مهرالدین مشید

 

فلق فروزندهٔ تاریخ در انتظار بلعیدن « دوزخیان" افغانستان است

دوزخ دنیا دنیا برای مستبدان ٬ مفسدان و غارتگران سوزنده تر از دوزخ آخرت است

از مطالعهٔ تاریخ ادیان بر می آید که تمامی ادیان چه ادیان ابراهیمی یعنی توحیدی و چه ادیان غیر ابراهیمی یعنی غیر توحیدی سخن از بهشت و دوزخ رانده اند؛ اما این دوزخ را آنجهانی شمرده و بدین باور بوده اند که در زنده گی آخر بهشت جای نیکوکاران و در دوزخ محل بدکاران  جهان است  . در حالیکه دنیا برای انسان های بدکاره دوزخی سوزنده تر است و اما با این همه سوزنده گی ها آنانکه غافل و جهول اند٬ نمیدانند که نمیدانند . در این جا نمی خواهم روی چند و چون دوزخ از دیدگاهٔٔ توحید و شرک یا قدمت یکی بر دیگری سخن بگویم و اما این قدر میتوان یاد آور شد که باور به خدا به معنای نیاز فطری انسان به مثابهٔ خواست غریزی در هر مرحله یی از تاریخ حیاتش بوده که با به آگاهی رسیدن و برگزیده شدن به مقام خلافت هر چه بیشتر شفافیت پیدا کرده و هراز گاهی اندکی از پردهٔ اوهام بیرون شده است . هر روز انسان به هر میزانی که به کنگرهٔ نا آگاهی ها دست یافته است ؛ به همان اندازه خدا در ایوان آگاهی اش به گونهٔ موجودی تمام آگاه و مطلق بیشتر رخ نموده است  . به همان میزان آگاهی٬ آزادی و عدالت در مخیله اش جان گرفته و بر عقل و ضمیرش سیطره پیدا کرده است  .

نبرد دراز مدت و پایان ناپذیر توحید با شرک یا داد بر ضد بیداد؛ اولی حربهٔ پایان ناپذیر نیرو های استضعاف دومی ابزار دایمی نیروی استکبار سبب شده تا بسیاری مفاهیم واقعی دین در پردهٔ ابهام باقی بمانند٬ سیمای راستین توحید و شرک در اذهان مخفی نگاه داشته شوند . در این میان مفاهیم بهشت و دوزخ هم به نحوی تحریف شده اند . این تحریف سبب شده که دزدان دینی هر  چه بیشتر به تاراج ارزش های دینی بپردازند و دست بیدینان را برای غارت ارزش های دینی از شانه ها چندین نیزه بلند نمایند . این رهزنان در لباس دین بر ضد دین قرار گرفته و حتا از منبر دین ارزش های دینی را مورد تهاجم قرار داده اند . این دزدان دیروز تنها در لباس بلعمباعور تاریخ ظاهر می شدند٬ ارزش های واقعی اسلام سیاسی را در پای زر و زور یا قارون و فرعون می ریختند و با مغالطه نمودن اسلام سیاسی و  اسلام تاریخی شکم زمامداران مستبد را می مالیدند تا استبداد هر روز فربه تر و اسلام عزیز لاغر تر گردد؛ اما امروز داعیان دروغین دینی نه تنها از یخن بلعمباعور تاریخ؛ بلکه از   یخن قارون و گردن فرعون تاریخ نیز قد کشیده اند. در حالیکه اسلام  با هر سه چهره در تضاد بوده ٬ آ‌نها را مردود میشمارد و هر سه را جلوه های استکبار می خواند؛ ولو که در لباس زیبای مذهب به گونهٔ کذایی زراندود شده باشند .  در واقع این ها دوزخیانی اند که زمین خدا را در تبانی با استکبار در زیر پای مستضعفین به آتش  کشیده اند و  با باجگیری و باجدهی های افتضاح بار و ننگین در این آتش می سوزند؛ گرچه تکان های وجدانی آن شعله های جاودان را در اندرون شان بیشتر مشتعل گردانیده است و چنان دوزخی را شب و روز به استقبال گرفته اند که شاید دوزخیان آن جهانی از این ها طلب برائت  نمایند .

