احمد سعیدی
انتحار سیاسی فرید احمد مزدک:
نخست سخنی با جناب آقای فرید احمد مزدک که دیروز تئوری پرداز فلسفه مارکس ولینزم بود و حال با اندیشه لیبرالیزم غربی آرایش یافته وبر گذشته خود پشت کرده است.هر چند نمیخواستم در مورد موضع گیری های موسمی برخی دوستان وسیاستمداران مزاجی و عاطفی که در سخت ترین شرائط کشور را ترک و از فضا وهوای کشور های غربی متأثر شده اند ابراز نظر نمایم اما أعضا سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان یا به عباره دیگر حزب وطن که طور گسترده در داخل کشور حضور دارند ودر شرائط نهایت دشوار انتحار وانفجار مردانه وار هنوز هم به اصول فکری وحزبی خویش معتقد اند وزیر چکمه ها وطعنه ها امرار حیات میکنند خواهش نموده من را وا داشتند با نوشته کوچکی شمارا به گذشته تان بر گردانم ، فکر میکنم شما فراموش کرده اید که جلا وجبروت شما در عهد اقتدار حزب دموکراتیک خلق در کمیته مرکزی وبیروی سیاسی نتیجه ایثار وفداکاری جوانانی است که در خون غرق شدند وامروز مادران وباز ماندگان شان در کوچه های کابل و ولایات دیگر گدائی میکنند وشما از گوشۀ عافیت کوچه پس کوچه های اروپا این صداقت ووفاداری را اشتباه میخوانید.بلی این ایثار یک پروسه دموکراتیک نبود نتیجه اغوا فریب وحتی اجباری بود که از طرف تئوری پردازان چون شما به جوانان تلقین شد وچه أحسن که امروز شما به این حقیقت پی برده اید وآنرا غیر دموکراتیک واشتباه میخوانید.من قبل از هر استدلال وصغری کبرای منطقی عرض میکنم این شما بودید که نظام سیاسی را پارچه ساخته نیمی را به بگرام و جبل اسراج پروان ونیمی دیگری را به چهار آسیاب به گلبدین حکمتیار تحفه برده بسیار ساده وبی پیرایه با مخالفین ایدیوۀوژیک خویش بیعت کردید وکشور را به شمال وجنوب تقسیم وجبهات جنگ داخلی را شعله ور تر وخونین تر ساختید، پیوستن به آمر مسعود وحکمتیار و ولی خان پسر غفار خان در پشاور حکایت گر این واقعیت است که شما یا اشتباه کردید ویا عملا به اشتباهات تاریخی خویش در همان زمان إعتراف نموده بودید وحالا نیاز به تکرار نیست ، گذشته از آن همان نیرنگ شما پیامد های بد تری هم داشت مانند ادامه خونریزی زیر پرچم دیگران که تاریخ گواهی روشن آن است وحالا هم از شما خواهش میشود تا دست از سر حزب وأعضای دلسوز و وفادار آن که در تلاش ایجاد یک ساختار معقول ومنطقی از بدنه بزرگ حزب دموکراتیک خلق افغانستان در داخل کشور اند و برای نجات این کشور از بحران شب و روز در تلاش اند دست بر دارید وبا سمپاشی های فکری باری دیگر به دیگران خدمت نکنید.
دوستان گرامی ! آقای فرید مزدک بعد ازچهاردهه عضویت ومنسوب بودن در حزب دموکراتیکه خلق حالا فهمیده که در راه اشتباه قدم گذاشته بود او باید پاسخ دهد که عقل دوران جوانی اش زمانی که منشی سازمان جوانان وعضو کمیته مرکزی وعضو بیروی سیاسی بوده قدرت تشخیص بیشتر داشت ویا حالا که بیست سال از سقوط اقتدارش میگذرد وعمرش روبه زوال است ویا اینکه در هر تحول جیزی تازۀ میآموزد؟.اگر او در گذشته اشتباه کرده بایست پاسخگوی أعمال اشتباه آمیز باشد که در گذشته زیر نام حزب وحکومت حزبی بر مردم وأعضای حزب روا داشته است جوانان را بخاطر خفظ واستحکام همین حزب به سنگر ها فرستاد خون ها جاری شد واز استخوانهای جوانان سر شار از امید وآرزو تلها ساخته شد تا عالی جنابان ذوقی بر فراز آن تکیه زنند ولی حالا دیگر آنها اشتباه کرده بودند ویا بعبارت دیگر هزاران تن درین راه قربانی اشتباه این تئوریسن های اماتور شده اند.
باید ازین آقا پرسید زمانی که منشی اول کميته مرکزی سازمان دموکراتيک جوانان افغانستان بودید و بالای لشکر عظيم نوباوگان، امر و نهی می کرديد ؛ بريگادهای نظم اجتماعی و پيشاهنگان را سوق و اداره می نموديد ؛ صدها و هزارها مغز جوان را هدايت داديد تا بحيث سپاهيان انقلاب به جبهات بروند و به صفوف ارگانهای قوای مسلح بپيوندند و از نمونه های جانبازی و قهرمانی « کمسمول لنينی » مثال می زديد. چه "سرهای نازنينی" نبودند که در آن راه شريف فدا نگرديدند و چه انسانهای پاکی نبودند که از دار دنيا نامراد نرفتند و عزيزترين چيز، يعنی زندگی خويش را نثار سعادت ديگران نکردند و چه شاخه های بارور وناشگفته ی نبودند که بدست دژخيمان شکسته نشدند...امروز تپه مرنجان وتپه های ولایات کشور پر از شهدای است که بپای تئوری آن زمان شما جان دادندوحالا همه اینها شد نتیجه یک درک اشتباه آن هم از یک اندیشه وفلسفه سیاسی که بسیاری ها خودرا بپای آن قربان کردند.مگر میشود به یک اشتباه گفتن خودرا برائت داد باید از فرد فرد ملت معذرت بخواهید ودیگر چنین اشتباه پر بهای را تا زنده اید مرتکب نشوید.
بلی اظهار نظر و تحول در افکار حق مسلم هر انسان است، اما تحریف حقایق و گفتن افترأ در مورد دیگران بخصوص علیه یک سازمان معتبر سیاسی بنام حزب دمکراتیک خلق افغانستان ( طن ) که بیشتر از سیزده سال در افغانستان حکومت داشت واز لحاظ تشکیلاتی وساختاری در سطح کشور بی نظیر بود وهست کمتر از یک جرم ویا انتحار سیاسی نیست. واگر منظور جناب فرید مزدک این مقوله فلسفی باشد که فکر واندیشه هرکس بازتاب شرائط عینی همان محیط است واو در روسیه کمونست ودر اروپای غربی امپریالست ودر پاکستان ترورست است پس خودش نه در گذشته اندیشه داشته ونه هم حالا دارد.یعنی ایشان وهمطرازان شان افراد اماتور وچاپلوس بوده اند که از جو هر محیط اثر پذیرفته اند وخود شان قدرت درک وتشخیص هیچ خوب وبدرا ندارند..
