ف . آسه مائی
نگاهی به نقش احزاب و ارکان دموکراسی و مردم سالاری
دموکراسی و مردمسالاری واجد لوازم و شرایطی است که در نبود آن دموکراسی بمفــــهوم واقعی معنا ندارد و اگر هم در فقدان لوازم و شرایط مذکور برآن تاکید شود صرفآ اسم و شعار دروغین بیش نیست. یکی از لوازم و شرایط ضروری مردمسالاری وجود احزاب و تشکل های ســــــیاسی و مدنی ‚ واقعی و آزاد است تا اینکه بتواند به نمایندگی از اقشار مخـــــتلف جامعه به ایفای نقش و رسالت خود بپردازند ‚ خواست و نیازها را آزادانه مطرح نمایند تصامیم و عملکردهای خلاف منافع ملی جریان حاکم را افشا و انتقاد نموده ‚ موضعگیری و راهکارها را مشخص سازند . ازین رو تضــــعیف‚ تخریب ‚ شایعه پراگنی و فشار احزاب به هر دلایل و بهانه یی تعارض مســــــتقیم با ادعای دموکراسی و مردمسالاری دارد که امروز سردمداران رژیم ناکام افغانستان آنرا نشخوار و بکار می برند.
دولت مردان کابل که مدعی دموکراسی و مردمســـــــــالاری است ‚ هرروز اعمـــــال و حرکات را انجام می دهند که به معیارهای دموکراسی مطابقت نداشته ‚ برخلاف درتقابل و تضــاد با روند مردمسالاری و نیاز جدی زمان موضع گرفته و صرفآ نام دموکراســـــــی برخود نهاده و از آن برای کتمان هویت اصلی خود سواستفاده می کنند.
یکی از نهادهای لازمی و ضروری که در رژیم موجود حضـــــور ندارد و غایب است و برایش زمینه مجال فعالیت داده نشده اپوزسیون دموکراتیک احزاب واقــــــعی و آزاد است . که بتوانــند رزیم را بنابر خطاها و عملکردهای ضد مردمی به چالش بکشند و آزادانه برقابت پرداخــــــته و قدرت را از انجماد و انحصار جیره خواران استعمار کشیده در دست جریانات مردمســــــــــــالار نخبگان سیاسی به سیلان و چرخش در آورند. احزاب که امروز در افغانستان فعالیت دارند و تعداد آنها بیشتر از صد می رسد و از دموکراسی وارداتی فیض و سود میبرند و در زیر چــــــــــتر نیروهای نظــامی خارجی فعالیت مینمایند ، موضعگیری و عملکردهای اکثریت آنها بیانگر حمایت و اراده مردم افغانستان نیست . اکثر این احزاب یا دولتی اند و یا دولت ساز می باشند که به گونه ای از گونه ها بادست اندرکاران رژیم درنمایش قدرت و برای معامله های پشت صحنه،غصب کرسی های دولتی ، زراندوزی نقش بازیگران و آرایشــگران را ایــــفا نموده پاداش های خود را اخــــــــــذ میدارند. احزاب فـــــــوق بنابر درماندگی شرمندگی و عدم کارائی و توانائی ، نه برنامه عملی برای مبارزه مســــــالمت آمیز در برابر رژیم دارند ، نه فرصتی و وقتی در اقدام مسالمت و عدم خـــــــشونت دارند ، و نه برسر چیزی توافق دارند ، که این کنار آمدن ها ، معامله ها ، سازشها در برابر رژیم و مسایل اساســـــی و حاد کشور برای کتگوریهای مختلف جامعه ایجاد بدگمانی و بی اعـــــتمادی را بار آورده ، از آنها روگردان شده اند ، واقعــــــیت آنســـــــــت که در افغانســـــــــــتان حزب اپوزسیونی به اصول دموکراسی به عنوان محور اساسی تغیر سیاســــــــــی در ساختار قدرت اساسی باورمند باشد ، و خود عاملی برای گـــــــــذار به دموکراســـــــــــی ، تامین عدالت اجتماعی ، توسعه سیاسی ، اصلاحات دموکراتیک تبدیل شود ، وجود ندارد که نبود آن زمینه استـــمرار انواع استبداد را در کشـور موجب شده است ، بعضــــــــــی از احزاب که به ناحق بر جبین خویـــــــــش اپوزســــــــــیون حک کرده اند ، بدون تحقیق در نیازهای جامعه خط برناموی خود را همسو با اصلاحات رژیم تعریف تا ســـــــــــطح حامی بی موقعیت دولت سقوط کرده اند.
