی، تا زمانی که وضعیت برای شان آماده گردد، کرخت شوند. تشکیل اردوی واقعی جمهوری خواه ایرلند(RIRA)، در موافقت نامه شب خوب جمعه و پیدایش دو بارۀ مسیر درخشان گریلاهای پیرویی(کشور امریکای جنوبی)، بیانگر این دو گرایش است.

 

پس گرفتن حمایت و دوری از آن وضعیت، شورش را فلج می کند به نوعی به شکست آن  می انجامد. حمایت منتاقض و بی طرف به هر جانب به طور عموم از شکست خبر می دهد. حمایت دولتی به ساده گی، فراهم کردن پشتیبانی مستقیم یا غیر مستقیم به شورشیان از سوی یک حکومت تعریف شده است.(مانند حمایت ایالات متحده از مجاهدان افغان در برابر اتحاد شوروی سابق در جریان سال های 1980). یا حمایه یک حکومت به حکومت دیگر. حامی ها، حمایه های مستقیم را در قالب مداخلۀ نظامی یا حرکت های اعتصابی، استقرار دسته های از نظامیان، یا فرستادن آموزگاران و حمایه های غیر مستقیم مالی یا مجهز کردن را آماده می کنند. شورش هایی را که مطالعه کرده ایم و آن هایی که حمایت دولتی با خود داشته اند از نظر آماری از هر دو تا، یکی آن برنده شده است، البته از میان قضیه های قطعی شده. هرگاه این حمایت به کلی قطع شده( به طور مثال، یونان 1945-1949)، نسبت پیروزی برای شورش ها به یک چهارم پایین افتاده است.( همچنان در قضیه های قطعی و نه ترکیبی- مختلط یا جاری.) به کلمه های دیگر، از دست دادن حمایۀ دولتی با نقطۀ اوج در ارتباط است. از دست دادن حمایت اغلب با از دست دادن پایگاه- نیاز بسیار مهم برای شورشیان، به همراه است. تاثیر عقب نشینی دولت از حمایت، یکی از بیشترین و قوی ترین یافته های آماری این بررسی است. ما تاثیرات فلج کنندۀ حمایت منتاقض و ناجور برای شورشیان را به مرور زمان در قضیه های انگولا و جنوب تایلند، نشان خواهیم داد. در قضیۀ انگولا، حمایت ثابت و استوار به  شورشیان جنبش ملی آزادی انگولا، یا (جنبش ملی برای آزادی انگولا-MPLA) به این سازمان ها مجال داد که شورشیان اتحاد ملی برای آزادی کامل انگولا(UNITA) را تحت شعاع قرار دهد. این آخری، گروهی بود که از بیش از دوازده کشور حمایت می گرفت اما از هیچ یک به طور اختصاصی حمایتی دریافت نمی کرد. حمایت ناجور و پراکنده یا قطع نا به هنگام آن به دولت های در حال درگیری به یک جنگ ضد شورش، طوری که در قضیۀ ویتنام یا کوبا در میان قضیه های دیگر، صورت گرفت، همچنان می تواند فلج کننده باشد.

 

دموکراسی کاذب- به نام(شبه دموکراسی ها) اغلب در برابر شورش ها پیروز نمی باشند و بسیار به ندرت به تحقق دموکراسی نایل می شوند. از هشتاد ونه قضیۀ مطالعه شده، پانزده تای آن کاذب یا دموکراسی های تنها به نام، توصیف شده می تواند. دموکراسی کاذب شکلی از ضعف دولت داری است که نه در دموکراسی خوب است و نه در استبداد: کمی از اصلاحات استفاده می کند و باید از کاربرد موثر تاکتیک های سرکوب کننده، در جهت حفظ نمای دموکراسی خود داری کند. شبه دموکراسی ها در برابر شورش ها، تاریخچۀ معدود دارد. پانرده درصد تمام درگیری های آن، کامیاب شده است( این، نسبت یک هفتم را با هشت موردی که جریان دارد یا دست آورد آن ترکیبی- مختلط است، می سازد). درس هایی که از یک مورد کامیاب دموکراتیک سازی یعنی کرویشیا، تشخیص کرده ایم، قابل بحث است. ولی از روی الزام قابل انتقال و تطبیق به سایر درگیری ها نمی باشد. دموکراتیک کردن یک شبه دموکراسی در میان یک شورش ناخوش آیند است، اما چنان چه لازم باشد، اقدام ناممکن نیست.

 

شاخص های کلیدی

فرار، پناهنده گی و نفوذ کردن

میزان هایی که این پدیده ها در آن ها واقع می شود، هم چنان تغییرات در این میزان ها، بارها، گرایش های مهم و گاه گاه نقطه های اوج را نشان می دهد. فرار، زمانی رخ می دهد که یک شورشی، یا مامور دولت(سرباز، کارمند، یا موظف خدمات عامه) از کنترول تشکیلات مربوط بدون لزومِ رساندن آسیب به طرف دیگر، می گریزد. پناهنده گی، زمانی رخ می دهد که گروه داخل جنگ یا بخشی از آن، طرف خود را تغییر دهد و به ارادۀ خود به طرف مخالف بپیوندد. نفوذ، داخل شدن عناصر دوست در سازمان جنگنده های مخالف یا"تغییر جهت دان" پنهانی جنگنده ها، که به عنوان خبر رسان ها کار کنند.

 

مهم است که تحلیل و تجزیۀ گرایش های هم پیوند میزان پناهنده گی و فرار به خصوص، با نفوذ اشتباه نشود. اگرچه فراری ها شاید پناهنده شوند، در بسا قضیه ها به طور ساده فرار می کنند. به فرض این که، اطلاعات دقیق به دسترس است، آمار پناهنده گی و فرار باید به طور جداگانه پیگیری و برای ارزش های مربوط با دقت تحلیل و تجزیه شود. هرگاه فراریان به طرف دیگر پناهنده نشده باشند، این امر شاید رهایی هر دو طرف از بی باوری و توهم را نشان دهد. یا یک سلسله عامل های دیگر را منعکس کند(به طور مثال، شورشی به خانه برگشته تا حاصلات فصلی خود را بردارد، به این نیت است که سرانجام دوباره به شورشیان خواهد پیوست). همچنان مهم است تحلیل شود که چه کسی فراری است. برای مثال، افسر فراریان شاید بیشتر از یک سربار پیاده این بخش ارزش داشته باشد. فراریان ساده باید از روی الزام، به عنوان شاخص های مهم در کامیابی یک  طرف یا طرف دیگر پنداشته نشود.

 

معلومات و گزارش دهی

تحلیل کیفی هشتاد و نه قضیه، دانش عرفی را در تمایل شهروندان، یعنی در گزارش دادن از فعالیت های شورشیان به دولت ثابت می کند که در کل منعکس کنندۀ کامیابی برنامه های آرامش و امنیت دولت می باشد. بر عکس، کمبود گزارش دهی با کمبود برنامه ها بسته گی دارد. تغییر در شمار و کیفیت گزارش در هر جهت شاید تغییر در حرکت، به ویژه در سطح تاکتیکی را نشان دهد. هرچند تعیین کمی این نوع گزارش دهی دشوار است، برخی از ضد شورشیان، شمار و کیفیت این خط رابطه (تیلفون) را دنبال کرده اند که به عنوان اندازی گیری پیروزی یاد می شود. اندازه گیری خط تماس ها، ارزش های شک آلود اند، به ویژه با توجه به شمار راه هایی که در آن ها، خط تماس ها می تواندکلاه برداری و خدعه باشد. در بهترین وضعیت، تمام شیوه های گزارش دهی(تیلفونی، رو به رو، نوشتاری) دنبال شده می تواند.

 

 

 

 

 

 

 

یافته های اضافی

شورش پیچیده، پایان دنباله دار و پیچیده

شورش های با بیشتر از دو طرف آشکار، بیشتر با خشونت است، پیچیده می باشد و پایان زمان گیر دارد. افغانستان با داشتن کم از کم هفت گروه عمده قومی، چندین سازمان شورشی، ایران، پاکستان، هند، ایالات متحدۀ امریکا، ناتو و شمار دیگری از بازیگران که همه ادعای سهمی در نتیجۀ جنگ دارند، همین موردی است که ذکر شد. در حالی که همه طرف ها به پایان دادن فوری درگیری خرسند نباشند، شاید ناراض بودن یک یا چند طرف، پایان درگیری را پیچیده کند و به شورشیان مجال دهد که آن را خاموش یا سر انجام دو باره شعله ور کنند.

 

دولت ها بیشتر از شورش ها دوام می کنند

برخلاف دانش عرفی، شورش ها با کوشش به دوام آوردن بیشتر از دولت، برنده بوده نمی تواند. در واقع، در دراز مدت دولت ها به بُرد بیشتر نسبت به هیچ مایل اند. به نظر می رسد که این یافته ها، این تصور را رد می کند که عامل زمان همیشه مقابل ضد شورش سیر می کند.

 

دولت ها بدون حمایت، بهتر اند

دولت ها از حمایت مستقیم بهره می برند، اما زمانی که حمایت غیر مستقیم فراهم شود، بیشتر و مکرر به زیان مند شدن گرایش پیدا می کنند؛ این ها با نبود کمک های خارجی اندکی خود را در کل بهتر خواهند کرد. یک بار که کمک گرفته شد، یک وابسته گی قریب دایمی به حامی خارجی ایجاد می شود. قضیۀ حمایت امریکا از ویتنام جنوبی را با کمک چین(و شوروی) به شمال، مقایسته می کنیم.

 

شورش با سلسله مراتب و زمینۀ روستایی همساز است.

سلسله مراتب متحد نسبت به شبکه های تکه پارچه، کار زیادی برای شورش کرده می تواند. بیشتر شورش ها از این دو نمونه ترکیب شده اند. اما شورش های شهری نسبت به روستایی، مایل به شبکه ای بودن می باشند. این یافته ها با یافته هایی که در آن شورش ها در کشورهای دارای عاید میانه و شهر نشین کامیابی کمتر داشته اند، پیوند نزدیک دارد. شورش، تلاش خوب عملی شده در مناطق روستایی، یا ترکیبی از شهری و روستایی است.

 

دهشت افگنی بیشتر معکوس است

کار زار ترور و دهشت گسترده توسط شورشیان با شکست شورش قرین است. اما حمله های ترور گزینشی که ملکی های بی غرض را نمی کشد، قرین نشانۀ برتری شورش می باشد. به کلمه های دیگر، گروه های دهشت افگنی ای که در استفاده از  تروریزم، تلفات ملکی همکار دولت را به کمترین حد رسانده اند، به احتمال، نسبت به آنانی که این کار را نکرده، بیشتر کامیاب بوده اند. تحلیل های کیفی نشان می دهد که کاربرد یک سرۀ دهشت افگنی، نشانۀ اعتماد بیش از حد، یا برعکس نشانۀ ضعف است.

 

شورشیان  ضعیف پیروز شده می توانند

نیاز نیست،برای کامیابی، شورشیان نظامیان نیرومند باشند و، در واقع نیرومندی نظامی می تواند نقش وارونه داشته باشد، هرگاه تهدید پیروزی شورشیان نظامی، نیروی امنیتی دولت را تحریک کند. در قضیه های دراز مدت شورش ها، مانند شورش کولمبیا و سریلانکا، دولت قادر بود به کوشش های ضد شورش- حتا در رویا رویی با واحد های شورش قدرت مند، نیروی تازه ببخشد(در این قضیه نیروی مسلح انقلابی کولمبیا FARC و ببر های تامیل، مورد دارد).

 

پناهگاه برای شورشیان حیاتی است   

دسترسی به پناه گاه با احتمال پیشرفتۀ پیروزی شورشیان پیوند مستقیم دارد، اما در صورتی که به گونۀ ارادی و اختیاری آماده شود. شورشیان بدون بعضی از انواع پناه گاه به ندرت کامیاب می شوند یا باقی می مانند. پناه گاه داخلی نیز بسیار با ارزش است، ممکن به همان اندازه که پناه گاه اختیاری خارجی ارزش دارد.

 

نتیجه

شورش های تمام عیار و کامل امور آشفته و بهم خورده  اند. حامیان خارجی گاهی از علل کامیابی پشتیبانی می کنند، اما به ندرت با یک پیروزی مشخص ظاهر می شوند. هیچ یک از هشتاد و نه قضیه، نمونه ای به دست نمی دهد که با پیروزی مبهم متعارف، مانند پیروزی متحدان در جنگ دوم جهانی برابر بوده بتواند. تجربۀ نو امریکا در ضد شورش به طور خاص گیر کرده است. ویتنام برای خود سخن می گوید، همچنان عراق و افغانستان نیز چنین می کنند. این شکل ترکیبی نتیجه همه است، اما اجتناب ناپذیر می باشد. به هر حال، برای کم کردن پی آمدهای منفی راه های وجود دارد. شکل دادن پایان شورش با دور اندیشی، انعطاف پذیری ستراتیژیک و عزم راسخ و قوی، ممکن می باشد.

 

هنگامی که به گونۀ جامع دیده شد، داده های جمع آوری شده برای این بررسی، چند گرایش سازگار به ختم شورش ها را نشان داد. این روند در مواردی، دانش عرفی را تقویت کرد و به طرف داران شکل دهی سیاست های امریکا در بارۀ عراق و افغانستان اعتبار بخشید. همزمان به حامیان روش های متبادل، به ویژه استفاده غیر مستقمیم از تاکتیک ها و ستراتیژی های معطوف به جدا کردن ضد شورشیان از مردم فرصت داد. در قریب تمام قضیه هایی که ما بررسی کرده ایم، تنها کاربرد روش سازگار و مستقیم شیوه های پایه ای ضد شورش نشر شده از جانب داوید گالولا(David Galula- 1964-2006)، داوید کیلکیولی(David Kilcullen-2009)، توماس.ایکس. هامس(Thomas X. Hammes- 2006)، جنرال داوید پتریوس (GEN David Petraeus)، جنرال جیمس ماتیس(Gen. James Mattis) و دیگران، در انجام مطلوب بررسی ها رهنما بوده اند. بی توجهی به نظریه های کارشناسان پنجاه سال اخیر در بارۀ موضوع، پایان قریب نا مطلوب و شاید فاحعه بار را یقینی کرده است.

 

 

فصل اول

معرفی

 

شورش با فضای امنیتی همراه است و در آینده نیز ادامه خواهد یافت. در دهه های آینده، سیاست گذاران و برنامه ریزان ستراتیژیک امریکا، قریب به طور قطع با پیچیده گی ها و تصمیم های مشابه به آنچه که در روزها و ماه های عملیات آزادی پایدار و آزادی عراق صورت گرفت، رو به رو خواهند شد. برای قادر شدن به برنامه ریزی بهتر در برابر آزمون های احتمالی، دانستن این که شورش ها چگونه پایان می بابند، مهم است.

 

این دانسته گی در ارائۀ پاسخ به پرسش های بسیار مهمی که از رده های برجستۀ فرایند تصمیم گیری امنیت ملی صورت گرفته است، کمک خواهد کرد: عملیات آینده شانس پیروزی خواهد داشت؟ آیا پیش بینی خطر های احتمالی در برابر حیثیت و ارزش های بین المللی با ارزش است؟ آیا وضعیت محیط برای پیروزی موفقانۀ کارزار ضد شورش مساعد به نظر می رسد، یا به ناکامی اشاره دارد؟ به منظور رسیدن به هدف متوقعه، هزینۀ احتمالی در دازمدت مرتبط به تامین امنیت برای مردم، چند است؟

 

هرگاه عملیات قابل اجرا پنداشته شود، دانش پایان دادن به شورش، به طرح کارزار ضد شورش معلومات فراهم می کند و به تخفیف انواع انتظار های کاذبِ نقب زنندۀ قوس درگیری های عراق و افغانستان کمک می کند. این درک به برنامه ریزان اعم از سیاست گذاران و ستراتیژیست ها چارچوب واقعی پلان گذاری فراهم می کند. قدردانی و عطف توجه به این اثر، برنامه ریزان را با ابزار ارزشمندی مجهز می کند که در مدیریت یا شاید کاهش زمان پیشنهادی ده تا شانزده سال برای شورش های معمول، کمک  کند.

 

منظور رساله

مزید بر شرح این که شورش ها چگونه و چه زمان پایان می یابند، این رساله درای سه هدف ضمنی ولی کمک کننده است. نخست؛ ما به شرح، تعیین و توصیف دانش عرفی در رابطه با شورش و ضد شورش کوشیدیم. دوم؛ مبتنی بر تحلیل و تجزیۀ کمی هشتاد و نه شورش، ما گرایش های مشترک آن هایی که پیروز شده و آن هایی که ناکام مانده اند را شرح کردیم. سوم؛ ما شاخص های قابل انتقال پایان وضعیت ها را برای حرفه یی های اطلاعاتی فراهم کردیم. هرگاه درست ارزیابی شود، این شاخص ها، ضد شورش را در شناسایی یا ایجاد نقطۀ اوج کمک کرده می تواند. مفکورۀ نقطۀ اوج برای گشودن قفل پرسش مرکزی این بررسی که چگونه می توان به شورش پایان داد؟ اساسی می باشد.(نقطۀ اوج را برای اصطلاح انگلیسی Tipping Point-، برگزیدم. از شماری از دوستانی که با این زبان آشنایی بیشتر دارند، کمک خواستم. از قریب پنجاه تن، چهل نفر همین را پسند کرد. با آنهم قابل ذکر می دانم که اصطلاح نقطۀ اوج، به معفوم معنایی بسیاری از قضیه ها مصداق ندارد. بهتر است به جای آن نقطۀ عطف گفته و نوشته شود. درظاهر نقطۀ اوج، به معنای چرخش در یک وضعیت مثبت و دلخواه است، در حالی که می تواند نباشد. منظور نویسنده گان متن این است که حالتی از نظر کیفی نوین ایجاد شده، اما به این که مسیر منفی یا مثبت می پیماید، کاری ندارند. این وضعیتی است که در گذشته نبوده و برای دگرگونی وضعیت زمینه ایجاد کرده است. اما نطقۀ عطف که تمرکز و امعان نظر و... معنا دارد، باز هم از نظر معنایی مفهوم دقیق ارائه نمی کند. به هر حال با توجه به مثال ها و نمودار های رسم شده، درک این مفهوم آسان تر می شود. خواننده در انتخاب هریک از معناهای یاد شده مخیر است- برگرداننده).

 

مالکولم گلادویل(Malcolm Gladwell-2000) مفکورۀ نقطۀ اوج را درکتاب پر فروش خود بیان کرد. هرچند این اصطلاح به ذات خود واضح است؛ منظور از آن نقطه ای می باشد که در آن رویداد ها چرخش قاطع به سوی نتیجۀ نهایی اختیار می کنند- شناسایی عامل هایی که مسبب ایجاد نقطۀ اوج می شوند، اغلب پوشیده و گریزان می باشند. مزید بر این، به طور عادی شناخت نقطۀ اوج پس از مدت درازی سپری شده، دشوار می باشد. گلادویل گزارش کرده که بیشترین نقطه های اوج که رخ داده اند، حتا برای نزدیک ترین ناظران، ناشناخته بوده اند و این که این ناظران، از نمونه های منطبق به وضعیت ها و رفتار ها، بیشتر نتیجه های اشتباه آمیز بیرون داده اند.

 

عنصرهای کیفی این پروژه بر بخشی از شناسایی و شرح نقطه های اوج در یک مجموعۀ گزیدۀ کارزار ضد شورش متمرکز است. این نقطه ها نشاندهدۀ شروع پایان شورش است. کدام عامل ها به این نقطه راهنمایی کرد؟ کدام رویداد، عمل، یا کمبود عمل در زایش یک نقطۀ اوج مهم بود که به ختم شورش منتج شد؟ ما همچنان رویدادهای پسین این نقطۀ اوج را امتحان و تشریح کردیم. با پوشش دادن و تامین این ارزیابی های کیفیی بر تحلیل های کمی گرایش های شورش، شاخص های مورد نیاز توصیف شده می توانند.

 

هریک از شورش ها نقطۀ اوج نداشت، یا ندارد. شورش های زیاد در مذاکره های دراز برای توافق ها ختم شده اند، برخی از آن ها از دید دولت و شورشیان بی نتیجه مانده اند. برخی از قضیه ها با ختم به ظاهر روشن، در یک نقطه به شورشیان ضربه زده است، تنها برای ضربه زدن دوباره در سال بعد، وقتی شورشی ها از پس خواب زمستانی یا پناه گاه خارجی ظاهر شوند، بوده است. در این رابطه یک نقطۀ اوج نشانۀ بی برگشت بودن یک رویداد نمی باشد. در عوض این برای تشریح قضیه های تاریخی به حیث یک شیوۀ وصفی و به مثابۀ نشانگر برای تحلیل های استخباراتی، استفاده می شود. ما با استفاده از یک مثال، در فصل پسین توضیحات بیشتر در بارۀ این مفکوره آماده کرده ایم.

 

چون بسیاری از متغیرهای منحصر به فرد شورش ها را معین می کنند، مانند فرهنگ محلی، سرزمین، اقتصاد و دولت، با نام گیری از چند تای آن، ما دریافیم که تنها یک مجموعۀ خُرد شاخص ها برای عمومیت دادن مناسب است. کوشش در دریافت درس های کلی از شورش ها، در بهترین حالت یک علم نادرست است و در بدترین حالت، فریب کاری گفته می شود. بررسی های گسترده می تواند با تکرار ساده به تمرین ها محول شود، در حالی که قضیۀ موردی کم پهنا چند حقیقت عمومی را پیشکش می کند. داوید کیلکیولن(David Kilcullen) متخصص شناخته شدۀ ضد شورش، دشواری های مختلف را به این شیوه جمع بندی کرده است.

 

مجموعه معیارهای اندازه ای، محک ها یا روش های فنی برای کابرد به همه شورش ها یا معتبر نگهداشتن برای هر شورش ساده در سراسر دایرۀ زنده گی آن، وجود ندارد. " قانون" ثابت ضد شورش وجود ندارد....(کیلکیولن2009- ص 183).

 

به هر حال، برخی از کارشناسان برجسته(منجمله کیلکیولین) عصارۀ چند درس عمومی را به دست دادند. کارهای نخستین مائوتسه تونگ، داوید گالولا و شمار دیگر، همه به شورش ها و ستراتیژی های ضد شورش اشاره دارد که به طور تقریبی ضرورت آن را در عملیات محیط های متوع اثبات کرده می تواند. یک بخش شایان توجهِ ادبیات موجود از همین دانش عرفی و پرسش هایی که در بررسی پرسیده شده، بحث می کند، یک بازدید کوتاه از آنچه پیشتر در معرفی این بخش آماده شده است. این درس ها، تصویر کلانی از دانش عرفی در بارۀ شورش و ضد شورش ارائه می کند.

 

ما قصد باز گویی سادۀ فرضیه ها یا تکرار دانش عرفی را نداریم. در عوض، از یک آزمایش با جزئیاتِ کمی و کیفی اطلاعات برای تشریح، تصدیق یا رد پیمان استفاده می کنیم. باور داریم که بررسی عمیق چنین قضیۀ قابل توجه نمونه ای، شاید بعضی نتیجه های پیشبینی ناشده بار آورد؛ این امر در برخی از قضیه ها درست از آب بدر می شود. بعضی از اطلاعات از روی التزام، بی نتیجه یا از نظر کیفیت ناچیز ثابت می شوند.

 

یادداشتی در بارۀ  همزمان بودن تهدید ها و عملیات ها

این رساله وقتی نشر شد که ایالات متحدۀ امریکا همزمان به دو عملیات ضد شورش متعهد بود. در صورت لزوم، داوری در بارۀ رساله باید در رابطه با این تعهدها انجام شود. چشم داشت این است که یافته های مربوط به زمان و معاصر را آماده کند. راستی، فعالیت اطلاعاتی نیروی بحری امریکا(MCIA)، در آغاز ماموریت پروژۀ چتر، برای شورش ها چگونه پایان می یابند را به منظور کسب چشم انداز عملیات های ضد شورش نیروی بحری، در ولایت الانبار عراق به دوش گرفت.

 

هنگامی که عملیات های الانبار فروکش کرد، ما باید بین دو روش معرفی شده انتخاب می کردیم. نخست برابری مستقیم هر یافته با بعضی از موضوع های گستردۀ مرتبط با عملیات آزادی پایدار و آزادی عراق خواهد بود. با دنبال کردن این روش، گزارش نهایی رابطه های نزدیک داده های مربوط را در حالی شرح خواهد کرد که بخش های پیرایش شده آن غیر عملی یا انحرافی پنداشته خواهد شد. به هر حال، چنین بررسی نشان گرفته شده با دیگر عملیات های در حال اجرا و یا آینده کمتر وابسته خواهد بود. به طور حتم زمان و ارزش ها را هدر می دهد.

 

در عوض، ما پسندیدیم که یافته های گسترده را به مقصد همکاری و کمک به بدنۀ ادبیات ضد شورش پیشکش کنیم. در این راه سیاست گذاران و برنامه ریزان می توانند از تحلیل های ثبت شدۀ تاریخی، نتیجه گیری های خود شان را بیرون دهند. افغانستان( 2001) و عراق( 2003) در هشتاد و نه قضیه حساب شده اند. اما این تحلیل تنها به گونۀ گزینشی به عملیات جاری ضد شورش امریکا برای پشتیبانی از تحلیل های کمی و کمک به تشریح گرایش های کمی عطف دارد.

 

مزید بر این، ما تمرکز بر تهدید جهانی اسلامی یا مذاهب دیگر را به استثنای آن هایی با قضیه های منحصر به فرد شورش مرتبط بودند، اختیار نکردیم. باور داشتیم که ارزیابی به زودی به آزمون دانش عرفی زیر موضوع تروریزم جهانی گیر خواهد کرد. که اگر کدام قضیه ای چنین باشد، تنها در بررسی شورش و ضد شورش به کار رفته است.

 

روش تحقیق

روش پژوهش ما دو مرحله دارد. نخست، ادبیات شورش ها و عملیات های ضد شورش را شناسایی و بازبینی کردیم. در میان سایر چیزها، این بازبینی برای شناسایی آنچه را دانش عرفی راجع به شورش ها می گوییم، و این که چگونه پایان می یابند، اساسی را فراهم کرد. سپس به یک روش بررسی موردی به مثابه یک راه آزمودن اعتبار این دانش و شناختن معلومات مزید مرتبط به ختم شورش ها تصمیم گرفتیم. اما برای چنین کاری، لازم بود تعیین کنیم که کدام قضیه ها بایستی تحلیل و تجزیه شوند. نقطۀ آغاز کار ما، اطلاعات جمع آوری شده در بارۀ شورش ها از سوی جیمز فیرون(James Fearon) و داوید لیتین(David Laitin- 2003)، بود، که شامل 127 شورش می شد. ما با غربال کردن، این شمار را پایین آوردیم و بعضی از گزیده های خود را افزودیم(به طور مثال، شورش های پیش از کار فیرون و لیتین). سر انجام به هشتادو نه مورد رسیدیم که در تحلیل از آن ها استفاده شده است. منطق افزودن و کاستن قضیه ها در پیوست(الف) توضیح داده شده است. پیوست(د) لست شورش های از قلم افتاده را داراست.

 

پس از شناسایی شورش هایی که می خواهیم بررسی کنیم، از دو راه به آن ها نزدیک شدیم. یکی کمی و دیگری کیفی. در مرحلۀ کیفی ما طبقه بندی سادۀ پایان یافتن شورش ها را انکشاف دادیم: دولت برنده، شورشی های برنده، ترکیب هردو و در جریان. هر شورش به یکی از چهار پی آمد تخمین شده مربوط می شد. دولت در بیست و هشت مورد برنده است، تشخیص ما این است که در بیست و شش مورد، شورشی ها غالب بوده اند، در نزده قضیه، نتیجۀ ترکیبی از هر دو است. یعنی هیچ طرف به آنچه می خواست، نرسیده است. شانزده شورش تا هنوز(زمان نگارش- برگردان) باید به پایان برسد.

 

سپس هشتاد و نه مورد را به کارشناسان با تجربهRAND و دستیاران تحقیق سپردیم که بشتر آنها آگاهی کافی از منطقه و شورش ها داشتند تا بر اساس پژوهش های پیشین خویش به نتیجه گیری هایی برسند. از آن ها خواسته شد که متغیر های مربوط به شورش ها، دولت ها و کشورها را شناسایی کنند. این تمرین دو بار انجام شد. در بهار 2006، بررسی نخست در بارۀ بُرد و باخت دولت ها با تکیه بر عامل ها و مسبب های آن. بررسی دوم، در خزان همان سال با تکیه بیشتر به این که شورش ها چگونه به پایان رسانده می شوند. هدف تعیین این نکته بود که کدام متغیر ها در دادن نوعی نتیجه، مشارکت داشته است.

 

اطلاعات استفاده شده در انکشاف بخش کمی پژوهش در 2006، جمع آوری شد. به این معنا که آمار پیش برندۀ بررسی از همین سال سرچشمه گرفت. در حالی که اطلاعات بررسی های کیفی تجدید شده بود، بعضی از اعداد آمار، در هنگام برابری با رخداد های جاری شاید بی ترتیب جلوه کنند. به گونه مثال، ما در 2006، شورش طالبان را به عنوان قابلیت حاشیوی ارزیابی کرده بودیم. امروز، این به طور قطع درست نیست. و با عطف به گذشته، دلیل آوردن این که در اوایل 2006، طالبان برای افزایش غیر منتظره آماده شده بودند، نیز درست نخواند بود.

 

به منظور فراهم کردن پایۀ آماری تحلیل، بخش کیفی روش از مثال های هشتاد و نه مطالعۀ موردی با اطلاعات کمی، ترکیب شده است. این ترکیب باید یافته های قوی منطقی و در برخی از قضیه ها به طور وسیع گسترده قابل اجرا به وجود آورد.

 

گراف های به کار برده شده در رساله

نمایش هندسی یا گرافیک ارزیابی کیفی چند آزمون و دشواری داشت. کوشش در نمایش فراز و فرود(مد و جزر ) یک شورش با استفاده از مقیاس شمارشی، برای طرح درست حرکت در امتداد محور های ایکس (X) و  وای (Y)، یا برای نشان دادن رابطۀ مستقیم به هر درجه ای از اطمینان دور از احتیاط است. در عوض، این رساله بر یک رشته گراف های تصوری که در متن آمده است، تکیه کرد تا مد و جزر شورش ها را چنان که تا پایان وضعیت، بوده اند، نمایش دهد. این گراف ها به خواننده کمک می کند که ختم شورش های را نزد خود مجسم کند. گراف ها از تحلیل های کمی و کیفی رسم شده و روند کلی دورۀ یک شورش، خاصه پایان وضعیت در رابطه با " قوس" کلی درگیری را نشان می دهد. نقشه های گراف ها با افزایش در محور های ایکس و وای به طور ثابت پیوند ندارد. ما این گراف تصوری را از یک متخصص ضد شورش داویدگالولا(1964{2006}، ص 61 شکل 3)، از زد و خورد ضد شورش: تیوری و عمل، نمونه برداری کردیم.

 

دانش و حکمت عرفی

ما این اصطلاح را در جهت تعارفی آن به کار می بریم نه در جهت تحقیر آمیز. به این سبب که ما را در یک سو کردن آن چه ما آن را صلاحیت داران عرصۀ شورش و ضد شورش فکر می کنیم، کمک کند. اگر نه هزارها، صد ها نویسنده، کار شان در بارۀ نظریۀ و عمل یا تئوری و پراتیک شورش و ضد شورش و به طور عمده، مطالعات مشخص موردی را نشر کرده اند. این حجم گستردۀ ادبیات از ما می طلبید که تمرکز خود را بر شامل کردن تنها کارشناسان شناخته شده محدود کنیم، چنان که در طرح کردن دانش عرفی صورت گرفت. چون اصطلاح دانش عرفی ابهام ذاتی را مشخص می کند، ما در روند گزینش کمی گریز می کنیم؛ خود را به موجودیت در آن و خوانندۀ رسمی لست محدود نمی کنیم. و چون دانش عرفی همچنان حکمت غالب است، بیشتر کارهایی که ما برگزیده ایم، پس از 1945 نشر شده اند(کار مائوتسه دونگ یک استثنای آشکار است). ما شناسایی فیلسوفان، عمل کننده گان و آن نویسنده گان که در تحقیق و در کارکرد شورش و ضد شورش نقش داشتند، را پیش گرفتیم. به هرحال، کارهای قابل ذکر دانشمندانه در بارۀ شورش و خشونت های اجتماعی را در راستای توازن دادن نوشته های تجربی با خشونت های واقعی شامل کردیم.

 

در نتیجه، دایرۀ کارشناسان پر از نام ها، نظریه ها و شرح هایی است که باور داریم دانش عرفی در بارۀ شورش و ضد شورش را شکل داده اند. با مراجعه به این آثار در سراسر رساله، نه در یک فصل، امید واریم به خواننده در برابریِ هر یک از یافته های ما به برخی از فرضیه هایی که برنامه ریزی های کاربردی نو- توصیه کرده اند، کمک کنیم. شرح زیر در اصل، بازدید بسیار کوتاه ادبیات است که مرحلۀ بیان بعدی را تعیین می کند.

 

با چند استثنای قابل ذکر(به شمول القاعده در عراقAQI)، قریب همه نظریه های شورش- کمونیست های روستایی-foco، و شهری- درجنگ های چریکی مائوتسه دونگ(1961{2000})، ریشه دارد. مائو، تهدابی برای شورش های کمونیستی روستاییِ هوچی مین Ho Chi Minh و ارنستو چه گوارا Ernesto “Che” Guevara، گذاشت، در حالی که الهام بخش و شکل دهندۀ قریب هر شورش دیگر در اوایل سال های 1960، بود. جنرال وو نگوین گیاپVõ Nguyên Giáp (1961 {2000})، فسلفۀ شورش و تاریخ هوچی مین در جنگ خلق و اردوی خلق- کاری که از جنگ چریکی مائو گرفته شده بود، را چاپ و در الهام بخشیدن شورش معاصر و تازه خدمت کرد. چه گوارا به نوبت خود، با پیوستن به foco  ی خیالی، تعدیلی در نظریه  کمونسیت های روستایی چینایی، با نظریۀ جنگ چریکی مائو برید. ریژیس دوبریRégis Debray، با انقلاب در انقلاب؟ جنگ چریکی چه گوارا را تکمیل کرد. کار تا حدی بیشتر فلسفی که همچنان تصور ویران کننده  focoی روستایی را تغذیه کرد. برگزینی کارلوس مرایگیلا-ی Carlos Marighella، پرخاشگر برای از نو حاضر کردن فلسفۀ شهری، دشوار نبود. کتاب دستی کوچک مرایگیلا در بارۀ چریک شهری در یک نقطه بر اساس اثر مائو و چه گوارا ساخته شد، و سپس با ترک موضوع اصلاحات زمین روستایی و جنگ طولانی، به نفع نوع تُند و انفجار دهندۀ شهری که امریکای لاتین را در اواخر سال های 1960 و اوایل سال های 70، تکان داد، اختلاف پیدا کرد. همچنان از ابراهام گیلین Abraham Guillén، یاد می کنیم. زمانی که از شورش های شهری سخن می زد، او هم با نوعی شورش پیوندی شهری- دهاتی پیوست که در برخی از تضاد های قرن بیست و یکم پدیدار شده بود. در این راه، شاید گیلین بیشترین خیال پرداز نظریۀ شورش باشد. سرانجام، روبرت تابر Robert Taber(1965) دید جالب هرچند ذهنی فلسفۀ شورش و عملکرد آن را در جنگ فلیاFlea، پیش کشید.

 

داوید گالیلا(1964{2006}) فهرست ضد شورشیان را با کتاب جنگ ضد شورش، که قریب بیشتر شناخته شده و موثر در موضوع بود، راهنمایی کرد. او تجربه دار عمل گرا بود که با صرفه جویی درخشان می نوشت. قریب تمام فلسفه های ضد شورش مستقیم یا غیر مستقیم از داوید منشا می گیرد یا به او بر می گردد. هرچند شماری از فلاسفه و عمل گرایان ما مستقلانه به فرجام مشابه دست یافته اند. در بارۀ او بیشتر گفته خواهد شد. گالیلا از سوی داوید کیلکیولین به دقت دنبال شده است. کسی که می توان او را در جنگ سراسری با ترور { global war on terror}GWOT" Galula" شناخت. کیلکیولین با نشر غیر رسمی بیست و هشت مقاله (2006) در بارۀ ضد شورش خوب مشهور است، اما همچنان نویسندۀ مقابله با شورش های سراسری (2004) و در این تازه گی ها چریک های اتفاقی(2009) است. او در شکل دهی دانش عرفی، نه تنها از راه نوشته ها بلکه با مشارکت در" موج" عراق و کار برجستۀ ضد شورش با جنرال داوید پتریوس، جان مکین، و تجربه هایش در چندین عملیات ضد شورش در جنوب آسیا، کمک کرد. همچنان کتاب هنر جنگ ضد انقلابی(1966) نیز کمک کننده بود. کتاب مبهم مکین گاه گاهی از سوی کارشناسان ذکر شده، یک منبع قابل دید است.

 

هرچند برنارد.ب فال بیش از این که نظامی باشد، خبرنگار و تاریخ نویس بود، ما احساس کردیم که خیابان بی شادی(1964) او را به مثابۀ یک عنوان تجربی شامل کنیم. داستان دست اول و تفکر او در بارۀ آیندۀ" جنگ انقلابی" بر شماری از متخصصان امروزی ضد شورش به شمول کیلکیولین تاثیر داشته است. ریچارد کلیتیر بوک  Richard Clutterbuck، استاد با تجربه با کتاب چریک ها و تروریست ها(1977)، و طولانی جنگ طولانی: ضد شورش در مالایا و ویتنام(1966)، در این ادبیات شرکت کرده است. جیفری ریکارد، به حیث معاون مشاور ولایتی در ویتنام خدمت کرد و کتابی با کلمات پایدار و محکمِ ضربت جالیوت را نوشت(2007). جان ناگل افسر باز نشستۀ اردو شماری آثار در بارۀ ضد شورش، از جمله شایان ذکر آن ها،  آموختن خوردن شوربا با کارد(205) نوشت. عنوان های مرجع او به نام T. E. Lawrence، کارهای اوست که ما تنها به عنوان مرجع مواد آن را به کار می بریم. توماس. ایکس هامس، این بخش لست ما را تکمیل می کند. کتاب زنجیر و سنگ او(2006) از جملۀ نیاز های خواندنی در بسیاری از موسسه های تعلیمی نظامی است. او یکی از بیشترین موجز نویس و نویسندۀ تجویزی است. ما دریافتیم که همیشه دانش عرفی را در شکل قابل هضم خلاصه کرده است. از هامس بیشتر یاد خواهیم کرد.

 

چون همه آثار نشر شده اعتقادی نویسنده گانی دارند و طبق معمول بدون مراجعه های آزدانه به متن های موجود بدون ذکر صورت می گیرد، ما آن ها را به مثابۀ خلاصۀ مفید، در بارۀ  دانش عرفی می بینیم نه موضع فردی. نظریۀ امریکایی ضد شورش به گونۀ مرتب در کتاب دستی نیروی بحری نظامی، کتاب دستی میدان(FM3-24)، خلاصه شده است. کتاب جنگ خفیف 1940، این نیرو، تجربه های نویسنده گان و مواد نظامی امریکا و قریب آثار نشر شدۀ سه دهه در رابططه به موضوع در مجله نیروی بحری را بازتاب می دهد. سومین و آخرین بیان نظریاتی ما در کتاب عملیات ضد شورش 2001، نشر کردۀ وزارت دفاع انگلستان است. از میان هر سه، کتاب دستی انگلستان و همچنان بیشتر عقاید نظریاتی آن را روشنگرانه یافتیم. کتاب دستی امریکایی ضد شورش و کتاب دستی جنگ خفیف- هر دو، بیشتر نسخه ها را نسبت به نظریه ها بیان می کند.

 

بارد.ای. اونیلBard E. O’Neil ، دانشمند برجستۀ ضد شورش به گونۀ اتفاقی بیشتر نوشته های گوناگون قابل دسترس عملی بر موضوع دارد. در اثر شورش و تروریزم او: در جنگ انقلابی زمان حاضر(1990) ما در روش ها و تحلیل های مان، نوعی الهام را می یابیم. اونیل طیف وسیعی از نقل های غنی و مغزدار به ما نشان داده و می توان آزادانه آن را در مورد شورش و تروریزم ماخذ داد. ما روز مره به دیگر نوشته های گوناگون عملی در بارۀ ضد شورش می پرداختیم: شورش ها و ضد شورش های زمان حاضر(2001) از، ایان.اف. دبلیو. بیکیت- Ian F. W. Beckett، منطق خشونت در جنگ داخلی(2006) از ستادیز. ان. کالیوا- Stathis N. Kalyvas، در میان شورش: سیاست های خشونت شورشی(2007) از جیرمی.ام وینستین- Jeremy M. Weinstein ، دموکراسی ها چگونه جنگ های خفیف را می بازند(2003) از گیل میروم-Gil Merom و مقاومت شورش: تاریخ و سیاست های ضد شورش(2004)، از جیمز جوس. ما این فهرست را با مقاله های اندریو کریپینویچ Andrew Krepinevich و دریو drew بر اطلاعات جیمز فیرون James D. Fearon و طرح" قومیت، شورش و جنگ داخلی" از داوید لاتین David D. Laitin، تکمیل می کنیم. از مشارکت تید رابرت گیور Ted Robert Gurr، در مطالعۀ شورش و کتاب 1974 آن در باره ...... یاد می کنیم. از اثر پل کولییر Paul Collier، در بارۀ جنگ داخلی و دولت نماینده (2009،2000) و ارزیابی کمی قضیه های شورش از مک کورمیک  McCormick، که در شکل دهی طرح تحقیق ما را کمک کرد، یاد آوری می کنیم.

 

رساله چگونه سامان یافت

این گزارش شش فصل دارد. فصل دوم، رده بندی نتیجه ها را فراهم کرد که از آن در رشته بندی اطلاعات کار گرفته شده است. فصل سوم تا ششم ارزیابی های ما را شرح می دهد: زمان و عامل های خارجی در فصل سوم، عامل های داخلی در فصل چهارم، و عامل های دیگر در فصل پنجم آمده است. فصل ششم، یافته ها و عناصر آن را برای تفکر برنامه ریزان در بر می گیرد. هفت ضمیمه یا پیوست هم دارد، پیوست (الف) بررسی های موردی، روش کار و فهرست شورش های بازرسی شده در این بررسی را، مطرح می کند. ضمیمۀ (ب) یافته های تکمیلی خواهد داشت. پیوست (ج) حاوی فهرست رده بندی های کار برده شده در بررسی بهار 2006 را نشان می دهد. پیوست (د) برخی ابهام های اجتناب ناپذیر را شرح می کند. و ضمیمۀ  (هـ) سوال های استفاده شده در بررسی خزان 2006 را در بر دارد.

 

 

 

 فصل دوم

 

رده بندی نتیجه ها و قضیه های انتخاب شده

 

 

در این جا، استدلالی که منتج به شناسایی چهار نتیجۀ ممکن برای شورش ها و گرایش های قابل دید، به ویژه در هر نتیجه شده است، بیان می شود. درک این نتیجه های گزیده شده و شناسایی نیرومندی و ضعف های اصطلاح های تعریف شده، خواننده را به کشف نتیجۀ این بررسی مجهز خواهد کرد.

 

نتیجه ها

در نگاه نخست، رده بندی برآمد ها ساده می نماید: یک طرف- دولت یا شورش، بَرنده و طرف دیگر بازنده می شود. در عمل، بیشتر وقت ها مشخص کردن برآمد ها دشوار است. برای مثال، هرگاه دولت شورشیان را ببخشد و اجازه دهد که حزب سیاسی نمایندۀ آن در سیاست های مشروع داخل شود، کدام یک بُرده است؟ در شورش ها، چنین نتیجه ای مرتب تکرار می شود، بنابر این تشخیص برآمدِ متعلق به یک طرف، سبب مشاجره خواهد شد.

 

به منظور پیشبرد این پژوهش، تعریف فکر پیروزی به طور کلی مبهم، نیاز بود. یک پرسش در کل ذهنی، نیاز به پاسخ در کل دهنی دارد. تحلیل و تجزیۀ کمی به تنهایی، بافت اسباب و اثر های ذاتیِ شورش را حل کرده نمی تواند. یعنی برای مقصد این بررسی، ما معلوم کردیم که چه اندازه پیروزی تشکیل شده است. هر قضیه آزادانه مطالعه و بررسی شد و هر پژوهشگر نتیجۀ قضیۀ مربوطه را معین کرد.

 

با نظر داشت این پیشبینی احتیاطی، کم از کم دست یافتن به نقل کلی دسته ها برای برآمد ها ممکن است. ما در این بررسی چهار بخش گسترده را برگزیدیم: باخت دولت، بُرد دولت، ترکیبی و ناتمام یا جاری. در حالی که کارشناسان در بارۀ این که چگونه درگیری معین باید رمز گذاری شود، مخالف بوده می توانند، این چهار بخش بندی انحصاری پوشش مستدل به تمام نتیجه های ممکنۀ قضیه هایی که بررسی شده است، آماده می کند.

 

معیار های انتخابِ هشتاد و نه قضیه نیاز داشت که آن ها در یکی از چهار دسته بندی وفق داشته باشد. بنابر این، شورش های دیگر بیرون از ساحۀ این بررسی حقا که با شرایط بیشتر مشخص تعریف شده می تواند. تفصیل بیشتر و دلیل ها برای انتخاب برآمد ها در پیوست ها آمده است. رده بندی های چهارگانه این هاست.

