غلام سخی ارزگانی

 

رعایت کرامت انسانی؛ متضمن تحقق نظام انسان سالاری

قسمت دوم:

زمانیکه چندین سال قبل، برای نخستین بار مقالات خویش را در بعضی از سایت های انترنتی از قبیل: آریایی، گفتمان، کاتب هزاره، سرنوشت، مشعل، کابل ناته، آریانانت، جنبش ملی اسلامی و... خارج از کشور و در چند نشریه معتبر داخل افغانستان ارسال می کردم؛ در خیلی از نبشته های خود از آیات قرآنی، حدیث، اشعار، ضرب المثل ها و هم چنان منابع مستند تاریخی، فرهنگی، سیاسی، علمی و اجتماعی استفاده می بردم.

اینجاه بود که مورد اعتراض شفایی چند شخصیت محترم اکادمیک، دانشمند و نویسنده افغانستان در خارج قرار گرفتم. همه ای شان اعتراف می کردند که ارزگانی، جذاب ترین عناوین را در مقالات خویش انتخاب نموده و اصل موضوع را خیلی خوب کاوکاری، تحلیل و تحقیق می نماید که بسیار برازنده در قلب ها چنگ میزنند؛ ولی در آخر «اسلام بازی» می کند. بدین معنا که با استناد از منابع اسلامی و دینی، محتوای مقالات خویش را «سبک» می کند.

من هم به صورت شفایی برای آن ها، رساندم که من اول انسان هستم، دوم مسلمان می باشم، سوم عدالت طلب هستم، چهارم وطن دوست می باشم، پنجم بر ضد هر گونه استبداد هستم و بالاخیره طرفدار نظام مردم سالاری در کشور قبیلوی افغانستان می باشم.

از اینکه من اکثرآ در مقالات خویش از منابع دینی استفاده می کنم، نخست کاملآ معتقد هستم که خداوند متعال دین را برای انسان و هم چنان در خدمت انسان آورده تا انسان بر مبنای دانش و عقل، از قرآن و دین در خدمت بشریت عالی ترین بهره را ببرد.

اما اینکه یک تعداد کسان، چه روحانی و چه غیر روحانی حتا تا کنون از دین محمدی و قرآن، استفاده سیاسی و شخصی را به سود خود و دستگاه های فرعونی برده و هم چنان مسلمانان را نیز تحمیق نموده اند؛ که بزرگ ترین خیانت و جنایت را در قسمت بشریت، مسلمانان و به خصوص مردم افغانستان کرده اند. از این رو، باید با زیر بنای علم و خرد، «دین» را از «دست برد» دلالان مذهبی، قباپوشان دموکراسی و سایر معامله گران نجات داد تا دین به مردم عامه تحویل گردد و آن گاه مردم بر اساس آگاهی دینی، فهم دوران ساز ساسی- فرهنگی و عقلانیت سیاسی خویش مستقیمآ با خدای خویش عرض، نیاز، نیایش و... نمانید. یعنی دیگر، دکانداران دینی از هر قماش که باشند به مثابه واسطه میان خدا و مردم نباشند. از جمله این وظیفه نویسندگان، روشنفکران، کثرتگرایان، تحول طلبان، مدنیت خواهان و کلیه اقشار اجتماعی مردم است که با نقل قول از قرآن، دین را به صورت شعوری و مسؤلانه از نزد دین فروشان بگیرند و به مردم مستحق تقدیم نمایند تا دین از اسارت فرعونیان و سایر جبران زمان نجات یابد.

از سوی دیگر، 99 در صد مردم افغانستان مسلمان می باشد. و همچنان مسلمانان ما به گوهر اصلی و آگاهی لازم از دین محمدی نیاز شدید دارند تا از دین خویش در تحقق «عدالت» برای همه مردم مسلمان و غیر مسلمان افغانستان بهره اساسی را ببرند.

 به این ترتیب، نقل قوم من از متون اسلامی و قرآنی، هرگز متن مقالات را مرا «سبک» نکرده؛ بلکه وزمین و پرمحتوا نیز نموده است که انشاالله این روش در خدمت وطن مقدس و مردم عزیز افغانستان ادامه خواهد داشت.

 

نقش عقل از نگاه دینی در جهت حرمت به کرامت انسانی:

از آن وقت که خداوند منان با قدرت بی همتایش، حضرت آدم و بی بی حوا را به عنوان اشرف المخلوقات در زمین خلق فرمود، نسل انسان تکثیر یافت و تا حضرت محمد (ص)، پیغمبران زیادی را غرض «آگاهی دهی کلام الهی» و «تکمیل عقل انسان» در زمین معبوث داشته است. هر پیغمبر نظر به شرایط مکانی و زمانی خویش، کلام و دستورات خداوندی را به انسان های وقت رسانیده و انسان های بدوی را به طرف طلوع فکری، خود باوری، خردورزی، خود سازی و ... مدنیت رهمنایی نمود.

در این مرجع از حضرت پیامبر گرامی اسلام (ص) اینگونه نقل قول گردیده است:

« خدا به بندگانش چیزی بهتر از عقل نبخشیده است ... .» ( اصول کافی، کلینی، جلد اول ص 14) (1)

هرچند که خداوند متعال، نعمات بیشماری را برای انسان آرزانی فرموده است؛ ولی با این کلا  دینی، ماندگار و عالمانه ای نغز حضرت رسول اکرم با درستی درک می گردد که عقل در وجود، پیشرفت و شگوفایی محتوای انسانی، دارای عالی ترین مقام می باشد. فرضآ، اگر همین قوه درک که عبارت از عقل و یا خرد می باشد؛ در وجود انسان نمی بود، آیا از طرف خداوند لایزال، تا این حد کرامت، حرمت، عظمت، اختیار، آزادی، ارجمندی و نظایر این چنین صفات خجسته و نعمات به انسان داده می شدند؟

پس معلوم است که بعد از پروردگار عالم؛ حضرت رسول اکرم، خلفا، امامان، شعرا، دانشمندان، علما و فرهنگیان و سایر هوشمندان مطابق داشته های فکری وعلمی خویش به انسان نهایت احترام گذاشته و دین خودها را من جمله نسبت به ارج گذاری به کرامت انسانی و انسانیت اداء نموده اند که نهایت قابل ستایش می باشد.

خداوند، انسان را به تسخیر نیروهای طبیعت، کهکشان ها و عمق بحرها نیز گواهی داده که مبارزات فکری، عقلی، علمی و سایر داشته های کنونی علما و دانشمندان از جمله در ابعاد فضایی، زمینی و آبی تا این حد توفیق حاصل کرده و آسایش را برای انسان ها فراهم نموده اند. اما؛ شوربختانه که من جمله، حکام قبیلوی افغانستان از کوچک ترین خدمات به مردم شان سرباز زده و مردم را در اسارت ساختار و فرهنگ منحط قبیلوی- قومی تا حال نگهداشته اند.

پس وقتی که الله تعالی، انسان را به عنوان اشرف المخوقات نسبت به سایر موجودات و مخلوقات خلق کرده است. در این صورت، عقل نیز در «هرم» تمام نعمات الهی در وجود انسان و برای انسان می باشد که این «حرمت ویژه ای» است که خالق تنها به انسان عنایت فرموده است، نه به سایر مخلوقاتش.

همچنان جناب حامد کرزی، حلقات ارگ ریاست جمهوری و خارج از آن نیز سیاست های حاکمان خودکامه و دولت های قبیلوی گذشته را در برابر مصالح ملی مردم افغانستان به کار می برند. در حالیکه تا این حد جامعه جهانی از هیچ یک کشور و دولت دیگری در جهان حمایت و کمک نکرده که طی این 12 سال آخر برای افغانستان نموده است. چرا زمامداران ما از عقل های خویش با دستورات دینی، علمی، مدنی، منطقی، قانونی و خردورزی در جهت حل بحران کنونی کشور استفاده عملی و صادقانه را نمی کنند؟

 

نقش پیغمبران به خاطر تکمیل عقل انسان ها:

در این مدرک از حضرت محمد (ص) در مورد تکمیل عقل انسان ها چنین نقل قول می شود:

«خدا، پیغمبر و رسول را جز برای تکمیل عقل مبعوث نسازد.» ( اصول کافی، کلینی، جلد اول ص 14) (2)

حضرت محمد (ص) می فرماید که پیغمبر و رسول از سوی خداوند حق به غرض «تکمیل عقل انسان» معبوث گردیده است. برای اینکه از حضرت آدم علیه السلام تا حضرت محمد (ص) پیام رسانان خداوند متعال برای آدمیان بودند تا عقل را در محتوای انسان و انسانیت به کمال و جمال برساند و آن گاه انسان با خودآگاهی فکری، خود باوری، خود سازی، ارتقای سیاسی- فرهنگی، عملی و ... غنامندی معنویت خویش، تعیین سرنوشت خود را نماید و تا آن مرحله به مقام والای معنویت برسد که شایستگی وکالت خدا را در روی زمین حاصل کند .

وقتی که خداوند لایزال، پیغمبران را به غرض پیام رسانی خویش برای انسان ها معبوث فرموده و این خود دلالت بر این بوده تا «عقل انسان ها» مبنی بر کلام وحی الهی در بستر فعل و انفعالات و تکامل قرار گیرد و تا آن گاه انسان ها صاحب آزادی، اختیار، آگاهی، فرهنگ سازنده، خرد تکامل یافته و... حق تعیین سرنوشت خویش به سمت عالی ترین کمال و جمال گردند.

 آیا معبوث کردن پیغمبران در مقاطع گوناگون زمانی از سوی خدا به منظور پیام دهی برای انسان ها، موئید صریح تدریجی «تکمیل عقل انسان» و «احترام بخشیدن خداوند به کرامت انسانی و انسانیت آدمیان» نمی باشد؟

پس، پیغمبران و سیله پیام رسانی وحی الهی برای انسان ها بوده تا اینکه عقول انسان ها در بستر شگفتن، طلوع و بالاخیره تکامل شایسته قرار گفتند و «انسان وحشی» به «انسان مدنی» کنونی مبدل گردید که این بزرگترین حرمت و ارزش ذات اقدس الهی نسبت به کرامت انسانی و انسان ها می باشد.

ایامیکه پروردگار عالم این چنین کرامت انسانی را احترام گذاشته، آیا بدین مفهوم نبوده و نیست که انسان ها از این نعمت الهی حد اعظم استفاده را برده و عمیق ترین احترام به هم دیگر را نمایند تا انسان و انسانیت محور اصلی سعادت، محبت، دیگرپذیری، پارسایی، بشردوستی و شگوفایی های لازم و محوری برای تمام افراد جوامع بشری گردد و بالاخیره صاحب «نظام انسانی سالاری» در روی زمین گردند؟

در ضمن، علم امروز در زمینه تکامل انسان و جوامع بشری گواهی می دهد که انسان اولیه مطابق خصوصیات طبیعی خویش محرک و جوینده بوده که برای بقا و تداوم حیات خود، دست و پنجه را با نیروهای طبیعت نرم می کرده که نه تنها تغییرات و تکامل را در «درون» خویش به وجود آورد؛ بلکه در خارج از جهان خود نیز خلق نمود تا اینکه قادر به تولید ابزارها شد، مبنای نخستین مدنیت را گذاشت و وارد «مرحله تکامل تاریخ» گردید.

پس به این وسیله، انسان عقل خود را به فعالیت انداخت و تا اینکه عقل در آزمون روزگار، تکامل نمود. لذ؛ در این جهش خودجوش و مبارزه انسان بود که انسان از حالت «عقل ایستاده و تکامل نیافته» به «حالت  تکامل یافته» ارتقا یافت و تا اینکه انسان عامل اصلی مدنیت های گوناگون تا حال می باشد.

در قرآن کریم در مورد تعیین سرنوشت انسان چنین می خوانیم:

«ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. خداوند متعال در این آیه شریفه برای بندگانش گوشزد می کند و می فرماید که سرنوشت مردم و قومی را تغییر نمی دهد مگر که خود آن مردم و آن قوم سرنوشتش را تغییر دهند» (3)

در این صورت نیز به مشاهده می رسد که انسان، عامل تعیین کننده و اصلی در حیات مادی، اجتماعی و معنویش جامعه خویش باشد و اگر از عقل خود بر مبنای دانش و منطق استفاده برد، نه تنها باعث خوش بختی خودش در هردو جهان می شود؛ بلکه سبب سعادت دیگران نیز می گردد.

این سرایشگر در مورد عقل این کلام زیبا وعبرت دهنده را به یاد گار گذاشته که باهم می خوانیم:

خدایا آن را که عقل نداده ای پس چه داده ای؟

و آن را که عقـل داده ای پــس چـه نــداده ای؟

این به این مفهوم نبوده و نیست که خداوند در حق انسان ها تبعیض روا داشته و یکی را عقل نداده و دیگری را عقل اعطا فرموده است. خداوند، انسان را از یک مرد و یک زن خلق نموده و هم چنان ایزد متعال، به هر انسان زن و مرد عقل مساوی داده و تفاوت در بین شان نیست.

مادامیکه انسان از عقل خویش استفاده منفی نماید؛ آن گاه گفته می شود که او عقل ندارد. در حالیکه او عقل دارد؛ ولی بهره نادرست از عقل صورت گرفته است.

از مصرع دوم شاعر چنین بر می آید وقتی که خدا، به انسان عقل بخشیده است؛ بدین معنا که تمام نعمات خویش را برای انسان اعطا فرموده است. از این جاه به خوبی درک می گردد که عقل در وجود انسان در «رأس» سایر نعمات الهی قرار دارد، مشروط بر اینکه مبتنی بر دانش و علم از عقل در راه های نیک، رعایت کرامت انسانی و سعادت بشریت استفاده شود.

معمولآ در کشورهای محصول استعمار و فقیر به خصوص مردم ما؛عقول، اندیشه ها و فکرهای مردم حتا تا کنون نهایت عقب مانده می باشند. برای اینکه زمامداران و دولت های این کشورها نه انتخابی بوده و نه در خدمت مردم شان. اگر احیانآ برخی از چنین کشورها، انتخابی هم باشند؛ ولی مثل آقای حامد کرزی از رأی مردم استفاده سیاسی و شخصی  برده و ممثل اراده و خواست مردمان خویش نشده اند.

 من جمله، تأسیس و نهادینه سازی متوازن معرفت، مکاتب و دانشگاه ها توسط زمامداران کشور ما در کلیه ساحات جغرافیوی و قومی افغانستان بوده که جای بی سوادی را تعلیم، تربیت، دانش و غنای فرهنگی- سیاسی بگیرد و «خرد جمعی» مردم ما در پرتو علوم عصری ارتقا یابد و زمینه های رعایت کرامت انسانی، قومی، مذهبی، زبانی و سمتی مساعد و بعد به طرف جلال و کمال شایسته برسند تا «فرهنگ ملی»، «وحدت ملی و « ملت واحد» تولد گردند.

آیا بر دست اندرکاران امور دولت جمهوری اسلامی افغانستان واجب نیست که پیغمبرگونه به مردم کشور خدمت بنیادی نمایند تا فرهنگ منحط قبیلوی، نادانی، جهل، تروریزم و بی سوادی، فقر اقتصادی وغیره از جامعه از بین بروند و معنویت در رأس امور جامعه ما قرار گیرد؟

 

وظیفه پیغمبران نسبت به انسان ها:

وظیفه پیغمبران از حضرت آدم (ع) تا حضرت محمد(ص) رساندن پیام های الهی با امانت داری و خردورزی تمام برای انسان های زمان شان بوده است که تاریخ بدان شاهد می دهد. در این مرجع، در مورد وظیفه، مسؤلیت و نقش پیامبران به خاطر خدمت به انسان ها و شکوهمندی های جوامع بشری چنین می فرماید:

«مقتضای نبوت و رسالت انبیا بیش از این نیست كه پیام الهی را به مردم برساند و نقش واسطه ای امین را در میان خلق و خالق ایفا كنند. نتیجه برهان عقلی بر لزوم بعثت پیامبران نیز اسلام" است كه باید كسانی باشند كه پیام خدا (وحی) را دریافت كنند و به مردم منتقل سازند. پس اصل نبوت و رسالت اقتضایی بیش از این ندارد. مردم نیز موظف اند پیام الهی را از انبیا بگیرند و آن را بپذیرند و به دستورات خدا عمل كنند. در واقع، پیروی از انبیا در این پیامها همان اطاعت از خداست، چون آنان در این میان نقشی جز پیام رسانی ندارند:

«ما علی الرسول الا البلاغ...؛[10]  بر پیامبر (خدا، وظیفه ای) جز ابلاغ (رسالت نیست... » (4)

آیا پیام رسانی کلام الهی توسط پیغمبران در راستای احترام گذاری به انسان ها، باعث تکامل مغز، خرد و فکر انسان ها در محتوای انسانیت و شگوفایی جوامع بشری نگردیده است؟ آیا رساندن علم با آگاهی لازم و امانت داری تمام به فرزندان جامعه و مردم؛ سبب غنامندی عقلانیت، سعادت، محبت، ترقی و خردورزی در کلیه مناسبات اجتماعی جامعه نمی گردد؟

در این منبع معتبر در مورد وظیفه پیامبران الهی چنین می خوانیم:

«ما پییغمبران را جز به عنوان بشارت دهندگان و بیم دهندگان نمی فرسیتیم.» (الانعام/48) (5)

خالق حق، وظیفه پیغمبر را این گونه تعیین فرموده است:

«بر فرستادۀ ما جز رساندن پیام روشن و روشنگری نیست.» (التغابن/12)

«بر ما جز تبلیغ روشن و روشنگری نمی باشد.» (بس/17)

«ای پیغمبر! ما تو را به عنوان گواه و مژده رسان و بیم دهنده فرستادیم.» (الاحزاب/45) (6)

در این مدرک، رسالت پیغمبر را این چنین ملاحظه می نماییم:

«وظیفه پیغمبر جز تبلیغ روشن و روشنگر نمی باشد.» (العنکبوت/18)

و یا:

«پیغمبر وظیفه ای جز تبلیغ ندارد.» (المائده/99) (7)

پیغمبران یگانه عضو رابطه میان خدا و انسان ها بوده و پیام ها و دستورات الهی را با امانت داری تمام برای فرزندان حضرت آدم و حوا رسانده و تا اینکه عقل خام انسان را به بستر پختگی و سمر قرار دادند.

به کار گیری خرد یا عقل به وسیله بصیرت و دانش، باعث سعادت دنیا و آخرت انسان می شود. برعکس اگر از خرد توسط جهالت استفاده شود؛ نتیجه آن دنیا و آخرت دوزخی خواهد بود. پس، پیغمبران آورنده پیام الهی بوده تا راه سعادت را از راه بدبختی برای انسان ها تفکیک کند.

آیا خودکامگان جهان تا کنون مغایر ارشادات و دستورات ادیان توحیدی، قانونی، مدنی و کرامت انسانی؛ بالاترین جفا را در حق انسان های فرودست روی زمین نکرده اند؟ آیا زمامداران ستمگر کشورهای اسلامی عمیق ترین جنایت و بی رحمی را در قسمت مسلمانان ننموده اند؟ آیا زعمای مستبد تک قبیلوی افغانستان؛ هارترین تجاوز را به حقوق، کرامت و سرنوشت تمامی مردمان تحت ستم افغانستان انجام نداده اند؟ آیا حلقات مشخص از بالا تا به پائین در جمهوری اسلامی افغانستان؛ خلاف دستورات دینی، قانون اساسی، اعلامیه جهانی حقوق بشر و... مصالح ملی مردم کشور ما عمل نمی کنند؟

آیا وظایف دینی، انسانی، مدنی و قانونی حکام مسلمانان جهان در مورد مردم شان و به خصوص زمام داران کنونی جمهوری اسلامی افغانستان در جهت حل اساسی بحران ها در کشور ما چه می باشد؟

 

امت اسلام در خدمت بشریت:

در این آیه شریفه نیز مفهوم و معنای «رب العالمین» با وضاحت کلام درک می گردد که مقصد اصلی ارج و خدمت گذاری خاص نسبت به بشریت از طریق مسلمانان می باشد. در قرآنکریم، وظیفه امت اسلامی احترام به کرامت انسانی و خدمت به بشریت چنین تأکید گردیده است:

«شما بهترین امتی هستید که به سود انسان ها آفریده شده اید.» ( آل عمران/110) (8)

در اینجاه خداوند در قدم نخست مسلمانان را توظیف فرموده تا در خدمت بشریت پیش قدم باشند که به این صورت قبل از همه احترام به شأن انسان و کرامت انسانی بدوش امت اسلام می باشد که با کسب آگاهی لازم و مسؤلیت اساسی و علمی، آن را انجام دهند.

در این جاه پرسشی به میان می آید که آیا «عقل تکامل نیافته» می تواند که مسلمانان را در راستای خدمت به انسان های روی زمین یاری رساند؟ نه و به هیچ صورت. باید عقل بر بنیاد علم از حالت ایستایی به حرکت افتد و تکامل لازم یابد. قبل از همه زماماداران امور باید زمینه های آموزش، دانش، تربیت، بیصرت و علم را برای افراد جامعه به صورت اساسی و بدون هر گونه تبعیض و ملحوظات دیگری سیاسی آماده سازند تا مردم عملآ «عالم» و صاحب «دانش دورانساز» گردند. در این برهه انسان به کمک «عقل تکامل یافته»، نه تنها به خود شناسی اساسی خویش نایل گردیده؛ بلکه به خدا شناسی و جهان شناسی نیز توفیق حاصل خواهند نمود و بدین وسیله پیش شرط های حرمت به کرامت انسانی و انسانیت برای انسان ها عملآ مساعد خواهد گردید. 

تا زمانیکه در رأس کشورهای اسلامی، شایسته ترین، مجرب ترین، صادق ترین، آگاه ترین، فنی ترین و با تقوا ترین شخصیت های طراز نوین جامعه قرار نگیرند و در قدم نخست مظهر اراده، خواست و آرامان های والای کلیه جوامع اسلامی نگردند؛ هیچ گاه مسلمانان قادر به خدمت گذاری نسبت به سایر انسان های این کرۀ خاکی نخواهند شد.

تا وقت که در هرم اصلی قدرت دولتی جمهوری اسلامی افغانستان، شایسته ترین شخصیت های مسلکی، متقی، آزمون دیده، صادق، انسان دوست، میهن خوا، دیگرپذیر و مردم سالار قرار نگیرند و از عقل و دانش به صورت قانونی، مدنی و عملی در خدمت مردم استفاده عظمی را نکنند؛ بحران کنونی کشور ما قابل حل نخواهد بود و با نحوی از انحاء مثله کردن تمام مردم ما ادامه خواهد داشت.

 

ابعاد رعایت به کرامت و شأن انسانی:

آیا رعایت به کرامت انسانی والای انسان و انسانیت همه شمول و چند بعدی نیست؟

در اندیشه ای این سطر، شمه ای از احترام و رعایت به ارجمندی، بزرگی و کرامت انسانی، در ابعاد ذیل خلاصه می گردد:

 

1- عدالت سیاسی:

دستگاه سیاسی دولت های مستبد باید مبنی بر اراده، خواست دموکراتیک مردم، از بنیاد اصلاح و عادلانه گردد. یعنی، «عدالت سیاسی» در تمام بدنه ها و ارگان های دولتی هر کشور باید تحقق یابد تا همه دولت ها و به خصوص دولت جمهوری اسلامی افغانستان مظهر بنیادی نیازها، خواست ها و ارادۀ دموکراتیک مردمان شان شوند.

در این زمینه، مهم ترین وسیله رعایت به کرامت انسانی تمام شهروندان افغانستان، «عادلانه ساختن سیاست» در محور قدرت دولتی می باشد تا باعث راهبر و راه گشای تحقق عدالت سیاسی در سایر مسایل امور جامعه ما نیز گردند.

 

2- عدالت اقتصادی:

اگر حقوق اقتصادی همه انسان های یک جامعه، یک کشور و... همه انسان های روی زمین و به ویژه حقوق عادلانه اقتصادی مردم ما، به صورت اساسی و یکسان رعایت گردند. آن گاه شاهد «عدالت اقتصادی» به مفهوم اصلی کلام در کلیه مناسبات اقتصادی هر جامعه  و هر کشور خواهیم بود.

