من بمثابه یک شهروند افغانستان با وجود داشتن فکرواندیشهء ،ملی ، دیموکرات به
افغانستان ، قانون اساسی و مردم رنجدیده آن اعتقاد راسخ داشته و دارم ، و رعایت
اساسات ملی اسلامی را با حفظه منافع ملی ، کثرت گرایی سیاسی ،انکشاف متوازن
بارعایت عدالت انسانی واجتماعی دراین کشور یکی از وجیبه ملی خود میدانم،وبه حیث
یک انسان ملی ، دیموکرات، کثرت گراء ومدافع واقعی حقوق بشر وآزادی بیان
درافغانستان ،مکلفیت وطنی، ملی وانسانی خود میدانم، تا تحولات وانکشافات وطن
عزیز خویش افغانستان را که در تمام عرصه های زنده گی اعم از انکشاف اقتصادی،
سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ملی را که از 8 ثور 1371تاکنون روی داده و پر از رنج
و عذاب مردم بوده ، با تجارب وبازنگری به برسی گرفته که به یقین د ید گاه ها،
خواستها و اراده مردم ما را منعکس میسازد. با درنظرداشت معیار های زنده گی
با همی ، مبتنی به حقوق بشری که در آن هیچگونه تفوق طلبی نژادی، قومی، سمتی،
زبانی و مذهبی دخیل نباشد، صادقانه بخاطرهمبستگی ملی، ایجاد واستحکام پایه های
دولت نیرومند ملی دیموکرات و پارلمان متکی با اراده آزاد مردم افغانستان از
طریق رأی وسیستم انتخابات تناسبی، ویا تناسبی و مختلط درآینده کشور، مطابق به
معیار های قبول شده بین المللی بخاطرهمبستگی مردم به دور احزاب دموکرات ،
تاٌمین صلح سراسری ، اشتراک احزاب در ساختار حکومت پایدار و کثرت گراء محدود
ساختن قدرت حاکمه توسط قانون و بلاخره تغیر نظام از نظام تمرکز گرا به نظام
مردم سالار برای امروز و فردای افغانستان مفید میدانم ،که تاکنون ما به فقدان
زعامت سیاسی مردم سالار، ملی و دیموکرات مواجع بوده که این ها زمینه مداخله
کشورهای خارجی نظیر مداخله پاکستان وکشورهای غربی بعد از سقوط دولت کارمل و
نجیب وایجاد دولت اسلامی در8 ثور 1371 هجری شمسی تحت رهبری استاد برهان الدین
ربانی که پاکستان با تمویل و تجهیز حزب اسلامی گلبد ین حکمتیار و راکت باران
کابل توسطه آن که باعث خرابی 70% هفتادفیصد اماکن مردم و تاسیسات زیربنایی
شهرکابل به ارزش 135 ملیارد دالر وکشته شدن 65 هزار نفر از شهر نشینان کابل
وزخمی شدن 350 هزار نفر در جنگ های تنظیمی آن زمان گردید ،و تمویل پولی این جنگ
سازمان دهی شده توسطه خارجی ها به شمول پاکستان ، عربستان سعودی ، ایران و
ازبکستان ، عامل افتراق و پراگنده گی ملی گردید و کشوربه یک بحران عمیق سیاسی،
اجتماعی، اقتصادی ، فرهنگی وقومی فرو رفت واین اختلافات در نظام موجود توسط
حلقات حاکم و مافیایی به خاطر در یافت پول و سرمایه دو چندان گردید وشرایط را
برای فعالیت دوباره جنایتکاران جنگی و ناقضین حقوق بشر در پاکستان و کشورهای
همجوار و خارجی تحت عنوان طالب وتروریزم طالبانی درکشورمساعد ساخت وجنایایات
طالبان ریش دار در پاکستان و نکتایی دار در خارج کشور بعد از توافقات بن و
حادثه 11 سپتمبر امریکا در داخل کشور شرایط ایجاد دولت مووقت و انتقالی را
مساعد ساخت.
