حفیظ اله حازم

 

صحبتی که مجال خوانش نیافت

 

گزارش مختصر از چگونگی کنفرانس متخصصین و دانشمندان افغانستان منعقده مادرید کشور هسپانیا

 

میخواهم خاطر نشان نمایم که قصدم از تهیه این گزارش سفید و سیاه کردن این ویا آن شخص و یا این و آن سازمان سیاسی و اجتماعی نیست.

شخصآ به هیچ یک از سازمانها و احزاب سیاسی کشور وابستگی و تعهدی ندارم . منحیث یک انسان روشنفکر؛تحصیل کرده و بادرد میخواهم کشور مشترک ما افغانستان از این همه درد ها و مصایب روزگار راه برون یافت بیابد و مردم عزاب دیده ما حد اقل در فضای صلح و بدون جنگ زندگی نمایند.

با دریغ و درد که قضایای افغانستان روز تا روز آنقدر پیچیده؛ بحرانی و جهان شمول شده میرود که نه تنها خود افغانها بلکه جامعه جهانی هم درحل آن عاجز اند.

میخواهم با ارج و احترام فراوان از همه افغانهای مقیم هسپانیا و انجمن افغانهای مادرید صمیمانه اظهار شکران و سپاس نمایم که با قدر دانی و خود گزری های کاملآ جوانمردانه ؛ تک تک شان درخدمت مهمانان و هموطنان شان بودند که غرض اشتراک در کنفرانس متخصصین و دانشمندان شرکت نموده بودند.صداقت ؛ درستکاری  و آرزومندی های نیک در سیمای هر یک شان پیدا بود ولی افسوس که اینگونه نشست ها و کنفرانس ها صداقت ندارد و جز فریب خود و اغوای دیگران دست مایه یی نداشته و ندارد . و اکثرآ بازی با عاطفه ها و نیت های نیک دیگران است .

در جلسه طوریکه قبلآ گفته شده بود که حدود 400-500 تن شرکت کنند . ولی تعداد شرکت کننده ها بمراتب کمتر از این بود. جمع شرکت کننده ها با مهاجرین افغان و خانواده هایشان که در کشور هسپانیا زندگی دارند حدود 200 تن در روز نخست  کنفرانس بود.

از شرکت کننده های خارجی هم بجز از چند تن از استادان دانشگاه مادرید و یک مترجم زبان انگلیسی از دفتر ملل متحد و یک استاددانشگاه که از ایطالیا آمده بود کس دیگری حضور فزیکی نداشت.

از افغانستان هم 4  تن اساتید دانشگاهی و یک نفر دیگر هم که رییس قبیله سلیمان خیل  بوده حضور بهم رسانیده بودند.

دوستان عزیز به نام و عنوان کنفرانس هم دقت نمایید:

کنفرانس بین المللی برای تاسیس شورای متخصصین افغانستان(پ؛اچ؛دی)

با تاسف که از این همه شرکت کننده ها فقط حدود 15 نفر دوکتورا  داشتند و پروفیسور بودند یا به اصطلاح (پ؛اچ؛دی)....

گرداننده گی روز نخست را جناب سخاورز به عهده داشتند که به زبان انگلیسی بود.چند تن از مهمانان خارجی در شروع کنفرانس سخنرانی هایشان راارایه نمودند وبعد دنبال کارهایشان رفتندو جلسه را ترک کردندو فقط دو نفر مهمان خارجی یا غیر افغانی بود که در سالون باقی مانده بودند ولی جلسه تمام روزکارش را به زبان انگلیسی ادامه داد و افرادی چون من که تعداد شان 95 در صد شرکت کننده ها را تشکیل میداد اصلآ نمی دانستند که صحبت ها از چه قرار است و در کدام مورد؟؟؟

شما دوستان عزیز خود درک خواهید نمایید که در چنین اوضاع و احوالی فضای کنفرانس چگونه خواهد بود و چه توقعی از آن داشت؟؟؟

محفل نهایت خسته کننده؛ بی رنگ و بی مفهوم ادامه داشت.....اصلا کسی سر در نمی آورد که سخنرانی ها ی کنفرانس در چه موردی است و چه میخواهد؟ مدیریت کاملآ نا سالم و انارشی بر فضای جلسه حاکم بود.

بعد از سخنرانی های انگلیسی و صرف طعام گویا برنامه فرهنگی شروع شدو نام نویسی کردند که شاعران میتوانند اشعار شان را به قراعت بگیرند. دو سه تن از شاعران خوب که اشعار خود شان را خواندند و دیگران که نوبت میافتند وهر کدام بالای ستیژ قرار میگرفتند اظهارمیداشتند که شاعر نیستند و علاقه به شعر دارند و میخواهند شعری را از فلان شاعری به خوانش بگیرند.

