عربستان سعودى متحد آمريكا، يا "القاعده"؟ **مرگ تدريجي فلسطين** از نيل تا فرات**صهيونيسم

عربستان سعودى متحد آمريكا، يا "القاعده"؟

 

 

 

دكتر كاظم علمدارى

 

مقاله ي زير صفحاتي از كتابي است از كاظم علمداري درباره ي "بحران تمدن جهاني" كه بزودي منتشر خواهد شد. به دليل اهميت تنش روابط، بين دو كشور آمريكا و عربستان سعودي، اين بخش از كتاب جداگانه و پيش از چاپ در اختيار خوانندگان ايران امروز قرار مي گيرد.
ايران امروز

 

توضيح:
گفته مي شود سعودي ها از جمله شاهزادگان سعودي كه تعداد آنها حدود ٧٠٠٠ نفر (در سال ١٩٩٦) تخمين زده مي شود، مبلغي حدود ٤٠٠ تا٦٠٠ ميليارد دلار در موسسات مالي آمريكا ذخيره مالي دارند. سفارت آمريكا در رياض اين مبلغ را در سال ١٩٩٨، ٥٠٠ ميليارد دلار اعلام داشته است. قابل توجه اين كه علي رغم اين ذخيره ارزي بزرگ سعودي ها در آمريكا، و درآمد سالانه ي حدود ٦٠ ميليارد دلار از فروش نفت ، عربستان سعودي حدود ٣٠٠ ميليارد دلار بدهي خارجي دارد! به دنبال رخداد ١١ سپتامبر ٢٠٠١، و بر ملا شدن نقش اتباع عربستان در اين واقعه ، دو رويداد مناسبات دوستانه ي آمريكا و عربستان سعودي را به تزلزل كشانده است. به طوري كه از درون به سعودي ها توصيه شده است ، اندك اندك ذخائر ارزي خود را از آمريكا خارج كنند. و ظاهرا اين امر در حال انجام شدن است. اين دو رويداد چيست؟

 

نخست بر ملا شدن محتواي جلسه ي بسته ي كميته روز دهم جولاي ٢٠٠٢ سياست خارجي وزارت دفاع ايالات متحده ي آمريكا (پنتاگون)، و دوم شكايت خانواده ي قربانيان فاجعه ي تروريستي ١١ سپتامبر عليه عربستان و در خواست دريافت مبلغ هزار ميليارد دلار غرامت.

 

مقاله ي زير ماجراي جلسه ي بسته پنتاگون را توضيح مي دهد. اگر اين ماجرا جدي گرفته شود، اوضاع بحراني جهان به ويژه خاورميانه وخيم تر و بحراني تر خواهد شد و احتمال درگيري هاي جديدي را بوجود خواهد آورد.

 

جلسه ي بسته ي پنتاگون:
در تاريخ ششم اوت ٢٠٠٢، روزنامه ي واشنگتن پست از واقعيتي پرده برداشت كه توجه صاحب نظران را به دو مكان جلب كرد: پنتاگون (وزارت دفاع ايالات متحده ي آمريكا) و عربستان سعودي. در تاريخ دهم جولاي ٢٠٠٢ كميته ي ويژه تعيين سياست خارجي وزارت دفاع آمريكا در ساختمان پنتاگون تشكيل شد. موضوع مورد بحث در اين جلسه ي بسته و غير علني وضعيت دروني جامعه و حكومت عربستان سعودي و نقش آمريكا به عنوان متحد استراتژيك آن بود. گزارشي به اين جلسه ارائه شد كه نتيجه مي گرفت ، عربستان بر خلاف تصور ديرينه ي ايالات متحده ي آمريكا، نه دوست ، بلكه دشمن آنهاست. زمينه ي پيدايش چنين نتيجه گيري رخداد ١١ سپتامبر ٢٠٠١ در آمريكا و هويت افراد شركت كننده در اين عمليات تروريستي بود. ١٥ نفر از ١٩ نفر افراد شركت كننده در اين عمليات تبعه ي عربستان سعودي بودند و همگي آنها از كنسولگري آمريكا در اين كشور ويزاي سفر به آمريكا گرفته بودند. آيا اين واقعيت تصادفي بود؟ يا در كنار توليد نفت ارزان ، و خريد كالا و سلاح هاي استراتژيك از غرب، اين كشور به مركز توليد تروريسم نيز بدل شده است ؟ نقش دولت عربستان سعودي در توليد و صدور تروريسم چيست ، و ايالات متحده آمريكا چه سياستي بايد اتخاذ كند؟ اين بخشي از پرسش هاي مطروحه در اين جلسه بود.