وبا ایجاد این دولت ، مردم انتظاربه یک زندگی بهتر بعد از توافقات بن را داشتند
ولی تا هنوزکه هنوز است مشکلات جدی و قابل دیدی موجود است که دولت به آن جواب
داده نتوانسته و خود موجب گرایش های منفی و تفکرات ضد ملی و استبدادی مثل رژیم
های گذشته شده واین گرایش ها ، کشور را از هستی مادی و معنوی ساقط کرده ، دزدی
، چپاول وفساد دولتی به اوج خود رسیده ، واین چپاول سازمان یافته گروپی آثارو
علایم ناگواری را در گوشت و پوست هر یک از هموطنان ما بوجود آورده وقابل درک و
لمس ساخته است.
چنانچه در گذشته مداخله بی شرمانه و برهنه (ISI) پاکستان درتبانی مستقیم با
طالبان به همکاری تروریزم بین المللی یک پدیده خشن و تباه کن را در کشور ما
بوجود آورده بود ، وکشور ما را از قطار کشور های متمد ن جهانی منزوی ، استقلال،
حاکمیت ملی، تمامیت ارضی کشور را به خطر مواجه کرده بود ، در این مرحله قتل،
ظلم، فقر، آواره گی سرتاپای جامعه را فراگرفته وافغانستان بحیث منطقه پرآشوب
وزخم خون چکان درسطح کشورهای جهان شناسایی گردید است . باوجود مداخلات سازمان
یافته و بیرحمانه پاکستان ، مردم باشهامت افغانستان باپایمردی از کشوروناموس
خود دفاع نمودند و نمی گذارند مثل پیش تمامی کشوربدست این گروه متحجر و
تروریزم نابود گرد د باز هم بهتر خواهد بود تا در مورد تشکیلات حلقات بیرانی
این گروه ها بحثی صورت گیرد.
احزاب هفت گانه وهشت گانه قومی مذهبی :
احزاب قومی مذهبی که بعد از چارده سال جنگ وجهاد بنام دولت اسلامی که در 8
هشتم ثور 1371هجری شمسی بقدرت رسیدند و محترم صبغت الله مجددی را دراجلاس
پاکستان به حیث اولین رییس جمهور موءقت دولت اسلامی تعین نمودند که یک روز، از
زمام داری حضرت صاحب صبغت الله مجددی نگذشته بود که گلبدین حکمتیار رهبر حزب
اسلامی ویکی از شاخه های نظامی ای اس ای پاکستان به همکاری جنای خلق حزب
دیموکراتیک خلق شاخه تنی ، منوکی منگل ، رفیع وحفیظ الله امین به کابل حمله
کردند وجنگ خونین و تباکن را در شهر کابل آغازنمودند ،و به حکم خارجی ها به
حقوق مرد و زن این کشور ظلم روا داشتند و شهر کابل را ویران ، روی سیاه
مستبدان تاریخ را سفید ساختند به حق که چنین کردند .
و بعد از دوماه حاکمیت ریاست جمهوری صبغت الله مجددی شورای حل وعقد برگزارگردید
وبر اساس فیصله شورای حل و عقد دولت اسلامی افغانستان ایجاد و به حیث رییس
جمهور دولت اسلامی استاد برهان الدین ربانی تعیین گردید و بعد از ایجاد دولت
اسلامی افغانستان ، دولت های همجوار ومداخله گر بیکار نه نشسته اتحاد های جدید
رابه همکاری دولت های مداخله گرپاکستان ،ایران ، ازبکستان ،عربستان سعودی وبعضی
از کشورهای بزرگ غربی بوجود آوردند . که در این اتحاد های جدید حزب اسلامی
گلبدین حکمتیار ، گروه مربوطه شهنواز تنی و امین ، حرکت انقلاب اسلامی مولوی
نبی حزب وحدت اسلامی بخش مزاری ، حزب جنبش ملی اسلامی دوستم و تنظیم مجددی بنام
شورای هم آهنگی به کابل و دولت اسلامی استاد ربانی حمله نمودند و از دولت جمعیت
اسلامی استاد ربانی ، اتحاد اسلامی سیاف حرکت اسلامی محسنی وحزب وحدت اسلامی
بخش اکبری دفاع نمودند ،وچون تنظیم گیلانی خود را بی طرف اعلان نمود ولی در عمل
از گلبدین و دوستم وکودتا شورای هماهنگی حمایه نمود .
این گروهای ناهمگون فکری با راکت پراگنی شان در همکاری کشور های مداخله گر شصت
و پنج هزار نفر از شهروندان کابل رابا راکت های کور خویش کشتند و سه صدو پنجاه
هزار نفر را زخمی و معیوب ساختند و %70 الی 75%هفتاد فیصد اماکن مردم
وزیربناهای شهری را به ارزش( 135) یک صدو سی وپنج ملیارد دالر امریکایی نابود
کردند،این اتحاد ها پاکستان را متقاعد ساخت که گلبدین دیگر توان مقاومت را در
برابر نیروهای داخلی چون احمدشاه مسعود ندارد ای اس ای پاکستان در صدد توطیه
دیگر بر آمد و گروه سیاه طالبان و تروریزم را ایجاد کرد، و در این گروه
شهونیستی تمام حلقات وابسطه به پاکستان اعم از طالبان پاکستانی ، تمام شاخه ها
احزاب جهادی در جنوب، وگروه حزب افغان ملت را بنام جنبش طالبان ایجاد و حملات
را بالای نیروهای دولت استاد ربانی در شمال و جنوب آغازکردند.
گروه متحجر وقومی طالبان:
در ترکیب این گروه سیاه و متحجر تمام حلقات وابسطه به پاکستان اعم از حزب
اسلامی گلبدین حکمتیار ، واحزب گذشته مثل شهنواز تنی ، گروه سکولار افغان ملت
،ملیشه های پاکستانی تحت رهبری ای اس ای گرد هم آمدند و حرکتی را بنام جنبش
طالبان ایجاد و اولین حمله را بالای ولایت قندهار آغاز کردند و بعد از تصرف
قندهار به همکاری ارتش و ملیشای پاکستانی حملات دیگری را به همکاری آن ها
بالای ولایات مشرقی ، غزنی و کابل که نیروهای دولت ربانی در آن مستقر بودند
آغاز نمودند در جنوب و شرق نیرو های مقاومت وآزادیخواه که علیه پاکستان بودند
یکی پی دیگری در هم شکستن و در جریان حملات نظامی طالبان در کابل ، آقای
عبدالعلی مزاری رییس حزب وحدت با گروه طالبان ائتلاف و بعدأ به آن ها تسلیم شد
و رهبری طالبان او را نامردانه خلاف تعهد شان کشتند و در این زمان حملات پا
کستانی ها و شرکای افغانستانی آن بالای قوت های دولت اسلامی متمرکز گردید ، چون
مسعود وآزادیخواهان تاب مقاومت را در برابر نیروهای پاکستان وسرمایه انگلیس ،
امریکا ،عربستان ، امارات متحده و قطر در کابل نیاوردند و کابل را تخلیه کردند
، جنگی در کابل صورت نگرفت واگر جنگ صورت میگرفت این جنگ نابرابر باعث تلفات و
خسارات مردم ملکی در شهرکابل میشد، احمدشاه مسعود رهبرمقاومت گران در برابر
تحاجم پاکستان تصمیم گرفت تا قوت های خود را از کابل خارج و وارد درهء پنجشیر
شود ، در زمان عقب نشینی انور دنگر یکی ازعاملان وجاسوس پاکستان در شکردره
کابل که یکی از وابسته گان معلوم الحال ای اس ای پاکستان بود راه ء قوت های
مسعود را قطع و به زنان ومردان عامه که از کابل فرار میکردند حمله کردند ، پول
و زیورات آن ها را چپاول کردند و نیرو های طالب و پاکستانی ها در جریان 24 بیست
چهار ساعت نوانستند شمالی ، پروان ، کاپیسا ، و قسمتی از درهء پنجشیر را
اشفال کنند ، قومندانان وابسطه به دولت اسلامی همه به شمالی و شمال متواری
گردیدند وقوت های مسعود در پنجشیر بعضی در حال فراروبعضی در حال وضع الجیش
بودند و مسعود در این زمان در صدد تصمیم گیری مجدد بود و قومندانان همه در حال
فرار و مسعود نمی توانست تصمیم معینی بگیرد ،قوت های طالب و پاکستان درنزدیک