 

قسم یکم: باخت دولت

شورش ها زیاد شکست می کنند، چون دولت ها، صرف نظر از نیرومندی یا ناتوانی آن ها، به طور عموم نسبت به نیروهای غیر دولتی، بهتر سازمان یافته، نیرومندتر و حرفه یی تر اند. بر اساس یک تخمین، تمام شورش های امریکای لاتینِ نوع کیوبا، در کل در واقع شکست کرده، حتا نام شان زنده نمانده است،(جی.بل 1994-ص 115). شورش های پیروز متمایل به داشتن پی آمد های تاریخی جهانی اند: به گونۀ مثال، اندیشه، پیروزی فیدل کاسترو در کوبا، مائوتسه دونگ در چین، خمرهای سرخ در کامبودیا و مجاهدان در افغانستان.

 

شورش ها از راه های گوناگون پیروز می شوند. مانند سرنگون کردن دولت، پیوستن موفقانه از سرزمین آزاد، به رسمیت شناختن مشخص حقوق اقلیت یا حق مالکیت، یا به مقصد های این بررسی، پیروزی هیجانی سیاسی. در این جا، ما یک پیروزی درهم و برهم یا ترکیبی از پی آمد های آن را، با معرفی تنها آن شورش هایی که معلول تحول سیاسی و بنابر این اجتماعی از راه یک روند موجود است، جدا می کنیم. هرگاه دولت برحال، زنده می ماند، اما برخی امتیاز های انحصاری به شورشیان می دهد، ما آن این حالت شامل قضیۀ" نتیجۀ ترکیبی- مختلط" می کنیم.

 

در مورد یپروزی شورش، پایان بازی برای دولت تند و سریع است(شکل 2.1). دولت ها، بروفق مک کورمیک McCormick، هورتونHorton، و هری سون Harrison(2006 – ص 6).

 گذر از یک نقطۀ اوج و آغاز از پوسیده گی به میزان شتابنده. این بیشتر وقت ها شاخصی است که دورۀ نهایی کشمکش ها شروع شده اند. بین زمانی که درگیری داخل این مرحله می شود و زمانی که دولت فرو می ریزد، جنگ"سرعت می گیرد."

 

به جمله های مشخص و واقعی این چه معنا می دهد؟ چون پیروزی شورشیان بیش از پیش شدنی به نظر برسد، اثر " رفتن برعکس قطار " رو نما می شود. عناصر بی طرف پیشین در میان مردم و همچنان هواداران دولت، ترسان از گیر کردن در طرف نادرست، مخالفان را به میزان شتابنده حمایت می کنند. رفتن قوماندانان بلند رتبه از یک طرف به طرف دیگر، به گونۀ خاص برای رژیم، فشار مرگ بار بوده می تواند. چنان که در مارچ 1992، در افغانستان رخ داد. گاهی که جنرال عبدالرشید دوستم (و تمام ملیشای ازبک آن) با ترک طرف پیشین، ضربۀ وخیم به رژیم نجیب الله وارد کرد. 

 

 

زمانی که شورشیان پیروز می شوند، پایان بازی به کوتاه شدن میل می کند و در بسا موارد، ناظران همزمان در شرف وقوع بودن سقوط دولت را تا آخرین وقتی که برحال باشد، کشف کرده نمی توانند(بیکیت Beckett - 2001- ص-7). به بیان دیگر، آن ها در تشخیص یک نقطۀ اوج ناکام شده اند.

 

مزید بر شاخص های کلیدی یاد شدۀ بالا، کارشناسان دیگر شماری دیگر از شاخص های هشدار دهندۀ را پیدا کردند که به رسیدن به یک نقطۀ اوج اشاره دارند و این که رژیم زیر فشار در زوال نهایی قرار دارد. بسیار نادر است که تنها یک یا دو رویداد، تغییر مهم در یک حرکت آنی را نشان دهد. به طور معمول، کارشناسان استخبارات یک لست کنترولی برای شناسایی شاخص های ورودی- آستانه ای را ترتیب می کنند. اگر شماری معین یا سلسله رویداد هایی رخ دهد، سپس شاید یک نقطۀ اوج فرا رسیده باشد. شاید این لست کنترولی مجموعه شاخص های بسیار کلی را شامل خود داشته باشد، مانند لستی که ادارۀ استخبارت مرکزی امریکا(CIA) آن را فورمول بندی کرده است. (سی آی آی 1986-ص 11):

 

·     برداشته شدن فزایندۀ حمایت داخلی از دولت؛

·      برداشته شدن فزایندۀ حمایت بین المللی از دولت؛

·      از دست رفتن فزایندۀ کنترول دولت از بالای مردم و قلمرو؛

·      از دست رفتن رو به افزایش نیروهای قهری دولت؛

·      فرار سرمایه و افزایش "فرار مغز" ها؛

·      ماندن دارایی های مالی و فامیل های کارکنان دولتی در مخفی گاه های امن خارج؛

·      رشد میزان فرار نظامیان، به ویژه در میان افسران بلند رتبه؛

·      رشد میزان" غیر حاضران" یا بی درک ها در میان کارمندان خدمات عامه، رهبران تجارت و رهبران اجتماعی؛

·      خشکیدن" آگاهی قابل نیاز" و دیگر اطلاعات مفید که پیش از این از سوی مردم و غیر نظامیان آماده می شد.

 

قسم دوم: پیروزی دولت

از دید نظری، دولت با از بین بردن صف شورشیان، سیاست آنان یا هر دو، به بُرد می رسد. با این حال در عمل، دولت می تواند و باید آن نیروها و حرکت های شورشی را نابود کند که به نظر می رسد در سال ها و دهه های پسین ظهورکنند. این به طور معمول موردی است که دولت در از میان بردن ریشۀ اصلی شورش، چنان که ما نشان خواهیم داد، ناکام می شود. همچنان، دولت از راه های مشروع سیاسی پیروزی به دست آورده می تواند، هرچند طبق معمول در این روش کم ازکم دادن بعضی امتیازها به خواسته های شورشیان ضرور می باشد. این جاییست که بین پیروزی های دولت و پی آمد های ترکیبی- مختلط خط باریک می کشیم.

 

مراحل پایانی باخت شورش(یا پیروزی دولت)، پس از شکست دولت برحال، مسیر مختلف را می پیماید. بر وفق گفته های مک کورمیک، شورش ها، به روش معمول" از نظر تاریخی با سرعت کُند، رو به زوال می گذارد". در شکل 2-2 نشان داده شده است.

 

در حالی که میزان کاهش آن ها شاید در ابتدا به طور نسبی تُند باشد، بین زمان وارد شدن پایان بازی و شروع سقوط شورش، درگیری اکثر "کُند تر" می شود. (مک کورمیک، هورتون و هری سون2006- ص 6). پیروزی دولت به طور معمول، با سقوط مهیج و ناگهانی مخالف مسلح، نشاندهی نمی شود: " شورشی که به مانند شیری می آید.... شاید به مانند گوسفندی برود." در واقع در زمانی که پایان فرا می آید،" بسیاری از ناظران طوری خواهند پنداشت که این پایان پیش از این آمده و رفته بود. (مک کورمیک، هورتون و هری سون2006- ص 6).

 

کدام شاخص ها اشاره دارد به این که شورشی معین در زوال نهایی است؟ کتاب تحلیلی 1986، سی.آی.ای، فهرست مرحلۀ آخر نشانۀ ضد شورش را ندارد. اما، جمعی از ادبیات ضد شورش و نتیجه های این بررسی هر دو، شماری از نشانه های به طور نسبی آشکار را به دست می دهد، مبنی بر این که شماری از شورش های مسلح در حال زوال است، یا در گذشته چنین بوده است. نخست، شاخص های کلیدی ما(بایمن و همکاران 2001- Byman et al:

·      افزایش پیوستن شورشیان و فرار آنان، به ویژه در میان رده های بالایی؛ حجم بلند تر" آگاهی قابل نیاز" که از سوی مردم تدارک می شود؛

·      از بین بردن پناه گاه های داخلی و برون مرزی شورشیان و جا های امن آنان.

 

مزید بر این ها،

·      "معیارهای بازار" نشان دهندۀ این که شورشیان بیشتر بایست برای مواد، خدمات و معلومات پرداخت کنند(کریپنویچ – Krepinevich،2005- ص 12)؛

·      ُافت قابل توجهِ کمک های بین المللی، از جمله مالی از سوی آواره گان.

 

قسم سوم: ترکیبی- مختلط(بن بست یا توافق تفاهم شده)

نتیجه های گفت و گو شده به طور نسبی نادر اند. با توجه به اطلاعات گسترده تر از هشتاد و نه مورد گزیده شده در این جا، "تنها یک چهارم تا یک سوم جنگ های امروزی(به شمول جنگ های ضد استعماری، راه شان به گفت و گو را دریافته اند" (زارتمن 1995-ص 3). بن بست آن است که دو طرف" در وضعیتی راکد بمانند که از آن با ابزار موجود و هزینۀ  قابل قبول،  جنگ را پیش برده نتوانند" فرصت مهم برای توافقِ گفت و گو شده فراهم کنند.(زارتمن1995، ص 8). اما چنین تعادل بسیار کم روی می دهد. هیچ یک از جنگ های داخلی طبق معمول از بابت فرسایش توانایی جسمانی، مادی یا سیاسی پایان نیافته است. این بررسی نشان می دهد که فرسایش تنها نقش نسبی و کوچک در راه گفت و گو، پیروزی، شکست یا رکود بازی می کند.

 

تحلیل و تحزیه های تاریخی و یافته های این بررسی عامل های ساختاری و دیگر عامل های بی میلی یا ناتوانی طرف های درگیر داخلی را به پایان بردن جنگ نشان می دهد که برای چانه زنی تشخیص شده اند. نکته های زیر نیز به آن شامل است:

 

·      سابقۀ دراز کاربرد خشونت در ابراز نارضایتی های سیاسی؛

·      درک بی حاصلی قریب به صفر ماهیت جنگ های داخلی؛ (کینگ-King، 1997، ص 36).

·      بی میلی به چشم پوشی از فرصت ها برای چپاول سود آور؛( کین Keen، 1997، ص11-12).

 

این بی میلی و حتا خود داری از گفت و گو، در قضیۀ ببر های آزادی بخش تامیل سریلانکا(LTTE)، نشان داده شده است. این جا، ماهیت تفکر سازمان و رهبر آن نقش حیاتی بازی می کند. بیشتر ناظران نتیجه گرفتند که رهبر برجسته و بلامنازع ببرها- ویلوپلیا پرابهاکاران- Prabhakaran Velupillai، هیچگاهی چهرۀ "عادی" سیاسی مایل به گفت و گو با رقبیان خود، بار نخواهد آمد.

 

البته توافق های مذاکره شده، درگیری های دیگر را ختم کرده، مانند السلوادور، گواتیمالا، افریقای جنوبی و لبنان. در ایرلند شمالی، اردوی موقت جمهوری خواه ایرلند،(PIRA) و دولت بریتانیا، هردو، پس از بیست و پنج سال درگیری، به شناخت بن بست نایل شدند. استخبارات، به ویژه کارگیری وسیع از خبر رسان ها در داخل این اردو، در انحلال سازمان ها و ایجاد درک متقابل وقفه یی که روند صلح را وسیله شد، نقش کلیدی داشت.

 

قسم چهارم: نتیجه های ناتمام یا جاری

این دسته، درگیری های پایان یافته با پیروزی نامشخص و چند شورش جاری مناسب از نظر آماری برای این بررسی را در بر می گیرد. هرچند، شامل کردن شورش جاری در تحلیل های تاریخی، شاید منطقی به نظر نیاید، ما احساس کردیم که برخی از شورش های جاری، اطلاعات بسیار خوب به دست داد و در اثبات نادرستیِ دخیل در تشخیصِ پایان روشنِ شورش کمک کرد.

 

تعیین این که یک شورش چه زمانی ختم می شود، چنان که در ابتدا به نظر می رسد، کار آسان نیست. صلح به ندرت یک وضعیت دایمی است، چنان که موج های جنگ های دنباله دار تبعیت کننده از " اختتام" آشکار درگیری های داخلی مانند لبنان، انگولا و افغانستان نشان داد(و راستی ایالات متحدۀ امریکا، که سال ها خشونت با شدت پایین را پس از تسلیمی رسمی به کنفدراسیون در سال 1865، تحمل کرد). ناکامی در پرداختن به علل ریشه یی شورش ها، به آن ها اجازه می دهد راکد یا، بعضی وقت ها برای سال ها پیش از پیدایش ناشناخته بمانند. پیرو، جنبش مسیر درخشان را در 1992، خوب شکست داد، تنها پس از ده سال با دیدن برخاست از خاکستر، این کشور در پرداختن به علل ریشه یی این شورش بیشتر روستایی ناکام ماند.

 

در حالی که شناسایی پایان دقیق، دشوار است، همچنان رسیدن به نتیجۀ قاطع در بارۀ  این که کدام طرف بُرد و کدام یک باخت، نیز مشکل می باشد. فرانسه در سال های50، جبهۀ ملی نجات الجزایر(FLN) را به گونۀ تظاهر آمیز شکست داد، اما این کشور در 1962، استقلال خود را گرفت. چنان که پیشتر گفته شد، از ویتنام گاهی به مثابۀ کشور کامیاب در ضد شورش یاد شده است؛ برخی از تحلیل گران می گویند که در 1972، ویتکانگ(جنگ جویان کمونیست ویتنام جنوبی درجنگ آن کشور- برگردان) سقوط کرد و سراسر آن کشور آرام شد. اما، کمونست ها در 1975، قدرت کامل به دست آوردند. درکینیای مستعمره شورشیان مَومَو،(Mau Mau، سازمان مخفی، در قیام در برابر حاکمیت انگلیسی کینیا) پیش از ختم رسمی وضعیت اضطراری در 1959، موثرانه، خوب منکوب شده بود. در 1963، بریتانیا خارج شد، و استقلال آن کشور را  از حاکمیت استعماری تضمین کرد.

 

بیان نقطۀ اوج با مثال

ما این مفهوم را در فصل اول معرفی کردیم. این مفهوم در تحلیل های ما تجسم مهم می یابد. بنابر این اصطلاح نقطۀ اوج بحث گسترده تر توضیحی در متن قضیه های انتخابی را ایجاب می کند. انقلاب سال های 1950، کوبا، یکی از تصویر های آشکار و قابل دسترسی را به وجود آورد. کوبا نه تنها مثال نسبی روشن نظریۀ گلاد ویل-Gladwell را پشکش می کند، بل که همچنان به پیچیده گی های شامل در تشریحِ حتا به خوبی مستندِ شورش ها اشاره دارد.

 

فیدل کاسترو، از قیام در برابر دولت رییس جمهور، فولجین سیو باتیستا-Fulgencio Batista، در 1953، برای رقابت گروه های شورشی و جلب حمایت مردمی در سراسر جزیره، تلاش کرد، هرچند تا تابستان 1958، سال آخر شورش، قادر به ایجاد نقطۀ اوج نبود (شکل 3-2).

 

 

رییس جمهور باتیستا، درک کرد که دولت او در اوایل 58، رو به تزلزل نهاده است. او عملیات ورانو  Verano را در آخر جون آغاز کرد که آخرین تلاش برای برگردانی رخ جنگ به سود خود بود. اردوی کوبا، با 30 تا 40 هزار سرباز، به دنبال نبرد با نیروی 300 نفری مبازرانِ تمام وقت بود. کاسترو، با وجود این نابرابری، در آخر جولای چند معامله خوب تبلیغ شده با ستون های روحیه باختۀ اردو، مبنی بر این که نیروی خود را بدون وارد شدن به عمل اداره کنند، انجام داد (بیتیل1990، ص، 452). چنان که دیده شد کاسترو، برگروه های شورشی که پیش از این در کنترول او قرار نداشت، در امضای پیمان کاراکاس دست بالا کسب کرد (امضا کننده گان پیمان کاراکاس موافقه کردند که در زیر رهبری کاسترو قرار گیرند). پیروزی کاسترو، به او اجازه داد که شورش های کوبا را زیر یک چتر استحکام دهد، گام نزدیک به گام آخر و ضروری برای تشکیل دولت انقلابی. شکست اردو، به طور مستقیم سبب ترک خدمت و فرار مردم شد(بیتیل1990، ص، 453). متلاشی شدن اردو، چنان که در ترک خدمت و فرار، نشان داده شد، اوج شورش کوبا را در میانۀ سال 1958، مشخص کرد. شورش ها، مانند دیگر برخورد های نظامی به تحلیل گران سلسله رویداد های تشکیل شده از قضیۀ سادۀ قابل شناسایی یا مجموعۀ کوچک قضیه های قابل شناسایی به ندرت فرصت به دست می دهد تا اثر روشن آن ارائه شود. برای کوبا و باقی قضیه های این بررسی، ما، در اوج پویا، نظر گسترده داشتیم تا این که وارد منطق پیچیده در کوشش تعیین رابطۀ علت و معلول شویم. در قضیۀ کوبا، یک عامل شکست دولت باتیستا، تصمیم خشم آلود دولت امریکا در مارچ 1958، درست چند ماه پیش از عملیات ویرانو، مبنی بر انصراف از حمایت سیاسی و نظامی بود. این کار، اردوی روحیه باخته را بیشتر تضعیف کرد و زمینه ساز سقوط شد(بیتیل 1990، ص، 453). ترک گفتن دولت باتیستا از سوی دولت امریکا، یکی از عامل هایی بود که سر انجام سبب سقوط آن شد. کارزار اقدام های نظامی و سیاسی کاسترو پیش از 58، وسیلۀ موثر زوال باتیستا بود.

 

درس های ناشی از شورش کوبا، از خودِ نقطۀ اوج و تشخیص روشن شاخص های نقطۀ اوج- هردو، برگرفته شده اند. حتا اگر تحلیل گران امروزی پایان رژیم باتیستا در جولای 1958 را دیده نمی توانند، موج های پس آیندۀ ترک کتلوی خدمت و فرار، باید هشدار های کافی در بارۀ این که دولت نفس های آخر خود را می کشد، داده باشند. به ویژه، نخستین مورد های ترک خدمت افسران، پس از شکست اردو در تابستان، شروع به ظهور کرد. با آماده شدن پیوند بیشتر روشن بین مجموعه ای از اقدام ها و شاخص ها، قضیۀ کوبا همچنان درس های برجسته برای کارشناسان استختبارات فراهم می کند.

 

شاخص های کلیدی: ذکری از احتیاط

میزان های ترک خدمت و فرار، شاخص های سودمندند، اما مانند هر تحلیل و ابزار پیشبینی، خالی از کمبود و اشتباه نیست و مانند معیار های مستقل به کار برده شده نمی توانند. شورش، موافق شبکۀ از کنش ها، واکنش ها، ناکنش ها و رخدادهای اتفاقی، انکشاف می کند و پایان می یابد. همۀ این ها به نوبۀ خود در میدان واقعی، تغییر های به هم پیوسته ایجاد می کنند. در قضیۀ کوبا، ترک خدمت و فرارها در تشخیص نقطۀ اوج، با کمی ابهام نسبی، سودمند ثابت شدند. از سوی دیگر قضیۀ برنامۀ چیو هوی- Chieu Hoi، شرح احتیاطی فراهم می کند.

 

برنامۀ چیو هوی یا "آغوش باز" به مثابۀ برنامۀ ترکیبی بین دولت ایالات متحده امریکا و دولت ویتنام(GVN) از 1963 تا 1971، اجرا شد. این برنامه برای دو مقصد- تشویق فراریان و کمک به تعلیم و تربیۀ مجدد و ادغام آنان ترتیب شده بود. این برنامه مانند یک کامیابی به نظر می رسید، که دولت ویتنام در 67، یک وزارت جداگانه به نام آغوش باز- چیو هوی، ایجاد کرد (کوچ- Koch- 1973). یک سال پس از هجوم تیت- ( - Tet Offensiveنقطۀ چرخشی در جنگ ویتنام)1968، گزارش شد که شمار ترک خدمت سال به سال از قریب هژده هزار به بیش از چهل هزار افزایش یافت(کوچ، 73، ص، 11). بسیاری از ترک کننده گان خدمت، از ناتوانی ویتکانگی ها در حفظ کشور، در روز های پس از هجوم چرخشی، به عنوان انگیزه نخستینِ طرف ها، ذکر می کردند. بر اساس شمار تلفات، گزارش های استخباراتی و در بخشی میزان ترک خدمت، بسیاری از ناظران امروزی، هجوم چرخشی را کامیابی عملیاتی می دیدند و باور داشتند که این امر روزنه ای از فرصت ها برای امریکا و دولت ویتنام باز کرد. از یک نگاه استثنایی و حتا با توجه به گذشته، به نظر می رسد که تیزی افزایش ترک خدمت، بازتاب دهندۀ تغییر عملیاتی از حرکت ویتکانگی ها به سوی قوای ترکیب شدۀ نیروهای امریکایی و دولت ویتنام باشد.

 

با این حال، همزمان با کاهش اثر و رسوخ ویتکانگی ها و موج ترک خدمت از نیمۀ 68 تا 1969، ارادۀ سیاسی امریکا نیز کم شد. در آخر 68، زمانی که مخالفت مردم در برابر جنگ زیاد می شد، میزان عساکر امریکایی رو به کاهش گذاشت. رییس جمهور، لیندی جانسنLyndon Johnson، از ادامۀ اشتراک در یک دور جدید در رهبری کشور انصراف کرد و کمونست های شمال، دولت ویتنام را در1975، برانداختند. ما در بررسی کوتاه قضیه موردی جنگ ویتنام، به این نکته استدلال می کنیم که هجوم چرخشی، نشاندهندۀ نقطۀ اوجی است که به شروع پایان جنگ برای دولت ویتنام، اشاره دارد.

 

در قضیۀ ویتنام، شاخص های آشکار تاکتیکی- فنی، به این منظور، سبب گمراهی شده بود: این ها، تغییر و انتقال به سوی شکست ستراتیژیک را تیره و تار کردند. استدلال نادرست تکیه بر نشانه های معیاری و شاخص های محدود استخباراتی، همچنان در قضیه های دیگر، نیز آشکار است. شاخص های کلیدی ناشی از تحلیل های کمی در این اثر- چگونه شورش ها پایان می یابند، بیشتر به معنای آگاهی دادن است تا رهبری پیش گویی روند تحلیل ها در کار زار ضد شورش.

 

 

 

 

فصل سوم

 

ارزیابی پایان یافتن های شورش: زمان و عامل های بیرونی

 

 

در این فصل و فصل پسین، ارزیابی های شرح کنندۀ یافته ها و شاخص های کلیدی نشان داده شده است. هر ارزیابی با یک یا چند مثال برگرفته شده از گزیده های گستردۀ هشتاد و نه قضیه و قضیه های موردی تحقیقی پیشین رند-  RAND( راباسا- Rabasa,، وارنر- Warnerو دیگران، 2007) تایید و پشتیبانی شده است. به این ترتیب، داده های کمی با جزییات کیفی پیوسته گی محکم دارد. داده های حاصل شده از روند تحقیق، از آگاهی و نظریات پژوهش گران انفرادی سهیم در این تحقیق، ناشی شده است. بنابر این، ارزیابی های پایان یافتن شورش دقیق نیست. حتا اگر کارشناسان خود میحط، این تحقیق را انجام می دادند، ماهیت ذهنی آن در باره چگونگی پایان دادن به شورش، مورد انتقاد برحق قرار می گرفت.

این که آیا پدیدۀ پیچیده و تغییر پذیر مانند شورش، به وسیلۀ روند های به کلی عملی تشریح شده می تواند، قابل گفت و گوست؛ ارزیابی عملی باید تا حد زیادی نقشی بازی کند. در عوض، ارزیابی ها به نیت آماده کردن تفسیر سودمند از تاریخ شورش و روشن کردن جرقه های گفت و گو در بارۀ  دانش عرفی، پشکش شده اند. بخش کمی بررسی، این فکر را تقویه می کند که شورش های مرتبط به معیارها، در اصل و ریشه مبهم اند. چنان که هویداست و در برخی از موارد نیز دیده خواهد شد، کارکنان بلند رتبۀ در عراق و افغانستان با اتکا به معیارهای کمی در تعیین کامیابی های نسبی، تغییر برنامه ها و اختصاص منابع ادامه خواهند داد. این به خودی خود، پدیدۀ ارزشمند ادامۀ شناسایی، به ویژه با توجه به آزمون های رونما شده در انجام تحلیل کمی آسان یافت شده و معیارهای نسبی داده های تاریخی در بارۀ شورش و ضد شورش است.

این چالش های معرفت شناسی در بررسی جنگ، به صورت بحث انگیز منحصر بفرد است. در تمام انواع درگیری ها، عامل های نامحسوس مشترک، به شمول عامل ارادۀ سیاسی و حمایت مردمی، موجود است. به هرحال، درگیری دولت با دولت طبق معمول تاریخ نگاران و تحلیل گران را با مجموعۀ داده های کافی تدوین شده مجهز می کند. این داده ها، از انواع و مقدار تجهیزات فرا آورده شده، شمار سربازان در صحنه، آفرینش ظرفیت و به طور کلی شمار دقیق تلفات، عبارت می باشند. شورش ها به ندرت اطلاعاتی با این میزانِ تفصیل را می آفرینند، و هرگاه به وجود هم بیاورند، بی ربط یا گمراه کن می باشد. شمار تلفات که به طور معمول، اردوی ثابت را می شکند یا از کار باز می دارد، بیشتر وقت ها، دخیرۀ اکمال و استخدام را به مشکل رو به رو می کند یا ارادۀ شورشیان را می شکند. مزید بر این، تلاش و فداکاری لازم در ایجاد این تلفات، شاید کم از کم بخشی از علت شکست نهایی دولت ثابت شود.

در داوری در بارۀ پی آمد های چگونگی پایان دادن شورش ها، مشاهدۀ این نکته ارزش دارد که وابسته گی همانند و مشابه سبب یا علت نیست. برای مثال، کمک بیرونی به شورشیان به کامیابی شورش وابسته گی دارد. این، حتمی به این معنا نیست که چنین کمکی، تفاوت بین کامیابی و شکست را بازگو کند(یعنی در واقع علت آن است)، و کمک خارجی به شورشی که در جادۀ کامیابی نبوده، به هیچ روی سبب پیروزی نمی شود.

برخی از داده های این فصل، نه تمام آن، یافته های روشن به دست می دهد. به عنوان یک قاعده، برای هر نمونۀ مورد نظر، بیست درصد تفاوت در نتایج را، پیش از داشتن اطمینان نسبت به هر تفاوت تصادفی، در نظر گرفته می تواند.

ارزیابی زمان و عامل های بیرونی

استمرار درگیری

 دانش عرفی بیان می دارد که شورش ها قریب ده سال ادامه می یابند(شکل1-3). یافته های نخست ما، آن را در اصل تایید می کند. هرگاه شورش ها در مرحلۀ"پایه یی" باقی بمانند، به طور عموم از آغاز تا پایان، چندین سال دوام می کنند، میانگین دوام آن ها ده سال است، اما دامنۀ دراز تر دارد"شکل 1-3"). شانس خوبی وجود دارد، اگر شورش ها تا 16 سال پایان یافته بتواند، اما اگر آن ها تا این مدت باقی بمانند، شاید با یک نتیجۀ ضروری، از آن پس رو به کاهش گذارد.

         

 

 

هنگامی که یک شورش پا به دهۀ سوم می گذارد، بُرد دولت از آن نسبت به باخت زمان زیادتر می گیرد. به هر حال، این داده ها، پس از این که چند درگیری در جریان نشان داد، قطعی نیستند. این کار آن ها نشان می دهد که اوسط بُرد شورش، از اوسط بُرد دولت در درگیری ها، تجاوز نمی کند. بنابر این، این نتیجه گیری مطمین تر است که لازمی نیست که شورشیان نسبت به اندازه ای که" دوام دار" بوده اند، به همان اندازه بُرد داشته باشند. پس، در حالی که این یافته ها، تفکر دوام قریب ده سال شورش ها را تقویت می کند، همچنان نظریۀ شورش" جنگ طولانی" مائوتسه تونگ و هوچی من را پیش نظر دارد. مائو(1961{2000}، ص، 27) باور داشت که هنگامی که شورش حمایت بین 15 تا 25 درصد مردم را به دست آورد( رقم قطعی)، در اصل شکست ناپذیر می شود:

 تجربه های تاریخی نشان می دهد که هرگاه یک جنبش انقلابی چریکی پس از آن که در مرحلۀ اول باقی بماند و حمایت دلسوزانۀ بخشی قابل توجه مردم را به دست آورد، امید خیلی کم به نابود کردن آن وجود خواهد داشت.

 

گیلین- Guillén(1973، ص، 232، بر نظریه جنگ طولانی مائو صحه گذاشت، اما باور داشت که درازا یا دیرپایی تنها به ثابت قدمی هم شورش و هم ضد شورش مساعد است:

    

در یک جنگ آزادی بخش، کامیابی نهایی را اسلحه رقم نمی زند، چنان که در جنگ های امپریالیستی صورت می گیرد. در نبرد انقلابی همان طرف برنده می شود، که بیشتر دوام بیاورد. از نظر روحیه، سیاست و اقتصاد.

 

از روی اتفاق، گیلین(1973، ص 241) که نسبت به مائو در تقویت پیشتازی شورشیان کمتر اطمینان داشت، باورمند بود که شورش باید حمایت" اکثریت عظیم" مردم برای پیروزی را داشته باشد. هامس(2006، ص 183) بسیار ساده توضیح داد که درازنای دوام به شورش مساعد واقع می شود. او یکی از نیرومندی های شورش عراق در اطراف سال 2000 را چنین شرح داد:

 

کلان ترین نیرومندی شورش، این واقعیت است که نتوانسته است کامیابی ای داشته باشد. به ساده گی تا زمانی که ایتلاف دست بردار و بازگشت کند، در جنگ مانده است. شورش ها با شکست نخوردن، حریف خود را مجبور می کند که یا ادامۀ جنگ به طور  نامحدود را انتخاب کند یا ترک کند و به خانه برگردد.

 

گالولا(1964{2006}، ص، 12) عین موضوع را به گونه مختصر بیان می کند: " شورشیان به سبب ناجوری در مخارج و تلاش ها، جنگ دنباله دار را قبول می کنند؛ اما ضد شورش نباید این کار را کند." کیلکولین(2009، ص، 95-96) با رد این نظر، پیشنهاد می کند که ضد شورش باید یکی از آنانی باشد که دور طولانی را ادامه دهد. در این باره، او از یک افسر نظامی امریکا که در بارۀ عهده دار شدن دراز مدت پروژه ساختمان واحد خود در افغانستان گفت وگو می کرد، نقل قول می کند:

 

   

وقتی شما مفهوم تعهد دراز مدت را با روش حاضر با اصرار  مخلوط می کنید، نزد همه گان در ظاهر طوری تلقی می شود که ما برای مدت دراز و دارز  به شهری می رویم تا آن جا بمانیم. امریکا قصد ندارد یک شبه خارج شود و بزرگ سالان را در مقابله با طالبان تنها رها کند.

 

به هرحال، کیلکولین و دیگران بیشتر با صراحت بر تاب آوری ستراتیژیک امریکا شک داشتند. ما کمبود شکیبایی را برای بودن یک مشکل بومی در میان حامیان خارجی عملیات ضد شورش دریافتیم. پس چگونه می تواند درست باشد که دولت ها(که، مانند شورش ها، به طور معمول به شکلی از اشکال به حمایت خارجی تکیه می کنند) ممکن است در بیشتر موارد در دراز مدت پیروز شوند؟ با نظر داشت پیش بینی مائو، شماری از شورش های شکست خورده در دراز مدت ( قریب بیست سال) از سببی ناکام شده اند که قادر به تقویت احترام و حمایت مردم نبوده اند. ما دریافتیم که آنها بیشتر حمایت شان را از دست داده اند، زیرا که؛ (ا) آن ها با" چراغ خاموش" با باز تعریف هدف های خود به طریقی در میان مردم رفتند که آن ها را منحرف کرد؛ (2) آن ها از روش های ترور یکسره و بدون تفکیک استفاده کردند؛ (3) دولت با پیشکش کردن اصلاحات اجتماعی و سیاسی جایگاه شورش را نقب گذاری کرد و به تحلیل برد.

 

سریلانکا و ببر های آزادی بخش تامیل  Eelam- (LTTE)؛ هم چنان جالب است به قضیه هایی نگاه شود که در آن شورشیان پیروی قابل توجه مردمی را نگهداشته، اما با آنهم متحمل شکست نظامی می شوند. درگیری بین دولت سریلانکا و ببر های تامیل، منظرۀ دیدنی ایجاد کرد، این پویایی و فراز و فرود های این شورش ها بیشتر از ده تا شانزده سال ادامه داشته است (شکل 2-3). آن ها در تمام زمان درگیری، در نگهداشت تعهد کم از کم بخش شایان توجه از اقلیت پانزده درصد تامیل در سریلانکا و همچنان جمعیت های شایان توجه و برجستۀ آواره گان، کامیاب شده اند.

 

  

ببرهای آزادی بخش تامیل در سال های1970، تشکیل شد، کارزار جنگ تهاجمی و شورش اثر گذار را تا سال های 83  ادامه داد. با نزدیک شدن اوسط ده سالۀ شورش(1987)، برای پایان دادن به جنگ و درگیری، دو کوشش به راه افتاد. گفت و گوی صلح در 85، آغاز و دوباره بابت برآورده نشدن رضایت ببرهای تامیل یا سیاست مداران آن در 87، ناکام شد و شورش ادامه یافت. در 94، گفت و گوهای صلح از نو گرفته شد. این ابتکار، کم رویانه و محتاطانه دو سال در مرز شانزده سال واقع شد. گاهی که این گفت و گوها نیز ناکام شد، شورشیان به یک دورۀ سنگر بندی که با طغیان شدید خشونت و معرفی کارزار روش مند بم گذاری های خودکش مشخص می شد، لغزیدند. از این پس، ببرهای تامیل آن را با وجود شانس های حل فوری درگیری که بعد از شانزده سال در ظاهر رو به کاهش می رفت، "فراتر از ترشرویی" کردند. در واقع کمی از آنچه سبب پیشرفت به سوی راه حل نشد، در هشت سال پس از ناکامی گفتمان های صلح 94 اتفاق افتاد.

 

دولت سریلانکا در 2002، با بیست وشش سال درگیری، به بسا خواست های ببرهای تامیل گردن نهاد. به ببرها، حکومت نیمه خود مختاری منطقۀ جزیرۀ جفنا-Jaffna داده شد. به نظر می رسید که ببرها، با قوت شایان توجه نظامی و حکومت نیمه خود مختار، به سوی آنچه که شاید پیروزی پایان دولت پنداشته می شد، به نقطۀ اوجی رسیده بودند. به هرحال، اما به فشرده کردن یورش های خود ادامه داد. از روی اتفاق، با سرسختی و کله شقی ببرهای تامیل، ارودی سریلانکا، بهبودی و تجدید سازمان یافت و یورش هم آهنگ را در برابر آنان در 2007، در سراسر جزیرۀ جفنا به راه انداخت؛ دولت کم ازکم به گونۀ زود گذر، مسیر درگیری را برگشتاند. ببرها با تحمل زیان های شایان توجه، پس رانده شدند. چنان که این بررسی نتیجه گرفت، جناح نظامی ببرها نابود شد، ویلوپیلی پراب هاکرانVelupillai Prabhakaran، رهبر این گروه یا کشته شد یا خودکشی کرد.

 

شورش ببرهای آزادی بخش تامیل در سی و چهارمین سال، پایان یافته به نظر می آمد، اما شاید درگیری ختم نشده بود. ممکن دولت با کارزار اخیر نظامی خود، نقطۀ اوج مطلوب ایجاد کرده بود. از نظر آمار، اما دولتِ درگیر در جنگ طولانی، صرف نظر از این که چه تدبیری در پیش گرفته شود- شکست احتمالی یا گفت وگوهای ناتمام، تنها شانس کمی بیشتر دارد که شورشیان را به گونۀ کامل شکست دهد(شکل 3-3).

 

تحلیل های کیفی بر آن است که به احتمال زیاد، در تسلسل پایان یافتن دولت ها در این مرحله، گفت و گوهای دراز، عفو عمومی، اشتغال سیاسی و ظاهر شدن حد اقل یک گروه افراطی متلاشی شده، یا گروهی که در حالت رکود باشد، دخیل خواهد بود. این تسلسل رخداد های پایان دولت ها، شاید یک دورۀ اضافی پنج تا ده سال را در بر گیرد.

 

دو طرف، پیش از امضای یک پیمان فراگیر صلح، شاید سال ها گفت و گو کنند. دولت سریلانکا، با مرگ ویلوپیلی پراب هاکران و تسلط دوباره، شاید در معرفی یک چهرۀ پاسخ دهندۀ با اعتبار از خود ناکام شود و ممکن نسبت به حالت نماینده گی بالفعل، وقت خود را در مشغولیت در امور قانونی از دست دهد. اگرچه فشار مالی و سیاسی دولت را در نتیجۀ پیشرفت گفت و گو ها، مجبور به خروج از جزیرۀ جفنا کند، شاید نیاز باشد که برای حفظ ثبات، شمار شایان توجه عساکر را در آن جا نگهدارد.

 

چنان که در قضیۀ ایرلند شمالی و الجزایر(1992- تا امروز) نشان داده شده، نزدیکی و درهم آمیزی بین گفت و گوهای کامیاب و کاهش جای پای نیروی امنیتی، به گروه های متلاشی شده فرصت خوبی می دهد که فعالیت شورشی شان را از سر گیرند. این گروه های متلاشی شده، در دولت های ضعیف خود، شاید حمله های تروریستی را از نو بگیرند، به ویژه سازمان های همانند ببرهای تامیل که به کاربرد موثر یورش های خودکش عادت کرده بودند. اگر دولت در جریان گفت و گوها در رسیده گی به مسایل بشری و سیاسی مشروع ببرهای تامیل، ناتوان ثابت شود(با رفتار دموکراسی کاذب یا روش استبدادی)، یا در ابقای امنیت کافی ناکام شود، این گروه های متلاشی شده شاید جای پا باز کنند و شورش تمام عیار راه اندازند.

 

ما یکی از نشانگر های کیفی پیروزی یا ناکامی هم پیوند با این گروه های متلاشی شده را ذکر می کنیم. هرگاه این هستۀ پایان ناپذیر- حمایت مردم را نگه داشته باشد، خواه عملیات هایی را در سطح بسیار پایین آن- تا زمان پیدا کردن قابلیت، پیش ببرد، یا برای مدتی در چارچوب" خواب زمستانی" در انزوا سپری کند، اما سرانجام آشکار می شود و به خشونت می پردازد. هرگاه پشتیبانی مردم را نگه نداشته باشد، به خودی خود به شکل گروه کوچک دهشت افگن در می آید که عاقبت، تجرید آن به پایان شورش می انجامد. حالت آخر زمانی رخ داده که دولت به ریشه های سببی درگیری توجه، و پرداخت کرده است.

 

دست رسی به پناه گاه

هرچند شماری از نظریه پردازان سال های 60، مائو، گیاپ، ضرورت مخفی گاه را بهای کم می دادند، نظریه پردازان امروزی ضد شورش به این نکته موافقت دارند که پناه گاه شورش با پیروزی آن پیوند دارد. یافته های ما در بارۀ مخفی گاه با دانش عرفی سازگاری دارد: در نتیجه های آماری، نمونه های زیاد و تفاوت های بسیار، پیوند نزدیک بین مخفی گاه و پایان را نشان می دهد(شکل4-3). همچنان این اطلاعات نه تنها با پژوهش کیفی انجام شدۀ تحلیل گران ما، بل که به وسیلۀ شماری از نظریه پردازان و اشتراک کننده گانی که در بررسی ازآن ها یاد شده، به گونه روشن تقویت شده است. در بررسی ما، شورشیانی که از مخفی گاه برخوردار بوده اند، قریب نیم( از 52 ، 23 ) درگیری نهایی شده را بُرده اند. تنها سه شورشی که بدون مخفی گاه انجام شده، پایان مساعد برای شورشیان داشته است(3 از 22، با دیگر شورش های در حال جریان یا ترکیبی). یک یافتۀ اضافی قابل دقت از تحلیل ها و بررسی این است که: هرگاه مخفی گاه غیر اختیاری باشد(چنین شده است، کشور دریافت کننده تمایل زیاد به پناه دادن شورشیان نداشته، اما تا حدی به  معنای متوقف کردن آن ها بوده است)، شورش ها بهتر از حد میانه، کاری نکرده اند.

 

 

شورش ها در تمام موارد بدون مخفی گاه، یک بر هفتم شانش بُرد داشته اند(خارج از قضیه های قطعی شده). وقتی به نظر می رسد که این یافته ها به وسیلۀ دانش عرفی تقویه و تایید می شود، برخی از نویسنده گان مشهور ما، در موضوع مخفی گاه هم رای نمی شوند. مائوتسه تونگ(1961{2000}، ص، 107) شرایط اساسی ضرورت تاسیس یک پایگاه را تشخیص و ارزش آن برای شورش را شرح کرده است:

 

پایگاه چریکی، ساحه ای است که از نظر ستراتیژیک، چریک ها در آن کار های آموزشی، محافظتی و انکشافی شان را انجام داده بتوانند. توانایی پرداخت به جنگ، بدون پایگاه عقبی از ویژگی های اساسی است، اما به معنای آن نیست که چریک ها، بدون انکشاف ساحۀ پایگاه، در یک دورۀ دراز زمانی موجودیت و کارایی داشته می توانند.

 

باید یاد آور شویم که چه گوارا یک نظریۀ ثانوی آماده کرد. او نیاز های برخی از" وضعیت های دست نیافتنی" در بارۀ ابقای شورش ها در مراحل اولیۀ درگیری را شناسایی کرد و گفت" باقی نگه داشتن یک پایگاه نیرومند عملیات و تقویت دوام دار آن در جریان جنگ همیشه بسیار ضروری است"(1969{2008}، ص 17-19-78).

 

اما او کمی بعد تر (1969{2008، ص119} به این نکته اشاره کرد که مخفی گاه و پایگاه های ایستا، به رکود می انجامد. او در برابر اتکا بر حامیان خارجی هشدار داد و ماهیت فیلسوفانۀ شورش مائو را از روی اتفاق با تعیبر نادرست شرح مارچ طولانی(کتاب)، خیالپردازی کرد. او (ص 49) منطقه های امنیت و منطقه های جنگ را توضیح داد و با شرح " میدان نامساعد" برای شورش ها، به تفصیل بیشتر پرداخت(منطقه های هموار و اطراف شهر). اما برای رونق "کمونیست های شهری و روستایی" پیشقراول اردوی شورشی باید از مکان های ثابت و امن جدا باشند.

 

زنده گی شورشیان گردش دراز است.... دستۀ چریکی بدون خوردن غذا در ساعت های روز حرکت می کند تا موقعیت خود را تغییر دهند؛ زمانی که شب فرا می رسد، قرارگاه- اردوگاه عیار شده است.... چریک ها می توانند غذا بخورند و هر کاری که می توانند بکنند.... منزل گاه او آسمان صاف خواهد بود.

 

نظریه چه گوارا در کوهستان های کوبا کاربرد داشت، اما در جاهای دیگر ندارد. او با دوبری-Debray(1967،ص 45) موافق است و اضافه می کند:

 

برتری هایی که یک نیروی چریکی بیش از هر اردوی سرکوبگر دارد، تنها در صورت نگه داشت پویایی و انعطاف، از آن استفاده شده می تواند. با گذار به ضد حمله ..... نیروی مردم را تندتر و " کمونیست های شهری و روستایی" را به قطب پرجاذبه برای سراسر کشور  بدل می کند.

 

تعیبر های دوبری برخی بینش ها از آسیب پذیری ذاتی نمونۀ کمونیست های شهری و روستایی را به دست می دهد. چه و دوبری- هردو، شورشی را در خیال می آفرینند که به گونۀ نمونوی در حرکت است، و از انزوای دوره هایی که شورشی های چینایی مائوتسه دونگ را مجال زنده گی در روز های سیاه داد، گریز می کنند: مارچ طولانی در یک مخفی گاه داخلی پایان یافت.

 

همچنان اصول خشک و دُگم شورش شهری، مائویزم را به سر ایستاده کرد. او از  اتکا به مخفی گاه و پایگاه های ثابت اجتناب کرد. ماریگیلا-Marighella(2008، ص34).

 

چریک های شهری ... اردو نیست، اما گروه های خُرد مسلح، آگاهانه تکه تکه است. آن ها هیچ وسیلۀ حمل و نقل و ساحه ای که خود را عقب بکشند، ندارند. خط های تدارکانی آنان پر مخاطره و ناکافیست، و به استثنای کارخانه های ابتدایی اسلحه در منازل، پایگاه های ثابت ندارند.

 

در حالی که او ضرورت برخی مخفی گاه ها در مرحلۀ پسین یک کارزار را می پذیرد، نظریه پرداز شهری- ابراهام گیلین، مخفی گاه را در مرحلۀ آغازین و میانۀ شورش کمی ضرور می داند:

 

از دید ستراتیژیک، یک نیروی نظامی خُرد چریکی باید با این تفکر کار کند که قریب یک سپاه شورشی را به وجود می آورد؛ بدون به کار گرفتن نیروی مردم در مرحلۀ آغازین نبرد، بدون چسپیدن به یک فضای معین و بدون در نظر گرفتن یک کوه معین برای قرارگاه.

 

البته، براساس آمار گرد آوری شده از سوی ماریگیلا و معاصران او، در قریب تمام شورش های شهری، نبود مخفیگاه، یک  ناتوانی به حساب آمده است. جنرال گیاپ و هوچی مین، بر نظریۀ سنتی شورش مائویستی، استناد و عمل کردند:" در جریان جنگ آزادی بخش ملی، ایجاد پایگاه ها برای مقاومت استوار و طولانی، یک سوال مهم ستراتیژیک بود(وو1961{2000}، ص110).

