فارو، سه حوت و ببرک کارمل
صبورالله سـیاه سـنگ
در افغانستان گفته های دلنشین کم نداریم. مشت نمونه بسیار، میگویند: "فلانی ره جان جور نمیفاره" ... گاه گمان میبرم اسم عام "فلانی" ضمیر من (سیاه سنگ) باشد، زیرا بار بار میتوانستم مانند هزاران تن دیگر وانمود کنم که فلان نوشته، فلم یا آهنگ را نخوانده، ندیده و نشنیده ام؛ ولی نشده است. البته، مشت و لگدش را هم خورده ام. زیاد دردناک نیست. زود فراموش میشود.
خواهید گفت: مقدمه چینی هرچه کوتاهتر بهتر، "و اما بعدش" را بنویس. به بیردی گفتن بگذارید، مینویسم. پناهم به خدایی که زمین و آسمان، کوهها و اقیانوسها، ماهیها و مرجانها و آدمهای بیطرف و سیاسی را آفریده است.
نهادی هست به نام "فارو": فدراسیون سازمانهای پناهندگان افغان در اروپا
په ارو پا کی د میشته افغانانو د تولنو فدراسیون
Federation of Afghan Refugee Organizations in Europe
این فدراسیون تا بخواهید خشمگین تشریف دارد. باید سر آدم را گژدم گزیده باشد، در پیرامون آرمان و اندیشه "فـارو" کنایه و استعاره بیاورد و مثلاً بگوید بالای چشم تان ابروست و بالای "ف" تان نقطه!
امشب پیش از اینکه بخوابم، دو پاره کوتاه را خواندم: سروده "کژدم در بالش" بانو زیبا کرباسی و "اعلامیه فبروری 2012 فارو". در پایان دریافتم که سرم را گژدم گزیده است. سوی کمپیوتر میروم و مینویسم:
گردانندگان گران ارج فارو!
این چگونه "اعلامیه" است؟ میخواستید چه بگویید؟ شش پاراگراف از "قیام سوم حوت و ارتش روس" نوشته اید و در آن هفت بار از ببرک کارمل به بدترین شیوه یاد کرده اید، آنهم با بیانی که گویی همین اکنون برای جنگ تن به تن در امستردام پیشروی شما ایستاده باشد. توجه فرمایید بیشتر از سه دهه از قیام سوم حوت میگذرد و بیشتر از سه رییس جمهور از ببرک کارمل. در این میان چه رهبرها و رویدادها که نیامدند و رخ ننمودند و نرفتند. ارتش سرخ به تاریخ پیوست. ببرک کارمل مرد. حفیظ الله امین و نجیب الله نیز زنده نیستند. هزاران هزار لیل و نهار جانشین یکدیگر شدند و شما از چه مینویسد؟
گردانندگان گران ارج فارو!
یازده سپتمبر 2001 جهان را تکان داد. یازده سال میشود دهها هزار تفنگدار ارتش ایالات متحده امریکا و همپیمانان ناتو از زمین و آسمان بر افغانستان آتش می افشانند و دست نشاندگان شان پیوسته و هنوز فرمان میرانند. ولی "اعلامیه" شما چنان نگاشته شده، گویی دیروز دوم مارچ 1980 بود و فردا چهارم مارچ 2012 باشد. انگار مرز میان این دو روز سی و چند ثانیه نیست چه رسد به سی وچند سال، و شما سنگواره های روی همان مرز ناپیدایید.
گردانندگان گران ارج فارو!
شگفت انگیزترین بخش اعلامیه – پس از سر دادن "نهره! الله اکبر" – پاراگراف پایان آن است: "بدین ترتیب حزب دموکراتیک خلق ورژیم تحت رهبری آنرا جنون قدرت و روسپرستی افراطی به حزب تحت رهبری هیولاها تبدیل نمود. هیولاهای این حزب اکنون با نفوذ وسیع در ارگانهای امنیتی کرزی میکوشند خود را به موقفی برسانند که بتوانند بازهم به سرکوب وشکنجۀ مردم افغانستان بپردازند. آغوش حکومت کرزی بروی جنرالهای خون آشام خاد واردو و پولیس خلقی- پرچمی کاملأ باز است". همین.
