+

 

انجنیـر خلیـل الله روفی

  

کابل ـ  پایتخت حماسه های دیروز

ویا شهری فرورفته درگند سیاست امروز

 

کابل این شهر حماسه وخون درطول صدها سال گره گاه مهم ستراتیژیکی تاریخ ، معبردشوارگذارجهانگشایان ومهاجمان بزرگ تاریخ، ازمقدونیۀ یونان گرفته تاهجوم تازیان و مغل ها بوده  ونیزگذرگاه راه ابریشم وبازرگانی را ازبلاد ماوراء النهرتا سرزمینهای هند و چین تشکیل میداده است،  قدامتی که حدود سه هزار وپنجصد سال را دربرمیگیرد.

درزمان تیمورشاه ابدالی 1774 بود که پایتخت افغانستان ازقندهار به کابل انتقال داده شد وازان تاریخ به بعد بنا برداشتن موقعییت مهم جیوپولیتیکی خود، درکوران حوادث روزگا، داغهای سخت وخونینی رابرسینۀ خود متحمل گشت.  گاهی درآتش جنگهای سرداران قبیله که بخاطربدست آوردن تاج وتخت شاهی، ازهیچگونه خونریزی دست بردارنبودند، کابل رابخاک وخون کشیدند، روزگاری درتهاجمات اشغالگران استعماری انگلیس ودرمقابله باآن خیزشهای دشمن شکن مردم جان بکف آن، بخاطردفاع ازشرف، ناموس وآزادی سرزمین شان، برج وباروهای تاریخی این خطۀ باستان، باخاک یکسان گردید. زمانی بمانند سرتاج شهر های  مشرق زمین، درعهد تیموریان ازحیثیت یک پایتخت آرام ودلکش درقلب آسیا، شهرۀ آفاق بود  ومدتهای طولانی دیگری هم، بی هیچ تغییر وتحرکی بحیث پایتخت موروثی شاهان محمدزائی و صحنه های یورش ایلهای چپاولگر وفرهنگ ستیزآنها، درمعرض دستبردهای تاریخی قرارگرفت.

همانگونه که رژیمهای سیاسی یکی پیء دیگری درکشورعوض میشد، یکجا باآن سرنوشت مردم نیزبسوی تیره بختیهای بیشتری درحرکت بود. پیکارومقاومت مردم دلیر، دربرابرتهاجم شوروی ودرقبال آن قربانی وتباهی یک نسل آواره وبی خانمان، تراژید بزرگ قرن را دردل تاریخ به یادگارگذاشت.

هرچند کابل بیشتراز سایرشهرها ودهات افغانستان، درشرارۀ این جنگها به سختی میسوخت، اما رقتبارترازهمه، جنگها وصف آرائی های ویرانگروخونین میان گروها وتنظیم های جهادی بود که بخاطررسیدن به قدرت وغصب بیت المال کشوربنام غنیمت جهاد، کابل را بیک ویرانۀ جغد نشین مبدل ومردمش را به کوچیدن های اجباری بسوی کمپهای جهنمی پاکستان و ایران ویا مهاجرت به دیارغرب مجبورنمودند ودراخیرامارت طالبان، مجهزبا خشن ترین ابزارشحنه وقمچین برکابوس این خرابه های پایتخت، چرخ سهمناک قدرت را به گردش درآورد وهمزمان با آن، درجهت ریشه کن  سازی فرهنگ، تاریخ وزبان اصیل مردمان این سرزمین، بسرعت وارد عمل گردید.

بدینگونه ازپایتخت هزارپاره وزخمی کابل، جزوحشت وویرانی، جزیاس والم دیگرهیچ کدام بدیلی، درذهن وروان مردم جگرسوخته اش باقی نماند.

اما علیرغم اینهمه توفانهای ویرانگر، کابل این مهد اصالت پرورتاریخ، به همت وجانفشانی فرزندان متعهد وراستین خود توانسته است، هر ازگاهی بمانند ققنوس آتشین ازمیانۀ این همه تلهای خاکستر سربدرآرد ومیراث ارزشمند زبان، تاریخ وتمدن باستان این مرز وبوم را ازسقوط وتباهی نجات دهد.

