فضل احمد طغیان
نظری اجمالی بر وضعیت موجود افغانستان
بیشتر از یک دهه است که مردم افغانستان در زیر پاشنه های دولت ناتوان ، فاسد وابسته و مزدوربه بیگانه عذاب کشیده و آسیب های فراوان جانی و مالی را متحمل گردیده اند . که ازسایه آن امروز دامنه ای بحران های ژرف اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی گسترده تر شده که تشویش و نگرانهای جدی را در جامعه بار آورده است .
نیروهای نظامی خارجی که تحت هژمونی امریکا و متحدین آن دیروز تحت شعار مبارزه علیه تروریزم در افغانستان یوریش آورده اند . حضور آنها در مدت یازده سال و با مصارفات انگفت پنجصدوبیست ملیارد دالر دست آوردی نه چندان بدست نیاورده و در عملکرد های خود موفق نبوده . که علت آنرا در عدم استراتیژی دراز مدت و عدم جلب همکاری کشورهای منطقه میتوان به محاسبه گرفت .
تعداد از کارشناسان امور سیاسی و نظامی به این عقیده اند که امریکا و متحدین آن در افغانستان از لحاظ سیاسی ، اخلاقی و نظامی شکست خورده اند ، و در یک نوع سراسیمگی و سر درگمی قرار گرفته اند. کنون تلاش دارند تحت شعار صلح در باتلاق گیرمانده از جنگ افغانستان خود را بکشند و بار دیگر طالبان این ننگ تاریخ را بر سرنوشت مردم عذاب دیده این سرزمین تحمیل نمایند. البته صلح نیاز و یک فرهنگ است که شهروندان افغانستان به آن باور دارند ، ولی صلح را نمیتوان خرید و یا مورد معامله های سیاسی قرار داد.
صلح معامله ای که امریکا و رژیم در پیش گرفته اند صلح نیستند ، این آغاز جنگهای دیگر اند که در پوشش صلح ادامه داده میشود. بخاطری آنکه تفکر طالبانی با تفکر صلح و دموکراسی نا سازگار است که امروز آقای کرزی در تبانی اربابش با صلح معامله ای ، معادلاتیکه فرا راه ی ، حق حاکمیت ملی ، حفظ استقلال و تمامیت ارضی ... قرار دارد ، زیر سوال برده اند ، که با این زد و بندهای آشکاروپنهان بخاطر بقا و تداوم تسلط خود بر منطقه و مقدرات مردم ، افغانستان را از بحرانی به بحرانی دیگری منتقل میکنند. همانطوریکه مبارزه با طالبان یک پروسه بغرنج و پیچیده شده است ، صلح با طالبان بنا بر عدم پا بندی آنها به اصول و قوائد پذیرفته شده ملی و بین المللی و عملکرد های جنابتکارانه ایشان خلاف ارزشهای انسانی ، اسلامی و دموکراسی ، علیه مردم افغانستان نگران کننده ، خطرناک برای یک افغانستان واحد ، با ثبات و پیشرفته است .
به برداشت نگارنده باید منشا و ریشه های طالبان مورد تحلیل و تجزیه قرار گیرد، تا زمانیگه مسله طالبان و القاعده در سطح منطقه حل نگردد نمیتوان با آمدن چند طالب و یا با ایجاد شورای صلح نمادین ، مشکل افغانستان را حل و رفع کرد زیرا پاکستان بنابر اهداف شوم که در افغانستان و منطقه دارد ، بالای طالبان سرمایه گذاری نموده و عملآ از آنها حمایت نظامی و سیاسی مینماید از سوی رژیم کابل استراتیژی واحدی در مورد آشتی با طالبان ایجاد نکرده است ، آقای کرزی قبل از آنکه شعار مصالحه را با برادران خود ( طالبان ) سرداده بود باید دیالوگ در میان نیروهای سیاسی ، اجتماعی ، نخبگان و شخصیت های سیاسی مستقل افغانستان را سازمان میداد . کارکرد های طالبان در گذشته و حال مورد برسی قرار میگرفت و بر اساس آن راهکار واحدی را برای صلح که قابل قبول برای عموم مردم افغانستان ، جامعه سیاسی ، و مدنی میشد، طرح و عملی مینمود. اما بنابر انگیزهای مختلف در دولت کابل و در راس آقای کرزی اراده و میکانیرم قوی وجود نداشته و یک دپلوماسی اکتیف و واقع بینانه تعقیب نشده است ، کلیه تلاشها و سروصدا ها به نرخ سیاست های روز و معاله گریها عیار گردیده که عواقب آن زیانبار ، برای افغانستان واحد و با ثبات خواهد بود.
افغانستان ، امروز دچار چالشهای بزرگ چون عدم ظرفیت پروری ساختاری نظام ، چسپیدن بر محور تکتباری ، نقش و مداخله کشورهای همسایه ، به ویژه پاکستان که امروز حق مردم را با تکیه و استفاده کارت قومیت ، ایدولوژی ، زبانی در عرصه های مختلف سلب کرده است ، و سرانجام عدم یک دولت فرا گیر ، توانا، و کارا با عث فساد گسترده در ابعاد مختلف شده و زمینه جنایت و خیانت گسترده و نفوذ هر چه بیشتری سو استفاده گران جنگسالاران ، و تکنوکراتهای فاسد از غرب آمده در رژیم گردیده که در همسوی همدیگر آنها هنوز قدرتمندتر، مفسدتر و خونخوارتر میشوند. از این رو دولت کابل بنابر عدم ظرفیت پروری ، اراده سیاسی ، ملی ، شفافیت و صداقت در دولت داری خوب ، فرصت ها را از دست داده همه ارزشها از قبیل حقوق زن ، اصلاحات و باز سازی ، عدالت اجتماعی ، عدالت سیاسی ، حقوق شهروندی... در شعار باقی مانده است .
نگاه معطوف به دولت سازی و حکومت سازی نیست هنوز دولت سازی به آنچه گفته آمد با چالش های بزرگ مواجه است . دولت حاکمیت سیاسی را تمثیل می کند ، مردم با سهم گیری خود آنرامشروعیت می بخشد و نمیتوان بدون داشتن اراده سیاسی ، ملی و نهاد سیاسی نیرومند دولت سازی نمود، که برای این کار باید زمینه های برای نخبگان و متخصصین مساعد میگردید که بنابر انگیزه های سیاسی ، تباری، مجالی داده نشده و به اراده سیاسی قومی خط بطلان کشیده نشد ، تا زمانیکه یک ساختارجدید با میکانیزم درست و معقول ایجاد نگردد ، و نظارت از جانب احزاب سیاسی مردم سالار و نهادهای مدنی صورت نگیرد ،همه شعار اصلاحات ، مبارزه با فساد ، علیه قاچاق مواد مخدره دولت داری خوب ... در یخ نوشته شده و در آفتاب گذاشته میشود . امروز مردم افغانستان از رژیم آقای کرزی به شدت متنفر ونا راضی اند و این نارضایتی دلایل مختلف و گسترده دارد ، از جمله یکی از آن مساله ملی است که به نارضایتی افزوده شده و وضیعت بغرنجی را در کشور پدید آورده است ، بی اعتنائی رژیم و در راس آقای کرزی به خواست های ملی و هم چنین دامن زدن به اختلافات قومی از سوی پاره اراکینی دولتی قوم گرا نزدیک به آقای کرزی به تشدید روحیات و دامن اختلافات انجامیده و تا مرحله خطرناک رسیده است ، آقای کرزی وتیم اقتدارگرای قومی اش هر خواست و حرکت ملی را تجزیه طلبانه خوانده و با نفی حقوق سایر ملیت های افغانستان به آتش نفاق ملی ، دامن میزنند ، و با دامن زدن مداوم دشمنی پشتونها و دیگر اقوام ساکن افغانستان طرف این شمشیر دو لبه را تیز نموده ، برای بقای خود بر مسند قدرت بهره میبرد. آقای کرزی و اطرافیان آن بدانند که این روند قطعآ به مبارزه مسالمت آمیز و عدم خشونت ملیت های تحت ستم ساکن آفغانستان دربرابرشوونیست هامحدود نمانده ، بلاخره در رو در روئی به آنها خواهد انجامید که مسولیت و عواقب آن متوجه آقای کرزی و کسانی اند که به مسله ملی برخورد تکتبارنه و شوونیستی و فاشیستی دارند ، از این رو منافع و مبارزه مشترک همه اقوام ساکن افغانستان امروز در برکناری کرزی و نشاندن یک دولت وسیع فراگیر مردم سالار وغیرمتمرکز بجای آن است ، تا همه ملیت های باهم برادر ساکن افغانستان در همسوی، همگرائی ، برای افغانستان آزاد ، آباد ، سربلند کار نمایند.
مردم افغانستان نیاز به حمایت و انگیزه دارند تا برای بدست آوردن و تحکیم آن مبارزه کنند، و این در صورت امکان پذیر و میسر است که به نیازها و خواست های ملی آنها پاسخ مثبت داده شود ، بنابر عدم توجه به نیازها و خواست های بر حق آنها ، انگیزه و مبارزه در میان ملیت های غیر پشتون برای بقا و تداوم دولت قوم گرای موجود دیده نمیشود، و حاضر نیستند برای استحکام پایه های قدرت قومی و نشاندن شوونیستها برمسند قدرت مبارزه کنند ، تا خود در ساختار و تقسیم قدرت سیاسی سهیم نشوند ، انگیزه مبارزه آنها تغیر ساختار قدرت سیاسی و تقسیم قدرت سیاسی بطور مساویانه است ، که کلیه ملیت های ساکن افغانستان به تناسب شعاع وجودی شان در آن سهیم گردند، ساختار مرکزی قدرت کنونی برای افغانستان کثیرالملیت که هشتاد در صد مردم آن در روستاهای دور افتاده زندگی می کنند ، مناسب نیست ، ساختار مرکزی موجود نتوانسته و یا نخواسته به نیازهای و خواست آنها رسیده گی کند ، مردم در قدرت سهیم نیستند ، نمایندگان واقعی خویش را در اهرم قدرت نمی بینند ، ازین رو تغیر نظامی سیاسی موجود افغانستان که به ایجاد یک ساختار غیر متمرکز بی انجامد ، نیاز و ضرورت جدی است که امروز از سوی مردم افغانستان مطرح است. متاسفانه قانون اساسی موجود افغانستان با کمبودیهای و نواقص فراوان در سال 2002 تدوین شده که محصول کار و تشبث اشخاص و افراد چون آقای زلمی خلیل زاد ... اند که مانند آقای کرزی در مسایل تک تبارانه می بینند و بیش از آنکه برای منافع ملی ، حاکمیت ملی ، استقلال و تمامیت ارضی افغانستان بی اندیشند ، برای مقاصد شوونیستی و تحکیم قدرت تک تباری در مسایل نگاه کرده اند ، که کنون تنش های قومی ، اجتماعی ، سیاسی و زبانی را بار آورده و موانع جدی در جهت تامین عدالت اجتماعی ، اصلاحات دموکراتیک ، توسعه سیاسی واقع شده است .در کشور کثیرالملیت ، سیرقوم و سیرقبیله افغانستان ، تامین عدالت اجتماعی ، برابری ، بنیاد و اساس دموکراسی و مردم سالاری است، حق تلفی ها ، نابرابری ها نه تنها کار غیرانسانی ، غیرمشروع بل زمینه فروپاشی ، همگرائی ، هم پذیری میان ملیت های باهم برادر را تسریع می بخشد. بنابرین مبارزه در راه تامین عدالت اجتماعی ، برابری بخشی بسیار مهمی از دموکراسی خواهی است که امروز در افغانستان برای تحقق آن درفش عدالت خواهی بلند گردیده که تا نیل بمرحله نهائی پیروزی ، این مبارزه داد خواهانه و حق طلبانه ادامه خواهد داشت . که در گام نخست راه رسیدن به آن تغیرات در قانون اساسی موجود و ساختار نظام متمرکز آن در همه حوزه های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی می باشد. دولتها بالاتر از مردم نیست ، بلکه دولتها نمایشی از اراده مردم است و در خدمت مردم قرار می گیرد ، از جانب دیگر در جامعه دموکراتیک حقوق انسان ، برفراز قانون اساسی و دیگر قوانین قرار میگیرند ، به دلیل اینکه قانون برای انسان است ، نه انسان برای قانون بنآ تغیرات در قانون اساسی موجود و نظام یک نیاز جدی در وضع جدید ایجاد شده افعانستان است ، نظام که نتوانسته ، عدالت اجتماعی ، عدالت سیاسی را بطور مساوی تامین کند ، در نظام موجود آقای کرزی بالاتر از نظام و قانون اساسی کشور قرار گرفته و خود را مظهر قدرت ، سیاست ، قانون گذاری و اجرائیه میداند، در حقیقت همه مظهرات بدور یک شخص غیر مسول واجب الاحترام دور میزند ، که همچو امتیازات و صلاحیت های غصب شده بالاتر از قدرت یک پادشاه است ، که این قدرت و صلاحیت های بی حد حصر فساد بار آورده ، که قدرت مطلق و فساد مطلق ، بسترحق کشی ها ، تبعیض ها ، بی عدالتی ها را در عرصه های مختلف در کشورهموار نموده است ، که جامعه افغانستان درد آنرعملآ احساس و می بینند ، عدالت میخواهند ، که تامین آن با اظهارات و شعار میان تهی ، آقای کرزی و شرکای شان سرداده اند ، تحقق نمیابد، رفع تبعیض در ساختار سیاسی افعانستان از نظام ریاستی به نظام جمهوری پارلمانی واداره ولایات براساس انتخاب می باشد و گام اولی در جهت برقراری عدالت درجامعه و یکی از پیش شرط حاکمیت ملی و دموکراسی حساب می گردد.
طوریکه دیده میشود مدعیان قدرت تک تباری در دولت و در راس آقای کرزی حاضر نیستند میدان را به دیگران دواطلبانه در یک انتخابات شفاف ، آزاد واگذار شوند ، چنانچه تیم اقتدارگرای آقای کرزی از همین اکنون شبکه ها را برای گرم کردن انواع اختلافات ، شایعه براگنی ها ،شانتاژها ، در حرکت آورده اند که طلایه دار آن شخص کرزی و اطرافیان آن است که با همه ناکامی ها ، شکست ها و افتضاحات حکومت داری در عرصه فساد ، مبارزه علیه مواد مخدره ، دولت داری خوب، خود و یا برادرخویش (قیوم کرزی ) را مرد میدان میداند. دیگران هم نمی خواهند وهم نمیتوانند، بامافیای دولتی آقای کرزی که در امور دولت داری از آزمایش زمان ناکام و خیانت نا بخشودنی را در راه مشارکت ملی و وحدت ملی مرتکب شده ، سازش کنند .
با گذشت یازده سال جنگ در افغانستان صلح پایدار هنوز هم حتا در افق دور پدیدار نیست، بنیادگرایان اسلامی (طالبان ، حزب اسلامی حکمتیار) در همکاری پاکستان کشور را متشنج کرده ، دستاوردها و روشنگری و دموکراسی نیم بند را تحدید می کند ، از جانب اراده راسخ در ستاد رهبری دولت در راس آقای کرزی بنابر تعلقات تباری ، زبانی ، و وابستگی بعضی ازین اراکین دولتی به شبکه های استخباراتی کشورهای منطقه ، در مبارزه علیه تروریزم ، القاعده و طالبانیزم کمتر دیده میشود ، حتی بنیادگرایان افراطی و شوونیست های که در دوران دولت و در زیر حلقوم آقای کرزی خود را رسانده اند در بسا موارد یکدیگر خود را حمایت و تقویت نموده و با توسل یکدیگر افراط گرایهای خویش را موجه میدانند ، همچو موضعگیری ها و عملکردها در ارگ کاخ ریاست جمهوری کابل بمراتب در اطرافیان نزدیک آقای کرزی بمشاهده رسیده و در بعضی مواقع به مشاجره های تند و جنگهای لفظی میان (آقای خرمی رئیس دفتر آقای کرزی و جاوید لودین معین سیاسی وزارت امورخارجه ) کشیده شده است. از جانب در چنین حالت به نظر می رسد که امریکا و متحدین آن در باتلاق افغانستان گیرمانده اند ، تلاش دارند بار دیگر تاریخ را برگردانند و این بار نیز طالبان این ننگ قرن را در قدرت شریک سازند، تا شاید راهی برای نجات آنها از افغانستان فراهم شود. در حالیکه جنگ در افغانستان کاهش نیافته ، بلکه افزایش و دامنه آن به ساحات شمال افغانستان رسیده است ، طالبان و دیگر مخالفان صلح ، دولت را به درماندگی و ضعف آنها در میدان جنگ تعبیر می کنند ازین رو حاضر نیستند با دولت آقای کرزی درمیز مزاکره بنشینند، حقیقت آن است ناتو نتوانسته به اهدافش در افغانستان برسد ، تروریسم و قاچاق مواد مخدره هنوز افغانستان ، آسیا میانه ، روسیه و جهان را تهدید میکند ، در چنین وضیعت پس از سال 2014 مسوولیت های ناتو به نیروهای نظامی افغانستان گذاسته میشود که خود ناتو در عملکردهای خویش موفق نبوده و چیزی را در راستای بهبود امنیت عوض نمی کند که این راه بیرون رفت از وضعیت موجود و موفقیت نبوده ، برعکس افغانستان به چالش های بزرگ امنیتی ، روبرو خواهد گردید .
بحران فزاینده اقتصادی در کشورهای حوزه یورو و کسر بودجه عظیم امریکا فاصله گزیدن متحدین امریکا در مساله افغانستان ، وضیعت پیچیده و سیاسی نظامی افغانستان و منطقه ، امریکا را به دشواری های مواجه نموده است . از سوی امریکا دریافته که تنها راه نظامی راه حل معضله افغانستان نبوده باید آنرا بصورت کامپلکسی در تفاهم با کشورهائیکه در مساله افغانستان در طی ده سال اخیر نقش مستقیم نداشته اند ، راه حل را دریابد، از این رو امریکا میخواهد در استراتیژی خود باز نگری نماید ، و هر تغیری که در سیاست افغانستان بیاید با تفاهم کشورهای قدرتمند منطقه بویژه فدراسیون روسیه و هند وارد این تعامل شوند، تا نقش را در آینده افغانستان ایفا نمایند، اگر در افغانستان یک صلح عادلانه ، پایدار و قابل قبول برای عموم مردم راه حل خود را نیابد ،با خروج نیروهای نظامی بین المللی مساعدت برامینت در افغانستان میتواند به عامل بی ثبات کننده برای اوضاع درین کشور مبدل گردد و امکان جنگ های داخلی و فعال شدن نیروهای بنیادگرائی افراطی در مداخله با کشورهای منطقه تشدید گریده ، نفوذ و دامنه فعالیت آنها کشورهای آسیای مرکزی و دورتر را خواهد گرفت ، که در صورت تحقق چنین سناریوی های ناهنجار ، فدراسیون روسیه با جمع هم پیمانانش مسولیت خویش میدانند استراتیژی خاص نسبت به انکشاف اوضاع پس از سال 2014 در افغانستان اتخاذ و اقدامات لازم بعمل آورد که یکی از آن میتواند ادامه همکاری دوجانبه در عرصه امنیتی باشد ، چنانکه روسیه امروز قربانی عمده ترین ترافیک مواد مخدره می باشد که تنها از طریق آسیامیانه سالانه بیشتر از 95 تن مواد مخدره بروسیه قاچاق شده که تاثیرات منفی این عامل به سطح فساد و اوضاع جنائی درین کشور بار آورده است . ازین رو هماهنگی فعالیت های جامعه جهانی با حمایت کشورهای منطقه به ویژه فدراسیون روسیه در مبارزه علیه تروریسم و قاچاق مواد مخدره و چالش های دیگر از اهمیت بالای برخوردار گردیده است ، که بنابر این الویت ها امریکا در حال برسی استراتیژی خویش پس از سال 2014 در افغانستان است و میخواهد طرح این استراتیژی را در مشارکت روسیه ، هند و سایر کشورهای منطقه موافق این روند تدوین و مساله افغانستان را بصورت کامپلکسی درهمکاری آنها حل کنند ، امریکا و جامعه جهانی میدانند که روسیه فعلی ، شوروی دوران جنگ سرد نیست ، و سیاست آن نه برقواعد جنگ سرد ، بلکه بر شرایط جدید مبتنی است سیاست خارجی آن ایدرلوژیک نیز نبوده و عملگرا است و براساس منافع ملی خود و طرف مقابل عمل میکند از جانب دیگر در عرصه بین المللی روسیه سیاست مشارکت ومقامت را پی گیری مینماید، تزسیاست خارجی روسیه در رابطه با افغانستان نیزتزمشارکت و مقاومت است ، در شرایط موجود بین المللی روسیه در سیاست خارجی اولویت های فراوانی دارد که یکی از آنها میتواند افغانستان باشد بنآ بحث تغیر استرتیژی در مساله راهبردی افغانستان در مبارزه علیه تروریزم و قاچاق مواد مخدره و حفظ دستاورد های بدست آمده پس از سال 2014 آغاز راهکارها و همکاری بین امریکا و روسیه و یکی از اولویت های طرفین قرار خواهد گرفت.
چالش جدی دیگریکه افغانستان به آن مواجه است مسله مدیریت است ، رهبری و مدیریت در یک کشور نه فقط تعین کننده سیاست کلی یک دولت بلکه به آن هویت و نیرو میبخشد ، متاسفانه ضعف و بحران مدیریت در افغانستان یکی از چالشهای است که امروز دولت را به اضمحلال کشانده است ، که برای شکستاندن این بحران باید اقدامات تشکیلاتی صورت گیرد ، به دلیل اینکه ذعامت موجود نه تنها توانائی مدیریت ، مبارزه با فساد ، مواد مخدره و دولت داری خوب را دارد بلکه مشارکت ملی و همبستگی ملی را در طی یازده سال زمامداری خویش به شدیدترین وجهی تخریب کرده ، و امکان مشارکت ملی را در امور سیاسی از مردم گرفته است ، ازین رو افغانستان به یک مدیریت توانا ، خوش نام ، دور اندیش ، شجاع ، آینده نگر که از یک عتبار و اتوریته فرا قومی برخوردار باشد نیاز جدی و ضرورت دارد ، که بتواند متناسب با متقضیات وشرایط موجود کشور و راهکارهای جامعه بین المللی در مبارزه علیه تروریزم ، قاچاق مواد مخدره... مطرح است ثابت قدم عمل کند . بنا اگر برای امریکا و سایر کشورها ، مبارزه علیه تروریزم ، قاچاق مواد مخدره و دولت داری خوب مطرح است باید برای مردم افغانستان در ایجاد اینده بهتر و ساختار سیاسی بهتر کمک نمایند ، و دولت فراگیر با پایه های وسیع که نمایندگان واقعی همه ملیت ها حضور خود را در ان دریابند ، و خصلت ضد بنیاگرائی افرطی ، مردم سالاری و باور بر اراده مردم داشته باشد ، حمایت صورت گیرد ، تا آن تاحد توانائی در حمایت جامعه بین المللی کشورهای منطقه و جهان را از حملات تروریستی و انتقال مواد مخدره محفوظ نگهدارد . همچنان زمان آن فرا رسیده که نقش احزاب سیاسی ، واقعی و مردم سالار ، جامعه مدنی ، نخبگان ، شخصیت های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی برجسته گردد ، و در پروسه دولت سازی بهتر ، نوسازی ، بازسازی همکاری آنها جلب شود.
شوربختانه آنها بنابر عوامل و انگیزه های سیاسی ، قومی ، تعصبات کور عمدآ از روند دور و به حاشیه کشانده شده اند.