خداوندا! اینکه "اعلامیه" نشد، حتا گزارش و مقاله و شبنامه هم نشد. شاید بتوان آن را درد دل خیلی ساده بدون سند و فاکت یک پناهنده پریشان خواند. آیا نوشتن دلتنگیهایی ازاین دست نیازی به پیریزی و راجستر فدراسیون دارد؟
خواننده سرگردانتر و کنجکاوتر از من خواهد پرسید: سپاس از آگاهی روشنگرانه تان! دانستم که "آغوش حکومت کرزی بروی جنرالهای خون آشام خاد و اردو و پولیس خلقی- پرچمی کاملأ باز است". پس از دانستن این نکته چه کنیم؟ باز بودن آغوش حکومت کرزی خوب است؟ بد است؟ جلوگیری شود؟ نشود؟ چه کنم؟ بروم به نبرد "جنرالهای خون آشام خاد واردو و پولیس خلقی- پرچمی"؟ اگر من "پناهنده" با همه "پناهندگان" دیگر افغانستان بروم، شما که "فدراسـیون سازمانهای پناهندگان افغان در اروپا" هستید کجا میروید؟ چه میکنید؟ اگر من افغانستان نروم و شما هم نروید (به این بخش اشاره نکرده اید) و ازینجا هم کاری نکنم (به این بخش نیز اشاره نکرده اید)، آنگاه نوشتن چنین "اعلامیه ها" تنها به درد تهیگاه سایتها خواهد خورد. بد میگویم؟
[][]
کانادا/ 3 مارچ 2012
اعلامیه فبروری 2012
فدراسیون سازمانهای پناهندگان افغان در اروپا/ فارو
په ارو پا کی د میشته افغانانو د تولنو فدراسیون
Federation of Afghan Refugee Organizations in Europe
مسوولین سرکوب قیام مردمی سوم حوت دردولت افغانستان وسیعأ نفوذ کرده اند!
عکس العمل مردم افغانستان در مقابل سانحۀ اشغال افغانستان توسط ارتش روس بسیارصریح ومستقیم بود. هنوز دوماه ازسیاهروز شش جدی نگذشته بود که قیام متحدانۀ مردم پایتخت افغانستان در برابر اشغالگران روس، کاخ کریملین را به لرزه دراورد.
فرارسیدن سوم حوت برای آنعده ازمردم افغانستان که شاهد این روز پرافتخاربوده اند ویا ازوالدین خود داستان افتخارآفرین ودر عین حال غم انگیزسوم حوت را شنیده اند، بیاد آورجواب رد ودندان شکن مردم افغانستان به قوای اشغالگرروس وپیک بیمقدار شان ببرک کارمل است. دومیلیون شهروند کابل ازبام خانه های شان نهرۀ الله اکبر ومرگ برشوروی را سردادند. صدها هزارمرد وزن جوان وسالمند درمرکز ونواحی مختلف شهرکابل با شعار "مرگ برببرک کارمل این شاه شجاع ثانی !" ، مرگ برروسهای اشغالگر!" ،
"روسها از ازکشور ما خارج شوید!" وغیره راه پیمائی کردند. آین وضع لشکر تا دندان مسلح روس را دچار تب لرزه ساخت. برعلاوۀ هلیکوپتر های جنگی طیارات جت نیزبر فراز کابل به پرواز متداوم پرداختند.
کارمل بعد ازتکیه زدن بر مسند شاه شجاع، با وصف اینکه اسدالله سروری قصاب اگسا معاون صدراعظم اش بود، با وقاحتی که داشت، نقاب بشردوستی واحترام به آزادی عقیده وبیان را برخ کشید. وی مسوولیت قتل عام فعالین سیاسی، افراد متنفذ مذهبی واجتماعی وسایرشهروندان افغان طی مرحلۀ نخست فاجعۀ ثور را به حفیظ الله امین نسبت داد. این ادعا درحالی صورت میگرفت که نجیب الله (مشهور به جلادکابل) تحت رهبری افسران ک.گ.ب مصروف پایه گذاری خاد، این بزرگترین وخون آشام ترین دستگاه شکنجه وسرکوب درتاریخ افغانستان، بود.
عوامفریبی ببرک کارمل را تظاهرات وسیع سوم حوت به مرحلۀ آزمون گذاشت. اشتراک کنندگان تظاهرات ازفضا توسط روسها واززمین توسط پرچمیهای کارملی ازدفاترحزبی، ماموریتهای پولیس، قطعات نظامی وغیره با انواع اسلحه مورد حملۀ وحشیانه قرار گرفتند. سرکوب خونین تظاهرات ضدروسی سوم حوت 1358 کابل وپرشدن مجددزندان پل چرخی ازوطندوستان افغانستان نقاب عوامفریبی کارمل را درید وبعد از سوم حوت کارمل جرأت نکرد از آزادی تظاهرات صحبت کند. تعداد زندانیان پل چرخی وسایرزندانهای افغانستان تا زمان تعویض ببرک کارمل با نجیب الله علی الرغم اعدامهای دسته جمعی متواترومرگ ومیرزندانیان ، قوس صعودی را میپیمود. دستگاه جهنمی خاد ومضحکۀ که بنام "محکمۀ اختصاصی انقلابی" توسط اشغالگران خلق شده بود، موازی با چرخش ساعت فعال بوده هرفرد مشکوک به مخالفت با اشغال یا طرفداری از دموکراسی را چون سایه تعقیب نموده به حبس طویل یااعدام محکوم میکردند.
بدین ترتیب حزب دموکراتیک خلق ورژیم تحت رهبری آنرا جنون قدرت و روسپرستی افراطی به حزب تحت رهبری هیولا ها تبدیل نمود. هیولا های این حزب اکنون با نفوذ وسیع در ارگانهای امنیتی کرزی میکوشند خود را به موقفی برسانند که بتوانند بازهم به سرکوب وشکنجۀ مردم افغانستان بپردازند. آغوش حکومت کرزی بروی جنرالهای خون آشام خاد واردو وپولیس خلقی-پرچمی کاملأباز است.