این دوزخیان زمینی دین را ابزاری برای تاراج دارایی های شخصی و دولتی خویش گردانیده اند. از دین برای خود کرچ٬ کلاه و کاخ های شرمبار ساخته اند . این ها باید بدانند که تنها دوزخ در آن جهان در انتظار شان نیست ؛ بلکه دوزخ این جهانی برای شان دردناک تر است و لهیب آن هر لحظه سوزنده تر و دردناک تر از آن است . این ها که به امید های مردم  در بازی های سیاسی و گروهی خیانت کرده اند . اسلام و ارزش های دینی و جهادی مردم افغانستان را به بازی گرفته اند . اکنون که در بدل چنین بهایی زنده گی ننگین را خریده اند و آیا لحظه یی هم میتوانند تا از عذاب دردناک وجدان رهایی یابند و در خون نشاندن ملتی را به هیچ بگیرند؟ هرگز نه ؛ ولو که ختم الله هم شده باشند . زود است که در آتش خشم و انزجار مردم  بسوزند و دوزخ خداوند را در زمین آن با چشمان باز مشاهده کنند؛ اما تا آن زمان که توفان در رسد٬ خرمن جور این ها را یک شبه برباد نماید٬‌ در زیر رعد و برق آن زمینگیر شوند و طعمهٔ صاعقه هایی شوند که برخاسته از آسمان عصیان مردم است٬ شاید فکر شود که این ها تا فرا رسیدن چنین روزی در دنیای بی دردی ها یکه تاز اند و بصورت قطع آرام هستند . در حالیکه چنین نبوده و به درد های گوناگونی دچار هستند؛ اعم از درد قدرت ننگین٬ رنج ثروت های باد آورده٬ درد های تنهایی٬ بیماری های بیدرمان و غیر قابل تشخیص٬ زجر امنیت شخصی٬ وسوسه ها و نگرانی های مرگ زای ناشی از بداخلاقی و اعتیاد فرزندان٬ دلهرهٔ غارت زمین٬ خانه  و اپارتمان و... و بالاخره حرص و آز تمامیت خواهانه که هر آن کشنده تر از یکدیگر هستند . در این میان  رنج بیماری های شخصی و خانواده گی و رنج فرزندان معتاد به مشروبات الکولی٬ تریاک٬ چرس و هیرویین از جمله درد های ناسوری اند که هر آن زخم های آن ناسورتر می شوند و قیامتی بزرگتر را در اندرون این ها بر پا میدارند؛ آنهم قیامتی که هیزم دوزخش دوزخیان جهاد افغانستان هستند . این ها به چنان امراض گوناگون دچار و به عذاب خداوند مبتلا هستند که از نعمات الهی محروم بوده و با بدبختی های فراوانی دست و پنجه نرم میکنند . در رنج بیدرمانی دست و پا میزنند که زمین خدا برای شان به دوزخ مبدل شده است . این دوزخ سوزنده تر و دردناکتر از دوزخ آ‌ن جهانی است . آن دوزخ جسم و تن شان را یکسان میسوزاند و اما این دوزخ تن شان را بیشتر از روح و روح شان را بیشتر از جسم شان میسوزاند . این ها زمانیکه متوجه خود می شوند و به بیماری های دلخراش و برس خراش خود دقیق میشوند یا وقتی که به فرزندان هیرویینی٬ شرابی و چرسی خود نگاه میکنند و یا در مخیلهٔ شان تجسم پیدا مکنند٬ چنان غبطه می خورند که شاید درد جانگداز آن کشنده تر از آتش دوزخ آن  جهانی باشد . این درد ها همراه با نگرانی های بی پایان دیگر دنیا را برای شان به دوزخ مبدل کرده و خواه ناخواه خود را در میان بدترین دوزخیان  زمین می پندارند . این دوزخیان که از رنج امنیت دیگران تهی شده اند و تنها برای امنیت خود می کوشند٬ خدا را فراموش کرده اند و این آیت را به باد فراموشی گذاشته اند که با رسیدن وقت موعود زمان مرگ لحظه یی هم پس یا پیش نمی شود . چنان  در هنگام قدرت و بی قدرتی غرق امنیت خود اند که زنده گی برای شان به کابوسی مبدل شده است و حتا در عقب دیوار های بلند سمنتی احساس آرامش نمیکنند . به هر مقامی که میرسند و به هر محلی که ساکن می شوند . دیوار های بلند را از ترس مرگ در مقابل خود ایستاد مینمایند و چنان دلهره اند که گویا مرگ هر آن در کمین شان افتاده است . با وجود این آرام نگرفته و فراتر از برزخ در دوزخ یاس های بی پایان به حیات ننگین خود ادامه میدهند؛ گرچه اشخاصی که برای سربلندی مردم خود رنج امنیت را به دوش میکشند٬ شاید این رنج آنقدر برای شان دلگیر نباشد؛ زیرا مبارزه برای سربلندی و سرافرازی ملتی سرشار از انرژی درونزا بوده و انسان در موج عطوفت آن به شرب دمادم نایل می آید . در هر شرب مستی تازه٬ در عقب هر مستی ایثار تازه ییرا به استقبال میگیرد و ایثار در راهٔ مردم امری وجد آفرین و شور انگیز است که هر گز آدمی را از پا نمی اندازد . از این رو رنج مردم هر چند که دشوار و چالش آفرین باشد؛ باز هم گوارا است و اما رنج ثروت و قدرت نه تنها ملال خاطر آورد؛  بلکه روز تا روز بر افسرده گی روح می افزاید و نهال زیستن را در قلب های آنان خشک گردانیده است  . 

