سرورمنگل

                                                        به ادامۀ بخش اول   

هشداراحزاب سیاسی ... 

 پروکرام کار سیاسی باثبات ومبارزه مشترک ازلحاظ حفظ وتداوم ارزشها وثبات نظام بهر اندازۀ که با مطالبات  مردم همآهنگ باشد ، جلب حمایت بیشتر میکند. دنباله روی درعقب مدعیان قدرت که سیاست را تنها ازدید تصاحب قدرت می بینند ، برای احزاب سیاسی مستقل وائتلاف ها زیانبار است ودر افغانستان تجربه شده است . لزوم کار سیاسی دوامدار با مردم ،شرکت وراه اندازی جنبشها ی همآهنگ ومتحدانه با سایر اقشار وحلقات اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی وجلب جوانان وزنان به جنبش متحد، حزب سیاسی رادرهمآهنگی با خواسته های اقتصادی ، اجتماعی ،سیاسی وفرهنگی اقشار گوناگون جامعه پیوند میزند. 

پیروی ازسیاستهای قدرت طلبانه ومعامله گرانه دراقمار دولت فاسد وهم مجاهدان ( اپوزیسیون داخل دولت ) ، با آنکه بنام مردم وزحمتکشان آغاز می شودو«مصالحه ملی» وتغیر شرایط وغیره  را نیز بررخ میکشنددر محتوی آن به بلندپروازیها ومنشهای بلندپروازانۀ فردی وتجربه شده درگذشته راه بازمیکنند که نه دیر پا است ونه با مطالبات مردم همآهنگی داردونه به تحکیم صلح وثبات ،استقرار ودوام ارزشها یاری می رساند وهم ویرانگر است، ودرنهایت به بازگرداندن حق حاکمیت بمردم سازگار نیست ،نه تنها سازگار نیست، بلکه مبارزه سیاسی ـ سازمانی دوامداردرخط مصالح ومنافع مردم را درتمام عرصه های حیات اجتماعی ، واردنبرد زورمندان برسرتصاحب قدرت میسازدو از استقلال آنرا تهی ساخته ودرخدمت اربابان قدرت قرا میدهد.

 تحلیل گران خارجی وداخلی، طی این آواخرتحلیل های متفاوتی وحتی ضدونقیض ازوضعیت درقبال پس ازخروج نیروهای بین المللی خارجی ارائه داده اند: برخی ازبازگشت طالبان برحذرمیسازند که با خروج نیروهای بین المللی امکان برگشت طالبان واز بین رفتن ارزشهای دموکراتیک دهۀ اخیررا مواجه باخطر می بینند.مثل: ارزیابی اخیر سازمان بین المللی نجات از بحران و هم گروهی ازنمایندگان پارلمان بریتانیا که استفاده از کمک های مالی اینکشور برای تقویت نهادهای حکومتی پایداررادراافغانستان بیحاصل دانسته اند.  هم اظهارات اخیربی مورد مقامات رسمی امریکائی درموردمصالحه با طالبان ومسئله خط دیورندـ ناشی ازنوع پراگندگی سیاسی وعدم تمرکز بمسئله تقویت واستحکام ثبات دولت وسازش درخط متهاجم نظامی پاکستان است،که باعث اظهارات مطمئن مقامات رسمی استخبارات پاکستان درحمایت ازطالبان را تقویت کرده است.تغافل دولت ومقامات امریکائی ازراکت پرانیهای پاکستانی بطرف افغانستان که کشته وزخمی نیز فراوان داشته است  قابل یادآوریست .بی بی سی نیزدرچنین خطی، آب رابسود پاکستان گل آلودمیسازند وسوال خط دیورند راتحت عنوانی : « آیا شما خط دیورندرا برسمیت می شناسید ؟ » زهرپاشی میکنند.

