محمد الله وطندوست
پیمان استراتژیک با پاکستان؟
پاکستان که با رهبران خود فروخته و مزدور انگیریز بکمک مستقیم انگلیس بعد از راه اندازی جنگ های وحشتناک مذهبی بین هندو و مسلمان در کشور بزرگ هند، از پیکر آن کشور جدا و بصورت مصنوعی ایجاد شد، از بدو تولد تا امروز جز ایجاد تشنبح و مشکل به دو همسایه شرقی و غربی خود یعنی هندوستان و افغانستان رسالت دیگری نداشته. به بهانه خط نا منهاد دیورند و مسله کشمیر با هردو کشور تا سرحد برخورد مسلحانه پیشرفته است. کشور پاکستان که بر بنیاد مذهب از چند قوم و ملیت غیر متجانس بصورت غیر طبیعی خلق شده است، برای بقای خود ناگزیر بر مذهب تکیه می کند و با استفاده نا جائز از اعتقادات مذهبی مردم توده های ملیونی مسلمانان را بر بنیاد گرایی افراطی می کشاند. ایجاد هزاران مدرسه مذهبی مخصوصا در مناطق قبایلی و تربیت گروه های افراطی فقط و فقط برای حفظ قدرت حاکمان انگریز صفت این کشور خدمت می کند و بس.
پاکستان که در برابر کشور قدرتمند و با نفوذ هندوستان نمی توانست کاری انجام دهد و در دو جنگ با آن کشور از شکست خود تجربه های معینی را بدست آورده بود، خواست افغانستان را به عمق استراژیک خود مبدل نموده از نیروی مادی و معنوی این کشور به سود خود استفاده نماید. پلان شیطانی مداخله در امور داخلی افغانستان و تبدیل این کشور به عمق استراژیک از همان آغاز ایجاد پاکستان مد نظر رهبران آن کشور بوده است. با در نظر داشت اوضاع و احوال قدم بقدم به این هدف تقرب جسته و از حوادث به نفع خود بهره برداری نموده اند. زمانیکه گروه های اسلام گرایی افغانستان در زمان ریاست جمهوری مرحوم داود خان در آن کشور لانه گزیدند و هنوز به اصطلاح از کمونیسم و تجاوز شوروی در افغانستان خبری نبود، از جانب دولت پاکستان مورد استقبال قرار گرفته با ایجاد کمپ ها و تربیت گاه های نظامی علیه دولت افغانستان مورد سو استفاده قرار گرفتند. حملات گروه های اسلام گرا بکمک مستقیم پاکستان در پنجشیر و ولسوالی های ننگرهار در زمان مرحوم داود خان اولین جرقه درگیری مسلحانه را در کشور شعله ور ساخت. گرچه این جرقه از جانب مردم خاموش شد اما آتش افروزان پاکستان مطمئن شدند که در آینده می توانند چنین جرقه ها را به آتش سوزان تبدیل نمایند چنانکه بعد ها بعد از رویکار آمدن رژیم جدید آتش افروزی ها وسعت بیشتر یافت و مخالفین دولت از جانب آن کشور تسلیح و به افغانستان گسیل گردیدند. از برکت مداخله در امور داخلی افغانستان و با استفاده از شرایط جنگ سرد, سردمداران پاکستانی توانستند آتش جنگ را در کشور ما هر چه سوزانتر حفظ نموده و با تشویق مهاجرت و ایجاد کمپ ها به مهاجرین ملیون ها افغان را به مهاجرت در آن کشور تشویق و ترغیب نمایند.
سرازیر شدن کمک های سخاوتمندانه کشور های غربی و عربی بنام مجاهدین افغانی و تقسیم این کمک ها توسط آی.اس.آی پاکستان به گروپ های جهادی ، زمینه نفوذ و مداخله دستگاه استخباراتی پاکستان را در میان مجاهدین چنان مساعد نمود که همه رهبران جهادی بلا استئسنا تحت قمیومیت این دستگاه قرار گرفتند و مطابق هدایت و پلان آنان به ادامه جنگ و نابودی کشور شان سوق داده شدند. اگر این رهبران کوچکترین آزادی عمل و اختیار می داشتند، آیا وجدان آنها اجازه می داد که هموطنان بی گناه خود را توسط فیر راکت های کور در شهر ها به هلاکت رسانند و مکتب و مدرسه و سرک و شفاخانه و حتی بند برق و مسجد خود را تخریب نمایند؟ معلوم است که حرص و آز و رقابت برای بدست آوردن کمک بیشتر و جلب نظر آمرین استخبارات پاکستان عده یی از رهبران و کادر های احزاب اسلام گرا را در خدمت آی.اس.آی پاکستان کشانید و آنان را به مزدبیگیران دایمی این دستگاه جهنمی تبدیل نمود.
