پوهنیار بشیرمومن
«گوگرد روسی وسگرت امریکایی»
افغانستان کشوری است به قول امیر عبد ا لرحمان خان که «در بین دو سنگ آسیاب قرار دارد» وحاکمان افغانستان برای بقای حکومت خویش باید این را در نظر داشته باشند.افغانستان امروزی از زمان تولدش در میان روسیه تزاری و هند برتانیوی وبعدها در میان امریکا( وهم پیمانش پاکستان) واتحاد شوروی وقت، وامروز در بین ایران وپاکستان قرار دارد. به استناد این حرف زمانیکه امان اله خان اعلان استقلال کرد وعلیه انگلیسها قرار گرفت به فردای آنروز ملای لانگ و ملای ،کج وبچه سقا را علیه وی به میدان آوردند. برخلاف علت دوام چهل سال سلطنت ظاهرشاه،در نظر گرفتن همان فرمول « دکتاتور با کفایت» بود. از دو قرن پیش که اولین آمریکایی پا به خاک افغانستان گذاشت تا امروز که روابط افغانستان و آمریکا دارای ابعاد پیچیده سیاسی، اقتصادی و نظامی شده، مسیری پرفراز و نشیب روابط دو کشور را ترسیم نموده است.
در طول سالیان شکل گیری رسمی روابط دیپلماتیک بین آمریکا و افغانستان از سال 1921 که اولین مناسبات دیپلماتیک با تقدیم نامه رسمی امان الله خان پادشاه افغانستان به "وارن هاردینگ" ریس جمهور وقت ایالات متحده، آغاز گردید عموما این روابط دستخوش بی ثباتی در برنامه ریزی از جانب آمریکاییها بوده است.گاهی چنین به نظر میرسید که افغانستان از اذهان سیاستمداران و طراحان روابط خارجی آمریکا پاک شده و هیچ گونه تمایلی به گسترش و یا اهمیت روابط استراتژیک با فغانستان در بین آنان دیده نمیشد. مع الوصف افغانستان یک کشور نهایت عقب مانده بود و نیاز به تغیرات بنیادی داشت واین امر بدون پشتوانه کشور های بزرگ ممکن نبود به همین منظور شهید داود خان یک عمر تلاش کرد تا امریکابه افغانستان توجه کند، دریغا که امریکا اورا «نخرید».به وی گفت تا زمانیکه شما با دوست ما پاکستان دعوا دارد، چنین روابط ممکن نیست. زمانیکه داود خان نا امید شد گفت حالا زمان آن فرا رسیده که با گوگرد روسی سگرت امریکایی را آتش زد. مرحوم ببرک کارمل بعد از سبکدوشی شان طی یک سوال از جانب ژورنالیست شپیگل که شاید این درست بوده باشد تا شما به یک قدرت اقتصادی نزدیکی ایجاد میکردید ، اما چرا به شوروی وابسته شدید ؟ او در پاسخ گفت که اصلا امریکا به ما توجه نداشت.بعدها شهید داکتر نجیب از کانال های مختلف چی علنی ورسمی وچی مخفی واستخبارتی تلاش کرد تا توجه امریکا را جلب کند. زیرا او به خوبی دانسته بود که سرنخ همه مسایل افغانستان ویا بقول عوام مشکل کشای افغانستان امریکاست، به همین منظور از شعارهای ضد امپریالستی وغرب دست کشید. واضح بود که پاکستان هر گز نمی گذاشت تا اوبه امریکا نزدیک شود،بد بختانه این تلاشها حتی به نابودی وی منجر شد،به هر حال رهبران افغان به شکل به اهمیت این روابط واقف بودند. اما همان طوریکه میدانیم ما در افغانستان کمتر به اصطلاح «روشنقکران» دست اول داشتیم یعنی روشنفکران ما اندیشه های که در جای دیگر تولید میشد ، صرف نظر از اینکه با شرایط جامعه سنتی ما مطابقت داشت یا نداشت، استفاده میکردند یعنی روشنفکر ما روشنفکر دست دوم بود به همین شکل اسلامستان ما هم اند یشه های که در مصر، پاکستان وایران... ، خلق گردیده بود پا بند ومومن بودند ، به عباره دیگر چی چپ و چی راست هردو ایدیالوژی گرا بودند ودنیای آرمانی خود را داشتند یعنی خود کاپی ومینوت جای دیگر بودند ، که این مسله یک کور گیره بزرگ دیگر را بر کور گیره ها افزود.