 

گیاپ، پسان ها تفصیل ارزش تقویت کردن ساحه های عقبی در حمایت از مرحلۀ سوم جنگ شورش گرانه را شرح داد. دانش عرفی ضد شورش نیز ارزش مخفیگاه برای شورش را تایید می کند؛ هرچند دریافتیم که این موضوع، به گونۀ تعجب آور، توجه شمار کمی از کارشناسان شناخته شدۀ ما را جلب کرده است.

 

گالولا، به سان مائو، خیال پردازانه مخفیگاه را سنگ بنایی می پندارد که شورش از آن مرحله به مرحله پیشرفت می کند. ضد شورش، برای ممانعت از این احتمال باید روش های صرفه جویانۀ نیروها برای حمله به" دیگر" جاها را در پیش گیرد. ضد شورش این کار را به هدف" پیش گیری شورشیان از پیشرفت بالا تر از جنگ، یعنی از سازمان دهی اردوی منظم انجام داد. این هدف زمانی بر آورده می شود که شورش پایگاه های امن را رد کند(گالولا1964{2006}، ص،81).

 

اونیلO’Neill(1990، ص 119) به موضوع تلقی مناسب می دهد. او نخست می گوید که هرگاه شورش در حال گسترش عملیات مرحله سوم مائویستی باشد، داشتن مخفیگاه یک پیش نیاز است:

       

بدون یک مخفیگاه نزدیک و پیوسته به هم، گروپ هایی مانند تامیل در سریلانکا..... زمانی که حمله های با مقیاس کوچک کارزار شورشی را به حمله های وسیع و پایدار گسترش می دادند، به شدت ناتوان شدند.

 

او همچنان به همبسته گی نیرومند بین مخفیگاه و ختم شورش، اشاره می کند و می گوید که در نبود مخفیگاه، شورشان:

 

باید امید وار باشند که به عرضه گی دولت و تضعیف روحیۀ اردو، سرانجام سبب کناره گیری دولت خواهد شد. هرگاه دولت و اردو تزلزل نکنند، نبود مخفیگاه نزدیک، کمبودِ اگر نه حیاتی، کمبود زیاد خواهد بود(ص، 117-119).

 

     

 اونیل(1990، ص 56) به این واقعیت نظر دارد، که شاید پایگاه های ثابت، فرصت استفاده از آسیب پذیری بحرانی شورش را برای ضد شورش فراهم کند.

 

نسخۀ 2006، اف.ام 24-3(ص1-16) مخفیگاه را شرح می دهد، اما ارزش کاربردی آن به شورش را نشان نمی دهد. بدتر این که روشن بیان نمی کند که حالت رد مخفیگاه شاید به ضد شورش فرصت کاربردی یا برتری ستراتیژیک دهد. گفت و گوهای بهتر در این باره شاید در بسا بررسی های موردی نوشته شده در بارۀ ویتنام، افغانستان، مالیزیا، تایلند، موزامبیق، گواتیمالا و نیکاراگوا، یافت شود.

 

گذشته از آمارها و دانش عرفی، ارزش پناه گاه و مخفیگاه اختیاری خوب آشکار است. شورشیان با داشتن یک جای امن، آموزش، سازمان دهی، استراحت، آماده گی، در صورت نیاز به رکود و خواب زمستانی رفتن، را انجام داده می توانند. ما نوشتیم که مخفیگاه ارادی فایده های زیادی- قریب در شکل مساعدت فعال از سوی کشور میزبان به شورشیان می رساند. این، در چند مورد درست ثابت می شود نه در تمام 46، بررسی ای که پناه گاه اختیاری داشته اند(برای مثال، موروکان پولیساریو-Moroccan Polisario، برعکس، جنبش آزادی بخش الجزایر-FLN، تونس و لیبیا). موارد زیادی وجود دارد که در آن حضور شورشیان به ساده گی تحمل شده است- به گونۀ مثال، کشور میزبان به میل خود یا شاید با بی میلی، به شورشیان پناه داده، اما منابع اضافی یا حمایت بیشتر از این نکرده است. ما این قضیه ها را به عنوان اختیاری بخش بندی کردیم، اما بین "پشتیبانی اختیاری" و "تحمل اختیاری" تفکیک نشده است. هرچند، ما در یافته های کمی، مجموعه ای برای "تحمل" نیاوردیم، اما پیداست که یک تمایز و تفکیک کیفی سودمند در تحلیل های گسترده تر ما به شمار می رود.

 

پناه گاه های اختیاری نسبت به غیر اختیاری، برای شورشیان سودمند تر است. نبود پشتیبانی"اختیاری" شاید به معنای آن باشد که شورشیان در یک سرزمین نامهربان و مهمان ننواز با مضیقه عمل کنند، شاید در یک جنگل دور یا وضعیت های کوهستانی قرار داده شوند. بدون اکمال آذوقه و مهمات و خط های ارتباطی، کناره گیری در این ساحه های دور، بسا وقت ها انکشاف و پیشرفت شورشیان را از رشد می ماند. از چهارده شورش با مخفیگاه غیر اختیاری، پنج تای آن همچنان کمک خارجی به دست نیاورد؛ در حالی که سه تای آن کمک های محدود حاصل کرد. به کلمه های دیگر، قریب نصف قضیه های دارای مخفیگاه غیر اختیاری به گونه فعال بی پشتیبانی بودند. پژوهش ما نشان داد که عدم پشتیبانی، با نسبت 3 از 18، بُرد و باخت مرتبط است که ثبت شده(با توجه به تنها قضیه های نهایی شده). با برجسته کردن این نتیجه ها در دورنمای درگیری، باید دیده شود که وجود مخفیگاه یا پناه گاه غیر اختیاری در پیروزی شورش، عنصر مهم نیست.

 

عراق و القاعده در آن: عراق بابت این که فرصت تحلیل اثرات مخفیگاه داخلی و خارجی- هردو را پشکش می کند، قضیۀ جالبی است(شکل 5-3). به ویژه، پشتیبانی خارجی سوریه به شورشیان این کشور درجه بندی و سلسله ماهرانه میان رشته های مخفیگاه اختیاری و غیر اختیاری را آشکار کرد. بنابر گزارش ها، سورسه از آغاز زد وخورد ها در 2003، به رهبران حزب بعث پناه داد. به رژیم سابق و گروه های ناسیونالسیت اجازه داد که عملیات تدارکاتی از تمام مرزهای خود و به داخل عراق را انجام دهند. هرچند بر اساس گزارش رسانه ها، سوریه به شورشیان عراق مجال تاسیس پایگاه های مستحکم عملیاتی در مرزهای خود نداده و این کشور، در صورت لزوم، از کمک کننده گان فعال(برای مثال در اکمالات و پول) و به میزان زیاد نمی باشد. سوریه بین سال های 2003-2009، جنگ جویان خارجی در عراق را به گونه های مختلف پشتیبانی کرد، اجازه داد، از کارهای آنان چشم پوشید، و(خیلی پسان ها) مانع آنان شد. در عین حال، عناصری در داخل رژیم شاید کوشش کردند که جنگ جویان خارجی را از خانه های امن محروم کنند، اما دولت در صورت لزوم، نه حرف موافق زد و نه کاری سازگار انجام داد. روی این منظور، می توان گفت که سوریه(کم ازکم) مخفیگاه غیر اختیاری برای برخی از جنگنده های خارجی فراهم کرده است.

 

بین مارچ و نوامبر 2004، شورشی های مختلف گروه های ناسیونالیست - ملت گرا و القاعده در عراق، کنترول شهر فلوجه را بین خود تقسیم کرده بودند. در تمام تابستان، این شهر برای قوت های امریکایی ساحۀ قابل دسترس نبود. گفت و گوهای جاری، شورشیان در فلوجه را کم از کم تا میانۀ تابستان به گونۀ نسبی مصوون گذاشت و القاعده از مخفیگاه و پناه گاه آماده شدۀ این شهر، برای برپایی خود به مثابۀ یک سازمان شورشی برجسته در عراق، سود برد.

 

 

 

در زمانی که ایالات متحده در نوامبر 2004، شهر را باز پس گرفت، اعتبار ایتلاف به شدت کش یافته بود. القاعدۀ عراق در اوایل 2007، در ولایت انبار پیشرفت کرد، نه تنها با تکیه بر "سوراخ های موش" در داخل و خارج سوریه، بلکه همچنان با تکیه بر مخفیگاه های داخلی در داخل جزیره، یا مناطق بیابانی جدا شده در امتداد دریای تار تار- Thar Thar، در محل های روستایی جنوب شرقی فلوجه و محل های اطراف ولایت و شهر رمدی.

 

در اواخر 2006 و اوایل 2007، حرکت های مردمی به شکل میلشای قومی ضد گروه القاعده پیدا شد. قریب در همان زمان، امریکا"موج خروشان" افزایش حضور خود در عراق را رهنمایی کرد، و نیروی های خود در انبار را به نرمش ضروری در بستن مخفیگاه های مختلف داخلی فرا خواند. نیروهای ایتلاف، رمدی را فعالانه با امن و به تدارک حملۀ تهاجمی بر مخفیگاه های روستایی شروع کردند. رشد اعتماد در نیروهای امنیتی و ملیشای عراق، نیروی دریایی و سربازان را به استقرار در پایگاه های توزیع شده قادر کرد که بهتر از آن کنترول ها خط های ارتباطی انجام دهند و مانع دست رسی شورشیان به محل های کلیدی شوند. درظرف یک سال القاعده مجبور به خروج از انبار شد، حمله با شدت وارد می شد. حضور شورشیان القاعده شاید به باقی ماندن در سطح پایین در شهر های مختلف در مسیر دریای فرات در میانه سال 2009، محدود بود، اما نخستین شورش مکرر فعال القاعده در انبار در سال های 207 و 2009 به پایان رسید.

 

ما وجود مخفیگاه های " مختلط- ترکیبی" در سوریه را با قابلیت القاعده و دیگر گروه ها در عملیات سه یا چهار سال در انبار مرتبط می دانیم. به سبب مشارکت عامل های دیگر در هر تحلیل شورش عراق، ما نیز داوری می کنیم که این ارتباط تا حدی مبهم خواهد بود. در حالی که وجود مخفیگاه سوریه به نگه داشتن شورش کمک کرده است، احتمال ندارد که برچیدن این مخفیگاه ها، به شورش پایان داده باشد، یا حتا آن را در مضیقه قرار داده باشد، چنان که در بعضی از قضیه ها چنین شد(به طور مثال به ترتیب یونان و تایلند).

 

به باور ما، ارتباط بین ازدست دادن مخفیگاه داخلی و شکست القاعده در انبار بیشتر نیرومند است. شورشیان انباری در تدارک جنگ افزار و مهمات نسبی زیاد، که قریب در سراسر کشور، به سنگر های پیش از جنگ و ذخایر بعد از حمله پخش می شد، به درد بخور بود. چون بسیاری شورشیان سربازان سابق بودند، نیاز به آموزش کم بود. "شورش" از سلسله حرکت خشونت آمیزِ در عمل ناتوان(دلیل ما) در گذار به مرحله سوم جنگ بود، بنابر این، نیاز به پایگاه امن عملیاتی نداشت. در واقع، آن ها به پناه گاه برای برنامه ریزی، استراحت، آماده گی، و ساخت وسایل انفجاری خود ساز که به آسانی در یک گاراژ یا خانۀ روستایی صورت گرفته می توانست، نیاز داشتند. وقتی مخفیگاه های داخلی، از سوی ایتلاف و فعالان مردمی زیر فشار شدید قرار گرفتند، شورشیان مجبور به پراگنده شدن، فرار یا پیوستن به خدمات امنیتی شدند. کیلکیولین در این باره(2009، ص145) گفت:

        

هدف عملیات ها برداشتن پردۀ ترس از گروه های از مردم بود، که تروریست ها آن ها را ترسانده بودند، از ایشان سوء استفاده کرده بودند، این بود که آنها را پیروز کند و با اشتراک ایشان در پاک کاری جاها و محل های باقی اقدام کند. این کار در انبار در 2006- 2007، و سپس همچنان در هر جای عراق صورت گرفت. زمین های پاک شده، زمین های انسانی بود نه زمین های معمولیِ مادی.

 

در حالی که پیوند دادن فراهمی مخفیگاه با پیروزی مستقیم شورش، دشوار است، نشان دادن پیوند(سبب ضروری نیست) بین از دست دادن مخفیگاه و شکست بسیار ساده می باشد. کافی است چند قضیه این نکته را روشن کند که مخفیگاه خواه اختیاری، خواه غیر اختیاری یا داخلی، یک شرط اساسی برای شورش است. عراق نمونۀ جالب (پیش از وقت ) ناتمام است. یونان(1945-49) ثبوت هرچند نه بسیار روشنِ یافته های ماست. ما به این مورد تماس می گیریم و این بخش را با توضیح کوتاهِ درگیری جاری افغانستان تکمیل می کنیم.

 

یونان و حزب کمونیست آن: حزب کمونیست یونان در گرفتن کنترول در مراحل پایانی جنگ دوم جهانی ناکام شد و سپس با شکست های خُرد کنندۀ سیاسی پس از جنگ برخورد. این حزب، با دیدن هیچ مسیر مشروع به سوی قدرت، تلاش خود را با استفاده از شاخۀ نظامی خود- اردوی دموکراتیک یونان(DSE)، برای براندازی دولت در 1945، از سر گرفت. فعالان سیاسی و جنگنده های اردوی دموکراتیک از پناه گاه اختیاری در یوگوسلاویا و تا حد کمتر البانیا در نیمۀ 1949 استفاده کردند. هر دو کشور به شورشیان یونان پشتیبانی های خارجی در قالب جنگ افزارها، آموزش و در مواردی تمویل و کمک های سیاسی فراهم کردند، اما یوگوسلاویا به مراتب بیشتر در موقعیت تقویۀ شورشیان قرار گرفت. این ها با داشتن مخفیگاه قابل اطمینان، پشتیبانی خارجی و نبود قوای امنیتی مطمین یا کافی، در جریان نیمۀ 48، از نظر شکل و هدف گسترش یافتند. (موری- Murray، 1962).

 

در آخر 1947، شورشیان، به روش های عرفیِ کم مصرف- داشتن پیاده نظام، تصمیم گرفتند و به گرفتن میدان ها در نقاط محصور شدۀ کوهستانی در داخل مرز های یونان شروع کردند. در تمام سال 48، ستون های اردو بر اردوی دموکراتیک یونان یورش بردند. در مواردی آن ها را از پایگاه های داخلی شان بیرون راندند. با این حال، شورشیان از مخفیگاه ناپدید شدند و به زودی به هم پیوستند و به یونان بازگشتند که وضعیت جنگی را دوباره ایجاد کنند(شکل 6-3). اردوی یونان با وجود دریافت قریب دو برابر کمک های قابل توجه امریکا، تا شروع 1949، به برپایی خود ادامه داد. در اوایل سال 49، این اردو بهبود شایان توجه یافت و در بهار، شورشیان را در موقعیت های مختلف زیر کار گرفت. شورشیان، در شروع تابستان در حالت مدافعه بودند، اما بازهم تاثیر قابل توجه(مثبت یا اجباری) بر مردم داشتند و بر ذخیره های ملیشا اتکا کرده می توانستند. اما زمانی که مارشال تیتو- Marshal Tito، مرز های یوگوسلاویا را به روی شورشیان در جولای 49، بست، همه چیز به هم ریخت. گروپ رهبری شورشیان باقی مانده، با جدا شدن از مخفیگاه های اصلی و منابع اساسی کمک های خارجی، به داخل البانیا عقب گشیدند. هرچند البانیا برخی از کمک ها را فراهم می کرد، اما این جنبش بدون داشتن مخفیگاه اختیاری و حمایت یوگوسلاویا، سرنوشت بدی داشت. جنگ در آخر 1949، پایان یافت(شرادر-Shrader،1999).

 

 

 

قضیۀ شورش یونان هیچ استنثایی در قاعدۀ پیچیدۀ پیوند و سبب، به وجود نمی آورد. در این که شورش اردوی دموکرات یونان پایان یافت اعتراضی نیست، اما بحث های در بارۀ عامل های بهم پیوستۀ بیشتر برجسته وجود دارد. فکر می کنیم توافق گسترده بر سه تای آن ها وجود داشته باشد:

 

·       شورشیان تصمیم به اجرای نقش در میدان نظامی گرفتند. آن ها با گذار به مرحلۀ سوم جنگ، به ارودی یونان مجال دادند که به زیربنا های شان ضربۀ سنتی وارد کند. با سازمان یابی به عنوان پیاده نظام ساده، شورشیان فاقد اسلحۀ ثقیل به پایان پیش هنگام رو به رو شدند(گالولا، 1964،{2006}، ص 12).

·      اردو کار خود را باهم به دست آورد. در شروع 49، اردو به جمع آوری و اقدام در میدان جنگ آغاز کرد. تعیین قوماندان جدید، با پشت کار و محترم، برای روحیه و سازمان، تعجب بار آورد. در نیمۀ همین سال، اردو تواناتر از آن بود که پیاده نظام ساده-یک دهم قوای خود را شکست دهد.

·      مخفیگاه یوگوسلاویا ضروری بود. اکمال تجهزات و مهمات شورشیان، بیشتر از راه یوگوسلاویا جریان داشت، زمانی که آن ها مخفیگاه خود در این کشوررا از دست دادند، تدارکات پولی، اسلحه، مهمات و پشتیبانی سیاسی شان قطع شد. مخفیگاه و پشتیبانی البانیایی در حفظ آنان بسیار ناکافی بود.

 

 از نظر همسنجی، صرف نظر از سنگینی و سبکی این سه عامل به هم مرتبط، انکار از قلمرو وحمایت یوگوسلاویا، در فروپاشی نهایی گروه شورشی نقش اساسی داشت. مخفیگاه- خواه از دست برود یا بماند، با پایان های دراماتیک معمولی شورش و شماری از شکست های غیر معمولی دولت، پیوند نزدیک دارد(جدول 2-3).

 

افغانستان، پاکستان و طالبان: مانند قضیۀ پناه گاه عراق در سوریه، قضیۀ پناه گاه طالبان افغان در پاکستان کمی پیچیده تر از آن است که در اول به نظر می آمد. هرچند طالبان پیام ها و حمله های شان در برابر دولت اسلامی افغانستان را رهبری می کنند، شورش همواره نفوذ قومی و قبیلۀ یی فرامرزی را بازتاب داده است. طالبان با راحتی خارج از مناطق آزاد قبایلی-FATA عملیات می کنند و قرارگاه های شایان توجۀ شان را در کویتۀ پاکستان نگهداشته اند. نه آنها و نه پشتیبانان شان، مرزی های بین المللی را احترام می کنند. طالبان و متحدان القاعدۀ آنان فراتر از پناه گاه، حکومت های سایه را در هردو منطقه تاسیس کرده اند. گزارش برخی از رسانه ها حاکی از آن است که عناصر مربوط به حکومت پاکستان به فراهم کردن حمایت های مالی و تدارکاتی تا نیمۀ2009، ادامه داده اند، حتا واحد های اردوی پاکستان یکجا با شورشیان در میدان های نیمه سنتی جنگیده اند. در حالی که حکومت غیر نظامی پاکستان از طالبان پشتیبانی نمی کند، این گروه برای تمام اهداف و مقاصد از پناه گاه اختیاری(حتا اگر تنها به صورت محلی حمایت شده باشد،) استفاده کرده است. کیلکیولین(2009، ص233) وضعیت سرحد را چنین شرح کرده است:" رفت و آمد در داخل و بیرونِ منطقه های قبایلی، نسبی آسان و زنده گی راحت و خوش آیند است. بیشتر منطقه، محل های ورود ممنوع برای نیروهای دولتی است."

 

گاهی که در 2001، نیروهای مشترک اتحاد شمال و امریکایی، به زیربنا های نظامی طالبان تلفات زیاد وارد آوردند، شماری زیادی از آن ها برای باز یافت نیروهای شان به آن طرف خط دیورند- در کویته و مناطق قبایلی رفتند. در 2006، برای به دست گرفتن کنترول چند ولسوالی(هرچند نه ولایت ها)، در جنوب افغانستان، توانایی یافتند.

 

ملا محمد عمر، رهبر طالبان کویته و بیشتر از معاونان او تا آخر 2009، به عملیات شان در بیرون از پناه گاه ها ادامه می دادند. زمانی که رهبران طالبان کشته یا گرفتار می شدند، به زودی جای آنان را کسی دیگری پر می کرد. هرگاه تلفات رهبری تاثیر بر طالبان می داشت، بیشتر تاکتیکی بود تا ستراتیژیک. پناه گاه به تنهایی، طالبان را متحرک نگهداشته نمی تواند. عامل های اساسی دیگر، به گونه خاص بر باقی ماندن و کامیابی ها اثر می گذارد. طالبان بر حمایت نیرومند مردمی، از سوی یک جمعیت پشتون که خود را از دولت های افغانستان و پاکستان تجرید شده احساس می کند، نزد شماری افغان هایی که یاد گرفته اند به پیام های مذهبی این گروه احترام بگذارند، یا کسانی با مواد مخدر و دیکر کمک ها پیوند دارند، اتکا دارند.

 

اگر به شورش طالبان در پرتو یافته های ما نظر اندازیم، یک تصویر نسبی حساس جلوه می کند. بر اساس قضیه های تعیین شده، پناه گاه اختیاری از دید نظری به آن ها برتری دو به نسبت یک و حمایت خارجی کمی بیشتر از یک به نسبت یک برتری می دهد. دولت افغانستان کمک های مستقیم خارجی را با برتری پنج به نسبت چهار، به تناسب طالبان حاصل می کند. طالبان، در تفکیک استفاده از ترورها، از دید آماری، کاهش آشکار کردن در برابر واکنش مردم و تغییر جهت خود را،  از پنج به نسبت یازده تا چهارده به نسبت هشت، آموخته اند(تنها با این عامل پیوندی). آنها به خود کامه گی در دولت افغانستان به برتری شش به نسبت یک می جنگند. مهم نیست که کسی سازمان شورشی را سلسله مراتبی یا ترکیبی تفسیر کند، نتیجه، از نظر کمی صفر است. سرانجام، طالبان در یکی از بسیار فقیر شده ترین مناطق روستایی، در دنیا عمل می کنند. درآمد کم و شهری شدن- هردو، به برتری بیشتر به سود طالبان در دو به نسبت یک اشاره دارد.

 

از آن جایی که این "برتری ها" سبک و سنگین ناشده اند،  نمی توان تعیین کرد که یک عامل نسبت به دیگری، دارای رابطۀ نیرومند است؛ ما، در تعیین ارزش نسبی پناه گاه برای این قضیه(به مثابۀ یک قاعده) از طریق تحلیل کمی، قادر نیستیم. به هرحال، دید عینی به موضوع می رساند که از دست رفتن پناه گاه های پاکستان، طالبان را به پایگاه های داخلی نیمه تجرید شده و در گام نخست در جنوب و شرق افغانستان سوق خواهد کرد. این امر، سبب کاهش ظرفیت آنان در یافتن نیروی تازه در بهار خارج از فصل می شود؛ آن ها خود را بریده از یکی از مرکز های اساسی تدارکات می یابند؛ دسته های رهبری طالبان از میدان های آغازین استخدام و آموزش شان به گونۀ عملی، منتقل خواهند شد؛ و پشتیبانی سیاسی مردم و کمک های آماده شده از سوی جمعیت های قومی و مردم قبایل در اصل، به نیم خواهد رسید. ما لستی از وضعیت های نامساعدی که با از دست دادن پناه گاه روی داده است، را، هم زمان گسترده و گفته شود که نه صرف برای سناریوی ملی افغانستان بل که همچنان برای قریب هر قضیۀ قابل اجرا، دریافته ایم.

 

مخفیگاه- خواه از دست برود یا بماند، با پایان های دراماتیک معمولی شورش و شماری از شکست های غیر معمولی دولت، پیوند نزدیک دارد (جدول 2-3).

 

 

 

مداخلۀ بیرونی به پشتیبانی دولت

از 89 قضیه در 30 تای آن، تشخیص مداخلۀ خارجی به سود دولت، امکان پذیر شد. این مداخله ها 21 بار به گونه مستقیم (یعنی با نیروی نظامی و پشتیبانی مستقیم هوایی) و 8 بار غیر مستقیم(با پول و مشاوران) صورت گرفته است(شکل 7-3).

 

نتیجه ها تا حدی غیر منتظره است. یک دولت محاصره شده که از مداخلۀ بیرونی کمک مستقیم به دست می آورد، نسبت به دولتی که چیزی شایان توجه به دست نمی آورد، تاریخچۀ بهتر بُرد و باخت ندارد. به نظر می رسد که تفاوت اساسی این خواهد بود که مداخلۀ بیرونی، به احتمال زیاد با حل و فصل مختلط- ترکیبی پیوند دارد(به ویژه، تاجکستان، لبنان، السلوادور، جمهوری دومینیکان، بوسنیا، کمبودیا در 1978 و کانگو در 1998). تاریخچۀ بُرد و باخت، با مداخلۀ غیر مستقیم، بخش بسیار کم مجموعۀ بررسی شده را تشکیل می دهد، اما یافته های این بخش، همچنان چالش های زیادی را در پیوند با مداخله آشکار می کند.

 

 

این بررسی در کل، به نتیجه می رسد که دولت ها شماری از برتری ها در برابر شورش داشته اند. بنابر این، این پندار شاید منطقی باشد که دست یابی به منابع اضافی در برخی از قضیه ها، یک نقطۀ عطف ایجاد خواهد کرد. پس چرا مداخله بیرونی به ضد شورش سود کلان نمی رساند؟ تحلیل کیفی 30 قضیۀ با مداخله، چالش هایی را در دستیابی توازن درست پشتیبانی و آماده کردن این پشتیبانی در زمان درست، برجسته می کند. در عمل، کیفیت و سازگاری پشتیبانی آماده شده به دولت، در هر یک از این قضیه ها، به گونۀ شایان توجه تفاوت می کند. حتا اگر دولت حامی، یا بازیگر غیر دولتی این توازن را دریابد، باز هم عوامل دیگر حاکی از ناکامی باشد.

 

·      فراهم کردن کمک های بسیار کم یا در نوع خود نا صحیح، خطر ناکامی در بر دارد، در حالی که فراهمی بسیار زیاد آن خطر ایجاد دستگاه های امنیتی ضعیف و وابسته را در قبال دارد.

·      تنظیم وقت مداخله خیلی اساسی است. در مداخلۀ بسیار پیش از وقت، دولت اعتبار خود را از دست می دهد و شورشیان شاید پیش از این که گرفتار شوند، در جست و جوی مخفیگاه برآیند؛ در اقدام خیلی دیر، شاید شورشیان از پیش یک نقطۀ اوج را به دست آورده باشند.

·      درست به اندازه ای که انصراف حمایت خارجی به شورش، شورشیان را از پا می اندازد، به همان اندازه، انصراف نا به هنگام حمایت از دولت نیز آن را از پا در آورده می تواند، خیلی وقت ها چنین شده است، و یا منجر به شکست یا کم ازکم توافق مختلط ترکیبی می شود.

·      رفتار نیروهای مداخله کننده، عملیات اطلاعاتی دولت را تلخ و زننده کرده می تواند، یا در برخی از قضیه ها جنگ را افزایش می دهد. در حالی که نفوذ بیرونی، پیشرفت اصلاحات اجتماعی که به ریشۀ اسباب شورش متوجه است، را تُند کرده می تواند، این نفوذ و رسوخ بعضی وقت ها گمراه کننده و نفاق افگن تواند بود. ما کمی دیرتر زمانی که در بارۀ دموکراسی اسمی یا کاذب گفت و گو می کنیم، به این موضوع خواهیم پرداخت.

·      کشورهای مداخله کننده، به ویژه دموکراسی ها، از جهت هایی مدیون مردم و شهروندان خود اند. آن ها بایستی حمایت مردم را نگهدارند یا با خطر عقب نشینی و انصراف رو به رو شوند.

·      شاید یک نقطۀ اوج در آوان مداخله از پیش ایجاد شده باشد که آزمون های پیش روی حامی خارجی را بدتر کند.

 

بیشتر کارشناسان شناخته شدۀ ما نیاز پشتیبانی خارجی به دولت را در برخی نقطه ها در مدت زمان جنگ، یاد آوری می کنند. چنان که مک کیوین(1966، ص 66) آن را بیان کرد.

       

بسیج و جمع آوری منابع لازم برای شکست دادن انقلابی های برپا شده در مدت زمان جنگ، نیازهای را پیش می کشد که کمتر کشورها می تواند آن را از منابع خود تامین کنند.... مثال، برای شکست دادن یک حرکت انقلابی که تا زد و خورد قابل تحرک رسیده باشد، به نیروهای بیرونی نیاز خواهد بود، زیرا که قوت دولت در یافتن نیروهای قابل اعتماد برای مبارزه با شورش مرتب و قوت های محلی، کم خواهد بود.

 

دو قضیۀ مداخلۀ مستقیم(یمن شمالی و ویتنام) و یک قضیۀ جاری مداخلۀ غیر مستقیم، آموزنده است.

 

یمن، مصر و عربستان سعودی: مداخلۀ مصری ها به نماینده گی از دولت جمهوری خواهان در یمن شمالی(یمن 1962-70) منجر به برقراری ترتیبات بسیار پیچیده شد. جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر، به آرزوی پیشبرد برنامۀ پان عرب خود، به هم آهنگی یک کودتای جمهوری خواهان کمک کرد، که دولت شاهی یمن شمالی را در 1962، بر انداخت. ناصر، به زودی، به منظور تقویت جمهوری خواهان و در صورت امکان ایجاد یک پایگاه عملیاتی که از آن سرانجام تمام شبه جزیره را تصرف کند، با قوای شایان توجه نظامی و کمک های مالی مداخله کرد. طرف داران سلطنت، در رویا رویی با یورش مشترک جمهوری خواهان و مصری ها، فرار و شورشی را برپا کردند. آن ها در یک مرحله کوتاه به جست و جوی پشتیبانی عربستان سعودی همسایه آغاز کردند. سعودی ها، در شش ماه اول جنگ، با مقاومت در برابر خواست های هواداران سلطنت برای کمک نظامی، با وجود پوشاندن ترس خود از مقاصد نهایی ناصر، کناره گیری نمودند(بادیب-Badeeb، 1986).

 

به هر اندازه ای که کارزار ضد شورش در برابر سلطنت طلبان- شورشیان، سست می شد، دسته های مصری رهبری بیشتر را از اردوی جمهوری خواه یمن می گرفتند. به منظور بیرون کردن نظامیان سعودی، نیروهای هوایی مصر، حمله هایی را بر مرز های عربستان به راه انداختند. این کشور، در حالی که قریه های آن زیر حمله بود، با بی میلی به درگیری وارد شد. در اپریل 1963، شش ماه پس از کودتای بیست و ششم سپتامبر 62، عربستان سعودی به فراهم کردن پشتیبانی سیاسی و مالی به سلطنت طلبان، آغاز کرد(شکل 8-3). آن چه که در اول درگیری کشتار یک دیگر بین بخش های دو یمن به نظر می رسید، پس از آن به جنگ نیابتی دو کشور خارجی مبدل شد(بادیب، 86).

 

قضیۀ یمن شمالی درس های از مداخلۀ بیرونی را هم در مورد دولت و هم در مورد شورشیان، آشکار کرد. مصر، با فرستادن تانک ها، هواپیما و سرانجام چهل هزار سرباز، به پشتیبانی کامل از دولت جمهوری خواهان متعهد بود(بادیب86، ص37).

 

 

دپلمات ها و جاسوسان ناصر، پیش از 26 سپتامبر و شاید در تمام مراحل، بر حاکمیت یمن دست درازی می کردند. آن ها در مسیر دروازۀ یمنی هدیده Hudaydah، نظامیان را حتا پیش از کودتا جا به جا کرده بود(بادیب86، ص35-36).

 

کمک سعودی به پشتیبانی شورش دیر رسید و هیچ گاه شکل مستقیم کمک نظامی به خود نگرفت. بر اساس گزارش، دسته های سعودی هیچ وقت به زور داخل یمن نشدند و نظامیان آن کشور تجهیزات و آموزش های اساسی به سلطنت طلبان محاصره شده فراهم نکردند. اما پشتیبانی مالی و معنوی سعودی برای سلطنت طلبان به طور موقت کافی بود که قدرت پیشبرد نبرد را به گونه ثابت تا یک سال پس از کودتا داشته باشند(بادیب 86،ص 35، 55). ناصر در 1967، شمار زیادی سربازان را به منظور تقویت اردوی مصر در برابر اسراییل، خارج کرد. سپس سلطنت طلبان به گفت و گو در بارۀ توافق نامۀ ای قادر شدند، که به آن ها مشارکت در قدرت و تقیسم آن را در دولت جمهوری خواهان مجاز می شمرد. گفت وگو برای پایان دادن به شورش ها، اغلب پر هزینه است، کارهای زیادی را شامل می شود، و این قضیه هم استثنا نبود. می توان گفت که شورش بی آن که جمهوری خواهان یا سلطنت طلبان کدام کامیابی روشن داشته باشند، پایان یافت. مصری ها یک متحد صوری در یمن شمالی به دست آوردند(بادیب، ص 85-86) اما بیش از 25 هزار سرباز و تمام امید مشروع برای کنترول شبه جزیره را از دست دادند. شناسایی نقطۀ اوج در این قضیه پیچیده است. یکی می تواند بر متقاعد شدن برابر که در آغاز توافق در 1963، رخ داد یا بر خروخ دسته های مصری در 67، پافشاری کند. بر فرض، آن چه در 63  رخ داد، بین 63 و 70، مصری ها، جان هزاران نفر، سرمایه سیاسی سال ها، و پول های فوق العاده زیاد را برای یک هدف گم شده، از دست دادند.

 

از آن جایی که شورش ها سپری می شوند، این یک کوتاه تر از حد میانه- در هشت سال تمام می شود. پایان، هفت سال پس از بن بستی که در جریان آن دو طرف متحمل تلفات و بربادی حیثیت سیاسی شده اند، فرا می رسد. گفت و گوهای مستلزم نهایی کردن برنامه صلح، سه سال می گیرد و به دخالت ملل متحد و بازیگران چند کشور منطقه نیاز دارد."دنبالۀ" این شورش قریب دشوار پر هزینه ترین دورۀ درگیری بود.

 

بدون شناخت نتیجۀ درگیری یمن شمالی، شاید پنداشته شود که پشتیبانی مستقیم و مهم مصر، به دولت جمهوری خواهان سرمایۀ سیاسی و قدرت ضروری جنگی داد تا این که شورش ناتوان را شکست داده باشد. در عوض، مصریان در شکست دادن سلطنت طلبان ناکام ماندند، در باتلاق فرو رفتند و سر انجام عقب نشینی کردند. با دست آوردِ در بهترین حالت یک پیروزی پر هزینه و در بدترین حالت، یک شکست ستراتیژیک. جنگ ویتنام، یکی دیگر از بینش غیر منتظرۀ تاریخ مداخلۀ مستقیم را به یاد می آورد.

 

ویتنام و ویتکانگ

هرچند ایالات متحده از سال های 1950، دولت ویتنام را پشتیبانی می کرد، مداخلۀ نظامی آن کشور، با معرفی یک واحد عمده رزمی به جنوب ویتنام در 1965، با شور و شوق آغاز یافت. در 68، سالی که شمار نیروهای امریکایی به بیش از 530 هزار نفر رسیده بود(کین-Kane، 2006)، ویتکانگ ها(جنگنده های چریکی کمونیست جنوب در جریان جنگ ویتنام) هجوم تیت- حمله سراسری را اجرا کردند. امریکایی ها و یتنام جنوبی در پاسخ، به زیربنا های آنان تلفات زیاد وارد کردند و با یک برنامه خاص ترکیبی(مانند کارهای مدنی و پشتیبانی از پیشرفت های انقلابی یاCORDS ) کارهای ضد شورش را بهتر کردند. با وجود این کامیابی های تاکتیکی، بی باکی تهاجم به نوبۀ خود، ارادۀ سیاسی امریکا را درهم شکست.

 

در سه سال تهاجم تیت، ویتکانگ ها به کوشش های پشتیبانی واگذاشته شده بودند. واحد های اردوی ویتنام شمالی، امریکایی ها و نیروهای ویتنام جنوبی را به آن چه که عملیات جنگ سنتی از آب بدر شد، گرفتار کردند. درگیری در سال 72، قریب شکل کامل سنتی یا مرحلۀ نهایی مائو را اختیار کرده بود(مائو، 1961{2000}، ص 42-43). در همین سال، شمار دسته های نظامی امریکا به 35 هزار کم شد، که در پشتیبانی مستقیم نظامی دولت ویتنام، کاهش را نشان می داد. ایالات متحده در 1973، به انصراف از حتا کمک های غیر مستقیم مالی از ویتنام جنوبی و نیروهای سنتی ویتنام شمالی آغاز کرد و گام نهایی را در 1975، برداشت. هرچند دولت ویتنام ممکن به شکست احتمالی در دراز مدت رو بر به رو می شد، برخی از تحلیل گران به این باور اند که موافقت نامۀ صلح 1973، پاریس مانع این احتمال شد. با این حال، کاهش پشتیبانی مالی بین سال های 73و 75، موافقت نامه های صلح را به شدت نقب زد و همچنان روحیه و اقتصاد ویتنام جنوبی را ضعیف کرد. انصراف از کمک های مالی- حرکتی که در روحیۀ پیروزی ویتکانگ ها در 1968، نقش جلوگیری کننده و سهم زیاد داشت، یک علت مهم سقوط دولت ویتنام جنوبی بود(تاور-Tower، 81-1982). در این صورت، مانند بسا قضیه های ناکامی مداخله، دولت زمانی به زودی سقوط کرده است که باری شورشیان(یا در این جا دولت ویتنام) به گونۀ روشن دست بالا کمایی کرده است. ماهیت شتابناک این سقوط- تانک های برگشت کننده از سرک های مرکز- با تفکر دخالت طولانی امریکا در دوره های پس از استعمار و مشورتی که تا سال 1965، پیش برده شد، زیاد مغایرت داشت.

 

با وجود برخی از تاکتیک های در حال پیشرفت و کامیابی های عملیاتی- به ویژه در برابر ویتکانگ ها- در سال 1986، یک نقطۀ اوج نمایان شده بود. درفش ارادۀ امریکا با بسیار تُندی یا شاید بیش از تُندی شورشی های ویتکانگ، به اهتزاز درآمد و علامت داد. از آن جایی که حامیان، کارزار ستراتیژیک شان را در اوج  خشونت شورش ترک کردند، در این قضیه شکست عملیاتی دسته های شورشیان بی ربط ثابت می شود. امکان نداشت که دولت ویتنام حتا با کمک دوامدار، در برابر شورش نیرومند و مسلکی اردوی ویتنام شمالی چند سال بیشتر پایداری می کرد. در آخر، نیم میلیون سرباز امریکا، هزاران تن مهمات و میلیارد ها دالر دخایر ملی همه، برای امن کردن سرنوشت ویتنام جنوبی از دست رفتند(شکل 9-3).

 

این بینش کوتاه در بارۀ پایان جنگ ویتنام، تمام عامل های مشارکت کننده را که به پیروزی ویتنام شمالی انجامید، متاثر نمی کند، به شمول کیفیت ویتکانگ و نیروهای اردوی ویتنام شمالی- NVA، درمانده گی نظامیان امریکا و برنامه ریزان در چنگ زدن به اصول مرکزی نظریۀ ضد شورش تا دیرزمان پس ازجنگ، سودمندی پناه گاه در خاک همسایه های لاووس و کمبودیا، و سرشت دموکراسی کاذب دولت ویتنام، ناکامی عملیاتی اردوی جمهوری ویتنام-ARVN، در آغاز سال های70، برنامۀ فعال آموزش های بی رحمانۀ ویتکانگ، یا پشتیبانی تدارکاتی فراهم شده به شمال به وسیلۀ اتحاد شوروی و جمهوری خلق چین- PRC. اما به هرحال، یافته های کمی انعکاس درست داشت. یمن شمالی، ویتنام و دیگر قضیه های ناکام یا گیر کرده در مداخله های مستقیم(به گونۀ برجسته افغانستان 78 تا 1992)، همه دام ها و حتا پیچیده گی های فشار آور مرتبط به چنین عملیات ها را نشان می دهند.

 

به نظر می رسد که مداخله ها اغلب بسیار بد پایان می یابند. مداخله های کامیاب، هرگاه اتفاق افتد، مایل به دنبال کردن حد وسط روند پایان دادن می باشد. برخی از این ها زمان زیاد گرفت تا به نتیجه برسد. بین مداخلۀ مستقیم و مداخلۀ غیر مستقیم تقاوت های بیشمار موجود است. ما، نگاه آنی به مداخله های مستقیم در یمن شمالی و ویتنام آماده کردیم. پشتیبانی های امریکا به دولت کولمبیا(1963 تا امروز)، نشان دهندۀ نمونه ای از آنچه شاید از یک مداخلۀ غیر مستقیم برآید، است.

 

 

نیروهای مسلح انقلابی کولامبیا: با وجودی که ما تشخیص کرده بودیم که کارزار ضد شورش در برابر نیروهای مسلح انقلابی کولمبیا(FARC، "جاری" است، از سال 2000 به اینسو، به کامیابی های فزاینده رسیده است(شکل10-3). این نیروهای شورشی ضد جمهوری کولامبیا، با برپایی خود در اوایل 1980، در محل های دور دست کشور عملیات هایی انجام می داد و در ایجاد تهدید جدی به دولت، کامیاب بود. برابر به این، دولت در طرح خواست سیاسی یا نیاز های قوی نظامی برای شکست شورشیان ناتوان ثابت شد. زمانی که در سال های 81، نیروهای مسلح انقلابی، فعالانه مصروف حمل و نقل مواد مخدر بود، کارزار ضد شورش کولامبیا، توجه کم بین المللی را با خود داشت(راباسا-Rabasa، وارنر- Warner، و دیگران، 2007، ص 67).

 

افزایش و تشدید جنگ بر ضد مواد مخدر، از سوی رییس جمهور رونالد ریگان، منتج به مداخلۀ غیر مستقیم امریکایی در کولامبیا شد. از 81 تا 2000، کمک های امریکا، با حالت های نوسانی ناشی از ارزش های مربوط به موضوعات بودیجۀ ملی، تمرکز های ریاست جمهوری و احساس کنگره، به داخل کشور سرازیر می شد. آهسته آهسته قریب تمام حمایت های نظامی از پشتیبانی عملیات ضد مواد مخدر برداشته می شد. در اواخر 1980، و تمام سال 1990، کولامبیا بر این مداخلۀ بیرونی غیر مستقیم تاکید و حساب نکرده است. با این حال، نیروهای مسلح انقلابی کولامبیا، با به دست آوردن جنگ افزارهای پیشرفته، بسیار رشد کرد. سرانجام شورشیان کنترول یک منقطۀ خود مختار در مرزهای کولامبیا را در اختیار گرفتند( خدمات انتشارات عامه- بدون تاریخ). بر اساس گزارشی، بین 93 و 2000، کشت کاکائو تا 300 درصد و کشت خشخاش 75 درصد افزایش یافت. بازهم بر اساس گزارش ها، قریب 3 هزار کولامبیایی در سال 2000، ربوده شده بودند(جی.ا، او-GAO، 2008،  ص9). به این ترتیب، شورش قریب تا مرز چهل سال رسید، بدون این که پایانی در نظر باشد.

 

در سال 2000، رییس جمهور کلنتون تفصیل مشارکت در برنامۀ کولامبیا را اعلان کرد- برنامه ای که با رییس جمهور آندرس پاسترانا، یک جا کار شده بود(جی.ا. او،2008، ص 11). رویدار یازدهم سپتامبر و تمرکز بر شکست دادن شبکه های تروریزم بین المللی به این برنامه جهش اساسی داد. بستۀ حمایت های امریکا، سرانجام کم از کم 4،9 میلیارد دالر در بخش حمایت نظامی را شامل شد.(جی.ا.او، 2008، ص 5). هرچند کنگرۀ امریکا، برنامۀ کولامبیا را تا حدی تغییر داد، حمایت های غیرمستقیم  به گونۀ فزاینده جریان داشت. در آخر 2002، پول تعهد شده این برنامه در 2000، به نشان دادن اثرات خود آغاز کرد.

 

در 2009، کولامبیایی ها با چهل وشش سال در شورش به کامیابی های پی در پی نظامی دست یافتند. ساحۀ کنترول نیروهای مسلح انقلابی محدود شد، گروگانانی که نزد این نیروها نگه داشته می شد، رهایی یافتند، و افکار عامه ملی و بین المللی را بر ضد شورشیان مدیریت کردند("گروگان ها که بیش از پنج سال در کولامبیا، نگه داری شده بودند، نجات یافتند "2008). منابع نظامی کولامبیا گزارش داد که 25 درصد آدم کشی ها کاهش یافته،90 درصد اختطاف پایین آمد و20 درصد کنترول نیروهای مسلح اصلاح طلب بر ساحه ها، از سال 2000 تا 2007، کم شد ("گروگان ها که بیش از پنج سال در کولامبیا، نگه داری می شدند، نجات یافتند،" 2008، ص 22- 25، به نقل از آمار دولت کولامبیا). به هرحال، بیشتر آن چه گفته شده، گزارش هایی در بارۀ ترک خدمت و فرار ها و راپور هایی است که از سوی مردم به نظامیان داده شده است(شکل 11-3).

