محمداجان غلجی

 

درسوگ عزیزی که جایش تابیکران خالی خواهد بود

زمانه  هرچه  بما  داد باز  بستاند

ز زندگی دو سه حرف  ثبات میماند

متاع عمریکی کاروان در گذر است

نبرد  مرد  بنام  حیات  می  ما ند

فدای غیرت ان پیشتازجاده ی خون

که نقش او چو سرود نجات میماند

باتاسف وتالم عمیق عزیز شایسته ؛ مرد وارسته ؛ انسان فرهیخته ؛ دوست ازاده و رفیق گرانمایه عبدالجلیل پرشور نابهنگام پدرود حیات گفت ؛ طبیعتا زندگی برای هر انسان پایانی دارد که پرشور نمیتوانست مستثنی از این امر باشد ؛ ولی انچه پرشور را از سایرین متمایز میسازد زندگی با معنی وپربارش بود ؛ او از اوان نوجوانی گرویده اموزش ؛ معرفت و زندگی با مفهوم گردیده و در کسب دانش تا لحظه مرگ فروگذاشت نکرد.

وی با فهم و احساس بیداری که داشت از نوجوانی و دوران مکتب با درک مظالم سیاسی ؛ اجتماعی ؛ اقتصادی و فرهنگی  حاکم بر جامعه در جستجوی راه حل و مبارزه شده ؛ به صفوف مبارزان ح. د. خ . ا پیوست و تا فرجام حیات ارزشمندش به ارمانهای والا و بی بدیل ان وفادار باقیماند و در تحقق اين ارمانها تا پای وجان ؛ بدون تزلزل ؛ انحراف و با شجاعت رزمید ؛ منافع مردم را همیشه بر منافع شخصی ارجحیت داد ؛ در صف مقدم قربانی حاضر بود بدون انکه امتیازی بخواهد؛ در مورد منافع ملی ؛ جنبش ؛ وطن و اصول سختگیر ؛ بیگذشت و گاهی پرخاشگر میبود ؛ او دگم فکر نمیکرد ؛ وسعت نظر داشت ؛ حقایق را طوری که بود میدید و به تحلیل میگرفت ؛ پیروی تعبدی از افراد و فرکسیونهای حزبی را گمراهی و دور شدن از ارمانها میدانست ؛ او تا اخربه ارمان و اعتقاداتش وفادار ماند.

خصایل شایسته فوق گاه ناگاهی باعث ازردگی وحتی خشم دوستان و رفقای بی حوصله تر و یا تمامیتخواه از وی شده باعث دردسر ؛ مشکل وضیاع وقتش میشد  . پرشور بعد از فروپاشی حاکمیت و حزب بخصوص در غربت با تمام توان برای تامین وحدت  صادقانه و عملی دوباره  ح . د . خ .ا به مثابه ضرورت مبرم ملی و نمونه شدن این تشکل اگاه قبلی در کنار گذاشتن اختلافات عمدتا ناموجه چون اساس و محور ؛ و بعد کار کردن در جهت وحدت کلیه نیرو های دموکراتیک ؛ جنبشهای  مترقی ؛ تشکل ها و افراد وطندوست منحیث تنها راه نجات کشور از ورطه هولناک کنونی  زحمت کشید ؛ که نوشته ها ؛ طرحها ؛ بحثها و روشنگری های پرشور گواه این حقیقت اند ؛ با دریغ که بدین ارزوی شریفانه اش نا رسیده به ابدیت پیوست ؛ وهنوز تشتت و پراگندگی بیداد میکند ؛ که هرگز در اینده چنین مباد.

واما بغیر از سیاست ؛ زندگی پرشور ابعاد دیگری داشت که با اشارات مختصر بدان بسنده میکنم : ـ  

پرشور مطالعات سیستماتیک  ؛ معلومات کافی و منظم در علوم تاریخ کشور ؛ منطقه و جهان ؛ ادبیات ؛ فلکلور ؛ ژورنلیزم و مذاهب  داشت که مخاطبانش اعم از موافق و مخالف  از سطوح متفاوت در بحث های گوناگون را به دسترسی و یاری همین مطالعات و معلومات علمی ؛ فصاحت و جسارت خداداد عمدتا قناعت میداد ؛ یا در برابر استدلال منطقی قناعت میکرد ؛ او اهل منطق ؛ بحث و استدلال بود.