از قضا دوستانی هم از من تقاضا کردند که اشعارم را به قراعت بگیرم و نام من را هم در شماره چهارم نوشتند...آدمها پی هم به ستیژ بالا و پایان میشدند ولی نوبت شماره چهارم هرگز نرسید......دوستانی از من تقاضا میکردند که خودم بلند شوم وبخواهم و بپرسم که من هم نوبت دارم یا نه ؟ ولی من این کار را نکردم....البته که گرداننده گان و دست اندر کاران این کنفرانس نمیخواستند ...اینکه چرا نمیدانم؟ آنها نخواستند و من هم شعری نخواندم.

نوبت به پوهاند بسم اله خان میمنگی رسید که برایشان زمینه داده شد و شعری به زبان ازبیکی قراعت نمودند و گفتند که در همه زبانها  در سالون اشعار وجود دارد انگلیسی ؛پشتو و دری ولی هیچ حرفی به زبان ازبیکی در سالون به چشم نمیخورد.

محترمه زرغونه ژواک نوبت گرفتند که شعری قراعت کنند ؛ قبل از شروع شعر به گله پرداختند و گفتند که تمام روز نطاقی ها فقط به زبان دری بوده و یک کلمه هم به زبان پشتو گفته نشده... و بعد از قراعت شعری از محترم باری صاحب جلسه را ترک گفتند که با هرج و مرج و بگیر ونمان فراوان همراه بود تا آنکه محترمه ژواک صاحب رابا عذر و زاری دوباره آوردند.

جلسه فضای تاجیک  ؛پشتون را بخود میگرفت و نارضایتی ها در چهره های هر یک دیده میشد.

کنفرانس روز اول  کارش رابا این سر در گمی ها خاتمه داد.

طبق اجندا روز دوم کنفرانس گویا بین الا فغانی است و جلسه با تاخیر چند ساعته نسبت دوری فاصله ها شروع به کار نمود.

گرداننده گی روز دوم را جناب فرهود به عهده داشتند و امتیازی هم بخاطر پرخاش دیروز محترمه ژواک صاحب  به ایشان داده شده بود و گراننده گی زبان پشتو را عهده دار شده بودند.

قرار بود دومین سخنگوی روز دوم نظر به وعده جناب فرهود من باشم؛ دوم و سوم وهفتم و دهم ولی نوبت من نرسید....

باز نوبت به محترم پوهاند میمنگی رسید ایشان از درد ها و مصایب اقوام تحت ستم افغانستان حرف هایی داشتند و مثالی از خود شان آوردند که در یک خانواده ازبیک  در یکی از قریه جات ولایت فاریاب به دنیا آمده اند که همه ساکنان آن محل ازبیک ها هستند ؛ ایشان گفتند: زمانی به مکتب شامل شدم معلم من تاجیک بود و کتابهایم به زبان پشتو بودند و خودم ازبیک بودم که هر دو زبان را نمیدانستم و.......

در قسمتی از صحبت شان در مورد تفکر طالبانی فرمودند که اگر در مناطقی از افغانستان مردمان آن محل این تفکررا بپزیرند ؛ بگزار که بپزیرند و همان طور باشد ولی اگردر  دیگرمناطق افغانستان این تفکر را قبول نداشته باشند و بخواهند درس بخوانند ؛ تحصیل کنند ؛ زنان و دختران شان آزادی داشته باشد بگزار آنها هم ازین حق مستفید گردند.

محترمه زرغونه ژواک باز واکنش سخت نشان دادند و گفتند که شما ها تجزیه افغانستان را میخواهید وبعد از جر و بحث ها به رسم اعتراض از ستیژ پایان شدند . یک عده بدون وقفه به پوهاند صاحب کف میزدند و میگفتند که به سخنان شان ادامه بدهد و عده دیگر پرخاش کنان جلسه را ترک میکردند....فضا کاملآ دیگر پشتون تاجیک شده بود......

و به این شکل بخش اول به پایان رسید..جلسه کاملآ صلاحیتش را از دست داده بود و اصلآ به کنفرانس چه که به نشست عادی چند نفر هم شباهت نداشت.....نظم ؛ مدیریت و ترتیبی در آن دیده  نمیشد.

یک عده با غذا خوردن هم اعتصاب کردند و به رستورانت نیآمدند.....

تصادفآ باز آقای فرهود را نزدیک رستورانت ملاقات کردم و پرسیدم که چرا بمن نوبت نمیدهید ؟ گفت نوبت شما موی سفید ها در اخیر است که هم صحبت کنید و هم جلسه را بررسی کنید و بعد از تفریح شما نفر اول هستید که صحبت میکنید....

بخش دوم شروع شد اول و دوم و چندم....باز بمن نوبت داده نشد...طوریکه مشاهده کردم من تنها نبودم که بمن چاکلیت وعده میکردند بلکه یک گروپ بزرگ از اشتراک کننده ها بودند که در سرنوشت من گرفتار بودند و طوریکه بعد ها مطلع شدیم گویا ما از ایشان نیستیم و درتشکیلات شان حضور نداریم؛ بنآ وقت حرف زدن هم نداریم...