 درجهت مقابل، دولت افغانستان تاکید برپایداری وثبات وضع درآینده بیشتربه نظر اعتماد می بیند وبرای آن کارهای بنیاد ی بیشتررا، بجزء ازمعامله کاری تا هنوز پیش نبرده ودربند یک دولت فاسد مجاهدان است. جلب حمایت از دولت قانونی وباثبات هنوززیرسوال است .  برعکس دلیل اینکه  برخی ازتحلیل گران  داخلی وخارجی  با اشاره به این نکته که حضور نیروهای خارجی، همواره بخشی ازمعضله بوده واینکه گفته می شود که ممکنست باخروج نیروهای خارجی این احتمال که گروه های افغان بیشتر بگفتگو بنیشیند، افزایش خواهد یافت، درحدی خود وبطوریکجانبه بخشی ازمسئله است که چیزی رابه تنهائی حل نمیکند، همانطوریکه گفته اند ؛ « دست دست را می شوید» یا « ازیکدست صدا برنمی آید»،اما برای توانائی های بیشتردولت وهمآهنگی با جامعه سیاسی زمینه می سازد ـ تا دولت با کارسیاسی وسازمانی، مقدمات دولتی با قاعده وسیع سیاسی رابیشترانتظام دهد. 

  سوال پایان غائله امریکائی وانگلیسی تروریزم که ازمرکز پاکستان بهمه گوشه وکنار جهان بخصوص افغانستان صادر وآنرا بی ثبات ساخته است،آیا واقعا تا سال 2014 پایان خواهد یافت؟ یا این مسئله واقعا برمیگردد به شناسائی وعدم شناسائی مرزهای دیورند؟ که عدۀ خیره سربا ذهنیت سکتاریستی محدود خودکه گویا شاه کلید حل قضایای بحران افغانستان را دریافته اندوبا این «اسپند ــ بلابند » چنین بلایای رامیتوانند دفع کنند؟ آیا پاکستان بالواسطه مجاهدین دیروزوطالبان بیشترازخط دیورند درصدد تعین حق سرنوشت حاکمیت دولت افغانستان نشده اند؟ آیا اقایان منوریکه درزمینه های تعین حق حاکمیت مردمان دارای ریشه های قومی، زبانی متفاوت ومشترک که چه بداخل افغانستان وحتی بیرون از آن مثل تاجکان ، ازبکها،بلوچها ، پشتونها ودیگران دربرابر برگشت حاکمیت طالبان دوباره زیر سوال حاکمیت طالبان وادامه جنگها نمی روند؟ درچنین برگشتی آیا دوباره  این آقایان درجمع الیانسها درکوه های ومغاره های شمال باری دیگر درپناه کی خواهند بود؟ «آزموده را آزمون خطا است» ،طالبان با بمگذاریهای اخیرونشان دادن موضع قاطع جنگی برای تصاحب قدرت که با اظهارات مقامات نظامی پاکستان توام است ازدید هیچ افغانی پوشیده نیست وپاکستان درقبال افغانستان متجاوز است وهمواره چنان متجاوز باقی خواهد ماند.                                                                                                                                                                                                                                                                                     افغانها به اثرنفاق ومعامله سران نتائیج مبارزه راهمواره بسودخارجیها باخته اند: 

 چنین امری همواره درتاریخ گذشتۀ چه دورونزدیک به اثرمعامله های شخصی ، گروهی، خانوادگی سران ومسئولان، امرمبارزه افغانهارا نه تنها بی نتیجه ساخته وبهدربرده،بلکه  از آن بیشترافغانهارا به قیمومیت،بردگی ومحدودیت های سرزمینی، دولتی وجنگهای داخلی ویرانگرکشانده است.  غربیها وکشورهای همجوار بخصوص پاکستان میراث خوارانگلیس ازهمه بیشتربه چنین تجربۀ تاریخی ملتفت است وطی تجربه کوتاهی چهاردهه جنگهای افغانستان ، ازآن بحدی نهائی درویرانی ونابودی افغانستان سود برده است وافغانستان را هرچه بیشتر آسیب پذیرترساخته اند بیشتر ازما افغانها ازمنازعات خونبارتاریخی افغانها برسرقدرت ،آگاهی بیشتر دارندوبه آن همواره دامن زده اندوآتش جنگهای داخلی راافروخته وازآن بهره گرفته اند. نقش پاکستان بطورمستقیم درنصب اراکین دولتی ونظامی، نمایندگان پارلمان ،رسانه هاوسایرارگانهای اقتدارمشهوداست. دنباله روی درعقب چنین سران ومدعیان قدرت ، آینده سازنیست وهم با منافع مردم واوضاع کشوربسود صلح وثبات وباز گرداندن حق حاکمیت بمردم همآهنگی ندارد.  همین مسئله است که عامل منازعات برسرتصرف قدرت باعث تحلیل هاونظریه پردازیهای بسیاری از تحلیل گران خارجی  وداخلی شده، تحلیل های متفاوت وحتی ضدونقیض ازوضعیت  درقبال پس از خروج نیروهای بین المللی خارجی ارائه داده اند درحالیکه : 