 

بین سال های 2000 و 2009، آمار ترک خدمت و فرار به گونه قابل ملاحظه افزایش یافت. دولت کولامبیا کاهش بیش از پنجاه درصد نیروهای مسلح انقلابی( از 17هزار به 8 هزار) را گزارش داد. آمار فرار تنها در 2007 تا 2008، تا بیست درصد افزایش یافت(کرول،2009). یک مقالۀ دیگر از وزارت دفاع کولامبیا چنین نقل می کند:

 

چریک ها به گونۀ کتلوی صحرایی شدند: به نقل از  وزارت دفاع، از شروع 2007، بیش از سه هزار و نهصد تن به نهاد ها بازگشتند. جان مانول سانتوس-Juan Manuel Santos ، وزیر دفاع گفت، در ماه های اخیر، کلان ترین تناسب جذب شده گان، اشخاص دارای آگاهی و با تجربه های جنگی از عملیات نظامی بودند"قریب دو سال پیش کسانی که ترک کرده بودند، آن هایی بودند که چندین سال در نیروهای مسلح اصلاح طلب عضویت داشتند. متوسط عضویت شان در آن نیرو، از 15تا 20 سال بود( لاپیر-Lapper، 2008).

 

     

 

 

 

در 2008، یک گروپ ده هزار نفری از زندانیان نیروهای مسلح انقلابی سابق، گروهی فراری، به نام" دست ها برای صلح" ایجاد کردند. به اعضای این گروه دعوت داده شد که در ازای فراهم کردن اطلاعات از فعالیت های جنایت کارانه و انکار از تعلق به نیروهای مسلح اصلاح طلب، عفو می شوند(فوریروForero- 2008). مدارک حکایتی نشان می دهد که اثرات فرار نیروهای مسلح انقلابی به اندازۀ آمار دولت متقاعد کننده بوده است. به هرحال، بانظرداشت شرح احتیاط آمیز برنامۀ شیو های-  Chieu Hoi، تبلیغات و آمار با احتیاط مورد تحلیل قرار داده خواهد شد. در قضیۀ ویتنام سال های 1968، حرکت تاکتیکی با شکست خرد کنندۀ روحی، متوازن بود. دولت ویتنام در تامین کنترول بر کشور، ناتوان بود و ثابت شد که بیش از اندازه به پشتیبانی جنگی مستقیم امریکا(دسته های نظامی، تجهیزات، قدرت آتش) وابسته بود. آنچه که شاخص های"مثبت" پایان دولت به نظر می آمد، اشتباه آز آب بدر شد. در مقابل، به نظر می رسید که دولت، حرکتی را ایجاد خواهد کرد. رییس جهمور اوریبه به مشروعیت پروسۀ دموکراتیک تن داد. او قوای نظامی و پولیس نیرومند داشت که قریب بدون(یا با کمی) کمک امریکا پا بر جا مانده و بیشتر مردم کولامبیا را به سوی هدف خود موفقانه جلب کرده می توانست. با محاسبه به همۀ این عامل ها، فرار منسوبان ارشد شورشیان نیروهای مسلح انقلابی در 2007 و 2008، به اندازۀ ترک خدمت که در نقطۀ اوج انقلاب کیوبا در 1958، به آن اشاره شد، شاید مهم ثابت شود. در قضیۀ کولامبیا، پشتیبانی غیر مستقیم امریکا(مشاروان محدود، تمویل مالی، اطلاعات استخباراتی و فروش جنگ افزار) شاید توازن را به نفع دولت به اوج خود رساند.

 

به دلایل مختلف، ایالات متحدۀ امریکا، قادر بود برنامۀ حمایت خود را به معکوس کردن کارزار متزلزل ضد شورش، موفقانه مطابقت دهد. مشابه به آنچه که کوشش های چین علیه شورش مالایا کامیاب شد، بریتانیا زمان عملیات های خود را برای رسیدن به کامیابی اصلاح کرد و افزایش داد. یک تغییر در وضع و تاکتیک های قوای امریکا در عراق سال های 2007-2008، به نظر می رسد حفظ(کم از کم موقتی) عملیاتی باشد که به گونه گسترده به عنوان ستراتیژی شکست نوشته شده است. یک دیدکیفی به قضیه های باقی مانده نشان می دهدکه آرزو مندی و ظرفیت اصلاح ستراتیژی در وسط کارزار قطعی ثابت می شود. از سوی دیگر، بادر نظر داشت شرح داده ها، ناکامی مصر در اصلاح روش های خود در یمن شمالی، با پی آمد ها مختلط یا شکست پیوند دارد.

 

چنان که در ابتدا گفته شد، این بررسی یک سلسله پرسش های مطرح می کند که شاید برنامه ریزان هم بپرسند: آیا دورنمای عملیات ضد شورش ماندنی است؟ آیا خطر های پیشبینی شده برای اعتبار و منابع مالی بین المللی، ارزش دارد؟ وضعیت ساحۀ عمل، برای کارزار ضد شورش مساعد به نظر می رسد، یا به ناکامی احتمالی اشاره می کند؟ یک یافتۀ کمی که نشان می دهد که مداخله به نماینده گی از دولت با کار گذاری حد اقل 50-50، به این پرسش ها پاسخ می دهد(جدول 3-3).

 

مداخلۀ بیرونی به پشتیبانی شورش ها

بیش از نیم شورش هایی که در مجموعۀ داده های ما، مورد پشتبانی دولت بوده اند، برنده شده اند(شکل 12-3). بُرد و باخت  آن هایی که پشتیبانی دولتی نداشته اند، قریب برابر است. آن هایی که به هیچ وجه پشتیبانی نداشته اند، از هژده مورد سه تای شان بُرده اند. جایی که پشتیبانی دولت آغاز ولی سپس قطع شده، شورشیان به مراتب بدتر از نیم، بُرد داشته اند.

 

بررسی های کیفی پنجاه و دو موردی که کشور ها از شورشیان پشتیبانی کرده اند، نشان می دهد که حمایت سازگار دولت، در پایان دادن دولت ها از سوی شورشیان بسیار اساسی بوده است. شورشیان به طور کلی با نظر مائو(مائو،1965، ص، 173، چنان که مک کیوان-McCuen، 1966، ص 64 هم ذکر کرده) توافق دارند که گفته بود:" امروز برای هر مبارزۀ انقلابی در هر کشوری و در هر ملتی، پشتیبانی بین المللی، نیاز می باشد."

 

 

 

 

 

 

ما، مجموعه اطلاعات نسبی وسیع دریافت کردیم که از آن پشتیبانی خارجی به شورش ها بررسی می شود. شورش ها در همه قضیه ها میزان حمایت 75 درصدی کسب کرده اند. در قضیه های باقی مانده، تنها یک مورد کامیاب شده است. این آمار به خودی خود، اهمیت پشتیبانی خارجی به شورشیان را نشان می دهد. در این مورد، اونیل(1990، ص، 111،) دانش عرفی ضد شورش را چنین خلاصه می کند:

       

جز در موارد دولت های کامل بی کفایت، عاری از ارادۀ سیاسی و با کمبود منابع، به طور عادی سازمان های شورشی، هرگاه قرار باشد که کامیاب شوند، بایست حمایت خارجی به دست آورند. حتا زمانی که حمایت شایان توجه به شورش در شرف آماده شدن باشد، قابلیت موثرانۀ جنگ با نظامیان دولتی اغلب به کمک های مختلف نیازمند است، به سببی که دولت در حال محاصره، از مساعدت های بیرونی سود می برد.

 

روش و سازگاری این حمایت ها اغلب تعیین کنندۀ چگونه گی پایان یافتن شورش می باشد. یعنی حمایت های آماده شده به وسیلۀ آواره گان، بازیگران غیردولتی و دسته ای از دولت ها، از کمک مالی گرفته تا مداخلۀ مستقیم نظامی. گالولا (1964 ،{2006}، ص، 39) آن را حمایت به معنوی- اخلاقی، سیاسی، تخنیکی، مالی و نظامی تقسیم بندی کرد. اونیل،"مادی" را جانشین حمایت تخنیکی، مالی و نظامی کرد، اما در کل با گالولا در یک ردیف قرار دارد. در برخی از قضیه ها، به هر حال، این حمایت که تعریف شد- با مرور زمان در شکل، کمیت و کیفیت سازگار باقی می ماند. مداخلۀ نیرومند و نسبی مساعد چین و شوروی در ویتنام، نقش آشکارا به پایان دادن جنگ به سود شمال به جا آورد. تامیل ها و آیرلندی- امریکایی های پراگنده، میزان مناسب حمایت مالی به ببر های آزادی بخش تامیل و اردوی موقت جمهوری خواه ایرلند، فراهم کردند. هرچند، مشکل خواهد بود استدلال شود که این حمایت ها به ترتیب به شورشیان کمک کرد که پایان دولت های شان را رقم زنند. جدول 4-3، برداشت اضافی اشکال حمایت های بیرونی را که شورشیان به آن دسترسی داشته اند، پیشکش می کند. این جدول که در کمک به بررسی 2001، موسسه رند به نام- گرایش های حمایت بیرونی برای جنبش شورشیان، ساخته شده است(بایمن، چالک و دیگران،2001، ص، 105)،  اهمیت تاریخی ای که هر نوع حمایت اختیار کرده است، را نشان می دهد.

 

دولت های خارجی تا کنون تهاجمی ترین حامیان شورش ها استند. به ویژه زمانی که حمایت بیرونی با دیگر عامل ها مقایسه می شوند، ارزش نسبی این پشتیبانی بیرونی به مرور زمان، از عامل های اساسی در شکل دهی پایان دادن دولت هاست. با کنارهم قرار دادن مداخلۀ چین با خط زمانی سقوط دولت ویتنام جنوبی، می توان یک پیوند بین کاهش حمایت امریکا و کمک ثابت چین به ویتکانگی ها و اردوی ویتنام شمالی بین سال های 62 و 75 را نشان داد.

 

 

همزمان با پایین آمدن تند قوای امریکایی در 68-1969، تعهد های چین به شمال به کم رنگ شدن گرایید. به هرحال، جمهوری خلق چین به فراهم کردن شایان توجه کمک های مادی، مالی وغیره تا قریب به پایان جنگ ادامه داد. این به طور نسبی کمی بیشتر از آن زمانی بود که امریکا به جنوب ویتنام کمک فراهم می کرد. جمهوری خلق چین در سال 1972، در  پشتیبانی ها تکانه ای ایجاد می کرد که کمبود تجهیزات از دست رفتۀ اردوی ویتنام شمالی را در تهاجم عید عیسوی(Easter Offensive) پوره کند. این زمانی بود که کنگرۀ امریکا در بارۀ قطع کمک های مالی و نظامی به اردوی ویتنام شمالی به رای زنی ها آغاز کرده بود. شکل 13-3، نه تنها به سبب فروپاشی دولت ویتنام، بلکه به یک وابسته گی اشاره می کند. هرچند رکارد باور دارد که پشتیبانی بیرونی اگر سبب یگانه نباشد، به گونه روشن در کامیابی ویتنام شمالی اساسی بوده است:

  

نا ممکن است استدلال  شود که کامیابی کمونیست ها در جنوب ویتنام چیزی غیر از پیروزی کمک خارجی باشد. به راستی، کمونیست ها در جنگ نمی جنگیدند یا برنده نمی شدند هرگاه پشتیبانی گسترده چین و اتحاد شوری را با خود نمی داشتند.... کمک بیرونی یک عامل قادر کنندۀ مشترک پیروز های جنگ های شورشی است، اما حتمی نیست که ضمانتی برای آن باشد. (رکارد2007، ص،48، 133).

 

        

 

در این مورد با رکارد هم رای استیم، در بهترین حالت، در نبود کمک چین و شوروی، ویتنام شمالی قادر می بود که شورش در حال پیشرفت و از روی اتفاق با میزان پایین را تحمل کند. یک نظر کوتاه به اطلاعات ذکر شده، حجم کلان قدرت جنگی داده شده از سوی حامیان خارجی به شمال ویتنام را نشان می دهد که اجازه می دهد در نبود آن، پی آمد های متفاوت را تصور کرد.

 

پشتیبانی دوام دار و گسست روشن، سپس، برای شورشیان یک نیاز مهم به نظر می رسد. در بارۀ قضیه هایی که سازگاری پشتیبانی بیرونی آن به مرور زمان تغییر مهم پذیرفته، وضعیت چگونه بوده است؟ این تغییر ها چه اثری بر نتایج درگیری داشته است؟

 

 

 

 

(بخش دوم قسمت سوم)                                      

 

انگولا و اتحاد ملی برای استقلال (UNITA)

شورش یمن شمالی، پشتیبانی بیرونی را هم برای دولت و هم برای قوای شورشی نشان داد. شورش اتحاد ملی برای استقلال کلی انگولا، متعلق به جوناس ساویمبی- Jonas Savimbi، نخست در برابر مستعمره های پرتگال و سپس با جنبش مردمی برای آزادی انگولا(MPLA)، فرصت خوبی برای کشف نیروی محرکۀ پشتیبانی نامساعد بیرونی فراهم کرد. زمانی که در 2002، ساویمبی در یک کمین کشته شد، اتحاد ملی برای استقلال تام انگولا، کم کم از دوازه کشور خارجی به شمول ایالات متحدۀ امریکا، کمک های مالی یا نظامی دریافت می کرد. هیچ یک از این مداخله ها نتواست که ساویمبی را به پیروزی برساند. شورش اتحاد ملی برای استقلال تام انگولا، در پی یک سلسله شکست های تاکتیکی و دپلماتیک که" دنبالۀ" بازی را از 92 تا ختم 2002 کشاند، پایان یافت.

از میانۀ 1960 تا ختم سال های70، چندین گروه شورشی انگولا، برای برانداختن دولت مستعمرۀ پرتگال جنگیده بودند. در 1966، ساویمبی و شورشیان ضد استعمار  اتحاد ملی برای استقلال تام انگولا را ، پس از انشعاب 1964 با جبهۀ گستردۀ ملی نجات انگولا(FNLA) تشکیل کردند. ساویمبی پس از یک آموزش کوتاه مدت در جمهوری خلق چین، برای پشتیبانی از سوی چنین شخص مساعد بود. چین در کوشش برای گسترش جای پا در افریقا و بسیار مهم تر از این، برای نقب گذاری منافع عمومی غربی ها و اتحاد شوروی، به اتحاد ملی برای استقلال انگولا کمی جنگ افزار و همچنان آموزش برای بخش کوچکی از شورشیان فراهم کرد. با این حال، چین هرگز پشتیبانی کامل اتحاد را متعهد نشد. در دورۀ مداخلۀ غیر مستقیم، چین در هیچ زمانی مشاروان قابل توجه یا تیم های آموزشی برای تشکل جنگنده های مستعد اتحاد ملی به کار نبست. ساویمبی، در نبود پشتیبانی ویژه، کوشش کرد که نمونۀ شورش رزمی چین مائویست را پیروی کند. در 1966، اتحاد ملی برای استقلال تام انگولا، در حالی که چندان مسلح و آموزش دیده هم نبود، چندین حملۀ دلیرانه، حتا بدون هم آهنگی را به هدف های پرتگالی ها راه اندازی کرد. پرتگالی ها، موج یورش های نخستین را با تحمیل ضربه ها بر ستون های اتحاد، پس زدند. مداخلۀ دو دله و بی میل چین از اتحاد ملی در نیمۀ سال های 60، بیش تر از هدف های ملی چین در افریقا، شورش های نوپا را با خطر رو به رو کرد. در دراز مدت، چین با پشتیبانی گزینشی گاه از یک گروه شورشی گاه از دیگر آن، مانند سرمایه ای که فراز و فرود دارد، حامی بی ثبات ثابت شد.

از روی برخی از گزارش ها، ساویمبی، رهبر توانا و با مهارت سازماندهی سالم بوده است. هرگاه چین به مداخلۀ کامل غیر مستقیم در پشتیبانی از اتحاد ملی در سال 1966، وفادار می بود، امکان داشت، اگر زیاد محتمل نبود، که ساویمبی از جنبش مردمی برای آزادی انگولا(MPLA) و جبهۀ ملی نجات انگولا(FNLA)، موفقانه پیشی گیرد. در زمانی که پرتگالی ها در سال 1974، فرو پاشیدند، او برای گرفتن قدرت، با فراهم شدن یک دولت دوست از سوی چینایی ها در قلب غنی ترین کشور قاره از نظر منابع طبیعی، در موقعیت بهتر قرار داشت. پیش از 1969، قوۀ اجراییه امریکا توجه کمی به صحرای افریقا کرده بود، و ادارۀ جانسون شاید مستقیم مخالف برقراری یک رژیم دست نشاندۀ چین در انگولا بود(مارکم،1976، ص، 406). در مقام های بلند جنبش های پان عرب و کشورهای غیر متعهد، پیش از جنگ عرب- اسراییل در جون 67، جمال عبدالناصر، در ظاهر، مصر را به جنبش اتحاد ملی برای استقلال تام انگولا متعهد کرد. چین به فرستادن بسته های خُرد کمک برای چند سال ادامه داد، اما در 1967، مصری ها به عنوان حامی بالفعل ساویمبی جاگزین چین شدند(پات گیتر2000، Potgieter، ص265-358). مصری ها در آخر سال های 60، به اتحاد ملی کمک می کردند و به فراهم کردن برخی از کمک های مالی و نظامی در جریان و تا آخر سال های 70، ادامه می دادند. از ساویمبی نقل شده که مصر از آخر 66، تا 77، به عنوان تنها تامین کنندۀ اسلحه و پول برای اتحاد ملی بوده است(مارکم،78، ص228). به هرحال، با بازتاب ناموثر کوشش های جمهوری خلق چین، جمال ناصر در آماده کردن بسته های کلان جنگ افزار ها یا آموزنده گان، به ساویمبی توفیق نیافت. پشتیبانی متناقض سبب اقدام های بی نتیجه شد. پیش از سال74، اتحاد ملی از سه سازمان شورشی خُرد ترین آن ها بود، که بین دو هزار تا سه هزار جنگنده در میانه سال های 70 داشت. این گروه برای کمتر از پنج درصد حمله ها در برابر نیروهای پرتگالی در سال 1970، مسوول بود(مرکم 78، ص 217). زمانی که دولت استعماری پرتگال در 1974، فرو پاشید، اتحاد ملی با جنبش ملی نجات انگولا، که یک سازمان نیرومند و دارای پشتیبانی کامل از سوی شوروی بود، در مخالفت و ستیزه قرار داشت.

 

پس از فروپاشی 74، انگولا میدان نبرد نیابتی در شماری از جبهه ها شد. در ابتدا، از بین رفتن رابطه ها با مصر و چین برای ساویمبی به ربط ثابت شد، چون فرانسه، آلمان غرب، افریقای جنوبی و حتا عربستان سعودی از اتحاد ملی و جبهۀ ملی در برابر دولت جدید جنبش مردمی برای آزادی انگولا که متحد شوروی بود، پشتیبانی می کردند. مبالغ کم پول و تجهیزات  جاری شد و در 1975، افریقای جنوبی با پشتیبانی ایتلافی از اتحاد ملی و جبهۀ ملی بر انگولا هجوم آورد. در پاسخ، اتحاد شوروی جنبش مردمی را با تانک های تی 34 و تی 54، راکت های 122و هواپیمای جنگی، مالامال کرد. کوبا هزاران سرباز به آن افزود که توازن را به نفع جنبش مردمی تغییر داد. افریقای جنوبی با بدنامی مجبور به بازگشت شد و نیروهای کم آموزش دیدۀ اتحاد ملی و جبهۀ ملی ناکام به اردو گاه های قبیله ای خود برگشتند. کمک های بیرونی به اتحاد ملی فوری فرو کشید (شکل 14-3)( مرکم 76، ص 417).

 

در پایان 1975، اتحاد ملی پس از نه سال شورش، خود را در کنترول یک بخش قابل توجۀ ساحۀ قبیله ای یافت، اما به تصرف پایتخت- لوندا، نزدیک نشده بود. شورش اتحاد ملی سر انجام در مرز بیست و شش سالگی در ناکامی پایان پذیرفت. هرچند ساویمبی در جلب پشتیبانی دوازده کشور، به شمول ایالات متحده کار کرد، اما هرگز قادر نشد که از یکی از حامیان خود تعهد کامل بگیرد. در هر مورد، یک حامی برخی از کمک ها را به اتحاد ملی فراهم می کرد و در چند ماه یا سال آن را ترک می گفت. شورشیان اتحاد ملی از آموزش های مداوم هرگز مستفید نشدند؛ هرگز از جریان مالی یا تجهیزات بهره نبردند و اغلب خود را تنها یافتند(شکل 15-3). (مارکم(1978، ص 221) شرح داد:

 

تجربۀ اتحاد ملی بیان می کند که نبود پشتیبانی قابل لمس بیرونی، چگونه ظرفیت شورش را محدود می کند. بی بهره شدن از پایگاه پایدار و قادر نبودن به گرفتن کمک های اساسی از بیرون، سبب شد که شورشیان مسلح اتحاد ملی قادر نشوند که بر ریشه های قوی قومی سیاسی، سرمایه گذاری کنند و ظاهر شوند.

 

رکارد باور دارد که پشتیبانی از شورشیان برابر به حمایت از ضد شورش مهم است. او با صراحت بیان می کند که جبهۀ نجات الجزایر و شورشیان قومی مالایا- ماله-Malay ی چین- هردو در اصل به سببی شکست خوردند که کمک های شان قطع شد. او چنین نتیجه می گیرد:

 

 این نتیجه گیری کم منطقی به نظر می رسد که شورش های بسیار با انگیزه و ماهر، می تواند با انکار از دست رسی به پشتیبانی بیرونی شکست بخورد و در صورت مواجهه با طرف قوی تعقیب کننده ستراتیژی فشار بی رحمانه(یا یکی آن) به شکایت فعال جبران خساره متوصل می شود یا از استعمال نیرو انصراف می کند (رکارد2007، ص، 57).    

 

در حالی که فهم این که چرا خود داری کامل پشتیبانی، اغلب فروپاشی یک شورش را در پی دارد، دشوار نیست، ارزیابی تاثیر های حمایت محدود و پراکنده، بیشتر دشواری زاست. ثابت شده است که پشتیبانی ناکافی، سبب اصلی در پایان یافتن شورش است، شاید کار بیهوده باشد. در هر قضیه ای که پشتیبانی محدود داشته، میزان سود مندی این حمایت، جریان شورش را با فراز و فرود رو به رو کرده است. از برخی جهت ها، در یک درگیری، بازیگران بیرونی باقی ماندن شورشیان را اطمینان بخشیده اند، در حالی که از جهت های دیگر، عملیات آنان را نقب گذاری و خراب کرده اند. مزید بر این، پشتیبانی محدود همیشه حاکی از شکست نمی باشد: کمک محدود و غیر میستقیم سعودی به وفادران یمن شمالی کافی بود که دولت را به میز معامله و مذاکره ببرد

در رویا رویی با این عدم اطمینان و قاطعیت، بررسی قضیۀ اتحاد ملی برای استقلال کامل انگولا، بر برخی چیز ها روشنایی می اندازد. جمهوری خلق چین با روشی که از اتحاد ملی پشتیبانی کرده بود، نمایانگر آن است که سایر قضیه های دارای حمایت محدود، به ناکامی کمک کرده است. ساویمبی شاید در 1966، زمان و فرصت مناسب داشت، که نسبت کمبود منابع و آموزش نتواست از آن استفاده وسیع کند. به گونۀ مقایسوی اتحاد ملی ناتوان شده، پیش از 1975، هیچگاه فرصت واقعی زیر شعاع قرار دادن جنبش ملی را نداشت. نقطۀ اوج (عطف) ساویمبی شاید در 1966، واقع شد

به نظر می رسد که پشتیبانی از شورش های بیرونی به صورت عموم دور از تدبیر و غیر محتاطانه باشد(غیر از موارد خاص، هدف های کوتاه مدت یا نیاتی که سبب در هم ریختن می شود). این به معنای آن است که عامل های کاهش دهنده ای وجود دارد که شاید حامیان بر آن فکر کنند. این نتیجه گیری ها، بر تحلیل های این بررسی متکی است و دانش عرفی را تقویت می کند:

·   پشتیبان بیرونی، بیشتر عامل های سببی دال بر پایان دادن دولت را کنترول کرده نمی تواند. تحلیل های دقیق و مداوم، در برابر ناکامی های غیر منتظره، یگانه وسیله و جز ترکیبی بیشتر مداخله های کامیاب می باشد.

·   در نزدیک به همه قضیه های مداخله، نرمش عملیاتی و سترایتژیک، قاطع ثابت شده است. کارزار برنامه ریزی باید بر مبنای این آرزومندی بنا شود که تغییر مهم در نیازها، حرکت، و استقامت، موجود است و همه اجتناب ناپذیر می باشند.

·   عامل زیاد تاثیر گذار بر نتایج مداخله ها به نماینده گی از دولت، به نماینده گی از شورش ها به کار برده می شوند. تنظیم وقت و زمان بندی به طور مساوی در هر دو مورد اساسی است. گالولا(1964{2006}، ص 42،) باور دارد که" اگر پشتیبانی بیرونی، به بسیار آسانی قابل حصول باشد، اعتماد به نفس صفوف شورشی را خراب می کند یا آسیب می زند.... پشتیبانی بیرونی باید در میانه پس از مراحل آخری شورش صورت بگیرد."

·    ما دریافته ایم که مداخله های جانبدار یا آن هایی که در پشتیبانی شان کمبود دارند و آنچه درخور است، تمرکز نکرده اند، به احتمال در شکست اند. پشتیبان ها باید آنگاه مداخله کنند که به ماموریت پیشنهاد شده به طور کامل وقف شده باشند و باور کنند که به تعهد حمایتی شا، برای ده تا شانزده سال قادر اند.

 

نکتۀ اخیر می رساندکه پشتیبان ها می خواهند که شورش کامیاب شود و شورشی ها را در مدت جنگ مساعدت خواهدکرد. اونیل(1990، ص 119،) نگاشت که این، همیشه مصداق ندارد(جدول 5-3):

 

واقعیت این است که کمتر یا هیچ کشور خارجی به دادن کمک های نوع دوستانۀ بی انتها متعهد می باشد؛ آنها

 در مقطع های معین زمانی برای خدمت به منافع شان، کمک می دهند. در نتیجه، این نکته غیر عادی نیست که  آن ها اغلب کمک های شان را کاهش می دهند یا محدود می کنند؛ یا در برخی از نمونه ها، هرگاه مقاصد شان  اقتضا کند، طرف جانب مقابل را می گیرند.

          

         سرانجام، اونیل 1990، ص 121) سناریوی دیگری را که در آن پشتیبان ها، مناسبات شان با شورشیان را آگاهانه بد به کار می برند، شرح کرد:

 

(برخی از) دولت های کمک دهنده به نزاع های کشتار دو طرفۀ کشمکش .... با پشتیبانی از یک گروپ با خرج- زیان  رقیب آن مشارکت می کنند. این می تواند از تمایل آشکار برای ایجاد تسلط بالای شورشیان، یا از درک کردن  نیاز برای  ممانعت از نفوذ کمک کننده های دیگر، یا که بسیار مورد دارد، از هردو، ناشی و نتیجه گیری شود.

 

      

 

 

 

فصل چهارم

ارزیابی پایان یافتن های شورش: عامل های داخلی

 

 

ساختار

شورش های سلسله مراتبی، آن سازمان های متشکلی اند که بر وفق "ردیف و بلوک" نظامی، طرح و نقشه، به طور روشن بنا یافته، دارای حلقۀ عمودی قومانده می باشند، در حالی که شورش های شبکه ای طرف دار ساختار سازمانی هموار با نقش مبهم رهبری برای گروه های دَور و َبر، می باشند(شکل 1-4). نمودار های سازمانی شبکه ای، افقی و مه آلود و بیشتر دارای یک حلقۀ رهبری کوچک متمرکز می باشند. از نظر ساختاری، ما دریافتیم که بیشتر گروه های شورشی سلسله مراتبی اند، آنچه که از یک سازمان نیمه نظامی انتظار می رود. با پیدایی تروریزم شبکه ای بین المللی، این فرضیه بالا گرفت که شبکه ای شدن یک نو آوری سودمند برای شورشی هاست که آنها را بیشتر بهبود پذیر و قابل نرمش می کند و بنابر این شاید بیشتر برنده شوند. شماری از آنها این باور را ثابت نکرده اند(جدول 1-4).

 

 

 

در حالی که مفهوم سلسله مراتب بسیار ساده است، کمتر شورش ها دارای آن می باشند. با حفظ چند استثنا، شورش ها در امتداد دو خط – نظامی و سیاسی عمل می کنند، و بنابر این، در میدان مبارزه همزمان با شاخۀ نظامی و هم سیاسی ظاهر می شوند. در برخی از قضیه ها، سلسله مراتب سیاسی شاید شکل حزب مشروع اختیار کند، در حالی که در برخ دیگر، شاید به عنوان یک سازمان مخفی زیر زمینی، در پیوند نزدیک با حلقۀ شورشی وجود داشته باشد. اونیل(1990، ص، 91-107) برای شرح این پدیده، اصطلاح سلسله مراتب موازی را به کار برد.

 

شبکه ها شاید حتا بیشتر پیچیده باشند. شورش توپامیروس-  Tupamaros، یوروگوای نمونه بسیار روشن و ثبت شدۀ شورش شبکه ای را ارائه می کند. ما در بارۀ شورش توپامیروس در این جا و در بخش دیگر ادامه می دهیم. همچنان در بارۀ پایان درگیری نکاتی خواهد آمد. شرح گزینشی سازمان توپامیروس، اساسات ساختاری شورش شبکه دار را معین خواهد کرد:

 

 

 

چون شمار و سهولت های آن رشد می کرد، توپا میروس استادانه سازمانی تشیکل داد که توانایی رزمی خود را به حد اکثر رساند، حال آن که جنبش از کشف شدن و خراب شدن مصوون ماند. با پیروری از مفکورۀ تقسیم به دسته ها- compartimentation، ساختار، مرکب از یک کمیتۀ مرکزی اجرایی و ستون های سی تا پنجاه نفری بود، که هر حوزه بین پنج تا ده عضو داشت. با وجود هم آهنگی از بالا، هر ستون چنان طراحی شده بود که در صورت کدام آشفته گی در بالا، خود به خود از عهده بدر شود. بنابر این، ستون ها برای جمع آوری اطلاعات، ادامۀ تدارکات، و به دست گرفتن عملیات نظامی و تبلیغاتی به گونۀ مستقل، مجهز شده بودند. در واقع  این ها،  به لحاظ نظری امکان بقای ستون ها در  ایجاد دو بارۀ یک جنبش را فراهم می کند. در بیرون از زیر زمینی، کمیته های حمایت از که به استخدام، تامین تدارکات و آماده کردن نیاز های مهارتی کمک می کرد، وجود داشت(رایتWrigh ، 1991، ص 99).

 

هر چند می توان هر دو نوعِ شورش را شرح کرد، شناختن روشن ساختار سازمانی یک شورش، حتا آنچه در واقع هست، کار دشوار می باشد. در برخی از قضیه های هشتاد و نه گانه، می توان استدلال کرد که سازمان شورشی هم سلسله مراتبی و هم شبکه ای با اعتبار های مساوی بوده است. به گونۀ نمونه، شورشیان چیچن در برابر روسیه در برخورد های سال های 1994 و 99، با دو حالت، یعنی ساختار فرماندهی مرکزی نظامی و شبکۀ افراز شدۀ ملیشا می جنگیدند(اولیکر- - Oliker2001، ص 39-40؛ کولیکوف- Kulikov،2003 ). مشابه به این، از 91 تا 1993، رهبران قبیله ای سومالیا، به ساختارهای فرماندهی خطوط خود تکیه داشت ولی همچنان به دعوت اشخاص مسلح انفرادی سومالیا به سرک ها قادر بود. ساختار های شورشی در جریان یک کارزار- به گونۀ نمونه با هر مقصدی تغییر کرده می تواند. روش شورشیان مائویست به گذار دایمی از شورش ابتدایی به جنبش سازمان یافتۀ گروه های چریکی و سپس یک قوۀ سلسله مراتبی متعارف دعوت می کند؛ آنچه که بعد ها در نمونه های نیروی انقلابی مسلح کولمبیا، یا اردوی دموکراتیک یونان مشخص شد. شورش ها از سلسله مراتبی بودن به شبکه ای شدن به عنوان یک روش ابقا، گذار کرده می توانند. برخی از شورش ها بیشتر از یک شکل ساده سازمانی ترکیب می شوند(مثل اتحاد ملی برای استقلال تام انگولا، جبهۀ نجات ملی انگولا و جنبش مردمی برای آزادی انگولا). ولی به از روی ضرورت، در کل به شکل شبکه ای در نمی آیند.

 

شواهد آماری نشان می دهد که شورشیان شبکه ای نسبت به بُرد، بسیار باخت داشته اند، در حالی که شورسیان سازمان یافتۀ سلسله مراتبی تاریخچۀ نسبی بیشتر بُرد دارند. باقی ماند این نکته مشخص شود که آیا این نتیجه نمایانگر این واقعیت است که سازمان های شبکه ای خوب به نبرد می پردازند، و یا این که به جای آن شورش های ضعیف آن های استند که از اجرای سلسله مراتب ناتوان اند و بنابر این خود را به سببی به عنوان شبکه ها در می آورند که چارۀ دیگر ندارند. فیلسوف عمل کنندۀ شورشیان ریژیس دوبری-Régis Debray( 1967، ص 72-73)، یکی از معاصران چه گوارا، نیاز فرماندهی واحد شورشی را چنین تایید کرد:

 

نبود فرماندهی واحد، انقلابیون را در وضعیت توپچی یک توپخانه قرار می دهد که به او گفته نشده به کدام  استقامت آتش  کند.... کمبود رهبری متمرکز اجرایی(سیاسی و نظامی) به چنین هرزه گی، چنین خونریزی بی فایده می انجامد.

 

در برخی از قضیه ها، ساختار سلسله مراتبی برای کامیابی شورش نیاز بود. به نظر می رسد که این پدیده موثریت سلسله مراتبی و( چنان که نشان خواهیم داد) شورش های روستایی، را نشان می دهد.

 

ما چند گرایش کیفی را در تمام قضیه های گزیده شده، مشاهده کردیم:

·   قوت ساختار سلسله مراتبی، کمبود پناه گاه مطمین و حمایت خارجی- این دو عنصر مهم کامیابی شورش را جبران نمی کند(مانند، ماله یا مالایا، هوک فلیپین- Hukbalahap- نام اردوی مردمی فلیپین در مقابل اشغال جاپان- "برگرداننده"، و شورش های ببرهای آزادی بخش تامیل سریلانکا).

·   برای رسیدن به کامیابی، برخی ازشورش های شبکه ای و نه همۀ آن، به کم از کم یک دورۀ کوتاه ساختار سلسله مراتبی نیاز داشته اند. از اینرو، بیشتر شورش های شبکه ای"خالص" هیچگاه به کامیابی مطلق نرسیده اند(استقلال الجزایر قریب یک استثنا است). گالولا اشاره کردکه شورش یونان شکست خورد و تنها پس از آن در امتداد خطوط سلسله مراتبی و "جنگ پذیرفته شده" سازمان یافت. او همچنان باور داشت که" هرگاه شورشگر دشواری های ستراتیژیک خود را خوب بداند، جنگ انقلابی هیچگاه به شکل عرفی برگشت نمی کند"(گالولا،1964،{2006}، ص12،15). این نکته او را از مائو و بیشتر پیروان او متمایز می کند.

·    در پیوند با تفکر معاصر، سلسله مراتب در برابر ضربه های سر به نیست کننده، قدری آسیب پذیری دارد. چنان که نشان داده خواهد شد، شورش های سلسله مراتبی رهبری شونده به وسیلۀ رهبران با فره و قریحۀ ذاتی-کاریزما-charismatic، بیشتر برای چنین سربریدن ها مساعد اند. جبهۀ ملی نجات مورو- فلیپین-MNLF، اتحاد ملی برای استقلال تام انگولا، UNITA، حزب کارگران کردستان-PKK، ببرهای تامیل سریلانکا- LTTE، راه درخشان گریلاهای پیرو-Peruvian Shining Path، زمانی که رهبران شان دستگیر یا کشته شدند، هریک با مانع ها و شکست ها برخوردند. لازم به یاد آوریست که هرگاه دولت ها به حل سبب های ریشه یی درگیری موفق نشوند، این شکست ها دوام نمی یابند.

·   در حالی که ساختار سلسله مراتبی شاید از سربریدن آسیب پذیر باشد، ساختار های شبکه ای، موجب تامین امنیت نفوذ ناپذیر برای شورشیان یا حلقه های رهبری آن، شده نمی تواند. خدمات امنیتی یوروگوای بخشی از سازمان کلان گریلاهای شهری به نام Tupamaros، را با یک رشته عملیات نسبی کوتاه، با زندانی کردن بیشتر رهبران آن، یا کنار زد یا در هم شکست. شورش مشروطه طلبان در دومینیکان به گونۀ مشابه به کمک ایالات متحدۀ امریکا شکست داده شد.

·   شورش های دیگر، به ویژه آن هایی که به وسیلۀ شورا رهبری می شوند، جاگزینی رهبری در سطح های مختلف(نه تنها فرمانده ها) را، بدون از دست دادن نیروی شایان توجه، ثابت کرده اند. حرکت المقاومت الاسلامیه(حماس، یا جنبش مقاومت اسلامی)؛ حزب الله، فتح الاسلام، القاعده و کنگرۀ ملی افریقا(ANC)، در افریقای جنوبی، همه در نجات، از دست ندادن و یا بازداشت نشدن رهبری کلیدی شان، مدیریت خوب به کار بردند. مارک چیرنیک-Marc Chernick،(2007، ص، 69) اشاره ای دارد که نیروی مسلح انقلابی کولامبیا، به راحتی توانست حتا یک رهبر کلیدی خود را از دست ندهد.

·   شورش های شبکه ای، به ویژه آن هایی که با خیزش های شهری پیوند دارند، به نظر می رسد که در کارزار طولانی و کامیابی های سریع، در پایان دادن پیروز مندانۀ دولت ها، کامیابی کمتر داشته اند. هرچند مشروطه خواهان دومینیکان، سرانجام شکست خوردند، آنها در بر اندازی دولت در اوایل درگیری، در اوج نا آرامی های مدنی نقش بازی کردند.

·   شورش های شهری مایل به شبکه ای بودن استند، در حالی که شورش های روستایی به سلسله مراتبی بودن گرایش دارند. تعجبی ندارد که ما متوجه شدیم که برخی از محل های شهری استفاده از ساختارهای سلولی را ضروری کرده بود. در برخی از قضیه ها(مثل، نیکاراگوا)، شورش در سراسر کشور با رهبری سلسله مراتبی نگهداشته شد، در حالی در شهر ها بر  ساختار شبکه ای طرف داران خود اتکا می کرد. در چند مورد(مثل، چیچنیا، در برخی از نقاط در طول مدت درگیری ها)، معکوس آن نیز مصداق دارد. اثر سرزمین شهری در ساختارهای شورش، در بخش آینده با تفصیل بیان شده است.

 

برای مقاصد عملیاتی، طبقه بندی قطعی تشکیلات شورشی به سلسله مراتبی یا شبکه ای، در نبود معلومات بسار روشن و مشخص شاید کاری از روی تدبیر نباشد. در بیشتر قضیه های هشتاد و نه گانه، شورش های دارای هستۀ سلسله مراتبی با ملیشاهای شبکه ای پراکنده، تدارک کننده گان، تمویل کننده گان، و حامیان بی حال، حمایت شده یا با آنها در هم پیچیده شده اند. برخی از شورش ها از ضرر از دست دادن هستۀ سلسله مراتبی در امان باقی مانده اند، در برخی از موارد، به عنوان یک شبکه در پیشرفت بوده اند. در برخی از قضیه ها، شورش ها دو تشکیل جداگانه اما به هم پیوسته داشته اند. چنان که اونیل آن ساختار موازی سلسله مراتبی موازی را تشخیص داد. سلسله مراتب موازی بیشتر تحلیل های" ردیف و بلوک"  را مانع خواهد شد.

 

تایلند و انقلابیون ملی باریزیان(شورشیان مالیزیایی) و جبهۀ متحد انقلابی ملی- پاتانی

شورش تایلند شواهد حکایتی جالبی از پیچیدگی های خود فراهم کرده است. دو گروه مسلمان مالایا- Malay، جداگانه در برابر دولت تایلند از سال های 60 تا آخر سال های 1980 می رزمیدند. هر دو گروه، یعنی انقلابیون ملی باریزیان-  Barisan (BRN، یا جبهۀ انقلابی ملی) و سازمان متحد نجات پاتانی(PULO) به ردیف های سلسله مراتبی قومانده اتکا داشتند. این گروه ها برخی از کامیابی های ابتدایی به دست آوردند، ولی در نیمۀ سال های 80، شورش دچار لغرش شد. هر دو گروه به تشکیل یک ایتلاف سست مصمم شدند تا جنبش های مربوطه را دو باره زنده کنند. سازمان متحد جدید نجات پاتانی"New PULO" که یک سازمان انشعابی بود، به آن ها پیوست. هر سه گروه در واقع یک شبکۀ شورشی تشکیل دادند، در حالی که ساختارهای اصلی و سلسله مراتبی داخلی شان را حفظ کردند(چالک-Chalk، 2008، ص1-10).

 

دولت تایلند با متقاعد کردن همسایه مالیزیایی که از پناه دادن به شورش انکار می کرد، به این هم ترازی جدید پاسخ داد. این ستراتیژی اثر فوری داشت، یعنی سبب کاهش منابع تدارکاتی و تنزیل روحیه شد. در جریان چند سال، موجودیت هر سه به عنوان سازمان های مشروع نظامی یا جنبش های سیاسی منقطع شد. به هرحال، دولت تایلند از سرمایه گذاری به این کامیابی با بسته های توسعۀ اقتصادی یا پیشنهاد سیاسی به جنوب محروم شده، موفق نشد. سخت گیری های پولیسی سر رسید. در واکنش به این روش های نیمه خودکامه و نیمه دموکراتیک-anocratic، شورش های اسلامی بار دیگر در حوالی 2001، مشتعل شدند، اما هیچ یک از سه جنبش، به گونۀ نیرومند به صحنه نیامدند(شکل 2-4). در عوض، شورش تا اوایل 2009، به عنوان یک ایتلاف سست، متشکل از هسته ها و بقایای انقلابیون ملی و جبهۀ متحد نجات، دیگر گروه های خرد  شورشی و دسته ای از جوانان ناراضی، وجود داشت(چالک2008، ص، 9).

 

 

شورش تا زمانی که به گرد یک سلسله مراتب مرکزی جمع شود، شاید آشتفه گی های بیشتری را در جنوب تایلند برداشت کند. در مقابل، دولت تایلند در فشار برای خلع سلاح و برچیدن شورشیان شاید ناموجود"شاخۀ نظامی" با استفادۀ تاکتیکی سخت بود. در واقع، کوشش ها برای این کار، سبب خساره پی در پی شد، به این معنی که به نوبۀ خود پشتیبانی برای دولت را خراب کرد. در سال2007، به نظر می رسید که شورش تایلند پس از سی و نه سال از ایجاد خود، هیچ پایانی را در نظر ندارد.

 

مسیر سخت نظامی با رشته برنامه های نرم، بیشتر جزیی، برای کسب پشتیبانی عامه همراهی نمی شد. دولت

 تایلند در رسیده گی به فقر، بیزاری عمومی و در حال انکشاف که ناراضی های مسلمان مالا موجب آن شده بودند، کوشش نکرد. (چالک، 2008، ص، 18).

 

سی و نه سال پس از آغاز به کار خود، پایانی برای شورش تایلند به چشم نمی خورد.

 

این که دولت همواره فرصتی برای پایان دادن به شورش با ضربه های سربریدن یا از راه استعمال تاکتیک های موثر داشته است، قابل بحث می باشد. در هیچ زمانی از درگیری، مرگ یک رهبر یا حتا گروهی از رهبران، سبب ساکت کردن مسلمانان مالایی، از محروم شدن آرا نشد. در مرحلۀ اول شورش، از 1960 تا نیمۀ سال های 80، خرابی هر یک از سه گروپ جداگانه، شاید گروه های باقی مانده را قوی تر و رهبران زنده مانده را راهی مخفیگاه ها  می کرد. خرابی همزمان و کامل تمام سه گروه شاید در بهبودی دادن شورش یا چیزی بیشتر از این اثر می کرد.

 

در مرحلۀ دوم شورش، ایتلاف در اصل بی رهبر بود. بعید است که دولت تایلند توانسته این ایتلاف بی رهبر را با کشتن رابطه ها، در هم شکند، اگر توانسته هم باشد، هر سه گروه به عملیات مستقلانه ادامه داده اند. شورش در شکل کنونی خود، به نظر می رسد که به نماد جدا از نارضایتی عمومی، بدل شده باشد. عمل نظامی در این مورد، نسبت به کنترول مانع شوندۀ مردم، کمی بیشتر است.

 

در مورد های دیگر، ما دریافتیم که رهبران شورشیان مکمن مایل به نشان دادن سلسله مراتب دقیق در جایی باشند که در صورت لزوم وجود ندارد: شاید نقشه های ردیف و بلوک شورشی ها شبح کادر ها را به نمایش بگذارد. در برخی از قضیه ها، شاید رهبران شورش زیر تاثیر تصور کاذبی قرار داشته باشندکه گوییا سازمان سلسله مراتبی شان به هسته های خُرد تقسیم شده است، در حالی که در واقع، توانایی فرماندهی و کنترول شان، به وسیلۀ ساحه، ارتباطات، شخصیت و حتا فساد داخلی، در مضیقه باشد. رهبران سطح پایین اکثر ملاحظه های شخصی، محلی یا الزام های در پیوند با قبیله، فعالیت های جنایی، یا خصومت های کشنده با شورشی های همتای خود دارند. این رهبران محلی، شاید احکام رسمی را بپذیرند و گزارش های رسمی تقدیم کنند، در حالی که اجرای عملیات خاموشانۀ شان، با مقاصد رهبری مرکزی مطابقت نداشته باشد.

 

از این تحلیل، برخی تعمیم دهی ها به دست می آید: نخست؛ " ترسیم" با دقت یک سازمان شورشی به حد زیاد مهارت آمیز و نیرنگ آمیز است. هر نقشۀ اطلاعاتی بلوک و ردیف باید با درجۀ سالم شک و تردید نمایش داده شود و دیده شود. دوم؛ در جریان درگیری، سازمان ها هم در شکل و هم در عملکرد نوسان می کنند. سوم؛ اجبار به پایان دادن با کشتار بسیار دشوار(ولی ممکن) است. از نظر به پایان دادن به شورش، روشن است که ضربه های مرگبار حتا سازمان های سلسله مراتبی، کامیابی را ضمانت کرده نمی تواند. چنان که ما تشخیص دادیم، بیشتر شورش ها خاصیت بازگشتی دارند، گذشته از این که متحمل مرگ های طولانی می شوند، سرانجام بر می گردند. ادامۀ سرکوبی دولت، در نبود پیروزی کامل به خاکستر شورش اجازه می دهد که به طور کامل، خاموش نشود.

 

مزید بر این، تاخت و تاز های هدف گیری شده در نبود اصلاحات موثر و معین(یا رویداد های مهم اتفاقی) همچنان از موثریت برخی از قضیه ها و نه تمام آن، می کاهد. شورش ها به ویژه شورش های روستایی، نسبت به حرکت های منفرد دهشت افگن، در این نکته بسیار پیچیده و گسترده  اند که بیشتر، احساسات گستردۀ عامه را نمایش می دهند. روش ها و تاکتیک هایی که در شکست دادن محدود شبکه های دهشت افگن کامیاب ثابت شده اند(مثل تاخت و تاز های هدفمند) در کل در برابر حرکت های شورشی کم تاثیر به نظر می آید. چنان که در نیکارگوا، سریلانکا، ویتنام، عراق(2003) و افغانستان(2001) آزمایش شد، تاخت و تاز های هدفمند که با استعمال آتش غیر مستقیم(هوایی، توپخانه، راکت ها) سروکار دارند، یا تهاجم به خانه ها، خطر دوری و نفرت مردم محل، و یا عدم حمایت سیاسی داخلی در مورد مداخله را در بر دارد. در هر یک از این موارد، واکنش در برابر این فعالیت ها، رشتۀ کارهای سیاسی و مدنی را تخریب می کند.

 

شهری گرایی

این بررسی نشان می دهد که در کشورهایی با چهل درصد شهرگرایی، دولت قریب هفتاد و پنج درصد وقت را ضایع می کند. در دیگر قضیه های جاری یا مختلط هشت به نسبت نزده است(جدول 2-4). زمانی که شهری گرایی بین چهل و هفتاد درصد بود(چهارده به نسبت پنج)، سهم بُرد آن بیش از سه به نسبت یک، یا بلند تر از هفتاد درصد(شش به نسبت دو) می رسید. همین طور با کنار گذاشتن قضیه های جاری و مختلط. شورش ها، نسبت به شهرها، در اطراف شهر بیشتر کامیاب به نظر می رسند(شکل 3-4).

 

 

 

 

 

از میانۀ سدۀ بیستم تا آخر آن، شماری از شورش ها پیرامون مسایل اصلاحات ارضی، موضوع مردمی(و محبوب) انکشاف یافته اند. شماری از دانشمندان شورش کمونیستی به شمول مائوتسه تونگ و چه گوارا، به قبول اصلاحات ارضی به مثابۀ مقصد اساسی شورش چنگ زده اند. برای این کار دلیل خوب داشتند: کشورهای پر جمعیت با دهقانان فقیر، برای شورشیان زمینه و میدان پخته آماده می کند. حتا اگر موضوع مشخص اصلاحات زمین، امروز برنامۀ مشترک تبلیغاتی شورش نباشد، چنان که در سال های 1960 بود، موضوع های عدالت روستایی و برابری هنوز معتبر است و به گونه گسترده استفاده می شود. در حالی که جبهۀ ملی نجات ساندینست ها(FSLN) ی نیکاراگوا، حوزه های هردو یعنی شهری و روستایی را ایجاد کرد، در جریان درگیری، برای کسب پشتیبانی نادار های روستایی، در بسا نقاط اصلاحات ارضی را تبلیغ می کرد. حزب متحد کمونیست نیپال، اصلاحات ارضی را در اشاره به اقدام های دولت به عنوان" فیودال" در برنامۀ زیربنایی خود شامل کرده بود. چارو مازومدر- Charu Mazumdar، وکانو سَنیال- Kanu Sanyal، نظریه پردازان کمونیست هندو رهبران شورش نکسالباری- Naxalbari، همچنان فیودالیزم را به عنوان موضوع اساسی تبلیغات انتخاب کرده بودند.(امید است برگردان نام ها درست انجام شده باشد. در غیر آن، از روی لطف به متن انگلیسی آن ها استناد شود- برگرداننده). فیدل کاسترو، به زودی پس از گرفتن قدرت در کوبا، با انفاذ قانون جامع اصلاحات ارضی، زمین های وسیع، و زمین های ملاک ها را دوباره به توده ها تقسیم کرد. شورش نیروی مسلح انقلابی کولامبیا، در نبرد بین مالکان زمین و دهقانان روستایی، توصیف می شود(چیرنیک- Chernick، 2007، ص، 60). جنرال وو نگوین گیاپ، مغز متفکر کارزار کامیاب سازمان انقلابی ویتنام- Viet Minh، در برابر فرانسه و پسان، کارزار ویتکانگ و نیروهای اردوی ویتنام شمالی در برابر امریکایی ها و ویتنام جنوبی، به مثابۀ موضوع مرکزی تبلیغات، به اصلاحات ارضی متکی بود(همچنان استفاده از ترجمه اصطلاح فیودال) در جنگ مردمی، اردوی مردمی، (وو 1961،{2000}). چه گورا(1969{2008}، ص 12-13)  دانش عرفی خود را خلاصه می کند:

 

چریکی، نبرد خود را در محل های دور از مدنیتِ کم جمعیت می َبرد. چون در  این محل ها منازعۀ مردم برای اصلاحات، در اصل و بیشتر منحصر به تغییر دادن  شکل مالکیت به مالکیت اجتماعی زمین است، چریک بیش  از همه یک  انقلابی زمین می باشد.

 

شورش های شهری و آن هایی که به در اصل به مراکز شهری تمرکز دارند، در تعریف خود از دهقانان روستایی دور اند. اصلاحات ارضی و دیگر موضوع های روستایی مردمی، شاید در کارزار تبلیغاتی شورش های شهری چهرۀ برجسته داشته باشد، اما شاید با عمقی که در محل هاست، طنین انداز نباشد. اونیل(1990، ص، 45) شرح می کند که چرا برخی از شورشیان، فعالیت در شهر ها را بر می گزینند. در برخی از نقاط،

 

محل های روستایی خارج از دسترس، جایی که شاید چریک ها با معافیت از مجازات عمل کنند، وجود ندارد. بنابر این، شورشیی که هدف های سیاسی را با اعمال خشونت دنبال می کرد، مجبور شد به شهر ها جا به  شود و برای زنده ماندن، در یک مقیاس کوچک فعالیت کند.

 

محل های شهری به گونۀ طبیعی و خود به خودی فشرده اند، و مردم شهری به مراوده و تعامل سریع دسترسی ناپذیر با شورش روستایی قرار دارند. کوهل Kohl- و لیت- Litt(1974) نظریه های شورش شهری اواخر سال های1960 را شرح کرده اند. آن ها شکست قریب کلی گوارا(پس از کوبا) و دیگر را به آسیب پذیری شورش روستایی، به روش های معاصر ضد شورش و فن آوری، نسبت داده اند:

 

 جنگ جریکی با استقرار در اطراف مجزا و نامهربان شهر، از پیش یک محیط شهری تصور می شد. در  این جاها برتری های غافلگیر کردن و ابتکار، مخفی شدن و پویایی به ظهور رسیده می تواند... چریک شهری همچنان از  برتری نخستین مبنی بر این واقعیت برخوردار است که روش های ذی مدخل در مواجهه با چالش های انقلابی گری در اطراف کشور، در شهر به گونۀ گسترده قابل تطبیق نمی باشد.(کوهل و لیت،1974، ص،10).

 

ساحه های شهری به شورشیان امتیاز های اضافی می دهد. هم پیوندی و دیدارهای فوری حضوری، به آن ها قابلیت تجمع فوری، تمرکز مورد نیاز مردم برای پشتیبانی از مقر کودتاها یا برانگیختن تظاهرات یا نا آرامی دیگر مدنی را می دهد. در کتاب دستی ضد شورش بریتانیا آمده است،" قابلیت آمادۀ استفاده از شمار زیاد مردم، به این معنی است که یک اجتماع برپا شده می تواند و تظاهرات با آسانی نسبی طرح ریزی می شود؛ این ها سپس دست کاری و کنترول شده می توانند" (وزارت دفاع بریتانیا، 2001، ص الف3-11) .

 

این نکته در مرحلۀ نخست قضیه دومینیکان، قضیۀ تبتی ها، و مراحل نهایی شورش های دیگر آزموده شد. شورشی ها و پشتیبانان آن ها، به منظور دوری کردن از سزا ها و مجازات با تندی ممکن پراکننده شده می توانند. گیلین(1973، ص240) می نگارد که "شورشیان شهری، به منظور خود داری از سرکوب پولیس، جداگانه زنده گی می کند و یک جایی می جنگد." مرایگیلا(1969{2008}، ص23)، زنده گی شورش شهری را بیان می کند:" چریک شهری بایست بداند که چگونه در میان مردم زنده گی کند، و از زنده گی عادی شهری نباید عجیب و متفاوت به نظر برسد."

 

مقام های قوای ثابت و ایستای امنیتی، هدف های جالبی برای شورش شهری میسر می کنند. در جریان شورش الجزایر در برابر فرانسه(1945- 1962)، شورشیان بالای آسیب پذیری قوای امنیتی در مجرا های تنگ شهری، با هدایت کردن یک سلسله حمله های تروریستی بیرحم و موثر و تاخت و تازها در برابر مقام های ثابت، سرمایه گذاری کردند. تاکتیک ها و روش های قتل، بم گذاری و اختطاف های ماهران چیچن در کمین ها، شماری از کامیابی های تخیلی را در برابر قوای امنیتی روسته در چیچنیای اول و دوم، ثبت کرده است.

 

در برابری و موازنه به هر حال، به نظر می رسد که ضد شورش از ساحه های شهری برتری های زیادی به دست آورده می تواند. این نکته را در بسیاری از قضیه ها، اما نه تمام آن ها مشاهده کردیم که به هر اندازه ای که شورش شهری دوام کند، به همان اندازه برای دولت آسان می شود که رهبری و کادر های شورش را به صفر برساند. قرارگاه مستحکم و ارتباط سریع به کار آگاهان خدمات امنیتی در زیر نظر گرفتن و دنبال کردن فعالیت های شورش، فرصت فراخ می دهد. هیمس- Hammes، در تشریح مراحل لرزان اولیۀ کارزار ساندینست ها در نیکاراگوا(20006، ص،77) می گوید:

 

نخست، آن ها با انقلاب شهری این سو و آن سو شدند و آن را سرسری گرفتند. این، نیز از همان راهی شکست خورد که کشور های دیگر از آن شکست خورده بودند. کل نظریۀ تشکیل قوای چریکی در شهرها، به نیرومند شدن  قوای امنیتی دیکتاتور نقش بازی می کند.

         

قوای لایق پولیس در هر قضیه ای که در آن ضد شورش ها، شورش های شهری را شکست داده اند، قابل ملاحظه ثابت شده است. پولیس به گونه خاص در گریزان کردن شورشیان از محیط های شهری و نفوذ در داخل شبکه های شورشی کاری بود. ماریگیلا(1969{2008، ص 36) تا حدی زیاد اذعان کرده می گوید:" در این نبرد(شهری)، پولیس برتری داشت." برای شورش های شهری، مهلت و وقفه موجود بود. هنگامی که شورش ها شناسایی می شدند، قوای واکنشی به زودی باشگاه های آن ها را تجرید و بر آن حمله می کرد. شورشیان به ندرت به پناه گاه های سازگار و اختیاری آماده شده در شهر یا حتا ساحه های حومۀ شهر تکیه کرده توانسته اند. نداشتن پناه گاه یا آن را مجبور به رفتن به مناطق روستایی می کند یا به آسیب پذیری تصفیه و تاخت و تاز می راند. چنان که در بخش پیشتر مشخص شد، این نکته سبب می شود که شورش های شهری به شبکه ای شدن رابطه های فرماندهی و کنترول متکی شود.

 

برخی از دانش های عرفی بر آنند که حتا گاهی که شورش شهری بر محدویت های نیروی امنیتی چیره شده بتواند، نقص ذاتی نمونه خالص شهری به زایش ناکامی پایان دولت ها ادامه می دهد، تعبیر کتاب درسی ضد شورش انگلستان چنین است:

 

 نقص کشندۀ هر ستراتیژی چریک شهری فقدان تمامیت آن است. نظریه چنین است که زمانی که چریک ها در سوق دولت، به حالت جلوگیری کننده و مانع شوندۀ کافی کامیاب شده باشد، مردم به خشم بر حق شان و نابود کردن ستمگران خواهند افزود. اما حتا اگر مردم بایستی چنین هم کنند، دولت مسوول بدبختی فزاینده است نه پارتیزان ها. در این حالت هیچ برنامه ای برای چگونه گی بر اندازی دولت وجود ندارد( کتاب دستی وزارت دفاع انگلستان، 2001، ص  الف- 1-الف 6).

 

به این" نقص کشنده" ناتوانایی ظاهری شورش شهری در تنظیم پشتیبانی مردم مرتب است که شاید عنصر بیشتر اساسی برای کامیابی هر شورش باشد. در هر مورد شورش شهری این بررسی، مبلغان با نمای پیچیده تر مخاطبان شهر ها، نسبت به آنچه طور معمول در کل کشور به آن رو کرده است، رو به رو شده اند. باشنده گان شهر، هویت مشترک و انگیزه هایی که در روستاهای قبیلوی پیدا می شود را کم دارند. این، برای جمعیت های شهری هم تا پیمانه ای صدق می کند. بنابر این، پیام شورش و پایگاه حمایتی در میان مردم شهری شاید در تضعیف گروه های قدرت و اجرای مانور ها، بیشتر کمرنگ باشد. زمانی که تاثیر زمینه ها و ساحۀ زمین بر پایان یافتن شورش مورد نظر قرار داده  می شود، شاید نکتۀ اخیر بیشتر در خور اهمیت می باشد. مورد توپامیرو ها- Tupamaros، به آن مربوط می شود.

 

یوروگوای و  توپیمارو ها- توپیماروس

 توپیمارو ها، برنامه ریزی و پرورش شورش را در 1963، با سیری در " موج" انقلابی که فیدل کاسترو در 1959 در کوبا ایجاد کرد بود، آغاز کردند. هدف آن، جاگزین کردن دولت یوروگوای که آن را پیوسته خودکامه و فاسد می پنداشتند، به یک سیستم خیالی خود گردان کمونیستی بود. در بعضی از جهت ها،  توپیمارو ها نمونه انقلاب فوکوی- foco - چه گوارایی ها را دنبال کردند، که باور داشت که شورش خُرد مردمی، قیام توده ای را پرورده می تواند. ابراهام گیلین، مشاور توپیماروها، رویای فوکوی شهری را می دید.

 

گیلین چنان که(اونیل 1990، ص 52، آن را شرح می کند) امکانات "گرفتن قدرتِ نوع لینیستی" آن را مشاهده می کرد. جغرافیای یوروگوای برای شورش روستایی به هیچ روی مناسب نبود. رایت(1991، ص97) نوشت که" در تمام امریکای لاتین، یوروگوای، کمترین ساحۀ مناسب برای فوکوی روستایی داشت." در واقع، نیم مردم کشور در مانتی ویدیو- پایتخت کشور سکنا داشت(اونیل 90، ص 52؛ رایت 91، ص 97).  توپیماروس، قریب تمام توجه خود را به پایتخت تمرکز داده بود، تعهد های مبهم به تحرک های روستایی داشت و همچنان توجه مبهم مشابه به استفاده از شورش شهری به جرقه زدن به خیزش های عمومی روستایی مبذول می کرد(اونیل90، ص 46).

 

دشوار است، شورش توپیماروها را در منحنی پایان دادن دولت ها، چنان که در دیگر قضیه ها بود، به کلی واضح نشان داد (شکل 4-4). بخت این شورش" میان کامیابی های نامنتظره و بدبختی های شدید نوسان کرده است" (اونیل1990، ص، 100). رویداد ها در درازنای زمان درگیری در شکل و کوتاهی دوام، خفیف تر بودند ولی ساحه های شهری اثر هر رویداد یا سلسله ای از رویداد ها را در فراز و فرود شورش ها عظیم کرده است. مانند هر مورد پیشین، تنها زمان، مجموعه ای از عامل های سببی منجر شونده به پایان یافتن شورش ها را آشکار کرد. در برخی از موارد، شورش توپیماروس، با برخی از اقدام های خیلی افراطی و مجبور کردن شهریان به تحمل تبلیغ سخنان از میلۀ تفنگ، مردم را از روشن کردن انقلاب یا فوکوی شهری، منحرف کرده بود. بی میلی آنان در گفت وگو، بالای گروگانان، برخی از عوام را واداشت که این شورش را در سخت گیری ناراحت کنندۀ نظامی مسوول شمارند. تمرکز بیش از اندازۀ آنان بر خشونت، به بیزاری عمومی مخاطبان شان مساعدت کرد. ایالات متحدۀ امریکا، برخی از کمک های غیر مستقیم در پشتیبانی از دولت، به طور کلی تقویت خدمات امنیتی، فراهم کرد. سرانجام، روش های بی رحمانۀ خدمات امنیتی در برابر شورش های شهری بیشتر غیر محبوب، کارا ثابت شد.

 

                                                                 

شورش توپیماروس، با ده سال دوام، به نظر می رسد که بررسی موردی در سطح" میانه" باشد. به هر حال، آزمودن زمان بندی شورش وپایان یافتن دولت، برخی دگرگونی های مهم را آشکار می کند. پیشتر، فریکانس یا تناوب بلند و دامنۀ بلند موج مثلث رویداد ها در زمان بندی ده ساله به عنوان واگرا یا برگشت کننده، از بیشتر شورش های مشترک روستایی نشان داده شد. در مقایسۀ این زمان بندی با شورش های دیگر شهری و شورش های بیشتر با ترکیب شهری، ظهور یک گرایش به نظر می رسید. عملیات های سریع در ساحه های سخت، شماری از فرصت های کامیابی سریع و شبح پرتوان ناکامی زود رس را نشان می دهند.  توپیماروس، برای یک مدت کوتاه، سلسله تهدید های را به رژیم نمایش داد، اما زمانی که نقطۀ اوج فرا رسید، به زودی قطع شد. این" اوج چابک" گرایشِ دنبالۀ پایان دولت را که در بخش های پیشین به آن اشاره شد، به قمار گذاشت. گیلین(1973، ص، 274)، نظریه پرداز و بیشتر نقاد برنامه های شورشی، شورش توپیماروها را چنین بی پرده بیان می کند:

 

توپیماروها، نخستین گروپ چریکی شهری  بودند که به دنیا، چگونه گی آغاز کردن قیام در شهر ها را با شماری  از پشتیبان ها و منابع نسبی متوسط، آموخت. اما روش های عالی آن ها با برنامۀ میانه و سیاست های سوال بر انگیز، بی اثر شد.

          

هرچند می تواند از نظر اخلاقی منفور باشد، روش های سرکوب گرانه با خشونت افراطی، همچنان در ضد شورش در زمینه های شهری کارا ثابت می شود. این روش ها در کشتارها، راندن به زیر زمینی یا شکست دادن کلی فعالان شورش در چیچینای دوم، ارجنتاین، یوروگوای، تبت، الجزایر(گروپ مسلح اسلامی-GIA)، و پیرو اساسی ثابت شد. این، شاید برای استدلال های گوناگون، درست بدر شود. نخست؛ چنان که گفته شد، سازمان های شورشی در ساحه های شهری، بیشتر آسیب پذیر می باشند. دوم؛ هرگاه شورشی ها در پناه گاه امن قرار نداشته باشند، تمام روش های ضد شورش در کل بسیار موثر است(برتری چهار به نسبت یک برای ضد شورش، با سایر قضیه های جاری یا مختلط). سوم؛ به نظر می رسد که شورش های شهری، نسبت به همتا های روستایی شان، بیشتر بر سختی کارهای پرخشونت و دهشت افگنی تکیه کنند، نمونه ای که شاید به خشونت دولت اعتبار دهد یا حتا آن را دستاویز قرار بدهد. خشونت مهار نشده شانس خوبی در شکستن فوری سازمان نظامی شورش"خالص شهری" فراهم می کند. این گرایش در بارۀ قضیه های که در آن شورش بر پشتیبانی شهری و روستایی به گونۀ مساوی اتکا دارد، صدق نمی کند(چون گواتیمالا 1960- 96، ساندینست های نیکاراگوا). در این دو قضیۀ " پیوندی"، گاهی که شورش ها در ساحه های شهری متحمل شکست شدند، برای برحالی دوباره و عقب نشینی به پناه گاه های امن شان بر می گردند. نبود حمایت روستایی، آسیب پذیری شورش شهری را به پاشیده گی کامل می کشاند. نویسندۀ کتاب درسی ضد شورش انگلستان، ضمن بحث در نظریۀ فوکو، نظر جالبی در بارۀ قضیۀ کوبا دارد. این، در بسیاری از رفتارهای ظاهری موضوع نمایان نمی شود:

 

تاکید گوارا بر عملیات روستایی، آن بخش کامیابی کاسترو را که در واقع به مشارکت گروه های شهری مربوط می شد، به شدت کم بها داد؛ آخری نه تنها تدارکات نیروهای شورشی را با استخدام و اسلحه تامین کرد، بلکه باتیستا را  از اختصاص کامل منابع خود در کارزار ضد بنیاد شورشی- سیرا مایتسرا-Sierra-Maestra، مانع شد. (وزارت دفاع انگلستان، 2001، ص، الف 1- د-1).

 

به نظر می رسد که نوع ستراتیژی ترکیبی اعلام شده توسط گیلین و اجرا شده در نیکارا گوا، به شورشیان، بدون در نظر داشت این که شهری باشد یا روستایی خالص، وعده های بسیار بیشتر داد. گیلین(1973، ص، 244)، باوجود گزیز لفظی، نمونه های زیادی ارایه، و آن ها را در تجربه های معاصر زمینه سازی کرده که هنوز هم در امور جنگ ترکیبی نکات برجسته است:

 

راز کامیابی انقلابی به وحدت کشور و شهر تحت عین رهبری ستراتیژیک در جنگ انقلابی مربوط است... چریک ها، باید روش های شان را با نظر داشت ساحه ها و زمینه ها تغییر بدهند: آن ها در حومۀ باز اطراف شهر، باید در روز کار کنند و شب بجنگند؛ کشمکش در جنگل ها و کوهستان ها، با امکان برپایی منطقه های آزاد شده در جنگل های انبوه و مرتفع، ادامه دار خواهد بود؛ چریک ها در شهرها جنگ را تحریکات و جنگ می کنند و توده ها را زیر پوشش قرار می دهند، اما آن ها نقاط آزاد شده را تا زمانی برپا کرده نمی توانند که خطر طولانی دشمن  مبنی بر محاصره شدن، بم گذاری یا از بین بردن را حس نکنند.

 

 

سرانجام، اونیل(1990، ص، 57، 160) شرح خوبی در گفت و گوی ما بر استفادۀ شورش از ترور و دهشت افگنی به دست می داد:

 در حالی که شهرها شاید برای دهشت افگنانی که عملیات شان به جنگ های روستایی ممد واقع می شود که در خود روستاها آنرا ندارند، محل هایی آزمایش شود که در آن ها کامیابی های قطعی ستراتیژیک در مقابل دولتهای متعهد با منابع کافی، ثابت شده است... شورشی که برنامۀ چریکی شهری را دنبال می کند و بر دهشت افگنی بیشتر از پشتیبانی سازمان یافته مردم تاکید می کند، شاید با یک برنامۀ نسبی کم اما فعال و متمرکز بر اطلاعات، پولیس و پیگیری منظم قضایی رو به رو شود.

 

 

 

دامۀ فصل چهارم

 

استفادۀ شورشیان از دهشت افگنی

شورش های امروزی، اعمال سنتی را با نوعی دهشت افگنی که به قرن بیست و یکم ارتباط دارد، ترکیب کرده اند. اما آیا دهشت افگنی به شورشیان خوبی بسیار می آورد؟ ما دریافتیم که خلاف آن به احتمال زیاد درست باشد(شکل 5-4). گفتن این نکته با ارزش است که شورش هایی که از دهشت افگنی به پیمانه وسیع استفاده می کنند، به احتمال بیشتر زود نابود می شوند.

 

در ظاهر، مفکورۀ شورشیان در استفاده از ترور و دهشت، مشخصات مانوی(مانی- پیامبر ایرانی) با تنها چند گروپ با رفتار دو پهلو، در این موضوع است. گاهی که شورشیان از ترور چشم پوشی کرده اند، به طور پایدار عمل شان را دنبال کرده اند. گروه های دیگر، در حضور عوام ترور را محکوم کرده اند اما اغلب بهانه گرفته یا از روش های شناخته شده کلی ترور در جریان درگیری استفاده کرده اند. توجیه ترور از گروهی تا گروه دیگر(وتعریف های آن از یک تاریخ دان تا تاریخ دان دیگر)، با کوشش های گیچ کننده در توضیح رفتار شورشیان، فرق می کند. برخی از گروه های شورشی حد میانه دارند. حمله های تروریستی را در برابر برخی از گروه ها و نه در برابر همه، مجاز می شمارند. دانش و حکمت عُرفی در موضوع ترور تقسیم می شود. بازبینی چند تفکر دو بخشی شورش، در تعیین مرحله ها برای بحث روی قضیه های موردی، سودمند است. چه گوارا به دنبال کارزار موفقانۀ کوبا (1969{2008}، ص100) این نظریه را بیان کرد که تروریزم نه تنها غیر ضروری بلکه بازدارنده و مانع نیز بود.

 

تروریزم و تجاوز شخصی، از خرابکاری، کلی فرق دارد. ما مخلصانه باورمندیم که تروریزم یک ارزش منفی است، که به هیچ صورت نتیجه های متوقعه بار نمی آورد؛ مردم را در برابر حرکت انقلابی قرار داده می تواند؛ و این که زنده گی اعضا را ضایع می کند، بدون این که  تناسب دست آورد آن را در نظر گیرد. 

 

 

ناسازگاری بین چه گوارا و ماریگیلا بر سر روش ها، سبب جدایی بیشتر آنان شد. ماریگیلا(69،{2000}،ص20، 66)،  با تمرکز بر روش های خشونت، تروریزم را نه صرف توجیه پذیر بلکه" قابل تجلیل" می دانست:

           

دیری نیست که  اتهام" خشونت"یا" تروریزم" مورد استعمال منفی داشت. باید به آن جامۀ نو و رنگ نو داده می شد. این، تقسیم گر و جدا کننده، و بی اعتبار کننده نیست؛ برعکس، یک مرکز جاذبه به میان می آورد. امروز، " قهر آمیز" یا" تروریست" بودن، کیفیتی است که هر انسان ستودنی را تجلیل می کند، چرا که یک عمل شایستۀ یک انقلابی مصروف در درگیری نظامی در برابر دکتاتوری شرم آور و بیرحمی های آن است... تروریزم جنگ افزاری  است که یک انقلابی نبایست هرگز  از آن چشم بپوشد.

 

او به شنکجه درگرفتن اقرار از کارمندان دستگیر شده خدمات امنیتی اشاره می کند. ابمایل گازمن- Abimael Guzmán، رهبر شورش راه درخشان پیرو از 1980 تا زمان دستگیری در 92، احساس مشابه ابراز می کرد:

        

ما از موقعیتی آغاز کردیم که به اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و اعلامیۀ کوستاریکو ( میثاق امریکایی حقوق بشر)، متعهد نبودیم. موقف راه درخشان در کل روشن است. ما حقوق بشر را نمی پذیریم و محکوم می کنیم، زیرا که ارتجاعی، ضد انقلابی و حقوق بورژوازی است. در حال حاضر سلاح تجدید نظر طلبان- ریویزیونیست ها و امپریالیست ها و در اساس امپریالیسم امریکاست.

 

 

سازمان گازمن در ارتکاب بیرحمی بدنام بود. برخی از کارهای آن در گزارش عفو بین الملل مستند شده است. حارث الدهاری، رهبر انجمن دانشمندان مسلمان(AMS که از عربی هیئت العلما المسلم ترجمه شده است) و مشعل راهنمایی کنندۀ حرکت های مختلف شورشی ملی گرای عراق(2004) به گونۀ آشکار استفاده از ترور یکسره در برابر ملکی ها را تقبیح کرد:

 

کسانی که عراقی های بی گناه و صلح دوست را از همه بخش ها، فرقه ها و مذاهب هدف قرار می دهند، محکوم به گناه کاری در برابر حقوق الهی(شریعت) شده اند و خارج از قانون و ارزش های ملی استند. آن ها، صرف نظر از تعلق شان به کدام بخش، فرقه یا ایمان و مذهب، مانند دشمنان و اشغالگران میهن ما اند.

 

 

با حفظ این که، هیچ عاملی مسبب شناخته نمی شود، کامیابی ها و ناکامی های نسبی هر یک از این فلیسوفان و عاملان، شاید بعضی از پیوند های کیفی بین استفاده از ترور و پایان دادن به دولت ها را نشاندهی کند:

·   چه گوارا نتیجه های مختلط را مشاهده کرد. فلسفۀ او درکوبا درست ثابت شد و سپس در کارزار های دنبال شدۀ  فکوی بی شانس، نادرست از آب بدر شد.

·   خشونت شورش شهری ماریگیلا، شکست خورد و خودش از سوی پولیس برازیل در ساو پاولو در 1969، هدف مرمی قرار گرفت.

·   خدمات امنیتی پیرو، گازمن را در 1992، دستگیر کرد و شورش راه درخشان به یک دهه رکود رو به رو شد.

·    تنها می توان گفت که حارث الدهاری کامیاب شد. در آغاز 2009، هزاران شورشی ملی گرا، شامل دستگاه پولیس و ملیشا شد؛ امریکایی ها وعدۀ محکم و قاطع تاریخ خروج را دادند.

 

از چهار تا، تنها حارث الدهاری، درگیری را از نظر فزیکی و سیاسی حفظ کرد.

 

برخی از ضد شورشی ها با چه گوارا، هم رای بودند. گالیولا(1964{2006}، ص، 60) به کارآیی کوتاه مدت و خطر دراز مدت شورش تروریستی نگاهی دارد:

 

گروپ های کوچک شورشی تروریستی، یک شبه در راس حرکت های انقلابی کلان پرتاب شده اند و برخی ها، کامیابی خود را حتا در همین زمان، بدون نیاز به عمل بیشتر کمایی کرده اند. با این حال، در پایان، حساب با تلخی بار آوردۀ تروریزم و با فروپاشی معمول پس از پیروزی حزبی که با شتاب بافته شده، پرداخت شده است. 

 

اونیل نیز گفت که روش های ترور می تواند به پیشرفت دستورالعمل های شورش کمک کند. به هر حال، تنها اخطار او این است که دستورالعمل شاید پیچیده و چند جانبه و به ضد شورش غیر شفاف باشد:

 

تروریزم، شکلی از جنگ و زد و خورد است که در آن خشونت در اصل در برابر غیر جنگنده ها سمت یابی شده است.... شورش تروریستی، به جای بی فکر بودن، دارای مقصد و خشن است؛ زیرا به دنبال رسیدن به هدف خاص درازمدت، میان مدت و کوتاه مدت می باشد. (اونیل، 1990، ص24)

 

 

مک کیون، با بیان تروریزم به عنوان ابزار ضعف، ژرفتر بر موضوع برخورد می کند. او ترور را مرحله ای از شورش تشخیص می کند و جایگاه آن را پیش از جنگ چریکی می داند. در این جا، او از امریۀ 1951، کمونیست های مالایا، که در زمان خود برای پس گرفتن ابتکار عمل از بریتانیا می جنگیدند، نقل می کند. شورشیان شاید متوجه شده باشند که گودال روش های ترور آنان، دوری مردم است:

 

اعضای حزب یاد آور می شوند که وظیفۀ اصلی شان گسترش و استحکام سازمان مردمی است، که باید از هدف های خالص نظامی برای تخریب دشمن، پیشی گیرد....حزب برای کمایی کردن توده ها، باید:(1)مصادره کارت شناسایی را توقف دهد.... (2) سوزاندن روستاهای جدید را قطع کند....(3) حمله بر اداره های پُست، مخزن ها، دستگاه های برق، و دیگر خدمات ملکی را متوقف کند؛ (4) از انحراف قطار های خط آهن ملکی با مواد انفجاری دارای قدرت بلند، خود داری کند؛(5) از پرتاب بم دستی جلوگیری کند و در هنگام آتش گشودن به{طرف داران بریتانیا} که با مردم یک جا باشند، توجه لازم به خرج دهد تا فیر های بی هدف به مردم آزار نرسانند؛ و (6) آتش زدن به اماکن مذهبی، آمبولانس ها، وسایط طبی، و وسایط صلیب سرخ را پایان دهند. (مک کیوان، 66، ص، 151، نقل از  عنوان اول لندن تایمز، دسامبر1952)

   

 

رویکرد های مختلف ترور، بر نطقۀ اوج، پایان یافتن و نتیجه های نهایی قضیه ها، چگونه تاثیر کرده است؟ ما دریافتیم که تفاوت آماری بین استفادۀ یکسره و کور ترور و نوع مجزای آن، بسیار بوده است. ماریگیلا و دیگران استعمال تروریزم را به عنوان شیوه ای به منظور تضعیف دولت و تضعیف پشتیبانی مردم از نخبه گان سیاسی حاکم، توصیه می کردند. به هرحال، در بسیار از قضیه ها، ترورهای کور تاثیر معکوس داشته است. مردم، اغلب در معرض بی رحمی های دامنه دار مذهبی، منطقه یی، طبقاتی و یا قومی قرار می گرفتند، و هرگاه خشونت ها افزایش می یافت، این مواضع خود را سخت تر می کردند. ترور یکسره، گاهی سبب فرسایش پشتیبانی از شورش در میان جمعیت ها می شد و آن ها به احتمال زیاد حمایت و انگیزۀ شان را پس می گرفتند. ابو مصعب الزرقاوی، رهبر(کشته شدۀ) القاعده عراق، به گونه قصدی شیعۀ عراق را منحرف کرد و پشتیبانی اهل تسنن را با استفاده از روش های ترور بی رویه و کور نیز از دست داد.

 

عامل زمان، برخی از نکات نو را در این بررسی افزود: کاربرد زیاد ترورهای بی رویه از سوی شورشیان، ممکن است مردم را بر ضد آنان، یا به طرف داری از دولت راغب کند. این عامل بالقوه، بعضی وقت ها، زمانی خنثی بوده که هر دو طرف از روش های ترور بی رویه کار گرفته اند(مانند الجزایر1954-62)، اما همیشه خنثی نبوده است. چنان که در قضیۀ یوروگوای نشان داده شد و در مورد پیرو نشان داده خواهد شد، فعالیت های سرکوبگرانۀ دولت در برابر خشونت بی رویه شورش ها، بسیار موثر ثابت می شود.

 

در شروع این بحث گفته شد که شورش هایی که با ترور بی رویه و یک سره سر و کار دارند، معروض به پایان یافتن سریع می باشند. این نکته به گونۀ خاص در نبود قوای ثبات آورنده(مانند، محافظان صلح ملل متحد)، یا روند های مصالحۀ میانجی گرانه، مصداق پیدا می کند. کارزار دراز و پیهم ترور، شاید سبب جلب توجه جامعۀ بین المللی یا دعوت از مداخلۀ خارجی به نماینده گی از دولت شود. هیچ یک از این احتمال ها، به اهداف شورش خدمت نمی تواند کرد. گاهی که جامعۀ بین المللی وارد مذاکرات صلح شده، شورش ها به پیروی از نتیجۀ پایان های مختلط، بی نتیجه، جاری یا به حاشیه رفتن قطعی میلان پیدا کرده اند. این نکته در ایرلند شمالی، رواند(1990-94)، کوزوو(96-99)، بوسنیا(92-95) و سریلیون(91-2002) درست ثابت شده است. 

 

شورش راه درخشان ابمایل گازمن رینوسو، برای بر سرنگونی دولت پیرو، بین سال های 1981 و 1992، می رزمید. این کمونیست پرشور و قهرمان خود ساختۀ پرولتاریا بر تبلیغات در برابر نخبه گان شهری تمرکز کرد. پایتخت کشور- شهر لیما – هدف نهایی او، کلان و پراگنده و در برخی از جهت ها از مردم روستایی تجرید شده بود. گازمن، با کاربست آنچه که روش های ترکیبی خوانده شد، نخست به بسیج حومۀ شهر، با هدف قرار دادن مقام های دولتی و نظامی در شهر ها و روستا های تجرید شده، شروع کرد. او عملیات خود را به زودی به شهر بسط داد و در 1983، چند حملۀ چشمگیر را در داخل و اطراف لیما به راه انداخت. با حفظ چند بی نظمی آماری، شمار، پیچیده گی و جسارت حمله های این گروه، از 81 تا 91، پیوسته افزایش یافت. در 1991، شورشیان راه فراخ حومۀ شهر را به طور موثر کنترول و زنده گی روزانه و کارکرد های دولت در مرکز را قطع می کردند(مک کورمیک، 1992).

 

به هر اندازه ای که راه درخشان عملیات خود را گسترش می داد، همچنان به ِاعمال شکنجه و کشتار شهریان، ملیشای محلی و حتا زنان و اطفال بی دفاع می افزود. شصت درصد حمله های ثبت شدۀ راه درخشان در لیما، برطبق گزارش ها با بم گذاری ها، روشی که گاهی سبب کشتن و زخمی شدن مردم بدبخت خیابان ها شده، انجام یافته است. در حالی که نخستین هدف های آنان قوای امنیتی، مقام ها و کارمندان دولت در مرکز(چهل و دو درصد) بود، آنان همچنان موسسات ملکی و تجاری را هدف قرار می دادند. آن ها در حومۀ شهر، باشنده گان را با شدت آماج قرار می دادند: چهل و پنج درصد تمام حمله ها در جبهه های مختلف روستایی در برابر هدف های"اجتماعی"(ملکی ها)، یا تشبث های ملکی توجیه شده بود(مک کورمیک 92، ص، 35-36). شماری از این حمله ها، کشتار های جمعی را خوب منعکس کرده است.

 

بین سال های 1981-83، دولت به نوعی واکنش نشان می داد که گویا در رسیده گی به شورشی که تا آن زمان نادیده گرفته می شد، در مبارزه قرار دارد. بین سال های60 تا نیمۀ 90، قوای امنیتی پیرو، فصلی از کارزار نبرد سرکوبگر ضد شورش در تمام امریکای لاتین را در تاریخ طولانی و زشت آن افزود. زیر نظر ادارۀ مشروع اضطراری و فوق العاده، نیروهای نظامیان و شبه نظامیان، شکنجه شدند، کشته شدند، در برخی از نمونه ها هتک حرمت به شورشیان و ملکی ها روا داشته شد. در آخر سال 83، رهبری نظامی پیرو، با کاربست یک برنامۀ ضد شورش دارای اساس مدنی- سنتی، به محدود کردن بیرحمی ها کوشید. در حالی که خشونت سرکوبگرانه و گاهی زشت دولت تا اوایل سال های 90، ادامه یافت، این تغییر گسترده در روش های ستراتیژیک، به تغییر جهت پشتیبانی مردم از شورشیان به سوی دولت کمک کرد. بنابر این، به حدی که به نیروی نظامی راه درخشان افزوده می شد، محبوبیت گروه کاهش یافت. گاهی که خدمات امنیتی، گازمن را در 1992، دستگیر کرد(نخستین"پایان" شورش)، راه درخشان از بخش شایان توجه پایگاه روستایی خود بی بهره شد و در کسب پشتیبانی پایتخت پیشرفت کم یا هیچ، داشت. ده ها هزار روستایی، بسیاری از آن ها، کسانی که از بیرحمی راه درخشان، خشم و ترس داشتند، داوطلب نام نویسی در ملیشای طرفدار دولت شدند. این ملیشا، در نقب گذاری عملیات تاکتیکی و اطلاعاتی راه درخشان نقش کلیدی بازی کرد.

 

شکل های 6-4، و 7-4، باهم، گام مشترک، پایان وضعیت شورش هایی که از ترور بی رویه کار گرفته اند، را نشان می دهند: افزایش نیرو به شدت ترور می انجامد، که منتج به کاهش محبوبیت می شود(ببر های آزادیبخش تامیل و راه درخشان). در برخی دیگر قضیه ها، شورش های ضعیف شده، به ترور متوسل می شوند، یا از نا امیدی، اتکا به ترور را افزایش می دهند. این آخری، بیشتر از سوی گروه های متلاشی شده، به منظور بهره گیری از آخرین شانش به کار گرفته می شود(مانند، ارودی واقعی جمهوری خواه ایرلند). وقتی که شاخص های دیگر اطلاعاتی رو به زوال بودن شورش را نشان می دهد، افزایش در حمله های ترور بی رویه، شاید شواهد تقویت شونده را به دست دهد. مک کیوین(1966، ص، 32)، باور دارد که ضعف و سستی، شورش های تازه به پا خاسته را در گذار به ترور تشویق می کند:   

 

واضح است که انقلابی ها، در رویداد هایی که هنوز به توسعۀ سازمان سیاسی و نظامی برای حمایت موثر چریک ها، قادر نشده باشند، به ترور متوسل می شوند. برای این دلیل، نزد انقلابیون دارای منابع کم، تروریزم به نام سلاح ضعف یاد شده است.

 


 

شکل های 6-4 و 7-4، همچنان، میزان محبوبیت را نشان می دهند. این که ترور در نقاط مختلف و در میان گروپ های مختلف، بر افکار عامه به اشکال مختلف اثر می گذارد، جای تعجب ندارد. با این حال، این درجه بندی برای شورشیان این مسئلۀ را مطرح می کند که باید اطلاعات عملیات برای رسیده گی به نگرانی های محلی و پس منظر ها را، شکل بدهند. گازمن که پابه پای نیرومندی راه درخشان، جزمی و متعصب بار آمد، در جذب ساکنان پر جمعیت روستایی، به سبب تبلیغات انعطاف ناپذیر مارکسیستی، ناتوان ثابت شد و این کار را پس انداخت. هرچند، این نخستین اتکای او به تررو بی رویه بود که کوشش هایش را برای ایجاد شورش شهری زیر شعاع قرار داد. پس از دستگیری گازمن، زیربنای راه درخشان فرو ریخت و به زودی هزاران چریک آن، دستگیر یا تسلیم شدند. شورش راه درخشان"نو"(پیرو در پرداختن به اسباب ریشه یی جنگ ناکام ماند) از باقی ماندۀ حرکت گازمن، ساخته شد.

 

 

 

قریب در هر قضیه ای که گروپ های شورشی شکست خورده اند، استفاده از ترور بی رویه، انحراف شایان توجه از اهداف اولی آنان را ثابت کرده است(جدول3-4). زمانی که شورشی ها به گونۀ رشد یابنده زشت و بیرحم توجیه شوند، ترور به خودی خود پایان می یابد. این خشونت بی قید و بند، جانی ها و دیگران را با هیچ نظریۀ مرتبط به جنبش جذب نکرده، بلکه بیشتر، گذار به ترور تصادفی وضعف اعتبار نظریۀ شورشیان سبب آن بوده است. این نکته، به ویژه در قضیۀ القاعدۀ عراقی، زمانی درست ثابت شد، که فرایند"عراقی سازی"، جنایت کاری و خرده خشونت ها به مقاصد شخصی در میان مردم انکشاف می کرد. پس لگد بیرحمی القاعده عراقی، و تحریک رهبران قبلیۀ در انبار در سال 2006-7، به شورش؛" برای مردم محل ها کافی و شافی بود" (کیلکولین،2009، ص، 173). هرچند در زمانی که این بررسی در دست تهیه است، به این نتیجه رسیده که القاعدۀ عراقی در تمام کشور شکست نخورده، نفرت مردمی نسبت به کشتار القاعدۀ عراقی و روش های ارعاب گرانۀ آنان در ولایت انبار، از سوی گروه های که پناه گاه های داخلی دارند، رد شده است.

 

 

جدول 3-4

شمار شورش ها با شورش هایی که از ترور استفاده کرده اند

 

 

نتیجه ها

یک سره

بیرحمی متقابل

جسته و گریخته (الف)

کم یا هیچ

 

بِردهای دولت

11

3

8

4

 

نتایج مختلط

5

3

6

4

 

باخت های دولت

5

2

14

4

 

جاری

7

4

3

1

(الف)- به شمول  دو قضیه که یکی گسترده و دیگری  جسته و گریخته  نشانی شده است.

 

             

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شورش هایی که از روش های محدود ترور استفاده می کردند، نسبت به آن هایی که از تروریزم بی رویه کار می گرفتند، بسیار کامیاب بوده اند. گاهی که شورشیان قادر به محدود کردن استفاده از ترور بوده اند، میزان برد و باخت شان را از 5:11 تا 14:8، بلند برده اند(با شماری از قضیه های مختلط وجاری). در هر یک از قضیۀ چهارده گانۀ کامیاب، شورش به توجیه عمل خویش قادر بوده، حمله های خود را بر هدف های نسبی قابل قبول معطوف کرده، یا دولت را به نقطۀ وادار کرده است که مردم به روش های سرکوبگرانۀ دولت تمرکز کنند نه بر تروریزم شورشی ها(جدول4-4). یک نقل قول رهبر برجستۀ  شورش- Naxalite، به نام Nagabhushan Patnaik، ناهمسانی ای در اثر مجبور شدن جنبش به برگشت از روش های بیشتر گسسته، رونما می شود را واضح کرد. شورش ها مانند ضد شورش ها، برنامه های دوره یی شان را تعیین می کنند، خواه برنده یا بازنده باشند. در این صورت، تروریزم نتیجۀ معکوس داده است.  Patnaik، در گفت و گویی در 1981، به تاثیری اشاره کرد که قتل های مقام های دولت و غیرنظامیان برجسته اولین تجسم حرکتNaxalite، بوده است: 

 

سرانجام این قتل نبود. مجازاتی بود که از سوی مردم تحمیل شد. هرچند ما فکر می کردیم که از این راه، مبارزۀ خود را پیش می بریم، چنین نبود. بنابر این، به اصلاح خود پرداختیم. در واقع ما بایستی راه خود را از محو کردن و از بین بردن اشخاص، به مسیر انقلاب ارضی تغییر می دادیم( Balakrishnan، 2004).

 

 

 

 

 

مک کیوین(1966، ص33) دانش عُرفی ضد شورش ها و همچنان یافته های کیفی و کمی ما را خلاصه کرد. در خاتمه، تروریزم:

 

نوع کارامد جنگ نیست. انقلابیون از راه ترور و با ترور پشتیبانی پایدار مردم را کمایی کرده نمی توانند. شاید ترور، چنان که مالایا انجام داد، مردم را به حمایت اداره سوق دهد، هرگاه مقام های دولتی امنیت را به آنها فراهم کند. انقلابیون آگاه، به همان زودی ممکن که سر انجام از این عکس العمل ناساگار خود داری کنند، از تروریزم دور خواهند شد.

 

 

 

 

شکل 4-4

شمار و دوام شورش ها با طبقه بندی شورش هایی که از ترور استفاده کرده اند

شورش ها

گستر ده

بیرحمی ها

جسته و گریخته

هیچ

شمار شورش های قطعی نهایی شده

21

8

32

12

میانگین- متوسط دوام(سال)

8،1

12،8

15،8

5،8

                  

توانمندی شورش

مادامی که شورش ها بر روال معمول، نسبت به ضد شورش ها ضعیف تر باشند، سزاوار است که ارزش نیرومندی نظامی به مثابۀ عامل وابسته یا سببی آزمایش شود. با این کار، ما شاید تحلیل های بیشتر واقعی این ارزیابی را انکشاف داده ایم. ما از تحلیل گران خواستیم که هر گروه شورشی را نظر به نیروی نظامی زیاد، میانه، یا کم(شکل 8-4)، رمز گذاری کنند. آن ها داوری شان را بر عامل های متنوع، به شمول دست آورد های میدان جنگ و آمار تلفات بنا کردند، اما در آخر، داوری روشنفکرانه کردند. با این آگاهی دادن بیشتر سنگین، تحلیل گران ما، نشان دادند که نه تنها شورش های با شایسته گی کم یا میانه قادر به بردن و پیروز شدن(4:4 با دیگران- جاری و مختلط)، اند، بلکه شورش های با شایسته گی بلند کمی بیشتر، متمایل به ناکامی اند(4:6 با دیگران- جاری و مختلط).( جدول 5-4).

 

این یافته ها به این تصور کمک کمک می کند که پایان های شورش پیچیده و پی آمد های آن اغلب خلاف انتظار های منطقی است. ریکارد(2007، ص132)، دانش عرفی(ضعیف مستعد و ملزم به باخت است) را بیان کرد و همچنان پیشبینی منطقی و عملی را نشان داد:"پیروزی های طرف ضعیف، همواره و بیشتر استثنا اند و بر ترکیبی از ارادۀ قوی سیاسی، برنامۀ عالی و کمک خارجی، متکی می شوند."

 

 

شکل 5-4

شمار شورش ها با شایسته گی آن ها

نتیجه ها

شورش با شایسته گی بلند

شورش با شایسته گی میانه

شورش با شایسته گی ضعیف

بردهای دولت

6

18

4

نتیجه های مختلط

2

10

7

باخت های دولت

4

18

4

جاری

3

7

6

چگونه شورش های ضعیف، برندۀ پنجاه درصد تمام قضیه های نهایی شده، تواند بود؟ نتیجه گیری های بیشتر آشکار در کل با پیشبینی ریکارد، همسان و مطابق به نظر می رسند: دولت به همان حد ضعیف است؛ دولت فعالانه جنگ را از راه ناشایسته بودن می بازد؛ علت ها و اسباب ریشه یی شورش در به پایان بردن جنگ، کافی نیرومند است. بیشتر شورش های ضیعف در دولت های ضعیف یا در دولت های کمتر دارای حاکمیت، واقع می شوند(مانند سریلیون، تاجکستان، کانگو، ایریتیریا، آیفری کوست، جمهوری دومینیکان). به یقین که موثریت دولت ها در این موارد با پیروزی شورش ها، بستگی دارد. در واقع، در قضیه های یاد شده، ما همچنان صلاحیت و شایسته گی نظامی دولت را "کم" ارزیابی کردیم.

 

هرگاه هردو جانب ضعیف باشند، باید ما در جست و جوی عوامل دیگر شویم که پایان این شورش را به طور کامل شرح کند. با این حال، این تصور که شورش های ضعیف شانس پنجاه، پنجاه پیروزی در براندازی دولت را در دورانی دارندکه تروریست های بین المللی در جست و جوی پناه گاه در دولت های ضعیف یا ناکام اند(مانند موریتانیا، سومالی)، مایۀ هراس خواهد بود. زمانی که این یافته ها با مداخلۀ خارجی توأم شوند، دلیل های بیشتری برای نگرانی به وجود می آید. قوۀ مداخله گر به طرف داری از دولت کم ازکم شانس پنجاه، پنجاه را در شکست دادن شورش دارد. این نکته شاید به گونۀ خاص در دولت های بسیار فقیر، جایی که برای قوۀ مداخله کننده رسیدن به ریشه های سببی و اصلی جنگ ناممکن باشد، مصداق داشته باشد.

 

"ضعف" در عین حال، یک موضوع ذهنی هم است. منظور در این جا، ضعف نظامی می باشد، که رهبری شورش آموزش کم، تجهیزات کم، رهبری ناکافی، یا هر سه تای این ها را دارند. ضعف نظامی آن ها شاید وابسته به مقایسۀ ناکافی با قوای ضد شورش باشد. ضرور نیست که ضعف نظامی با ضعف ایدیالوژیکی یا سیاسی ترکیب شود. برخی از شورش های ضعیف از نظر نظامی، پیروزی های سیاسی به دست می آورند، یا دولت را به مذاکره وادار می کنند، چون قادر اند که به درجه های مختلف و نسبی بلند، پشتیبانی مردم را کمایی کنند. اونیل(1990، ص 39)، هنگام بحث در بارۀ ستراتیژی شورش، این نکته را مطرح کرد:

 

آنچه که جنگ{استقلال} الجزایر نشان داد این بود که پیروزی بدون مرحله یی کردن ساختاری و پیشرفت نظامی مرتبط با اجرای ستراتیژی مائو، ممکن است. کلید غلبه بر کمبود ها، آنچه که بیشتر یک روش موردی (و عقب گرد نظامی) است، به دست آوردن و حفظ پشتیبانی مردم از راه سازمان خوب و کارزار دقیق روانی جنگ می باشد. 

 

 

 

 

 

در قضیه هایی که شورش های با شایسته گی بلند باخته اند، دولت نیز با شایسته گی بلند یا میانه ارزیابی شده است. این نکته در ارجنتاین و نیکاراگوا درست ثابت شد(کانترس-Contras). چه وقت با تاخیر انداختن شورش برای شورشی خوب خواهد بود؟ در کل، رقابت بین دو قوۀ دارای شایسه گی بلند، قیاس پنجاه، پنجاه، با بهره گیری اندک دولت از برتری های طبیعی آن، مشاهده می شود. برخی از راه هایی وجود دارد که در آن شایسته گی با درجۀ بلند، قرین شکست بوده می تواند. توانایی، سبب اطمینان بیش از حد و کمک به زایش حرکت در کوشش های ضد شورش شده می تواند. رهبری ببر های آزادی بخش تامیل سریلانکا، در قابلیت های نظامی خود، که آن ها را  در 2003، به گفت وگو های صلح رساند و حتا پس از رسیدن به نیمه خود مختاری، اطمینان بیش از حد داشتند. پس از شش سال، قوای نظامی سریلانکا به جای اولیه برگشت و شورش ببر ها را منحل کرد. در مواردی، دولت و رهبران نظامی(گاهی یک یا هر دو) که از گرفتاری و مخمصۀ دهقانان روستایی بی تکلیف اند، به دام شورش خشنی که از احساس تهدید واقعی به بقای شان ناشی شده است، گرفتار آیند. این نکته در یونان(1945-49) درست ثابت شد؛ موردی که در اخیر این بخش مفصل تر روشن خواهد شد. اونیل(90، ص 48) باور دارد که زمانبندی در ناکامی و کامیابی شورش نقش دارد: اگر آن ها خیلی زود حرکت کنند، با خطر"به گلوله بستن متقابل دولت" رو به رو می شوند.

 

سیستم دولت

شبه دموکراسی ها، در مقابله با شورش با بُرد پانزده درصد تمام منازعه های قطعی شده، تاریچه ای به ویژه ناچیزی، 1:7(یک به نسبت 7) دارد. حکومت های مطلقه بُرد قریب نزده به نسبت چهارده 19:14 و دموکراسی ها بُرد نُه به نسبت صفر9:0(با دیگر قضیه های مختلط و جاری) داشته اند. این دریافت، به گونه نیرومند تصور این که شورش ها تا زمانی که دولت به علت های اصلی جنگ و درگیری رسیده گی نکند، به طور کامل پایان نمی یابند(شکل 9-4)

 

این نکته زمانی که حتا جناح نظامی شورش تلفات داد یا گردن زده شد، درست ثابت شد، چنان که در از سرگیری فعالیت راه درخشان و گروه مسلح اسلامی متلاشی شدۀ الجزایر در داخل گروه سلفی ها برای سخنرانی و نبرد، مشاهده کردیم. یا در حالت بازگشت طالبان افغان، جنگ جاری در سراسر جنوب فلیپین و در حرکت بی نظم جنوب تایلند دیده شد. هر یک از این ها در پی "شکست" دو باره زنده و فعال شده اند. رفتار های خودکامه و شبه دموکراتیک به وسیلۀ هر دولت مورد بحث- پیرو، الجزایر، افغانستان، پاکستان، فلیپین و تایلند، نوعی نارضایتی عامه را که برای روشن کردن شورش لازم بود، تغذیه و تقویه کرد.

 

 

دانش عرفی هم در ضد شورش و هم در شورش، همچنان نیاز رسیده گی به ریشه ها و سبب های اصلی را برجسته می کند. بدنۀ ادبیات ضد شورش مسلکی به روشنی مشخص می کند که ضد شورش در اصل مبارزه ای برای قلب ها و مغزهای مردم است. ضد شورش اگر می خواهد یپروز شود، باید امنیت مردم، اقتصاد پایدار و حقوق پایه یی(مشروع) خود را فراهم کند. گالولا(1964{2006}، ص 102) باور دارد که حتا کوشش بی میل نیز با ارزش است:

 

ضد شورش، با فهم این که برنامۀ آن جذبۀ فوری نخواهد داشت یا  کم خواهد داشت، باید به نوعی یک دسته اصلاحات حتا ثانوی، حتا کمتر و فرعی را دریابد. باید این دلیل را به قمار بگذارد، در دراز مدت بر احساسات تند و شدید و تعصب ها غلبه خواهد کرد.

 

 

 

دانشمندان و فلاسفۀ شورش که ما آن ها را معرفی کردیم، مطلب مشابه را تشویق می کنند. اصلاحات دولت، پشتیبانی مردم از شورشیان را تهدید می کند و باید به هر قیمت بر آن توافق شود. بنابر این، از لحاظ نظری، اصلاحات دولت شاید بهترین حربۀ باشد که بتوان با آن شورش را شکست. اجرایی کردن این نظریه، به هرحال، کلی مختلط است. شبه دموکراسی ها در ذات خود در کاربست روش های دموکراتیک و مطلقه ناتوان اند. دولت های این ها تنها چند گزینه برای فرار از شرنوشت خود دارند: با دموکراتیک کردن کامل، با پیروز شدن بر شورشیان و کوبیدن مردم یا با ساده گی کوشش در خارج شدن از توفان، به این امید که عامل های دیگر آن ها را به سوی پیروزی رهنمون شود. با داشتن این گزینه ها در ذهن، در اصل، ضد شورش شبه دموکراسی با چهار راه ذیل پایان می یابد:

 

·   مورد اول: دولتی به عنوان شبه دموکراسی با هیچ کوشش واقعی برای تغییر رفتار خود برپا می شود و پایان می پذیرد و به طور معمول از بین می رود(مانند افریقای جنوبی).

·   مورد دوم: (با بی میلی) کوشش می کند و در جریان برخورد در دموکراتیک سازی ناکام می ماند و سپس شکست می خورد(مانند ویتنام جنوبی).

·   مورد سوم: یک شبه دموکراسی موفقانه دموکراتیک سازی را انجام می دهد، یا حقوق اقلیت ها را به رسمیت می شناسد و قادر است که پایان مساعد را عملی کند(مانند آیرلند شمالی).

·   مورد چهارم: یک شبه دموکراسی برای باقی ماندن، به خودگامه گی میلان می کند(مانند گروه مسلح اسلامی الجزایر).

 

هریک از  این پی آمد ها، درس هایی دارد. مورد اول، نیز ساده ترین است: یک شبه دموکراسی که برای دموکراسی سازی کم می کند یا هیچ کوشش نمی کند، شاید به مرور زمان ناکام شود. زیرا هیچگاه به شکایت های مرکزی که به شورش الهام می دهد، رسیده گی نکرده است، دولت به حفظ و تقویت پیوند های اساسی بین شورشیان و مردم همکاری می کند، و، رژیم در کوشش های به ظاهر دموکراتیک خود، از استعمال روش های سرکوب گرانه چشم می پوشد، روش هایی که درخاموش کردن برخی از شورش ها،موثر ثابت شده اند(اغلب موقتی). شبه دموکراسی در تمام جبهه ها ضعیف و برای شکست مساعد است. مبلغان شورشی در بهره گیری از نادرستی های ذاتی ادارۀ شبه دموکراتیک، برتری دارند، در حالی که کادر شورش شاید بیشتر در نبود سرکوبی های تُند در پیشرفت باشد. حمایت خارجی که تعادل را میلان می دهد در سایر قضیه ها کمتر وارد است یا هیچ وارد نیست، وقتی که دولت کوشش کمی برای کمک به خود انجام دهد. شبه دموکراسی هایی که تغییر نمی آورند، اغلب به زودی شکست می خورند.

 

مورد دوم با بحث جاری در میان برخی از ضد شورش ها و نظریه پردازان سیاسی پیوند دارد: آیا خطرهای دموکراتیک سازی از سودمندی آن سنگین تر است؟ یک شبه دموکراسی خواه انجام شود خواه نشود، خود را در یک دوزخ می یابد. هرگاه پس از این که یک شورش از پاشان شود، شروع به دموکراسی سازی کند، در واقع بقا و زنده گی خود را به خطر انداخته است. مک کیوین(1966، ص، 59) باور دارد که زمان بندی مهم است:" اصلاحات تدریجی که در اول آورده شود، نیازهای اصلاحات افراطی سریع در آخر را برطرف می کند."

 

یک دولت شبه دموکرات، خود بخود از پرداختن به"قمار" گالولا، دو دل خواهد بود. چنان که در شکل 10-4، دیده می شود، در برخی از قضیه ها، تن دادن به درخواست های سیاسی به یک سلسله بدبختی های ستراتیژیک منجر شده می تواند. در حالی که اعطای آزادی رسانه ها، شناسایی حقوق اساسی را نشان می دهد، به رسانه ها اجازه می دهد که اصلاحات دولت را به مثابۀ اقدام های نیمه، محکوم و روش های نظامی و رهبری، و دعوت به دگرگونی بیشتر و بیشتر زیان آور را انتقاد کند. آزادی بیان به پشتیبانان شورش مجال سازماندهی تظاهرات گسترده در برابر دولت را می دهد، آنچه که پس از آن  به شورش عمومی انکشاف کرده می تواند. معافیت از بررسی تصادفی و تصرف، به خدمات امنیتی متجاوز دستبند می زند. محاکمۀ سریع از استفاده از قدرت فوق العادۀ بازداشت ها را رد می کند، و آزادی مذهب شاید به ساده گی برای تفکر بر حکومت های به نام دینی بیش از حد باشد.

 

موافقت با تقاضا ها در حقوق گروه های خاص هدف قرار داده شده، برای ثبات دراز مدت در حکم زهر بوده می تواند. گاهی که به نیروی مسلح انقلابی کولمبیا و ببرهای آزدیبخش تامیل منطقه های نیمه خود مختار داد، هر دو گروپ از آن به مثابۀ پناه گاه امن استفاده کردند و به نیرومند شدن و جنگ ادامه دادند. هر دو دولت سرانجام برای ریشه کن کردن شورش ها،مجبور به استعمال گستردۀ کارزار نظامی شدند.گاهی دولتها در کوشش به تضمین حقوق مختلف، اغلب با اقدام های نیمه

 

 

و تنها زیر فشار چنین می کنند. در این صورت، به نظر می رسد که آن ها به خواست های شورشیان رضایت داده اند؛ نشانه ای از ضعف که به ساده گی این گمان که شورش خواهد بُرد را تقویت می کند. مبلغان سخت گیر شورشیان از شانس دست و پاچه کردن دولت گریز می کنند، که شاید در وضعیت ضعیف خود اصلاحات اضافی پیشکش کند. این، به زودی خود را به سبب ناسازگاری، به سوی نشیب رفتن می یابد.

 

مورد سوم، بهترین دستور برای ضد شورش است؛ در عین حال، خیلی نادر هم می باشد. بر اساس نوشتۀ هانس(2006، ص، 82)، دانیل آرگیتو- Daniel Ortega، رهبر ساندینست ها، خطر دموکراتیک سازی کامیاب در یک حرکت شورشی را به روشنی درک می کرد:

 

عظیم ترین تهدید برای ساندینست ها اصلاحات دموکراتیک حرکت بود. هرگاه ساندینست ها کامیاب می شدند، در حالی بازهم در کوه ها مستقر بودند، علت و سبب شورش خنثی می شد. ساختمان دولت میانه رو و اصلاح طلب به ساندینست ها دشواری های زیادی نسبت به رژیم سرکوبگر ساموزا، ایجاد می کرد.

 

 

 

 

تحلیل کیفی پانزده شبه دموکراسی مشخص شده نشان داد که گاهی که جنگ شروع شده، برای دولت در حالی بر گرده های قدرت سوار است، رسیده گی به علت های سببی اجتماعی، به شدت دشوار بوده است. در بسا قضیه ها، یک شبه دموکراسی خوب امید وار است که توافق مذاکره شده ای موجود باشد که منتج به تقسیم قدرت یا دادن خود مختاری به اقلیت کوبیده شده شود(مانند السلوادور79-92 و بوسنیا92-95). تنها در یک قضیه ارزیابی شد که یک شبه دموکراسی، به دموکراتیک سازی درست و کامیاب دست یافته است(کروشیا،1992-95). حتا این قضیه هم از برخی از نکته نظرها قابل بحث است. مهم است گفته شود که از روی لزوم، اصلاحات واقعی و کامیابی ها هم مرز نیستند. مورد دوم به روشنی نشان داد که اصلاحات واقعی ناکام شده می تواند و ناکام هم ماند. پس، چگونه شورش ها برنده شده می توانند؟

 

اطلاعات کارزار ضد شورش های کامیاب انجام شده به وسیلۀ شبه دموکراسی ها، کم اند. با این حال، تحلیل گستردۀ ما از طیف کامل 89 قضیه، منتج به زمینۀ میانۀ حکمت عرفی می شود: امنیت و دموکراتیک سازی(یا کم ازکم آزادی انتخابات و حقوق بنیادین بشر) تنها عنصر های حمایت متقابل ضد شورش نیستند، ولی برای برپایی پایان استوار و بی خطر وضعیت، هر دو باید فراهم باشند. ما در جمله های پسین، کوشش می کنیم که همخوانی و یک جهتی نکته نظر های گالولا، میرون، کولیر، وینستین، هامس، پترویوس و دیگران را پیشکش کنیم.

 

ضد شورش به منظور نیل به کامیابی، باید در برپایی و نگه داری امنیت بکوشد، با اصلاحات واقعی و مداوم، مخالف عامه با سیاست های خود را کم و یا حذف کند، از سود مندی خدمات اساسی و کارمندان مطمین شود، یا شورش را بین ببرد و یا با آن ها را به نوعی که به اقتدار و مشروعیت رژیم مضر نباشد، مشارکت کند. برپایی نظم و امنیت همه اقدام های ضروری نظامی و پولیس را در کارزار ضد شورش نیاز دارد، و شبه دموکراسی باید عملیات امنیتی را در راهی که کوشش های اصلاحی آن را غیر مشروع نکند، انجام دهد. قوای امنیتی باید به ویژه در پایداری به قوانین ملی و در صورت لزوم و مطابق وضعیت، به قوانین بین المللی جنگ زمینی، دقت کند. مزید بر این، آن ها باید همچنان آداب و رسوم محلی را درک و مطابق آن رفتار کنند. قوای امنیتی در خلا عملیات کرده نمی توانند: زمانی مسبب ضرر شوند، باید به جبران خساره آماده باشند و آن را با کمک های عامه بپردازند. در مورد هایی، تمویل کننده گان بیرونی مردم را به منظور دموکراتیک کردن دولت به حد کافی تامین می کردند؛ قوای اضافی و پول کوشش های امنیتی را تندی شایان توجه می بخشد. بی شک مطابق یافته های ما، این پشتیانی به هر دولتی شانس 50، 50، بُرد فراهم داده است.

 

پشتیبانی عامه تنها با اصلاحات مشروع و سود مند کمایی شده می تواند. برای دولت کافی نیست که هدف خوب داشته باشد، تا به داشتن مقاصد خوب تظاهر کند، باید آن را به طور مداوم در یک دورۀ زمانی دنبال کند. دولت باید به گونۀ واقعی کم از کم به یک دولت ابتدایی نماینده تغییر شکل دهد. چنان که مک کیوین(66، ص 59) گفت:

 

باور مند کردن موثر، به گواهی دادن اعمال و اجراآت در محل ها نیاز دارد. انقلابی ها، وعده های تابان شان برای آینده را با کردار های مردمی مانند اصلاحات زمین، رفع سود خواری، کشتن مقام های متنفر و غیره، پیگیری می کنند. هرچند قدرت دولت، به اعمال مانند اصلاحات زمین، کاهش سود، یا کنار زدن مقام های مورد نفرت، با مخالفت در داخل نظام خود رو به شود، این ها باید برای جلب پشتیبانی مردمی به حد لازم اجرا شود.  

 

 

 

 

 

 

 

 

مردم آزار دیده از شورش در اعتماد به هر طرفی کُند و در بذل حمایت شان به دولت محتاط می باشند. پشتیبانی نیز شاید به انجام خدمات اساسی مانند غذای کافی، آب صحی آشامیدنی، برق و کار وابسته باشد. آشکار به نظر می رسد که این خدمات و حقوق اساسی باید همزمان مورد رسیده گی قرار داده شود، و در واقع این، دستور یک مورد خوب است. به هرحال، شبه دموکراسی های درگیر با شورش های پر خشونت، اغلب در آوردن اصلاحات حتا در پیشرفت اداره، خوب نیستند.

 

به غیر از فروپاشی های جداگانه، شکست دادن بخش نظامی شورش یا به حذف کامل رهبری و زیر ساخت های آن و یا به مشارکت، نیازمند است. از این دو گزینه، مشارکت و همکاری بهتر ثابت شده است. نابودی رهبری شورش طبق معمول به خرج گزاف پول، استعمال وسیع قوا که به ساده گی سبب تلفات ملکی ها می شود و(اگر از مرحلۀ قدیم بودن گذشته باشد)، به زمان نیاز دارد. بهتر است که ضد شورش به منظور به دست آوردن قلب ها و مغزها، توازن بین امنیت، برنامه های بازسازی و آشتی و جلوگیری از تلفات ملکی را برقرار کند. زمان هیچگاه ابزار تضمین شده نیست. همکاری و مشارکت شورشیان به پروسۀ سیاسی مشروعیت می بخشد و اغلب به انکشاف اصلاحات واقعی کمک مثبت می کند(مانند نیروی مسلح انقلابی کولامبیا).

 

این که عراق در میانۀ سال 2009 یک شبه دموکراسی بود، قریب موضوع قابل اعتراض است، اما ما با آن چنین رفتار کردیم. ما پیشنهاد کردیم که عراق در یک جایی بین مورد دوم و سوم قرار گیرد: قصد به دموکراتیک شدن دارد، اما مسیر آن تا حال(آن وقت) معین نشده بود. درکمترین حالت، طرح پس از 2007، کارزار امریکایی بسا عنصر ها را که ما به مثابۀ کلید های کامیابی مشخص کرده بودیم، ترکیب کرد. دولت عراق زیر رهنمایی امریکا، در طی کردن اصلاحات اجتماعی کار کُند و آهسته انجام می داد؛ انتخابات محلی در اوایل 2009، در کل مشروع تشخیص شد؛ عملیات امنیتی طرح شده بود، بیشتر با محدودیت های حقوقی و فرهنگی در ذهن اجرا می شد؛ مساعی بازسازی و مصالحه سرعت داده شد(البته در متناسب و آغاز)؛ و ده ها هزار سُنی که قلب شورش ضد ایتلاف را ساخته بودند، در ملیشای قانونی مشارکت کردند. قوای امریکایی، با دادن زمان به عراقی ها برای حل اختلاف های خود، در نقش ثبات آور ادامه می دادند. از این نطقه به پیش، دو سوال آیندۀ عراق را معین خواهد کرد: آیا پروسۀ دموکراتیک سازی بدون اثر و رسوخ نمایان امریکا بر برنامه ملی عراق، ادامه خواهد یافت؟ و آیا موضوع های بی شمار برجسته شدۀ اجتماعی، بدون جنگ داخلی و برگشت دکتاتوری، قابل تلفیق می باشند؟ البته، شبه دموکراسی ها یک گزینۀ نهایی خواهند داشت. اگر نه همه، بیشتر آنان، ادعای دموکراسی و حقوق بشر را کنار می گذارند و طیف گسترده ای از سیاست های استبدادی و سرکوبگر را در یک دورۀ نامعین به سوی دموکراسی" واقعی" انجام می دهند. در واقع، میرون(2003، ص 15) نگاشته است که دموکراسی ها از سرکوبگری های مطلق، گاهی لازم برای زنده ماندن، ناتوان اند:  

دلیل من این است که دموکراسی در جنگ های محدود و خُرد ناکام می شود، چرا که افزایش خشونت و بیرحمی ها را  به شدت دشوار می بینند نبست به  آن چه که کامیابی را تضمین کرده می تواند.

 

 

 

 

همچنین می توان چین گفت که در آخرین تحلیل، یک دموکراسی(یا در این مورد شبه دموکراسی) یک انتخاب دارد. می تواند برای زنده ماندن حقوق بشر را ترک بگوید، یا نابود شود. به هر حدی که یک شورش بسط می یابد و دولت مرکزی را تهدید می کند، گرایش توسل به بازوی نظامی غلبه می کند. غریزۀ بقا احساس می شود، مشاروران نظامی استفاده از قانون اختیارات فوق العاده را توجیه می کنند، و در محدودۀ کوتاه زمانی، شبه دموکراسی به دکتاتوری یا شبه دکتاتوری تغییر شکل(یا با آن جاگزین) می شود(مانند الجزایر). از نظر آمار، این دومین گزینۀ خوب بقا، بدون برخی خطرهای احتمالی مرتبط به این پروسه است. امکان کم وجود دارد که یک شبه دموکراسی در تبدیل شدن به استبدادی ناکام بماند، و با توجه با یافته های ما، گاهی که چنین اقدام شده، قریب شانس بهتر از پنجاه، پنجاه داشته است. با این حال، در بیشتر قضیه ها، شبه دموکراسی ها، شاید نظر به این که در رسیده گی به ریشه های سببی شورش ناکام شوند و اغلب در طول راه وضعیت را بدتر کنند، برای جلوگیری از سرنوشت بد به استبداد پناه می برند. میروم(2003، ص22) در بیان این که شورش ها از فزونی استبداد بهره برداری می کنند، تنها نیست. او می گوید: آن ها " با رفتار بی رحمانه در جهت افزایش روحیات مخالف در جنگ، در فریب مخالفان دموکراتیک کوشش می کنند."

 

شکل 10-4، پایان های خیالی هر یک از چهار مورد را نشان می دهد. در مورد اول، براساس یافته های مک کورمیک، شبه دموکراسی با شدت فزاینده به سوی شکست می لغزد. در مورد دوم، حرکت موجی در پایان منحنی، دایرۀ بیشتر سریع اصلاحات و عقب گرد را تشکیل می کند که بالاخره به شکست منجر می شود. مورد سوم، اصلاحات موجی مشابه را منعکس می کند، اما در هر وضعیت، اصلاحات به طور عموم کامیاب اند. در مورد آخری، مطلقیت باقی می ماند، اما مدام با سطح پایین خشونت و ناآرامی ها(بنابر این با مسیر فروپاشی و پایان یابی کُند)  توأم است.

 

شماری از هشتاد و نه قضیه به شرح" تغییر جهت به مطلق العنانی- استبداد" کمک می کند(قضیه چهارم). رفتار دولت الجزایر در رد عمل به پیروزی سیاسی اسلامی در اوایل سالهای1990، یکی از بهترین نمونه ها است(شکل 11-4و 12-4).

 

با نگاه به تمام 89  قضیه، به ویژه 15 قضیۀ شبه دموکراسی، دریافتیم که ضد شورش با زمان بندی درست دموکراتیک سازی، اصلاحات و مصالحه، بر یک نقطۀ اوج تاثیر گذاشته و نتیجۀ دلخواه و مساعد را شکل داده می تواند. در قضیۀ الجزایر، دولت ، چندکوشش درهم و برهم و (شاید) دو رو و ریاکارانۀ دموکراتیک سازی را در کشاکش خشونت شورش گروه مسلح اسلامی، پیش از این که امنیت برپا شود انجام داد  و سپس در برداشتن کدام گام  مهم و جدی دموکراتیک سازی، در زمانی که شورش مذکور در سال های 1990 فروکش کرد، ناکام ماند. در مجموع، اصلاحات در نبود امنیت، بیشتر غیر موثر یا مصیبت بار ثابت شده است. در عراق، انجام بی پروای این کار در امنیت ضعیف و اصلاحات سرد و بی میل ممکن شد، اما این"بی پروایی تمام" به خرج زیاد تبلیغاتی منتج شد. کیلکیولین(2000)، هامس(2006) وگالولا(1944){2006} به تقدم امنیت، هم فکر و دمساز اند. کتاب دستی اف.ام24-3(ص1-3) یک کارزار ضد شورش را به مرحله های منظم تقسیم می کند:

 

به دست آوردن و نگه داشت ابتکار ضد شورش را نیازمند می کند که از راه عملیات با ثبات سازی، همچنان به اسباب و علت های شورش برسد. این، در اصل امن کردن و تنظیم کردن مردم محل و آماده کردن خدمات اساسی را (تاکید از ماست) شامل می شود. به هر اندازه ای که امنیت پیشرفت کند، منابع نظامی در پشتیبانی از اصلاحات دولت و برنامه های بازسازی همکاری می کنند. به هر اندازه ای که ضد شورش ابتکار کسب کند، عملیات تهاجمی بر حذف رهبری شورش متمرکز می شود، در حالی که عملیات دفاعی بر حمایت از مردم و زیر ساخت ها از حمله های مستقیم تمرکز می یابد. به هر اندازه ای که ضد شورش تفوق نظامی ایجاد کند، عملیات ثبات در تمام منطقۀ مورد عملیات(AO) بسط می یابد و سرانجام مسلط می شود. پیروزی زمانی به دست می آید که مردم با مشروعیت دولت راضی شود و پشتبانی خود از شورش را، به طور فعال یا غیر فعال متوقف کند.

 

 

 

گالولا(1969{2006}، ص 120) نیز ضد شورش را به مرحله های مرتب بخش بندی می کند، و او هم در برابر کوشش های اصلاحی در جریان مرحلۀ عملیات آرام سازی ضد شورش، هشدار می دهد:

 

اجرای اصلاحات سیاسی در صورتی که از سوی دولت تصور و اعلان شده باشد، در این مرحله پیش از وقت خواهد بود. زمان درست خواهد بود، هرگاه سلول های سیاسی شورش نابود شده باشند و هرگاه رهبران محلی پدیدار شده باشند.

 

 

 

 

 

ما در چندین قضیۀ89 گانه، استثنا ها یا استنثا های پنهانی را در این اصول ها مشاهده کردیم(جدول 6-4). مانند همه امور ضد شورش، ستراتیژی و تاکتیک ها وابسته به وضعیت اند. هرگاه اصلاحات پیش رونده به برامد امنیت منتج نشود، می تواند و باید به اقدامات هم پیوند دیگر در مناطق خاص جفرافیایی بنیان گذاری شود. به گونۀ نمونه، تا اواخر 2009، پیشرفت اصلاحات در کابل افغانستان، از پیشرفت در امتداد مرز با پاکستان پیشی گرفت، در حالی که در عراق، نجف و بصره- هردو به گونه نسبی در میانۀ سال 2009، با امن شد که از موصل پیشی گرفت. آندری کریپینویچ-Andrew Krepinevich(2005)، یکی از دانشمندان بنام ضد شورش، نا همزمانی کارهای هدف گیری شده از نظر جغرافیایی را مانند این "کشف نفت"، ستراتیژی ای که کم از کم بخشی از آن در عراق و افغانستان پذیرفته شده بود، شرح می دهد. نا همزمانی اصلاحات سیاسی در منطقۀ مورد نظر می تواند در قالب انتخابات محلی، کاهش قدرت فوق العاده یا دیگر اصلاحات تصویب شده به وسیلۀ دولت های محلی بیشتر از دولت های ملی، به میان آید.

 

 

 

 

جدول 6-4

شمار شورش ها بر اساس نوع دولت

پی آمد

دموکراسی

    شبه  موکراسی

   خودکامه- استبدادی

استعماری

بردهای  دولت

9

1

19

2

نتایج مختلط

5

5

9

0

باخت های دولت

0

6

14

6

جاری

10

3

2

1

 

 

 

 

فصل پنجم

ارزیابی پایان یافتن های شورش: عامل های دیگر

 

 

این فصل به عنوان های می پردازد که ما به گونه جداگانه در بخش کمی بررسی به آن نپرداختیم، اما فهم پایان یافتن کیفی شورش را مهم یافته اند.

 

نسبت های نیرو

ما در نخست، با مقایسۀ تناسب ضد شورش ها با شورشیان، به موضوع نسبت های نیرو، نزدیک شدیم. یافته های ما نشان داد که یک نیروی مسلط، مجسم کنندۀ(9:1 یا بیشتر) به شدت با کامیابی های ضد شورش همبسته است، و این که در شورش با 1:1(یا حتا2:1) نسبت نیرو دور از احتیاط بوده است. شاید کسی از این یافته ها برداشت کند که قوای بیشتر، بهتر است.  با این حال، ما این یافته را در پیوست ها جای دادیم، چرا که در معرض یک سلسله نقد های معتبر قرار دارد: شمار و اندازۀ نیرو موجب تغییر و ابتکار شایان توجه در هر دو طرف، در جریان یک شورش می شود؛ شمارش دقیق شورشیان، در بهترین حالت، یک عهدۀ شک آلود و در بدترین حالت ناشدنی است؛ و شاید بیشتر مهم این که، دانش عرفی بر نیروی نظامی از جمعیت، نه بر نسبت های نیروی نظامی از شورشیان، تمرکز دارد. چون ضد شورش یک کوشش مردم محور است، انتقاد اخیر نیز بیشتر وارد است. بنابر این ما به گونۀ مختصر به دانش عرفی در بارۀ نسبت های نیروی نظامی از شورشیان پرداختیم و سپس با علاقه مندی های بهره برداری از دانش عرفی، به اجزای گفت و گوهای نسبت های نیروی نظامی از مردم، وارد شدیم.

 

با فرض این که شورشیان، یا کم از کم جنگنده های شورشی را می توان دقیق برشمرد، محاسبه های نیرو- بر- نیرو شاید شاید نسبت به آنچه که خواست کارگذاری یک ضد شورش معمولی است، اهمیت بیشتر کسب کند. از دید نظری، پایان مثبت ولو موقتی وضعیت درگیری، می تواند با ظهور یک اصطکاک ساده صورت بگیرد. با این حال، حتا در استعمال نیرو از حساب شورشیان، رقم ها شاید در تضمین کامیابی ناکافی باشند. این جا، جفری ریکارد-Jeffrey Record (2007، ص 58-59) نیروی فرانسه را در نسبت های شورشیان الجزایر بیان می کند:

 

در1960، اوج نیروهای فرانسه در الجزایر ، به شمول بسیج کم از کم 200 هزار سرباز ذخیره به 500 هزار نفر می رسید. در همین زمان در این کشور تنها چند هزار شورشی عمل می کرد. نیروهای فرانسه برتری کم از کم نسبت عددی ده بر یک- 10:1 را بر شورشیان داخل الجزایر نگه داشت. 

 

 

 

 

در حالی که چندین متخصص فرانسوی و بریتانیایی ضد شورش(گالولا، از جملۀ دیگران)، بر جنگ ضد شورشِ مردم محور تاکید می کردند، اردوی بریتانیا به نسبت های نیرو، ارزش کم می داد و از روی تصادف به جنگ فرسایشی توجه می کرد:

 

گرفتن این نتیجه نادرست خواهد بود، که هر نوع کاربرد فرسایشی به طور الزامی ناسودمند است: انگلیس ها در مالایا در دست یابی به یک نسبت 20:1000، نیرو قادر بودند و برتری نظامی شان را در شمار و قدرت آتش، به مثابۀ وسیله ای برای بیرون کردن کمونیست های چین پنگ(رهبر ناسیونالست های مالایا) از مناطق دور دست کشور- جایی که بدون ترحم شکار شدند، استفاده کردند. (وزارت دفاع بریتانیا، 2001، ص ب-2-2).

 

 

 

 

 

نه ریکارد و نه هم اردوی بریتانیا، بر این نکته اشاره کرده اند که نیرو به تنهایی جنگ ضد شورش را برده می تواند. ما این را نشان دادیم که حتا در صورت شکست رهبری یک شورش، در نبود نزدیکی اجتماعی، شورش پایان نمی یابد.کلوتربک-Clutterbuck (1966، ص 42-43) به این باور است که کوشش برای تعریف نیرو، با محدود کردن نسبت های شورشیان، همزمان" بی معنی" ویک "توهم خطرناک" است. به گونۀ مثال، درکتاب رهنمای کاربر-  FM324،(ص1-3 چنین آمده است:

 

 

هیچ سطح و میزان نیرو، کامیابی هیچ طرفی را ضمانت نمی کند.... هیچ نسبت معین شده و ثابت نیروهای مساعد به جنگنده های دشمن، پیروزی ضد شورش را حتمی نمی کند.... محیط عملیاتی.... و روش های مورد استفادۀ شورشیان بسیار متنوع و گسترده است. 

 

اگر نیروی کافی برای با امن کردن مردم به دسترس باشد، اصلاحات اجتماعی و عملیات جنگی به موازات مبارزه برای نتیجۀ پیروزمند، هدایت شده می تواند. دانش عرفی نسبت مناسب20 نفر نیروی امنیتی برای1000 نفر باشنده را لازم می داند (20:1000). به گونۀ مثال20 هزار سرباز از منبع داخلی یا خارجی و پولیس، در امن کردن یک کشور یک میلیونی کافی خواهد بود.

 

مقالۀ محقق رند- جمیز. ت. کین لیوان-James T. Quinlivan ، نشر شده در سال 1995، در پارامترس-Parameters، یکی از نوشته هایی است که از آن در بارۀ موضوع نسبت های نیرو- با- جمعیت یاد می شود. کین لیوان نسبت 20:1000 را بهتر یا حد اقل کمترین نسبت برای بُرد نبرد ضد شورش تشخیص کرده است. یافته های او از سوی برنامه ریزان و پلان سازان با گسترده گی قبول شد و نشانگر حقیقی برای دانش عرفی در این موضوع بود. شکل 1-5  از مقالۀ کین لیوان از نشریه رند چاب سال 2003، گرفته شده است.

 

پیتر جی.تی کراوس-Peter J. T. Krause(2007، ص 2) از انستیتوت تکنالوژی ماساچوست، تحلیل های کین لیوان را با ارزش می بیند:

 

نوشتۀ کین لیوان در پیوند با سیاست و علم قرار دارد، به همین ترتیب برخی از نقاط ضعف و قوت هر یک را حمل می کند. برنامه ریزان به دادن پاسخ های روشن به پرسش های مربوط نیاز دارند، این نیاز آن ها همین حالا مطرح است. 50 درصد پاسخ قابل باور امروز اغلب بیشتر با ارزش است تا 95 درصد پاسخ قابل باورِ دو سال(یا حتا دو هفته) از امروز. فقرۀ او به پرسش، پاسخ روشن آماده کرده: چند سرباز نیاز خواهیم داشت تا در بارۀ طرح عملیات معین باثبات سازی به طور جدی فکر کنیم؟ نسبت 20 بر 1000، کامل و عالی نیست، اما یک رقم نسبی مناسب و معقول ثابت شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

با این حال، کراوس(2007، ص 2-3) پس از بررسی در مورد روش آن نگرانی ابراز می کند: 

 

از دیدگاه علم جامعه شناسی، به هرحال، بررسی او عیب ها شایان توجه را آشکار می کند. نبود روش روشن در باب اصطلاحات کلیدی و فرضیه ها، مانع آزمایش دقیق ادعاهای او می شود.... حتا قضیه هایی را که بررسی کرده، برای استدلالش، تنها پس از دو پیروزی با ثبات سازی با نسبت های 20 سرباز بر 1000(مالیزیا و آیرلند شمالی) دشواری پیدا کرد، در حالی که دیگران ثبات را با نسبت های یک عددی به دست آوردند(جرمنی به دنبال جنگ دوم جهانی، هند در پنجاب در نیمۀ سال های 1990، و امریکا در جمهوری دومینیکان در 1965). بررسی بیشتر، قضیه های نیروهای مداخله کننده با فرستادن سربازان به نسبت بالاتر از 20 بر 1000، را آشکار می کند، که به نهگداشت ثبات قادر نبوده اند، مانند فرانسه در الجزایر.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جان جی. مک گرات-John J. McGrath، تحلیل های عمیق روی نسبت های جمعیت- نیرو- در تازه گی ها-2006، در نوشتۀ چکمه ها در میدان: تراکم سربازان در عملیات احتمالی، انجام داد. او یک سلسله اطلاعات مربوط به شورش به شمول ساحۀ جغرافیایی، نوع زمین، تراکم جمعیت، استقرار نظامیان و سازمان ها، و پشتیبانی بومی را تهیه کرد. او دریافت که یک نسبت 13،26 نیروی امنیتی(به شمول پولیس) برای هر1000 باشنده، باید برای هدایت عملیات ضد شورش در قضیه های تاریخی، کافی باشد. در حالی مک کرات نسبت به کین لیوان در یک سلسله بررسی های وسیع موردی، کاوش عمیق تر کرده، هر دو روش در برخی از جهت ها مشابه هم اند.

 

بیشتر نظریه پردازان و مسلکی های ضد شورش، ارزش نسبت های سربازان و جمعیت را از راه بررسی های تاریخی گفت و گو می کنند. شماری نوع زمین را با جمعیت و شورشیان برابر می کنند. ریکارد(2007، ص 54، 81) باور دارد که تراکم کم قوای شوروی در افغانستان، با شکست آنان پیوند داشت. آن ها شمار سربازان شوروی را با سربازان امریکا در ویتنام مقایسه می کنند. شوروی ها از 90 هزار تا 120 هزار سرباز در کشوری پیاده کردند که از ویتنام پنج مرتبه کلان تر بود، در حالی که در آن جا، امریکایی ها در سال های 1968-69، 500 هزار سرباز داشتند:

 

شوروی با تفکر درهم شکستن، به وسیلۀ نیرو، اشتباه اصلی ستراتیژیک مرتکب شد، اشتباهی که به نظر می رسد امریکا، پسان آن را در عراق تکرار کرد، جایی که روشن است که نیروهای امریکا به حد کافی در محافظت مردم مواجه با خطر تهدید قوی نبودند، یا  باخت جنگ بالای شورشیان را، فراتر از توانایی جاگزین آن، تحمیل کرده نتوانستند.  