در حالیکه زمینه های اصلاحات درون رژیم با گسترش اقتدارگرایی قومی و عملکرد های خلاف منـــافع ملی افغانستان ازمیان رفته ، و نقش اپوزسیون دموکراتیک برجسته شده است . شوربختانه جریانات و گروهای کوچکی که خود را در موقیعت اپوزســـــــیون جامیزنند ، در وضعـــــیت آشفتگی ، با معضل پراگندگی و اضمحلال روبرو است که علت این پراگنــدگی نه در تنوع اندیشه ، بلکه عدم درک از شرایط سیاسی کنونی ، مطالبات اجتماعی ، جنبــش پویائی ملی و از سوی دیگر جاه طلبی ها و بلند پردازیهای تشکیلاتی رهبران این گروه ها در داخل و خارج کشور میباشد ، در حالیکـه جنبش ملی آغاز شده ، نیاز به مجموع اپوزسیونی توانا ، مقتدر، یکدست ، قاطع وجسور دارد ، که به تنـــوع مطالباتی آن توجه کرده به انکشاف مطالبات و خواسته ها از از درون آن بپردازند ، و برای تحقـــق آن برانگیزه های تفرقه گرایانه غلبه نماید ، وافعیت دیگران را در عرصه سیاســـــــــی قبول کند و بســوی همسوی ، همگرائی گامهای صادقانه بردارند و با تعریف از خود ، منطبق با اصول دموکراســــی ، خود را به جنبش نو به پا خواسته ملی و دموکراتیک کشور پیوند ، بزنند .و با آگاهی و شناخت از واقعیــات عینی راهکارهای منطبق با جنبش را ارائه نمایند.
طوریکه معلوم است احـــــــــزاب ، نهاد های مدنی ، حقوق اساسـی مردم ، نهاد انخابات ، تامین عدالت اجتماعی ، آزادی بیان ، مطـــــبوعات و رسانه ها رقابت آزاد و امسال آینها از ارکانی دموکراســـــــی و مردمسالاری اند ، هرگاه یکی از ارکان مردمسالاری ، تضیـــعیف ومخدوش گردد، به اصلیت ، اهلیــــت نظام سیاسی آسیب رسانده ، موجودیت و بقا آنرا زیر سوال می برد ، چنانچه عدم حضور احزاب واقعی در صحنه سیاسی کشور به مثابه از ارکان مهم دموکراسی در افغانســــتان موجب شده که قدرت سیاسی را آقای کرزی و تیم اقتدارگرایش از راه تقلب ، خدعه ، تطمــــــیع و تهدید در انتــخابات نمایشی غصب نماید ، کنون هم با استفاده از امکانات حکومتی که در اختیار دارد ، همه تلاش خود را بخرچ میدهد که تا آنرا برای بار دیگر در قبضه و انحصار قوم و تبار خود نگهدارد و از انتقال آزاد و مســالمت آمیز آن جلوگیری نماید .
اهمیت و نقش احزاب که این نهاد را در جایگــاۀ یکی از ارکان مردم سالاری قرار داده آنست که احزاب هم والد نظامهای سیاسی مدرنند و هم مولود آنها اند. حضور و نقش تعین کننده مردم در ارادۀ عمومی جامعه ، بدون نهاد های مبتنی بر تنظیم راهکارها که در قالب سیـــاست بتوانند مدریت سیــــــاسی را به عهده بگیرند، امکان پذیرنیست ، مهم ترین نهادی که این نقـــش اساسی و تعیــــن کننده را ایفا مینماید ، احزاب می باشند . این احزاب اند که با بســــــــیج جامعه و مردمسالاری موجب بقا و استــــمرار نظام سیاسی گردیده و مشارکت پایدار و نهادمند را محقق میسازند.