 

لوران موراويس (Laurent Murawiec )(١) محقق فرانسوي تبار از موسسه ي تحقيقاتي رند كوپراسيون (Rand) يك مركز فكري يا تينك تنك (Think-Tank ) با اغتبار و نفوذ جهاني ، ظاهرا مستقل از وزارت دفاع ايالات متحده ي آمريكا، مامور تحقيق پيرامون ريشه هاي پيدايش تروريسم و صدور آن عليه آمريكا در عربستان شد. گزارش لوران موراويس در روز دهم جولاي ، اعضاي كميته ي تعيين سياست خارجي وزارت دفاع آمريكا را شديدا غافلگير كرد. در جلسه تنها هنري كسينجر، وزير امور خارجه ي آمريكا در زمان ريچارد نيكسون ، با نتيجه گيري موراويس مبني بر دشمن خواندن عربستان سعودي مخالفت كرد. گزارش لوران موراويس به كميته سياست خارجي پنتاگون اولين بار توسط نويسنده ي روزنامه ي واشنگتن پست ، تامس ريكز (Thomas Ricks) در تاريخ ششم اوت ٢٠٠٢ انتشار بيروني يافت(٢) لوران موراويس گزارش خود را به صورت نمايش اسلايد در ٢٤ قطعه به اعضاي كميته ارائه داد. اين گزارش اعلام مي داشت كه "سعودي ها در تمام سطوح ، بخشي فعال از زنجيره ي تروريستي هستند كه دشمنان آمريكا را حمايت و به متحدين آمريكا حمله مي كنند." (٣) پس بايد اقدامي عليه آنها به عمل آيد.
 
ظاهرا گزارش مذكور بر بستر مقاله ى تحليلى و اطلاعاتى
Fareed Zakaria، خبرنگار پاكستاني تبار مجله ي نيوزويك ، تحت عنوان "سياست خشم: چرا آنها از ما نفرت دارند؟" انجام گرفت. فريد زكريا در مقاله ي هوشمندانه ي خود مي نويسد كه حكومت قبيله اي و استبدادي عربستان سعودي مخالفان را در داخل كشور محدود نگه داشته و اجازه ي فعاليت سياسي به آنها نمي دهد. اين محدوديت و فشار باعث انباشت خشم و كينه ي سياسي مردم مي گردد. رژيم عربستان ، اما در صدور خشم و كينه ي مخالفين خود به جهان غرب بسيار گشاده دستي كرده و آن را متوجه غرب و منافع آنها مي كند. به طور ذهني و نظري مردم عربستان در تله ي قرون وسطايي حكومت گير كرده اند. نهادهاي اجتماعي اين جامعه بسيار عقب مانده و سنتي است ، و توان حل مسائل و نيازمندي هاي مردم در قرن ٢١ را ندارد. بنا براين بغض ناشي از فشار و تحقير حكومت عربستان سعودي عليه مردم به خارج از جامعه كاناليزه مي شود. اين بغض كه نفس مردم ، به ويژه جوانان را مي گيرد، در غرب به شكل عمليات تروريستي مي تركد. به طور خلاصه ، آن چه به شكل عمليات تروريستي عليه آمريكا رخ مي دهد، از بطن مناسبات سياسي و اجتماعي جامعه ي عربستان سعودي ريشه مي گيرد.(٤) البته زكريا بايد متذكر مى شد كه تركيدن بغض خشم در آمريكا از نقش كليدى آمريكا در حمايت از رژيم هايى خودكامه اى چون سعودى ها نيز سرچشمه مى گيرد.

 

لوران موراويس ارزيابي و پيشنهاد خود به اعضاي كميته را با تحليل از نابسامان بودن اوضاع سياسي عربستان سعودي و مسئول دانستن حكومت آن در ايجاد شرايط ترور در داخل و بازتاب اين شرايط به صورت عمليات تروريستي عليه متحدين نزديك آن ، يعني آمريكا آغاز مي كند.