 

 

 

 

هامس(2006، ص186) باور دارد که میزان سربازان امریکا در عراق ناکافی بود. این در زمانی بود که اثر« فلاخن و سنگ» نشر شده بود. او نسبت نیرو در عراق را به عملیات های پیشین امریکا مقایسه کرد:

 

 نسبت نیروی قوای ایتلاف با جمعیت ملکی عراق از آنچه در ابتدا در بوسنیا و کوزوو مستقر شد، کسر دارد. در جریان  عملیات سال اول در بوسنیا و کوزوو، 19سرباز بر 1000نفر جمعیت وجود داشت. ما همچنان سربازان دیگری برای فراهمی امنیت و کمک های ملت سازی نیز داشتیم.... به نظر می رسد که یک پاسخ به کمبود نیروها، شتاب بر محاسبه بر آموزش عراقی ها مانند کارمندان با کفایت امنیتی باشد.

 

 

 

 

 

با مقایسۀ نسبی استقرار بی تحرک مانند ماموریت امریکا در بالکان، با جنگ عراق، به نظر می رسد که هامس بیشتر عملیات حفظ صلح را با مبارزۀ عمومی و کلی ضد شورش مقایسه می کند. او چندان فاصله ندارد: بیشتر بررسی های ضد شورش از دید گستردۀ جنگ ها مطرح شده اند. بحث بر سر خط خوب بین عملیات ضد شورش و عملیات ثبات، معمولی ولی همچنان معقول است. با توجه به روش گسترده برای نگارش قضیه های بررسی شده، بررسی 2005 رند در بارۀ نسبت های نیرو در عملیات ثبات، شاید همچنان به ضد شورش مربوط شود. نویسنده گان آن رساله(جونز و همکاران، 2005، ص19) نیاز بالقوۀ 1000 پرسونل نیروی امنیتی برای هر 100 هزار باشند را مشاهده کرد، اما در عین حال نشان داد که این نسبت به طور گسترده از یک عملیات تا عمل

10 هزار سرباز امریکا بر 100 هزار باشنده در بخش امریکایی جرمنی پس از جنگ دوم جهانی، 1900 سرباز بر 100 هزار نفر در بوسنیا، 3400 سرباز در سلاوانیای شرقی، 2 هزار در کوزو و 1100 در تیمور شرقی، درسال های اول بازسازی وجود داشت.... نسبت کمتر از 500 سرباز بر هر 100 هزار باشنده برای باثبات کردن جاپان پس از جنگ دوم جهانی ، همچنان نامیبیا در 1989، السلوادور در 91، و موزامبیق در 93 کافی بود.

 

 

 

 

 

 

بررسی جونز و همکاران بررسی او، و بیشتر دیگر مسلکی های ضد شورش، هردو، از ارزش یافتن نسبت های نیروی امنیتی و شکل دهی پایان ها، بحث دارد. پولیس، آز همان آغاز نقش مهم بازی کرده می تواند، اما به ویژه زمانی ارزش زیاد می یابد که برقراری نظم و قانون شروع شود، آن را در برابر  بیشتر حمله های مستقیم حمایت کند. مک کیوین(1966، ص، 205) پولیس را به عنوان صرفه جویی عالی اندازۀ نیرو نگاه می کند. سفارش نسبت های پولیس بر باشنده، از 150 بر هر 100 هزار تا 200 بر هر 100 هزار فرق می کند(جونز و همکاران، 2005، ص19).

 

برخی از مسلکی ها، به شمول کیلکیولین(2009، ص، 184) باور دارد که تفکر نسبت های نیرو را باد برده و بی ربط است. آن ها در عوض بر راهی که نیروها استخدام شده، کامیابی شان در تامین امنیت و جلب جمعیت تمرکز می کنند.

 

تنها افزایش سربازان اضافی خارجی، کمبود پشتیبانی عامۀ محلی را جبران کرده نمی تواند. بریتانیایی ها کارزار قبرس را با نسبت نیروی (سربازان بر شورشیان) از 110 بر 1، به نفع شان، از دست دادند. در حالی که در همین دهه اندونیزیایی ها دارالاسلام را با نسبت نیرویی که هیچگاه از 3بر 1 زیاد نشد، با کسب همکاری جمعیت ها و استخدام آنان به عنوان گروپ های ناظر محلی در امور محافظتی و در کارهای حمایتی، شکست داد.

 

 

 

 

 

کیلکیولین و گارتر مالکاسیان-Carter Malkasian، هر دو بیان کردند که در کشورهای بیشتر روستایی، شاید برقرار کردن نیروی کافی برای یافتن نسبت 20 بر 1000، ناممکن باشد. گارتر، در مقالۀ 2007، ص،121، خود در بارۀ نسبت سربازان در ولایت انبار عراق، به مخارج کوشش های یافتن این نیاز اشاره کرد:

 

 

 نسبت 20 کارکن امنیتی بر 1000 باشنده، از آنچه که ایتلاف ترکیب کرده و نیروهای بومی عراقی در انبار آماده خواهد کرد، به مراتب بیشتر است. برای دست یابی به این نسبت، سی و یک کندک امریکایی تنها برای یازده شهر (منطقه) نیاز بود.  

 

اردوی امریکا، در تیوری های رسمی، کتاب دستی میدان(FM3-24، ص 1-13) به نظر می رسد که به کین لیوان استناد کند، اما از تحلیل های خود در موضوع آگاهی می دهد:

 

بیشتر سفارش های متراکم در ردیف20 تا 25 ضد شورشی برای هر1000، باشندۀ ساحۀ مورد عملیات قرار می گیرد. بیست ضد شورشی بر 1000باشنده کمترین تراکم مورد نیاز سرباز برای عملیات ضد شورش در نظر گرفته شده است؛ به هرحال، مانند تمام نسبت ثابت، چنین محاسبه ها بسیار  به وضعیت وابسته می باشد. 

 

 

 

 

 

ما تنها یک بررسی نشر شده(کین لیوان، 2003) را می یابیم، که نسبت 20:1000 یا بالاتر از آن را سفارش کرده است. مزید بر این، عبارت افزایش" در مناطق مورد عملیات" تحلیل های نیرو- بر جمعیت را بیشتر پیچیده می کند. این به معنای آن است که تنها آن سربازانی را که در عمل در منطقه های جنگی جا به جا شده اند، می توان حساب کرد. به گونۀ مثال، شورش تایلند در عموم به جنوب کشور تجرید شده بود، پس سربازان مصروف درکارهای غیر عملیاتی که بیشتر در شمال قرار داشتند، در حساب نیامد. هر شورش، با نبود کاربرد دقیق داده های معلوماتی، با گذشت زمان تشخیص میزان نیرو در داخل یک منطقۀ خاص مورد عملیات، قریب ناممکن می باشد.

 

در واقع، یک مشکل کلیدی با داده های ضد شورش این است که شاید درون گذاشت های بیش از حد و نابلدی در ترتیب یک اساس معتبر برای محاسبه موجود باشد. در حالی که هرگاه امکان ایجاد نمونۀ ریاضی موجود شود که به طور دقیق بیانگر میزان های تاریخوار سربازان، میزان های تاریخوار جمعیت و میزان های گزارش شدۀ شورش باشد، تعیین دقت یا رابطۀ داده های استفاده شده در ترتیب بررسی، ساده خواهد بود. مورد عراق نمونۀ خاص ارایه می کند.

 

موسسه بروکینگز-Brookings Institute، در راهنمای عراق، موجودیت205700 سرباز امنیتی عراق را به اشکال مختلف وظیفوی در مارچ 2004، (انستیتوت بروکینگز، 2009) گزارش داد. زمانی که به نیروهای بین المللی نزدیک به 140 هزار در عراق و 50 هزار در کویت اضافه شد، ایتلاف 400 هزار سرباز امنیتی را وارد میدان کرده می توانست. با این حال، نگاه بازتر به این آمار، این عیبی را می نمایاند که شاید به هر محاسبۀ نسبت نیرو پیوند داشته باشد:

 

·   در مارچ 2004، قریب 74 هزار سرباز تشخیص شدۀ امنیتی، برای سهولت های خدمات حمایتی(FPS) با آمادگی کمی بیشتر یا اغلب کمتر نسبت به امنیت فراهم شده به وسیلۀ نگهبانان کم معاش شبانه، کار می کردند. در حالی برخی ها با قابلی خدمت کردند، بسیاری های دیگر به کار حاضر نمی شدند یا ازسوی شورشیان و جنایت کاران برای شان پول پرداخت می شد. این نیرو در کل ناسودمند پنداشته شد، و روشن نیست که آیا بسیاری از افراد گارد سهولت های خدمات حفاظتی- ممکن هزاران نفر- در اصل به کار حاضر نشده باشند.

·    بخش شایان توجه نیروی پولیس، که بیشتر پنهانی با شورشیان کار می کردند، مرتکب بیرحمی های قومی می شدند یا به گونۀ مستقیم فعالیت های شورشیان را پشتیبانی می کردند. صد ها هزار پولیس"خیالی" که تنها در روی کاغذ موجود بودند، پس بالایی ها معاش های شان را می گرفته می توانستند.

·   چندین واحد اردوی عراق، حتا در درگیری های اپریل 2004، با شورشیان ناتوان ثابت شدند. اردو توانایی های تدارکاتی که از آن صحبت می شد، نداشت و بدون پشتیبانی مستقیم امریکا قابلیت دوام نداشت.

·   40 هزار سپاه دفاع ملکی عراق، گاه گاهی گزمه هایی را انجام می داد که در واقع، بیشتر نمایش قدرت بود؛ آنها کاری کمتر به امورضد شورش انجام می دادند. اغلب به بارک ها و قرارگاه ها می بودند و بسیاری های شان به وظیفه حاضر نمی شدند. نیروهای ایتلاف در یک سال این سازمان را منحل کرد.

·   بروکنیگز گزارش داد که حتا در 2005،(یک سال دیگر پس از انکشاف)، بیشتر قوای امنیتی عراق" اندکی در پیشبرد عملیات ضد شورش در اتحاد با واحد های ایتلاف، قادر بودند." این درجه بندی، بخش عمده نیروهای امنیتی عراق را به یک مرحله بلند از درجه بندی که در کل معادل" ناتوانی" است، قرار داد.

·   در حالی که ایتلاف190 هزار سرباز در صحنه داشت، روشن نبود که آیا 50 هزار سرباز در کویت به محاسبه می آمد یا خیر. آیا این سربازان در محل های مورد عملیات قرار دارند؟ آیا آن ها به هدف محاسبه بر نسبت- نیرو- بر- عقب، کاهش یابند، نگرانی ای که کین لیوان با جزئیات به آن اشاره کرده است؟ آیا نیروی های کمکی در قطر و دیگر کشور های منطقه، در مجموعۀ قوا حساب خواهد شد؟ روشن نیست که قاعدۀ مرتبط به عملیات ساحه، درست و دقیق روی تمام بررسی قضیه های نامتناسب که به نسبت نیرو یافت می شود، به کار برده شود.

·   کیفیت و قابلیت های نیروهای بین المللی به گونۀ شایان توجه تفاوت دارد؛ به روشنی مشخص نیست که تمام قضیه های بررسی شده که ما آن ها را تحقیق کرده ایم، برابر باشند. اگر این درست است، پس یک تحلیل دقیق باید همچنان با قابلیت های مربوط در موارد خاص و در میان قضیه های دیگر مقایسه شود که به طور چشمگیر پیچیده گی های تحلیل را ترکیب می کنند. می توان گارد سهولت های خدمات حمایتی را با اردوی امریکا یا پیاده نظام نیروی دریایی، در یک محاسبه کل قوا برابر کرد؟ آیا پولیس سال 2004 عراق با پولیس سال 1959 مالایا، یا حتا پولیس عراق سابل 2009، برابر بوده می تواند؟

·   در پیچیده شدن بیشتر محاسبۀ نیرو- بر- جمعیت، باید به یاد داشت که عراق سرشماری رسمی را در 1997، اجرا کرد. با فرض این که شمار دست یافته و آماده شدۀ دولت صدام درست بود، هر حدس و گمان این معلومات پس از 2003، به طور گسترده، در زمان جنگ با بی جا شده گان و تلفات، بی جا و کج و معوج خواهد بود. به گونۀ مثال، بر اساس معلومات کمیشنر عالی مهاجران ملل متحد(2007) حدود 4 میلیون عراقی، قریب 15 درصد جمعیت رسمی پیش از جنگ، شاید در 2007، بی جا شده باشد. این آمار 2007، نیز قابل سوال می باشد، زیرا یک رقم کلان تقریبی از منابع مختلف با سطوح مختلف اعتماد، تهیه شده است.

 

این ترکیب میزان سربازان در 2004، بیشتر از 100 هزار، پایین تر از 20 به نسبت1، هرگاه رقم رسمی جمعیت دقیق باشد، به دلیل های مختلف در تامین امنیت عراق ناکام ماند. خشونت به تندی ادامه یافت و در 2006 شدید تر شد. موج بلند در 2007، موجب شد که قوای امنیتی عراق و ایتلاف در کل به 610 هزار نفر، رقمی که از نسبت 20 بر 1000، کین لیوان تجاوز کرد، رسید. خشونت به گونۀ دراماتیک- نمایشی قطع شد. به هرحال، در درازای همین زمان، قریب 100 هزار سنی عراقی که شماری از آنان شورشی بودند، به ملیشای ضد شورش پیوست. آیا این اعضای ملیشا در نسبت قوا، حساب شده می توانست؟ اگر آری، پس قریب صدها هزار ملیشای طرف دار دولت(گارد داخلی) نام نویس شده از سوی انگلیس ها در مالایا، به طور دراماتیک از پایه اصلی نسبت 20 بر 1000، بیرون کشیده خواهد شد.

 

ایتلاف، در اپریل 2009، قوای ترکیبی 787 هزار نفری را به صحنۀ عراق آورد. این رقم، بیشتر از 200 هزار نفر بیش از نسبت 20 بر1، بود، ده ها هزار ملیشای قانونی طرف دار دولت نیز حساب نشده بود. روشن نیست که آیا این شمار کافی است، آیا 610 هزار نفر در 2007 کافی بود، یا آیا قوای 400 هزار نفری با مهارت بلند در 2004، وظیفه را انجام داده بود. این هم معلوم نبود که آیا هر یک از این رقم ها، با نبود اطلاعات سرشماری حتا قسمی درست، مربوط بوده باشد.

 

عامل زمان، مجموعۀ اطلاعات را برای تحقیق نسبت- نیرو، بیشتر متمایل می کرد. به گونۀ مثال، گاهی که تحقیق های پسین به مثابۀ ارزیابی پایان یافتۀ قضیه، به عراق پیشکش می شد، کدام ارقام به این قضیه، ضمیمه می شد؟ این بلند ترین نسبت نیرو- جمعیت در یک نقطه ای باید باشد؟ پس از نقطۀ عطف ایجاد شده، نسبت خوبی که به دست آمده کدام است؟ به گونۀ مثال، هرگاه عراق در 2007، به نقطۀ عطف نظری رسیده بود، پژوهش گران باید نسبت 2007 را استفاده می کردند، یا می توانستند رقم بیشتری را در کارزار استفاده کنند؟ با توجه به این که، توافقاتی در بارۀ نطقۀ اوج در شماری از قضیه ها وجود دارد و در شمار دیگر با نقطه اوج های غیر قابل دید، وجود ندارد، پژوهش گران چگونه تعیین خواهند کرد که میزان معین نیرو کافی باشد؟ دنبالۀ کامیابی های دولت که آن را در ارزیابی ها تشخیص کرده ایم، مسایل زمان بندی را در بر دارد.

 

زمان چگونه بر ارزیابی یک قضیۀ مشخص مانند ویتنام، اثر گذاشت؟ پژوهش گران باید نسبت1968، نیرو(همچنان نشانۀ بلند قوای امریکایی، قریب 535 هزار)، را با نطقه عطف نظری ربط دهند، یا نسبت نیروی 1973 را استفاده کنند، نقطه ای که فروپاشی ویتنام جنوبی، به چند صد مشاور، سرعت گرفت؟ یا، آن ها باید طیف گسترده ای از داده های میزان نیرو را جمع آوری کنند؟ اگر چنین باشد، اوسط گیری میزان نیرو در 62، 68 و 1973، در ویتنام، چه می تواند معلوم شود؟ مزید بر قوای نظامی ویتنام جنوبی(بخش دیگری پیچیده گی) قوای بی قاعدۀ ویتنام جنوبی، شاید شامل محاسبه شود، یا نشود(مانند ملیشاهای  Montagnar، واحد های نیروی مردمی، هزاران شکست خوردۀ چیو هوی- Chieu Hoi). تمام این ملاحظه های زمان بندی و دیگران، بر هر قضیۀ مورد بررسی در بررسی کمی قضیه ها تاثیر می گذارد. ما همچنان دریافتیم که هر دادۀ معلوماتی شورش، نزد پژوهش گران، با نادیده نگرفتن تحلیل های مقایسوی بین روش های تحقیق، بر روش های کم و بیش نقل و اقتباس این ارقام اتکا دارد.

 

محققان و مشاوران سیاسی باید دگرگون شدن جزییات رسمی قابل دسترس را از قضیه ای تا قضیۀ دیگر، در نظر داشته باشند. کارمندان نظامی و محققان اکادمیک، با توجه و تمرکز بی سابقه، اجزای عملیات ایتلاف در عراق و افغانستان را نظارت، پیگیری و ثبت کرده اند. داده های بسیار از قضیه های تاریخی یا در کمیت مقایسوی وجود یا از نادرستی مشابه و حتا بیش تر متاثر اند. به گونه مثال، در حالی که صدها(اگر نه هزارها) محقق بعضی وقت ها جزییات رنج آور ثبت شده از عملیات های عراق و افغانستان را نگهداری کرده اند، نزد محققان غربی در بارۀ عملیات شوروی و ضد شورش کوبا، در انگولا که بار ها بر آن استناد شده، معلومات کم وجود دارد. آیا شمار نیروی کوبایی جا به جا شده و زمان بندی آن در نیمه سال های 70، درست بوده است؟ این ها در جا به درستی ثبت شده اند؟ آیا قوای کوبایی جا به شده و زمان بندی آن در نیمۀ سال درست بوده است؟ آیا حتا کمتر ممکن است که شمار نیروهای کوبایی در منطقۀ مشخص مورد عملیات در هر زمانی را تعیین کرد؟ داده های پیرو در عملیات ضد شورش در برابر مسیر درخشان بنا بر دستۀ از دلیل ها به شمول فساد و نبود شفافیت در هر دو طرف، مشکوک است. روشن نیست که در اوایل سال های 1980، اردوی گواتیمالا، سوابق درست را نگهداشته یا مجموعۀ از داشته ها در رابطه با جمعیت را، با دست جمع کرده است. دور از تدبیر است هرگاه فرض شود، کاسترو یا یا باتیستا در زمان شورش کوبا، داده های دقیق را نگهداری یا آماده کرده باشند. صرف نظر از چگونگی بررسی یا ساده کردن این داده ها، نا سازگاری های بی شماری که پژوهش، شورش ها چگونه پایان می یابند، را آزار می دهد، همچنان اعتبار تحقیق نسبت نیرو را شکل می دهد.

 

کراوس، به درستی اشاره کرد که با وجود این تله های اجتناب ناپذیر، برنامه ریزان و پلان کننده کان اداری، در برخی نقطه ها در امتداد کارزار زمان بندی، باید بر نسبت های نیرو، یا کم از کم بر میزان نیرو، فکر کنند. با تکیه بر نسبت های حسابی برگرفته شده از بررسی های تاریخی، به هر حال، آن ها مرتکب مغالطه کردن نادرستی محیطی می شوند. این بیان که،

 

نسبت 20:1000، نیرو، در قضیه های بررسی شدۀ تاریخی کامیابانه برابری کرد. بنا بر این، همین نسبت برای دست رسی به  کامیابی عملیات آینده یا جاری، کافی خواهد بود.

 

از نظر علمی نادرست است. به سببی که نمونه برداری پیش گویانه برای نسبت نیروها بر داده های میزان ملی تمرکز می کند، از داده های ضد و نقیض، مانند تناقض سیمپسون-  Simpson، متاثر شده می تواند: در یک سطح تحلیل، به نظر می رسد که داده های زیر مجموعه یی، فراهم کنندۀ نتیجه های مثبت باشد، اما نتیجه های منفی در سطح دیگری نمایان خواهد شد. این تناقض، زمانی رخ می دهد که زیر مجموعه های متفاوت داده ها، در بازده فریبندۀ قطعی جمع آوری شده باشد.

 

پذیرش های متمایل بر جنسیتِ دانشگاه برکیلی- Berkeley، کلیفورنیا، شاید تناقض سیمپسون را به خوبی توضیح دهد (بیکل، هامل، او کونیل،1975). در این قضیه، گروهی از زنان، درخواست مبنی بر روش عام پذیرش پوهنتون را خانه پری کردند که نشان دهندۀ تمایل جداگانه در برابر زنان بود: مردان با روش بسیار بلند و سخت گیرانه، قبول می شدند. زمانی که اجزای معلومات آزمایش می شد، روش پذیرش هر مکتب داخل دانشگاه نشان داد که زنان به طور عموم برتری دارند. چند شاخگی برای چنین تنافض در نمونه برداری نسبت نیرو، گوناگون بود. به گونۀ مثال، در یک قضیۀ مشخص، نسبت نیرو شاید در کل در90 درصد کشور ناکافی، اما در 10 درصد مناسب باشد. در حالی که نسبت عمومی نیرو، شاید بسیار پایین باشد، هرگاه ساحه های زیر پوشش از نظر ستراتیژیک حیاتی باشند، ضد شورش ها، بازهم کامیاب اند. این، با قضیه هایی که در آن دولت ها منابع را در حفاظت زیربنا های حیاتی و مراکز جمعیت، تمرکز می دهند، غیر عادی نخواهد بود. برعکس، شاید دولت 90 درصد مناطق زیر عملیات را پوشش کافی دهد، اما10 درصد نقاط بحرانی را نادیده بگیرد و شکست بخورد. در این صورت، داده های مشخص و جمع آوری شده- هردو، فریبنده خواهند بود و اعتبار قضیه را از بین می برند. تناقض سیمپسون، نیز زمانی به کار برده می شود که قضیه ها، به مثابۀ بخشی از مجموعۀ داده های بالقوه از بین برندۀ اعتبار یک بررسی کامل، ارزیابی شوند.

 

ما، در خلاصۀ شورش ها چگونۀ پایان می یابند، ابراز کردیم که یافته های ما نباید، نسخه های تجویزی پنداشته شوند. با وجود این هشدار، و هوشیار باش هایی که در نوشته های مختلف کین لیوان یافت می شود، نسبت های حسابی، حتا غیر آگاهانه، پیش گویی به نظر می آید. مشاوران برنامه باید هنگام گفت و گو و پیشنهاد نسبت نیروی ضد شورش مشخص، بر اساس داده های تاریخی، توجه عظیم شان را مبذول کنند.

 

چنان که ما پیشنهاد کردیم، اگر نسبت های آماری نیرو بی اعتبار باشند، در آن صورت، رهبران سیاسی و برنامه ریزان ستراتیژی، در تدارک پس منظر کارزار ها، به کارمندان کوشا و کار علمی برای پیدا کردن داده های ضروری در تعیین میزان نیرو، نیاز خواهند داشت؛ بهترین تحلیل از این نوع جزییات، حتا اغلب پایین از سطح ولسوالی هاست. به دست آوردن این اطلاعات و داده ها، خاصه در مناطقی که انکار می کنند یا در دولت های ناکام، بر منابع جمع آوری کنندۀ نظامی و ملکی فشار خواهد آورد. کارمندان، از راه حجم گزارش دهی های کمی و کیفی، در داوری در بارۀ محتوا، منابع و نویسنده گان راپور ها، به منظور دست یابی به نوعی وفاداری جنرال تی. مایکل فلین- افسر بلند رتبۀ اطلاعات نظامی در افغانستان، در اوایل 2010،  که کارکرد های اطلاعاتی آن وقت را در نقد خود شرح کرده است، دقت خواهند کرد. این، تنها مورد کاربردی پر سر وصدا است که در نمونه برداری از بررسی موردی، رد شد، اما در اندازه گیری کامیابی و تعیین نیازمندی های عملیات ضد شورش، ابزار های بسیار موثر داشت.  

 

برنامه ریزان در جریان عملیات، باید بر ارزیابی های دارای کلمه های سادۀ فرماندهان مورد اعتماد شان در صحنه ها، محاسبه کنند تا برنامه ریزی و شکل دهی پایان شورش ها را تنظیم کرده بتوانند. هرگاه آنان به قوماندانان در فراهم کردن ارزیابی های درست، باور نکنند، مسوولیت آن هاست که جاگزین های مستعد دیگر، از افسران تدارک کنند. در هر مرحلۀ تحلیل، برنامه ریزان نظامی و ملکی باید با اصرار ساده سازی گزارش ها یا تبدیل داده های کیفی به گرافیکی، نمایش کمی، یا تهیۀ یک صفحه خلاصه، مبارزه کنند، که این امر پیچیده گی های مشکل را احتوا کرده نمی تواند.

 

برای ضد شورش های مواجه با واقعیت های اجتناب ناپذیر محدودیت منابع، به ویژه در مراحل پسین کارزار غیر محبوب، شاید نیرو های دفاع ملکی(CDFs) یا ملیشا ها، در متعادل کردن نیاز بیشتر سربازان و پولیس ناآگاه، مورد استفاده قرار داده شوند. بخش آینده به این گزینه خواهد پرداخت.

 

نیروهای دفاع ملکی

ما در آغاز به پژوهش گران خود را، به بررسی نیروهای دفاع ملکی در هم آهنگی طرح های مانع و کامیابی های نسبی که ضد شورش، در تبدیل شورشیان داشته اند، وظیفه دادیم. این یافته ها در پیوست (ب) درج شده است. در روشنی رویداد های تازه در عراق و افغانستان، آشکار است که به نیروهای دفاع ملکی باید به مثابۀ متغیر های جداگانه رسیده گی می شد. ضد شورش ها به طور عادی برخی از دگرگونی های برنامه های دفاع ملکی را به کار بست. این برنامه ها، خواه ملیشا، گارد داخلی یا نیروهای دفاع خودی، در بسا عملیات های کامیاب و بسیار ذکر شدۀ عملیات ضد شورش، جای برجسته کسب کرده است. در این کارزار ها، نیروی دفاع ملکی، در تامین امنیت فزیکی یکجا با قوای متمم دولتی کمک کرده، در حالی که در پرورش آگاهی امنیت و اتصال با دولت نیز همکار بوده است. مک کیوین(1966، ص 107) به نیروهای دفاع ملکی جایگاه بلند قایل است:

 

بخش مهم، شاید بخش بسیار مهم پاسخ بالمثل سازمان مردم، سازمان دفاع خودی آنان در برابر ارعاب و اخاذی انقلابی است. صرف نظر از این که مردم به خودی خود مقاصد و الزام ایتساده گی داشته اند، آرزوی آنان برای امنیت شخصی شاید در وفاداری به دولت یا بی طرفی، مسلط شود. حتا در مرحلۀ شروع جنگ، سازمان های محلی کمک دهندۀ پولیس و واحد های ملیشا، باید اولویت نخست کار مقام های دولت باشد.  

 

 اونیل(1990، ص130) ابراز کرد که ملیشای ملکی نه تنها تاکتیک ماندنی ضد شورش است، بلکه می تواند در نوپایی دولت های محلی سپر باشد:

 

 به منظور اختیار دادن نیروهای منظم ملیشا برای عملیات های ضد چریکی و آماده کردن امنیت مقام های دولتی... شاید نیروهای دفاع خودی ایجاد شوند. جایی که آنها نباشند، مقام های ملکی که مسوول برنامه های اجتماعی و اقتصادی اند، از خشونت شورشیان می ترسند یا بیرون می روند. مخمصۀ شاروال محافظت نشدۀ السلوادور در 1988، شاهد است که یا استعفا داد و یا کشته شد.

 

او بیان می کند که اجرای برنامۀ نیروی دفاع ملکی نیرنگ آمیز بوده می تواند. برای موثر بودن، باید برنامه های ادارۀ محلی را تکمیل کند، اما همچنان در نظر شورشیان به مثابۀ متبادل مشروع درک شود:

 

زمانی که ملیشا های محلی به منظور جلوگیری از{ارعاب شورشیان} تشکیل شد، موثریت آن تا حدی مشروط به این است که آیا، یک نیروی منظم برای خدمت به مردم تصور می شوند، مانند مورد(فرقت ها) در عمان، یا در عوض، واحد های بد نظم، مقصر در افراط گری ها در برابر مردم، مانند مورد نیروی داخلی دفاع ملکی در فلیپین.(اونیل1990، ص130)

 

کارشناسان ممتاز ما، در کل توافق دارند که نیروی دفاع ملکی هم برای شورش و  هم برای ضد شورش- هر دو سودمند است. مائو و گیاپ، شورشیان کمونیست را به استفاده از شبه نظامیان یا ملیشاها، توصیه و ترغیب می کردند، که نه تنها به مثابۀ نیروهای دفاع خودی بلکه همچنان به مثابۀ اساسی در پیشروی رهبری شورشیان در داخل نیروهای عرفی- قرار دادی، از آن استفاده کنند. این، تیوری ضد شورش را بازتاب می دهد، که جذب احتمالی نیروهای دفاع ملکی در داخل نیروی محافظت شهری یا اردوی ملی را در خیال می پروراند. مائو هفت نوع سازمان های چریکی را به دقت شرح می کند که شبه نظامیان محلی یکی از آن هاست. او باور داشت که ملیشاها " باید در هر محلی تشکیل شود" (مائو1961{2000}، ص 75). او ستراتیژی چین کمونیست را در برابر قوای اشغالی جاپان در دوران جنگ دوم جهانی توضیح می دهد:

 

تمام مردم، زنان و مردان از  شانزده تا چهل و پنج ساله باید در واحد های ضد جاپانی دفاع خودی که اساس آن خدمت داوطلبانه است، متشکل شوند. آنها به عنوان قدم نخست، باید اسلحه به دست آرند، سپس  باید آموزش نظامی و سیاسی ببینند. مسوولیت های آن ها چنین است: اجرای وظایف نگهبانی و قراول ها، امن کردن اطلاعات از دشمن، گرفتاری خاینان، و جلوگیری از پخش تبلیغات دشمن.... چنین واحدها ذخیره های نیروی انسانی برای قوت های معتقد و درست می باشند.(مائو 1961{2000}، ص 80).

 

گیاپ که بیشتر، ایدیالوژی مائو را طوطی وار تقلید، یا آموزش های او را تفسیر می کرد، فورمول های مشابه را خیال پردازی می کند:

 

حزب ما، از آغاز شدن جنگ مردم دفاع می کرد، داشتن سه نوع قوای مسلح نیاز بود که با اهمیت مهم، در ساختن و انکشاف واحد های دفاع خودی و واحد های چریکی بسته گی داشت. شبه نظامیان در هر جایی برپا شدند. (ویو 1961{2000}، ص 141)

 

برای ضد شورش(و شاید شورش) زمان بندی مناسب نه تنها نیاز است که اطمینان حاصل شود که نیروی های دفاع ملکی از آسیب پذیری های اجتناب ناپذیر مراحل اولیه زنده باقی بماند، بلکه همچنان اطمینان حاصل شود که برنامه به نوعی از پشتیبانی لازم مردم برای ایجاد و حفظ برنامه های محلی و ملی برخوردار است. هرگاه مردم تمایلی به مشارکت نداشته باشند، قصد طرح چنین برنامه ها بی ربط می باشد. در برخی از قضیه های این بررسی دیده شد که ضد شورش ها در طرح برنامه ها کوشش کرده اند، در حالی که مردم به طور کامل معتقد نبوده اند که پیوست بودن با دولت به نفع شان است. ناکامی سپاه دفاع ملکی عراق، تنها یک مورد این موضوع است. مک کیوین(1966، ص 110-111) بیان کرد، بسیار دشوار است که نیروی

دفاع ملکی را در وسط مبارزۀ جاری ضد شورش ایجاد کرد. در این جا، او تجربۀ فرانسه در هندو چین را شرح می دهد:

 

آن ها، پش از شروع جنگ، به طور آشکار فرصت تشکیل پولیس کمکی یا شبه نظامیان را نداشتند.... چنان که انگلیش ها در مالایا دریافتند، آزمایش استخدام، پس از شروع جنگ بسیار دشوار است. در نتیج ویتنامی ها شماری زیادی از ملیشاها را نفوذ دادند. آن ها در حمله بر واحد های بومی خاصه بهترین ها، کوشش خاص کردند. به غیر از نیروهایی که نزدیک قوای فرانسه بودند و پشتبیانی می شدند، شماری از ویتنامی ها به عضو بودن نیروهای دفاع خودی قریه علاقه مند شدند.... نبود آموزش ها و تجهیزات، روستاییان را طوری بار آورده بود که با جنگ های سخت ساخته نمی توانستند، چریک های میدان دیده.... معلوم دار، فرانسوی ها نمی توانستند شبه نظامیان را با این شرایط، به طور موثر  نگهدارند.

 

مک کیوین هم یکی از خطر های تشکیل نیروهای دفاع خودی را که شاید سخت وفادار به دولت مرکزی باشد یا شاید نباشد، بیان کرد. دولت شاید در بارۀ قابلیت ها و مقاصد شبه نظامیان مسلح ، به ویژه زمانی که این شبه نظامیان به کمبود ظرفیت امنیتی دولت دچار باشند، نگرانی مشروع و قانونی داشته باشد. مک کیوین(1966، ص228) کوشش های فرانسه را در انکشاف نیروهای دفاع ملکی تحت بخش های خاص اداری(SASs)، خاصه دفاتر ولسوالی های تمام کشور، شرح می دهد. زمان بندی موضوع مشترک است.

نخستین کاری که بخش های خاص اداری باید انجام دهند، تامین امنیت خود شان و امنیت قریه است.... آن ها واحد دفاع خودی قریه را به زودی ممکن سازمان دادند. چنین واحدی باید از یک صد نفر مسلمان مسلح محلی با انواع مختلف جنگ افزار، ترکیب شده باشد. مشکل بخش های خاص اداری، انتخاب لحظۀ درست بود، زمانی که مردم به تقسیم کردن مردان تفنگ دار، بدون خطر  رد کردن آنان به سوی شورشیان، دست بالا کمایی می کردند.

 

اگر ضد شورش یک برنامۀ ماندنی را انکشاف می دهد و تقویت می کند، نگرانی های زیادی مطرح می شود. برنامه ریزان باید تصمیم بگیرند که آیا اعضای نیروهای دفاع ملکی داوطلب اند، یا معاش می گیرند، آیا متمم چارچوب اردوی با نظم خواهند بود یا به ساده گی آموزش ها و تجهیزات ابتدایی آماده خواهند کرد، و آیا نیم وقته یا تمام روز خدمت خواهند کرد. ما در هر یک از این موارد، ما آزمایش کردیم که ضد شورش ها، برنامۀ نیروی دفاع ملکی خود را مناسب با وضعیت محیط منحصر به فرد، گاهی کامیاب و زمانی ناموفق، شکل داده است. مک کیوین(1966، ص 108) نیاز انعطاف پذیری قضیۀ خاصی را شناسایی، و همچنان تعمیم بهترین روش ها را نشان داد:

 

این واحد های شبه نظامی، با حمایت نیروهای منظم نظامی مستقر در کشور، از میان مردم دست چین شوند، به وسیلۀ ذخیره های محلی به کار استخدام شوند، و در صورت امکان فرماندهی شان به حلقۀ خُردی از نظامیان منظم داده شود. مقام های حاکم باید عضویتِ شبه نظامی را مطلوب سازند. آن ها، این کار را هم پرداخت پول برای زمان وظیفه و هم با فعالیت های اجتماعی و امتیازات مختلف انجام داده می توانند.... با این روش، اعضای برجستۀ جمعیت محلی به دولت متعهد بوده می تواند. در عین زمان شبه نظامیان، موجب ایحاد منبع مقاومت و پایداری مردم و رهبران شان در برابر ارعاب انقلابی می شود.

در حالی که فرانسوی ها در کاربرد و استعمال نیروهای ملکی، در وضعیت هندوچین ناکام بودند، دسته های بحری، مدت زمان و لو کوتاه کامیابی را با برنامۀ عمل ترکیبی(CAP) درویتنام جنوبی مشاهده کردند. رابرت ام کاسیدی- Robert M.Cassid، (2008، ص138) چگونه گی شکل گیری مطابقت برنامۀ عمل ترکیبی به وسیلۀ نیروی دریایی را در محیط محلی شرح می دهد:

 

برنامۀ عمل ترکیبی، نو آوری محلی با اثر بالقوه ستراتیژیک، همراه و هم پیوند با تفنگ داران نیروی بحری و یک گروه از نیروهای محلی بود. گروه های این برنامۀ عمل در روستای همان نیروها قرار داشت.... ماموریت برنامۀ عمل ترکیبی از میان برداشتن{ویتکانگ} ها از داخل قریه ها یا دهات زیر مسوولیت؛ حفاظت زیربناهای مساعد؛ حفاظت پایگاه ها و مخابرات در داخل روستا ها و قریه ها؛ سازماندهی شبکه های اطلاعاتی بومی؛ مشارکت در اقدام های مدنی؛ و پیشبرد تبلیغات در برابر ویتکانگ بود.... در این راه، کارگذاری یک نیروی خُرد قوت های امریکایی در سطح محلی سبب پیشرفت امنیت و اطلاعات محلی می شد. 

 

 

 

 

 

یک بررسی دفتر پژوهش های بحری(ONR)، مشخص کرد که، برنامۀ عمل مشترک تفنگ داران 7،6 درصد(مربوط به بحری) کشتۀ دشمن در اقدام (KIA) را با تحمل تنها 3،2 درصد تلفات نیروی بحری، در چهار سال یعنی از 1965 تا 1969،گزارش داده است(النیت- Allnutt، 1969). در حالی که این آمار شاید بیان کامل موضوع نباشد، دفتر پژوهش ها، همچنان از دو افسر ویتنام جنوبی در برنامۀ عمل ترکیبی، نقل می کند. نقل قول اول، از سوی سکتور فرمانده نیروی منطقه یی است، یعنی دسته های قوای مردمی ولایت کانگ تری-Quang Tri، در حالی نقل قول دوم، از سوی فرمانده تمام دسته های نیروی مردمی در دسته یکم ویتنام جنوبی است. باید فرض کرد که هر دو افسر، بر اساس وابسته گی شان به برنامه، تا حدی مغرض باشند، هرچند افکار شان در گزارش های دیگر طنین داسته است:

می خواهم تاکید کنم که تفکر در بارۀ تیم برنامۀ عمل ترکیبی، باید آن ها را از نقطۀ نظر نظامی و سیاسی ببینیم. از نظر سیاسی چیز مهم این است که تیم برنامۀ عمل ترکیبی، نشان دهنده و حاکی از حضور امریکایی در ویتنام بود. برنامۀ های عمل ترکیبی، در در رفتار تبلیغات ویتکانگ(VC) ها را رد می کردند. آن ها به مردم نشان می دادندد که حضور امریکا نسبت به حضور فرانسوی ها متفاوت است.(النیت1969، ص 11).

 

یک شرکت دارای نیروهای منظم با عملیات در یک منطقه، چه می تواند بکند؟ در مقایسۀ این، با ده تیم برنامه عمل مشترک در گزمه ها، کمین ها، و انجام برخی از کار مدنی، این ها به راستی بر 30 هزار نفر تاثیر دارند. اگر شانس انتخاب می داشتم، می خواستم یک شرکت عمل ترکیبی را، به جای بیش از یک دستۀ پیاده نظامی برگزینم. درست است، ما به برخی از واحد های کلان نیاز داریم، اما در کل این جنگ برای مردم است.(النیت، 1969، ص 12   

 

انگلیس ها، در مالایا سازمان مشابهی به نام گارد داخلی، ایجاد کردند. افسران آن ها به ویژه این نیروهای دفاع ملکی را برای مامون کردن روستا هایی که زیر برنامۀ ستراتیژیک قریه ها-hamlet، پیوند داشت، طرح کرده بودند. اعضای گارد داخلی، داوطلبانه خدمت می کردند و در بیشتر موارد پاسداری شبانه و گشت زنی های محدود انجام می دادند. برخی از گزارش ها شمار پایانی آن را قریب 250، هزار نفر می دانند. صرف نظر از این که این رقم درست باشد یا نه، انگلیس ها، اعتبار برنامۀ گارد داخلی را، کمک به پایان کامیاب شورش می پندارند(مک کیوین، 1966، ص161). مشاروان انگلیسی، همچنان برنامۀ نیروی دفاع ملکی در عمان را در زمان کارزار ضد شورش دهوفاری-Dohfari، با مهارت مطرح کردند. فرقت(جمع عربی برای تیم یا واحد) عمانی، با تیم های عمل برای تقویت دو طرفۀ کوشش های کار های ملکی، گرد آمدند:

  از 1971 به بعد، نقش کلیدی در کارهای ملکی را نیروهای فرقت با تیم های اقدام مدنی(CAT) انجام می داد.... انجنیران بایستی چاه می کندند، فروشگاه، مکتب، شفاخانه و مسجد آباد می کردند. دهوفاری ها باید پیرامون توافق و پرداخت غذا، آب و صحت عمومی، جمع می شدند.... ملکی ها، در عوض باید اطلاعات و داوطلبان برای دولت شبه نظامی قومی فراهم می کردند. برنامۀ ترکیب شدۀ تیم های اقدام مدنی از" قلب ها و فکر ها" در میان دهوفاری ها با نیاز های تاکتیکی کنترول مردم، کارا واقع شد. نه تنها مدرک های محسوس در تعهد های سلطان جدید برای این موضوع فراهم کرد، بل در تشکل و تمرکز مردم ملکی و تشویق در دوری از چریک ها کمک کرد...(هیوز-  Hughes، 2009، ص 290).

 

هم یونانی ها (45-1949) و هم پیرویی ها(81-1992) کامیابی هایی در تشکیل شبه نظامیان داوطلب داشتند که نقش کلیدی در پایان دادن قریب موفقانۀ شورش های مربوط اجرا کرد. یونان افسران احتیاط را به دسته های گارد دفاع ملی (Tagmata Ethnofylakha Amynhs یا TEA) فرستاد. به آن ها فرصت خدمت به مناطق شان را داد و همچنان افسران فارغ شدۀ بخش های منظم را به کار های دیگر گماشت:

مردان، نیمه وقته، خدمت می کردند و محافظت شاغلان کارهای غیر نظامی چون کشاورزان، کسبه کاران، کارمندان، میخانیک ها و دیگران را به دوش داشتند. آن ها مزد نمی گرفتند. به هر حال، اعضای  T.E.A، اولویت را به فرصت های توزیع کمک ها، هدایای بین المللی، پاپوش و نیازهای دیگر می دادند. در ظاهر، انگیزۀ اصلی شان، تحقق آن چه که برای حفاظت خانه های شان در برابر شورشیان ضروری می نمود، بود، شورشیانی که در زمان جنگ مردم را ترسانده بودند.  T.E.Aها بسیار مجهز بودند. جنگ افزار های مانند، انواع تفنگ ها، مسلسل های دستی، و مسلسل های مجهز با نور، داشتند.... آموزش ها بیشتر در شنبه ها و روزهای رخصتی پیش برده می شد.... عنصر اساسی و شایان توجه آن ها، سیاسی- سیاست بود.... مرد ها کارهای حفاظتی را در شب انجام می دادند. آن ها، بیشتر گزمه و گشت های شبانه، به ویژه در امتداد سرحد را به دوش می گرفتند.(مک کیوین،1966، ص،112).     

 

رونداس های پیرویی یا نیروهای دفاع ملکی، محصولی از بیرحمی های مسیر درخشان و نتیجۀ اقدام آگاهانۀ نظامیان پیرو، بود. این ها، قریب پیروز بودند، چرا که اعضای انفرادی شان در دفاع از دارایی ها و اقوام شان در برابر شورشیان، بسیار با انگیزه بودند:

مسیر درخشان، با افزایش خشونت در برابر کشاورزان، با (تشکیل نیروی های دفاع ملکی) واکنش نشان داد. اما همۀ این اقدام ها سبب ازدیاد رونداس ها یا" کمیته های ملکی دفاع خودی" شد. باید گفت که سندیریو(لومی نوسو) در 1990، به دام نوعی جنگ بر ضد کشاورزان افتاده بود. این، نخستین کامیابی ستراتیژیک نیروهای مسلح و نخستین شکست واقعی مسیر درخشان را پس از شروع جنگ نشان می داد.... با استخدام جوانانی که اجازه یافتند مکلفیت های نظامی شان را در جمعیت های شان به سر برسانند، و با توزیع جنگ افزار ها به رونداس ها، حتا اگر این اسلحه، تنها تفنگ های ساچمه یی نیروهای مسلح و دولتی بود، که از آن نماینده گی می کردند، نشان دادند که آن ها رهبری منطقه را به دست آورده اند.(دیگری گوری-  Degregori، 1998، ص146-147).

 

نیرو های دفاع ملکی بیشتر به سببی اعتبار داده می شوند که اطلاعات بسیار خوب محلی را به پولیس و واحد های نظامی فراهم می کنند؛ معلوماتی را جمع آوری می کنند که از راه های دیگر جمع آوری کنندۀ اطلاعات به دست آمده نمی تواند (مک کیوین1966، ص، 112، رجوع به قضیه یونان). زمانی که ضد شورش یک برنامۀ کامیاب نیروی دفاع ملکی را اجر می کند، افسران استخبارات پولیس(شعبۀ خاص) از اهرم های نفوذ و روابط خود با رهبران محلی و فرماندهان، برای ایجاد و گسترش شبکه های انسانی اطلاعات استفاده می برند. نیروهای دفاع ملکی در کل، دو ضریب نیرو را ثابت می کنند(در این که به ضد شورش نسبت به شورش، برتری محلی می دهد) و صرفه جویی در اندازۀ نیرو(در این که میزان نیروی ضد شور ش را تقویت می کنند، دست رسی دولت را در صورت نبود نیروهای منظم امنیتی کافی، گسترش می دهد). در مواردی، نیروهای دفاع ملکی در تشویق فرار کامیاب بوده اند، چون شورشیان استخدام شدۀ محلی ثبات سازی، و سرانجام میزانی از عادی شدن وضعیت سرزمین خود را مشاهده می کنند.