جناب مزدک! پس باید پاسخ دهید آنعده از بدنه وأعضای صادق وفادار وپایدار حزب که گول سیاست های نا درست شمارا در آن زمان خوردند ودر دریای خون غرق شدند ویا آواره هر دیار شدند چه کاره بودند آیا ایشان صرف بخاطر قوام واستحکام چوکی قدرت شما آفریده شده بودند؟ واگر شما من حیث انسان با احساس طرفدار آزادی حق وعدالت هستید بجای این منطق فرسای بیهوده چرا از ان نسل، نسل مردم افغانستان معذرت نمیخواهید مگر به این سادگی است که بگوئید اشتباه کرده بودید وراه را غلط انتخاب کرده اید. ؟ شما بودید که در آن زمان کرسیها حزبی و دولتی را اشغال و از آن بحیث وسیله منافع شخصی خود استفاده نمودید، وحالا هم با این اظهارات دو رنگ که از شرائط زمان رنگ گرفته شیشه آرزو های آیندگان را به سنگ منطق خود خواهی ووابستگی شکستید.،بلی شما خیلی ها وقت پیشیمان شده بودید آنوقتیکه پله ترازو به نفع مخالفین حزب وطن شیبی کرده بود و بمجرد تغییر توازن همه ارزش های حزبی ودولتی را زیر پا گذاشته بودبد حکومت را دو دسته به دشمنان قسم خورده حزب وطن تسلیم دادید وحال با وقاحت تمام در سایتها ورسانه تفلسف میکنید که گویا حزب وطن ماهیت دموکراتیک نداشته خوب اقلا ساختار وسیع وتشکیلات کم نظیر داشت که میشد با در نظر داشت شرائط در مسیر عدالت آزادی ودموکراسی بهتر قدم بردارد ولی شما چرا پا هایش را قطع میکنید و هنوز تیشه به ریشه میزنید واز حرکت بازش میدارید وماهیت اصولی ومکتبی یک حزب پر افتخار را وارونه جلوه میدهید.
خیلی متأسفم که يک عده از همرزمان و هم پيمانان پيشين مان درسالهای جوانی و در دوره های ميانه سالی در شناخت خوب و بد و فرق چپ از راست، ذوق زده شده بودند و عنان اختيار و توسن سرکش هوش و حواس را درکف نداشتند و حالا درپس پيری عقل بر سر شان آمده، متوجه اعمال و رفتار و کردار خود گرديده، از گذشته ها ندامت می کشند.ايکاش در آن وقت سخنان امروزين خود را بيان می داشتيد تا در همان هنگام، تصفيۀ حساب ها صورت می گرفت و قدسيت راه و آرمان مان، امروز ازسوی شما زير سوال نمی رفت.. .
بلی .درآن زمان درگرماگرم حوادث وتحولات حیرت انگیز افغانستان يکی از نقاط داغ و متشنج جهان در پروسه جنگ سرد به حساب می آمد و خيلی ها دشواربود تا تشخيص داده شود که واقعا سوگند وفاداری برخی از رهبران و کادرهای عالی رتبه حزبی درزير دلق رياکاری، ادا شده است و عده با خدعه و نيرنگ و تزوير، سرنوشت حزب و مردم و منافع عليای مملکت را بازيچه ی دست خود ساخته بودند وحالا در اروپا وامریکا در مورد سر نوشت هزاران عضو با تجربه وکار کشته حزب دموکراتیک خلق افغانستان که در کوره های داغ مبارزه ذوب شده اند بیهوده قضاوت میکنند ومن از همین آدرس برای شان میگویم شما وقتی با حزب وداع گفتید که در بستر نرم دموکراسی غرب خسپیدید واز آمدن در کنار ملت عار داشتید ودارید وأعضای اصیل حزب فعلا در سخت ترین شرائط انتحار وانفجار باز هم پاس خون شهدای راه شانرا گرامی می دارند وبر حقانیت راه شان مردانه وار شهادت میدهند ومانند شما ابن الوقت وسست عزم نیستند وبار دیگر از تمام دوستانیکه خودرا منسوب بحزب دموکراتیک خلق(وطن) میدانند دیگر از بیرون آن هم از بستر استعمار غرب در مورد حزب وطن وأعضای بیدارش که در داخل کشور اند قضاوت نکنند بگزارید ما بسوزیم ولی چراغ امید و آرزو های حزب دمکراتیک خلق افغانستان را زنده نگهداریم جناب آقای مزدک من اسناد شواهد و مدارک فراوان در مورد دوران فعالیت های شما در حزب داشتم اما اخلاق حزبی ادب و حوصله مندی برایم اجازه نداد تا آنها را نشر کنم امیدوارم همین کفایت کند .