 

لوران موراويس در گزارش خود به بحران كهنه شده ي جامعه ي عرب كه خود عامل ديگري در عقب ماندن از غرب بوده است ، اشاره مي كند. همين بحران سبب شده است كه مسلمان ها در دويست سال گذشته درگير جنگ با يكديگر باشند. او، عرب ها را ملت هاي شكست خورده اي معرفي مي كند. كساني كه قادر نبوده اند با ويژگي تمدن مدرن كنار بيايند و اين امر باعث شد كه بخشي از بحران خود را به جهان غرب منتقل كنند. در اين جوامع هيچ مكان و فرصتي براي تبادل افكار، ابراز نظر و بيان علائق وجود ندارد. گروه هاي قبيله اي و يا شبه قبيله اي حاكم تمام راه و روش تغييرات اجتماعي را بسته اند. بنابراين تنها راه هاي باقي مانده براي تغيير سياسي ، توطئه ، شورش ، كودتا، ترور و خشونت هايي از اين دست است. به طوري كه در جوامع عرب ، بر خلاف اصل كلي كه: "خشونت ادامه ي سياست به شكل ديگري است "، در ميان اعراب ، خشونت ادامه ي سياست نيست ، بلكه خشونت برابر با سياست ، و سياست برابر با خشونت است. چنين فرهنگي است كه تروريسم را ممكن مي سازد. به عبارت ديگر، ترور ابزار مشروع و پذيرفته شده براي اهداف سياسي در "فرهنگ عرب" است. با اين فرهنگ و روش تغيير سياست ، تروريسم ، به ناچارو به طور طبيعي از حد و مرز جامعه گذشته و به مناطق و كشورهاي ديگر نيز صادر مي شود. از آن جائيكه عربستان و ايالات متحده ي آمريكا داراي روابط حسنه و نزديكي با هم بوده اند، خشونت به عنوان عامل تغيير سياست در جامعه ي عربستان به راحتي وارد آمريكا مي شود. آنها مى خواهند با استفاده از خشونت ترور، سياست آمريكا را عوض كنند و آن را به ميل خود درآورند. با توجه به مشروعيتي كه عامل ترور (تروريست) از فرهنگ غالب جامعه ي خود (عربستان)، و توجيه ديني (وهابي) به همراه دارد، دست به ترور و تخريب مي زند. از نظر ديني ، اعتقادات وهابي به خودي خود ضد غرب و ويژگي هاي مدرنيته است. بنابر اين يك فرد متعصب ديني ، ايدئولوژي، به طور كلى توجيه عملكرد تخريبي را در ذهنيت خود دارد. ايدئولوژي ، توجيه كننده ي عمل فرد، حتا تروريسم و قتل است.

 

از طرف ديگر با رخداد انقلاب ١٣٥٧ در ايران و شكل گيري جمهوري اسلامي و تلاش براي صدور انقلاب به كشورهاي ديگر، وهابي ها را فعال كرد كه در رقابت با ايران حوزه ي اعتقادي خود را گسترش دهند. حكومت عربستان سعودي هزينه ي ايجاد هزاران مدارس ديني در كشورهاي مختلف چه اسلامي و غير اسلامي در سراسر جهان را تقبل كرد تا در رقابت با مذاهب ديگر، تفسير ويژه ي خود را از اسلام گسترش دهد. با اين عمل ، عربستان سعودي به دنبال گسترش حوزه ي جغرافيايي و انساني و نفوذ سياسي خود بوده است.
 
