انجنیـر خلیـل الله روفی
سراسیمه گی نظام حاکم درجهت
بقای قدرت
مردم کوران دیدهً افغانستان که رنج سالهای بیشماری را درصاعقهً رگبارهای جنگ، شهادت وگرسنه گی بردوش کشیده اند اینک پس ازیک دههً پرازکشاکش وخونبارکه جهانی درتغییروتحول آمد ودریائی ازهزینه های کمکی جامعهً ملل بسوی این کشورویران سرازیرگردید، ولی هنوزهم ملت پریشان ما ازفقروناامنی وکربلای انفجاروانتحاررهائی پیدانکرد وهنوزهم درکابوس این حوادث بدفرجام، آیندهً خودرا بازهم درغبارسردرگمیهای وحشتناک پیش بینی میکنند.
زورمندان مافیائی، کابینه سالاران نظام حاکم وتوطئه بازان صدرنشین ارگ ریاست جمهوری، هرآنچه ازدست وزبان شان برامد درمورد سرمایه اندوزی بیکران ازخونبهای ملت، دستبرد به قراردادهای عمرانی کشور، استبداد ونیرنگ در برابرمردم بی پناه، دریغ نکردند. درهرنهادی ازکابینهً وزرا، شورای ملی ودستگاه قضائی گرفته تانهادهای کوچکی که موازی بادولت درحرکت اند، چه بند وبستهای تبه کنی نیست که دست بدست نمیشود. بند وبستهائیکه مرکزیت شان اکثراً در شهردوبی قرارداشته معاملات سیاه و پولهای دزدی خودرا درآنجا مشروعییت بانکی می بخشند. حتا درین نهادها جاسوسان معلوم الحالی فرمان میرانند که منافع واقتدارخانوادگی وخدمت درپای ولینعمتان بیگانه را، بالاتر از مقدسات ملی وناموس خاک خود، ارزش قایل اند.
امابا دریغ که نظام حاکم، درطول این یک دههً پرازحوادث انفعالی چنین ظرفیتی را پیدانکرد تا خودش باوجدانی منزه از فساد وآلوده گی واداره یی مبرا ازننگ وعقوبت تاریخی، یک خاین ملی، دزد وتاراجگری رابه پای میزمحاکمه بکشاند ویک غاصب معلوم الحالی راکه ازخونبهای ملت، به کاخهای مرمرین نشسته و وطن رابه تباهی سوق داده است، تکفیر ومجازات کند. دزدان دریائی به مافیاها چهره بدل کردند، قاچاق مواد مخدر، فساد اداری، فقدان امنیت،هویت باخته گی و صدها پدیدهً خانه براندازدیگر، درنظام خداداد ریاستی آقای کرزی، به فرهنگ حکومتداری عرض وجود کرد.
هرکسی دم ازحقوق شهروندی ومیراث گرانبهای خراسان بزرگ زد، هرکسی دربرابرطالب وتروریزم شجاعانه شمشیر کشید وسینهً دشمن راشگافت، دستان سیاه جلادان اینسووآنسوی مرز، مطابق نقشه کشیهای مرموزوقبلن سازمان یافتهً تیم مافیای حاکم، به نحوی بسروقتش رسید وازسرراهش برداشت، آنگونه که گفتی خونبهای شان تنها درنوحه وفاتحه خوانی بسنده شده ویاهم نزدیکترین بازمانده اش را بیک چوکی مصلحتی دردولت، تسلی داده اند ودیگرهیچ !
یعنی دیگربهای خون این فرزندان رشید میهن را که به تاریخ می پیوندند، درپوشـش حوادث بد جنگی وناامنی وتن دادن به مشیت الهی، قصداً به حاشیه ها میبرند تا ازپیگیری قاتلان وجنایت کاران بهرنوعی که میسر شود طفره روی کنند.
ولی درازای این زنجیرهً ترورهای تکراری، تبارساده اندیش وشهامت سوخته دیگری که بمثابه ابزاردست دوم ودست سوم، در دم ودستگاه این نظام فاسد چسپیده اند ساکت وخاموش نشسته حرکتی وشهامتی ازدست ودامان شان برنمی تابد.