این نشان میدهد که برای انسان های بدکار٬ فاسد و غارتگر دو دوزخ وجود دارد . یک دوزخ در دنیا  و دوزخ دیگر در آن دنیا؛ بویژه زمانیکه با چشمان باز سرنوست مستبدان و غارتگران را به تماشا میگیرند که چگونه در زیر سیلی های محکم و مشت های فولادین مردم شان خورد و خمیر شده و از سکوی قدرت و ثروت به زیر افگنده می شوند . دوزخ این دنیا عبرت انگیز تر از دوزخ آن دنیا است؛ زیرا دوزخ دنیا بهترین مایهٔ‌ عبرت برای مستبدان ٬ مفسدان و غارتگران است . این ها در این دنیا پیش چشمان مردم احساس عذاب میکنند و از شرم مردم در لباس های خود هم جای نمی گیرند؛ اما چنان در عذاب وجدان غرق هستند که حتا احساس شرم و حیا در وجدان های آنان به سنگی سخت مبدل شده است ؛ ورنه این ها در موج وهمناک خشم و  انزجار مردم می ترکیدند. از سویی دیگر ملا های بلعباعوری با همخوانی قارونیان و فرعونیان هر زمانی کمتر به این دوزخ و دوزخیان پرداخته اند . در حالیکه بهتر بود تا این ها برای مردم خوب شناختانده میشدند . روحانیت مرتجع که در هر قدم جاده صافکن استبداد و استحمار است . در صدد آگاهانیدن ارزش های واقعی دین برای مردم نبوده به عکس به تبلیغ مسایلی می پردازد که نوعی آخرت گرایی بی هدفانه را ارایه نموده و به گونهٔ‌ ناآگاهانه نوعی چراغ  سبز جدایی دین از سیاست را  افروخته اند . این روحانیت در برهه های گوناگون تاریخی به اشکال مختلف شکار قدرتمندان شده اند و بصورت بیرحمانه یی به دام آنان افتاده اند . چناچه مردم افغانستان تجربه های دردناکی از مواضع غیر فعال و مقطعی آنان دارند . این باعور تاریخ گاهی برای رهایی فرعونی و زمانی هم برای رهایی قارونی فتوا صادر کرده اند و اما بوده اند٬ در این میان روحانیت رزمنده و مبارزی که برای تحقق حق از هر گونه تلاشی دریغ نکرده ٬ جان های شیرین و ارجمند خود را قربانی حق کرده اند و آگاهی٬ آزادی و عدالت را به بهای جان خریده اند .