اما امروزکه جهان بسوی رستاخیزتخنالوژی وتمدن درحرکت است، درسیمای پایتخت کشوررنجهای عمیق دیگری نهفته است که تکرارآن قلب وروان هرشهروند کابلستان مارا، می لرزاند وانگیزۀ آرمانش راازیکسو به یاس ونفرت وازسوی دیگربه خشم وعصیان میکشاند. رنج کابل رنج بزرگیست که امروز به شیوۀ دیگری جنایت کاران، دود ازنهادش کشیده اند. رنجی که از مشاهدۀ چندهوتل پرزرق وبرق بی بنیاد، غضب زمینهای دولتی ومافیای اعمارشهرکهای بلند منزل در آن، جاده های اسفلت شدۀ نمایشی ولی دوباره فرورفته در بسترخاک و خاکستر، پروژه های پرمصرف وبی اعتباربرق وارداتی، دانشگاهای تجارتی وصدها مثال دیگر، نمیتوان فشارروانی آنرا به سادگی ازجسم وجان کابل زخمی ومردم بینوای آن زدود، بلکه دسترسی به مهار آن، تنها ازطریق تغییر بنیادی نظام وایجاد یک سیستم نوین و داد گر، حتا قهار، میتواند میسرگردد. فضائیکه ازیکسو زمینۀ پاسخگوئی به آرمانهای سوختۀ ملت مهیا شود وازسوی دیگربه پرونده  های مافیائی تبه کاران، تا محاکم صحرائی رسیدگی شود.

رنجی که ما ازان یادمیکنیم مستقیماً با سیاست ناکام نظام حاکم وتیم فاسد آن بستگی دارد که اخبارحادثه سازآن درسطح جهان انعکاس سخت انفعالی پیدا کرده است.

آنگونه که تاریخ شاهد است، شاهان وامیران دست نشاندۀ  پیشین که جزخوش گذرانی وجزبه حراج کشیدن خاک، در معاوضۀ بقای قدرت وفشار بررعییت، دیگرکدام برنامۀ کاری روح ووجدان شانرا برنمی انگیخت، درمورد کابل نیز آنگونه که لازمۀ یک پایتخت آبرومند بود، مغزدلسوزی بحرکت نیفتید ودستی به رونق تمدنی آن درازنگردید.

اما بهرحال باهمان خاکساری خود، بصفت یک پایتخت خوشنام وخوش آب وهوادرمنطقه جلوه نمائی داشت وجهانگردان بیشماری رابسوی خود کشانیده بود.

مگرامروزکابل دررستاخیزحوادث ملی وبین المللی، به رنگ دیگری چهره بدل کرده وماهییت پایتخت را درموجودیت ده ها هزارسربازخارجی وسفرهای مسلسل ومرموزرهبران آنها ازیکسو ونقشه های زیرزمینی تیم حاکم ازسوی دیگر دردمندانه برسینۀ خود احساس میکند. ماهییتی که نه تنهاازفرهنگ ومردم اصیل آن چیزی برجا باقی مانده بلکه باوجود سرازیرشدن ملیاردها دالرکمکی جامعۀ ملل، بازهم  سیمای یک جزیرۀ تجرید شده را که بدستان مافیاهای فساد ومواد مخدر درگردش است، بخود اختصاص داده است.

ازهمینجاست که گزارشات رسانه های معتبرجهانی ونظرسنجیهای دفترملل، درمورد افغانستان به تکرارکابل را پایتخت معاملات مافیائی اعلام کرده، مصطلحات وواژه های زشتی  مانند فاسدترین، آلوده ترین، ناامن ترین و تاریک ترین پایتخت جهان را درموردش بکاربرده اند.

درواقعییت این یک شرمساری کلانیست برای چنین دولتی لغزیده درگند واژه های بدنامی که درسطح جهانی تااین اندازه کارش به رسوائی میکشد ویکجا باخودعزت وآبروی مردم سربلند وپایتخت تاریخی یی را بسوی ذلت وحقارت میکشاند.

اگردرگذشته ها کابل درمحراق داغ کشمکشها وخانه جنگیها سوخته است، اگرباربارمورد تهاجم ازخود وبیگانه  قرار گرفته وبا سیه روزیها دست وگریبان بوده است، اینهمه درمحدودۀ جغرافیای خودش قابل توجیه بوده وتوجه جهانیان را چندان بسوی خود جذب نکرده بود. هنوزصم ستوران بالاترازچهل کشورجهان بالشکربیشمارآنها ازکوچه ها وسنگفرش هایش عبورنکرده و دریادریا کمکهای دالری جامعۀ جهانی دردل بانکها ودرجیب ودستان مافیاهای مفسد دولتی اش به تاراج نرفته بود، آنوقت ها، پایتخت نام نیکوئی داشت ، فساد دولتی وچپاول زورمندان بالاترازقانون فرمان نمی راند و زمینها ی بیت المال اینگونه بیرحمانه غضب وتاراج نمیگردید.