که به رسم اعتراض محترم کریم تنویر هم کمره و سامان های فلمبرداری اشرا جمع کرد ومحترم شریفی که چند بار تقاضای صحبت نموده بود ولی برایش حق داده نشد؛  محترم سهار؛ محترم سادات ؛محترم سیاوش و تعداد دیگری به این منوال حق صحبت نیافتند و من با چند تن  دیگربه رسم اعتراض جلسه را ترک کردیم.

شام بعد از ختم جلسه طوریکه دوستان گزارش دادند وضعیت جلسه بد تر از وضعیت صبح امروز و دیروز بوده که در جریان جلسه بعد از ظهر روز دوم در داخل سالون سرو صدا بلند شده و شعار میدادند مرگ بر خمینی ؛ مرگ بر خامنه یی ؛ مرگ بر ایران ....ما جاسوس ایران را دستگیر کردیم و کسی را به نرخ مندوی لت و کوب کردند....طوریکه معلوم شده این شخص ایرانی بوده و به دعوت نفر اول کنفرانس محترم حکمی آمده بوده...و از جلسه بطور مخفی فلمبرداری و عکاسی میکرده......اینبار افغانهای مقیم هسپانیا هم از برکت کنفرانس به دو پارچه تقسیم شده بودند.... و این دست آورد کنفرانس و تحفه اش به افغانهای مقیم هسپانیا هم بود که تا آنزمان در وحدت کامل و برادری افغانی با هم زندگی میکردند .حکمی از آن شخص ایرانی دفاع میکرد که او دعوتش کرده و دیگران یا انجمنی ها میگفتند که نه او جاسوس است و گپ به جایی کشانیده شد که حکمی توهین و تحقیر گردیده و قریب مورد لت و کوب قرار گیرد . ...

نیم ساعتی نمی گزرد که باز سرو صدایی بلند میشود وهمه را متوجه میسازد و اینبار جاسوس پاکستانی را گرفته بودند.....عجب محشری بر پا بود...فقط بگیر بگیر جاسوس ها بود....

جلسه دیگر از شیمه رفته بود....و خود تصور کنید که چه فضایی آنجا حاکم بوده.....آری باید همینطور میبود چون کنفرانی متخصصین و دانشمندان افغانستان بود.....وای بحال آن ملت که سرنوشتش در ناکجا ها رقم زده میشود....

در مورد صحبت کننده ها سلیقه های سیاسی ؛ سازمانی و خانوادگی مدنظر بود که حتی از بعضی فامیل ها سه نفر شان هم صحبت کردند .بدون چند صحبت علمی و تحقیقی دیگر صحبت ها بی محتوی ؛ خسته کن و اصلآ با کار کنفرانس همخوانی نداشت.

مثلآ به خانمی وقت داده شد که در مورد اعضای تیم والیبال زنان و نتیجه مسابقات شان با تیم زنان پاکستان مقاله خوانی کند و لست اعضای تیم را بخواند.

و از این قبیل سخنران ها کم نبودند......

بلی دوستان عزیز کنفرانسی که نامش را 5 تراکتور برده نمیتواند با این مضحکه اختتام مییابد.

چرا چنین ؟

 طوریکه در صحبتم که مجال خوانش نیافت نوشته بودم( که اگر اینگونه کنفرانس ها  نیت صادقانه و پاک نداشته باشد فرجام خوبی نخواهد داشت).

نیت ها صادقانه نبود؛ دستان پشت پرده ریشه در درون کنفرانس داشتند ؛ خود خواهی ها و خود بینمی ها حاکم بود ؛حذف دیگران و برتر دانستن خویش ها گراننده گان کنفرانس را سرمست ساخته بود .

ولی عزیزان من با این راه و رسم ها ما و شما ها این کاروان را به سر منزل مقصود نخواهیم رساند.

اگر نیت کنفرانس آنچنانکه وعده داده شده  بود پیش میرفت و خود کلان بینی ها در آن غلبه نمیکرد و از همه اقشار روشنفکری افغانی دعوت بعمل می آمد و هرکس حق اظهار نظر مییافت و دیدگاه های خود ها را بیان میداشتند و دیالوگ عقلانی و دلسوزانه بخاطر برون رفت این همه مشکلات و پرابلم های بزرگ وطنی صورت می پزیرفت بدون شک کنفرانس میتوانست راهش را بسوی وفاق ملی و هم بستگی روشنفکری باز نماید. با وجودیکه هر نشست و کنفرانس برون مرزی بدون نشست خود افغانها و در داخل افغانستان ناکام بوده و ناکام است ؛ میشد که اگر کنفرانس رهکار های درستی ارایه میداد از آن در قسمت هایی بخاطر حل بحران افغانستان استفاده میگردید.

دریغ و درد که چه گران فرصت ها را از دست میدهیم.

بقیه گزارش در بخش دوم به آگاهی رسانیده میشود.

 

 

 

انجنیر حفیظ اله (حازم)

 

 

 


بالا
 
بازگشت