 چنین احتمالهای همواره قابل حساب است وتجارب تاریخی برآن صحه میگذارد، اما مسئله استقراروثبات نظام هم همواره به انتظام نیرویهای داخل نظام  ومخالفان بیرون از نظام برمیگرددکه همآیش اخیراحزاب سیاسی وسازمانهای مدنی، تحت عنوان ارائه پیشنهادها بظاهرراه ساز ، امادرعمل بطورمشهودـ خط سیاسی مقابل شدن با دولت از درون وازبیرون دولت، تحت نام « دایرکردن انتخابات شفاف وجلوگیری ازجعل و... » با تحدیدروبرواست . 

دولتهای نه تنها طی چهاردهۀ اخیر، بلکه پیشتر ازآن، ازدولت ابدالی شاه زمان که باتوطئۀ  انگلیس ،ایران و روس ( درامروز پاکستان هم برآن افزوده شده است .) بوسیله برادران  محمدزائی برانداخته شد، پس ازکمی درنگ ـ انگلیسها شاه شجاع را برای اعادۀ سطنت ابدالی بحیث شاه بکابل آوردند، امیر فراررابرقرار ترجیح داده ، بالخره به انگلیسها پناه برد.امامردم به قیام ضد انگلیس پیوستند ودرنتیجه (جنگ اول افغان وانگلیس) به اثر قیام مردم قوای انگلیس قلع وقمع گشت وهم شاه شجاع کشته شد، اما پیروزی مسلم مردم دراین جنگ ( اول افغان وانگلیس ) به اثرمعامله سرداران قدرت طلب محمدزائی ( امیردوست محمدخان ) با انگلیس درهم شکسته شد وبعدا مردم ناگزیر بودند درقیام دوم برضد انگلیس ( جنگ دوم افغان وانگلیس ) این پیروزی را تسجیل کنند، نه تنها درباردوم ، بلکه سوم مورد معامله قرار گرفت وبچه «سقاو» ودارودستۀ آن بیش ازنه (9 ) ماه نتوانست دربرابرقیام مردم تاب بیآورد. 

 بازگو کردن چنین تجربۀ که تا امروزنه مردم افغانستان ازمبارزۀ برای استقلال وآزادی وخوشبختی دست ازآن کشیده اند ونه هم کشورهای همجوار افغانستان وقدرتهای بزرگ مثل انگلیس ، شوروی دیروز وروسیه امروز، امریکا ،پاکستان وایران ازسرکوب مبارزۀ سرافرازانه مردم این سرزمین برای آزادی وخوشبختی فرزندانشان ازتوطئه ومعامله ومداخله واردوکشی درس عبرت گرفته اند!! 

