غلام سخی ارزگانی
افغانستان در محراق قربانی ها
این مرز و بوم بلاکشیده ما، همواره بنا بر روش ها و کنش های استبداد سنتی قبیله گرایان به غرض تحقق منافع شخصی استثمارگران محلی، تداوم ساختار فرتوت، ادامه حیات طبقات خودکامه بومی، تمدید حیات نکتبار زمامداران غیر دموکراتیک دولتی و تضمین منافع بیگانگان در محراق قربانی های گوناگون قرار داشته است که در این مقال مؤجز «سفره تاریخی» آن را هموار نکرده و صرفآ مکث مختصر در برشی از زمان مشخص تا کنون می گردد که داوری عالمانه و عاقلانه از آن خوانندگان گرانقدر و محترم خواهد بود. اینک به صورت شتابناک، عوامل مختصر قربانی افغانستان به صورت ذیل نشانی و تشریح می گردند.
افغانستان، قربانی جنگ سرد:
در دوران «جنگ سرد» میان ابرقرت های جهانی؛ افغانستان به تأسی از حاکمیت غیر دموکراتیک بالاخیره به کام اتحاد جماهیر شوروی وقت سقوط نمود که در «ظاهر امر پیروزی» ابر قدرت شوروی وقت را در برابر ابر قدرت ایالات متحده امریکا در کشور ما به نمایش گذاشت. به عبارت دیگر، پیروزی کمونیزم را در مقابل سرمایه داری غربی محقق نمود.
در این برهه ای حساس بود که کشورهای غربی تحت قیادت ابر قدرت ایالات متحده امریکا، فرصت طلایی را به دست آورد و همراه با کشورهای عربی، پاکستان و سایر هم دستان منطقوی خویش با تسلیح کردن برخی از مجاهدین کشور ما، در پاکستان اقدام نمودند. در ضمن، بخشی دیگری از مجاهدین در جمهوری اسلامی ایران مورد حمایت قرار گرفت تا اینکه از غرب، شرق و جنوب کشور جنگ های پارتیزانی و مسلحانه مجاهدین علیه کودتاچیان حزب دموکراتیک خلق و اشغالگران روسی آغاز گردیدند.
در واقعیت امر تقریبآ تمام کشورهای جهان و حتا چین کمونیست از مقاومت تمام مجاهدین در برابر حکومت وقت افغانستان و اشغال گران روسی حمایت کردند که در حقیقت «قربانی کردن» کشور و آینده مردم افغانستان چیزی دیگری نبود؛ زیرا کشورهای که همه احزاب مجاهدین را حمایت می کردند، منافع خاص ملی خویش را در افغانستان دنبال می نمودند، نه آزادی سالم مردم افغانستان را. به همین سبب بود که ده سال تمام کشور ما تحت اشغال اتحاد جماهیر شوروی وقت قرار داشت. پس از خروج ارتش سرخ از افغانستان، مدت چهار سال دیگر را هم حکومت داکتر نجیب الله احمدزی دوام نمود. در این مدت چهارده سال تمام بر مبنای رقابت های ابرقدرت ها، کشورهای منطقه و همسایگان در کشور ما بیش از دو میلیون شهید، یک و نیم معلول و هفت میلیون مهاجر را به جاه گذاشتند.
افزون برآن، ارتش مسلکی و مجرب افغانستان با سیاست ها و اهداف شوم دشمنان به خصوص توسط استخبارات پاکستان با انواع گوناگون از بین رفتند و در عوض انسان های بی سواد، کمسواد و غیر مسلکی در جریان 14 سال جنگ و بحران به نام مجاهدین غیر مستقل به صورت پراگنده در نقاط مختلف کشور ما مسلط شدند. در واقع، شیرازه ها و داشته های تاریخی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و سیاسی افغانستان به طور جبران ناپذیر به کام دشمنان بومی و بیرون مرزی فرورفتند و افغانستان به مراتب بدتر نسبت به جنگ های جهانی اول دوم به شهرهای ویرانه و ارواح مبدل گردید.
با چنین تلفات انسانی، ضایعات مادی و معنوی که از هر سمت و سو بالای افغانستان بی وارث تحمیل گردید، آیا اهداف سران امریکایی، اروپایی، افریقایی، آسیایی و به ویژه همسایگان در جهت کسب استقلال ملی، تمامیت ارضی و آزادی واقعی و عادلانه مردم افغانستان بود و یا اینکه اصلآ به خاطر تحقق رقابت های کشورهای مذکور، کشور و مردم ما را به قربان گاه بردند؟ پس، عملآ ثابت گردید که افغانستان نه تنها قربانی رقابت های جنگ سرد شد؛ بلکه فدای رقابت های ایدیولوژیکی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی کشور های منطقه و همسایگان نیز گردیدند.
افغانستان، قربانی جنگ عراق علیه ایران:
جنگ عراق و ایران از 1980 تا 1988 میلادی برای مدت هشت سال با تمام تلفات انسانی و خسارات مادی دوام داشت.
ابرقدرت های جهانی در محراق رقابت های جنگ سرد خویش، صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق را در جنگ های خونین و تباه کننده علیه جمهوری اسلامی نو تأسیس ایران مورد حمایت های نظامی، اقتصادی، لوژسیتیکی، سیاسی، استخباراتی، نبردهای مسلحانه وغیره قرار داد که هردو طرف متحمل تلفات بی شماری انسانی، خسارات جبران ناپذیر معنوی و مادی گردیدند.
در این فرصت که غربی ها و متحدین جهانی و منطقوی شان به مجاهدین افغانستان اسلحه های تعیین کننده را تحویل نمی دادند تا جنگ به نفع مردم افغانستان زودتر به نقطه پایان خود برسد. از طرف دیگر، آن عده از مجاهدین که مورد حمایت ایران علیه اشغال گران نظامیان اتحاد جماهیر شوروی سابق و دولت وقت افغانستان قرار داشت، نیز کمک ناچیز صورت می گیرفت و جنگ طولانی شد. برعلاوه سیاست ها و عملکردهای هردو جانب، جنگ تحمیلی عراق بالای ایران نیز باعث گردید تا افغانستان از محور توجه کمک و مبارزه علیه تروریزم باز ماند و کشور ما در این رابطه هم قربانی بحران جنگ عراق و ایران شدند. یعنی آن فرصت و امکانات که باید برای افغانستان تخصیص داده می شدند، در هشت سال تمام در جنگ عراق علیه ایران به مصرف رسیدند. پس، آیا این جنگ و بحران، باعث قربانی افغانستان نشدند؟
افغانستان، قربانی تجاوز عراق بالای کویت:
همه خوب به خاطر دارند که :«جنگ عراق با كویت، تجاوز نظامی عراق به كویت در 11 مرداد 1369/ 2 اوت 1990 و اشغال بخشی از خاك این كشور، كه در 9 اسفند 1370/ 28 فوریه 1991 با شكست عراق از نیروهای متحدین به رهبری امریكا پایان یافت.» سایت انترنتی.» یک فاجعه دیگری بود که توجه کشورهای کمک کننده را نسبت ادامه مبارزه قطعی علیه طالبان و هم چنان اعمار مجدد و بازسازی افغانستان منحرف ساختند.
صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق بنا بر هر دلیل که بود، قسمت از خاک کویت را اشغال نمود که بیش از 25 کشورهای امریکای شمالی، اروپایی و غیره به حمایت از کویت پرداختند تا اینکه نظامیان عراقی از کویت خارج شدند. این امر هم مدتی باعث کاهش توجه جامعه جهانی و کشورهای کمک کننده نسبت به بحران افغانستان گردید که این عامل هم قربانی افغانستان را به نمایش گذاشت.
افغانستان، قربانی جنگ های داخلی مجاهدین:
پس از خروج ارتش سرخ از افغانستان، داکتر نجیب الله رئیس جمهور وقت کشور بنای صلح را با پا درمیانی سازمان ملل متحد با مجاهدین مطرح نمود که بنا بر دسایس و بازی های جدید استخبارات پاکستان وغیره، این روند به شکست مواجه شد تا اینکه پس از پناه گزینی داکتر نجیب الله به دفتر سازمان ملل متحد در کابل، قدرت دولتی به صورت مسالمت آمیز و بدون خون ریزی تسلیم مجاهدین گردید.
این بار با قدرت رسیدن مجاهدین در کابل، ابرقدرت های جهانی به خصوص غربی ها تحت قیادت امریکا، کشور ما را گویا به فراموشی سپردند که در واقعیت امر، افغانستان را تسلیم رقابت های کشورهای منطقه و همسایگان نمودند که در این مدت افغانستان در محور قربانی دیگری از سوی کشورهای مذبور قرار گرفت. به این صورت، جنگ های مجاهدین برای مدت چهار سال در کابل، بیش از هفتاد و پنج هزار شهید را به جاه گذاشت و مضاف برآن، کابل به خاک یکسان گردید.
کشورهای منطقه و به خصوص برخی از همسایگان در عقب جنگ های چهار ساله داخلی بین مجاهدین نقش تباه کننده را به عهده داشتند. قبل از همه پاکستان در تخریب زیربناهای تاریخی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، نظامی، سیاسی، هنری وغیره افغانستان سهم نهایت محوری را بازی نمود. حتا صدراعظم وقت پاکستان با افتخار تمام به مردمش بیان داشت که ما افغانستان را در آتش انداختیم.
متأسفانه که همه جناح های مجاهدین توانایی آن را نداشتند که خودها را از زیر نفوذ کشورهای بیگانه نجات می دادند و عامل جنگ های داخلی نمی شدند. هم چنان دولت مجاهدین از مدیریت و رهبری سالم برای تمام اقوام و مردم افغانستان عاجز ماند تا اینکه از سوی عوامل انگلیس، عربستان سعودی، امارت متحده عربی، کویت و خاصتآ پاکستان؛ یعنی طالبان سقوط نمود. به این ترتیب، افغانستان قربانی تنش ها، خصومت ها و جنگ های فرسایشگر داخلی مجاهدین نیز گردید.
افغانستان، قربانی امارت اسلامی طالبان:
طالبان در ارتباط اجتماعی و تباری خویش مربوط به قوم شریف پشتون ما و عمدتآ از مناطق جنوب و شرق افغانستان می باشند که اکثریت آن ها بی سواد بوده و تعداد انگشت شمار آنان کم سواد، طلبه ابتدایی مدرسه های دینی پاکستانی اند که با سیاست های امریکا، انگلیس، امارت متحده عربی، امارت متحده و... و به ویژه استخبارات پاکستان سازمان دهی، مسلح، تقویت اقتصادی گردید و به افغانستان فرستاده شدند که اینکه فاجعه نوینی را به کشور ما به وجود آوردند.
رقابت های کشورهای منطقه و همسایگان با این تلفات جانی، خسارات مادی، معنوی و اجتماعی در وقت جنگ های داخلی مجاهدین در کشور ما هم قناعت نکردند. به عبارت دیگر، عطش خصم، خشم و دشمنی کشورهای بیگانه فروکش نکردند. این بار غرب و از همه بیشتر پاکستان، عربستان سعودی، امارت متحده عربی و...، طالبان افغان را در سال 1994 میلادی وارد شهر قندهار و در سال 1996 میلادی به طور قهرآمیز و خونین در کابل به قدرت رساندند که این قربانی دیگری افغانستان می باشد.
طالبان با حمایت همه جانبه برخی از کشور های جهانی، منطقه و به ویژه پاکستان با تسلیحات نظامی، مادی، استخباراتی، سیاسی وغیره، طالبان را در هر گونه ویرانی کشور و نسل کشی اقوام تحت ستم در افغانستان مورد حمایت علنی قرار دادند که حتا افغانستان به مرکز «تروریزم بین المللی» علیه تمام جهان و به خصوص بر ضد امریکای شمالی، اروپا و سایر کشورها نیز مبدل گردید. این قربانی کشور و مردم افغانستان از سال 1994 تا 2001 میلادی دوام نمود.
افغانستان، قربانی انتصاب آقای حامد کرزی در حاکمیت سیاسی کشور:
کنفرانس بن آلمان به رهبری سازمان ملل متحد و کشورهای غربی دایر گردید که دست اندرکاران عمده امور، بدون اراده و خواست مردم ما، آقای حامد کرزی را به رهبری سیاسی افغانستان تحمیل نمود. با آن هم که عدم توانایی و مدیریت وی در ایام اداره مؤقت کشور نیز ثابت شد؛ ولی علاوه برآن، غرب، امریکا، وهابی ها و پاکستان زمینه های قانونی تداوم حاکمیت ضعیف آقای کرزی را در حکومت انتقالی، حکومت انتخابی اول و دوم نیز مساعد کردند که به این صورت، افغانستان را به قربان گاه برد و مردم را از داشتن آینده درخشان و حاکمیت دموکراتیک محروم ساخت. حتا جناب کرزی بارها تأکید نموده که ما در حکومت داری خویش ناکام هستیم و قانون تطبیق نمی گردد.
برعلاوه اینکه، قسمت بزرگی از مساعدت های جامعه جهانی از وقت تأسیس اداره مؤقت تا کنون، مورد حیف و میل زمامداران محوری دولت آقای کرزی، انجوها وغیره قرار گرفتند؛ بلکه با عدم رهبری سالم ارگان های دولتی، افغانستان و سرنوشت آینده مردم ما نیز تا حال قربانی شده اند.
افغانستان، قربانی عملکردهای حلقات هژمونی طلب قصر ریاست جمهوری:
همه خوب میدانند که از تأسیس اداره مؤقت تا حال، نصب اعضای عمده و متوسط دولتی در زیر نام «مشارکت فراملی اقوام» مبتنی بر مصلحت های زیانبار شخصی، حزبی، قبیلوی، سمتی، ایدیولوژیکی، قومی وغیره بوده که در نقطه مقابل منافع و آرمان های ملی تک تک مردم و اقوام افغانستان قرار داشته و تا کنون بحران های عدیده را بالای مردم و کشور بی دفاع افغانستان تحمیل نموده اند.
تیم ارگ ریاست جمهوری بنا سلیقه شخصی و تمایل قبیلوی جناب کرزی ایجاد شده که از این طریق نه تنها باعث تجزیه قوای سه گانه دولتی گردیده؛ بلکه لکه ننگ دیگری بر پیشانه حکومت داران حک نموده است.
در این رابطه هم، جهان و مردم ما کاملآ به این معتقد گردیده که نه جناب کرزی شایستگی مدیریت را در دولت افغانستان دارا است و نه تیم قصر ریاست جمهوری درون ارگ و سایر اطرافیان شان از دادن مشوره دهی سازنده به رئیس جمهور و خدمت لازم به مردم برخوردار می باشند. در باور منتقدین درون مرزی و بیرون مرزی، تا جائیکه مسؤلیت قانونی متوجه دولتمدارن جمهوری اسلامی افغانستان بوده و می باشند؛ از تطبیق قانون کاملآ عاجز مانده و در قدم نخست باعث سلطه روابط زیانبار بر ضوابط در ادارات دولتی و کلیه امور افغانستان گردیده است که از جمله فساد اداری گوناگون را در محور نهادهای دولتی، انجوها، خصوصی و حتا در قرار دادهای کشورهای خارجی نیز خلق نموده اند.
در مدت بیش از ده سال، زمامداران جمهوری اسلامی افغانستان، ممثل اراده و خواست های برحق مردم نشده و هم چنان حکومت باعث تجزیه و تضعیف قوه تقنینیه گردیده برخی از آنان را در خدمت قصر نشینان ریاست جمهوری قرار داده است. به این صورت، این ها به صورت عمده، سرنوشت آینده مردم و کشور افغانستان را قربانی خواست های غیر قانونی، سیاسی و شخصی خویش نموده اند.
افغانستان، قربانی ناقضین حقوق بشر:
اشتباه دیگری تصمیم گیرندگان جامعه جهانی در امور افغانستان این بود که کرسی های عمده ای دولتی را در انحصار مطلق ناقضین حقوق بشر، شخصیت های بی سواد، کمسود، بی تجربه، معامله گر و غیر مسلکی قرار دادند و از این جهت افغانستان را غرق فساد اداری و صدهای مصائب جبران ناپذیر دیگری نمودند که با این وجه، افغانستان و سرنوشت مردم قربانی خواست های سلیقوی، سیاسی، حزبی، ایدیولوژیکی، قبیلوی و قومی این چنین کسان گردید.
یک پرسش این است که آیا ایجاد جامعه مدنی، تطبیق قانون، انکشاف متوازن ملی، همبستگی ملی، رشد اقتصاد ارگانیک مستقل ملی، توسعه فرهنگ فراملی و بالاخیره به وجود آورد پیش زمینه های دیگری نظام مرد سالاری توسط اشخاص مذکور ممکن است و یا به وسیله نخبگان صادق مسلکی، مجرب، مدنی، قانونمدار، رسالمتند، تقوادارا، متعهد و میهن دوست امکان پذیر اند؟
آیا قسمت بزرگی از کمک های جامعه جهانی ذریعه ناقضین حقوق بشر و سایر قانون گریزان حیف و میل نگردیده اند؟ آیا همین ناقضین حقوق بشر، یکی از عوامل عمده فساد اداری، قبیله گرایی، قوم پرستی، قانون گریزی، مدنیت ستیزی، بیگانه طلبی و سایر بحران های کشور نیستند و افغانستان را به قربان گاه نبرده اند؟
افغانستان، قربانی تولید مواد مخدر:
در گذشته صرفآ نامی از تریاک گرفته می شد؛ ولی زرع آن به مقصد تولید انواع مختلف مواد مخدر، قاچاق وغیره در داخل کشور مطرح و مروج نبود. پس از کودتای حزب دموکراتیک خلق و حضور نظامی شوروی سابق در افغانستان بود که خزش های مردمی علیه دولت وقت، مورد بهره برداری کشورهای جهان، منطقه و همسایگان افغانستان قرار گرفتند. این جاه بود که مافیای بین المللی، منطقه، همسایگان و برخی بزرگی از احزاب سیاسی کشور در پاکستان، پدیده شوم کشت خشخاش و تولید مواد مخدر را در داخل افغانستان ترویج نمودند.
در محور کشت کوکنار، تولید مواد مخدر، قاچاق و اقتصاد تریاک؛ مافیای بین المللی، منطقه، همسایگان و دست نشاندگان افغانی شان تا حال قرار دارند که این امر نه تنها تولیدات سنتی زراعتی مردم را کلآ از بین بردند و یا تضعیف کردند؛ بلکه خیلی از جوانان و زنان را نیز مبتلا به مواد مخدر نموده اند. این پدیده شوم، به نوبه خود در قربانی کردن افغانستان سهیم بوده که خسارات جبران ناپذیر را در جامعه ما خلق نموده اند.
حلقات مختلف قدرتمند دولتی، خارجی و خصوصی در مرکز ثقل تولید مواد مخدر در کشور ما قرار دارند که نه تنها افغانستان را قربانی نموده؛ بلکه دین مقدس اسلام را نیز بد نام نموده اند.
افغانستان، قربانی اشغال عراق:
در مورد اینکه جامعه جهانی با مشروعیت سازمان ملل متحد و جهه متحد ملی کشور که متشکل از اکثریت مجاهدین، نخبگان ملی و روشن ضمیران افغانستان بودند، در مبارزه علیه تروزیزم بین المللی اقدام کردند.
همه خوب به حافظه دارند که در سال 2001 میلادی نظامیان خارجی تحت رهبری ایالات متحده امریکا، حاکمیت قرون وسطایی امارت طالبان را سقوط دادند که نه تنها مورد استقبال مردم افغانستان قرار گرفتند؛ بلکه جهانیان نیز از این پیروزی علیه تروزیزم ستایش کردند.
هرچند پس از سقوط طالبان از قدرت، گام های نسبت مؤثر از سال 2001 تا 2003 میلادی در افغانستان گذاشته شدند؛ ولی بعد از آن جورج بوش رییس جمهور وقت امریکا با هم پیمانان غربی شان؛ مبارزه علیه تروریزم، بازسازی و نو سازی افغانستان را ناتمام گذاشت و در سال 2003 متوجه عراق گردیدند.
قضیه اشغال عراق توسط کشورهای غربی به رهبری امریکا؛ آن گاه مبارزه علیه طالبان، القاعده، کشت خشخاش، قاچاق، تولید مواد مخدر، قفر، قانون گریزی و سایر معضلات مبرم کشور ما را به آخرین نردبان قرار دادند و همه نیروهای جامعه جهانی و منطقه در عراق متمرکز گردیدند. به این صورت، کشورهای کمک کننده جامعه جهانی بار دیگری زمینه را برای کشورهای منطقه، همسایگان و به ویژه برای پاکستان مساعد نمودند تا اینکه باردیگر، طالبان، حزب اسلامی، القاعده و گروه حقانی را مجددآ تسلیح، تربیت و تغذیه کرد که غرض ویرانی خاک مقدس ما و آدم کشی به افغانستان فرستادند. این جاست که کشور و مردم ما از سال 2003 میلادی تا کنون در کام دود، آتش، عملیات انتحاری، ترور، فقر، بی سرنوشتی، جنگ و تجاوزات مسلحانه از سوی به اصطلاح مخالف مسلح دولت و حتا نظامیان پاکستانی می سوزند و از بین میروند. آیا این عامل هم در قربانی افغانستان سهم بارز نداشته است؟
افغانستان، قربانی بهانه کشمکش های غرب با برنامه تسلیحات هسته یی ایران:
هرچند تضادها و جنگ های روانی بین الایات متحده امریکا، غرب و ایران بیش از سه دهه جریان دارند؛ ولی در این سال آخر، کشورهای غربی به رهبر امریکا کشمکش های خویش را به سبب تولید نیروی هسته یی در ایران افزایش داده که این امر هم سبب کاهش توجه، تعهدات، مساعدت ها و مبارزه جامعه جهانی در مبارزه علیه تروریزم، مواد مخدر و سایر مسایل مبرم در افغانستان شدند.
اگر جامعه جهانی، واقعآ در مبارزه خویش علیه تروریزم در افغانستان معتقد و صادق می بود، آیا با این امکانات عصری که در اختیار کشورهای غربی تحت رهبری امریکا قرار دارند؛ هر نوعی از تروریزم و افراط گرایی مذهبی- قومی را حتا از قاره آسیا نابود نمی توانیست؟
آیا این یک قربانی دیگری افغانستان در اصطاکاکات سیاسی و جنگ منطقوی بین غرب و ایران نمی باشد؟
افغانستان، قربانی بحران مصر:
حسنی مبارک رئیس جمهور پیشین مصر یکی از جمله متحدین اصلی ایالات متحده امریکا و غرب بیش از 32 سال در قدرت دولتی آن کشور قرار داشت. وقت که بحران های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سایر مسایل داخلی و خارجی در مصر افزایش یافتند، آن گاه حامیان و متحدین مصر به خاطر تداوم منافع جهانی شان، متوجه بحران این کشور گردیدند. در این بستر زمانی، بار دیگری کشور ما در محک فراموشی مبارزه علیه تروریزم و اعمار مجدد زیربنای افغانستان از سوی جامعه جهانی قرار گرفت.
افغانستان، قربانی بحران لیبیا:
معمرقذافی بیش از 42 سال به صورت یکه تاز به صفت رئیس جمهور لیبیا حکومت کرد. هرچند در سالیان پسین سیاست و عملکرد شخص قذافی در برابر ایالات متحده امریکا و به خصوص غرب به نرمش گرائیده بود و همکاری می کرد؛ ولی با آن هم بر مبنای تضادها و رقابت منافع کشورهای غربی در لیبیا از یک سو، و شدت فشارهای گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وغیره بالای مردم لیبیا از سوی دیگری بود که بالاخیره کشورهای غربی ، تنش ها و جنگ را در لیبیا به وجود آورد و با مداخله نظامی ناتو و جامعه جهانی دولت قذافی سقوط و خودش هم کشته شد. در طول این مدت زمان بازهم افغانستان به فراموش سپرده شد و دشمنان داخلی و خارجی ما بیشتر در افغانستان تقویت گردیدند که این هم یک مرحله دیگری از قربانی مردم و کشور افغانستان به خاطر بحران لیبیا می باشد.
افغانستان، قربانی بازکشایی دفتر طالبان در قطر:
مکررآ تأکید ورزیده ایم که نه سیاست جامعه جهانی در سدد نابودی کامل طالبان و هفکران افراطی شان در افغانستان بود و نه هم تباران و قبیله گرایان طالبانیزم در حاکمیت سیاسی کشور، خواهان تضعیف گروه های حقانی، حزب اسلامی، طالبان و سایر بنیادگران افراطی- اسلامی و قومی- مذهبی- نظامی در افغانستان بودند.
تروریستان القاعده و طالبانی، محصول سیاست های استعماری غرب در افغانستان برای بار نخست از دهه ای هشتاد میلادی به بعد می باشند که با انواع گوناگون از آن ها در کشورهای اسلامی و خاصتآ در افغانستان استفاده صورت گرفته و هنوز هم با شدت تمام از آن ها به سود کشورهای متروپول و هژمونی خواه کار گرفته می شوند.
آیا تجدید سازمان دهی، تسلیح، تغذیه و تقویت طالبان بدون امر قدرت های بزرگ جهان غرب و به خصوص انگلیس، در تداوم بحران و جنگ در افغانستان ممکن بود؟
از سال سال 2003 میلادی به صورت واضع ثابت گردید که در سطح ملی و بین المللی، مبارزه علیه طالبان کنار گذاشته شده و از آن وقت به بعد به هر اندازه که طالبان مسلح در عملیات انتحاری، انفجار بمب کنار جاده ایی، ترور، اختطاف، تولید مواد مخدر و جنگ های خونین علیه دولت و مردم کشور دستگیر گردیدند، هرگز نه تنها به طور قانونی محاکمه و مجازات نگردیدند؛ بلکه با نحوی از انحاء از زندان های گونتانامو و افغانستان نیز آزاد شدند.
اکنون باز کردن دفتر طالبان در قطر به معنای به رسمیت شناختن تروریزم بین المللی در کشور ما بوده که افغانستان را از این رهگذر نیز به قربانی خواهد برد. بازکردن دفتر سیاسی طالبان با بهانه «داشتن آدرس تماس»، یک بازی دیگری به سرنوشت مردم و کشور جنگ زده ای افغانستان خواهد بود.
اگر قرار باشد که جامعه جهانی و دولت مداران افغانستان صادقانه در ارتباط تحقق صلح و آشتی ملی با طالبان باشند، نشان دقیق آن ها در پاکستان و نمایندگی های سیاسی آن کشور در خارج و به خصوص در کابل می باشد. اینکه آقای حامد کرزی رئیس جمهور بارها از روی تظاهر اعلان نمود که ما در پی آدرس تماس با طالبان هستیم تا مستقیمآ با آن ها بستر صلح را بررسی و دنبال نماییم. برعکس، آقای کرزی در بعضی سخنان خویش تأکید ورزیده که طالبان در خاک پاکستان تربیت نظامی گردیده و داخل افغانستان می شوند، باید جلو آن ها از خاک پاکستان گرفته شود.
آیا باز کردن دفتر برای طالبان، یک اشتباه دیگری دست اندرکاران امور افغانستان نمی باشند؟
پس، باز کردن دفتر طالبان در قطر، یک قربانی دیگری افغانستان در کام بازهای برخی از کشورهای جهانی، منطقوی و همسایگان می باشد که این بار مردم ما را به طوری دیگری در «کرایی» بریان خواهند نمود.
افغانستان، قربانی بحران سوریه:
بیش از دو دهه بوده که بشرالاسد رئیس جمهور سوریه می باشد. در طول زیادتر از سه دهه، سوریه به عنوان متحد جمهوری اسلامی ایران و هم چنان حامی حزب الله لبنان در برابر اسرائیل بوده که موجب خصم و خشم کشورهای غربی و به ویژه امریکا می باشد. غرب از سالیان متمادی به این طرف در سدد فرصت بود تا دولت سوریه را اگر طرفدار خویش کرده نتواند، حد اقل درگیر بحران و جنگ داخلی نماید که اکنون به این مقصد خویش نایل گردیده است.
عربستان سعود، ترکیه و سایر کشورهای متحد غرب، مخالفین دولت سوریه را بیش از یک سال به این طرف مورد حمایت تسلیحاتی، اقتصادی، سیاسی وغیره قرار می دهند. به این صورت، توجه ایالات متحده امریکا و جامعه جهانی از افغانستان کاهش یافته و در عوض در جهت تحقق منافع شان در مورد تشدید بحران و برانداختین دولت سوریه از قدرت متمرکز شده اند. از این رهگذر، پاکستان فرصت بیشتری را بدست آورده و در تقویت طالبان، گروه حقانی، القاعده و سایر تروریستان علیه افغانستان استفاده می نماید. پس، به این صورت بحران سوریه نیز به قربانی کردن افغانستان افزوده است.
افغانستان، قربانی تصمیم خروج ناتو در سال 2014 از کشور ما:
جامعه جهانی بارها از مبارزه علیه تروریزم، فساد اداری، ناامنی، قاچاق، زرع کوکنار، تولید مواد مخدر، ضعف حکومت داری، فقر اقتصادی افراد جامعه و هزاران بحران در مدت بیش از ده سال در این کشور شکایت داشته و در بعضی موارد، رهبران کشورهای کمک کننده و حتا سران پیمان نظامی ناتو از عدم موفقیت خویش و دولت آقای حامد کرزی نیز انتقاد نموده اند.
به خصوص، مقامات قصر سفید امریکا بارها اعتراف نموده که ما پس از خروج نیروهای شوروی سابق از افغانستان، اشتباه بزرگی را مرتکب شدیم و این کشور را فراموش نمودیم و پس از این ما این اشتباه را در مورد افغانستان تکرار نخواهیم نمود و این کشور را بعد از سال سال 2014 نیز مورد حمایت نیز قرار خواهیم داد.
اعلان تصمیم خروج نیروهای ناتو پس از سال 2014 میلادی از افغانستان، جرئت طالبان را در کشور بیشتر نموده و به خصوص، پاکستان که بزرگ ترین حامی طالبان است، به مداخله سریع تر در امور کشور ما ادامه می دهد. از سوی دیگر، با اعلام تعیین وقت خروج نیروهای خارجی از افغانستان، مردم بیش از پیش به توهم افتاده و به فکر تکرار دوران امارت اسلامی طالبان در سال های 1996 تا 2001 میلادی بعد از سال 2014 م. در افغانستان هستند.
دسته های خودکامه قبیلوی انحصارطلب در محراق قدرت سیاسی کشور، نهادهای خارجی و خصوصی با بهانه های مختلف در سدد تحریم انتخابات ریاست جمهوری آینده در سال 2014 میلادی می باشند تا چند صباحی دیگر را در زیر نظام ریاستی به حاکمیت تک بعدی قبیلوی- قومی خویش ادامه بدهند و هم چنان زمینه های مسالمت آمیز و حتا قهرآمیز طالبان و سایر هم فکران قبیلوی شان را در قدرت سیاسی افغانستان مساعد سازند.
پس، اعلان خروج نیروهای خارجی از یک طرف بر ناامیدی مردم افغانستان افزوده است و از سوی هم، از هر سمت و سو، زمینه های تقویت تروریزم داخلی و خارجی را در داخل کشور ما افزایش داده که این عامل هم افغانستان را قربانی سیاست ها و خواست های غیر مشروع کشورهای خارجی و دست نشاندگان افغانی شان در آینده این سرزمین بی دفاع می نماید.
نتیجه:
هرچند انگیزه های غم انگیز و علت های فرسایشگر «قربانی کردن افغانستان» از منظر جامعه شناسی عملی نهایت وسیع تر از آن می باشند که در بالا نشانی و تشریح گردیدند؛ ولی مضاف برآن، در این شرایط حساس، اشاره بر عوامل مختصر قربانی نمودن افغانستان، خالی مفاد نخواهد بود و حد اقل یک انگیزه ای برای ادامه بیشتر بحث و تحقیق در زمینه خواهد بود.
در باور این قلم، اصلآ «قربانی کردن افغانستان» ناشی از ساختارهای عقب نگهداشته مادی، معنوی، اجتماعی جامعه، رهبری ناقص و انحصار حاکمیت های تک قبیلوی میراثی در جریان تقریبآ سه قرن آخر در این حیطه غمبار می باشد. این عوامل داخلی موجب اصلی، نفوذ، مداخلات صریح اجانب و حتا اشغال افغانستان توسط صفوی های ایران، انگلیس، شوروی سابق و پاکستان نیز گردیده اند.
از آن جائیکه جامعه جهانی در قدم نخست بنا بر تحقق منافع خویش علم مبارزه را علیه طالبان و القاعده در افغانستان بلند نمود؛ ولی بنا بر عوامل گوناگون در منطقه از شدت عمل مبارزه جامعه جهانی از طریق ناتو علیه طالبان و القاعده در چندین مرحله کاسته شد و افغانستان مکررآ به فراموشی سپرده شد. این یک واقعیت انکار ناپذیر می باشد، چه جامعه جهانی بپذیرد و چه کتمان نماید.
مردم ما جزء از بشریت و ممالک جهان می باشند. و هم چنان مردم ما، نفع و ضرر خویش را نسبت به سود و زیان سایر انسان ها، جوامع بشری و ملت های جهان مورد ارزیابی قرار می دهند و در غم و شادی انسان های روی زمین عمیقآ شریک می باشند. به قول سعدی که گوید:
بنــی آدم اعضــای یکدیــگرنــد
که در آفرینش ز یک گوهـــرند
چو عضوی بدرد آورد روزگـار
دگر عضــو ها را نمانــد قـــرار
تو کز محنت دیگران بـی غمی
نشــایـد کـه نامــت نهنــد آدمی
پس، مردم ما حق دارند که در ارتباط «قربانی کردن افغانستان»، عاملین داخلی و خارجی آن را مورد انتقادات انسانی، اسلامی، مدنی، عقلانی، قانونی، حقوق ملی- بین المللی وغیره قرار دهند و درد خویش را از این ناحیه با عالم بشریت شریک سازند.
منطق و ضرورت زمان از دست اندرکار امور داخلی و خارجی افغانستان می طلبد تا به کرامت انسانی و حقوق مشروع و قانونی مردم و کشور افغانستان عملآ ارج بگذارند و از «قربانی کردن افغانستان» به صورت صادقانه و عالمانه دست بردارند. از سوی دیگر، قوانین ملی و بین المللی از دولتمداران افغانستان، جامعه جهانی، ناتو، کشورهای همسایه، سازمان ملل متحد، طالبان و سایر نهادهای معتبر جهانی می خواهند که به طور مسؤلانه و آگاهانه به حقوق مردم، تمامیت ارضی، استقلال، آزادی و حاکمیت مستقل ملی مردم افغانستان عملآ تن در بدهند تا زمینه های همه جانبه مادی، معنوی و اجتماعی برای مردم کشور ما مساعد گردند. آن گاه مردم ما با توجه به شرایط عینی و ذهنی جامعه و کشورش، در بنیان گذاری تدریجی «نظام مردم سالاری خودی» برای آینده خویش اقدام نمایند.
و من الله توفیق
Ghulam Sakhi Oruzgani
تاریخ: جمعه 17 سنبله 1391 خورشيدی برابر با 7 سپتمبر 2012 ميلادی