بعد از تحول ثور 1357 تعداد به پاکستان پناهده شدند وتعدادهم به ایران . جنگ و تبعید میلیونها نفر از مردم افغانستان به کشورهای همسایه سبب شد که این کشورها، از میان مهاجرین افغان گروههای وفادار برای خودشان بسازند و همچنین با دادن یک مشت پول شماری از سیاسیون اسلامی وغیر اسلامی افغان را برای مقاصد خود مورد استفاده قرار دهند. این رفتار رفتهرفته ابرو و حیثیت تعداد ازرهبران افغان را نزد مقامهای استخباراتی و سیاسی کشورهای همسایه پایان آورد. ادامهی این روند این اشتباه را در پیش مقامهای استخباراتی و سیاسی کشورهای همسایه پاکستان و ایران بهوجود آورد که با تهد ید ودادن پول هر زمانیکه بخواهند میتوانند، مقامها و سیاستمداران افغان را به به ساز خود برقصانند. قرار اسناد منتشر شده در مطبوعات جهانی در دوران جنگ برضد اتحادشوروی افسران پایین رتبه آیاسآی سازمان استخبارات نظامی پاکستان با رهبران سازمانهای مجاهدین و فوماندانان آنها با لحن آمرانه و به دور از نزاکت سخن میگفتند. رهبران سازمانهای جهادی و آمران آنان نیز بهشکل منظم به پایینرتبهترین افسران آیاسآی گزارش میدادند. بدون شک در کشور ایران نیز وضع چنین بوده است و سران جهادی و مذهبی افغان مقیم در آنجا هم با همین رفتار از سوی کارمندان استخباراتی کشور میزبان مواجه بودند. در جریان جنگهای پس از سقوط حاکمیت دکترنجیب هم وضع بههمین منوال ادامه یافت. دلیل این امر هم این بود که در آن زمان طرفهای درگیر به یکی از کشورهای همسایه وابسته بودند. ادامه روند وابستگی شماری از سیاستمداران و سازمانهایشان به کشورهای همسایه باعث شده است که نگاه آمرانه مقامهای کشورهای همسایه به آنان دیگر غیرعادی جلوه نکند. علرغم تمام این پلیدی ها وشماتت رهبران پاکستانی وایرانی واستخدام عناصر مزدور در سمت های بلند دولت و پارلمان افغانستان ،سرانجام پس از دوسال کفتگوهای سردر گم، بارک اوباما سند استراتژیک را با حامدکرزی به امضاء رسانید. قراردادی که بخش مهم آن حضور تعداد نامشخصی از نیروهای امریکائی برای مدتی نامشخص در افغانستان خواهد بود.مهم ترین وحیاتی ترین بخش این سند حمایت امریکا از افغانستان در برابر تجاوز کشورهای بیرونی، به شمول همسایه ها، مبارزه با تروریزم و همکاری های درازمدت امنیتی، بخشهای عمدهء سند استرتژیک افغانستان با امریکا را تشکیل میدهد. امضای پیمان استراتژیک با حمایت کشورها و جریانهای مطرح سیاسی در افغانستان روبهرو شد. اما مثلث طالبان، جبهه وحدت ملی و مخالفت با پایگاههای خارجی و ایران، امضای این سند را غیرمشروع دانسته و در تلاشاند تا واقعیتهای موجود در مفاد این سند را وارونه جلوه دهند.
روابط پایدار افغانستان با دنیای خارج و با دموکراسیهای قدرتمند جهان سبب میشود تا سیاسیون افغان با خودباوری و اعتماد به نفس در راستای دموکراسیسازی و شگوفایی اقتصادی حرکت کنند و جلو مداخلات کشورهای همسایه از جمله پاکستان و ایران را بگیرند. ایران از آغاز برگزاری لویه جرگه تاکنون با تمام توان، تلاش میکند که موانعی در برابر امضا و تصویب سند همکاریهای استراتژیک میان افغانستان و امریکا خلق کند. همان طوریکه در فوق ذکر شد،ایران متاسفانه از ظرفیتهایی در نهادهای دولتی افغانستان برخوردار است. نهادهای دولتی در مورد مداخلههای ایران صداهایشان خاموش بوده و بدرفتاریهای ایرانیها را همواره نادیده گرفتهاند. اما صدای برخی از این نهادها در همسویی با حکومت ایران همیشه بلند شده است. اکنون ایران با تمام امکانات در تلاش است تا با سرمایهگزاری بالای برخی رسانهها، جریانهای سیاسی و شورای ملی، مانع تصویب سند استراتژیک شود. با آنکه در متن پیمان بهصراحت ذکر شده است که از خاک افغانستان علیه همسایگان اقدامی صورت نمیگیرد، جالب ایناست که حکومت افغانستان در راستای اعتمادسازی، همیشه بر حسن همجواری و سیاست عدم مداخله در امور همسایگان تاکید میکند، اما ایران و پاکستان هرگز از حسن همجواری و تضمینی برای عدم مداخله در امور افغانستان، سخنی نمیگوید.لحن مقامهای سیاسی و نظامی ایران همواره بر مداخله و تهدید استوار میباشد. از سوي ديگر، پاكستان نیز به هيچ صورت خواهان افغانستانِ باثبات در كنار خود نيست. شايد اين موضوع را سیاسیون افغان به خوبي حس نكرده باشند؛ ولي سياستهاي پاكستان در یازده سال گذشته و قبل از آن، نشان ميدهد كه استراتژي اين كشور در مقابل افغانستان، استراتژي فراگير و مبتني بر هژموني است.