 به این ترتیب  ازیکطرف مبارزه برای صلح ،آرامش وسعادت مردم مبارزۀ ایست عادلانه ، انسانی وسازنده وباشرکت آگاهانه مردم تامین میگردد. برعکس آن، مبارزه سران قدرت طلب برسر قدرت درافغانستان ( آنهم راس اقتدار) ، که خونین ودرخدمت بیگانه است .دوخط جدای ازهم ودرمقابل هم اند. اولی برنیروی خود متکی است ( مردم واقشارجامعه ) ودومی برنیروهای خارجی وهم از نیروهای داخلی مردم تا جائیکه میسر است بوسیله نفاق اندازی بنامهای ملت ، قوم ،زبان ،دین وآئین ، منطقه وغیره مردم را دربرابرهم  بسود اقتدار خویش مورد استفاده قرارمیدهند، برای رسیدن به اقتدارهیچ چیز مانع راه آنان نیست. تاریخ بسا تجارب ناگواری ازکشتن وبه بند کشیدن وکورکردن برادران وپسران، رفقا ودوستان ، همکیشان ومسلمانان وغیره پُراست . قابل یاد آوری است که درکرونولوژی مختصرهمه دولتهای اخیردرحمایت مستقیم یا غیرمستقیم  دولتهای بیگانه قدرت طلبی سران سیاسی ونظامی افغانها بیش ازهروسیلۀ درخدمت اجنبی بوده وازمردم فاصله  داردومردم نیزازآنان فاصله گرفته است . همین دلیل است که پایگاه داخلی آنان برمردم اتکا ندارد وبه آسانی ازدرون خود دردعوی برسرحاکمیت خونبار به زدوبندهای خارجی تکیه  نموده وجامعه را از ترقی وپیشرفت باز مانده است ، از یادآوری کرونولوژی انهدام دولتهای اخیر چهاردهه درذیل بطور مشهود نشان میدهد که بامردم دررابطه وپیوند نبوده اند وساده برانداخته شده اند : کودتای داودخان (1352 )، قیام نظامی هفت ثور( 1357 )،حضور نظامی اتحادشوروی 6 جدی( 1358)،تسلیمی حاکمیت جهموری دموکراتیک به مجاهدان (1371 )، درحمایت پاکستان، رژیم طالبان 6 میزان (1375 ) درحمایت پاکستان وحضور نیروهای بین المللی غرب درراس امریکا، آوردن رژیم مجاهدین درباردوم حکومت کرزی ( 2001) تا امروز. 

 چنین کرونولوژی نه تنها طی چهاردهۀ اخیر ، بلکه قبل از آن بطوربسیارخونین وخلاف منافع ومصالح مردم سیرکرده ومردم اکثرا قربانی آن بوده اند. (1) 

 بازی جنون آسا برسر قدرت درافغانستان هنوزازدست وپا نه شکسته است و دردست سران وقدرتمندان اسیراست وساختار دولت حاضربرترکیب گروه های جهادی دیروزکه درزدن وبستن ، تاراجگری وغارت دارائیهای عامه ، قاچاق ووابستگی بسازمانهای وشبکه های نظامی وجاسوسی، نقض صریح حقوق بشرازهروقت دیگر درامروز بیشترباهم  وابسته  ودرپیونداند( بدلیل ثروت اندوزی ) وهنوزبمنظورسازندگی ، ا نتظام واسقرار ودوام دولت ازمنافع گروهی وفردی خود فرود نیآمده اند، نه تنها منافع عام استقراردولت ، قانون ومردم را از سطیرۀ قدرت قوماندانسالارانۀ خود می بینند وازهمین دیدبا بودن درحاکمیت دولتی تنها قانع نیستند ، بلکه هرکدام برای مقامات وچوکیها گاهی درمعامله وهم گاهی در مبارزه ، توطئه ، کارشکنی ،قانون شکنی ،بحران زائی ورواج فساد وقاچاق ونفوذدردستگاه دولتی که حتی راس دولت را آرزو میکنند بطورفردی وگروهی یا بکلام دیگر؛ آنان با دوتوپ دریک میدان بازی  تحت نظارت نظامی ـ سیاسی امریکا بازی را آغازکردند وهنوزکرزی رئیس جمهوروشرکا دراین بازی سرآمد است . با نزدیک شدن به خروج نیروهای خارجی هرچه بیشتر این بازی گرم تر وداغترشده وبیشترتنورمعاملات آن افروخته میگردد. منظوراز این کلمات اینست که تجربه تاریخی همواره بحرانهای افغانستان ، ناشی ازگسست انتظام دولت باعمال قدرت طلبانۀ سران درپیونداست که با مراکزحمایت بیرونی درزدوبندومعامله است وعده از روشنفکران وابسته بقدرت طلبی، مبانی استدلال سیاسی ، حقوقی ومدنی آنرا فهمیده یا نه فهمیده فراهم میسازند، بدون آنکه از آن باکی داشته باشند که عواقب آن چیست ؟ 