ولسوالی شوتل پنجشیر ،کوه های مشرف به قریه فراج ، راه تنگ پنجشیر ، ولسوالی
پریان و خاواک در حال پیشروی و تدارکات نظامی قوی بودند و مسعود در حال تدارک
نظامی مجددبود که در این زمان بدون تصمیم مسعود مردم وزمی خیل قریه درخیل بنام
فدایی یا پیش مرگان ضد پاکستانی به قیام ضد طالبانی آغاز کردند و به طرف شتل
،فراج و راه تنگ قیام کنان با بیرق های سبز بمعنی پیروزی ،سیاه بمعنی شکست
استبداد و سرخ بمعنی آزادی وحرکت انقلابی قیام کنان حرکت نمودند جبهه مقاومت
گران فراج ،شتل و تنگی پنجشیر را تقویه نمودند و طالبان را به عقب راندند وبه
گفته آمر مسعود این مقاومت گران درخیل بودند که سنگینی یک کوه بزرگ را از سر
شانه های من دور و قومندانان را روحیه ضد پاکستانی دادند و با یک تصمیم گیری
مجدد نظامی، پنجشیر ، پروان ، کاپیسا و شمال کابل با یک حمله برق آسا از لوث
پاکستانی ها ، طالبان و القاعده پاکسازی گردید و در این مقاومت و واپس گیری برق
آسا مناطق از دست رفته شروع شد واین اساس کاری بود که مسعود رهبری مقاومت
وآزادی خواهی را به عهده گرفت و جبهه مقاومت تحت رهبری آن آغاز بکارنمود و
مناطق از دست رفته را یکی پی دیگری از دست پاکستانی ها آزاد ساخت گروه
القاعده و گروه طالبان در جنوب و مرکز کشورکابل تحت رهبری جنرال های پاکستانی
به تدارک نظامی جد ید آغاز نمودند و به خاطر حفظ قدرت وحاکمیت بالای افغانستان
به جنگ های خود ادامه دادند ودر حدود پنج سال متوالی این گروه بیشتر از سه
صدهزارنفر را درکشور قتل عام کردند و کشتند،این آدم کشان با پا مال نمودن حقوق
انسان اعم از مرد و زن زیر نام تطبیق(شریعت) توسط مشتی از جنایتکاران چنان
جنایت نمودن که خود آنها نیز بدان جنایات ضد حقوق بشری خود معترف اند و آنها
نمیتوانند کتمان جرم نمایند، ازآن ویرانی ها ، قتل عام ها ، آواره گی ها و
ایجاد زمین سوخته و قتل عام مردم عام از اقوام مختلف شمالی ، پروان ، کاپیسا ،
پنجشیر، کابل ، بامیان ، یکه ولنگ، سمنگان، مزارشریف، جوزجان، میمنه، سرپل،
خلم، کندز، پلخمری، تخار، هرات ، لغمان و غیره مناطق کشور که اینها همه جنایات
سازمان یافته سیاسی توسط رهبران طالب به د ستور پاکستان و القاعده بوده است .
آقای کرزی شما نباید برادران تان این نا قضین حقوق انسان و انسانیت واین جنایت
کاران جنگی وتفنگ سالاران را تبرییه کنید وشرایط را به حاکمیت دوباره شان بعد
از سال 1393آماده سازید و به حقوق مردم بیچاره که حقوق شان چه در گذشته و چه در
حملات زنجیره ای تروریستی در تاریخ 27 حمل 1391روز یکشنبه نقض گردیده وباعث
کشته شده 48 نفر و زخمی شدن 78 نفر بیگناه در شهر کابل ، جلال آباد ، گردیز ،
لوگر و کاپیساشده پشت پا زنید ،و باید دولت شما به اراده مردم حرمت گذاشته و
فرصت ندهید بد ون فیصله مردم این جنایت کاران جنگی وناقضین حقوق بشر دوباره
براریکه قدرت تکیه زنند وباید حلقات درون حکومتی طالب با فریب دولت و حکومت
نتوانند شرایط را به آمدن دوباره جنایتکارن آماده سازند و شما باید متوجه شده
در غیر آن مسوولیت تاریخی به دوش شما خواهد افتاد واطرافیان تان وزیر ووکیل
جنایت کاران در آینده خواهد بود.