شكل گيرى "القاعده"
دخالت ارتش شوروي در افغانستان سبب پيدايش انگيزه ي مشترك عربستان و آمريكا براي مقابله با كمونيسم شد. اتحاد مالي و نظامي دو كشور، نيروي اسلامي جديد طرفدار عربستان با افكار و اعتقادات وهابي و بنيادگرايي رشد كرد. "القاعده "، به عنوان يك سازمان تروريستي در نتيجه ي چنين اتحاد، و همكاري لجيستيكي با پاكستان يعني واگذاري پايگاه هاي نظامي به آنها، شكل گرفت. پايان حضور نظامي شوروي و ازهم پاشيدگي بلوك شرق سبب شد كه "القاعده " بر عليه متحدين پيشين و دشمن جديد خود، يعني ايالات متحده ي آمريكا تغيير جهت دهد. جنگ خليج فارس و حضور گسترده ي نيروي نظامي آمريكا در خاك عربستان سعودي سمت گيري جديد را توجيه مي كرد. گذشته از پيدايش زمينه هاي سازمان تروريستي "القاعده "، "طالبان " نيز با پشتوانه ي مالي عربستان و حمايت سياسي پاكستان از بطن همان مدارس ديني وهابي كه عربستان هزينه ي آنها را تامين مي كند، بيرون آمد. اعتقادات و اهداف مشترك طالبان و القاعده آنها را به هم نزديك و به صورت متحد استراتژيك يكديگر درآورد. طالبان يك نيروي افغاني ـ پاكستاني و القاعده از افراد عرب ـ افغان تشكيل مي شد. عرب ـ افغان به عرب هايي گفته مي شد كه براي مقابله با ارتش شوروي به افغانستان رفته بودند. طالبان با چنين پشتوانه اى چند جانبه ، و جنگ داخلى گروه هاى مجاهد، بر افغانستان غلبه يابد. سازمان القاعده در اوج فعاليت خود در افغانستان قادر شد تا شبكه بسيار گسترده اي را با هزاران عضو در سطح جهان بوجود آورد. اين تشكيلات بدون حمايت مالي عربستان ممكن نبود. چنين شبكه ي گسترده ي جهاني با پشتوانه مالي وسيع به سازمان القاعده امكان مي داد كه بتواند با آموزش نظامي هزاران نفر عمليات تروريستي بزرگ و پي در پي را عليه منافع و اتباع آمريكا سازمان دهد. در نامه ي تحليلي ٦٠ تن از روشنفكران برجسته ي آمريكايي درباره ي عمليات تروريستي ١١ سپتامبر ٢٠٠١ به وضوح آمده است كه
"مهاجمان ، اين حمله را به تنهايي يا بدون حمايت و به دلايلي ناشناخته انجام نداده اند. آنها بخشي از يك شبكه ي بين المللي اسلامي بودند كه در ٤٠ كشور جهان فعال بوده و با نام القاعده مشهور است. شبكه ي القاعده هم به نوبه ي خود، بازوي يك جنبش اسلامي بنيادگراي وسيعي است كه در طول چندين دهه پا گرفته و برخي دولت ها هم در مواردي با اين شبكه كنار آمده و يا حتي مورد حمايتش قرار داده اند، شبكه اي كه به صراحت اعلام مي دارد براي پيشبرد اهداف خود ابايي از كشتار و قتل عام ندارد و توانايي انجام اين كار را نيز بارها به اثبات رسانده است."(٥)
 
 پيشينه ي "القاعده" به جنبش "اخوان" در دهه ي ٢٠ ميلادي و شورش ١٩٧٩ در مسجد اعظم بر مي گردد. در صفحات بعد به آنها اشاره خواهد شد.
 
مطابق گزارش لس آنجلس تايمز پس از حملات نظامي ارتش آمريكا به افغانستان و دستگيري تعدادي از اعضاي سازمان "القاعده " نزديك به ٦٠٠ نفر از آنها به بازداشتگاه خليج كوآنتانامو در جزيره ي كوبا منتقل شدند. اين تعداد تبعه ي ٤٣ كشور مختلف اسلامي و غير اسلامي هستند.(٦) بنابراين وجود چنين شبكه ي گسترده بدون همكاري برخي از دولت ها، يا گروه هايي از ميان اين دولت ها ممكن نبود. گزارش هاي تحقيقاتي پيرامون كم و كيف سازمان "القاعده " نشان مي دهد كه اين سازمان به طور مستقيم و غير مستقيم در دستگاه حكومتي عربستان سعودي نفوذ داشته است. افزون بر آن ، حكومت عربستان سعودي نيز دست خوش بحران دروني است. بخشي از حاكميت هم چنانكه ظاهر آن نشان مي دهد، شديدا وابسته به غرب ، به ويژه ايالات متحده ي آمريكاست. به طوري كه بدون حضور نظامي آمريكا قادر به ادامه ي حكومت به وضع كنوني نيست. اما بخش ديگر يا متاثر از جريانات اسلامي بنيادگرا مانند القاعده است و يا عناصر اين نيروها در درون دستگاه حكومتي سخت نفوذ كرده و ريشه دوانيده اند. به طوري كه در راس حكومت ، اين شكاف ميان دو شاهزاده ي سعودي ، يعني شاهزاده سلطان ، وزير دفاع و ملك عبدالله ، وليعهد عربستان سعودي ديده مي شود. به همين دليل لوران موراويس در گزارش خود به كميته ي سياست خارجي وزارت دفاع آمريكا مي نويسد:

 