هم ازطرفی منازعه ومبارزه برسرکرسیها ومقامات ، بخصوص مقام ریاست جمهوری ازاول تا امروزودرآیندۀ نزدیک برهمین نکته متمرکزاست، زیرا درامروز تحت پوشش سلطه نظامی ـ مالی، سیاسی امریکا، ازدرگیریهای نظامی جلو گرفته شده وخاموش است وبا آنهم ( درموجودیت توانائیهای بین المللی ) این درگیریها بطور مستتردروجود توطئه، دسیسه ،ملامت کاری، کارشکنی ،سازشها وامتیاز طلبیها بخاطر اشتغال درپستهای مهم نظامی ،امنیتی، مالی، خارجی واقتصادی ( داخل دولت واپوزیسیون داخل دولت ) بقوت خود باقیست  که درگذشته یک لحظه ازپا ننشسته وبا خروج نیروهای بین المللی ( 2014 ) به اوج خود خواهدرسید. 

 ناگفته نباید گذاشت که طی زمان یکدهه نه دولت ونه حامیان بین المللی آن،به این معضل اساسی نپرداختند یا اصلا نخواستندوخشت تهداب اولی آن از«کنفرانس بن » سال( 2001) کچ گذاشته شد وبریک دولت حداقل تکنوکرات با ترکیب سیاسی یا باترکیب کم وبیش سیاسی با نظارت بین المللی تمرکزنیافت وبه اصطلاح ؛ «سنگها بسته شد وگرگها رها ! » ، تا امروز آسیب پذیرومتکی بحمایت بیرونی باقی مانده است. 

 مصالح ومنافع کشورومردم افغانستان:

عادت بنده بدبختانه چنان است پیش ازآنکه به اصل موضوع بطورمستقیم ورویا روی وارد بحث وگفتگو شوم، ازحاشیه می آیم وبزعم خود غبار از آئینه می زدایم تا خوانندگان بهتر درآن رویداد معین را ببیندوقضاوت شان تنها درحاشیه نماند.  به اینصورت مسئلۀ نظامی ،سیاسی واجتماعی که طی این روزها وهفته ها ، ارگانهای اداره دولت اعم از( امنیتی ، نظامی ، اداری وفرهنگی، مسئولان  ـ تا کارمندان عادی دولت) را وهم دولتها ومسئولان نظامی وسیاسی کشورهای ائتلاف وموسسات بین المللی را بخود مصروف ساخته است،مسئله خروج  قطعی توانائیها نظامی کشورهای ائتلاف بین المللی وعواقبی ناشی از آن است، که دولت وارگانهای امنیتی ودولتها وموسسات بین المللی بطور مکرراز حمایت وپشتبانی خود، وتنها نگذاشتن افغانستان ازهر جهت اطمینان میدهند. اما درعمل ـ پیش زمینه ها وبادهای گرم وسردچنین عملیۀ، فضای سیاسی وروانی جامعه وجامعه سیاسی ،اقتصادی را روز تا روزغبار آلودساخته است ،وبراقشاراجتماعی ، اقتصادی وسیاسی جامعه از احزاب سیاسی وسازمانهای مدنی تاشهریان وروستائیان که شامل آن تمام جامعه اعم ازتجار واقشارمرفه جامعه، اهل کسبه، بازاریان ،صنعت کاران، کارمندان موسسات شخصی وموسسات خارجی ،زارعان ، وغیره وغیره را بطورعام درخودبرحضر میسازد. 

 افغانستان امروزباآنکه طی بیشتر ازیک دهه (این یازده سال) ،به امید صلح وآرامش باردیگر زندگی رادرپناه بزرگترین قدرتهای جهانی ( امریکا وغرب ) آغاز کرد، با آنکه جنگ وکشتار، تروریزم، زرع و قاچاق تریاک وهیروئین وفساد دراداره دولت وعدم مصونیت وآرامش، فقروفحشای اطفال وزنان وخانواده ها وغیره ناملایمات درآن به اوج خود رسیده است، با آینهمه وضعیت مصیبت بار، طی این یازده سال ارزشهای  پایۀ ئی ازقبیل لغونظام طالبانی وجهادی، استقرارنظام دولتی ولوبظاهر قانونی  وهمگانی، باامنیت نسبی توام با کاروزندگی، حمایت ازآزادیهای دموکراتیک،بخصوص آزادی زن،ازسرگیری تعلیم وتربیه ،نشرات واطلاعات، تشکیل نهادیهای حقوقی قانونگذاری ،اجرائیوی وقضائی، ورود سرمایه وسرمایه گذاریها وفعالیتهای زراعی ،صنعتی وتجاری وعضویت درجامعه بین المللی وجلب همکاری آنان بطوروسیع، فعال وازحمایت بیدریغ نظامی ، اقتصادی ومالی وفرهنگی آنان برخورداراست . 