شما بدانید که اکنون مردم افغانستان به آن بلاغت سیاسی رسیده اند که میتوانند
سیاه را از سفید تفکیک و ایجاد دولت استبدادی را از هرطرف وهرنیروی که ایجاد
شود مردود بشمارند، وآنعده نیروها و گروها ییکه در 20 بیست سال اخیر از 1371 تا
کنون 1391ویا قبل از آن حقوق بشر را نقض نموده اند باید درپیشگاه مردم
افغانستان مجازات شوند و نه اینکه دوباره حاکم سرنوشت مرد م بیچاره وبی د فاع
کشور گردند، این بنیادگراها و نا قضین حقوق بشر بودند وهستند که هم در دولت و
هم در بیرون از آن به کشت وقاچاق مواد مخدر ، دزدی دارایی مردم در درون حاکمیت
و بیرون از آن ، فساد گسترده و نقض حقوق بشر،اختطاف و آدم ربایی وبه جنایات
سازمان یافته مبادرت ورزیده و میورزند وبعد از گرفتاری با یک معامله با
سارنوال و قاضی بعد از یک یا دو ماه رها میشوند دوباره فساد می آفرینند.
علی الرغم این همه مشکلات مردم ، روشنفکران و احزاب سیاسی ایکه حقوق بشر را
نقض ننموده اند باید مبارزه و روشنگری سیاسی خود را مطا بق قانون نافذه ء
کشور علیه تندروی وکندروی و ظلم دولت های استبدادی درکشور، ادامه دهند و دولت
ملی و دیموکراتیک ، بااهلیت مبتنی به منافع ملی با انکشاف متوازن ملی باحفظه
حقوق برابر باهمه اقوام در کشور ایجاد.و با وجودواقعیت های
تلخ و انکشاف نا متوازن نظام های گذشته
وموجود وابسط
را مردود شمرده و
باداشتن ریشه هاوفرهنگ های عقب گرایی
در باورهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی
حال وگذشته كه خشونت و استبداد
را در همه ابعاد زندگی خود تجربه كرده
اند
، و مردم
همیشه به آن خشونت
،استبداد
وخود کامگی نظام ها و حکام مستبد
جواب رد داده اند و در طول تاریخ مردم ما قربانی سیاسی
وبیعدالتی برای دولت های
استبدادی بوداند
خاتمه داد.
اسلام از نظر دیموکراسی و مردم سالاری:
وما به حیث یک مسلمانان وشهروند این وطن ناظربودیم
وهستیم كه دین مقدس ما
دستخوش استبداد سیاسی، فرهنگی
و بلاخص استبداد تروریستی
ناقضین حقوق بشرگردید كه هیچ فرد مسلمان این درد و
استبداد را قبول نمی كند.برای مستبدان
طالب، دین ما وسیله برای کشتار مردم بی دفاع ما شده حالانکه آن ها به
تقوا،برادری ، برابری
،
صلح
،
معنویت و
مرجع ارزیابی ارزشهاو عدالت باور نداشته و ندارند،
طوری که
ما مسلمان ها باور داریم که
دین مكتب انسان سازی ،رابطه انسان با خدا(ج)
و آخرت را تعین میکند،این
دشمنان دین بودند که دین را مرجع استبداد
پذیری و مستبدپروری خویش
و نقض حقوق بشر
معرفی نموده اند.
با
نام
این دین پاک حكومت
کردند،
سیاست
کردند
و انسان ستیزی كردند با تمدن
بشری،
پیشرفت،ترقی
،نو
نگری
،انکشاف
و خوشی های مردم دشمنی كردند و بانام
این دین مقدس
با فکر ناروای خود
جهالت پروری نمودند، آزادی و حق را كشتند و باطل پروری كردند، و بنام این
دین مقدس به عفت و ناموس مردم تجاوز نمودند غارت
ناموس و چپاول را روا
داشتند و بنام این دین مقدس قریه ها را آتش زدند، قتل عام نمودند و تروریزم بین
المللی ایجاد كردند مسلمانان متدین و دیندار وطن را كافر وبی دین خواندند و بهزندان ها
انداختند وسر بریدند.
وشخصیت های بزرگ قومی و ملی را به دستور پاکستان کشتند ، مکاتب ، شفاخانه ،
کلینیک و زیر بناهای دولتی و ملی را نا بود کردند این ها بزرگترین بحران در
زمان كنونی در
کشور ما وکشورهای
اسلامی
بوجود آوردند ، كه سیاست ، دیموكراسی واسلام با ماهیت چنین حكومتها در
جوامع اسلامی وجامعه
ما
مخالف بوده و مقابله نموده،
سیاست را از خرافات
شان میزداید
و دین را از استبداد سیاسی پاكیزه
میكند، آزادی و
دیموكراسی
را
برای ارزشهای انسانی بوجود
می آورد.