طالبان این پدیده وحشت و ترور که در ابتدا به نام منادیان صلح وارد صحنه گردید، بدتر از رهبران جهادی در خدمت استخبارات پاکستان قرار گرفتند و حتی از کمک های مستقیم نظامیان پاکستان و اعضای استخبارات پاکستان مستفید می شدند. تسلط طالبان در کشور بمعنی تسلط مستقیم نظامیان و دستگاه استخباراتی آن کشور در افغانستان بوده مشاوران پاکستانی در سطوح مختلف طالبان را رهنمایی و هدایت می نمودند. نصر الله بابر وزیر داخله سابق پاکستان بصورت تصادفی ( پدر طالبان ) لقب نگرفته بلکه با کمک مستقیم به طالبان و حمایت همه جانبه از آنان مفتخر به دریافت این عنوان گردیده بود. او حتی بی شرمانه در ملاقات با رهبران جنبش ملی اسلامی افغانستان در مزارشریف خواسته بود تا پیمان همکاری میان طالبان و جنبش ملی اسلامی افغانستان را به نیابت از طالبان به امضا برساند که از جانب رهبری جنبش به شدت رد گردید.
اگر همه این حوادث را با عملکرد دولت پاکستان بعد از یازده سپتمبر یکجا بگذاریم، متوجه می شویم که در اهداف آن کشور در قبال افغانستان تغیری رونما نشده. همان پلان قبلی با وسایل جدید و در شرایط نوین مصرانه تعقیب می شود. پاکستان با پناه دادن به رهبران طالبان و تسلح آنان به تشنج و جنگ در افغانستان ادامه داده با تربیت عوامل انتحاری در مدارس به اصطلاح اسلامی ، عمل ضد اسلامی انتحاری را دامن فراختر و وسعیتر نموده است.
سردمداران پاکستانی نه تنها به صدور انتحاری ها می پردازند بلکه در سرحدات کشور با فیر راکت ها و عملیات تمام عیار نظامی به تخریب قریه ها و دهات و اشغال پسته های سرحدی و نفوذ در داخل خاک افغانستان می پردازند و در تداوم نا امنی و جنگ مساعدت می نمایند. این کشور گاهی با سوختاندن کاروان های اکمالاتی ناتو از کشور های غربی باج می گیرد و زمانی با مسدود ساختن بندر کراچی و شاهراه ها مردم مارا با کمبود مواد ضرورت اولیه مواجه می سازد و به تاجران افغان ملیون ها دالر خساره می رساند. خلاصه دولت پاکستان از بدو پیدایش تا امروز هیچ گاهی در مورد افغانستان از حسن همجواری و همسایگی نیک و زیست با همی صلح آمیز استفاده نکرده همیشه به خلق نا آرامی و تشنج دست یازدیده تلاش ورزیده است از مزدوران خود در چهره افغان و باشنده افغانستان به نفع خود بهره برداری نماید.
طرح پیمان استراژیک که در این روز ها در محافل حاکمه مزدور افغانستان بر سر زبان ها است، نشان دهنده نفوذ گسترده، عمیق و خطر ناک پاکستان در دستگاه دولت افغانستان بوده امضای این پیمان جز به رسمیت شناختن اهداف نا مشروع پاکستان در کشور ما و صحه گذاشتن به تجاوز آشکار و مخفی آن کشور در افغانستان به چیز دیگری تعبیر شده نمی تواند. هیچ عقل سلیم حکم نمی کند که با دشمن قسم خورده پیمان همکاری آن هم پیمان استراژیک و دراز مدت عقد گردد و در سایه چنین پیمان نظاره گر مداخلات و تجاوز آشکار و پنهان کشوری چون پاکستان در امور داخلی کشور خود باشیم. اگر چنین پیمانی به امضا برسد به معنی تسلیمی بلاقید و شرط حاکمان کشور در برابر سردمداران
پاکستان خواهد بود که طبعا تنفر عمیق مردم و محافل صلح دوست و ترقی پسند کشور را در قبال خواهد داشت
همه نیرو های ترقی خواه، ملی و وطندوست کشور وظیفه دارند تا در برابر این توطیه مزدوران حاکم در کشور ایستاده گی و مقاومت نمایند و نگذارند که دشمن قسم خورده مردم افغانستان به سلطه و حاکمیت خود ادامه دهند