 با چنان دیدی ، مصالح ومنافع کشورومردم آن با خروج توانائیهای بین المللی  باحفظ تمام  دادوفریادهای حمایتی دراین آواخرهنوز زیرسوال است .بخصوص پس از اظهار نظرگروه بین المللی بحران که احتمال سقوط دولت را پس از خروج نیروهای بین المللی هشدار داده است وهم چنان...! ودرنتیجه جامعه جهانی ، نیروهای سیاسی ،دولتی ومردم را هرچه بیشتر پریشان ساخته است. 

ازدیدحقیقی به قضیۀ بحران آیندۀ افغانستان  پس از سال( 2014)  وتشویش دولت ونهادهای بین المللی وداخلی افغانستان برمحور وقوع چنین حقیقتی می چرخد وبرپیش فرضی چنین احتمالی است که ازقصرسفید تا لندن وسازمان ملل ، ناتو وکشورهای غربی همواره ازتوانیهای داخلی نظامی وازحمایتهای خود درقبال امنیت افغانستان پس ازسال ( 2014) بطورمکرراطمینان میدهند، اما درحقیقت آنچنان که باید باشدطبق اطمینان نیست ووضع حاضر نیروهای نظامی اعم ازدفاع ، پولیس وامنیت که ازخلال اظهارات مسئولان نظامی خارجی ، کارشناسان ومسئولان ارگانهای امنیتی ،اخبار روزمره ، برخوردها وجنگها وترورها فهمیده می شود، دولت هنوز آمادۀ نگهداری چنان ثبات وپایداری نیست که بطور مطمئن برآن تکیه کند، با آنکه رئیس جمهور ومقامات نظامی ازشجاعت وتدبیراندیشی سیاسی وقدرت نمائی نظامی خود در چپن وپوستین نمی گنجند وگاهی امریکا رابرای گرفتن سلاحهای سنگین ازچین ،روسیه وهند تهدید میکند ، اما کارشناسان شان نمیدانند که تهیه هر سلاح سنگین نیاز به سرمایه ، توافق درچوکات شرایط واوضاع حالی ، انتقال وتعلیم تربیه پرسونل بغرض استفاده ازآن وغیره که افغانستان ازهرحیث فاقدچنین امکانات واستفاده ها است. 

 بهرصورت بطور مختصرعواملی که درآینده افغانستان ثبات را نگه میدارد  ویا برهم می زند ؟ می توان درروشنی  و آئینه آن دید که افغانستان بعداز سال ( 2014) که بیشتر ازیکسال فرصت دارد ، با چه پیش آمدهای عمده روبرخواهد شد؟ با آنکه درزمینه احمدضیاءرفعت  استاد پوهنتون کابل وفعال سیاسی با مقاله بلند خود دربی بی سی بسوالی « آیا دولت افغانستان ، پس ازسال 2014 سقوط خواهدکرد ؟ » قسما بیک تعداد پیش شرط ها پرداخته اند ومسئله را مربوط ومشروط به استفاده اززمان پیش رو به نظر وی که هیچکس در قید آن خودرا نمیداند ارزیابی کرده اند ، اما اینجا بیشتربرمفردات کوتاه ومختصرنظامی ـ سیاسی وتجارب کوتاه حیات ما دربرافتیدن دولتهابدامن بی ثباتی وهرج ومرج قدرت طلبانه که به کنار آمدنهای داخلی قناعت نکرده اند بجای آن درجوانب دسته بندیهای بیگانه وخارج ازمرزکشوربا اختلافات به بحران رفته اند.( دربالا به اختصار نام برده شده )                                                                                ازدید حاضر دولت ونیروهای بین المللی برای برداشتن چنین مسئولیتی ازهمان آغازین دوران دولت سازی، بطور مصمم وپیگیربه برداشتن چنین گامهای محکم درمسیرتربیت وتجهیزنیروهای امنیتی با سلاح ودانش تخنیگی ومورال بلند وطنی کاری راکه باید برای چنین دورنمائی آغازمیکردند ـ  با تکیه برنیروهای بین المللی، ازتوجه دورماند ودر استراتیژی جدید اوباما رئیس جمهور امریکا طی این دوسال اخیراست که به این مسئله توجه میگرددوهنوزکافی نیست. دراین عرصه دولت کاملا عاجز وناتوان است وبرنیرو های تکیه میکند که ازلحاظ تعلیم وتربیه نظامی وتجهیزات کاملا ناتوان واسیب پذیرباقی مانده است بدلایل ذیل: 