این به
نظر
من
یكی از خصوصیات كار برای دیموكراسی در جامعه افغانستان است دیموكراسی در دنیای
متمدن با جدایی ازدین راه اش را پیموده
است.
امادیموكراسی در جامعه افغانستان باید از آزادی بیان،مطبوعات،فکرواندیشه
شروعکند تااز چنگال
استبداد سیاسی رهایی یابد،وآزادیمدنی
وشهروندی
را به مردم به ارمغان بیاورد و ضمانتی برای حقوق شهروندی و حقوق بشر در جامعه
شود، همچنان مشكل
دیگری برای تحقق دیموكراسی در جامعه افغانستان نبود رهبری سالم ملی و سیاسی است
كه در درون جامعه افغانستان تا كنون به یك حركت فراگیر سیاسی
،هدف مند ،دیموكراتیك و رهبری
كننده تبدیل نشده است ، به همین علت دیموكراسی در افغانستان در مرحله برخورد
احساساتی قرار داشته و به حیث یك جریان سیاسی فراگیر تبدیل نگردیده است،از آنجمله میتوان از احزاب
گذشته
افغانستان نام برد،که
این
احزاب در گذشته های تاریخی با درک های
متفاوت یكی پی دیگری به قدرت
رسیدند اما پس از حاکمیت و قدرت حتا مصوونیت نوامیس مردم را تأمین كرده نتوانستند، آزادی و حقوق
مردم را از مردم گرفتند، با سرنوشت ملی و سیاسی مردم بازی كردند، با آرزوها
وخواستهای تاریخی مردم معامله نمودند، احزاب چپ با نام زحمتكشان شدیدترین
فقر،بیكاری،بیسوادی،بیسرپنائی،
آوارگی ،بی سرنوشتی و بی عدالتی را به
زحمتكشان
(کارگران و دهقانان )
و مردم بیچاره
كشور ما تحمیل نمودند،
و دولت موجود بنام فلسفة لیبرال یا دموکراسی لیبرال ارزش های علمی
و
مترقی، تكامل
، پیشرفت و به
جلوراندن چرخ تاریخ
را گرفت
و بالاخره
این لیبرال ها وسکولار های لیبرالی بودند که ،این
کشور را به كام اژدهای طالب
و طالب سالاران فروبردند و
دروازه های علم، معرفت،
انکشاف ،پیشرفت ،مكاتب
و دانشگاه ها را برای مردم بی چاره
ما
بستند.و چند طالب بیسواد را حاكم هستی مادی و معنوی این مردم بیچاره ساختند،
این
ها جامعه و مردم را كتله بدون نقش در حكومت
، دولت مداری
و سیاست دیدند و حكومت را
پدیدة جدا از مردم قلمداد كردند این خلا در عمل خلقی ها
، پرچمی ها
مجاهدین ، طالب ها وحکومت موجود
نكته وحشت آوری بود
كه فكر میكردند اگر حكومت را بدست دارند و بعداً شعار نان،خانه
، لباس
، شرعیت و اقتصاد بازار را علیه اقتصاد ملی
به مردم بدهند و مردم از آن پشتبانی خواهند كرد، ولی
سیاست مداران
میدانند كه نظر به علم سیاست دولت محصول اشتی ناپزیر تضاد های طبقاتی است ،
حكومت
و دولت
مرجع استبداد و بی عدالتی های اجتماعی است و اگر دولت
و حکومت نظام دیموكراتیك باشد
مرجع عدالت اجتماعی شده میتواند
که
به آن تا کنون توجه صورت نگرفته،
طوری که تجربه ده سال اخیر ثابت ساخته که
رابطه مردم با حكومت و حكومت با مردم نابود گردیده فساد وخود کامگی بیداد میکند
، دارایی مردم چپاول میشود پرسان وباز خواست دولتی و جود ندارد امید که دولت
مداران حال و آینده که بعد از سال 1393 هجری شمسی به اقتدار میرسند این نا
ملایمتی ها ، اشتباهات دولت های گذشته را در نظر گرفته به دولت اراده مردم تن
داده ، دولت اراده مردم را جاگزین دولت مصلحتی نماید این است راه پیروزی مردم
در اینده.