حنیف رهیاب رحیمی

 

 

طنز فسسسسسبکی

 

غیبتش نشود کاکای خوردم نرمدل خان هم آدم عجیب و غریبیست.نمیتواند و یا نمیخواهد با پیشرفت های ساینس و تخنیک امروزی خودرا عیار بسازد.بطور مثال یگان بار که به درد دل و یا خرابی هاضمه مبتلا میشود، آنرا قلنج معده تشخیص کرده فوراً با ترکیبات قدیمی باب طبع خودش یعنی حلیله و جوانی بادیان و گل بابونه و بارتنگ و خاکشیر به علاجش میپردازد و علی الرغم پافشاری دیگران از رفتن به داکتر خود داری میکند و دلیل می آورد که دواهای مورد استعمال خودش نقایص جانبی ندارد

ویا درین عصر وزمان که داشتن تلیفون موبایل از ضروریات روز است، او عقیده دارد که استعمال این تیلفونها سبب ایجاد سرطان مغز میشودو این موجب میشود که گاهگاهی خانواده اش زمین و زمان را پشتش بگردند تا رَدَش را پیدا کنند

 

در سالگرهٔ ۵۵ سالگی اش چون زیاد دوستش دارم، قصداً یک کمپیوتر لپ تاپ برایش تحفه دادم، تا یک کمی از خرش پایین آمده و با تحولات و ترقیات عصر آشنا و مصروف شود، اما چندی بعد خبر شدم که در کمپیوتر تا نیمه های شب فلمهای مغل اعظم، شاه جهان، سونی میوال و دیگر فلمهای قدیمی هندی را میبیند و خاطرات دوران جوانی اش را تازه میسازد و بس

یکروز بالاخره طاقتم طاق شد ، رفتم و طرز استفاده از انترنت را برایش یاد دادم و گفتم یک صفحه در فسبک هم برایت باز کن که عیناً مانند جام جهان نماست و میتوانی با هر دوست و رفیقت و هم بااشخاص سرشناس در سرتاسر دنیا معرفت و ارتباط پیدا کنی.اما قبلاً گفتم که مرغ کاکایم یک لنگ دارد و به این زودیها نمیشود کاری را بالایش انجام داد، صد بار دلیل آورد که در فسبک همگی از سیر و پودینهٔ آدم آگاه میشوند و هیچ موضوع از دیگران پوشیده نمیماند، نمیخواهم خودرا به اصطلاح ؛؛ لتهء سر چوب ؛؛ بسازم

خلاصهٔ کلام پس از تشریحات و توضیحات لازمه که در بارهٔ اوصاف و مزایای فسبک برایش ارایه کردم ، بالاخره یکروز کاکایم دل بدریا زده و افتخار عضویت کمونیتی فسبک داران جهان را ، حاصل نمود، این برای من و فامیلش یک مؤفقیت بزرگ بود اما این کار هم بدون درد سر اتفاق نیفتاد

دو سه هفته پیش که بدیدنش رفتم عاصی و عصبی از انترنت و بخصوص از فسبک یک بوجی شکوه و شکایت داشت، علت را پرسیدم، چیزهایی گفت که همه جالب و شنیدنی بود

جان کاکا از روزیکه صاحب فسبک شده ام تشویش و درد سرم ده چند شده .کاکایم آه کشیده افزود بمجردیکه وارد فسبک شدم اولین موضوعی که مرا زیاد رنج داد این بود که بزودی دریافتم که تنها من ازین نعمت رایگان و عالم شمول محروم بوده ام، تقریباً تمامی آدمهای با سواد و کم سواد سر این دسترخوان نشسته اند، در دلم از تو که مرا هم درین دیگ و کاسه شریک ساختی ، اظهار تشکر کردم و بعد، در جستجوی دوستان بر آمدم

کاکایم بعد ازینکه با یک قورت چای گلویش را تر کرد ادامه داد:چون زیاد علاقمند موسیقی هستم ، اول سراغ هنرمندان دلخواهم رفتم و با اخلاص تمام پیشنهاد دوستی کردم، فوراًبا خط سرخ جواب دادند که ؛؛ساری؛؛ دوستان من پوره شده، دیگر دوست نمیپذیریم.نزد خود بسیارکم آمدم و شرمیدم، وهم برایم جالب و باور نکردنی آمد که حالا سویه و مقام فسبکی بعضی ها آنقدر بلند رفته که از پذیرفتن دوست و رفیق هم خود داری میورزند!!رفتم به صفحات دیگر اعضا که متاسفانه کله ام را خراب ترکردند، بعضی ها را دیدم که نامشان از انسان اما عکس شان از خرگوش وچلپاسه است ، دیگری را دیدم که نامش افغانی اما عکسش از یک هنرپیشهٔ زیبای هندیست که دل از دلخانهٔ آدم میدزدد، یکی را دیدم که عکس یک طفلک معصوم ۴ الی ۵ ساله را انتخاب کرده اما کامنت هایی کرده که تنها از دهان سقراط حکیم و البیرونی بیرون می پرد، دیگری را دیدم که کامنت هر کسی که گیرش می آید لایک میزند و خودرا ارمان بدل نمیماند، یعنی لایک زدن به یک زیست و معاف انترنتی مبدل شده جالبتر این بود که در یکجایی یکی از هموطنان در مورد رعایت ؛؛حقوق بشر ؛؛ مطلب جالبی را مطرح کرده بود، اما یک دوست دیگر آنرا فوراً لایک زده و در ادامهٔ آن نظر خودرا چنین ابراز نموده:؛؛ بادرنگ یک خوردنی ایست که میان میوه باب و سبزیجات سرگردان است ، یعنی نه سبزی سبزی است و نه میوهٔ میوه و نه هم نام نام مانند دارد و شاید اینطور معنی شود که (باد رنگه )و به این ترتیب خوردن بادرنگ نه مفیداست و نه مضر ؛؛ زنده باد تره

کاکایم در حالیکه کمی عصبی بنظر میرسید گفت:یکی دو ساعت در مورد ارتباط میان حقوق بشر و بادرنگ فکر کردم ، عقلم بجایی نرسید، بالاخره به این نتیجه رسیدم که در فسبک آزادی عام و تام وجود دارد، کسی بالای نوشته های کج و کور اعتراض نمیگیرد، مسابقه ایست که بطور مثال اگر یکنفر در زیر عکس یک بوزینه ماشاءالله نوشت، هشتاد بزرگوار دیگر پیش از خواندن اول لایک میزند و بعد بگونهٔ مسابقهٔ، الله اکبر گویان و سبحان الله گویان فرد اولی را بدرقه میکنند و هرکس کوشش میکند خودرا از قافله پس نمانده و چیزی و یا کامنتی راست یا دروغ، صحیح و یا غلط بنویسد

اما وقتی بیشتر مطالعه کردم، دیدم نه اینطور هم نیست در بعضی صفحات روی مسایل ملی و بین المللی چند نفر مانند مرغ کلنگی، چنان بجان همدیگر افتاده اند که تو گویی یک طرف قضیه، آی اس آی پاکستان و دیگر طرف آن سرمنشی ملل متحد قرار دارد و عوض نول زدن و لگد زدن، چنان کامنت های کاری و تند و تیز بیکدیگر میزنند که قریب اعصاب فسبک والا تور خورده و دروازهٔ این مغازهٔ عمده فروشی رایگان را بروی گناهکار و بیگناه ببندد

من دیگر از کمک به کاکا نرمدل خانم نسبت شکایات زیادش پشیمان شده بودم.اما ناگهان سه روز پیش برایم زنگ زد، بمجرد شنیدن صدایش کلمه طیبه را خواندم، اما دیدم اینبار خوشحال بنظر میرسد، بلا مقدمه به تعریف فسبک آغاز کرد که در نتیجهٔ کله کَشَکی که البته بدون اجازه در صفحات مختلف و متعدد داشته اشخاص بسیار فاضل و دانشمند، شعرای شیرین بیان و ادیب های بی بدیل را هم ملاقات کرده و آثار شانرا مطالعه و ازان کسب فیض نموده است.و در اخیر یک شیرینی هم بالایم خورد که بالاخره یکی از اعضا تحت نام (مرغ باز)خواهش کرده با من فرند فسبکی شود، اگرچه از نامش چندان خوشم نیامد زیرا حالا مود مرغ بازی رفته اما چون در میدان تک و تنها مانده بودم و از نداشتن اقلاً یک رفیق، نزد سیالهای فسبکی احساس کمی میکردم و ازین ناحیه بسیار رنج میبردم ، فوراً قبول کردم زیرا دیگران را دیدم که صد ماشاءالله چندین درجن رفیق دارند، بعضی ها بین هم رفیق های جانا جانی هم استند (یعنی میتوال هستند )و معلوم میشود درین مسابقه هرکس آرزو دارد با داشتن بیشترین رفیق ودوست برنده شود و اینک بفضل خداوند من هم دارای یک فرند شدم، خدا مهربان است دیگران هم سر مهر بیایند و عکس و نام مرا هم در بین فرندهای شان بگنجانند زیرا الحمدلله هم نامم اصلیست و هم یکی از همان عکسهای دورهٔ نامزادی ام را انداخته ام

 

کاکایم را ضمن دادن تبریکی، دیگر هم تشویق کردم که تا بیشتر حوصله نماید و تلاش های بندگی اش را بخرج دهد و بیشتر بسراغ آنهایی برود که تعداد رفیق های شان کم است، فرق نمیکند که ناشناس هستند یا شناسا

 

کاکا نرمدل بیچاره ام بسیار خوش بود اما خبر ندارد آن کسی که همرایش فرند شده ، خودم هستم!!!!!!بااحترام 29/11/12 کندهار

 

 

 


بالا
 
بازگشت