  نخست ــــ افغانستان ازلحاظ سلاح ومنابع مالی متکی بخودنیست،وابسته است. 

 دوم ــــ افغانستان فاقد توانائی پرداختهای مالی ومادی لازم ازمنابع داخلی است.

 سوم ــــ اردو ونیروهای امنیتی ازکدرهای محکم سوق واداره وقوای امنیتی دراراضی دشوارودورازشهرها فاقد است. 

 چارم ــــ همآهنگی اردو وقوای امنیتی درخط مصالح حاکمیت دولتی وحفاظت از مصالح آن اطمینان بخش خوانده نمی شود. 

 پنجم ــــ اهرم اقتدار دولت برفساد وتامین منافع فردی وقوماندانسالاری استواراست، مصالح دولت درهرزمان بیشتر مورد معامله وتفرقه است . 

ششم ــــ ضمانت های عدم مداخله کشورهای همجواربطور محکم فراهم نشده وشکننده بوده است. 

 هفتم ــــ نیروهای داخلی نظام در خطوط منافع کشورهای همجوار منقطب اند، بیش ازاینکه درخط ملی ووطنی باهم متمرکزوهم آهنگ باشند . 

 هشتم ــــ انتخابات ریاست جمهورپیش ازآنکه پایۀ واساس اقتدار متمرکزوبا انضباط بسازد، عامل پراگندگی ودعوی است . 

نهم ــــ  سوال توان حمایت امریکا درقبال دوام حاکمیت یکی از مسائل اساسی وبنیادی است که ثبات را یاری می رساند، اما این عامل دربرابر انقطاب نیروهای داخلی حاکمیت همواره شگننده باقی می ماند . وسایرعوامل . 

درتمام تفسیرهای که به عوامل سقوط دولت ویا استحکام وثبات ودوام دولت  یاری می رساند درتجارب تاریخی افغانستان که دربالابه آن اشاره شد( انتظام داخلی مستقل) بیشتر متمرکز ومنعکس است که دربالا به آن توجه شد.بدین مفهوم که اگر دولت با انتظام درونی خود ، قدرت طلبیهای نیروهای داخل دولت را مهارنکند ومنازعه برسرقدرت را درفضای صلح آمیز وهمگانی حل نکند، احتمال خطرهرچه بیشتر تجزیه وسازش دولت در خط متلاشی شدن وآغاز جنگهای داخلی بیشترخواهدشدوزمینه نفوذ پاکستان وحاکمیت طالبان بیشتر میسراست. باز هم آنچکه بطور قاطع وبنیادی دولت وحاکمیت کشوررا دربرابر نیروهای متخاصم ومتهاجم یاری می رساند«وحدت وانتظام مستقل دولت» است که دربهره گیری از توانائیهای حداقل برآن حاکم است وباید نگذارد این توانائیها مورد معامله ودستخوش استفاده احزاب وقدرت طلبیهای افراد واحزاب اسلامی ودراختیار همسایگان قرارگیرد. 

 دولت برپایۀ  ثبات کوتاه مدت خود (ازسه الی پنجسال ) به ضمانتهای بین المللی نظامی، اقتصادی وسیاسی پایداروقاطع، (قبل ازخروج  2014 امریکا) نیازمند خواهد بود که طی این زمان کوتاه باید تامین وتضمین گردد،وجلو هرنوع طرحهای عوام فریبانه که بوحدت ملی ونفاق قومی ومنازعه های قدرت طلبی درمرحلۀ پس ازخروج نیروهای خارجی درعمل (بحیث یک مرحلۀ انتقالی) برای ثبات مستقل وتحکیم حاکمیت مستقل باید ضمانت شود وازهرنوع دستبرد قدرت طلبی حفاظت گردد. برای دولت در آینده کار ساز خواهد بود. 

