نخـوردیم از آشش کـور شـدیم از دودش
از باغ هــــای ســــرخ و ســــبز دیمــــوکــــراســــی غــــربی به مــــا فقــــط پامــــال شــــدن ارزش هــــای اخــــلاقی رســــیده و بس
یاد آن دوران ها بخیر که آسمان کابل رنگ آبی داشت و کسی نام مک
دونالد و مک چکن را نشنیده بود و مردم در گرمی های تابستان بجای کولا و فانتا کشمش
آب و دوغ و بادرنگ سرکش میکردند.
اما متاسفانه از آن روزگاران طلایی بجز خاطره ای در اذهان چیزی باقی نمانده و غرب
جهانخوار تنها به صدور مک دونالد و مک چکن ، کولا و فانتا اکتفا نکرده بلکه پدیده
های فرهنگی غرب را نیز مانند کالاهای تجارتی اش به کشور ما سرازیر کرده است.
ما روز گاران طلایی را بخاطر داریم که مرد مرد بود و زن زن ، مرد آرایش سر و صورت و پوشیدن لباس زنانه را برایش ننگ بزرگ می پنداشت ، مرد به چیزی بنام غیرت و مردانگی معتقد بود و به ناموس دیگران چپ نگاه نمیکرد و اگر نامردی دست به چنین عمل ننگین می زد چنان حقش را به دستش میداد که در زندگی فراموشش نمی شد.
مرد بر اطفال و کودکان دست محبت و شفقت دراز کرده و در مشکلات
و مشقات زندگی از ایشان حمایت و مددگاری میکرد.
مرد از گرسنگی به مرگ تن میداد ولی دست بسوی نامرد دراز نمیکرد ، مرد هیچگاه بخاطر
پول و مال دنیا با کسی مراوده ای نامردانه نمیکرد.
اما با آمدن کالا های غربی و هجوم فرهنگی مغرب زمین در کشور ما تمام ارزش های اخلاقی جامعه دستخوش تحولات عظیم و بی سابقه گردید .
خدا جایش را برای خرما خالی کرده و ارزش های متعالی انسانی چون صداقت و راستی ، محبت و دوستی ، سخاوت و خود گذری به رندی و بازارتیزی ، خود خواهی و خود محوری ، سود جویی و منفعت پرستی مبدل گشته و دریک کلام دالر و ایرو جانشین تمام ارزش های اخلاقی درین جامعه گردید.
یک تعداد کمی چنان غرق باران دالر و ایرو اند که نمیدانند اینهمه دالر و ایروی بباد آمده را در کجا و برای چه به مصرف رسانند و یک تعداد دیگر چنان تشنه دیدار بندل دالر اند که برای دست یافتن به کعبه آمال شان از هیچ جنایت و کثافت چون قتل و اختطاف انسان ها حتی زنان و اطفال هم دریغ نمی ورزند.
زنده بگور کردن طفل معصومی برای بدست آوردن بندل دالر چنان جنایت است که قلم از شرح آن احساس عجز میکند و آدم در اشرف مخلوقات بودن نوع بشر دچار شک و تردید میگردد.
با
تقـــــــــديم حـــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی