سلیمان کبیر نوری
استعمار کهن، نباید چون لسان سانسکریت مُرده شمرده شود
بازگشت پیروز مندانهء قوای امپریال و نیروهای مرئوس ازافغانستان
درسال 2014
قسمت سوم
درینجا میخوانید:
-عوامل تهاجم و اشغال افغانستان
- برداشتن موانع بزرگ از سر راه، قبل از تهاجم ( اولین هدف تیر رس، فقید دوکتور نجیب الله رئیس جمهور پیشین افغانستان)
- بعد از هجوم، انتصاب مزدوران برای رهبری کشور
- شو ها و نمایش ها برای اغفال ذهنیت عامه جهان و موجه نشان دادن اشغال
- مزدوران منطقوی تاریخی در خدمت امپریال
- پیروزی های شگرف نیرو های اشغالگر و اعلام خروج از کشور
- آغاز جنگ روانی برای ایجاد وحشت، رعب و ترس؛ جنگی بمقابل مردم، " نه جنگ برضد ترور"؛ مداخلات آشکار انگلیس، سعودی، ایران، پاکستان...
- آخرین حرف های ببرک کارمل فقید در مورد اوضاع آینده افغانستان، فقط چند لحظه قبل از پدرود حیاتش؛ که تاکنون برای مردم ناگفته مانده است.
- وظایف و رسالت ها و مکلفیت های نیروهای مترقی و وطنپرست افغانستان درین آزمون بزرگ و دشوار ملی - تاریخی و میهنی و فرود و فراز ها؟!
------------------------------------------------------------------------------
بیخ های اصلی معما های مرگ آفرین و تباهی آور
سفری که به ده ها سوالم پاسخ داد
اواخر نیمه اول سال 1995میلادی بود. جریان جنگ های سخت میان تنظیم های جهادی. ناگزیر بودم برای شرکت در مراسم ترحیم و فاتحهء یکی از دوستان عزیزم به پشاور سفر نمایم. با سه نفر از دوستان دیگر که راه و چاه را درین سفر بلد بودند، باهم به پیشاور سفر کردیم. فردای آن روز، پس از ختم مراسم ترحیم، من بائیست تنها به وطن برمیگشتم. دوستان مرا تا هده تورخم (ایستگاه موتر های تورخم) همرایی کردند. ازانجائیکه از پیش عادت داشته ام که در سفر ها، حتی سفر های تفریحی برای مطالعه باخود کتابی داشته باشم، در همان هده چهار روزنامهء پاکستانی را برای مصروفیت راه خریدم. با دوستانی که من را مشایعت کرده بودند، وداع کرده و موتر حامل مان به سمت تورخم به حرکت افتاد. بعد از حدود یک ساعت، موتر حامل ما( که وطنداران مان آن را پلنگ کوچ مینامیدند و برای من هم جالب بود که چرا نام فارسی دری؟ اما وقتی دقت کردم که هدف و نام اصلی به انگلیسی(« فلاینگ کوچ») بوده است، در یکی ازتنگنا های مرتفع دره ی کوههای خیبر نزدیک به سرحدات افغانستان متوقف شد. متوجه شدم که قطار دور و درازی از موتر ها نیز در پیشاپیش مان ایستاده و منتظر اند. من بازهم مصروف مطالعه شدم. زمانی به ساعتم نگریستم، دیدم بیش از یک ساعت از توقف مان میگذرد. شخصی که پهلویم نشسته بود، و یکی از استادان یونیورستی اسلام آباد خود را بمن معرفی کرده بود، و در آغاز صحبت های جالب باهم داشتیم که نظریات و اظهارات،لبخند ها و نیشخند های زهر آلودش در مورد مردم افغانستان تا دم ِ مرگ در خاطرم زنده باقی خواهد ماند و ایجاب یک مقال جداگانه را مینماید؛ به گفتهء خودش، موصوف نیز عازم شهر کوچکی در نزدیکی تورخم بنام "لوالگی" بود. این مرد هم چوکی ام هم با استفاده از روزنامه های من مصروف شده بود؛ از وی پرسیدم. چه خبر است؟ چرا همه ء این موتر ها متوقف شده اند؟ این آدمک با انتهای بی تفاوتی و خالصانه برایم گفت: فکر میکنم امروز هم انگلیس ها پوسته های نظامی را کنترول میکنند. فقط همین را گفت و دوباره مصروف مطالعه ء روزنامه شد. اما چنین نوع اظهاراتی بسان جرقهء یک صاعقه و آذرخش نیرومند در تار و پود واستخوانم دوید و رخنه کرد و من را دگرگون ساخت. من را به نیرومندی پاکستان که تا هنوز هم از کجا شیر میخورد، متقن و باورمند ساخت.
و ادامهء داستان:
پس ازان میدیای غرب چنین مسایل را در سرخط نشرات روتین خود قرار داده و هی تکرار میکنند و تکرار.
متعاقب آن جلسهء بزرگ پاکستانی ها زیر نام نخبگان و استراتیژیست های پاکستانی در آلمان تدویر یافت که پیامد آن نشست، بر استراتیژی پیشبرد جنگ افغانستان بوسیله امریکا، نیز سخت اثر گذار بود.( 38)
نشرات فرانسوی نیز به مزدوری باداران لبیک گفته و به کارزار تبلیغاتی درین راستا آغاز نموده و به ویژه نشست ناتو در شیگاگو را پذیرش شکست غرب در افغانستان اعلام کرد. ( 39)
اما سر نخ بدست کسانی بود که کنفرانس خاصی را با شرکت طالبان در کشورش تدویر کرد که به نام کنفرانس لندن افغانستان مسمی شد. و بی بی سی صفحات ویژه ای را درتبلیغ و ترویج اهداف این کنفرانس اختصاص داد. که یکی از دست آورد های این کنفرانس، حذف نام سران طالبان از لیست سیه تروریستی بود و هم اکنون عملی شده است و این روند ادامه دارد. و حضور افغان ها درین کنفرانس فقط نمایش بود و بس. زیرا سناریو از قبل تدوین و آماده شده بود. جان مطلب درین کنفرانس این بود که مقامات انگلیس حکمم قطعی ای صادر کردند که تنها جنگ راه حل بحران افغانستان نیست، باید مذاکره با طالبان صورت پذیرد. و تصامیم این کنفرانس بائیست در نشست های بعدی پیگیری شود.( 40)
تعهدات جامعهء جهانی در شورای امنیت سازمان ملل متحد برای لشکر کشی به افغانستان، عبارت بود از قلع و قمع و نابودی نیرو های اکستریمیستی و بنیاد گرای (طالبان و القاعده) و حامیان شان که امنیت جهانی را تحدید و به مخاطره انداخته بودند. اما امروز می بینیم که همین ها حتا اجازه به کسی نمیدهند که نام پاکستان را در حمایت از تروریزم بگیرند( مطلبی که آقای دوکتور سپنتا در یکی از مصاحبه های خویش به صراحت برآن تاکید کرده اند). درحالیکه اکنون همه میدانند که مراکز تروریستان طالبان و القاعده در پاکستان و به حمایت سازمان جاسوسی آی اس آس مصروف فعالیت های تروریستی در افغانستان اند و هم اکنون به کشور سوریه در برابر حکومت بشار اسد، و سایر کشور های مطمح نظر نیز اکسپورت میشوند.( 41)
از جانب دیگر یک ونیم سال تمام است که به تجاوزات آشکار بر حریم کشور پرداخته اند.ویدیو( 42)
- روزی، هنگامی که مصروف مشاهده اخبار یکی از تلویزیون های بین المللی افغانستان بودیم، پسرم از من پرسید: این همه گزارشات تصویری از طالبان تازه به تازه نشر میشود، ولی 150 هزار نیروی نظامی غرب شاید از موقعیت و فعالیت آنان بیخبرند، پس این تصویر ها و فلم ها از کجا می آیند؟
برایش گفتم که مقامات غربی از مراکز فعالیت های تروریستان که در کویته پاکستان و تحت سر پرستی سازمان جاسوسی پاکستان است نیز چشم پوشی میکنند. تو راست میگویی. ژورنالیستان غربی هرآن گزارشاتی از فعالیت های طالبان تهیه وبرای ایجاد بزرگنمایی و هیولا سازی شان ریکلام میکنند. اما استخبارات آن ها گویا نمیتواند به محلات و موقعیت آن ها دسترسی پیدا کنند. بلی اینجا بازی بزرگی در جریان است.
- تیزاب پاشی بر روی دختران مکتب و مسموم ساختن آنان از جانب طالبان بیدین که هیچگاهی شوراهای علمای افغانستان در مورد این همه اعمال شنیع و وحشیانه ی ضد اسلامی ، فتوایی صادر و یا، حتا این جنایات ننگین ضد اسلامی و ضد انسانی را محکوم هم نکرده اند شاید اجازه نداشته باشند. در حالیکه به فرموده حدیث حضرت محمد "ص"(طلب علم برهمه زنان و مردان مسلمان واجب است).( 43)
- کشتار 4500 تن از شاگردان مکتب( اعلام رسمی کمیت جانباخته گان مکاتب یعنی کودکان و نوجوانان وطن اولین بار توسط محترم فاروق وردک وزیر معارف و یکی از حامیان پرو پا قرص برنامه های پاکستان و طالبانش بوده که بخاطر ترور نافرجام ملاله یوسفزی در پاکستان صورت گرفت). بلی همین آقا در کنفرانس لندن به نیابت از طالبان تعهد سپرده بود که طالبان مانع رفتن دختران به مکتب نخواهند شد.؛ به آتش کشیدن و مسدود ساختن صدها باب مکتب از سوی طالبان و سایر گروهک های مزدورو وحشی و ضد علم و فرهنگ، خود برنامهء سازمان یافته ایست برای ایجاد وحشت و دهشت.( 44)
- سنگسار ها، ضرب وشتم دختران جوان در ملاء عام، گردن زدن، گوش و بینی و انگشت بریدن، همه و همه بصورت سازمانیافته بوسیلهء روحانیون و ملا امامان مسلمان نمای مزدور عملی میگردد.
- زمینه سازی برای فرار سیلی از جوانان کشور( نیروی لوکوموتیف و و پر انرژی و سازنده گان جامعه) بسوی کشور های غربی که ده ها تن ازایشان در راه فرار از کشور جان های شیرین خود را از دست داده اند.
- میدیای مزدور غرب با شستشوی مغزی جوانان توانست بسیاری از جوانان را از لحاظ اندیشوی دگرگون سازد. پیامد این استحمار را ما در تظاهرات دانشجویان پوهنتون یا دانشگاه کابل (این مهد و مرکز جنبش های روشنفکری و ترقیخواهانه وطن) مشاهده کردیم که بخاطر واکنش نشان دادن در برابر ساختن یک فیلم ضد اسلامی ( یک بازی برنامه ریزی شده استخبارات های غربی)، با پرچم های سیاه و سفید ( تروریزم القاعده و طالبان) به جوش و خروش آمده بودند وراهپیمایی می کردند. در حالیکه در برابر تمام جنایات طالبان و کشتار مردم مظلوم کشور هیچگونه واکنش از خود نشان نداده اند.( 45)
- جهادی سازی قبیلوی - پاکستانی سیمای جامعهء افغانی با پیراهن و تنبان و ریش... برای اثبات مدارکی به جهانیان که گویا این کشور تا هنوز در شرایط قرون میانه بسر میبرند.( 46)
- هدیهء غرب بنام دموکراسی، برای شاگردان مکاتب ما( لباس نیمه کفن)
- در ین برنامهء انگریزی آقای حامد کرزی و تیم کاری اش چون فعالترین گماشتگان با نقش تاثیر گذار، گوش بفرمان، رول خویش را ایفاء کرده اند.( 47)،(48)
جنگی به مقابل مردم؛ نه" جنگ بر ضد ترور"
چرا طیارات ناتو- امریکا بمباردمان خانه ها ، قریه ها ، محلات وگردهمائی های مردم را ادامه میدهند و نیروهای زمینی بدون تمیز به خانه ها و محلات کار مردم ملکی حمله میکنند؟ چرا به درخواست های نمایشی همدست ناتو رئیس جمهور کرزی جهت توقف بمباردمان خانه های مردم اهمیت داده نمیشود؟ و بلاخره با دانستن آنکه کشتارمردم ملکی، همه اعضای یک فامیل به شمول اطفال، مادران و پیران مردم محل را متنفر ساخته بطور وسیع خصومت بار میاورد باز هم نظامیان ناتو- امریکا نمی پذیرند تا تکتیک و ستراتیژی خود را تغییر دهند؟ اما برعکس کشتار مردم با بیتفاوتی تمام ادامه دارد. تنها یک نظامی ایکه درمحیط ملکی متخاصم عملیات جنگی را پیش میبرد چنین میپندارد که درعقب دروازه هر خانه یک " دشمن" مسکن دارد و اینکه هر فامیل جنگجویی را پناه داده است پس بهتر است " داخل به فیر کردن بروم " از اینکه خطر گلوله ای را به شکم خود قبول کنم. "تصادفات جنگ " به ندرت واقع نه شده بلکه در طول ده سال تمام مملکت را احتوا کرده است. کشتار مردم ملکی نتیجه جنگ استیلاگرانه استکبار برضد مردم است. پیلوت ها و نیروهای زمینی اعتراف میکنند که آنها نیروی متخاصم خارجی اند که حضورشان ناشی ازامر جنرالان و سیاستمدارانی است که با طرح انتزاعی " تروریست ها با القاعده ارتباط دارند"مصروف میباشند بدون آنکه شبکه وسیع روابط شخصی وهمبستگی بین نیروهای مقاومت و مردم ملکی را درا فغانستان مدنظرگیرند. ستراتیژیست ها درنتیجه کار با کتگوری های خیالی خانه های متصل بهم و قلعه های مردم را "مخفیگاه "،مراسم خانوادگی را" مجلس تروریستان" وکاروانهای تجارتی را "قاچاقبران تروریست " برچسپ میزنند. منافع متضاد سیاستمداران امپریال ، جنرالان ، ستراتیژست ها و افسران از یک طرف و سکنه ملکی و مقاومت از طرف دیگر فاصله وسیعی ایجاد میکند . هرقدر تعداد مقتولین ملکی و جنگجویان زیاد باشد به همان اندازه افسران امپریال که مشتاق گرفتن ترفیع ، جایزه و امتیازات تقاعد اند رتبه میگیرند و ارتقاء میکنند ." موفقیت "طبق نظر جهان امپریال بطور بین المللی توسط تعداد فرمانروایان وابسته به ایشان و درسویه ملی نظر به تعداد بیرق های که روی نقشه جنگ بالای شهرهای تسخیرشده سنجاق میشود و درسطح محلی نظر به تعداد اجساد فامیل های که به قتل میرسند اندازه میگردد.
از ملیونها نفر در حلقه های خصوصی فامیلی، درقوم و قبیله جای ایکه سوگواری و خشم یکجا باهم است مقاومت با اشکال گوناگون آن اشکار میگردد. تعهد به قربانی، تعهد به جنگ . بیحرمتی مقدسات و تحقیرهر روز بالای جوانان ، پیران ، زنان و شوهران درخانه ها ، مارکیتها ،سرکها و راه ها تاثیر کرده تعداد شان را به ملیون ها نفر میرساند. نگاه خیره و خصمانه مادریکه طفلش را ازشرسپاهیانی که به خانه شان هجوم آورده به آغوش پناه داده گویای صدای فیر مرمی نشانزنی است که درکوه عقب سنگی پنهان میباشد.( 49)
اما امروز خارجی ها باچنین کنشی، با یک تیر دو فاخته را بدست می آورند: یکی نفرت و انزجار مردم را( ایجاد شرایط برای خروج هرچه سریع نیرو ها) و دیگری کشانیدن جوانان مان را به صفوف بنیادگرا های طالبان و سایر گروهک های دهشت افگن. ( برای نیرومندی طالبان).
- خلاصه غرب طی 11 سال اخیر کلیه زیر ساخت های نظامی، اقتصادی و فرهنگی موجود در افغانستان را زیر و زبر و دگرگون ساخت که پیروزی بزرگی را نصیب شدند. اکنون برای ترک گفتن افغانستان همه روزه اعلامیه های رسمی صادر میکنند. تا طالبان و حامیانشان را مورال داده و به پیروزی هر چه بیشتر مطمئن سازند. از جانب دیگر نیرو هایی را که تا کنون مثل طالبان در گذشته معما شمرده میشدند بنام "قیام های مردمی" در گوشه و کنار کشور با تمویل، تجهیز و مدیریت و برای تحقق اهداف اقتصادی منطقوی ، یکجا با طالبان در سیستم سیاسی و نظامی آینده جا بجا خواهند کرد. تا بعد از به قدرت رسیدن قلمرو نفتی آسیای میانه و کسپین را تحت نفوذ قرار دهند.
پیروزی امپریال
پیروزی های امپریال طی حدود 11 سال عبارت اند از: ایجاد دولت دست نشانده ، شورا های گونه گون، نهاد های مدنی، ان جی او ها، سازمان های استخباراتی و پایگاه های نظامی که احتمالا با جابجا کردن حدود سی تا 40 هزار سرباز در پایگاه هایی که ساختمان آن صد ها ملیون دالر هزینه برداشته است.نیرومندی گروپ های بنیادگرای طالبان و مماثل ها، که حتی امروز سرو کلهء این مزدوران ( طالبان و القاعده) به کمک نیرو های مرئوس و مزدور چون کشور های حوزه خلیج و پاکستان و ترکیه از سوریه نیز قد برفراشته است. ( 50)،(51).
قرار داد های معادن به اتمام رسید. بعد از خروج!؟، سیستم سیاسی – نظامی افغانستان را نیروهای بنیادگرای مطمع نظر تحت نظر پاکستان و قسما سعودی وقطر عهده دار خواهند شد که بعد از مدتی منطقهء نفت خیز آسیای میانه توسط این بنیاد گرا ها فتح شده و شاه لوله های بزرگ نفت گاز به سمت بحر هند و جنوب آسیا کشیده خواهد شد.
اما پیروزی دایمی در افغانستان و منطقه یک خیال و اهی و پوچ بوده، زیرا منابع زیر زمینی بزرگ در منطقه؛ قدرت های منطقوی ( چین، روسیه، هند و ایران)را به هیچصورت بی تفاوت نگذاشته و در برابر نیروهای غرب با احتمال قوی تشکلات نیرومند سیاسی، نظامی را، که همین حالا خبر های آن در رسانه ها درز کرده است، ایجاد و توسعه خواهند داد.
اما شوربختانه پیامد این همه بازی ها، ادامه ی جنگ های فرسایشی و تباه کن برای ده ها سال آینده در کشور مان خواهد بود.( 52)
- آخرین حرف های ببرک کارمل فقید در مورد اوضاع آینده افغانستان، فقط چند لحظه قبل از پدرود حیاتش؛ که تاکنون برای مردم ناگفته مانده است.
روزی با محترم کاوه کارمل پسر مرحوم ببرک کارمل صحبت میکردم.
ایشان ضمن یادآوری و تذکراتی در موردآخرین اظهارات شادروان ببرک کارمل، لحظاتی قبل از پدرود حیاتش، گفتند: یکی از تذکرات پدرم؛ که آن را در آخرین لمحه، و آخرین نفس هایش بیان داشت، هیچ کسی نشنیده است و حالا میخواهم برای خودت بگویم. پدرم پیش ازآخرین نفس هایش؛ بازهم در مورد وطن و مردم می اندیشید. ایشان درین مورد بسیار گفتند. ولی آنچه که دران شرایط دشوارکه جنگ ها میان گروپ مجاهدین و طالبان شعله ور بود( 1996)؛ بعد ازتصریح بسیار مختصر مسایل پیچیده و غامض بین المللی در رابطه به افغنستان، به ویژه در رابطه به مداخلات و جنایات همسایه ها ؛ در مورد مداخلات پاکستان چنین گفتند:
تا زمانی که جنرال های پاکستانی در اریکهء قدرت باشند، متاسفانه مردم ما روز خوشی را نخواهند دید. زیرا پاکستان پشتوانهء بزرگترین قدرت اصلی جهانی را با خود دارد. فقط ی یک راه برون رفت ازین بحران وارد شده در وطن، برای درهم شکستن این طلسم اهریمن تاریخی وجود دارد؛ وآن عبارت است از وحدت و یکپارچگی عام و تام تمام ملیت های باهم برادر افغانستان. درانصورت، هیچ کدام یک ازغول های استعماری ، نخواهند توانست در برابر این نیروی منسجم میهن ما مقاومت نمایند.
با این اظهارات محترم کاوه کارمل شعر نغز اقبال لاهوری بخاطرم افتاد که:
خدا آن ملتی را سروری داد که تقدیرش بدست خویش بنوشت
به آن ملت سرو کاری ندارد که دهقانش برای دیگران کشت
در همین رابطه و به تأئید اینکه مرحوم ببرک کارمل تا آخرین لحظات حیاتش؛ به سرنوشت مردم کشور می اندیشید و با تعمق و تبحر دسایس دشمنان را در مقیاس های بسیار وسیع پیگیری می نمود؛ شهادت یکی از سیاسیون خبره و قلمدار محترم جناب ابراهیم ورسجی را هم باید شنید که طی مقاله بسیار پر متن و مستدل و خواندنی اخیراً به نشر سپرده اند:
« چندی بعد از پیش رویی طالبان و خوش رقصی ربانی- مسعود- سیاف برایی آن ها و فرستادن پول برایشان، در ریاستِ شاروالی/شهرداریی کابل نشسته بودم که یکی از دوستان از مزارآمد وآغاز کردیم به قصه وخنده! برایش گفتم که با کارمل تماس داری یا نه؟ گفت که بلی! برایش گفتم که آقایی کارمل درباره ی طالبان چه می گوید؟ گفت که کارمل می گوید: "این آخرین کارتوس ارتجاع است که برویی مردم افغانستان فیر می شود"!»
از مقالهء" سازمان های مذهبی- طالبی افغانستان، بخشی از استرتژیی ضدافغانی ارتش پاکستان به شمارمی آیند"
حقایقی که محترم ببرک کارمل منجمله در مورد پاکستان میدانست و مشابهات آنرا من و بسیاری همردیفان از ایشان شنیده ایم معمولاً بالاتر از سطحی بود که در زیر میخوانید:
" چرا پاکستان و اسرائیل به تجاوز ادامه میدهند؟
بعد از جنگ جهانی دوم تاریخ پیدایش دو مملکت در نقشه ای جهان « اسراییل و پاکستان» معلولی از اهداف استراتیژیک امپریالیزم شمرده میشود. از نظر امپریالیزم انگلیس پس از جنگ جهانی دوم، اسرائیل در سواحل بحیره مدیترانه و پاکستان در سواحل بحر هند می توانند کانون تشنج بوده و بازار های تجارت اسلحه را گرم نگاه دارند.
تجربه نشان داده که هر دو مملکت با بحران هوویت دست و پنجه نرم میکنند. جنگ های پاکستان با کشور هند بر سر مسئله کشمیر، تجهیز و تربیه بنیاد گرایان اسلامی و صدور آنان به افغانستان، ممالک عربی و کشور های حوزه آسیا پاسفیک، تولید جنگ افزار اتمی در جنوب قاره اسیا بوسیله پاکستان، و همچنان جنگ های اشغالگرانه علیه ملل عرب، اشغال فلسطین، تجاوز به لبنان، اردن، اشغال برخی از سرزمین های سوریه در غرب آسیا همانندی های با هم دارند که از یک منبع ریشه یابی میشوند.
پاکستان در دوره اشغال افغانستان توسط شوروی، بهانه خوب و شانس طلایی برای توسعه به سوی شمال بدست آورد. نقشه نظامیان پاکستان، در دوره نه چندان طولانی، با تفرقه اندازی میان مجاهدین وتحمیل جنگ های تنظیمی چنان کارآیی خود را نشان داد که حتی در اسلام آباد برای چند سال بعد از آن، پلان الحاق افغانستان با پاکستان را خواب می دیدند. صدور طالبان درست در همین راستا بود. پاکستان پس اشغال کل افغانستان میخواست مردم را خلع سلاح مطلق نموده و پس از آن لشکر پنجابی ها را داخل افغانستان سرازیر نماید. باین جهت با براه انداختن جنگ های تنظیمی، تخریب زیربنایی اقتصادی و فروپاشی اردوی افغانستان اقدام نمود. طالبان بعد از فتح هر ناحیه به طور گسترده ای به خلع سلاح مبادرت می ورزیدند و هر نوع مقاومت را به شیوه ای اشغالگران اسرائیلی، با قتل عام، حریق و تخریب پاسخ میدادند. لیکن از یکطرف مقاومت دلیرانه در شمال و از طرف دیگر چرخش جریان طالبانی به سوی اسامه بن لادن که حادثه ١١ سپتامبر را بوجود آورد، نقشه پاکستان را نقش بر آب کرد.
پاکستان برای کسب هوویت راکت ها و همچنان بم های اتمی خود را بنام یکی از مناطق افغانستان چون غوری، غزنوی ودرانی نامگذاری نموده و میخواست تا باینوسیله برای اشغال سر زمین افغان ها زمینه سازی کند.
اسرائیل قرار راپور مقامات بریتانیایی در سال ١٩٦١ در زمان صدارت هارلد ویلسون با دریافت مقداری آب سنگین، پولوتونیم و معلومات فنی در سال ١٩٦٦ به تولید اسلحه ای اتمی دست یافت « سایت بی بی سی ١١ مارچ ٢٠٠٦». و باینترتیب به حیث ژاندارم منطقه شرق میانه قد بلند کرد
به همین ترتیب پاکستان در سال های ١٩٨٦ مقداری یورانیم غنی شده و آب سنگین را از کمپنی های بریتانیایی با زد و بند های جاسوسی دریافت و در سال های ١٩٩٦ موفق به ساختن بم اتمی گردید.
حرکات نظامی و جیوپولتیکی پاکستان و اسرائیل در راستایی سیاست های امپریالیزم از یک منبع دیکته میشود. کارزار تشنج زایی وگرم نگهداشتن جنگ های منطقوی با تبانی امپریالیسم امریکا و شرکایی غربی آن، جهان را به سوی جنگی همه گیر و جهانی سوق خواهد داد و تا زمانی که این نوزاد های نا مشروع نفس میکشند، جهان و خاصتا قاره ای آسیا روی صلح و آزادی را نخواهند دید."( 53)
اما امروز به خوبی میبینیم که اهریمنان ددمنش و ویرانگر مزدور ارتجاع بین المللی و منطقوی به ویژه با کاربرد سوء مذهب و بیخبری مردم از حقایق دین مقدس اسلام ، در تمام شئونات رسمی - دولتی و اجتماعی، اعم از رهبری حاکمیت (ارگ نشینان)، پارلمان، سنا، قضاء، و سایر مؤسسات دولتی، سازمان های سیاسی، اجتماعی - فرهنگی، نهاد های مدنی، میدیا و "ان جی او" های مزدور که مراکز توطئه، تخطئه و خرابکاری شمرده میشوند، همه وهمه با شاخ و پنجه های کریه جولانگرانه و سیاه اختاپوتی، ریشه دوانیده اند. مداخلهء آشکار و مستقیم انگلیس اغاز شده است. تا جائیکه روزنامه اندپندت بریتانیا اهداف و تلاش های محرمانه ای را از زبان معاون وزیر خارجه ی برحال بریتانیا "توبيس اِلوود" به نشر سپرده است که بر اساس این طرح که بنام طرح " سی" نامیده شده است، افغانستان به هشت قلمرو تجزیه شده و ساحات جنوبی و شرق تحت تسلط غیر مستقیم پاکستان به طالبان سپرده خواهد شد. به قول این روزنامه این طرح تحت بررسی مقامات بریتانیا و امریکا قرار دارد... وقتی یکی از سناتوران کشور بنام گل احمد اعظمی ازین نیات شوم انگلیس ها باخبر میشود میگوید:« همین تاثیرات اش است که ما و شما نتوانستیم که از روز استقلال افغانستان به درستی تجلیل به عمل بیاوریم ».
این طرح انگلیسی زمانی در رسانه ها درز کرده و بروز مییابد که سال پار آقای " رابرت بلک ویل" سفیر سابق امریکا در هند طرحی را بنام " طرح بی" پیشنهاد کرده بود که بر اساس آن از قندهار تا لغمان به طالبان و سایر مناطق به اقوام تاجیک، هزاره و اوزبک واگذار شود. ( 54)
من نمیدانم که احزاب به اصطلاح چپی و مترقی و میانه رو،...، شخصیت های متنفذ قومی و این نهاد های مدنی و همه وهمه اگر واقعا وطنپرست اند و حال و اوضاع کشور را توانسته اند درک و به تحلیل گیرند، برای جلوگیری از تطبیق چنین سناریو های شوم و پرآشوب و ویرانگر امپراتوری امپریالیزم، چرا یکپارچه نمیشوند و منتظر چگونه انکشافات و رویداد ها و سرنوشت سیاه و تیره روزی دیگری در آیندهء نزدیک میباشند؟
ارچند راه برون رفت را یکی از کاراگاهان مجرب و کوره دیده در اوضاع و احوال جغرافیایی و اجتماعی و به ویژه در امور امنیتی افغانستان، محترم جنرال نبی عظیمی طی مصاحبه ای با ژورنالیست آزاد افغانستان محترم امان معاشر تصریح کرده اند و آن اینکه: « درباره این پرسش که بعد از خروج قوای ناتو از افغانستان در سال 2014 سرنوشت افغانستان چه خواهد شد؟ گمانه زنی های فراوانی وجود دارد. برخی ها سقوط دولت اسلامی را در طول چند روز حتی بیست و چهار ساعت پیش بینی می کنند، همان طوری که پس از خروج نیروهای شوروی سقوط دولت ما را پیش بینی می کردند. اما اگر تا دو سال دیگر – دو سال زمان اندکی نیست – رهبری جدید وزارت دفاع دست به کار شود و توانایی های اردو را چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی ( اندیشه یی ومهارت های مسلکی ) ارتقا دهد، هرگز سقوط نخواهد کرد. رییس جمهور و وزیر دفاع باید صد کار هول را گذاشته و مشکل نبود هوا پیما های جنگی و اسلحه ثقیل را در ظرف یکی دوماه آینده با ایالات متحده امریکا ودیگر دوستان خارجی شان حل کنند. در صورتی که امریکاییان حاضر به تسلیح و تجهیز اردو نشوند، ضرور است تا اسلحه ، وسایط ووسایل مورد نیاز از کشور های دیگر تهیه گردد. شاید مشکل نبود توپچی و تانک را با ترمیم نمودن توپ ها و تانک هایی که از صف محاربه خارج ساخته شده و در دیپو ها انبار شده اند، تا اندازه یی حل نمود. پیدا کردن افراد مسلکی برای فعال ساختن واستعمال اسلحه ثقیل و پیلوت هایی که با طیاره های جنگی ساخت شوروی آشنا باشند، کار دشواری نیست. برای من تعجب آور است که ارتش پاکستان شب و روز بالای مردم فقیر و بینوای کنرها با انواع اسلحه ثقیل آتش نماید ؛ ولی اردوی ما به بهانه نداشتن اسلحه ثقیل هیچ واکنشی از خود نشان ندهد. آخر آن همه تانک و توپ چه شدند؟ به دریای آمو ریخته شدند و یا اره شده و به بازار های پاکستان فروخته شدند؟ اگر انبار شده باشند آیا نمی توان از میان صدها ضرب توپ و راکت انبار شده یک یا دو گروپ توپچی به وجود آورد و پاسخ آتش را با آتش داد؟ ( 55)
حرف دیگر این که با خروج نیروهای رزمی خارجی بهانه یی برای جهاد در برابر دولت برای طالبان باقی نمی ماند و آنان اگر درهمان گرماگرم روزهای نخستین خروج قادر به اجرای یک اقدام گستردهء نظامی برای سقوط دولت نشوند، در آینده نخواهند توانست از اسلحهء برانی مانند "دین " و "خارجی" استفاده نمایند.».
من با تحلیل دقیق علمی- نظامی، منطقی و عقلانی محترم جنرال نبی عظیمی کاملا موافق میباشم. اما باید اذعان داشت که از حاکمیت دست نشانده و مزدوری چون ولسمشر جناب آقای کرزی و تیم کاری و ضربتی ی ایشان هیچگاهی توقع کنش و عملکرد به چنین راهکاری ، که بر مبنای ی ارزش های ملی و مردمی و مترقی استوار باشد نمی توانم داشته باشم.
نگارنده ی این نبشتار بیش از شش سال تمام است که از آمد آمد چنین بحران فریاد میکشد. و طی نبشته های عدیده ای ایندهء سیاه و تاریک وقرار گرفتن و افتیدن افغانستان را به لجنزار و گودال نیستی، با ارایه اسناد و مدارک و شواهد معتبر دیجیتالی زنده و مصور ارایه داشته و از دانشمندان، نویسندگان، احزاب چپ و راست و میانه، متنفذین اقوام، شخصیت های مستقل و ملی، سران قبایل اصیل و وطنپرست، علما و روحانیون مومن وبا عقلانیت و مسلمان دعوت بعمل آورده ام که در مورد طرح ها و پیشنهاد های اینجانب نظریاتی ارایه فرمایند و به غنا مندی آن بپردازند. اما متاسفانه که به جز عده ای معدود که به تائید ازآن طرح ها و پیشنهادات مندرج در نبشته هایم که یگانه راه برونرفت درآن ها پیشکش گردیده بود، نبشته هایی داشتند؛ بقیه همه خود منم گو هایی که خود را در تمام شئونات و سیاست های افغانستان مطرح میپندارند، خموشی و سکوت اختیار کرده اند؛ حتا نقدی هم برآن ارایه نداشته اند.
اما بوسیلهء همین نبشته طرحی راکه خدمت هموطنان عزیزدوسال قبل پیشنهاد و ارایه کرده بودم، یکبار دیگر تقدیم میدارم. با کلیک کردن روی دو عنوان زیر پیشنهادات را ملاحظه فرمایند:
فراخوان به یک کامپاین ملی، مدنی و تاریخی
شعارهای مردم در دهمین سالگرد مصوبات شورای امنیت
بازهم یگانه راه برون رفت ازین بحران پیچیدهء صادر شده، همانا وحدت و همبستگی تمام نیروهای ملی، وطنپرست، ترقیخواه مردم است و بس. بیائید باهم یکجا و یکسو و همپیمان شویم و این طلسم شوم سیاه استعمار کهن و نوین که بسان هول و هیبت شب های تار بر سرزمین ما بال و پر گسترانیده است را درهم شکنیم. پیروزی ازآن مردم افغانستان است.پایان
رویکرد ها:
(0) - http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=10735
(1) -http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/06/120609_mar_china_afg_ties.shtml
(2) – http://www.vatandar.at/AmanMahasher12.htm
(3) – http://balatarin.com/topic/2010/6/18/1005292/recent
(4) – Afghanistan.ru
(5) – http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=38587
(6) – مصالحه ملی درافغانستان، درسها و چالشها درگذشته و حال
(7) _ افغانستان؛ دو رئیس جمهور، دو طرح مصالحه
(8) – http://da.azadiradio.org/content/article/24548295.html
(9) – http://homayun.org/?p=20205
(10) – http://www.vatandar.at/SulaimanKabirNoori4.html
(11) – http://www.ariaye.com/akhbar.html
(12) – http://areu.org.af/Uploads/EditionPdfs/711D-A%20Matter%20of%20Interests%20IP.pdf
(13) – http://da.azadiradio.org/content/article/24709715.html
(15) – http://www.jabha.eu/?p=1751
(16) – http://www.jame-ghor.com/archive_metaleb/alams_metaleb/0069_10032011_alam.htm
(17) – http://www.washingtonprism.org/printarticle.cfm?id=946
(20) – http://payam-aftab.com/fa/print/4316/
(21) – http://kabulpress.org/my/spip.php?article2818
(22) – http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/story/2008/10/081002_s-times-uk-embassador.shtml
(23) – http://homayun.org/?p=20057
(24) - http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=10735
(27) – http://www.youtube.com/watch?v=TG2KErGQQKY
( 28) - http://www.kabul.net.au/Important%20News/300.php
(29) -
(30) – http://www.ariananet.com/modules.php?name=Artikel&op=view&sid=951
(32) – http://radiozamaneh.com/node/4485
(33) - http://www.vatandar.at/eftkhar49.htm
( 34) - http://www.ariaye.com/ketab/jehad/jehad.pdf
(35) – http://www.ariaye.com/dari9/siasi/asmai.html
(36) - http://www.ariaye.com/dari8/siasi2/eftekhar6.html
(37)- http://www.bbc.co.uk/
(38) – http://www.vatandar.at/SulaimanKabirNoori7.html
(39) – http://www.persian.rfi.fr/%D8%A2%D8%B1%D8%B4-20120521/%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C
(40) – http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2010/01/100128_l30_london_confab_conclusion.shtml
(41) - http://www.iranpn.com/view/15424.html
(42) – http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=tHGJuWQ1Uz0
(43) – http://www.8am.af/index.php?option=com_content&view=article&id=400:1387-08-25-17-44-17
(44) – http://da.azadiradio.org/content/article/24738400.html
(45) – http://razaqmamoon.blogspot.in/2012/09/blog-post_3948.html
(46) – http://www.vatandar.at/SulaimanKabirNoori40.htm
(47) – http://www.vatandar.at/SulaimanKabirNoori33.htm
(48) - http://www.afghanmaug.net/content/view/1547/36/
(51) - http://www.iranpn.com/view/15424.html
(52) - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2012/11feb/2/chin.html
(53) - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2012/11feb/2/chin.html
(55) - http://www.vatandar.at/AmanMahasher20.htm
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
قسمت دوم
درینجا میخوانید:
-عوامل تهاجم و اشغال افغانستان
- برداشتن موانع بزرگ از سر راه، قبل از تهاجم ( اولین هدف تیر رس، فقید دوکتور نجیب الله رئیس جمهور پیشین افغانستان)
- بعد از هجوم، انتصاب مزدوران برای رهبری کشور
- شو ها و نمایش ها برای اغفال ذهنیت عامه جهان و موجه نشان دادن اشغال
- مزدوران منطقوی تاریخی در خدمت امپریال
- پیروزی های شگرف نیرو های اشغالگر و اعلام خروج از کشور
- آغاز جنگ روانی برای ایجاد وحشت، رعب و ترس؛ جنگی بمقابل مردم، " نه جنگ برضد ترور"؛ مداخلات آشکار انگلیس، سعودی، ایران، پاکستان...