 آنچکه « بستۀ پیشنهادی احزاب وجامعه مدنی افغانستان ... » یا « هشدار احزاب سیاسی به حکومت ...» است، بامصالح ومنافع افغانستان مستقل، با ثبات ومتکی بخود در آینده متضاد است وتجارب خونباری گذشته قدرت طلبی جناحی را برمی تابد.  احزاب سیاسی مستقل ازقومندان سالاران مدعی قدرت ، باید از دنباله روی وشرکت درنزاعهای قدرت طلبانه جداٌ خود وطرفداران خودرا برحذرسازند وبراتحاد وهمبستگی خود با جامعه مدنی وسیاسی وتحکیم رابطه با مردم که ضامن نظام وحضورگسترده جامعه سیاسی به اصطلاح چپ است . حضورمتحد ،فعال وگسترده احزاب وجامعه مدنی وسیاسی ، ضمانتی دیگری خواهدبود تا نظام را ازنزاعهای قدرت طلبان درامان نگهدارد واستحکام وتوانائی شان درحفظ ارزشهای دموکراتیک ومطالبات مردم برای خواسته های سیاسی ـ اقتصادی نیروی جدید درعمل پیاده خواهدکرد .

 ثبات نیروهای اشتراک کننده دولت ( سران مجاهدان ) که وضع انتظامی دولت را بازتاب میدهد بهرنامی طی یک مرحلۀ تاریخی کوتاه برای ثبات ، باتمام نا رسائی ها ، اغماض هاوکارشکنی ها وناکار آمدیها وفساد اداره دولتی نگذاشت راه بنزاعها باز کنند ت ازمقدمه باید مهارکرد ونگذاشت حاکمیت نیم بند قانونی حاضر زیرسوال برود.درغیر آن جامعل جهانی ، اماده است ـ تا اینهمه  « آش ، کاسه وشاه کاسه » را برسر افغانها خواهد ریخت. 

 هشداراحزاب جهادی ودنباله روان آن، که درتحت کلیشه خبراز بی بی سی،عکس عبدالله عبدلله وزیرنویس عکس  برجسته شده نه تنها به حکومت تحدید آمیز است، بلکه کشوررا درانتظارحوادث تلخ و یادآور تجربه های خونبار ویرانگربسود اجنبی در جنگها برسر قدرت است. چنین گفتاری«... اگرحکومت دربرگزاری انتخابات شفاف وعادلانه جدی عمل نکند، حوادث تلخ درانتظاراین کشور خواهد بود.»، نه تنها تحدید آمیز، بلکه غیر مسئولانه است ودرآن هیچ جای شک نیست که اگربخواستها وتمایلات افراطی آنان جواب مثبت داده نشود،آنان ( ائتلاف احزاب افراطی جهادی ) حاضراند کشور وثبات آنرا برای رسیدن به چنین مطامعی،بهر چیزمعامله کنند ازهمین حالا ــ زدوبندها بیرون از مرزها با استخبارات وشبکه های گویا سیاسی ونظامی کشورهای اطراف ، از آی اس آی پاکستان واحزاب اسلامی آن تا روسیه وایران درزدوبند اند.باید احزاب دموکراتیک ووطنپرست  از چپ تاراست وجامعه سیاسی ومدنی افغان جداٌ از آن برحذرباشندـ تا نشودزمینه برای برگشت جنگهای ودست تجاوزهرچی بیشتراز امروزبه تمامیت ارضی ، استقلال وآزادی مردم ودستآورده های آن زمینه ساز گردد . 

 سرور منگل  

  2012 .10 .30   

     ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  

 پاورقی :   ( 1 ) ـــ   با مراجع به تاریخ غبار. افغانستان درمسیر تاریخ .ازص .509 الی پایان کتاب اول ص.837.از 1818 الی 1930 بطور مشهودمطالعه کرد. وهم حوادت بعداز آنرابخصوص درچهاردهه  درروشنی آن مطالعه کرد.               

 

قبلی

 


بالا
 
بازگشت