 

3- عدالت اجتماعی:

عقب ماندگی اجتماع و جوامع بشری به خصوص در کشورهای فقیر و از آن هم خاص تر در افغانستان قبیلوی نهایت عمیق است. اجتماع هر جامعه و هر کشور نظر به شرایط حاکم در آن، باید به صورت تدریجی و مسالمت آمیز گسترش یافته و زیربنای آن عادلانه و مدرنیزه گردد. یعنی همه حقوق اجتماعی به صورت عادلانه در میان انسان ها حل و فصل گردند تا تبعیضات و فقر اجتماعی از این جهت نیز تدریجآ کاهش یافته و بالاخیره از بین بروند.

 

4-  عدالت فرهنگی:

جوامع کنونی جهان دارای فرهنگ های گوناگون می باشند. تغییرات اساسی در زیر بنای فرهنگی به سمت جمال و کمال باید با توجه به سوابق تاریخی و شرایط موجود هر جامعه، هر کشور به وجود آیند و فرهنگ ملی هر کشور با آن حد از عظمت و شایستگی خویش نایل گردد تا مجموع فرهنگ های ملی به «فرهنگ فرا جهانی» ارتقا یابند.

خیلی بعدهای دیگری نیز در جوامع بشری وجود دارند که همه ای آن ها، که اگر بر اساس دانش و عقلانیت سیاسی- فرهنگی مزین گردند و از آن ها در خدمت احترام نسبت به کرامت انسانی استفاده بیشتر شده می توانند.

 آیا در طول تاریخ افغانستان به جان، مال، حرمت و حقوق همه ای زنان و مردان ما تجاوز عریان از سوی دولتمدارن ستمگر قبیلوی و استثمارگران بومی صورت نگرفته اند و فجایع جبران ناپذیر انسانی را به جامعه تقدیم نداشته اند؟ آیا از طرف خیلی از خارجیان، زورمندان داخلی و سایر قانون گریزان؛ نقض حقوق بشر اکنون در افغانستان ادامه ندارد؟ آیا بسا از کشورهای جهانی، منطقه و همسایه های افغانستان به حریم مقدس وطن و کرامت انسانی مردم ما، مغایر اعلامیه جهانی حقوق بشر و قوانین بین المللی تجاوز نکرده و به جنگ و بحران در افغانستان ادامه نمی دهند؟

آیا تا اکنون همین مفسدین اداری، دزدان مسلح، قاچاقبران، قانون گریزان، تولیدکنندگان مواد مخدر، مافیای اقتصادی، اسلام نماها، طالبان نکتایی پوش، ناقضین حقوق بشر و سایر دشمنان مردم بی دفاع  افغانستان در مقامات محوری جمهوری اسلامی افغانستان و سایر نهادهای خصوصی؛ بزرگترین تجاوز را به حریم کرامت انسانی و حقوق تمام اقوام و مردم افغانستان نکرده و هنوز با شدت تمام نمی کنند؟ آیا تغییرات و اصلاحات بنیادی در سیستم و ارگان های اصلی دولت کنونی، یکی از مبرم ترین نیازها و خواست های تمام اقوام و مردم افغانستان نمی باشد؟

ادامه دارد

Ghulam Sakhi Oruzgani

تاریخ: پنجشنبه 4 عقرب 1391 خورشيدی برابر با 25 اکتوبر 2012  ميلادی

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع:

(1) - ص 83 «دین، فرهنگ، سیاست»/ مؤلف: دای فولادی/ نوبت چاپ: اول اسد 1382

(2) - ص 83 «دین، فرهنگ، سیاست»/ مؤلف: دای فولادی/ نوبت چاپ: اول اسد 1382

(3) – ص  13 و 14 «احیای هویت» چاپ اول: زمستان 1374 / ناشر: انتشارات سراج / تهیه کنند: مرکزفرهنگی نویسندگان افغانستان

(4) – سایت اندیشه قم «مقامات و اختیارات پیامبران در قرآن»

(5) – ص 61 «ایمان و آزادی (تیوری آیدیال و واقعیت در شریعت) »/ مؤلف: دای فولادی/ چاپ اول: بهار 1382

(6) – ص 115 «ایمان و آزادی (تیوری آیدیال و واقعیت در شریعت) »/ مؤلف: دای فولادی/ چاپ اول: بهار 1382

(7) – ص 122 «ایمان و آزادی (تیوری آیدیال و واقعیت در شریعت) »/ مؤلف: دای فولادی/ چاپ اول: بهار 1382

(8) (34 )- ص 37 « دین، فرهنگ، سیاست»/ مؤلف: دای فولادی/ نوبت چاپ: اول اسد 1382

 

 

++++++++++++++++++++++

قسمت اول:

«ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم. قرآن: الاسراء/70» (1)

مخاطب اقدس الهی، از آغاز خلقت آدم (ع) تا روز قیامت تمام انسان های زمین می باشد که از طرف خداوند من جمله صاحب عزت، کرامت، خرد، شوکت، جهش، رشد، انتخاب، آزادی و... ویژه ای شده که دیگر مخلوقات از آن ها محروم می باشند. یعنی خداوند؛ انسان را به عنوان اشرف المخلوقات آفریده و به او کرامت خاصی را عنایت فرموده است.

در این نعمات الهی توجه نماییم که مظهر رعایت انسانی، عظمت انسانی، مقام انسانی، زیبایی انسانی و نظایر این ها برای خق الله می باشند:

«خدا کسی است که شما را جانشین روی زمین کرده است.» ( فاطر/ 39)

« به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید.» ( البقره/ 70)

«خدا آن کسی است که همۀ موجودات و پدیده های روی زمین را برای شما آفرید.» (البقره/ 2)

«خداوند زمین را برای انسان ها آفریده است.» (الرحمن/ 10)

«من انسان را جانشین (خلیفۀ) خود بر روی زمین قرار دهم.» (البقره/ 30)

«خداوند مهربان، قرآن را یاد داد، انسان را بیافرید، به او بیان آموخت.» الرحمن/ 1-4)

«انسان را در بهترین شکل و زیباترین سیما آفریده ایم.» التین/4)  (2)

از همین نعمات قرآنی با صراحت تمام فهمیده می شوند که حق تعالی «بالاترین حقوق، ارزش، عزت، بزرگی، آزادی، عقل، ارج وغیره» را به انسان اعطا فرموده تا انسان ها با آگاهی سازنده از اوصاف و دستورات الهی، خود را از نظر فکری «مسلح» کرده و بعد صفات خداوندی را در وجود خویش ایجاد و نهادینه سازند؛ با یقین که آن گاه انسان ها «خلیفه خدا» در روی زمین خواهد گردید.

بحث انسان؛ موضوع شخصی، حزبی، قبیلوی، خانوادگی، طائفوی، مذهبی، دینی، قومی، ملی وغیره خاص و منجمد نیست؛ بلکه موضوع انسان در برگیرنده تمام بشریت از آغاز تولد حضرت آدم و حوا (ع) تا که انسان در کرۀ زمین است، می باشد.

 وقتی که انسان و انسانیت را محور و اصل قرار می دهیم، بدین معنا که تعلقات مجرد، ضرر و نفع تکی بی مورد یک فرد، یا یک خانواده، یا جمع و... خاص را کنار گذاشته و فقط کرامت انسانی، مصالح انسانی، سرنوشت انسانی، تکامل انسانی و نظایر این ها را برای همه ای انسان های روی زمین مد نظر می گیریم که از «من» گرفته تا «ما» را احتوا می کند. به این صورت، هرگونه حصارها، دیوارها و سایر وابستگی ها عملآ باطل و مردود گردیده و صرفآ « تحقق آرمان والای انسان و انسان اسالاری» در محور حیات انسان ها در سراسر جهان بشریت مطرح می باشد.

 یعنی با عشق ناب عملی نسبت به انسان و ارج گذاری به کرامت والای انسان و انسانیت؛ همه وابستگی های تنگ سیاسی، جغرافیوی، خونی، خصوصی، فرهنگی و خواسته های زیانبار باطل گردیده و انسان ها با کسب آزادی عادلانه در هرم کلیه حیات مادی، معنوی و اجتماعی جوامع بشری در سراسر جهان بشریت مطرح خواهند شد.  

بدین وسیله است که اگر آدمیان خود ها را با ناب ترین زیربنای دانش و خرد تکامل یافته از هر گونه بند و قید خصوصی، سیاسی، قبیلوی، سمتی، ایدیولوژیکی، قومی، نژادی، ملی، مذهبی، سلیقوی، دینی، قاروی و... ویژه ای نجات دهند، آن گاه به مفهوم واقعی کلام «آزاد» می گردند و در روند پلورالیزم های مختلف قرار گرفته که بالاخیره غنامندی رعایت کرامت انسانی را برای تمام بشریت به ارمغان خواهد آورد.

آیا رعایت کرامت انسانی؛ متضمن عادلانه ساختن نهادهای مادی، اجتماعی و معنوی جامعه در جهان بشریت و من جمله در افغانستان قبیلوی نخواهد شد؟ آیا رعایت کرامت انسانی در شرایط کنونی، الهام آور صلح استوار، تأمین امنیت، همبستگی ملی و بالاخیره تحقق پیش زمینه های لازم حل کلیه بحران های کنونی کشور ما نخواهد شد؟ آیا احترام به حقوق قانونی و کرامت والای انسانی تمام مردم افغانستان، عدالت سیاسی را جاگزین نظام متمرکز سیاسی کنونی در کشور جنگ زده ما نخواه نمود؟ آیا رعایت کرامت انسانی در هر کشور، بالاخیره رعایت کرامت انسانی در سراسر جهان را در قبال نخواهد داشت؟ آیا احترام به شأن یک انسان به معنای ارج گذاری به سایر انسان های این کره ای خاکی نخواهد بود؟ آیا کرامت بخشیدن خداوند متعال به انسان و انسانیت، پیام آور عدالت الهی در میان بشریت نمی باشد؟

 

تعریف انسان:

از وقتی که انسان تولد یافت و در نظام اجتماعی- سیاسی و اقتصادی- فرهنگی شامل گردید، سپس او در صورت هستی خویش از خود دارای تعریف و صفات ویژه ای نیز می گردد تا از سایر موجودات و مخلوقات تفکیک گردد. یعنی، انسان از روز تولدش تا لب گور در روابط گوناگون مادی، معنوی و اجتماعی جامعه قرار گرفته و آنچه وجود اورا احتوا نموده است، آن هم خود دارای اوصاف، ساختار و تعریف می باشد که در سایر موجودات و مخلوقات کمتر به نظر می رسند.

خلقت انسان از منظر دینی به این قرار است که انسان بعد از این، دارای اوصاف گوناگون شده که قابل تعریف، شناسایی، بزرگی، شوکت، کرامت، کثرت وغیره  نیز می گردد:

«انسان را از گل چسپیدۀ ناچیز آفریده ایم.» ( الصافات/ 11)

«خداست که از آب انسان ها را آفریده است.» (الفرقان/54)

«خداوند شما را از خاک بیافرید، سپس شما را از نطفه خلق کرد و آنگاه شما را به صورت زوج ها در آورد.» (فاطر/11)

«ما انسان را از نطفۀ آمیخته آفریده ایم.» (الانسان/2)

«او (انسان) از آب جهندۀ ناچیزی آفریده شده است. آبی که از میان استخوان پشت و استخوان های سینه بیرون می آید.م (الطارق/7) (3)

وقت که انسان با عزت و کرامت ویژه ای خلق شده و چرا تا کنون حریم شأن، ارجمندی و کرامت او تا کنون مورد تجاوز فرعونیان گیتی و هم چنان جاهلان هر وقت و مکان  قرار می گیرد؟

در این صورت، هر کدام دانشمندان در هر وقت و مکان، تعریف و برداشت ویژه ای خویش را نسبت به انسان داده که در کلیت خود، ارج گذاری به خصوص در مورد عظمت، حقوق، کرامت، شناخت و عزت والای انسانی می باشد که نمونه چندی از آن ها قرار زیر می باشند:

«ارسطو: «انسان حیوانیست اجتماعی»

بنیامین فرانکلن: «انسان حیوانیست ابزار ساز، سخت معروفست.»

سقراط: «خویشتن را بشناس»

دیکارت: «چون می اندیشم پس هستم.»

جلال الدین محمد مولوی:

 « ای برادر تو همــان اندیشه ای

مابقی خود استخوان و ریشه ای» (4)

اگزیستانسیالیستها: «انسان چیزی نیست جز آنچه خود از خویشتن میسازد.» (5)

محی الدین بن عربی: « سراسر جهان صورت تفصیلی وجود انسان است و انسان کتاب جامع هستی و روح کاینات است و جهان همچون پیکر او. هر گاه جهان را بدون انسان در نظر گیریم همچون پیکریست بی روح.» (6)

سارتر می گوید: «در بشر کلیتی است که پیوسته در حال ایجاد است.» (7)

در این جاه از «انگاره انسان سالاری جلال الدین محمد و اندیشه های او در پیرامون ماهیئت و سرنوشت آدمی»، کلامی نغز و ماندگاری در زمینه همگرایی و دیگر پذیری انسان ها بوده و انسان را به عنوان عالی ترین مظهر شگوفایی، پویایی و تکامل احترام می نماید که خود یک ارج گذاری ویژه ای نسبت به گوهر انسان و گسترس ارزش های انسانیت می باشد:

باده در جوشش گدای جوش ماست

چرخ در گردش اسیر هوش ماست

بــــاده از ما مست شــدنی ما از او

قالب از ما هست شـــدنی ما از او» (8 )

 و بازهم این گونه می گوید:

خود ز فلک برتریم و ز ملک افزون تریم

زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست» (9)

از این منظر به تعریف و معرفی انسان نگاه کنیم:

 «براستی انسان چیست؟ در منطق به راحتی انسان حیوان ناطق تعریف می شود. در عرفان انسان موجودی متصل به خدا و با توجه به خدا تعریف می شود و در برخی دیگر از اندیشه ها ابعاد حیوانی انسان را پررنگ می کنند.» ( 10)

در این زمینه دو تعریف متضاد نسبت به انسان چنین آمده است:

 «در حالی که در نظریه داروین تمام اختلافات اساسی بین انسان و حیوانات نفی می شود. بطور کلی می توان گفت نظریه داروین انسان را نوع تکامل یافته‌ای از حیوانات ناقصتر می داند. اختلافات میان انسان و حیوان اساسی نیست و به همین دلیل است که یک حیوان ناقص می تواند به انسان تبدیل شود.

در دیدگاه دینی انسان از قوه عقل برخوردار است و این ویژگی منحصر به فرد انسان شمرده می شود در حالی که در نظریه داروین حتی مغز و هوش انسانی نیز حالت تکامل یافته مغز میمون است. سیر تکامل چنین است که میمون در مرحله نخست به انسان های بدوی تبدیل می شود و انسان بدوی به انسان دارای هوش و خرد (در مقاله پیشین این سیر تکامل را توضیح داده ایم) تبدیل می شود.

داروین با توجه به شباهت های جسمی و روانی میان انسان و میمون نتیجه می گرفت که هیچ دلیلی وجود ندارد انسان را از مجموعه موجودات طبیعی‌ استثنا کنیم و او را یک موجود استثنایی بر شمریم. این دیدگاه در مقابل دیدگاه دینی قرار دارد که معتقد است تمامی جهان و موجوداتش آفریده شده اند تا مخلوق ویژه خداوند (انسان) به سوی تعالی حر کت کند. به بیان دیگر در دیدگاه دینی، جهان برای انسان و انسان برای رسیدن به کمال آفریده شده است. » ( 11)

در این مرجع سایت انترنتی در مورد ابعاد انسانی چنین می خوانیم:
«انسان موجودی است چند بعدی:

انسان از نظر قرآن موجودي دو بعدي يعني ملكي و ملكوتي، خاكي و آسماني، داراي روح رحماني و نفس شهواني و مجمع اضداد نيك و بد است. البته وجود اين صفات در انسان به صورت ذاتي غير قابل تغيير نيست. در حقيقت قرآن کريم به زمينه ها و استعداد هاي انسان اشاره کرده است. اين صفات در انسان به تعبير فلسفي به صورت اقتضا وجود دارد و نه عليت. اقتضايي که فعليت آن بدست خود انسان است.