 

تحلیل کیفی داده ها ما، نشان می دهد که داوطلبان(بدون مزد)، و نیروهای نیمه وقته به طور عموم نسبت به مزد گیران و نیروهای تمام وقت، بیشتر فعال و با دوام تر اند، اما این همیشه درست نیست. در حالی که داوطلبان و نیمه وقته ها، اغلب پابند کارهای شان می باشند، بدون تحریک ترور یک سره شورشیان یا اجرای برنامه های اصلاحی دولت در محل، به ندرت کامیاب بوده اند. شبه نظامیان مزد دار تمام وقت، با دادن شانسی به ضد شورش در تامین فوری امنیت به ساحۀ خاصی با جذب جوانان از خیابان ها، به زودی باهم جمع شده می توانند. با این حال، چون شبه نظامیان مزد دار در اصل با پول تحریک می شوند، در برابر نفوذ، رشوت، فرار و ترک خدمت، آسیب پذیر اند. نمی توان تجویزی در این مورد یا وضعیت خاص دیگر، ارائه کرد.

 

شامل کردن یک برنامۀ نیروی دفاع ملکی در پلان کارزار ضد شورش پایان مثبتی را تنها در صورتی شکل داده می تواند که برنامه خوب طرح شده باشد و به طور پیگیر اجرا شود. فرماندهان موظف به تشکیل دفاع ملکی باید در رویارویی با وضعیت های متنوع محلی برخورد انعطاف پذیر داشته باشند. به گونۀ مثال، شاید یک روستا به سبب نزاع های قومی، در تشکیل دفاع ملکی متحرک شود، در حالی که دیگری، شاید از محافظت دولت و مساعدت های آن فریب خورد. به هر حال، برنامۀ اجرا شده، اگر به برقراری امنیت و درک مردم از دولت، منتج شود، می توان اندازۀ موفقیت آن را سنجید. مک کیوین (1966، ص 112)، TEA،ی یونان را به عنوان نمونۀ برنامۀ دفاع ملکی مشاهده می کند:

 

انقلابی ها، با دیدن چنین هسته های مسلح، آموزش دیده و مصمم در بین مردم، خواهند دانست که استخدام و دهشت را چنان که بود، تا دیر انجام داده نمی توانند. بدون این که کشف شوند، یا به وسیلۀ همسایه ها راپور شان داده شود، نمی توانند، مدت زیاد در روستاها پنهان بمانند. جمعیت های روستایی یونان، دیگر می توانند از خود دفاع کنند.

 

کوشش های کمونیستان افغان- شوروی در تشکیل نیروهای دفاع ملکی در جنوب افغانستان در اواخر 1980 و اوایل1990، در این که به برقراری امنیت برای چند سال پس از خروج شوروی کمک کرد، کامیاب بود. با این حال، فرو ریزی احتمالی دولت افغانستان و شبه نظامیان جنوب در رو یا رویی با طالبان، همچنان ضعف نظریۀ شوروی ضد شورش را برجسته می کند. شوروی ها به مثابۀ بخشی از ستراتیژی زرنگ ضد شورش خود، نیروهای دفاع ملکی را در هلمند و دیگر ولایت های جنوب، برای توازن با حضور مجاهدان و جبران کمبود قوای کافی شوروی تشکیل دادند. چون هلمند ساختار های قومی مشابه به دیگر ولایت ها ندارد، شوروی ها، به جای رویکرد مردمی به مشکل، روش از بالا به پایین را در پیش گرفتند. آن ها آزمایش سخت رهبران سیاسی و افکار مذهبی را تقاضا کردند، رهبران را از کابل فرستادند و محلی ها را منزوی کردند. آن ها به شبه نظامیان پول دادند و با اجازه دادن به رشد جنگ سالاری، در نظارت از نیروهای دفاع ملکی ناکام ماندند. آنتنیو گیستوزی، محقق امور افغانستان(2008) برنامۀ دفاع ملکی جنوب را، برنامۀ به اجرا گذاشته شدۀ مشابه به آماده گی خروج شوروی ها، به عنوان گامی به سوی فیودالیزم می داند.

 

برنامه های جاری دفاع ملکی ایتلاف در عراق و افغانستان بایستی تا آخر 2009، ختم می شد. این برنامه ها، با نمونه های قابل مقایسه و خوب مستند شده بودند. برنامۀ فرزندان عراق(SoI) ده ها هزار جوان سنی را در چارچوب ملی شبه نظامی تمام وقته و با معاش استخدام کرد. فرزندان عراق، در برخی از ولایت های بیشتر خشونت آمیز " صاف کن مرداب" شناخته شدند. با این حال نیروهای ایتلاف در افغانستان، چند روش مختلف برای تشکیل دفاع ملکی را روی دست گرفتند. برنامۀ محافظت عامۀ افغان (AP3) نیروی ملی با معاش می باشد، در حالی که اربکی های مختلف محلی- شبه نظامیان سنتی قومی- قبیله یی- بدون معاش و زیر نظارت شورا های محل اند. هر نمونه، خوبی ها و خطر های مربوط به خود را دارد، و مطابقت مناسب بودن هر کدام با منطقۀ معین و (در مورد اربکی) وضعیت های محل، نیاز خواهد بود. آزمایش نزدیک هر برنامه از سابقه های وسیع گواهی می دهد که سرانجام در بارۀ عملیات پایدار آزادی و آزادی عراق نوشته خواهد شد.

 

 

فصل ششم

نتیجه گیری ها

 

 

نتیجه گیری های ما، همزمان اتصال و انشعاب بین روش های کیفی و کمی قضیه های موردی بررسی شده را بازتاب می دهد. در حالی که بدون بررسی دقیق مجموعۀ داده ها، دریافت نتیجه گیری های کلی در بارۀ پایان یافتن های شورش ممکن نبود، کمبود کنترول بر داده ها، مستلزم تفسیر علمی بود، تا حدی که شاید کسانی را که با بررسی عملی آشنا باشند، ناراحت کند. این روش میان برد، مانع نشان دادن یافته های پیش گویانه یا قطعی ما می شود: هیچ یک از تحلیل های کمی ما، تنها نمی ماند، در حالی که تحلیل های گستردۀ ما به عنوان تفسیر منحصر به فرد تاریخ پایان های شورش معاصر، می ماند. مزید بر این، درک می کنیم که بررسی ما به عناصر مهم ضد شورش، کافی نپرداخته است. اطلاعات عملیات، جرم، نسبت های نیرو و نیروهای دفاع ملکی، از آن جمله است ولی محدود به این ها هم نمی شود. تحقیق ما باید با تحقیق های مشابه دیگر که شماری از آن ها در این جا ذکر شده اند، مقایسه شود.

 

با این آگاهی به موقع، چند درس کلی که شاید ضد شورش ها به کارزار مشخص شان دریافت کنند، وجود دارد. هر کدام آن باید آزمایش شود و چنان چه کاربردنی بود، اصلاح شود و با وضعیت های مشخص وفق داده شود. بنابر این، در حالی که ضد شورش نباید مراقب رابطۀ قوی بین از دست دادن پناه گاه و پیروزی دولت باشد و سپس تمام کوشش ها را به جلوگری پناه گاه ها به کار گیرد، شاید جا دادن شکلی از عملیات جلوگیری در برنامۀ کارزار، زمانی محتاطانه باشد که پناه گاه فعال باشد. برخی از یافته های ما، اگر نه بیشتر، مرحله های برنامه ریزی عملیات ضد شورش را خوب در نظر گرفته است، اما همۀ آن باید در جریان تغییرهای دوره یی اهمیت و جهت کارزار، تجدید نظر شود.

 

در حالی که نمی خواهیم هر یافتۀ کمی را تکرار کنیم، لازم به یاد آوری می دانیم که به نظر می رسد که در بیشتر قضیه ها دولت ها نسبت به شورشیان برتری هایی داشته باشند. کم از کم در مرحله های نخست مبارزه، دولت طبق معمول خوب سازمان یافته است؛ ظرفیت قوی نظامی دارد؛ و برای غلبه بر دشواری ها و چالش های نسبی، از رهبران و مدیران با تجربه برخوردار است. به نظر می رسد، دولت بدون پشتیبانی بیرونی بیشتر خوب باشد، در حالی که شورشیان اکثر و همیشه به تمویل و مساعدت وابسته اند. طبق معمول، سازمان های نظامی دولتی بیرون از قرارگاه های شان عملیات می کنند، اما کوشش های شورشیان از محل معین و پناه گاه امن صورت می گیرد. سرکوب کردن دولت در پایین آوردن خشونت شورشیان ولو به گونۀ موقت، کارا است، در حالی که استفاده از ترور کور به وسیلۀ شورشیان، با شکست آنان پیوند دارد. مردم به طور فزاینده در ساحه های وسیع شهری زنده گی می کنند، جایی که دولت در آن برتری هایی دارد. پس شورشیان چه گونه کامیاب خواهند شد؟

 

بر اساس یافته های کمی و کیفی ما، به نظر می رسد که خود دولت ها اغلب خود را شکست می دهند، نسبت به این که با چیره شدن یک شورش شکست بخورند:

 

·   دولت ها، شورش را تا زمانی نادیده می گیرند که به شکل یک تهدید مهم ظاهر شود.

·   دولت ها در رسیده گی و پرداختن به ریشه های سببی ناکام اند.

·   دولت ها به ریشه های اصلی با تردد یا بسیار دیر- با تحریک شدن نا رضایتی ها، رسیده گی می کنند.

·   دولت ها در شناسایی تغییرات عمده در حرکت ستراتیژیک ناکام اند.

·   دولت ها در گسترش کنترول قابل باور به ساحه های روستایی ناکام اند.

·   دولت ها به پشتیبان بی ثبات وابسته می شوند.

 

پشتیبان های بیرونی دولت ها که در کار های ضد شورش درگیر بودند، نیز در عطف توجه و دقت به نارضایتی بومی، شاخص های اطلاعاتی و پناه گاه های روستایی، ناکام بودند. به استثنای اتحاد شوروی و چین در سال های 1960و 1970، دیگران حفظ پایداری عملیات به مرور زمان را در مواجهه با تغییر اولویت های داخلی و تزلزل ارادۀ سیاسی، مشکل می دیدند. تحقیق ما به گونۀ گسترده این باور را تقویت کرد که پشتیبان های دموکراتیک کارزار های بیرونی در برابر تغییر اولویت های داخلی، به طور خاص آسیب پذیر است. گیل میروم-Gil Merom (2003، ص229) بیان کرد که" پس از 1945، دموکراسی ها دریافتند که برتری نظامی و تفوق در میدان های جنگ، در مبارزه های ممتد ضد شورش، اگر نه مانع و جلوگیری کننده، اما بی ثمر شده اند." سه متخصص ممتاز ما، میروم، وینستین-Weinstein، و کالیواس-Kalyvas، با جزییات شرح کردند که چه گونه دموکراسی ها و دولت های دیگر، در نتیجۀ فساد خود، ضعف، بی کفایتی یا ناکامی عمومی در رسیده گی به اصل های سادۀ امنیت و حکومت داری سالم، در برابر شورش عقب نشینی می کنند.

 

شورش ها، در صورتی که به وسیلۀ دولت شایسته و قابل، شکست داده نمی شوند، گاهی خود، سبب شکست خود می شوند. در بسیاری قضیه های از این دست، آن ها، شکار گرایش های خشونت زای خود، یا آسیب شناسی مورد نیاز برای گذاشتن مردم به عقاید سخت و دگم، شده اند(چون در پیرو و در گواتیمالا). گاهی که دیده شود که توازن نظامی به نفع شورش ها تمایل دارد، شماری از شورشیان بیشتر جاه طلب و شاید خود بین می شوند، و خود را در برابر شکست نظامی معمولی، در آسیب پذیری قرار می دهند(مانند؛ یونان و سریلانکا). بسیاری از قضیه های مختلط ما نشان داد که شورشی ها تنها با تن دادن به تقاضاهایی از شکست نجات یافته اند، که شاید تحت تاثیر پیش آمد های بیشتر مساعد از آن اجتناب شده باشد. در حالی که بنا به تعریف، آن ها نیز از حل و فصل نهایی بهرمند شده اند، بررسی ای که در برخی از قضیه ها، نشان داده که آن ها همکار بوده اند.

 

صرف نظر از این که درس های جداگانۀ کمی تا چه حد به کار برده می شود، پایان یافتن مساعد یک شورش، موضوع زمان بندی خوب، پشتکار، منابع کامل، طرح مبارزۀ مردم محور برای رسیده گی به سبب های ریشه یی درگیری، باقی می ماند. در این پژوهش روشن شد که هیچ راه میان برد ضد شورش یا استثنا های تعمیم یافته در این وظایف سنگین موجود نیست: اقدام های نیمه کاره و کاربرد متناقض اصول اساسی ضد شورش نشانۀ شکست یا خشونت جاری است. بار مسوولیت پشتیبان های خارجی، با تحمل نیازهای داخلی در یک دورۀ زمانی، سنگین تر شده است. در این صورت، شورش از هیچ شکل جنگ جویی دیگر تفاوت ندارد: درگیری، خواست های متضاد است. هرگاه شورشیان اندیشۀ مردم مساعدت کننده در بارۀ جنگ را تغییر داده بتوانند(مانند، ویتنام)، شانس خوبی برای مجبور کردن خروج و پایان دادن جنگ به سود خود را کمایی کرده اند. اگر پشتیبانان انتظار های واقعی در کشورهای شان ، و منابع کافی برای برای مبارزه را تنظیم کنند، شانس خوبی برای سبک کردن شانه های خود از خشونت های شورشی و تبلیغات برای بُرد در مدت طولانی به دست می آورند: در موقع پشتیبانی مداخله های خارجی در سطح ستراتیژیک"به دست آوردن و حفظ حمایت عامۀ امریکا برای استقرار طولانی اساسی است". (کتاب رهنمای24- 3FM ، ص 1-24).

 

نتیجه گیری های اخیر به هدف اطلاع رسانی به برنامه ریزی مبارزات ضد شورش و تنظیم گام های بلند در نظر گرفته شده است. با قبول چند استثنا، پایان پذیری شورش های دوام دار، نه با اقدام نظامی، بل با تغییر های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شکل گرفته اند. شورش ها، در هستۀ خود، جنگی برای کنترول پشتیبانی عامه است. بنابر این، زمانی خشونت برای شورشیان مفید است که تا حدی بی ثباتی ایجاد کند و به آن ها اجازه دهد که بر تغییر به سود خود اثر بگذارند. برای دولت، خشونت زمانی مفید است که به ثبات دراز مدت و کافی برای مردم کمک کند که بر تغییر دوام دار به سود خود اثر بگذارد. شاید دولت بدنۀ نظامی شورش را شکست دهد، اما، با حفظ چند استنثا، شورش ها تا زمانی پایان نمی یابند که به ریشه های اصلی و خاص آن رسیده گی نشود. نوع حمایت ضروری در ایجاد و حفظ شورش، درخور نارضایتی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. هرگاه یک دولت با کامیابی به ریشه های اصلی برسد، ممکن است شورش را، بدون این که خود شورشیان فرو پاشند، شکست دهد. برعکس، چنان که در ویتنام، الجزایر، و افریقای جنوبی دیده شد، ممکن است در حال شکست دادن یا سرکوب هستۀ شورش، شکست خورد.

 

می توان دلیل آورد، پس از این که شورش ها از ریشۀ اصلی برخاستند، نارضایتی و کامیابی پایدار، دولت را به نشانه گیری ریشه های اصلی شورش- شورشیان یا کم از کم مردمی که از آن ها نماینده گی می نمایند، ملزم می کند، بر هر قضیۀ نهایی شده کامیاب بوده است. این می تواند حتا در مورد قضیه هایی درست باشد که در آن ها، هستۀ شورشی به طور کامل نابود شده باشند. اما ضرور نیست که به شورشیان یا گروه های تروریستی به کار برده شود که هرگز از یک جنبش اجتماعی مشروع نماینده گی نکرده یا موجب آن نشده اند.

 

اغلب پیروزی های دولت، سبب متلاشی شدن شورش می شود، که در پشت سر خود عناصر اصلاح ناپذیر را می گذارد که شاید سبب تهدید مداوم شوند یا نشوند. رد یابی این گروپ های متلاشی شده می تواند بینش فوق العاده ای در ماهیت پایان دادن شورش به دست دهد. ما تذکر دادیم، زمانی که دولت در حال بُرد است و شورش در مرحلۀ" دُم" قرار دارد، گروهی کوچکی از شورشیان، از هسته یا رهبری، جدا می شود. در مواردی، این عناصر جدا شدۀ اصلاح ناپذیر، به گفت و گو برای شامل شدن به برنامۀ عفو و بخشش بی علاقه می باشند. در موارد دیگر، جدا شده گان، از عناصری از هستۀ رهبری اصلاح ناپذیر ها تشکیل می شوند. در هر دو مورد، هدف گروپ های جدا شده، ادامۀ مبارزه بر ضد دولت به شکلی از اشکال است. آن ها شاید برای تقویت یا آتش زدن دوبارۀ شورش کوشش کنند، یا در آرزوی به دست آوردن فرصت مناسب برای ظهور دوباره، کرخت باشند. ضد شورش، باید با توجه به دورنمای دراز مدت آنان و با مشاهدۀ برداشت مردم از این گروه های انشعابی، قادر به پیشکش تعامل های کلان با آنان باشد. هرگاه اصلاح ناپذیران به وسیلۀ عامۀ مردم جذب و حفاظت می شوند، و قادر اند که پشتیبانی مردم را داشته باشند، پس شاید شورش پایان نیافته باشد. با این حال، اگر مردم خسته و متمایل به دولت، این گروه اصلاح نشدنی را ترک کند، آن ها به چیزی بیشتر از یک گروه تروریستی بدل می شوند. در همین نقطه است که به ریشۀ اصلی شورش پرداخته شده، تمام شورشیان علاقه مند، آشتی کرده اند و این کَشش شاید پایان شورش باشد.

 

سازمان های مسلکی اطلاعاتی باید، به وسیلۀ یک مجموعۀ کوچک شاخص های قابل تعمیم در همه جریان بررسی، در شناسایی حرکت ستراتیژیک یک دورۀ مبارزه، قادر باشند. تمام اشکال جنگ به نظامیان سازمان یافته ای نیاز دارد که با تمام منابع اطلاعاتی و تحلیل های جمع آوری شده رهبری شود. هیچ شاخصی برای نشان دادن تغییر عمده در سرعت حرکت ستراتیژی در یک دورۀ طولانی مبارزه، کافی نیست. البته استنثا وجود دارد. این نکته شاید در بارۀ محیط های ضد شورش با خط های نامشخص جبهه و دشمنی که همگون باشد یا نباشد یا دارای پایگاه ها و تجهیزات قابل شناسایی باشد یا نباشد، صدق می کند. ضد شورش به انکشاف مجموعه معیار های اصلاعاتی یگانه، و تاکید می کنیم که مطابق به محیط و محل، نیاز دارد. تا زمانی که تمام آگاهی ها مدنظر گرفته شده باشد، رد یابی فرار و ترک خدمت و جریان اطلاعات داوطلبانۀ اشخاص، به متخصصان اطلاعاتی در شناخت تغییر های سرعت حرکت جنگ از سطح تاکتیکی به سطح ستراسژیک کمک می کند. در بهترین حالت، این شاخص ها به شناخت یک نقطۀ اوج در طول زمان مبارزه کمک می کند. ارزش فرار ها نیز، ازرش مصالحه را به حیث بخشی از ستراتیژی ضد شورش نشان می دهد.

 

پایان یافتن هر شورشی غیر قابل اجتناب نیست. ساده  است گفته شود که" هیچ چیزی غیر قابل اجتناب نیست" این در کل، چیزی دیگر است که ضدش شورش، باری به نقطۀ اوج رسیده باشد. به هر حال، بیشتر قضیه های این بررسی، نشان داد که یک انفجار تازه در فعالیت های هدفمند(مثل مبارزۀ نظامیان سریلانکا در برابر ببر های تامیل) یا اتفاق های غیر منظره(مثل کودتا در پرتگال که به فروپاشی دولت استعماری در انگولا انجامید) می تواند تغییر عمدۀ جبری در سرعت حرکت، در هر نقطۀ جریان درگیری وارد کند. وقتی این نکته به یافته ها توأم می شود که شورشیان تنها با تداوم عملیات به مرور زمان، برنده شده نمی توانند، چشم  انداز برای ضد شورشیان امیدوار کننده تر به نظر می آید. با این حال، ضد شورشیان باید آگاه باشند که این انفجار های تازۀ فعالیت ها، به طور معمول،  از تعهد های طولانی و پر بهای پایان دادن شورش، پیشی می گیرد.

 

مزید بر این، چنان که کیلکیولین و متخصصان دیگر روشن کرده اند، زمانی که کاربرد اصول ضد شورش نیاز باشد، روش های برشی و قطع کننده در ضد شورش وجود ندارد. ضد شورشیان باید تاکتیک ها، عملیات و ستراتیژی شان را با محیط مشخص وفق دهند و سپس به تغییر آن به حدی که برای کامیابی لازم است، آماده شوند.

 

 

 

پیوست(الف)

بررسی ها و مطالعۀ موردی: روش شناسی

 

 

مرحله های گزینش

پس از ترتیب طبقه بندی پایان یابی های شورش، گام دیگر، ایجاد یک پایگاه اطلاعاتی شورش ها، برای روش های کمی بود. مجموعۀ داده های شورش ها، از جمیز فیرون- James Fearon، و داوید لیتین- david Laitin(2003) گرفته شد. 127 مورد بررسی شده توسط آن ها، در سه معیار ذیل مشترکات دارند:

 

1-      آن هایی اند، که بین نماینده گان(یا مدعیان) یک دولت، سازمان یافته، در مبارزه اند، یا گروه های غیر دولتی که در صدد به دست گرفتن کنترول قدرت دولتی، یا گرفتن قدرت در یک منطقه اند، یا برای تغییر برنامه های دولت، از خشونت استفاده می کنند.

2-      درگیری ای که در جریان خود، کشتن یا کشته شدن کم از کم یک هزار نفر را با حد میانۀ صد نفر در سال داشته باشد.

3-      کم از کم صد نفر در هر دو طرف(به شمول ملکی های هدف گرفته شده به وسیلۀ شورشی ها) کشته شده باشد.

 

باید بین آن درگیری هایی که هدف شان از آنِ شورش است، و هدف هایی که به شکل قدیمی عمل می شود( مانند مائویست ها) که شاید شورش باشد، فرق قایل شد. به گونۀ مثال، برخی از شورش هایی که در این جا تحلیل شده اند(مانند جنگ 1970، بین سازمان آزادی بخش فلسطین(PLO) و اردن) عملیات ها را بیشتر به سیمای مشخصۀ عرفی نمایش داد تا یک جنگ بی قاعده. حتا جنگ هایی که هدف های شان با اقدام های غیر عرفی دنبال شده می توانست(مانند کوشش های تجزیه طلبانۀ بیافرا- Biafra، از نایجریا) در واقع  بیشتر مانند جنگ های عرفی- با رویارویی مستقیم اردو ها پیش برده می شد. با این همه، ما به شورش ها نظر گسترده انداختیم و جنگ ها را نظر به این ملاحظه که عملیات شان کلاسیک- قدیمی پنداشته نمی شود، فوری رد نکردیم.

 

سپس درگیری های کاسته شده از این لست 127 رقمی را علاوه کردیم. زمانی داده های فیرون- لیتین در 1999، ختم شد، خواستیم درگیری هایی را که از یک هزار کشته در آستانۀ پس از 1999، داشتند، علاوه کنیم؛ که جمله 11 درگیری را شامل می شد. همچنان دو درگیری(جنبش آزادی خواه نامیبیا و توپامیروس یوراگوای) را که سزاوار آزمایش مجدد بودند، نیز افزودیم. در بارۀ فلسطینی ها، دو درگیری را افزودیم، که فیرون- لیتین یکی را ذکر کرده بود، در مورد تبت برعکس آن انجام شد. پس از آن، درگیری هایی را استثنا کردیم، که از نظر ما شباهت های کم یا هیچ مفید به شورش های جاری داشتند، و شورش های جاری مایۀ تشویق بررسی ما شدند. موارد استثنا شده، بیشتر میلان به ضد کودتا یا شورش داشتند. این ها در پیوست(د) ذکر شده اند. 

 

89 قضیۀ مشمول این بررسی در جدول شماره(الف-1) بر وفق تاریخ آغاز خود، ذکر شده است. هر شورش بر اساس کشور یا (منطقه) همراه با توضیح های اضافی در صورت داشتن ابهام بالقوه، طبقه بندی شده است. پس از نام ها، تاریخ شروع و پایان آمده است(چنان که، آن ها را محاسبه کردیم، محاسبۀ فیرون لیتین در برخی از قضیه های تفاوت می کند).

 

رویکرد اساسی در پیش گرفته شده در ارزیابی کمی، گروپ کردن تمام شورش ها بر این اساس بود که چگونه هر یک با ارزش ممکن برای خود برابری کرده می تواند( به طور مثال، چند شورش در جست و جوی استقلال بوده است، چند شورش دولت مارکیستی می خواست). برای مجموع شورش های پیوند داده شده با هر ارزش، محاسبه ما این بود که چه تعداد این ها، به چهار پی آمد، منتج شده اند. که این هاست: چند شورش این طبقه بندی، به وسیلۀ دولت بُرده شده است، چند تای آن را دولت باخته است، چند تا نتیجه های مختلط داشت و چند تای آن هنوز (زمان این نوشته)، در جریان است.

 

جدول (الف-1)

شورش های بازرسی شده در این مطالعه

نتیجه

 

شورش

دولت             شورش ها 

  برُد                    بُرد                مختلط                 جاری        

چین، 1934-1950

 

*

 

 

یونان، 1945-49

*

 

 

 

فلیپین(هوک)

*

 

 

 

هندوچین،1946-54

 

*

 

 

برما،1948-2006

*

 

 

 

مالایا، ماله، 1948 -60

*

 

 

 

کولامبیا(ویولانسیا، 1948-62

 

 

*

 

کینیا،1952- 56

*

 

 

 

کوبا، 1953- 59

 

*

 

 

استقلال الجزایر1954-62

 

*

 

 

لبنان، 1958-59

*

 

 

 

اندونیزیا، دارالسلام،1958-60

*

 

 

 

تبت، 1959-74

*

 

 

 

کانگو-کتانگو،1960-65

*

 

 

 

 گواتیمالا، 1960- 96

*

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نتیجه

 

 

 

شورش

    دولت                                  شورش ها

     برُد                  بُرد             مختلط            جاری                  

 

افریقای جنوبی، 1960- 64

 

*

 

 

 

نامیبیا، 1960-89

 

*

 

 

 

اریتریا،1960- 93

 

*

 

 

 

لاووس،1960-75

 

*

 

 

 

ویتنام جنوبی، 1960-75

 

*

 

 

 

کردستان عراق،1961-74

*

 

 

 

 

موزامیق، 1962-74

 

*

 

 

 

گینی بیساو،1962-74

 

*

 

 

 

استقلال انگولا، 1962-74

 

*

 

 

 

یمن، 1962-70

 

 

*

 

 

یوروگوای،1963-73

*

 

 

 

 

کولامبیا(FARC)،1963_

 

 

 

*

 

زیمبابوی، 1965-80

 

*

 

 

 

جمهوری دومینیکان،1965-66

 

 

*

 

 

تجزیۀ بیافران،1965-70

*

 

 

 

 

ارجنتاین، 1968-79

*

 

 

 

 

کمبودیا، 1968-75

 

*

 

 

 

ایرلند شمالی،1969-99

*

 

 

 

 

فلیپین(NPA)، 1969-

 

 

 

*

 

اردن، 1970-71

*

 

 

 

 

فلیپین(MNLF)، 1971-96

*

 

 

 

 

بنگله دیش،1971-72

 

*

 

 

 

بنگله دیش،1973-77

*

 

 

 

 

انگولا(UNITA)، 1975-2002

*

 

 

 

 

موراکو، 1975-91

*

 

 

 

 

تیمور شرقی، 1975-2000

 

 

*

 

 

لبنان، جنگ داخلی، 1975-90

 

 

*

 

 

هند،شمال شرق، 1975-

 

 

 

*

 

اندونیزیا(Aceh)، 1976-2005

*

 

 

 

 

موزامبیق(RENAMO)، 1976-95

 

 

*

 

 

سریلانکا، 1976-

 

 

 

*

 

فلیپین(MILF)، 1977-2006

*

 

 

 

 

نیکاراگوا(ساموزا)،1978-79

 

*

 

 

 

افغانستان،(ضد شوروی)،1978-92

 

*

 

 

 

کامپوچیا،1978-92

 

 

*

 

 

السلوادور،1979-92

 

 

*

 

 

سومالیا،1980-91

 

*

 

 

 

سینگال، 1980-2002

 

 

*

 

 

هند((Naxalite)، 1980

 

 

 

*

 

پیرو، 1981-92

*

 

 

 

 

نیکاراگوا(Contras)، 1981-90

 

 

*

 

 

ترکیه(PKK)، 1984-99

*

 

 

 

                                  

 

 

 

 

شورش

         نتیجه

 دولت           شورش ها  

    برُد                  بُرد              مختلط              جاری                    

 

سودان(SPLA)، 1984-2004

 

*

 

 

 

یوگاندا(ADF)، 1986-2000

*

 

 

 

 

یوگاندا(LRA)، 1987-

 

 

 

*

 

پاپویا- گینی جدید،1988-98

 

 

*

 

 

لایبریا، 1989-97

 

*

 

 

 

کشمیر،1989-

 

 

 

*

 

روندا، 1990-94

 

*

 

 

 

مالدوا،1990-92

 

*

 

 

 

سریلیون ، 1991-2002

*

 

 

 

 

سومالی(post-Barre)،1991

 

 

 

*

 

نایجریا(Niger Delta)، 1991

 

 

 

*

 

الجزایر(GIA)، 1992-2004

*

 

 

 

 

کرواسی،1992-95

*

 

 

 

 

افغانستان(پس ازشوروی)1992-96

 

*

 

 

 

تاجکستان،1992-1997

 

 

*

 

 

گرجستان-ابخازیا،1992-94

 

 

*

 

 

ناگورنو قره باغ،1992-94

 

 

*

 

 

بوسنیا،1992-95

 

 

*

 

 

بروندی،1993-2003

 

 

*

 

 

چیچینیا1، 1994-96

 

 

*

 

 

افغانستان(طالبان)،1996-2001

 

*

 

 

 

زایر(ضد موبوتو)،1996-97

 

*

 

 

 

کوزوو،1996-99

 

*

 

 

 

نیپال، 1997-2006

 

 

*

 

 

کانکو(ضد کابیلا)،1998-2003

 

 

*

 

 

چیچنینیا 2،1990-

 

 

 

*

 

اسراییل، 2000-

 

 

 

*

 

افغانستان(ضد ایتلاف)،2001-

 

 

 

*

 

آویری کوست(افریقای غربی)، 2002-

 

 

 

*

 

دارفور،2003 -

 

 

 

*

 

عراق، 2003-

 

 

 

*

 

تایلند جنوبی، 2004-

 

 

 

*

         

 

نوت: Huk : Hukbalahap ؛ NPA : اردوی جدید مردم.RENAMO : مقاومت ملی موزابیقی ها.  MILF: جبهۀ اسلامی نجات مورو. SPLA: اردوی نجات مردم سودان. LRA: اردوی مقاومت لارد ها.

 

 

 

 

 

 

 

مشخص کردن نتیجه ها

ما نتایج را از چند راه مشخص کردیم. با گفت و گو از سه مجموعه عامل ها که در همه شورش ها کاربرد دارد، شروع کردیم: پی آمد های کلی، شهر گرایی و زمین. سپس به گفت و گوها روی عامل های متعلق به شورشیان پرداختیم و آن را با بحثی در بارۀ آنچه متعلق به دولت است، پی گرفتیم. سپس، آن چه را که تحلیل متغیر های رگرسیونی- regression، به ما می دهد، شرح دادیم، و آن را با بحث در باره راه هایی که شورش ها را پایان می دهد، پیگیری کردیم. سر انجام، برخی استنتاج ها در بارۀ عامل های مختلف که در مورد پایان دادن شورش ها به دست آمده بود، را ارایه کردیم.

 

ما خود را به شورش های محدود کردیم که برخی از سرحد و آستانه ها را پشت سر گذاشته بودند؛ به هر حال، بسا شورش های نخستین، پیش از رسیدن به آستانه  و سرحدی، مرده بودند. بنابر این، در زمان این نتیجه گیری، به گونه مثال، شورش هایی که برای استقلال کشور خود می رزمیدند، کامیاب شدند، ما همه شورش های نخستین که چنین مبارزه ای می کردند، ولی به سرعت و حرکت کافی برای دخول به سرحد و آستانه ای دست نیافتند، را حذف کردیم. این، شاید شکلی از تمایل ایجاد کند که سبب انحراف نتایج شود. هر شورش، بر مبنای ارزیابی ما، در یکی از چهار نتیجه اختصاص داشت. در28  مورد، دولت بُرد داشت. تشخیص ما این است که در 26 مورد، شورشیان غالب آمدند. در 19 مورد، نتیجه های مختلط دیده شده است، که هیچ طرفی به تمام خواسته های خود نرسیده است. 16 شورش دیگر جریان داشت.

 

پس از آن، ما 89 قضیۀ شورش را به تحلیل گران مختلف رند و معاون آنان تقسیم کردیم که بیشتر آن ها در مورد منطقه و شورش ها آگاهی کافی داشتند. آن ها بایست بر اساس ویژه گی های شخصی و تحقیقات پیشین، نتیجه های مطلوب را حاصل می کردند. این تمرین دو بار انجام شد. بررسی نخست در بهار 2006، با تاکید بر عامل های منتج شده به پیروزی و شکست دولت ها، اجرا شد. بررسی دومی در خزان همان سال، با تاکید بیشتر بر چگونه گی پایان دادن شورش ها، صورت گرفت.

 

کوشش ها به این سمت متوجه بودند که از نقل و تهیۀ مناسب پاسخ ها، اطمینان حاصل شود. در صورتی که چنین نمی بود، برگردان مناسب آماده می شد، به طور مثال، یک تحلیل گر، چه گونه "بلی"، " تا حدی" و " نه" را به" بلند"، " میانه" و "پایین" تبدیل کرده است. پایگاه داده های اصلی، برخی از تفاوت های ظریف داده شده از سوی تحلیل گران (مانند؛ بین میانۀ بلند، میانه و میانۀ پایین) را نگه داشت، اما در موارد بسیار، این تفاوت های نازک، موجب سهولت بخشی تحلیل های آماری شد(ولی بیشر در پایگاه داده ها به مثابۀ صفحۀ باز- spreadsheet سفارش ها نگه داری می شد). در آخر، ما در ایجاد یک متغیر برای همه قضیه ها و آن هایی که برای شان مناسب و معنی دار بود، کوشش فراوان کردیم؛ در عمل، این به معنای آن است که چند شاخصی که به خوبی شناخته نشده است، در سمت گزینش فضای میانه، دارای اندازه گیری ابعاد شد.  

  

 

 

پیوست(ب)

یافته های تکمیلی

 

 

محل، مکان

شورش ها، در کل،(به استثنای ایرلند شمالی)، یک پدیدۀ دنیای در حال توسعه بوده اند(شکل ب- یک). در مجموع، در هر منطقۀ جهان، دولت ها به اقدام تند در برابر شورشیان تمایل دارند. البته استثناهای انگشت شمار، مانند صحرای جنوبی افریقا، هم موجود است(جدول(ب-1). بخشی از تفاوت های افریقایی ها، در شماری از شورش های زیر نام استعمار زدایی(گینی بیساو، آنگولا، موزامبیق، و کینیا)، یا چیزی مشابه به آن، جدال برای حاکمیت اکثریت سیاهان(زیمبابوی، نامیبیا و افریقای جنوبی)، قرار می گیرند. هرگاه این هفت(یک پیروزی دولت و شش باخت آن) استثنا باشد، تاریخچۀ منطقه 4:4:7،(چهار پیروزی دولت، چهار نتیجۀ مختلط و هفت شکست دولت) است، به جای 5:4:13، که منطقه را غیر منطبق تر می کند، اما این به شیوۀ خیالی و نمایشی نیست. شاید کشور هایی، خود را بلند تر از آن چه در لست شورش ها بیان شده، بیابند. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، شش شورش(مولداویا، گرجستان- ابخازیا، تاجکستان، نگورنو قره باغ، چیچین 1و چیچین 2) و سه شورش پس از فروپاشی یوگوسلاویا(کرواسی، بوسنیا و کوزوو)، بر انگیخته شده بودند(و یا به حرکت آمدند). ویتنام به طور مستقیم یا غر مستقیم، هم قطار پنج تای آن این ها قرار می گرفت: هندوچین، ویتنام جنوبی، لاووس، کامبودیا(1968-75) و کمپوچیا(1978-92). هند با سه شورش معاصر و در حال جریان(کشمیر، ناکسلیت-Naxalite و شمال شرق) رو به رو شد. فلیپینی ها با چهار تا مقابل شدند، یکی از آن ها که در کل(Huk) را دفع کرد، دو تای آن که برندۀ مشهور(MILF وMNLF) بودند و یکی دیگر که به(NPA) کشانده شد. اندونیزیا، سه شورش را دیده بود(دارالاسلام، ایسه-Aceh و تیمور شرقی). شماری از کشور ها دو تا را تجربه کردند.

 

 

جدول(ب-1)

پی آمدها به مثابۀ کارکرد در محل هایی که شورش ها جای گرفته بودند

پی آمد- نتیجه

امریکا

اروپا

شرق آسیا

شرق میانه

صحرای افریقا

برد دولت ها

4

3

9

7

5

نتاییج مختلط

4

3

4

4

4

باخت های دولت

2

2

6

4

12

جاری

1

 

5

5

5

 

 

دین منطقه یی

با توجه به اخبار امروزی، این نگرش لازم دانسته می شد که آیا نمونه یا الگوی پی آمد های شورش در دنیای اسلام، از بیرون از آن تفاوت دارد. داده ها می رساند که دولت های دنیای اسلامی قدری کمتر مستعد باخت اند و نسبت به دنیای بیرون از اسلام، برای تن دادن به نتیجه های مختلط کم ترین آماده گی دارند(شکل ب-2 و جدول ب-2). وقتی یک تصمیم گرفته شده بود، دولت ها در آن بیش از نیم بار پیروز می شدند، در حالی در جای دیگر تنها یک سوم پیروزی را کمایی می کردند. به هر حال، باید به خاطر داشت، که چه تعداد شورش ها، حرکت های مناطق اسلامی تجزیه طلب از کشور های غیر اسلامی، یا حرکت های تجزیه طلب مناطق  غیر اسلام از کشورهای اسلامی می باشند. در واقع، دو دسته بندی اخیر(که تنها بیش از 10 درصد مجموع شورش های پایگاه اطلاعاتی به حساب می رود) برای 5 شورش از 15 شورش جاری (انتفادای دوم، چیچینای دوم، تایلند جنوبی و کشمیر از یک سو، و به اصطلاح دلتای نایجریا از سوی دیگر) محاسبه می شود.

 

 

جدول ب- 2

پی آمد به مثابۀ کارکرد دین محلی

پی آمد

امت-Umma

غیر امت-Not Umma

ناراضیان مناطق اسلامی

ناراضیان مناطق غیر اسلامی

پیروزی های دولت

12

14

1

1

نتایج مختلط

3

11

.

5

باخت های دولت

7

17

.

2

جاری

4

7

4

1

 

سرعت شورش ها

سرعتی که در آن شورش ها، پس از جنگ دوم جهانی در این یا آن روند آغاز کرده اند، بسیار نشان داده نشده است: در هر دو سال، حدود سه شورش به راه افتاده است(شکل ب-3).

 

آیا به مروز زمان پیروزی برای شورش های بسیار مشکل یا بسیار آسان شده است؟ جدول ب-3، روند عدم تحول درصدی برد و باخت را چنان که هست، نشان می دهد. آن چه که به نظر می رسد این جدول نشان دهد، به هر حال، آن است که فیصدی رو به تزاید شورش های اخیر، منتج به پی آمد های مختلط شده اند، یا با گفت و گوهای صریح یا با پذیریش ضمنی پی آمد هایی که واقعیت های موجود ترتیبات سیاسی بار آورده است.

 

زمین

هرچند، باخت دولت در برابر شورش، زمانی که بیشتر مردم روستایی بوده اند، بسیار احتمال داشته، خود زمین هم به طور نسبی در نتیجه اندکی دخالت داشته است. هرگاه زمین دشواری های کم (مانند همواری) داشته دولت ها، تمایل اندکی به انجام کارهای بهتر نشان داده است، ولی شاید تفاوت ها زیاد چشمگیر نباشد(شکل ب- 4 و جدول ب-4).

 

 

 

فورمول بندی- قاعده سازی

پی آمد هر شورش معین، با هدفی شورشیان دنبال می کنند، چیزهای زیادی دارد که انجام دهد. شورشیانی که برای اسقلال یا حاکمیت اکثریت مبارزه می کنند، زمانی که شروع کرده اند، قریب همیشه کامیاب بوده اند(سرکشی مَو َمو، در کینیا استثنای قابل ذکر است)( شکل ب-5 و جدول ب-5). آن ها به پیمانه ها و مقیاس های کوچکتر پیروز شدند، چرا که مبازرات شان مطابق روحیۀ زمان پس از جنگ بود. برعکس، شورش هایی که برای تجریه طلبی(یا خود مختاری) مبارزه می کردند، بیشتر از این که پیروز شوند، ناکام مانده اند، چون با اصول امروزی تنظیم کنندۀ حفظ سرحدات ملی به گونۀ جداگانه و تا حد زیاد مصوون، به هر حال سازگاری داشته اند. در غیر این صورت، تاریخچۀ بُرد و باخت، مختلط است، خواه هدف تاسیس دولت مارکسیستی یا اسلامی، یا براندازی دولت باشد(این تغییر رژیم است، بدون این که نیاز به تغییر نظریۀ حاکم باشد).

 

 

 

 

 

 

جدول ب-3

شمار شورش ها با دهۀ آغاز آن ها

نتیجه ها

تا 1955

56-1965

66-1975

76-1985

86-1995

96-2005

بُردهای دولت

5

7

8

4

4

.

نتیجه های مختلط

1

2

2

5

7

2

باخت های دولت

4

9

2

4

4

4

جاری

 

1

2

2

4

7

 

 

 

 

جدول ب- 4

شمار شورش ها نظر به زمین

نتیجه ها

زمین تپه دار، پر زحمت

زمین هموار، بی زحمت

برد های دولت

16

12

نتایج مختلط

10

9

باخت های دولت

19

7

جاری

9

7

 

توجه باید داشت که کدام هدف ها به پی آمد های مختلط اجازه می دهند و کدام ها اجازه نمی دهند. چنین هدف ها چون استقلال، حاکمیت اکثریت، مارکسیزم یا اسلامی، تمایل به بودن، یا پیشنهاد شدن دارند، و تنها از سی و چهار شورش، چهار تای آن با این هدف ها به پی آمد مختلط انجامیده اند. برعکس، هنگامی که موضوع، جدایی، استقلال یا ترتبیات قدرت باشد، تفاوت غالب وقت ها دو بخش شده می تواند، و پی آمد های مختلط، 15 مورد یا 30 درصد چنین شورش ها را مشخص کرده است.

 

دشواری هایی که گروپ های جدایی طلب از پیروزی در برابر یک دولت تاسیس یافته به آن مواجه می شوند، زمانی واضح می شودکه مورد به مورد مشاهده شود. از شش شورش شکست خورده سه تای آن در داخل یا نزدیک شاخ افریقا بود، و، در دوتای آن، سومالی و اتوپی یک منطقه ای که استقلال خود را به دست آوردند (اریرتریا) یا (سومالیایی) در وضعیت نیمه مستقل، به دنبال شورشیان زیاد برای بر انداختن دولت مرکزی قرار داشت. سه جدایی طلب دیگر، از کمک های قدرت های کلان،

 

 

جدول ب-5

شمار شورش ها با هدف های شورشیان

پی آمد ها

جدایی طلبی یا

خود مختاری

برانداختن

مارکسیست

اسلامی

استقلال، حاکمیت

اکثریت

بردهای دولت

13

5

7

2

1

نتایج مختلط

7

8

3

1

 

باخت های دولت

6

7

5

1

8

جاری

7

2

3

2

1

 

بهره گرفتند: کوزوو، پیمان انتلانتیک شمالی(ناتو) را در کنار خود داشت؛ نیستریا-Dnistria، از اثر حمایت های روسیه(یا کم از کم، اردوی شماره چهاردهم آن) ملدوا را عقب راند؛ و بنگله دیش از هند سپاسگزار بود. از هفت قضیۀ با نتایج مختلط، سه تای آن(بوسنیا، نگورنو قره باغ، و جورجیا- ابخازیا) در برابر دولت های دست یافتند، که هنوز خود ار تنظیم و تاسیس نکرده بودند که با چالش رو به رو شدند.

 

سر انجام، به غیر از شورش هایی که در تلاش استقلال و حاکمیت اکثریت بودند، بیشتر آن ها پیش از 1980، آغاز کرده بودند، قریب پنج شورش از تمام سایر شورش ها، صرف نظر از هدف های شان تا هنوز جریان دارند. 

 

 

 

 



بالا

بازگشت