"سعودي ها در تمام سطوح زنجيره ي ترور از برنامه ريزي تا تامين مالي ، از كادر نظامي تا سربازان عادي ، از ايدئولوژيست تا مشوقين فعال هستند."(٨) بدين ترتيب اين گزارش عربستان سعودي را نه به عنوان كشور دوست ، بلكه دشمن معرفي مي كند. اين گزارش مي افزايد كه سعودي ها در ظاهر چيزي به آمريكا مي گويند و در خلوت خلاف آن انجام مي دهند. موسسات آموزشي ، ديني و وسايل ارتباط جمعي عربستان نفرت عليه آمريكايي ها را تبليغ مي كنند. گزارش در ادامه به كميته سياست خارجي وزارت دفاع توصيه مي كند كه عربستان نيازي به خاندان سعودي ها ندارد و خواستار اعلام التيماتوم به حكومت عربستان است كه دو راه به آنها پيشنهاد كند:

 

راه حل اول ، هر نوع كمك مالي به مدارس ديني ، مساجد و علما و وعاظ در سطح جهان را متوقف كند. نطق ها و مقالات ضد غربي ، ضد آمريكايي ، ضد اسرائيلي بايد متوقف شود. تمام موقوفات اسلامي وابسته به خاندان سعودي منحل و اموال آن مصادره شود. تمام كساني كه در عمليات تروريستي شركت داشته اند، از جمله نيروهاي اطلاعاتي عربستان سعودي تحت تعقيب قانوني قرار بگيرند يا منزوي شوند.

 

راه حل دوم ، هر چه خاندان سعودي در اختيار دارد، مي تواند مورد هدف قرار گيرد:
١ ـ چاه هاي نفت منطقه ي شيعه نشين جنوب كه توسط نيروهاي ارتش آمريكا محافظت مي شوند.
٢ ـ پول سعودي ها. حكومت عربستان در مضيقه ي مالي است. اموال با ارزش آنها به شكل دلار در آمريكا سرمايه گزاري شده است ، آنها مصادره شود.
٣ ـ اماكن مقدسه. بايد آنها بدانند كه بديل هاي ديگري براي توليت اماكن مقدس مي تواند در نظر گرفته شود. اين گزارش خاندان "هاشميان " را داراي صلاحيت بيشتري براي توليت اماكن مقدسه در مكه و مدينه مي داند. گزارش مي افزايد، سعودي ها مورد نفرت تمام عرب ها هستند. اعراب آنها را تنبل ، متكبر و فاسد مي دانند. اگر يك رژيم معتدل بوجود آيد، شكل افراطي پيوند وهابي ـ سعودي به گوشه اي رانده خواهد شد.

 

اين گزارش و پيشنهادها و همسويي اكثريت اعضاي كميته ي سياست خارجي پنتاگون با آن نشان مي دهد كه دولت آمريكا زير نفوذ كساني قرار دارد كه راه حل مشكلات جهان را فقط نظامي مي بينند ماجراجويى هايى كه كل جهان را به مخاطره بزرگي مي اندازند. زماني كه گزارش مزبور به بيرون راه يافت و روزنامه ها آن را نوشتند، دولت بوش مجبور شد كه طي تماس هايي با مقامات عربستان سعودي موضوع را كم اهميت جلوه دهد و اعلام كند آن چه در كميته ي سياست خارجي وزارت دفاع گذشته است ، موضع رسمي ايالات متحده ي آمريكا نيست ، ولي گذشته از موضع بوش و به دنبال آن سفر پاول وزير امور خارجه ي آمريكا به عربستان و ملاقات با مقامات سعودي ، نه واقعيت بحران درون جامعه و حكومت عربستان سعودي تغيير مي كند و نه پي گيري بيشتر اين گزارش توسط منابع اطلاعاتي ، تحقيقاتي و سياست گزاران دولت آمريكا متوقف مي شود. رابرت شر، نويسنده روزنامه ي لس آنجلس تايمز مي نويسد: "پرزيدنت بوش هرگز عليه سعودي ها عمل نخواهد كرد، زيرا شركت هاي آمريكايي كه بعضي از آنها توسط دوستان خانوادگي بوش و نزديكان او مديريت مي شوند، داراي فعاليت هاي مالي زيادي در عربستان هستند."(٩) بنابراين سياست مقابله يا همكاري آمريكا با عربستان تابعي است از منافع گردانندگان اصلي قدرت در اين كشور.

 

عربستان سعودي چگونه جامعه اي است؟
عربستان سعودي داراي ساختاري قبيله اي است ، به طوري كه مبارزات قبايل در كنار دو تضاد اصلي ديگر، يعني تضاد طبقاتي (فقر و ثروت) و تضاد ديني در اين كشور ادامه دارد. به اين مشكلات و تضادها بايد جنبش ضد آمريكايي را نيز اضافه نمود، تضادي كه در حال گسترش است. بنا براين عربستان جامعه اي است پر تضاد كه نيروي نظامي بر همه ي آنها چيرگي دارد. از يك سو بهره برداري از دنياي مدرن ، عمدتا به دلايل توان مالي و پشتوانه ي ذخاير نفتي كه به آن ظاهري مدرن داده است و از دگر سو حكومتي بسيار سنتي و عقب مانده كه نتيجه اتحاد تاريخي ميان جنگجويان قبيله ي آل سعود و روحانيون بسيار واپس گرا و قشري وهابيون بوجود آمده است. سابقه ي اين اتحاد به سال ١٧٤٤ ميلادي ميان محمد ابن سعود و محمد ابن عبدالوهاب ، يعني اتحاد نيروي نظامي و ديني برمي گردد. در اين اتحاد خاندان سعودي دست بالا را پيدا كرده است ، به طوري كه كنترل قدرت نظامي و سياسي هم چنان در دست آنهاست. افزون بر قدرت نظامي ، اعضاي خاندان سعودي تلاش كرده اند تا از طريق كمك هاي خيريه به نيازمندان ، پشتوانه ي مردمي نيز براي خود بوجود آوردند.

 

در دروه ي جديد و پس از فروپاشي امپراتوري عثماني ، كشور عربستان توسط عبدالعزيزبن سعود و با كمك جريان مذهبي "اخوان " و موحدين (وهابيون) در دهه ي ١٩٢٠ با پشتوانه ي دولت انگليس بوجود آمد. ولي در سال ١٩٢١ جريان مذهبي "اخوان " بناي مخالفت با سياست گرايش به غرب عبدالعزيز را نهاد. اين كشمكش چندين سال ادامه يافت و سرانجام در سال ١٩٢٩ عبدالعزيز مخالفين (متحدين سابق خود) را سركوب كرد و پايه حكومت سعودي را مستحكم تر نمود. بالاخره در سال ١٩٣٤ در مقابله با قبايل ديگر، عبدالعزيز سلطه كامل خود را با ايجاد رابطه ي نزديك با آمريكا برقرار كرد. تقريبا پنجاه سال بعد، يعني در سال ١٩٧٩، يوهايمن (Juhaiman) ابن محمدابن سيف ال اطيبه يك افسر سابق گارد ملي و نوه ي يكي از رهبران "اخوان " شورشي را عليه خاندان سعودي رهبري كرد. اين شورش كه در مسجد الحرام (مسجد اعظم) رخ داد به طور وحشيانه اي توسط نيروهاي نظامي عربستان با همكاري مستشاران آمريكايي و فرانسوي سركوب شد. ٥٠٠ تا ٦٠٠ نفر كشته شدند و ٦٣ تن از رهبران جنبش دستگير و در شهرهاي مختلف عربستان در ملا عام گردن زده شدند. آيت الله خميني شورشيان را تقبيح و محكوم كرد.

 