انسان موجودي است که مي تواند با آگاهي و آزادي راه خويش را از ميان اين دو گرايشي که در نهاد او هست انتخاب کند. در اين زمينه بايد توجه نمود ارجمندى و كرامت انسان، هرگز به معناى يك بعدى بودن او و حركت جبرى وى به سوى كمال نيست، بلكه انسان از آن رو شايسته آفريده شدن معرفى شده است كه هر دو گرايش خير و شر در او به صورت اقتضا وجود دارد و او است که مى تواند آگاه شود و انتخاب كند.

انتخاب بر اساس آگاهى، آن گاه است كه انسان نيز در درون ساختار وجودى خود زمينه انتخاب را داشته است و در بيرون وجود خود، يعنى جهان عينيت و خارج نيز از اين زمينه برخوردار باشد.

زمينه انتخاب، تنوع و چند بعدى بودن و دست كم دو بعدى بودن است. انسان در استعداد وجودى خود زمانى مى‏تواند انتخابگر باشد كه دست كم از استعداد تعالى يافتن و يا منحط شدن، الهى شدن يا شيطانى شدن، نورانى شدن و هدايت يافتن يا ظلمانى شدن و گمراه گشتن برخوردار باشد و ابزار و امكانات حركت در اين دو مسير را نيز دارا بوده و در عينيت زندگى نيز متناسب با آن گرايشهاى درونى و ابزار و امكانات، طريق و گذرگاه داشته باشد.» (12)

در باور دیگری نیز توجه به رعایت حقوق، آرمان های کرامت انسانی و انسانیت صورت گرفته که در مرحله نخست حل اساسی معضلات انسانی را از طریق برآوردن خواست ها  و نیازهای بنیادی طبقات مظلوم و محکوم جامعه در هر کشور ودر همه جوامع طبقاتی مطرح داشته که در این مأمول قبل از همه قدرت دولتی از «طبقات حاکمه مستبد سیاسی» به نمایندگان واقعی «طبقه کارگر مؤلد و مظلوم» در اثر یک انقلاب اجتماعی و سیاسی مطرح بوده تا حقوق استثمارشدگان، تهی دستان و کلیه توده های ستمکش تأمین شوند و عدالت اجتماعی و دموکراسی در جامعه تحقق یابند. این هم یک نوع احترام به کرامت والای انسانی به حساب می آید.   

عنصر انسان از جمله با تعاریف گوناگون بالا بیان گردید که انسان دارای اوصاف، خصوصیات و ابعاد گسترده ای است که حیات معنوی، اجتماعی، مادی وغیره او را شامل می شوند. و یا به عبارت دیگر، انسان عالی ترین مخلوق ذات اقدسی الهی است که دارای والاترین کرامت، عزت، ارجمندی، بزرگی، آزادگی، خردورزی، انتخابی، پارسایی، ویژه گی های تکاملی و... بوده و آن چنان خصوصیات و سرمایه در انسان وجود دارند که با ناب ترین تقوا و تکامل خویش بالاخره «انسان»، نمایندگی خدا را در زمین کسب خواهد نمود.

تعریف انسان از دیدگاه های مختلف، الفاظ متنوع و هم چنان از طریق ضرب المثل ها، نثر و نظم؛ بیانگر ارج گذاری به کرامت، عزت، ارجمندی والای انسان و انسانیت به خاطر «تحقق عادلانه سازی نهادهای مادی، اجتماعی و معنوی جامعه»  برای همه اقشار طبقاتی جوامع بشری در گیتی می باشد.

با این گونه احترام که به کرامت انسانی در آیات قرآنی، داشته های بلند و ناب سرایشگران، علما و دانشمندان در طول تاریخ بشریت صورت گرفته است، آیا تا کنون چند در صد ارج گذار و احترام به کرامت انسانی انسان های روی زمین و به خصوص از سوی حکام تک قبیلوی افغانستان در مورد تمام مردم کشور ما صورت گرفته اند؟ آیا یکی از عوامل عقب گذاشتگی افغانستان؛ تجاوز حاکمان خودکامه و دولت های ارتجاعی تک قبیلوی کشور ما بر حریم مقدس انسان و انسانیت تمام اقوام و مردمان این میهن خونبار حتا تا کنون نمی باشد؟

پس، من جمله تعریف و تشخص جامعه ما عبارت از آن است که 99 در صد مردم از حقوق خداداده ای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خویش نه تنها از قرون متمادی به این طرف محروم می باشند؛ بلکه در اسارت طبقات ستمگر، مافیای اقتصادی، استثمارگران محلی، جنگ سالاران، ناقضین حقوق بشر، اسلام نماها، قاچاقبران، تولید کنندگان مواد مخدر، عوامل خارجی و سایر جنایت کاران می باشند که یک تجاوز عمیق به «حریم انسانی و انسانیت» تمام اقوام و مردم تحت ستم افغانستان صورت گرفته است.

 آیا هم اکنون با این گونه فقر اقتصادی، ناامنی، بی سرنوشتی، عدم بهداشتی، عملیات تروریستی، قبیله گرایی، خویش خوری، قانون گریزی، منطقه گرایی، قوم سالاری، گروه گرایی، فساد اداری، کشت کوکنار، قاچاق مواد مخدر، غصب دارای عامه و هزاران جنایت غیر انسانی که توسط ناقضین حقوق بشر، جنگ سالاران، قاچاقبران، تولیدکنندگان مواد مخدر، مافیای زمین، نقاب پوشان دینی، آرایشگران دموکراسی و سایر قانون گریزان در هرم قدرت دولتی و اطراف آن در تمام روابط جامعه صورت می گیرند، یک فاجعه بزرگ جبران ناپذیر در مورد انسان های جهان و مردم بی دفاع افغانستان نمی باشد؟

 

تشخیص انسان:

انسان با گفتار، پندار، فکر، اراده، اندوخته ها و... کردار خویش شناسایی شده و صاحب شخصیت انسانی می گردد:

«شخصیت انسانی عبارتست از مجموعۀ استعدادهای عملی ارگانیسمها، مانند استعداد مهر ورزیدن، بیزاری و کوشش برای دست یافتن بر خواستنی ها، هنگامی که در باب شخصیت انسان سخن میرانیم هدف یک رشته علاقه های خاص، ذوقها، شورها، هیجانها، باورها، گرایشها، کینه ها، ترسها و عادتها آدمی است.» (13)

انسان بعد از تولد خویش و قدم گذاشتن در روابط اجتماعی- سیاسی و فرهنگی- اقتصادی با ابزارهای مادی، محیطی، معنوی، اجتماعی جامعه وغیره  قرار گرفته و هر آنچه که اورا احتوا می کند، انسان از همه محیط ماحول خویش رنگ گرفته و همه هستی درونی و بیرونی او متأثر از آن ها می شود. پس، شناسایی و تشخص عملی انسان چه گونه ممکن خواهد بود؟

انسان، خود به خود قابل شناسایی نیست. انسان با وسیله دانش و خرد شناخته شده و این حیوان ناطق از حیوان غیرناطق تشخیص می گردد. به عبارت دیگری: انسان با زیر بنای خرد و دانش از سایر مخلوقات و موجودات قابل تشخص، شناخت، تشخیص و تکامل می باشد. یعنی؛ انسان بر مبنای علم و خرد به عالی ترین قله ترقی و مقام نیز می رسد که شیخ سعدی مقام شامخ و تکاملی آدمیت را اینگونه به تصویر می کشد:

رسد آدمی به جای که به جز خدا نبیند

بنگر که تا چه حـد است مقــام آدمـیت

و یا به این کلام شاعر که چنین گوید:

درخت تو گر بار دانش بگیـرد

به زیر آوری چرخ نیلوفری را (14)

آیا انسان با دانش خویش تا حال به خیلی از رازهای طبیعت پی نبرده است؟ آیا انسان به وسیله علم خویش سینه فضا را چاک نکرده؟ آیا انسان با خرد، دانش و پیکار خود این جهان پهنآور را به «دهگده ای» کوچک تبدیل نکرده و عظمت شأن انسان و انسانیت را نسبت به سایر مخلوقات به اثبات نرسانده است؟

پس تشخیص انسان بدون وسیله «خرد» قابل درک، شناخت، ارزیابی و تکامل نیست؛ ولی بازهم خرد هم بدون «دانش» در شناخت، تعریف و تشخص انسان کارآیی مثبت ندارد؛ زیرا در این صورت خرد بدون دانش، سودمند نیست. یعنی در مفهوم واقعی کلام، خرد با زیربنای دانش و یا علم بوده که از جمله دست رسی به شناسایی، تشخیص، جلال و تکامل محتوای انسان پیدا می کند و احترام به کرامت انسانی و انسانیت را به عالی معراج می رساند.

و اگر خرد و یا عقل بر مبنای دانش و مبارزه انسان به جریان و آزمایش قرار نگیرد، آن گاه همین عقل و یا خرد به گمراهی خواهد رفت. یعنی، مادامیکه جهل و یا نادانی بالای عقل انسان «سوار» شد؛ آن زمان جهان درونی و بیرون انسان به مراتب بد تر از حیوانات درنده خواهد شد. به عبارت دیگر که اگر عنصر عقل زیر تأثیر مطلق جهل قرار گرفت، بدین معنا که «هوس شیطانی» بالای «نفس» انسان تسلط پیدا می کند و او در این صورت خلاف انسانیت عمل خواهد نمود. چنانچه شاعر در این چنین می گوید:

انسان پیش هوس کور و کر است

هر کی دنبال هوس رفت خر است

 و خلاصه اینکه این خرد است که به وسیله دانش و بصیرت؛ خوب و بد، ظالم و مظلوم، خان و غریب، ستمکش و ستمگر، زشتی و زیبایی و امثالهم را از هم تشخیص می نماید، شیوه و رسم شکوهمندی های مادی، اجتماعی و معنوی جامعه را برای گسترش محتوای انسان و انسانیت به کاخ های بلند ترقی رهنمایی می دارد.

 

کرامت چیست؟

«کرامت- ع. (بفتح کاف و میم) بزرگی و ارجمندی، بخشندگی، امر خارق العاده که از کمی غیر از پیغمبر و اماما دیده شود.» ( 15)

از اینکه خداوند، انسان را اشرف المخلوقات آفریده و به او عزت و کرامت خاص نیز اعطا فرموده است که در این صورت، «سر تاج» سایر مخلوقات می باشد. پس، انسان پاکیزه خلق شده و این پاکیزگی او نه تنها قابل حفظ شایسته ای بوده؛ بلکه محتوای انسان و انسانیت باید مبنی بر خرد و دانش نیز به طرف عظمت، سعادت، پارسایی، عقلانیت ورزی، خود باوری، خود سازی، تکامل معنونیت گسترش داده شود که تا به مفهوم واقعی کلام، رعایت به کرامت انسانی به صورت آگاهانه و خردورزی در جامعه و جهان تطبیق و علمی گردد.

آیا اکنون، کرامت انسانی در جهان بشریت رعایت می گردد؟ آیا آن عده از کشورهای که داد از احترام به حقوق بشر، قانون مدنی، رعایت به کرامت انسانی، آزادی و دموکراسی می زند؛ در جوامع خویش و به خصوص در کشورهای فقیر جهان تا چه حد از اصل حقوق قانونی ملت ها و مردمان ممالکت استعمار زده «رعایت» کرده و یا اینکه با نحوی از انحاء حقوق همه مردمان متضعف و طبقات محروم جوامع فقیر از قبیل افغانستان را با شدت تمام پامال نمی کنند؟ آیا در طول تاریخ افغانستان؛ حقوق مردم ما و کرامت انسانی آن ها از سوی زمامداران شؤنیزم قبیلوی بیگانه پرست و تمدن ستیز با ناانسانی ترین شیوه پامال نگردیده اند؟

 آیا هم اکنون، میراث داران برادران سلطنتی منحط قبیلوی در قبای دین و دموکراسی «بزرگ ترین» خیانت و جنایت را در حق مردم افغانستان قبیلوی نکرده و خون مردم بی دفاع را به صورت عریان نمی چشند؟ آیا حلقات ویژه ای دولت جمهوری اسلامی افغانستان از گوهر انسانی، دینی، قانونی و مدنی به نفع سیاسی، شخصی، خانوادگی، طائفوی، سمتی، قبیلوی، قومی، نژادی، مذهبی و فرهنگی خودها استفاده غیر مشروع نکرده و هنوز هم با حدت تمام نمی کنند و آیا به این وسیله، مقام آدمیت، کرامت انسانی و انسانیت را به آخرین نردبان اجتماعی تنزیل نداده اند؟

پس، ما با احترام پرعمق شعوری و آگاهانه به کرامت انسانی، نه تنها خودها را تدریجآ از حیوانات درنده تفکیک خواهیم نمود؛ بلکه با رعایت کرامت انسانی و انسانیت انسان؛ پیام آور صلح، محبت، پارسایی، خردورزی و شکوهمندی نهادهای مادی، معنوی و اجتماعی جامعه برای انسان های در هم کفته و مظلوم خویش در جهت تحقق باورهای عدالت سیاسی در دولت، عدالت اجتماعی در متن جامعه و... نظام انسان سالاری نیز خواهیم شد.

 

عقل و یا خرد عامل؛ تکامل محتوای انسان و انسانیت:

واژه عقل در فرهنگ عمید این گونه بیان گردیده است:

«عقل- ع- (بفتح عین) خرد، قوۀ دریافت و ادراک حسن و قبح اعمال و تمییز نیک و بد امور.» (16)

مقوله های «عقل و خرد» از نگاه شکل با هم متفاوت بوده؛ ولی در معنا باهم یکسان می باشند. تعریف خرد در فرهنگ عمید چنین آمده است:

«خرد- (بکسر خا و سکون را) عقل و هوش، قوۀ دریافت و ادراک حسن و قبح اعمال و تمییز نیک و بد امور.» (17)

در این صورت، اگر از هر کدام آن مقوله نام ببریم، مفهوم و معنای آن یکی می باشد. یعنی، عقل و یا خرد یک وسیله ای از جمله شناخت خوب و بد، دوزخ و بهشت، قاتل و مقتول، خدمتگار و خائین، سیاه و سپید و نظایر این ها می باشد.

این مرجع در مورد تعریف عقل اینگونه می نگارد:

«عقل عبارت است از: قوه ای که با آن خوبیها از بدیها تشخیص داده می شود و در همه انسانها وجود دارد.» (18) 

اگر گفته شود که عقل، یک وسیله است که با آن من جمله از قبیل: زشتی و زیبایی، بی سواد و با سواد، جنگ و صلح، ویرانی و آبادی، جهل و دانش و نظایر این ها سنجش و تشخیص می گردد، پاسخ درست در مورد واژه های عقل و خرد می باشد.

باید پذیرفت که عقل بدون وسیله علم کاربرد مثبت و مدنی ندارد؛ یعنی عقل توسط دانش به جریان افتاده و از جمله آب را از آتش تشخیص می نماید و این جاست که عقل نه تنها از جمله در خدمت احترام به کرامت انسانی قرار گرفته؛ بلکه انسان را تا آن حد به کاخ بلند دانش، پرهیزگاری و معنویت می رساند که آن گاه به اشغال کرسی نمایندگی خدا در روی زمین نایل گردد.

دیگر اینکه، وقتی که یک انسان کار نادرست را انجام می دهد، معمولآ به او انسان بی عقل می گویند. این بدین معنا نیست که او عقل ندارد، نه! او عقل دارد. چون عقل او با زیربنای علم آراسته نشده؛ از این جهت به کار نادرست عمل کرده است. و اینکه، عقل او به وسیله جهل، نادانی و بیسوادی در جهت منفی تکامل نموده و از این رو، عقلش به گمراهی می رود و در قدم نخست مقام آدمیت را نسبت به حیوانات درنده خوی نیز پائین تر می آرود.

 و یا کسی که یک عمل خیر را به نفع یک انسان و یا جامه انجام می دهد؛ بدین معنا که عقل خام او در پرتو دانش تکامل نموده و او صاحب تشخیص از جمله: خوب و بد شده و الهام آور کار خیر نسبت به خویشتن، انسان و یا گروهای اجتماعی می گردد. درهمین رابطه است که عقل بر مبنای دانش در خدمت بشریت قرار گرفته و با هر اندازه ای که عقل و یا خرد به زیور علم معاصر آراسته گردد با همان اندازه، گراف رعایت کرامت انسانی را بلند می برد و تدریجآ باورهای «انسان محوری» به زایش و پویش گرفته می شود و روزنه های «انسان سالاری» تدریجا به روی عالم بشریت باز خواهند شد.