سم پاشی شماری روحانیت مرتجع دوزخیان را در مرزی از فاجعه و فلاح کشانده و با افگندن آنان در گودال فاجعه٬  دروازه های رستگاری را بر روی آنان بسته است .  گاهی ارزش های مقدس دینی را در پای قدرت دولتی و زمانی هم در پای قدرتمندان زر و زور ریخته است . این ها جرئت نکرده اند تا پرده از سیمای های کذایی انسان های ظالم٬ مستبد و غارتگر بردارند . در حالیکه روحانیت متعهد رسالت دینی و تاریخی دارد تا با شناخت دقیق از تاریخ و انسان جامعهٔ‌ خود با عبور از کوه و کتل مانور های تاریخی و سیاسی گزینه هایی را هدف قرار بدهد  که بتواند زمینه را برای رستگاری انسان و جامعهٔ خود  فراهم آورد . چنین گزینه یی با مصلحت اندیشی ها سازگار نبوده و برخورد های سلیقه یی را زیر پوشش دین محکوم میکند . 

این دوزخیان از توانایی های خاص مافیایی بهره مند بوده و صد پا و هزاران دست دارند که شماری آمیب وار به سوی قدرت حاکم و شماری هم به سوی مافیای مقتدر غیر دولتی کشیده شده که با حق سکوت دهی اندک روحانیت مرتجع را به ساده گی در جال خود افگنده اند . در چنین فضای پر ابهام و مشکوک است که دوزخیان هر طوری که بخواهند٬ به مانور های گوناگون سیاسی٬ اقتصادی و اجتماعی می پردازند . این ها با آنکه در اسفل السافلین دوزخ زمین قرار دارند که فریاد های اندرونی سوختم سوختم آنان را تنها خود شان می شنوند و اما تلاش دارند تا این آتش دامن گسترد و در زمین خداوند سراسری گردد تا باشد که از بلعیدن لهیب های سوزندهٔ‌ آن لحظه یی درامان بمانند . شناختن این دوزخیان امری دشوار نبوده و هر انسان بالغ و عاقلی بدون استثنا آنان را می شناسد؛ مگر این دوزخیان چنان در غفلت ها و خود سری ها غرق اند٬ از خود بیگانه شده اند و گویا  پنداشته اند که هیچ کس آنان را نشناخته است . زود است که طوق های بدبختی و سیاهکاری بر گردن های شکستهٔ این دوزخیان آویزان شود که دمیدن وسوسهٔ خناس ها در سینهٔ مردم هم مانع دید آنان  نشود؛ زیرا خناس شر عظیمی است که خداوند آن را در برابر سه خیر بزرگ مانند رب مردم٬ ملک ناس و اله مردم  قرار داده است تا سه خیر در برابر این یک شر غلبهٔ حاصل کند؛ آنهم غلبه ییکه تنها فلق فروزندهٔ‌ صبح با همه نیرو زمانی یارای نابودی اش را می تواند٬ دارا باشد که در نبرد بر تمام شر های آفریده شده در هستی پیروز بدر آید٬   از شب تار (تاریخ) هنگامی که داخل شود٬ رهایی یابد . این درست زمانی است که میتوان از شر زنان جادوگر ( که در موجی از افسون های خطرناک)  در گرهها بدمند( و بر دشواری های سیاسی٬ اقتصادی و اجتماعی مردم    می افزایند) و از شر حسود بد خواه که   آتش رشک را برافروزد و سعادت و رفاهٔ خلق خداوند را طمعهٔ  کینه های خود نماید٬ نجات یافت . این دوزخیان در واقع در چنگال این اشرار بزرگ اسیر اند ٬ مجال رهایی از چنبرهٔ آنها را از دست داده اند و خود به شر بزرگ تبدیل شده اند . پس تنها فلق فروزندهٔ تاریخ است که با درخششی عظیم تمامی پرده ها و سراپرده های شر را بدرد و انسان مظلوم را که بنده گان صالح خداوند خوانده شده اند٬ از این شر ها نجات بدهد .

 


بالا
 
بازگشت