پاكستان سالهاست كه دم از جغرافياي بزرگ سياسي منطقهيي ميزند و حمايت اين كشور از طالبان دقيقاً در راستاي تحقق همين سياست صورت ميگيرد. گسترش رابطة افغانستان با جامعة جهاني ميتواند به زيان اين سياست تمام شود.از نگاه تاریخی نیز مردم و دولت پاکستان خود را ابزار اصلی آمریکا در مبارزه با کمونیسم و نفوذ شوروی سابق در افغانستان می یابند. هرچه آنها به گذشته نگاه می کنند چیزی که بتواند مایه افتخارشان شود نمی یابند جز اینکه آمریکا و انگلیس به حیث دست پاک از ایشان استفاده کرده اند و با آنها مانند غلامی زر خرید رفتار کرده اند. با صرف نظر ازین،بعد از یک دوران طولانی امریکا به نیرنگ پاکستان پی برده که ژنرال مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک اردوی آمریکا چنین میگوید: تروریستها مخفیگاهها و کمینگاههای زیادی در پاکستان دارند که این کمینگاهها برای برقراری امنیت در افغانستان خطرناک است و باید از بین برود همچنین اکنون زمان آن رسیده که تسلط اسلام آباد بر افغانستان را از بین ببریم.این بزرگترین آرمانهای شهید پریزدنت داود وشهید داکتر نجیب اله بود که بالاخره به قول ایرانی ها دارد تحقق میابد، باید گفت که افغانستان هیچگاه توان مقابله را با پاکستان وایران ندارد ، لذا یگانه راه نجات ازین «داراکولاها»همپیمانی با ارباب جهان است، به قول مردم اگر بخت یاری کند،«ماومار مامایم »به این حرامیان نشان خواهیم داد. چون افغانستان پیوسته قرباني سياستهاي منطقهيي كشورهاي بزرگ و كشورهاي منطقه بوده است. افغانستان در طول این ده سال در موجودیت جامعه جهانی نتوانست كه حداقل در مناسبات منطقهيي خود به نتايج مطلوب دست پيدا كند. با تمام نابکاری های دولت افغان وامریکا، امضای این موافقتنامه استراتژیک، دولت افغانستان و جامعه جهانی را بهمنظور تطبیق جدی ارزشهای دموکراتیک و حقوق بشری در افغانستان ملزم میسازد. اما نهادینه شدن این ارزشها، نیاز به تلاشهای جدی چیز فهمان بالغ وسالم افغانستان که دیروز از امتحان صداقت ووفاداری به این سر زمین موفق بدر شده اند،دارد.اگرچی امضای موافقتنامه همکاریهای درازمدت استراتژیک میان افغانستان و ایالات متحده امریکا، یکی از دستآوردهای مهم دولت بهشمار میرود، اما نگرانیها در مورد اجرای مفاد این موافقتنامه، بهدلیل ضعف دولت در اجرای تعهدات قبلیاش، همچنان بالاست.گفتنی است اگر پریزدنت کرزی تاکنون یک کار مثبت را انجام داده باشد شاید امضای همین قرارداد باشد.این قرارداد افغانها را ار چنگ وتوهین رهبران کثیف پاکستان وایران نجات داد ، این قرار داد ضامن یکپارچگی سرزمین افغانستان خواهد بود. وهمه تلاشهای دیگر غیر افغانی که در بیرون ودرون کشور جریان دارد، فقط خود فریبی است وبس. در این سند آورده شده است که احترام به حاکمیت ملی و برابری دولتها تعهدات این همکاری را تشکیل میدهد. احترام به حاکمیت قانون و همچنین رعایت صریح و روشن قانون اساسی و تمامی قوانین نافذه افغانستان بنیادهای این همکاری را قوت میبخشند. طرفین بر تعهد نیرومندشان به حاکمیت ملی، استقلال، تمامیت ارضی و وحدت ملی افغانستان، مجددا تاکید میدارند. این یک دستآورد بزرگ است وبه همه افغانان که دل در جغرافیای امروزی بنام افغانستان دارند مبارک باد، با وجود آن که با امریکا بودن سخت است وبی امریکا هم سخت تر از آن.
به امید تحقق کامل پیمان استراتژیک افغان- امریکا