آنوقتها فضای پایتخت دردمای آلودگی مرگبارنفس نمیکشید، ازگند کثافات بدررفت ها، ازویروس وتعفن زباله ها، دود و اوکسیجن خفقان آوربه پیمانۀ که امروزدرسراسرشهر، تلنبارگردیده است وزندگی شهروندان کابل رابه خطرمرگ مواجه ساخته، محیط زیست را فاجعه آفرین نساخته بود. آقای کرزی بدلیل قحط الرجالی ویاهم به پاس خدمت به ارواح خاندان سلطنتی، مصطفی جان شهزادۀ بی کفایت وعیاشی را ده سال میشود درراس ادارۀ حفاظت ازمحیط زیست، نصب نموده  واورا میراث داراین پست بسیارمهم وحیاتی پایتخت خوانده است، شهزادۀ مغروریکه یک گامی هم درجهت کاهش آلودگی فضای پایتخت برنداشته وگاهی هم ازین مسوؤلیت بزرگ، دربرابرسلامتی « رعایای جد کلان » خود قلب و ضمیرش به تکان نیامده است. درواقعییت این گناه تاریخی دیگریست که جناب رئیس جمهوربااین میراث بخشیهای غیر مسوؤلانه، به سلامتی مردم خود بازی کرده است.

به همینگونه واژۀ « تاریکترین» بنام پایتخت کابل بجا برچسپ میخورد. ازیکسوتاریکی دینی وسیاسی که نظام حاکم  تا حال نتوانسته است دین را با یک برداشت روشن وجامع درجامعه تعریف وترویج نموده و سیاست خودرا برمبنای  قانون دموکراسی وعدالت اجتماعی گسترش بخشد، ازسوی دیگرتاریکی صنعتی که امروزملیارد دالردرخریداری برق عاریتی ازکشورهای آسیای میانه،  بمصرف رسیده ولی با تاسف خودما باوجود داشتن دریاهای خروشان، ازداشتن بندهای برق ودستگاهای مولد انرژی درمحرومیت قرارداریم. ازهمینروست که امروزقلت وحشتناک انرژی، رگه های تولیدات اقتصادی رادرکشوربه رکود مواجه ساخته  وکابوس تاریکی های آیندۀ سردرگم، بویژه درشهرکابل، بمانند دیوارسیاهی درپیش چشمان مردم ایستاده است.  جناب اسماعیل خان که سالهاست بصفت میراث دارقدرت، آنهم درچوکی تخصصی وزارت انرژی تکیه زده، تا امروزبمانند سایرمهره های تیم حاکم، بنابرفقدان ظرفیت کاری هیچگاهی دراندیشۀ ساختار زیربناهای حیاتی وبرنامه های مترقی درکشور نبوده وفقط درراستای منافع شخصی، دم را به غنیمت گرفته اند.

 اوضاع بد ومرگبارامنیتی، عنصرویرانگردیگری است که درین اواخرکابل رابیشترازگذشته ها درآماج حملات انتحاری طالبان فروبرده است. امروزپایتخت کشوریکجابا انبوه شهروندان خود ازچهارسو، قربانیهای این آماج سنگین را بردوش میکشند. طالبان وافراد حزب اسلامی، با استفاده ازاوضاع متشنج استانهای میدان وردک، لوگروولسوالی غوربند ولایت پروان ازسمت شمال که دروازه های ورودی کابل راتشکیل داده اند با انباراسلحۀ انفجاری، ازکمربندهای امنیتی کابل به سادگی گذشته وبااعمال دهشت افگنی خود، دسته دسته مردم بیگناه پایتخت را بخاک وخون میکشند و این شهرپرجمیعت رادرردۀ ناامن ترین پایتخت جهان به نمایش درآورده اند. هنوزهم به این بسنده نشده، آقای رئیس جمهور دستورتخلیۀ شاهراه مهم میدان وردک ومناطق خطرناک آن راازوجود سربازان امریکائی صادرمیکند. درصورتیکه این فرمان جنبۀ عملی پیداکند، طبعاً زمینۀ هجوم طالبان بسوی  مرکزشدت بیشتریافته و شهرکابل یکباردیگردرآتش جنگهای قومی و تنظیمی گرفتارخواهد گردید.

ازینرونمیتوان ازحقیقت یابی گزارشات رسانه ای جهان که کابل رااینگونه با واژه های فاسدترین، ناامن ترین، آلوده ترین وسرانجام تاریک ترین پایتخت درجهان معرفی میدارد، انکارکرد. به تلخی باید آنرا پذیرفت وبه تلخی به عاملان این بدنامی جهانی که مسوؤل درجه یک آن حاکمییت ناکام دولتی، به رهبری  کرزی است باید نفرین فرستاد ودرافشای این صدرنشینان مافیائی  وقیام دربرابرآنها که درطول یازده سال به عزت  مردم وآبروی سرزمین خود چنین جفاهائی را روا داشته اند، ازهیچگونه حرکت واکنشی وفریادهای تهاجمی نباید دریغ کرد. انجام این رسالت، ولو یک گام کوچک هم بوده باشد، هدف مقدسی است که همیشه روشنگرصحیفۀ تاریخ روزگارما خواهد بود.

 

مارچ  2013

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت