محمد الله وطندوست

  

فقر شرم آور و حاکمان بی آزرم

هفته گذشته تلویزیون طلوع در سرویس خبری خود اطلاع داد که مردی از دهدادی مزارشریف طفل دو ساله خود را به مبلغ بیست و شش هزار اففانی می خواست بفروش برساند که با مخالفت خانمش مواجه شد. علت فروش طفل را مرد قرض داری مبلغ سیزده هزار افغانی و عدم توان اعاشه خانواده وانمود ساخت و با اشک و ناله از اعاشه و اباطه اطفال خود اضهار عجز کرد.
در خبر دیگری تذکر داده شد که در شهر کابل بیشتر از یک صد هزار معتاد خانه به دوش و آواره بصورت فلاکت بار حیات بسر می برند و بخاطر سد جوع به مراکز جمع آوری کثافات رو می آورند و یا هزاران خانواده بیجا شده در زیر خیمه و چادر های هزار پاره در زمستان سخت کابل بدون داشتن حداقل امکانات حیات بسر می برندو به هیچگونه وسایل تسخین دسترسی ندارند. اینکه اکثریت باشنده گان کشور حتی در پایتخت در شهر کابل از تغذیه نادرست و عدم دسترسی به داکتر و دوا رنج می کشند و کشور از برکت کمک های چند میلیارد دالری غرب عنوان فقیرترین کشور جهان و دستگاهی دولتی مفتخر به دریافت لقب فاسد ترین دستگاه دولتی در جهان شده است و در کشت و صدور مواد مخدر کماکان موقعیت اول را حفظ کرده است، نه تنها مایه شرمساری حاکمان نیست بلکه با توطیه سکوت و بی اعتنایی به گسترش و تعمیق این وضعه کمک می رسانند و با استدلال های جاهلانه مسولیت وضع پیش آمده را بدوش بیگانگان می گذارند.
در حالیکه اکثریت مردم با فقر و بیچاره گی دست و گریبان اند، حاکماناین قشر تازه به دوران رسیده که از برکت دالر های باد آورده در زنده گی پر تجمل غرق اند، هر روز بیشتر از پیش در لجنزار فساد فرو می روند و به زراندوزی بیشتر می پردازند. غصب زمین های دولتی و شخصی، استفاده ناجایز از معادن و منابع زیرزمینی، اختلاس دارایی های عامه و تجارت مواد مخدر کار های عادی و روتین این طبقه فاسد و فاقد احساس را تشکیل می دهد.
حاکمان مسلط در سرنوشت کشور در ویلا ها و قصر های که از خون مردم فقیر آباد نموده اند به زنده گی ننگین غرق در فساد مصروف اند. این طبقه فاسد برای خود و خانواده های شان بهترین امکان تفریح را در کشور های اروپایی، امریکایی و کشورهای خلیج به اختیار دارند و حتی هفته وار ازین امکانات استفاده می کنند. در دبی و دیگر جاهای تفریحی خلیج حاکمان ما ویلا ها، قصر ها و تفرجگاه های را خریداری نموده اند و امیدوارند دوره فراغت خود را بی درد سر درین ویلا ها سپری نمایند.
مقایسه ساده یی قصر های شیرپور که مردم چورپورش می خوانند با محلات فقیر نشین دو راهی پغمان و خیمه های روبروی پولیتخنیک کابل و یا مناطق خود ساز بالای کوه ها تفاوت فاحش و غیر قابل مقایسه زنده گی حاکمان و مردم فقیر را به نمایش می گذارند.
باید از این حاکمان پرسیده شود که آقایان! یازده سال قبل که شما با توطیه بین المللی منحیث گماشتگان بیگانگان بر اریکه قدرت تکیه زدید از کدام دارایی و ثروت برخوردار بودید؟ آیا اکثریت شما به معاش استخبارات پاکستان که بنام جهاد دریافت می کردید زنده گی ننگین خود را سپری نمی کردید؟
آیا شما با ذکات و عشر مردم که گویا بنام جهاد تصاحب می کردید خانواده خود را اعاشه و اباطه نمی کردید؟
اگر جناب کرزی خود را خان زاده و از اولاده بابای ملت می داند و دارایی و ثروت خود و خانواده خود را ارث پدر تلقی می کند که مسلما چنین نیست و حتی بنا به اعتراف خودش وقت مواصلت به ارگ کابل از داشتن یکدست دریشی محروم بود و ناگزیر چپن و کلاه را از شمال و دستار را از جنوب و پیراهن و تنبان را از پاکستان به وام گرفت و داخل ارگ شد، شما رهبران احزاب و سازمان های به اصطلاح اسلامی که ادعای مسلمانی دارید و گویا بقدرت جهاد و جنگ آزادی بخش مستحق مقامات دولتی شده اید، چگونه اعمال ننگین خود را توجیهه می کنید؟ شما آقایون که نام معاونین رئیس جمهور، وزیر، وکیل، رئیس و معین را به خود گذاشته اید، در برابر فقر کشنده مردم چه جواب دارید؟ آیا فروش طفل دو ساله در برابر پنجصد دالر امریکایی مایه شرم و خجالت شما حاکمان به اصطلاح مسلمان نیست؟ آیا عدالت اسلامی را که در صدر اسلام وجود داشت و خلفای راشیدین نمونه بی مثال تطبیق کننده آن عدالت محسوب می گردیدند گاهی شما شنیده اید؟ آیا می دانید که حکومت اسلامی یعنی حکومت عدال و انصاف و حاکم اسلامی شخصیتی که بجز خدمت مردم به هیچ چیز دیگر مصروف نمی گردد و آسایش شخصی خود را فدای آسایش مردم می سازد؟
آیا شما حاکمان تازه بدوران رسیده دارایی های افسانوی خود را با ضرورت پنجصد دالری آن پدری که مجبور است طفل خود را بفروشد، مقایسه کرده اید؟
آیا وجدان خفته شما و ایمانی که فاقد آنید به شما گاهی نهیب می زند که زنده گی گذرا و نا پا، جز خدمت به خلق و تلاش به آسایشدیگران افتخاری ندارد؟
آیا می دانید که تقوا معیار انسان بودن و مسلمان خوب بودن است جز خدمت به خلق خدا از طریق دیگری میسر نیست؟
زمانیکه با موتر های آخرین معدل ضد گلوله خود از پهلوی خیمه ها و چادر ها کلبه های ویران می گذرید و زمانیکه با گدایان شهر و معتادان به مواد مخدر بر می خورید، آیا عرق شرم بر پیشانی شما نمی شنوید؟
وقتیکه می شنوید هزاران انسان هم وطن شما از فقر و بیچاره گی هلاک می شوند و در زمستان سرد ده ها ولسوالی رابطه خود را با مراکز ولایات از دست می دهند و ناگزیر مردم آن از هرگونه کمک محروم می گردند شما احساس خجالت نمی کنید؟
آیا شما در برابر وضع نا هنجار و اسفبار کنونی احساس مسولیت می کنید؟
مسلما که شما از احساس مسولیت و داشتن وجدان بیدار محروم اید. در غیر آن چنین حاکمیت فاسد مایه ننگ و خجلت است و شرمساری ابدی تاریخ را نصیب شما می سازد.
شما اگر از کوچکترین احساس انسانی برخوردار می بودید هیچ گاهی پدری در بدل پنجصد دالری که مسلما جیب خرچ روزانه یک طفل شما بیشتر از آن است، مجبور نمی شد طفل خود را بفروش بگذارد.
آقایون کمی به هوش آید، بجای زراندوزی، زمین خواری، قاچاق مواد مخدر و اختلاس دارایی های مردم به حال هموطنان مظلوم، محروم و عذاب کشیده خویش بیاندیشید.
اگر امروز به حال مردم توجه نکنید و در برابر فقر کشنده و شرم آور احساس مسولیت نکنید، یقینا فردا قهر مقدس توده های میلیونی مردم، شما را با خفت و خواری از اریکه قدرت پایین خواهند کشید و در جایگاه شایسته شما که همانا زباله دار تاریخ است سپرده خواهید شد

 

 


بالا
 
بازگشت