نقش دیگر احزاب تحقق فراینــــــــد جامعه پذیری شهروندان است که بدون آن طـــــــی شدن این فراینـد مردمسالاری ممکن نیست و به سرعت قواعد آن توســـط گروه های ضد این روند بهم خواهد خورد ، و جریانها و باندهای مافیای قدرت ، یکه تاز میدان سیاست خواهند شد. مقصد اصلی احزاب ، حضور در اداره عمومی جامــــــعه و قدرت ســــیاسی است ، که از طریق راهکار انتخابات ، و رقابت آزاد انتخاباتی جریان و به نمایش گذاشته میشود .
دریک نظام مردمسالار با انتخابات آزاد است ، که تکلیف عرصه مختلف اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی روشن شده و سرنوشت کلی و عمومی جامعه مشخص میشود ، نســـــبت احزاب با انتخابات ، نسبت مستقیم و بسیار اساسی است ، انتــــــــــخاباتی که احزاب واقعی در آن نقشـــــــــــی نداشته باشد پارادوکسیکال است ، یعنی حزب بدون انتخابات و انتخابات بدون حزب فاقد هویت است.
نقش احزاب در انتخابات باید ساختاری و قانونمند باشد ، بدون حضور ساختـــــاری و قانونمند آن نقش احزاب کمرنگ و نمایشی بیش نیست ، که انتخابات واحزاب و نـــــــهادهای برآمده از آن را از هویت و محتوا خالی خواهد ساخت . نقش های احزاب بوضاحت نشــان میدهد که نهاد حزب باید از چه ویژگیها و توانمندی های برخوردار باشد ، احزاب باید دارای سازمان و توانمندی و ظرفیت های لازم باشند ، تا بتوانند به ایفای نقش های اساسی خود بپردازند.
جمع شدن تعدادی افراد درکنار هم و گذاشتن نام حزب بر خود و تدویر چند جلــسه و صدور چند بیانیه ، اعلامیه ، و قرار گرفتن در پرده تلویزیون و امثال اینــــــــها صرفآ نمایش از حزب ، و خود را بزرگ جلوه دادن است ، ُنه تحقق نهاد حزب . این امر مسولیت و وظیفه مدعیــــــــــان مردمسالاری ، نخبگان سیاسی در راستای ایجاد بسترهای ضروری و مناسب تحقق احزاب واقعی و تقویت و توانمندسازی آنها را بیش از پیش موکد می سازد .
رژیم کابل در راس آقای کرزی که برای تداوم قدرت سیاسی و انحصــــــــار قومی آن در دست خود ، به تضعیف ، تخریب ، افترا به تشکل های رقیب و بی اثر و بی اعتـــــبار ساختن آنها مبادرت می ورزد، و احزاب را به ابزار تبلیغ و نمایشی تبدیل و از محتوا خالی می سازد ، در حقیــــــــــقت آگاهانه ، ضربات جبران نا پذیر بروند رشد دموکراسی و مردمسالاری میزند و زمینه را برای هرچه بیشتر فســـــــادهای مختلف بویژه فساد سیاسی ، فساد مالی ، وباندهای پشت صحــــتـنه مافیائی مساعد نموده است ، معلوم است که این باندها با تمام توان در صددعدم شکل گیری و تکامل نهادهای مردم ســـــــــالاری بر آمده ، تابتوانند به ثروت و قدرت نامشروع خود افزون و تداوم بخشند ، آنان با باندبازی و قدرت طلـــــــبی در واقع هویت اصلی خود را تحت پوشش شعارهای مختلف قرار داده ، منافع مـــسلم جامعه را فدای منافع نامشروع خود میکنند . به ازائی که احزاب واقـــــــــعی و رقابت واقعی و مــــــــــسالمت آمیز در جامعه افغانســـــــتان شکل گرفته و تقویت شود ، نشــانه های پاسخگوی و شـــــــفافیت سیاسی آشکار شده و عوامل و ریشه فاسد رو به زوال خواهد رفت .ُ