وی از روابط وسیع با اقشار مختلف جامعه برخوردار بوده ؛ علاوه از رفقای حزبیش صد ها و هزاران دوست و رفیق شخصی  میان  روشنفکران ؛ دهقانان ؛ کارگران ؛ روحانیون ؛ استادان ؛ متنفذین ؛ نظامیان ؛ اهل کسبه ؛ اهل معارف و سایرین  شامل پیران ؛ همسالان و جوانان داشته که به نحوی به همه میرسید و روابط تحکیم و تداوم پیدا میکرد ؛ شایستگی برخورد های  طبعا متفاوت با طیف وسیع و حوصله استثنایی منحصر به فرد خود را داشت ؛ در داخل وطن میدیدم که دوستانش از اقشار فوق منظم و متواتر به عیادتش میامدند ؛ از بیماری اش رنج میبردند و حرمت استادی ؛ کلانی و پیشوایی نثارش میکردند ؛ انچه مستحقش بود.

پرشور  با هر نوع تعصب ناسازگار بوده انرا بیماری مزمنی میپنداشت که یقینا مبتلا یانش به سراشیب سقوط شخصیت و اعتبار میرسند . او قومیت ؛ تعلقیت به کدام سرزمین ؛ رنگ پوست ؛ پیروی از کدام مذهب ؛ مقدار ثروت  ؛ مقام و دیگر معیار های افتاده را برای تعین شخصیت  افراد نفرین میکرد ؛ و فقط علمیت ؛ تقوا و انسانیت را معیار زیبا و پذیرفتنی شخصیت انسان میدانست.

پرشور در خانواده  اش چنان مناسبات استثنایی برقرار کرده بود که با همه اعضای فامیل اعم از فرزندان ؛ خانم ؛ مادر ؛ خواهران ؛ برادران و اقارب مانند دوست و رفیق شخصی رفتار میکرد ؛ مورد اعتماد و حرمت انها قرار داشت ؛ همه به حرفهایش گوش داده عمل میکردند و از حرف و عملش الهام میگرفتند ؛ در تربیه و تحصیل  سالم فرزندان و باقی اعضای خانواده هیچگاه  ؛ هیچنوع کوتاهی را نمی بخشود.

به تساوی کامل حقوق مرد و زن اعتقاد راسخ داشته خود الگوی این امر در خانواده اش بود ؛ انچه را حق خود میدانست به همان پیمانه به خانمش نیز حق قایل بود ؛ دوستان و همرزمانش را همواره در تعمیل تساوی حق مرد و زن  به نوبه اول در خانواده هایشان توصیه و روشنگری مینمود.

او در رابطه و برخورد با دوستان و رفقا متواضع ؛ صمیمی ؛ بی ریا ؛ صادق ؛ با صراحت و یک روی بود ؛ از استعدادی  بهره داشت که در مواجهه با افراد ناشناس ؛ دیگر اندیش ؛ جوانان و حتی اطفال بزودی زبان مشترک پیدا و اعتماد بوجود می اورد طوری که گویا  از مدتها باهم میشناسند.

من بمثابه رفیق ؛ همرزم و دیرینه دوستش سجایا و جسارت عالی اخلاقی ؛ وفاداری به ارمانهای والای انسانی ؛ رواداری ؛ عدالت پسندی ؛ راستکاری ؛ استقامت ؛ ایستادگی و سایر خصایل نیکویش را شاهد و میستایم.

در معرفی و توضیح ابعاد شخصیت پرشور من به عجز خویش معترفم زیرا چیزی که درخور شناخت درست از  اوست کتابها خواهد شد؛ ولی انچه مرا درين رابطه تسلی میدهد شناخت وسیع توده های حزبی و مردم از شخصیت  پرشور است که نیاز و خلای فوق را تا حدی در مقطع کنونی مرفوع میگرداند.

طوریکه مبرهن است زندگی شخصی و بخصوص سیاسی پرشور فراز و نشیبهای زیادی داشت ؛ که در هر مقطعی از زمان با متانت ؛ استقامت و استواری به دفاع از اصول و حقیقت در برابر زورگویی ؛ بیعدالتی ؛ معامله گری ؛ حق تلفی و فریبکاری چون دژ استوار ايستاد و حماسه افریده است ؛ هرچند برخورد های اصولی و انقلابی زیانهای متعدد شخصی را هر زمانی متوجه اش میساخت ولی او باکی نداشت و تا دم مرگ پرچم حق واصولیت را با افتخار بر افراشته نگهداشت.

پرشور از میان ما رفت ؛ خانواده بزرگ حزبی ؛ شخصی و عزیزانش را داغدار و تنها گذاشت ؛ یقینا نبود او نه برای فامیل باوقارش ؛ نه رفقا و دوستانش ؛ نه برای جنبش روشنفکری و نه هم جامعه افغانی قطعا قابل جبیره نیست ؛  ادامه دوستی و رابطه با وی تنها در تعقیب راه و ارمانش میسر است.

روحش شاد ؛

، خاطراتش جاودان

! و راه و رسمش سبز باد

 

 http://www.ariaye.com/dari9/khabari/porshor.html

 

 

 


بالا
 
بازگشت