انتخابات ریاست جمهوری 2014 یک انتخابات حیاتی و تعین کننده و باید امکانی برای اعمال اراده مردم باشد و مردم باید در تشکیل یک نظام متحد نقش داشته باشند ، اگردر تعین ریاست جمهوری آینده آقای کرزی نقش داشته باشد ، مشروعیت نظام را تحت سوال قرار میدهد . بنآ جامعه جهانی باید ضمانت نیرومندی در مساله شفافیت انتخابات تاکید داشته باشند . طوریکه نهادهای انتخاباتی ، قانون انتخابات ، نظارت بر انتخابات بصورت درست برخورد نماید. پروسه انتقال نیروهای نظامی و پروسه انتقال قدرت سیاسی بتدریج صورت گیرد ، دوره ریاست جمهوری در سال 2014 ختم میشود، آقای کرزی قبل از خروج نیروهای نظامی امریکا از افغانستان از سمت خود کناره گیری کند. اگر جامعه بین المللی و قدرت های تصمیم گیرنده ، به این نتیجه رسیده اند که انتخابات آزاد راه حل بحران افغانستان است، زمینه شرکت مردم در تعین سرنوشت کشور فراهم شود و این مردم باید شامل همه ای مردمانی باشند که در کشور زندگی می کنند ، دیگر نمیتوان نیروهای دموکرات ، مردم سالار همچنان در انتظار و حاشیه بمانند انتخابات فقط با حضور آنها ، در آن معنی پیدا و ممکن میشود.
افغانستان از لحاظ سیاسی و نظامی پس از سال 2014 وارد مرحله جدید گردیده و به چالش های گوناگون داخلی و خارجی بسیار نگران کننده مواجه خواهد شد ، مهمترین چالش که در افغانستان پیشرو است ، مبارزه و مقابله با رشد بنیادگرائی می باشد که برای مقابله با موج روبه گسترش بنیانگرائی ، همه آنهائیکه برای افغانستان آزاد ، متمدن می اندیشند باید بایکدیگر علیه آنها متحد شوند ، هرگاه در برابر آن پدیده خطرناک در تفاهم با هم گام های جدی ، بامسولیت برداشته نشود ، کشورهائیکه برای تامین منافع خود وعملی نمودن سیاست های شان در افغانستان در کمین نشسته اند و در تبانی با گروه های عقب گرا و شرکت کنندگان در مسابقه همکاری باشبکه استخباراتی منطقه ، این قماش را بار دیگر به سرنوشت مردم در افغانستان حاکم خواهند ساخت ، که با میدان دار شدن آنها در صحنه سیاسی کشور نه تنها، دموکراسی و دستاوردهای آنرا نابود بلکه نهادهای سیاسی ، مدنی را بازهم بیشتر به کنار و از صحنه بیرون خواهد راند، بنآ برای پائین آوردن هزینه های سیاسی و مقاومت در برابر دیو استبداد نیاز به همه فعالین سیاسی و دگراندیش دارد، که تا با دریافت شعارهای واحد برای ایجاد مرکز واحد اقدام نمایند ، و بصورت جدی و گسترده با عملکردهای ارتجاعی ، مقابله و مخالفت کنند.
همچنان احزاب سیاسی باید بیک درک و مفهوم مشترک از انتخابات آزاد به عنوان راه حل نهائی بحران موجود در کشور نزدیک گردند ، واین تفاهم میتواند فشار بر حکومت را حول یک خواسته عمومی و محوری و سرنوشت ساز تشدیدکند. هرسازمان سیاسی نه فقط با برنامه سیاسی ، بلکه هم چنین با رهبران سیاسی معنی پیدا میکند . انتخابات پیش رو فرصت مناسب برای معرفی این رهبران به جامعه است ، هدف از شرکت احزاب در انتخابات نیز میتواند معرفی رهبران به جامعه و از طریق آنها برنامه های خود برای دگرگونی های اساسی است ، در صورتیکه احزاب بتواند در مدت زمانی باتوافق وا علام یک کاندید مستقل با برنامه و تغیرات اساسی در جهت دموکراسی و با درخواست نظارت بین المللی بر اتنخابات وارد این کارزار شوند ، آنها قادر خواهند شد با پیش کردن برنامه و مشی تعرضی حمایت و پشتیبانی وسیع مردم را باخود داشته باشند ، چنانچه حرکت های که در ماه های می و جون در ولایت تخار ، جوزجان ، فاریاب به رهبری جبهه ملی افغانستان سازمان داده شد که در اساس خود یک حرکت ساختار شکنانه برای استقرار دموکراسی در افغانستان بود که همچو حرکتها را باید در آینده با انتخابات ریاست جمهوری پیوند بزنند ، بادوام سازند و تحرک تازه در آن ایجاد کنند.