اگرچه عربستان سعودي نيز مانند ايران و بسياري ديگر از جوامع در حال رشد با دگرگوني ها و چالش هاي بسيار جدي رشد جمعيت جوان روبروست ، ولي بدون آن نيز اين جامعه كه تنها بر قدرت نظامي استوار است بسيار متزلزل است. انحصار قدرت قبيله اي از يك سو و سنت گرايي افراطي ديني وهابي گري از ديگر سو اين جامعه را هم عقب نگه داشته است و هم ملتهب. به طوري كه به نظر مي رسد حكومت عربستان سعودي بدون پشتوانه ي نظامي غرب ماندگار نخواهد بود و با حفظ سنت گرايي وهابي از درون فرو خواهد ريخت. حضور نيروى نظامي غربى ها به ويژه آمريكايي ها در خاك عربستان ، تنش داخلي را به حد انفجاري بالا برده است. زيرا گذشته از سواستفاده هاي مالي مشترك خاندان سعودي و آمريكايي ها از ذخاير نفتي عربستان ، روحانيون وهابي براي توجيه حضور بيگانگان در خاك عربستان ، يا "سرزمين اسلام" ، دچار دوگانگي عميق شده اند. در جنگ خليج فارس ، عربستان سعودي مبلغ ٥٠ ميليارد دلار نقدا به عنوان هزينه ي جنگ به آمريكا پرداخت كرد. حكومت عربستان سعودي حضور نظاميان آمريكايي را با فتواي روحانيون وهابي توجيه مي كند، كاري كه در اساس با تعبير ديني وهابي ها مبني بر پاك نگه داشتن "سرزمين اسلام " از وجود "كفار" مغاير است. در سال ١٩٩٢، پس از پايان جنگ خليج فارس ، اسامه بن لادن تلاش كرد كه روحانيون وهابي را قانع كند تا عليه حضور آمريكا در عربستان فتوا صادر كنند، ولي موفق نشد. حكومت عربستان سعودي همانند شمشير دو لبه عمل مي كند. از يك سو خواست مدافعان تحول مدرن ، از جمله برقراري قانون ، انتخابات و رعايت حقوق شهروندان و پايان دادن به سلطه ي خاندان سعودي را سركوب مي كند، و از سوي ديگر سنت گرايان اسلامي كه خواهان ايجاد حكومت اسلامي بر اساس تعبيرهاي ديني وهابي يا سهم خواهي قبايل در حكومت هستند را منكوب مي كند. خواست اين سنت گرايان مانند بن لادن پايان دادن به حضور نظامي آمريكا در عربستان است. امري كه حكومت كنوني عربستان سعودي بدون آن قادر به حفظ حيات خود نيست و به دنبال منافع خود رهبران ديني وهابي كه در قدرت سعودي سهيم هستند، اين حضور را توجيه مي كنند. اين مشكلات در كنار شكاف عميق طبقاتي ، جامعه ي عربستان را در التهاب تحولات انقلابي نگه داشته است. فشار آمريكايي ها براي سركوب سنت گرايان افراطي مانند سازمان القاعده از يك سو و فشار اين سنت گرايان براي خروج آمريكايي ها از دگر سو در كنار خواست مدرن كردن جامعه توسط نيروهاي رشديابنده ي جوان نمي تواند به طور طولاني مدت اين گونه دوام يابد. گلوباليزاسيون اجازه نمي دهد كه عربستان مانند گذشته اين گونه مشكلات را پنهان نگهدارد. اين كشور به ناچار بايد دست خوش تغييرات ساختاري و سياسي عميق و اساسي شود و خواهد شد!

------------------------

پانويس:
١ ـ لوران موراويس ، محقق و استاد فرانسوي تبار، فارغ التحصيل دانشگاه سوربن پاريس ، با سابقه ي مشاوره اي براي شركت هاي مالي آلماني ، فرانسوي ، سوئيسي و بعدا عضو علمي دانشگاه جورج واشتنگتن ، دانشكده ي مطالعات بين المللي و هم چنين مشاور پيشين وزارت دفاع فرانسه بود.

٢ ـBriefing Depicted Saudis as Enemies: "  Ricks E. Thomas.
,
Ultimatum Urged to Pentagon Board ,"Washington Post
Tuesday ,2002 ,6Aug. ,P.Aol.
Ricks E. ThomasRicks .
"
views Aired in Brieting on Suadis Diavowed."
washington Post
14
Aug. ,2002,1P. A ,
3 -
Ibid.
٤ ـ "?
Fareed. "The Politics of Rage: Why Do They Hate Us , Zakaria
2001 ,15
Newsweek ,oct.
٥ ـ از متن نامه ي ٦٠ تن از روشنفكران آمريكايي درباره ي فاجعه ي ١١ سپتامبر ٢٠٠١.
Doran
٦ ـ ,
Bob. No Leaders of Al -Qoeda Found at Guantanomo ,
 
,2002 ,
Los Angeles Times ,Aug.18 SF.
٧ ـ پرنس بندر، پسر شاهزاده سلطان ، سفير عربستان در ايالات متحده ي آمريكاست.
٨ ـ
The PowerPoint That Rocked the Pentagon
,
The LaRouchie Defector Who s advising the defense establishment on Saudi
Arabia
By Jack Shafer
2002 , 
Wednesday ,August
٩ ـ ,"
Sheer"Robert. ,Simplictic Hunt for Evilin a World Los Angeles Times 13Aug. Complex,2002 ,20B ,



بالا

بعدی * صفحه دری * بازگشت