- آخرین حرف های ببرک کارمل فقید در مورد اوضاع آینده افغانستان، فقط چند لحظه قبل از پدرود حیاتش؛ که تاکنون برای مردم ناگفته مانده است.
- وظایف و رسالت ها و مکلفیت های نیروهای مترقی و وطنپرست افغانستان درین آزمون بزرگ و دشوار ملی - تاریخی و میهنی و فرود و فراز ها؟!
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سعودی و کشورهای حوزهء خلیج
موقف و پوزیشن آل سعود، قبل از تفویض خلافت سعودی، همانند اجداد محمد نادرشاه ( سلطان محمد طلائی)، که در هند بریتانوی تحت مواظبت انگلیس ها بسر میبردند و جیرهء مشخصی برایشان تعیین شده بود، میباشد. در آغاز جنوری سال1917 بریتانیا برای ابن السعود ماهوار 5000 پوند مقرر کرده بود که مامور پرداختش " فیبلی" دلال انگریزی بود. بعد های نهاد هایی مذهبی وهابی و اخوان المسلمین را ملک فیصل در سعودی تأسیس نمود. همچنان از کارکرد های بزرگ فعالانی که از حمایت بیدریغ آل سعود برخوردار بودند میتوان بصورت مختصر نام برد. در 1961،مرکز اسلامی در ژنیو.در 1962، وحدت جهانی عرب. در سال 1969، سازمان کنفرانس اسلامی و سایر نهاد های مشابه آن. آل سعود طی حدود یک قرن سردمداری افراطیت را در منطقه به پیش برده است ( 24).
همانطوریکه پروژه های تروریزم بسیار بسیار مغلق و پیچیده اند، رد یابی رمز تمویل کنندگان آن نیز کار ساده ی نبوده است. ارچند در پژوهشهای ژرف اندیشانه ابر لابراتوار افغانستان طی بیش از سه دهه، میتوان به حل این معما دست یافت؛ که طی این مدت اسناد زیادی از طریق میدیا( نبشتاری، صوتی و تصویری) بدست نشر سپرده شده است .
آخرین مدارک موثق درین مورد پایگاه اینترنتی ویکی لیکس است. پایگاه
اینترنتی ویکی لیکس با انتشار تازه ترین اسناد خود فاش کرد، رژیم آل سعود
بزرگترین حامی مالی تروریست ها در جهان می باشد. به گزارش اسلامیک مدیا به نقل
از "خبرگزاری النخیل"، اسناد منتشر شده از سوی پایگاه "ویکی لیکس" نشان می دهد،
رژیم آل سعود منبع حمایت مالی از گروه های تروریستی در جهان می باشد.
بر اساس اسناد منتشر شده، "هیلاری کلینتون"وزیر امورخارجه آمریکا گفته است که
رژیم آل سعود قدرتمندترین حامی مالی تروریست ها در جهان است.
این سند همچنین نشان می دهد، "کلینتون" از مقامهای عربستان خواست، این مسئله را
به عنوان یک اولویت استراتژیک که چالشی مهم به شمار می رود حل و فصل کنند.
در این سند آمده است: "القاعده"، "طالبان" و "گروه لشکر طیبه" در پاکستان از
جمله مهمترین گروه های تروریستی هستند که از آل سعود کمک های فراوانی دریافت می
کنند.( 25)
این در حالیست که علما و روحانیون افغانستان!؟ پیوسته تقاضا میکنند تا آل سعود که من در مورد چگونگی تخت نشینی آنان در مقدمهء این نبشتار اسنادی ارایه کردم، برای صلح در افغانستان همکاری کند. این شورا های علمای دولتی لطف کنند اولتر از همه قطع حمایت و کمک های مالی را برای هزاران مدرسهء پاکستانی که برای بدنامی و تخطئه دین مقدس اسلام طالب و تروریست تربیه میکنند، تا آن را بمثابه دین وحشت و دهشت به جهانیان به نمایش بگذارند، از جانب سعودی مطالبه کنند. هرگاه پرستیژ و زور و قوت سعودی در سطحی باشد که بتواند صلح را در افغانستان تامین کند، این کشورمیتوانست اسامه بن لادن را در پاکستان توقیف و به کشورش بر میگشتاند. آخر این روحانیون محترم نمیدانند که آل سعود هم چون پاکستان زادهء یک مادر است؟ و این دقیق خواهد بود که بگوئیم بدستورهمان مادر؛ «مرکز بزرگ اسلامی» ( 25 ) را برای فعالیت های بعدی گسترش وهابیزم و افراطیت در بهترین موقعیت شهر کابل(تپهء مرنجان) احداث میکنند که برای مردم مان سخت تشویش برانگیز و برای نسل های آینده سخت خطر آفرین شمرده میشود.
این همه در حالیست که شهزادگان آل سعود و شیخ نشین های حوزه ِ خلیج خود به عیاشی های افراطی میپردازند و لی در کشورهای اسلامی ای چون پاکستان به تمویل باشگاه های ترور و دهشت و افراطیت میپردازند.در اینجا تازه ترین سند از فساد اخلاقی آل سعود را ملاحظه فرمائید:
- مداخلات گستردهء ایران
کشور ایران نیز بادرنظر داشت منافع خود بسان سایر کشور ها از مدت 35 سالیست که در امور داخلی افغانستان مداخله میکند که درین زمینه مدارک بیشماری موجود است. من درینجا مداخلات 35 سالهء ایران را مورد بر رسی قرار نمیدهم، بل طی آنچه طی ده سال اخیربه آن ملزم است.
- مداخلات حکومت آخوندی ایران بصورت بسیار گسترده که در سالهای هفتاد خورشیدی، برای ایجاد نا امنی در افغانستان و ایجاد تفرقه و تنش میان گروپ های مجاهدین، برای جلوگیری از احداث لولهء گاز ترکمنستان از طریق افغانستان به جنوب آسیا، تشدید یافته بود، طی ده سال اخیر مجددا، منهمک درین موضوع شده است. و با سفر های مقامات خویش به پاکستان برای انصراف پاکستان ازین پروژه که از افغانستان عبور خواهد کرد، در تلاش است.
- ایران با استفاده از مجاهدین افغان به مثابه یک ملعبه خرابکارانه بخاطر بی ثباتی و ایجاد ناامنی در افغانستان نقش فعالی را ایفاء نموده است. ایجاد کورس های آموزشی نظامی سه دوره یی برای مجاهدین افغان در ایران، تمویل و تجهیز ایشان با پول و تجهیزات نظامی و اعزام ایشان برای ویرانگری و کشتار مردم به افغانستان، که شواهد و مدارک انکار ناپذیری در زمینه موجود است، از آنجمله میباشد.
- دولت اسلامی ایران نیز بسان انگریز و یهود، برای فریب مسلمانان بی خبرنگهداشته شده از دین، از نام دین مقدس اسلام و شخصیت های نامور آن برای اهداف سیاسی خویش سود میبرد. بگونه مثال: ایجاد نیرویی بنام سپاه محمد، مؤسسات و کمپنی های باز سازی سپاه پاسداران ایران زیر نام های« جهاد سازندگی خاتم المرسلین»،«کمیته امداد امام خمینی»، ویا مسجد « الزهرا» که مرکز فعالیت شبکه های جاسوسی برای خرابکاری و ویرانی افغانستان ایجاد شده است. ( 26)
- تائسیس مدارس دینی در داخل افغانستان برای شستشوی مغزی کودکان و نوجوانان و جوانان کشور.
- نفوذ فرهنگی - مذهبی تیپ آخوندی ایرانی بر مذاهب افغانستان، تمویل، مدیریت و سازماندهی روز های مذهبی و ملی ایران با زرق و برق تمام در افغانستان که به ویژه همچو شهر های ایران، درشهر های افغانستان نیز ازان تجلیل بعمل مییآید که مردم مان در گذشته ها، شاهد چنین صحنه آرایی ها وتجلیل های افراطی - مذهبی با چنین کش و فش سیستم آخوندی نبوده است.
- مداخله مستقیم مقامات آن کشور در امور داخلی و سرنوشتی افغانستان طی اظهارات غیر مسئولانه ودوراز پروتوکول های دیپلوماتیک. ( 27)
- تمویل و ارسال پول بصوت پنهانی برای رئیس جمهور و اراکین ارگ نشین آن.
- نفوذ نیرومند در پارلمان و سنای کشور بوسیله مجاهدین سابق.
- زیر فشار قرار دادن حکومت افغانستان از طریق اخراج مهاجرین افغان.
- رفتار غیر انسانی وغیر اسلامی حکومت آخوندی با مهاجران افغانستان طی سالیان متمادی.
کشتار های ضد اسلامی و ضد انسانی مهاجرین افغان بنام دست داشتن در فروش و یا قاچاق مواد مخدر و یا عبور غیر قانونی از مرز. قابل یاد آوریست که حکومت ایران در یک زمان حدود یک هزار( 1000) پناهجوی افغانی را که محکوم به اعدام نموده بود؛ هیات افغانی ای برای جلوگیری ازین کشتار، به آنکشور سفر نمودند تا بتوانند ازین اعدام ها و کشتار های غیر اسلامی وغیر انسانی، جلوگیری نمایند. و حتا شبكه جامعه مدني و حقوق بشر افغانستان اين تصميم تهران را قتل عام و آنرا خلاف اصول روابط بين المللي خوانده و از سازمان ملل متحد خواسته بود تا دراين مورد به گونه جدي اقدام كند. اما متاسفانه مقام ها در ایران همواره نشر چنین گزارش ها را رد کرده اند، اما پس ازان ویدیو ها و عکس هایی در مورد، رسانه ها را پر کرده، که حاکمان افغانستان نیزدر موارد چنین جنایات آشکار حاکمان ایران، به اصطلاح " خپ ِ خود را زده اند". (28)
آنچه حکومت ایران از کشتار مهاجرین(به ویژه جوانان کشورکه فقط میخواهند برای کار و مزدوری، که جامعهء جهانی طی 11 سال تمام با صرف ملیارد ها دالر عمدا نخواسته است تا زمینه کار را برای مردم افغانستان مساعد سازد به جمهوری به اصطلاح اسلامی ایران بروند، بسان گروپی از جوانان ولایت لغمان که همه این جنایت شنیع ضد بشری را بخاطر داشته و هیچگاهی فراموش نخواهند کرد، که با تاسف و درد در راه سفر به ایران در مسیر راه قندهار، همه بدست طالبان ملعون و جانی و وحشی گردن زده شدند)، بدست نظامیان آن کشور، انکار میکنند؛ لطف فرموده به ویدیوی مستند آن توجه فرمائید.
http://www.hazarapeople.com/fa/?p=3995
مداخلات پاکستان
- اینکه پاکستان این میراثخوار انگریز و یکی از نوکران حلقه بگوش فعال و سر سپردهء امپریالیزم در منطقه است؛ اسناد و مدارک معتبر انباشتهء رسمی وجود دارد.
پاکستان بعد از تولدش با افغانستان دشمنی داشته است. این دشمنی مرتبط است به شکست فضیحانهء انگریز در جنگ های استقلال افغانستان، و کینه انتقامجویی با مردم افغانستان. ولی طی سی و پنج سال اخیر این مداخلات هرچه بیشتر تشدید یافته است. اما امروز پاکستان با موجودیت حامیان بزرگ خود که در افغانستان حضور لشکری و نظامی دارند، رسما" و آشکارا بر کشور بیصاحب 50 صاحبه تجاوز را آغاز کرده است.
پاکستان به رهبری سازمان جهنمی " آی اس آی " مسوول قتل هزاران تن از اهالی ملکی بیدفاع افغانستان و بیشتر از 3000 هزار سرباز کشور های غربی که با احساسات انساندوستی و کمک به صلح و امنیت و دموکراسی( طوریکه پدرسربازی خود این احساس پسرش را برای نگارنده بیان کرده است) در افغانستان با شور و شوق برای نابودی دشمنان بشریت یعنی تروریزم و بنیاد گرایی میجنگند، میباشد. اما این سربازان خود نمیدانند که قربانی ی اند برای حصول اهداف جیوپولیتیک و استراتیژیک کارتل های اقتصادی که بازهم مانند مردم افغانستان در برنامه های سازمانیافته استخبارات پاکستان جان میدهند.
اخیرا" آقای "دونکان هانتر" یکی از نمایندگان کنگرهء امریکا، با وضاحت تمام و مستند اذعان داشته است که : رهبری عملیات طالبان را سازمان استخباراتی آی اس آی به پیش میبرد. موصوف بعد از حضور در منطقه و کسب معلومات متقن و مستند این اظهارات را بیان داشته است. ( 29)
والبته چنین اظهارات یک مقام بلند پایهء امریکا قابل تامل است که چرا غرب، جامعه جهانی؟ و سازمان ملل متحد درین بحران بزرگ جهانی(افغانستان- کشتارگاه هزاران انسان مظلوم و محکوم؟) به نظاره نشسته اند وخاموشی اختیار کرده اند؟ آیا جامعهء جهانی با افغانستان است یا با آی اس ای؟
غرب منتظر چه نوع مدارک و اسناد معتبرتری برای اثبات تجاوز پاکستان بر حریم افغانستان است؟ اگر اسناد و مدارک جانب افغانستان برایش ارجحیت و اهمیت ندارد؛ اظهارات مقام هایی را که از کشور خود شان فریاد بر می آورند که آی اس آی گروهک تروریستی طالبان را حمایت میکند و سعودی ها یکی از منایع تمویل کننده تروریزم اند، پس میشود ازین هم مبرمتر شواهد و اسنادی ارایه داد؟
شورای امنیت س.م.م. که طی مواد قطعنامهء خویش لشکر کشی را به افغانستان اجازه داد، اکنون که ثابت شده است ؛ پاکستان یک بازوی نیرومند تروریزم است چرا خاموش است؟
پاکستان و سازمان جهنمی آن باید مجازات شود. محکوم کردن، فشار های سیاسی و دیپلوماتیک، اقتصادی بر پاکستان از جانب شورای امنیت و جامعهء جهانی به هیچصورت کافی نبوده، بل اقدامات مقتضی و عملی و رسمی، جهت کشاندن رهبری و کادر های فعال سازمان اطلاعاتی آی اس آی و کرنیلان و جرنیلان ظاهرا متقاعد ولی فعال، وعمال و چهره های شناخته شدهء این سازمان درین انسان کشی ها، چون حمیدگل ها و احمد رشید ها، به جرم نقض حقوق بنیادین بشر و جرایم جنگی در افغانستان، بائیست شامل لیست های سیاه شوند و به محکمهء بین المللی هاگ کشانیده شوند. اینها صد ها بار بیشتر از "اسلو بودان میلوسویچ" رهبر پیشین یوگوسلاویای سابق، مرتکب جنایات ضد بشری شده اند.( 30)
اگر این محکمه هم دستنشانده نباشد.اما باید توجه داشت که؛ این دقیق است که امپریالیزم جانب پاکستان است و شورای امنیت نمیتواند کاری را درین راستا به پیش برد. اما مردم افغانستان باید هوشیار باشند و با زیرکی و کیاست سیاسی درین امر خطیر تاریخی و ملی مبارزهء بیدریغ را آغاز نمایند و متحد شوند. ( 31)
محترم محمد عالم افتخار، دانشمند و اندیشه پرداز معاصر کشور، در اثر گرانبار خویش زیر نام« جنگ صلیبی یا: جهاد فی سبیل الله» در مورد این سرطان خونین، چهره اصلی این دیوی ملعون و شیطان بزرگ منطقوی را به معرفی گرفته اند.(32)
همچنان دوست عزیزم محترم قاسم آسمایی اخیرا دست به ابتکار تازه ای زده اند که کتاب « تلک خرس یا حقایق پشت پردهء جنگ در افغانستان » را مجددا ترجمه و در سایت های انترنتی اقدام به نشر آن نموده اند.( 33)
درینجا با اختتام از چند و چون فعالیت ها و مکلفیت های حاکمان پاکستان در برابر استعمار نوین میخواهم به دو حساسیت ویژهء « اودُرزادگی » پاکستان با سعودی ذهنیت شما را منهمک بسازم. اعلام روز های هردو عید(عید فطر و عید قربان) که همیشه از جانب سعودی صورت میگیرد، برای حاکمیت پاکستان قابل قبول نیست. و پاکستان همیشه یکروز بعد آن را روز عید اعلام میدارد. دوم اینکه پاکستان روز جمعه مسلمین را رخصتی عمومی نپذیرفته و روز شنبه را( به عنعنه یهودیان) به جای جمعه رخصتی عمومی اعلام کرده است.
جنگ روانی برای ایجاد وحشت، رعب و ترس
بعد از حدود پنج سال حضور، نیروهایی زیر نام جامعهء جهانی ؟! برای تحقق اهداف شان در افغانستان، شروع بکار استحماری و استحماقی کردند. ما همه خوب بخاطر داریم که این جهانخواران نیولیبرالیزم، اولین کارزار استحماری و شستشوی مغزی را بوسیلهء نوکرکان و چوچگان آخرین دست، اروپائیان افغانی تبار آغاز کردند. هرچند فعالیت تروریست ها بعد از پنج سال اشغال فقط منحصر به بعضی از نقاط جنوبی کشور میشد، اما برای بار اول این نوکرکان در رسانه های غربی ظاهر شدند و گروهک های مزدور نیابتی و مزدور مزدور باداران خود را نیرو های مقاومت خواندند. این چنین اظهارات که از ابر لابراتوار روانشناختی کانون توطئه های شیطانی غرب، فلتر و بیرون شده بود، دران زمان مانند انفجاری بود در دگرگونی اذهان عامهء جهانی.
آنچه مبرهن است، کارپوریشن های اقتصادی جهانی که سیر و تکامل انکشافات اوضاع در افغانستان را کاملا در حیطهء صلاحیت و نفوذ و کنترول خود دارند، یکی از پیش زمینه های موثر برای رسیدن به اهداف شان را درین راستا، ایجاد و تداوم ناامنی، راه اندازی حوادث ترس و ارعاب و وحشت، و همزمان راه اندازی جنگ روانی برگزیده اند. اظهارات گاه و بیگاه و ناگهانی مقامات ذیصلاح غربی که توانسته اند با سر و صدا و دغدغه های دروغین روان و اذهان مردم افغانستان و جامعهء جهانی را زیر تأثیر قرار دهند، به همین منظور است . البته برای ابراز چنین اظهاراتی، مقدمه چینی های قبلا سازمان یافته و موشگافی های لازم به عمل می آید تا آنها کاری و تاثیر گذار باشند.
همه شاهد بودیم که شکست نیرو های جامعهء جهانی در افغانستان بار اول ازطریق همین جنرال های پاکستانی و (« آی اس آی » که مزدوران حلقه بگوش استخبارات خارجی انگریز در منطقه اند،اعلام شد یعنی که گویا غرب در افغانستان شکست خورده است، امریکا و غرب در باطلاق افغانستان گیر مانده است، سرنوشت غرب در افغانستان بسان دولت استعماری بریتانیای کبیر در سال های 1919، و قوای شوروی در اخیر سال های 1980 خواهد بود. در مقدمه چنینی و ایجاد چنین جو و فضایی، جنرال های رسمی و متقاعد فعالتر از برحال چون آقای جنرال حمید گل رئیس پیشین سازمان «آی اس آی» که برده گان معلوم الحال انگریز و صیهونیست ها اند، نقش به سزایی داشته اند.( 34)
درینجا، برای صراحت و روشنی موضوع مطرح بحث میخواهم صرف با یک مثال به اظهارات حمید گل ِجنرال متقاعد اما یکی از مهره های مقتدر و بانفوذ استعمار نو که گویا به کشور های غرب و امریکا همیشه پیام هایی در مورد شکست نیروهای جامعهء جهانی میفرستد، توجه شما را معطوف دارم:
یکی از خبر نگاران بی بی سی ( محترم هارون نجفی زاده) با جنرال حمید گل رئیس پیشین استخبارات ارتش پاکستان ( سی آی ای) مصاحبه ی بسیار جالبی را انجام داده که این مصاحبه در خور تعمق و تاءمل است.
این جنرال که باز نشسته و متقاعد خوانده میشود، با اظهاراتش درین مصاحبه، ثابت کرده است که همین اکنون، نقش و صلاحیت و منزلتی را به مراتب بالا تر از مقام ریاست استخبارات پاکستان عهده دار باشند.
موصوف که درین مصاحبه بصورت روشن، صریح و آشکارا بر ضد حضور نیروهای بین المللی در افغانستان سخن میراند، ملا عمر را همتای بارک اوباما میخواند ( از لحاظ پروتوکول دیپلوماتیک تکان دهنده و کاملن غیر معمول است)، و یکی از همکاران پیشین وی( جنرال باز نشسته بنام سلطان امیر مشهور به کرنیل امام، یکی از تحصیلکردگان علوم نظامی در امریکا و مشاور ملا عمر کور در زمان حاکمیت طالبان در کابل) که در اسارت طالبان پاکستانی قرار گرفت و پس ازان بنا بر معاملاتی که تاکنون روشن نشده است، به قتل رسید، طی اظهاراتی ضبط شده در سی دی که از طریق تلویزیون پاکستان پخش گردید،برای پذیرفتن شرایط طالبان و رهایی خویش از اسارت، از مقامات پاکستان، واز جمله حمید گل متقاعد، نیز مدد میخواهد.
جنرال گل در رابطه به برکناری آقای امراله صالح رییس پیشین اداره ی امنیت ملی افغانستان اظهار نظر کرده ایشان را متهم به اخذ اطلاعات غلط از استخبارات هند کرده است.( که این چنین اظهارات،از علت برکناری یک مقام اسبق جمهوری افغانستان، نیز سر نخی را در شناخت این آقای جنرال بدست میدهد).درین اواخر دیده میشود که رسانه های معتبر جهانی اظهارات و نظریات حمید گل را بطور گسترده و وسیع تحت پوشش خبری قرار داده و به نشر میرسا نند.
اما این آقا کیست؟ و چطور میتواند جرئت کند و اعلام دارد که نیرو های ناتو شکست خورده و طالبان دوباره بر میگردند؟ آیا این جرئت آقای گل ارتباط به اظهارات محترم حامد کرزی درمحفلی که به مناسبت روز سواد آموزی در شهر کابل تدویر یافته بود، ندارد؟ ( محترم حامد کرزی: من نمیدانم که این ناتو طی ۹ سال در وطن ما،همه روز گرم و گروم را انداخته هیچ معلوم نیست که چه میکند؟)؛
هرگاه اظهارات آقای گل که یک اظهارات غیر مسوولانه و تند در برابر ملت افغانستان و جامعه ی بین المللی شمرده خواهد شد، از جانب مقامات غربی مورد پیگیری جدی قرار گیرد، مردم افغانستان خوشنود میشوند و در آینده کسی با چنین جرئت نخواهد توانست، به سران کشور ها اهانت کرده، از بنیاد گرا ها و تروریست ها دفاع نماید و، نقش سخن گوی آن ها را ایفا نماید.
مصاحبه ی خبر نگار بی بی سی با جنرال حمید گل:
حمید گل: اوباما با طالبان مذاکره کند ایجاد شورای عالی صلح بزرگترین تلاش دولت افغانستان برای گفتگو با شورشیان است. اما درباره نتیجه این تلاشها تردیدهای وجود دارد.
از جمله ژنرال (بازنشسته) حمید گل، رئیس پیشین ای.اس.آی (سازمان اطلاعات ارتش پاکستان) می گوید تا زمان خروج نیروهای خارجی از افغانستان، صلح در این کشور برقرار نمی شود.
از سال ها پیش از وقتی که نیروهای شوروی سابق از افغانستان خارج شدند و این کشور شاهد بدترین درگیری ها میان گروه های مجاهدین بود، با نام ژنرال حمید گل آشنا بودم. ؛ ژنرالی که نقش “پدر معنوی” را برای مجاهدین افغان بویژه گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی بازی کرد.عنوانی که حتی امروز آصف علی زرداری، رئیس جمهوری پاکستان به این ژنرال بازنشسته ارتش پاکستان می دهد.
ژنرال حمیدگل را در خانه اش در محله “عسکری” (نظامی) در حاشیه شهر اسلام آباد دیدم. او حالا با همسر، فرزندان و نوه هایش در یکی از منازل مجهزی که ارتش پاکستان برای افسرانش درست کرده، زندگی می کند.
امنیت این محله توسط ارتش پاکستان تامین می شود و امکانات فراوانی دارد.
عثمان زاهد فیلم بردارم که پاکستانی است و بارها با افسران ارتش مصاحبه کرده می گوید که سه چیز ژنرال های پاکستانی با مردم عادی این کشور قابل مقایسه نیست، خانه، غرور و همسر آنها.
ما که برای کارهای اولیه فیلمبرداری و استقرار دوربین، نیم ساعت زودتر به منزل ژنرال گل رسیدیم، همسر ژنرال را ندیدیم. اما خانه اش واقعا بی نظیر و غرورش بی پایان است.
از حمید گل پرسیدم فکر می کند تازه ترین تلاش دولت افغانستان در قالب ایجاد شورای عالی صلح، برای گفتگو با شورشیان موثر خواهد بود؟
“زمان دولت حامد کرزی، ناتو و آمریکا دیگر گذشته است. و این طالبان اند که به افغانستان باز خواهند گشت.”
« نه، اصلا نه. چون حکومت کرزی دست نشانده است. کسانی که در دولت حامد کرزی کار می کنند، همه دست نشاندگانند. آنها به ملت افغانستان خیانت کرده اند.
آنها از نیروهای خارجی خواسته اند که بیایند و افغانستان را اشغال کنند. این فراموش نشدنی است و طالبان حاضر نخواهند شد با اینها گفتگو کنند. طالبان را نباید صرف طالبان خواند. آنها از مقاومت ملی افغانها نمایندگی می کنند.
حکمتیار و مجاهدین زیادی با طالبان هستند و زیر یک چتر می جنگند. کرزی و همکارانش از نظر مردم افغانستان خیانت کارند. پس این شورای صلح چه نتیجه ای خواهد داد؟»
انتظار این پاسخ را داشتم. اما به او گفتم که در افغانستان تنها آمریکا نیست. سازمان ملل متحد ماموریت ناتو و ائتلاف را رسما تائید کرده و ۴۲ کشور جهان از استرالیا تا ایتالیا، از کانادا تا ترکیه و امارات متحده عربی در افغانستان حضور دارند؟
ژنرال حمید، گل بدون هیچ نوع تردید گفت: «این کشورها همه مزدوران آمریکا هستند. اگر دنبال صلح باشیم، آمریکا باید با مخالفان مسلح گفتگو کند. یعنی باراک اوباما باید با ملا عمر گفتگو کند. این تنها راه حل مساله افغانستان است. همه این نیروهای ائتلاف و ناتو چه کاره اند؟ اینها نیروهای اشغالگرند. همه آنها باید افغانستان را ترک کنند. این خواست ملا عمر و مخالفان است. اینها باید اول از افغانستان خارج شوند و تاریخ خروج را مشخص کنند، درست مانند روسها.»
به او یادآوری کردم که در زمان حضور شوروی در افغانستان، این سازمان استخبارات (اطلاعات) ارتش پاکستان، عربستان سعودی و سیای آمریکا بودند که در پشت پرده جنگ افغانستان قرار داشتند و از مجاهدین حمایت می کردند و از رئیس قبلی ای.آس.آی پرسیدم که حالا چه کسانی از طالبان حمایت می کنند؟
آقای حمید گل گفت: «طالبان با چه می جنگند؟ بمب های کنار جاده ای. آیا آموزش، تجربه یا دانش حرفه ای برای استفاده از آن نیاز دارند؟ نه. ساخت آن ساده است. کلاشنیکوف و تسلیحات دیگر طالبان همان سلاحی است که از روسها در افغانستان به جا مانده است.باید شواهدی ارایه شود که چگونه پاکستان از طالبان حمایت می کند؟»
با اشاره به خروج ارتش سرخ از افغانستان و آغاز جنگ های داخلی میان گروه های مجاهدین که به ویرانی بخش اعظم پایتخت افغانستان انجامید، از ژنرال حمید گل پرسیدم که آیا فکر نمی کند بار دیگر جنگ داخلی شروع شود؟
«نه فکر نمی کنم این دفعه چنان شود. چون هیچ مخالفی وجود نخواهد داشت. مقامهای فعلی افغانستان به اندازه کافی پول اندوخته اند. اینها افغانستان را غارت کردند و کمک های جهانی را که حق مسلم ملت افغان بود، دزدیدند. اینها حساب های بانکی در خارج دارند. تعداد شان هم از پانصد، شش صد نفر تجاوز نمی کند. آنها می روند به آمریکا و افغانها به دولت اسلامی می رسند. در اختلاف برای تامین حکومت اسلامی و سکولار در افغانستان، شریعت برنده شده و سکولاریسم باخته است. بعد یک شورای ملی می تواند برای حل مشکل افغانستان تشکیل شود. من افغانها را می شناسم با تمام گروه ها از اقوام مختلف کار کرده ام، همه اینها باید در حکومت ملی سهم داشته باشند.طالبان از گذشته درس گرفته و مطمئنم این بار اشتباه گذشته را تکرار نخواهند کرد.»
ژنرال حمید گل این نظر را که سیاست خارجی پاکستان را وزارت خارجه این کشور نه بلکه ای.اس.آی تعیین می کند، کودکانه خواند و گفت این اطلاعات نادرست را استخبارات هند به افغانها داده است.
آقای حمیدگل از برکناری امرالله صالح، رئیس پیشین اداره امنیت ملی افغانستان که گرایش های ضدپاکستانی دارد و به ائتلاف شمال افغانستان وابسته است، تلویحا استقبال کرد و گفت زمان دولت حامد کرزی، ناتو و آمریکا دیگر گذشته است. و این طالبان اند که به افغانستان باز خواهند گشت.» ( 35)
اظهارات این جنرال های بر حال و غیر برحال مقتدر تر از برحال پاکستانی از کجا آب میخورد و بیخ های اصلی اینهمه معما های مرگ آفرین و تباهی آور برای افغانستان و افغانها از کوکچه و آمو دریا تا حوالی خط منحوس دیورند چی ها استند؟
( لطفاً پاسخ هارا در قسمت سوم دنبال فرمائید!)
بیخ های اصلی معما های مرگ آفرین و تباهی آور
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
قسمت اول
درینجا میخوانید:
-عوامل تهاجم و اشغال افغانستان
- برداشتن موانع بزرگ از سر راه، قبل از تهاجم ( اولین هدف تیر رس، فقید دوکتور نجیب الله رئیس جمهور پیشین افغانستان)
- بعد از هجوم، انتصاب مزدوران برای رهبری کشور
- شو ها و نمایش ها برای اغفال ذهنیت عامه جهان و موجه نشان دادن اشغال
- مزدوران منطقوی تاریخی در خدمت امپریال
- پیروزی های شگرف نیرو های اشغالگر و اعلام خروج از کشور
- آغاز جنگ روانی برای ایجاد وحشت، رعب و ترس؛ جنگی بمقابل مردم، " نه جنگ برضد ترور"؛ مداخلات آشکار انگلیس، سعودی، ایران، پاکستان...
- آخرین حرف های ببرک کارمل فقید در مورد اوضاع آینده افغانستان، فقط چند لحظه قبل از پدرود حیاتش؛ که تاکنون برای مردم ناگفته مانده است.
- وظایف و رسالت ها و مکلفیت های نیروهای مترقی و وطنپرست افغانستان درین آزمون بزرگ و دشوار ملی - تاریخی و میهنی و فرود و فراز ها؟!
-عوامل تهاجم و اشغال افغانستان
-عوامل تهاجم و اشغال افغانستان
تاریخ جامعهء بشری گواه است که بریتایای کبیر طی قرون گذشته، سردمدار استعمار جهانی بوده است. اما در قرن بیستم از برکت ایجاد قطب مخالف بنام (اردوگاه سوسیالیزم) در برابر این دجال غارتگر استعماری؛ جنبش های آزادی بخش ملی در کشور های مستعمره و به زنجیر کشانیده شده، در سرتاسر جهان، به پیروزی های مهمی رسیدند و کشور های تحت استعمار زیادی مستقل شدند و پرچم آزادی شان را برافراشتند.
ببینیم در یک قرن پیش ازان کنش ها و کار کرد های این هیولای نامرئی استعمار به چه نحوی بوده است: لرد کارتسون ، ویلیام شکسپیر، هری سنت جان بریج فیلبی، ادوارد براون، رابرت سیسیل، آرتور لرد بارتور، رات شیلد، مارک سیکس، دیوید جرج هوگارت، لارد کارزن، سِــر پرسی کوکس ...؛ همه ی این عمال استخباراتی و کارآگاهان و گماشتگان مخوف و مخرب و ویرانگراستعمار پیر انگریز، که کارنامه های شان دگر در تاریخ مستعمرات و کشور های آسیایی، شرق میانه و قاره افریقا مسجل گردیده است؛ حتا توانستند در اواخر سالهای 1880 امپراطوری بزرگ عثمانی را تضعیف و بوسیله رشد ایدئیولوژی و ایجاد و تشکل ِ گروه های مزدور مذهبی اسلامی، چون "حول توحید یا موحدین" (وهابیت) و سلفیت، سوفیزم...، کشور های زیادی را تصاحب نمایند. مزدوران و نوکرانی را چون عبدالله ها و فیصل ها به پادشاهی کشور های غیر گماریده و فراتر ازان کشورهایی چون کویت و سعودی وغیره را از نو ایجاد و مزدورانی چون آل سعود و غیره را بمثابه غلامان حلقه بگوش با نام شاهان یا خلیفه ها به این کشور ها مسما و منصوب کرده و تاج و تختی برای اوشان تهیه دیدند. (0)
اما چرا ادامهء توجه و تمرکز وارث استعمار کهن یعنی نیولیبرالیزم معاصر، امروز بیشتر از همه معطوف به کشور ما و منطقهء ما است؟
چونانیکه لارد کارزن ویسرای هند بریتانوی بیشتر از یک قرن پیش در مورد چگونگی اهمیت استراتیژیک و جیوپولیتیک افغانستان و آسیای میانه نوشته بود که، تسلط بر این منطقه تسلط بر کل ِ جهان را معنی میدهد. به همان دلیل تمرکز افکار و خواب و خیال و هوس های تسلط مجدد غارتگران جهانی در راس انگریز محیل و آبدیده و کوره دیده در قرن بیست ویک، و آن هم با کاربرد دستاورد های تحولات علمی – اقتصادی و تکنالوژی میدیایی، بدینسو معطوف گردید. آنها یک رویکرد مدرن توسط عمال متخصص و کارآگاهان نو را برای تحقق این اهداف شوم بگماردند. این کار اگاهان مزدور یا با لباس و قبای دین و آئین، باور ها و تلقیات مردم افغانستان ، بداخل آن ساخته شده اند، و یا از داخل افغانستان استخدام گردیدند( کتاب "افغانستان در مسیر تاریخ"، همهء این مزدوران داخلی و صادرشده به افغانستان را با نام و نشان به معرفی گرفته است).
اما چرا برگشت دوباره به افغانستان؟
اول: جنون غارتگری منابع استراتیژیک زیر زمینی
طمع برای منابع زیر زمینی در افغانستان ( که ارزش آنها بیش از سه تریلیارد دالر تخمین شده است) و یکی از بزرگترین منابع نفتی جهان در آسیای مرکزی متصل به افغانستان موجودیت دارد، فکتور عمده برای لشکر کشی های علنی و عملیات توسط اجیران بومی و بومی نما به این کشور محسوب میگردد.
گاهی مبصرین اقتصادی استراتیژیکی غربی، منابع موجود در افغانستان را صرف یک تریلیون دالر ارزیابی کرده بودند. فقط چند ماه پس از گزارش آنها، کارشناسان زمین شناسی وزارت معادن افغانستان ارزش کشفیات جدید را نزدیک به سه هزار میلیارد( سه تریلیارد) دلار تخمین زدند. که این گزارش ها، تائید یافته های زمین شناسان روسی در دهه ۱۹۸۰ بودند که گواهی بر غنی بودن کم نظیر منابع زیر زمینی افغانستان داده بودند.(1)
به نسبت ارایه اطلاعات بیشمار در رسانه ها، صرف میخواهم به اظهارات آقای بشر دوست نمایندهء فعال مردم در پارلمان کشور بسنده کنم و آن اینکه، بیش از 400 منبع زیر زمینی در افغانستان تثبیت شده است. ( 2 )
اما جالبتر ازهمه این است تا بدانید که پنتاگون در افغانستان ارجحیت مصروفیت و اشتغال خود را در چه میداند؟ به گزارش رونامه ی نیویارک تایمز در ماه جون 2012، معادن لیتیوم در افغانستان آنقدر وسیع است که پنتاگون در یاداشتی غیررسمی آن را به ذخایر نفتی عربستان سعودی تشبیه کرده است. مقامات آمریکایی همچنین میگویند که معادن آهن و مس در افغانستان آنقدر وسیع هستند که میتوانند این کشور را به یکی از بزرگترین صادرکنندگان این فلزات تبدیل کند. ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نیروهای ستاد مشترک آمریکا، در این باره به روزنامه نیویورکتایمز گفت که معادن افغانستان خیرهکننده است.
میبینیم که آقای ژنرال امریکای بیشتر منهمک و مصروف نتایج اکتشافات و گنج های نهفته در زیر خاک افغانستان بوده اند، تا بر وظایف اصلی یعنی مبارزه و جنگ در برابر تروریزم.( 3 )
طبق
گزارش ادارهء سروی جیولوؤی امریکا، ذخایر نادر و کمیاب تا کنون در 24 منطقه
افغانستان از طریق سروی های فضایی تشخیص گردیده است که 70 فیصد از منابع طبعی
افغانستان را تشکیل میدهد.( قصاب در غم چربو، بز در غم جان کندن). اما والیری
ایوانوف کارشناس روسی به چنین گزارشات اداره سروی جیولوژی امریکا متیقن نیست.
به گونه مثال موصوف با تعجب درین مورد ابراز داشته است که چطور
در راپورهای جیولوجستان
امریکایی هیچ چیزی در باره معادن یورانیم در خانشین ( ولایت هلمند) گفته نشده
است.
او گفت" : قرار برخی معلومات، این معدن به شکل ابتدایی از مدت ها بدینسو به نفع
پروگرام اتمی پاکستان استخراج میشود. شاید، از همینرو در باره ان خاموشی اختیار
نموده اند". ( 4 )
دوم: حضور بالفعل دایمی داشتن در منطقه، ایجاد پایگاه های نظامی غرض به محاصره کشیدن کشور های رو به انکشاف سریع چون هند و چین که رهبران نیولیبرالیزم را دچار نگرانی ساخته است، و کسب نفوذ بر ایران و سایر کشور های عضو سازمان شانگهای، برای ممانعت از رشد اقتصاد هند و چین، و محاصره و کنترول شاهراه های اقتصادی در منطقه و تسلط به یکی از بزرگترین منابع طلای سیاه (نفت و گاز جهان)، طلا و یورانیوم (و اکنون که لیتیوم افغانستان هم بر آن علاوه گردیده)، بوده است.
- برداشتن موانع بزرگ از سر راه تطبیق بر نامه های مستعمراتی با قتل های زنجیره ای ، قبل از تهاجم( اولین هدف تیر رس، دوکتور نجیب الله رئیس جمهور پیشین افغانستان).
چونانیکه سیاسیون و حتا امروز مردم عامهء افغانستان می دانند، راهکار های استعمار کهن و نوین بویژه طی یک قرن گذشته از طریق هند بریتانوی و پس ازان با تولد فرزند حرامزادهء انگریز بنام جمهوری اسلامی پاکستان، تطبیق، عملی و تحقق می پذیرد.
دوکتور نجیب الله به کنه سیاست های استعماری آشنایی کامل داشت. در طول دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان و پس ازآن حزب وطن به همهء این توطئه ها پاسخ ملی و وطنی ارایه میداشت. یعنی در مطابقت به خط مشی و سیاست حزبش درین راستا، یک شخصیت شناخته شده در امر افشای دسایس پاکستانی و حامیانش با مبارزهء بیدریغ و آشتی ناپذیر با دشمن مردم و وطنش در عرصهء جهانی شناسایی شده بود. اما با تاسف این شخصیت شخیص مردمی را که مانع تطبیق اهداف دشمن بود، بوسیله پاکستان و گرهک تروریستی نیابتی آنان (طالبان) بصورت بسیار بیرحمانه و دور ازشوونات اسلامی و کرامت انسانی قبل از هجوم و لشکر کشی به افغانستان از سر راه خود دور ساختند.
گزینهء بعدی احمد شاه مسعود یکی از قوماندانان نیرومند و با نفوذ «دوران جهاد» بود. بعد از دکتور نجیب الله؛ احمد شاه مسعود مانع عمده در مسیر تطبیق اهداف استعمار نو که ذریعهء جنرالهای پنجابی پاکستانی و نوکران دست دوم آنها تحقق می یافت؛ تلقی میگردید. مدارکی وجود دارد که موصوف به همکاری استاد عبدالرسول سیاف (که بعداً نام این شخصیت و رهبر معظم جهادی! بوسیلهء شهزاده ترکی الفیصل مسوول استخبارات سعودی به عبدالرب رسول سیاف تغییرداده شد)، ترور و از سر راه برداشته شد.
ادامهء این ترور های زنجیره ای شخصیت ها و رهبران گروپ های مقاومت در زمان حاکمیت طالبان چون داکتر عبدالرحمان وزیر هوانوردی وقت ، حاجی عبدالقدیر وزیر شهر سازی، میرویس صادق وزیر هوانوردی ، مصطفی کاظمی نماینده شورای ملی افغانستان و همراهان اش ، جنرال داوود داوود رییس نظامی زون شمال ، عبدالمطلب بیگ نمایده مجلس ، جنرال مولانا شاه جهان نوری ، جنرال خلیلی ، ارسلا رحمانی از نزدیکان کرزی، استاد برهان الدین ربانی رییس جمهور سابق و رییس شورالی عالی صلح (همینکه گروهک طالبان را گروه وحشی و تروریست خواند، فقط بعد از یک هفته ترور شد) ، چند والی و ده ها وکیل، قومندان امنیه ، دادستان ، ولسوال و حتا معلمین متنفذ، سران قبیلوی وطندوست و روحانیون با عقلانیت متدین و وطنپرست و اخیرا" احمد خان سمنگانی نماینده شورای ملی افغانستان بوده است که این قتل های زنجیره ای همچنان ادامه دارد.هریک از افراد فوق الذکر، شخصیت های با نفوذ و مقاوم در برابر سیطرهء بنیادگرایی و نفوذ پاکستان در افغانستان بوده اند. (5)
آیا توجه فرموده اید که امسال در آستانه تجلیل از شانزدهمین سالمرگ دو کتور نجیب الله رئیس جمهور فقید پیشین افغانستان، چرا سایت بی بی سی ( در وطن ما این رسانهء خبری را بنام " شیطان سی" نیز میشناسند) با تحلیل ها و عناوین عدیده ای صفحهء اول خود را مزین ساخت؟ شاید کمتر از هموطنان متوجه این کار زیرکانهء روانشناختی بی بی سی شده باشند. بی بی سی با نشر این مطالب خواسته است تا در خورد عامه مردم افغانستان و جهانیان بدهد که دوکتور نجیب اله بر حق بود، سیاست طرح مصالحه با اپوزیسیون مسلحی را که به پیش میبرد بهترین گزینه ای برای تامین صلح و امنیت پایدار در افغانستان بوده است؛ و الان حکومت کرزی نیز بائیست با طالبان( وحشیان انتحاری و انفجاری و لشکر برون مرزی پاکستان و برادران رئیس جمهور حامد کرزی) متوسل به معامله و مذاکره و مصالحه شوند. اما بعد از به قدرت رسانیدن مجاهدین در سال 1992، آی اس آی نتوانست کما فی السابق با امر ونهی، غایه و اهداف شوم خود را بوسیلهء حاکمیت مجاهدین در افغانستان تطبیق نماید. و همان بود که در پروژه ی طالبان نقش رهبری اوپراتیفی و عملی جنگ طالبان را از جانب باداران به عهده گرفت که تا هنوز هم این مسوولیت را عهده داراست و به پیش میبرد.( 6 )، ( 7 )
- بعد از هجوم، انتصاب مزدوران برای رهبری کشور
بعد از فاجعهء 11 سپتامبر و تصویب قطعنامه شماره 1373 مورخ 28 سپتامبر 2001 شورای امنیت سازمان ملل متحد، مبنی بر نابودی تروریزم و مجازات حامیان تروریزم؛ ایالات متحده امریکا حملات هوایی را گویا بر ضد تروریزم آغاز کرد. ما همه دیدیم که طالبان مواضع خود را ترک گفته با قطار های داتسونی دوباره به مراکز اصلی و دایمی خویش به پاکستان برگشتند. و غرب پیروزی خود را در برابر تروریزم و شکست طالبان اعلام داشت.
و پس ازان جا بجایی مهره ها:
آنچه مبرهن است، غرب افراد با اعتماد خود را در همایش بن اول که معلوم الحال اند، و در تمام ارگانهای سه گانه و مؤسسات مهم کشور جابجا کرد. ازان جائیکه قوی ترین سلاح دشمن برای کشور گشایی و به استعمار کشیدن کشور های اسلامی آسیایی، شرق میانه و افریقا، و به ویژه افغانستان، در طول تاریخ سوءاستفاده از دین مقدس اسلام بمثابه سلاح نیرومندی بوده، که دشمنان این مرز و بوم را به اهداف شان رسانیده است. ببینید که غرب طی ده سال به همکاری مزدوران بومی درین راستا به چه کار کرد هایی دست یازیده است؟:
- شوراهای علما و روحانیون پادشاهی آقای حامد کرزی، در تمامی ولایات ایجاد شد.
- در جنب 160000 مسجد، 3500 مسجد رسمی ِ تحت پوشش و سرپرستی دولت قرار گرفت( ملا های رسمی). این کمیت بزرگی از ملا ها که از دولت حقوق و امتیازاتی بدست مییاورند، بائیست از طریق منبر های مساجد با موعظه های دینی واقعا اسلامی و منطقی در راستای تامین صلح و افشای اعمال و جنایات ضد اسلامی و ضد بشری طالبان انسان کُش و سایر گروهک های افراطی اسلام آبادی نقش سازنده و بزرگی را ایفاء میکردند. اما بر عکس درخدمت بیگانگان قرار گرفته اند. تا جائیکه واسکت های انفجاری از مساجد نیز بدست نیرو های امنیتی کشور افتیده است.
- 1200 با ب مدرسهء دینی در پهلوی مساجد در چوکات وزارت حج و اوقاف ایجاد شد. اما جان مطلب اینست که برای کودکان و نو جوانان بجای آموزش موضوعات دینی، مسموم کردن شاگردان مکاتب و تروریزم و اکستریمیزم هدیه داده میشود. ( 8 )
- دولت افغانستان قرارداد یک مرکز بزرگ اسلامی را که حدود 100 میلیون دالرهزینه برمیدارد، با آل سعود به امضاءرسانیده است. چنین به نظر میرسد که مانند مرکز اسلامی سعودی بنام " الفیصل" در اسلام آباد پاکستان، برای تبلیغ وهابیزم و سلفیزم برنامه های کلانی در راه باشد.این در حالیست که عربستان سعودی از جانب وزیر امور خارجه امریکا متهم به حمایت از تروریزم و بنیاد گرایی است. ( 9 )
-
غرب؛ به همکاری دولت اسلامی افغانستان، افغانستان را به آفتاب طلایی شهرت داده
است ( اسناد و مدارک محکمی که در مورد وجود دارد)، ( 10)
شگوفایی کشت تریاک - قاچاق و ترافیک مواد مخدر. دولت اسلامی در مماشات با
غرب، با این دسته جات و دست پرورده ها و گماشتگان خریده شده، هرچه کوشیده است
تا هرچه زودتر به غایه و اهداف خود برسند.
يکي از ابعاد جنگ که به ندرت در مورد آن بحث شده، ولي بخش بزرگي از انگيزه
ادامه جنگ است، هیروئيني است که توسط هواپيماها از افغانستان راهي خارج مي شود.
رسانه هاي آمريکايي ادعا مي کنند، طالبان موادمخدر صادر مي کند، هرچند که هيچ
کس تاکنون هواپيماي طالبان را نديده است.
برخي ها گمان مي کنند که سيا کار صادرات مواد مخدر را انجام مي دهد و "ريچارد
هالبروک" فرستاده سابق آمريکا در افغانستان، افزايش توليد موادمخدر را بخش مهمي
از سياست خود ساخته
بود. ( 11)
برنامه های کارتل های اقتصادی غرب، بعد از سالهای 1946( پایان جنگ دوم جهانی) که حضور بالفعل در آسیای مرکزی بود، بعد از حادثه تراژیک 9 بر 11 تعمیل و به منصه ی اجرا قرار گرفت. یکی از مهمترین کشور ها که برایشان جای دم دست معلوم شد، متاسفانه کشور به آتش کشیده ی ما افغانستان با مردم مظلوم و بدبخت آن بود.
همچنانکه در قرن گذشته برای پسران قبایل الرشید و هاشمی و آل سعود تاج و تخت را مهیا میساختند؛ امروز برای حامد کرزی کلاه و چپن و ارگ را تهیه دیدند؛ و برای عامه ی مردم ریش و پیراهن و تنبان و ایزاربند.
همچنانکه ابن سعود، یک ایدئولوژی استعماری را در لباس بنیاد گرایی اسلامی در اوایل سالهای 1900 میلادی حمایت کرد و رشد داد، امروز حامد کرزی با دیده درایی تمام ازطالبان همان بنیادگرایی دوران بربریت حمایت و حراست کرده و فراتر ازان، آن ها را برادر خطاب میکند.
همچنانکه انگریزی ها در زمانی در آسیا و شرق میانه قبایل مختلف را برعلیه یک دیگر تحریک، تمویل و تقویه و برای جنگ و درگیری به مصاف هم آماده میساختند، اکنون بوسیله ی مزدورانی چون اطرافیان حامد کرزی، یعنی تیم قبیلوی شؤونیستی در حاکمیت پوشالی و دست نشانده ؛ برنامه های اجنبی و اهداف دشمن دیرینه را متحقق میسازد.
- شو ها و نمایش ها برای گول زدن و اغفال ذهنیت عامه جهان و موجه نشان دادن اشغال
- وزارت زنان تشکیل شد.
- برای زنان در پست های پارلمان کرسی ها اختصاص داده شد(68 زن در پارلمان انتخاب شد که 27 فیصد از اعضای 248 نفری ولسی جرگه را تشکیل میدادند). که این عمل سخت گول زننده و اغواگرانه، برای فریب ذهنیت عامهء غرب جدا اثر گذار بوده است.( 12)
- ایجاد نهاد های مدنی که اکثرا تمویل کنندگان آن خود غربی ها اند ( باقطع کمک ها، هر آنی که خواسته باشند، نهادی به این نام وجود نخواهد داشت).
- عمران و باز سازی شاهراه ها، بدون در نظر داشت ستندرد های بین المللی( حد اقل 27 سال گرانتی)؛ شاهراه کابل قندهار بعد از یکماه ترمیم طلب شد و شاهراه کابل جلال آباد بعد از افتتاح آن در هفتهء دوم از استفاده باز ماند و به ترمیم مجدد آن پرداخته شد. این دو شاهراه از جملهء بزرگترین دست آورد های غرب محسوب میگردید که اخبار آن در تمام رسانه ها با طمطراق گوش ها را کر میکرد.و اخیرا اعلان کمک 230 ملیون دالری جامعهء بین المللی تا سال 2013 میلادی برای تطبیق پروژه خط حلقوی ریل در افغانستان که با طول 3645 کیلومتر احداث گردیده و با خطوط معادن افغانستان وصل میشود. بلی این را میگویند راهکار تسریع غارت گری و تاراجگری امپریالیزم برای منابع زیر زمینی افغانستان. ( 13)
- تدویر کنفرانس ها و همایش های پر زرق و برق در مورد افغانستان ( که پیامد و مفهوم آن جز تال چال ها برای تطبیق اهداف پنهانی معنای دیگری ندارد).
- عمران نود فیصد بلند منزل های لوکسی که غیر معیاری تعمیر شده اند( افغانستان در خط زلزله موقعیت دارد، اما این بلند منزل ها توان مقاومت را حتا در برابر باد شدید نیز ندارد. قابل تذکر است که اکثر این بلند منزل ها از پول مواد مخدر و توسط مافیای مواد مخدر ساخته شده است).
- براندازی غوغای دموکراسی و دفاع از حقوق حقهء زنان کشور...( 14)
- اعلام ها ؛ هیاهو ها و تبلیغات دروغین برای ایجاد پولیس ملی و اردوی ملی. این در حالیست که بعد از یازده سال با صرف ملیارد ها دالر، افغانستان توانمندی دفاع در برابر حملات راکتی پاکستان را ندارد. این نیروهای خارجی بودند که همه زیر ساخت های نظامی ما را کاملا نابود ساختند.
- مکتب ساختن از خبر های همیشگی میدیای غرب و میدیای مزدور داخلی بوده است؛ اما با گذشت یازده سال از تعهدات جامعهء بین المللی و صرف ملیارد ها دالر!؟ تا هنوزهم شاگردان صد ها مکتب در زیر خیمه ها گویا آموزش میبینند و بیش از 5 و نیم میلیون کودک وطن از نعمت فراگیری علم و معرفت محروم شده اند. طوریکه انگلیسها خاصتاً در مناطق جنوب کشور این برنامه را عمداً متحقق ساخته، مردم بیچاره را در حالت وحشت و بربریت نگهداشته و امروز به حیث ابزاری کور ازان سود میبرند. که طالب و یا گروه های بنیادگرا و تروریست نامیده میشوند و یا به حکمت میدیای غرب بنام نیروهای شورشی، اپوزیسیون مسلح و حتا نیروهای مقاومت شهرت داده میشوند. ( 15)
این را میگویند سیاست و هوشیاری انگریزی.
خالی از دلچسپی نخواهد بود تا خاطرهء جذابی را در مورد هوشیاری انگریزی درینجا یاد آوری نمایم و آن اینکه درسال 2002 بواسطه موتر سرویس از فرانسه رهسپار آلمان بودم. دریور سرویس یک انگلیس بود که راکبینی را از لندن نیز با خود داشت. ساعت های متوالی موتر سرویس در حرکت بود. در هالند نزدیک به سرحد آلمان پولیس موتربس ما را متوقف ساخت. با دریور چیزی گفت و بعدا دریور موتر، بس را از شاهراه عمومی( موتر وی) منحرف و بعد از دوسه دقیقه ای در برابر یک رستورانت متوقف ساخت. پولیس پاسپورت های همه راکبین موتر را جمع آوری کرد و گفت احتمالا تا حدود نیم ساعتی یا ماکسیموم 45 دقیقه همه اسناد چک میشود و دوباره بر میگردد. من از دریور پرسیدم که این عجیب کنترولی است. این قدر وقت زیاد برای چه ؟ دریور با خنده رویش را بطرفم گشتاند و پرسید، من یک انگلیس هستم؛ آیا در زندگی شنیده ای که کسی انگلیس را فریب بدهد؟ گفتم منظورت را نفهمیدم. برایم با خنده توضیح داد. اینجا یک رستورانت تازه به کار آغاز کرده است.پولیس با صاحب رستوران روابط دارد. برپایی این برنامه ی توقف بس حامل مان صرف به همین منظور بوده است تا غذا را همین جا و در همین رستورانت صرف نمائیم. تفاوت ندارد همینجا غذا میخوریم.
- مزدوران بین المللی، منطقوی و محلی در خدمت امپریال
- اولین مزدوران ِ خارجی های افغان تبار معلوم الحال در سال 2001، در آستانهء همایش " بن اول" توظیف شدند که ضرورتی به نام بردن آن ها نمیباشد. همین آقایان اولین لویه جرگه را در سال 2001 مدیریت کرده و قانون اساسی کشور را که به مراتب فقیر تر از قانون اساسی سال های پیشین بود، برای تحقق برنامه های بعدی پیکش و نافذ کردند.
بازهم بوسیلهء همین مزدوران بود که نیروهای متحجر طالبان، " نیرو های مقاومت ملی" خوانده شدند.
- مزدوران خارجی
غربی ها: رسانه های غربی با کار و تجارب روانشناختی ایکه از طریق میدیا بوسیله نخبه ترین کارشناسان جهان که در عرصه روانشناسی اجتماعی داشتند، برای دگرگون ساختن اذهان مردم افغانستان و جامعهء جهانی از طریق میدیای مزدور، آغاز به کارزار بسیار وسیع و گسترده ای نمودند.که آغاز فعالیت عملی آن ها در ولایت هلمند( جایی که صرف 12000 از قطعات نیروهای انگلیس با تمام ساز و برگ و تکنالوژی مدرن قرن بیست جابجا است) بود.انگلیس ها با سناریو و درامهء خاص انگریزی، در ولسوالی موسی قلعهء ولایت هلمند با طالبان دست به معامله زدند.( 16)
پرتاب کانتینر های سلاح و مواد غذایی برای طالبان؛ بتاریخ سوم اپریل 2008 بوسیله بالگرد های نیرو های خارجی در ولایت غور، در جنوب کشور افشاء شد که واکنش های جدی ایرا در سنا و پارلمان کشور نیز در پی داشت.( 17)،( 18 )
انتقال بنیاد گراهای طالبان از پاکستان به ولایات شمال کشور بوسیلهء چرخبال های نیروهای خارجی که گویا برای قلع و قمع تروریست ها در کشور هجوم آورده اند. رئیس جمهور دولت اسلامی نیز در زمینه تماس گرفتند. اما متاسفانه دیده شد که این افشاء گری از جانب آقای رئیس جمهور از روی احساسات روزمرگی بود، نه احساس وطنپرستی و مردم دوستی. بصورت قطع این موضوع بسیار مبرم و حساس از جانب آقای رئیس جمهور پیگیری نشد که نشد.( 19)
کودتا در هلمند
خبری که شوربختانه تحت پوشش همه رسانه قرار نگرفت و صرف در نشرات بسیار محدود ، آن هم منحصر به داخل کشور ماند؛ بعد از سپردن ولسوالی موسی قلعه از جانب قوای انگلیس برای طالبان؛ عبارت بود از کودتای انگریزی ها در ولایت هلمند.
قوای انگلیسی در هلمند میخواستند با نفوذ 250 طالب مسلح به داخل شهر لشکر گاه، حاکمیت دولتی را در هلمند سقوط دهند که این پلان شوم ، بوسیله نیروهای شجیع، وطنپرست امنیت ملی و پولیس آن ولا ناکام شد. جالب تر از همه اینکه، زمانیکه والاشان و والا مقام محترم آقای گلاب منگل والی منصوب شده از جانب انگلیس ها، ازین برنامه آگاه شدند، بدون اینکه تدابیری برای خنثا سازی این عملیات پنهانی انگلیس گرفته باشند، به دفتر پی آر تی پناهنده شدند.( 20)
و بازهم جنگ اشباح
همه زمانی تعجب کردند که دولت افغانستان دو ديپلومات انگليسی به نامهای مايکل سمپل (Michael Semple) انگليسي تبار و آقاي ماروين پترسن (Mervin Patterson) را به تاريخ 7 جدي 1386 (28 دسامبر 2007) از افغانستان اخراج کرد.
دران زمان روزنامه سندی تایمز که مانند سندی تایمز انگلستان آگاه از همه مسایل استخباراتی و پنهانی لندن اند، در گزارشی در مورد اخراج این دو تبعهء انگریزی نوشت که هردو کار آگاه مخفی سازمان استخباراتی خارجی بریتانیا (ام.آی 6) انگلیس اند که هر دو کارمند توسط استخبارات مرکزی " سی. آی. اِی" اخراج شدند.( 21 )
ابر لابراتوار برنامه ریزی جهنمی در کجاست.
هرچند جان کولمن در کتاب های مشهور خود بنام های " کانون توطئه های جهانی" و " سیاست پردازی و نیرنگ" با ارایه اسناد و مدارک که زمانی خود مصروف تعمیل و بازیگر پائین دست این برنامه های شیطانی بود، به افشای این ابر لابراتوار پرداخته است؛ با توجه با اسناد متذکره ما عملا امروز شاهد فعالیت های آشکار کارگردانان این شبکه مدهش و خطر ناک در جهان نیز بوده ایم. امروز آن ها با بر چسپ قرون وسطایی زدن بر مردم افغانستان میکوشند اهداف خویش را تحقق بخشند و حتا آقای " شرارد کوپر کولز" سفیر بریتانیا در کابل و یکی از پر نفوذترین دیپلومات ها در تعیین سیاست خارجی بریتانیا، در اکتوبر سال 2008 ، نیرو های غربی را شکست خورده خواند و برای اصلاح و تحت کنترول در آوردن مردم افغانستان یک حاکمیت دیکتانوری را پیشنهاد نمود. که بعدا عملا دیدیم و میبینیم که کارزار تحقق این برنامه رذیلانهء انگریزی به همکاری سایر کشور های مرئوس و حکومت مزدور در افغانستان بسیار موفقانه به پیش برده میشود. ( 22)
با احتمال قوی که در آستانهء انتخابات دور سوم ریاست جمهوری افغانستان، تشدید بحران امنیتی به جایی کشانیده شود که پیشنهاد آقای " شرارد کوپر کولز" توسط یک اعلامیه از جانب حامد کرزی اعلام گردد. اعلام حالت اضطرار از جانب رئیس جمهور کرزی، انحلال پارلمان و با تدویر یک لویه جرگه فرمایشی( که تاریخ کشور مثالهای بیشماری از تدویر آن را در دل خود دارد) یک حاکمیت دیکتاتوری خشن به رهبری کرزی در وجود بنیاد گراهای اسلامی روی کار شود.
اما نیات و اهداف شوم انگریز بسا فرارتر ازین برنامه ها است. تا طرح " سی" یا تجزیه افغانستان. بیمورد نیست که مزدوران نشنلیست، که گویا " اتک" خواب میبینند ؛ در برابر قلدوری آی اس آی که " متک"( دامنه های کوه هندوکش) را بیشرمانه و با صراحت خاک خود میدانند؛ زبونانه ساکت و خموش اند. ( 23)