زنده یاد پژواک روزگاری چه بجا گفته بود :
یک نعرهً مستانه زجائی نشنیدیم ویران شود این شهر که میخانه ندارد
که طبعاً منظورازمیخانه همانا مرکزیت یک اپوزیسیون قوی وکارا، تحرک زندهً نهادهای مدنی وحقوق بشروسرانجام ازین طریق انسجام بخشیدن به خیزشها وفریادهای عدالت خواهی مردم درکشوراست که با تاًسف امروزهمـهً اینها در حالت نزع قراردارند. سخنان عوام زدهً آقای سنگچارکی رادرمورد سلب صلاحییت دووزیر شنیدیم که بصفت سخنگوی یک اپوزیسیون مطرح، چه گلی را به آب میدهد که همصدا با تعدادی ازوکلای توطیه سازومعاش بگیر، ازدستگاهای استخباراتی همسایگان بویژه آی،اس،آی پاکستان، فیصلهً پارلمان رایک اقدام شجاعانه خواند وتاکید نمود که باید وزرای داخله ودفاع زمانیکه قوای پاکستان علناً خاک افغانستان رامورد حملات توپخانه ای قرارداده بود، انتظارفرمان سر قوماندان اعلی را نمی کشیدند باید علی الفوربه اقدام بالمثل متوسل میشدند»
مگرآقای سنچارکی این را باید میدانست که درسلسلهً نظامی موضوعات مهم جنگ ویامتارکه تنها ازصلاحییتهای سر قوماندان اعلی کشوراست دیگرهیچ مرجعی نمیتواند این فرمانرا صادرکند، اگرچنین میشد کاراین وزرا نه تنها به رد صلاحییت بلکه به محاکمهً نظامی نیز کشانده میشد. ماوشما آقای سنچارکی شاهد خواهیم بود که همین زاخیلوال بااینهمه اختلاسهای بزرگ ودستبردهای آشکاروتکاندهنده که حتا هنوزهم دعوای شخصیت دارد، چگونه ازطرف توطئه بازان قبیله ای پارلمان ونمایندگان افغان ملت برائت خواهد گرفت. لالی سیافی نمایندهً مردم قندهارو ابراهیمی رئیس شورای رنگ باختهً ملی، سابق قوماندان حزب اسلامی راخواهید دید که چگونه ازروی این پروندهً تباه کن مالی به خاموشی رد شوند. معلوم است آقای سنچارکی حتادست داشتن مرموز آی،اس،آی را درمورد برطرفی وزیرداخله، توجیه پذیرندانسته واین کاررا به شجاعت واستقلالیت پارلمان پیوند میزند و ازشخص رئیس جمهوربحیث سرقوماندان اعلی قوای مسلح ووزیرخارجهً او، نامی هم نمیبرد که درقضیهً تجاوزپاکستان برقلمرو افغانستان، خاموشی اختیارکرده و مسوؤلیت درجه یک تاریخی را بر دوش دارند.
نظام حاکم که درحالت تضعیف وپراگنده گی نفس میکشد ملوک الطوایفی وکشمکش قومی وتنظیمی دردرون آن راه خود را تامجلس سنا، بازکرده است. آقای فضل هادی مسلمیاررئیس سنای یک کشور، ازحنجرهً نژاد پرستانهً قومی دردفاع از اختلاس ودزدی آشکار زاخیلوال وزیرمالیه هم تبارخود، به جناب لودین، یگانه شخصیت شجاع وصادق کشورهشدار میدهد ومیگوید : « آقای لودین رئیس مبارزه بافساد، خود درپیء بی ثباتی وشخصیت کشی درکشوراست، امروزهمه ارکان بلند پایهً دولت، ازخانوادهً کرزی ومعاونانش گرفته تا وزرای کابینه، همه غرق درفساد وچوروچپاول بانکها وغضب ملکیتهای دولتی اند. اگرخدای ناخواسته محترم زاخیلوال صاحب دراتهامی که بروی وارد شده مجرم شناخته شود، درآنوقت ما میدانیم که چه کاری را انجام دهیم.» خدای من، زمانیکه رئیس سنای یک کشورتااین حد درتعصبات کور قبیله ای سقوط میکند، پس ازطالبان چه گلایه یی باقی می ماند ؟
اینک بحران حوادث پیش لرزه های خطررا بردل ودامان این سرزمین وارد ساخته است. پس ازنشست توکیو رئیس
جمهور، باصدورفرمانی ضربتی، اعضای کابینه وسایرنهادهای دولتی را زیر آماج ضرب الاجل کاری قرار داد وگفت
من دیگرمصلحت گرانیستم. آوردن اصلاحات جدی وپیکارسخت بافساد اداری را درهمان لحظات احساساتی منحیث شعارروز، برزبان آورد وهشدارداد هرکسیکه در دستگاه دولت هدفش بدست آوردن پول باشد ازوبازخواست خواهد شد.
مگرایکاش که این ضرب الاجل واقعییت میداشت وتیغهً گیوتینی یی میشد برفرق مفسدان وجنایتکاران تبه کار، تا از هزاران وعده وقول رئیس جمهور، لااقل یک تعهدش برکرسی عمل جا میگرفت.
ازهمینجاست که مردم دیگربراینگونه فریبکاریها باور ندارند، مایوسانه میگویند اینک بازهم رئیس جمهور بمانند گذشته ها فرمانی را دریخ نوشت ودرآفتاب گذاشت. زیرا اوخودش بهتراز دیگران میداند که دزدان وغاصبان کیها اند واین شبکهً مافیائی که دردوروبرخودش حلقه زده اند بچه کاری مصروف اند. آیا این 110 مشاوربیکارهً ارگ نشین که امتیازات ومعاشات شان ماهانه به چهارملیون دالر سرمیزند، جفای سنگینی درحق این ملت گرسنه وبی خانمان نخواهد
بود ؟ حفظ کردن افراد بی مایه ومعامله گر بنام وزیرارشد ومشاورارشد آنهم درسـنین بالاترازهشتاد که بجز ازامتیازات معاشات بلند دالری وموازی باآن دستبرد به قراردادهای دولتی، دیگرمصدرکدام خدمتی دروطن نگردیده اند، یک فساد کلان اداری نیست ؟ که ده سال است این کرسی نشینان پیرازجا برنمی جنبند. آیا سپردن مقدرات سیاسی وتصفیهً نژادی واختیارکودهای مصرفی ملیون دالری به آقای خرم رئیس دفترودارودستهً اویک تهلکهً افتراق ملی نخواهد بود که رئیس جمهور به ارادهً خود این داغهای سیاه مصلحت بازی هارا بحیث زیربنای فساد تهداب گذاری کرده است ؟ وحال که مدت نه چندان زیادی ازدورهً اقتدارش باقی مانده ، خواسته است بااین فرمان پرطمطراق هم ملت را دربیم وانتظاربنشاند وهم جامعهً جهانی رادرتارخام نگهدارد تالااقل تقلیل کمکهای نشست توکیوکه درگام نخست به سقوط خودش منجرخواهد شد، به بن بست مواجه نگردد.
یک روزپس ازاعلان این فرمان، رسوائی بزرگ اختلاس مالی زاخیلوال وزیرمالیه هرچیزدیگررا زیرشعاع خود قرار داد و آقای لودین رئیس عالی مبارزه بافساد، باجرئت وطنپرستانه، پرده ازروی اینهمه اختلاس های ننگین وتکاندهنده برداشت وخواهان به تعلیق افتادن وظیفهً اوشد. مگرآقای زاخیلوال با سراسیمگی عجیبی سربه هردروازهً کوبید واشک بیچاره گی ریخت تا با وجود اینهمه آبروریزیها، پایش ازگنج خانهً این وزارت کنده نشود. این نقطهً عطفی بود که فرمان جدید رئیس جمهورمیبایست درپیگرد جدی آن، ازآزمون شعار« پیکار سخت با فساد اداری » صادقانه بدر میشد، مگر آنگونه که معلوم گردید بازهم همان آش بوده وهمان کاسه که مصلحتها بالاتر ازقانون عمل میکند.
جناب لودین میگوید مدتیست حدود 120 پروندهً کلان غضب واختلاس جمعی اززورمندان کشوررا که به دارائیهای ملی وملکیتهای دولتی دستبرد زده اند، به دادستانی کل فرستاده اما تاهنوزبه آن اثری داده نشده است. درلست این پرونده های سیاه، نام چند وزیربرحال کابینه ازجمله اسماعیل خان وزیرآب وبرق وتعدادی ازنمایده گان مردم نیزشامل میباشند.
ازجملهً کارهای مهمی که آقای کرزی درضرب الاجل فرمان خود، بمثابه یک ستراتیژی قابل توجه ملت، باید به کارمی بست آوردن تغییرات بنیادی وپالیسی نوسازی دستگاه کدری، دردولت وکابینه بود که درهمان روزنخست صاعقهً آن میبایست نظام ادارهً کشورراتکان میداد وبحیث یک انقلاب اصلاحی وتمدنی، آنگونه که سالهاست مردم درانتظارآن بسر میبرند، عملن آغازگرسریع حسابدهی ها وبرکندن ریشه های فساد مافیائی درکشورمیشد.
متن فرمان درواقعییت، اولتر ازهمه خود آقای کرزی را به چالش میگیرد که درگام نخست اصلاحات کاری را از خود وازخانواده وبعد ترازتیم خاص ارگ نشینان و لشکرمشاوران خود آغازمیکرد که دریک مدارکاذب رهبری هرکدام متهم به غضب ملکیتهای دولتی، تاراج کابل بانک، فروش فابریکات ملی ذغال سنگ وسمنت، انحصاردست اول قراردادهای بزرگ دولتی وصدهاعامل درد آوردیگراقتصادی درکشوراند. کرزی صاحب باید کارسرپرستی غیرقانونی رئیس دادگاه عالی ومنتفی بودن صلاحییت کاری دادستان کل را که سال پیش ازجانب پارلمان به تصویب رسید، یکطرفه میساخت و دراختلاس آقای زاخیلوال وزیرمالیه خاموش نمی نشست و بسرعت احکام « انقلابی » صادرمینمود.
ریشه کن ساختن فساد اداری بااین دکترین جناب کرزی آنهم بدون وارد آوردن تغییردرسیستم نظام به عقیدهً آگاهان امور جزیک فریب مضحکانه ووقت کشی سیاسی دیگرچیزی را درقبال ندارد وبه آن میماند که یک کوزهً آب شفافی رادریک لجنزار بی پایان فروریزی وبعد درنمایش سخاوت، رهگذران عطش زده را از گند آن سیراب سازی.
درصورتیکه رئیس جمهوربخاطرستراتیژی مملکت سازی، تامین رفاء وامنیت درکشور، ازتردید وواهمه ها نمیهراسید وهمنوابا صدای مردم، به تغییرساختارنظام، ازریاستی به پارلمانی موافقت مینمود به یقین کامل امروزچنین فرمان وسیع الابعاد، ازیکسو زمینه های اجرائی ونظارتی خودرا به گونهً بهترپیدا میکرد وازسوی دیگر، دست کم، آقای کرزی نام
خودرا بحیث یک رهبرخیرخواه درتاریخ کشوربه یادگار می سپرد.
درینصورت نخست وزیربحیث یک رکن مسوؤل وپاسخگو، نه بازهم درهویت دزد وآدم کش، در برابرپارلمان، به کار کردهای هریک ازوزرا وتنظیم امورحکومت، رسیده گی میکرد. اما جناب کرزی که درسیستم ریاستی مطلق، بایک تیم غیرمسوؤل، خواسته است حسب دلخواه مملکت را اداره کرده و فریادهای دادخواهانهً ملت را بی هیچ اعتنائی، پشت سر گذارد، کاریست که شیرازهً مملکت را به زوال برده وملت را دراعماق بدبختیها فرومیبـرد، آنچنانیکه ازیازده سـال تا امروز مصیبت این یکه تازیها وبرتری خواهی های نظام، دریک حلقه کوچک بی ریشه، دماراز روزگارمردم پریشان وسنگ صبورگشتهً ما برآورده است.
اگست
سال 2012