این شاعر در مورد کارکرد عقل های مشترک انسان ها چنین می گوید:

عقــل را بـا عقــل یاری یار کن

امرهم شوری بخوان و کار کن

یعنی در این جاه، شاعر به صورت آگاهانه و مسؤلانه هر انسان را با یاری یک دیگری دعوت نموده تا عقول خودها را به صورت مشترک و آن هم مبنی بر دانش به کار گیرند و درخت انسان و انسانیت را بارور و غنامند بخشند. در ضمن، حضرت پامبر گرامی (ص) نیز انسان ها را در امور اجتماعی، مادی و معنوی جامعه به «مشوره» دعوت نموده تا نتیجه شوری و مشوره حاصل مثبت را برای انسان ها به بار آورد.

آیا هرگونه خدمت به انسان؛ عبارت از ارج گذاری به کرامت انسانی در پیشگاه خداوند و بشریت نیست؟

مادامیکه عقل و یا خرد بر مبنای دانش دوران ساز در محک تجربه قرار می گیرد؛ آیا عقل در محتوای خود تکامل نکرده و «انسان وحشی» را به «انسان مدنی و خلاق» تبدیل نکرده است؟

پس، «عقل» به وسیله «علم» تکامل کرده و باعث غنامندی محتوای کرامت انسان و انسانیت در روی زمین می گردد که قبل از همه باید دولت ها، مردمان کشورهای فقیر و به خصوص دولتمردان و مردم افغانستان قبیلوی از عقل خودها بر مبنای دانش و مطابق ضرورت زمان استفاده نمایند تا عملآ هم از «گوهر دین» آگاهی حاصل نمایند و هم احترام به حقوق و کرامت انسانی تمام افراد جامعه صورت گیرد و تا افغانستان از این «بحران سرطانی» و «میدان بزکشی» دشمنان درونی و بیرونی مردم بی دفاع ما، تدریجآ نجات یابد.

اگر تا حال در تاریخ بشریت، عقول انسان ها بر اساس دانش به طور لازم و بنیادی مزین می گردیدند؛ آیا در طول این مدت این قدر انسان ها به کدامین منظور به قتل می رسیدند و از کشته ها، پشته ها و کله منارها اعمار می شدند؟ اگر در تاریخ خونین افغانستان؛ متولیان سیاسی و حکام تک قبیلوی کشور ما صاحب عقلانیت دینی، مدنی، علمی، فرهنگی، سیاسی دروانساز و تعهد انسانی می بودند؛ چرا تا این حد انسان ها قتل عام می شدند، بقیه اتباع کشور فقیر، اسیر و بی سرنوشت می ماندند و به آبرو، کرامت انسانی و آینده همه مردم کشور ما تا این عصر بازی های غرض آلود سیاسی و جنایات جبران ناپذیر صورت می گرفتند؟

چرا هیچ یک از حکام و دولت های تک قبیلوی ما تا حال؛ عقول مردمان افغانستان را با زیر بنای تعلیم، تربیه، دانش در راستای آبادی کشور، سعادت مردم، توسعه اقتصدی مدرن، غنای فرهنگی- سیاسی وغیره انکشاف نداده و اکثریت مردم را بی سواد، فقیر، عاطل و باطل نگهداشته اند؟

آیا این پیمانه ناقضین حقوق بشر،  قاچاقبران، تولیدکندگان مواد مخدر، دزدان مسلح، جاسوسان اجانب، بی سوادان و نظایر این ها بر مبنای به خردی، ملحوظات سیاسی و روابط در محور قدرت سیاسی دولت جمهوری اسلامی افغانستان نصب نشده اند؛ پیش از همه کرامت انسانی مردم افغانستان را با ناانسانی ترین شیوه قربانی سلایق، علایق منحوس سیاسی و شخصی خودها نکرده اند؟

و یا سرایشگر دیگری در مورد ارزش و نقش عقل چنین نظر اندازی می کند:

عقل خود بین دیگرو عقل جهان بین دیگر است

بــال بلبل دیــگرو بــازوی شاهــین دیــگر است

آیا از یک عقل، چندین عقل تأثیر سالم را در شگوفایی جامعه و یا هر کار دیگری نخواهند گذاشت؟ آیا کشورهای متمدن و صنعتی بزرگ جهان کنونی، من جمله از عقول مشترک خودها در آبادانی کشور و ترقی جوامع شان همت نگذاشته اند؟

باید گفت که در کشور ما ظرفیت های وجود داشته و اکنون نیز وجود دارند؛ اما متأسفانه که زمامداران قبیله گرا، انحصارگر، خودکامه و بیگانه طلب از عقل ها، استعدادها، سرمایه بشری و نیروهای جوان کشور ما به غرض حل بحران کنونی افغانستان نمی کنند و هنوز هم بحران کشور مردم ما را به نفع شخصی و سود باداران خارجی خویش ادامه می دهند.

با توجه با کلام الهی و شاعران کهن که اگر دولت مردان کنونی ما با زیربنای خرد و دانش بر سر عقل آیند و به صورت شعوری و آگاهانه چنگ به «ریسمان خدا» بزنند و به خواست و اراده قانونی مردم کشور عملآ ارج گذارند، با یقین که نه تنها عامل حد اقل خدمت برای مردم کشور خواهند گردید؛ بلکه لکه های ننگین از قبیل آدم کشی، فساد اداری، تولید مواد مخدر، قاچاق، خویش خوری، قبیله نگری، غلامی، قوم پرستی، تمدن ستیزی، قانون گریزی، قتل های زنجیری و سایر جنایات را از دامان خودها قسمآ خواهند شست.

ادامه دارد

Ghulam Sakhi Oruzgani

تاریخ: شنبه 29 میزان 1391 خورشیدی برابر با 20 اکتوبر 2012 میلادی

--------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع:

(1)- ص 67 دیموکراسی چیست؟/ مؤلف: دای فولادی

(2) – ص  54  و 55 «ایمان و آزادی (تیوری آیدیال و واقعیت در شریعت»/ مؤلف: دای فولادی؟ چاپ: اول، بهار 1382

(3) – ص 52 «ایمان و آزادی (تیوری آیدیال و واقعیت در شریعت»/ مؤلف: دای فولادی؟ چاپ: اول، بهار 1382

(4)- ص 136 و 137« سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما» ناشر: مرکز تعاون افغانستان (متا) / تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی

(5)- ص 140« سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما» ناشر: مرکز تعاون افغانستان (متا) / تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی

(6)- ص 146« سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما» ناشر: مرکز تعاون افغانستان (متا) / تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی

(7)- ص146« سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما» ناشر: مرکز تعاون افغانستان (متا) / تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی

(8 ) -  ص 153« سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما» ناشر: مرکز تعاون افغانستان (متا) / تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی

(9) - ص 153« سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما» ناشر: مرکز تعاون افغانستان (متا) / تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی

( 10)- گوگل

( 11)- سایت تبیان

(12) – گوگل

(13)- ص 138 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما» ناشر: مرکز تعاون افغانستان (متا) / تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی

(14)-  ص 160 « سپاس کرامت انسانی در فرهنگ کهن ما» ناشر: مرکز تعاون افغانستان (متا) / تاریخ: میزان 1378 ش. اکتبر 1999 میلادی

( 15)- ص822 «فرهنگ فارسی عمید» تألیف: حسن عمید/ چاپ هجدهم: 1362 / ایران

(16)- ص 733 «فرهنگ فارسی عمید» تألیف: حسن عمید/ چاپ هجدهم: 1362 / ایران

(17)- ص 445 «فرهنگ فارسی عمید» تألیف: حسن عمید/ چاپ هجدهم: 1362 / ایران

(18)-  «مکث مختصر در مورد انتخابات» / تألیف: غلام سخی ارزگانی / ماه دلو 1389 خورشیدی برابر با (ماه جنوری سال ۲۰۱۱ میلادی)/ کابل / افغانستان

 

 

 


بالا
 
بازگشت